#شیرینی_پسته_ای
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_ساده_مثلثی_باساندویچ_ساز
مواد لازم:
ارد دو لیوان
شکر 12 قاشق غذاخوری
روغن چهار قاشق غذاخوری
شیر یک لیوان
بیکینگ پودر یک قاشق غذاخوری
وانیل یک قاشق چایخوری
کاکائو یک قاشق غذاخوری
تخم مرغ دو عدد
✍طرز تهیه :
تمامی مواد بالا را به غیر از کاکائو با هم مخلوط کنید تا همگی مواد با هم به خوبی مخلوط شوند، سپس ساندویچ ساز را فقط چرب کنید و سیم آن را به برق بزنید وقتی به اندازه ی کافی گرم شد، با قاشق داخل مثلثی های ان را پر کنید، بین یک تا یک و نیم قاشق برای هر مثلثی کافی است، برای اینکه با طعم کاکائو هم کیک داشته باشید از مواد برداشته و به آن کاکائو اضافه کنید و ماتند قبل داخل ساندویچ ساز بریزید.
با این مقدار مواد 24 عدد کیک مثلثی درست می شود و تقریبا زیر نیم ساعت برای پخت آن زمان صرف می شود، برای هر دفعه که مثلثی ها را پر می کنید بین دو تا سه دقیقه زمان پخت آن می شود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
ارد دو لیوان
شکر 12 قاشق غذاخوری
روغن چهار قاشق غذاخوری
شیر یک لیوان
بیکینگ پودر یک قاشق غذاخوری
وانیل یک قاشق چایخوری
کاکائو یک قاشق غذاخوری
تخم مرغ دو عدد
✍طرز تهیه :
تمامی مواد بالا را به غیر از کاکائو با هم مخلوط کنید تا همگی مواد با هم به خوبی مخلوط شوند، سپس ساندویچ ساز را فقط چرب کنید و سیم آن را به برق بزنید وقتی به اندازه ی کافی گرم شد، با قاشق داخل مثلثی های ان را پر کنید، بین یک تا یک و نیم قاشق برای هر مثلثی کافی است، برای اینکه با طعم کاکائو هم کیک داشته باشید از مواد برداشته و به آن کاکائو اضافه کنید و ماتند قبل داخل ساندویچ ساز بریزید.
با این مقدار مواد 24 عدد کیک مثلثی درست می شود و تقریبا زیر نیم ساعت برای پخت آن زمان صرف می شود، برای هر دفعه که مثلثی ها را پر می کنید بین دو تا سه دقیقه زمان پخت آن می شود.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_مثلثی_فوری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#دسر_بالرین
موادلازم:
نشاسته : دو ق غ
آرد سفید : سه ق غ
شیر : یک لیتر
کره : دو ق غ
پودر قند : یک لیوان
وانیل مقداری
پودر کاکائو : سه ق غ
دوبسته بسکوییت پتی بور
طرز تهیه:
همه ی مواد رو بجز کره و وانیل در قابلمه ریخته و روی گاز گذاشته و هم میزنیم تا مانند فرنی شود و در آخر کره و وانیل رو اضافه میکنیم و هم میزنیم .تا مخلوط بشن و گاز رو خاموش میکنیم. تا مواد گرم هست روی یک بیسکوئیت یک ق م از مواد گذاشته و یک بیسکوئیت دیگه روی اون میزاریم و کمی فشار داده تا بچسبه ودر در قالب قرار داده وقتی یک ردیف تموم شد یک لایه از مواد روی اون میکشیم و ردیف بعدی هم به همین صورت تا بیسکوئیت ها تموم بشه و بعد تمام مواد رو روی بیسکوئیت ها میریزیم طوری که بیسکوئیت ها دیده نشن و به مدت یک یا دو ساعت در فریزر قرار داده تا خودش رو بگیره و بعد در آورده و برش داده و تزیین کنید ونوش جان کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
موادلازم:
نشاسته : دو ق غ
آرد سفید : سه ق غ
شیر : یک لیتر
کره : دو ق غ
پودر قند : یک لیوان
وانیل مقداری
پودر کاکائو : سه ق غ
دوبسته بسکوییت پتی بور
طرز تهیه:
همه ی مواد رو بجز کره و وانیل در قابلمه ریخته و روی گاز گذاشته و هم میزنیم تا مانند فرنی شود و در آخر کره و وانیل رو اضافه میکنیم و هم میزنیم .تا مخلوط بشن و گاز رو خاموش میکنیم. تا مواد گرم هست روی یک بیسکوئیت یک ق م از مواد گذاشته و یک بیسکوئیت دیگه روی اون میزاریم و کمی فشار داده تا بچسبه ودر در قالب قرار داده وقتی یک ردیف تموم شد یک لایه از مواد روی اون میکشیم و ردیف بعدی هم به همین صورت تا بیسکوئیت ها تموم بشه و بعد تمام مواد رو روی بیسکوئیت ها میریزیم طوری که بیسکوئیت ها دیده نشن و به مدت یک یا دو ساعت در فریزر قرار داده تا خودش رو بگیره و بعد در آورده و برش داده و تزیین کنید ونوش جان کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
دسر بالرین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#موهیتو_نعنایی
موهیتو نوشیدنی فوق العاده پرطرفدار و خوشمزه ویژه رفع عطش
یک پیمانه نعنای پاک شده حدودا 10تا سرگل میشه
نصف پیمانه شکر
یک لیتر آب حدودا چهلر پیمانه
۳قاشق غذاخوری آبلیمو طبیعی من کناره اب لیمو رو گرفتم
یک و نیم لیتر آب گازدار
طرز تهیه
نعنا و شکر و آبلیمو وآب رو داخل میکسر بریز و خوب هم بزن تا یکدست بشه
بعد یک لیتر از اب گاز دار رو بهش اضافه کن
من بعد از این مرحله موهیتو رو از صافی رد میکنم
اما دلبخواهیه
زمان سرو در ظرف بخاطر کیفیت و گازدار بودن نوشیدنی
نیم لیتر اخر رو به لیوانهای سرو اضافه میکنم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
موهیتو نوشیدنی فوق العاده پرطرفدار و خوشمزه ویژه رفع عطش
یک پیمانه نعنای پاک شده حدودا 10تا سرگل میشه
نصف پیمانه شکر
یک لیتر آب حدودا چهلر پیمانه
۳قاشق غذاخوری آبلیمو طبیعی من کناره اب لیمو رو گرفتم
یک و نیم لیتر آب گازدار
طرز تهیه
نعنا و شکر و آبلیمو وآب رو داخل میکسر بریز و خوب هم بزن تا یکدست بشه
بعد یک لیتر از اب گاز دار رو بهش اضافه کن
من بعد از این مرحله موهیتو رو از صافی رد میکنم
اما دلبخواهیه
زمان سرو در ظرف بخاطر کیفیت و گازدار بودن نوشیدنی
نیم لیتر اخر رو به لیوانهای سرو اضافه میکنم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موهیتو نعنایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#موهیتو_توت_سیاه»
🔷مواد لازم
🔹توت سیاه تازه ۶ عدد
🔹۴ برگ تازه نعناع یک چهارم پیمانه 🔹شربت توت سیاه یا شربت ساده
🔹سه ق غ آب لیمو تازه یا یک عدد لیموی تازه
🔹۱/۴ فنجان آب گوجه فرنگی در صورت تمایل
طرز تهیه
۱۱ فنجان آب یخ گاز دار برگ نعنا، شربت ساده و توت سیاه (یا جایگزینش شربت توت سیاه)و لیموی برش زده (یا آب لیمو) را در یک کاسه کوچک قرار دهید. مواد را به آرامی مخلوط کنید. میتونید از گوشتکوب برقی استفاده کنید یا بحالت ساییدن مخلوط کنید تا طعمو عصارش خارج بشه حالا آب گاز دار وچاشنی (که آب گوجه بود در صورت تمایل ) و تکه های یخو اضافه کنید با شاخه های تازه نعناع تزئین کنید در اصل لیمو و برگ نعناع باید توی موهیتو بمونن که توی لیوان ته نشین میشن ولی اگه دوس ندارید در انتها میتونید شربتو صاف کنید تا ظاهرش شفافتر بشه
خواص توت سیاه
آنتیاکسیدان موجود در توت سیاه موجب از بین رفتن رادیکالهای آزاد شده و همین مساله سبب پیشگیری از انواع سرطانها در بدن میشود. توت سیاه حاوی ویتامین B بوده و بهترین ماده غذایی برای کاهش فشار خون محسوب میشود. توت سیاه باعث رقیق شدن خون میشود، به خصوص در فصل بهار از غلیظ شدن خون جلوگیری میکند. به همین خاطر متخصصان تغذیه به افرادی که خونشان رقیق نیست توصیه میکنند که در فصل بهار از این ماده مقوی مصرف کنند.
توت سیاه به عنوان یک ماده غذایی ریز مقوی به جای قند در کنار چای میتواند مفید باشد و این میوه برای مبتلایان به دیابت باعث تنظیم میزان قند خونشان میشود.
توت سیاه باعث ترشح غده انسولین میشود و از کار افتادگی کامل لوزالمعده در افراد به خصوص مبتلایان به دیابت نوع ۲ جلوگیری میکند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🔷مواد لازم
🔹توت سیاه تازه ۶ عدد
🔹۴ برگ تازه نعناع یک چهارم پیمانه 🔹شربت توت سیاه یا شربت ساده
🔹سه ق غ آب لیمو تازه یا یک عدد لیموی تازه
🔹۱/۴ فنجان آب گوجه فرنگی در صورت تمایل
طرز تهیه
۱۱ فنجان آب یخ گاز دار برگ نعنا، شربت ساده و توت سیاه (یا جایگزینش شربت توت سیاه)و لیموی برش زده (یا آب لیمو) را در یک کاسه کوچک قرار دهید. مواد را به آرامی مخلوط کنید. میتونید از گوشتکوب برقی استفاده کنید یا بحالت ساییدن مخلوط کنید تا طعمو عصارش خارج بشه حالا آب گاز دار وچاشنی (که آب گوجه بود در صورت تمایل ) و تکه های یخو اضافه کنید با شاخه های تازه نعناع تزئین کنید در اصل لیمو و برگ نعناع باید توی موهیتو بمونن که توی لیوان ته نشین میشن ولی اگه دوس ندارید در انتها میتونید شربتو صاف کنید تا ظاهرش شفافتر بشه
خواص توت سیاه
آنتیاکسیدان موجود در توت سیاه موجب از بین رفتن رادیکالهای آزاد شده و همین مساله سبب پیشگیری از انواع سرطانها در بدن میشود. توت سیاه حاوی ویتامین B بوده و بهترین ماده غذایی برای کاهش فشار خون محسوب میشود. توت سیاه باعث رقیق شدن خون میشود، به خصوص در فصل بهار از غلیظ شدن خون جلوگیری میکند. به همین خاطر متخصصان تغذیه به افرادی که خونشان رقیق نیست توصیه میکنند که در فصل بهار از این ماده مقوی مصرف کنند.
توت سیاه به عنوان یک ماده غذایی ریز مقوی به جای قند در کنار چای میتواند مفید باشد و این میوه برای مبتلایان به دیابت باعث تنظیم میزان قند خونشان میشود.
توت سیاه باعث ترشح غده انسولین میشود و از کار افتادگی کامل لوزالمعده در افراد به خصوص مبتلایان به دیابت نوع ۲ جلوگیری میکند
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#موهیتو_توت_سیاه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تابستانه
#کیک_تابستانه_لیمو
#کیک_تابستانه_لیمو_کرم_لیمو
مواد لازم کیک:::
تخم مرغ ۲عدد
شکر ۱۳۰گرم
روغن مایع ۸۰گرم
آب لیموترش تازه ۳۰گرم
شیریا آب ۹۰گرم
آرد ۱۳۰گرم
نشاسته ذرت ۴۰گرم
بکینگ پودر ۱/۴ق چایخوری
نمک ۱/۸ق چایخوری
زست لیمو ۱/۲ق چایخوری
موادلازم کرم لیمو:::
شیرعسلی ۱۰۰گرم
آبلیمو ۱ق غذاخوری
زست لیمو ۱/۴ق چایخوری
شکلات لیمو ۵۰گرم
پنیرخامه ای ۱ ق غذاخوری
طرزتهیه:::
سفیده را با نصف شکر زده تا حالت بگیرد و کنار میگذاریم.
درظرفی دیگر زرده،شکر و زست لیمو را زده تا کرمی رنگ شود.
شیریا آب و روغن را اضافه کرده و سی ثانیه با همزن میزنیم.
آرد و بکینگ پودر را اضافه کرده و در حد مخلوط شدن با همزن میزنیم.
سفیده زده شده را در ۳مرحله با مواد فولد میکنیم.
داخل قالب چرب شده ریخته و درفر۱۷۰درجه به مدت ۳۰تا۴۵ دقیقه میپریم.
بعد از خنک شدن با کرم تزیین و سرو میکنیم.
طرزتهیه کرم لیمو:::
شیرعسلی و آبلیمو وزست لیمو را روی حرارت کم گرم میکنیم.
شکلات لیمو که سبز رنگ است را اضافه کرده و هم میزنیم و از روی حرارت برمیداریم.
کمی که خنک شدپنیر خامه ای را افزوده و هم میزنیم.
❌❌❌نکات:::
__میتوانید از کمی عسل برای طلایی شدن کیک استفاده کنید.
__بجای شکلات لیمو میتوانید از شکلات سفید و کمی رنگ سبز استفاده کنید.
__میتوانید برای سس پنیر خامه ای را حذف کنید.
__این کیک بافت بسیار عالی و نرمی دارد میتوانید جایگزین لیمو از پرتقال یا نارنج یا گریپ فروت استفاده کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_تابستانه_لیمو
#کیک_تابستانه_لیمو_کرم_لیمو
مواد لازم کیک:::
تخم مرغ ۲عدد
شکر ۱۳۰گرم
روغن مایع ۸۰گرم
آب لیموترش تازه ۳۰گرم
شیریا آب ۹۰گرم
آرد ۱۳۰گرم
نشاسته ذرت ۴۰گرم
بکینگ پودر ۱/۴ق چایخوری
نمک ۱/۸ق چایخوری
زست لیمو ۱/۲ق چایخوری
موادلازم کرم لیمو:::
شیرعسلی ۱۰۰گرم
آبلیمو ۱ق غذاخوری
زست لیمو ۱/۴ق چایخوری
شکلات لیمو ۵۰گرم
پنیرخامه ای ۱ ق غذاخوری
طرزتهیه:::
سفیده را با نصف شکر زده تا حالت بگیرد و کنار میگذاریم.
درظرفی دیگر زرده،شکر و زست لیمو را زده تا کرمی رنگ شود.
شیریا آب و روغن را اضافه کرده و سی ثانیه با همزن میزنیم.
آرد و بکینگ پودر را اضافه کرده و در حد مخلوط شدن با همزن میزنیم.
سفیده زده شده را در ۳مرحله با مواد فولد میکنیم.
داخل قالب چرب شده ریخته و درفر۱۷۰درجه به مدت ۳۰تا۴۵ دقیقه میپریم.
بعد از خنک شدن با کرم تزیین و سرو میکنیم.
طرزتهیه کرم لیمو:::
شیرعسلی و آبلیمو وزست لیمو را روی حرارت کم گرم میکنیم.
شکلات لیمو که سبز رنگ است را اضافه کرده و هم میزنیم و از روی حرارت برمیداریم.
کمی که خنک شدپنیر خامه ای را افزوده و هم میزنیم.
❌❌❌نکات:::
__میتوانید از کمی عسل برای طلایی شدن کیک استفاده کنید.
__بجای شکلات لیمو میتوانید از شکلات سفید و کمی رنگ سبز استفاده کنید.
__میتوانید برای سس پنیر خامه ای را حذف کنید.
__این کیک بافت بسیار عالی و نرمی دارد میتوانید جایگزین لیمو از پرتقال یا نارنج یا گریپ فروت استفاده کنید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک لیمو با کرم لیمو
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپنجاهویکم
شکر خدا خوبم .ممنون .
با نگاهی به بهار پرسید :
- جناب مهندس این خانوم خوشگلو معرفی نمیکنین؟!
بهار با خجالت سرش را بالا آورد و سلام آرامی نثار منشی کرد .
بهرام با لبخند دستش را پشت کمر بهار گذاشت و گفت :
- ببخشید فراموش کردم ... بهار دخترم هستن که قراره بایگانی رو سروسامون بده . اگه مشکلی
برای کامپیوترا هم پیش اومد میتونین به بهار بگین .
- چه جالب ... خیلی خوشحالم از دیدنت دخترم .منم شاهرودی هستم . کمکی خواستی رو من
حساب کن .
بهار لبخندی زد و گفت :
- ممنون . منم خوشبختم از آشناییتون .
صدای قدمهای محکمی از پشت سرش و نگاه خندان منشی سر او و بهرام را به عقب هدایت کرد
و همزمان صدای منشی به
گوش رسید .
- سلام آقای نادری . صبحتون بخیر .
بهار هم آرام سلام گفت و نگاه متعجب نادری را روی خود حس کرد .
- سلام .
بهرام دستش را پیش برد و با گفتن سلام لبخندی زدوگفت :
- سلام نادری جان . خوبی ؟ ببخشید در این یه ماه دست تنها موندی .
نادری در حالی که دستش را تکان میداد گفت :
- چطوری پهلوون . خوبی؟ چی کار کردی با خودت که یه ماه خونه نشین شدی
قلبه دیگه ... بگیر و نگیر داره . وقتیم بگیره دیگه کاری از دست آدم برنمیاد . کار خدا بود زنده
موندم .
- بریم تو اتاق من . باید کلی باهم حرف بزنیم .
هر سه به سمت اتاق رفتند . در اتاق را باز کرد و کنار کشید . بهرام و بهار که وارد شدند رو به
منشی گفت سه تا نسکافه
و بیسکویت بیار .
بهار و بهرام کنار هم روی مبل نشستند . نادری وارد اتاق شد و کیفش را روی میزش گذاشت و
خودش روبروی آن دو نشست و گفت :
- خب ... چشم ما روشن . خدا رو شکر بخیر گذشت . بهار خانوم هم که افتخار آشنایشون رو تو
بیمارستان داشتم .
خانوم دوباره بهتون تسلیت میگم انشالله آخرین غمتون باشه .
بهار با ترس نگاهش را روی صورت نادری چرخاند . زبانش قفل شده بود . چرا فکر اینجا را نکرده
بود ؟
چرا فراموش کرده بود به این شخص که در زمان عیادت از پدرش متوجه شده بود او عزادار است
، سفارش کند زبانش را در دهانش نگاه دارد ؟
بهرام بهت زده به بهار و نادری نگاه میکرد . از اینکه این تسلیت بابت چه کسی بود که او خبر
نداشت قلبش تیر کشید .
نادری از چهره ی بهت زده ی آندو فهمید گاف داده است . با ناراحتی گفت :
- چی شده ... بهرام تو ... تو نمیدونستی ؟!
بهرام با چشمانی که از فرط بهت و ترس بدون پلک زدنی به او خیره شده بود به سمت بهار
برگشت .
بهار دستانش را در هم قفل کرده بود . با چشمانی که به زمین خیره شده بود جرأت هیچ حرکتی
نداشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدوپنجاهویکم
شکر خدا خوبم .ممنون .
با نگاهی به بهار پرسید :
- جناب مهندس این خانوم خوشگلو معرفی نمیکنین؟!
بهار با خجالت سرش را بالا آورد و سلام آرامی نثار منشی کرد .
بهرام با لبخند دستش را پشت کمر بهار گذاشت و گفت :
- ببخشید فراموش کردم ... بهار دخترم هستن که قراره بایگانی رو سروسامون بده . اگه مشکلی
برای کامپیوترا هم پیش اومد میتونین به بهار بگین .
- چه جالب ... خیلی خوشحالم از دیدنت دخترم .منم شاهرودی هستم . کمکی خواستی رو من
حساب کن .
بهار لبخندی زد و گفت :
- ممنون . منم خوشبختم از آشناییتون .
صدای قدمهای محکمی از پشت سرش و نگاه خندان منشی سر او و بهرام را به عقب هدایت کرد
و همزمان صدای منشی به
گوش رسید .
- سلام آقای نادری . صبحتون بخیر .
بهار هم آرام سلام گفت و نگاه متعجب نادری را روی خود حس کرد .
- سلام .
بهرام دستش را پیش برد و با گفتن سلام لبخندی زدوگفت :
- سلام نادری جان . خوبی ؟ ببخشید در این یه ماه دست تنها موندی .
نادری در حالی که دستش را تکان میداد گفت :
- چطوری پهلوون . خوبی؟ چی کار کردی با خودت که یه ماه خونه نشین شدی
قلبه دیگه ... بگیر و نگیر داره . وقتیم بگیره دیگه کاری از دست آدم برنمیاد . کار خدا بود زنده
موندم .
- بریم تو اتاق من . باید کلی باهم حرف بزنیم .
هر سه به سمت اتاق رفتند . در اتاق را باز کرد و کنار کشید . بهرام و بهار که وارد شدند رو به
منشی گفت سه تا نسکافه
و بیسکویت بیار .
بهار و بهرام کنار هم روی مبل نشستند . نادری وارد اتاق شد و کیفش را روی میزش گذاشت و
خودش روبروی آن دو نشست و گفت :
- خب ... چشم ما روشن . خدا رو شکر بخیر گذشت . بهار خانوم هم که افتخار آشنایشون رو تو
بیمارستان داشتم .
خانوم دوباره بهتون تسلیت میگم انشالله آخرین غمتون باشه .
بهار با ترس نگاهش را روی صورت نادری چرخاند . زبانش قفل شده بود . چرا فکر اینجا را نکرده
بود ؟
چرا فراموش کرده بود به این شخص که در زمان عیادت از پدرش متوجه شده بود او عزادار است
، سفارش کند زبانش را در دهانش نگاه دارد ؟
بهرام بهت زده به بهار و نادری نگاه میکرد . از اینکه این تسلیت بابت چه کسی بود که او خبر
نداشت قلبش تیر کشید .
نادری از چهره ی بهت زده ی آندو فهمید گاف داده است . با ناراحتی گفت :
- چی شده ... بهرام تو ... تو نمیدونستی ؟!
بهرام با چشمانی که از فرط بهت و ترس بدون پلک زدنی به او خیره شده بود به سمت بهار
برگشت .
بهار دستانش را در هم قفل کرده بود . با چشمانی که به زمین خیره شده بود جرأت هیچ حرکتی
نداشت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپنجاهودوم
یکی به من بگه این حرفی که شنیدم یعنی چی ؟
نادری آب دهانش را قورت داد و گفت :
- شرمنده ... من خبر نداشتم نباید چیزی بگم .
بهار سرش را با ترس بالا آورد . قطره اشکی از چشمش چکید و گفت :
- بابا خواهش میکنم ناراحت نشو . ما برای سلامتی خودت حرفی نزدیم . میترسیدیم حالت بد
بشه .
بهرام با نگرانی صورت بهار که باز به پایین خم شده بود را بالا کشید . آب دهانش را قورت داد و
با زور کلمات را از دهانش بیرون داد .
- بهار ... بابا بگو .... چی شده عزیزم .
فکری مانند صاعقه در آن واحد به ذهنش برخوردکرد .
- وای نه ... خدایا ... بهار نکنه ... الهه ... آره بهار ؟!!
سکوت بهار و اشکی که مانند سیل روی گونه اش جاری شد . بهرام را به یقین رساند .
نادری از جا برخاست و در اتاق راباز کرد و گفت :
- خانوم شاهرودی آب قند بیار .
کنار بهرام نشست و شانه هایش را در دست گرفت و گفت :
- مرد قوی باش ... شرمنده من نمیدونستم تو خبر نداری ... بهرام .... بهرام منو نگاه کن .
بهار با ترس به پدرش خیره شد . صورت کبودش نشان از جدال قلبش برای طپیدن و ریه هایش
برای دریافت اکسیژن
داشت .
سریع با دستانی که به شدت میلرزید دست در جیب کت پدرش کرد و قرص زیر زبانی را بیرون
کشید و سریع یکی
را از غلاف خارج کرد و زیر زبانش گذاشت
بابا ... تو رو خدا نفس بکش ... بابا جون من .... بابا ...بخدا نمیخواستیم ناراحت بشی که بهت
نگفتیم .
بهرام در همان حال خراب بیاد آن صحنه هایی افتاد که در زمان ایست قلبیش دیده بود . پس
همان زمان که الهه از
او دور شده بود او را از دست داده بود . چه خوش خیال بود که فکر میکرد که الهه بخاطر اینکه او
عذاب نکشد دیگر به دیدارش نیامده بود .
بعد از یک ساعت حال بهرام جا آمد . اما بهار داشت از حال میرفت . روز اول کاری صحنه ی
تئاتری به راه افتاد که منشی هم بی نصیب نمانده بود .
منشی لیوان آب قندی هم به دست او داد و او را مجبور به خوردن کرد . نادری با تاسف به حال
آندونگاه میکرد و در دل
خود را لعنت میکرد که بی موقع زبان باز کرده بود .
رو به بهرام کرد و گفت :
- بهرام جان پاشو برو خونه حالت که بهتر شد برگرد سرکارت . بهار خانوم هم میتونه از فردا بیاد
سرکارش .
بهرام گیج و منگ گفت :
- شرمنده ...من... من فردا برمیگردم .
رو به بهار کرد و گفت :
- بریم .
بهار مطیع و سر به زیر خداحافظی آرامی با نادری کرد و پشت سر پدرش از اتاق خارج شد و در
آخرین لحظه نادری گفت :
- چرا چنین چیز مهمی رو ازش پنهون کردین ؟
بهار فقط سرش را به چپ و راست تکان دادو به راهش ادامه داد . دلش آشوب بود . چگونه باید
توی چشم پدرش از این
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدوپنجاهودوم
یکی به من بگه این حرفی که شنیدم یعنی چی ؟
نادری آب دهانش را قورت داد و گفت :
- شرمنده ... من خبر نداشتم نباید چیزی بگم .
بهار سرش را با ترس بالا آورد . قطره اشکی از چشمش چکید و گفت :
- بابا خواهش میکنم ناراحت نشو . ما برای سلامتی خودت حرفی نزدیم . میترسیدیم حالت بد
بشه .
بهرام با نگرانی صورت بهار که باز به پایین خم شده بود را بالا کشید . آب دهانش را قورت داد و
با زور کلمات را از دهانش بیرون داد .
- بهار ... بابا بگو .... چی شده عزیزم .
فکری مانند صاعقه در آن واحد به ذهنش برخوردکرد .
- وای نه ... خدایا ... بهار نکنه ... الهه ... آره بهار ؟!!
سکوت بهار و اشکی که مانند سیل روی گونه اش جاری شد . بهرام را به یقین رساند .
نادری از جا برخاست و در اتاق راباز کرد و گفت :
- خانوم شاهرودی آب قند بیار .
کنار بهرام نشست و شانه هایش را در دست گرفت و گفت :
- مرد قوی باش ... شرمنده من نمیدونستم تو خبر نداری ... بهرام .... بهرام منو نگاه کن .
بهار با ترس به پدرش خیره شد . صورت کبودش نشان از جدال قلبش برای طپیدن و ریه هایش
برای دریافت اکسیژن
داشت .
سریع با دستانی که به شدت میلرزید دست در جیب کت پدرش کرد و قرص زیر زبانی را بیرون
کشید و سریع یکی
را از غلاف خارج کرد و زیر زبانش گذاشت
بابا ... تو رو خدا نفس بکش ... بابا جون من .... بابا ...بخدا نمیخواستیم ناراحت بشی که بهت
نگفتیم .
بهرام در همان حال خراب بیاد آن صحنه هایی افتاد که در زمان ایست قلبیش دیده بود . پس
همان زمان که الهه از
او دور شده بود او را از دست داده بود . چه خوش خیال بود که فکر میکرد که الهه بخاطر اینکه او
عذاب نکشد دیگر به دیدارش نیامده بود .
بعد از یک ساعت حال بهرام جا آمد . اما بهار داشت از حال میرفت . روز اول کاری صحنه ی
تئاتری به راه افتاد که منشی هم بی نصیب نمانده بود .
منشی لیوان آب قندی هم به دست او داد و او را مجبور به خوردن کرد . نادری با تاسف به حال
آندونگاه میکرد و در دل
خود را لعنت میکرد که بی موقع زبان باز کرده بود .
رو به بهرام کرد و گفت :
- بهرام جان پاشو برو خونه حالت که بهتر شد برگرد سرکارت . بهار خانوم هم میتونه از فردا بیاد
سرکارش .
بهرام گیج و منگ گفت :
- شرمنده ...من... من فردا برمیگردم .
رو به بهار کرد و گفت :
- بریم .
بهار مطیع و سر به زیر خداحافظی آرامی با نادری کرد و پشت سر پدرش از اتاق خارج شد و در
آخرین لحظه نادری گفت :
- چرا چنین چیز مهمی رو ازش پنهون کردین ؟
بهار فقط سرش را به چپ و راست تکان دادو به راهش ادامه داد . دلش آشوب بود . چگونه باید
توی چشم پدرش از این
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپنجاهوسوم
پنهان کاری و شوکی که بهش وارد شده بود ، نگاه کند؟
شانه های خمیده ی پدرش برایش باور پذیر نبود . مردی راکه سالها از آوردن نام الهه هم
خودداری میکرد و او را از دانستن
طبیعی ترین اطلاعات در مورد مادرش منع میکرد ، چه شده بود که اینگونه غالب تهی کرده بود و
رو به مرگ رفته بود .
صورت رنگ پریده و دانه های درشت عرق روی پیشانیش از خرابی حالش خبر میداد .
کنارش ایستاد و بازویش را گرفت . آرام پرسید :
- حالت خوبه بابا ؟
بهرام با چشمانی که دو دو میزد روبرویش ایستاد . نگاهی دقیقی به چهره ی دخترش انداخت و
گفت :
- کی این اتفاق افتاد ؟... چرا به من چیزی نگفتین ؟
بهار سرش را پایین انداخت . زمزمه کرد .
- من فکر میکردم برای شما مهم نیست اما رؤیا گفت برای حالتون بده و بخاطر سلامتی شما این
ماجرا را نگفتیم .
بهرام به راه افتاد و بهار که بازویش را گرفته بود همراهش کشیده شد .
کاملا حس میکرد پاهای پدرش دیگر مانند گذشته قدم بر نمیدارد . صدای کشیده شدن کف
کفشش روی سرامیک های
راه پله قلبش را میفشرد . شکستن کمر و خمیده شدن شانه های پدرش برای زنی که سالها
نامش را به زبان نمی آورد
دردآور و حیرت انگیز بود .
با رخوت خودش را درون ماشین جای داد . سکوتی که بینشان بود دلش را بیشتر به آشوب
میکشید . نگاه بهرام سرد و بیروح شده بود
ماشین که به حرکت در آمد نگاهش به روبرو خیره بود . بدون هیچ حرفی ماشین را در خیابانهای
شلوغ به حرکت در آورده بود . بهار مسیرهایی که میدید مطمئن بود به خانه ختم نمیشود .
دستش را روی دست سرد و یخ زده ی پدرش گذاشت . بهرام با تماس دست دخترش از عالم
هپروت خارج شد و با لحن پر دردی گفت :
- پرسیدم کی اتفاق افتاد ؟
بهار ، لبان خشکش را با زبان تر کرد . به زحمت لب باز کرد .
- همون روز که اومد دیدن شما . همون موقع که شما ایست قلبی داشتین پایین تخت شما افتاد
زمین . تا بخوان بهش رسیدگی کنند قلبش از حرکت ایستاد . خدا رو شکر شما با شوک برگشتین
اما ..........
اشکهای آرامش به هق هق تبدیل شد و از گفتن باز ماند . نتوانست بگوید قلب مادرش با کمک
باطری میطپید . نتوانست
بگوید دکتر گفته از شدت شوکی که از خرابی حال بهرام به او وارده شده بود، قلبش دیگر یارای
زدن حتی با کمک باطری را هم نداشته . نتوانست بگوید گردنبندی که گردن مادرش بود پشتش
اسم بهرام و الهه حک شده بود .....
بهتر که نمیتوانست اینها را به زبان آورد وگرنه طاقت از دست دادن او را هم نداشت . بهرام بی
هیچ حرفی رانندگی کرد . بهار زمانی که ماشین از حرکت ایستاد دستانش را از روی صورتش
برداشت .
با دیدن محیط اطرافش به پدرش نگاه کرد . سرد و سخت شده بود . صدای خش دارش به زور
شنیده میشد .
- کدوم قطعه ؟
. 311 -
ماشین حرکت کرد . اینبار بهار هم ساکت بود . ترس و دلشوره به جانش افتاد . بدون فکر
گوشیش را برداشت .
به اولین اسمی که رسید وارد صندوق پیام شد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدوپنجاهوسوم
پنهان کاری و شوکی که بهش وارد شده بود ، نگاه کند؟
شانه های خمیده ی پدرش برایش باور پذیر نبود . مردی راکه سالها از آوردن نام الهه هم
خودداری میکرد و او را از دانستن
طبیعی ترین اطلاعات در مورد مادرش منع میکرد ، چه شده بود که اینگونه غالب تهی کرده بود و
رو به مرگ رفته بود .
صورت رنگ پریده و دانه های درشت عرق روی پیشانیش از خرابی حالش خبر میداد .
کنارش ایستاد و بازویش را گرفت . آرام پرسید :
- حالت خوبه بابا ؟
بهرام با چشمانی که دو دو میزد روبرویش ایستاد . نگاهی دقیقی به چهره ی دخترش انداخت و
گفت :
- کی این اتفاق افتاد ؟... چرا به من چیزی نگفتین ؟
بهار سرش را پایین انداخت . زمزمه کرد .
- من فکر میکردم برای شما مهم نیست اما رؤیا گفت برای حالتون بده و بخاطر سلامتی شما این
ماجرا را نگفتیم .
بهرام به راه افتاد و بهار که بازویش را گرفته بود همراهش کشیده شد .
کاملا حس میکرد پاهای پدرش دیگر مانند گذشته قدم بر نمیدارد . صدای کشیده شدن کف
کفشش روی سرامیک های
راه پله قلبش را میفشرد . شکستن کمر و خمیده شدن شانه های پدرش برای زنی که سالها
نامش را به زبان نمی آورد
دردآور و حیرت انگیز بود .
با رخوت خودش را درون ماشین جای داد . سکوتی که بینشان بود دلش را بیشتر به آشوب
میکشید . نگاه بهرام سرد و بیروح شده بود
ماشین که به حرکت در آمد نگاهش به روبرو خیره بود . بدون هیچ حرفی ماشین را در خیابانهای
شلوغ به حرکت در آورده بود . بهار مسیرهایی که میدید مطمئن بود به خانه ختم نمیشود .
دستش را روی دست سرد و یخ زده ی پدرش گذاشت . بهرام با تماس دست دخترش از عالم
هپروت خارج شد و با لحن پر دردی گفت :
- پرسیدم کی اتفاق افتاد ؟
بهار ، لبان خشکش را با زبان تر کرد . به زحمت لب باز کرد .
- همون روز که اومد دیدن شما . همون موقع که شما ایست قلبی داشتین پایین تخت شما افتاد
زمین . تا بخوان بهش رسیدگی کنند قلبش از حرکت ایستاد . خدا رو شکر شما با شوک برگشتین
اما ..........
اشکهای آرامش به هق هق تبدیل شد و از گفتن باز ماند . نتوانست بگوید قلب مادرش با کمک
باطری میطپید . نتوانست
بگوید دکتر گفته از شدت شوکی که از خرابی حال بهرام به او وارده شده بود، قلبش دیگر یارای
زدن حتی با کمک باطری را هم نداشته . نتوانست بگوید گردنبندی که گردن مادرش بود پشتش
اسم بهرام و الهه حک شده بود .....
بهتر که نمیتوانست اینها را به زبان آورد وگرنه طاقت از دست دادن او را هم نداشت . بهرام بی
هیچ حرفی رانندگی کرد . بهار زمانی که ماشین از حرکت ایستاد دستانش را از روی صورتش
برداشت .
با دیدن محیط اطرافش به پدرش نگاه کرد . سرد و سخت شده بود . صدای خش دارش به زور
شنیده میشد .
- کدوم قطعه ؟
. 311 -
ماشین حرکت کرد . اینبار بهار هم ساکت بود . ترس و دلشوره به جانش افتاد . بدون فکر
گوشیش را برداشت .
به اولین اسمی که رسید وارد صندوق پیام شد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپنجاهوچهارم
خودتو برسون بهشت زهرا .
روی کلمه ی ارسال را که لمس کرد . بهرام گفت :
- مزاحم نمیخوام . گفته باشم .
- چشم .
دقایقی بعد بالای سنگ قبر سیاهی که عکس الهه روی آن حک شده بود، ایستادند . بهرام
زانوانش خم شد و روی سنگ
قبر افتاد . دستانش را روی عکس الهه کشید . از ته دل ضجه زد .
- خدا چرا ؟... خدا چرا اون ... من باشم و اون بره زیر خاک .
رو به بهار کرد و با التماس گفت :
- تنهامون بذار دخترم .
- بابا براتون خوب نیست خواهش میکنم خودتونو ناراحت نکنین .
- برو بهار ... برو دخترم .
*
بهرام با خشم مشتش را روی سنگ کوبید و فریاد زد .
- آخه چرا ... خدایا انقدر گناهکارم که به درگاهت راهم ندادی و اونو بردی ... با این دردی که روی
سینه م گذاشتی چه کنم خدا؟ ... حتی فرصت نکردم ازش طلب بخشش کنم .
سرش را روی سنگ گذاشت . اشکهایش مانند رودخانه جاری شد .به آرامی زمزمه کرد :
- الهه میدونم بهت خیلی ظلم کردم . میدونم آفت زندگیت و جوونیت شدم ... خیلی گند زدم به
زندگی تو و خودم و دخترمون . ولی میخوام اینو الان که اونجایی بدونی.... هنوزم عاشقتم ...بیشتر
از روزی که خطبه ی عقد بینمون
جاری شد .... این عشق سینه سوز بود که زندگیمو به مرداب تبدیل کرد و به جنونم کشوند ... تو
برام بت بودی ...
زندگی بودی... همه ی وجودم بودی... نمیدونم چرا دچار اون همه وسواس شدم . .. میخوام بدونی
بهت خیانت نکرده بودم . .. باور کن میخواستم حالمو درک کنی ... تو هم عاشق بودی که نتونستی
منو ببخشی ... میدونم و درک کردم که رفتم ... رفتم تا آروم بشی ... رفتم زمانی برگردم که کارمو
فراموش کرده باشی ... اما دیر برگشتم ... خیلی دیر .
عزیزم ... عشقم ... باور میکنی من تا سه سال به رؤیا دست نزدم . ... بهتره باور کنی ... رؤیا هم
از سر بی کسی و تنهایی
منو تحمل کرد ... از اول به چشم پرستار بهار دیدمش ... کم کم که وسواسم خوب شد همراه
زندگیم شد .
رفتی که منو بیشتر بسوزونی ... میدونم جات از این دنیا بهتره ... هنوز یادمه چقدره نورانی و زیبا
شده بودی ....
الهه منو ببخش و از خدا بخواه منو هم زودتر پیش تو بیاره دیگه این زندگی و این دنیای کثیف و
نمیخوام ... دیگه بسه هر چی تو این سالها تاوان حماقتهای دوران جوونیمو دادم ....
سرش را به سمت آسمان گرفت و از ته دل فریاد زد .
- خدایا راحتم کن از این درد جگر سوز ... به خدایی خودت قسم خسته ام ...بریدم ...
از دور شاهد ضجه های پدرش بود . گاهی سرش را روی سنگ سیاه میگذاشت ، گاهی سرش را
به سمت آسمان میگرفت .
دلش میخواست بداند با مادرش چه حرفهای مگویی داشت که او را دور کرد . اما حق نداشت
مزاحم خلوتش شود.
حضور شخصی را کنارش حس کرد . برگشت و نگاهی به چهره ی گرفته اش انداخت . سلام
آرامی بینشان رد و بدل شد .
- چی شد بهش گفتی؟
- من نگفتم ... رئیس شرکت تو حرفاش لو داد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدوپنجاهوچهارم
خودتو برسون بهشت زهرا .
روی کلمه ی ارسال را که لمس کرد . بهرام گفت :
- مزاحم نمیخوام . گفته باشم .
- چشم .
دقایقی بعد بالای سنگ قبر سیاهی که عکس الهه روی آن حک شده بود، ایستادند . بهرام
زانوانش خم شد و روی سنگ
قبر افتاد . دستانش را روی عکس الهه کشید . از ته دل ضجه زد .
- خدا چرا ؟... خدا چرا اون ... من باشم و اون بره زیر خاک .
رو به بهار کرد و با التماس گفت :
- تنهامون بذار دخترم .
- بابا براتون خوب نیست خواهش میکنم خودتونو ناراحت نکنین .
- برو بهار ... برو دخترم .
*
بهرام با خشم مشتش را روی سنگ کوبید و فریاد زد .
- آخه چرا ... خدایا انقدر گناهکارم که به درگاهت راهم ندادی و اونو بردی ... با این دردی که روی
سینه م گذاشتی چه کنم خدا؟ ... حتی فرصت نکردم ازش طلب بخشش کنم .
سرش را روی سنگ گذاشت . اشکهایش مانند رودخانه جاری شد .به آرامی زمزمه کرد :
- الهه میدونم بهت خیلی ظلم کردم . میدونم آفت زندگیت و جوونیت شدم ... خیلی گند زدم به
زندگی تو و خودم و دخترمون . ولی میخوام اینو الان که اونجایی بدونی.... هنوزم عاشقتم ...بیشتر
از روزی که خطبه ی عقد بینمون
جاری شد .... این عشق سینه سوز بود که زندگیمو به مرداب تبدیل کرد و به جنونم کشوند ... تو
برام بت بودی ...
زندگی بودی... همه ی وجودم بودی... نمیدونم چرا دچار اون همه وسواس شدم . .. میخوام بدونی
بهت خیانت نکرده بودم . .. باور کن میخواستم حالمو درک کنی ... تو هم عاشق بودی که نتونستی
منو ببخشی ... میدونم و درک کردم که رفتم ... رفتم تا آروم بشی ... رفتم زمانی برگردم که کارمو
فراموش کرده باشی ... اما دیر برگشتم ... خیلی دیر .
عزیزم ... عشقم ... باور میکنی من تا سه سال به رؤیا دست نزدم . ... بهتره باور کنی ... رؤیا هم
از سر بی کسی و تنهایی
منو تحمل کرد ... از اول به چشم پرستار بهار دیدمش ... کم کم که وسواسم خوب شد همراه
زندگیم شد .
رفتی که منو بیشتر بسوزونی ... میدونم جات از این دنیا بهتره ... هنوز یادمه چقدره نورانی و زیبا
شده بودی ....
الهه منو ببخش و از خدا بخواه منو هم زودتر پیش تو بیاره دیگه این زندگی و این دنیای کثیف و
نمیخوام ... دیگه بسه هر چی تو این سالها تاوان حماقتهای دوران جوونیمو دادم ....
سرش را به سمت آسمان گرفت و از ته دل فریاد زد .
- خدایا راحتم کن از این درد جگر سوز ... به خدایی خودت قسم خسته ام ...بریدم ...
از دور شاهد ضجه های پدرش بود . گاهی سرش را روی سنگ سیاه میگذاشت ، گاهی سرش را
به سمت آسمان میگرفت .
دلش میخواست بداند با مادرش چه حرفهای مگویی داشت که او را دور کرد . اما حق نداشت
مزاحم خلوتش شود.
حضور شخصی را کنارش حس کرد . برگشت و نگاهی به چهره ی گرفته اش انداخت . سلام
آرامی بینشان رد و بدل شد .
- چی شد بهش گفتی؟
- من نگفتم ... رئیس شرکت تو حرفاش لو داد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپنجاهوپنجم
باید خودتون میگفتین ... بازم دیر نشده .
- میترسم براش ... خیلی داره خودشو عذاب میده . نبودی ... صدای ضجه هاش و خدا خدا
کردنش دل سنگ رو
آب میکرد .
آرشام به فکر فرو رفت . نگاهش روی مردی که خمیده بود و روی زمین به حالت سجده در آمده
بود خیره ماند .
این چه حکایتی بود ... این چه زندگی بود که این دو را به اینجا رساند؟ الهه بعد از سالها باید بر
میگشت و درست در کنار
بهرام میمرد ؟!! این چرا برای هیچ کدام جواب نداشت ........
زمانی که حالت بهرام طولانی شد . بدون هیچ حرفی به سمتش خیز برداشت . بهار هم بدنبالش
کشیده شد .
هیچ صدایی از بهرام شنیده نمیشد . با ترس گفت :
- بهرام خان ... بهرام خان .
جواب که نشنید درنگ را جایز ندانست . دستان پر قدرتش را به زیر بدن بهرام کشید و او را
برگرداند . صورت کبود شده و
به عرق نشسته ی او صدای هق هق بهار را به هوا برد . فریادهایش دل آرشام را خنج میکشید .
- بابا ... باباجونم تو رو خدا چشماتو باز کن .
آرشام سریع درون جیبهایش را گشت و قرص زیر زبانی را بیرون کشید و با زحمت به درون
دهانی که قفل شده بود
گذاشت .
به سختی او را در در آغوش کشید . سرش را به سمت آسمان گرفت شروع به دادن تنفس
مصنوعی کرد تا اکسیژن به ریه هایش برسد . بخاطر جراحت روی سینه اش نمیتوانست قلبش را
ماساژدهد .انقدر این کار را ادامه داد تا بعد از دقایقی که به اندازه ی یک سال برای بهار گذشت ،
بهرام نفس عمیقی کشید .
خیالش که از نفس کشیدن او راحت شد سوئیچش را به بهار داد و گفت :
- تو برو در ماشین رو باز کن تا من بیارمش .
بهار دوان دوان به سمت ماشین رفت . در دلش خدا را هزاران بار شکر کرد که آرشام خودش را
زود رسانده بود . وگرنه او در آن قبرستان خلوت در روز شنبه دست تنها چه میکرد !؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت صدوپنجاهوپنجم
باید خودتون میگفتین ... بازم دیر نشده .
- میترسم براش ... خیلی داره خودشو عذاب میده . نبودی ... صدای ضجه هاش و خدا خدا
کردنش دل سنگ رو
آب میکرد .
آرشام به فکر فرو رفت . نگاهش روی مردی که خمیده بود و روی زمین به حالت سجده در آمده
بود خیره ماند .
این چه حکایتی بود ... این چه زندگی بود که این دو را به اینجا رساند؟ الهه بعد از سالها باید بر
میگشت و درست در کنار
بهرام میمرد ؟!! این چرا برای هیچ کدام جواب نداشت ........
زمانی که حالت بهرام طولانی شد . بدون هیچ حرفی به سمتش خیز برداشت . بهار هم بدنبالش
کشیده شد .
هیچ صدایی از بهرام شنیده نمیشد . با ترس گفت :
- بهرام خان ... بهرام خان .
جواب که نشنید درنگ را جایز ندانست . دستان پر قدرتش را به زیر بدن بهرام کشید و او را
برگرداند . صورت کبود شده و
به عرق نشسته ی او صدای هق هق بهار را به هوا برد . فریادهایش دل آرشام را خنج میکشید .
- بابا ... باباجونم تو رو خدا چشماتو باز کن .
آرشام سریع درون جیبهایش را گشت و قرص زیر زبانی را بیرون کشید و با زحمت به درون
دهانی که قفل شده بود
گذاشت .
به سختی او را در در آغوش کشید . سرش را به سمت آسمان گرفت شروع به دادن تنفس
مصنوعی کرد تا اکسیژن به ریه هایش برسد . بخاطر جراحت روی سینه اش نمیتوانست قلبش را
ماساژدهد .انقدر این کار را ادامه داد تا بعد از دقایقی که به اندازه ی یک سال برای بهار گذشت ،
بهرام نفس عمیقی کشید .
خیالش که از نفس کشیدن او راحت شد سوئیچش را به بهار داد و گفت :
- تو برو در ماشین رو باز کن تا من بیارمش .
بهار دوان دوان به سمت ماشین رفت . در دلش خدا را هزاران بار شکر کرد که آرشام خودش را
زود رسانده بود . وگرنه او در آن قبرستان خلوت در روز شنبه دست تنها چه میکرد !؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸آرزو می کنم شب هایتان
🦋همیشه پر ستاره و زیبا باشد
🌸ماه وقتی میان ستاره ها
🦋می درخشد زیباست
🌸زیبایی ماه برای شما
🦋وسعت آسمان برای شما
💫شبتون بخیر
💫و در پناه خداوند مهربان
@kadboiranii
🦋همیشه پر ستاره و زیبا باشد
🌸ماه وقتی میان ستاره ها
🦋می درخشد زیباست
🌸زیبایی ماه برای شما
🦋وسعت آسمان برای شما
💫شبتون بخیر
💫و در پناه خداوند مهربان
@kadboiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠✨ای آنکه خدای خویش خوانیم تورا
🤍✨طاعت به سزا کجا توانیم تو را
💠✨گویند خدای را به حاجات بخوان
🤍✨حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
💠✨پر از مهری و بخشش و مغفرت
🤍✨که ما قطره هستیم و دریا تویی
💠✨الهی به امید لطف و کرم تو
🤍✨روزمان را شروع می کنیم
💠✨ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
🤍✨الـــهـــی بـــه امـــیـــد تـــو
@kadbanoiranii
👌🤞🌹🍃
🤍✨طاعت به سزا کجا توانیم تو را
💠✨گویند خدای را به حاجات بخوان
🤍✨حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
💠✨پر از مهری و بخشش و مغفرت
🤍✨که ما قطره هستیم و دریا تویی
💠✨الهی به امید لطف و کرم تو
🤍✨روزمان را شروع می کنیم
💠✨ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
🤍✨الـــهـــی بـــه امـــیـــد تـــو
@kadbanoiranii
👌🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خاگینه_ی_مغزدار_اصل_تبریز
نکته:شهد اگه زیاد بجوشه به خورد خاگینه نمیره
نکته:حتما شهد رو سرد به خاگینه داغ اضافه کنین،
شهد داغ باشه خاگینه خمیر میشه!
نکته:مواد میانی رو یکم که خاگینه گرفت اضافه کنین که نره تره خاگینه و وسط بمونه
نکته:اگه مواد خمیری تون سفت شد ماست و اگه خیلی شل بود یکم ارد اضافه کنین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
نکته:شهد اگه زیاد بجوشه به خورد خاگینه نمیره
نکته:حتما شهد رو سرد به خاگینه داغ اضافه کنین،
شهد داغ باشه خاگینه خمیر میشه!
نکته:مواد میانی رو یکم که خاگینه گرفت اضافه کنین که نره تره خاگینه و وسط بمونه
نکته:اگه مواد خمیری تون سفت شد ماست و اگه خیلی شل بود یکم ارد اضافه کنین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر