کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.82K subscribers
23K photos
28.1K videos
95 files
42.2K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت223 رمان پارادوکس همونجور که گفته بود جلوی اسانسور به دیوار تکیه کرده بود و منتظر بود. با دیدنم دکمه اسانسور و زد. وقتی بهش رسیدم اسانسور هم تو طبقه ی ما ایستاد. اشاره ای به اسانسور کرد و گفت: _ برو داخل. بی حرف وارد شدم و چمدونمم پشتم کشیدم.…
#پارت224
رمان پارادوکس

نشستم رو تخت و دستمو به سرم گرفتم. اروم گفت:

_ من برم دنبال کارا. شرکتی که باهاشون قرارداد بستیم هنوز جوابی ندادن.

اومد از در بره بیرون که بدون اینکه نگاش کنم گفتم:
_صبر کن.

از گوشه چشم دیدم که ایستاد. بازم مستقیم نگاش نکردم. با تعجب پرسید:
_ چیزی شده؟؟؟

سرمو اوردم بالا و زل زدم توچشماش و گفتم:
_ تا کی قراره اینجا بمونیم؟؟؟

_ مشخص نیست. قرار شد بعد گرفتن جنسا برگردیم ولی الان که با اون شرکت برای اقامت تو هتلمون قرارداد بستیم یکم اوضاع تغییر کرده.

شاید یک هفته شایدم دوهفته دیگه. دقیق مشخص نیست.

بدون اینکه تغییری تو چهرم بدم از جام بلند شدم و درست رو به روش ایستادم و گفتم:

_ الان که دیگه بمن احتیاجی نیست. چرا منو برنمیگردونی ایران؟
زل زد تو چشمام.

نگاهش تا عمق وجودم نفوذ کرد اما نمیخواستم کم بیارم. کم کم لبخند شیطونی رو لبش نشست که منو متعجب کرد.

_ رو حرفی که زدی فکر میکنم بعد تصمیم میگیرم.

همین جملش کافی بود تا بفهمم همچنان این بازی ادامه داره.

حالا که اینجور میخواست منم حرفی نداشتم.

دست به سینه زل زدم بهش و گفتم:

🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت224 رمان پارادوکس نشستم رو تخت و دستمو به سرم گرفتم. اروم گفت: _ من برم دنبال کارا. شرکتی که باهاشون قرارداد بستیم هنوز جوابی ندادن. اومد از در بره بیرون که بدون اینکه نگاش کنم گفتم: _صبر کن. از گوشه چشم دیدم که ایستاد. بازم مستقیم نگاش نکردم. با…
#پارت225
رمان پارادوکس

_پس حالا که قراره همدیگه رو تحمل کنیم باید یه سری چیزا بینمون انجام بشه.

یه تای ابروشو انداخت بالا و با شیطنت گفت:

_ خوب؟؟؟

انگشتامو اوردم بالا و شروع کردم به شمردن:

_ اول اینکه هرکی سرش به کار خودشه. کسی حق دخالت کردن تو کار اون یکی و نداره.

دوم اینکه بدون در زدن حق ورود به اتاق همو نداریم.

اومدم سومی و بگم که پرید وسط حرفمو گفت:

_ خوب خوب میفرمودین...

اخمامو کشیدم تو هم و بی توجه به لحن پر تمسخرش ادامه دادم:

_ حق دست زدن به منو نداری. حتی یه لمس کوچیک...
_ یعنی تو داری؟؟؟

درحالیکه متوجه نشده بودم که چی گفته گفتم:

_ چی؟؟؟
_ اخه گفتی فقط من حق ندارم بهت دست بزنم. راجب خودت چیزی نگفتی. پس یعنی خودت حق داری به من دست بزنی؟؟

بیشتر اخم کردمو با لحن عصبیم گفتم:
_ جفتمون حق نداریم بهم دیگه نزدیک شیم.

_ خوب بقیشو بگو

🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت225 رمان پارادوکس _پس حالا که قراره همدیگه رو تحمل کنیم باید یه سری چیزا بینمون انجام بشه. یه تای ابروشو انداخت بالا و با شیطنت گفت: _ خوب؟؟؟ انگشتامو اوردم بالا و شروع کردم به شمردن: _ اول اینکه هرکی سرش به کار خودشه. کسی حق دخالت کردن تو کار…
#پارت226
رمان پارادوکس

مکث کردمو زل زدم بهش. با لحن پر حرصی گفتم:

_ داری مسخرم میکنی؟؟

اروم لب پایینشو گاز گرفت و باحالت شیطونی گفت:

_ این حرفا چیه بانو شما ادامه بدین.
چشمامو ریز کردمو ادامه دادم:

_ اگه هر کدوم ازین قوانین و که گفتم رعایت نکنی تنبیه داری.

یه تای ابروشو انداخت بالا و یک قدم نزدیکم اومد بعد گفت:

_مثلا چه تنبیهی؟؟

نمیدونستم چی بگم. چیزی به ذهنم نمیرسید. از طرفی اونم هی قدم به قدم بهم نزدیک میشد.

قلبم داشت از جا کنده میشد. خوب بلد بود باهام بازی کنه.

درست وقتی تو چند قدمیم قرار داشت خیلی سریع اولین چیزی که به ذهنم اومد گفتم:

_باید یه مشت بزنمت.

یهو صورتش قرمز شد. معلوم بود خندش گرفته اما خودشو کنترل میکنه که نخنده.

یه قدم نزدیک تر شد و گفت:
_ این یه مشتت بابت کدوم کارمه؟؟؟

اب دهنمو قورت دادم و گفتم:
_ تنبیهت وقتی که بی اجازه میای تو اتاقمه.

درست رو به روم ایستاد. دستشو اورد بالا و تار موی افتاده تو صورتمو پشت گوشم برد و با انگشتش گونمو نوازش کرد.

شوکه شده بودم. اروم لب زد:
_ جریمه ی اینکارم چیه؟؟

بی حواس بدون اینکه کنترلی رو حرفام داشته باشم گفتم:

_ دوتا مشت محکم من.

یه دستشو برد پایینو مچ ظریفمو تو دستاش گرفت و ادامه داد:

_اینکارم چی؟؟؟

از ترس نفسم بالا نمیومد. ارومتر گفتم:
_ سه تا مشت.

🍃 @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌙سلام  به  همگی  شبتون درگیر آرامش
🌟در این شب آرام
🌙دعایتان میکنم بخیر
🌟نگاهتان میکنم به پاکی
🌙یادتان میکنم بخوبی
🌟هرجا هستید
🌙بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم
🌟شبی زیباو سراسر آرامش
🌙در آغوش پر مهرخدا داشته باشید
🌟الهی فردا همونی بشه که دلتون میخواد🤲

@kadbanoiranii
🍂🍁🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸فرماندهٔ عشق، یار محبوب تویی
🍃معبود تویی، کمال مطلوب تویی

🌸ای نام تو بهترین سرآغاز مرا
🍃آرامش جان هر دل ‌آشوب تویی

🌸بسم الله الرحمن الرحیم


@kadbanoiranii

𝓶𝓸𝓼𝓲𝓸𝓱𝔂 𝓶𝓸𝔃𝓲𝓴 𝓾𝓲𝓭𝓮𝓸 𝓭𝓸𝓷𝓲𝓪𝔂𝓮 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓺𝓱𝓪𝓷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_اموزشی

#صبحونه_دودقیقه_ای


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شیرینی_خرمایی

کره اطلس طلایی:۲۵۰گرم
کره پاستوریزه:۵۰گرم
تخم مرغ:۱عدد
پودر قند:۱۲۵گرم
شیر:۱/۵قاشق غذاخوری(یادم رفت فیلموشو بگیرم😅😅)
بکینگ پودر:۱/۲قاشق غذاخوری
آرد:انقدر بزنید تا به دستتون نچسبه(تقریبا۵۰۰گرم)
گردو،خرما و هل به مقدار لازم
۳الی۵ساعت در یخچال استراحت کنه
دمای فر ۱۵۰درجه بعد از ۱۵دقیقه چک کنید و آمادست😍آرد و بکینگ پودر رو از قبل باهم الک کنیدمیتونید خرما رو یه مقدار تفت بدید تا ماندگاری شیرینی بیشتر بشه ولی بذارید سرد شه بعد استفاده کنیدشیر رو بعد از تخم مرغ اضافه کنیداگه دوست دارید به خرما یه مقدار گلاب و دارچین بزنیدخمیر باید ۳الی۵ساعت داخل یخچال استراحت کنه

┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄┄

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مافین #لقمه_پنیری #فینگرفود😍😋

نان تست ۶ عددسس پیتزا ۲ق.غ پنیر پیتزا ۱۵۰ گرم پنیر ورقه‌ای چدار ۱ ورق ژامبون مورد علاقه تون ۱۵۰ گرم فلفل دلمه‌ای ۲ق.غ پودر آویشن و پودر پاپریکا به مقدار لازم
حدود ۲۰ دقیقه در فر ۱۸۰ درجه
باید بزاریم سرد بشه که راحت از قالب بیرون بیاد

┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄┄


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ماست_کباب_یا_شیش_کباب

سینه مرغ ۱ کیلو
ماست ۱ ونیم پیمانه
روغن زیتون ۱/۴ پیمانه
نمک ۱ قاشق چای خوری
فلفل سیاه نصف قاشق چای خوری
سیر ۳ الی ۴ حبه
جعفری ۲ قاشق غذا خوری
سماق ۱ قاشق چایی خوری
قارچ ۲۰۰ گرم
گوجه
سینه مرغ با مواد مرینیت کنید نیم ساعت تو یخچال بعد در بیارین لیمو تازه رو اضافه کنید دوباره ۱ ساعت تو یخچال ،حالا به سیخ بکشین ،تو مواد مرینیت قارچ بریزین و دوباره به سیخ بکشین ،بعد رو تابه گریل کنید،تو ظرف فویل روغن بریزید یه ذغال داغ بزارید در تابه رو ببندید


┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄┄

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#شیرینی_اتابکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#شیرینی_ناپلئونی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#قرابیه_مغزدار_خانم_مهری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#آموزش_حلیم_بادمجون

مواد لازم
بادمجان نیم کیلو
برنج نیم پیمانه
لوبیا سفید نیم پیمانه
گوشت سیصد گرم
عصاره قلم یک فنجان
گردوصد گرم
پیاز داغ به اندازه دلخواه
کشک به اندازه دلخواه
نعنا داغ چهار قاشق
زعفران اب کرده به اندازه دلخواه
.
طرزتهیه

اول این که تو تمام شهرها حلیم بادمجون رسپی خاص خودشو ‌داره مثلا گندم میریزن عدس میریزن یا لوبیا قرمز من اینطوری درست میکنم وخوب خوشمزه .کشک که هودم درست کردم مزه خوبی بهش میده.ابتدا گوشت با ادویه میپزیم گوشت گردن باشه عالی بعد از پخت گوشت ریش میکنیم وبا اب اضافه گوشت برنج میپزیم سپس لوبیا ها میذاریم خوب پخته بشه بادمجان ها سرخ میکنیم گردو ها بلغور مانند میکوبیم سپس بادمجان گوشت لوبیا کشک اب قلم نعنا و کشک پیاز داغ وخیلی کم سیر داغ اضافه میکنیم تا جای امکان خوب بکوبید تا مواد کش دار بشه میذارم روی گاز با حرارت مناسب به مدت ۴۵ دقیقه سپس سرو کنید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#آموزش_سوپاپیاس
خمیر
آرد: ۱ لیوان
نمک: نصف قاشق چایی‌خوری
بیکینگ پودر: ۱ قاشق چایی‌خوری
روغن مایع: ۱ قاشق غذاخوری
آب: به مقدار لازم
به مقدار لازم یعنی اینکه، طبق فیلم آب رو به صورت قاشق قاشق اضافه کنید تا خمیر شکل بگیره.
بعد از اینکه خمیر شکل گرفت ۲ الی ۳ دقیقه ورز بدید و به مدت ۲۰ دقیقه بزارید تا خمیر استراحت کنه.
بعد از ۲۰ دقیقه با وردنه صاف کنید و با چاقو اون رو به اندازه هایی که میبینید، برش بدید.
سرخ کنید و با عسل میل کنید و حالش رو ببرید.
۲ تا نکته برای سرخ کردن بگم، اول اینکه روغن خیلی باید داغ باشه، دوم، بعد از اینکه خمیر رو به آرومی داخل روغن قرار دادید با قاشق روی خمیر روغن بریزید تا خوب پف کنه.
دستور اصلی این دسر با عسل هست، اما به نظرم با خیلی چیزها میشه سِرو شه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موس_انار

مواد لازم :

ژله انار: 2 بسته، آب جوش: 1 لیوان، خامه صورتی:1 بسته(200گرمی)، پنیر ماسکارپونه: نصف بسته، شیر: 1 لیوان، شکر : 1 ق غ

دستور تهیه :

ابتدا دو بسته ژله رو همراه یک لیوان آب جوش روی کتری قرار داده و هم میزنیم تا ذرات ژله کاملا حل بشه، کنار میزاریم تا از حرارت بیفته و خنک بشه.
در این فاصله خامه صبحانه(اگر خامه فرم گرفته باشه خیلی بهتره)رو با یک قاشق شکر با همزن میزنیم تا کمی فرم بگیره، سپس پنیر رو اضافه کرده و هم میزنیم تا خوب با هم مخلوط بشن.
ژله رو که از حرارت افتاده و خنک شده به مواد اضافه کرده و هم میزنیم و در آخر شیر رو و هم میزنیم.
قالب مورد نظرمون رو با کمی روغن چرب کرده و مواد رو داخلش میریزیم و به مدت سه تا پنج ساعت داخل یخچال قرار میدیم.
*نیازی به پودر ژلاتین نیست و به راحتی از هر قالب برمیگرده چه پلاستیکی چه سیلیکونی.
*دستور اصلی موس ها تخم مرغ هم داره که من چون زیادی سنگین میشد نریختم


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#خورشت آلو مجلسی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شیرینی_شکرپاره 20 _25 عدد

تخم مرغ بزرگ 1عدد به اضافه1 زرده برای رومال، کره75 گرم، روغن مایع 1/4 فنجان، پودر قند نصف فنجان،ایرمیک نصف فنجان (آرد سمولینا)،پکینگ پودر 1ق م، وانیل یا رنده پوست لیمو ترش کمی، آرد تا جایی که خمیر به دست نچسبد(حدود 1 و 3/4 لیوان استفاده کردم)
#شربت
1و نیم لیوان آب، 1و نیم لیوان شکر، نصف1 لیمو ترش
🔴برای شربت، آب و شکر رو مخلوط و میذاریم رو شعله ملایم وقتی جوشید آبلیمو رو اضافه و 5 دقیقه دیگه میجوشونیم و شعله رو خاموش میکنیم.فر رو روی 170 روشن میکنیم تا گرم بشه برای خمیر کره نرم شده تو محیط رو با تخم مرغ و پودر قند هم میزنیم و به ترتیب همه مواد رو اضافه میکنیم آرد رو با احتیاط اضافه میکنیم تا جایی که خمیر نرمی به دست بیاریم. از خمیر به اندازه گردو برمیداریم و تو دست به شکل بیضی در میاریم و میچینیم تو سینی و روش رو با زرده رومال میکنیم و با چنگال خط میندازیم و میذاریم تو فر 25 دقیقه در آخر اگه روش سرخ نشده بود چند دقیقه گریل رو روشن میکنیم.بعد از اینکه از فر در آوردیم شربت ولرم رو روش میریزیم و با پودر پسته تزیین کنید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊
@kadbaniranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت226 رمان پارادوکس مکث کردمو زل زدم بهش. با لحن پر حرصی گفتم: _ داری مسخرم میکنی؟؟ اروم لب پایینشو گاز گرفت و باحالت شیطونی گفت: _ این حرفا چیه بانو شما ادامه بدین. چشمامو ریز کردمو ادامه دادم: _ اگه هر کدوم ازین قوانین و که گفتم رعایت نکنی تنبیه…
#پارت227
رمان پارادوکس


یهو جلوی چشمای بهت زدم دستشو دور کمرم پیچید، کمرم سوخت.

گرمای دستاش ضربان قلبمو بالا برد. چشماش یه حالت خاصی شده بود، :

_ جریمه بغل کردنت چیه؟؟؟

قلبم داشت از جا کنده میشد. ترسیده بودم. خیلی ترسیده بودم.

اب دهنمو قورت دادمو زل زدم تو چشماش. انقدر بدنم سست شده بود که نای اینکه از خودم جداش کنمو نداشتم.

فاصلمون درست قدر دو سه بند انگشت بود. سرشو کنار گوشم برد .

لباشو به لاله گوشم نزدیک کرد و اروم لب زد:

_ جریمه ی بوسیدنت چیه؟؟؟

لعنتی، لعنتی، لعنتی... سستی بدنم به پاهام نفوذ کرد. داشتم میمردم. اروم زمزمه کردم:

_ بسه..
بی توجه به حالم ادامه داد:

_ میدونی بدنم خیلی قویه. مشتای کوچیک تو برام مثل نوازش میمونه. اگه ببوسمت چی میشه؟؟؟

از بس قلبم تند میزد به نفس نفس افتاده بودم. لباشو بیشتر به گوشم نزدیک کرد و زمزمه کرد:

_ چرا نفس نفس میزنی؟؟؟
با وحشت گفتم:

_ ازم فاصله بگیر.

_ چرا؟؟؟ دوست نداری؟؟؟ خوب عیبی نداره. من پا میزارم رو قوانین. توام هرجور میخوای تنبیهم کن. قبوله؟؟؟

داشت اذیتم میکرد. لذت میبرد از ازار دادنم. دستامو اوردم بالا و با تمام وجودم به قفسه سینش فشار وارد کردم.

منو محکم نگرفته بود برای همین راحت ازم دور شد.دستاشو تو جیباش گذاشت با شیطنت گفت:

_ الان باید برم. شب که برگشتم قانون شکنی میکنم. اونوقت توام هرچقدر که بخوای میتونی تنبیهم کنی.

بعد چشمکی بهم زد و از اتاقم رفت بیرون.

چند لحظه بعد صدای در سوییت اومد و پشت بندش من موندم و پایی که دیگه تحمل وزنمو نداشت.

🍃 @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت227 رمان پارادوکس یهو جلوی چشمای بهت زدم دستشو دور کمرم پیچید، کمرم سوخت. گرمای دستاش ضربان قلبمو بالا برد. چشماش یه حالت خاصی شده بود، : _ جریمه بغل کردنت چیه؟؟؟ قلبم داشت از جا کنده میشد. ترسیده بودم. خیلی ترسیده بودم. اب دهنمو قورت دادمو…
#پارت228
رمان پارادوکس


وقتی یکم گذشت خون به پاهام برگشت. احساس ضعف میکردم. اروم از رو تخت بلند شدمو سمت اشپزخونه رفتم.

حتما باید یه چیزی تو یخچال پیدا میشد که بخورم. در یخچالو باز کردم که با یه نگاه کلی چشمم به بسته لازانیا افتاد.

سرمو چرخوندم دور تا دور اشپزخونه و با دیدن مایکرویو بسته لازانیارو از تو یخچال در اوردمو گزاشتم تو مایکرویو.

چند لحظه بعد با صدای که ازش بلند شد فهمیدم اماده شده. نشستم پشت میز و با بی حالی مشغول خوردن شدم.

پسره ی بیشعور. منو اینجا نگه داشته که با کاراش و رفتارهاش عذاب بده.

وقتی جلوم ایستاده بود و اون حرکات ازش سر زد حس میکردم فشارم پایین اومده.

اونم خوب فهمیده بود که با کوچیکترین نزدیکیش بهم دست و پامو گم میکنم و حالم بد میشه بیشتر سو استفاده میکرد.

نگاه به ظرف غذای نصف و نیمم افتاد. فکر کردن به حامی اشتهامو کور کرده بود.

ظرفو هل دادم جلو و از پشت میز بلند شدم. نگاهی به لباسای تنم انداختم که اصلا مناسب نبود.

دوباره راهی اتاقم شدم و بعد از عوض کردن لباسم برگشتم و سمت سالن رفتم. نگاهم به تلویویزون خورد. ساعت 8 بود.

تا زمان خواب باید یه جوری خودمو سرگرم میکردم وگرنه از فکر و خیال دیوونه میشدم.

سمت کاناپه رفتمو خودمو پرت کردم روش.نرمی و لطافتش لبخند به لبم اورد.

کنترل و برداشتم و روشنش کردم. سینمایی جالبی در حال پخش بود.

مشغول دیدنش شدم. انقدر محوش بودم که کم کم چشام گرم شد و رو هم افتاد.

نمیدونم ساعت چند بود که با احساس لمس دستی روی صورتم چشمامو باز کردم.

گیج زل زده بودم به فرد ناشناسی که به فاصله ی چند سانتی متر ازم فاصله داشت.

دقیق چند ثانیه ی بعد با حس بوی گند الکل دهنش و از جا پریدم که سرم به قفسه سینش برخورد کرد.

سرشو سمت گردنم اورد که از ته دل جیغ زدم. با صدای کشیدش گفت:

_هییییسسسس خوشگلم. هیسسسس. تو خانوم کوچولو اینجااااا چیکار میکنی،؟

🍃 @kadbanoiranii