کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29K videos
95 files
43.3K links
Download Telegram
#پودینگ_شکلاتی_اورئو



مواد لازم:

بیسکوئیت اورئو دو بسته پودر شده ( یا هر بیسکوییت شکلاتی دلخواه در دسترس)
پودر كرم شکلات موجود در بازار يك بسته
شير سه پيمانه
شكر دو سه قاشق بمیزان دلخواه
شکلات تلخ صد گرم
پودر کاکائو دو ق س
قهوه فوری در صورت دلخواه بمیزان لازم
خامه دو ق س

طرز تهیه:

پودر کرم شکلات (کارامل) رو داخل شیر ریخته بهمراه شکر و پودر کاکائو و قهوه روی حرارت ملایم مدام هم میزنیم تا غلیظ شود و یک دقیقه بجوشد
خامه رو گرم کنید و شکلات رو داخلش ذوب کنید(گاناش)
و به شیر اضافه کنید و از روی حرارت برداشته در حمام یخ قرار داده و مدام هم بزنید تا کرم سنگین و غلیظ شود
از کرم و بیسکوییت پودر شده لایه لایه در ظرف سرو بریزید و در یخچال قرار بدید و به دلخواه تزیین کنید
من فقط غنچه گل سرخ دم دستم بود
انواع شکلات سنگی و برگ نعناع تازه هم میتونه گزینه های خوبی برای تزیین باشه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پنکیک_طرحدار



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#آب_دوغ_خیار

راز یه #آبدوغ خیار خوشرنگ و لعاب دار میدونی چیه؟

چند عدد خیار رو پوست بگیرید

نگینی خرد کنید

پوست خیار هارو به همراه

نمک
نعنا خشک
و دوغ
میکس کنید

به خیار ها اضافه
و گردو خرد شده و کشمش
سرو و هرطوری که دوست داشتین تزیین کنید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیاز_داغ_بدون_روغن


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#لوبیا_پلو #پلو_چشم_بلبلی #پلو_شوشتری

مواد لازم:

لوبیا چشم بلبلی150گرم
برنج 4پیمانه
ترکیپ پیاز داغ و پودر دارچین و پودر سیر مقداری
زردچوبه
شوید خشک یا تازه (من از خشک استفاده کردم)

طرز تهیه

اول از همه برنج رو پخته و کمی زردچوبه میریزیم و آبکشی میکنیم.
بعد لوبیاهای پخته شده رو هم آبکشی میکنیم
از قبل هم دوتا پیاز متوسط رو خرد کرده سرخ میکنیم وکمی پودر سیر و پودر دارچین بهش اضافه میکنیم و خوب تفت میدیم.
حالا کف قابلمه رو نون میندازیم(یا هر نوع ته دیگ دیگه ای که دوست داشتید مثل سیب زمینی یا کاهو)
بعد مانند فیلم یه لایه برنج یه لایه شوید ویه لایه لوبیا و پیاز داغ میریزیم تا آخر.
در آخر هم روغن داغ روی برنج میدیم و درش رو دم میکنیم به مدت 35دقیقه
ما با تن ماهی خوردیم با مرغ و گوشت هم خورده میشه به به
خیلییییی خوشمزس


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#آش_سرما_خوردگی

اگه سرماخوردی حتما این آش رو بخور !👌🏻

▫️ #شوربا ، یکی از ساده‌ترین و در عین حال خوشمزه‌ترین انواع آش هاست که طرز تهیه بسیار راحتی دارد و می‌توان در مدت زمان کوتاهی آن را تهیه کرد.

▫️ آش شوربا هم یکی از این غذاهاست که به دلیل موادغذایی زیاد و مقوی که در آن هست، برای جلوگیری از انواع سرماخوردگی‌ها بسیار مفید است.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_کوکوستار_تک_پرسی

مواد لازم برای کیک:

4 عدد تخم مرغ
1 لیوان شکر(لیوان 200 میلی ، یا پنج ششم لیوان دسته دار فرانسه یا پیمانه قنادی)
1 لیوان آب
1 لیوان روغن مایع
3 قاشق غذاخوری پودرکاکائو
1پاکت وانیل شکری(5 گرم و یا وانیل ایرانی کمی)
1 پاکت بکینگ پودر(10 گرم یا 2.5 قاشق چای خوری)
2.5 لیوان آرد

برای خیس کردن کیک:

1 الی 1.5 لیوان شیر

برای قسمت کوکوستار:

1 پاکت پودر کرم شانتی(75 گرم همان پودر خامه است که بهش اسانس اضافه شده، میتوانید پودر خامه را از لوازم قنادی بخرید و استفاده کنید)
1 استکان شیر سرد(استکان کمرباریک ترک،100 گرم)
1 قاشق غذاخوری پودرقند
1 قاشق غذاخوری کره آب شده و سرد شده(15 گرم)
1 لیوان پودر نارگیل

برای سس شکلاتی:

1 پاکت خامه صبحانه(200 میلی)
160 گرم شکلات(من 110 گرم شکلات تلخ و 50 گرم شکلات شیری استفاده کردم)

طرز تهیه کیک:

شکر و تخم مرغ را تا وقتی که کف کند خوب هم بزنید روغن و آب را اضافه کنید و یک دو ثانیه هم بزنید. مواد خشک را هم با الک کردن اضافه کنید و با دور کند همزن برقی هم بزنید. من در دستور ظرف پیرکس کوچک استفاده کردم، کاسه سوتلاچ یا داخل کاسه هایی شبیه کاسه سوفله که در مقابل گرما مقاوم باشند میتوانید درست کنید.
کمتر از نصف کاسه های چرب شده را با مایه کیک پر کنید و داخل فر 175درجه حرارت بالا و پایین از قبل گرم شده بپزید. چون ظرف ها کوچک است زود میپزد کیک های کاکائویی را از روی رنگ نمیشود تشخیص داد که پخته یا نه با خلال چوبی پخت کیک را تست کنید و کیک را زیاد خشک نکنید.
بعد از اینکه کیک ها کمی سرد شدند از کاسه خارج کرده با سلفون بپوشانید و دوباره داخل کاسه ها بذارید.
روی کیک ها شیر بریزید.من کلا 1.5 لیوان شیر ریختم(میتونید کمتر بریزید)

برای قسمت کوکوستار:

پودر کرم شانتی و شیر سرد را با همزن برقی هم بزنید تا سفت شود. سپس پودرقند، کره و پودرنارگیل را اضافه کرده و با دور کند همزن برقی هم بزنید.
از مواد کوکوستار روی کیک ها بریزید و با قاشق فشار بدید و صاف کنید تا کاملا شکل کاسه را بگیرد.
سپس یک ، دو ساعت داخل یخچال بذارید خودش را بگیرد.
برای سس شکلاتی، خامه را بدون جوشاندن گرم کنید و سپس از روی اجاق بردارید و شکلاتها را به خامه اضافه کرده هم بزنید. ابتدا سس رقیق است اما وقتی 1 ساعت در دمای اتاق بماند قوام میگیرد(میتوانید داخل یخچال بذارید)وقتی به قوام عسل رسید روی کیکها بریزید.من با پودر پسته و چوب شکلات تزئین کردم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_کوکوستار_تک_پرسی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_کیف_لوازم_آرایشی
#تم_آرایشی
#کیف_آرایشی
#کیک_تاپ_فوروارد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_تم_پاپیت
#تم_پاپ_ایت
#یونیکورن
#تاپر_پاپیت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_عروسی_با_تزیین_ویفرپیپر
#تم_عروسی
#دکور_مدرن_ویفر_پیپر
#کیک_طبقاتی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_مدرن_با_تزیین_ویفرپیپر
#دکور_مدرن_ویفرپیپر
#کیک_ویفرپیپری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ماسوره_کاری
#تمرین_ماسوره_کاری

طرح ها مهم و کاربردی شده نیاز به دقت بیشتر داره

حتما تمرین هارو ادامه بدید نحوه درست دست گرفتن ماسوره و فشار دادن دستتون به مرور زمان و تمرین بیشتر بهتر و بهتر میشه

موفق باشید🌺🌺


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیک_شکلاتی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیک_شکلاتی

۱ عدد موز⁣
۱ فنجان بستنی شکلاتی⁣
۱ ق‌غ پودر کاکائو⁣
۱/۲ فنجان خامه قنادی⁣
۱ فنجان شیر⁣
خامه فرم گرفته⁣
شکلات⁣

‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیویکم

آرشام خان شما ببخشید کیان خیلی غیرتیه . غیرت چشماشو کور میکنه .
حرف کیمیا آرشام را به خنده انداخت . با لحنی که تمسخر از آن میبارید گفت :
- اگه غیرت اینه من از خدامه که بی غیرت باشم اما در یک زمان دلم دو هوایی نباشه .دلتون رو به
این حرفای مسخره خوش کنین . ما باید بریم .
کیوان در حال وارسی صورت برادرش بود . زیر لب غرید :
- مگه نگفتم دور و برش نیا ... چرا دست بر نمیداری ؟ خوشت میاد خودتو انگشت نما کنی .
برادرش که از درد به خودش می پیچید زمزمه کرد :
- حرف مفت نزن . به تو ربطی نداره .
- پس کتکایی که خوردی نوش جونت .
- گفتم خفه . من اگه این مردکو آدم نکنم کیان نیستم .
آرشام بی توجه به پچ پچ آندو دست بهاری که ماتش برده بود را گرفت و مانند عروسکی همراه
خود کشید . کیان با دیدن این صحنه کیوان را از روبرویش کنار زد و به دنبالش دوید .
- صبر کن ببینم کجا میرید ؟
در آستانه در با چشمان پر از خشم آرمیتا مواجه شد .
- به هر کسی که میپرستی قسم اگه پاتو از در بیرون بذاری دیگه پشت گوشتو دیدی منو دیدی .
کیان مستاصل به چهره ی درمانده و پر از غمش خیره شد . با لرزش چشمانش درد او را از
نگاهش خواند . برای رفعِ رجوع
کردن کارش گفت :
- اشتباه برداشت نکن من به بهار اونجور که تو فکر میکنی احساسی ندارم اما قبول کن در نبود
دایی باید مراقبش باشم . دیدی چه جور دنبال برادرت راه افتاد . اون نمیتونه برای خودش عاقلانه
تصمیم بگیره .
آرمیتا صدایش را پایین آورد به صورت درگوشی با حرص گفت
چطور اون زمانی که تو را از یه ازدواج اجباری نجات داد و خودشو سپر بالی تو کرد عاقل بود و
درست تصمیم میگرفت !!
با ناراحتیی که در نگاهش موج میزد ، کیان متوجه شد سوتی بدی داده است . دستش را دور شانه
ی او انداخت و گفت :
- درست میگیا من به عادت گذشته بودم . تو ناراحت نباش بالاخره سالها با هم زندگی کردن
اینجور حساسیتها رو هم داره . اگه کیمیا هم بود من همین طور غیرتی میشدم .
- لطفا برادر منو اینجور فرض نکن که در پی اغفال دخترای فامیل شماست . خودت میدونی با
تیپ و قیافه ای که داره لب تر کنه کلی کشته مرده داره .
کیمیا و کیوان سری به چپ و راست تکان دادند و از در بیرون زدند . کیوان در راه پله موضوع را از
او پرسید . کیمیا که از دیدن بهار و آرشام در کنار هم به شدت عصبانی بود هر چه که در تصور
خودش بود بر علیه بهار گفت .
- ما وقتی رسیدیم اون دوتا با هم گلاویز بودنو بهار بینشون ایستاده بود و دست ارشام رو عقب
میکشید . انگار کیان اون دوتا را با هم دیده و غیرتی شده بود که با هم دعواشون شده بود . هر چه
منو آرمیتا تلاش میکردیم نمیتونستیم از هم جداشون کنیم اما بهار نشسته بود و اشک میریخت . با
اشکی که اون میریخت فکر کنم حتما گندی بالا اورده که میترسید ما بفهمیم .
- بسه کیمیا ... تو که وقتی رسیدی اون دوتا دعوا میکردن . چرا داری برای خودت داستان سازی
میکنی . حق نداری برای مامان چنین چیزی رو تعریف کنی . .. فهمیدی؟!
کیمیا شانه هایش را بالا انداخت و گفت :
- اگه بپرسه نمیتونم که دروغ بگم .
- من نگفتن دروغ بگو اما چیزی که ندیدی هم با حدسیات خودت مدرک سازی نکنو تحویل مامان
نده .
کیمیا بین راه ایستاد و به صورت برادرش نگاه کرد و کنجکاو پرسید :
- من موندم تو چرا انقدر از این دختره ی نچسب دفاع میکنی ! خبریه ؟
کیوان دست کیمیا را کشید و گفت
تابرای منم حرف در نیوردی بریم که از زبون شما زنها فتنه ها بلند میشه .




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیودوم


دستمال را به گوشه ی لبش کشید و بشقاب غذا را عقب کشید . به صندلی تکیه داد .
- چیزی نخوردی که ... اگه چیزه دیگه ای دوست داری بگو برات بگیرم .
از وقتی که از خانه بیرون زده بودند اولین جمله ای بود که به زبان آورده بود . سکوتی که بینشان
بود دو طرفه بود . با شنیدن
پیشنهادش سرش را بالا گرفت و به صورت کبود و ورم کرده ی او نگاه کرد و به آرامی گفت :
- ممنون از این بیشتر نمیتونم بخورم .
- بهار خانوم اگه ببینم دوباره خودتو به این روز انداختی من میدونم و تو . دیدی که من دیوونه ام
پس نذار این دیوونگی رو به نمایش بذارم . هم تو اذیت میشی هم من دوست ندارم تو رو اذیت
کنم .
- چشم .
- آفرین دختر خوب ... نمردمو دیدم که یه بار بدون بحث و جدل به حرفم گوش بدی . خودت
میدونی هر حرفی میزنم برای خوبی خودته .
- یه خواهش بکنم گوش میکنی ؟
آرشام لبخند روی لبش نقش بست بعد از چهار روز این حرف بهار برایش زیباترین حرف بود که
میشنید . اینکه بهار از او خواهشی داشته باشد .
- اگه بتونم حتما ... چی میخوای ؟
- خواهش میکنم نگران من نشو و طرف من نیا . من الان گاو پیشونی سفید شدم . میدونم
برگردم خونه نگاه همه به من عوض شده . شما تا حدی با مشکالت من آشنا هستی پس شما هم
به اون مشکالت چیزی اضافه نکن . من از پس خودم
بر میام نگرانی شما رو نمی خوام . نمیدونم چی شد شما ناگهانی تو زندگی من پیداتون شد . باور
کنین من قبلا انقدر مشکل نداشتم که الان دارم
یکی از ابروهای آرشام بالا رفت و با ژست دختر کشی گفت :
- یعنی من به تو خیانت کردمو به عشق خارج رفتن ولت کردم ؟!...من کتکت زدمو گوشه ی
بیمارستان رهات کردم !!...من تو رو به باغ جعفر خان تبعید کردمو با تو خصمانه رفتار کردم !...
من مراسم عقد و نامزدی برای اون نامرد گرفتم تا دلتو بسوزونم !...من باعث کدومش بودم ؟ اگه
یه دلیل برای نبودنم بیاری که منطقی باشه نامردم اگه منو دیگه ببینی.
بهار با حرف های او به فکر فرو رفت . در تمام لحظاتی که او نام برد فقط حمایت های او را داشت
. ضربه را از خودی ترها خورده بود . اما در ته دلش وجود او را نمیخواست . میدانست این بودن
باعث بهم خوردن نظم زندگیش میشود .
- راستش در این موارد حق با شماست اما بودن شما در اطراف من داره حساسیت ایجاد میکنه .
میخوام بعد از رفتن کیان زندگی آرومی داشته باشم نه اینکه بنوعی دیگه اذیت بشم . الان نگاه
همه روی من زوم شده .نمیدونم ....تونستم حرف دلمو بگم یا نه ؟ در ضمن الان من و شما عزا
داریم درست نبود با هم بیایم بیرون و جلوی چشم دیگران دست منو بگیری .
- اگه تنها مشکلت اینه . من فقط بخاطر آسایش تو بیشتر مراعات میکنم ... فقط بخاطر تو... نه
دیگران چون برام بی ارزشن .
من ذاتا از افراد فضول و احمق بیزارم برای همین نه نظرشون نه عقایدشون برام مهم نیستن .
- اما من بین اینگونه افراد بزرگ شدم .
- برای همین میگم بخاطر وجود تو و آرامشت این موردو قبول میکنم .اما به یه شرط .....
بهار با مکث او چشمانش را از روی میز به سمت لبهای او بالا برد و منتظر ادامه ی کلامش شد .
سکوتش که طولانی شد به چشمان او که مشتاقانه او را رصد میکرد نگاه کرد و زمزمه کرد :
- چه شرطی ؟!
- اینکه هر از گاهی همو بیرون از خونه تون ببینیم .
بهار آشفته شد و دستانش را مشت کرد و گفت :
- خودتون میدونین من نمیتونم با شما بیرون از خونه قرار بذارم . این خواسته تون عاقلانه نیست



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیوسوم

من نگفتم بریم رستوران و پارک ... هر وقت شرایطش بود بیا خونه باغ جعفر خان . میدونی که
من بخاطر پدر بزرگم مجبورم تو اون باغ بمونم . اونجا با خیال راحت همو میبینیم .هر وقت هم که
فرصتی پیش اومد جایی غیر از اون خونه میبینمت . مثلا محیط کار یا .........
- چرا دیدن من انقدر براتون مهمه . من اون شب نامزدی هم گفتم در مورد من خیالات برای
خودتون نبافین .
حرفای مادرمو فراموش کنین . اون موقع بخاطر اینکه ناراحتش نکنم حرفی نزدم . پس از فکر و
خیال بیرون بیاین .
آرشام با نگاهی مخمور و جذاب به چشمانش خیره شد و سرش را به سمت جلو کشید و آرام گفت
:
- تو، فکر و خیال نیستی ... تو خود واقعیت زندگی منی اینو در آینده بهت ثابت میکنم .
خودش را عقب کشید و صدایش را صاف کرد و با ملایمت حرفش را ادامه داد .
- مطمئن باش قرار نیست فعال در مورد احساس من و خواسته های من چیزی بشنوی . انقدر
احمق نیستم ندونم تو هنوزم داغداری و دلت به تازگی شکسته پس این بحث تا هر وقت که لازم
باشه مسکوت باقی میمونه .
بهار سرش را پایین انداخت و گفت :
- من قولی نمیدم که فردا از پسش بر نیام اما اگه تونستم در حد یه دختر عمه همراهیت میکنم .
البته اگه پدرم متوجه بشه و جلوگیری کنه من کاری ازم بر نمیاد .
آرشام دستانش را به هم سایید و با شیطنت گفت :
- عالیه دختر عمه ی عزیز ....پاشو بریم تا پرونده ی دوتامونو نپیچیدن .
در حالی که هر دو از پشت میز بلند میشدند به ظرف غذا اشاره کردو گفت :
- جوجه دوست نداشتی .
- نه ...من عاشق کوبیده ام .
- پس چرا نگفتی
وقتی بازور منو اوردی اینجا و خودت غذا سفارش دادی چی میگفتم ؟
آرشام لبخندی زد و گفت :
- تقصیر اون پسرعمه ی نامردته که برام حواس نذاشته لیدی . بعدا جبران میکنم . قصدم فقط
غذا خوردن تو بود . همین یه کم هم برام کافی بود .
- وقتی مثل میرغضب روبروم نشستی مجبور بودم بخورم . اما بی انصافیه نگم جوجه هاش هم
خوش طعم بود .
دل آرشام از حرف بهار زیرورو شد . هر حرکت و رفتارش برایش جذاب و دلنشین بود . این بهار
که بعد از روزها در این مکان با او به سخن نشسته بود عجیب دلبری میکرد و خودش خبر نداشت
.
- پس میرغضب بودن هم فایده هایی داره ... البته اگه جوجه ها خوش طعم باشن .
بهار لبخند پررنگی روی لبش نقش بست و با نگاهی کوتاه به صورت کبود اما جذابش گفت :
- ای تقریبا .
با پیاده شدن از ماشین با نگاه برزخی کیوان روبرو شد . در دلش آهی کشید و گفت :
» خدایا اینو کجای دلم بذارم بابامو و کیان کم بودن اینم اضافه شد «
با شرم سرش را پایین انداخت و زمانی که از کنارش گذر میکرد سلام آرامی کرد و رد شد .
عجیب بود که کیوان هم آرام سالمش را پاسخ گفت . خدا را شکر انگار ترکش های نگاه او به
سمت او نشانه نرفته بود . پس هدف نفر بعدیست . بدون مکث وارد حیاط شد . تازه نفس
عمیقش را بیرون داده بود که صدای رؤیا نفس در سینه اش حبس کرد .
- بهار بیا بالا ببینم .
این یعنی رؤیا جانش خیلی عصبی و خشمگین است . خدا این روز پر ماجرا را به خیر بگذارند. هر
چندکه باید تا ساعتهای پیاپی به غرغرهای او گوش میداد اما از خشم و عصبانیت پدرش بهتر بود


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیوچهارم

نگاه سرد و بی تفاوت آرشام به کیوان خیره شد . سوئیچ را دور انگشتش تابی داد و منتظر باز
شدن راه ورودش شد .
کیوان با ناراحتی گفت :
- میشه بریم جایی تا چند لحظه با هم حرف بزنیم ؟
- در مورده ....؟
- بهار .
- من حرفی باشما ندارم . اگه تو حرف داری همین جا بگو . من خسته ام و میخوام برگردم .
- چرا اینکار رو میکنی؟
- متوجه ی منظورت نمیشم . واضح حرفتو بزن .
کیوان نگاهی به داخل حیاط انداخت . بدون آنکه وارد شوند در را بست . آرشام اخمی کرد و گفت :
- واجبه تو کوچه حرف بزنی؟
- تو خونه هزارتا گوش برای شنیدنه ... چرا کاری میکنی برای بهار حرف در بیاد . چرا بدنامش
میکنی ؟
آرشام چشمانش را ریز کرد و اخم هایش عمیقتر شد . با سکوتش کیوان را جری تر کرد .
- فکر نکن دایی بیمارستانه و ما میذاریم بهار و بازیچه ی دست خودت بکنی . اون دختر ساده و
مظلومیه . نذار با کارای شما اون قربونی بشه .
آرشام با خشم کنترل شده ای گفت :
- فکر کنم چشمات به عینک احتیاج داره .
او را کنار زد و زنگ طبقه ی اول را فشرد . کیوان بازویش را به عقب کشید . آرشام با چشمانی که
از خشم قرمز شده بود و به شدت ترسناک شده بود غرش کنان گفت
جوجه این حرفا رو باید به اون داداش عوضیت بگی نه من ... من خودم میدونم با بهار چه جوری
برخورد کنم احتیاجی به نصیحت های تو ندارم . اگه دلت برای بهار میسوزه اون نامرد و ازش دور
نگه دار تا بیشتر بهش آسیب نزنه .
- آرشام حواست باشه داری چی میگی ؟ گندو تو بالا میاری من به داداشم هشدار بدم !! من
نمیدونم تا این سن با چند نفر بودی و چه جوری خودتو سرگرم میکردی ... اما بدون اینجا ایرانه .
بهار هم مثل کیمیا ناموس ماست . بهش چپ نگاه کنی با من طرفی .
آرشام نفسش را پر صدا بیرون داد و گفت :
- هی پسر من از داداش تو سالمتر زندگی کردم خیالت جمع ... هر چند که من آدم توضیح دادن
به تو نیستم اما بخاطر بهار گفتم تا خیالات برای خودت نبافی . اگه بهار دختر دایی توئه ، دختر
عمه ی منم هست . پس برای منم مهمه . پس
شاخو شونه نکش که شاختو میشکنم . تو حواست به خواهر خودت باشه ... بهار احتیاج به آقا بالا
سر و مردایی از خون
کیان نداره .
به دری که در بین جدال آندو باز شده بود نگاهی کرد و گفت:
- حالا که بحث هشدار پیش اومد از طرف من به کیان بگو اگه به خواهر من بخواد خیانت کنه بد
میبینه .
سرش را به سمت در ورودی چرخاند و وارد حیاط شد .از در رو به حیاط وارد طبقه اول شد . بعد از
تشکر بخاطر
زحماتی که در آن چند روز برای مراسم الهه کشیده بودند از همه ی اقوامی که در آنجا حضور
داشتند خدا حافظی کرد
و به طبقه ی بالا رفت .
از پشت در صدای غرغر رؤیا بطور واضح شنیده میشد . دلش برای بهار سوخت . بین چه خانواده
ی پر هیاهویی زندگی میکرد . پیش خود فکر کرد آرمیتا میتواند چنین خانواده ای را برای یک
لحظه تحمل کند ؟ نه محکمی جواب سوالش بود


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیوپنجم

با فشردن زنگ آپارتمان صدای رؤیا قطع شد . بعد از مکثی در باز شد و رؤیا با اخم های در هم در
آستانه ی در نمایان شد .
- سلام رؤیا خانوم . شرمنده که باعث ناراحتیتون شدم . راستش .........
رؤیا میان حرفش پرید و با ناراحتی گفت :
- آقای محترم شما میدونید تا بهرام حالش خوب نشه من مسئول کارهای بهار و بهنامم ؟! ... شما
کاری کردید که اگه به
گوش بهرام برسه برای من زندگی نمیذاره . خواهشا اگه بهار براتون ارزش داره باعث
آبروریزیش نشین . سالها بزرگش نکردم که دم به ساعت بخاطر رفتارش حرف از خانواده ی
شوهر بشنومم . بگن چون نامادری بود برای تربیتش کاری
نکرده و بی خیاله .بهار بی فکره ... بعضی وقتا یادش میره نباید یه چیزاییو بگه یا یه جاهایی با یه
ادمایی رو نباید بره ! ...
شما که خودتون به اوضاع واقفید رعایت کنین . از این به بعد هم هر جا میخوای ببریش اول از
باباش اجازه بگیرین تا برای بهار هم شر درست نشه . از وقتی شما رفتین مدام عمه شو دخترش
پشت سرش حرف زدن .
- من کاری بدی نکردم فقط بردمش رستوران به زور غذا به خوردش دادم . هر کس حرف داره
بیاد تو روی خودم
حرف بزنه تا جوابش رو بگیره .
- از لطفتون ممنون ... فعال دور بهار و خط بکشین . درسته فامیلش هستین اما هر وقت پدرش
برگشت خونه ، اونوقت
رفت و آمد کنین .
آرشام سرش را پایین انداخت و گفت :
- چشم . از زحمتی که تو این چند روز تقبل کردین ممنون . اگه امری بود در خدمتم . فعال با اجازه
بعد از خداحافظی از پله ها رو به پایین سرازیر شد . در راه پله ی دوم با کیمیا روبرو شد .
- نکنه تو هم دلت براش میسوزه ؟... اگه اینطوره بهتره نسوزه این شگرد بهاره تا خودشو تو دل
همه جا کنه .
نفسش را پر صدا بیرون فرستاد . امروز باید توسط اهالی این خانه بازجویی میشد... تازه درد بهار
را میفهمید . زندگی در این دیوانه خانه انسان را به مرز جنون میکشاند چه برسد به دختر مظلوم و
صبوری مانند بهار.
- مگه از شما در مورد بهار نظر خواستم ؟
کیمیا جا خورد . توقع این برخورد را از او نداشت .
- من خواستم بگم شاید شما زیاد بهار رو نمیشناسین اما ما ..........
آرشام به او تنه ای زد و از کنارش رد شد . در حال رفتن با اخم گفت :
- اتفاقا خیلی خوب میشناسمو احتیاج به گفتن شما ندارم . خوبی بهار اینه مثل دختر عمه ش
بجای نخ طناب
دست طرف مقابل نمیده ... روز خوش .
کیمیا از خشم در حال انفجار بود ، در دل ناسزایی به بهار و او داد . تا به حال کسی او را اینگونه به
استهزاءنگرفته
بود . چقدر برایش سخت بود در برابر بهار در این مورد خاص کم بیاورد . از پله ها سرازیر شد .با
لب و لوچه ای آویزان وارد خانه ی خودشان شد .تیرش به سنگ خورده بود و همین موضوع
دمغش کرده بود .
آرشام بدون معطلی از آن خانه و افرادش فرار کرد . در دل احمقی نثار آرمیتا کرد و گفت :
- بیچاره ... تو مگه میتونی با این افراد زندگی کنی ؟!!



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Migiram Daste Toro (Original Mix)
Sohrab Pakzad
#سهراب پاڪزاد 🎵

#میگیرم دست تورو

یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii