کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت26 رمان پارادوکس سکوت کرد. وقتی سکوتش ادامه دار شد ناامید گفتم: _ باشه فراموشش کن خواستم قطع کنم که یهو گفت: _ هرچند میدونم اگه خودت تعریف کنی بیشتر به خودت کمک میشه ولی حالا که خودت اینجوری میخوای باشه. شماره دکتر و برام بفرست تا باهاش صحبت کنم. از…
#پارت27
رمان پارادوکس
صدای زنگ گوشیم که بلند شد از فکر اومدم بیرون. با دلهره نگاهی به صفحش انداختم. اسم مامان فاطمه روش خودنمایی میکرد. استرس و ترسم بیشتر شد. میدونستم قطعا با دکتر حرف زده و حالا میخواد جواب نهاییو بهم بده.
انگشتم و رو دکمه سبز رنگ زدم و جواب دادم:
_ سلام مامان.
بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن:
_ سلام عزیزم. همونجوری که خواستی من با خانوم دکتر صحبت کردم. زن باکمالاتی به نظر میومد. از طرفی محبوبه بهمون معرفیش کرده پس قطعا بد نیست. برات نوبت گرفتم واسه دوساعت دیگه.
اب دهنمو قورت دادم و با استرس گفتم:
_ دوساعت دیگه؟ چرا انقدر زود؟
اروم و مهربون گفت:
_ هرچقدر زودتر انجام بشه تو از اونهمه فشارعصبی زودتر نجات پیدا میکنی.. بخاطر خودتم که شده زودتر برو.
میدونستم که داره راست میگه. کابوسایی که میدیدم تمومی نداشت. فشار عصبی زیادی روم بود. هنوز نتونسته بودم اون اتفاق هضم کنم. جدا از اون اتفاق، ابروریزی های بعدش بیشتر ازارم میداد. کاری که حمید کرد، نگاه همکارام. همه ی اینها باعث شده بود که حالم بدتر بشه.
با صداش به خودم اومدم:
_آمین؟ آمین خوبی مادر؟
دستمو به پیشونیم کشیدم و تندی گفتم:
_خوبم. چیزیم نیست. حواسم پرت شد.
_ باشه پس برای دوساعت دیگه اماده باش. میخوای منم باهات بیام؟
نگاهی به ساعت انداختم و اروم گفتم:
_ نه مامان. تنها برم راحت ترم.
_ باشه عزیزم مواظبه خودت باش.
از جام بلند شدم و سمت کمدم رفتم تو همون حال گفتم:
_ چشم. شماهم مواظبه خودت باش. من دیگه برم. خداحافظ.
_خدا همراهت مادر.
تلفنو که قطع کردم مانتو سیاهمو در اوردم و پوشیدم. شلوار مشکی و شال مشکی. شبیه عزادار ها شده بودم. عزادار دخترونگیام که با بی رحمی تمام نابود شد و من تا اخر عمرم تمام وجودم با یه سوال بی جواب میسوزه. و اونم اینه که چرا؟؟؟ چرا اینکار و با من کرد؟ بهم گفت خوشبختیش تو گرفتن خوشبختی منه. حالا که خوشبختیمو گرفت خوشبخت شده؟؟
@Kadbanoiranii
رمان پارادوکس
صدای زنگ گوشیم که بلند شد از فکر اومدم بیرون. با دلهره نگاهی به صفحش انداختم. اسم مامان فاطمه روش خودنمایی میکرد. استرس و ترسم بیشتر شد. میدونستم قطعا با دکتر حرف زده و حالا میخواد جواب نهاییو بهم بده.
انگشتم و رو دکمه سبز رنگ زدم و جواب دادم:
_ سلام مامان.
بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن:
_ سلام عزیزم. همونجوری که خواستی من با خانوم دکتر صحبت کردم. زن باکمالاتی به نظر میومد. از طرفی محبوبه بهمون معرفیش کرده پس قطعا بد نیست. برات نوبت گرفتم واسه دوساعت دیگه.
اب دهنمو قورت دادم و با استرس گفتم:
_ دوساعت دیگه؟ چرا انقدر زود؟
اروم و مهربون گفت:
_ هرچقدر زودتر انجام بشه تو از اونهمه فشارعصبی زودتر نجات پیدا میکنی.. بخاطر خودتم که شده زودتر برو.
میدونستم که داره راست میگه. کابوسایی که میدیدم تمومی نداشت. فشار عصبی زیادی روم بود. هنوز نتونسته بودم اون اتفاق هضم کنم. جدا از اون اتفاق، ابروریزی های بعدش بیشتر ازارم میداد. کاری که حمید کرد، نگاه همکارام. همه ی اینها باعث شده بود که حالم بدتر بشه.
با صداش به خودم اومدم:
_آمین؟ آمین خوبی مادر؟
دستمو به پیشونیم کشیدم و تندی گفتم:
_خوبم. چیزیم نیست. حواسم پرت شد.
_ باشه پس برای دوساعت دیگه اماده باش. میخوای منم باهات بیام؟
نگاهی به ساعت انداختم و اروم گفتم:
_ نه مامان. تنها برم راحت ترم.
_ باشه عزیزم مواظبه خودت باش.
از جام بلند شدم و سمت کمدم رفتم تو همون حال گفتم:
_ چشم. شماهم مواظبه خودت باش. من دیگه برم. خداحافظ.
_خدا همراهت مادر.
تلفنو که قطع کردم مانتو سیاهمو در اوردم و پوشیدم. شلوار مشکی و شال مشکی. شبیه عزادار ها شده بودم. عزادار دخترونگیام که با بی رحمی تمام نابود شد و من تا اخر عمرم تمام وجودم با یه سوال بی جواب میسوزه. و اونم اینه که چرا؟؟؟ چرا اینکار و با من کرد؟ بهم گفت خوشبختیش تو گرفتن خوشبختی منه. حالا که خوشبختیمو گرفت خوشبخت شده؟؟
@Kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت27 رمان پارادوکس صدای زنگ گوشیم که بلند شد از فکر اومدم بیرون. با دلهره نگاهی به صفحش انداختم. اسم مامان فاطمه روش خودنمایی میکرد. استرس و ترسم بیشتر شد. میدونستم قطعا با دکتر حرف زده و حالا میخواد جواب نهاییو بهم بده. انگشتم و رو دکمه سبز رنگ زدم و…
#پارت28
رمان پارادوکس
به چشمای بی روحم تو آینه زل زدم. چقدر سرد شده بودم. چقدر یخ.. سردرگم بودم. حتی نمیدونستم چطوری باید ادامه بدم. همه ی امیدم به همین خانوم دکتری بود که به گفته مامان فاطمه میتونست ارامشو به وجودم برگردونه.
کلیدامو از رو میز برداشتم و تو کیفم گزاشتم و بعد از در زدم بیرون. کوچه خلوت بود. اما یکم جلوتر از در خونه دو زن همسایه ی بغلی مشغول حرف زدن باهمدیگه بودن. نگاهی به چادر گل گلی رو سرشون انداختم. یکیشون دست دختر کوچولوشو تو دست داشت. چشمم که به صورت بچه خورد دیدم با خنده زل زده بهم.
به روش لبخند زدم که انگار مادرش متوجه نگاه خیره بچش به من شد. چشمش که بهم افتاد اخماش رفت تو هم و محکم دست بچشو کشید تا حواسش ازم پرت بشه. جفتشون زیر چشمی نگاهم میکردن و مشغول پچ پچ شدن.
لبخند تلخی رو لبام نشست. مگه میشد حمید از ماجرا خبردار شه و خانوادش نفهمن؟ تمام اعضای اژانس با خبر بودن، پس پیچیدن همچین خبری تو این محله کوچیک چیز عجیبی نبود.
سرمو انداختم پایین. سوار ماشین شدم و استارت زدم.. هیچی نگفتم ولی اینو خوب فهمیدم که دیگه اینجا جای زندگی نبود.
*******
جلوی ساختمون مورد نظر زدم رو ترمز. نگاهی به ادرس تو دستام انداختم. درست همونجایی بود که مامان بهم گفته بود. اروم از ماشین پیاده شدم و سمت ورودی ساختمون رفتم. نمیدونستم کدوم طبقس. حوصله هم نداشتم که برگردم و تابلو راهنما رو بخونم. نگاهم به نگهبان ساختمون افتاد:
_ خانوم با کی کار دارین؟
کارتو از کیفم اوردم بیرون به سمتش گرفتم و گفتم:
_ نوبت دارم پیش خانوم دکتر.
نگاهی به کارت انداخت و گفت:
_ با اسانسور برید بالا طبقه چهارم واحد13.
تشکری کردم و سمت اسانسور رفتم.
قلبم محکم میکوبید. نمیدونستم قرار چی پیش بیاد یا اون خانوم دکتر چیا بهم میگه. یا چیا میپرسه.
دوست نداشتم اون روز برام تکرار بشه. حتی در حد حرف زدن. چند تا نفس عمیق کشیدم و از اسانسور زدم بیرون. چشممی به در واحد 13 خورد. قدمای لرزونمو سمتی برداشتم و زنگ زدم
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
به چشمای بی روحم تو آینه زل زدم. چقدر سرد شده بودم. چقدر یخ.. سردرگم بودم. حتی نمیدونستم چطوری باید ادامه بدم. همه ی امیدم به همین خانوم دکتری بود که به گفته مامان فاطمه میتونست ارامشو به وجودم برگردونه.
کلیدامو از رو میز برداشتم و تو کیفم گزاشتم و بعد از در زدم بیرون. کوچه خلوت بود. اما یکم جلوتر از در خونه دو زن همسایه ی بغلی مشغول حرف زدن باهمدیگه بودن. نگاهی به چادر گل گلی رو سرشون انداختم. یکیشون دست دختر کوچولوشو تو دست داشت. چشمم که به صورت بچه خورد دیدم با خنده زل زده بهم.
به روش لبخند زدم که انگار مادرش متوجه نگاه خیره بچش به من شد. چشمش که بهم افتاد اخماش رفت تو هم و محکم دست بچشو کشید تا حواسش ازم پرت بشه. جفتشون زیر چشمی نگاهم میکردن و مشغول پچ پچ شدن.
لبخند تلخی رو لبام نشست. مگه میشد حمید از ماجرا خبردار شه و خانوادش نفهمن؟ تمام اعضای اژانس با خبر بودن، پس پیچیدن همچین خبری تو این محله کوچیک چیز عجیبی نبود.
سرمو انداختم پایین. سوار ماشین شدم و استارت زدم.. هیچی نگفتم ولی اینو خوب فهمیدم که دیگه اینجا جای زندگی نبود.
*******
جلوی ساختمون مورد نظر زدم رو ترمز. نگاهی به ادرس تو دستام انداختم. درست همونجایی بود که مامان بهم گفته بود. اروم از ماشین پیاده شدم و سمت ورودی ساختمون رفتم. نمیدونستم کدوم طبقس. حوصله هم نداشتم که برگردم و تابلو راهنما رو بخونم. نگاهم به نگهبان ساختمون افتاد:
_ خانوم با کی کار دارین؟
کارتو از کیفم اوردم بیرون به سمتش گرفتم و گفتم:
_ نوبت دارم پیش خانوم دکتر.
نگاهی به کارت انداخت و گفت:
_ با اسانسور برید بالا طبقه چهارم واحد13.
تشکری کردم و سمت اسانسور رفتم.
قلبم محکم میکوبید. نمیدونستم قرار چی پیش بیاد یا اون خانوم دکتر چیا بهم میگه. یا چیا میپرسه.
دوست نداشتم اون روز برام تکرار بشه. حتی در حد حرف زدن. چند تا نفس عمیق کشیدم و از اسانسور زدم بیرون. چشممی به در واحد 13 خورد. قدمای لرزونمو سمتی برداشتم و زنگ زدم
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت28 رمان پارادوکس به چشمای بی روحم تو آینه زل زدم. چقدر سرد شده بودم. چقدر یخ.. سردرگم بودم. حتی نمیدونستم چطوری باید ادامه بدم. همه ی امیدم به همین خانوم دکتری بود که به گفته مامان فاطمه میتونست ارامشو به وجودم برگردونه. کلیدامو از رو میز برداشتم و…
#پارت29
رمان پارادوکس
وارد مطب که شدم اول از همه چشمم به میز منشی افتاد اما خبری از خودش نبود. چند دقیقه منتظر شدم که دیدم با فنجون چای تو دستش از یه اتاق اومد بیرون. با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ جانم بفرمایید؟
با صدایی اروم و شمرده گفتم:
_ برای این ساعت نوبت داشتم.
پشت میزش نشست و دفترشو باز کرد. همونجوری که به دفترش نگاه میکرد گفت:
_ شما خانومه؟؟؟
_ سپهری هستم. آمین سپهری.
چند لحظه به دفترش خیره شد و بعد گفت:
_ بله عزیزم. خوش اومدین. چند لحظه تشریف داشته باشید خبرتون میکنم.
تشکر ارومی کردم و رو صندلی نشستم.
منشی بعد از خوردن چای تلفن و برداشت و رو به شخص پشت خط گفت:
_ بله خانوم دکتر. اومدن. چشم الان میفرستمشون داخل.
بعد تلفن و قطع کرد. مهربون گفت:
_ عزیزم میتونی بری داخل
از جام بلند شدمو سمت در رفتم. تقی به در زدم که صدای اروم گفت:
_ بفرمایید.
دستگیره رو فشار دادم و وارد شدم. نگاهم به زن جوونی افتاد که پشت میزش نشسته بود و با لبخند به گلدون رو میزش اب میداد. با دیدنم از جاش بلند شد و به سمتم اومد. در مقابل چشمای متعجب من دستامو تو دستش گرفت و با مهربونی گفت:
_ سلام عزیزم خوش اومدی.
اینهمه صمیمیت عجیب بود. شاید با همه اینجور رفتار میکرد. یا شایدم چون از من شنیده بود رفتارش از رو ترحم بود. به زور لبخندی زدمو گفتم:
_ سلام.
_ به روی ماهت. منتظر اومدنت بودم. بیا بشین.
سمت کاناپه هدایتم کرد و خودش به سمت تلفن رفت. گوشیو برداشت و رو بهم گفت:
_ چای میخوری یا قهوه؟؟؟
_ ممنون چیزی نمیخورم.
_ با دهن خشک که نمیشه.
لبخندی زدم و گفتم:
_ یه لیوان آب..
پشت تلفن گفت:
_ عزیزم یه لیوان آب بیار.
بعد اومد سمتمو روبه روم نشست.
_ خوب خانوم خوشگل. من در خدمتم.
دستامو توهم قفل کردم و آب دهنمو قورت دادم. از همینجاش میترسیدم. ازینکه مجبور شم توضیح بدم. با من من گفتم:
_ مادرم باهاتون صحبت نکرد؟؟؟
_ چرا. حرف زد. اون راجب مشکلت بهم گفت. من میخوام راجب خودت حرف بزنیم. چند سالته. درس میخونی؟ نمیخونی؟؟ خلاصه هرچی که میتونه بهمون کمک کنه تا مثل دوتا دوست صمیمی بشیم.
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
وارد مطب که شدم اول از همه چشمم به میز منشی افتاد اما خبری از خودش نبود. چند دقیقه منتظر شدم که دیدم با فنجون چای تو دستش از یه اتاق اومد بیرون. با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ جانم بفرمایید؟
با صدایی اروم و شمرده گفتم:
_ برای این ساعت نوبت داشتم.
پشت میزش نشست و دفترشو باز کرد. همونجوری که به دفترش نگاه میکرد گفت:
_ شما خانومه؟؟؟
_ سپهری هستم. آمین سپهری.
چند لحظه به دفترش خیره شد و بعد گفت:
_ بله عزیزم. خوش اومدین. چند لحظه تشریف داشته باشید خبرتون میکنم.
تشکر ارومی کردم و رو صندلی نشستم.
منشی بعد از خوردن چای تلفن و برداشت و رو به شخص پشت خط گفت:
_ بله خانوم دکتر. اومدن. چشم الان میفرستمشون داخل.
بعد تلفن و قطع کرد. مهربون گفت:
_ عزیزم میتونی بری داخل
از جام بلند شدمو سمت در رفتم. تقی به در زدم که صدای اروم گفت:
_ بفرمایید.
دستگیره رو فشار دادم و وارد شدم. نگاهم به زن جوونی افتاد که پشت میزش نشسته بود و با لبخند به گلدون رو میزش اب میداد. با دیدنم از جاش بلند شد و به سمتم اومد. در مقابل چشمای متعجب من دستامو تو دستش گرفت و با مهربونی گفت:
_ سلام عزیزم خوش اومدی.
اینهمه صمیمیت عجیب بود. شاید با همه اینجور رفتار میکرد. یا شایدم چون از من شنیده بود رفتارش از رو ترحم بود. به زور لبخندی زدمو گفتم:
_ سلام.
_ به روی ماهت. منتظر اومدنت بودم. بیا بشین.
سمت کاناپه هدایتم کرد و خودش به سمت تلفن رفت. گوشیو برداشت و رو بهم گفت:
_ چای میخوری یا قهوه؟؟؟
_ ممنون چیزی نمیخورم.
_ با دهن خشک که نمیشه.
لبخندی زدم و گفتم:
_ یه لیوان آب..
پشت تلفن گفت:
_ عزیزم یه لیوان آب بیار.
بعد اومد سمتمو روبه روم نشست.
_ خوب خانوم خوشگل. من در خدمتم.
دستامو توهم قفل کردم و آب دهنمو قورت دادم. از همینجاش میترسیدم. ازینکه مجبور شم توضیح بدم. با من من گفتم:
_ مادرم باهاتون صحبت نکرد؟؟؟
_ چرا. حرف زد. اون راجب مشکلت بهم گفت. من میخوام راجب خودت حرف بزنیم. چند سالته. درس میخونی؟ نمیخونی؟؟ خلاصه هرچی که میتونه بهمون کمک کنه تا مثل دوتا دوست صمیمی بشیم.
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعای لحظه خواب ایرانیان باستان
بجای شب بخیر
پروردگارا سپیده دم ✨
که فلک بیدارمیشود
سرزمینم ازدروغ
و تهمت پاک شود ✨
پروردگارا اکنون
روحم به
استراحت میرود✨
و تو مراقبش باش
"شبتون نيک"✨🌙✨
@kadbanoiranii
بجای شب بخیر
پروردگارا سپیده دم ✨
که فلک بیدارمیشود
سرزمینم ازدروغ
و تهمت پاک شود ✨
پروردگارا اکنون
روحم به
استراحت میرود✨
و تو مراقبش باش
"شبتون نيک"✨🌙✨
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بِسمِ اللهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيم
خدایا
آغازے ڪه توصاحبش نباشی
چه امیدیست
به پایانش؟
پس به نام توآغازمیڪنیم
لحظه هایمان را
سلام روزتون بخیر
زندگیتون پربرڪت لایتناهی
ان شاءالله🤲
❤️❤️
@kadbanouranii
خدایا
آغازے ڪه توصاحبش نباشی
چه امیدیست
به پایانش؟
پس به نام توآغازمیڪنیم
لحظه هایمان را
سلام روزتون بخیر
زندگیتون پربرڪت لایتناهی
ان شاءالله🤲
❤️❤️
@kadbanouranii
Darya
Hamid Hiraad
#حمید هیراد
#دریا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دریا
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ذرت_مکزیکی-ایرانی
اونم با مرغ من که میگم این ترکیب صد هیچ از همه جلو تره این غذا عالیه
.
برای درست کردن این غذا نیازه به
ذرت بخارپز
اویشن
قارچ
پنیر پیتزا
سس مایونز کم چرب
نمک مخصوص
فلفل
کره
و کمی مرغ ریش ریش شده
.
کافیه قارچ هارو با کره تفت بدین
اگه دوست داشتین سیاه نشن اب لیمو بزنید
خوب وقت اضافه کردن ذرت و ادویه هاست پنیر پیتزا سس مایونز و مرغ هم اضافه میشه ترکیب تمومه فقط باید میلش کنید 😋
راستی راستی
نمک طبیعی و معدنی اگر به جای نمک تصفیه جایگزین بشه جلوی انواع بیماری ها رو میگیره و به خاطر مواد معدنی که داره برای بدن بسیار مفیده
پس درستش کنیدو ازش لذت ببرید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
اونم با مرغ من که میگم این ترکیب صد هیچ از همه جلو تره این غذا عالیه
.
برای درست کردن این غذا نیازه به
ذرت بخارپز
اویشن
قارچ
پنیر پیتزا
سس مایونز کم چرب
نمک مخصوص
فلفل
کره
و کمی مرغ ریش ریش شده
.
کافیه قارچ هارو با کره تفت بدین
اگه دوست داشتین سیاه نشن اب لیمو بزنید
خوب وقت اضافه کردن ذرت و ادویه هاست پنیر پیتزا سس مایونز و مرغ هم اضافه میشه ترکیب تمومه فقط باید میلش کنید 😋
راستی راستی
نمک طبیعی و معدنی اگر به جای نمک تصفیه جایگزین بشه جلوی انواع بیماری ها رو میگیره و به خاطر مواد معدنی که داره برای بدن بسیار مفیده
پس درستش کنیدو ازش لذت ببرید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ذرت مکزیکی با مرغ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ذرت مکزیکی با مرغ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#لیمو_عمانی_خانگی
دو راه وجود داره اول اینکه هیچ کاری نکنی و لیموهارو بعد خرید ی اب بشوری ابش که در رفت داخل ی سینی بزاری ی ماهو نیم دوماه رو پشت بوم به دل صبر زیر افتاب بزاری خشک بشه گاهی هم بری ی تکونی بدی که همه طرفش خوب خشک بشه
روش دوم که خیلیا میگن برای گرفتن تلخی لیمو و لی بیشتر برای تسریع در عمل خشک شدن لیمو اینکه لیموهات که شستی و ابش در رفت بزاری داخل ی ظرف بزرگ لایه لایه لیمو و نمک تا سطح روی لیموهارو نمک بگیره بعد ی روز بهش استراحت بدی روز بعد برو سراغش ی عطریییی میده واویلا حیفت میاد نماکات بریزی دور از عطر لیمو من گذاشتمنمکا تو افتاب خشک شد بعد ریختمتو کیسه برنجم
خلاصه بعد ی روز که داخل نمک بود بشور لیموهارو ی قابلمه اب کن و موقع جوش نصف لیوان تا یک لیوان سرکه بریز ی دور لیموهارو بریز داخلش ی جوش بزنه در حد یکی دو دقیقه سبک میشه لیموها و حباب میزنه میاد رو اب میتونی اب کش کنی و مجدد این کارو انجامبدی ولی من یک بار این کارو کردم چون لیموهام به اندازه کافی پوستش نازک شده بود بعد اب کشی و گذاشتمابش در رفت ی مقدارشو ریختمتو سینی ی مقدارشم به سیخ کشیدم چون میخوام پوست لیموهارو بکنم .
اخر کلیپ ببین وقتی بره تو سینی لیموها کج و کوله میشه وقتی به سیخ باشه و از سطح زمین فاصله داشته باشه گرد و خوشگل خشک میشه بعد که کاملا خشک پوستشو بکن خوشگل تر میشه بعد بزار تو افتاب تقریبا دو هفته خشک خشک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
دو راه وجود داره اول اینکه هیچ کاری نکنی و لیموهارو بعد خرید ی اب بشوری ابش که در رفت داخل ی سینی بزاری ی ماهو نیم دوماه رو پشت بوم به دل صبر زیر افتاب بزاری خشک بشه گاهی هم بری ی تکونی بدی که همه طرفش خوب خشک بشه
روش دوم که خیلیا میگن برای گرفتن تلخی لیمو و لی بیشتر برای تسریع در عمل خشک شدن لیمو اینکه لیموهات که شستی و ابش در رفت بزاری داخل ی ظرف بزرگ لایه لایه لیمو و نمک تا سطح روی لیموهارو نمک بگیره بعد ی روز بهش استراحت بدی روز بعد برو سراغش ی عطریییی میده واویلا حیفت میاد نماکات بریزی دور از عطر لیمو من گذاشتمنمکا تو افتاب خشک شد بعد ریختمتو کیسه برنجم
خلاصه بعد ی روز که داخل نمک بود بشور لیموهارو ی قابلمه اب کن و موقع جوش نصف لیوان تا یک لیوان سرکه بریز ی دور لیموهارو بریز داخلش ی جوش بزنه در حد یکی دو دقیقه سبک میشه لیموها و حباب میزنه میاد رو اب میتونی اب کش کنی و مجدد این کارو انجامبدی ولی من یک بار این کارو کردم چون لیموهام به اندازه کافی پوستش نازک شده بود بعد اب کشی و گذاشتمابش در رفت ی مقدارشو ریختمتو سینی ی مقدارشم به سیخ کشیدم چون میخوام پوست لیموهارو بکنم .
اخر کلیپ ببین وقتی بره تو سینی لیموها کج و کوله میشه وقتی به سیخ باشه و از سطح زمین فاصله داشته باشه گرد و خوشگل خشک میشه بعد که کاملا خشک پوستشو بکن خوشگل تر میشه بعد بزار تو افتاب تقریبا دو هفته خشک خشک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#لیمو عمانی خانگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#لیمو عمانی خانگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#یه_دسر_خوشمزه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#یه_دسر_خوشمزه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تزئین دسر با سس براق فرانسوی😍
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تزئین دسر با سس براق فرانسوی😍
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک سیب
پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک سیب
پارت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک سیب
پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک سیب
پارت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک سیب
پارت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک سیب
پارت اخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
رنگ زبـان با ما حرف های زیادی میزند و میتواند بیماری های ما را افشا کند
─┅─═इई🌸ईइ═─┅─
@kadbanoiranii
─┅─═इई🌸ईइ═─┅─
@kadbanoiranii
#ترشی_به
به یک کیلوگرم
سرکه ترجیحا سرکه سیب یک لیتر
نمک
بهها را شسته و خلال کرده و تخم و قسمت سفت وسط به را درارید.روى دستمال بگذارید تا کمى نمشان گرفته شه، یک ساعت کافی است. سپس توى شیشه ریخته و کمى نمک را با سرکه (من از سرکه سیب استفاده میکنم) مخلوط و روى بهها بریزید
درب شیشه را محکم بسته و بذارید 14 روز بمونه تا جابیفته
ترشى به نیاز به ادویه و یا سبزى معطر ندارد چون خود به عطر خوبى داره و ترشیش بسیار خوش طعمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
به یک کیلوگرم
سرکه ترجیحا سرکه سیب یک لیتر
نمک
بهها را شسته و خلال کرده و تخم و قسمت سفت وسط به را درارید.روى دستمال بگذارید تا کمى نمشان گرفته شه، یک ساعت کافی است. سپس توى شیشه ریخته و کمى نمک را با سرکه (من از سرکه سیب استفاده میکنم) مخلوط و روى بهها بریزید
درب شیشه را محکم بسته و بذارید 14 روز بمونه تا جابیفته
ترشى به نیاز به ادویه و یا سبزى معطر ندارد چون خود به عطر خوبى داره و ترشیش بسیار خوش طعمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#رب_گوجه_فرنگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#رب_گوجه_فرنگی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کاپ_کیک_انجیر
آرد سفید سه صفر۱۳۰ گرم
بیکینگ پودر۱ قاشق چای خوری
کره نرم همدمای محیط۶۰گرم
شکر ۱/۲پیمانه
تخم مرغ ۱عدد
ماست یونانی۱/۲پیمانه(هر نوع ماست ساده که شل نباشه میتونید استفاده کنید)
عصاره وانیل۱/۲۲قاشق چای خوری(از وانیل پودری هم میتونید استفاده کنید)
رنده پوست لیمو قسمت زرد یا سبز رنگگ۱/۲ قاشق چای خوری
انجیر تازه به میزان لازم(انجیر رسیده ولی سفت باشه)
آرد و بیکینگ پودر رو الک کنید و بذارین کنار سپس کره و شکر رو با همزن بزنید تا سبک و پفکی بشه بعد تخم مرغ اضافه کنید و حدود یک دقیقه بزنید وانیل و رنده پوست لیمو بریزید و به هم بزنید.یک سوم از آرد بریزید و مخلوط کنید.نصف ماست بریزید و مخلوط کنید.یک سوم آرد و مخلوط و سپس بقیه ماست و مخلوط و در آخر بقیه آرد اضافه کرده و مخلوط کنید تا خمیر سفت اما یکدستی بوجود بیاد.
کپسولهای کاپ کیک رو داخل قالب بذارین حالا خمیر کیک رو بریزین داخلش (من با کمک قیف اینکار رو انجام دادم) بطوری که دو سوم از کپسول پر بشه روش یه برش انجیر تازه قرار بدین و سپس در فری که از قبل با حرارت ۱۸۰ درجه گرم شده به مدت ۲۰_۲۵ دقیقه قرار بدین.بیرون بیارین روی توری فلزی قرار بدین و پس از اینکه کاملا خنک شد روش پودر قند یا پودر پسته بپاشید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
آرد سفید سه صفر۱۳۰ گرم
بیکینگ پودر۱ قاشق چای خوری
کره نرم همدمای محیط۶۰گرم
شکر ۱/۲پیمانه
تخم مرغ ۱عدد
ماست یونانی۱/۲پیمانه(هر نوع ماست ساده که شل نباشه میتونید استفاده کنید)
عصاره وانیل۱/۲۲قاشق چای خوری(از وانیل پودری هم میتونید استفاده کنید)
رنده پوست لیمو قسمت زرد یا سبز رنگگ۱/۲ قاشق چای خوری
انجیر تازه به میزان لازم(انجیر رسیده ولی سفت باشه)
آرد و بیکینگ پودر رو الک کنید و بذارین کنار سپس کره و شکر رو با همزن بزنید تا سبک و پفکی بشه بعد تخم مرغ اضافه کنید و حدود یک دقیقه بزنید وانیل و رنده پوست لیمو بریزید و به هم بزنید.یک سوم از آرد بریزید و مخلوط کنید.نصف ماست بریزید و مخلوط کنید.یک سوم آرد و مخلوط و سپس بقیه ماست و مخلوط و در آخر بقیه آرد اضافه کرده و مخلوط کنید تا خمیر سفت اما یکدستی بوجود بیاد.
کپسولهای کاپ کیک رو داخل قالب بذارین حالا خمیر کیک رو بریزین داخلش (من با کمک قیف اینکار رو انجام دادم) بطوری که دو سوم از کپسول پر بشه روش یه برش انجیر تازه قرار بدین و سپس در فری که از قبل با حرارت ۱۸۰ درجه گرم شده به مدت ۲۰_۲۵ دقیقه قرار بدین.بیرون بیارین روی توری فلزی قرار بدین و پس از اینکه کاملا خنک شد روش پودر قند یا پودر پسته بپاشید.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#فیلم اموزشی
ایده بسیار جالب برای خوشمزه و زیبا کردن کیک ساده
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
ایده بسیار جالب برای خوشمزه و زیبا کردن کیک ساده
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG