#رولت_پلنگی
@kadbanoiranii
یه رولت خوشمزه و شیرین برای یه عصروونه دلچسب
ایده خوشمزه تهیه رولت پلنگی
توضیح کوتاه : دوتا خمیر دارین در 2 رنگ وانیلی و کاکائویی بقیشم که معلومه اخر پست طرز تهیه رولت رو میزارم.
طرز تهیه رولت خامه فوق العاده خوشمزه و مجلسی:
مواد لازم :
.
آرد سفید ۸ قاشق سوپ خوری
تخم مرغ ۸ عدد
شکر ۸ قاشق سوپ خوری
وانیل یا رنده پوست لیمو ترش
خامه ۳ تا ۴ سیر
خاک قند ۳ تا ۴ سیر
طرز تهیه رولت خامه :
ته سینی را یک ورقه کاغذ روغنی می اندازیم و روی کاغذ را چرب می کنیم و کمی آرد می پاشیم سپس فر را با حرارت ۳۵۰ درجه قبلا گرم می کنیم و دو عدد از سفیده تخم مرغ را کنار هم می گذاریم و ۸ عدد زرده تخم مرغ را با شکر و اسانسی که دوست داریم خوب میزنیم , بعد شش عدد سفیده تخم مرغ را جداگانه آنقدر میزنیم تا از تخم مرغ زنی نریزد زرده و سفیده را مخلوط می کنیم و آرد را میریزیم و به هم میزنیم .
بعد مایه را در سینی روی کاغذ چرب شده میریزیم و روی مایه را با لبه کارد صاف می کنیم به طوری که قطر آن در همه جا به یک اندازه شود . سپس سینی را می گذاریم روی پنجره دوم فر به طرف پائین و حرارت را ۳۰۰ درجه می کنیم تا نیم ساعت بماند , بعد با دست روی نان را امتحان می کنیم باید از مایع چیزی به دست نچسبد و نان کاملا پخته باشد ولی برشته و خشک نشود ( در صورتی که نان کمی خام بود ۱۰ دقیقه دیگر می گذاریم در فر بماند )
بعد سینی را بیرون می آوریم و حوله ای را مرطوب می کنیم و روی میز می اندازیم , سپس نان را با کاغذ از سینی بیرون می آوریم و روی حوله می گذاریم , کمی که سرد شد نان را با کاغذ لوله می کنیم , بعد ان را باز می کنیم و می گذاریم نان کاملا سرد شود خامه را با خاک قند و کمی وانیل یا رنده پوست لیمو ترش مخلوط می کنیم و ظرف خامه را روی یخ می گذاریم و خامه را می زینیم تا سفت شود و فرم بگیرد .
دو عدد سفیده تخم مرغ را که کنار گذاشته ایم جداگانه آنقدر می زنیم تا از تخم مرغ زنی نریزد , بعد یک قاشق خاک قند با سفیده تخم مرغ مخلوط و خامه را به آن اضافه می کنیم و خوب مخلوط می نماییم مقداری از خامه را روی سطح به طوری که همه جای آن صاف و یکنواخت باشد , بعد نان را به دقت لوله می کنیم و ضمن لوله کردن ,
کاغذ را از نان جدا می نماییم , سپس رولت را در ظرف قرار می دهیم و مقداری خامه را رو و اطراف و به دور سر رولت می مالیم و روی رلت را با کمی شکلات رنده شده تزئین می کنیم . ممکن است این رولت را با کرم پاتیسیر و یا انواع مارمالاد تهیه کرد در این صورت به جای خامه کرم یا مارمالاد روی نان می مالیم و نان را
لوله می کنیم و کمی خاک قند روی آن می پاشیم و حلقه حلقه می بریم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
@kadbanoiranii
یه رولت خوشمزه و شیرین برای یه عصروونه دلچسب
ایده خوشمزه تهیه رولت پلنگی
توضیح کوتاه : دوتا خمیر دارین در 2 رنگ وانیلی و کاکائویی بقیشم که معلومه اخر پست طرز تهیه رولت رو میزارم.
طرز تهیه رولت خامه فوق العاده خوشمزه و مجلسی:
مواد لازم :
.
آرد سفید ۸ قاشق سوپ خوری
تخم مرغ ۸ عدد
شکر ۸ قاشق سوپ خوری
وانیل یا رنده پوست لیمو ترش
خامه ۳ تا ۴ سیر
خاک قند ۳ تا ۴ سیر
طرز تهیه رولت خامه :
ته سینی را یک ورقه کاغذ روغنی می اندازیم و روی کاغذ را چرب می کنیم و کمی آرد می پاشیم سپس فر را با حرارت ۳۵۰ درجه قبلا گرم می کنیم و دو عدد از سفیده تخم مرغ را کنار هم می گذاریم و ۸ عدد زرده تخم مرغ را با شکر و اسانسی که دوست داریم خوب میزنیم , بعد شش عدد سفیده تخم مرغ را جداگانه آنقدر میزنیم تا از تخم مرغ زنی نریزد زرده و سفیده را مخلوط می کنیم و آرد را میریزیم و به هم میزنیم .
بعد مایه را در سینی روی کاغذ چرب شده میریزیم و روی مایه را با لبه کارد صاف می کنیم به طوری که قطر آن در همه جا به یک اندازه شود . سپس سینی را می گذاریم روی پنجره دوم فر به طرف پائین و حرارت را ۳۰۰ درجه می کنیم تا نیم ساعت بماند , بعد با دست روی نان را امتحان می کنیم باید از مایع چیزی به دست نچسبد و نان کاملا پخته باشد ولی برشته و خشک نشود ( در صورتی که نان کمی خام بود ۱۰ دقیقه دیگر می گذاریم در فر بماند )
بعد سینی را بیرون می آوریم و حوله ای را مرطوب می کنیم و روی میز می اندازیم , سپس نان را با کاغذ از سینی بیرون می آوریم و روی حوله می گذاریم , کمی که سرد شد نان را با کاغذ لوله می کنیم , بعد ان را باز می کنیم و می گذاریم نان کاملا سرد شود خامه را با خاک قند و کمی وانیل یا رنده پوست لیمو ترش مخلوط می کنیم و ظرف خامه را روی یخ می گذاریم و خامه را می زینیم تا سفت شود و فرم بگیرد .
دو عدد سفیده تخم مرغ را که کنار گذاشته ایم جداگانه آنقدر می زنیم تا از تخم مرغ زنی نریزد , بعد یک قاشق خاک قند با سفیده تخم مرغ مخلوط و خامه را به آن اضافه می کنیم و خوب مخلوط می نماییم مقداری از خامه را روی سطح به طوری که همه جای آن صاف و یکنواخت باشد , بعد نان را به دقت لوله می کنیم و ضمن لوله کردن ,
کاغذ را از نان جدا می نماییم , سپس رولت را در ظرف قرار می دهیم و مقداری خامه را رو و اطراف و به دور سر رولت می مالیم و روی رلت را با کمی شکلات رنده شده تزئین می کنیم . ممکن است این رولت را با کرم پاتیسیر و یا انواع مارمالاد تهیه کرد در این صورت به جای خامه کرم یا مارمالاد روی نان می مالیم و نان را
لوله می کنیم و کمی خاک قند روی آن می پاشیم و حلقه حلقه می بریم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#رولت_پلنگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🔴 #فیلم_آموزشی
#مرنگ
#مرنگ_کیسز
مرنگ کیسز که دیدید همیشه روی کیکای عدد و حروف و باهاش تزئین میکنم و خیلی خیلی برای تزئین عالیه و به هر کیک و شیرینی جلوه خاصی میده
مرنگ کیسز که با خشک کردن شکوفه های رنگی مرنگ در دمای بسیار کم فر تهیه میشه از دسته شیرینی هایی که مناسبه تزئین دسر ها و کیک هاست
این شیرینی خشک دستور پخت های متفاوتی داره،از جمله رسپی که پودر قند و سفیده ابتدای کار ترکیب میشن،یا روشی که سفیده و پودر قند و روی حرارت غیر مستقیم مخلوط میکنن و....
اما ما میخوایم با یه روش ساده و سریع آمادش میکنیم
مواد لازم:
سفیده تخم مرغ 2 عدد
پودر قند نصف پیمانه
کرم تارتار 1چهارم قاشق چایخوری
اسانس مورد نظر 3_4 قطره
رنگ خوراکی
طرز تهیه:
ابتدا سفیده تخم مرغ رو هم میزنی تا پفکی بشه و کمی کف کنه،پودر تارتار رو اضافه میکنیم و اینقدر هم میزنیم تا حجم سفیده دوبرابر بشه
در این مرحله پودر قند رو قاشق قاشق به اون اضافه کرده و تا زمانی که سفیده کاملا سفت بشه و نوک قله های ایجاد شده خمیده نشن به همزدن ادامه میدیم
در مرحله آخر اسانسمون رو اضافه میکنیم
روی سینی فر کاغذ روغنی میندازیم
اگر میخوایم مرنگمون یک رنگ باشه نوک چاقو رنگ بهش اضافه میکنیم و کامل مخلوط کرده و در قیف میریزیم،یا اگر میخوایم موج رنگ داشته باشه،با قلم رنگ توی قیف رنگ می کشیم و مرنگ رو داخل قیف میریزیم و روی سینی پایپ میکنیم
سینی فر رو در فر با کمترین درجه(90درجه سانتی گراد) قرار میدیم و اجازه میدیم 1 ساعت در فر بمونه یا تا زمانی که کاملا خشک بشه
در فر رو نیمه باز میزاریم تا مرنگ ها کاملا خنک بشن و بعد اونها رو در ظرف در بسته در جای خشک و بدون رطوبت قرار میدیم
این شیرینی موندگاری خیلی بالایی داره
برای اینکه سفیده کاملا فرم بگیره،ظرف،پره همزن باید عاری از هرگونه چربی یا رطوبت باشه
موقع جداکردن سفیده و زرده مراقب باشید به هیچ وجه زرده وارد سفیدمون نشه
حتما دمای فر در کمترین حدش باشه وگرنه باعث ترک خوردن مرنگ ها میشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مرنگ
#مرنگ_کیسز
مرنگ کیسز که دیدید همیشه روی کیکای عدد و حروف و باهاش تزئین میکنم و خیلی خیلی برای تزئین عالیه و به هر کیک و شیرینی جلوه خاصی میده
مرنگ کیسز که با خشک کردن شکوفه های رنگی مرنگ در دمای بسیار کم فر تهیه میشه از دسته شیرینی هایی که مناسبه تزئین دسر ها و کیک هاست
این شیرینی خشک دستور پخت های متفاوتی داره،از جمله رسپی که پودر قند و سفیده ابتدای کار ترکیب میشن،یا روشی که سفیده و پودر قند و روی حرارت غیر مستقیم مخلوط میکنن و....
اما ما میخوایم با یه روش ساده و سریع آمادش میکنیم
مواد لازم:
سفیده تخم مرغ 2 عدد
پودر قند نصف پیمانه
کرم تارتار 1چهارم قاشق چایخوری
اسانس مورد نظر 3_4 قطره
رنگ خوراکی
طرز تهیه:
ابتدا سفیده تخم مرغ رو هم میزنی تا پفکی بشه و کمی کف کنه،پودر تارتار رو اضافه میکنیم و اینقدر هم میزنیم تا حجم سفیده دوبرابر بشه
در این مرحله پودر قند رو قاشق قاشق به اون اضافه کرده و تا زمانی که سفیده کاملا سفت بشه و نوک قله های ایجاد شده خمیده نشن به همزدن ادامه میدیم
در مرحله آخر اسانسمون رو اضافه میکنیم
روی سینی فر کاغذ روغنی میندازیم
اگر میخوایم مرنگمون یک رنگ باشه نوک چاقو رنگ بهش اضافه میکنیم و کامل مخلوط کرده و در قیف میریزیم،یا اگر میخوایم موج رنگ داشته باشه،با قلم رنگ توی قیف رنگ می کشیم و مرنگ رو داخل قیف میریزیم و روی سینی پایپ میکنیم
سینی فر رو در فر با کمترین درجه(90درجه سانتی گراد) قرار میدیم و اجازه میدیم 1 ساعت در فر بمونه یا تا زمانی که کاملا خشک بشه
در فر رو نیمه باز میزاریم تا مرنگ ها کاملا خنک بشن و بعد اونها رو در ظرف در بسته در جای خشک و بدون رطوبت قرار میدیم
این شیرینی موندگاری خیلی بالایی داره
برای اینکه سفیده کاملا فرم بگیره،ظرف،پره همزن باید عاری از هرگونه چربی یا رطوبت باشه
موقع جداکردن سفیده و زرده مراقب باشید به هیچ وجه زرده وارد سفیدمون نشه
حتما دمای فر در کمترین حدش باشه وگرنه باعث ترک خوردن مرنگ ها میشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مرنگ
#مرنگ_کیسز
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مرنگ_کیسز
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتویکم
قربونت برم داداش ... میدونم تو مهربونترین داداش دنیایی ... میدونم تنهام نمیذاری ... خوبی
زیاد تو منو به اینجا
رسوند ... بخدا میخواستم خوبیاتو تلافی کنم ... اما بازم خرابکاری کردم ... فکر میکردم بهترین
نتیجه رو میگیرم ...
نشد که نشد ... من احمقم داداش میدونم ... اما تو ببخش ... ببخش داداش .
هق هق گریه ی آرمیتا دست برادرش را روی سر او محکمتر نگه داشت . بوسه ای روی موهایش
زد و گفت :
- برو استراحت کن ... برو انقدر اشک نریز ... فردا این بچه مشکل دار بشه خودت بیچاره میشیا .
آرمیتا اشکش را پاک کرد و با صورت سرخ به صورت برادرش با محبت نگاه کرد و گفت :
- میدونم دلت توی اون باغه برو ... فکر کنم الان وقتش باشه .
آرشام گوشه ی چشمم را تنگ کرد و گفت :
- تو از کجا فهمیدی ؟
آرمیتا لبخندی زد و گفت :
- از ضربان قلبت فهمیدم و نگاهت که به در میانی باغه ... برو بهار و دریاب.
- بهار نه ... دل بهارو ... دعا کن ببخشه ... دلش گرفته از من و بابا .... دعا کن دوباره بتونم رام
این دلش کنم .
با دست قلبش را نشان داد . ارمیتا پلک روی هم گذاشت و گفت :
- میتونی ... من به تو این ضربانهای کوبنده ایمان دارم .
آرشام لبخندی زد و از او جدا شد . روحش زودتر از جسمش به سمت بهار پرواز کرد ...
زمانی که رسید .هر سه نفر روی ایوان نشسته بودند و لیوان چای روبروی بهار قرار داشت . بهار با
نگرانی عزیزش را نگاه میکرد و از احوالش میپرسید .
سلامی کرد و کنارش نشست . آقاجون و عزیز جوابش را با محبت دادند
بهار بدون آنکه به حضورش توجهی کند دستش را دور لیوان حلقه کرد . سالمش را بی جواب
گذاشت .
سردی رفتارش را به وضوح همه فهمیدند . آرشام دستی دور لبش کشید و آهی آرام کشید .
آقاجون با دیدنش لبخندی مهربان زد و با چشم اشاره ای به بهار کرد و وارد باغ شد . نگاهش در
پی رفتن او بود که عزیز
هم با آه و ناله ی ساختگی از جا برخاست و گفت :
- عزیزم تا تو چایی بخوری من برم یه دوش بگیرم ... همین جا باش اگه آقاجونت چیزی احتیاج
داشت بهش بدی .
بهار با اخمهایی در هم گفت :
- چشم عزیز جون شما نگران نباش ... اگه تو حموم کاری داشتی صدام کن .
- باشه گلم ... من رفتم .
با رفتن عزیز میدان به دست آرشام افتاد . گوشه ی ابرویش را خارند و با لحن گلایه آمیزی گفت :
- احوال بهار خانوم ... خوبی؟
- هستم ...عالی.
- خداروشکر ... الاقل شما خوبی ... اما من خیلی داغونم .
بهار دستانش را رو به آسمان گرفت و با لجاجت گفت :
- الهی شفا .
خنده ی آرشام از این لحن لجوجانه و دوست داشتنی بهار ، اخمهای بهار را بیشتر در هم فرو برد .
آرشام کمی جابجا شد و درست روبرویش نشست . بهار بی تفاوت به حضورش لیوان چای را بالا
برد و با قندی که در دهان
داشت نصف چای را نوشید .
برای برداشتن قندی دیگر لیوان را پایین آورد و دستش را به طرف قندان دراز کرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتویکم
قربونت برم داداش ... میدونم تو مهربونترین داداش دنیایی ... میدونم تنهام نمیذاری ... خوبی
زیاد تو منو به اینجا
رسوند ... بخدا میخواستم خوبیاتو تلافی کنم ... اما بازم خرابکاری کردم ... فکر میکردم بهترین
نتیجه رو میگیرم ...
نشد که نشد ... من احمقم داداش میدونم ... اما تو ببخش ... ببخش داداش .
هق هق گریه ی آرمیتا دست برادرش را روی سر او محکمتر نگه داشت . بوسه ای روی موهایش
زد و گفت :
- برو استراحت کن ... برو انقدر اشک نریز ... فردا این بچه مشکل دار بشه خودت بیچاره میشیا .
آرمیتا اشکش را پاک کرد و با صورت سرخ به صورت برادرش با محبت نگاه کرد و گفت :
- میدونم دلت توی اون باغه برو ... فکر کنم الان وقتش باشه .
آرشام گوشه ی چشمم را تنگ کرد و گفت :
- تو از کجا فهمیدی ؟
آرمیتا لبخندی زد و گفت :
- از ضربان قلبت فهمیدم و نگاهت که به در میانی باغه ... برو بهار و دریاب.
- بهار نه ... دل بهارو ... دعا کن ببخشه ... دلش گرفته از من و بابا .... دعا کن دوباره بتونم رام
این دلش کنم .
با دست قلبش را نشان داد . ارمیتا پلک روی هم گذاشت و گفت :
- میتونی ... من به تو این ضربانهای کوبنده ایمان دارم .
آرشام لبخندی زد و از او جدا شد . روحش زودتر از جسمش به سمت بهار پرواز کرد ...
زمانی که رسید .هر سه نفر روی ایوان نشسته بودند و لیوان چای روبروی بهار قرار داشت . بهار با
نگرانی عزیزش را نگاه میکرد و از احوالش میپرسید .
سلامی کرد و کنارش نشست . آقاجون و عزیز جوابش را با محبت دادند
بهار بدون آنکه به حضورش توجهی کند دستش را دور لیوان حلقه کرد . سالمش را بی جواب
گذاشت .
سردی رفتارش را به وضوح همه فهمیدند . آرشام دستی دور لبش کشید و آهی آرام کشید .
آقاجون با دیدنش لبخندی مهربان زد و با چشم اشاره ای به بهار کرد و وارد باغ شد . نگاهش در
پی رفتن او بود که عزیز
هم با آه و ناله ی ساختگی از جا برخاست و گفت :
- عزیزم تا تو چایی بخوری من برم یه دوش بگیرم ... همین جا باش اگه آقاجونت چیزی احتیاج
داشت بهش بدی .
بهار با اخمهایی در هم گفت :
- چشم عزیز جون شما نگران نباش ... اگه تو حموم کاری داشتی صدام کن .
- باشه گلم ... من رفتم .
با رفتن عزیز میدان به دست آرشام افتاد . گوشه ی ابرویش را خارند و با لحن گلایه آمیزی گفت :
- احوال بهار خانوم ... خوبی؟
- هستم ...عالی.
- خداروشکر ... الاقل شما خوبی ... اما من خیلی داغونم .
بهار دستانش را رو به آسمان گرفت و با لجاجت گفت :
- الهی شفا .
خنده ی آرشام از این لحن لجوجانه و دوست داشتنی بهار ، اخمهای بهار را بیشتر در هم فرو برد .
آرشام کمی جابجا شد و درست روبرویش نشست . بهار بی تفاوت به حضورش لیوان چای را بالا
برد و با قندی که در دهان
داشت نصف چای را نوشید .
برای برداشتن قندی دیگر لیوان را پایین آورد و دستش را به طرف قندان دراز کرد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتودوم
در حرکتی نرم و غیر منتظره آرشام لیوان چای را از دستش بیرون کشید و بدون قند محتوای باقی
مانده ی آن را سر کشید.
دهان بهار از تعجب باز ماند . آرشام چشمکی زد و گفت :
- خسیس خانوم تا تو باشی بدون تعارف ... تک خوری نکنی .
لبخندش همراه با چشمانی که از شیطنت برق خاصی میزد ، دل بهار را بیشتر لرزاند . اما دلخوری
روزهای گذشته نمیگذاشت
راحت از او بگذرد . دلش میخواست ناراحتیش را بر سر کسی خالی کند ..
تنها کسی که برای این هوار شدن مناسب بود همین فردی بود که دوباره باعث انقلابی در
زندگیش شده بود .
دلش تنگ بود اما توان نگاه کردن به این منبع دل تنگی را نداشت . هزاران بار به خودش گفته بود
این رابطه ی عاطفی
جز شکست هیچ فرجامی ندارد .
نگاهش مات لیوان دست او بود که حرف آرشام او را از حال خود خارج کرد .
- چیه ؟!... مال و داراییت رو که بالا نکشیدم ... یه نصف لیوان چایی بودا ...
گیج از این لحن شیرین و بطورعجیبی دلنواز ...رو برگرداند و به باغ خیره شد و گفت :
- بعضیا خیلی پررو تشریف دارن ...
خنده ی آرشام او را بیشتر عصبی کرد و گفت :
- این بعضیایی که مورد غضب قرار گرفتن خیلی توضیحات دارن که باید شنیده بشه ... فقط کمی
... کمی گوش شنوا میخواد .
بهار پوزخندی زد و گفت :
- اون بعضیا دیگه ارزشی برام ندارن که بخوام به توجیهاتشون گوش کنم.
آرشام با دلخوری دستش را پیش برد و چانه اش را گرفت و صورتش را به سمت خودش چرخاند
. در عمق چشمان دلخورش
نگاه کرد . با لحنی آرام و ملایم گفت :
- اگه برات ارزش نداشت ... پس این ناراحتی و دلخوری نشسته تو نگاهت از چیه ؟! ... تا کی
میخوای منو انکار کنی و
نبینی ؟... برای دیدنت لحظه شماری میکردم ......
- ههه ... معنی لحظه شماری رو بعد از ده روز فهمیدم ... نکنه اجازه نداشتی از خونه بیرون بیای
؟!
آرشام علت ناراحتیش را درک میکرد . سنش و پختگیش به او فهمانده بود همیشه بهارش بیشتر
دلخوریش از کمرنگ
بودن حضور او بود . دستش را پس کشید و گفت :
- گاهی نبودن ها به معنی این نیست دلتنگ نیستی و بی خیالی ... گاهی این نبودنها دلیلش برای
حفظ آرامش
شخص مقابله ... گاهی برای بدست آوردن آرامشه خودته ... نبودنم رو به پای نخواستن نزن ...
اگه میومدم بدتر
از نیومدنم میشد .
بهار پشت چشمی نازک کرد و از جا برخاست . به سمت در ورودی ساختمان رفت . برگشت و
گفت :
- ندیدنت رو بیشتر دوست دارم .
وارد ساختمان شد و آرشام نفسش را عصبی بیرون داد . یکدندگی و لجبازیش در این شرایطی که
خودش هم از لحاظ روحی
بهم ریخته بود زمام کار را از دستش بیرون کشیده بود . گیج و سردرگم به در خیره شد .
نمیدانست باید چه عکس العملی نشان دهد تا این آهوی رمیده را دوباره رام خود کند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتودوم
در حرکتی نرم و غیر منتظره آرشام لیوان چای را از دستش بیرون کشید و بدون قند محتوای باقی
مانده ی آن را سر کشید.
دهان بهار از تعجب باز ماند . آرشام چشمکی زد و گفت :
- خسیس خانوم تا تو باشی بدون تعارف ... تک خوری نکنی .
لبخندش همراه با چشمانی که از شیطنت برق خاصی میزد ، دل بهار را بیشتر لرزاند . اما دلخوری
روزهای گذشته نمیگذاشت
راحت از او بگذرد . دلش میخواست ناراحتیش را بر سر کسی خالی کند ..
تنها کسی که برای این هوار شدن مناسب بود همین فردی بود که دوباره باعث انقلابی در
زندگیش شده بود .
دلش تنگ بود اما توان نگاه کردن به این منبع دل تنگی را نداشت . هزاران بار به خودش گفته بود
این رابطه ی عاطفی
جز شکست هیچ فرجامی ندارد .
نگاهش مات لیوان دست او بود که حرف آرشام او را از حال خود خارج کرد .
- چیه ؟!... مال و داراییت رو که بالا نکشیدم ... یه نصف لیوان چایی بودا ...
گیج از این لحن شیرین و بطورعجیبی دلنواز ...رو برگرداند و به باغ خیره شد و گفت :
- بعضیا خیلی پررو تشریف دارن ...
خنده ی آرشام او را بیشتر عصبی کرد و گفت :
- این بعضیایی که مورد غضب قرار گرفتن خیلی توضیحات دارن که باید شنیده بشه ... فقط کمی
... کمی گوش شنوا میخواد .
بهار پوزخندی زد و گفت :
- اون بعضیا دیگه ارزشی برام ندارن که بخوام به توجیهاتشون گوش کنم.
آرشام با دلخوری دستش را پیش برد و چانه اش را گرفت و صورتش را به سمت خودش چرخاند
. در عمق چشمان دلخورش
نگاه کرد . با لحنی آرام و ملایم گفت :
- اگه برات ارزش نداشت ... پس این ناراحتی و دلخوری نشسته تو نگاهت از چیه ؟! ... تا کی
میخوای منو انکار کنی و
نبینی ؟... برای دیدنت لحظه شماری میکردم ......
- ههه ... معنی لحظه شماری رو بعد از ده روز فهمیدم ... نکنه اجازه نداشتی از خونه بیرون بیای
؟!
آرشام علت ناراحتیش را درک میکرد . سنش و پختگیش به او فهمانده بود همیشه بهارش بیشتر
دلخوریش از کمرنگ
بودن حضور او بود . دستش را پس کشید و گفت :
- گاهی نبودن ها به معنی این نیست دلتنگ نیستی و بی خیالی ... گاهی این نبودنها دلیلش برای
حفظ آرامش
شخص مقابله ... گاهی برای بدست آوردن آرامشه خودته ... نبودنم رو به پای نخواستن نزن ...
اگه میومدم بدتر
از نیومدنم میشد .
بهار پشت چشمی نازک کرد و از جا برخاست . به سمت در ورودی ساختمان رفت . برگشت و
گفت :
- ندیدنت رو بیشتر دوست دارم .
وارد ساختمان شد و آرشام نفسش را عصبی بیرون داد . یکدندگی و لجبازیش در این شرایطی که
خودش هم از لحاظ روحی
بهم ریخته بود زمام کار را از دستش بیرون کشیده بود . گیج و سردرگم به در خیره شد .
نمیدانست باید چه عکس العملی نشان دهد تا این آهوی رمیده را دوباره رام خود کند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوسوم
به دنبالش وارد ساختمان شد . او را در حال جابجایی ساک لباسش در یکی از اتاقها یافت . تقه
ای به در اتاق نیمه باز زد .
بدون اینکه عکس العملی از بهار ببیند وارد اتاق شد . دستانش را روی سینه گره زد و گفت :
- در این یه هفته روزهای سختی رو پشت سرگذاشتم بهار ... نبودی که ببینی تو چه جهنمی دست
و پا زدم ... دارم برای
داشتنت همه ی تلاشم میکنم ... برای داشتنت غرورمو زیر پام گذاشتم و برای اثبات خودم به پای
پدرت افتادم ...
- میخواستی نکنی ... غرورت رو قاب میکردی و بالای تختت آویزون میکردی .
خشم درون صدایش دل آرشام را زیرو رو کرد . این فضای بسته و این فاصله ای که بهار ایجاد
کرده بود او را عجیب
به سمتش سوق میداد . سعی میکرد احساسی که در حال شکل گرفتن بود را نادیده بگیرد .
- بالای تختم که باید عکس خودمو و خودتو قاب کنم و بذارم ... منتی برای این کارم نمیذارم...
برام انقدر مهم هستی
که از همه چیزم بگذرم ... اما خبر نداری یه هفته تموم سایه ی نحس یه نفر مدام همراهت بود ...
بهار با حیرت به دهان آرشام چشم دوخت و منتظر ادامه ی حرفش بود . آرشام هم با بدجنسی
تمام سکوت کرد تا خود
بهار به حرف بیاید .
- سایه ی نحس ؟!
آرشام بی اراده گامی برداشت و به او نزدیک شد و گفت :
- آره ... بهم خبر دادن کیان هر روز تعقیبت میکنه . اومدم دیدم خبر درسته ... نخواستم با نزدیک
شدن بهت اونو بیشتر
به تو نزدیک کنم و عکس العملش باعث بشه روح و روانتو بهم بریزه ... میدونستم منتظر اینه منو
با تو ببینه تا بیاد جلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوسوم
به دنبالش وارد ساختمان شد . او را در حال جابجایی ساک لباسش در یکی از اتاقها یافت . تقه
ای به در اتاق نیمه باز زد .
بدون اینکه عکس العملی از بهار ببیند وارد اتاق شد . دستانش را روی سینه گره زد و گفت :
- در این یه هفته روزهای سختی رو پشت سرگذاشتم بهار ... نبودی که ببینی تو چه جهنمی دست
و پا زدم ... دارم برای
داشتنت همه ی تلاشم میکنم ... برای داشتنت غرورمو زیر پام گذاشتم و برای اثبات خودم به پای
پدرت افتادم ...
- میخواستی نکنی ... غرورت رو قاب میکردی و بالای تختت آویزون میکردی .
خشم درون صدایش دل آرشام را زیرو رو کرد . این فضای بسته و این فاصله ای که بهار ایجاد
کرده بود او را عجیب
به سمتش سوق میداد . سعی میکرد احساسی که در حال شکل گرفتن بود را نادیده بگیرد .
- بالای تختم که باید عکس خودمو و خودتو قاب کنم و بذارم ... منتی برای این کارم نمیذارم...
برام انقدر مهم هستی
که از همه چیزم بگذرم ... اما خبر نداری یه هفته تموم سایه ی نحس یه نفر مدام همراهت بود ...
بهار با حیرت به دهان آرشام چشم دوخت و منتظر ادامه ی حرفش بود . آرشام هم با بدجنسی
تمام سکوت کرد تا خود
بهار به حرف بیاید .
- سایه ی نحس ؟!
آرشام بی اراده گامی برداشت و به او نزدیک شد و گفت :
- آره ... بهم خبر دادن کیان هر روز تعقیبت میکنه . اومدم دیدم خبر درسته ... نخواستم با نزدیک
شدن بهت اونو بیشتر
به تو نزدیک کنم و عکس العملش باعث بشه روح و روانتو بهم بریزه ... میدونستم منتظر اینه منو
با تو ببینه تا بیاد جلو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوچهارم
جنجال به پا کنه ... اگه تماس نگرفتم ....
آهی کشید و ادامه داد :
- این یه مورد از ایرادات یا نقطه ضعفای منه که نشد در این مدت بهت بگم ... وقتی ناراحت و
عصبی باشم زیاد از حد سکوت میکنم تا بتونم خودمو کنترل کنم ... جنگ و جدلهایی که در این یه
هفته داشتم اعصابمو به شدت ضعیف کرده بود ...
خودت میدونی و گفته بودم بخاطر اتفاقات گذشته اعصابم ضعیفه و در زمان خشم کنترل اعمالم
دست خودم نیست
برای همین سعی میکنم با سکوت کردن... کسی که برام زیادی خاصه رو از خودم نرنجونم ....
یادته زمان فوت عمه هم
یه مدت تو خودم بودم ... زمانی که تسلط روی خشمم پیدا کنم خودم آروم میشم و میتونم حرف
بزنم .
- اینا رو چرا به من میگی ؟
ارشام خسته از این همه بی تفاوتی بازویش را گرفت و به آرامی تکانش داد .
- بهار اگه میخوای تنبیه کنی همون خاموش کردن تلفنتو جواب ندادنت به اندازه ی کافی دیوونه م
کرده ... کاری نکن
که بخوام به روش خودم نشونت بدم چقدر میخوامت و چقدر برای تو هم مهم شدم که ازم اینطور
دلخور شدی .
با انکار احساساتت چیو میخوای ثابت کنی ؟
بهار سعی کرد بازویش را از دستان گرم و داغ او که گرمای شدیدی را به سلول سلول بدنش
تزریق میکرد بیرون
بکشد . قلبش از آن فاصله ی کم به هیجان آمده بود . کوبش شدید قلبش و لرزش دستانش در
حال رسوا کردن
احوالش بود
با حرص دندانهایش را روی هم فشرد و گفت :
- خیلی خیالبافی کردی برای خودت ... من بازیچه ی دست شما مردای خودخواه نمیشم ...
بغض راه گلویش را بست و پرده ای از اشک چشمان زیبایش را شفاف و براقتر کرد . چشمانی که
عجیب دلبری میکرد و دل آرشام را با این دلبری زیرورو میکرد .
- فکر کردی کی هستی ؟... هان ... فکر کردی برام مهمی که بخوام برای نبودنت ناراحت بشم ...
مشتش را به زحمت بالا آورد و روی قلبش کوبید و گفت :
- این لعنتی اگه بخواد برای تو یا کس دیگه بطپه خودم از سینه درش میارم و میندازم جلوی سگ
... برو و دست از سرم
بردار ... خسته شدم از این زندگی مزخرف ...
با حال نزار و رمقی که رو به کاهش بود هق هق کنان مشتش را روی سینه ی آرشام کوبید و ادامه
داد .
- چی از جونم میخوای ؟... چرا از زندگی من بیرون نمیری ... نمیخوامت ... دوست ندارم ... اصلا
چشم دیدنت رو ندارم .
از بودنت حالم بد میشه ... بدم میاد نگاهت کنم ... برو بذار یه نفس راحت بکشم ... خسته شدم
بخدا ..........
بی اراده سرش به سمت پایین خم شد و شل و وارفته آویزان دستان پرقدرت آرشام شد . صدای
هق زدنش قلب
آرشام را فشرد . طغیان بهار را با آن حال خراب درک میکرد ...
یکی از بازوهایش را رها کرد و سر بهار را بالا کشید و گفت :
- ممنون از اینکه حستو بهم گفتی ... منو بیشتر امیدوار کردی ... خوشحالم که برات این همه
سختی میکشم ...
بهار با ناله گفت :
- بسه ... چرت نگو آرشام ... داری منو عذاب میدی با این حرفات ... من دوستت ندا..............
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوچهارم
جنجال به پا کنه ... اگه تماس نگرفتم ....
آهی کشید و ادامه داد :
- این یه مورد از ایرادات یا نقطه ضعفای منه که نشد در این مدت بهت بگم ... وقتی ناراحت و
عصبی باشم زیاد از حد سکوت میکنم تا بتونم خودمو کنترل کنم ... جنگ و جدلهایی که در این یه
هفته داشتم اعصابمو به شدت ضعیف کرده بود ...
خودت میدونی و گفته بودم بخاطر اتفاقات گذشته اعصابم ضعیفه و در زمان خشم کنترل اعمالم
دست خودم نیست
برای همین سعی میکنم با سکوت کردن... کسی که برام زیادی خاصه رو از خودم نرنجونم ....
یادته زمان فوت عمه هم
یه مدت تو خودم بودم ... زمانی که تسلط روی خشمم پیدا کنم خودم آروم میشم و میتونم حرف
بزنم .
- اینا رو چرا به من میگی ؟
ارشام خسته از این همه بی تفاوتی بازویش را گرفت و به آرامی تکانش داد .
- بهار اگه میخوای تنبیه کنی همون خاموش کردن تلفنتو جواب ندادنت به اندازه ی کافی دیوونه م
کرده ... کاری نکن
که بخوام به روش خودم نشونت بدم چقدر میخوامت و چقدر برای تو هم مهم شدم که ازم اینطور
دلخور شدی .
با انکار احساساتت چیو میخوای ثابت کنی ؟
بهار سعی کرد بازویش را از دستان گرم و داغ او که گرمای شدیدی را به سلول سلول بدنش
تزریق میکرد بیرون
بکشد . قلبش از آن فاصله ی کم به هیجان آمده بود . کوبش شدید قلبش و لرزش دستانش در
حال رسوا کردن
احوالش بود
با حرص دندانهایش را روی هم فشرد و گفت :
- خیلی خیالبافی کردی برای خودت ... من بازیچه ی دست شما مردای خودخواه نمیشم ...
بغض راه گلویش را بست و پرده ای از اشک چشمان زیبایش را شفاف و براقتر کرد . چشمانی که
عجیب دلبری میکرد و دل آرشام را با این دلبری زیرورو میکرد .
- فکر کردی کی هستی ؟... هان ... فکر کردی برام مهمی که بخوام برای نبودنت ناراحت بشم ...
مشتش را به زحمت بالا آورد و روی قلبش کوبید و گفت :
- این لعنتی اگه بخواد برای تو یا کس دیگه بطپه خودم از سینه درش میارم و میندازم جلوی سگ
... برو و دست از سرم
بردار ... خسته شدم از این زندگی مزخرف ...
با حال نزار و رمقی که رو به کاهش بود هق هق کنان مشتش را روی سینه ی آرشام کوبید و ادامه
داد .
- چی از جونم میخوای ؟... چرا از زندگی من بیرون نمیری ... نمیخوامت ... دوست ندارم ... اصلا
چشم دیدنت رو ندارم .
از بودنت حالم بد میشه ... بدم میاد نگاهت کنم ... برو بذار یه نفس راحت بکشم ... خسته شدم
بخدا ..........
بی اراده سرش به سمت پایین خم شد و شل و وارفته آویزان دستان پرقدرت آرشام شد . صدای
هق زدنش قلب
آرشام را فشرد . طغیان بهار را با آن حال خراب درک میکرد ...
یکی از بازوهایش را رها کرد و سر بهار را بالا کشید و گفت :
- ممنون از اینکه حستو بهم گفتی ... منو بیشتر امیدوار کردی ... خوشحالم که برات این همه
سختی میکشم ...
بهار با ناله گفت :
- بسه ... چرت نگو آرشام ... داری منو عذاب میدی با این حرفات ... من دوستت ندا..............
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوشصتوپنجم
لبهایش در برابر رفتار غیر منتظره ی آرشام قفل شد و راه نفس کشیدنش بسته شد . ضربان
قلبش به بالاترین حد خود
رسیده بود ...
بیزار بود از این حس خوبی که به او و رفتارش داشت . دلش تنگ بودنش بود . این رفتار اوج
احساس او را
نشان میداد . تمام هورمن های زنانه اش خواستنش را فریاد میزد . چیزی که نمیخواست باور کند
این بود ...
برعکس گذشته هیچ تمایلی به عقب کشیدن و تمام شدن این لحظات نداشت . اما با یادآوری
کیان و مشکلاتی
که در سر راهشان بود مانند جن زده ها تکانی خورد و سرش را عقب کشید .
نگاه گرم و لحن دلنشین کلام آرشام پای عقلش را لنگ میکرد .
- بفهم که عشقمی ... بفهم که منم دارم تو جهنم دست و پا میزنم تا بهشتو در کنار تو تجربه کنم
... درکم کن ....
اون کیان لعنتی داره تمام تلاشی که برات کردم رو با کینه ای که از من به دل داره به باد میده ...
الاقل تو با من باش و
پشتم باش ...
بهار بدون اینکه فکر کند چه چیزی از زبانش خارج میشود گفت :
- اما ...من هیچ عشقی به تو ندارم ...
انکار مجدد بهار طوفانی در دل آرشام به پا کرد ... خشم از این شکسته شدن غرورش وجودش را
لرزاند . دو قدم
عقب رفت .
با چشمانی که شراره هایش بر جان بهار آتش میزد به چشمانش خیره شد و با دندانهای روی هم
فشرده غرش کنان گفت
که دوستم نداری ... آره ؟! ... پس کاری میکنم بفهمی با احساس یه مرد بازی کردن یعنی چی
؟...
بهار از ترس لرزی به جانش افتاد . منظور آرشام را نمی فهمید اما حرف بعدش او را گیجتر کرد .
آرشام در حالی که عقب عقب به سمت در میرفت گفت :
- دعا کن پسر عمه ت انقدر باوجود باشه که بتونه به تهدیدش عمل کنه ... منتظرم باش بهار ...
منتظر باش تا بفهمی این
حرفت چه تاوانی داره ... میخواستم آهسته و عاقلانه بیام جلو...اما تو نذاشتی ...
با خشم از اتاق بیرون رفت .. چشمان به خون نشسته و پیشانی به عرق نشسته ی آرشام ، دل
دیوانه ی بهار را بی تاب
کرد . دلش گواهی بد میداد . لبش را گزید و روی زمین زانو زد . سرش را با دستهایش به چنگ
کشید و گفت :
- لعنت به من و این زبون سرکشم ... من چی گفتم ، خدایا !! ...
قلبش تیر کشید . تازه داشت با حرفها و لحن دلنشینش احساس خوبی را تجربه میکرد که بی
اراده همه چیز را خراب کرد .
خشمی که در نگاه و صدای ارشام بود ترس را به جانش انداخت ...
منظورش از اینکه گفته بود دعا کن پسر عمه ت به تهدیدش عمل کند چه بود . با مشت روی
زانویش کوبید و نالید :
- خدای من ... من چی کار کردم ... خدایا خودت کاری کن دوباره برگرده ..
نمیدانست آرشام بر میگردد اما این برگشتن چه بهای گزافی خواهد داشت .
***
ادامه دارد....
تعداد کل پارت ها : ٢٩٠ پارت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دویستوشصتوپنجم
لبهایش در برابر رفتار غیر منتظره ی آرشام قفل شد و راه نفس کشیدنش بسته شد . ضربان
قلبش به بالاترین حد خود
رسیده بود ...
بیزار بود از این حس خوبی که به او و رفتارش داشت . دلش تنگ بودنش بود . این رفتار اوج
احساس او را
نشان میداد . تمام هورمن های زنانه اش خواستنش را فریاد میزد . چیزی که نمیخواست باور کند
این بود ...
برعکس گذشته هیچ تمایلی به عقب کشیدن و تمام شدن این لحظات نداشت . اما با یادآوری
کیان و مشکلاتی
که در سر راهشان بود مانند جن زده ها تکانی خورد و سرش را عقب کشید .
نگاه گرم و لحن دلنشین کلام آرشام پای عقلش را لنگ میکرد .
- بفهم که عشقمی ... بفهم که منم دارم تو جهنم دست و پا میزنم تا بهشتو در کنار تو تجربه کنم
... درکم کن ....
اون کیان لعنتی داره تمام تلاشی که برات کردم رو با کینه ای که از من به دل داره به باد میده ...
الاقل تو با من باش و
پشتم باش ...
بهار بدون اینکه فکر کند چه چیزی از زبانش خارج میشود گفت :
- اما ...من هیچ عشقی به تو ندارم ...
انکار مجدد بهار طوفانی در دل آرشام به پا کرد ... خشم از این شکسته شدن غرورش وجودش را
لرزاند . دو قدم
عقب رفت .
با چشمانی که شراره هایش بر جان بهار آتش میزد به چشمانش خیره شد و با دندانهای روی هم
فشرده غرش کنان گفت
که دوستم نداری ... آره ؟! ... پس کاری میکنم بفهمی با احساس یه مرد بازی کردن یعنی چی
؟...
بهار از ترس لرزی به جانش افتاد . منظور آرشام را نمی فهمید اما حرف بعدش او را گیجتر کرد .
آرشام در حالی که عقب عقب به سمت در میرفت گفت :
- دعا کن پسر عمه ت انقدر باوجود باشه که بتونه به تهدیدش عمل کنه ... منتظرم باش بهار ...
منتظر باش تا بفهمی این
حرفت چه تاوانی داره ... میخواستم آهسته و عاقلانه بیام جلو...اما تو نذاشتی ...
با خشم از اتاق بیرون رفت .. چشمان به خون نشسته و پیشانی به عرق نشسته ی آرشام ، دل
دیوانه ی بهار را بی تاب
کرد . دلش گواهی بد میداد . لبش را گزید و روی زمین زانو زد . سرش را با دستهایش به چنگ
کشید و گفت :
- لعنت به من و این زبون سرکشم ... من چی گفتم ، خدایا !! ...
قلبش تیر کشید . تازه داشت با حرفها و لحن دلنشینش احساس خوبی را تجربه میکرد که بی
اراده همه چیز را خراب کرد .
خشمی که در نگاه و صدای ارشام بود ترس را به جانش انداخت ...
منظورش از اینکه گفته بود دعا کن پسر عمه ت به تهدیدش عمل کند چه بود . با مشت روی
زانویش کوبید و نالید :
- خدای من ... من چی کار کردم ... خدایا خودت کاری کن دوباره برگرده ..
نمیدانست آرشام بر میگردد اما این برگشتن چه بهای گزافی خواهد داشت .
***
ادامه دارد....
تعداد کل پارت ها : ٢٩٠ پارت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
شبها آرامشی دارند
از جنس خـــدا
پروردگارت همواره
با تو همراه است
امشب
از همان شبهایی ست
که برایت یک
شب بخیر
خــدایی آرزو کردم
شبتون پر از آرامش
@kadbanoiranii
از جنس خـــدا
پروردگارت همواره
با تو همراه است
امشب
از همان شبهایی ست
که برایت یک
شب بخیر
خــدایی آرزو کردم
شبتون پر از آرامش
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما قرآن را نازل كردهايم
و ما خود نگهبان آنيم.
قرآن کریم؛ سوره مبارکه حجر، آیه ۹
سلام ای روزی دهندهی بیمنت
یقین داریم
دری بسته نخواهد شد مگر
قبل از آن دری گشوده گردد
پس امروز ما را به سمت
درهای گشوده از رحمتت
هدایت کن ....
تا بـهتریـن ها نصیبمان گـردد....
@kadbanoiranii
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما قرآن را نازل كردهايم
و ما خود نگهبان آنيم.
قرآن کریم؛ سوره مبارکه حجر، آیه ۹
سلام ای روزی دهندهی بیمنت
یقین داریم
دری بسته نخواهد شد مگر
قبل از آن دری گشوده گردد
پس امروز ما را به سمت
درهای گشوده از رحمتت
هدایت کن ....
تا بـهتریـن ها نصیبمان گـردد....
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خزه_خوراکی
#اسفنج_دکور
#دیزاین_کیک
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#خزه_خوراکی
#اسفنج_دکور
#دیزاین_کیک
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین_با_خزه_خوراکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین_با_خزه_خوراکی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_شکار
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#ایده_تزیین
#کیک_تولد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تزیین_با_اسفنج_دکور
#خزه_خوراکی
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تولد
#کیک_گلدان
#ایده_تزیین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ایده_تزیین_کیک_گلدان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر