کدبانوی ایرانی🌻🌼😍

0:59

🔴 #فیلم_آموزشی

#گوی_شکلاتی_رنگی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

303 views18:24

1:00

🔴 #فیلم_آموزشی

#گوی_شکلاتی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

307 views18:25

1:00

🔴 #فیلم_آموزشی

#کوفته_تره

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

317 views18:27

#مافین_دورنگ

ارد دو پیمانه
▫️ بکینگ پودر ۲ قاشق چایخوری
▫️ شیر 1پیمانه
▫️ شکر سفید 1پیمانه
▫️ روغن مایع نصف پیمانه
▫️ تخم مرغ 1عدد
وانیل ۱ ق چ و یا رنده پوست پرتقال ۱ق غ
پودر کاکائو ۲ قاشق و شکلات چیپسی برای تزیین

🔸ابتدا تخم مرغ و شکر وانیل و یا رنده پوست پرتقال و روغن‌ و شیرو با هم زن دستی میزنیم و بعد آرد الک شده و بیکینگ پودر وکم کم بهش اضافه میکنیم کمی هم زده مواد و خیلی هم نزنید
مواد کیک را دو قسمت کرده به یکی پودر کاکائو اضافه کرده و هم زمان از هردو مواد در قالب ریخته و قالب را در فر از قبل گرم شده به دمای 180 درجه به مدت 30 تا 35 دقیقه بپزید من از رنده پوست پرتقال استفاده کردم.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

340 views18:28

1:00

🔴 #فیلم_ِموزشی

#کوکی_هندوانه

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

340 views18:29

0:58

🔴 #فیلم_آموزشی

#کوکی_تابه_ای_یلدایی

بدون فر داخل ماهیتابه رژیمی ،لاستیکی دور ماهیتابه رو خارج کن و کاغذ روغنی پهن کن،وکوکی ها رو بچین،وزیر ماهیتابه شعله پخش کن بذاز بعد از ۱۵ تا ۲۰ دقیقه کوکی ها آماده هستن،همین که زیر کوکی یکم تغییر رنگ داد زیر شعله رو خاموش کنید،ممکنه اولش خیلی نرم به نظر بیاد ولی وقتی خنک شد ،ترد میشه ،نذارید گولتون بزنه

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

334 views18:30

0:56

🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی_چاکارون

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

332 views18:31

0:35

🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی_چاکارون

این شیرینی خیلی ساده ست و در عین حال خوشمزه و مقویه

این شیرینی ترد برای شب یلدا و عید نوروز هم خیلی مناسبه پس حتما لایک و سیوش کنید که خیلی به درد میخوره

مواد لازم :

سفیده تخم مرغ : 2 عدد
نمک : نصف ق چ
پودر قند : 1لیوان دسته دار
پودر نارگیل : نصف لیوان دسته دار فرانسوی
پودر بادام : 2 ق غ
انجیر نگینی یا قیصی : 2 ق غ

🌱 از مواد با قاشق به اندازه ی فندق و با فاصله روی کاغذ روغنی بریزید

🌱 جدا کردن شیرینی ها بعد از پخت خیلی راحته

🌱 حتما فر رو از قبل گرم کنید

🌱 ماندگاری این شیرینی توی فریزر خیلی بالاست

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

343 views18:32

0:13

🔴 #فیلم_آموزشی

#سیب_زمینی_سرخ_شده

#کرانچی

این مدلی سیب زمینی درست کن طعم کرانچی میده ازبس تردو خوشمزس😍

دستورش رو تصویر ترجمش رو نوشتم تنها موادی که لازم داری:
سیب زمینی
نمک
نشاسته
روغن
همین
طبق فیلم درست کن و لذتشو ببر
نووش جونتون

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

355 views18:33

#آبنبات_پرتقالی

برش های پرتقال شیرین شده با روکش شکر برای تزیین انواع دسرها عالی هستند. فرآیند ساده است و می توانید در کمترین زمان یک پرتقال شیرین و جویدنی داشته باشید!
مواد لازم:
پرتقال ۴ عدد
آب ۸ فنجان،(۱۹۲۰ میلی لیتر)، تقسیم شده
شکر گرانول ۴ فنجان (۸۰۰ گرم)، به علاوه کمی بیشتر برای پوشش
دستورالعمل ها
یک کاسه بزرگ را با آب یخ پر کنید و کنار بگذارید.
۴ فنجان (۹۶۰ میلی لیتر) آب را به یک قابلمه بزرگ اضافه کنید و روی حرارت زیاد بگذارید تا بجوشد. برش های پرتقال را اضافه کنید. ۲ دقیقه بجوشانید.برش های پرتقال را به ظرف آب یخ منتقل کنید و آب را دور بریزید.
در همان قابلمه، ۴ فنجان (۹۶۰ میلی لیتر) باقی مانده آب و شکر را اضافه کنید. روی حرارت متوسط قرار دهید تا بجوشد و هر از گاهی هم بزنید تا شکر کاملا حل شود.
شعله را روی متوسط رو به پایین می گذاریم و برش های پرتقال را اضافه می کنیم. به مدت ۴۵ تا ۶۰ دقیقه یا تا زمانی که پوست کمی شفاف شود بجوشانید. پرتقال ها را به آرامی هر ۱۵ دقیقه بچرخانید تا مطمئن شوید که به طور یکنواخت با آب شکر آغشته شده اند.
برش ها را به یک توری خنک کننده روی یک ورقه پخت بزرگ منتقل کنید. اجازه دهید تا ۲۴ ساعت یا تا زمانی که خشک شوند بمانند.
در صورت تمایل، برش های پرتقال شیرین شده را در شکر گرانول آغشته کنید. بلافاصله استفاده کنید یا در ظرف در بسته در یخچال تا ۱ ماه نگهداری کنید.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

350 views18:34

0:37

🔴 #فیلم_آموزشی

#آبنبات پرتقالی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

369 views18:35

0:39

🔴 #فیلم_آموزشی

#هندونه_آرایی ویژه شب یلدا

‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‍‌‍‌‌
‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii

https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

365 views18:38

#پارت299 رمان پارادوکس _منظورت چیه؟؟؟ نفسشو پر صدا داد بیرون و گفت : _ هیچی فقط درونش داره خودمون رو میکشه و بیرونش مردم رو . همه فقط به ظاهر نگاه میکنن . پگاه گفت : _بسته بیایین بحثش رو نکنیم . دلم برای حامی میسوزه یکی بره دنبالش بیرون سرده . لباساشم…

#پارت300

رمان پارادوکس

نگاش کردم. دستمو اورد بالا و به لباش نزدیک کرد . همچنان شوکه بودم .نفهمیدم که داشت چکار میکرد.
تو همون لحظه پشت دستم داغ شد و سوخت .عمیق بوسید . چند لحظه بعد لباشو از رو دستم برداشت و گفت :
مامانت نگفت چجوری میشه کسیکه ارومت میکنه رو برای همیشه واسه خودت نگهداری؟؟؟؟

یهو با ترس از جام پریدم و دستمو از دستش بیرون کشیدم .گیج دور خودم میچرخیدم. فقط نگاهم میکرد.
هول گفتم:
سحر....... سحر گفت بیام دنبالت .گفت ... گفت هوا سرده.
سنگینی نگاهش که با لبخند همراه بود آزارم میداد . بعد گفتن حرفم نفهمیدم که چطوری از پیشش فرار کردم و سمت کلبه رفتم . همینکه وارد کلبه شدم تکیه دادم به در ؛ چشمامو بستم و دستم رو گذاشتم رو قلبم .
چند لحظه تو اون حالت بودم تا نفسام طبیعی بشه .از سکوت عجیب خونه تعجب کردم. چشمامو باز کردم تا ببینم بقیه کجان که با دیدن پنج تا آدم روبرومِ ی لحظه قلبم از جا کنده شد .با چشمای گشاد شده نگام میکردن . وای ی ی ی خدا آبروم رفت .سحر اروم پرسید :
_چیزی شده؟؟؟؟؟
آب دهنمو قورت دادم . نمیدونستم چی باید بگم
با من من لب باز کردم که جز اصوات نامعلوم چیزی از دهنم بیرون نیومد:
خوب.... چیزه ...... من ...... یعنی...
اقای حسینی گفت :
_حالتون خوبه ؟؟؟ رنگتون پریده حسابی
وای خدا . حالا چی بگم بهشون. انقدر هول شده بودم که مغزم برای ساختن یه دروغ کوچیک هم بهم فرمان نمیداد. اومدم دوباره لب باز کنم که در کلبه باز شد و حامی وارد شد. قبل من جواب داد.
_چیزی نیست . بیرون که اومده دنبال من سگ دیده ترسیده . ی لیوان اب براش بیارین بهتر میشه.

سحر سریع رفت سمت آشپزخونه و ملیکا و پگاه اومدن سمتم و بازومو گرفتن و کمک کردن تا بشینم.
پگاه گفت:
آخه سگ کجا بوده یهو؟ نگاه رنگ به روش نمونده .
ملیکا رو به حامی گفت :

@kadbanoiranii

360 views18:40

#پارت301

رمان پارادوکس

_پگاه راست میگه حامی . این دور و بر سگ نبود حامی.
حلامی کلافه گفت :
_باباحیوونه دیگه . چشم دفعه بعد میگم بابت عبور و مرورش بیاد از شماها اجازه کتبی بگیره .
سحر در حالیکه با قاشق محتویات توی لیوان رو هم میزد گفت :
_بابا سرش غر نزنید . نمیبینید ترسیده دیگه؟ بیا امین جان. بیا اینو بخور یکم بهتر میشی.
بعد لیوان رو به لبام نزدیک کرد. خدا رو شکر که توی اون لحظه حامی رسید .وگرنه معلوم نبود که چه گندی قرار بود بزنم .یکم اب قند شیرین تو لیوان خوردم حالم بهتر شد .اقای نوری نزدیک تر اومد و پرسید :

_بهترین؟؟؟
نگاهی بهش کردم و به زور خندیدم و اروم گفتم :
_خوبم
یهو با حس بوی سوختگی چینی به دماغم دادم گفتم :
_بوی چیه
ملیکا محکم زد تو صورتش و گفت :
_خدااااا مرگم بده سووووووووخت .
بعد مثل فرفره دوید سمت گاز .
بی حواس بدون دستگیره در قابلمه رو برداشت که دستش سوخت وجیغ زد . از جام بلند شدمو سریع سمت گاز رفتم . بقیه هم مثل ادمهای گیج زل زده بودن به ما .هر چی گشتم دستگیره رو پیدا نکردم .اگه سریع قابلمه رو بر نمیداشتم ممکن بود غذا و گاز اتیش بگیره .به ناچار منم با دستم قابلمه رو بلند کردم و پرتش کردم سمت سینک . دستم به معنای واقعی حسابی سوخت سریع شیر اب رو باز کردم دستمو بردم زیرش تا سوزشش کم بشه . بقیه انگار تازه به خودشون اومده بودن .
سحر اومد پیشم و گفت :
_داری با خودت چکار میکنی دختر ؟
نگاه سر دستت چی اومد .

با گفتن این حرف حامی سریع اومد سمتم . با صدای که توش نگرانی موح میزد گفت :
_ببینم دستتو .
انگار حواسش نبود کجاییم . نگاه سحر دوباره رنگ شک و تردید به خودش گرفت .به زور لبخند زدمو گفتم :
_چیزی نیست اقای شایگاااااان .

روی شایگان تاکید کردم تا اقا به خودش بیاد .انگار بی فایده هم نبود . سریع از اون حالت نگرانی خارج شد و گفت :
_چرا مواظب نیستین؟ کارمندای من وقتی با من بیرون میان دست من امانت هستن . هر اتفاقی که براشون بیفته من مسئولم .
اروم در حالی که سعی میکردم حرص صدامو مخفی کنم گفتم :
_گفتم که چیزی نیست اقای شایگانننننن .
_سحر رو بهش گفت :
_خوبه توام . خفمون کردی با این حس مسئولیت پذیریت . چیزیش نیست . به جای این حرفها برید برای شام غذا بگیرید غذامون که سوخت .

آقای حسینی در حالی که سعی میکرد خنده اش رو کنترل کنه گفت :
_در هر صورت میدونستیم که باید غذا بگیریم .
آخه شما خانومها کی به ما غذا دادید که اینبار دومتون باشه؟
سحر با حرص گفت :
_ ای کارد بخوره به اون شکمتون . یعنی من تا حالا به شما غذا ندادم دیگه؟؟؟؟
اقای حسینی رو به اقای نوری کرد و گفت :
_غذا داده به ما ؟؟
اونم با حالت خنده داری گفت :
منکه یادم نمیاد.....
ملیکا در حالی که خنده رو لباش بود گفت :
_من اگه جاتون بودم فرار میکردم . سحر در شرف انفجااااااااره......
پگاه اومد حرف بزنه که گفتم :

