از خوردن همزمان چندمیوه پرهیزکنید!
زیرا برخی طبیعت گرم(خربزه، انبه) و برخی طبیعت سرد (هندوانه، خیار) دارند
برخی زود هضم و برخی دیر هضم هستند.
─┅─═इई🌸ईइ═─┅─
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
زیرا برخی طبیعت گرم(خربزه، انبه) و برخی طبیعت سرد (هندوانه، خیار) دارند
برخی زود هضم و برخی دیر هضم هستند.
─┅─═इई🌸ईइ═─┅─
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خورشت_تره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#خورشت_تره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_آموزشي
#بیسکوییت_کرمدار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#بیسکوییت_کرمدار
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_اموزشى
#پشمک_شکلاتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پشمک_شکلاتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#اسنک_سیب_زمینی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#اسنک_سیب_زمینی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت74 رمان پارادوکس تکونی خوردمو به خودم اومدم. هول گفتم : _ بله. ببخشید حواسم پرت شد. لبخند ارومی زد و گفت: _ کاری داشتید؟ بند کیفمو تو دستم فشار دادم و گفتم: _ برای کار اومدم. متعجب پرسید: _ کار؟ _ بله. پشت میزش نشست و بی تفاوت و بی توجه بهم درحالیکه…
#پارت76
رمان پارادوکس
پسره رو کرد به اون خانوم و گفت:
_ خانوم وحیدی، چک کنید ببینید درست گفتن یا نه.
اون خانوم که تازه فهمیدم فامیلیش وحیدیه دفتر تو دستشو چک کرد و با تعجب گفت:
_ اره. درست گفته.
لبخند رو لبم نشست و اعتماد به نفسم چند برابر شد. همین کافی بود بفهمم هرچند دانشگاه نرفتم ولی اطلاعاتم حتی از ادمایی که تو این کار هستن بیشتره. دوباره صدای پسره بلند شد:
_ از بین اینا راجب کدومشون اطلاعاتت بیشتره؟
دوباره نگاهی بهشون انداختمو گفتم:
_ هر کدوم که خواستید توضیح میدم.
یکی از کرم هارو به دستم داد و گفت:
_ راجب این هرچی میدونی بگو..
بدون معطلی شروع کردم به توضیح دادن. این سوالا راحت از چیزی بود که تصورشو میکردم. تقریبا ده دقیقه داشتم توضیح میدادم که خانوم وحیدی دستشو اورد بالا.
_ کافیه عزیزم. عالی بود.
لبخند ارومی زدم و گفتم:
_ ممنونم.
سرشو به سمت اون پسر چرخوندی و گفت:
_ اقا توکلی، فرم استخدام و به این خانوم بدید پر کنن. مطمئن بودم که خانوم جاوید شخص کار بلدی و معرفی میکنن.
اقای توکلی در جواب گفت:
_ نمیخواین صبر کنید مهندس شایگان بیان؟ یه وقت عصبانی نشن که بی اجازشون...
نزاشت که ادامه بده:
_ کاری که گفتمو بکن. اقای شایگان خودشون به من گفتن اگه کسی اومد که کارش خوب بود استخدام کنم.
_ باشه. الان بهشون میدم.
بعد روشو سمت من کردو گفت:
_ بفرمایید اینجا.
@kdbanoiranii
#پارت77
رمان پارادوکس
کاغذیو جلوم گرفت و گفت :
_ این برگه رو پر کنید.
_ باشه.
از تو کیفم خودکارمو در اوردم مشغول پر کردن شدم. یه سری اطلاعات شخصی و ادرس محل زندگی. میزان تحصیلات خواست که بدون تردید نوشتم دیپلم. تموم که شد برگه رو بهش تحویل دادم. نگاهی به برگه انداخت. یهو چشاش متعجب شد. زل زد تو چشام و گفت:
_ مدرک تحصیلی دیپلم؟
سرد و یخی گفتم:
_ بله.
_ اما..
صدای وحیدی بلند شد:
_ چیزی شده اقای وکیلی؟
با پرویی نگاش میکردم. نگاه خیرمو که دید اخماشو کشید تو هم و گفت:
_ نه. ایشون استخدام شدن.
_ خوبه.
روشو چرخوند سمتمو گفت:
_عزیزم از فردا راس8 صبح اینجا باش.
