کدبانوی ایرانی🌻🌼😍

#74 جز من و ارباب حنا دنیا کسی توی خونه نبود بچه ها مشغول دیدن کارتون بودن ارباب توی حیاط بود ...تصمیم گرفتم برم پیشش .... صدای داد ارباب کل حیاط رو برداشته بود _هه...الان یاد افتاده مادری پس قبلا تو کدوم قبرستونی بودی _..... _برو شکایت کن ببینم چه…

#75

انگار صداش لرزید
_بخاطر اونه که الان سر پام...هرچی باهاش بد باشم..اما بچه امه...میدونم بهش بد کردم

همینکه میام خونه صدای خندهاشو که میشنوم خستگی از تنم در میره
من دوست ندارم حنا مثل بقیه دختر لوس و وابسته کسی باشه

دوست دارم روی پای خودش وایسه مثل خودم
اما الان میترسم که شیرین رو انتخاب کنه
اگه اونو انتخاب کنه داغون میشم

_تا کی میخوای این ترس باهات باشه ...امروز به شیرین زنگ بزن بگو بیاد شیراز ...تمام ماجراهم به حنا بگو دختر بافهمیه

_اگه اونو انتخاب کنه چی...
سرمو انداختم پایین

باغم گفت
_توهم مطمعنی اونو انتخاب میکنه
پوزخند تلخی زد
بغض صداش بدتر شد
......
سه روز بعد
امروز قرار بود حنا شیرین ببینه

قرار بود ارباب همه چی رو بهش بگه

میدونم برای یه بچه ۵ ساله چقدر سخته هضم این ماجرا

حنا با چشمای اشکی اومد بیرون
تا منو دید به طرفم اومد
_مگه تو مامانم نیستی

_اره عزیز دلم
_پس اون خانوم کیه بابام میگه

_اون

خانومه پس کیه

_اونم مامانته دیگه

_همه یه دونه مامان دارن ..من چرا ۲تا دارم

بوسه ای روی گونش زدمو گفتم

_یه کم که بزرگتر شی همه چیو میفهمی

_بابا گفت حاضرشم ...تو هم میای

_من باید توخونه باشم تو با بابایی برو خب

_چشم

_حناایی
_بله
_میدونم تو بچه باهوشی هرچی ازت پرسیدن خوب فکراتو بکن‌خب
لبخندی بهم زد
_چشم مامانی
......
دو ساعتی بود رفته بودن بیرون دل شوره داشتم هرچی به ارباب زنگ میزدم جواب نمیداد

ترسم از این بود حنا شیرین رو انتخاب کنه

حتما حنا رو با محبت های دوروغی گول زده

از استرس حالت تهوع گرفته بودم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

337 views19:55