#تاپر_شیر
ساخت تاپر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
ساخت تاپر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#تاپر_پا
ساخت تاپر پای نوزاد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
ساخت تاپر پای نوزاد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پیروگی
ماست سان ماس رامک ... ۱/۲ پیمانه
تخممرغ ... ۱ عدد
آرد ... ۲ پیمانه
کره ... ۱/۴ پیمانه
مواد میانی:
پنیرخامهای رامک ... ۱/۳ پیمانه
کره ... به میزان دلخواه
پیازچه ... به میزان دلخواه
قارچ ... ۱/۲ پیمانه
جعفری خرد شده ... ۱ ق غ
نمک/ پودر سیر/ فلفل قرمز/ فلفل سیاه ... به میزان دلخواه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پیروگی
ماست سان ماس رامک ... ۱/۲ پیمانه
تخممرغ ... ۱ عدد
آرد ... ۲ پیمانه
کره ... ۱/۴ پیمانه
مواد میانی:
پنیرخامهای رامک ... ۱/۳ پیمانه
کره ... به میزان دلخواه
پیازچه ... به میزان دلخواه
قارچ ... ۱/۲ پیمانه
جعفری خرد شده ... ۱ ق غ
نمک/ پودر سیر/ فلفل قرمز/ فلفل سیاه ... به میزان دلخواه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شیرینی_صدفی
شیرینی صدفی هم شیکه هم ساده و جدید
خیلی راحته مواد خاصی هم نمیخواد
یه خمیر هزار لا ( پمینا خوبه)
یکم شیر
کمی خامه قنادی
چندتا فندق
درجه فر ۱۸۰ و زمان ۱۵ دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
شیرینی صدفی هم شیکه هم ساده و جدید
خیلی راحته مواد خاصی هم نمیخواد
یه خمیر هزار لا ( پمینا خوبه)
یکم شیر
کمی خامه قنادی
چندتا فندق
درجه فر ۱۸۰ و زمان ۱۵ دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#شیرینی صدفی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی صدفی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی شکری
( #بیسکوییت_شکری)
مواد لازم
کره 250 گرم
پودر قند 1 لیوان سرخالی
وانیل نصف قاشق چایخوری
تخم مرغ 2 عدد
آرد 500 گرم
بکینگ پودر 1 قاشق چایخوری سر صاف
شکر و پودر پسته کمی
طرز تهیه
کره و پودر قند و وانیل رو با همزن بزنین تا نرم و لطیف بشه.
تخم مرغ ها رو دونه دونه اضافه کنین و هربار خوب هم بزنین تا کرم رنگ بشه.
آرد و بکینگ پودر رو یک بار الک کنین و کم کم به موادتون اضافه کنین تا حدی که خمیر لطیفی بوجود بیاد که بدست نچسبه. اصلا لازم نیست خمیر خیلی ورز داده بشه(در حد یکدست شدن کافیه). خمیر رو روی کاغذ روغنی به قطر نیم سانت پهن کنین و با کاتر برش بزنین و داخل سینی فر بگذارین و
روی خمیر شکر و پودر پسته بپاشین .
سینی رو توی فر از قبل گرم شده با حرارت180 درجه قرار بدین و یک ربع صبر کنین تا شیرینی ها بپزن و کمی طلایی و خشک بشن.
#شیرینی_شکری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
( #بیسکوییت_شکری)
مواد لازم
کره 250 گرم
پودر قند 1 لیوان سرخالی
وانیل نصف قاشق چایخوری
تخم مرغ 2 عدد
آرد 500 گرم
بکینگ پودر 1 قاشق چایخوری سر صاف
شکر و پودر پسته کمی
طرز تهیه
کره و پودر قند و وانیل رو با همزن بزنین تا نرم و لطیف بشه.
تخم مرغ ها رو دونه دونه اضافه کنین و هربار خوب هم بزنین تا کرم رنگ بشه.
آرد و بکینگ پودر رو یک بار الک کنین و کم کم به موادتون اضافه کنین تا حدی که خمیر لطیفی بوجود بیاد که بدست نچسبه. اصلا لازم نیست خمیر خیلی ورز داده بشه(در حد یکدست شدن کافیه). خمیر رو روی کاغذ روغنی به قطر نیم سانت پهن کنین و با کاتر برش بزنین و داخل سینی فر بگذارین و
روی خمیر شکر و پودر پسته بپاشین .
سینی رو توی فر از قبل گرم شده با حرارت180 درجه قرار بدین و یک ربع صبر کنین تا شیرینی ها بپزن و کمی طلایی و خشک بشن.
#شیرینی_شکری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#حلوای_هویج
نیم کیلو هویج تمیز شده را با کمی آب پخته آب آن کاملا کشیده شود سپس آنرا میکس کنید.من با کوشتکوب برقی اینکار رو انجام میدم.یک پیمانه گلاب و یک پیمانه شکر و زعفران دمکرده غلیظ ونصف قاشق چایخوری پودر هل با هم مخلوط کنید.یک و نیم پیمانه آرد سفید را تفت دهید تا جایی که خامی آرد گرفته شود.رنگ آن زیاد تغییر نکنه چون حلوا تیره میشه.آرد را الک کنید سپس یک پیمانه روغن مایع را به آن اضافه کرده کمی که تفت خورد بعد از یکی دو دقیقه هویج را بریزید مخلوط کنید و سپس گلاب و شکر و هل را و خوب مخلوط کنید تا جایی که حلوا از ظرف جدا شود بعد درون ظرف سرو ریخته و آنرا تزیین کنید.
-اگر تمایل دارید حلوا رو با ماسوره تزیین کنید کمی شربت(ترکیب گلاب و شکر که در حد حل شدن شکر روی حرارت گذاشتین) اضافه تر داشته باشید و مصرف کنید تا حلوا شلتر باشه و بتونید ماسوره بزنید.
-حلوای بسیار خوشمزه و خوش طعمی هست.با وجود گلاب و هل و زعفران، مزه هویج رو حس نمی کنید.
-نیازی نیست از قبل شربت درست کرده و مصرف کنید در نهایت دونه های شکر با حرارت آرد و روغن ذوب میشه ولی میتونید شکر و گلاب رو روی حرارت بزارین تا فقط شکر حل بشه بعد به آرد و روغن اضافه کنید فرقی نداره.البته من نصف کره زدم خیلی خوشمزه تر میشه با زعفرون بیشتر ازکره هم میشه استفاده کنین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
نیم کیلو هویج تمیز شده را با کمی آب پخته آب آن کاملا کشیده شود سپس آنرا میکس کنید.من با کوشتکوب برقی اینکار رو انجام میدم.یک پیمانه گلاب و یک پیمانه شکر و زعفران دمکرده غلیظ ونصف قاشق چایخوری پودر هل با هم مخلوط کنید.یک و نیم پیمانه آرد سفید را تفت دهید تا جایی که خامی آرد گرفته شود.رنگ آن زیاد تغییر نکنه چون حلوا تیره میشه.آرد را الک کنید سپس یک پیمانه روغن مایع را به آن اضافه کرده کمی که تفت خورد بعد از یکی دو دقیقه هویج را بریزید مخلوط کنید و سپس گلاب و شکر و هل را و خوب مخلوط کنید تا جایی که حلوا از ظرف جدا شود بعد درون ظرف سرو ریخته و آنرا تزیین کنید.
-اگر تمایل دارید حلوا رو با ماسوره تزیین کنید کمی شربت(ترکیب گلاب و شکر که در حد حل شدن شکر روی حرارت گذاشتین) اضافه تر داشته باشید و مصرف کنید تا حلوا شلتر باشه و بتونید ماسوره بزنید.
-حلوای بسیار خوشمزه و خوش طعمی هست.با وجود گلاب و هل و زعفران، مزه هویج رو حس نمی کنید.
-نیازی نیست از قبل شربت درست کرده و مصرف کنید در نهایت دونه های شکر با حرارت آرد و روغن ذوب میشه ولی میتونید شکر و گلاب رو روی حرارت بزارین تا فقط شکر حل بشه بعد به آرد و روغن اضافه کنید فرقی نداره.البته من نصف کره زدم خیلی خوشمزه تر میشه با زعفرون بیشتر ازکره هم میشه استفاده کنین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تزئین حلوا
اگه نکات رو که توی دستور حلوا هویج نوشتم رعایت کنید حلوا کاملا لطیف میشه و خیلی راحت ماسوره میخوره
من از دو ماسوره گل رز(2d) و ماسوره برگ برای تزئین استفاده کردم
برای تیره شدن حلوا کمی پودر کاکائو با حلوا مخلوط کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
اگه نکات رو که توی دستور حلوا هویج نوشتم رعایت کنید حلوا کاملا لطیف میشه و خیلی راحت ماسوره میخوره
من از دو ماسوره گل رز(2d) و ماسوره برگ برای تزئین استفاده کردم
برای تیره شدن حلوا کمی پودر کاکائو با حلوا مخلوط کنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#_رست_بیف_پنیری
کامل با تمام نکات👌
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#_رست_بیف_پنیری
کامل با تمام نکات👌
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کرم_نارگیل جایگزین خامه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کرم_نارگیل جایگزین خامه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کرم_پاتیسیر
#کرم_پاتیسیر_مناسب_انواع_شیرینی_و_تارت
مواد لازم :
شیر 2 پیمانه
زرده 4 عدد
شکر 180 گرم
آرد ذرت یا گندم 2 قاشق سوپ خوری
وانیل 2/1 قاشق چای خوری
کره 2قاشق سوپ خوری
خامه 100 گرم (دلبخواه)
طرز تهیه :
درظرف مناسب ارد را ریخته و شیر را کم کم اضافه میکنیم تا صاف و یکنواخت بشه سپس ظرف را روی حرارت میگذاریم و مرتب هم میزنیم تا مایه بجوش اید . زرده ها را با شکر و وانیل مخلوط و با همزن مرتب میزنیم تاکرم رنگ بشه و کم کم به مایه شیر داغ اضافه کرده تا غلیظ شود بعد کره را ریخته از روی حرارت برداشته کمی از گرما گرفته شد خامه را اضافه میکنیم .کرم اماده است. میتونین با انواع ژله ها و میوه ها و شیرینی و کیک ها سرو کنین . داخل نان خامه ای ( اکلر و یا پروفیترول ) یا تارت ها بذارین و روی رو با پودر وانیل و خاکه قند و یا سس شکلات یا میوه تزیین کنید .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کرم_پاتیسیر_مناسب_انواع_شیرینی_و_تارت
مواد لازم :
شیر 2 پیمانه
زرده 4 عدد
شکر 180 گرم
آرد ذرت یا گندم 2 قاشق سوپ خوری
وانیل 2/1 قاشق چای خوری
کره 2قاشق سوپ خوری
خامه 100 گرم (دلبخواه)
طرز تهیه :
درظرف مناسب ارد را ریخته و شیر را کم کم اضافه میکنیم تا صاف و یکنواخت بشه سپس ظرف را روی حرارت میگذاریم و مرتب هم میزنیم تا مایه بجوش اید . زرده ها را با شکر و وانیل مخلوط و با همزن مرتب میزنیم تاکرم رنگ بشه و کم کم به مایه شیر داغ اضافه کرده تا غلیظ شود بعد کره را ریخته از روی حرارت برداشته کمی از گرما گرفته شد خامه را اضافه میکنیم .کرم اماده است. میتونین با انواع ژله ها و میوه ها و شیرینی و کیک ها سرو کنین . داخل نان خامه ای ( اکلر و یا پروفیترول ) یا تارت ها بذارین و روی رو با پودر وانیل و خاکه قند و یا سس شکلات یا میوه تزیین کنید .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Telegram
attach 📎
#کیک_هویج_برزیلی
زمان پخت 40 دقیقه
برای 12 نفر
♦️کیک برزیلی؛ کیکی سالم و خوشمزه است با بافتی نرم و فوقالعاده که با هویج تهیه و بعد از پخت با یک لایه سس شکلاتی غلیظ و خوشمزه پوشانده میشود.
ترکیب شکلات با کیک هویج طعم خیلی خوبی به آن میدهد.
تهیه کیک برزیلی نسبتاً ساده و سرراست است و فقط احتیاج به مخلوطکن دارد. باید هویج همراه با تخم مرغ و روغن داخل مخلوط کن زده شود تا به صورت مایع غلیظی دربیاید. سپس مواد خشک اضافه میشوند و بعد کیک در فر پخته می شود. سس شکلاتی هم نکته به خصوصی ندارد. فقط قبل از پوشاندن کیک با سس لازم است هر دو قدری خنک شوند. کیک برزیلی همراه با شیر یا چای میتواند صبحانه یا عصرانهای عالی باشد
✍ مواد لازم :
🔘 آرد سفید 2 و 1/4 پیمانه
🔘 بیکینگ پودر 1 قاشق غذاخوری
🔘 نمک 3/4 قاشق چایخوری
🔘 روغن مایع 1 پیمانه
🔘 شکر 2 پیمانه
🔘 تخم مرغ 4 عدد
🔘 هویج حلقه شده 1 و 2/3 پیمانه
✍ برای روکش کیک:
🔘 شیر پر چرب 1 پیمانه
🔘 شکلات تختهای تلخ 100 گرم
🔘 عسل 2 قاشق غذاخوری
🔘 کره 1 قاشق غذاخوری
طرز تهیه کیک برزیلی:
⬅️ مرحله اول: ابتدا فر را با دمای 175 درجه سانتیگراد گرم کنید.
⭕️ قالب فر بزرگی (حدود 20 در 30 سانتیمتر) را نیز چرب کنید و کمی آرد کف آن بپاشید.
⬅️ مرحله دوم: آرد را به همراه نمک و بیکینگ پودر یکی دو بار الک کنید. روغن، تخممرغ و هویج را داخل مخلوطکن بریزید. بعد از 30 ثانیه مخلوطکن را خاموش کنید و دیوارههای پارچ را پاک کنید. مجدداً مخلوط کنید تا زمانی که مخلوط کرم مانند یکدستی حاصل شود. شکر را اضافه کنید و یک پالس دیگر بزنید تا مخلوط شود. سپس مایع را داخل کاسه بزرگی بریزید.
⬅️ مرحله سوم: مخلوط آرد را کم کم روی مایع بریزید و هم بزنید تا خوب با هم میکس شوند. سپس مایه کیک برزیلی را داخل قالبی که از قبل آماده کردید بریزید.
⬅️ مرحله چهارم: حدود 40 دقیقه قالب را در فر قرار دهید تا کیک پخته شود. برای اطمینان از پخته بودن کیک یک خلال دندان در آن فرو کنید. اگر تمیز بیرون آمد کیک بریزیلی شما آماده است. بگذارید 1 ساعت کیک در دمای اتاق خنک شود.
⬅️ مرحله پنجم: برای تهیه روکش شکلاتی کیک، ابتدا شکلات را خرد کنید و در قابلمه کوچک یا شیرجوش بریزید. سپس شیر، عسل و کره را نیز به آن اضافه کنید و روی حرارت بگذارید تا مایع به جوش بیاید. در این مدت مرتب آن را هم بزنید. وقتی جوش آمد، شعله را کم کنید و بگذارید مایع یکدست و غلیظ شود. حجم مخلوط باید کمی بیشتر از 1 پیمانه شود (حدود 10 دقیقه).
حال سس شکلات را داخل کاسه استیلی بریزید. در ظرف بزرگتری آب یخ بریزید. کاسه شکلات را حدود 5 دقیقه داخل آب یخ بگذارید و کمی هم بزنید تا سس خنک شود.
سس شکلات را روی کیک بریزید و سطح آن را با پالت یا پشت قاشق صاف کنید. کیک هویج برزیلی را برش بزنید و سرو نمایید.
#کیک_هویج_برزیلی
زمان پخت 40 دقیقه
برای 12 نفر
♦️کیک برزیلی؛ کیکی سالم و خوشمزه است با بافتی نرم و فوقالعاده که با هویج تهیه و بعد از پخت با یک لایه سس شکلاتی غلیظ و خوشمزه پوشانده میشود.
ترکیب شکلات با کیک هویج طعم خیلی خوبی به آن میدهد.
تهیه کیک برزیلی نسبتاً ساده و سرراست است و فقط احتیاج به مخلوطکن دارد. باید هویج همراه با تخم مرغ و روغن داخل مخلوط کن زده شود تا به صورت مایع غلیظی دربیاید. سپس مواد خشک اضافه میشوند و بعد کیک در فر پخته می شود. سس شکلاتی هم نکته به خصوصی ندارد. فقط قبل از پوشاندن کیک با سس لازم است هر دو قدری خنک شوند. کیک برزیلی همراه با شیر یا چای میتواند صبحانه یا عصرانهای عالی باشد
✍ مواد لازم :
🔘 آرد سفید 2 و 1/4 پیمانه
🔘 بیکینگ پودر 1 قاشق غذاخوری
🔘 نمک 3/4 قاشق چایخوری
🔘 روغن مایع 1 پیمانه
🔘 شکر 2 پیمانه
🔘 تخم مرغ 4 عدد
🔘 هویج حلقه شده 1 و 2/3 پیمانه
✍ برای روکش کیک:
🔘 شیر پر چرب 1 پیمانه
🔘 شکلات تختهای تلخ 100 گرم
🔘 عسل 2 قاشق غذاخوری
🔘 کره 1 قاشق غذاخوری
طرز تهیه کیک برزیلی:
⬅️ مرحله اول: ابتدا فر را با دمای 175 درجه سانتیگراد گرم کنید.
⭕️ قالب فر بزرگی (حدود 20 در 30 سانتیمتر) را نیز چرب کنید و کمی آرد کف آن بپاشید.
⬅️ مرحله دوم: آرد را به همراه نمک و بیکینگ پودر یکی دو بار الک کنید. روغن، تخممرغ و هویج را داخل مخلوطکن بریزید. بعد از 30 ثانیه مخلوطکن را خاموش کنید و دیوارههای پارچ را پاک کنید. مجدداً مخلوط کنید تا زمانی که مخلوط کرم مانند یکدستی حاصل شود. شکر را اضافه کنید و یک پالس دیگر بزنید تا مخلوط شود. سپس مایع را داخل کاسه بزرگی بریزید.
⬅️ مرحله سوم: مخلوط آرد را کم کم روی مایع بریزید و هم بزنید تا خوب با هم میکس شوند. سپس مایه کیک برزیلی را داخل قالبی که از قبل آماده کردید بریزید.
⬅️ مرحله چهارم: حدود 40 دقیقه قالب را در فر قرار دهید تا کیک پخته شود. برای اطمینان از پخته بودن کیک یک خلال دندان در آن فرو کنید. اگر تمیز بیرون آمد کیک بریزیلی شما آماده است. بگذارید 1 ساعت کیک در دمای اتاق خنک شود.
⬅️ مرحله پنجم: برای تهیه روکش شکلاتی کیک، ابتدا شکلات را خرد کنید و در قابلمه کوچک یا شیرجوش بریزید. سپس شیر، عسل و کره را نیز به آن اضافه کنید و روی حرارت بگذارید تا مایع به جوش بیاید. در این مدت مرتب آن را هم بزنید. وقتی جوش آمد، شعله را کم کنید و بگذارید مایع یکدست و غلیظ شود. حجم مخلوط باید کمی بیشتر از 1 پیمانه شود (حدود 10 دقیقه).
حال سس شکلات را داخل کاسه استیلی بریزید. در ظرف بزرگتری آب یخ بریزید. کاسه شکلات را حدود 5 دقیقه داخل آب یخ بگذارید و کمی هم بزنید تا سس خنک شود.
سس شکلات را روی کیک بریزید و سطح آن را با پالت یا پشت قاشق صاف کنید. کیک هویج برزیلی را برش بزنید و سرو نمایید.
#کیک_هویج_برزیلی
#کیک هویج برزیلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدونودوششم
چون با بهار لج کرد . میخواست نشون بده بدون اونم میتونه زندگی کنه ... فکر میکنی نمیدونم
چرا رفت ؟
چون هر وقت بهارو میدید عصبی میشد . نتونست فراموشش کنه .
- حالا اون که رفته پی زندگیش.. ناراحتیه الانت چیه ؟
انگار داغ دل بهناز تازه شد . با بغض و اشک گفت :
- دردم اینه کیوانم داره به بهار فکر میکنه . نمیخوام این یکی پسرم هم دربدر بشه . براش دختر
انتخاب کردم و بهش
نشون دادم میگه من تا خودم کسیو دوست نداشته باشم نمیگیرمش ... میبینی داداش ... این همه
زحمت بکش
بچه بزرگ کن بعد این طور دستمزد بگیر... پدرش دوست داره با دختر همکارش ازدواج کنه
اماکیوان یاغی شده .
قبول نمیکنه . میدونم دردش چیه ؟... تا وقتی بهار توی این خونه س پسرای من چشم و دلشون
دنبالشه ... چون از
بچگی تا خواستن بفهمن چی به چیه بهار جلوی چشمشون بوده ، دختر دیگه ای به چشمشون
نمیاد . اگه آرمیتا
نبود کیان هم مثل کیوان میشد .
بهرام از شنیدن حرف های خواهرش آزرده شد . تا حدی به خواهرش حق میداد . خودش سالها
شاهد عشق و عاشقی
آن دو بود و خوشحال بود کیان و بهار بهم برسند اما اینکه با چنین حرفهایی بهار را پایین میکشید
ناراحتش میکرد .
درست مثل شب خواستگاری که حرفهای دیگران و نیشهای که به تنش فرو شد او را به جنون
کشاند و همان نیشها را
به تن تک دخترش فرو کرد و به آن رفتار وحشیانه دست زد.
با ناراحتی بلند شد و گفت :
- اگه ناراحتی تو بودن بهار تو این خونه ست . فعال بهار و میفرستم خونه ی آقاجون بمونه تا این
خونه رو بفروشم .
تا وقتی مشتری پیدا شه نمیذارم بهار بیاد . خیالت راحت .
بهناز با ناراحتی وبهت گفت :
- داداش ... من... منظورم این نبود .
- چرا همین بود . اینکه چشم دیدن بهار رو ندارین رو خیلی وقته میدونم ... اینکه تو فامیل کاری
کردین که طرد شده
هم میدونم. اما دیگه نمیذارم خوار بشه ... همونطور که تو بخاطر بچه های خودت ، بهارمنو له
کردی منم بخاطر دخترم
هر کاری حاضرم بکنم .
به سمت در رفت . مکثی کردو به سمت خواهرش چرخید و گفت :
- فقط برای خودم متاسفم که بخاطر دل تو و کیان اونجور دخترمو آزار دادم ... تازه داره چشمم به
حقیقت باز میشه .
اینکه همه تا جایی که منفعتشون ایجاب میکنه بهت لطف میکنن . تو هم تا وقتی بهار رو به عنوان
عروست میدیدی
برات عزیز بود .
به سمت حیاط رفت و از خانه خارج شد . افکارش بهم ریخته بود . عجیب حس پشیمانی میکرد .
در دلش غوغایی
وصف نشدنی بر پا بود . صدای گوشی حواس پرت شده اش را به زمان حال برگرداند . نمیخواست
جواب دهد اما با دیدن
نام بهار با اشتیاق جواب داد . هیچ وقت مانند الان مشتاق شنیدن صدایش نبود .
- جانم دختر بابا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدونودوششم
چون با بهار لج کرد . میخواست نشون بده بدون اونم میتونه زندگی کنه ... فکر میکنی نمیدونم
چرا رفت ؟
چون هر وقت بهارو میدید عصبی میشد . نتونست فراموشش کنه .
- حالا اون که رفته پی زندگیش.. ناراحتیه الانت چیه ؟
انگار داغ دل بهناز تازه شد . با بغض و اشک گفت :
- دردم اینه کیوانم داره به بهار فکر میکنه . نمیخوام این یکی پسرم هم دربدر بشه . براش دختر
انتخاب کردم و بهش
نشون دادم میگه من تا خودم کسیو دوست نداشته باشم نمیگیرمش ... میبینی داداش ... این همه
زحمت بکش
بچه بزرگ کن بعد این طور دستمزد بگیر... پدرش دوست داره با دختر همکارش ازدواج کنه
اماکیوان یاغی شده .
قبول نمیکنه . میدونم دردش چیه ؟... تا وقتی بهار توی این خونه س پسرای من چشم و دلشون
دنبالشه ... چون از
بچگی تا خواستن بفهمن چی به چیه بهار جلوی چشمشون بوده ، دختر دیگه ای به چشمشون
نمیاد . اگه آرمیتا
نبود کیان هم مثل کیوان میشد .
بهرام از شنیدن حرف های خواهرش آزرده شد . تا حدی به خواهرش حق میداد . خودش سالها
شاهد عشق و عاشقی
آن دو بود و خوشحال بود کیان و بهار بهم برسند اما اینکه با چنین حرفهایی بهار را پایین میکشید
ناراحتش میکرد .
درست مثل شب خواستگاری که حرفهای دیگران و نیشهای که به تنش فرو شد او را به جنون
کشاند و همان نیشها را
به تن تک دخترش فرو کرد و به آن رفتار وحشیانه دست زد.
با ناراحتی بلند شد و گفت :
- اگه ناراحتی تو بودن بهار تو این خونه ست . فعال بهار و میفرستم خونه ی آقاجون بمونه تا این
خونه رو بفروشم .
تا وقتی مشتری پیدا شه نمیذارم بهار بیاد . خیالت راحت .
بهناز با ناراحتی وبهت گفت :
- داداش ... من... منظورم این نبود .
- چرا همین بود . اینکه چشم دیدن بهار رو ندارین رو خیلی وقته میدونم ... اینکه تو فامیل کاری
کردین که طرد شده
هم میدونم. اما دیگه نمیذارم خوار بشه ... همونطور که تو بخاطر بچه های خودت ، بهارمنو له
کردی منم بخاطر دخترم
هر کاری حاضرم بکنم .
به سمت در رفت . مکثی کردو به سمت خواهرش چرخید و گفت :
- فقط برای خودم متاسفم که بخاطر دل تو و کیان اونجور دخترمو آزار دادم ... تازه داره چشمم به
حقیقت باز میشه .
اینکه همه تا جایی که منفعتشون ایجاب میکنه بهت لطف میکنن . تو هم تا وقتی بهار رو به عنوان
عروست میدیدی
برات عزیز بود .
به سمت حیاط رفت و از خانه خارج شد . افکارش بهم ریخته بود . عجیب حس پشیمانی میکرد .
در دلش غوغایی
وصف نشدنی بر پا بود . صدای گوشی حواس پرت شده اش را به زمان حال برگرداند . نمیخواست
جواب دهد اما با دیدن
نام بهار با اشتیاق جواب داد . هیچ وقت مانند الان مشتاق شنیدن صدایش نبود .
- جانم دختر بابا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدونودوهفتم
سلام بابا ... خوبین ؟
از مکثی که در صدای دخترش دید ،فهمید تعجب کرده با او اینگونه با محبت حرف زده ... باید
خیلی چیزها را تغییر میداد .
- آره دخترم . چیزی شده ؟
- نه ... میخواستم ... حالتونو بپرسم ، خوبین ؟
در دلش ناله کرد نه ، خوب نیستم اما ناراحتیش را قورت داد و گفت :
- تا وقتی تو خوب باشی من هم خوبم .
- بابا کی میای دنبالم ؟
مکثی کرد و گفت :
- بابا جون یه مدت بمون خونه ی آقاجون هم حالو روزت بهتر بشه هم من به کارام برسم .
- چه کاری بابا ... یعنی من باشم نمیتونی........
ناراحتی صدای دخترش را فهمید و میان حرفش پرید :
- اونطور که فکر میکنی نیست . بعدا برات توضیح میدم .کاری نداری ؟
- نه . به بهنام و رؤیا جون سلام برسون .
بعد از خداحافظی به سمت انتهای کوچه قدم برداشت . حالا میفهمید چرا الهه در آن حال بهار را
به او سپرده بود و
گفته بود »بهار تنهاست «. قلبش از یاد آوری آن صحنه فشرده شد . نفس عمیقی کشید و وارد
اولین بنگاه مسکن شد .
*
سه روز از آمدنش به خونه باغ آقا جون گذشته بود . حس میکرد در این سه روز آرشام یک
جورایی از او دوری میکند
غمی در چشمانش دیده میشد که دلش را به درد آورده بود . تا حدی مشکلات خودش را از یاد
برده بود . ذهنش
به سرنوشت ناریه و ناراحتی آرشام و حرفهای روز آخر آرمیتا ، مشغول بود .
از اینکه میدیدهمه ی آدم های اطرافش به نوعی در زندگی خود گرفتاریهایی داشتند و دارند ، جای
گله و شکایتی
برایش باقی نمیگذاشت .
مسلما هر کس در این دنیا باید سختی هایی میکشید تا آبدیده شود، این حرفِ عزیزجون ، الان
برایش معنا پیدا میکرد .
با رفتن کیان زندگی نه از حرکت ایستاده بود نه تمام شده بود . پس باید یاد او را از ذهنش دور
میکرد و به آینده
فکر میکرد . دیگر از آرمیتا ناراحت نبود ... نمیدانست چرا !! اما فکر میکرد شاید او هم جای او بود
برای برادرش
چنین کاری میکرد . هیچ وقت غمی که در صدای آرمیتا بود را فراموش نمیکرد ، که گفته بود ؛
»میدونم کیان به من
هم وفادار نمیمونه. «
آهی کشید وبه باغ بدون برگ و بار خیره شد . درخت خرمالوی بزرگ روبروی ایوان پر بار بود .
دلش برای
خرمالوهایی که رنگش از نارنجی پررنگ به قرمزی میزد ضعف میرفت . امروز که هوا صاف بود و
ابری نبود هوای
میوه چیدن به سرش زده بود .
پرده ی پنجره را رها کرد و لباس گرم پوشید . از اتاق بیرون آمد . به دنبال عزیز چشم چرخاند
صدایش را از آشپزخانه
شنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدونودوهفتم
سلام بابا ... خوبین ؟
از مکثی که در صدای دخترش دید ،فهمید تعجب کرده با او اینگونه با محبت حرف زده ... باید
خیلی چیزها را تغییر میداد .
- آره دخترم . چیزی شده ؟
- نه ... میخواستم ... حالتونو بپرسم ، خوبین ؟
در دلش ناله کرد نه ، خوب نیستم اما ناراحتیش را قورت داد و گفت :
- تا وقتی تو خوب باشی من هم خوبم .
- بابا کی میای دنبالم ؟
مکثی کرد و گفت :
- بابا جون یه مدت بمون خونه ی آقاجون هم حالو روزت بهتر بشه هم من به کارام برسم .
- چه کاری بابا ... یعنی من باشم نمیتونی........
ناراحتی صدای دخترش را فهمید و میان حرفش پرید :
- اونطور که فکر میکنی نیست . بعدا برات توضیح میدم .کاری نداری ؟
- نه . به بهنام و رؤیا جون سلام برسون .
بعد از خداحافظی به سمت انتهای کوچه قدم برداشت . حالا میفهمید چرا الهه در آن حال بهار را
به او سپرده بود و
گفته بود »بهار تنهاست «. قلبش از یاد آوری آن صحنه فشرده شد . نفس عمیقی کشید و وارد
اولین بنگاه مسکن شد .
*
سه روز از آمدنش به خونه باغ آقا جون گذشته بود . حس میکرد در این سه روز آرشام یک
جورایی از او دوری میکند
غمی در چشمانش دیده میشد که دلش را به درد آورده بود . تا حدی مشکلات خودش را از یاد
برده بود . ذهنش
به سرنوشت ناریه و ناراحتی آرشام و حرفهای روز آخر آرمیتا ، مشغول بود .
از اینکه میدیدهمه ی آدم های اطرافش به نوعی در زندگی خود گرفتاریهایی داشتند و دارند ، جای
گله و شکایتی
برایش باقی نمیگذاشت .
مسلما هر کس در این دنیا باید سختی هایی میکشید تا آبدیده شود، این حرفِ عزیزجون ، الان
برایش معنا پیدا میکرد .
با رفتن کیان زندگی نه از حرکت ایستاده بود نه تمام شده بود . پس باید یاد او را از ذهنش دور
میکرد و به آینده
فکر میکرد . دیگر از آرمیتا ناراحت نبود ... نمیدانست چرا !! اما فکر میکرد شاید او هم جای او بود
برای برادرش
چنین کاری میکرد . هیچ وقت غمی که در صدای آرمیتا بود را فراموش نمیکرد ، که گفته بود ؛
»میدونم کیان به من
هم وفادار نمیمونه. «
آهی کشید وبه باغ بدون برگ و بار خیره شد . درخت خرمالوی بزرگ روبروی ایوان پر بار بود .
دلش برای
خرمالوهایی که رنگش از نارنجی پررنگ به قرمزی میزد ضعف میرفت . امروز که هوا صاف بود و
ابری نبود هوای
میوه چیدن به سرش زده بود .
پرده ی پنجره را رها کرد و لباس گرم پوشید . از اتاق بیرون آمد . به دنبال عزیز چشم چرخاند
صدایش را از آشپزخانه
شنید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدونودوهشتم
وارد آشپزخانه شد . دیگ سنگی روی اجاق نشان از آبگوشت در حال پخت داشت . ذوقی در دلش
نشست .
در دیگ را با دستگیره برداشت و با دیدن رنگ قرمز و قل زدنهای محتوای دیگ لبخند زد . یاد آن
آبگوشتی که در
تابستان با حضور آرشام خوردند افتاد . در دیگ را گذاشت رو به عزیز که داخل کابینتش را تمیز
میکرد گفت :
- ممنون عزیز جون خیلی وقت بود آبگوشت نخورده بودم .
عزیز با محبت نگاهش کرد و گفت :
- قربونت عزیزم ... میدونم دوست داری که وقتی میای اینجا برات میپزم اون رؤیا که جز غذاهای
یه ساعته ، بلد نیست
غذای دیگه ای بپزه .
لبهای بهار به لبخندی باز شد و از غر زدنهای عزیز سری تکان داد و گفت :
- خداییش عزیزجون غذاهاش خوبه دیگه ... فقط ، چون خودشو بهنام آبگوشت دوست ندارن ،
درست نمیکنه .
عزیز با اخم گفت :
- تو و بهرام آدم نیستین ؟... نباید به خاطر شما درست کنه ؟!. هر وقت این غذا رو درست میکنم
یاد تو و بهرام که میوفتم
تو گلوم گیر میکنه .
بهار دستانش را دور کمر عزیز حلقه کرد و روی گونه اش بوسه ای کاشت و گفت :
- ممنون عزیز که انقدر خوبی ... رؤیا جون میدونه شما هوای مارو داری اون دیگه چیزای دیگه
درست میکنه .
حالا میشه برم خرمالو بچینم
برو فقط مواظب باش بلایی سرخودت نیاری که حوصله جواب پس دادن به آقاجونت و بهرامو
ندارم .
- آقاجون کی میاد ؟
- منتظره تا آمپول جمشیدخان رو بزنن و بیان اینجا ... امروز روز آمپولش بوده . فکر کنم تا نیم
ساعت دیگه پیداشون بشه .
- پس من برم تا اونا میان کارمو تموم شه .
بهار به سمت در آشپزخانه رفت . در آستانه ی در قرار گرفته بود که عزیز گفت :
- بهار جان یه خورده بیشتر بچین تا برای همه بشورم و بذارم تو ظرف .
- چشم عزیزجون .
سبدی برداشت و با شتاب به سمت درخت خرمالو رفت . میوه های دمِ دستیش از قبل چیده شده
بود . نردبان فلزی
دو طرفه ای را از گوشه ی دیوار برداشت و به درخت نزدیک کرد . با زحمت از لابه لای شاخه های
درخت خودش
را بالا کشید و با دیدن هر خرمالوی رسیده به آرامی دست پیش میبرد و آن را میچید .
عاشق میوه چیدن بود . این درخت بزرگ برای تمام خانواده محصول میداد . آقاجون هر سال برای
همه ی فرزندانش
سهم خرمالویشان را به خانه هایشان میفرستاد . قرار بود تا آخر هفته میثاق و کیوان برای بردن
سهم خرمالویشان
سری به باغ بزنند .
به داخل سبد نگاه کرد . در حدود شش تا خرمالو چیده بود . چشمش به خرمالوی درشتی که در
شاخه ی بالایی بود
افتاد . دستش را دراز کرد اما نمیرسید . روی نوک انگشت ایستاد سنگینی وزنش را روی شاخه ی
درخت انداخت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدونودوهشتم
وارد آشپزخانه شد . دیگ سنگی روی اجاق نشان از آبگوشت در حال پخت داشت . ذوقی در دلش
نشست .
در دیگ را با دستگیره برداشت و با دیدن رنگ قرمز و قل زدنهای محتوای دیگ لبخند زد . یاد آن
آبگوشتی که در
تابستان با حضور آرشام خوردند افتاد . در دیگ را گذاشت رو به عزیز که داخل کابینتش را تمیز
میکرد گفت :
- ممنون عزیز جون خیلی وقت بود آبگوشت نخورده بودم .
عزیز با محبت نگاهش کرد و گفت :
- قربونت عزیزم ... میدونم دوست داری که وقتی میای اینجا برات میپزم اون رؤیا که جز غذاهای
یه ساعته ، بلد نیست
غذای دیگه ای بپزه .
لبهای بهار به لبخندی باز شد و از غر زدنهای عزیز سری تکان داد و گفت :
- خداییش عزیزجون غذاهاش خوبه دیگه ... فقط ، چون خودشو بهنام آبگوشت دوست ندارن ،
درست نمیکنه .
عزیز با اخم گفت :
- تو و بهرام آدم نیستین ؟... نباید به خاطر شما درست کنه ؟!. هر وقت این غذا رو درست میکنم
یاد تو و بهرام که میوفتم
تو گلوم گیر میکنه .
بهار دستانش را دور کمر عزیز حلقه کرد و روی گونه اش بوسه ای کاشت و گفت :
- ممنون عزیز که انقدر خوبی ... رؤیا جون میدونه شما هوای مارو داری اون دیگه چیزای دیگه
درست میکنه .
حالا میشه برم خرمالو بچینم
برو فقط مواظب باش بلایی سرخودت نیاری که حوصله جواب پس دادن به آقاجونت و بهرامو
ندارم .
- آقاجون کی میاد ؟
- منتظره تا آمپول جمشیدخان رو بزنن و بیان اینجا ... امروز روز آمپولش بوده . فکر کنم تا نیم
ساعت دیگه پیداشون بشه .
- پس من برم تا اونا میان کارمو تموم شه .
بهار به سمت در آشپزخانه رفت . در آستانه ی در قرار گرفته بود که عزیز گفت :
- بهار جان یه خورده بیشتر بچین تا برای همه بشورم و بذارم تو ظرف .
- چشم عزیزجون .
سبدی برداشت و با شتاب به سمت درخت خرمالو رفت . میوه های دمِ دستیش از قبل چیده شده
بود . نردبان فلزی
دو طرفه ای را از گوشه ی دیوار برداشت و به درخت نزدیک کرد . با زحمت از لابه لای شاخه های
درخت خودش
را بالا کشید و با دیدن هر خرمالوی رسیده به آرامی دست پیش میبرد و آن را میچید .
عاشق میوه چیدن بود . این درخت بزرگ برای تمام خانواده محصول میداد . آقاجون هر سال برای
همه ی فرزندانش
سهم خرمالویشان را به خانه هایشان میفرستاد . قرار بود تا آخر هفته میثاق و کیوان برای بردن
سهم خرمالویشان
سری به باغ بزنند .
به داخل سبد نگاه کرد . در حدود شش تا خرمالو چیده بود . چشمش به خرمالوی درشتی که در
شاخه ی بالایی بود
افتاد . دستش را دراز کرد اما نمیرسید . روی نوک انگشت ایستاد سنگینی وزنش را روی شاخه ی
درخت انداخت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدونودونهم
صدایی از پایین درخت اخمش را در هم کرد .
- بهار مواظب باش ... میوفتی .
- مواظبم .
- بیا پایین بخاطر اون یه دونه خودتو ناقص میکنیا .
سرش را از لابه لای شاخه رو به پایین گرفت . او در این موقع روز آنجا چه میکرد ؟! همیشه تا
غروب سرکار بود و شب برای بردن جمشید خان به باغ آنها می آمد .
- مگه سرکار نبودی ؟
لبخندی روی لب آرشام نقش بست و گفت :
- شیطون حرفو عوض نکن بیا پایین خودم برات میچینم .
بهار مانند بچه ها هنوز چشمش به آن خرمالو بود .
- بذار این یه دونه رو بچینم میام پایین .
برای رسیدن به آن شاخه ، با وجود آرشام ترسش ریخت و پا روی شاخه ی بالای گذاشت و بالا
رفت . به زحمت انگشتش
را به خرمالوی نشان کرده رساند و آن را چید . زمانی که پایش را به سمت عقب میگذاشت ،حس
کرد کسی پشت سرش ایستاده .
آرام به عقب چرخید و آرشام را با اخم های درهم دید .
- اِ... چرا اومدی بالا . داشتم میومدم .
- واقعا که ... گاهی هوای بچگی میزنه به سرتا !... نمیگی بلایی سرت بیاد جواب باباتو چه جوری
بدم .
دستش را به سمت بهار دراز کرد و گفت :
- اصال میدونی روی چه شاخه ی نازکی ایستادی ؟! دستمو بگیر
بهار دیگر مانند گذشته با او غریبگی نمیکرد . دستش را به دست او داد و آرام با کمک او از درخت
پایین رفت .
با ذوق به درون سبد نگاه کرد و گفت :
- دقیقا به تعداد نفرات چیدم . خیلیاش رسیده . ترسیدم بچینم زود خراب شن .
- ای بال تو دوباره رفتی سراغ درختا .
با دیدن آقاجون و جمشید خان به طرف آندو رفت . به نوبت در آغوش هرکدام فرو رفت و بعد از
بوسه ای کنار کشید .
- چه کار کنم آقا جون مثل ستاره چشمک میزنن .
با هم وارد ساختمان شدند . بهار از اینکه آرشام بعد از سه روز خودش را مهمان آن باغ کرده بود
سرحال آمده بود .
نه آنکه حس خاصی داشته باشد... اما از اینکه از آن روز به بعد او را درگیر و ناراحت میدید دلش
گرفته بود .
از ذات مهربانش بود ،که طاقت دیدن ناراحتی کسی را نداشت . از آنروز که خاطرات او را شنیده
بود برایش
خاص شده بود . حس میکرد تا حدی همدرد هستند ،اما شدت درد هرکدام بیشتر یا کمتر از
دیگریست .
آرشام کنارش ایستاد و با شیطنت نگاهی به خرمالوها کرد و به خرمالوی بزرگتر اشاره کرد و گفت
:
- اینو برای من چیدی ؟
بهار نگاهش کرد و گفت :
- فکر کن یک درصد برای تو این همه سختی بکشمو اینو بچینم .
آرشام خندید و گفت :
- نگو برای این یه دونه خودتو به خطر انداختی !!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدونودونهم
صدایی از پایین درخت اخمش را در هم کرد .
- بهار مواظب باش ... میوفتی .
- مواظبم .
- بیا پایین بخاطر اون یه دونه خودتو ناقص میکنیا .
سرش را از لابه لای شاخه رو به پایین گرفت . او در این موقع روز آنجا چه میکرد ؟! همیشه تا
غروب سرکار بود و شب برای بردن جمشید خان به باغ آنها می آمد .
- مگه سرکار نبودی ؟
لبخندی روی لب آرشام نقش بست و گفت :
- شیطون حرفو عوض نکن بیا پایین خودم برات میچینم .
بهار مانند بچه ها هنوز چشمش به آن خرمالو بود .
- بذار این یه دونه رو بچینم میام پایین .
برای رسیدن به آن شاخه ، با وجود آرشام ترسش ریخت و پا روی شاخه ی بالای گذاشت و بالا
رفت . به زحمت انگشتش
را به خرمالوی نشان کرده رساند و آن را چید . زمانی که پایش را به سمت عقب میگذاشت ،حس
کرد کسی پشت سرش ایستاده .
آرام به عقب چرخید و آرشام را با اخم های درهم دید .
- اِ... چرا اومدی بالا . داشتم میومدم .
- واقعا که ... گاهی هوای بچگی میزنه به سرتا !... نمیگی بلایی سرت بیاد جواب باباتو چه جوری
بدم .
دستش را به سمت بهار دراز کرد و گفت :
- اصال میدونی روی چه شاخه ی نازکی ایستادی ؟! دستمو بگیر
بهار دیگر مانند گذشته با او غریبگی نمیکرد . دستش را به دست او داد و آرام با کمک او از درخت
پایین رفت .
با ذوق به درون سبد نگاه کرد و گفت :
- دقیقا به تعداد نفرات چیدم . خیلیاش رسیده . ترسیدم بچینم زود خراب شن .
- ای بال تو دوباره رفتی سراغ درختا .
با دیدن آقاجون و جمشید خان به طرف آندو رفت . به نوبت در آغوش هرکدام فرو رفت و بعد از
بوسه ای کنار کشید .
- چه کار کنم آقا جون مثل ستاره چشمک میزنن .
با هم وارد ساختمان شدند . بهار از اینکه آرشام بعد از سه روز خودش را مهمان آن باغ کرده بود
سرحال آمده بود .
نه آنکه حس خاصی داشته باشد... اما از اینکه از آن روز به بعد او را درگیر و ناراحت میدید دلش
گرفته بود .
از ذات مهربانش بود ،که طاقت دیدن ناراحتی کسی را نداشت . از آنروز که خاطرات او را شنیده
بود برایش
خاص شده بود . حس میکرد تا حدی همدرد هستند ،اما شدت درد هرکدام بیشتر یا کمتر از
دیگریست .
آرشام کنارش ایستاد و با شیطنت نگاهی به خرمالوها کرد و به خرمالوی بزرگتر اشاره کرد و گفت
:
- اینو برای من چیدی ؟
بهار نگاهش کرد و گفت :
- فکر کن یک درصد برای تو این همه سختی بکشمو اینو بچینم .
آرشام خندید و گفت :
- نگو برای این یه دونه خودتو به خطر انداختی !!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستم
بهار لبخندی زد و گفت :
- اتفاقا برای همین رفتم ... در نتیجه .........
به میان حرفش آمد و گفت :
- اینو من برمیدارم تا ببینم مزه ش چه فرقی با بقیه داره که تو با زحمت رفتی و چیدیش .
همزمان باحرفی که میزد با زرنگی تمام خرمالوی درشت را از داخل سبد برداشت . آه از نهاد بهار
بلند شد .
در سکوت نگاهش کرد و فقط لب زد :
- خیلی پررویی .
خنده ی آرشام بلندتر شد و با شرارت تمام نگاهش کرد و گفت :
- میدونم .
از رفتارش لبخند روی لب بهار آمد . از اینکه بعد از سه روز او را خندان میدید راضی بود . حتی اگر
به از دست دادن
خرمالوی دلخواهش ختم میشد .
سبد را به داخل برد و بعد از شستن خرمالوها آنهارا در ظرف مخصوص میوه کنار سیبهایی که روز
گذشته چیده بود
گذاشت و به پذیرایی برگشت .
با تعجب آشغال میوه را در دست آرشام دید . هین بلندی کشید و گفت :
- کوچولو نشسته خوردی ؟!
آرشام نزدیکش ایستاد و آرام گفت :
- میخواستم ببینم دستت چه مزه ای میده ... عالی بود . درضمن ارزش چیدنشو داشت خوشمزه
بود .
بهار خندید و گفت
دیوونه ای ، دیوونه !
آرشام به آشپزخانه رفت و بهار کنار پدر بزرگ هایش نشست . اما تمام ذهنش درگیر حرف او شد
. به دستش
نگاهی کرد و در دلش گفت :
- واقعا که دیوونه ای .
قبل از آمدن آرشام خرمالویی برداشت . با دیدن خرمالو ، چشمان شیطان و حرف او مدام در
نظرش می آمد .لبخندی زد و گاز اول را به خرمالو زد .
آرشام با دیدن لبخندش کنارش نشست و گفت :
- به چی میخندی ؟
بهار با شرم به سمتش برگشت و گفت :
- حتما باید توضیح بدم !!
- نکنه خرمالوی تو خوشمزه نیست ؟ بذار ببینم .
تا بهار خواست حرکتی انجام دهد کل خرمالو در دهان آرشام بود . گلش در دست او باقی مانده
بود . مات و مبهوت
به منظره ی روبرویش نگاه میکرد .
پسره ی پررو چشمانش را بسته بود و با لبخندی میگفت :
- هوم ... هوم...
همزمان چشمانش را با دهانش باز کرد و گفت :
- اینم خیلی عالی بود ... خرمالو با طعم همیشه بهار .
پدربزرگهایش هر دو با حرف آرشام زدند زیر خنده ... بهار با حیرت به جمع نگاه کرد . هنوز مغز
هنگ شده اش باور نمیکرد
خرمالوی گاز زده اش در شکم او باشد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستم
بهار لبخندی زد و گفت :
- اتفاقا برای همین رفتم ... در نتیجه .........
به میان حرفش آمد و گفت :
- اینو من برمیدارم تا ببینم مزه ش چه فرقی با بقیه داره که تو با زحمت رفتی و چیدیش .
همزمان باحرفی که میزد با زرنگی تمام خرمالوی درشت را از داخل سبد برداشت . آه از نهاد بهار
بلند شد .
در سکوت نگاهش کرد و فقط لب زد :
- خیلی پررویی .
خنده ی آرشام بلندتر شد و با شرارت تمام نگاهش کرد و گفت :
- میدونم .
از رفتارش لبخند روی لب بهار آمد . از اینکه بعد از سه روز او را خندان میدید راضی بود . حتی اگر
به از دست دادن
خرمالوی دلخواهش ختم میشد .
سبد را به داخل برد و بعد از شستن خرمالوها آنهارا در ظرف مخصوص میوه کنار سیبهایی که روز
گذشته چیده بود
گذاشت و به پذیرایی برگشت .
با تعجب آشغال میوه را در دست آرشام دید . هین بلندی کشید و گفت :
- کوچولو نشسته خوردی ؟!
آرشام نزدیکش ایستاد و آرام گفت :
- میخواستم ببینم دستت چه مزه ای میده ... عالی بود . درضمن ارزش چیدنشو داشت خوشمزه
بود .
بهار خندید و گفت
دیوونه ای ، دیوونه !
آرشام به آشپزخانه رفت و بهار کنار پدر بزرگ هایش نشست . اما تمام ذهنش درگیر حرف او شد
. به دستش
نگاهی کرد و در دلش گفت :
- واقعا که دیوونه ای .
قبل از آمدن آرشام خرمالویی برداشت . با دیدن خرمالو ، چشمان شیطان و حرف او مدام در
نظرش می آمد .لبخندی زد و گاز اول را به خرمالو زد .
آرشام با دیدن لبخندش کنارش نشست و گفت :
- به چی میخندی ؟
بهار با شرم به سمتش برگشت و گفت :
- حتما باید توضیح بدم !!
- نکنه خرمالوی تو خوشمزه نیست ؟ بذار ببینم .
تا بهار خواست حرکتی انجام دهد کل خرمالو در دهان آرشام بود . گلش در دست او باقی مانده
بود . مات و مبهوت
به منظره ی روبرویش نگاه میکرد .
پسره ی پررو چشمانش را بسته بود و با لبخندی میگفت :
- هوم ... هوم...
همزمان چشمانش را با دهانش باز کرد و گفت :
- اینم خیلی عالی بود ... خرمالو با طعم همیشه بهار .
پدربزرگهایش هر دو با حرف آرشام زدند زیر خنده ... بهار با حیرت به جمع نگاه کرد . هنوز مغز
هنگ شده اش باور نمیکرد
خرمالوی گاز زده اش در شکم او باشد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدايا در این شبهای نورانی
به حرمت آقامون امام حسین (ع)
برای همـه ی مـا خیـر و برکت
سـلامتی آرامش و پیشرفت
زنـدگی پراز خوشبختی
عبـادت مورد قبول و
پراز استجابت دعا قرار بده
شبتون در پناه خدا
@kadbanoiranii
به حرمت آقامون امام حسین (ع)
برای همـه ی مـا خیـر و برکت
سـلامتی آرامش و پیشرفت
زنـدگی پراز خوشبختی
عبـادت مورد قبول و
پراز استجابت دعا قرار بده
شبتون در پناه خدا
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚪️✨الــــهـــی ؛
❤️✨هر جا که تو باشی
⚪️✨نـگـاههـا ، مـهـربـان
❤️✨کلامها ، محبت آمیز
⚪️✨رفتارها ، سرشار از مهر میشوند
❤️✨الهی تو باش تا همه چیز سامان یابد
⚪️✨ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
❤️✨الــــهــــی بـــــه امـــــیـــــد
⚪️✨رحــمــتـــ بــی انــتـهــایـتـــ
*:•✧✬❤️ @kadbanoiranii ❤️✬✧•:*
❤️✨هر جا که تو باشی
⚪️✨نـگـاههـا ، مـهـربـان
❤️✨کلامها ، محبت آمیز
⚪️✨رفتارها ، سرشار از مهر میشوند
❤️✨الهی تو باش تا همه چیز سامان یابد
⚪️✨ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
❤️✨الــــهــــی بـــــه امـــــیـــــد
⚪️✨رحــمــتـــ بــی انــتـهــایـتـــ
*:•✧✬❤️ @kadbanoiranii ❤️✬✧•:*