@kadbanoiranii

343 views18:42

#پارت302

رمان پارادوکس

_آقای توکلی کجاست؟؟
خوابیده . خیلی خسته بود . از دیشب بیداره .
اقای نوری گفت:
_ما بریم ببینیم چیزی برای غذا پیدا میکنیم یا نه .
اومدن سمت در برن که با باز شدن یهو در...
چشمم به افسانه خورد که با لبخند جلوی در وایستاده بود . همه شوکه نگاهش میکردن که لبخند رو لباش پر رنگ تر شد و با صدای قشنگی گفت :
_سلام .
با سلامش انگار همه به خودشون اومدن . زیر لبی سلام کردن و دوتا همکار اقا از در زدن بیرون .
همزمان اقای توکلی در حالیکه کش و قوسی به خودش میداد از اتاق زیر پله اومد بیرون . سلام بلندی کرد که با سکوت عجیب کلبه روبرو شد . سرشو چرخوند با دیدن افسانه اونم اخماشو کشید تو هم و اروم بهش سلام کرد . تو این بین رفتار حامی جالب بود . نه سلام میکرد نه نگاهش،میکرد و نه حرفی میزد .
سحر و ملیکا و پگاه هر کدوم به بهانه ای راهشون رو به ی سمت کج کردن و منم مثل ادمهای گیج همون وسط ایسناده بودم
انگشتام حسابی میسوخت . شیر اب رو باز کردم و دوباره دستمو گرفتم زیرش .
حامی از روی صندلی بلند شد و سمتم اومد . انگار با رفتن بقیه خیالش اسوده تر شده بود . افسانه رو که کلا ندید میگرفت . جلوی چشمای افسانه دستمو گرفت و گفت :
_ببینم چکار کردی با خودت؟؟؟
_تمام وجودم گر گرفت . فکر نمیکردم جلوی افسانه اینکار رو بکنه .با صدایی که انگار از ته چاه میومد گفتم :
_ چیزی نیست .
بعد خواستم دستمو از تو دستش بکشم بیرون که نزاشت و محکمتر دستمو گرفت . با حس سنگینی نگاه افسانه سرمو چرخوندم سمتش .
اخمهاش تو هم رفته بود. یه جوری نگاهم میکرد که نگوووو .
حامی خودشو بهم نزدیکتر کرد که افسانه با صدایی که معلوم بود پر از حرصه گفت :
_قبلنا جواب سلاممو میدادی .
حامی همونجور که دستامو زیر شیر اب گرفته بود و نوازش میکرد گفت :

@kadbanoiranii

367 views18:42

Ma Dota

Mehdi Amiri

#مهدی امیری

#ما دوتا

هدیه شبانه

آهنگ پیشنهادی شامگاهی

@kadbanoiranii

291 views18:42

🌖➰❄️➰🌖➰❄️➰🌖

✨نیایش شبانه با حضرت عشق✨

✨خدایا🙏 ✨

❄️خانه دوستانم مملو از مهر
🌖چراغ خونه هاشون روشن
❄️زندگیشون پر برکت
💛دلشون را شاد
❄️و عمرشون را طولانی بگردان

🌖[آمیـــن یا رَبَّ 🙏 ]🌖

❄️گویند برای
🌖کلبه کوچک همسایه‌ات
❄️چراغی آرزو کن
🌖قطعأ حوالی خانه تو نیز
❄️روشن خواهد شد
🌖من خورشید را برای
❄️خانه دلتون آرزو میکنم
🌖تا هم گرم باشد و
❄️هم سرشار از روشنایی

🌖#شبتــونـــ_بخیــــر🕯

🌖➰❄️➰🌖➰❄️➰🌖

#تقدیم_به_شما_خوبان

از طرف مدیریت گروه

(( @M0radiiiiii ))

@kadbanoiranii

416 viewsedited 18:45

🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺

🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی

✨باغ ما پر گل و زیباست ولی غم دارد
✨همه گویند که این باغ گلی کم دارد

✨بوستانی که در آن نرگس زهرایی نیست
✨چو خزانی است که گویی غم عالم دارد

✨آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو
✨مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو

✨چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت
✨رو به هر سوی نماید دلم ، آنجایی تو

🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸
🌸 #صبحتون_مهدوی

@kadbanoiranii

518 views06:28