کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_آموزشي

#آموزش_مربای_خرمالو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#آموزش_دسر_خرمالو



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فيلم_آموزشي

#آموزش_کرم_به



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#طرز_تهیه_مرغ_ترتیلا_فانتزی_و_متفاوت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#آموزش_توپک_مرغ


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مرغ_داخل_کاسه_سیب_زمینی

مواد لازم:

6_5 عدد سیب زمینی
2_1 عدد پیاز
1 قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی
1 قاشق مرباخوری رب فلفل
نمک ، فلفل سیاه

برای مواد مرغی:
1 تکه سینه مرغ
1 پیاله گردوی خرد شده
1 پیاله ماست چکیده
کمی جعفری سیر نمک
طرز تهیه:
ابتدا سیب زمینی ها را آب پز کنید و سپس آبکش کرده کنار بذارید خنک شود. پیاز را نگینی خرد کنید و داخل روغن سرخ کنید. رب و ادویه ها را اضافه کنید و هم بزنید. سیب زمینی ها را پوست بکنید و رنده کنید و یا با چنگال له کنید و به پیاز اضافه کنید و خوب هم بزنید. سینه مرغ آب پز شده را ریز خرد کنید گردو ، ماست ، جعفری ، سیر رنده شده و نمک را به مرغ اضافه کنید و خوب هم بزنید. از سیب زمینی مقداری بردارید و شکل کاسه بدید و با مخلوط مرغ پر کنید. در آخر فلفل قرمز را داخل کره تفت بدید و روی مواد مرغی بریزید (میتوانید نعناع خشک بریزید)و سرو کنید. برای مواد داخل هر چیز دیگری میتوانید بذارید. نوش جان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#طرز_درست_کشیدن_استخونهای_ماهی_قزل


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ساندویچ_مرغ_و_گردو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#مرغ_شکم_پر_مازندرانی
#لونگی_مرغ
موادلازم:
سبزی معطر ( گشنيز،جعفری،نعنا،چوچاق،برگ سير تازه ) :۴۰۰ گرم
پياز نرم رنده شده بزرگ:۱ عدد
گردو ساییده شده:۲۰۰ گرم
رب انار :۲ قاشق غذاخوری
نمك و فلفل و ادويه کاری: به ميزان لازم
زعفران دم شده :به ميزان لازم
مرغ با پوست:۱ عدد (۱/۵ كيلو گرم )
آلو :یا قیصی :۱۰ تا ۱۵ عدد(من قیصی ریختم)
زرشک :۳ قاشق غذاخوری
طرز تهیه :
پياز رنده شده رو تفت میدیم تا كمی سرخ بشه بعد سبزی خرد شده رو اضافه كرده كمی تفت مي دهيم، گردو و آلو خرد شده و زرشک رو هم اضافه كرده، رب انار رو اضافه مي کنیم و نمک و فلفل سیاه و ادویه کاری بهش میزنیم (مواد داخل شکم مرغمون اماده ست) ؛تمامی مواد و خوب مخلوط كرده درون شكم مرغ رو با اين مواد پر كرده و اون پ می دوزيم، مرغ و درون روغن سرخ كرده و با باقی مانده ی موادی که برای شکم مرغ تهیه کرده بودیم میپزیم.
آبی که برای پختن مرغ ریخته میشه باید نصف مرغ و بپوشونه.
در حین پخت چندین مرتبه مرغ و جابه جا میکنیم و از سس مرغ،روش میریزیم تا همه جای مرغمون مزه دار بشه،نمیشه مرغ و زیاد زیر و رو کرد چون شکلش خراب میشه واسه همین از سس داخلش روی مرغ میریزیم تا همه جاش یکنواخت بپزه و مزه دار بشه.
میتونید پاهای مرغ و با نخ ببندید من اینکار و نکردم چون نیازی ندیدم.
آبی که آخرش باقی موند باید خیلی کم باشه و به غلظت فسنجون باشه.
به جای قیصی از آلو هم میتونید استفاده کنید،تو خونه ما قیصی بیشتر طرفدار داره.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#آموزش_خورشت_کتلت_مرغ_ترش



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#حلیم_بادمجان

این مقدار مواد حدودا برای 15 تا 20 نفر کافیه البته بستگی داره که قراره به صورت غذای اصلی سرو بشه یا در مهمانی و کنار غذاهای دیگه ...

ابتدا 2 عدد پیاز رو ریز نگینی یا رنده کنید و کمی در روغن تفت بدید تا سبک بشه.
سپس نیم کیلو گوشت گردن را اضافه و کمی تفت دهید تا رنگ گوشت تغییر کنه و بعد فلفل+زردچوبه اضافه کنید.
بهتره برای کشدار شدن و طعم بهتر حلیم بامجان از گوشت گردن گوسفند استفاده بشه.
میتونید به دلخواه یکی دو حبه سیر هم برای عطر بهتر گوشت به اون اضافه کنید.
آب اضافه کرده و صبر کنید تا گوشت بپزد.
در اواخر پخت نمک اضافه کنید اگه نمک رو از ابتدا بریزید گوشت دیر پز میشه.
بعد از اینکه گوشت پخت اونو ریش ریش کنید و کنار بذارید.
در قابلمه دیگه ای حدود 2 لیوان سرخالی خرده برنج معطر ایرانی که از قبل اونو شستید به همراه مقداری آب گوشت اضافه و صبر کنید تا برنج خوب بپزه و کامل له بشه.
به هیچ عنوان در طی مرحله پخت برنج اونو هم نزنید وگرنه ته میگیره و مجبورید مدام قاشق به دست پای گاز بایستید😉
.
بعد از اینکه برنج خوب پخت و نرم شده حدود 3 کیلو بادمجان که از قبل سرخ کردید رو بهش اضافه و مقداری آب گوشت هم اضافه و صبر کنید تا بادمجان هم خوب بپزه و بعد با گوشت کوب خوب اونو نرم کنید تا یکدست بشه.
به جای آب گوشت میتونید از آب معمولی هم استفاده کنید ولی با آب گوشت حلیم بادمجان لذیذ تر میشه
حالا گوشت پخته و ریش شده را هم اضافه و دوباره با گوشت کوب بکوبید تا همه مواد داخل حلیم یکدست و کشدار بشه.
در انتها کشک اضافه کنید(من حدود 2 لیوان کشک پاستوریزه استفاده کردم ...ولی میزان کشک به سلیقه شما بستگی داره)و صبر کنید تا خوب جا بیفته.
در این بین در تابه پیاز داغ بگیرید و کمی فلفل و زردچوبه اضافه کنید تا خوشطعم تر بشه به همراه چند حبه سیر ریز نگینی شده کمی تفت بدید تا عطر سیر خارج بشه و بعد یکی دو قاشق پودر نعناع اضافه و هم بزنید و بلافاصله حرارت رو خاموش کنید چون اگه نعناع زیاد روی حرارت بمونه تلخ میشه.
حالا چند قاشق از مخلوط نعناع داغ+سیرداغ+پیازداغ رو به مواد حلیم بادمجان اضافه و هم بزنید و حرارت رو ملایم کنید تا مرحله نهایی جا افتادن انجام و حلیم بادمجان آماده سرو بشه
دقت داشته باشید که حلیم بادمجان بعد از سرد شدن سفت تر میشه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#حلیم بادمجان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#لواشک_هلو_شلیل_آلو

توی یخچال یه کمی هلو و شلیل بود ، دیدم هلوها هم نرم هستن و دارن له میشن تصمیم گرفتم لواشک درست کنم . دیدم یه چند تا هم آلو سیاه چشمک می زنه از اون هم داخلش ریختم .
ترکیب هلو و شلیل و آلو با هم بی نظیره این ترکیب رو امتحان کنین . ملس و خیلی خوشمزه است .
خلاصه لواشکی شد نگو و نپرس ، دعوا هست سرش 😁😉.
.

حدودا دو و نیم ، سه کیلو هلو و شلیل رو هسته اش رو جدا کردم و خرد کردم . توی یخچال چند تا آلو سیاه هم داشتم هسته اش رو دراوردم خرد کردم . خیلی کم حدودا نصف لیوان آب ریختم و گذاشتم روی حرارت ، نمک هم حدودا یه قاشق غذاخوری یه کم کمتر اضافه کردم .
گذاشتم خوب له بشه و پخته بشه .
بعد از صافی رد کردم می تونین داخل میکسر هم حتی بریزین ولی من از صافی رد کردم .
داخل یه سینی کفش نایلون انداختم ، چرب کردن هم روی نایلون نیازی نداره (نمی خواد جرب کنین فقط نایلون انداختن کافیه)و بعد مواد رو ریختم و صاف کردم و گذاشتم دو تا سه روز جلوی آفتاب تا خشک بشه .
می تونین جلوی باد پنکه هم بزارین حتی خشک بشه .
توجه کنین که اگه خوب خشک نشه کپک می زنه بعدا و حواستون باشه که خیلی نازک نشه و خیلی هم کلفت نشه .


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

لواشک هلو و شلیل و آلو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#اسموتی_میوه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کلوچه_گردویی_قزوین


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آش_بادمجون

آش بادمجون كه معركه اس
بادمجون سرخ شده نيم كيلو
بلغور گندم ٢٥٠ گرم
نخود و لوبيا قرمز و چيتي با هم ٣٠٠ گرم
گوشت قرمز خورشتي ٣٠٠ گرم
پياز ٣ عدد
نمك و فلفل و زردچوبه به مقدار لازم
سير و نعناع وكشك به مقدار لازم
استاك گوشت ٥ پيمانه

اول پيازهارو نگيني خرد كرده و تفت ميديم تا طلايي بشه بعد زردچوبه رو ميريزيم و تفت ميديم تا رنگش برگرده .
گوشت و اضافه كرده و تفت ميديم و بعد با استاك ميذاريم بپزه .
بعد از ٣ ساعت تمام گوشتها رو ريش ريش كرده و با بلغور ، حبوبات پخته شده ، بادمجونهاي سرخ و خرد و له شده ميذازيم كاملا بپزه .
نمك و فلفل و نعناع و مقداري از كشك رو با آش مخلوط ميكنيم و در ظرف دلخواه سرو كنيد و با سير و نعناع و پياز داغ تزئين كنيد .


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت11 رمان پارادوکس اومدم سوار ماشین بشم که صدای پروانه رو از پشت سرم شنیدم. _ آمین؟ حوصله نداشتم. مکث کردم اما به عقب برنگشتم. دختر خوبی بود. گاهی تو زمان بیکاری باهمدیگه حرف میزدیم. شاید میشد گفت تنها دوستی بود که داشتم. امروز اولین باری بود که اصلا…
#پارت12
رمان پارادوکس

کلید و تو در خونه چرخوندم و خسته وارد شدم. انقدر هوا گرم بود که کل تنم خیس عرق شده بود.
تنم چسبناک بود ولی خستگی اجازه نمیداد که برم حموم. لباسامو با یه دست تاپ و شلوارک عوض کردم و یه پتو برداشتم و دراز کشیدم.
خستگی روحی به خستگی جسمیم هم اضافه شده بود. هیچوقت تو زندگیم انقدر احساس پوچی و درموندگی نمیکردم.
تنهاییم تو این اتاق کوچیک به بغض تو گلوم دامن میزد. چقدر احساس تنهایی میکردم.
بدون اینکه خودم بخوام قطره های اشک رو صورتم سر خورد.. کم کم صدای هق هقم اوج گرفت.
احساس میکردم خدا هم منو نمیبینه. سرمو تو بالشتم فرو کردم تا صدام بلند تر نشه.
نفهمیدم چقدر گریه کردم که بالاخره خوابم برد.

*
توی فضای تاریک بودم که عجیب برام اشنا بود. بوی نم شدید بینیمو اذیت میکرد.
هیچی نمیدیدم. شروع کردم به صدا زدن و کمک خواستن:
_ کسی اینجا نیست؟ کمککک.. اینجا کجاست؟ کمکککک کمکککک..
صدای اشنایی اومد که دلم لرزید. انقدر صداش نزدیک بود که حس میکردم زیر گوشمه. با وحشت چرخیدم پشت سرم .
اما کسیو ندیدم. تاریک بود. اب دهنمو قورت دادمو گفتم:
_ تو کی هستی؟
جوابی نیومد. نگاهم به سایه ی روبه روم افتاد. یهو چشماش باز شد و تو اون تاریکی برق چشماشو شناختم.
اروم اروم نزدیکم اومد و من قدم به قدم عقب میرفتم. تنم میلرزید.
قطره های عرق رو کمرم سر میخورد. صدام از زور ترس میلرزید:
_ چی از جونم میخوای؟
انقدر نزدیکم شد که دیگه جایی برای حرکت نداشتم. چشمام پر شده بود.
پوزخند رو لباش ترسمو بیشتر میکرد. با وحشت اروم لب زدم:
_ خواهش میکنم....
سرشو کنار گوشم نزدیک کرد و با لحن ترسناکی گفت:
_ خوشبختیتو میخوام..
دستاش به لباسام نزدیک شد. با یه حرکت لباسمو پاره کرد که جیغ محکمی کشیدم و گفتم:
_ نههههههههههههههه.....
یهو از خواب پریدم.. تمام صورتم خیس عرق شده بود. نفس نفس میزدم.
اب دهنمو قورت دادم و با وحشت زل زدم به اطرافم. با دیدم فضای اشنای
خونه ، یکم اروم گرفتم و خودمو پرت کردم تو جام. کابوس وحشتناکی بود.
لیوان اب کنارمو برداشتمو یه نفس سرکشیدم. انقدر ترسیده بودم که اروم نمیشدم. از جام بلند شدم.
پاهام میلرزید. از تو کیفم یه قرص ارامبخش برداشتم و بدون اب قورتش دادم.
سرمو تکیه داوم به دیوار و چشامو بستم. زیر لب اروم گفتم:
_ لعنت بهت که ارامشمو ازم گرفتی..

@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت12 رمان پارادوکس کلید و تو در خونه چرخوندم و خسته وارد شدم. انقدر هوا گرم بود که کل تنم خیس عرق شده بود. تنم چسبناک بود ولی خستگی اجازه نمیداد که برم حموم. لباسامو با یه دست تاپ و شلوارک عوض کردم و یه پتو برداشتم و دراز کشیدم. خستگی روحی به خستگی…
#پارت13
رمان پارادوکس

دست و صورتمو شستم و لباسامو سرسری تنم کردم و از خونه زدم بیرون. هوا حسابی گرم شده بود. از صبح دلم شور میزد. چقدر حس مزخرفی داشتم. چند تا نفس عمیق کشیدم و وقتی یکم اروم شدم سوار ماشین شدم و استارت زدم. مثل همیشه ترافیک بود. جلوی اژانس زدم رو ترمز و کیفمو برداشتم و از ماشین پیاده شدم. اروم از پله های اژانس رفتم بالا و به بچه ها سلام کردم. همشون با مهربونی جوابمو دادن. کیفمو رو قفسه خودم گزاشتم و اومدم برم از طلا بپرسم کی نوبتم میشه که در اژانس به صدا در اومد. سرمو چرخوندم که با دیدن چشمای به خون نشستش رنگ از روم پرید. با قدمای محکمش اومد و رو به روم ایستاد. اب دهنمو قورت دادم که صدای دادش بلند شد:
_ واسه همین بمن جواب رد دادی؟
واسه همییییییین؟
با ترس لب زدم:
_آروم باش.
صدای نعره اش بلند تر شد:
_ آروم باشم؟ آروم چی باشم؟ اینهمه منو سر دووندی واسه اینکارات؟ اخه هرزه ی عوضی تو که میدونستی من چقدر دوستت دارم برای چی اینکارو کردی؟
شوکه از حرفاییکه میشنیدم گفتم:
_چی داری میگی حمید؟
عصبی گفت:
_چی دارم میگم؟ تازه میگی چی دارم میگم؟ تو منو چی فرض کردی؟ یه احمق عاشق؟
تمام بچه ها نگامون میکردن. قطره های درشت عرق رو صورتم سر میخورد. طلا نزدیک شد و گفت:
_اقای محترم اروم باشید چخبرتونه؟
دستشو به سمت طلا گرفت و گفت:
_ شما دخالت نکنید.
تن صدامو اوردم پایین و گفتم:
_ چیشده حمید. حرف بزن.
دستشو کرد تو کیفشو ی پاکت و دراورد و با خشونت پرت کرد توصورتم. با وحشت نگاهمو به عکسایی انداختم که داشت بی ابروییمو جار میزد. ازون بدتر حمید بود که با سنگدلی تمام فکر ابرومو نکرده بود اینجوری به بیچارگیم دامن زد. تو اون پاکت تماما عکسایی بود از من تو اون انباری که برهنه تو اغوش یه مرد غریبه در حال جون دادن بودم. جالب اینجاست که عکسا طوری گرفته شده بود که فقط من توش افتاده بودم و عکسی از صورت اون پسر نبود.
زانوهام تحمل وزنمو نداشت و پچ پچای همکارام قبلمو به درد میاورد. رو زمین زانو زدم و با چشمای گشاد شده زل زده بودم به عکسا. صدای حمید مثل ناقوس مرگ تو گوشم پیچید:
_آره. نگاه کن. خوب به این هرزه بازیات نگاه کن. فکر میکردم ادمی. فکر میکردم با وجود نداشتن خانواده و رشد کردن تو اون پروشگاه بی پدر و پیکرد پاک موندی. اما اشتباه میکردم. من احمق بودم که به حرفای خانوادم راجب تو توجهی نکردم.
بغض بدی به دلم چنگ زد. اشک تو چشمام پر شد. پوزخندی به حال زارم زد و گفت:
_حق با خانوادم بود. از یه بی پدر مادر، از کسی که معلوم نبود از کجا به عمل اومده هر کاری برمیاد. اشتباه از من بود که از یه دختر بی بوته ای مثه تو خوشم اومده بود. هرزه ی کثافت..

و بعد بدون اینکه به حرفام گوش کنه از در زد بیرون. من موندم و حرفاییکه همین همکارای مثلا دوست زیر گوش هم پچ پچ میکردن و نگاه پر از ترحم طلا. دلم میخواست زمین دهن باز کنه و بمیرم. اخه از کجا فهمیده بود؟ چجوری فهمیده بود؟ کی این عکسای لعنتیو بهش داد؟ اخ قلبم درد میکرد. با دستای لرزونم عکساییکه نشون از بی ابروییم میداد و جمع کردم. ازخجالت نفسم بالا نمیومد. عکسارو تو کیفم فرو بردمو از جام بلند شدم. نزدیک در خروجی با صدایی که درد داشت نالیدم:
_ وقتی از درد کسی خبر ندارین قضاوتش نکنید. شما هیچی نمیدونید. هیچی...
از در زدم بیرون به صدا زدن های طلا هم توجهی نکردم. با این بی ابرویی، اینجا دیگه جای من نبود..

@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت13 رمان پارادوکس دست و صورتمو شستم و لباسامو سرسری تنم کردم و از خونه زدم بیرون. هوا حسابی گرم شده بود. از صبح دلم شور میزد. چقدر حس مزخرفی داشتم. چند تا نفس عمیق کشیدم و وقتی یکم اروم شدم سوار ماشین شدم و استارت زدم. مثل همیشه ترافیک بود. جلوی اژانس…
#پارت14
رمان پارادوکس

قلبم سنگین شده بود. نمیدونستم چیکار باید بکنم. تاحالاانقدر احساس درموندگی نکرده بودم.
حمید چجوری فهمید؟ اون عکسااز کجااومد؟چجوری تو اون تاریکی انباری عکسا انقدر واضح افتاده بود؟
اخ کی میخواست اینجوری با ابروم بازی کنه؟ وای اگه فاطمه جون میفهمید.... میفهمید.. قطعا میفهمید..
اخه کی بود که اینجوری باهام دشمن شده بود؟ من که خودم به حمیدجواب رد داده بودم.
دیگه چرا با اون عکسا بی ابروییمو جار زدن؟ قلبم درد میکرد. بی هدف تو خیابونا رانندگی میکردم.
اخر دنیا کجا بود؟ من خسته بودم.پامو رو پدال گاز فشار دادم. بی وقفه میرفتم. کجا میخواستم برم؟
کجا رو داشتم که برم؟ بغض و لج ، حرص و غم تمام وجودمو پر کرد. فشار بیشتری رو پدال دادمو پر حرص گفتم:
_ جهنم...
انقدر رفتم و رفتم تا از شهر خارج زدم. موبایلم پشت سر هم زنگ میخورد.
به حدی عصبی شدم که گوشیمو برداشتم و از ماشین پرت کردم بیرون. هوا نبود. نمیتونستم نفس بکشم.
نمیدونستم کجام ولی چشمم که به دره ی روبه روم افتاد زدم رو ترمز..
انقدر سرعتم زیاد بود و ترمزم یهویی، که سرم محکم به فرمون ماشین کوبیده شد. حالم بد بود.
سرمو از رو فرمون ماشین بلند کردم. درد داشتم. هم قلبم درد میکرد هم سرم. با قدمای لرزون نزدیک دره شدم.
خیلی عمیق بود. پاهام تحمل وزنمو نداشت.. زانو زدم. دلم مرگ میخواست.
منی که یه عمر با ابرو زندگی کردم تا بخاطر یتیم بودنم بهم انگ هرزگی نزنن. یه عمر سر به زیر راه خودمو رفتم که نگن بی پدر و مادره..
حالا حمید اومد و همه ی اون چیزایی که نمیخواستم تو سرم کوبید و رفت.
اونم جلوی تمام کسایی که هیچی از زندگیم نمیدونستن.. یه قطره اشک رو گونم سر خورد.
انگار استارتی شد برای ریزش شدید تر اشکام.. کم کم هق هقم اوج گرفت..
صدای گریه هام بلند و شد و زار زدم. به این بخت سیاهم زار زدم. گریه کردم.
دستامو تکیه گاهم کردمو سرمو رو به اسمون بلند کردم. از ته دلم جیغ زدم:
_ خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
انقدر گریه کردم که دیگه چشمام باز نمیشد. نمیدونستم ساعت چنده.
با بدنی کوفته از جام بلند شدم. تازه گرمی و لزجی مایعی رو صورتم حس کردم. دستمو به پیشونیم کشیدم.
نگاهی به دستم انداختم که خونی شده بود. پوفی کشیدم و سوار ماشین شدم. لباسام خاکی و کثیف شد
@kadbanoiranii
Shahr Ashoob
Reza Sadeghi
🎧 #شهر آشوب.
#رضا صادقی.

تو دل وامونده.
یه حسی جا مونده.

آهنگ پیشنهادی شامگاه

@kadbanoiranii