#پارت۹۴
انقدر پشت گوش انداخت تا برادر کوچکترش زودتر از او صاحب خانه و خانواده شده بود. اما این بار جهانگیرخان غافلگیرش کرده بود.
یک ساعت تمام از محسنات خانواده ی صفاری گفته بود و اینکه این وصلت می تواند شراکت جدیدشان را قوی تر کند.
اینکه از دختر های این دوره و زمانه زن سر به زیر در نمی آید. اینکه جهانگیرخان دختر بد به او پیشنهاد نمی دهد. اینکه فرزند صالح از پدر و مادر صالح به دنیا می آید و وقتش رسیده که محمد خانواده ی خود را تشکیل دهد!
عصبی بود! کلافه تر از همیشه... ازدواج هیچ وقت برایش جذابیت نداشت! نه وقتی که یکبار هرچند کوتاه طعم زناشویی را با زنی چشیده بود که با تمام عقاید و اخلاقیاتش مخالف بود اما نا خودآگاه هرکس دیگری را باید با او مقایسه می کرد.
او زنی می خواست که شرم و حیای ذاتی اش مانع از این شود که چشم در چشمش بدوزد اما با قلدری کردن ها و زبان ریختن های شهرزاد نفسش به شماره می افتاد!
دختری می خواست چون لاله، که آفتاب و مهتاب رنگ صورتش را ندیده باشند اما جسارت و قدرت زنی همچون شهرزاد در شرکتش وقتی که پا به پای مردان کار می کرد و تحسین ها را برانگیخته می کرد، ناخودآگاه جذبش می کرد!
دختری که خانه داری و آشپزی و شوهرداری بزرگترین هنرش باشد، اما مقابل اقتدار و مسئولیت پذیری شهرزاد در قبال دخترش و زندگی که یک تنه می گرداند مبهوت می ماند!
شهرزاد! زنی که این روزها به بزرگترین دغدغه زندگی اش تبدیل شده بود. زنی که یه زمان هایی مال او بود. حالا مادر شده بود و بدون اینکه پدری در تصویر باشد داشت زندگی اش را می چرخاند.
می ترسد. مبادا که به خاطر آن اتفاق مجبور شده باشد تن به ازدواج با یک نامرد داده باشد. قطعا ازدواج موفقی نبوده که با وجود یک بچه جدا شده بودند. آن هم آن دختر بچه شیرینی که او تنها با شنیدن صدایش برایش ضعف رفته بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
انقدر پشت گوش انداخت تا برادر کوچکترش زودتر از او صاحب خانه و خانواده شده بود. اما این بار جهانگیرخان غافلگیرش کرده بود.
یک ساعت تمام از محسنات خانواده ی صفاری گفته بود و اینکه این وصلت می تواند شراکت جدیدشان را قوی تر کند.
اینکه از دختر های این دوره و زمانه زن سر به زیر در نمی آید. اینکه جهانگیرخان دختر بد به او پیشنهاد نمی دهد. اینکه فرزند صالح از پدر و مادر صالح به دنیا می آید و وقتش رسیده که محمد خانواده ی خود را تشکیل دهد!
عصبی بود! کلافه تر از همیشه... ازدواج هیچ وقت برایش جذابیت نداشت! نه وقتی که یکبار هرچند کوتاه طعم زناشویی را با زنی چشیده بود که با تمام عقاید و اخلاقیاتش مخالف بود اما نا خودآگاه هرکس دیگری را باید با او مقایسه می کرد.
او زنی می خواست که شرم و حیای ذاتی اش مانع از این شود که چشم در چشمش بدوزد اما با قلدری کردن ها و زبان ریختن های شهرزاد نفسش به شماره می افتاد!
دختری می خواست چون لاله، که آفتاب و مهتاب رنگ صورتش را ندیده باشند اما جسارت و قدرت زنی همچون شهرزاد در شرکتش وقتی که پا به پای مردان کار می کرد و تحسین ها را برانگیخته می کرد، ناخودآگاه جذبش می کرد!
دختری که خانه داری و آشپزی و شوهرداری بزرگترین هنرش باشد، اما مقابل اقتدار و مسئولیت پذیری شهرزاد در قبال دخترش و زندگی که یک تنه می گرداند مبهوت می ماند!
شهرزاد! زنی که این روزها به بزرگترین دغدغه زندگی اش تبدیل شده بود. زنی که یه زمان هایی مال او بود. حالا مادر شده بود و بدون اینکه پدری در تصویر باشد داشت زندگی اش را می چرخاند.
می ترسد. مبادا که به خاطر آن اتفاق مجبور شده باشد تن به ازدواج با یک نامرد داده باشد. قطعا ازدواج موفقی نبوده که با وجود یک بچه جدا شده بودند. آن هم آن دختر بچه شیرینی که او تنها با شنیدن صدایش برایش ضعف رفته بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۹۵
#
وجدانش نهیب می زند... تو هم فرقی با آن نامرد نداری! تو هم رهایش کردی! سرش را در دستانش می گیرد و با خود زمزمه می کند:
-من دنبالش رفتم نبود. پیداش نکردم!
یعنی می شود که شهرزاد بخاطر او به این روز افتاده باشد؟ یعنی به خاطر او گیر نامردی افتاده بود که حتی آن قدر وجود نداشت تا وظایف پدری اش را انجام دهد؟
چطور آدم انقدر پست می شد؟ اصلا شاید شوهرش فوت شده باشد! داشت از شدت فکر و خیال دیوانه می شد!
تلفن اتاق به صدا می آید و با کلافکی دست به ریش هایش می برد و پاسخ می دهد:
-بله؟
-جناب فرهمند اگر مساعد هستین خانوم ایزدی تقاضای ملاقات دارن!
انگار که شهرزاد افکارش را راجع به خودش شنیده بود که سر بزنگاه رسیده بود! کلافه تر می غرد:
-بفرستینشون داخل!
تلفن را تقریبا در جایش می کوبد. حالایی که غرق در گذشته ی مشترکش با آن زن بود نمی توانست انقدر زود خودش را جمع و جور کند تا مانند دو همکار با هم ملاقات کنند.
نه حالا که خاطرات داشتند با سرعت نور در سرش پخش می شدند. نه حالا که چیزی به تلخی عذاب وجدان موذی وار مغزش را می خورد!
صدای تقه ای به در می آید و با "بفرمایید"ش، شهرزاد خوش پوش تر از همیشه وارد می شود و بلافاصله نگاه می گیرد تا بیشتر از این برای بی خوابی های شبانه اش بهانه های جدید پیدا نکند!
***
قرار بود مهشید کاتالوگی که آماده کرده بودیم را برای محمد پرزنت کند. به او گفته بودم آمادگی دیدن محمد را ندارم.
اما ترسو خطابم کرده بود و گفته بود که در این قایم باشک بازی های بزدلانه همراهی ام نمی کند و من به او نگفتم که در آستانه فاش کردن این راز سر به مهر بودم که قطار خوشبختی زوج جدید، سوت کشان با نهایت سرعت به صورت خوش باورهایم برخورده بود و مغزم را متلاشی کرده بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
وجدانش نهیب می زند... تو هم فرقی با آن نامرد نداری! تو هم رهایش کردی! سرش را در دستانش می گیرد و با خود زمزمه می کند:
-من دنبالش رفتم نبود. پیداش نکردم!
یعنی می شود که شهرزاد بخاطر او به این روز افتاده باشد؟ یعنی به خاطر او گیر نامردی افتاده بود که حتی آن قدر وجود نداشت تا وظایف پدری اش را انجام دهد؟
چطور آدم انقدر پست می شد؟ اصلا شاید شوهرش فوت شده باشد! داشت از شدت فکر و خیال دیوانه می شد!
تلفن اتاق به صدا می آید و با کلافکی دست به ریش هایش می برد و پاسخ می دهد:
-بله؟
-جناب فرهمند اگر مساعد هستین خانوم ایزدی تقاضای ملاقات دارن!
انگار که شهرزاد افکارش را راجع به خودش شنیده بود که سر بزنگاه رسیده بود! کلافه تر می غرد:
-بفرستینشون داخل!
تلفن را تقریبا در جایش می کوبد. حالایی که غرق در گذشته ی مشترکش با آن زن بود نمی توانست انقدر زود خودش را جمع و جور کند تا مانند دو همکار با هم ملاقات کنند.
نه حالا که خاطرات داشتند با سرعت نور در سرش پخش می شدند. نه حالا که چیزی به تلخی عذاب وجدان موذی وار مغزش را می خورد!
صدای تقه ای به در می آید و با "بفرمایید"ش، شهرزاد خوش پوش تر از همیشه وارد می شود و بلافاصله نگاه می گیرد تا بیشتر از این برای بی خوابی های شبانه اش بهانه های جدید پیدا نکند!
***
قرار بود مهشید کاتالوگی که آماده کرده بودیم را برای محمد پرزنت کند. به او گفته بودم آمادگی دیدن محمد را ندارم.
اما ترسو خطابم کرده بود و گفته بود که در این قایم باشک بازی های بزدلانه همراهی ام نمی کند و من به او نگفتم که در آستانه فاش کردن این راز سر به مهر بودم که قطار خوشبختی زوج جدید، سوت کشان با نهایت سرعت به صورت خوش باورهایم برخورده بود و مغزم را متلاشی کرده بود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۹۶
من نگفتم که خودم برایش ارزشی نداشتم، دخترم در زندگی این دو نو گل شکفته چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟
نگفتم که از دیروز بغض فرو می دهم و اشک می نوشم! نگفتم تا مبادا به من انگ دیوانگی هم بزند!
انگ دختر افسرده و عاشق و ترک شده ای که هنوز برای از دست رفته هایش عزا می گیرد!
انگ یک عاشق بی غرور و بی ارزش که با وجود اینکه ترک شد اما هنوز به قوت روز قبل عاشق است!
نگفتم چون هیچ کس نمی داند که جگرم چطور خون شد برای سرنوشت دخترم!
و من بی پدر بزرگ شده بودم و آنقدر هم بدبخت نبودم ها؟ تازه کلی تجربه ی زندگی کسب کرده بودم و تمام عشقم را وسط می گذاشتم تا او نبود پدرش را حس نکند!
من فقط از تکرار شهرزادها می ترسیدم!
داخل می شوم و سر بلند می کنم و به نگاه معطوف شده اش روی میز پوزخند می زنم!
-روزتون خوش جناب. اگر اجازه بدین چند دقیقه وقتتون رو بگیرم این کاتالوگ رو نگاه کنید از بینش انتخاب کنید.
-روزتون بخیر خانوم در خدمتم...
انگار که چیزی ذهنش را مشغول کرده باشد لحظه ای اخم در هم می برد و بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد سر بالا می کند و نا مطمئن می پرسد:
-راستی دیروز کار داشتین با بنده اما رفتین انگار...
پوزخند می زنم:
-مهم نبود. سرتون شلوغ بود با تبریکات همکارانتون گفتم بعدا مزاحمتون شم!
دیر بود! خیلی دیر بود برای توجه! امیدوارم که منتظر شنیدن تبریک از زبان من نباشد! همین که خودم را کنترل می کنم که چشمانش را با ناخن هایم از حدقه در نیارم شاکر باشد!
حالم از هوای مسموم این اتاق به هم می خورد و دلم می خواست جیغ بزنم سرش را پایین بیندازد. مثل همیشه نگاهم نکند. چشم بگیرد! حرف نزند اصلا! صدایش به گوشم نیاید!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
من نگفتم که خودم برایش ارزشی نداشتم، دخترم در زندگی این دو نو گل شکفته چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟
نگفتم که از دیروز بغض فرو می دهم و اشک می نوشم! نگفتم تا مبادا به من انگ دیوانگی هم بزند!
انگ دختر افسرده و عاشق و ترک شده ای که هنوز برای از دست رفته هایش عزا می گیرد!
انگ یک عاشق بی غرور و بی ارزش که با وجود اینکه ترک شد اما هنوز به قوت روز قبل عاشق است!
نگفتم چون هیچ کس نمی داند که جگرم چطور خون شد برای سرنوشت دخترم!
و من بی پدر بزرگ شده بودم و آنقدر هم بدبخت نبودم ها؟ تازه کلی تجربه ی زندگی کسب کرده بودم و تمام عشقم را وسط می گذاشتم تا او نبود پدرش را حس نکند!
من فقط از تکرار شهرزادها می ترسیدم!
داخل می شوم و سر بلند می کنم و به نگاه معطوف شده اش روی میز پوزخند می زنم!
-روزتون خوش جناب. اگر اجازه بدین چند دقیقه وقتتون رو بگیرم این کاتالوگ رو نگاه کنید از بینش انتخاب کنید.
-روزتون بخیر خانوم در خدمتم...
انگار که چیزی ذهنش را مشغول کرده باشد لحظه ای اخم در هم می برد و بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد سر بالا می کند و نا مطمئن می پرسد:
-راستی دیروز کار داشتین با بنده اما رفتین انگار...
پوزخند می زنم:
-مهم نبود. سرتون شلوغ بود با تبریکات همکارانتون گفتم بعدا مزاحمتون شم!
دیر بود! خیلی دیر بود برای توجه! امیدوارم که منتظر شنیدن تبریک از زبان من نباشد! همین که خودم را کنترل می کنم که چشمانش را با ناخن هایم از حدقه در نیارم شاکر باشد!
حالم از هوای مسموم این اتاق به هم می خورد و دلم می خواست جیغ بزنم سرش را پایین بیندازد. مثل همیشه نگاهم نکند. چشم بگیرد! حرف نزند اصلا! صدایش به گوشم نیاید!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۹۷
#
-در هر حال...
حرفش را قطع می کنم... دلم به هم می خورد از شنیدن صدایش...
-جناب اگر براتون ممکنه سریعا به کارمون برسیم من عجله دارم باید برم جایی...
جا خوردگی اش را دوست ندارم! حق ندارد که از تهوعی که نسبت به حضورش داشتم مبهوت شود!
آدم خودخواه و بی معرفت و دو رویی مثل او، هیچوقت در زندگی هیچکس جایی ندارد! ضمن اینکه از صبح درگیر این حال بد بودم و قلبم بی امان می کوبید و در دلم انگار تپه تپه خاک مرده پاشیده بودند!
-بله...
بدون اینکه نگاهش کنم لپتاپ را مقابلش می گذارم و شروع به توضیح می کنم و عکس ها را یکی یکی رد می کنم و نظرش را می پرسم.
در می زنند و من کمرم را صاف می کنم. چند دقیقه بی حرکت ماندن و روی میز خم شدن خشکم کرده بود.
بفرماییدی می گوید و در کمال تعجبم مهشید سر داخل می آورد.
-ببخشید مزاحم می شم... شهرزاد جان می شه بیای چند لحظه؟
عذاب وجدان گرفته بود؟ حالا دیگر مهم نبود! من عادت کرده بودم همیشه در سختی ها خودم بار زندگی ام را به دوش بکشم.
وقتی از او خواهش کردم و او با بی رحمی ردم کرد و گفت که باید جسارتم را جمع کنم، کمکش را می خواستم!
این منم با جسارتی قلمبه شده! کنار بایستد تا هرچه زودتر تمام شود این شوی مسخره!
-میام خدمتتون خانوم زارع بیرون باشین چند دقیقه دیگه کارم تموم میشه!
چشمانش به اشک نشسته و حس می کنم دستش می لرزد اما نگاه می گیرم و دوباره روی لپتاپ خم می شوم. نمی خواهم ببینم!
-شهرزاد!
بدون اینکه نگاهش کنم از بین دندان های کلید شده ام می غرم:
-بعدا!
-شهرزاد... رزا!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-در هر حال...
حرفش را قطع می کنم... دلم به هم می خورد از شنیدن صدایش...
-جناب اگر براتون ممکنه سریعا به کارمون برسیم من عجله دارم باید برم جایی...
جا خوردگی اش را دوست ندارم! حق ندارد که از تهوعی که نسبت به حضورش داشتم مبهوت شود!
آدم خودخواه و بی معرفت و دو رویی مثل او، هیچوقت در زندگی هیچکس جایی ندارد! ضمن اینکه از صبح درگیر این حال بد بودم و قلبم بی امان می کوبید و در دلم انگار تپه تپه خاک مرده پاشیده بودند!
-بله...
بدون اینکه نگاهش کنم لپتاپ را مقابلش می گذارم و شروع به توضیح می کنم و عکس ها را یکی یکی رد می کنم و نظرش را می پرسم.
در می زنند و من کمرم را صاف می کنم. چند دقیقه بی حرکت ماندن و روی میز خم شدن خشکم کرده بود.
بفرماییدی می گوید و در کمال تعجبم مهشید سر داخل می آورد.
-ببخشید مزاحم می شم... شهرزاد جان می شه بیای چند لحظه؟
عذاب وجدان گرفته بود؟ حالا دیگر مهم نبود! من عادت کرده بودم همیشه در سختی ها خودم بار زندگی ام را به دوش بکشم.
وقتی از او خواهش کردم و او با بی رحمی ردم کرد و گفت که باید جسارتم را جمع کنم، کمکش را می خواستم!
این منم با جسارتی قلمبه شده! کنار بایستد تا هرچه زودتر تمام شود این شوی مسخره!
-میام خدمتتون خانوم زارع بیرون باشین چند دقیقه دیگه کارم تموم میشه!
چشمانش به اشک نشسته و حس می کنم دستش می لرزد اما نگاه می گیرم و دوباره روی لپتاپ خم می شوم. نمی خواهم ببینم!
-شهرزاد!
بدون اینکه نگاهش کنم از بین دندان های کلید شده ام می غرم:
-بعدا!
-شهرزاد... رزا!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۹۸
نمی زند! قلبم نمی زند! دختر من شاد ترین قسمت زندگی سه نفره ما بود و هیچ چیز ناراحت کننده ای راجع به او نیست که با این بغض و تضرع اسمش را بخوانند.
سرم گیج می رود و دلم هری پایین می ریزد. دستم را به لبه ی میز می گیرم و نفس نفس می زنم وقتی به زور می نالم:
-دخترم چی؟ مهشید رزای من چی؟؟؟
هول زده با قدم های سریعی داخل می شود و دنیا دور سرم می چرخد و زیر زانوهایم خالی می شود و دستی دورم می پیچد و بین زمین و هوا نگهم می دارد!
پشت هم پلک می زنم. پشت هم و هزیون وار التماس می کنم:
-دخترم چی... تو رو خدا مهشید... دخترم چی؟
-آروم باش... هیچی نیست... میگن تو بیمارستانه... تو مهد از روی سرسره خورده زمین... ولی حالش خوبه ترسیده سراغ تو رو می گیره...
سرم روی گردنم اضافی بود انگار. مغزم تیر کشید. چشم هایم را با هرچه که در توان داشتم روی هم فشردم و رو به جلو دویدم.
رزای من! دخترم! قدم دوم به سوم نرسیده با زانو به زمین خوردم و جیغ ترسیده ی مهشید و یا علی گفتن صدایی از پشت سرم هم متوقفم نکرد. چهار دست و پا رو به جلو رفتم!
-من می رسونمتون صبر کنید!
حین جلو رفتن کف دستم را روی زمین فشردم و از جا بلند شدم. صبر کنم؟ دختر من تنهاست؟ روی تخت بیمارستان بیکس افتاده بود و من اینجا چه می کردم؟
یتیم که نبود، مادر داشت! دختر کوچک و معصومم روی تخت بیمارستان افتاده! صبر کنم؟
این ها چه می دانند بی کسی یعنی چه؟ ناله هایت را در گلو خفه کنی تا تنهاییت به چشم نیاید یعنی چه؟
مقابل آسانسور که می رسم به طور معجزه واری در همین طبقه بود.
وقت را تلف نمی کنم و داخل می شوم و پیش از اینکه در کامل بسته شود دستی لای در می آید و مانع بسته شدنش می شود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
نمی زند! قلبم نمی زند! دختر من شاد ترین قسمت زندگی سه نفره ما بود و هیچ چیز ناراحت کننده ای راجع به او نیست که با این بغض و تضرع اسمش را بخوانند.
سرم گیج می رود و دلم هری پایین می ریزد. دستم را به لبه ی میز می گیرم و نفس نفس می زنم وقتی به زور می نالم:
-دخترم چی؟ مهشید رزای من چی؟؟؟
هول زده با قدم های سریعی داخل می شود و دنیا دور سرم می چرخد و زیر زانوهایم خالی می شود و دستی دورم می پیچد و بین زمین و هوا نگهم می دارد!
پشت هم پلک می زنم. پشت هم و هزیون وار التماس می کنم:
-دخترم چی... تو رو خدا مهشید... دخترم چی؟
-آروم باش... هیچی نیست... میگن تو بیمارستانه... تو مهد از روی سرسره خورده زمین... ولی حالش خوبه ترسیده سراغ تو رو می گیره...
سرم روی گردنم اضافی بود انگار. مغزم تیر کشید. چشم هایم را با هرچه که در توان داشتم روی هم فشردم و رو به جلو دویدم.
رزای من! دخترم! قدم دوم به سوم نرسیده با زانو به زمین خوردم و جیغ ترسیده ی مهشید و یا علی گفتن صدایی از پشت سرم هم متوقفم نکرد. چهار دست و پا رو به جلو رفتم!
-من می رسونمتون صبر کنید!
حین جلو رفتن کف دستم را روی زمین فشردم و از جا بلند شدم. صبر کنم؟ دختر من تنهاست؟ روی تخت بیمارستان بیکس افتاده بود و من اینجا چه می کردم؟
یتیم که نبود، مادر داشت! دختر کوچک و معصومم روی تخت بیمارستان افتاده! صبر کنم؟
این ها چه می دانند بی کسی یعنی چه؟ ناله هایت را در گلو خفه کنی تا تنهاییت به چشم نیاید یعنی چه؟
مقابل آسانسور که می رسم به طور معجزه واری در همین طبقه بود.
وقت را تلف نمی کنم و داخل می شوم و پیش از اینکه در کامل بسته شود دستی لای در می آید و مانع بسته شدنش می شود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۹۹
#
محمد و مهشید داخل می شوند و بعد آسانسور به راه می افتد! اهمیتی نمی دهم! چشم می بندم و زیر لب التماس خدا را می کنم. صدایش می کنم. از ته دلم صدایش می کنم!
-دارم میام! مامان داره میاد! رزای من تنها نیست... مامان داره میاد! خدایا دخترمو از تو می خوام!
-نلرز شهرزاد... تو که نمی دونی چی شده! خوبه دختر چرا اینجوری می کنی؟
چشمم را باز می کنم و دستانش را در دستم می گیرم. با سوزناک ترین لحنی که از خودم سراغ دارم التماس می کنم:
-مهشید تو رو روح مادرت! رزا خوبه مگه نه؟ دروغ نمی گی به من؟
رنگ از رویش می پرد وقتی قسم عزیزترین کسش را می دهم و من کف آسانسور می نشینم دستم را به سرم می گیرم و های های می گریم!
-به قرآن من نمی دونم چی شده... خاله زنگ زد گفت زنگ زدن گفتن بریم بیمارستان رزا افتاده از سرسره ولی حالش خوبه! تو رو خدا اینجوری نکن...
به همکف می رسیم پیش از اینکه آسانسور بایستد از جایم بلند می شوم و هول زده مهشید را کنار می زنم و پایم به لبه ی آسانسور می گیرد و چیزی نمانده دوباره پخش زمین شوم که کسی نگهم می دارد و فوری دستش را می کشد.
-لا اله الا الله! خانوم آروم باش... هیچی نیست. با این وضع ببین سالم می رسی به بچه ات!
اهمیتی نمی دهم و وقتی می بینم داخل پارکینگ هستیم می خواهم برگردم به سمت خروجی بدوم که مهشید دستم را نگه می دارد.
-آقای فرهمند می رسونن ما رو... اینجوری سریع تر می رسیم. ایشون به خیابونای اینجا وارد ترن!
سریع تر به رزایم برسم؟ غیر از این چیز دیگری نشنیدم! سوار می شویم و در کمتر از ده دقیقه ای که برای من عمری گذشت به بیمارستان می رسیم.
ماشین هنوز کامل متوقف نشده که پیاده می شوم. مهشید هم به دنبالم می دود. پرسان پرسان وارد بخش اطفال می شوم و به اتاق رزا که می رسم از شدت بی نفسی گلویم طعم خون می داد.
در را که باز می کنم...
♡♡♡♡♡
دخترمون می خواد بابا محمدشو ببینه بالاخره🥺
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
محمد و مهشید داخل می شوند و بعد آسانسور به راه می افتد! اهمیتی نمی دهم! چشم می بندم و زیر لب التماس خدا را می کنم. صدایش می کنم. از ته دلم صدایش می کنم!
-دارم میام! مامان داره میاد! رزای من تنها نیست... مامان داره میاد! خدایا دخترمو از تو می خوام!
-نلرز شهرزاد... تو که نمی دونی چی شده! خوبه دختر چرا اینجوری می کنی؟
چشمم را باز می کنم و دستانش را در دستم می گیرم. با سوزناک ترین لحنی که از خودم سراغ دارم التماس می کنم:
-مهشید تو رو روح مادرت! رزا خوبه مگه نه؟ دروغ نمی گی به من؟
رنگ از رویش می پرد وقتی قسم عزیزترین کسش را می دهم و من کف آسانسور می نشینم دستم را به سرم می گیرم و های های می گریم!
-به قرآن من نمی دونم چی شده... خاله زنگ زد گفت زنگ زدن گفتن بریم بیمارستان رزا افتاده از سرسره ولی حالش خوبه! تو رو خدا اینجوری نکن...
به همکف می رسیم پیش از اینکه آسانسور بایستد از جایم بلند می شوم و هول زده مهشید را کنار می زنم و پایم به لبه ی آسانسور می گیرد و چیزی نمانده دوباره پخش زمین شوم که کسی نگهم می دارد و فوری دستش را می کشد.
-لا اله الا الله! خانوم آروم باش... هیچی نیست. با این وضع ببین سالم می رسی به بچه ات!
اهمیتی نمی دهم و وقتی می بینم داخل پارکینگ هستیم می خواهم برگردم به سمت خروجی بدوم که مهشید دستم را نگه می دارد.
-آقای فرهمند می رسونن ما رو... اینجوری سریع تر می رسیم. ایشون به خیابونای اینجا وارد ترن!
سریع تر به رزایم برسم؟ غیر از این چیز دیگری نشنیدم! سوار می شویم و در کمتر از ده دقیقه ای که برای من عمری گذشت به بیمارستان می رسیم.
ماشین هنوز کامل متوقف نشده که پیاده می شوم. مهشید هم به دنبالم می دود. پرسان پرسان وارد بخش اطفال می شوم و به اتاق رزا که می رسم از شدت بی نفسی گلویم طعم خون می داد.
در را که باز می کنم...
♡♡♡♡♡
دخترمون می خواد بابا محمدشو ببینه بالاخره🥺
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۱۰۰
#
رزا را با چشم های بسته روی تخت می بینم و جیگرم پاره پاره می شود. مربی اش بلافاصله جلو می کشد:
-آروم باشین خانوم ایزدی رزا حالش...
پسش می زنم و کنار تختش می رسم. سینه اش آرام و ریتمیک بالا و پایین می شد و هر چند ثانیه یک بار در خواب هق ریزی می زد.
دور چشمانش سرخ بود و من دستم را مقابل دهنم می گذارم و هق هقم را خفه می کنم تا بیدار نشود. دخترم تنها و غریب، خدا می داند برای چند ساعت می گریسته و مادرش نبوده که آرامش کند!
ای کاش خدا من را از روی زمین محو می کرد تا یک جماعتی راحت شوند. خب من یک مادر بودم اگر این حال دخترم بود، این طور نالان و رنگ پریده روی تخت بیمارستان، به چه دردی می خوردم؟ چرا من نمی مردم؟
مهشید خم می شود و روی دستانش را بوسه می زند و من هنوز جرات نزدیک شدن به او را ندارم!
مهشید تن دخترکم را عمیق می بوید و من از ترس اینکه الماس شکننده ام ترک بردارد انگشتش را هم لمس نمی کنم!
-دیدی گفتم خوبه! دلمونو خون کردی بی عقل!
-خوبه مگه نه؟
-خانوم من عرض کردم خدمتتون که خوبه فقط پاش فکر می کنم یکم آسیب دیده باشه...
هول زده پتو را کنار می زنم وقتی پای کبود و متورمش را می بینم انگار که آتشم زده باشند تنم داغ می شود.
به اخم های نازش که در خواب از شدت درد در هم رفته نگاه می کنم و سینه ام کفاف حجم هوایی که پر شتاب فرو می دادم را نمی داد!
به سمت در اتاق می دوم و بازش می کنم و شانه ام با کسی برخورد می کند اما به راهم ادامه می دهم و به سمت پذیرش می روم!
-مسئول اینجا کیه؟ با شمام! اینجا صاحب نداره!
کف دستم را روی میز مقابلشان می کوبم و دو پرستار به سمتم می آیند.
-چه خبرته خانوم محترم؟ این چه طرز صحبت کردنه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
رزا را با چشم های بسته روی تخت می بینم و جیگرم پاره پاره می شود. مربی اش بلافاصله جلو می کشد:
-آروم باشین خانوم ایزدی رزا حالش...
پسش می زنم و کنار تختش می رسم. سینه اش آرام و ریتمیک بالا و پایین می شد و هر چند ثانیه یک بار در خواب هق ریزی می زد.
دور چشمانش سرخ بود و من دستم را مقابل دهنم می گذارم و هق هقم را خفه می کنم تا بیدار نشود. دخترم تنها و غریب، خدا می داند برای چند ساعت می گریسته و مادرش نبوده که آرامش کند!
ای کاش خدا من را از روی زمین محو می کرد تا یک جماعتی راحت شوند. خب من یک مادر بودم اگر این حال دخترم بود، این طور نالان و رنگ پریده روی تخت بیمارستان، به چه دردی می خوردم؟ چرا من نمی مردم؟
مهشید خم می شود و روی دستانش را بوسه می زند و من هنوز جرات نزدیک شدن به او را ندارم!
مهشید تن دخترکم را عمیق می بوید و من از ترس اینکه الماس شکننده ام ترک بردارد انگشتش را هم لمس نمی کنم!
-دیدی گفتم خوبه! دلمونو خون کردی بی عقل!
-خوبه مگه نه؟
-خانوم من عرض کردم خدمتتون که خوبه فقط پاش فکر می کنم یکم آسیب دیده باشه...
هول زده پتو را کنار می زنم وقتی پای کبود و متورمش را می بینم انگار که آتشم زده باشند تنم داغ می شود.
به اخم های نازش که در خواب از شدت درد در هم رفته نگاه می کنم و سینه ام کفاف حجم هوایی که پر شتاب فرو می دادم را نمی داد!
به سمت در اتاق می دوم و بازش می کنم و شانه ام با کسی برخورد می کند اما به راهم ادامه می دهم و به سمت پذیرش می روم!
-مسئول اینجا کیه؟ با شمام! اینجا صاحب نداره!
کف دستم را روی میز مقابلشان می کوبم و دو پرستار به سمتم می آیند.
-چه خبرته خانوم محترم؟ این چه طرز صحبت کردنه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا
به حق خوبی و بزرگیت
به حق انصاف و حقانیتت
به حق مهربانی و عشقت
بهترین ها را در این شب زیبا
برای همه دوستان و عزیرانم
مقدر بفرما … آمین
شبتون بخیر🌙✨
@kadbanoiranii
به حق خوبی و بزرگیت
به حق انصاف و حقانیتت
به حق مهربانی و عشقت
بهترین ها را در این شب زیبا
برای همه دوستان و عزیرانم
مقدر بفرما … آمین
شبتون بخیر🌙✨
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی با نام و یادت
روزمان را آغاز میکنیم
خدایا به اندازه مهربانیت
در کار همه برکت
در مشکلشان گشایش
در وجودشان سلامتی
در زندگَیشان
خوشبختی قرار بده
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌺 @kadbanoiranii
روزمان را آغاز میکنیم
خدایا به اندازه مهربانیت
در کار همه برکت
در مشکلشان گشایش
در وجودشان سلامتی
در زندگَیشان
خوشبختی قرار بده
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌺 @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نگهداری_قارچ برای استفاده روزانه👌
من چون مصرف قارچ بالایی دارم اینکار رو انجام می دم دو کیلو قارچ رو خوب شستم .
به اندازه ای که دوست دارید برش بزنید (من خیلی درشت برش می زنم ) بعد در یک لیتر آب و یک لیوان ابلیمو که در حال جوش هست و بهش نمک اضافه کردم میریزم فقط ۵ دقیقه بجوشن کافیه (با درب نیمه بسته)
بعد صبر می کنم خنک بشن و داخل ظرف شیشه ای در یخچال نگه میدارم از همون آبی که داخلش جوشید هم روش میریزم )من این میزان برای یک هفته ام کافی هست
فقط برای استفاده از قاشق تمییز و خشک استفاده کنید
خوب میدونید نگه داشتن قارچ سختی های خودش رو داره بو می گیره یا سیاه میشه اینطوری برای یک هفته من قارچ آماده پخت و سالم دارم 🌹
شيشه پشت اگر دقت كنيد براي دفعه قبل هست كه به جاي ابليمو از سركه سفيد استفاده كردم هيچ فرقي ندارن ولي ابليمو به نظرم رنگش بهتر شده
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است
من چون مصرف قارچ بالایی دارم اینکار رو انجام می دم دو کیلو قارچ رو خوب شستم .
به اندازه ای که دوست دارید برش بزنید (من خیلی درشت برش می زنم ) بعد در یک لیتر آب و یک لیوان ابلیمو که در حال جوش هست و بهش نمک اضافه کردم میریزم فقط ۵ دقیقه بجوشن کافیه (با درب نیمه بسته)
بعد صبر می کنم خنک بشن و داخل ظرف شیشه ای در یخچال نگه میدارم از همون آبی که داخلش جوشید هم روش میریزم )من این میزان برای یک هفته ام کافی هست
فقط برای استفاده از قاشق تمییز و خشک استفاده کنید
خوب میدونید نگه داشتن قارچ سختی های خودش رو داره بو می گیره یا سیاه میشه اینطوری برای یک هفته من قارچ آماده پخت و سالم دارم 🌹
شيشه پشت اگر دقت كنيد براي دفعه قبل هست كه به جاي ابليمو از سركه سفيد استفاده كردم هيچ فرقي ندارن ولي ابليمو به نظرم رنگش بهتر شده
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است
#بامیه_ترکی
آرد 2.5 لیوان
اب 2 لیوان
شکر 1 قاشق غذا خوری
کره سرد 1 قاشق غذا خوری
آرد سمولینا 1 قاشق غذا خوری
نشاسته 1 قاشق غذا خوری
نمک 1 پینچ
تخم مرغ اگه بزرگه 3 تا اگه کوچیکه 4 تا
روغن برای سرخ کردن
مواد شربت؛
شکر 3.5 لیوان
اب 3 لیوان
ابلیمو 1 قاشق غذاخوری
اول شربت رو درست میکنیم که اب و شکرو میذاریم روی حرارت تا بجوشه.وقتی جوش اومد ابلیمو را اضافه میکنیم و اجازه میدیم غلیظ بشه. شربت حتما باید غلیظ و سرد باشه.
برای تهیه خمیر بامیه توی قابلمه اب و شکر و کره را اضافه میکنیم و میذاریم بجوش بیاد. وقتی جوش اومد ارد سفید رو اضافه میکنیم و خیلی تند با یه قاشق چوبی مخلوط میکنیم و زمان میدیم تا خمیر بپزه(حدودا 2-3 دقیقه) یکم که خمیر خنک شد تخم مرغ ها رو یکی یکی اضافه کرده و مخلوط میکنیم. بعد ارد سمولینا و نشاسته را اضافه و مخلوط میکنیم دوباره تا یه خمیر یکدستی بشه. خمیر را داخل قیف ریخته و توی روغن سرد انداخته و سرخ میکنیم. حرارت متوسط باشه تا بامیه ها مغزپخت بشه.بعد هم بامیه ها را داغ داغ داخل شربت سرد میندازیم و چند دقیقه زمان میدیم تا شربت جذب بامیه بشه.
@kadbanoiranii
آرد 2.5 لیوان
اب 2 لیوان
شکر 1 قاشق غذا خوری
کره سرد 1 قاشق غذا خوری
آرد سمولینا 1 قاشق غذا خوری
نشاسته 1 قاشق غذا خوری
نمک 1 پینچ
تخم مرغ اگه بزرگه 3 تا اگه کوچیکه 4 تا
روغن برای سرخ کردن
مواد شربت؛
شکر 3.5 لیوان
اب 3 لیوان
ابلیمو 1 قاشق غذاخوری
اول شربت رو درست میکنیم که اب و شکرو میذاریم روی حرارت تا بجوشه.وقتی جوش اومد ابلیمو را اضافه میکنیم و اجازه میدیم غلیظ بشه. شربت حتما باید غلیظ و سرد باشه.
برای تهیه خمیر بامیه توی قابلمه اب و شکر و کره را اضافه میکنیم و میذاریم بجوش بیاد. وقتی جوش اومد ارد سفید رو اضافه میکنیم و خیلی تند با یه قاشق چوبی مخلوط میکنیم و زمان میدیم تا خمیر بپزه(حدودا 2-3 دقیقه) یکم که خمیر خنک شد تخم مرغ ها رو یکی یکی اضافه کرده و مخلوط میکنیم. بعد ارد سمولینا و نشاسته را اضافه و مخلوط میکنیم دوباره تا یه خمیر یکدستی بشه. خمیر را داخل قیف ریخته و توی روغن سرد انداخته و سرخ میکنیم. حرارت متوسط باشه تا بامیه ها مغزپخت بشه.بعد هم بامیه ها را داغ داغ داخل شربت سرد میندازیم و چند دقیقه زمان میدیم تا شربت جذب بامیه بشه.
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
یه #فینگرفود راحت و خوشمزه واسه مهمونیهای آینده با قالب کیک یزدی🤗
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
یه #فینگرفود راحت و خوشمزه واسه مهمونیهای آینده با قالب کیک یزدی🤗
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#شیرینی_معمول
خانمشیما کمیلی
🔴این شیرینی ی شیرینی معمولی نیست🔴
شیرینی معمول یه شیرینی پر طرفدار و خوشمزه ی عربی هست
که راحت و خوشمزه و مقویه
تازه سالم هم هست و همزن هم نمی خواد
دو تا رسپی ترجمه کردم
یکیش با شیر عسلی و یکیش با پنیر خامه که گفتم هر دوش رو داشته باشید مواد هر کدوم رو که داشتید بتونید درست کنید
مواد لازم با شیر عسلی
آرد ۱پیمانه
کره ۵۰ گرم
شیر عسلی ۱/۴ پیمانه
مواد لازم با پنیر
آرد ۱پیمانه
کره ۵۰ گرم
پنیر خامه ای دو عدد
پودر قند ۲ ق س
برای هر کدوم از دستورها که دوست داشتید مواد را با هم مخلوط کنید تا خمیر نرم و لطیفی بدست بیاد یادتون باشه که آرد زیادی نزنید که شیرینی خشک میشه ،اگه خمیر پودری بود چند قطره روغن مایع بهش بزنید.
برای درست کردن شیرینی هم می تونید از خود قالب های شیرینی معمول و یا قالبی که دم دست دارید استفاده کنید و یا با دست گوله کنید و لاش خرما بذارید و در فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ و زمان ۱۵-۱۷ دقیقه قرار بدهید تا کنار شیرینی کمی طلایی شود ،اگه شیرینی بیشتر تو فر بمونه خشک میشه
برای این مقدار خمیر ۸-۱۰ رطب را پوست بگیرید و هسته ش رو جدا کنید و چند تا گردوها رو با گلاب خمیر کنید و لای شیرینی ها بذارید، گردو قابل حذفه.
البته بیشتر دستورا با آرد سمولینا بود که چون دیدم خیلیا در دسترس شون نیست براتون این دو تا رو گذاشتم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
خانمشیما کمیلی
🔴این شیرینی ی شیرینی معمولی نیست🔴
شیرینی معمول یه شیرینی پر طرفدار و خوشمزه ی عربی هست
که راحت و خوشمزه و مقویه
تازه سالم هم هست و همزن هم نمی خواد
دو تا رسپی ترجمه کردم
یکیش با شیر عسلی و یکیش با پنیر خامه که گفتم هر دوش رو داشته باشید مواد هر کدوم رو که داشتید بتونید درست کنید
مواد لازم با شیر عسلی
آرد ۱پیمانه
کره ۵۰ گرم
شیر عسلی ۱/۴ پیمانه
مواد لازم با پنیر
آرد ۱پیمانه
کره ۵۰ گرم
پنیر خامه ای دو عدد
پودر قند ۲ ق س
برای هر کدوم از دستورها که دوست داشتید مواد را با هم مخلوط کنید تا خمیر نرم و لطیفی بدست بیاد یادتون باشه که آرد زیادی نزنید که شیرینی خشک میشه ،اگه خمیر پودری بود چند قطره روغن مایع بهش بزنید.
برای درست کردن شیرینی هم می تونید از خود قالب های شیرینی معمول و یا قالبی که دم دست دارید استفاده کنید و یا با دست گوله کنید و لاش خرما بذارید و در فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ و زمان ۱۵-۱۷ دقیقه قرار بدهید تا کنار شیرینی کمی طلایی شود ،اگه شیرینی بیشتر تو فر بمونه خشک میشه
برای این مقدار خمیر ۸-۱۰ رطب را پوست بگیرید و هسته ش رو جدا کنید و چند تا گردوها رو با گلاب خمیر کنید و لای شیرینی ها بذارید، گردو قابل حذفه.
البته بیشتر دستورا با آرد سمولینا بود که چون دیدم خیلیا در دسترس شون نیست براتون این دو تا رو گذاشتم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی_معمول
#شیرینی_عربی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#شیرینی_معمول
#شیرینی_عربی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلوا_شطرنجی از سمیه جنت دوست
مواد لازم:
آرد گندم ۶۰۰ گرم(۴و یک چهارم پیمانه)
پودر شکر ۵۰۰ گرم(۳ و یک سوم پیمانه)
كره ۳۵۹ گرم(یک و یک دوم پیمانه)
وانيل یک چهارم قاشق مرباخوري
پودر هل ۲ گرم(1 قاشق مربا خوری)
پودر زنجبيل ۴ گرم(۲ قاشق مربا خوری)
پودر كاكائو ۱۲ گرم(۲ قاشق سوپخوری)
پودر دارچين ۶ گرم(۱ قاشق سوپخوری)
زعفران دم كرده غليظ ۳۰ ميليليتر(۲ قاشق سوپخوری)
آب یا گلاب ۳۰ ميليليتر(۲ قاشق سوپخوری)
1. آرد و پودر شکر را جداگانه الك كنيد.
2. آرد را در تابه ريخته، روي حرارت ملايم تفت دهيد تا خامي آرد گرفته شده، عطر آن بلند شود و دقت كنيد كه رنگ آرد تغيير نكند، سپس از روي حرارت برداريد.
3. کره را داخل تابه آب کنید و آرد تفت داده شده را بهش اضافه کنید یکی دو دقیقه تفت داده و بگذاريد تا سرد شود .
4. پودر شکر، وانيل، پودر هل و پودر زنجبيل را به مواد اضافه كرده، مواد را از چرخ گوشت رد كنيد.
5. مواد را سه قسمت كنيد؛ يك قسمت را با پودر كاكائو و دارچين مخلوط كرده، قسمت ديگر را با زعفران مخلوط كنيد و بقيه مواد را سفيد نگه داريد.
6. در اين مرحله
7. در صورت خشك بودن هر يك از حلواهاي چرخ شده، کمی كره یا روغن مایع به آن قسمت از حلوا اضافه كنيد تا نرم شود
8. حلوای سفید را به ضخامت دو تا سه میلی متر بین دو ورق کاغذ روغنی با کیسه فریزر با وردنه پهن کنید.
9. دو حلوای دیگر را (زرد و قهوه ای)جداگانه به ضخامت یک سانتی متر باز کنید؛ سپس آن را به صورت نوارهای بلند، به عرض یک سانتی متر برش دهید.
10. قسمت وسط حلوای سفید را با برس، گلاب یا آب بزنید تا مرطوب شود.
11. یکی از نوار های زعفرانی را به کمک کاردک، بلند کنید و در قسمت مرطوب شده حلوا قرار دهید و کنار آن حلوای قهوه ای قرار داده، سپس دوباره حلوای زعفرانی قرار دهید تا سه نوار حلوا کنار هم قرار گیرد.
12. با برس روی سه رنگ را مرطوب کنید.
13. ردیف دوم را برعکس ردیف اول و روی آن قرار دهید به طوری که دو رنگ متفاوت روی هم قرار بگیرد.
14. ردیف سوم را نیز مخالف ردیف دوم قرار دهید.
15. اطراف خمیر را با برس مرطوب کرده، خمیر سفید را دور آن بپیچید و مرتب کنید.
16. حلوای شطرنجی را پس از یک ساعت، به قطعات یک سانتی متری برش دهید و در ظرف بچینید.
17. حلوای شطرنجی به مدت یک هفته، در ظرف در بسته و در یخچال قابل نگهداری است.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#حلوا_شطرنجی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_موز_کاراملی خوشمزه
خانم مهسا رحیمی
امروز با آموزش کیک موز کاراملی اومدم پیشتون فقط بگم
کیک داریم چه کیکی 🤩🤩
ازم اموزش کیک موز خواسته بودین 🍌🍌
منم امروز اومدم با یه رسپی خاص و بعدش یه فیلینگ خیلی خوشمزه که روش میاد
مواد لازم برای کیک
تخم مرغ ۱۲۵ گرم
شکر ۳۰ گرم
گلوکز ۴۰ گرم
موز نگینی ۱۰۰ کرم
کره ۶۰
روغن مایع ۶۵
شکر قهوه ای ۱۰۰ گرم
ارد ۱۳۵ گرم
بکینگ پودر ۶ گرم
آب دمای محیط ۱۰ گرم
نمک ۱ پینچ
موز حلقه شده ۱۳۰
گردو ۴۰ گرم
مواد لازم برای فیلینگ
خامه ۱۵۵گرم
گلوکز ۱۰ گرم
شکر اینورت ۱۰ گرم
شکلات ۱۷۲ گرم
شکلات ۷۰ گرم
خامه ۴۸۵ گرم
خامه اول و گلوکز و شکر اینورت را جوش آورید، بتدریج به شکلات اضافه و هم بزنید
خامه دوم رااضافه کرده ۱۲ ساعت در یخچال استراحت داده سپس استفاده کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
#کیک_موز_کاراملی خوشمزه
خانم مهسا رحیمی
امروز با آموزش کیک موز کاراملی اومدم پیشتون فقط بگم
کیک داریم چه کیکی 🤩🤩
ازم اموزش کیک موز خواسته بودین 🍌🍌
منم امروز اومدم با یه رسپی خاص و بعدش یه فیلینگ خیلی خوشمزه که روش میاد
مواد لازم برای کیک
تخم مرغ ۱۲۵ گرم
شکر ۳۰ گرم
گلوکز ۴۰ گرم
موز نگینی ۱۰۰ کرم
کره ۶۰
روغن مایع ۶۵
شکر قهوه ای ۱۰۰ گرم
ارد ۱۳۵ گرم
بکینگ پودر ۶ گرم
آب دمای محیط ۱۰ گرم
نمک ۱ پینچ
موز حلقه شده ۱۳۰
گردو ۴۰ گرم
مواد لازم برای فیلینگ
خامه ۱۵۵گرم
گلوکز ۱۰ گرم
شکر اینورت ۱۰ گرم
شکلات ۱۷۲ گرم
شکلات ۷۰ گرم
خامه ۴۸۵ گرم
خامه اول و گلوکز و شکر اینورت را جوش آورید، بتدریج به شکلات اضافه و هم بزنید
خامه دوم رااضافه کرده ۱۲ ساعت در یخچال استراحت داده سپس استفاده کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.