کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا بوتیکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوای_بوتیکی

مواد لازم:

آرد ۴۰۰ گرم
پودر قند ۲۰۰ گرم
روغن جامد ۱۴۰ گرم
کره ۱۰۰ گرم
پودر هل یک ق س
پودر گل سرخ یک ق س
پودر پسته ۳۰ گرم
پودر کاکائو یک ق س
رنگ خوراکی به مقدار لازم
شکلات سفید یا تلخ به مقدار لازم
زعفران غلیظ یک ق چ

طرز تهیه:

آرد را داخل تابه تفت میدهیم تا خامی آرد گرفته شود باید حرارت خیلی کم باشه. باید خوب هم بزنیم ولی نباید رنگ آرد تغیر کند و خامی آن کاملا گرفته شد داخل ظرف دیگری الک میکنیم.روغن و کره را داخل همان تابه گرم میکنیم و آرد را داخل آن الک میکنیم و پنج دقیقه دیگر تفت میدیم و بعد پودر قندمون و پودر هل را الک میکنیم و خوب هم میزنیم تا کاملا جذب شود و حرارت را خاموش میکنیم و مواد رو به چهار قسمت تقسیم میکنیم و در فیلم کاملا مشخص هست



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا_بوتیکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#حلوا_بوتیکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا_بوتیکی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا_بوتیکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا_بوتیکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلوا_بوتیکی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوششم

اما مینا زودتر از ماشیت پیاده شده بود و در حال آمدن به سمت ساختمان بود . بادیدن بهار ذوقی
زد و به آغوش بهار
پرید . بهار دستانش را سفت دور مینا حلقه کرد و او را به خود فشرد .
دلش برای این بودنها خیلی تنگ شده بود . بعد از کلی جیغ و داد از هم جدا شدند .
- وای بهار خیلی دلم برات تنگیده بودا .
بهار در حالی که اشک ذوقش را از گوشه ی چشم میگرفت به صورتش نگاه کرد و گفت :
- از بس که بی وفایی مینا ... تو هم با بزرگترا هم پیمان شدی برای نابودی بهار بیچاره .
مینا دوباره او را سفت در آغوش کشید و گفت :
- بخدا تو تحریم بودم ... بهار...گوشیمو ازم گرفته بودن ،نمیتونستم باهات تماس بگیرم ...دلم
برات خیلی تنگ
شده بود اما ....
بهار با تعجب گفت :
- یعنی بخاطر اینکه به من زنگ نزنی گوشیتو از دست دادی .
- خانوم ،گوشیش مصادره شده .
بهار با تعجب به میثاقی که با اخم به خواهرش نگاه میکرد ، نگاه کرد و پرسید :
- برای چی ؟
میثاق با حرصی که از غیرتش ناشی میشد گفت :
- برای اینکه بعضیا جنبه ی آزادی رو ندارن ... گند میزنن به خودشونو خانوادشون .
مینا با بغض رو به برادردوقلویش کرد و گفت:
- میثاق ؟!
میثاق با اخم نگاهش کرد و گفت :
میثاق و درد ... مگه دروغ میگم ... همچین با آه و اشک میگی گوشیمو گرفتن انگار بیگناه بودی و
بقیه کِرم داشتن
تو رو اذیت کنن .
صدای عزیز از روی ایوان بچه ها را به سمتش کشاند .
- بچه هوا سرده زودتر بیاین تو ... احوالپرسیتون باشه برای تو خونه .
مینا دست بهار را گرفت . برای میثاق زبان درازی کرد و به سمت ایوان دوید . بهار با دیدن آندو
کلی سرحال شده بود
اما برای مینا نگران شده بود . دلش میخواست هر چه زودتر با هم تنها باشند تا از ماجرا سر در
بیاورد.
همه روی مبلی که جلوی تلوزیون بود نشستند . نگاهش مدام روی صورت پر از اخم میثاق و مینا
در حال گردش بود . مینا اَهی گفت و از کنار میثاق بلند شد . با خشم به آشپز خانه رفت . بهار با
دلخوری گفت :
- میثاق درست نیست با خواهرت اینطور برخورد کنی ... هر چی باشه شما دوقلو هستین باید
پشت هم باشین .اگه اشتباه هم کرده باید با خوبی بهش تذکر بدی نه اینکه مثل یه مجرم باهاش
برخورد کنی .
میثاق طغیان کرد با صدایی که سعی میکرد آرام باشد ، گفت :
- دِ ... بهار نمیدونی چه کار کرده که ... آبرو برامون نذاشته ... نگاه به موش مرده بازیش نکن .
همه ی ما رو درسته
قورت میده .
مینا از آشپزخانه بیرون آمد و گفت :
- میثاق میشه دهنتو ببندی ... فضول خان اگه تو به مامان نمیگفتی این همه تو خونه شر به پا
نمیشد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوهفتم

بهار با تعجب به دعوای خواهری و برادری آنها نگاه میکرد . عزیز از آشپزخانه سرش را بیرون
آورد و گفت :
- هیس ... چه خبرتونه بچه ها ... الان آقاجونتون با جمشید خان میان اینجا آبرومون میره .
رو به مینا کرد و گفت :
- تو هم خجالت بکش با برادرت نباید اینطور حرف بزنی ... اون صلاحت رو میخواد .
مینا اشک ریزان به اتاق کنار آشپزخانه پناه برد و در حین رفتن فریاد زد :
- راست میگه بره گندای خودشو پاک کنه ... من که کاری نکردم .
میثاق با خشم به سمت اتاق هجوم برد . بهار بازویش را کشید و گفت :
- کجا ؟! ... یه خرده انعطاف به خرج بدی ، بد نیستا ! ... غیرت داری درست ، اما قرار نیست که به
صلابه ش بکشی .
بذار من برم آرومش کنم . حالا بعد از چند وقت همو دیدیم درست نیست اینطور باشین .
با آرام گرفتن میثاق به سمت اتاق رفت . در را باز کرد و داخل اتاق شد.گوشه ی اتاق به کمد قهوه
ای قدیمی عزیز تکیه
داده بود و سرش را روی زانو گذاشته بود و گریه میکرد .
دلش گرفت . بعد از مدتها، دیدارشان پر از اشک و آه شده بود . کنار مینا نشست و دست روی
موهای کوتاه و لختش
کشید . با ناراحتی گفت :
- مینا بعد از چند ماه باید دیدارمون اینجوری شروع بشه؟! ... میدونی اگه بری تا چند وقت دیگه ،
من نمیتونم
تو رو ببینم .
مینا سرش را بلند کرد و خودش را در آغوش او را رها کرد و گفت
میبینی با من چه جوری رفتار میکنه ؟... انگار چه غلطی کردم که اینطور در موردم حرف میزنه ...
مامان که چشم از روم
برنمیداره ... گوشیمو ضبط کردن ... با تلفن خونه هم حق ندارم جایی تماس بگیرم . با فامیل هم
تا اطلاع ثانوی
رفت و آمدمون قدغنه ...
- چرا آخه؟! ... مگه چه کار کردی تو ، دختر خوب .
مینا با چشمان پر اشک به بهار خیره شد و با بغض گفت :
- هیچی ... گناه کردمو عاشق شدم . از وقتی فهمیدن انگار گناه کبیره کردم از همه طرف مواظب
منن .
با مشت به سینه اش کوبید و گفت :
- این کوفتی که چیزی حالیش نیست ... دارم میسوزم از دو طرف .
صدای هق هقش در سینه ی بهار خفه شد . بهار با اشک به نوازش موهای او پرداخت . با غم
سنگینی که در صدایش
نهفته بود زیر گوشش زمزمه کرد .
- عشق در خونواده ی ما نفرین شده ست مینا ... انگار هر چه که میگذره شکست خورده ها هم
بیشتر میشن ...حالا
دختره خوشگلِ عمو بهروزم عاشق کی شده و چرا از دو طرف میسوزه ؟
مینا همانطور که سرش روی سینه ی او بود با گریه گفت :
- خوش بحالت بهار با این که پیش کیان و کیوان بودی دلتو نباختی ... من لعنتی کسیو میخوام که
... اصلا من به
چشمش نمیام .
بهار با نگرانی سر مینا را بالا کشید و گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوهشتم

کیو میخوای مینا ؟... به اون طرف هم گفتی ؟
مینا دوباره اشک ریزان صورتش را در آغوش او پنهان کرد و گفت :
- بهار من خیلی بدبختم ... کیان تو رو میخواست و تو قبولش نکردی ... من ... کیوانو میخوامو اون
منو نمیخواد .چندتا پیام
عاشقانه براش فرستادم . جوابمو نداد . در آخر برام نوشت ، من یکی دیگه رو دوست دارم از فکر
من بیا بیرون .
بدبختی همون روز میثاق گوشیمو با شوخی از دستم قاپید و پیام کیوانو دید . وقتی پیامای منو دید
دیوونه شد .
آشوبی به پا شد بیا و ببین . میبینی چه بد شانسم .
بهار از شنیدن این حرف تنش یخ زد . سرما در تمام رگهای بدنش به جریان افتاده بود ... این چه
رابطه ی مزخرفی بود
که آنها را مانند گردابی به دور خودش میچرخاند و در آخر با سر به زمین میکوبید .
دلش برای مینا ی بیست ساله سوخت اما حرف بعدیش او را بیشتر سوزاند .
- مامان میگه منم مثل تو شدم ... میخوام یه مدت با پسرای فامیل تیک بزنم و بعد برم سراغ یکی
دیگه .
بهار خشکش زد . زبانش قفل شده بود. قلبش از حرکت در حال ایستادن بود . مینا سر بالا کشید
و در حالیکه فین فین
میکرد گفت:
- ناراحت نشو بهار ... اما من همیشه از تو دفاع کردم . همیشه گفتم که کیان دم دمی مزاج بود که
بعد از قبول نکردنه
تو رفت سراغ یکی دیگه ... اگه عاشقت بود باید انقدر اصرار میکرد تا تو رو راضی کنه... مگه نه ؟
بهار دیگر حال خودش را نمیدانست . آمده بود او را آرام کند خودش به طوفان برخورد کرده بود .
دلش آشوب بود
نام کیان مانند طوق لعنت شده بود و راه نفسش را بند می آورد . تلاش کرد تا بغضش نشکند . از
جا برخاست
مینا هم با شتاب بلند شد و دستش را همراه با گوشه ی شالش گرفت و گفت :
- بهار جون غلط کردم اشتباهی از دهنم پرید ... ناراحت بودم نفهمیدم چی گفتم ... آروم باش
بهار .. خواهش میکنم بهار ..
جایشان عوض شده بود. حالا مینا سعی در آرام کردن بهار داشت . بهار با ناراحتی دستش را از
دست او بیرون کشید .
به سرعت از اتاق خارج شد و به صدای بهار گفتن و جنگ و دعوایی که پشت سرش به راه افتاد
توجه نکرد .
خودش را دوان دوان به انتهای باغ رساند . کنار جوی آب باریکی که از آنجا ردمیشد ، زانو زد و
نشست .
بهت زده به آب خیره شد . دلش میخواست غم و غصه اش را زار بزند ، فریاد بزند .
اما دیگر حسی نداشت . نمیدانست تا کی سایه ی نحس کیان را باید تحمل کند .
درد داشت ، سکوت کردن و خفه شدن زیر حجم این همه تهمت ... خسته بود از اینهمه ناملایمات
زندگی که پشت
هم بر سرش هوار میشد . مگر او ، از زندگی چه خواسته بود که تاوانش اینگونه سنگین بود .
دستش را درون جوی آب فرو برد . از سرمای آب بند بند انگشتانش تیر کشید . صدای خش خش
برگهای خشک شده را
میشنید اما توانی برای برگشتن نداشت . به خیالش یا مینا بود یا میثاق .از آرام بودن قدمها حتم
داشت میناست .
- مینا من از حرف تو ناراحت نشدم ... از بختِ خودم دلگیرم ... خسته شدم از بس تو این مدت
حرف شنیدم و سکوت
کردم و درد کشیدم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستونهم

صدای پا نزدیکش متوقف شد . کنارش که نشست بوی شخصی که جدیدا از هرآشنایی ، آشناتر
بود به مشامش خورد .
همزمان با برگرداندن سرش ، صدایش را شنید .
- چرا سکوت میکنی واین همه دردرو توی جون خودت میریزی ؟ فکر میکنی کسی که بخاطرش
سکوت کردی ارزشش رو داشت ؟حرف بزنو از این همه بغض خلاص شو .
بهار با دیدن چشمان ناراحت و غمگینش بدون اینکه نگاهش را بگیرد لب زد :
- ارزشش رو نداشت ... اما سکوت من بخاطر حماقت خودمه ... نمیخوام همه بفهمن اون بوده که
منو نخواسته ...
نمیخوام فردا، حرفهای جدید ورد زبوناشون بشه ... بگن بهار چی کم داشت که کیان ولش کرد .
نمیخوام بدونن
منو در عوض اقامت گرفتن ولم کرد ... درد داره برای چنین چیز بی ارزشی رها شی آرشام ... درد
داره تا این حد ارزشت
رو پایین بیاره ... جایی که میتونست از راههای دیگه هم بره رو با سوزوندن من رفت ... دلم
میسوزه برای حرفای سنگینی
که اون روز شنیدم و تا ته جیگرم سوخت و او به حماقت من خندید .
دست آرشام روی گونه های خیسش به حرکت در آمد و گونه هایش را از اشک پاک کرد . گرمای
دستش وجود بهار را
لرزاند . اما عقب نکشید . دلش برای این همدلی ها تنگ شده بود . او هنوز هم دختری بود با
احساسات لطیف
منحصر به خودش . نوازشش آرامبخش بود .
- باید بدونی اون ارزش گوهری مثل تو رو ندونست ... باید به خودت ایمان داشته باشی و برای
اینکه به اونم ثابت کنی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستودهم

چه چیزیواز دست داده ، از بهار قبلی هم شادتر به زندگیت ادامه بدی ... بهار سعی کن خوشبخت
بشی تا با دیدن
خوشبختی تو بیشتر بسوزه ... قول میدم ... قول مردونه میدم ... یه روز میرسه به پات میوفته ... تو
دختری نیستی
بشه راحت ازت گذشت ... یه حس خوب به طرف مقابلت تزریق میکنی که عین مخدر میمونه ...
میدونم الان با ندیدنت
چه حالی داره ... اگه هنوز برنگشته از غرورشه و از خواسته هایی که هنوز بهشون نرسیده ... وقتی
بفهمه تو رو در ازای
چه چیزی باخته با سر برمیگرده ...
بهار با بغض گفت :
- ازش متنفرم ... به اسمش هم حساس شدم وقتی میشنوم چندشم میشه . با طرد کردنم تمام
غرورمو زیر پاش له کرد .
برای دل خودش قلب منو هزار تیکه کرد و زیر پاش انداخت . دلم نمیخواد دیگه برگرده ... دلم
میخواد تا لحظه ی
مرگم دیگه نبینمش ... اون برام یه حماقت بود . دلم برای خودم میسوزه که چه جور خام حرفاش
شدم .
اون پسر عمه م بود ... باورم نمیشد منو تو خونواده اینطور انگشت نما کنه و بره ...
صدای آقا جون از دور به گوش میرسید .
- بهار ... آقاجون کجایی ؟ بیا وقته ناهاره .
بهار از جا برخاست . لباسش را تکان داد و گفت :
- تو از کجا فهمیدی من اینجام .
- وقتی من پشت سر بابا بزرگم و عمو وارد شدم دیدمت که داری به سمت انتهای باغ میدوی .
فهمیدم ناراحتی که اینطور
داری بی حواس میدویی .
بهار گیج نگاهش کرد و گفت :
- از کجا فهمیدی من بیحواسم ؟!
آرشام لبخندی زد و دستش را بالا آورد و به سمت سر بهار برد و موهایش را در دست گرفت .
آنها را بویید .
- چون وقتی نامحرم توی خونه باشه ، تو بدون حجاب نیستی ... از ماشین عموت فهمیدم میثاق
اینجاست . آخه آقاجونت
گفته بود قراره بیان .
بهار با شرم سرش را پایین انداخت و در دل گفت :
- وای بهار باز گند زدی .
آرشام خندید و گفت :
- نه اتفاقا خیلی وقت بود دلم برای دیدن موهات تنگ شده بود .
بهار دست روی دهانش کوبید و گفت :
- وای خدا شنیدی .
آرشام بازویش را کشید . با خنده و شیطنت گفت :
- بیا بریم تا اسلام به خطر نیوفتاده و ناهار سرد نشده .
بهار سرش را تکان داد و با لبخندی همراهش شد . از خودش ناامید شد . تنها خوبی این دیدار
این بود که با درددل
کردن و گفتن حرفهایی که روی دلش مانده بود احساس سبکی میکرد . حرف های آرشام با اینکه
ساده بود اما خیلی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🖤
امان از دل زينب...
امان از عاشورا...

فرا رسیدن
#عاشورای حسینی تسلیت باد🏴🏴

@kadbanoiranii
🍃🍃🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لبها معطر است
سلام ثارالله 💔

شب آخر است
سلام ثارالله 💔

شب دهم رسیده
و از سیب سرخ عشق
عالم معطر است سلام ثارالله 💔


#شب عاشورا 🏴
#آجرك_الله_بقيةالله💔

شب بخیر
🖤💫 باسم الرب الحسین(ع)

🧡💫خدایا به امید رحمت تو
🖤💫روزمان را آغاز می کنیم

🧡💫الهی به حق امام حسین(ع)
🖤💫بهترینها را در دنیا و آخرت
🧡💫به همه ی ماعطا بفرما...
🖤💫دلتون مملو از یاد خدا

🧡💫روزتون پر از استجابت دعا

🖤💫 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
🧡💫الـــهـــی بـــــه امـــیـــد تـــو

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ترفند_کیک_بلند


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ترفند_کیک_بلند

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ترفند_کیک_مرتفع


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#سالاد_اسفناج

مواد لازم برای۴ نفر:

اسفناج تازه ۵۰۰ گرم
کلم برگ قرمز متوسط ۱ عدد
پیاز متوسط ۱ عدد
برگه زردآلو ۱/۲ فنجان
مغر تخمه آفتابگردان ۱ فنجان
نمک به مقدار لازم
مواد لازم برای سس سالاد
روغن زیتون ۲ قاشق غذا خوری
آب نارنج ۲ قاشق غذا خوری
ریحان تازه ی ساطوری شده ۲ قاشق غذا خوری
سیر رنده شده ۲ حبه
آب انار شیرین ۲ قاشق غذا خوری

طرز تهیه:

۱- برگ های اسفناج را شسته و درشت خرد کنید. سپس آنها را در ظرفی بریزید.
کلم قرمز را به صورت خلالی باریک ببرید و یا رنده کنید
۲- سپس پیاز را خلالی و برگه ی هلو را به صورت باریک ببرید و همه را به همراه مغز تخمه ی آفتابگردان به ظرف محتوی اسفناج اضافه کنید . خوب هم بزنید تا همه ی مواد با یکدیگر مخلوط شوند.
۳- برای سس این سالاد در ظرفی جدا ، روغن زیتون و آب نارنج ( به جای آن می توانید از سرکه سیب یا آبغوره نیز استفاده کنید ) را با هم مخلوط کنید. کمی نمک بیفزایید و بعد سس را بچشید. ملس بودن سس را می توانید با آب انار تازه کم و یا زیاد کنید.
بعد از اینکه مزه ی دلخواه را به دست آوردید ، سیر رنده شده و ریحان ساطوری شده را به آن اضافه کنید و خوب به هم بزنید. آنگاه روی سالاد بریزید و سالاد را دوباره با سس مخلوط کرده و سپس سرو کنید.

سایر نکات
این سالاد به علت دارا بون آهن برای افراد کم خون یا دچار فقر آهن و کسانی که ضعف بدنی دارند یا حتی دچار ریزش مو هستند بسیار مفید می باشد
به علت دارا بودن مقدار بالای اسید فولیک برای خانم های باردار مناسب است ، ولی اسید فولیک در اسفناج خام موجود است و در اثر پختن از بین می رود.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر