#پارت۶۷۶
نمی دانم که چه چیزی در آن عروسک چینی ها برایش شیرین بود که در این اواخر بارها کارتونش را تماشا کرده است. قطعا این اخلاقش به ماپری اش رفته بود.
محمد سرش را خم کرد و محکم گونهاش را بوسید.
-آخ بابا فدای زبونه کوچولوت بشه. تا هروقت تو بگی ما در خدمت توییم درسته مامانش؟
سریع پلک زدم و تند سرتکان دادم.
-هل لوزم (هر روزم) میاین دنبالم؟
نزدیکشان می شوم. دستم را بالا می برم و موهایش را نوازش می کنم. سعی می کنم ترس و ناراحتی صدایم را پنهان کنم.
-بهت قول می دم که از این به بعد تموم تلاشمو بکنم تا با بابایی دوتایی بیایم دنبالت. اما قول بده که اگر یه روزایی نشد و تنها اومدیم غصه نخوری.
سرش را آرام تکان می دهد و من بوسه ی روی انگشتان کوچک فرشته ام می زنم.
-حموم شی(چی)؟
خدای من! قرار نبود بی خیال این مسئله شود. رزا همیشه با خودم حمام می رفت.
آن قدر سرگرمش می کردم، آب بازی می کردیم که حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد که همچین آرزو مسخره ای را داشته باشد.
باید پیش از این ها یادش می دادم تنهایی حمام کند. حالا دیگر پنج سالش شده بود.
قبل از اینکه محمد حرفی بزند خودم پیش قدم شدم و سریع می گویم:
-نه مامان جان اون نمیشه. لطفا این موضوعو کش نده.
هنوز جملهام کامل شده بود که رزا چنان زد زیر گریه که برق از سرم پرید و محمد هول شده سعی کرد آرامش کند.
تند گلوی کوچکش را بوسید وگفت:
-باشه... باشه میریم...چرا نریم؟ آروم باش نفست رفت. اصلاً همین الآن میریم!
چرا انقدر حساس شده بود؟ اصلا هیچ وقت نشده بود که انقدر بهانه گیر باشد. هول شده کنارشان رفتم و او پچ پچ وار گفت:
-باشه میریم بابایی. رزا خانوم؟ گریه نکن دیگه...
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
نمی دانم که چه چیزی در آن عروسک چینی ها برایش شیرین بود که در این اواخر بارها کارتونش را تماشا کرده است. قطعا این اخلاقش به ماپری اش رفته بود.
محمد سرش را خم کرد و محکم گونهاش را بوسید.
-آخ بابا فدای زبونه کوچولوت بشه. تا هروقت تو بگی ما در خدمت توییم درسته مامانش؟
سریع پلک زدم و تند سرتکان دادم.
-هل لوزم (هر روزم) میاین دنبالم؟
نزدیکشان می شوم. دستم را بالا می برم و موهایش را نوازش می کنم. سعی می کنم ترس و ناراحتی صدایم را پنهان کنم.
-بهت قول می دم که از این به بعد تموم تلاشمو بکنم تا با بابایی دوتایی بیایم دنبالت. اما قول بده که اگر یه روزایی نشد و تنها اومدیم غصه نخوری.
سرش را آرام تکان می دهد و من بوسه ی روی انگشتان کوچک فرشته ام می زنم.
-حموم شی(چی)؟
خدای من! قرار نبود بی خیال این مسئله شود. رزا همیشه با خودم حمام می رفت.
آن قدر سرگرمش می کردم، آب بازی می کردیم که حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد که همچین آرزو مسخره ای را داشته باشد.
باید پیش از این ها یادش می دادم تنهایی حمام کند. حالا دیگر پنج سالش شده بود.
قبل از اینکه محمد حرفی بزند خودم پیش قدم شدم و سریع می گویم:
-نه مامان جان اون نمیشه. لطفا این موضوعو کش نده.
هنوز جملهام کامل شده بود که رزا چنان زد زیر گریه که برق از سرم پرید و محمد هول شده سعی کرد آرامش کند.
تند گلوی کوچکش را بوسید وگفت:
-باشه... باشه میریم...چرا نریم؟ آروم باش نفست رفت. اصلاً همین الآن میریم!
چرا انقدر حساس شده بود؟ اصلا هیچ وقت نشده بود که انقدر بهانه گیر باشد. هول شده کنارشان رفتم و او پچ پچ وار گفت:
-باشه میریم بابایی. رزا خانوم؟ گریه نکن دیگه...
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۷۷
نمی دانم چه شده بود که انقدر زود رنج شده بود. سریع او را از بغل محمد گرفتم و آرام در آغوشم تابش دادم و به طرف اتاق رفتم.
روی تخت نشستم و همانطور که روی سینه ام هق هق می کرد گفتم:
-می خوای اصلا حموم نکنی؟ اگه حوصله نداری؟
-نخیلم(نخیرم)...
نوازشش کردم و آرام و ریتمیک پشت کمرش ضربه زدم.
-خب پس چیه دختر قشنگم. چرا انقدر گریه می کنی؟ میشه دلیلشو بدونم؟ مامان دلش می شکنه تو رو اینطوری می بینه ها...
-من فقط می خوام با هم بلیم حموم... مگه چیه...
مستاصل و بیچاره وار سر بالا می برم و به محمد نگاه می کنم. تقصیر خودم بود.
همیشه آنقدر مراسم حمام رفتنش را مفرح می کردم که همیشه برای حمام رفتن بیشتر از هرکاری مشتاق بود. حالا هم که سفارش حمام خانوادگی داده و من نمی دانم که چه غلطی کنم.
محمد دست به کمر بالای سرم ایستاده و با لحن ارام و همراه با جدیت می گوید:
-میدونم معذبی ولی من حلش می کنم نگران نباش.
مستاصل شانه ای بالا انداختم و او پلک روی هم نهاد. محمد وان آب را باز کرد و برای من تیشرت و شلواری آورد را بپوشم.
لباسم را عوض کردم و پاچه های شلوار را بالا دادم. دو چهار پایه کنار وان قرار داد و به من گفت که رزا را خودش می برد و از اتاق خودش شامپو برای رزا بیاورم.
وارد اتاقش شدم و بدون آنکه به دکورش توجه کنم فورا شامپویی از شلف برداشتم و برگشتم.
-بابایی شیمک مامانم انگدر سفیده، حالا الان میادش می بینی!
در چارچوب در خشک شدم. نمی دانستم داخل بروم یا برگردم! نفسم بند رفته بود.
با جوابی که محمد داد گونه هایم به سرعت داغ شد و حرارتش چشمانم را هم سوزاند.
-مامان تو همه چیزش قشنگه. قشنگ ترین زنی که به عمرم دیدم. دخترمم مثل مامانشه. هر دوتاتون جون منید.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
نمی دانم چه شده بود که انقدر زود رنج شده بود. سریع او را از بغل محمد گرفتم و آرام در آغوشم تابش دادم و به طرف اتاق رفتم.
روی تخت نشستم و همانطور که روی سینه ام هق هق می کرد گفتم:
-می خوای اصلا حموم نکنی؟ اگه حوصله نداری؟
-نخیلم(نخیرم)...
نوازشش کردم و آرام و ریتمیک پشت کمرش ضربه زدم.
-خب پس چیه دختر قشنگم. چرا انقدر گریه می کنی؟ میشه دلیلشو بدونم؟ مامان دلش می شکنه تو رو اینطوری می بینه ها...
-من فقط می خوام با هم بلیم حموم... مگه چیه...
مستاصل و بیچاره وار سر بالا می برم و به محمد نگاه می کنم. تقصیر خودم بود.
همیشه آنقدر مراسم حمام رفتنش را مفرح می کردم که همیشه برای حمام رفتن بیشتر از هرکاری مشتاق بود. حالا هم که سفارش حمام خانوادگی داده و من نمی دانم که چه غلطی کنم.
محمد دست به کمر بالای سرم ایستاده و با لحن ارام و همراه با جدیت می گوید:
-میدونم معذبی ولی من حلش می کنم نگران نباش.
مستاصل شانه ای بالا انداختم و او پلک روی هم نهاد. محمد وان آب را باز کرد و برای من تیشرت و شلواری آورد را بپوشم.
لباسم را عوض کردم و پاچه های شلوار را بالا دادم. دو چهار پایه کنار وان قرار داد و به من گفت که رزا را خودش می برد و از اتاق خودش شامپو برای رزا بیاورم.
وارد اتاقش شدم و بدون آنکه به دکورش توجه کنم فورا شامپویی از شلف برداشتم و برگشتم.
-بابایی شیمک مامانم انگدر سفیده، حالا الان میادش می بینی!
در چارچوب در خشک شدم. نمی دانستم داخل بروم یا برگردم! نفسم بند رفته بود.
با جوابی که محمد داد گونه هایم به سرعت داغ شد و حرارتش چشمانم را هم سوزاند.
-مامان تو همه چیزش قشنگه. قشنگ ترین زنی که به عمرم دیدم. دخترمم مثل مامانشه. هر دوتاتون جون منید.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۷۸
سرم پایین می افتد روی زمین چشم می گردانم. چون به واقع حس کردم که قلبم را از جایش کند!
دلم برای دیدن صورتش وقتی که این کلمات را این چنین زیبا و پر احساس کنار هم چید پرپر می زند.
-مامانت نیومد چرا؟ شهرزاد جان؟ شهرزاد؟
نامم را دوبار پشت بلند صدا می زند و منِ از نفس افتاده و یکپارچه آتش چگونه خودی نشان دهم؟
-او..مدم!
داخل می شوم و بدون اینکه به روی خودم بیاورم که لحظات پیش چه شنیده ام مشغول شدم.
آن قدر آب بازی کرد و شیطنت کرد که پوستش سرخ شد و لپ هایش گل انداخت. بالاخره رضایت داد که از حمام خارج شویم.
خشکش کردم و لباسش را پوشاندم و خودم رفتم تا دوش سرسری بگیرم.
تنم خیس از عرق شده بود. دوباره لباس های خودم را پوشیدم و به محمد و رزا روی کاناپه مقابل تلویزیون پیوستم.
رزا روی شکم محمد لم داده بود و من گوشه ی مبل در خودم جمع شدم و پاهایم را زیرم جمع کردم.
محو دیدن بودم که صدای سوت آرام محمد باعث شد سر بچرخانم.
نگاهش کردم با لحن مهربان و خندانی گفت:
-عافیت باشه خانوم...
-مرسی حاج آقا...
کنار چشمانش چین افتاد. صدایمان در حد پچ پچ پایین بود. نگاهمان طولانی و ادامه دار شد.
هیچ کداممان نگاه نمی گرفتیم و همین باعث خنده مان می شد. درست مثل نوجوان های عاشق که نظر بازی می کنند.
همانقدر بکر و زیبا... یواشکی های دلهره آور و خواستنی! حس خوبی بود.
-چیزی شده حاجی؟
با شیطنت گفتم و چشم هایم را با ناز چرخاندم. به نگاه های مشتاقش اشاره داشتم. خندید گفت:
-حاجی قربون حاجی گفتنات بیا اینجا... بیا نزدیکم بذار حست کنم.
دلم هری پایین ریخت. با نفسی بند رفته حیرانش ماندم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
سرم پایین می افتد روی زمین چشم می گردانم. چون به واقع حس کردم که قلبم را از جایش کند!
دلم برای دیدن صورتش وقتی که این کلمات را این چنین زیبا و پر احساس کنار هم چید پرپر می زند.
-مامانت نیومد چرا؟ شهرزاد جان؟ شهرزاد؟
نامم را دوبار پشت بلند صدا می زند و منِ از نفس افتاده و یکپارچه آتش چگونه خودی نشان دهم؟
-او..مدم!
داخل می شوم و بدون اینکه به روی خودم بیاورم که لحظات پیش چه شنیده ام مشغول شدم.
آن قدر آب بازی کرد و شیطنت کرد که پوستش سرخ شد و لپ هایش گل انداخت. بالاخره رضایت داد که از حمام خارج شویم.
خشکش کردم و لباسش را پوشاندم و خودم رفتم تا دوش سرسری بگیرم.
تنم خیس از عرق شده بود. دوباره لباس های خودم را پوشیدم و به محمد و رزا روی کاناپه مقابل تلویزیون پیوستم.
رزا روی شکم محمد لم داده بود و من گوشه ی مبل در خودم جمع شدم و پاهایم را زیرم جمع کردم.
محو دیدن بودم که صدای سوت آرام محمد باعث شد سر بچرخانم.
نگاهش کردم با لحن مهربان و خندانی گفت:
-عافیت باشه خانوم...
-مرسی حاج آقا...
کنار چشمانش چین افتاد. صدایمان در حد پچ پچ پایین بود. نگاهمان طولانی و ادامه دار شد.
هیچ کداممان نگاه نمی گرفتیم و همین باعث خنده مان می شد. درست مثل نوجوان های عاشق که نظر بازی می کنند.
همانقدر بکر و زیبا... یواشکی های دلهره آور و خواستنی! حس خوبی بود.
-چیزی شده حاجی؟
با شیطنت گفتم و چشم هایم را با ناز چرخاندم. به نگاه های مشتاقش اشاره داشتم. خندید گفت:
-حاجی قربون حاجی گفتنات بیا اینجا... بیا نزدیکم بذار حست کنم.
دلم هری پایین ریخت. با نفسی بند رفته حیرانش ماندم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۷۹
این دل دیگر دل نمی شد ب این سری که این آقا در پیش گرفته بود! رفتارش با وقتی که محرم نبودیم از زمین تا آسمان فرق کرده.
محبت هایش، طرز نگاهش کردنش...
حالا منظورش را بهتر می فهمیدم وقتی می گفت دلم می خواهد آزادانه محبت کنم.
و من فکر می کردم که تمام محبت های کلامی و رفتاری اش به همان خانوم و عزیزم گفتن ها و یکی دوبار در آغوش گرفتنم ختم می شود.
این مدل محبت هایش بی رحمانه قشنگ بود.
نیم نگاهی به رزا می کنم و گمانم منظورم را می فهمد که با بی طاقتی لب می زند:
-حواسش نیست بیا...
خنده ام می گیرد. انگار که چکار می خواستیم بکنیم که می گوید حواسش نیست!
لب می گزم تا خنده ی شرمگینم را بخورم و بعد تنم رو به سمتشان می کشم.
دستش را پشت سرم قرار می دهد و سرم را روی سینه اش هدایت می کند. آب دهانم را قورت می دهم و چشم می بندم.
قلبم با سرعت حیرت انگیزی می تپید. رزا لحظه ای سر بالا می آورد و با دیدن من خیلی عادی سر برمی گرداند و به کارتونش نگاه می کند.
دستش لابلای موهایم می چرخد و لب هایش را برای مدت طولانی روی موهایم قرار می دهد.
انگار تمام حس و اعصاب روی همان نقطه متمرکز بود که تک به تک نفس ها و حرکات انگشتان و لب هایش را می فهمیدم.
داشت بد عادتم می کرد. و هنوز حتی یک روز از محرمیتمان نگذشته بود!
-موهاتو کامل خشک می کردی. سرما نخوری خانوم...؟
جوابی نمی دهم. بی حس تر و لمس تر از آن بودم که حرفی بزنم. سرم را روی سینه اش رها کردم و دستم را روی سینه اش قرار دادم و عطر تنش را به ریه کشیدم.
دلم نمی خواست هیچ چیز مرا از این لحظه و آن جدا کند. آرامشش وصف نشدنی بود. چرا این همه مدت از ما دریغ شده بود؟
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
این دل دیگر دل نمی شد ب این سری که این آقا در پیش گرفته بود! رفتارش با وقتی که محرم نبودیم از زمین تا آسمان فرق کرده.
محبت هایش، طرز نگاهش کردنش...
حالا منظورش را بهتر می فهمیدم وقتی می گفت دلم می خواهد آزادانه محبت کنم.
و من فکر می کردم که تمام محبت های کلامی و رفتاری اش به همان خانوم و عزیزم گفتن ها و یکی دوبار در آغوش گرفتنم ختم می شود.
این مدل محبت هایش بی رحمانه قشنگ بود.
نیم نگاهی به رزا می کنم و گمانم منظورم را می فهمد که با بی طاقتی لب می زند:
-حواسش نیست بیا...
خنده ام می گیرد. انگار که چکار می خواستیم بکنیم که می گوید حواسش نیست!
لب می گزم تا خنده ی شرمگینم را بخورم و بعد تنم رو به سمتشان می کشم.
دستش را پشت سرم قرار می دهد و سرم را روی سینه اش هدایت می کند. آب دهانم را قورت می دهم و چشم می بندم.
قلبم با سرعت حیرت انگیزی می تپید. رزا لحظه ای سر بالا می آورد و با دیدن من خیلی عادی سر برمی گرداند و به کارتونش نگاه می کند.
دستش لابلای موهایم می چرخد و لب هایش را برای مدت طولانی روی موهایم قرار می دهد.
انگار تمام حس و اعصاب روی همان نقطه متمرکز بود که تک به تک نفس ها و حرکات انگشتان و لب هایش را می فهمیدم.
داشت بد عادتم می کرد. و هنوز حتی یک روز از محرمیتمان نگذشته بود!
-موهاتو کامل خشک می کردی. سرما نخوری خانوم...؟
جوابی نمی دهم. بی حس تر و لمس تر از آن بودم که حرفی بزنم. سرم را روی سینه اش رها کردم و دستم را روی سینه اش قرار دادم و عطر تنش را به ریه کشیدم.
دلم نمی خواست هیچ چیز مرا از این لحظه و آن جدا کند. آرامشش وصف نشدنی بود. چرا این همه مدت از ما دریغ شده بود؟
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۸۰
نمی دانم که چند دقیقه گذشته و چقدر نوازش شدم. حتی شمار بوسه هایی که روی سرم می کاشت از دستم در رفته بود.
صدای تیتراژ پایانی که می آید سر بلند می کنم و به رزایی که بی حرکت روی پای محمد به خواب رفته بود نگاه می کنم.
هنوز لپ هایش سرخ بود و ناگهان این سرخی فکرم را درگیر می کند تا بلافاصله دست روی پیشانی اش بگذارم. حدسم درست بود. تب کرده بود.
-چیه؟
نگران و دمغ دستم را زیر پیراهنش می برم و دستم را روی شکمش می کشم و حتی آن جا از صورتش هم داغ تر بود.
-تب داره محمد. بچه ام مریض شده انقدر بهونه گیر شده بود.
فورا تکیه اش را از پشت می گیرد و دستش را روی صورت رزا قرار می دهد.
-داغه بچه ام... بلند شو بپوش ببریمش دکتر...
نگران بودم اما در این چند سال یاد گرفته بودم که با هر سرفه و تبی نیازی به دکتر رفتن نیست.
اول اقدامات اولیه را انجام می دادم و اگر نتیجه نمی گرفتم بعد اول صبح او را پیش دکترش می بردم. چون این موقع شب هم پزشک اطفال جایی نبود.
-نمی خواد فعلا. بلندش کن بیارش رو تختش یه دارو بهت می گم بگیر بیار. اگر تا صبح خوب نشد می برمش پیش دکتر خودش. اون فقط صبحا هست.
در آغوشش بلندش می کند و همین حین که به سمت اتاق می رود با هول و ولا می پرسد:
-آخه تو از کجا می دونی چشه که چه دارویی بهش بدی عزیزم... بذار ببریمش دکتر خیالمون راحت تر بشه.
تمام حال خوشم زایل شده بود. پوست لبم را به دندان می گیرم و با غصه جوابش را می دهم:
-محمد من بچه مو میشناسم. شب یکم جاش سرد بشه سرما می خوره. دیشبم بارونی بود حتما یخ کرده. این دارویی که میگمو بگیر بخوره در جا مریضیش قطع میشه. از بچگیش همینو می خوره.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
نمی دانم که چند دقیقه گذشته و چقدر نوازش شدم. حتی شمار بوسه هایی که روی سرم می کاشت از دستم در رفته بود.
صدای تیتراژ پایانی که می آید سر بلند می کنم و به رزایی که بی حرکت روی پای محمد به خواب رفته بود نگاه می کنم.
هنوز لپ هایش سرخ بود و ناگهان این سرخی فکرم را درگیر می کند تا بلافاصله دست روی پیشانی اش بگذارم. حدسم درست بود. تب کرده بود.
-چیه؟
نگران و دمغ دستم را زیر پیراهنش می برم و دستم را روی شکمش می کشم و حتی آن جا از صورتش هم داغ تر بود.
-تب داره محمد. بچه ام مریض شده انقدر بهونه گیر شده بود.
فورا تکیه اش را از پشت می گیرد و دستش را روی صورت رزا قرار می دهد.
-داغه بچه ام... بلند شو بپوش ببریمش دکتر...
نگران بودم اما در این چند سال یاد گرفته بودم که با هر سرفه و تبی نیازی به دکتر رفتن نیست.
اول اقدامات اولیه را انجام می دادم و اگر نتیجه نمی گرفتم بعد اول صبح او را پیش دکترش می بردم. چون این موقع شب هم پزشک اطفال جایی نبود.
-نمی خواد فعلا. بلندش کن بیارش رو تختش یه دارو بهت می گم بگیر بیار. اگر تا صبح خوب نشد می برمش پیش دکتر خودش. اون فقط صبحا هست.
در آغوشش بلندش می کند و همین حین که به سمت اتاق می رود با هول و ولا می پرسد:
-آخه تو از کجا می دونی چشه که چه دارویی بهش بدی عزیزم... بذار ببریمش دکتر خیالمون راحت تر بشه.
تمام حال خوشم زایل شده بود. پوست لبم را به دندان می گیرم و با غصه جوابش را می دهم:
-محمد من بچه مو میشناسم. شب یکم جاش سرد بشه سرما می خوره. دیشبم بارونی بود حتما یخ کرده. این دارویی که میگمو بگیر بخوره در جا مریضیش قطع میشه. از بچگیش همینو می خوره.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بارالها 🙏
تمنا دارم امشب
دوستانم حاجت روا
و به آرزوها های زیبا شون برسند🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
إلــــهـــے وَ رَبّـــــي مــَنْ لـي غَیــرُڪ🙏
آنسوے آرزوها همیشہ خدایےست ❣
كہ فقط نگاهش جبران همہ حاجتهاست✨
بہ اميد نگاه حقتعالے بہ همہ آرزوهاے ✨
قشنگتون امشب برسید🙏
شبتون به زیبایی آرزوهاتون✨🙏
@kadbanoiranii
تمنا دارم امشب
دوستانم حاجت روا
و به آرزوها های زیبا شون برسند🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
إلــــهـــے وَ رَبّـــــي مــَنْ لـي غَیــرُڪ🙏
آنسوے آرزوها همیشہ خدایےست ❣
كہ فقط نگاهش جبران همہ حاجتهاست✨
بہ اميد نگاه حقتعالے بہ همہ آرزوهاے ✨
قشنگتون امشب برسید🙏
شبتون به زیبایی آرزوهاتون✨🙏
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️💫بــه نــام دوسـت
⚪️💫گــشـــایـــیـــم
❤️💫دفــتـــر دل را
⚪️💫بــه فـر عـشــق
❤️💫فــروزان کنیـم
⚪️💫مــحـــفــــل را
❤️💫بـــه نــام خــدای
⚪️💫حسابگر،حسابساز
❤️💫حسابــرس وحسابــدار
⚪️💫زمــیـــن و آســمـــان
❤️💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
⚪️💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
⚪️💫گــشـــایـــیـــم
❤️💫دفــتـــر دل را
⚪️💫بــه فـر عـشــق
❤️💫فــروزان کنیـم
⚪️💫مــحـــفــــل را
❤️💫بـــه نــام خــدای
⚪️💫حسابگر،حسابساز
❤️💫حسابــرس وحسابــدار
⚪️💫زمــیـــن و آســمـــان
❤️💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
⚪️💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#قلب_برجسته_فوندانتی
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#قلب_برجسته_فوندانتی
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#نوشیدنی_گرم
#شکلات_داغ_ایتالیایی
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
خامه یک ق غ
نشاسته ذرت ۱ ق غ
شکلات تختهای تلخ ۱ بسته
پودر کاکائو ۱ ق غ
وانیل ½ ق چ
شکر ۲ ق غ
کمی نمک
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#نوشیدنی_گرم
#شکلات_داغ_ایتالیایی
مواد لازم :
شیر ۱ لیوان
خامه یک ق غ
نشاسته ذرت ۱ ق غ
شکلات تختهای تلخ ۱ بسته
پودر کاکائو ۱ ق غ
وانیل ½ ق چ
شکر ۲ ق غ
کمی نمک
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خاچاپوری
مواد لازم :
آرد ۱ کیلو
خمیر مایع ۱۰ گرم
شکر ۵ گرم
نمک ۱ ق چ
روغن ۶ ق غ
آب ولرم ۵۰۰cc
پنیر پیتزا ۵۰۰ گرم
تخم مرغ ۴ عدد
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#خاچاپوری
مواد لازم :
آرد ۱ کیلو
خمیر مایع ۱۰ گرم
شکر ۵ گرم
نمک ۱ ق چ
روغن ۶ ق غ
آب ولرم ۵۰۰cc
پنیر پیتزا ۵۰۰ گرم
تخم مرغ ۴ عدد
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شُله_ماشكي
تو زمستون خيلي ميچسبه
مواد لازم :
يك عدد پياز
زردچوبه و نمك به مقدار لازم
سير سبز سه بوته
شويد سه دسته
ماش پخته شده يه ليوان
برنج چهار پيمانه
كلم قمري يدونه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
تو زمستون خيلي ميچسبه
مواد لازم :
يك عدد پياز
زردچوبه و نمك به مقدار لازم
سير سبز سه بوته
شويد سه دسته
ماش پخته شده يه ليوان
برنج چهار پيمانه
كلم قمري يدونه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بامیه_عربی
مواد لازم:
ارد.... یک پیمانه ،یک قاشق غذاخوری سرصاف از آرد رو بردارید و به همون اندازه پودر نشاسته با آرد مخلوط کنید تا بامیه ها حسابی ترد بشن
اب......یک پیمانه
تخم مرغ.....دو عدد متوسط
شربت بار یا عسل رقیق یا شکر.....یک ق غ
وانیل....نوک ق چ
کره یا روغن جامد......پنجاه گرم
اول اب و کره و شربت رو توی یه تابه ی نچسب میریزیم و روی حرارت متوسط میزاریم ، همینکه شروع کرد ب قل ریز زدن
مخلوط آرد و نشاسته رو اضافه و با کفگیر مدام همش میزنیم تا خمیر جمع بشه ،حالا حرارت رو کم و به مدت ده دقیقه خمیرو هم بزنید(پهن و جمع کنید) ،بعد بزارید کمی خنک شه
سپس تخم مرغها و وانیل رو کمی بزنیدو در دو مرحله به خمیر اضافه کنید،
و با دست یا همزن برقی خوب مخلوط کنید( بادست راحتتره)
خمیر نباید راحت از قیف بیرون بیاد ،باید حد وسط باشه ،اگر خمیرخیلی سفت شد و از قیف رد نشد یه دونه تخم مرغ رو بزنید و یک ق غ از اون رو با خمیر مخلوط کنید تا کمی نرم شه
حالا روغن شناور رو بزارید با حرارت کم کمی گرم بشه( اصلانباید روغن داغ باشه)
خمیر رو مطابق فیلم داخل روغن بندازید ،باید حرارت خیلی کم باشه تا خوب مغز پخت و برشته بشه تا در نهایت بامیه های تردی داشته باشین
کمی که سرخ شد با قاشق بامیه هارو داخل روغن حرکت بدین تا همه جاش یکدست برشته بشه، زمان میبره، بعد سریع اونهارو داخل شربت گرم بندازید تا شربت خوب به خوردشون بره سپس داخل صافی بریزید.
بامیه عربی چون باریک و ترده باید شربتش ولرم یا گرم باشه و بیشتر تو شربت بمونه تا شربت خوب به خوردش بره
ماسوره ش هم حتما باید سایز سرش کوچیک باشه تا بامیه باریک بشه و تپل نشه
همیشه از قسمت پایین قیف خمیرو به بیرون فشار بدین
برای سرخ کردن سری دوم بامیه بذارید روغن از حرارت بیافته بعد به کار ادامه بدین
هرچی زمان سرخ شدن بامیه طولانی تر باشه ،بامیه های ترد تری خواهید داشت
تخم مرغ زیاد و شربت آبکی باعث نرم شدن بامیه میشه همچنین درب ظرف نگهداریه بامیه باز باشه تا نرم نشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
ارد.... یک پیمانه ،یک قاشق غذاخوری سرصاف از آرد رو بردارید و به همون اندازه پودر نشاسته با آرد مخلوط کنید تا بامیه ها حسابی ترد بشن
اب......یک پیمانه
تخم مرغ.....دو عدد متوسط
شربت بار یا عسل رقیق یا شکر.....یک ق غ
وانیل....نوک ق چ
کره یا روغن جامد......پنجاه گرم
اول اب و کره و شربت رو توی یه تابه ی نچسب میریزیم و روی حرارت متوسط میزاریم ، همینکه شروع کرد ب قل ریز زدن
مخلوط آرد و نشاسته رو اضافه و با کفگیر مدام همش میزنیم تا خمیر جمع بشه ،حالا حرارت رو کم و به مدت ده دقیقه خمیرو هم بزنید(پهن و جمع کنید) ،بعد بزارید کمی خنک شه
سپس تخم مرغها و وانیل رو کمی بزنیدو در دو مرحله به خمیر اضافه کنید،
و با دست یا همزن برقی خوب مخلوط کنید( بادست راحتتره)
خمیر نباید راحت از قیف بیرون بیاد ،باید حد وسط باشه ،اگر خمیرخیلی سفت شد و از قیف رد نشد یه دونه تخم مرغ رو بزنید و یک ق غ از اون رو با خمیر مخلوط کنید تا کمی نرم شه
حالا روغن شناور رو بزارید با حرارت کم کمی گرم بشه( اصلانباید روغن داغ باشه)
خمیر رو مطابق فیلم داخل روغن بندازید ،باید حرارت خیلی کم باشه تا خوب مغز پخت و برشته بشه تا در نهایت بامیه های تردی داشته باشین
کمی که سرخ شد با قاشق بامیه هارو داخل روغن حرکت بدین تا همه جاش یکدست برشته بشه، زمان میبره، بعد سریع اونهارو داخل شربت گرم بندازید تا شربت خوب به خوردشون بره سپس داخل صافی بریزید.
بامیه عربی چون باریک و ترده باید شربتش ولرم یا گرم باشه و بیشتر تو شربت بمونه تا شربت خوب به خوردش بره
ماسوره ش هم حتما باید سایز سرش کوچیک باشه تا بامیه باریک بشه و تپل نشه
همیشه از قسمت پایین قیف خمیرو به بیرون فشار بدین
برای سرخ کردن سری دوم بامیه بذارید روغن از حرارت بیافته بعد به کار ادامه بدین
هرچی زمان سرخ شدن بامیه طولانی تر باشه ،بامیه های ترد تری خواهید داشت
تخم مرغ زیاد و شربت آبکی باعث نرم شدن بامیه میشه همچنین درب ظرف نگهداریه بامیه باز باشه تا نرم نشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#بامیه_عربی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#بامیه_عربی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کاکائویی_شیری
مواد لازم:
4 عدد تخم مرغ
1.5 لیوان شکر (لیوان یا پیمانه قنادی)
1 لیوان شیر
نصف لیوان روغن مایع
3 قاشق غذاخوری پودر کاکائو
1 پاکت وانیل شکری (5 گرم و یا وانیل ایرانی کمی)
1 پاکت بکینگ پودر (10 گرم و یا 2.5 قاشق چای خوری)
2.5 لیوان آرد
2 لیوان شیر بعد از بیرون آوردن از فر
طرز تهیه:
تخم مرغ و شکر را حداقل 5 دقیقه با همزن برقی بزنید. روغن مایع و شیر را اضافه کنید و هم بزنید. سپس مواد خشک را الک کنید و هم بزنید. در فر 175 درجه از قبل گرم شده تا وقتی که خلال دندان از کیک تمیز بیرون بیاد بپزید. 5 دقیقه بعد از اینکه کیک را از فر بیرون آوردید شیر سرد را بریزید و 10 دقیقه بعد کیک را برگردانید. روی کیک شکلات آب شده به روش بنماری بریزید. نوش جان
❣نکته:این کیک حالت خیس داره اگه خیلی خیس دوست ندارین شیر کمتری بریزین یا میتونین شیر نریزین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
4 عدد تخم مرغ
1.5 لیوان شکر (لیوان یا پیمانه قنادی)
1 لیوان شیر
نصف لیوان روغن مایع
3 قاشق غذاخوری پودر کاکائو
1 پاکت وانیل شکری (5 گرم و یا وانیل ایرانی کمی)
1 پاکت بکینگ پودر (10 گرم و یا 2.5 قاشق چای خوری)
2.5 لیوان آرد
2 لیوان شیر بعد از بیرون آوردن از فر
طرز تهیه:
تخم مرغ و شکر را حداقل 5 دقیقه با همزن برقی بزنید. روغن مایع و شیر را اضافه کنید و هم بزنید. سپس مواد خشک را الک کنید و هم بزنید. در فر 175 درجه از قبل گرم شده تا وقتی که خلال دندان از کیک تمیز بیرون بیاد بپزید. 5 دقیقه بعد از اینکه کیک را از فر بیرون آوردید شیر سرد را بریزید و 10 دقیقه بعد کیک را برگردانید. روی کیک شکلات آب شده به روش بنماری بریزید. نوش جان
❣نکته:این کیک حالت خیس داره اگه خیلی خیس دوست ندارین شیر کمتری بریزین یا میتونین شیر نریزین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_کاکائویی_شیری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کاکائویی_شیری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ترشی_بادمجون_کبابی
مواد لازم:
بادمجون ۱ کیلونیم
گوجه ۲ عدد
سرکه انگور ۱و نیم لیوان
سیر ۵ عدد
فلفل تند ۴ عدد
سبزیجات شامل (نعنا ،ترخون ،گشنیز ،جعفری ،ریحون)
۱ پیمانه خرد شده
گلپر ۱ قاشق مربا خوری آسیاب شده
سیاه دونه ۱ قاشق چای خوری
نمک ۱ قاشق غذا خوری
از خوبی های این ترشی اینه که بلافاصله بعد از آماده شدنش میشه نوش جان کنید ،شما میتونید به جای میکس کردن و مخلوط کن از چاقو برای خرد کردن بادمجون استفاده کنید، مقدار نمک کاملا سلیقه ای هست و میتونید بیشترش کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ترشی_بادمجون_کبابی
مواد لازم:
بادمجون ۱ کیلونیم
گوجه ۲ عدد
سرکه انگور ۱و نیم لیوان
سیر ۵ عدد
فلفل تند ۴ عدد
سبزیجات شامل (نعنا ،ترخون ،گشنیز ،جعفری ،ریحون)
۱ پیمانه خرد شده
گلپر ۱ قاشق مربا خوری آسیاب شده
سیاه دونه ۱ قاشق چای خوری
نمک ۱ قاشق غذا خوری
از خوبی های این ترشی اینه که بلافاصله بعد از آماده شدنش میشه نوش جان کنید ،شما میتونید به جای میکس کردن و مخلوط کن از چاقو برای خرد کردن بادمجون استفاده کنید، مقدار نمک کاملا سلیقه ای هست و میتونید بیشترش کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
کوفته_قلقلی_بهمراه_پوره_سیب_زمینی_و_سس
🔴برای کوفته ها:
500 گرم گوشت چرخ کرده پرچرب
1 پیاز
نمک، فلفل سیاه و قرمز
یک کاسه کوچک، جعفری خرد شده
🔴برای پوره سیب زمینی:
4 سیب زمینی
2 قاشق غذاخوری کره
نمک و فلفل سیاه
یک مشت، پنیر کاشار، پیتزا یا موزارلا رنده شده
همه مواد کوفته هارو 5 دقیقه ورز بدین. بعد با یک قاشق غذاخوری کره سرخ کنید، بعدش روی دستمال بزارین روغن و آب اضافی اش بره.روغن و آب مونده رو نندازین بیرون.
برای سس گوجه فرنگی:
روغن و آب مونده از سرخ کردن کوفته ها
1 گوجه فرنگی رنده شده بدون پوست
1 حبه سیر
پودر فلفل قرمز
همه مواد سس رو روی حرارت ملایم قرار بدین تا غلیظ شه.
روی پوره کوفته هارو بچینین و کمی فشار بدین و روش سس بریزین و در فر گرم شده 180 درجه، 15 دقیقه بپزین.بعد دربیارین و پنیر کاشار، پیتزا یا موزارلا بهمراه مقداری جعفری بریزین روش و دوباره بدین فر.غذا حاضره.
میتونین پنیرهارو کلا حذف کنین کمتر روغن بندازه.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری حرام است
کوفته_قلقلی_بهمراه_پوره_سیب_زمینی_و_سس
🔴برای کوفته ها:
500 گرم گوشت چرخ کرده پرچرب
1 پیاز
نمک، فلفل سیاه و قرمز
یک کاسه کوچک، جعفری خرد شده
🔴برای پوره سیب زمینی:
4 سیب زمینی
2 قاشق غذاخوری کره
نمک و فلفل سیاه
یک مشت، پنیر کاشار، پیتزا یا موزارلا رنده شده
همه مواد کوفته هارو 5 دقیقه ورز بدین. بعد با یک قاشق غذاخوری کره سرخ کنید، بعدش روی دستمال بزارین روغن و آب اضافی اش بره.روغن و آب مونده رو نندازین بیرون.
برای سس گوجه فرنگی:
روغن و آب مونده از سرخ کردن کوفته ها
1 گوجه فرنگی رنده شده بدون پوست
1 حبه سیر
پودر فلفل قرمز
همه مواد سس رو روی حرارت ملایم قرار بدین تا غلیظ شه.
روی پوره کوفته هارو بچینین و کمی فشار بدین و روش سس بریزین و در فر گرم شده 180 درجه، 15 دقیقه بپزین.بعد دربیارین و پنیر کاشار، پیتزا یا موزارلا بهمراه مقداری جعفری بریزین روش و دوباره بدین فر.غذا حاضره.
میتونین پنیرهارو کلا حذف کنین کمتر روغن بندازه.
رسانه تبلیغیاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری حرام است
#پارت۶۸۱
روی تخت قرارش می دهد اما دلش نمی آید که او را از تنش جدا کند. حسش را می فهمیدم. با هر تب کردنش نصفه جانم شده بودم.
درست مثل همین حالا که نگرانی تمام جانم را در بند کشیده است.
-محمد جان به تنت نچسبونش تبش بالا می ره. پتو هم ننداز روش تا من برم آب بیارم پاشویه ش کنم توام برو دارو رو بگیر.
فورا رفتم و کاسه ی بزرگی از آب ولرم پر کردم و حوله ی کوچکی از محمد گرفتم. اسم دارو را به او گفتم و رفت تا تهیه کند.
همین که به طرف اتاق می رفتم صدای سرفه ی خشک رزا را شنیدم با غصه سر تکان دادم.
-جانم جانم... مامان.
به محض اینکه حوله را روی پیشانی اش قرار دادم چشم های تب دار و خواب آلودش را نیمه باز کرد و گفتم:
-هیچی نیست مامان. یکم تب داری باید دستمال بذارم روی سرت باشه عزیزم؟
-خوابم میاد... نکن ماما.
-چشم عزیزم... دخترمو ناز کنم بخوابه...
آرام حوله را روی دست و پاهایش هم می کشد و او هم نق نق می کند.
محمد سراسیمه برمی گردد و شربت را هم به خوردش می دهم و می خوابانمش.
تبش پایین آمده بود اما هنوز کمی گرم بود.
نفسم را با کلافگی بیرون می دهم. محمد با نگرانی پایین تختش نشسته بود و من حس می کردم که دست و پایم هنوز داشت می لرزید.
هر بار سر کوچک ترین مریضی و اتفاقی همینطور می شدم.
گوشی را از کیفم بیرون می کشم و چک می کنم تا ببینم تماسی از طرف مامان دارم یا نه. اما خبری نبود.
می دانستم که قطعا نگران است اما نمی خواهد زنگ بزند مبادا که مزاحمت تلقی شود.
دستم هنوزم می لرزد. با همان دست لرزان و اعصابی داغان شده روی مبل می نشینم و دست دیگرم را به پیشانی می گیرم.
شماره اش را می گیرم تا از نگرانی درش بیاورم. احتمالا یا دیر وقت می رفتیم و یا شب مجبور بودیم اینجا بمانیم.
به دو بوق نرسیده پاسخ داد و همان اول از صدایم فهمید که چیزی این وسط درست نیست و لنگ می زند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
روی تخت قرارش می دهد اما دلش نمی آید که او را از تنش جدا کند. حسش را می فهمیدم. با هر تب کردنش نصفه جانم شده بودم.
درست مثل همین حالا که نگرانی تمام جانم را در بند کشیده است.
-محمد جان به تنت نچسبونش تبش بالا می ره. پتو هم ننداز روش تا من برم آب بیارم پاشویه ش کنم توام برو دارو رو بگیر.
فورا رفتم و کاسه ی بزرگی از آب ولرم پر کردم و حوله ی کوچکی از محمد گرفتم. اسم دارو را به او گفتم و رفت تا تهیه کند.
همین که به طرف اتاق می رفتم صدای سرفه ی خشک رزا را شنیدم با غصه سر تکان دادم.
-جانم جانم... مامان.
به محض اینکه حوله را روی پیشانی اش قرار دادم چشم های تب دار و خواب آلودش را نیمه باز کرد و گفتم:
-هیچی نیست مامان. یکم تب داری باید دستمال بذارم روی سرت باشه عزیزم؟
-خوابم میاد... نکن ماما.
-چشم عزیزم... دخترمو ناز کنم بخوابه...
آرام حوله را روی دست و پاهایش هم می کشد و او هم نق نق می کند.
محمد سراسیمه برمی گردد و شربت را هم به خوردش می دهم و می خوابانمش.
تبش پایین آمده بود اما هنوز کمی گرم بود.
نفسم را با کلافگی بیرون می دهم. محمد با نگرانی پایین تختش نشسته بود و من حس می کردم که دست و پایم هنوز داشت می لرزید.
هر بار سر کوچک ترین مریضی و اتفاقی همینطور می شدم.
گوشی را از کیفم بیرون می کشم و چک می کنم تا ببینم تماسی از طرف مامان دارم یا نه. اما خبری نبود.
می دانستم که قطعا نگران است اما نمی خواهد زنگ بزند مبادا که مزاحمت تلقی شود.
دستم هنوزم می لرزد. با همان دست لرزان و اعصابی داغان شده روی مبل می نشینم و دست دیگرم را به پیشانی می گیرم.
شماره اش را می گیرم تا از نگرانی درش بیاورم. احتمالا یا دیر وقت می رفتیم و یا شب مجبور بودیم اینجا بمانیم.
به دو بوق نرسیده پاسخ داد و همان اول از صدایم فهمید که چیزی این وسط درست نیست و لنگ می زند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۸۲
-پدر و مادر محمدو راهی کردیم. نهار خوردیم بعدش داشتیم با رزا کارتون نگاه می کردیم یهو دیدم خوابش برده. دست زدم تنش داغه داغ بود. یکم دارو دادیم پاشویه ش کردیم الان خوابه.
کمی سکوت می کند و بعد با نگرانی می گوید:
-بمیرم براش... خب می آوردیش خونه بهش برسم بچه مو...
-نگران نباش حواسم هست. الان خوابه یکم سرحال شه میایم.
معلوم بود که دلش قرار نداشت.
-حواست هست، اما لازمه یکی حواسش به تو باشه. خودتو نبازیا... می دونی که یه سرما بخوره بهش فوری تب می کنه و همون شبم خوب می شه. سوپ براش بار می ذارم یه ساعت دیگه با یه آژانس می فرستم. بیدار شد بهش بده.
لبخند خسته و غمگینی می زنم و زمزمه وار می گویم:
-نمی خواد مامان نگه دار میایم می خوره...
-نه تو این سرما بچه مو جابجا نکن هی از این خونه به اون خونه. بچه جاش عوض میشه اینجوری میشه دیگه. قطع کن فعلا کار دارم خداحافظ.
و تماس را بدون اینکه من حرفی بزنم قطع کرد.
تنها زمانی که مامان آرامش و خونسردی اش را از دست می داد وقت هایی بود که رزا مریض می شد.
من که همیشه از او بدتر بودم و او مجبور برای اینکه حال من بدتر نشود بروز ندهد.
اما حالا که رزا پیشش نبود و نمی دانست وخامت حالش تا چقدر است نگرانی اش را آشکارا بروز می داد.
پیام های نخوانده را چک می کنم و حال جواب دادن به تبریکات و شیطنت های مهشید را ندارم.
به اتاق رزا برمی گردم و کنار رزا دراز می کشم. محمد نبود و ندیدم که کجا رفته است.
تب رزا را چک می کنم و با خنک بودن پوستش آرام می شوم و ملافه نازک را تا روی سینه اش بالا می کشم.
چشم های خسته ام را می بندم و کم خوابی دیشب و خستگی امروز باعث می شود تا نفهمم کی به عالم خواب فرو رفتم!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-پدر و مادر محمدو راهی کردیم. نهار خوردیم بعدش داشتیم با رزا کارتون نگاه می کردیم یهو دیدم خوابش برده. دست زدم تنش داغه داغ بود. یکم دارو دادیم پاشویه ش کردیم الان خوابه.
کمی سکوت می کند و بعد با نگرانی می گوید:
-بمیرم براش... خب می آوردیش خونه بهش برسم بچه مو...
-نگران نباش حواسم هست. الان خوابه یکم سرحال شه میایم.
معلوم بود که دلش قرار نداشت.
-حواست هست، اما لازمه یکی حواسش به تو باشه. خودتو نبازیا... می دونی که یه سرما بخوره بهش فوری تب می کنه و همون شبم خوب می شه. سوپ براش بار می ذارم یه ساعت دیگه با یه آژانس می فرستم. بیدار شد بهش بده.
لبخند خسته و غمگینی می زنم و زمزمه وار می گویم:
-نمی خواد مامان نگه دار میایم می خوره...
-نه تو این سرما بچه مو جابجا نکن هی از این خونه به اون خونه. بچه جاش عوض میشه اینجوری میشه دیگه. قطع کن فعلا کار دارم خداحافظ.
و تماس را بدون اینکه من حرفی بزنم قطع کرد.
تنها زمانی که مامان آرامش و خونسردی اش را از دست می داد وقت هایی بود که رزا مریض می شد.
من که همیشه از او بدتر بودم و او مجبور برای اینکه حال من بدتر نشود بروز ندهد.
اما حالا که رزا پیشش نبود و نمی دانست وخامت حالش تا چقدر است نگرانی اش را آشکارا بروز می داد.
پیام های نخوانده را چک می کنم و حال جواب دادن به تبریکات و شیطنت های مهشید را ندارم.
به اتاق رزا برمی گردم و کنار رزا دراز می کشم. محمد نبود و ندیدم که کجا رفته است.
تب رزا را چک می کنم و با خنک بودن پوستش آرام می شوم و ملافه نازک را تا روی سینه اش بالا می کشم.
چشم های خسته ام را می بندم و کم خوابی دیشب و خستگی امروز باعث می شود تا نفهمم کی به عالم خواب فرو رفتم!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر