This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی
#خرما _بیسکوییتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#خرما _بیسکوییتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بیسکو_حلوا
بیسکو حلوا
با دیدن فیلم راحت متوجه طرز تهیش میشید ،
مواد لازم :
دو بسته بیسکوییت پتی بور
۱۰۰ گرم کره
لوازم تزیین حلوا هرچی که تو خونه دارین یا دوس دارین.
طرز تهیه :
اول از همه بیسکوییت هارو با کره داخل میکسر حسابی میکس میکنیم(داخل مخلوط کن هم میشه)یا اگه مخلوط کن ندارین ، داخل پلاستیک فریزر بریزین و با گوشت کوب بکوبین روش تا پودری بشه و بعد کره باهاش مخلوط کنین.
یه قالب انتخاب کنین که حلوا بعداز قالب زدن راحت ازش دربیاد،قالب من فلزی بود،با قالب سلیکونی هم خیلی راحت میشه.
کف قالب رو حسابی چرب کنین،بعد یک لایه مواد بیسکویی و بعدش حلوا بریزین روش و با قاشق خوب فشار بدین تا کیپ داخل قالب بمونه و بعد از چند دقیقه که حلوا سرد شد آروم از قالب دربیارین و روشو تزیین کنین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
بیسکو حلوا
با دیدن فیلم راحت متوجه طرز تهیش میشید ،
مواد لازم :
دو بسته بیسکوییت پتی بور
۱۰۰ گرم کره
لوازم تزیین حلوا هرچی که تو خونه دارین یا دوس دارین.
طرز تهیه :
اول از همه بیسکوییت هارو با کره داخل میکسر حسابی میکس میکنیم(داخل مخلوط کن هم میشه)یا اگه مخلوط کن ندارین ، داخل پلاستیک فریزر بریزین و با گوشت کوب بکوبین روش تا پودری بشه و بعد کره باهاش مخلوط کنین.
یه قالب انتخاب کنین که حلوا بعداز قالب زدن راحت ازش دربیاد،قالب من فلزی بود،با قالب سلیکونی هم خیلی راحت میشه.
کف قالب رو حسابی چرب کنین،بعد یک لایه مواد بیسکویی و بعدش حلوا بریزین روش و با قاشق خوب فشار بدین تا کیپ داخل قالب بمونه و بعد از چند دقیقه که حلوا سرد شد آروم از قالب دربیارین و روشو تزیین کنین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_آموزشي
#ماهي_سالمون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#ماهي_سالمون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_آموزشي
#بادمجان_متبل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#بادمجان_متبل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی
#قیف میوه بسیار شیک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#قیف میوه بسیار شیک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸 با توکل به نام الله
✨چراغ نام خـدا را بیفروز
🌸وبا یادش آن را فروزان نگاه دار
✨زیرا که فقط خـدا
🌸حامی و نگهبان تو
✨در تمامی احوال و زمانهاست.
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
____🍃🌸🍃____
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
✨چراغ نام خـدا را بیفروز
🌸وبا یادش آن را فروزان نگاه دار
✨زیرا که فقط خـدا
🌸حامی و نگهبان تو
✨در تمامی احوال و زمانهاست.
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
____🍃🌸🍃____
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
#امین رستمی
#دلم هواتو داره
روز و شبتان خوش .
شاد باشین و شادی را به دیگران هدیه دهید .😊🌷
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#دلم هواتو داره
روز و شبتان خوش .
شاد باشین و شادی را به دیگران هدیه دهید .😊🌷
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
🌈 پارت ۲۱
#Part21
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
بهراد زل میزنه بهم : خداییش این اواخرم سلیقه ی فردین ریده بوده ها ...
اخم ملایمی میکنم که لبخند به لب میگه : نشنیده بگیر خب ...
اما من جدی میگیرم ... حق داره ... واقعا هم حق داره ... راست گفته که من ابرو بر نداشتم ... حتی اصلاح نکردم... روزای اول دانشگاه نگاهه بقیه وزن داشت .... سنگین ! ... حتی پوزخندا و نگاهه پر از تمسخرشون هم مشخص بود ... استادا متعجب بودن ! ....
من فردین رو یه بار دیدم ... اونم برهنه ... وقتی خواب بود .... شایدم بیهوش بود ... روی تخت ... همه ی اعضای صورتش جذاب بودن ... بعد از اونم هر بار اومدم فرزین رو دیدم ... چشم و ابروی قهوه ای ... کشیده ... موهای پر پشتی که بالا زده بود ... ساده ... منو از سر باز میکرد تا سراغ فردین نرم ...
بهراد با اون چشمای عسلی رنگش تو فکره .... با اون موهایی که وسطشون بلند تر از بقیه ن ... با اون تیپ اسپرت و شلواری که پاره س ... خیلی به روز و شیک ... شاهین اما پیراهن مردونه ای تنشه که آستیناش تا آرنج تا خوردن ... شیک و مردونه ... عینه آیهان ...
نگاهم رو برمیگردونم ... نمی دونم می خوام چیکار کنم .... یا کجا برم ... تا کِی باید صبر کرد ؟ ... مگه میشه وقتی کمی جلوتر بره این روزا و شکمم درشت تر شه به قوله بهراد بگم باده ؟ ... خرجش چی ؟ ...
به آسمونه سیاه نگاه میکنم ... پشت پنجره ی نیمه بازه اتاقی که نمی دونم ماله کدوم بیمارستانه ... می خوام کمی نفس کشیدنم رو حس کنم ... زندگی کردنم رو ... فارق از گندِ بالا اومده ای که نمیشه جمعش کرد ، هیچ جوره ....
فارق از نداشته هایی که تا حالا حسرت شده بود ... شکله مادر نداشتن ، پدر نداشتن ... کمی ، فقط کمی می خوام لذت ببرم از نفس کشیدنم ... من حتی نمیدونم بعد از بیهوشیم چی شده ؟ ...
فکرم همه جاس و دلم نمی خواد به چیزی فکر کنم . حتی بچه ... من زنده م ... اما بی حسم ... بی حسه بی حس ... حتی کتفم بسته شده ... باند پیچی شده ... در رفته ؟ ... حتما رفته ...
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
#Part21
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
بهراد زل میزنه بهم : خداییش این اواخرم سلیقه ی فردین ریده بوده ها ...
اخم ملایمی میکنم که لبخند به لب میگه : نشنیده بگیر خب ...
اما من جدی میگیرم ... حق داره ... واقعا هم حق داره ... راست گفته که من ابرو بر نداشتم ... حتی اصلاح نکردم... روزای اول دانشگاه نگاهه بقیه وزن داشت .... سنگین ! ... حتی پوزخندا و نگاهه پر از تمسخرشون هم مشخص بود ... استادا متعجب بودن ! ....
من فردین رو یه بار دیدم ... اونم برهنه ... وقتی خواب بود .... شایدم بیهوش بود ... روی تخت ... همه ی اعضای صورتش جذاب بودن ... بعد از اونم هر بار اومدم فرزین رو دیدم ... چشم و ابروی قهوه ای ... کشیده ... موهای پر پشتی که بالا زده بود ... ساده ... منو از سر باز میکرد تا سراغ فردین نرم ...
بهراد با اون چشمای عسلی رنگش تو فکره .... با اون موهایی که وسطشون بلند تر از بقیه ن ... با اون تیپ اسپرت و شلواری که پاره س ... خیلی به روز و شیک ... شاهین اما پیراهن مردونه ای تنشه که آستیناش تا آرنج تا خوردن ... شیک و مردونه ... عینه آیهان ...
نگاهم رو برمیگردونم ... نمی دونم می خوام چیکار کنم .... یا کجا برم ... تا کِی باید صبر کرد ؟ ... مگه میشه وقتی کمی جلوتر بره این روزا و شکمم درشت تر شه به قوله بهراد بگم باده ؟ ... خرجش چی ؟ ...