اقای شایگان فعلا نیستن. وقتی بیان باهم اشناتون میکنم. حقوق مورد نظرتم ایشون اوکی میکنن
_ اقای شایگان کی هستن؟
لبخند مهربونی زد و گفت:
_این شرکت مال ایشونه.
_ اهان. اگه کاری ندارید من با اجازتون برم.
_ نه کاری ندارم. فردا فراموش نکن.
_ بله حتما. خداحافظ.
و بی توجه به اخمای درهم وکیلی از در زدم بیرون. امیدوار بودم اینجا از پس همه چی بربیام.
@kadbanoiranii
#پارت78
رمان پارادوکس
سوار ماشین شدمو حرکت کردم. پروانه بهم گفت که برم دنبالش. با اینکه خیلی برام سخت بود که به اون محله برگردم اما چاره ای نبود. نمیخواستم ضعف به خودم راه بدم. تمام این سه سال و سعی کردم قوی باشم و نزارم هیچ چیزی اذیتم کنه. نزدیک اژانس بودم. قلبم محکم میکوبید و سعی میکردم قوی باشم. بعد پشت سر گزاشتن یه حس مزخرف بالاخره به اژانس رسیدمو زل زدم به ورودیش. اینجا همون جایی بود که باعث شد تمام رویاهام ویران بشه. دست از نگاه کردن برداشتم و گوشیمو از تو کیفم در اوردم. انگشتم شماره پروانه رو لمس کرد. به دو بوق نکشید که جواب داد:
_ جااااانم هانی.
در حالیکه از مدل حرف زدنش خندم گرفته بود گفتم:
_هانی و زهرمار. چقدر بگم اینجوری لوس حرف نزن.
بدون توجه به من گفت:
_ اوا ناناس؟ چرا انقدر خشنی؟ نمیگی روحیم خراب میشه؟ اونوقت تو جواب مامانجونمووو میدی؟
ریز شروع کردم به خندیدن و گفتم:
_ کم زبون بریز بچه. بیا بیرون دم در منتظرتم.
یهو جدی گفت:
_ عه؟ اومدی؟ وایسا الان میام.
و بعد بدون خداحافظی قطع کرد.
با خنده سرمو به حالت تاسف تکون دادمو منتظر شدم. هنوز یه دقیقه نشده بود که از در زد بیرون و تو ماشین. با جیغ گفت:
_ چطور مطوری جیگر؟
چپ چپ نگاش کردم که حالت ترسیده ای به خودش گرفت و گفت:
_ غلط
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
پسره رو کرد به اون خانوم و گفت:
_ خانوم وحیدی، چک کنید ببینید درست گفتن یا نه.
اون خانوم که تازه فهمیدم فامیلیش وحیدیه دفتر تو دستشو چک کرد و با تعجب گفت:
_ اره. درست گفته.
لبخند رو لبم نشست و اعتماد به نفسم چند برابر شد. همین کافی بود بفهمم هرچند دانشگاه نرفتم ولی اطلاعاتم حتی از ادمایی که تو این کار هستن بیشتره. دوباره صدای پسره بلند شد:
_ از بین اینا راجب کدومشون اطلاعاتت بیشتره؟
دوباره نگاهی بهشون انداختمو گفتم:
_ هر کدوم که خواستید توضیح میدم.
یکی از کرم هارو به دستم داد و گفت:
_ راجب این هرچی میدونی بگو..
بدون معطلی شروع کردم به توضیح دادن. این سوالا راحت از چیزی بود که تصورشو میکردم. تقریبا ده دقیقه داشتم توضیح میدادم که خانوم وحیدی دستشو اورد بالا.
_ کافیه عزیزم. عالی بود.
لبخند ارومی زدم و گفتم:
_ ممنونم.
سرشو به سمت اون پسر چرخوندی و گفت:
_ اقا توکلی، فرم استخدام و به این خانوم بدید پر کنن. مطمئن بودم که خانوم جاوید شخص کار بلدی و معرفی میکنن.
اقای توکلی در جواب گفت:
_ نمیخواین صبر کنید مهندس شایگان بیان؟ یه وقت عصبانی نشن که بی اجازشون...
نزاشت که ادامه بده:
_ کاری که گفتمو بکن. اقای شایگان خودشون به من گفتن اگه کسی اومد که کارش خوب بود استخدام کنم.
_ باشه. الان بهشون میدم.
بعد روشو سمت من کردو گفت:
_ بفرمایید اینجا.
@kdbanoiranii
#پارت77
رمان پارادوکس
کاغذیو جلوم گرفت و گفت :
_ این برگه رو پر کنید.
_ باشه.
از تو کیفم خودکارمو در اوردم مشغول پر کردن شدم. یه سری اطلاعات شخصی و ادرس محل زندگی. میزان تحصیلات خواست که بدون تردید نوشتم دیپلم. تموم که شد برگه رو بهش تحویل دادم. نگاهی به برگه انداخت. یهو چشاش متعجب شد. زل زد تو چشام و گفت:
_ مدرک تحصیلی دیپلم؟
سرد و یخی گفتم:
_ بله.
_ اما..
صدای وحیدی بلند شد:
_ چیزی شده اقای وکیلی؟
با پرویی نگاش میکردم. نگاه خیرمو که دید اخماشو کشید تو هم و گفت:
_ نه. ایشون استخدام شدن.
_ خوبه.
روشو چرخوند سمتمو گفت:
_عزیزم از فردا راس8 صبح اینجا باش.
اقای شایگان فعلا نیستن. وقتی بیان باهم اشناتون میکنم. حقوق مورد نظرتم ایشون اوکی میکنن
_ اقای شایگان کی هستن؟
لبخند مهربونی زد و گفت:
_این شرکت مال ایشونه.
_ اهان. اگه کاری ندارید من با اجازتون برم.
_ نه کاری ندارم. فردا فراموش نکن.
_ بله حتما. خداحافظ.
و بی توجه به اخمای درهم وکیلی از در زدم بیرون. امیدوار بودم اینجا از پس همه چی بربیام.
@kadbanoiranii
#پارت78
رمان پارادوکس
سوار ماشین شدمو حرکت کردم. پروانه بهم گفت که برم دنبالش. با اینکه خیلی برام سخت بود که به اون محله برگردم اما چاره ای نبود. نمیخواستم ضعف به خودم راه بدم. تمام این سه سال و سعی کردم قوی باشم و نزارم هیچ چیزی اذیتم کنه. نزدیک اژانس بودم. قلبم محکم میکوبید و سعی میکردم قوی باشم. بعد پشت سر گزاشتن یه حس مزخرف بالاخره به اژانس رسیدمو زل زدم به ورودیش. اینجا همون جایی بود که باعث شد تمام رویاهام ویران بشه. دست از نگاه کردن برداشتم و گوشیمو از تو کیفم در اوردم. انگشتم شماره پروانه رو لمس کرد. به دو بوق نکشید که جواب داد:
_ جااااانم هانی.
در حالیکه از مدل حرف زدنش خندم گرفته بود گفتم:
_هانی و زهرمار. چقدر بگم اینجوری لوس حرف نزن.
بدون توجه به من گفت:
_ اوا ناناس؟ چرا انقدر خشنی؟ نمیگی روحیم خراب میشه؟ اونوقت تو جواب مامانجونمووو میدی؟
ریز شروع کردم به خندیدن و گفتم:
_ کم زبون بریز بچه. بیا بیرون دم در منتظرتم.
یهو جدی گفت:
_ عه؟ اومدی؟ وایسا الان میام.
و بعد بدون خداحافظی قطع کرد.
با خنده سرمو به حالت تاسف تکون دادمو منتظر شدم. هنوز یه دقیقه نشده بود که از در زد بیرون و تو ماشین. با جیغ گفت:
_ چطور مطوری جیگر؟
چپ چپ نگاش کردم که حالت ترسیده ای به خودش گرفت و گفت:
_ غلط
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت76 رمان پارادوکس پسره رو کرد به اون خانوم و گفت: _ خانوم وحیدی، چک کنید ببینید درست گفتن یا نه. اون خانوم که تازه فهمیدم فامیلیش وحیدیه دفتر تو دستشو چک کرد و با تعجب گفت: _ اره. درست گفته. لبخند رو لبم نشست و اعتماد به نفسم چند برابر شد. همین کافی بود…
#پارت79
رمان پارادوکس
_ کم زبون بریز. چیشده گفتی بیام دنبالت؟؟
قری به گردنش داد و گفت:
_ حالا بعد عمری یه روز اومدی دنبال من. ببین چه منتی میزاریا.
_ د اخه میدونم تا کارت گیر نباشه که سراغ منو نمیگیری.
_ اتفاقا امروز کارم گیر نیست. به جاش مامان فاطمه زنگ زد دعوتمون کرد. دیگه گفتم باهم بریم.
درحالیکه حسابی تعجب کرده بودم گفتم:
_ چه یهویی. چرا زودتر نگفت؟
_ منم نمیدونم. عصری زنگ زد گفت مهمون داره ماهم بریم اونجا.
مشکوک پرسیدم :
_ خبری شده؟
یهو هول شد. دست وپاشو گم کرد و تند تند گفت:
_ نه. مگه باید چیزی بشه؟
چشامو ریز کردم و زل زدم بهش. یکم زیر چشمی نگام کرد و سریع روشو ازم گرفت:
_ مهمونش کیه پری؟
_ عههه. بابا چه میدونم. منم مثل تو. تازه دارم میرم اونجا.
چپ چپ نگاش کردمو زیر لب غر زدم:
_ اره جون عمت. تو گفتی و منم باور کردم.
بیخیال شونه هاشو انداخت بالا و گفت:
_ همینه که هست. حالا هم برو انقدر غر نزن.
زیر لب بچه پرویی نثارش کردمو دستمو گزاشتم رو دنده
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
_ کم زبون بریز. چیشده گفتی بیام دنبالت؟؟
قری به گردنش داد و گفت:
_ حالا بعد عمری یه روز اومدی دنبال من. ببین چه منتی میزاریا.
_ د اخه میدونم تا کارت گیر نباشه که سراغ منو نمیگیری.
_ اتفاقا امروز کارم گیر نیست. به جاش مامان فاطمه زنگ زد دعوتمون کرد. دیگه گفتم باهم بریم.
درحالیکه حسابی تعجب کرده بودم گفتم:
_ چه یهویی. چرا زودتر نگفت؟
_ منم نمیدونم. عصری زنگ زد گفت مهمون داره ماهم بریم اونجا.
مشکوک پرسیدم :
_ خبری شده؟
یهو هول شد. دست وپاشو گم کرد و تند تند گفت:
_ نه. مگه باید چیزی بشه؟
چشامو ریز کردم و زل زدم بهش. یکم زیر چشمی نگام کرد و سریع روشو ازم گرفت:
_ مهمونش کیه پری؟
_ عههه. بابا چه میدونم. منم مثل تو. تازه دارم میرم اونجا.
چپ چپ نگاش کردمو زیر لب غر زدم:
_ اره جون عمت. تو گفتی و منم باور کردم.
بیخیال شونه هاشو انداخت بالا و گفت:
_ همینه که هست. حالا هم برو انقدر غر نزن.
زیر لب بچه پرویی نثارش کردمو دستمو گزاشتم رو دنده
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت79 رمان پارادوکس _ کم زبون بریز. چیشده گفتی بیام دنبالت؟؟ قری به گردنش داد و گفت: _ حالا بعد عمری یه روز اومدی دنبال من. ببین چه منتی میزاریا. _ د اخه میدونم تا کارت گیر نباشه که سراغ منو نمیگیری. _ اتفاقا امروز کارم گیر نیست. به جاش مامان فاطمه زنگ…
#پارت80
رمان پارادوکس
جلوی در زدم رو ترمز. پروانه تندی پرید پایین و زنگو فشار داد. منم دزدگیر ماشینو زدم و سمتش رفتم. در با صدای ارومی باز شد و باهم وارد شدیم. از تو خونه صدای بلند چند نفر میومد. انگار مامان و حاج اقا داشتن با چند نفر بگو بخند میکردن. متعجب به پروانه نگاه کردم که روشو ازم گرفت. مطمئن بودم که یه چیزی شده یا قراره بشه. تنها چیزی که ارومم میکرد این بود که حس بدی نداشتم. هر وقت قرار بود اتفاقی بیوفته حس بدی بهم دست میداد..کفشامونو در اوردیمو تقی به در زدم و وارد شدیم. مامان با شنیدن صدامون اومد استقبالو جفتمونو بغل کرد:
_ خوش اومدین مادر
لبخندی زدمو گفتم:
_مرسی.
_ توخوبی پروانه.
_ مرسی مامانجون.
_ دخترای مامان بدویین بیاین تو حاج اقا هم خیلی دلش براتون تنگ شده.
اروم پرسیدم:
_ مامان مهمون داری؟
چشاش به طرز عجیبی برق زد. با خنده گفت:
_ اره.
_ کی هست به سلامتی؟
دستمو گرفت و سمت سالن پذیرایی کشید و گفت:
_ حالا بیا خودت میفهمی.
سرمو چرخوندم سمت پروانه که سرجاش وایساده بود که دیدم با خنده شونه هاشو انداخت بالا.
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
جلوی در زدم رو ترمز. پروانه تندی پرید پایین و زنگو فشار داد. منم دزدگیر ماشینو زدم و سمتش رفتم. در با صدای ارومی باز شد و باهم وارد شدیم. از تو خونه صدای بلند چند نفر میومد. انگار مامان و حاج اقا داشتن با چند نفر بگو بخند میکردن. متعجب به پروانه نگاه کردم که روشو ازم گرفت. مطمئن بودم که یه چیزی شده یا قراره بشه. تنها چیزی که ارومم میکرد این بود که حس بدی نداشتم. هر وقت قرار بود اتفاقی بیوفته حس بدی بهم دست میداد..کفشامونو در اوردیمو تقی به در زدم و وارد شدیم. مامان با شنیدن صدامون اومد استقبالو جفتمونو بغل کرد:
_ خوش اومدین مادر
لبخندی زدمو گفتم:
_مرسی.
_ توخوبی پروانه.
_ مرسی مامانجون.
_ دخترای مامان بدویین بیاین تو حاج اقا هم خیلی دلش براتون تنگ شده.
اروم پرسیدم:
_ مامان مهمون داری؟
چشاش به طرز عجیبی برق زد. با خنده گفت:
_ اره.
_ کی هست به سلامتی؟
دستمو گرفت و سمت سالن پذیرایی کشید و گفت:
_ حالا بیا خودت میفهمی.
سرمو چرخوندم سمت پروانه که سرجاش وایساده بود که دیدم با خنده شونه هاشو انداخت بالا.
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨خدایا
✨در این شب زیبا
✨تو را به مهربانیت قسم
✨دلهای گرفته را، شاد .
✨وقلبی نورانی، تنی سالم
✨خیالی راحت و زندگی آرام
✨نصیب دوستانم بگردان
✨شبتون بخیر دوستان. همیشه همراه
@kadbanoiranii
✨در این شب زیبا
✨تو را به مهربانیت قسم
✨دلهای گرفته را، شاد .
✨وقلبی نورانی، تنی سالم
✨خیالی راحت و زندگی آرام
✨نصیب دوستانم بگردان
✨شبتون بخیر دوستان. همیشه همراه
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊🌹🕊🌹
هر سحر با هر تپش
آغاز جان در دست توست
🕊🌹🕊🌹
صبح من خیرش
تماشای جمال مست توست
🕊🌹🕊🌹
با نام و یاد خدای مهربان
و به توکل نام اعظمش
آغاز میکنیم روزمان را
🕊🌹🕊🌹
به امید روزی زیبا و سرشار
از رحمت و برکت
🕊🌹🕊🌹
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🕊🌹🕊🌹
@kadbanoiranii
هر سحر با هر تپش
آغاز جان در دست توست
🕊🌹🕊🌹
صبح من خیرش
تماشای جمال مست توست
🕊🌹🕊🌹
با نام و یاد خدای مهربان
و به توکل نام اعظمش
آغاز میکنیم روزمان را
🕊🌹🕊🌹
به امید روزی زیبا و سرشار
از رحمت و برکت
🕊🌹🕊🌹
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🕊🌹🕊🌹
@kadbanoiranii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_آموزشی
#آموزش_ترفندهای_آشپزی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آموزش_ترفندهای_آشپزی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پیتزا_بدون_فر #پیتزا_اسفناج_و_قارچ
۱کیلو اسفناج رو شسته وخرد کردم وگذاشتم بخار پز شد وآبش،کامل کشیده شد.
یه پیاز رو ریز خرد کردم به همراه چند حبه سیر له شده خوب تفت دادم بعد اسفناجهارو بهش اضافه کردم نمک وفلفل زدم وگذاشتم کنار
.خمیر رو روی سینی پهن کردم باچنگال چندتاسوراخ روش زدم وگذاشتم روی شعله پخش کن روی گاز تا ۱۰دقیقه بمونه وخمیر نیم پز بشه
بعد روی خمیر اول سس زدم بعد کمی پنیر پیتزا پاشیم وبعد مخلوط اسفناجهارو روی خمیر پهن کردم پنیر ریختم چندتا اسلایس قارچ گذاشتم، آویش پاشیدم وگذاشتم رو شعله پخش کن تا خمیرش بپزه وپنیرش آب بشه
بعد از یه ربع بیست دقیقه چک کنین خمیرتون رنگ گرفت وپخته شد بردارین ونوش جان کنین.
پیاز وسیر رو حذف نکنین که پیتزاتون بی طعم میشه وخوشمزه نمیشه.
اسفناجها باید کامل آبشون گرفته بشه والا آبش خمیر رو نرم میکنه
بجای اسفناج گوشت چرخی ومرغ تفت داده شده ویا سوسیس وژانبون هم میتونین بزارین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
۱کیلو اسفناج رو شسته وخرد کردم وگذاشتم بخار پز شد وآبش،کامل کشیده شد.
یه پیاز رو ریز خرد کردم به همراه چند حبه سیر له شده خوب تفت دادم بعد اسفناجهارو بهش اضافه کردم نمک وفلفل زدم وگذاشتم کنار
.خمیر رو روی سینی پهن کردم باچنگال چندتاسوراخ روش زدم وگذاشتم روی شعله پخش کن روی گاز تا ۱۰دقیقه بمونه وخمیر نیم پز بشه
بعد روی خمیر اول سس زدم بعد کمی پنیر پیتزا پاشیم وبعد مخلوط اسفناجهارو روی خمیر پهن کردم پنیر ریختم چندتا اسلایس قارچ گذاشتم، آویش پاشیدم وگذاشتم رو شعله پخش کن تا خمیرش بپزه وپنیرش آب بشه
بعد از یه ربع بیست دقیقه چک کنین خمیرتون رنگ گرفت وپخته شد بردارین ونوش جان کنین.
پیاز وسیر رو حذف نکنین که پیتزاتون بی طعم میشه وخوشمزه نمیشه.
اسفناجها باید کامل آبشون گرفته بشه والا آبش خمیر رو نرم میکنه
بجای اسفناج گوشت چرخی ومرغ تفت داده شده ویا سوسیس وژانبون هم میتونین بزارین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پیتزا اسفناج و قارچ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پیتزا اسفناج و قارچ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دیزاین_پنکیک_برای_بچه_ها
🔷مواد لازم
🔹آرد: دو پیمانه
🔹تخم مرغ: ۱ عدد
🔹شیر: یک پیمانه (زیاد بریزید پنکیک پُف نمیکنه)
🔹بکینگ پودر: ۳ قاشق چایخوری
🔹شکر: یک قاشق غذاخوری
🔹نمک: نصف قاشق چایخوری
🔹روغن: دو قاشق غذاخوری
♨️طرز تهیهاش خیلی راحته
. آرد، بکینگ پودر، نمک و شکر رو با هم مخلوط کنید.
توصیه: آرد رو به صورت الک شده اضافه کنید. یعنی ابتدا یکی دوبار از توی صافی رد کنید.توی یه ظرف یا استکان، جداگانه تخم مرغ و شیر رو کمی با هم بزنید و سپس به مخلوط آرد اضافه کنید.
مواد رو هم بزنید و هم بزنید تا حسابی نرم و یک دست بشه.
اگه میخواید پنکیکتون زیاد پُف کنه: مقدار شیر، عامل تعیین کنندست. باید ذره ذره شیر رو به مواد اضافه کنید تا به یک خمیر نسبتا غلیظ برسید. یه مقدار شیر اضافی باعث میشه خمیر شُل بشه و پنکیک دیگه پف نکنه.
اگه ماهیتابتون بدون روغن نمیسوزه بهش روغن نزنید و رنگ پنکیکها هم یکدستتر میشه. درغیر این صورت کفش رو یکم چرب کنید، زیاد نه ها.
بهتره ابتدا صبر کنید تا کف ماهیتابه به اندازهی کافی گرم بشه… گرم که شد، مقداری از مایع رو بریزید و صبر کنید.
کی دو دقیقه صبر کنید و بعد با یه کفگیر برش گردونید. باید قهوهای کمرنگ شده باشه. یکی دو دقیقهی دیگه هم صبر کنید تا طرف دیگش طلایی بشه. بعد از ماهیتابه درش بیارید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
🔷مواد لازم
🔹آرد: دو پیمانه
🔹تخم مرغ: ۱ عدد
🔹شیر: یک پیمانه (زیاد بریزید پنکیک پُف نمیکنه)
🔹بکینگ پودر: ۳ قاشق چایخوری
🔹شکر: یک قاشق غذاخوری
🔹نمک: نصف قاشق چایخوری
🔹روغن: دو قاشق غذاخوری
♨️طرز تهیهاش خیلی راحته
. آرد، بکینگ پودر، نمک و شکر رو با هم مخلوط کنید.
توصیه: آرد رو به صورت الک شده اضافه کنید. یعنی ابتدا یکی دوبار از توی صافی رد کنید.توی یه ظرف یا استکان، جداگانه تخم مرغ و شیر رو کمی با هم بزنید و سپس به مخلوط آرد اضافه کنید.
مواد رو هم بزنید و هم بزنید تا حسابی نرم و یک دست بشه.
اگه میخواید پنکیکتون زیاد پُف کنه: مقدار شیر، عامل تعیین کنندست. باید ذره ذره شیر رو به مواد اضافه کنید تا به یک خمیر نسبتا غلیظ برسید. یه مقدار شیر اضافی باعث میشه خمیر شُل بشه و پنکیک دیگه پف نکنه.
اگه ماهیتابتون بدون روغن نمیسوزه بهش روغن نزنید و رنگ پنکیکها هم یکدستتر میشه. درغیر این صورت کفش رو یکم چرب کنید، زیاد نه ها.
بهتره ابتدا صبر کنید تا کف ماهیتابه به اندازهی کافی گرم بشه… گرم که شد، مقداری از مایع رو بریزید و صبر کنید.
کی دو دقیقه صبر کنید و بعد با یه کفگیر برش گردونید. باید قهوهای کمرنگ شده باشه. یکی دو دقیقهی دیگه هم صبر کنید تا طرف دیگش طلایی بشه. بعد از ماهیتابه درش بیارید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دیزاین_پنکیک_برای_بچه_ها
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دیزاین_پنکیک_برای_بچه_ها
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیک_مرمری
پنج عدد تخم مرغ
نوک ق چ وانیل
یک و یک چهارم لیوان شکر
یک لیوان آب ولرم میتونید از شیر هم استفاده کنید
سه چهارم لیوان روغن مایع
دو و نیم لیوان آرد قنادی سه بار الک شده
دو ق چ بکینگ پودر
برای دو رنگ شدن کیک :
دو ق غ سرخالی آرد
دو ق غ سرخالی پودر کاکائو
❌حتما حین هم زدن کاسه همزن و دورگیری کنید که بعداً کیک بوی تخم مرغ نده
❌این کیک بافت خیلی نرم و پنبه ای نداره اگه بخواین نرم بشه کمی که از داغی افتاد یک لیوان شیر ولرم بریزید و بعد از اینکه به خورد کیک رفت کیک رو بر گردونید و برش بزنید
ولی به نظر من همینجوریش خیلی خوشمزه ست مخصوصا کنار چای یا شیر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_مرمری
پنج عدد تخم مرغ
نوک ق چ وانیل
یک و یک چهارم لیوان شکر
یک لیوان آب ولرم میتونید از شیر هم استفاده کنید
سه چهارم لیوان روغن مایع
دو و نیم لیوان آرد قنادی سه بار الک شده
دو ق چ بکینگ پودر
برای دو رنگ شدن کیک :
دو ق غ سرخالی آرد
دو ق غ سرخالی پودر کاکائو
❌حتما حین هم زدن کاسه همزن و دورگیری کنید که بعداً کیک بوی تخم مرغ نده
❌این کیک بافت خیلی نرم و پنبه ای نداره اگه بخواین نرم بشه کمی که از داغی افتاد یک لیوان شیر ولرم بریزید و بعد از اینکه به خورد کیک رفت کیک رو بر گردونید و برش بزنید
ولی به نظر من همینجوریش خیلی خوشمزه ست مخصوصا کنار چای یا شیر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_مرمری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_مرمری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پاستا_فتوچینی_با_کوفته_قلقلی
🔺️مواد لازم برای کوفته ها
گوشت چرخ کرده کم چرب 250 گرم
تخم مرغ 1 عدد
آرد سوخاری 4 قاشق غذا خوری
نصف پیاز رنده شده
سیر 1 حبه
فلفل سیاه
پودر فلفل چیلی
نمک
🔺️مواد لازم برای پاستا
پاستا 250 گرم
1/2 پیاز
رب گوجه 1 قاشق غذاخوری
پوره گوجه 1 لیوان
شکر 1 قاشق چایخوری (دلبخواهی)
نخود فرنگی 1 لیوان
گوجه گیلاسی5-6 (دلبخواهی)
آب 500 میلی لیتر
شیر 200 میلی لیتر
نمک
فلفل
پنیر پارمزان رنده شده به مقدار دلخواه
🔺️طرز تهیه
ابتدا همه ی مواد کوفته را در ظرفی ریخته و خوب ورز میدهیم تا کاملا مخلوط بشن حالا به اندازه یک گردو از مواد برداشته و شکل میدهیم و داخل روغن کمی سرخ میکنیم ،کوفته هارو از تابه خارج کرده و داخل همان تابه پیاز خرد شده را اضافه کرده و 1 دقیقه تفت ميدهیم حالا رب رو اضافه کرده و کمی تفت میدهیم حالا پوره گوجه فرنگی و شکر رو اضافه کرده و 1 دقیقه دیگر تفت میدهیم سپس کوفته ها پاستا رو به سس اضافه کرده و بعد آب و شیر روی پاستاها میریزیم و در آخر نمک و فلفل و ادویه های دلخواه رو اضافه میکنیم وقتی که سس شروع به جوشیدن کرد حرارت را کم میکنیم و درب تابه رو میزاریم گاهی هم میزنیم برای این مقدار پاستا حدواد 15 دقیقه طول میکشه تا پاستا آماده بشه.بسته به نوع پاستا شما ممکن است این زمان کمی تغییر کنه.اگه سس آبکی بود درب تابه رو باز بذارید سس غلیظ بشه و اگه پاستا سفت بود میتونید کمی آب گرماضافه کنید و در مرحله آخر مقداری پنیر پارمزان را روی پاستا رنده میکنیم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
🔺️مواد لازم برای کوفته ها
گوشت چرخ کرده کم چرب 250 گرم
تخم مرغ 1 عدد
آرد سوخاری 4 قاشق غذا خوری
نصف پیاز رنده شده
سیر 1 حبه
فلفل سیاه
پودر فلفل چیلی
نمک
🔺️مواد لازم برای پاستا
پاستا 250 گرم
1/2 پیاز
رب گوجه 1 قاشق غذاخوری
پوره گوجه 1 لیوان
شکر 1 قاشق چایخوری (دلبخواهی)
نخود فرنگی 1 لیوان
گوجه گیلاسی5-6 (دلبخواهی)
آب 500 میلی لیتر
شیر 200 میلی لیتر
نمک
فلفل
پنیر پارمزان رنده شده به مقدار دلخواه
🔺️طرز تهیه
ابتدا همه ی مواد کوفته را در ظرفی ریخته و خوب ورز میدهیم تا کاملا مخلوط بشن حالا به اندازه یک گردو از مواد برداشته و شکل میدهیم و داخل روغن کمی سرخ میکنیم ،کوفته هارو از تابه خارج کرده و داخل همان تابه پیاز خرد شده را اضافه کرده و 1 دقیقه تفت ميدهیم حالا رب رو اضافه کرده و کمی تفت میدهیم حالا پوره گوجه فرنگی و شکر رو اضافه کرده و 1 دقیقه دیگر تفت میدهیم سپس کوفته ها پاستا رو به سس اضافه کرده و بعد آب و شیر روی پاستاها میریزیم و در آخر نمک و فلفل و ادویه های دلخواه رو اضافه میکنیم وقتی که سس شروع به جوشیدن کرد حرارت را کم میکنیم و درب تابه رو میزاریم گاهی هم میزنیم برای این مقدار پاستا حدواد 15 دقیقه طول میکشه تا پاستا آماده بشه.بسته به نوع پاستا شما ممکن است این زمان کمی تغییر کنه.اگه سس آبکی بود درب تابه رو باز بذارید سس غلیظ بشه و اگه پاستا سفت بود میتونید کمی آب گرماضافه کنید و در مرحله آخر مقداری پنیر پارمزان را روی پاستا رنده میکنیم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#پاستا فتو چینی با کوفته قلقلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پاستا فتو چینی با کوفته قلقلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG