کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک مموش

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
کیک مموش


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

آموزش ساخت #کیک_حجمی به شکل خرس عروسکی 🐻

گوشها و چشمها میتونه از خمیر شکلاتی یا فوندانت باشه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دلیل_عمل_نیامدن_خمیر


علت ها:
1- شاید خمیر مایه رو اضافه نکردین
2- خمیر مایه فعال نشده یا به علت داغ بودن مایع کشته شده



3- گلوتن کم آرد / درصد زیاد آرد کامل در خمیر / آرد کهنه / آرد زیاد
تک تک این موارد در آرد شما میتونه به عمل نیامدن خمیر منجر بشه

4- مواد لازم در تهیه خمیر سرد بوده درنتیجه خمیر سرد شده و عمل نیامده.

5- محیط (آشپزخانه) سرد بوده و خمیر عمل نیامده


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
 #ضروریات_برنج

اگر برنجتان شور شد
• اگر هنگام پخت کته و موقع جوشیدن برنج در آب، متوجه شدید که برنج خیلی شور شده است، داخل آب برنج چند تکه سیب زمینی پوست کنده بریزید. سیب زمینی، شوری غذا را به خود جذب می کند.
• اگر قبل از آبکش کردن برنج متوجه شوری آن شدید، موقع آبکش کردن، مقدار آب بیشتری روی برنج آبکش شده بریزید.
• اگر دیگر کار از کار گذشته بود و کاری برای جبران شوری برنج نمی توانستید انجام دهید خورش را کم نمک بپزید.

اگر برنج تان ته گرفت
• به سرعت چند تکه نان روی برنج بگذارید. نان بوی سوختگی را به خودش می گیرد.
• با پیاز هم می شود بوی سوختگی برنج را گرفت. چند حلقه پیاز را داخل برنج فرو کنید.اگر برنج شما بی نمک یا کم نمک شد
• روی غذا با نمکدان نمک بپاشید.
• مقداری نمک را در آب جوش حل کرده و روی برنج بریزید.
• خورش را خوش نمک تر بپزید.

اگر می خواهید برنج خوب قد بکشد
• موقعی که در اوج جوشیدن است، یک استکان آب سرد داخل برنج بریزید.
• قابلمه را بزرگ انتخاب کنید تا برنج جای کافی برای قد کشیدن داشته باشد.
• هنگام جوشاندن برنج، دو قاشق روغن مایع داخل آب قابلمه بریزید تا هم خوب قد بکشد هم به اصطلاح خوش پخت شود.
• موقع آبکش کردن برنج، روی برنج آب سرد نریزید زیرا به برنج شوک وارد کرده و جلوی ادامه قد کشیدن آن را می گیرد.

اگر می خواهید برنج پس از پخت سفید شود
• به آب برنج، هنگام جوشیدن یک قاشق آبلیمو یا آب نارنج و یا دو قاشق ماست یا دوغ اضافه کنید. مزیت دیگر این کار این است که دانه های برنج به هم نمی چسبند.


نکات لازم برای آبکش و دم کردن

• موقع آبکش کردن برنج کاسه ای را به صورت برگردان داخل کاسه ظرفشویی قرار داده و آبکش را روی کاسه قرار دهید، زیرا اگر کاسه به صورت معمول زیر آبکش قرار گیرد، داخل کاسه زیر آبکش، پر از آب حاصل از آبکشی برنج شده و برنج داخل آب خراب می شود.
• هنگام دم گذاشتن، سوراخ هایی را با دسته کفگیر در میان توده برنج ایجاد کنید، این سوراخ ها باعث می شود بخار از کف قابلمه به راحتی به سطح آمده و برنج زودتر دم بکشد.

اگر می خواهید برنج زعفرانی شود
برای آماده کردن پلوی زعفرانی مقداری پودر زعفران را در مقداری آب جوش داخل یک استکان کوچک حل کرده و استکان را موقع دم کردن روی برنج قرار دهید و در قابلمه را بگذارید تا زعفران هم همراه برنج دم کشیده و رنگ آن پررنگ تر شود.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دم_کردن_برنج

مواد لازم:

برنج: 5 پیمانه
آب جوش: به مقدار لازم
آب: 1/2 پیمانه
روغن مایع: 1/2 پیمانه
نان تافتون: به مقدار لازم

قابلمه را آب کرده و روی حرارت قراردهید. آب که بجوش آمد برنج را بریزید. صبر کنید تا زمانی که برنج قد بکشد . سپس برنج را بین دو انگشت شصت و سبابه له کنید . مغز دانه برنج باید کمی سفت باشد. برنج را در آبکش ریخته و اگر احساس کردید که کمی شور است می توانید کمی روی برنج آب بریزید. مقداری از آب برنج را برای آب روغن دادن به برنج نگه دارید. قابلمه را بشویید و روی حرارت قراردهید. کمی روغن درون آن بریزید. اگر می خواهید ته دیگ خوشرنگ و تردی داشته باشید می بایست روغن ، کف قابلمه را کاملا بپوشاند. سپس تکه های نان را کف قابلمه قراردهید. قابلمه را کمی به اطراف تکان دهید تا روغن روی نان قرار بگیرد و نان روغنی شود سپس برنج آبکش شده را روی تکه های نان بریزید . برنج را به صورت کوهی درآورید و با دسته کفگیر سوراخ هایی را در برنج ایجاد کنید. به آب برنج کمی روغن مایع یا جامد اضافه کنید. و روی برنج بریزید . بهتر آن است که این آب روغن را دور برنج بریزید در قابلمه را بگذارید .

حدود 40 تا 60 دقیقه طول می کشد تا برنج دم بکشد. البته بستگی به نوع برنج هم دارد اگر برنج را خیلی زود آبکش کرده باشید به زمان بیشتری نیاز دارد.


نکته آب روغن را در 2 مرحله اضافه کنید . تا برنج له نشود. یکبار اول کار بار دوم زمانی که بخار درون قابلمه زیاد است.   


نکته برای آب روغن اگر از روغن جامد استفاده می کنید بهتر است تا زمانی که آب برنج داغ است روغن را بریزید تا روغن ذوب شود . در غیر اینصورت آب را دوباره گرم کنید سپس روغن را اضافه کنید.

نکته میزان حرارت در ابتدای کار زمانی که هنوز بخار درون قابلمه نپیچیده است را زیاد کنید پس از آن حرارت را تا آنجا که می توانید کم کنید . تا برنج ته نگیرد.

نکته برنج را بدون روغن هم می توان دم انداخت. لازم است برنج را کمی زنده تر بردارید و بجای روغن تنها آب به برنج اضافه کنید .البته این نوع برنج کمی خشک خواهد بود . تقریبا مثل چلویی است که با کباب خورده می شود کمی خشک است که با قراردادن مقداری کره یا روغن حیوانی یا جامد کنار برنج طعم خوبی پیدا خواهد کرد.

نکته اگر می خواهید برنج به اصطلاح خیلی دان آماده شود کافی است میزان روغن را بیشتر کنید.  



مرحله 1

قابلمه را آب کرده و روی حرارت قراردهید.


مرحله 2


آب که بجوش آمد برنج را بریزید. صبر کنید تا زمانی که برنج قد بکشد . 


مرحله 3

برنج را بین دو انگشت شصت و سبابه له کنید . مغز دانه برنج باید کمی سفت باشد.


مرحله ۴

برنج را در آبکش ریخته و اگر احساس کردید که کمی شور است می توانید کمی روی برنج آب بریزید. مقداری از آب برنج را برای آب روغن دادن به برنج نگه دارید.


مرحله 5
قابلمه را بشویید و روی حرارت قراردهید. کمی روغن درون آن بریزید. اگر می خواهید ته دیگ خوشرنگ و تردی داشته باشید می بایست روغن، کف قابلمه را کاملا بپوشاند. تکه های نان را کف قابلمه قراردهید. قابلمه را کمی به اطراف تکان دهید تا روغن روی نان قرار بگیرد و نان روغنی شود.


مرحله 6

برنج آبکش شده را روی تکه های نان بریزید . برنج را به صورت کوهی درآورید و با دسته کفگیر سوراخ هایی را در آن ایجاد کنید.


مرحله 7
به آب برنج کمی روغن مایع یا جامد اضافه کنید. و روی برنج بریزید . بهتر آن است که این آب روغن را دور برنج بریزید سپس در قابلمه را بگذارید . آب روغن را در 2 مرحله اضافه کنید . تا برنج له نشود.


مرحله 8
اگر احساس کردید برنج کمی خشک است می توانید تکه ای کره یا روغن روی برنج بگذارید. و زمان کشیدن برنج با کفگیر به آرامی برنج را زیر و رو کنید سپس در دیس بریزید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی_پادرازی

۱۳۰گرم روغن جامد معادل نصف لیوان
۱۰۰گرم پودرقندالک شده معادل ۳/۴لیوان
آردالک شده۲۲۰گرم معادل دولیوان سرخالی
وانیل یا پودرهل نصف قاشق چای خوری
زعفران غلیظ ۱قاشق غذاخوری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کارونه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوتا ترفند برای وقتایی که مهمون ناخونده داری و باید سریع تو کمترین زمان غذات را آماده کنی را برات گفتم که مطمئنم خیلی به کارت میاد این ویدئو زا تا آخر ببین


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شیرینی_خنفروش

تخم مرغ 3عدد، آرد 1و 1/4 پيمانه، شکر 3/4 پيمانه، ماست شيرين1 پيمانه، روغن نصف پيمانه، بكينگ پودر 1ق غ وانيل يا هل 1ق چ

آرد و بكينگ پودر را با هم مخلوط كرده و الک كنيد، تخم مرغ و وانيل يا پودر هل و شكر را خوب با همزن بزنيد تا سفيد و حجم دار شود، ماست و روغن را اضافه كنيد و مخلوط كنيد و رد انتها آرد و بكينگ پودر را اضافه كنيد و با ليسک (كفگيرچوبی) هم بزنيد، در حدی كه مخلوط شود، زياد هم نزنيد كه پف كيک از بين می رود، دستگاه بیسكوئيت ساز یا اسنک ساز را گرم و كمی چرب كنيد كمی از مواد را بريزيد و در آن را ببنديد تا پخته شود.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_تنه_درخت_جنگلی
#تنه_درخت
#تم_روباه
#تاپر_حیوانات

آموزش دیزاین کامل کیک تنه درخت و تاپر روباه
روکش با خمیرفوندانت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#باقلوای_سه_گوش

این باقلوا طرفدار زیاد داره


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کلوچه_دارچینی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
صدوهفتادویکم

برام مثل گذشته عادی شد .
به گریه افتاد و گفت :
- حس میکنم دارم سنگدل میشم . دیگه هیچ کس و هیچ چیز تو این دنیا برام ارزش نداره .
بهرام با افسوس به دخترش خیره شد . خودش میدانست بیشتر حال خرابش به خاطر رفتارهای
او بوده و هست . دستی
با مهر روی سرش کشید و گفت :
- به نظرم تو سنگدل نشدی بیشتر دلخوری ... از همه نه... اما از منو مادرت دلگیری ... درسته ؟!
بهار اشکش چکید . چه خوب پدرش درد درونش را فهمیده بود ... پس چرا زمانی که به کیان
جواب رد داد غم چشمانش
را ندید و دردش را نفهمید ؟چرا گاهی چشم و دل اطرافیانمون به خواب غفلت میرود و بعضی وقتا
بینهایت هوشیار است .
سرش را پایین انداخت و به سمت اتاقش رفت . صدای پدرش نزدیک در اتاق متوقفش کرد .
- هر وقت خواستی میتونی بیایی پیشم و درددل کنی .
بهار با درماندگی نگاهش کرد و گفت :
- خودم خوب میشم بابا ، نگران نباشین .
به اتاقش پناه برد و روی تخت دراز کشید . نگاهش روی گوشی لغزید . دیگر هیچ پیامی از کسی
که گفته بود همیشه کنارش میماند و باید تحملش کند ، نرسیده بود . به این یقین رسیده بود همه
تا یه جایی همراهش هستند اما از یه جایی همه از او دوری میکنند .
یا ایراد از او بود یا از اطرافیان .
به اطرافیانش که نگاه کرد دید ، به هر که این حرف را بزند میگوید مگر میشود همه بد باشند و تو
خوب ؟!!!
حتما ایرادی در خودش بود که کسی را نمیتوانست برای همیشه به سمت خودش بکشاند . وگرنه
آرمیتا با سه ماه دیدار
جسته و گریخته ، توانسته بود قلب کیان را تسخیر کرده بود !...
بی خیال فکر کردن شدو زیر لب گفت :
- بهتر که کسی دورم نباشه... اینجور نه وابسته میشم نه از رفتنشون دلگیر میشم .
داشت به این عقیده میرسید ، گاهی باید تسلیم تقدیر و سرنوشت بود و برای نداشتن جذابیت ،
خودش را به آب و آتش نزند . چون جذابیت ذاتیست و او از این مقوله بی نصیب است .
زمانی که پدرش با بهنام از حیاط میگذشت دید که آرشام وارد حیاط شد و با احوال پرسی گرمی
زیر بازوی پدرش را گرفت و از در حیاط خارج شد .
پیش خود فکر کرد چه خوب شد که نرفت . الاقل در نبودش احتیاج نبود آرشام مدام اخمهایش را
در هم بکشد . او از مردانی که اخم میکردنند بیزار بود . برای همین عاشق کیان شد . کیان خیلی
مهربان بود و تا قبل از آن کافه رفتن
هیچ گاه به او اخم نکرده بود .
دلش برای گذشته های خوب هم تنگ نمیشد . حس میکرد از هر چه حس خوب بود، تهی شده
است .درون قلبش
سیاه چاله ای عمیق حس میکرد که هیچ امیدی به نور و روشنایی نداشت.
**
صبح با اینکه زود بیدار شده بود اما اسیر بهنام شده بود . صبح تازه یادش افتاده بود چند سوال
ریاضیش را نتوانسته بود
جواب دهد . بهار سریع برایش حل کرد و بدون خوردن صبحانه از خانه بیرون زد .
کیوان در حال باز کردن در حیاط بود . سلام آرامی کرد ، از کنارش گذشت . کیوان با دیدن ساعت
رو به بهار کرد و گفت :
- دیرت نشده ؟
- چرا بهنام اسیرم کرده بود . ببخشید باید برم خداحافظ .
از در که عبور کرد صدای کیوان پایش را به زمین میخکوب کرد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوهفتادودوم

صبر کن بهار خودم میرسونمت .
ایستاد و نفس زنان گفت :
- ممنون ... تاکسی میگیرم .
کیوان به سمتش رفت . سرش رو به پایین بود . بدون انکه نگاهش کند با دلخوری گفت :
- درسته دیگه منو پسرعمه ی خودت نمیدونی الاقل به اندازه ی راننده ی تاکسی برام ارزش قائل
شو ... صبر کن الان ماشینو بیرون میارم .
بهار از دلخوری کیوان ناراحت شد . همان جا ایستاد تا کیوان ماشین را از حیاط بیرون آورد .با
بسته شدن در... کیوان در جلو ماشین را باز کرد و تعارف کرد .
بهار نشست . احساس خجالت میکرد . ماهها فاصله ای که بینشان افتاده بود آن صمیمیت گذشته
را از بین برده بود .
- احوال دختر دایی فراری از خانواده چطوره ؟ خوبی؟
بهار به خیابان خیره شد و به آرامی گفت :
- ممنون ... من فراری نبودم رفتارهایی که دیدم مجبورم کرد کناره بگیرم .
- آهان ... حالا چرا نگاهتو میدزدی ؟
نیم نگاهی به کیوان کرد و سکوت را بهتر دانست . کیوان با سکوت او ضبط را روشن کرد و بی
هیچ حرفی او را به شرکت
رساند . زمانی که ایستاد قبل از پیاده شدن بهار به روبرو خیره شد . گفت :
- با رفتن کیان کم کم اوضاع خانواده آروم میشه و مامان دلش باهات صاف میشه . تا اون زمان هر
کاری داشتی روی من حساب کن . الان مامان از رفتن کیان دلش خونه و تو رو مقصر میدونه
..........
بهار با ناراحتی میان حرفش پرید .
- ای بابا چرا برادر تو هر کاری انجام میده گردن من میوفته . مگه من چه گناهی کردم که باید
تاوان اشتباهات اونو بدم
عمه بجای اینکه دنبال مقصر بگرده دنبال این باشه ببینه گل پسرش برای رفتن چه کارا که
.............
با دست دهانش را گرفت . کیوان با ناراحتی نگاهش کرد و گفت :
- کی میخوای زبون باز کنی و بگی .... خودت میدونی من از همه چیز خبر دارم . پس مخفی کاری
تا به کی؟!
بهار دلخور نگاهش کرد و گفت :
- تو که میدونی چرا لب باز نمیکنی تا مادرت بدونه چه گل پسری تربیت کرده !
- برای اینکه در این موضوع من هیچ کاره ام . یک بار که خواستم از تو دفاع کنم متهم شدم ....
حالا هم برو داره
دیرت میشه .
بهار با کنجکاوی نگاهش کرد و گفت :
- به چی متهم شدی ؟!
کیوان به ماشین های در حال گذر نگاه کرد و گفت :
- بهار گذشته رو رها کن و به زندگیت بچسب . این روزا مثل یه طوفان میمونه که بالاخره فروکش
میکنه . پس طاقت بیار
و به حرف هیچ کس محل نذار .
بهار با حرص گفت :
- متهم به چی شدی کیوان ؟
- بسه بهار ... من یه غلطی کردم برو پایین داره دیرم میشه .
- نمیرم تا نگی .
کیوان کلافه دست پشت گردنش کشید و گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوهفتادوسوم

مامان فکر کرد من از این اتفاق خوشحالم و دارم زیر پای کیانو خالی میکنم . تا ... بهار این
حرفو نشنیده بگیر و برو .
- یعنی مادرت فکر کرده من و تو به کیان پشت کردیم ؟!... وای خدا .... کیان نامرد چیزی نگفت ؟
کیوان سرش را به چپ و راست تکان داد . تازه بهار میفهمید این کناره گیری کیوان تا وقتی کیان
بود برای چه بود.
با ناراحتی گفت :
- ای کاش تو جرأتت بیشتر از برادرت بود و هر چی فهمیدی رو میگفتی و بهشون ثابت میکردی
هیچ حسی بین
ما نیست .
کیوان اخم هایش در هم رفت . دختر روبرویش چه میدانست در دل او چه میگذرد . در گیر خانواده
ای شده بود که همه
پر از بغض وکینه شده بودند . اما هیچ کس در این میان از هوای دل او خبر نداشت که مدتها بود
بارانی بود .
با تاسف از حرف بهار به آرامی گفت :
- من مثل کیان نیستم ... برای همین نمیتونم حرفی بزنم . حالا برو پایین که دیرمون شد .
بهار با دیدن ساعت سریع در را باز کرد و گفت :
- ممنون که بخاطر من راهتو دور کردی . من به عمه چیزی نمیگم تو هم نگو تا حرفی برامون در
نیاد .
کیوان پوزخندی زد و با بوق کوتاهی که برایش زد حرکت کرد و میان ماشینهای در حال حرکت گم
شد . ناراحت از تفکرات عمه ای که مدام او را متهم میکرد، آهی کشید و وارد شرکت شد . به
منشی سلامی کرد و وارد اتاق کارش شد .
در حال جابجایی نقشه های جدید بود که گوشیش زنگ خورد . با دیدن نام آرشام اخم هایش در
هم رفت . با سلام سردی
منتظر شد تا او حرفش را شروع کند .او هم بدون حاشیه رفتن شروع کرد .
- چرا دیروز با پدرت نیومدی ؟
دلش جنگیدن با این برج زهر مار را میخواست . محکم و بدون لرزش صدا گفت :
- دوست نداشتم بیام .
- از کی تا حالا ... تو این مدت که هر هفته با من میرفتی بهشت زهرا ...
- گفتم دوست نداشتم بیام . بابا رو که انقدر دیر برگردوندی که نیومده رفت تو اتاق خوابید . چی
بهش گفتی که انقدر ناراحت بود .
- میخواستی باشی تا بفهمی چی گفتیم . من اهل گزارش دادن نیستم .
- اما خوب بلدی گزارش بگیری .
با لحن پر از دلخوری گفت :
- اگه بلد بودم کارم به اینجا نمیکشید ... ساعت 5 منتظر باش تا بیام دنبالت .
بدون خداحافظی تماس را قطع کرد . بهار دلخور از لحن ناراحتش پوفی کشید و سرگرم کارش
شد . در دل دعا میکرد کاش پدرش زودتر به شرکت برمیگشت . تا این راننده ی بی جیره و
مواجب و اخمو او را هر روز همراهی نکند .
ضربه ای به در خورد با بفرماییدش هیکل مردجوانی در آستانه ی در ظاهر شد .
سرش را که بالا گرفت فهمید پسر مهندس نادریه او را از دور دیده بود و میشناخت . سرش را
پایین انداخت و گفت :
- امرتون ؟!
- پسر نادری هستم .کارمند جدید توئی ؟
بهار بدون توجه به او به شماره ی روی کشوها نگاه میکرد . در همان حال گفت :
- بله . کاری داشتین ؟
- از کامپیوتر هم سر در میاری؟



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوهفتادوچهارم

بله ... مشکلی پیش اومده .
- آره سیستم بالا نمیاد . بیا یه نگاه بنداز ببین میتونی درستش کنی .
- چشم تا چند دقیقه دیگه میام . کدوم اتاقه ؟
- اتاق پدرم .
با گفتن چشم در بسته شد . بهار با جدیت نقشه ها را در کشوهای مربوطه گذاشت . نگاهی به
مانتویش کرد روی آن دست کشید و موهای بیرون آمده از مقنعه را داخل فرستاد و به سمت اتاق
آقای نادری رفت .
ضربه ای به در زد . با شنیدن بفرمایین وارد اتاق شد . با دیدن پسر نادری به تنهایی در اتاق
تعجب کرد . همان طور ایستاد .
- چرا نمیای نزدیک ... بیا ببین چرا صفحه ای که میخوام باز نمیشه .
بهار با تردید گفت :
- من اجازه ندارم بدون اجازه ی آقای نادری دست به سیستمشون بزنم . خودشون کجان ؟
پسر نگاهش را تیز کرد و گفت :
- فکر کردی کی هستی که باید برای تو توضیح بدم ... بیا این جا ببینم .
با قدمی به سمت بهار او را با چشمانش به سمت میز هدایت کرد . بهار با دیدن صفحه ای که
روبرویش روشن بود به
سمت پسر عصبانی رئیسش نگاه کرد و گفت :
- خوبه خودتون میبینین این صفحه با کد باز میشه . باید رمز داشته باشین .
پسر او را با کمی هل دادن روی صندلی چرخان پشت میز انداخت و بالای سرش خیمه زد . با
حرص گفت :
- انقدر خنگ نیستم ندونم چی میخواد منم رمزشو میخوام.
بهار با ترس نگاهی به صورت سرخ از عصبانیتش کرد . کمی خودش را عقب کشید و گفت
اما ... اما من ... رمزشو ندارم .
- پیداش کن .
بهار چشمانش را از فریاد پر از خشم او بست و گفت :
- نمیتونم ... من اینکاره نیستم .
پسرک بیشتر خودش را به او نزدیک کرد واز کنارصندلی روی بدن او سایه انداخت و گفت :
- تلاشتو بکن . میدونم که میتونی .
بهار به چشمانش خیره شد نفرتی که در چشمان پسر بود دلش را لرزاند با تعجب لب زد .
- از کجا میدونی ؟ من واقعا بلد نیستم... من بیشتر ..............
پوزخندی پر از اطمینان روی لبان پسرک نشست و گفت :
- بهار فرهمند شاگرد عزیز دردونه ی استاد کریمی مگه میشه یه هکر نتونه یه رمز ساده رو پیدا
کنه .
بهار خشکش زد پسرک از او چه میدانست ...با حیرت گفت :
- نه ... من ...من اونی که فکر میکنی نیستم . باور کن .
سر پسر نزدیکتر شد و گفت :
- اون پسرعمه تم خوب یادمه همیشه دم دانشگاه پلاس بود تا پرنسس شو کسی ندزده .
بهار احساس خطر کرد . به خودش حرکتی داد تا از روی صندلی بلند شود اما دستان پسرک دو
طرف صندلی را گرفت و او را به سمت خود چرخاند . با نگاهی دقیق در چشمان بهار گفت :
- منو شناختی ... بهار فرهمند ؟!
صدای گنگی در سرش شروع به نجوا کرد . اما او ... خودش بود . باورش نمیشد او همان باشد که
با خرابکاری در سایت دانشگاه از دانشگاه اخراج شد . اما او که مهندسی برق خوانده بود .اسمش
آن روزها در دانشگاه ورد زبان همه ی دانشجو ها بود . سیروان نادری ... او را از کجا می شناخت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوهفتادوپنجم

آنها که باهم همرشته نبودند و با هم برخوردی نداشتند . خودش او را از راه دور به لطف
خرابکاریش شناخته بود .
خنده ی عصبی سیروان روی اعصابش خنج میکشید . با اخم گفت :
- چی از جونم میخوای ؟
- یه رمز ... همین یه بار .
بهار خواست از جا بلند شود که دستان سیروان روی شانه اش نشست و با پوزخندی پر از شرارت
گفت :
- اصلا جا نداره ... باید همکاری کنی . تا رمز و پیدا نکنی همینجا مهمون منی .
بهار نگاهش به سمت در رفت . آب دهانش را قورت داد و گفت :
- تو نمیتونی تو محیط کار این طور با من برخورد کنی .
صدای قهقهه ی بلندش گوشش را آزار میداد . با دست روی گوشش را گرفت . حس میکرد هر
لحظه به مردن نزدیکتر میشود . امیدش به این بود که در ساعت کاری قرار دارند و او همه ی
حرفهایش از روی تهدید است و بس .
- چرا نمیتونم به منشی گفتم کارمندا رو زودتر مرخص کنه . وقتی که ساعت کار گذشت در شرکتو
قفل کنه و بره . امروز هم پدرم برنمیگرده شرکت .
بعد از مکثی نگاه پراز خشمش را روی صورت او چرخاند و آب دهانش را قورت داد و با لحن
چندشی گفت :
- خب میبینی که همه چیز مهیا و آماده ست تا من به خواسته م برسم .
- چرا ؟ ... چرا اینکارو میکنی ؟
- اونش به تو ربطی نداره . اما اینکه تو اینجایی از خوش شناسیه منه . اگه دیشب بابا از دهنش
در نمیرفت و تعریفتو
تو خونه نمیکرد من باید مدتها دنبال یکی مثل تو میگشتم .
- اما من کاری نمیکنم که به ضرر شرکت باشه
میکنی ... چون من میخوام .
بهار با تعجب به چشمان شرورش نگاه کرد و گفت :
- چرا میخوای به پدرت ضربه بزنی .
خندید و کمی از او فاصله گرفت . با شیطنت نگاهش کرد و گفت :
- فیلم پلیسی زیاد میبینی ؟
- انقدر کودن نیستم که ندونم داشتن اطلاعات محرمانه ی پدرت رو برای خدمت به اون نمیخوای
وگرنه از خودش رمز رو
میگرفتی . اما چراشو نمیدونم .
- نبایدم بدونی . پدر که پدری بلد نباشه همون بهتر که نباشه .
دوباره به او نزدیک شد و گفت :
- ببین الان یک ربع به پنجه . بهتر در این زمان کوتاه رمزو پیدا کنیو با من یک به دو نکنی ...
وگرنه شرکت تعطیل بشه
تضمین نمیدم فقط با خواهش و دستور دادن باهات حرف بزنم ... چه بسا در تنهایی و سکوت
اینجا ... خودت که میدونی
چی میخوام بگم ... شیطونه دیگه ... دست منم نیست ...
بهار با ترس آب دهانش را قورت داد . زبانش قفل شده بود . نمیدانست باید چه کار کند . هر کاری
میکرد دودش در چشم
خودش میرفت .
با باز شدن رمز ، او میتوانست به تمام پروژه های مهم دست پیدا کند . این برای شرکت بدترین
اتفاق میتوانست باشد .
تنها کسی هم که مجرم شناخته میشد او بود



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫خـــــدایــــا
🌟صمیمی‌تر از همیشه
💫سر بر آستان ملکوتیت
🌟مــــیــگـــذارم
💫و در دل دعا میکنم
🌟و از تو میخواهم که
💫آرامش، برکت و سلامتی
🌟را بــــرای خــودم،
💫هـــمـــه‌ی مــــردم،
🌟عــــزیــزان، دوسـتـانـم
💫و خانواده‌ام ارزانی داری

🌟شبتون سرشار از عطر خدا

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠پـــــروردگــــارا
❤️دلم میخواهد آرام صدایت کنم:
💠« یــا رب العالمین »
❤️و بـــگــــویــــم :
💠تـــو خـــودِ آرامــشــی
❤️و من، خودِ خودِ بیقرار
💠«الهی وربی من لی غیرک»

💠بــــا نـــام یــگــانــه او
❤️روزمان را آغاز میکنیم

💠بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
❤️الــهـــی بــه امــیــد تـــو


@kadbanoiranii