به آسمونه سیاه نگاه میکنم ... پشت پنجره ی نیمه بازه اتاقی که نمی دونم ماله کدوم بیمارستانه ... می خوام کمی نفس کشیدنم رو حس کنم ... زندگی کردنم رو ... فارق از گندِ بالا اومده ای که نمیشه جمعش کرد ، هیچ جوره ....
فارق از نداشته هایی که تا حالا حسرت شده بود ... شکله مادر نداشتن ، پدر نداشتن ... کمی ، فقط کمی می خوام لذت ببرم از نفس کشیدنم ... من حتی نمیدونم بعد از بیهوشیم چی شده ؟ ...
فکرم همه جاس و دلم نمی خواد به چیزی فکر کنم . حتی بچه ... من زنده م ... اما بی حسم ... بی حسه بی حس ... حتی کتفم بسته شده ... باند پیچی شده ... در رفته ؟ ... حتما رفته ...
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
🌈 پارت ۲۲
#Part22
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
پلک میزنم و قطره اشکم سر می خوره ... در اتاق بی هوا باز میشه ... همه سمتش بر می گردیم ... آیهان داخل میاد ... اخماش توی هم رفته ... توی دستش کیسه ی دارو بدجوری به چشم میاد ... بس که زیادن .... نگاهم به دستش ثابت می مونه ... شاهین اما می پرسه : چی شد ؟ ...
آیهان ـ هیچی ... دارو ها رو گرفتم .... بریم ...
بهراد ـ کجا ؟ ...
آیهان سمتش برمیگرده ... توی جواب دادن می مونه .... فکرش اینجاها نیست و من لب می زنم : می ... میرم خونه ...
این بار منو نگاه میکنن و همین موقع یه پرستار در نیمه باز مونده ی اتاق رو هل میده و داخل میاد ... با اجازه ای زیر لب میگه و سمتم میاد ... سوزن سِرُم رو بیرون میکشه از دستم ... چهره م درهم میشه ... کمی می سوزه فقط ... آیهان جلو میاد ... شالی که روی مبل مونده رو بر می داره ... شالی که ماله من نیست ... برای کیه ؟ ... نمی پرسم ... سرم می ندازم ...
با همون یه دست ... آیهان لبه ی دیگه ش رو روی سرم مرتب میکنه ... شکله بچه هام ... آیهان بزرگ تر از منه .... عینه پدر ؟ ... یعنی جای بابام ؟ .... بهش نگاه میکنم ... اخم داره ... اونقدری تو فکر هست که حواسش نیست بهش زل زدم ...
زل زدم به زاویه ی فَکِش ... به ته ریشی که داره ... مرتب شده س ... به بینی لاغر اما بلند .... کمی قوز دار ... کم ... اونقدر که به چشم نیاد ... چشاش اما خاصه ... توسی هست اما رگه ی عسلی داره ... فرق داره ... من پاهام آویزون مونده ... لبه ی تختی که نشستم... صدای فرزین بلند میشه :
ـ این چیه روی زمین ؟ ...
حواسه من پرت میشه ... نگاهم رو از آیهان میگیرم و زمین رو نگاه میکنم ... جا می خورم ... استرس میگیرم و میگم : گو ... گوشیم ! ...
آیهان نیم تنه ش رو عقب برمی گردونه و زمین رو نگاه میکنه ... محل نمیده و باز سمت من برمیگرده ... بازوی دست سالمم رو میگیره و میکشه .... ملایم... تا به زمین رسیدنم ... بی حواس کفشام رو پا میزنم و بغض کرده به تلفن خورد شده نگاه میکنم و میگم : حالا چیکار کنم ؟ ... زورت به گوشی رسیده ؟ ...
آیهان انگار نمیشنوه اصلا چی میگم ... لب میزنه : سیمش رو پیدا کنین ...
شاهین پوفی میکشه ... هرسه خم میشن ... نگاه می چرخونن برای پیدا کردنه سیم کارت و تهش پیداش میکنن ... کمی با فاصله تر کنار پایه مبلی افتاده که بهراد اونجا نشسته بود ....
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
#Part22
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
پلک میزنم و قطره اشکم سر می خوره ... در اتاق بی هوا باز میشه ... همه سمتش بر می گردیم ... آیهان داخل میاد ... اخماش توی هم رفته ... توی دستش کیسه ی دارو بدجوری به چشم میاد ... بس که زیادن .... نگاهم به دستش ثابت می مونه ... شاهین اما می پرسه : چی شد ؟ ...
آیهان ـ هیچی ... دارو ها رو گرفتم .... بریم ...
بهراد ـ کجا ؟ ...
آیهان سمتش برمیگرده ... توی جواب دادن می مونه .... فکرش اینجاها نیست و من لب می زنم : می ... میرم خونه ...
این بار منو نگاه میکنن و همین موقع یه پرستار در نیمه باز مونده ی اتاق رو هل میده و داخل میاد ... با اجازه ای زیر لب میگه و سمتم میاد ... سوزن سِرُم رو بیرون میکشه از دستم ... چهره م درهم میشه ... کمی می سوزه فقط ... آیهان جلو میاد ... شالی که روی مبل مونده رو بر می داره ... شالی که ماله من نیست ... برای کیه ؟ ... نمی پرسم ... سرم می ندازم ...
با همون یه دست ... آیهان لبه ی دیگه ش رو روی سرم مرتب میکنه ... شکله بچه هام ... آیهان بزرگ تر از منه .... عینه پدر ؟ ... یعنی جای بابام ؟ .... بهش نگاه میکنم ... اخم داره ... اونقدری تو فکر هست که حواسش نیست بهش زل زدم ...
زل زدم به زاویه ی فَکِش ... به ته ریشی که داره ... مرتب شده س ... به بینی لاغر اما بلند .... کمی قوز دار ... کم ... اونقدر که به چشم نیاد ... چشاش اما خاصه ... توسی هست اما رگه ی عسلی داره ... فرق داره ... من پاهام آویزون مونده ... لبه ی تختی که نشستم... صدای فرزین بلند میشه :
ـ این چیه روی زمین ؟ ...
حواسه من پرت میشه ... نگاهم رو از آیهان میگیرم و زمین رو نگاه میکنم ... جا می خورم ... استرس میگیرم و میگم : گو ... گوشیم ! ...
آیهان نیم تنه ش رو عقب برمی گردونه و زمین رو نگاه میکنه ... محل نمیده و باز سمت من برمیگرده ... بازوی دست سالمم رو میگیره و میکشه .... ملایم... تا به زمین رسیدنم ... بی حواس کفشام رو پا میزنم و بغض کرده به تلفن خورد شده نگاه میکنم و میگم : حالا چیکار کنم ؟ ... زورت به گوشی رسیده ؟ ...
آیهان انگار نمیشنوه اصلا چی میگم ... لب میزنه : سیمش رو پیدا کنین ...
شاهین پوفی میکشه ... هرسه خم میشن ... نگاه می چرخونن برای پیدا کردنه سیم کارت و تهش پیداش میکنن ... کمی با فاصله تر کنار پایه مبلی افتاده که بهراد اونجا نشسته بود ....
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مارشمالو #پف_پفی
مواد لازم:
۱بسته ژله به دلخواه (شیرین باشه بهتره)
.
۵ق غ شکر
۱/۳ پیمانه اب جوش (۶۳گرم) یا ۷ق غذاخوری سرپُر
.
پودرنارگیل به مقدار لازم
توضیحات در ویدئو گفته شده
.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
مواد لازم:
۱بسته ژله به دلخواه (شیرین باشه بهتره)
.
۵ق غ شکر
۱/۳ پیمانه اب جوش (۶۳گرم) یا ۷ق غذاخوری سرپُر
.
پودرنارگیل به مقدار لازم
توضیحات در ویدئو گفته شده
.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیک شکلاتی خیلی شیک و خوشمزه
.
یه مدل باحال کیکی شکلاتی لایه ای بدون آرد و خیلی جذاب..
.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
.
یه مدل باحال کیکی شکلاتی لایه ای بدون آرد و خیلی جذاب..
.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅مواد لازم و طرز تهیه مرحله به مرحله
کیک شکلاتی
شکلات 150 گرمی با 50٪ محتوای کاکائو
6 تخم مرغ
60 گرم (0.3 فنجان) شکر
10 گرم (0.07 فنجان) کاکائو
نمک
خامه شکلاتی
300 گرم پنیر خامه ای
کرم 300 گرمی
100 گرم (0.83 فنجان) پودر قند
30 گرم (0.2 فنجان) کاکائو
شکلات 150 گرمی با 50٪ محتوای کاکائو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
کیک شکلاتی
شکلات 150 گرمی با 50٪ محتوای کاکائو
6 تخم مرغ
60 گرم (0.3 فنجان) شکر
10 گرم (0.07 فنجان) کاکائو
نمک
خامه شکلاتی
300 گرم پنیر خامه ای
کرم 300 گرمی
100 گرم (0.83 فنجان) پودر قند
30 گرم (0.2 فنجان) کاکائو
شکلات 150 گرمی با 50٪ محتوای کاکائو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
150 گرم شکلات ساده را به مدت 30 ثانیه در مایکرویو قرار دهید (یا به روش بن ماری آب کنید) سپس هم بزنید تا یکدست شودزرده و سفیده تخم مرغ را جدا کنید، سفیده را همراه با نمک با مخلوط کن کاملا هم بزنید سپس 20 گرم شکر را اضافه کنید و آنقدر هم بزنید تا با برگرداندن ظرف سفیده نریزدزرده ها را با 40 گرم شکر هم بزنید سپس پودر کاکائو را اضافه کنید و با همزن مخلوط کنید، شکلات آب شده را اضافه کنید و هم بزنیدسفیده تخم مرغ زده شده را کم کم به مخلوط زرده و کاکائو اضافه کنید و هم بزنیدروی سینی فر کاغذ روغنی قرار دهید و مواد را کاملا روی آن پخش کنید و به مدت 15 دقیقه در فر از پیش گرم شده در دمای 180 درجه سانتی گراد قرار دهیددر این فاصله، 150 گرم شکلات دیگر را به مدت 30 ثانیه در مایکروویو آب کنید پنیر خامه ای را همراه با خامه شکر آیسینگ، کاکائو و شکلات آب شده کاملا مخلوط کنید تا فر م بگیردکیک پخته شده را به چهار قسمت مساوی تقسیم کنید خامه شکلاتی را بین هر لایه و روی آن پخش کنید و به مدت 12 ساعت در یخچال قرار دهید و سپس سرو کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇join
@kadbanoiranii
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇join
@kadbanoiranii
#فوت_و_فن_خانه_داری 👋
تمیز کردن ظرفی که در آن غذا سوخته:اگرغذا به ته قابلمه چسبیده هرگز کارد قاشق یا کفگیر فلزی برای پاک کردن آن به کار نبرید کافی است آن را از آب گرم پر کنید و مقداری نمک نیز به آن اضافه کنید اگر غذا خیلی سخت به قابلمه چسبیده است مقداری سرکه در آن بریزید و بجوشانید تا کاملاً پاک شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
تمیز کردن ظرفی که در آن غذا سوخته:اگرغذا به ته قابلمه چسبیده هرگز کارد قاشق یا کفگیر فلزی برای پاک کردن آن به کار نبرید کافی است آن را از آب گرم پر کنید و مقداری نمک نیز به آن اضافه کنید اگر غذا خیلی سخت به قابلمه چسبیده است مقداری سرکه در آن بریزید و بجوشانید تا کاملاً پاک شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
✅ترفند اصلاح کردن
صابون زدن قبل از تیغ زدن باعث خشک شدن پوست و ایجاد خارش می شود به جای صابون روغن زیتون استفاده کنید از خارش بعد از تیغ جلوگیری می شود پوست شما از خواص عالی روغن زیتون بهرمند می شود بعد از تیغ به هیچ مرطوب کننده ای نیاز ندارید از ایجاد موهای زیرپوستی نیز جلوگیری می شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
صابون زدن قبل از تیغ زدن باعث خشک شدن پوست و ایجاد خارش می شود به جای صابون روغن زیتون استفاده کنید از خارش بعد از تیغ جلوگیری می شود پوست شما از خواص عالی روغن زیتون بهرمند می شود بعد از تیغ به هیچ مرطوب کننده ای نیاز ندارید از ایجاد موهای زیرپوستی نیز جلوگیری می شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
﷽
💖💛بِسْـــمِ اللَّهِ الرَّحْمــَنِ الرَّحِيـــــم💖💛
🍃💜 اَُلَُهــــــــے_بَُــ ــه_َُاَُمَُیَُــــد_َُتــــَُوُ💜🍃
🧡❤️به نآم خُداوَند نیکوسِرشت
🍃💛🍃که او در جَهان بَذرنیکی بِکِشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
💖💛بِسْـــمِ اللَّهِ الرَّحْمــَنِ الرَّحِيـــــم💖💛
🍃💜 اَُلَُهــــــــے_بَُــ ــه_َُاَُمَُیَُــــد_َُتــــَُوُ💜🍃
🧡❤️به نآم خُداوَند نیکوسِرشت
🍃💛🍃که او در جَهان بَذرنیکی بِکِشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
Ye Donehe
Reza Shiri
#یدونه
#رضا شیری
روز و شبتان خوش .
شاد باشین و شادی را به دیگران هدیه دهید .😊🌷
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#رضا شیری
روز و شبتان خوش .
شاد باشین و شادی را به دیگران هدیه دهید .😊🌷
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
🌈 پارت ۲۳
#Part23
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
برش می داره از روی زمین و میگه : ایناها ...
آیهان ازش میگیره و دست تو جیبش می بره ... یه گوشی رو بیرون میاره ... لمسی ... صفحه ی بزرگی که قابش صدفی رنگه ... مستطیلی شکلی که نمی دونم چقدر اما گرون به نظر میاد .... خاموشش که میکنه نگاه می چرخونه ... نمی دونم دنبال چی می گرده ... اون سه نفر هم مثل من زیر نظرش دارن و تهش خم میشه ... سوزن سرنگی که روی عسلی کنار تخت مونده رو برمی داره و نمی دونم کجا می زنه اما قطعه ی مستطیلی شکلی بیرون میاد .... سیم کارت پانچ شده ی من رو ... اون قسمت که کوچیک تره ... برش می داره و جاش می ندازه ... دو سیمکارته س ؟ ...
شاهین ـ می ذاریش گوشی خودت ؟ ...
بهراد ـ خانواده ش بزنگن چی ؟ ...
فرزین اما نگاش میکنه فقط ... آیهان گوشی رو روشن می کنه ... هنوز حرف نزده گوشی تو دستش زنگ می خوره ... هر سه نفر گردن میکشن .... توی صفحه ... آیهان اخم داره ... فرزین ابرو بالا می ندازه ... بهراد اما به حرف میاد : محمده تو یا اون ؟ ...
مخاطبش آیهانه.. من اما تند میگم : محمد ؟ ...
این بار همه به من نگاه میکنن ... منه کنار تخت مونده ... بهراد ابرو بالا می ندازه : بوی فِرِندِ ؟ ...
آب دهنم رو قورت میدم .... چطور معرفیش کنم ؟ ... آیهان نگاهه میخکوب شده م رو می بینه و تهش گوشی رو سمتم می گیره ... باید جواب بدم ...
گوشی که رنگ صفحه ش تغییر می کنه ... سبز ... قرمز ... خوشرنگن ... اسم محمد افتاده و دو تا دایره ی سبز و قرمز ... آیهان خودش سبز رو لمس میکنه ... باز سمتم میگیره ... هر چهار نفر بهم زل زدن و من گوشی رو میگیرم ... کنار گوشم می ذارمش و صدای محمد رو میشنوم : الو ... الو باران خانوم ...
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
#Part23
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
برش می داره از روی زمین و میگه : ایناها ...
آیهان ازش میگیره و دست تو جیبش می بره ... یه گوشی رو بیرون میاره ... لمسی ... صفحه ی بزرگی که قابش صدفی رنگه ... مستطیلی شکلی که نمی دونم چقدر اما گرون به نظر میاد .... خاموشش که میکنه نگاه می چرخونه ... نمی دونم دنبال چی می گرده ... اون سه نفر هم مثل من زیر نظرش دارن و تهش خم میشه ... سوزن سرنگی که روی عسلی کنار تخت مونده رو برمی داره و نمی دونم کجا می زنه اما قطعه ی مستطیلی شکلی بیرون میاد .... سیم کارت پانچ شده ی من رو ... اون قسمت که کوچیک تره ... برش می داره و جاش می ندازه ... دو سیمکارته س ؟ ...
شاهین ـ می ذاریش گوشی خودت ؟ ...
بهراد ـ خانواده ش بزنگن چی ؟ ...
فرزین اما نگاش میکنه فقط ... آیهان گوشی رو روشن می کنه ... هنوز حرف نزده گوشی تو دستش زنگ می خوره ... هر سه نفر گردن میکشن .... توی صفحه ... آیهان اخم داره ... فرزین ابرو بالا می ندازه ... بهراد اما به حرف میاد : محمده تو یا اون ؟ ...
مخاطبش آیهانه.. من اما تند میگم : محمد ؟ ...
این بار همه به من نگاه میکنن ... منه کنار تخت مونده ... بهراد ابرو بالا می ندازه : بوی فِرِندِ ؟ ...
آب دهنم رو قورت میدم .... چطور معرفیش کنم ؟ ... آیهان نگاهه میخکوب شده م رو می بینه و تهش گوشی رو سمتم می گیره ... باید جواب بدم ...
گوشی که رنگ صفحه ش تغییر می کنه ... سبز ... قرمز ... خوشرنگن ... اسم محمد افتاده و دو تا دایره ی سبز و قرمز ... آیهان خودش سبز رو لمس میکنه ... باز سمتم میگیره ... هر چهار نفر بهم زل زدن و من گوشی رو میگیرم ... کنار گوشم می ذارمش و صدای محمد رو میشنوم : الو ... الو باران خانوم ...
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
🌈 پارت ۲۴
#Part24
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
با زبونم لبام رو تر میکنم ... نگاهم از روی آیهان سُر می خوره تا بهراد و لب میزنم : الو ...
صدای پوف بلندی که می کشه رو میشنوم ... آیهان ابرو بالا انداخته ... زل زده به من ... کنجکاو نیست ... بیشتر شبیه آدمیه که نمی دونه چیکار کنه ... که بندازتم دور یا نگهم داره ... جز آیهان هیچکس نمی خواد کمک کنه ... اونا بچه رو نمی خوان .... بغض کرده میگم : سلام ...
محمد اما یه ریز حرف میزنه : کجایی شما آخه ؟ ... حالتون خوبه ؟... می دونی عزیز چقدر دل نگران شده ؟ ... الو ... می شنوی باران ؟ ...
خودش با خودش درگیره ... بعضی وقتا منو تنها مخاطب قرار میده و بعضی وقت ها هم جمع میکنه ...
ـ خوبم ... من ... من حالم خوبه ...
با مکث میگه : ببخشید ... فقط .. فقط نگران شدم ...
پلک میزنم ... دست خودم نیست که قطره اشکم سُر می خوره ... دل نگرانه منه ؟ ... از خیلی قبل تر ها بزرگ تر ها با هم حرف زدن برای با هم بودنمون ... از خیلی وقت پیش ... از همون موقع بود که مامان فرانک گفته بود محمد نباید بفهمه مامانم کیه و چه کاره س ؟ ... که بابا کیه و چی شده ؟ ... منم هیچوقت نگفته بودم ... فقط لبخند میزدم به بودنش ... من یه نو جوونه 18 سالمه م که قراره با هر ناز خریدنی دلم بریزه ... مثل لبخند های گاه و بیگاهی که محمد بهم زده و می زنه ... مثله همه ی توجه هایی که خرجم کرده ! ... همین ...
نمی فهمم چی میگه ... فقط می شنوم صدای بوق اشغال تلفن رو ... همه شون شاید از اشک هام فهمیدن خوب نیستم ... که اصلا خوب نیستم ...
بهراد اما باز سوال میکنه : گوشی دسته تو باشه یا اون ؟ ...
آیهان بی فوت وقت جواب میده : خودش ! ...
منظورش منم ... با سیم کارت؟ ... با همه چیش ؟ خواستم دعوا راه بندازم برای گوشی زمین خورده و شکسته شده ... هر سه شون تعجب میکنن ... منم تعجب میکنم ...
فرزین ـ حالیته چیکار میکنی ؟ ....
آیهان عصبی سمتش نگاهی میکنه و میگه : وقتی آبروشو برادره بی ناموسم برده ، من باس جمعش کنم ... تو از گوشی حرف میزنی ؟ ....
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
#Part24
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
با زبونم لبام رو تر میکنم ... نگاهم از روی آیهان سُر می خوره تا بهراد و لب میزنم : الو ...
صدای پوف بلندی که می کشه رو میشنوم ... آیهان ابرو بالا انداخته ... زل زده به من ... کنجکاو نیست ... بیشتر شبیه آدمیه که نمی دونه چیکار کنه ... که بندازتم دور یا نگهم داره ... جز آیهان هیچکس نمی خواد کمک کنه ... اونا بچه رو نمی خوان .... بغض کرده میگم : سلام ...
محمد اما یه ریز حرف میزنه : کجایی شما آخه ؟ ... حالتون خوبه ؟... می دونی عزیز چقدر دل نگران شده ؟ ... الو ... می شنوی باران ؟ ...
خودش با خودش درگیره ... بعضی وقتا منو تنها مخاطب قرار میده و بعضی وقت ها هم جمع میکنه ...
ـ خوبم ... من ... من حالم خوبه ...
با مکث میگه : ببخشید ... فقط .. فقط نگران شدم ...
پلک میزنم ... دست خودم نیست که قطره اشکم سُر می خوره ... دل نگرانه منه ؟ ... از خیلی قبل تر ها بزرگ تر ها با هم حرف زدن برای با هم بودنمون ... از خیلی وقت پیش ... از همون موقع بود که مامان فرانک گفته بود محمد نباید بفهمه مامانم کیه و چه کاره س ؟ ... که بابا کیه و چی شده ؟ ... منم هیچوقت نگفته بودم ... فقط لبخند میزدم به بودنش ... من یه نو جوونه 18 سالمه م که قراره با هر ناز خریدنی دلم بریزه ... مثل لبخند های گاه و بیگاهی که محمد بهم زده و می زنه ... مثله همه ی توجه هایی که خرجم کرده ! ... همین ...
نمی فهمم چی میگه ... فقط می شنوم صدای بوق اشغال تلفن رو ... همه شون شاید از اشک هام فهمیدن خوب نیستم ... که اصلا خوب نیستم ...
بهراد اما باز سوال میکنه : گوشی دسته تو باشه یا اون ؟ ...
آیهان بی فوت وقت جواب میده : خودش ! ...
منظورش منم ... با سیم کارت؟ ... با همه چیش ؟ خواستم دعوا راه بندازم برای گوشی زمین خورده و شکسته شده ... هر سه شون تعجب میکنن ... منم تعجب میکنم ...
فرزین ـ حالیته چیکار میکنی ؟ ....
آیهان عصبی سمتش نگاهی میکنه و میگه : وقتی آبروشو برادره بی ناموسم برده ، من باس جمعش کنم ... تو از گوشی حرف میزنی ؟ ....
🦋
🍃 @kadbanoiranii ✍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴فیلم آموزشی:
#پیتزاقورمه_سبزی😳😳😳
فوق العاده خوشمزه
پیتزاخورا بیایید یه ایده فوق خوشمزه اوردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ
#پیتزاقورمه_سبزی😳😳😳
فوق العاده خوشمزه
پیتزاخورا بیایید یه ایده فوق خوشمزه اوردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