#قتلمه
#فتیر_کره_ای
#فتیر_مسکه
این مواد برای حدود 10 عدد فتیر می باشد.
مواد لازم:
خمیر نانوایی دو عدد
نمک مقداری
زردچوبه کمی (به دلخواه)
آب کمی
آرد به میزان لازم
روغن به میزان لازم
طرز تهیه:
ابتدا ظرف مناسبی که نسبتا بزرگ باشد انتخاب کنید ظرف پلاستیکی یا روحی گود و نسبتا بزرگ برای این کار مناسب است.
علت اینکه آرد به میزان لازم ذکر شده این است که با توجه به نوع، شلی و سفتی خمیر، میزان آردی که مصرف می شود متفاوت است.
در کف ظرف حدود یک کیلوگرم آرد بریزید، سپس خمیر را به آن اضافه کنید و با مقدار کمی آب ورز دهید، نمک را نیز در همین حین اضافه کنید. آرد را اضافه کنید و تا جایی خمیر را ورز دهید که به دست نچسبد.
وقتی که خمیر آماده شد روی آن را با یک پارچه تمیز بپوشانید و حدود 10 الی 15 دقیقه کنار بگذارید تا استراحت کند و آماده پخت شود.
نکته: مقدار خمیری که می خواهید به دست آورید بستگی دارد به اینکه چند عدد فتیر می خواهید، بنابراین ابتدا آرد کمتری اضافه کنید بعد از ورز دادن اگر مقدار خمیر کم بود می توانید دوباره آرد و کمی آب اضافه کنید و خوب ورز دهید تا مقدار مورد نیاز به دست آید.
حدودا بعد از یک ربع ساعت، روی خمیر را باز کنید و مقداری از آن را با چاقو جدا کنید و به شکل گرد یا گلوله در آورید. دقت کنید اندازه ای که جدا می کنید بستگی به شما دارد که می خواهید فتیر در چه سایزی باشد.
وقتی که همه خمیر را به گلوله های یک اندازه درآوردید، از اولین خمیر های گلوله شده بردارید و پشت یک سینی مسطح مقداری آرد بریزید سپس خمیر را با وردنه پهن کنید.
خمیر را به گونه ای پهن و نازک کنید که کل سینی را بگیرد و ضخامت تا نیم سانتی متر داشته باشد. مقداری روغن مایع و یا روغن جامدی (که از قبل روی حرارت ذوب کرده اید) را روی خمیر پهن شده بریزید و با قاشق یا دست روی فتیر پخش کنید. وقتی سطح فتیر کاملا روغنی شد مطابق شکل آن را برش بزنید.
نکته: برخی افراد داخل روغنی که روی فتیر را با آن چرب می کنند مقداری زردچوبه می زنند تا فتیر خوش رنگ تر شود. در صورت تمایل می توانید زردچوبه به روغن اضافه کنید. اگر روغن مایع استفاده می کنید احتیاجی به گرم کردن ندارد.
یکی از برش های خمیر را مانند شکل بپیچانید (رول کنید) سپس روی برش دیگری بگذارید و آن را نیز رول کنید.
فتیر کره ای یا فتیر مسکه
نکته: دقت کنید در حین رول کردن، خمیر را کمی بکشید تا نازک شود، برای این که فتیر به صورت لایه لایه باشد این مرحله خیلی مهم است که درست انجام دهید.
وقتی که همه برش ها را رول کردید آن را با دست سفت کنید و دو انتهای رول را با دست کمی پخش کنید تا لایه های داخلی به یکدیگر بچسبند.
همه فتیر ها را به این شکل چرب کنید و برش بزنید و رول کنید.
سپس از اولین فتیر های چرب شده بردارید و با وردنه آن را پهن کنید در این مرحله نباید خمیر را خیلی پهن و نازک کرد طوری باشد که راحت آن را با دست بردارید. وقتی که پخش کردید با چنگال به قسمت های مختلف آن چند ضربه با فاصله بزنید و سوراخ هایی ایجاد کنید تا هنگام سرخ شدن پُف نکند.
تابه یا ساج که مخصوص سرخ کردن فتیر است را روی حرارت ملایم قرار دهید و وقتی که کاملا داغ شد فتیر را داخل آن بگذارید و بلافاصله دور تا دور فتیر را روغن بریزید، دقت کنید چون داخل فتیر را با روغن چرب کرده اید خیلی برای سرخ کردن روغن نریزید و به اندازه ای باشد که فقط سرخ شود و نسوزد. چون بعد آن که سرخ شد با کره نیز خورده می شود و چربی آن بالا می رود.
فتیر را پشت و رو کنید و در طرف دیگر هم روغن بریزید تا سرخ شود وقتی که کاملا طلایی شد از روی ساج بردارید و داخل قابلمه ای که از قبل آماده کرده اید بگذارید و روی آن را با تکه هایی از کره محلی و مقداری شکر بپوشانید و در قابلمه را بگذارید تا داغ بماند.
به ترتیب همه فتیر ها را به این شکل روی ساج سرخ کنید و داخل قابلمه بگذارید. همان طور که از نام این فتیر یعنی فتیر مسکه بر می آید باید روی را کره و شکر بریزید سپس نوش جان نمایید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#فتیر_کره_ای
#فتیر_مسکه
این مواد برای حدود 10 عدد فتیر می باشد.
مواد لازم:
خمیر نانوایی دو عدد
نمک مقداری
زردچوبه کمی (به دلخواه)
آب کمی
آرد به میزان لازم
روغن به میزان لازم
طرز تهیه:
ابتدا ظرف مناسبی که نسبتا بزرگ باشد انتخاب کنید ظرف پلاستیکی یا روحی گود و نسبتا بزرگ برای این کار مناسب است.
علت اینکه آرد به میزان لازم ذکر شده این است که با توجه به نوع، شلی و سفتی خمیر، میزان آردی که مصرف می شود متفاوت است.
در کف ظرف حدود یک کیلوگرم آرد بریزید، سپس خمیر را به آن اضافه کنید و با مقدار کمی آب ورز دهید، نمک را نیز در همین حین اضافه کنید. آرد را اضافه کنید و تا جایی خمیر را ورز دهید که به دست نچسبد.
وقتی که خمیر آماده شد روی آن را با یک پارچه تمیز بپوشانید و حدود 10 الی 15 دقیقه کنار بگذارید تا استراحت کند و آماده پخت شود.
نکته: مقدار خمیری که می خواهید به دست آورید بستگی دارد به اینکه چند عدد فتیر می خواهید، بنابراین ابتدا آرد کمتری اضافه کنید بعد از ورز دادن اگر مقدار خمیر کم بود می توانید دوباره آرد و کمی آب اضافه کنید و خوب ورز دهید تا مقدار مورد نیاز به دست آید.
حدودا بعد از یک ربع ساعت، روی خمیر را باز کنید و مقداری از آن را با چاقو جدا کنید و به شکل گرد یا گلوله در آورید. دقت کنید اندازه ای که جدا می کنید بستگی به شما دارد که می خواهید فتیر در چه سایزی باشد.
وقتی که همه خمیر را به گلوله های یک اندازه درآوردید، از اولین خمیر های گلوله شده بردارید و پشت یک سینی مسطح مقداری آرد بریزید سپس خمیر را با وردنه پهن کنید.
خمیر را به گونه ای پهن و نازک کنید که کل سینی را بگیرد و ضخامت تا نیم سانتی متر داشته باشد. مقداری روغن مایع و یا روغن جامدی (که از قبل روی حرارت ذوب کرده اید) را روی خمیر پهن شده بریزید و با قاشق یا دست روی فتیر پخش کنید. وقتی سطح فتیر کاملا روغنی شد مطابق شکل آن را برش بزنید.
نکته: برخی افراد داخل روغنی که روی فتیر را با آن چرب می کنند مقداری زردچوبه می زنند تا فتیر خوش رنگ تر شود. در صورت تمایل می توانید زردچوبه به روغن اضافه کنید. اگر روغن مایع استفاده می کنید احتیاجی به گرم کردن ندارد.
یکی از برش های خمیر را مانند شکل بپیچانید (رول کنید) سپس روی برش دیگری بگذارید و آن را نیز رول کنید.
فتیر کره ای یا فتیر مسکه
نکته: دقت کنید در حین رول کردن، خمیر را کمی بکشید تا نازک شود، برای این که فتیر به صورت لایه لایه باشد این مرحله خیلی مهم است که درست انجام دهید.
وقتی که همه برش ها را رول کردید آن را با دست سفت کنید و دو انتهای رول را با دست کمی پخش کنید تا لایه های داخلی به یکدیگر بچسبند.
همه فتیر ها را به این شکل چرب کنید و برش بزنید و رول کنید.
سپس از اولین فتیر های چرب شده بردارید و با وردنه آن را پهن کنید در این مرحله نباید خمیر را خیلی پهن و نازک کرد طوری باشد که راحت آن را با دست بردارید. وقتی که پخش کردید با چنگال به قسمت های مختلف آن چند ضربه با فاصله بزنید و سوراخ هایی ایجاد کنید تا هنگام سرخ شدن پُف نکند.
تابه یا ساج که مخصوص سرخ کردن فتیر است را روی حرارت ملایم قرار دهید و وقتی که کاملا داغ شد فتیر را داخل آن بگذارید و بلافاصله دور تا دور فتیر را روغن بریزید، دقت کنید چون داخل فتیر را با روغن چرب کرده اید خیلی برای سرخ کردن روغن نریزید و به اندازه ای باشد که فقط سرخ شود و نسوزد. چون بعد آن که سرخ شد با کره نیز خورده می شود و چربی آن بالا می رود.
فتیر را پشت و رو کنید و در طرف دیگر هم روغن بریزید تا سرخ شود وقتی که کاملا طلایی شد از روی ساج بردارید و داخل قابلمه ای که از قبل آماده کرده اید بگذارید و روی آن را با تکه هایی از کره محلی و مقداری شکر بپوشانید و در قابلمه را بگذارید تا داغ بماند.
به ترتیب همه فتیر ها را به این شکل روی ساج سرخ کنید و داخل قابلمه بگذارید. همان طور که از نام این فتیر یعنی فتیر مسکه بر می آید باید روی را کره و شکر بریزید سپس نوش جان نمایید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#قتلمه یک نوع شیرینی افغانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#قتلمه یک نوع شیرینی افغانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#قتلمه ( #پراته )
قتلمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#قتلمه ( #پراته )
قتلمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#قتلمه_افغانی
قتلمه افغانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#قتلمه_افغانی
قتلمه افغانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#قتلمه_ورقی_شربت_دار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#قتلمه_ورقی_شربت_دار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خامه_کشی_و_تزیین_کیک_به_صورت_ابر_و_بادی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#خامه_کشی_و_تزیین_کیک_به_صورت_ابر_و_بادی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر_توپ_فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تاپر_توپ_فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر_توپ_فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تاپر_توپ_فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر توپ فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تاپر توپ فوتبال
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
سلام کدبانوها
یکی از کاربردی ترین خمیرها همین خمیر یوفکاست که کلی غذاهای خوشمزه میشه درست کرد
……….
#خمیر_یوفکا از خانم جواهریان
#خمیر_همه_کاره
🚫مواد لازم
ارد ۲۵۰ گرم
خامه صبحانه ۳۰ گرم
اب لیمو تازه نصف ق.چ
نمک ۴ گرم
تخم مرغ هم زده ۴۰ گرم
اب ۶۵ تا ۷۰ گرم فقط خمیر جمع بشه و ارد اضافه کف ظرف نباشه
🚫نکات مهم
ورز خمیر تا حدی که رویه خمیر صاف بشه چون خمیر سفته با دست ورز بدید ۱۰ دقیقه ورز ۵ دقیقه استراحت دوباره ۱۰ دقیقه ورز و ۵ دقیقه استراحت وقتی کاملا صاف شد چونه کنید ♦️و ۲۰ دقیقه استراحت بدید
بعد به چونه کوچکتر تقسیم کنید و هر چونه رو لابه لا نشاسته ذرت بزنید و با وردنه کمی باز کنید روی هم بزارید ♦️و ۱ ساعت ♦️دمای محیط استراحت بدید
استراحت ها باعث میشه راحتر باز بشه و حین نازک کردن پاره نشه
بعد از استراحت دوم روی هم بزارید و به صورت ی مربع بزرگ باز کنید دقت کنید
لا به لا نشاسته بزنید
🚫در ریختن نشاسته زیادروی نکنید والا بعد خمیرتون مزه نشاسته میگیره مواظب باشید🚫
طریقه نازک کردن دقیقا مثل فیلم دور وردنه بپیچید و بعد بافشار باز کنید تا نازک بشه چندین بار انجام بدید تا کاملا نازک بشه
نازک کردن تموم شد تا کنید بزارید تو پلاستیک خشک نشه
خوب چطور بود ؟ دوست داشتید؟چه غذایی رو میخواید با این خمیر آموزش بدم؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
یکی از کاربردی ترین خمیرها همین خمیر یوفکاست که کلی غذاهای خوشمزه میشه درست کرد
……….
#خمیر_یوفکا از خانم جواهریان
#خمیر_همه_کاره
🚫مواد لازم
ارد ۲۵۰ گرم
خامه صبحانه ۳۰ گرم
اب لیمو تازه نصف ق.چ
نمک ۴ گرم
تخم مرغ هم زده ۴۰ گرم
اب ۶۵ تا ۷۰ گرم فقط خمیر جمع بشه و ارد اضافه کف ظرف نباشه
🚫نکات مهم
ورز خمیر تا حدی که رویه خمیر صاف بشه چون خمیر سفته با دست ورز بدید ۱۰ دقیقه ورز ۵ دقیقه استراحت دوباره ۱۰ دقیقه ورز و ۵ دقیقه استراحت وقتی کاملا صاف شد چونه کنید ♦️و ۲۰ دقیقه استراحت بدید
بعد به چونه کوچکتر تقسیم کنید و هر چونه رو لابه لا نشاسته ذرت بزنید و با وردنه کمی باز کنید روی هم بزارید ♦️و ۱ ساعت ♦️دمای محیط استراحت بدید
استراحت ها باعث میشه راحتر باز بشه و حین نازک کردن پاره نشه
بعد از استراحت دوم روی هم بزارید و به صورت ی مربع بزرگ باز کنید دقت کنید
لا به لا نشاسته بزنید
🚫در ریختن نشاسته زیادروی نکنید والا بعد خمیرتون مزه نشاسته میگیره مواظب باشید🚫
طریقه نازک کردن دقیقا مثل فیلم دور وردنه بپیچید و بعد بافشار باز کنید تا نازک بشه چندین بار انجام بدید تا کاملا نازک بشه
نازک کردن تموم شد تا کنید بزارید تو پلاستیک خشک نشه
خوب چطور بود ؟ دوست داشتید؟چه غذایی رو میخواید با این خمیر آموزش بدم؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #بورک_گوشت از خانم جواهریان
خمیر یوفکا رو تو پست قبل اموزششو دادم. راحت خمیرشو درست کن و بعد هر غذایی که دوست داشتی آماده کن
❌❌فیلم آموزش خمیر یوفکا رو تو پست قبل ببین ❌❌ مواد داخل
گوشت چرخ کرده ۴۰۰ گرم
فلفل دلمه ۱ عدد
جعفری خورد شده کمی
قارچ ۱۰ عدد
پیاز ۱ عدد
ادویه هر چی دوست دارید
کنجد مقداری
کره آب شده. کمی
من پیاز و سرخ کردم و ادویه ها رو اضافه کردم بعد گوشت و کاملا با پیاز تفت دادم و در اخر فلفل دلمه و قارچ و اضافه کردم
مواد بعد از آماده شدن بزارید کاملا سرد بشه
خمیر یوفکارو باید کره آب شده بزنید و بعد دقیقا مثل فیلم انجام بدید
من کف قالب کاغذ نسوز گذاشتم حتما اطراف و دیوارها رو چرب کنید یا از روغن جدا کننده که آموزشش داخل پیج هست بزنید
❌مواد رویه
تخم مرغ ی دونه رو با کمی خامه نوک ق.س کاملا مخلوط کنید و با برس بکشید و روش و کنجد بپاشید
بعد داخل فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۳۰ دقیقه قرار بدید تا وقتی روش کاملا طلایی بشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کرمیلا_توت_فرنگی
اسون ترین و خوشمزه ترین شیرینی سه سوته همینه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کرمیلا_توت_فرنگی
اسون ترین و خوشمزه ترین شیرینی سه سوته همینه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آموزش_تاپر_فوندانتی_کفش_زنانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#آموزش_تاپر_فوندانتی_کفش_زنانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
✾࿐༅༅࿐✾
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 151
+اونجا چه خبره؟ مگه مشورتی حل میکنین؟
با اخم به دانشجوهای ترم اولی نگاه کردم که با پررویی تمام داشتن تقلب میکردن.
اصلا انگار منو نمیبینن که اینجا حواسم بهشون هست!
بعد کلی جر و بحث با این ترم اولیا برگشونو گرفتم و بعد پایان جلسه رفتم سمت دفتر اساتید.
امیدوارم دیگه امروز یه روز معمولی باشه!!!
از اونجایی که صبحانه فقط نون و پنیر خورده بودم یه اشترودل گرم گرفتم و گوشه ترین
نیمکت محوطه رو انتخاب کردم.
توی حال و هوای خودم داشتم با غذام عشقبازی میکردم که یهو صدای بوق بلندی کنار
گوشم بلند شد.
یا امام عجایب!
با ترس شونه هام بالا پرید و اشترودلم روی زمین پخش شد.سریع به پشت سرم نگاه کردم که رادمان و دیدم گوشی به دست داشت به ریش نداشته من
میخندید!
من نمیدونم این بشر کی قراره به بلوغ عقلی برسه؟!
با چهرهای وارفته به اشترودلم نگاه کردم که با خاک زمین یکی شده بود.
هنوز نصفش مونده بود و گشنم بود
بی اهمیت به رادمان نیم نگاهی بهش انداختم و کیفمو برداشتم و رفتم تا یه اشترودل دیگه
بگیرم.
اینهمه باهاش سر و کله بزنم و بحث کنم بازم کار خودشو میکنه بهتره یه بار نادیدش بگیرم!
خدا رو چه دیدی شاید جواب داد.
البته بگم دلخوریمم بابت دیشب و پاسگاه بی تاثیر نبود.
اروم قدم برمیداشتم که باهام هم قدم شد و کنارم قدم میزد.
میتونستم بفهمم چقدر تعجب کرده که بخاطر انداختن غذام پاچشو نگرفتم!
+میگما استاد ببعی...چیزی شده؟
سرمو به معنیه نه تکون دادم.
حالا که به دکه رسیده بودیم یه اشترودل گرفتم و خواستم سرشو باز کنم که یهو رادمان از
دستم کشیدش.
نه انگار هیچ راه و روشی روی این بشر تاثیر نداره!
عمیق نگاهش کردم که با ابروهای بالا رفته منتظر واکنش من بود.
خیلی سرد و خشک گفتم:باشه...اون مال تو! میرم یکی دیگه بگیرم.
زیر لب با گیجی گفت:چی؟؟؟
خواستم ازش دور شم که مچ دستمو گرفت.
وای کلا نمیخواد بیخیال شه انگار.
درحالی که سعی میکردم عصبانیتمو مخفی کنم و نزنم همینجا گردنشو بشکنم دستمو از
دستش کشیدم بیرون و تند گفتم:رادمان متوجه نیستی چقدر چرت و پرت درموردمون میگن؟
بهتر نیست یکم حواست به رفتارت باشه؟
جدی زل زد تو چشمام و گفت:نه! انگار تو واقعا یه چیزیت شده.
بی توجه به حرفش برو بابایی گفتم و خواستم ازش دور شم که دوتا بازوهامو گرفت و هلم
داد سمت ماشینش و گفت:کجا تشریف میبری استاد؟ اخلاق ببعیانتون عود کرده
انگار...بفرمایید چند لحظه در خدمت باشیم ببینیم چیشده باز که اینجوری تغییر رفتار دادین.
با استرس به دور و بر نگاه کردم که کسی مارو ندیده باشه.
تقلا کردم از دستش خالص شم و با عصبانیت غریدم:ولم کن رادمان من هیچیم نیست بزار
برم...الان یکی میبینه شر میشه برامون.
هلم داد تو ماشینش و گفت:شرمنده استاد متاسفانه دستورتون اجرایی نمیشه...
سرمو گرفت و به زور نشوندم تو ماشینش که جیغ خفیفی کشیدم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 151
+اونجا چه خبره؟ مگه مشورتی حل میکنین؟
با اخم به دانشجوهای ترم اولی نگاه کردم که با پررویی تمام داشتن تقلب میکردن.
اصلا انگار منو نمیبینن که اینجا حواسم بهشون هست!
بعد کلی جر و بحث با این ترم اولیا برگشونو گرفتم و بعد پایان جلسه رفتم سمت دفتر اساتید.
امیدوارم دیگه امروز یه روز معمولی باشه!!!
از اونجایی که صبحانه فقط نون و پنیر خورده بودم یه اشترودل گرم گرفتم و گوشه ترین
نیمکت محوطه رو انتخاب کردم.
توی حال و هوای خودم داشتم با غذام عشقبازی میکردم که یهو صدای بوق بلندی کنار
گوشم بلند شد.
یا امام عجایب!
با ترس شونه هام بالا پرید و اشترودلم روی زمین پخش شد.سریع به پشت سرم نگاه کردم که رادمان و دیدم گوشی به دست داشت به ریش نداشته من
میخندید!
من نمیدونم این بشر کی قراره به بلوغ عقلی برسه؟!
با چهرهای وارفته به اشترودلم نگاه کردم که با خاک زمین یکی شده بود.
هنوز نصفش مونده بود و گشنم بود
بی اهمیت به رادمان نیم نگاهی بهش انداختم و کیفمو برداشتم و رفتم تا یه اشترودل دیگه
بگیرم.
اینهمه باهاش سر و کله بزنم و بحث کنم بازم کار خودشو میکنه بهتره یه بار نادیدش بگیرم!
خدا رو چه دیدی شاید جواب داد.
البته بگم دلخوریمم بابت دیشب و پاسگاه بی تاثیر نبود.
اروم قدم برمیداشتم که باهام هم قدم شد و کنارم قدم میزد.
میتونستم بفهمم چقدر تعجب کرده که بخاطر انداختن غذام پاچشو نگرفتم!
+میگما استاد ببعی...چیزی شده؟
سرمو به معنیه نه تکون دادم.
حالا که به دکه رسیده بودیم یه اشترودل گرفتم و خواستم سرشو باز کنم که یهو رادمان از
دستم کشیدش.
نه انگار هیچ راه و روشی روی این بشر تاثیر نداره!
عمیق نگاهش کردم که با ابروهای بالا رفته منتظر واکنش من بود.
خیلی سرد و خشک گفتم:باشه...اون مال تو! میرم یکی دیگه بگیرم.
زیر لب با گیجی گفت:چی؟؟؟
خواستم ازش دور شم که مچ دستمو گرفت.
وای کلا نمیخواد بیخیال شه انگار.
درحالی که سعی میکردم عصبانیتمو مخفی کنم و نزنم همینجا گردنشو بشکنم دستمو از
دستش کشیدم بیرون و تند گفتم:رادمان متوجه نیستی چقدر چرت و پرت درموردمون میگن؟
بهتر نیست یکم حواست به رفتارت باشه؟
جدی زل زد تو چشمام و گفت:نه! انگار تو واقعا یه چیزیت شده.
بی توجه به حرفش برو بابایی گفتم و خواستم ازش دور شم که دوتا بازوهامو گرفت و هلم
داد سمت ماشینش و گفت:کجا تشریف میبری استاد؟ اخلاق ببعیانتون عود کرده
انگار...بفرمایید چند لحظه در خدمت باشیم ببینیم چیشده باز که اینجوری تغییر رفتار دادین.
با استرس به دور و بر نگاه کردم که کسی مارو ندیده باشه.
تقلا کردم از دستش خالص شم و با عصبانیت غریدم:ولم کن رادمان من هیچیم نیست بزار
برم...الان یکی میبینه شر میشه برامون.
هلم داد تو ماشینش و گفت:شرمنده استاد متاسفانه دستورتون اجرایی نمیشه...
سرمو گرفت و به زور نشوندم تو ماشینش که جیغ خفیفی کشیدم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
✾࿐༅༅࿐✾
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 152
هرچقدر خواستم از دستش فرار کنم انگار شدنی نبود! هرچند زورش بیشتر از من بود و
معلومه امکان در رفتن وجود نداشت!
تا درو بست خواستم درو باز کنم که سریع قفلش کرد و سوار شد
_چرا انقدر چموش شدی تو شهرزاد خانوم یکم راه بیا باما
چشمکشو که تحویلم داد دلم ضعف رفت و حس عجیبی همه وجودمو گرفت
نفسمو با شدت بیرون دادم و صورتمو ازش گرفتم
لعنت به من
انگار که نگران شده باشه با لحن اروم تری گفت
_اتفاقی افتاده شهرزاد؟چرا حرف نمیزنی؟
+درو باز کن میخوام پیاده شم
_چرا میخوای ازم فرار کنی؟
مات و مبهوت حرفش شدم توقع نداشتم بخواد انقدر رک اینو بگه
+کسی ازت فرار نمیکنه فقط حوصله حرفای پشت سرمو ندارم
بی حرف ماشین و روشن کرد و راه افتاد
تکونی خوردم و غرغر کنان گفتم
+دارم با دیوار صحبت میکنم کجا میری برای خودت
همچنان سکوت کرد و چیزی نگفت
از دانشگاه رفت بیرون و بعد کلی پیچیدن تو کوچه پس کوچه ها یه جای خلوت نگه داشت
ضربا قلبم به یاد یه سری خاطرات اوج گرفت ن نگاهم که به دیوار افتاد
-خب بیا اینجا هیچ خبری از دانشجویی نیست دیگه بهونت چیه
سرمو یهو بردم عقب و ای خدایی گفتم ولی نمیدونم چرا خبری از پشتی صندلی نبود و
گردنم زیادی به عقب خم شد صدایی آه مانند از گلوم خارج شد
_چخبرته شهرزاد اروم باش
دستش که پشت گردنم قرار گرفت هول شده پریدم بالا
_خوبی؟
خدایا این چه امتحانیه منو توش قرار دادی
خودمو عقب کشیدم و سرمو تکون دادم
ولی از حق نگذریم واقعا گردنم درد گرفته بود ولی ترجیح دادم ساکت شم که موجب
نزدیکی بیشتر نشه
_نگفتی چه اتفاقی افتاده که شهرزاد خانوم ما اینطوری دپرس شدن؟
شهرزاد خانوم ما؟!
+چرا الکی عیب رو آدم میزاری فقط گشنم بود که جنابعالی گند زدی به غذام
_من که میدونم به خاطر یه اشترودل اینطوری ناراحت نمیشی بگو دختر خوب چیشده
تا اومدم چیزی بگم خودشو کشید جلوم و با لحن شکاکی گفت
_واستا ببینم...نکنه باید موشتولوق بدم بهت هومم؟بخاطر همینه ناز میکنی
باتعجب خیره شده بودم بهش چی میگه برای خودش؟موشتولوق چی؟
_خب همینو از اول میگفتی دختر خوب
چشماش غرق در شیطنت بود و کل دندوناش بخاطر فکر تو سرش مشخص بود
_بیا بیا،لپتو بیار بوسش کنم بلکه زبونت باز بشه
لباشو غنچه کرد و چشماشو بست
و منی که دیگه چشمام گرد تر از این نمیشد
یه نگام به لبای غنچه شدش بود و یکی دیگش به سرش که داشت نزدیک تر میشد
دیگه رسما اومده بود تو حلقم که با همون حالت شوک زدگیم جیغ مانند گفتم
+دیوونه شدی تو برو عقب ببینم
چشماشو باز کرد و برعکس چندلحظه قبل خیلی جدی به چشمام زل زد
نکنه توقع داشت هیچی نگم و بزارم لپمو ببوسه؟هدفش از این کار چی بود
سعی میکردم مشخص نکنم چقدر هول کردم،دستام خیس شده بود
بدون نگاه کردن بهش سرمو برگردونده بودم و درتلاش بودم نفسامو مرتب کنم
بعد چند لحظه گفت
_باشه برمیگردونمت دانشگاه
برگشت سرجاش و ماشین و استارت زد
تاوقتی رسیدیم دانشگاه چیزی نگفت تا ماشین و پارک کرد سریع پیاده شدم و ازش فاصله
گرفتم..
تا لحظه اخر نگاهشو روی خودم حس میکردم.
تا وقتی که سوار ماشین خودم شدم و گازشو دادم رفتم.
اه لعنت به من!
چرا اینجوری میکنم؟
چرا ازش فرار میکنم؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 152
هرچقدر خواستم از دستش فرار کنم انگار شدنی نبود! هرچند زورش بیشتر از من بود و
معلومه امکان در رفتن وجود نداشت!
تا درو بست خواستم درو باز کنم که سریع قفلش کرد و سوار شد
_چرا انقدر چموش شدی تو شهرزاد خانوم یکم راه بیا باما
چشمکشو که تحویلم داد دلم ضعف رفت و حس عجیبی همه وجودمو گرفت
نفسمو با شدت بیرون دادم و صورتمو ازش گرفتم
لعنت به من
انگار که نگران شده باشه با لحن اروم تری گفت
_اتفاقی افتاده شهرزاد؟چرا حرف نمیزنی؟
+درو باز کن میخوام پیاده شم
_چرا میخوای ازم فرار کنی؟
مات و مبهوت حرفش شدم توقع نداشتم بخواد انقدر رک اینو بگه
+کسی ازت فرار نمیکنه فقط حوصله حرفای پشت سرمو ندارم
بی حرف ماشین و روشن کرد و راه افتاد
تکونی خوردم و غرغر کنان گفتم
+دارم با دیوار صحبت میکنم کجا میری برای خودت
همچنان سکوت کرد و چیزی نگفت
از دانشگاه رفت بیرون و بعد کلی پیچیدن تو کوچه پس کوچه ها یه جای خلوت نگه داشت
ضربا قلبم به یاد یه سری خاطرات اوج گرفت ن نگاهم که به دیوار افتاد
-خب بیا اینجا هیچ خبری از دانشجویی نیست دیگه بهونت چیه
سرمو یهو بردم عقب و ای خدایی گفتم ولی نمیدونم چرا خبری از پشتی صندلی نبود و
گردنم زیادی به عقب خم شد صدایی آه مانند از گلوم خارج شد
_چخبرته شهرزاد اروم باش
دستش که پشت گردنم قرار گرفت هول شده پریدم بالا
_خوبی؟
خدایا این چه امتحانیه منو توش قرار دادی
خودمو عقب کشیدم و سرمو تکون دادم
ولی از حق نگذریم واقعا گردنم درد گرفته بود ولی ترجیح دادم ساکت شم که موجب
نزدیکی بیشتر نشه
_نگفتی چه اتفاقی افتاده که شهرزاد خانوم ما اینطوری دپرس شدن؟
شهرزاد خانوم ما؟!
+چرا الکی عیب رو آدم میزاری فقط گشنم بود که جنابعالی گند زدی به غذام
_من که میدونم به خاطر یه اشترودل اینطوری ناراحت نمیشی بگو دختر خوب چیشده
تا اومدم چیزی بگم خودشو کشید جلوم و با لحن شکاکی گفت
_واستا ببینم...نکنه باید موشتولوق بدم بهت هومم؟بخاطر همینه ناز میکنی
باتعجب خیره شده بودم بهش چی میگه برای خودش؟موشتولوق چی؟
_خب همینو از اول میگفتی دختر خوب
چشماش غرق در شیطنت بود و کل دندوناش بخاطر فکر تو سرش مشخص بود
_بیا بیا،لپتو بیار بوسش کنم بلکه زبونت باز بشه
لباشو غنچه کرد و چشماشو بست
و منی که دیگه چشمام گرد تر از این نمیشد
یه نگام به لبای غنچه شدش بود و یکی دیگش به سرش که داشت نزدیک تر میشد
دیگه رسما اومده بود تو حلقم که با همون حالت شوک زدگیم جیغ مانند گفتم
+دیوونه شدی تو برو عقب ببینم
چشماشو باز کرد و برعکس چندلحظه قبل خیلی جدی به چشمام زل زد
نکنه توقع داشت هیچی نگم و بزارم لپمو ببوسه؟هدفش از این کار چی بود
سعی میکردم مشخص نکنم چقدر هول کردم،دستام خیس شده بود
بدون نگاه کردن بهش سرمو برگردونده بودم و درتلاش بودم نفسامو مرتب کنم
بعد چند لحظه گفت
_باشه برمیگردونمت دانشگاه
برگشت سرجاش و ماشین و استارت زد
تاوقتی رسیدیم دانشگاه چیزی نگفت تا ماشین و پارک کرد سریع پیاده شدم و ازش فاصله
گرفتم..
تا لحظه اخر نگاهشو روی خودم حس میکردم.
تا وقتی که سوار ماشین خودم شدم و گازشو دادم رفتم.
اه لعنت به من!
چرا اینجوری میکنم؟
چرا ازش فرار میکنم؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
✾࿐༅༅࿐✾
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 153
چرا نمیتونم مثل قدیم باهاش بحث کنم یا حتی به چشم دانشجوم ببینمش.
این چیه که داره روز به روز توی وجود من رشد میکنه؟!
کنار خیابون نگه داشتم و از حرص مشتمو به فرمون کوبیدم.
اینطوری نمیشه!
یا باید کاملا ازش دور باشم یا...
یا چی؟
خاک تو سرت کنن شهرزاد دو دقیقه نمیتونی بشینی با خودت فکر کنی چند چندی.
با سرعت بالا و حرصی تا خونه رانندگی کردم...
ادریانم مثل همیشه خونه نبود و گیر کاراش بود.
اخرشم از این کاراش سر درنیاوردم.
****
+نه واقعا حوصله ندارم بیام بیرون اخرین باری که رفتیم بیرون خالی از دردسر نبود برام!
-چه ادم پلشتی هستی تو شهرزاد! هر سری صدبار باید التماست کنم که بیای...
+بهار ولکن خدایی.
-باشه!!! گودبای پارتی رادمان و از دست میدی...
با شنیدن اسم رادمان ابروهام بالا رفت.
گودبای پارتی؟!
-خیله خب دیگه خداحافظ.
+صبر کن بینم...گودبای پارتی؟
با لحن شیطونی گفت:ها؟چیشد؟ تا اسم رادمان اومد نظرت عوض شد اره؟
با جدیت گفتم:بهار چرت و پرت نگو چه گودبای پارتی؟
-چشمت روشن شهرزاد خانوم،اقا رادمانتون با مهتا خانومشون دارن تشریف میبرن
کیش...میخوان برن ماه عسل.
بعد این حرفش پقی زد زیر خنده.
یه لحظه سرجام خشک شدم.
با مهتا؟ کیش؟ رادمان؟
انگار هضمش یکمی برام سخت بود.
یعنی اینم از اون مسخره بازیای بچگونش بود؟ یا واقعا داشت میرفت؟
صدایی ازم درنیومد که بهار گفت:سقط شدی شهرزاد؟
گلومو صاف کردم و بعد یکم جمع و جور کردن فکرم گفتم:نمیتونم بیام تو خونه کار
دارم...خداحافظ.
و قبل اینکه بزارم چیزی بگه قطع کردم.
گوشیمو تو دستم فشار دادم...جوری که حس میکردم الاناست بشکنه.
اصلا به من چه! به من چه ربطی داره؟
برن کیش خوش بگذرونن...من احمقم که الکی حرص میخورم.
معلومه از قبل برنامه ریزی کردن که برای استراحت بعد امتحانا برن!
تا اخر شب که ادریان اومد خونه رو جمع و جور کردم.
نگاهی به ساعت کردم که ۹ بود!
الان باید بیرون بوده باشن.
سری تکون دادم و با خودم گفتم بیخیال شهرزاد...خودتو درگیر چیزی نکن که بهت مربوط
نیست.
از وقتی ادریان اومده بود همش غذای ایرانی بهش میدادم و اونم عادت کرده بود...حالا برای
اولین بار براش کوکو درست کردم.
درحالی که سعی میکردم فکرم درگیر نباشه شب و با ادریان خوش گذروندیم.
ظرفای شام و با مشارکت ادریان شستم و از اونجایی که ادریان از صبح بیرون بود و
خسته،رفت که بخوابه.
منم با فکری درگیر از همه جا روی کاناپه دراز کشیدم توی اینستا چرخ میزدم.
کلافه گوشیو گذاشتم کنار و نگاهی به ساعت انداختم.
ساعت ۱۲ شب بود.
رفتم سمت اتاقم و بعد مرتب کردن تخت و خاموش کردن چراغا پریدم رو تخت!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 153
چرا نمیتونم مثل قدیم باهاش بحث کنم یا حتی به چشم دانشجوم ببینمش.
این چیه که داره روز به روز توی وجود من رشد میکنه؟!
کنار خیابون نگه داشتم و از حرص مشتمو به فرمون کوبیدم.
اینطوری نمیشه!
یا باید کاملا ازش دور باشم یا...
یا چی؟
خاک تو سرت کنن شهرزاد دو دقیقه نمیتونی بشینی با خودت فکر کنی چند چندی.
با سرعت بالا و حرصی تا خونه رانندگی کردم...
ادریانم مثل همیشه خونه نبود و گیر کاراش بود.
اخرشم از این کاراش سر درنیاوردم.
****
+نه واقعا حوصله ندارم بیام بیرون اخرین باری که رفتیم بیرون خالی از دردسر نبود برام!
-چه ادم پلشتی هستی تو شهرزاد! هر سری صدبار باید التماست کنم که بیای...
+بهار ولکن خدایی.
-باشه!!! گودبای پارتی رادمان و از دست میدی...
با شنیدن اسم رادمان ابروهام بالا رفت.
گودبای پارتی؟!
-خیله خب دیگه خداحافظ.
+صبر کن بینم...گودبای پارتی؟
با لحن شیطونی گفت:ها؟چیشد؟ تا اسم رادمان اومد نظرت عوض شد اره؟
با جدیت گفتم:بهار چرت و پرت نگو چه گودبای پارتی؟
-چشمت روشن شهرزاد خانوم،اقا رادمانتون با مهتا خانومشون دارن تشریف میبرن
کیش...میخوان برن ماه عسل.
بعد این حرفش پقی زد زیر خنده.
یه لحظه سرجام خشک شدم.
با مهتا؟ کیش؟ رادمان؟
انگار هضمش یکمی برام سخت بود.
یعنی اینم از اون مسخره بازیای بچگونش بود؟ یا واقعا داشت میرفت؟
صدایی ازم درنیومد که بهار گفت:سقط شدی شهرزاد؟
گلومو صاف کردم و بعد یکم جمع و جور کردن فکرم گفتم:نمیتونم بیام تو خونه کار
دارم...خداحافظ.
و قبل اینکه بزارم چیزی بگه قطع کردم.
گوشیمو تو دستم فشار دادم...جوری که حس میکردم الاناست بشکنه.
اصلا به من چه! به من چه ربطی داره؟
برن کیش خوش بگذرونن...من احمقم که الکی حرص میخورم.
معلومه از قبل برنامه ریزی کردن که برای استراحت بعد امتحانا برن!
تا اخر شب که ادریان اومد خونه رو جمع و جور کردم.
نگاهی به ساعت کردم که ۹ بود!
الان باید بیرون بوده باشن.
سری تکون دادم و با خودم گفتم بیخیال شهرزاد...خودتو درگیر چیزی نکن که بهت مربوط
نیست.
از وقتی ادریان اومده بود همش غذای ایرانی بهش میدادم و اونم عادت کرده بود...حالا برای
اولین بار براش کوکو درست کردم.
درحالی که سعی میکردم فکرم درگیر نباشه شب و با ادریان خوش گذروندیم.
ظرفای شام و با مشارکت ادریان شستم و از اونجایی که ادریان از صبح بیرون بود و
خسته،رفت که بخوابه.
منم با فکری درگیر از همه جا روی کاناپه دراز کشیدم توی اینستا چرخ میزدم.
کلافه گوشیو گذاشتم کنار و نگاهی به ساعت انداختم.
ساعت ۱۲ شب بود.
رفتم سمت اتاقم و بعد مرتب کردن تخت و خاموش کردن چراغا پریدم رو تخت!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
✾࿐༅༅࿐✾
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 154
هرچقدر تلاش کردم که بخوابم نشد...انگار گرد بیخوابی روم پاشیده بودن.
کلافه سرمو فرو کردم تو بالشت که صدای زینگ گوشیم بلند شد.
با تعجب نگاهی بهش انداختم.
کی بود این وقت شب؟
گوشیو برداشتم و نگاهم به اسم رادمان خورد که روی صفحه گوشی خودنمایی میکرد!
باتعجب رو تخت نشستم و به پیامی که داده بود نگاه کردم
_یه ربع دیگه پایین باش
دیوونه شده این پسره؟بعدم مگه به قول خودشون پارتی نبوده اینجا چیکار میکنه پس
گوشیو پرت کردم کنارم و دوباره خوابیدم و سرمو محکم به بالشت فشار دادم
انقدر اون پایین وایسته که زیر پاش علف سبز شه
به من چه اصلا
هرکار دلش میخواد میکنه بعد پیام میده بیا پایین منتظرم صدسال سیاه نمیخوام منتظرم باشی
پسره شلغم
انقدر حرصی شده بودم که حد نداشت خواستم بی تفاوت باشم و بخوابم ولی نشد
لعنت...
از جام بلند شدم و سریع پالتو و شالمو پوشیدم شلوارمم ورزشی بود و احتیاجی نداشت
عوضش کنم
ناخوداگاه جلو اینه رفتم تا قیافمو چک کنم
چیکار میکنی شهرزاد نکنه توام دیوونه شدی مگه چه اهمیتی داره قیافت چطوره رادمانه
دیگه شخص مهمی که نیست
به بدبختی از اینه چشمم گرفتم بعد کلی دقت که سر و صدا ایجاد نشه یه وقت ادریان بیدار
شه کفشامو پوشیدم و از خونه زدم بیرون
فقط یاد داره نصفه شبی آواره کنه آدمو
همینطور که زیرلب غرغر میکردم رفتم پایین نمیدونم کی درو براش باز کرده بود ولی لبه
باغچه نشسته بود و با پاش باسنگای رو زمین بازی میکرد
نفس عمیقی کشیدم و با قدمای اروم جلو رفتم
هرچی بیشتر نزدیک تر میشدم نفس کشیدنم سخت میشد و استرسمم بیشتر
دستامو مشت کردم و محکم فشار دادم
انگار صدای پامو شنید که سرشو چرخوند و نگاهش به نگاهم گره خورد
بدون هیچ ری اکشن و لبخندی از جاش بلند شد
جلوش که رسیدم اروم سلام کردم و به جای جواب دادن گفت
_چرا دکمه هات بازه سرما نخوری
نگاهم به دکمه های بازم افتاد لعنتی انقدر با عجله اومده بودم که حواسم نبود ببندمشون با
دستم لبه های پالتومو نگه داشتم و طلبکارانه پرسیدم
+نصف شب اینجا چیکار میکنی؟
بعد مکثی گفت
_چرا نیومدی؟
با تعجب بهش نگاه کردم منظورش پارتیه؟
+منظورت چیه؟
درحالی که ابروهاشو توهم گره زده بود گفت
_مگه دعوتت نکردم چرا نیومدی؟
با تعجب بیشتری سرمو کج کردم و پرسیدم
+انقدر مهم بوده که پاشدی اومدی ازم بپرسیش؟
با پوزخند اروم چیزی زمزمه کرد که متوجه نشدم
+نکنه اومدی با خودت حرف بزنی؟
_نه... اومدم خداحافظی کنم
با این حرفش واقعا موندم داشت با مهتا میرفت و اومده بود اینجا که از من خداحافظی کنه
واقعا درکش نمیکردم
خودمو زدم به اون راه انگار که اصلا خبر ندارم
+خداحافظی برای چی؟
یه قدم جلو اومد و با لبخند کمرنگی گفت
_خانوم فرهمند نگو که دلیل مهمونی که گرفتمو نمیدونی
اب دهنمو قورت دادم
+تا جایی که من خبر دارم برای سفر خارجی مهمونی میگیرند نه یه شهر بغل خودمون
این یعنی اینکه اصلا برام مهم نیست
از داخل خون خونمو میخورد ولی تمام تلاشم این بود متوجش نشه
نگاهش تو صورتم دو دو زد و بعد خیس کردن لباش با شک و دودلی حرفشو زد
_شاید تو اهمیتی ندی ولی من باید قبل رفتن میدیدمت تو که نمیتونی معنی دلتنگی و بفهمی
جمله اخرش انقدر اروم بود که به بدبختی شنیدم
دلتنگی؟دلتنگ من
لبمو اروم گاز گرفتمو نگاهمو دزدیم توقع نداشتم اینو بگه اصلا چرا باید دلتنگم بشه!
به کدومش گوش بدم دلی که برام تنگ میشه یا مسافرتش با مهتا!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 154
هرچقدر تلاش کردم که بخوابم نشد...انگار گرد بیخوابی روم پاشیده بودن.
کلافه سرمو فرو کردم تو بالشت که صدای زینگ گوشیم بلند شد.
با تعجب نگاهی بهش انداختم.
کی بود این وقت شب؟
گوشیو برداشتم و نگاهم به اسم رادمان خورد که روی صفحه گوشی خودنمایی میکرد!
باتعجب رو تخت نشستم و به پیامی که داده بود نگاه کردم
_یه ربع دیگه پایین باش
دیوونه شده این پسره؟بعدم مگه به قول خودشون پارتی نبوده اینجا چیکار میکنه پس
گوشیو پرت کردم کنارم و دوباره خوابیدم و سرمو محکم به بالشت فشار دادم
انقدر اون پایین وایسته که زیر پاش علف سبز شه
به من چه اصلا
هرکار دلش میخواد میکنه بعد پیام میده بیا پایین منتظرم صدسال سیاه نمیخوام منتظرم باشی
پسره شلغم
انقدر حرصی شده بودم که حد نداشت خواستم بی تفاوت باشم و بخوابم ولی نشد
لعنت...
از جام بلند شدم و سریع پالتو و شالمو پوشیدم شلوارمم ورزشی بود و احتیاجی نداشت
عوضش کنم
ناخوداگاه جلو اینه رفتم تا قیافمو چک کنم
چیکار میکنی شهرزاد نکنه توام دیوونه شدی مگه چه اهمیتی داره قیافت چطوره رادمانه
دیگه شخص مهمی که نیست
به بدبختی از اینه چشمم گرفتم بعد کلی دقت که سر و صدا ایجاد نشه یه وقت ادریان بیدار
شه کفشامو پوشیدم و از خونه زدم بیرون
فقط یاد داره نصفه شبی آواره کنه آدمو
همینطور که زیرلب غرغر میکردم رفتم پایین نمیدونم کی درو براش باز کرده بود ولی لبه
باغچه نشسته بود و با پاش باسنگای رو زمین بازی میکرد
نفس عمیقی کشیدم و با قدمای اروم جلو رفتم
هرچی بیشتر نزدیک تر میشدم نفس کشیدنم سخت میشد و استرسمم بیشتر
دستامو مشت کردم و محکم فشار دادم
انگار صدای پامو شنید که سرشو چرخوند و نگاهش به نگاهم گره خورد
بدون هیچ ری اکشن و لبخندی از جاش بلند شد
جلوش که رسیدم اروم سلام کردم و به جای جواب دادن گفت
_چرا دکمه هات بازه سرما نخوری
نگاهم به دکمه های بازم افتاد لعنتی انقدر با عجله اومده بودم که حواسم نبود ببندمشون با
دستم لبه های پالتومو نگه داشتم و طلبکارانه پرسیدم
+نصف شب اینجا چیکار میکنی؟
بعد مکثی گفت
_چرا نیومدی؟
با تعجب بهش نگاه کردم منظورش پارتیه؟
+منظورت چیه؟
درحالی که ابروهاشو توهم گره زده بود گفت
_مگه دعوتت نکردم چرا نیومدی؟
با تعجب بیشتری سرمو کج کردم و پرسیدم
+انقدر مهم بوده که پاشدی اومدی ازم بپرسیش؟
با پوزخند اروم چیزی زمزمه کرد که متوجه نشدم
+نکنه اومدی با خودت حرف بزنی؟
_نه... اومدم خداحافظی کنم
با این حرفش واقعا موندم داشت با مهتا میرفت و اومده بود اینجا که از من خداحافظی کنه
واقعا درکش نمیکردم
خودمو زدم به اون راه انگار که اصلا خبر ندارم
+خداحافظی برای چی؟
یه قدم جلو اومد و با لبخند کمرنگی گفت
_خانوم فرهمند نگو که دلیل مهمونی که گرفتمو نمیدونی
اب دهنمو قورت دادم
+تا جایی که من خبر دارم برای سفر خارجی مهمونی میگیرند نه یه شهر بغل خودمون
این یعنی اینکه اصلا برام مهم نیست
از داخل خون خونمو میخورد ولی تمام تلاشم این بود متوجش نشه
نگاهش تو صورتم دو دو زد و بعد خیس کردن لباش با شک و دودلی حرفشو زد
_شاید تو اهمیتی ندی ولی من باید قبل رفتن میدیدمت تو که نمیتونی معنی دلتنگی و بفهمی
جمله اخرش انقدر اروم بود که به بدبختی شنیدم
دلتنگی؟دلتنگ من
لبمو اروم گاز گرفتمو نگاهمو دزدیم توقع نداشتم اینو بگه اصلا چرا باید دلتنگم بشه!
به کدومش گوش بدم دلی که برام تنگ میشه یا مسافرتش با مهتا!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
✾࿐༅༅࿐✾
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 155
حق به جانب گفتم:لازم نیست دلتنگ من بشی،برو به زندگیت برس...به قول بهار به ماه
عسلت!
نمیدونم چرا این حرفو زدم ولی رادمان اول یکم مات نگاهم کرد و بعد خندید و گفت:ماه
عسل چی؟ بهارم شورشو در اورده...سه چهار روز اکیپی قراره بریم کیش،تازه اکیپیه نه دو نفره!
اکیپی؟ اینجوری حداقل بهتره تا اینکه دوتایی تنها برن! ولی بازم...
شونه ای بالا انداختم و درحالی که سعی میکردم بیخیال باشم گفتم:به من چه! اصلا چرا
برای من توضیح میدی؟ برو دیگه.
با اینکه ناراحت بودم ولی پشتمو بهش کردم و به سمت در ورودی راه افتادم.
اهی کشیدم که یهو دستم از پشت کشیده شد و با صورت رفتم تو سینش.
دستاشو دور شونم حلقه کرد و محکم چسبوندم به خودش!
شوک زده با صدای خفه ای گفتم:اخ ولم کن مرتیکه با چه اجازه ای منو...
قبل از اینکه بزاره حرفمو تموم کنم سرشو گرفت سمتم و خیلی یهویی بوسهای به گوشه
لبم زد.
حس کردم قلبم از حرکت ایستاد!
این چه کاری بود؟
با چه اجازه ای؟ چرا همچین کاری کرد؟
مات و مبهوت به لبخند پیروزمندانه روی لبش نگاه کردم.
الان چیکار کنم؟ چه واکنشی نشون بدم؟
دستپاچه شده بودم و از هیجان لبام میلرزید.
محکم از خودم جداش کردم و درحالی که حرصی زیر لب غر میزدم و خم میشدم تا کفشمو
درارم و بکوبم تو کلش گفتم:الان نشونت میدم مرتیکه...هی هروقت دلش خواست هرکار
میخواد با من میکنه،مگه من عروسک دست توام؟
رادمان با خنده درحالی که داشت فرار میکرد با تُن صدای نسبتا بلندی گفت:انقدر حرص
َو دلت نخور ببعی خانوم تا دو سه روز دیگه برمیگردم ر
! دلم برات تنگ میشه فسقلی.
جیغ خفه ای کشیدم و گفتم:به من نگو ببعی!
و خواستم کفشمو پرت کنم سمتش که از دیدم محو شد!
نفس نفس زنان نگاهی به در بستهی حیاط کردم.
رفت!
نمیدونستم از بوسه و حرفاش خوشحال باشم یا از رفتنش ناراحت!
همیشه ادم و توی سردرگمی میزاره!
یعنی بهم حس داره؟
نه شهرزاد این فکرای بیخود و نکن...کلی دختر دور و برش ریخته چرا تورو دوست داشته
باشه؟
ولی با کدوم یکی از این دخترای دورش مثل من رفتار کرده؟! هیچکدوم؟!
از حرص و سردرگمی کفشمو پرت کردم رو زمین و پوشیدمش.
بهت نشون میدم اقای ملکی! بدون اجازه منو میبوسی؟
حالا بزار نشونت بدم یه من ماست چقدر کره داره!
پالتو محکم دورم چسبیدم و با عصبانیت وارد خونه شدم.
جلوی اینه وایستادم و نگاهمو دوختم به گوشه لبم.
همهی حسای توی دنیا بهم هجوم اورده بودن!
ناراحتی ، عصبانیت ، حرص ، خوشحالی ، گیجی!
میدونم اخرش دیوونه میشم و کارم به تیمارستان کشیده میشه!
با خستگی لباسامو دراوردم و خزیدم توی جام.
بهتره منم برای این تعطیلات یه برنامه ای بچینم!
یه سفر لازم دارم.
****
با دودلی نگاهی به ادریان کردم و درحال جمع کردن سفره صبحانه گفتم:میگما ادریان...کی
کارت تموم میشه؟
یه لحظه مکث کرد و بعد اینکه نگاهم کرد گفت:چرا میپرسی؟
+میخواستم ببینم اگه زود تموم میشه بریم آلمان! مامان و بابام موقع تعطیلات تنهان...اگه
کارت زود تموم میشه باهم بریم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمانِ : #به_من_نگو_ببعی
نویسنده : مبینا و ریحانه آصفی
پارتِ : 155
حق به جانب گفتم:لازم نیست دلتنگ من بشی،برو به زندگیت برس...به قول بهار به ماه
عسلت!
نمیدونم چرا این حرفو زدم ولی رادمان اول یکم مات نگاهم کرد و بعد خندید و گفت:ماه
عسل چی؟ بهارم شورشو در اورده...سه چهار روز اکیپی قراره بریم کیش،تازه اکیپیه نه دو نفره!
اکیپی؟ اینجوری حداقل بهتره تا اینکه دوتایی تنها برن! ولی بازم...
شونه ای بالا انداختم و درحالی که سعی میکردم بیخیال باشم گفتم:به من چه! اصلا چرا
برای من توضیح میدی؟ برو دیگه.
با اینکه ناراحت بودم ولی پشتمو بهش کردم و به سمت در ورودی راه افتادم.
اهی کشیدم که یهو دستم از پشت کشیده شد و با صورت رفتم تو سینش.
دستاشو دور شونم حلقه کرد و محکم چسبوندم به خودش!
شوک زده با صدای خفه ای گفتم:اخ ولم کن مرتیکه با چه اجازه ای منو...
قبل از اینکه بزاره حرفمو تموم کنم سرشو گرفت سمتم و خیلی یهویی بوسهای به گوشه
لبم زد.
حس کردم قلبم از حرکت ایستاد!
این چه کاری بود؟
با چه اجازه ای؟ چرا همچین کاری کرد؟
مات و مبهوت به لبخند پیروزمندانه روی لبش نگاه کردم.
الان چیکار کنم؟ چه واکنشی نشون بدم؟
دستپاچه شده بودم و از هیجان لبام میلرزید.
محکم از خودم جداش کردم و درحالی که حرصی زیر لب غر میزدم و خم میشدم تا کفشمو
درارم و بکوبم تو کلش گفتم:الان نشونت میدم مرتیکه...هی هروقت دلش خواست هرکار
میخواد با من میکنه،مگه من عروسک دست توام؟
رادمان با خنده درحالی که داشت فرار میکرد با تُن صدای نسبتا بلندی گفت:انقدر حرص
َو دلت نخور ببعی خانوم تا دو سه روز دیگه برمیگردم ر
! دلم برات تنگ میشه فسقلی.
جیغ خفه ای کشیدم و گفتم:به من نگو ببعی!
و خواستم کفشمو پرت کنم سمتش که از دیدم محو شد!
نفس نفس زنان نگاهی به در بستهی حیاط کردم.
رفت!
نمیدونستم از بوسه و حرفاش خوشحال باشم یا از رفتنش ناراحت!
همیشه ادم و توی سردرگمی میزاره!
یعنی بهم حس داره؟
نه شهرزاد این فکرای بیخود و نکن...کلی دختر دور و برش ریخته چرا تورو دوست داشته
باشه؟
ولی با کدوم یکی از این دخترای دورش مثل من رفتار کرده؟! هیچکدوم؟!
از حرص و سردرگمی کفشمو پرت کردم رو زمین و پوشیدمش.
بهت نشون میدم اقای ملکی! بدون اجازه منو میبوسی؟
حالا بزار نشونت بدم یه من ماست چقدر کره داره!
پالتو محکم دورم چسبیدم و با عصبانیت وارد خونه شدم.
جلوی اینه وایستادم و نگاهمو دوختم به گوشه لبم.
همهی حسای توی دنیا بهم هجوم اورده بودن!
ناراحتی ، عصبانیت ، حرص ، خوشحالی ، گیجی!
میدونم اخرش دیوونه میشم و کارم به تیمارستان کشیده میشه!
با خستگی لباسامو دراوردم و خزیدم توی جام.
بهتره منم برای این تعطیلات یه برنامه ای بچینم!
یه سفر لازم دارم.
****
با دودلی نگاهی به ادریان کردم و درحال جمع کردن سفره صبحانه گفتم:میگما ادریان...کی
کارت تموم میشه؟
یه لحظه مکث کرد و بعد اینکه نگاهم کرد گفت:چرا میپرسی؟
+میخواستم ببینم اگه زود تموم میشه بریم آلمان! مامان و بابام موقع تعطیلات تنهان...اگه
کارت زود تموم میشه باهم بریم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
💫خدايا
🌷آرامش را سرليست
💫ِتمام اتفاقات
🌷ِزندگی مان قراربده
💫آرامش را
🌷تنها از تو ميخواهیم
💫الهی🙏🏻
🌷به دوستانم
💫فردایی پر ازخیر و برکت عطا کن
🌷 شبتون خـوش در پناه خـدا
@kadbanoiranii
🌷آرامش را سرليست
💫ِتمام اتفاقات
🌷ِزندگی مان قراربده
💫آرامش را
🌷تنها از تو ميخواهیم
💫الهی🙏🏻
🌷به دوستانم
💫فردایی پر ازخیر و برکت عطا کن
🌷 شبتون خـوش در پناه خـدا
@kadbanoiranii