کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.82K subscribers
23K photos
28.1K videos
95 files
42.3K links
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#فینگرفود سه سوته با نون تست 🍞

‌∾ نان تست تازه
‌∾ ژامبون
‌∾ سس مایونز
‌∾ پنیر چدار ورقه ای
‌∾ تخم مرغ
‌∾ نمک و فلفل
‌∾ پودر پانکو‌ سوخاری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_لقمه_با_روکش_شکلات



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_رویایی_توت_فرنگی

مواد لازم کیک رؤیایی توت فرنگی
کیک اسفنجی7 یا 8 تخم مرغی (یا شیفون) در قالب مربعی 22 در 22 در 10
توت فرنگی تازه حدود یک کیلو
خامه فرم گرفته حدود یک کیلو
شربت ساده رقیق یا آب کمپوت اناناس یا آب میوه برای مرطوب کردن کیک
در پستهای قبل طرز تهیه کیک اسفنجی پایه رو گذاشتم براتون دوستان،لازمه مجددا پست بشه؟

حدود نیمی از توت فرنگی ها را از وسط برش بزنید و با دستمال آشپزخانه کاملا خشک کنید
کیک را پس از سرد شدن، به سه لایه با ضخامت حدود یک و نیم سانتیمتری برش بزنید، باچند قاشق شربت رقیق، مرطوب کنید، لایه زیرین کیک را در ظرف سرو قرار دهید، روی آن کمی خامه فرم گرفته بزنید و با پالت صاف کنید بعد توت فرنگی ها را مرتب روی خامه بچینید دوباره مقداری خامه روی توت فرنگی ها بریزد و با پالت صاف کنید
(در صورت تمایل کمی گردوی خرد شده روی مواد بریزد) یک لایه کیک روی خامه قرار دهید و مجددا همین کار را تکرار کنید تا لایه ها تمام شود. روی لایه سوم(آخر)کمی خامه بزنید و صاف کنید، کیک را یک ساعت در یخچال قرار دهید تا کاملا سرد و سفت شود
کیک را از یخچال خارج کرده با چاقوی اره ای بلند اطراف آن را به صورت کاملا عمودی ببرید تا مرتب شود سپس توت فرنگی های باقیمانده را روی کیک بچینید و ما بین آنها را با خامه فرم گرفته تزیین کنید. در صورت تمایل در آخر کار روی توت فرنگی ها را بریلوی شفاف رقیق شده بزنید
نکته
به جای کیک اسفنجی از انواع کیکهای شیفون ساده یا کاکائویی هم میتوانید استفاده کنید
می توانید بعد از فرم دادن خامه، 200 گرم از میزان خامه کم کنید و به همان مقدار پنیر ماسکارپونه به خامه اضافه کنید(یعنی 800 گرم خامه + 200 گرم پنیر ماسکارپونه استفاده کنید) و باهم مخلوط کنید تا کرم پنیری داشته باشید
می توانید به جای توت فرنگی از میوه های دلخواه دیگر مثل گیلاس یا انگور هم استفاده کنید‏


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_رویایی_توت_فرنگی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#غذای_سنتی_و_شگفت_انگیز_ترکیه_ای_ گووِچ(güveç)

بازم همراه من باش تا به سفری دلپذیر به عالم طعم‌های ترکیه بریم و این غذا رو تو آشپزخونه خودتون تجربه کنید.
تاحالا این غذا رو امتحان کردی چطور بوده ؟

مواد لازم:

۱ عدد پیاز
۵۰۰گرم گوشت (گوسفندی یا گوساله)
۵ حبه سیر
۱ عدد فلفل دلمه یا فلفل سبز
۱ عدد فلفل کاپی
۳ عدد گوجه
۱ قاشق رب کوجه
نمک ،فلفل سیاه، پولبیبر، آویشن به میزان لازم
۱ پیمانه آب

مواد خمیر:

۱ پیمانه آب
۱۰ گرم مایه خمیر
۱ قاشق چای خوری شکر
۲ قاشق ماست
۲ قاشق روغن
۱_۱.۵ پیمانه آرد
۱ قاشق جای خوری نمک

پارت اول

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔥دمای فر ۲۰۰ درجه حرارت بالا و پایین تا زمانی که رویه نان ها کاملا طلایی بشه

بزارید کامل مواد گوشتی پخته بشه و بعد داخل ظروف سفالی بریزید.
مقدار آبی که برای پخت مواد گوشتی میریزید دقت کنید زیاد نباشه موقعی که خمیر رو‌ داخل ظروف میزارید نباید آب مواد سطح ظرف و بگیره که به خمیر بخوره حتما رعایت کنید وگرنه خمیر از داخل پخته نمیشه .
مواد گوشتی و که داخل ظرف سفالی ریختید اجازه بدید کاملا خنک بشه .
فر و از قبل حتما گرم کنید .

پارت دوم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدویازدهم

یه لحظه بیا کارت دارم .
بهار نگاهی به آرشام کرد و گفت :
- من میرم و برمیگردم .
آرشام از روی میز کناری شاخه گل سرخی برداشت و گفت :
- برو گل همیشه بهارم خوش باش .
چشمان حاضرین قد توپ تنیس شده بود . بهت و ناباوری باعث شد آرشام به خودش بیاید و
بفهمد زیاده روی کرده با لبخندی گفت :
- چیه چرا چشماتون داره از حدقه بیرون میزنه . من همیشه تو خونه بهش میگم گل همیشه بهار..
عادته دیگه ...یه دختر عمه که بیشتر ندارم .
کیوان و بهار از جمع دور شدند و نزدیک جایی که کیان ایستاده بود زیر درختی دور میزی نشستند
. بهار با اخم گفت :
- چی شده کیوان خان نمیترسی مامانت منو تو رو ببینه و عاق والدین بشی ؟
- بهار دست از نیش زدن بردار ... تو با این پسره چه صنمی داری که از کنارش تکون نمیخوری
... یا نه بهتره بگم این پسره آویزونت شده و نمیذاره تنها باشی .
- خوشت میاد تنها باشم و غصه ی نداشته هامو بخورم .
- بهار ؟!
بهار با دلخوری نگاهش کرد و گفت :
- بله .
- چرا انقدر عوض شدی ؟
- خوبه که عوض شدم الاقل مثل اطرافیانم عوضی نشدم . الاقل پشت مادرم پنهون نمیشم و به
دیگران ضربه بزنم .
- اما برعکس حرفای تو من فکر میکنم کیان راست میگه که تو بخاطر این پسره ردش کردی
بهار بهت زده نگاهش کرد و با صدایی که از خشم بالا رفته بود گفت :
- کیان غلط کرده که این حرفو زده . اگه جرأت داره بیاد روبروی خودم حرف بزنه .
- جرأتشو دارم اگه تو از کنار معشوقت بلند شی و یه نگاهی هم به فامیلت بندازی .
با صدای خش دار کیان از جا پرید . کیان دستانش را بالای صندلیش گذاشت و در حالی که
سرش
را پایین می آورد رو به کیوان گفت :
- داداش شما چند لحظه برو پیش آرمیتا تا حوصله ش سر نره تا من بیام .
- کیان تو دیگه متاهلی .
کیان سرش را بالا گرفت . خندید و گفت :
- کاریش ندارم که... خودش میدونه از وقتی نه گفت ... دیگه برام ارزش نداره اما میخوام چندتا
جمله ی
آخر رو بهش بگم .
کیوان با تردید از پشت میز بلند شد و آرام گفت :
- شب نامزدیتو برای گذشته ها خراب نکن .
بهار با خشم از روی صندلی بلند شد . از چیزی که میشنید خشمش به طوفان تبدیل شد .انگار
بدهکار هم شده بود . با خشم به کیان زل زد و گفت :
- من با تو حرفی ندارم که بشینم به حرفای مزخرفت گوش کنم . اگه منتظر شنیدن کلمه ی
تبریکی ... متاسفم نمیتونم این کلمه رو بهت بگم فقط آرزومه یه روز بدبختی و خواریتو ببینم . اگه
خدا عادل باشه که هست .... تو همین دنیا
تقاصتو پس میدی.
کیوان با ناراحتی به او نگاه کرد . برادرش بود و دوست نداشت در چنین روزی چنین دعایی پشت
زندگیش باشد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدودوازدهم

بهار زمانی که از کنارش میگذشت با خشم گل سرخ رو توی صورتش کوبیدوگفت :
- تو هم مثل برادرتی... خوبه که دارم کم کم همه ی اطرافیانمو میشناسم .... فقط موندم تو چرا؟
تو که خودت شاهد
حالو روز من بودی .
هردو با بهت نگاهش کردند . کیوان با تردید گفت :
- بهار داری از روی عصبانیت حرف میزنی .
- نخیر تازه دارم شماها رو بهتر میشنام ..
رو به کیان کرد و گفت :
- تو چرا وقتی از من بدت میاد نامزد خوشگل و امروزیتو ول کردی و اومدی توی این جای ساکت
منو ببینی ؟
برو و بذار منم به فکر زندگی خودم باشم ... منم مثل تو دارم بهترینا رو برای خودم انتخاب میکنم .
بعد از اتمام حرفش با خشم نگاهی به کیان حیرت زده کرد و با قدمهای محکم از آنجا دور شد .
با هر گامی که برمیداشت در دلش زار میزد . دیگر هیچ چیزی از آن لاشه متعفن در قلبش باقی
نمانده بود .
کیان خبر نداشت با رفتار های هیستریکش چه لطف بزرگی به بهار و آینده ی او کرد که اگر
میدانست چنین نمیکرد .
با رفتن بهار حس کرد پاهایش بی رمق شد .هنوز حرفای تند و تیز و خشمی که درون چشمانش
بود او را ازحیرت بیرون نیاورده بود.
حالش انقدر خراب بود که کیوان تکانش داد تا متوجه حضورش شد .
- با تو هستم کیان ... راستش و بگو چه کارش کردی که این طور نفرینت کرد . نگاهش پر از
خشم بود . اصلا انگار عوض شده بود و بهار سابق نبود .
کیان در دل نالید ) خودم میدونم ( . خودش میدانست پل های پشت سر را خراب کرده اما ته
قلبش امیدوار بود هنوزم
علاقه ای در وجودش باقی مانده باشد . احساس رضایت نداشت واین حس او را سر در گم کرده
بود . دلش بهانه گیر شده بود . نگاهش در پی بهار روان شد. وقتی کنار آرشام و بهنام ایستاد
قلبش تیر کشید . با اینکه تازه ساعتی از عقدش گذشته بود هیچ شادی و شوقی به این امر
نداشت . با دستان کیوان به سمت جایگاهش هدایت شد .
کیوان اخمی کرد و گفت :
- این جور که حال تو خرابه به تمام حرفات شک دارم کیان . خدا لعنتت نکنه با زندگی خودت چه
کار کردی که شبیه میت شدی ؟ منم پیش بهار خراب کردی .
حرفش که تمام شد از کنار برادرش گذشت .نگاهش به آرمیتا افتاد که در جمع دوستانش
میرقصید و با لباس نامناسبی که پوشیده بود دل هر مردی را میلرزاند . آهی کشید و در دل گفت :
- لیاقتت همین بود بی غیرت ...... حیف بهار که با کی عوضش کردی .
****
نگاهش در میان جمعیت در چرخش بود .روی صورتش زوم کرد . با هر لبخندی که روی لبش
میدید دلش بیشتر هوای گذشته را میکرد . چه شد که کارش به اینجا کشید ؟! آنهمه عشق و
علاقه چگونه با یک تعصب کور و عصبانیت بی جا ، جایش عوض شد .
با دیدن بهار در کنار آنها ضربان قلبش بیشتر از قبل شد . خودش میدانست حساسیت زیادش
روی بهار ، از ترس از دست دادن
تکه ای از وجود الهه و یادگار روزهای عاشقانه زیستنش بود . بهار نماد عشقش بود . گاهی همین
نماد عشق او را تا سرحد جنون میبرد و او را از خشم زیاد به اژدهایی وحشتناک تبدیل میکرد .
برای فرار از خودش و آن خشم عظیم راهی جز دوری از او نداشت .
نامهربانیش هم نشان از دوست داشتن زیادش بود . میترسید ضربه هایی که در گذشته نصیبش
شده را سر آن یادگار با ارزش خالی کند .
با صدای رؤیا به خود آمد.
- هنوز فراموشش نکردی؟ انقدری که اون به زندگیش چسبیده و خوشه ، تو فقط خودت و دیگرانو
زجر دادی . تمومش کن بهرام ...ببین اونی که کنارش نشسته شوهرشه ... بخدا اگه شوهر


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوسیزدهم

نداشت خودم میرفتم خواستگاریش تا تو رو از این همه عذاب و درد نجات بدم ... باور کن من هم
خسته شدم ... دیگه تحمل این زندگی که به خاطر وجود بهنام بهم وصله نه دلخوشی نداشته ام ،
رو ندارم ... یه زن چقدر میتونه تحمل کنه زیر سایه یه زن دیگه زندگی کنه ..... منم درد میکشمو و
صدام در نمیاد .
- بسه رؤیا انقدر داغونم که حوصله ی خودمو ندارم چه برسه غرغرای تو ... نه توقع دارم مرهم
درد باشی ...نه نمک رو زخمم بپاش .... بریدم بخدا .
کف دستش را محکم روی میز کوبید و از روی صندلی بلند شد . نفس عمیقی کشید و گفت :
- بجای ضجه مویه کردن برو اون دخترو بیارش اینجا پیش خودت بشون .... نمیخوام زیاد بهش
وابسته بشه .
رؤیا پوزخندی زد .با لحن توبیخ گونه گفت :
- اینهمه سال مانع دیدارشون شدی فایده داشت ؟ علاقه بین مادر و فرزندی تو خون اونا جریان
داره نمیتونی که منکر اون بشی . بذار اونا هم برای مدتی که پیش هم هستن لذت ببرن .
با خشم دستانش را روی میز گذاشت و به سمتش خم شد و گفت :
- بگو از خدات بهار بره و جلوی چشم تو نباشه ... فکر میکنی نمیدونم از خداته بهار تو خونه نباشه
.
رؤیا با خشم گفت :
- خیلی بی چشم و رویی بهرام .... کم خدمتشو کردم . مثل بچه ی خودم تر و خشکش کردم .
اینه دست مزدم؟
- اون که وظیفه ت بود . اصلا به خاطر وجود بهار بود که تو هستی . اما نگو که کم با نیش زبونت
آزارش دادی . دردی که نیشات داره تمام زحماتت رو به باد میده . درست عین گاو نه من شیر دِه
.... خوبی میکنیا اما آخرش با همون نیش زبونت همشو خنثی میکنی .
- من نیش میزنم ؟! خیلی بی انصافی بهرام
آره من بی انصاف .... امیدوارم شب خواستگاریش یادت باشه با حرف هایی که بار منو بهار
کردی چه جوری منو دیوونه کردی که نزدیک بود دخترم زیر دستم بمیره ... اونوقت که بخودم
اومدم از ناراحتی نتونستم تو چشم بچه م نگاه کنم و بیشتر از هم دور شدیم .
رؤیا از جا برخاست و با حرص گفت :
- برم پرنسست رو بیارم تا کارای جنون آمیز خودت رو به پای من ننوشتی .
پشت دستش کوبید و گفت :
- بشکنه دستی که نمک نداره ... شانسه منم اینه دیگه .
از همان فاصله به بهاری که از پیش کیان و کیوان بر میگشت نگاه کرد . رؤیا به او رسید و او را با
خود همراه کرد .
حوصله جمع را نداشت . میخواست کمی با دلش خلوت کند . با یاد آوری گذشته که مانند فیلمی
جلوی چشمش رژه میرفت نفس هایش تند و تندتر میشد . اما از این یادآوری و خودآزاری لذت
میبرد . یاد روزی که پای مرگ عشقش را امضا کرد ضربانش را بالا برد .
به آخرین ردیف میز و صندلی ها نزدیک شد . در حالی که میتوانست از آنجا الهه را بهتر ببیند غرق
در خاطراتش شد .
**
بعد از طلاق هر دو با اشک از هم جدا شدند . برای اینکه خانواده از کارشان مطلع نشود قرار بر
این بود تا زمانی که مدت عده تمام نشده بهرام به بهانه ی انجام کار به خارج از شهر برود . در
اصل در یک مسافر خانه در وسط شهر ساکن شد .
آنروزها به سختی و رنج بسیارگذشت . وقتی زمان سفر فرا رسید . هر دو مانند ابر بهار اشک
میریختند .
وکیل با لبخند دست روی شانه ی بهرام گذاشت و گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوچهاردهم

دوست عزیز خیالت راحت زنتو دست آدم مطمئنی سپردم . خیالت جمع باشه ... نه خانومت اهل
دور زدنه نه کسی که عقدش کرده ... اون مرد فقط پول براش مهمه . همینکه کار اقامت درست
شه طلاقش میده و تمام ... تا اون زمانم خانومت میتونه برای ادامه ی تحصیل کارای قانونیش رو
انجام بده . اگه یه فامیل اونجا داشتین کارتون خیلی راحتتر میشد .
بهرام دوباره به الهه نگاه کرد و گفت :
- بخداوندی خدا اگه اون معتمد تو ... چپ بهش نگاه کنه هم تو رو هم اونو زنده نمیذارم .
وکیل خندید و گفت :
- داداش تو که انقدر حساس بودی چرا این کارو قبول کردی همین جا میموندی وبه زندگیت سرو
سامون میدادی.آخه چه کاریه هم تن و بدن خودتو میلرزونی هم ما رو .
با هزار درد و رنج الهه را بدرقه کرد . باید تا دادگاه تجدید نظر خودش صبر میکرد و بعد توشه ی
سفرش را می بست .
با رفتن الهه از همان شب اول با کابوس وحشتناکی از خواب پرید . تمام تنش عرق کرده بود . از
شدت هیجان قلبش
دیوانه وار میکوبید . لحظه لحظه ی خوابش یادش بود . الهه را در آغوش مرد دیگری دیدن
برایش مرگ را تداعی
کرده بود .حاضر بود بمیرد اما چنین صحنه ای را در بیداری نبیند .تا صبح چشم روی هم نگذاشت .
تنها خدا میداند در آن ایام چه بر بهرام گذشت . نه شب داشت نه روز . بی خوابهای مکرر و
روزهایی که طولانی و کشدار شده بود دمار از روزگارش در آورده بود .
هزاران بار از کرده ی خود پشیمان شده بود . با اینکه زود به زود با هم تماس میگرفتند و حرفای
الهه را مبنی بر اینکه تنها زندگی میکند میشنید اما وسواس عجیب و آزاردهنده اش از او بهرام
دیگری ساخته بود .
مدام با مردم کوچه و بازار دعوا و درگیری داشت . با فامیل و آشنا که اصلا رفت و آمد نمیکرد .
حوصله ی هیچکس را نداشت
بیقرار و سرگشته هر کاری میکرد ، نمی توانست یک لحظه از فکرهایی که مغزش را مانند موریانه
میخوردنجات پیدا کند . با جواب دادگاه که تخفیف خاصی برایش قایل شده بود خیالش بابت آن
مشکل راحت شد . روزی هزار بار خودش را برای کاری که کرده بود لعنت میکرد اما این لعنت
کردنها هم او را آرام نمیکرد هیچ، بیشتر وجودش را به آتش میکشید .
دیوانه وار حس میکرد هر لحظه که او حس بدی دارد الهه در آغوش آن مرد است که او را اینگونه
منقلب میکند .
زمانی که الهه با خوشحالی تماس گرفت و خبر گرفتن اقامت را داد قلبش از حرکت ایستاد .
نمیدانست خوشحال است یا ناراحت ؟!
در اتاق خوابش روی تخت دراز کشیده بود و گیج ومنگ به دیوار روبرویش خیره شده بود . بعد از
یک ساعت به خود آمد . اولین حرکتی که انجام داده بود رفتن به آژانس هواپیمایی بود . بلیط که
آماده شد . به پاسپورتش نگاه کرده بود برای این رفتن قمار کرده بود آنهم روی عزیز ترین
کسش .
حالش از خودش بهم میخورد . سرش را چندین بار به دیوار کوبید و به خود ناسزا گفت . تنها
زمانی که به بلیط نگاه کرده بود نفس راحتی کشید و خدا رو شکر کرده بود که کابوس هایش تمام
شده است . نفهمید آن یک هفته چگونه گذشت تا به کشور آرزهایش سفر کرد . کشوری که رنگ
و لعابش بیشتر از چیزی بود که او فکر میکرد . آنجا را بهشت برین میدانست .
فکر میکرد اگر پایش به آن کشور برسد پله های ترقی را یکی یکی طی میکند . اما مشکل این جا
بود که ، کسی که در کشور خودش و در میان هموطنان خودش ،نتوانسته بود ترقی کند و گلیمش
را از آب بیرون بکشد ،چگونه میخواست در کشوری غریب و نا آشنا به فرهنگش موفق باشد !
وقتی با یکسال کلاس رفتن هنوز برای ارتباط برقرار کردن با مردم آن دیار به مشکل بر میخورد
دیگر مشکلات را چگونه از سرراهش بر میداشت .
بر عکس تصور او آنچه در خیالاتش به آنها فکرمیکرد هیچ کدام در واقعیت تحقق پیدا نکرد .
زمانی که عده ی الهه تمام شد .
انگار روی ابرها سیر میکرد . خطبه ی عقد که خوانده شد . دست الهه را گرفت و همراه بهار به
خانه ی استجاری الهه قدم گذاشت . با ذوق و شوق الهه را در آغوش کشید . چنان اورا به خود



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت صدوپانزدهم

میفشرد انگار گنج گرانبهایی را در برگرفته و خیال رها کردنش را ندارد .در حدود دوسال این
دوری طول کشیده بود .
بهار خنده کنان در اتاق خواب را با آن قد کوتاهش و در زدن های مکرر باز کرد و وارد اتاق شد .
تلو خوران با عروسکی به سمت بهرام برگشت . اشک شادی صورت هردو را خیس کرده بود . با
صدای بهار که بابا بابا میکرد سرش به سمت اتاق چرخید . با دیدن تخت دو نفره قلبش از حرکت
ایستاد . خشکش زده بود تمام کابوسهای پیش چشمش زنده شد حتی صداهای زننده ای در
گوشش می پیچید. دانه های درشت عرق روی پیشانیش نشست .
الهه با دیدن رنگ پریده و چشمان خیره به اتاق بهرام رد نگاهش را گرفت با دیدن تخت درد او
را فهمید .
دستش را روی شانه ی او گذاشت و با مهربانی گفت :
- اون تخت از وسایل این خونه بود . منو بهار روش میخوابیدیم.
بهار پایش را گرفت و صدایش کرد .
- بابا .... بابا ...
به پایین نگاه کرد عروسک جدید بود . تخم شک در دلش کاشته شده بود بدون آنکه بذری
پاشیده باشند . عروسک را از دست بهار کشید وگفت :
- این عروسکو کی براش خریده ؟
الهه با ترس و لکنت گفت :
- همون روز که رفتیم طالق بگیریم بهار تو بغلش بود . بوسش کرد و اینو برای خوشحالیش خرید
.
دردی را در کمر و پاهایش حس کرد . حالت تهوع امانش را بریده بود . در ذهنش هزاران اتفاق
کنار هم چیده شد . مگر مردی که هیچ رابطه ای با زنی نداشته باشد برای یک ساعت تا سفارت
ایران رفتن برای کودکش عروسک میگیرد .
- مگه چقدر بهار و دیده بود که براش عروسک خرید
الهه دلهره به جانش افتاد . حساسیت او را از وقتی از ایران بیرون آمده بود میشناخت .رنگش از
ترس پرید . ترسی که از حال و روز بهرام بود و در نظر بهرام به چیز دیگری تعبیر شد .
- راستش برای اینکه ماموران دولتی برای تحقیق به محل زندگی میومدن ، اون مرد مجبور بود در
هفته یکی دو بار بیاد با همسایه ها روبرو بشه تا اونا فکر کنن اونم تو این خونه زندگی میکنه .
چشمان بهرام از خشم سرخ شد و گفت :
- اونوقت تو به من دروغ میگفتی که اون اینجا نمیاد ؟! آره ..... هالو گیر اوردی ؟
- بهرام ؟!
- بهرام و مرگ ... بهرام و حناق ...من خودم هزاران بار شب و نصف شب با دیدن کابوس ، تو و
اون مردک را با هم دیدم وتا مرز سکته رفتم . پس بگو اون کابوسا بی دلیل نبوده .تا کی
میخواستی ازم پنهون کنی ... هان؟
- باور کن اصلا با من کاری نداشت . میامد یه دور میزد و میرفت . بخدا داری اشتباه میکنی ...
بهرام تو به اون اعتماد نداری نداشته باش ، به من که زنتم هم اعتماد نداری ؟
بهرام دیوانه وار فریاد کشید .
- نه من به خودمم دیگه اعتماد ندارم ... وای خدا ... من چه کار کردم .
ضجه ی از ته دل بهرام دل الهه را لرزاند .موهایش را چنگ میکشید و دور خودش میچرخید .اگر
کاری نمیکرد سکته کردن بهرام حتمی بود . میدانست حال خرابش از علاقه ی شدیدش نشات
میگیرد اما باور نداشت او به جنون رسیده باشد .وقتی حال خرابش را دید برای آرام کردنش
دستش را دور گردنش حلقه کرد و روی گونه اش را بوسید . در حالی که برای دردی که او میکشد
اشک میریخت با التماس گفت :
- عزیزم ، عشقم ، همه کسم خودتو عذاب نده بخدا من پاک پاکم . چرا اینجور میکنی بعد ازمدتها
که بهم رسیدیم بجای خوش بودن داری هم خودتو داغون میکنی هم منو اذیت میکنی .
مانند برق گرفته ها از خانه خارج شد. در کوچه پس کوچه های خیس شهر قدم زد و خودش را
لعنت کرد اما دلش آرام نمیشد . عقلش از کار افتاده بود . از درون در حال فروپاشیدن بود . دردی
که در قلبش می پیچید راه نفسش را بسته بود .




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
علی آریانا👈ناز اون چشات
@center_musicc
#علی آریانا

#ناز اون چشمات چنده

یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii
🎉شــــــــب
💫انتهای زیباییست
🎉برای امتداد فردایی دیگر

💫تا زمانی
🎉که سلطان دلت
💫 خـــداست
🎉کسی نمی تواند
💫دلخوشیهایت را ویران کند

🎉شبتون دلنواز و خوش
💫و در پناه خــالق مـــهربان



@kadbanoiranii
بسم الله الرحمن الرحیم

تامیتوانے
مهربان باش!
خدا مهربانے را
پس انداز ذخیره
عمرت میڪند…
تا میتوانے
دستگیر باش!
خدا درهاے رحمتش را
تا بینهایت برویت باز میڪند...



@kadbanoiranii
Khosham Miad
Hamid Hiraad
خوشمم میاد ...

#حمید_هیراد

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون

❤️‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌@kadbanoiranii
#مربای_گردو


برای تهیه مربای گردوی سبز یا همان مربای مغز گردو ابتدا باید گردوها را در آب کاملا جوشانده و پوست رویش را بگیریم.

مواد لازم مربای گردو :
گردو1 کیلو
 شکر 1/5 ‏کیلو
گلاب نصف استکان
 آبلیمو ١ ‏قاشق

 
دستور تهیه مربای گردو :
‏گردوها را در آب جوشانده ‏و سپس پوست رویشان را می گیریم. گردوهای ‏پخته شده ‏را با آب و شکر مخلوط کرده ‏و روی حرارت می جوشانیم. پس از اینکه ‏آب مربا غلیظ شد و قوام آمد به آن آبلیمو و گلاب را اضافه کرده ‏ و از روی حرارت ‏برمی داریم. شربت این مربا باید خیلی غلیظ باشد.

نکات تکمیلی در مورد مربای گردو
مربای گردو جزو مربا و کمپوت میباشد
زمان آماده سازی مواد اولیه و مایحتاج آن حدودا 30 دقیقه
و زمان پخت و انتظار آن در حدود 1 ساعت و 0 دقیقه میباشد .
مربای گردو را می توانید در وعده صبحانه - میان وعده - دسر - سرو کنید .
توجه نمایید مقدار مواد اولیه و دستور تهیه برای 10 نفر مناسب میباشد.


برای تهیه مربای گردوی سبز یا همان مربای مغز گردو ابتدا باید گردوها را در آب کاملا جوشانده و پوست رویش را بگیریم.

مواد لازم مربای گردو :
گردو1 کیلو
 شکر 1/5 ‏کیلو
گلاب نصف استکان
 آبلیمو ١ ‏قاشق

 
دستور تهیه مربای گردو :
‏گردوها را در آب جوشانده ‏و سپس پوست رویشان را می گیریم. گردوهای ‏پخته شده ‏را با آب و شکر مخلوط کرده ‏و روی حرارت می جوشانیم. پس از اینکه ‏آب مربا غلیظ شد و قوام آمد به آن آبلیمو و گلاب را اضافه کرده ‏ و از روی حرارت ‏برمی داریم. شربت این مربا باید خیلی غلیظ باشد.

نکات تکمیلی در مورد مربای گردو
مربای گردو جزو مربا و کمپوت میباشد
زمان آماده سازی مواد اولیه و مایحتاج آن حدودا 30 دقیقه
و زمان پخت و انتظار آن در حدود 1 ساعت و 0 دقیقه میباشد .
مربای گردو را می توانید در وعده صبحانه - میان وعده - دسر - سرو کنید .
توجه نمایید مقدار مواد اولیه و دستور تهیه برای 10 نفر مناسب میباشد.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مربای_گردو_سبز



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_زعفرانی_سوئدی

۱۶۰ گرم کره نرم
۲ تخم مرغ درشت
۱/۲ ق چ وانیل مایع
۲۵۰ گرم شکر
پودر زعفرون
۱۵۰ میلی لیتر شیر
۷۰ گرم پودر بادام
۲۷۰ گرم آرد
۲ ق چ بیکینگ پودر
۱/۴ ق چ نمک



فر رو با ۱۷۵ درجه سانتی گراد گرم کنید و یک قالب ۲۰ یا ۲۳ سانتی متری رو چرب و آرد پاشی کنید
۱/۴ شیر رو گرم کنید و پودر زعفرون رو بهش اضافه کنید و چند دقیقه صبر کنید که دم بکشه
آرد، پودر بادام و بیکینگ پودر و نمک رو با هم مخلوط و الک کنید.
تو یه کاسه بزرگ پودرشکر و کره رو با همزن هم بزنید تا حالت کرمی پیدا کنه بعد تخم مرغ ها و وانیل رو اضافه کنید و دو دقیقه با همزن بزنید ، زعفرون دم کرده و شیر رو اضافه کنید و کاملا مخلوط کنید
بعد ترکیب مواد خشک رو در سه مرحله اضافه کنید و هم بزنید تا یکدست بشه (زیاد لازم نیست هم بزنید همین که مخلوط بشه کافیه)
مخلوط رو توی قالبی که آماده کرده بودین بریزید و برای ۵۰ دقیقه تا یک ساعت یا تا زمانی که خلال دندونی که وسطش فرو میکنید تمیز بیرون بیاد، داخل فر بپزید
وقتی پخت از فر خارج کنید تا کمی خنک بشه، بعد از قالب خارج کنید و وقتی این کیک فوق العاده خوش عطر و بو و خوشمزه کاملا خنک شد روش پودر قند بپاشید و سرو کنید.


این کیک چون کره داره وقتی یخچال بزارین سفت میشه پس بهتره نیم ساعت قبل سرو بیرون یخچال بزارین بعد میل کنید

پودر بادوم و تا حد امکان حذف نکنین .

حتما بزارین سرد بشه بعد برش بزنین تا بافت نهایی شو ببینین .

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کیک_زعفرانی_سوئدی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#شربت_ریحان_برای_آرامش_قلب_و_اعصاب

مواد لازم:
برگ ریحان سبز و بنفش ۲۰۰ گرم (۴مشت)
شکر ۱ لیوان
چوب دارچین ۲ تکه
دانه هل ۲ عدد
آبجوش ۸ لیوان
آبلیمو ۲ قاشق غذاخوری

طرز تهیه:
برگ های ریحان را خوب شسته و سپس داخل کاسه ای بزارید.بهش آبجوش اضافه کنید.شکر،چوب دارچین،دانه هل و آبلیمو بریزید و با هم مخلوط کنید. سپس در کاسه رو ،بزارید و نیم ساعت استراحت بدید تا ریحان ،رنگ پس بده.
بعد از نیم ساعت، از صافی عبور بدید. وقتی سرد شد ،داخل لیوان بریزید و با چند تکه یخ میل کنید.
نوش جان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شربت ریحان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر