کدبانوی ایرانی🌻🌼😍

#پارت300

با دیدنش در حال شستن میوه های عجیب غریب استوایی سرفه مصلحتی میکنمو جلو میرم:

_Can you help me Elena?
(میشه ی لطفی بم کنی النا؟)

دس از کار میکشه و حواسشو معطوفم میکنه؛ خوش رویی این دختر به کنار من میمردم واس اون چال گونه لعنتیش که روحو روانم زیرو رو می‌کرد. دقیقا مثل چال من اما عمیق تر :

_Yes, what did you make of me?

(بله حتما چه کاری ازم ساختس؟)

آسوده خاطر، خواسته امو براش مطرح میکنم و امیدوار بودم چیزی که ازش میخوام رو داشته باشه...
از این به بعد دور دوره منه...
من از بودن کنار خانوادم گذشتم تا کنار این مرد باشم...
تا زندگیشو از این حالت مُرده و یخ زده بیرون بکشم!
به همین راحتیا کوتاه نمیام...
بهش ثابت میکنم که نيلوفر این قدرت رو داره !

------- ---------------

برای باره هزارم نقشه رو مرور میکنم؛ نمیتونم استرسمو کتمان کنم...

نگرانم؛ حالا که زمان اجرانقشه رسیده انگار دارم جا میزنم...
مردد نگاهی به پیرهن جیگری رنگی که از النا قرض گرفتم ميندازم.
اینبار مصمم تر از قبل از روی تخت برش میدارم و میپوشمش.

کمربندشو توی سفت ترین حالت ممکن گره میزنم و جلوی آینه میرم...

از لحاظ زیبایی باید بگم که این لباس به اندازه کافی دلبر هست.
ولی من بخاطر نمی آوردم آخرین باری رو که تا این اندازه ناپرهیزی کرده باشم!
یقه لباس به صورت افقی بود و شونه هامو با سخاوت توی معرض دید قرار میداد.
پیرهن از جلو کوتاه و از پشت بلند بود و رنگ لباس با سفیدیِ پاهام هارمونی قشنگی داشت.
کمربند لباس بی نهایت تنگ شده بود و باریکی کمرم رو به رخ میکشید.

همه چی برای یه طنازیِ دلبرانه توی عمارت هومان آماده بود...
فقط باید تردیدو کنار میزاشتم و دست به کار میشدم تا به خواستم برسم!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪

351 views20:29