کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۴۷۱
#

تلفنی دو بلیت اتوبوس برای یک ساعت و نیم دیگر گیر آوردم و رزرو کردم. با سریعترین حالت ممکن چمدانمان را می بندیم.


رزا را به دست مهشید می سپارم و بغض دخترکم را به ناچار با بوسه ای پشت سر می گذارم. برایش بهتر بود که اینجا بماند.


دوست نداشتم لابلای آن همه گریه و ماتم آواره اش کنم. دلم نمی خواست تنهایش بگذارم اما چاره ی هم نداشتم.


مهشید هم خیالم را راحت کرد که مراقبش خواهد بود و مطمئن بودم از این بابت اما می ترسیدم که بی قراری کند.


مامان هنوز هم بیتابی می کرد و بی نهایت نگرانش بودم. او هم مانند من خودش را مدیون آن مرد می دید.


باورمان نمی شد که دیگر نباشد. ای کاش می شد برای بار آخر می دیدمش و از او بابت تمام پدرانه هایی که خرجم کرد آنطور که دلم آرام می گرفت تشکر می کردم.

افسوس که دیگر خیلی دیر بود...


***

-خدا بهتون سلامتی بده خانوم... تسلیت می گم...!


خاله و مامان هر دو باهم سرشان را بلند می کنند و هر دو بهت زده به مرد مقابلشان نگاه می کنند.


پری خانوم زودتر به خود می آید از روی صندلی بلند می شود. حاج جهانگیر را به خواهرش معرفی میکند و خاله در آن حال فقط سری تکان می دهد و بعد دوباره به مزار همسرش آن طرف تر خیره می شود و اشک می ریزد...


من هم مانند مامان از حضور محمد و پدرش به همراه رزا و مهشید شوکه بودم.


مهشید پشت تلفن گفته بود که محمد از رفتنمان با خبر شده و علت را فهمیده از او درباره ی مراسم پرسیده بود.


او هم اعلامیه را برایش فرستاده بود و تا به مسجد و مراسم بعدش در بهشت زهرا برسند.


با حالی که می دانستم قرار است امروز اینجا باشند، اما هنوزم باور نمی کردم.


-خدا به خانوادتون سلامتی بده. خیلی زحمت کشیدین جناب فرهمند. واقعا لازم نبود... این همه راه...


صامت و ساکت کنارشان ایستاده بودم و از دور به محمد و رزا نگاهی می کنم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۲
#

کنار ماشین ایستاده بود تا پدرش برگردد و کنار رزا بماند و بعد خودش برای تسلیت جلو بیاید. هنوز باورم نمی شد که اینجا باشند.


-وظیفه ست خانوم... اگر کاری از دست ما برمیاد ما در خدمتیم...


مامان هنوز هم از حضورشان متعجب است. دستی به شالش می کشد و تلاش می کند تا با لحن محترم و ملایمی پاسخ دهد...


-خدمت از ماست. تا همین جا هم زحمت کشیدین.


روبه من می کند و ادامه می دهد:


-شهرزاد جان از راه اومدن خسته ان. کلید خونه رو از کیفم بردار جناب فرهمند و آقازاده رو ببر خونه مختصر استراحتی داشته باشن بعد شب خونه خواهرم در خدمتشون هستیم برای صرف شام...


همانطور مشغول تعرافاتشان هستند و دست آخر حاج فرهمند می گوید که تا دو ساعت دیگر پرواز دارد و باید بازگردد.


عذرخواهی کرد که حاج خانوم نتوانسته بیاید.


و من نمی دانم من بد متوجه شدم یا محمد قصد برگشت نداشت. چون با ماشین آمده بودند و طبیعتا برای بازگشت هم مشکلی نخواهند داشت.


ولی وقتی از قبل پروازش را رزرو کرده این یعنی محمد می خواست اینجا بماند؟


خداحافظی می کنند و من دوباره تا ماشین همراهی اش می کنم.


-من نمی دونم چطور باید تشکر کنم. لحظات سختیه و نه حال من و نه حال مادرم روبراه نیست. چون به هر حال ایشون واقعا برای ما عزیز بودن. ارزششون برای من کمتر از یه پدر نبود. از دست دادنشون... می خوام بگم من متوجه هستم که چقدر توی زحمت افتادین تا توی این روز در کنار ما باشین. متوجهم و خیلی برام ارزشمنده... انشالله تو خوشی هاتون جبران کنم.


نگاهش مستقیم و به روبرویش است. با اقتدار و محکم قدم بر می دارد.


هر دو کت و شلوار و پیراهن مشکی پوشیده بودند و قد و قواره و ظاهر شبیه به همشان باعث می شد تا بیش از پیش در دل به این موضوع معترف شوم. واقعا مثال سیبی بودند که از وسط نصف شده بود.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۳

کاریزما و جدیت از وجناتش می بارید اما لحن صدایش کاملا ملایم است:


-یکبار گفتم که می خوام تو رو به عنوان عضوی از خانواده مون داشته باشیم. ما اونقدر هم بی رگ نیستیم که تو عزا و غصه ی همدیگه تماشاچی باشیم. اگر کاری از دستم برمیاد حتما بگو... اون بنده خدا که دیگه دستش از دنیا کوتاهه اما... منم مثل پدرت بدون...


کلماتش به تپش های قلبم ریتم آهنگینی می بخشد.

چشمان از شدت بی خوابی می سوزند و اشکی می شوند اما خوب می دانم که بغض گلویم ربطی به آن ندارد...


شنیدن این حرف ها برای کسی چون من... ورای تصوراتم شیرین است.


-من فقط مادر نوه اتون هستم و شما به خاطر من ای نهمه راه رو اومدین تا کنارمون باشید. خیلی خوشحالم که رزا شما رو توی زندگیش داره. بودن کسی مثل شما توی زندگیش قوت قلبمه...


حرفی نمی زند و دستی به سبیلش می کشد. متوجه شده ام که با ابراز احساسات و شنیدنشان زیاد میانه ی خوبی ندارد و زود معذب می شود.


لب هایم کش می آیند و سر پایین می اندازم.
محمد رزا را روی کاپوت ماشین قرار داده و مشغول توضیح دادن به اوست.


نمی دانم که موضوع بینشان چیست اما محمد شدیدا مستاصل به نظر می رسد...


-فلشته ها(فرشته ها) همون لک لکان؟ آخه وقتی لک لکا بچه ها لو (رو) میالن حتما خودشون میان می بلنشون پیش خدا...!


لب هایم را داخل دهانم می کشم تا به خنده نیفتم! در دل قربان ذهن پویایش می روم که همه چیز را سریع کنار هم قرار می داد و نتیجه گیری می کرد.


محمد خیلی جدی و عمیق در فکر فرو رفته و در تلاش است تا مسائل را ساده برایش توضیح دهد.


-نه عزیز دلم... ببین...

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۴
#

حرفش را قطع می کنم:


-رزا؟ دخترم بعدا در این باره با هم صحبت می کنیم باشه مامان جان؟


ناراضی سر تکان می دهد و محمد به اشاره ی پدرش دو قدمی دور می شوند.


جهانگیر خان چیزهایی را می گوید و محمد با سری پایین افتاده مدام سر تکان می دهد.


نگاه می گیرم و به رزا نزدیک می شوم. همین دو روز دوری چنان دلتنگم کرده بود که اگر نمی آمدند همین امشب راهی اصفهان می شدم.


پس از چند دقیقه جهانگیر خان آمد و با ما خداحافظی کرد و رفت.


محمد اشاره کرد تا سوار ماشین شوم. به او گفتم چند دقیقه منتظرم بماند. مامان را به دست مهشید سپردم و خواستم تا مراقبش باشد و بعد سوار ماشینش شدم.


نشستن کنارش برایم حس کاملا متفاوتی از قبل ترها داشت. از آن روزی که طعم آغوشش را چشیده بودم انگار پرده ای از میانمان برداشته شد بود.


و من نمی توانستم با او مثل قدیم راحت باشم. انگار تمام وجودم در حضورش متفاوت عمل می کرد.


روحم را بی قرار می کرد. پوستم را مورمور می کرد. قلبم را به تقلا می انداخت. انگار که باز هم منتظر آن غیر منتظرانه هایش باشم.


در سکوت با راهنمایی من به سمت خانه می راند. می خواهد ماشینش را پارک کند اما اجازه نمی دهم.

سریع پیاده می شوم و در حیاط را باز می کنم تا ماشینش را به داخل بیاورد.


خانه مان یک خانه قدیمی ساخت و حیاط دار بود. با درختان تنومندی که پدرم آن ها را کاشته بود اما نمانده بود تا ثمر دادنشان را ببیند.


-خونه ی قشنگیه... خیلی باصفاست....

♡♡♡♡

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۵

-آره... تو تابستون قشنگ تر و با صفا ترم می شه. اون درخت نارنجه هر سال گل می ده تو ده روز اونقدر حیاطمون بوی خوبی میده که دیوونه ات می کنه. اما تا یه سرما می زنه تمومش می ریزه. هیچوقت جز یکی دوتا نارنج اونم نوک درخت دیگه میوه نمیده. اونم دستمون نمی رسه بچینیم. اما به خاطر همون ده روزی که بوی بهشت میده به حیاط نذاشتم بزننش. می خواستن به جاش سیب بکارن.


حین حرف زدن داشتم قدم می زدم و دور خودم می چرخیدم و هر نقطه ی حیاط را از نظر می گذراندم.


نگاهم به سمت محمد که بر می گردد نگاه عجیبش را شکار می کنم. طوری چشمانش نرم و پر مهر بودند که به آنی داغم کرد.


دستی به شالم کشیدم و به رزا اشاره کردم و گفتم:


-بیارش تو بذارش تو تختش کمرت درد می گیره...


تقریبا فرار کردم. با کلید در را باز کردم. به اتاق راهنماییش کردم.


دیشب به خانه برگشته و خاک چند ماهه را از خانه و وسایلش تکانده بودم. ملافه ها را عوض کرده بودم و از تمیزی همه جا مطمئن بودم.


کاپشن و شالم را درآوردم و آویزان کردم.


موهایم را از دورم جمع کردم و بالای سرم گوجه کردم تا جلوی دست و پایم نباشد.


وقتی محمد از اتاق برگشت، معذب وسط پذیرایی ایستاد و به دور اطراف نگاه کرد. به سمت دیوار قاب عکس ها رفت.


یک عکس از پدر و مادرم و یک عکس از کودکی های من و باقی عکس های رزا بود. دستش جلو رفت آن عکسی که با رزا روی چمن دراز کشیده بودیم و می خندیدیم لمس کرد.


به آشپزخانه رفتم تا چای دم کنم. با حضورش راحت نبودم و دلم می خواست می توانستم افکارش را بخوانم.


خانه مان به نسبت خانه ی اجاره ای که در اصفهان ساکن بودیم قدیمی تر بود اما ابدا خجالت نمی کشیدم.


اما دوست نداشتم که با توجه به ظاهر زندگیمان میزان رفاهی که برای رزا قائل می شدیم را قضاوت کند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۶


ما همیشه بهترینمان برای رزا بود و هیچ زمان چیزی کم نداشت.


مشغول آب زدن به فنجان ها هست که سنگینی نگاهش را حس می کنم و یک لحظه گردن می چرخانم و وقتی می بینمش همانطور که پشت به او ایستاده ام می گویم:


-لباس با خودت آوردی؟ اگر دوست داشتی برو یه دوش بگیر خستگیت در بره. تو اتاق رزا حموم هست. چیزی لازم داشتی بگو...


حرفی نمی زند و من شیر آب را می بندم و فنجان ها را در سینی می گذارم و مقابل چایی ساز می گذارم تا وقتی به جوش بیاید.


نگاهش می کنم و این سکوتش خیلی سنگین و مزخرف بود. عصبی ام می کرد.


-مشکلی پیش اومده؟


تنش را یک وری به درگاه تکیه داده بود و دست در جیب نگاهم می کرد.


-نه عزیزدلم... اجازه هست بشینم؟


به صندلی گوشه آشپزخانه اشاره کرد و من با دست تعارف زدم که راحت باشد.


کتش را در آورد و پشت صندلی آویزان کرد. چرخیدم و چای را دم کردم و به او ملحق شدم. کنارش نشستم و منتظر نگاهش کردم.


قطعا حرفی برای گفتن داشت که خواسته بود بنشینیم...


داشت در کمال آرامش آستین هایش را بالا می داد و من دیگر طاقت نداشتم...


-چیزی شده محمد؟


-فکر می کنی بتونیم تو این مدتی که اینجام برای شناسنامه ی رزا اقدام کنیم؟


ناغافل گفت و انگار در لحظه با شنیدن حرفش سینه ام از قلب خالی شد و کف پاهایم افتاد. چون به شدت نبض می زد... دستانم را در هم فرو بردم و نگاه گرفتم...

حق داشت نداشت؟ می خواست که نام دخترمان را در شناسنامه ی خودش ثبت کند.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫دعـا قشنگ ترین
⭐️بـده بستون دنیـاست

💫تو نگرانے هات رو
⭐️میدے و خــدا

💫بـه جـاش آرامش میـده

⭐️خـــدایا🙏
💫به همه دوستانم آرامش عطا فرما

💫شبتون خوش🌙


@kadbanpiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💖بود آغاز هر گفتار و هر کار          
🤍به نام مهربان  بخشنده داديار 

💖سپاس او را که نیک ومهربان است
🤍یگانه خالق هردوجهان  است

💖بود از بخشش و از مهر سرشار
🤍برای بندگانش بهترین یار

💖 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
🤍 الــهـــی بــه امــیــد تـــو

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#فینگر_فود_هندوانه

#آموزش_مرحله_به_مرحله



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سالاد_فصل

کلم بنفش
پیاز بنفش
شوید تازه
لبو پخته
کشمش
مایونز
گردو
نمک
انار



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#توپک_پنیری

ژامبون
کره ۵۰ گرم
نمک، فلفل سیاه
سیب زمینی ۴ عدد
نشاسته ذرت ۲ ق غ
پودر فلفل سفید
پودر سوخاری
پنیر پیتزا
آویشن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_ترکی

سینه مرغ ۱ عدد
روغن مایع
زیره سبز
ادویه هفت قلم
پاپریکا
پیاز بنفش
جعفری خرد شده
گوجه خرد شده
سماق


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_بدون_روغن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_هات_داگ

مواد لازم :


پنیر پیتزا نصف پ
خامه صبحانه ۱ ق غ
پنیر خامه‌ای ۱ ق غ
ذرت نصف پیمانه
هات داگ ۲ عدد
قارچ ۱۵۰ گرم
ادویه :
پودر سیر
پاپریکا
آویشن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دیزاین_آش


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤤 ترفند عالی برای اینکه #تخم_شربتی تو شربتتون ته نشین نشه

تخم شربتی رو با آبجوش مخلوط کنید و مدت زمان خیلی کم بزارین بمونه تا به غلظت برسه ولی از داغی نیفته بعد ۲ لیوان شکر و به همراه ۴ لیوان آب و کمی گلای و آبلیمو زعفرون مخلوط کنید و داخل پارچ بریزید و یه بریزید و بعد تخم شربتی داغ رو اینطور تخم شربتی ته نشین نمیشه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#باسلوق_ژله_ای #یلدا

برای هر بسته ژله ی دلخواه
نصف پیمانه نشاسته گل همون درشت ها
یک و نیم پیمانه آب
دو سه ق گلاب اگر دوست دارید
دو ق هم روغن مایع

اول آب و نشاسته و مخلوط میکنیم تا نشاسته حل بشه بعد پودر ژله و مخلوط و میزاریم روی حرارت و هم میزنیم و بعد دو دقیقه گلاب هم میریزیم و هم میزنیم تا غلیظ بشه وقتی غلیظ شد روغن اضافه و ترکیب شد خاموش میکنیم و میریزیم تو ظرفی که چرب کردیم و صافش میکنیم از داغی افتاد میزاریم تو یخچال چند ساعت بمونه بعد به راحتی دورش رو با چاقو باز میکنیم و از ظرف خارج میکنیم زیرو و روش رو کمی نشاسته ذرت  میزنیم و به سایز دلخواه برش میزنیم و تمام


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پاپس_کیک_هندوانه
#یلدا
بچه ها من این پاپس کیک رو با اضافه های کیک پست قبل درست کردم که ۱۴۰ گرم بود واین مقدار ۶عدد پاپس کیک بهم داد شما برای مقدار بیشتر مواد رو میتونید چند برابر کنید .دستور وکلیپ کیک ردولوت هم پست قبل هست.
موادلازم
کیک ردولوت پودر شده ۱۴۰ گرم
کرمفیل وانیلی ۸۰ گرم
شکلات سفید تخته ای ۳۰۰ گرم
رنگ خوراکی سبز
کیک را پودر کنید وکرمفیل را بهش اضافه،ورز دهید تا خمیری شود .به اندازه گردو بردارید وبادست بهش شکل توپ بدید.
شکلات را طبق تصویر بن ماری کنید

      
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_ردولوت👇🏻

شیر ولرم۲/۳لیوان
سرکه ۱ق چ
شکر۲/۳لیوان
تخم مرغ ۲عدد
وانیل نوک چاقو
روغن مایع ۱/۲لیوان
آرد۱لیوان
جوش شیرین ۱ق چ
بیکینگ پودر ۱/۲ق چ
رنگ قرمز ژله ای ۱/۵ق غ
خامه قنادی برای تزئین


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۴۷۷



اگر من هم بودم زودتر از این ها درخواست می کردم. اما چرا دلم به شور افتاد؟


-می دونم الان شرایط درستی نیست. اما خب فکر می کنم که این موضوع انقدری مهم هست که دیگه بیشتر از این به تعویق نیفته. عمر آدم دست خودش نیست. من نمی خوام اگر شب خوابیدم و فردا...


-خدا نکنه!


وحشت زده و عصبی حرفش را بریدم و صورت در هم کشیدم و گمانم آنقدر که فکر می کردم اخم های در هم کشیده و خشم صدایم کارساز نبود که یک طرف لب هایش شل شد و شکل لبخند گرفت.


حرصم گرفت...


-فکر نمی کنم درست باشه تو خونه ای که دختر پنج سالت تو یه اتاقش خوابیده باشه حرف از نبودن و مرگ و این مزخرفا بزنی. اصلا چه نیازیه به این انرژی منفی دادنا... بعدم من متوجه نمی شم که این دو تا مسئله ای که تو گفتی چه ربطی به هم دارن!


هرچه من عصبی بودم او ارام بود...


-رو ترش نکن عزیزدلم. ربط داره خانوم... من تا الان برای شما هیچ کاری نکردم... تا ابد قسم خوردم که هر لحظه ی زندگیمو به خاطر شما زندگی کنم اما می خوام اگر خودم نبودم خیالم از بابت شما راحت باشه! می خوام قولم به شما ابدی بمونه! با یا بدون من...


دود از کله ام بلند شد... از شدن خشم نفس نفس می زدم...


دهانم باز و بسته می شد و حرفی از آن خارج نمی شد.


صندلی را پر حرص عقب کشیدم و بلند شدم. حین دور شدن از او به سمت چایی ساز می روم و با دندان هایی روی هم کلید شده غریدم:

-نمی دونم تو سرت چی میگذره اما به نظرم این حرفا گفتنشم قشنگ نیست. رزا به محبت پدرش احتیاج داره. به حمایتش... به حضورش!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر