🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_دسته_گل
#کیک_روز_پدر
#کیک_روز_مادر
#کیک_دسته_گل_ایستاده

این کیک هم برای #روز_پدر ، #روز_مادر ،و هرمناسبت دیگه ای مناسبه

یه تیر با دونشونه هم کیک هم دسته گل☺️👍


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_دسته_گل
#کیک_روز_پدر
#کیک_روز_مادر
#کیک_دسته_گل_ایستاده

این کیک هم برای #روز_پدر ، #روز_مادر ،و هرمناسبت دیگه ای مناسبه

یه تیر با دونشونه هم کیک هم دسته گل☺️👍


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۱۸

نیم قدم بینمان را طی کردم و بعد زیر پاهایم را انگار کشیدند. هر دو دستم روی سینه اش فرود آمد و پیراهنش را در مشتم گره کردم تا تعادل بگیرم.


-رزا؟


تا اسم رزا را آوردم انگار که خنجری در قلبش فرو کردم صورتش از درد در هم شد.


تمام رگ های صورتش برجسته تر شدند و انگار که قلب مرا داشتند از سینه ام بیرون می کشیدند.


به یکباره قدمی داخل می شود و من قدمی به عقب رانده می شوم. دستش را به پشت در قلاب می کند و در با کوبشی سنگین بسته شد.


نفس نفس زنان انگار که مسافت زیادی را دویده باشد روی پیشانی اش دانه های عرق نشسته بود. کنارم زد و از بغلم داخل شد.


چرا جوابم را نمی داد؟ دخترم را چرا نیاورده بود؟
قدم هایم را بی رمق جلو می برم و مشت هایم را درسینه ام جمع می کنم.


از وحشت داشتم پس می افتادم و لعنت به او چرا جوابم را نمی داد؟


-محمد با توام.... رزا کو؟ دخترم کو؟


چانه ام از شدت بغض می لرزید و سراپا گوش بودم تا یک کلام از او جوابم را بشنوم!


به محض تمام شدن حرفم ناگهانی قدم های بینمان را طی می کند و هر دو بازویم را در دستانش می گیرد و همزمان با اشکی که از چشمش می چکد می نالد:


-محض رضای خدا! من دارم می میرم... قلبم داره وایمیسته! رزا؟ فقط رزا؟ منو نمی بینی؟ چرا منو نمی بینی؟ چرا منو نمی بینی شهرزاد؟


وا رفته به اشک چشمش خیره می شوم و چرا نمی فهمیدمش؟ این چه دردی بود که به جانش افتاده و این چنین می لرزد؟ چرا نمی گفت رزای من صحیح و سالم در خانه شان است؟


-محمد؟


تمام التماسم را در نگاهم ریختم... کف دستانم را بالا می آورد و روی سینه اش می گذارم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۱۹



بدون حرکت و ثابت همانجا نگه می دارم... انگار که می خواهم آرامش کنم... تا به من بگوید رزای من خوب است!


-دخترم...


-خوبه! خوبه لعنتی... حالش خوبه! اون که بده منم... حالمو نمی بینی؟


دستم از روی سینه اش پایین می افتد. چشم می بندم و نفس راحتی که می کشم آه پر درد او را به دنبال دارد!

بازویم را رها می کند و قدمی عقب می رود.

یک دنیا ماتم درون نگاهش بود... یک اقیانوس حسرت...

و وقتی به حرف آمد، من فکر می کردم بیش از این نمی تواند مرا شوکه کند.


با این حال هر لحظه بیشتر و بیشتر در مرداب غمش فرو می رفتم...


-من جوون بودم! غرورم شکسته بود... دلم زخم بود... و تو یه جوری نگام می کردی انگار که من جواب تمام دعاهاتم! هیچوقت هیچکس اونجوری به من نگاه نکرده بود! خودخواه شدم... برای یه بار تو عمرم خواستم پیش کسی بمونم که منو با همه وجودش می خواست! بعدش من احمق ولت کردم... غلط کردم! نیومدم دنبالت... غلط کردم! رویاهاتو نابود کردم، تو سخت ترین روزا تنهات گذاشتم، غلط کردم!


حتی توان پلک زدن ندارم... دستانم از هم باز مانده و وسط خانه به او خیره مانده ام!


مدام چشمانم پر و خالی می شوند و تار می بینمشو این باورهای متزلزلم را بیشتر می تکاند!

با من بود؟ مخاطبش من بودم؟ این محمد بود که مقابلم ایستاده بود؟ پس چرا محمدی که این چنین مستاصل مقابل من عجز و لابه کند برای قلبم معنی نمی دهد؟


دو قدم فاصله ی بینمان را می پیماید... دستانش را دور صورتم قاب می کند:


-اومدی اینجا دنبال من، فکر کردم دنبال دردسر اومدی و غیظ کردم، غلط کردم! فهمیدم بابای رزام، تو رو متهم کردم و حسرتامو روی سر تو خالی کردم، غلط کردم! گفتم همشو؟ بازم می گم... غلط کردم!


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۰


دستش را از روی صورتم به پشت سرم می کشد. نوازش وارانه روی موهایم روی شانه ام می کشد...


-هرچقدر بخوای تا آخر عمر ازت عذر خواهی می کنم! هرچقدر بخوای، هرجوری بخوای تاوان میدم! بی وفایی نمی کنی مگه نه؟


«بی وفایی...»


آن چنان به گوش هایم ثقیل می آید که مرا از آن این لحظه جدا می کند! عقب می کشم...


دستانش روی هوا می ماند. پیش از آن که قدمی به سمتم بردارد کف دستم را مقابلش می گیرم و بدون اینکه نگاهش کنم می غرم:


-از اینجا برو! به من نزدیک نشو!


چطور جرات می کرد مرا بی وفا بخواند؟ از همه ی دنیا این او بود که به من انگ بی وفایی می زد؟


-نمی رم... نیومدم که برم!


گردنش را به عقب خم کرده و سرش را بالا گرفته بود و از موضع قدرت حرف می زد!


قدرت نمایی کردن برای من؟ منی که سر سوزنی برایم اهمیت نداشت که او مقابلم ایستاده و از چه جایگاهی صحبت می کند؟


قدم دیگری رو به جلو برمی دارد و من صدایم را بالا می برم:


-جرات نکن که به من نزدیک شی محمد! بهت هشدار میدم که از اینجا بری!


-تو چشمام نگاه کن و بگو برو!


واقعا می خواستم برود... چون من بودنش را نمی خواستم. نه حالا... نه وقتی در ضعیف ترین حالتم هستم.


و چرا فکر می کرد وقتی من از خودم گذشته بودم و به این نقطه رسیده بودم از اون نخواهم گذشت؟


پشتم به دیوار می رسد و محمد به یک وجبی تنم...


چشمانم را با درد می بندم و وقتی بازشان می کنم درون قرنیه های مشکی رنگش باز می شوند. چشمانی که عینشان چهار سال و اندی شب و روزم شده بود... چشمانی که قشنگترین تصویر جهانم بود!


می خواهم که دهانم را ببندم...
می خواهم که درون آن چشمانی که همیشه با آنها صادق بوده ام این بار سنت شکنی کنم اما توانش را ندارم...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۱


نوک انگشتانم را به سینه ام می کوبم و با نفرت از بغضی که صدایم را می لرزاند می نالم:


-من بی وفام محمد! وفا رو از کی یاد می گرفتم؟ از تو؟ اولین و آخرین عشقی که داشتم؟ عشقم ولم کرد! منو نخواست! وفا می خوای؟ پیش من دنبالش نگرد!


آتش نگاهش از فروغ نشست... لب های بغض دارش را باز کرد و نالید:


-غلط کردم!


چرا مدام این جمله را تکرار می کرد؟ و چرا من مانند احمق ها ایستاده ام و گوش می دهم؟


چرا حس می کنم که ذره ذره آتش خشمم را به سمت خاموشی سوق می دهد و این از دست من خارج شده؟


و این به شکل دیگری خشمگینم می کند. مشتم روی سینه اش فرو می آید...


-که چی الان؟


مشت دیگری...


-اومدی اینجا دل منو خون کنی؟ که چیو ثابت کنی؟


این بار محکم تر...


-چرا ولم نمی کنی؟ چرا دنبال زندگیت نمیری؟ مگه زن نگرفتی بودی؟


هر دو مشتم را درون مشتش می گیرد و مژه های خیسش را وقتی روی هم می نشینند زلال ترین قطره ی اشک دنیا از مابینشان سر می خورد.


مشت هایم را بالا می آورد و به لب هایش می چسباند. بی قرار اما سر صبر لب های داغش پوستم را به آتش می کشد و من ذره ذره پر می شوم...


-غلط کردم...!


-به چه دردم می خوره؟


بغض داشت سینه ام را می شکافت! بغضی که مرا به اعتراف به ناگفته های قلبم وادار می کرد. بغضی که برای رها شدن تهدید به مرگ می کرد.


-من پنج سال تموم در قلبمو به روی همه بستم! حتی فکر اینکه بخوام به کسی به غیر از تو فکر کنم دیوونم می کرد... توچطوری تونستی؟ چطور تونستی محمد؟


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۲

حالا که سر این زخم کهنه باز شده بود همه چیز از کنترل من خارج شده انگار...


-هیچوقت اصلا به یاد من می افتادی؟ هیچوقت دلت سراغی از من گرفت؟ من مگه با تو چکار کرده بودم که هیچوقت به ذهنت نرسید به دیدنم بیای؟


حتی خودم هم نمی دانستم که چنین زخم عمیقی بر دل دارم تا همین لحظه ای که گفتمش!


اشک هایم می چکید و محمد پا به پایم اشک می ریخت.


-بمیره محمد... گریه نکن عمرم! من پشیمون بودم... به خدا قسم همیشه بهت فکر می کردم اما روشو نداشتم... اونقدر پیش خودم شرمنده بودم که تبدیل به بزرگترین ترسم شده بودی... هر روز برگشت بهت برام سخت تر می شد. تو، ترک کردنت، شده بود بزرگترین گناه من! دیدنت اونقدر منو ترسوند که عقلمو از دست دادم!


دستانش سخت می لرزند... قلبم... سخت می لرزد. صداقت کلامش را حس می کنم... اما چه فرقی به حال من دارد؟ به گذشته ی من؟


-به من نگاه کن... تو چشمام نگاه کن!


دستش را زیر چانه ام می گذارد... صورتم را بالا می کشد...


-اندازه تموم عمرم شرمنده اتم... اما نمی تونم بذارم بری... من اونقدر بخشنده نیستم که از تو بگذرم... خورد شدم، داغون شدم... درد یه لشگر سرباز شکست خورده روی دلمه اما تو قلب این لشگر تویی... برای تو میجنگه، برای تو می تپه، بخوای برای تو می میره!


کلماتش حرارت داشتند... گرمایش از تار و پودم گذشت و به قلبم رسید... یخ قلبم را آب کرد.


داغ شدم... شعله های کم سویی از میان خاکستر دلم معجزه وار سر برآورد.


آن دلتنگی که دقایقی پیش دست به گریبانم بود ذره ذره از من دور می شد... با هر کلمه اش فاصله مان بیشتر می شد.


-اما قسمت میدم.. به هرچیزی که می پرستی... نابودم نکن!


چشمانش سخت شد... انگار دوباره جانش را داشتند از تنش بیرون می کشیدند.


فکش از فشار بی رحمانه اش می لرزید. حیران حال نا متعادلش شدم...

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۳

-اونو ردش می کنی بره مگه نه؟ بدبختم نمی کنی مگه نه؟ بهم بگو که این تصمیم رو خودت از قبل گرفته بودی! بهم بگو که می خوای بهم فرصت بدی... بگو که زندگیمو آتیش نمی زنی!

چند لحظه طول می کشد تا منظورش را بفهمم.


نگاه سرگردانم را میان چشمانش می گردانم و دنبال حرارتی که از کلماتش ساتع می شد می گردم. هیچ...


حس خفگی می کنم... وا رفته به چشمانش زل می زنم:


-برای چی اینجایی الان؟


نفس نفس می زند و بعید می دانم زمزمه ی بی جانم به گوشش رسیده باشد!


سرم پایین می افتد. رو دست خورده بودم؟ برای من، برای دل زخم خورده ی من اینجا نبود؟


رفتنم برایش تلنگری نبوده که ندامتش را عَلَم کند و از من طلب بخشش کند؟ تعصب و غیرت مردانه دلیلش بوده؟


و چه کسی گفته که زن ها مکاره اند؟ هیچ مرا دیده اند؟ منی که فقط با چند جمله ی صادقانه از او داشتم خودم را می باختم؟ دوباره و از نو؟ آن هم بعد از تمام بلاهایی که به سرم آمد؟


انگار بمبی در سرم منفجر کرده باشند! عقلم را از دست دادم...


-برای چی اینجایی؟ اومدی تعیین تکلیف؟ کی هستی تو؟ برده ی رگ غیرت و تعصبت؟ چرا من انقدر احمقم که یه لحظه هم نگفتم چرا این همه مدت قلب لشگر شکست خورده ات نبودم؟ و حالا چی عوض شده؟ اینکه صدرا ازم خواستگاری کرده؟


خرناسی از گلویش خارج شد و بی آنکه کنترلی روی صدایش داشته باشد می غرد:


-اسم اون سگ صفتو نیار! به اون لعنتی فکرم نکن... اون آدم ارزش اینو نداره که حتی بهش فکر کنی... اون قدر پسته که خودشو وسط یه خانواده از هم جدا شده جا کنه! به مادر بچه ی من چشم داره! اون یه کثافت هرزه ست!


و درست زمانی که باید از خودش دفاع کند که حضورش اینجا، حرف هایش، بیان احساساتش، همه واقعی بوده، به خاطر من بوده، نوک پیکانش را به سمت صدرا می گیرد!


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۴
چطور می توانست انقدر وقیح باشد؟


-تو بیخود کردی! تو بیخود کردی که اومدی اینجا! من چقدر احمقم آخه؟ چرا داشتم باورت می کردم؟ رگ غیرتت خفه ات کرده بود اومدی؟ مردشور ریختتو ببرن محمد! برو بیرون نبینمت! بسه هرچی تازوندی...! برو از اینجا!


جیغم زدم و او سریع جلو آمد و پیش از اینکه فاصله را تمام کند، دستم را روی سینه اش گذاشتم تا به عقب هولش بدهم اما چنان دستانش را با قدرت دورم پیچید که دستانم در سینه ام جمع شد.


انگار می خواست مهارم کند... سرش را تا گوشم پایین آورد و من شنیدم آن دم عمیقی را که از فضای بین گردن و شانه ام گرفت و چشم هایم با ضعف بسته شد.


من بازدمش را روی پوست داغم حس کردم و جان از دست و پایم رفت...


-اسمشو هرچی می خوای بذار! من خر عاشقتم...! تو چه می دونی تو چه جهنمی دارم دست و پا می زنم؟ می دونی تقصیر من چیه؟ جونم برات در می رفت و عقب می کشیدم که خودمو بهت تحمیل نکنم. بهت فرصت بدم... انقدر عقب رفتم که همه فکر کردن محمد بی رگه! بی عرضه ست. زمین خورده ست...!


تیغه ی بینی اش را به گردنم کشید و لرزی از تنم رد شد... گوش به صدای پرغمش سپارم یا تسلیم شورشی که در دلم انداخته، شوم؟


-این آدما ببینن کسی زمین خورده دستشو نمی گیرن... تبر میزنن تا ریشه شو بکَنَن! بی صفتا دست گذاشتن رو شاهرگم...! تو نمی تونی درک کنی که شاهرگم باشی یعنی چی... گوش کن من می گم بهت...!


سرش را خم می کند و با حزن انگیز ترین و لرزان ترین صدایی که تا بحال درون گوشم پیچیده می نالد:


-میمیرم اگه بهش نگاه کنی، میمیرم باهاش حرف بزنی... اسمشو هر کوفتی می خوای بذار! غیرت یا هر کوفتی... نمی تونم تحمل کنم... میمیرم!


در عمیق ترین نقطه ی این اقیانوس ایستاده ام و دست و پاهایم سر شده، مغزم خاموش شده و تمام علائم حیاتی ام یک به یک از کار می افتند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#پارت۵۲۵

آتشی در دلم به راه افتاده... میل به تسلیم شدن دارم...؟ میل به زانو زدن...؟


-نرو دیدنش... نرو شهرزاد... بری میمیرم...! نمیری مگه نه؟

و این مرد با سی و اندی سال سن همچون بچه ها در گوش من با بغض بهانه می گیرد و می خواهد که او را ترک نکنم و تنهایش نگذارم!

دستانم را مشت می کنم تا خطا نروند... می لرزم تا خطا نروند...!


پیش از این هم گفته بودم که احمق ترین زن دنیا لقبی ست که به خوبی بر تنم می نشیند؟

میل به نوازش کردنش را کجای دلم می گذاشتم؟


جوابش را ندادم... دستش را از گودی کمر تا روی پهلویم حرکت داد و من همه تن احساس شدم...


احساساتی که سال ها بود خفته بودند و من فکر می کردم که هرگز دیگر دچار این گرداب نخواهم شد!


دستش از حرکت ایستاد و خودش ناله ای از درد سر داد. انگار هر ذره ی توانش را داشت به کار می برد تا مقابل خواهشش تسلیم نشود و من؟


من زن بودم و محمد مقابلم ایستاده بود... محمد من بود؟ کاش برود!


نتیجه تمام این کشمکش ها شده فشاری که انگشتانم به بازویش آوردند.


-برم؟


جان کند تا این را گفت! و من می دانم که کمی بعدتر، وقتی که هر دو از این جنگ جان سالم به در بریم، او را بابت این حجم از صبر و استقامت می ستایم...!


فهمیده بود چقدر این لحظه بیچاره ام؟ به اشک چشمم رحمش آمد یا به رعشه ی اندامم؟


-برو...!


امری نبود... التماس بود!


مرا شرمنده ی خود یاغی و کین خواهم نکن... مرا با خودم در ننداز!


-باشه آروم باش... میرم...! نگام کن؟


یک دستش را از پشت کمر جلو می آورد. دسته ای از موهایم را پشت گوشم می برد.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#مال منی

#معین_زد

یک جرعه موسیقی تقدیم نگاهتون


@kadbanoiranii

🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁

🍁💫فــصــل بــاران اســت بــارانــے شــویــم
🌧💫از درون جــوشــیــم و طــوفــانــے شــویــمــ

🍁💫بــوے خــاڪ و بــوے نــمــنــاڪ چــمــن
🌧💫ڪــیــف دارد زیــر بــاران تــر شــدنــ

🍁💫در تــمــام قــطــره ها تــڪــثــیــر شـــو
🌧💫زیـــر بـــاران خـــدا تـــطـــهـیـــر شـــو

🤞👌🌹🍃


@kadbanoiranii

هديه كريسمس🎁

❤️برای دشمن خود : بخشش
🎁برای رقیب : تحمل
❤️برای دوستانت : قلبت
🎁برای خودت : احترام

پيشاپيش کریسمس مبارک🌲🎁🌲

🦋🥀🦋 @kadbanoiranii

#احمدوند


#نه_نگو

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii

#کوکی_شکلات_پنیری_و_گردویی

مریم دایم الحضور

👈با این مقدار مواد و با این سایز ۱۴ عدد کوکی میشود

موادلازم :

۱-آرد قنادی ۲۰۰(از آردنول ترخینه استفاده کردم که در سوپر مارکتها موجوداست )
۲-کره۵۰گرم
۳-پنیر خامه ای بدون نمک۱۰۰گرم(از پنیر خامه ای ماسکارپونه پونه کاله یا آلیما یا پنیر ویلی و……میتوانید استفاده کنید)
۴-تخم مرغ یک عدد با احتساب پوست ۶۰ کرم
۵-وانیل. ۱/۸ ق چایخوری
۶-نمک ۱/۸ ق چایخوری
۷-پودر کاکائو ۲۰گرم
۸- گردو نگینی خرد شده. ۷۰ گرم
۹-بیکینگ پودر یک ق چایخوری سرصاف استاندارد
۱۰-شکردانه ریز۱۰۰گرم

زمانیکه خمیرراگلوله وگرد کردید وروش کمی گردو خرد شده گذاشتید. یه کوچولو‌‌ روش فشار
بدید تا هم گردو ها به خمیر بچسبند وهم خمیر از حالت گلوله و‌دایره ای خارج بشه

🔴دما فر

فررا نیم ساعت قبل دردمای ۲۰۰درجه سانتیگراد. گرم. کنید.
سینی کوکی را داخل فر طبقه وسط بذارید. حالا دما را روی ۱۸۰
قراردهید. به مدت تقریبی ۱۵ دقیقه
(ازبیش از حد قراردادن کوکی در فر جدا خودداری کنید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

🔴 #فیلم_آموزشی

#کوکی_شکلات_پنیری_و_گردویی

خانم مریم دایم الحضور


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

🔴 #فیلم_آموزشی

#توپک_انرژی_هویج

هم خوشمزه هم مقوی از دستش ندین



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

🔴 #فیلم_آموزشی

#آیس_بابل_لاته

یه نوشیدنی جدید و متفاوت مخصوص این روزا



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

#کیک_رژیمی_بدون_شکر_و_روغن

چند نکته :👇
این کیک شکر نداره و شیرینی خیلی کمی داره و رنگ کیک بخاطر وجود شیره هست و در این کیک هیچ مواد افزودنی و رنگ خوراکی اضافه نشده پس با خیال راحت می تونید این کیک رو در کنار یک فنجان چای میل کنید
لطافت این کیک نسبت به کیک های دیگر کمترهست بخاطر نداشتن روغن
همچنین شما می تونید از هرنوع شیره که در دسترستون هست استفاده کنید. من چون با شیره خرما درست کردم از نصف پیمانه خرما خشک هم استفاده کردم. شما می تونید در این کیک از کشمش یا گردو هم استفاده کنید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر

🔴 #فیلم_آموزشی

#قارچ_تنوری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر