This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ترشی_راحت
اموزش راحت ترشی
سالاد یک روزه گذاشتیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ترشی_راحت
اموزش راحت ترشی
سالاد یک روزه گذاشتیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ترشی_راحت
اموزش راحت ترشی سالاد یک روزه گذاشتیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#ترشی_راحت
اموزش راحت ترشی سالاد یک روزه گذاشتیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#حلوا_نارگیلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#حلوا_نارگیلی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوکی
مواد لازم:
2 فنجان آرد
1قاشق چایخوری بیکینگ پودر
نصف قاشق چایخوری وانیل
1 فنجان پودر قند
1 تخم مرغ
نصف فنجان روغن
125 گرم کره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم:
2 فنجان آرد
1قاشق چایخوری بیکینگ پودر
نصف قاشق چایخوری وانیل
1 فنجان پودر قند
1 تخم مرغ
نصف فنجان روغن
125 گرم کره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تی_تاپ
مواد لازم
آرد سفید ۱۲۵ گرم
آرد برنج ۱۲۵ گرم
آرد نخود ۱۲۵ گرم
شکر ۳ لیوان
آب ۳ لیوان
روغن مایع ۱۸۰ گرم
گلاب نصف لیوان
کره ۵۰ گرم
زعفران دم کرده 3قاشق سوپ خوری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تی_تاپ
مواد لازم
آرد سفید ۱۲۵ گرم
آرد برنج ۱۲۵ گرم
آرد نخود ۱۲۵ گرم
شکر ۳ لیوان
آب ۳ لیوان
روغن مایع ۱۸۰ گرم
گلاب نصف لیوان
کره ۵۰ گرم
زعفران دم کرده 3قاشق سوپ خوری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_تموزشی
#تی_تاپ
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تی_تاپ
پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تی_تاپ
پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#تی_تاپ
پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی
تی تاپ
پارت آخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
تی تاپ
پارت آخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموطشی
#رول_نان_لواش
مواد لازم:
نان لواش
کالباس یا ژامبون رنده شده
پنیر پیتزا رنده شده
سس مایونز
تخم مرغ
نمک و فلفل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#رول_نان_لواش
مواد لازم:
نان لواش
کالباس یا ژامبون رنده شده
پنیر پیتزا رنده شده
سس مایونز
تخم مرغ
نمک و فلفل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#بلانچ_کردن_لوبیا_سبز
#لوبیا_سبز_سرخ_نکن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#بلانچ_کردن_لوبیا_سبز
#لوبیا_سبز_سرخ_نکن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خوشمزه_ترین_نان_هویج
ارد فانتزی یا نول قوی ۵۰۰ گرم
پوره هویج ۲۴۰ گرم
اب ۸۰ تا ۱۰۰ گرم بستگی به ابحور ارد شما داره
روغن ۲۰ گرم
شکر ۶۰ گرم
خمیر مایه ۵ گرم
نمک ۵ گرم
تخم مرغ ۱ عدد
دارچین ۱ ق 0
جوز کمی
گردو ۱۰۰ گرم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#خوشمزه_ترین_نان_هویج
ارد فانتزی یا نول قوی ۵۰۰ گرم
پوره هویج ۲۴۰ گرم
اب ۸۰ تا ۱۰۰ گرم بستگی به ابحور ارد شما داره
روغن ۲۰ گرم
شکر ۶۰ گرم
خمیر مایه ۵ گرم
نمک ۵ گرم
تخم مرغ ۱ عدد
دارچین ۱ ق 0
جوز کمی
گردو ۱۰۰ گرم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خوشمزه_ترین_نان_هویج
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#خوشمزه_ترین_نان_هویج
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#نان_هویج
پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#نان_هویج
پارت سوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
نان هویج
پارت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
نان هویج
پارت چهارم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
نان هویج
پارت پنجم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
نان هویج
پارت پنجم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خوشمزه_ترین_نان_هویج
#پارت آخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پارت آخر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#توپک_پنیری
- بیسکویت 230 گرم (هر نوعی میتونید بریزید)
-پنیر خامه ای 160 گرم(جایگزین خامه صبحانه)
میتوانید مغز گردو خورد شده هم داخل مواد بریزید.
- 150 گرم شکلات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#توپک_پنیری
- بیسکویت 230 گرم (هر نوعی میتونید بریزید)
-پنیر خامه ای 160 گرم(جایگزین خامه صبحانه)
میتوانید مغز گردو خورد شده هم داخل مواد بریزید.
- 150 گرم شکلات
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سوپ_هویج_وسیب_زمینی
مواد لازم:
سیب زمینی ,پیاز,هویج
نمک,جوز,روغن,فلفل
جهت تزئن:
خامه
جعفری
دانه کدو
ابتدا روغن در ظرف مورد نظر ریخته و پیاز ,هویج,سیب زمینی و نمک و فلفل و جوز اضافه کرده و زمان میدهیم تا خوب بپزه پس از پخت با هم میکس کرده و در ظرف مورد نظر سرو کرده و با خامه و جعفری و تخم کدو تزئین میکنیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم:
سیب زمینی ,پیاز,هویج
نمک,جوز,روغن,فلفل
جهت تزئن:
خامه
جعفری
دانه کدو
ابتدا روغن در ظرف مورد نظر ریخته و پیاز ,هویج,سیب زمینی و نمک و فلفل و جوز اضافه کرده و زمان میدهیم تا خوب بپزه پس از پخت با هم میکس کرده و در ظرف مورد نظر سرو کرده و با خامه و جعفری و تخم کدو تزئین میکنیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#نان_سوسیس
مواد لازم
آرد 1/2و2پیمانه
پودر مایه خمیر 2 ق چ
شکر 2 ق س
نمک 1/4 ق چ
شیرولرم 1/2 پیمانه
آب ولرم 1/4پیمانه
کره ذوب شده 2 ق س
تخم مرغ 1 عدد
پیاز ریز شده 1/3پیمانه
فلفل دلمه ای سبز یا زرد ریز شده 1/3پیمانه
روغن زیتون 1 ق س
سوسیس کوکتل یا هات داگ حدودا 500 گرم
برای روی نان: 1 عدد تخم مرغ زده شده و1ق س آب
طرز تهیه
1پیمانه از آرد و نمک و شکر و مایه خمیر را در کاسه ای بزرگ مخلوط کرده میان آنرا گود نمایید.
در ظرفی جدا شیر و آب ولرم (سردنباشند، داغ هم نباشند! که در این صورت مایه خمیر عمل نخواهد آمد) و تخم مرغ و کره ذوب شده را با هم مخلوط کرده و میان مواد خشک بریزید.
سپس با قاشق چوبی به آرامی مخلوط نمایید اکنون مابقی آرد را اضافه و هم بزنید، خمیر را در سطح آردپاشی شده 8 دقیقه ورز دهید اگر خمیر به دست می چسبید کم کم آرد اضافه و با کف دست به آرامی ورز دهید تا خمیر نرم و لطیفی بدست آید. توجه داشته باشید که آرد اضافی به خورد خمیر ندهید!
خمیر را در ظرف چرب شده بگذارید، رویش را پوشانده ودر محل گرمی قرار دهید تا حجم آن دوبرابر شود.
بعد از استراحت خمیر را در سطح آردپاشی شده کمی ورز داده و آن را به 4 قسمت مساوی تقسیم کنید، هر قسمت را به شکل مستطیل باز کنید ضخامت خمیر نیم سانت باشد.
پیاز و فلفل و روغن زیتون را در کاسه ای با هم مخلوط کنید.
سوسیس یا هات داگ ها را از طول 2 قسمت کنید روی هر قسمت از خمیر های باز شده مقداری مایه پیاز بریزید و سوسیس هارا طولی در امتداد هم بچینید، سپس خمیر را رول کنید طوری که سر و ته خمیر بسته باشد می توانید لبه های خمیر را مرطوب کرده بعد رول کنید که به هم بچسبد.
روی خمیر را با قیچی یا کاتر تیز چند برش عمیق دهید تا هم خمیر و هم سوسیس ها برش بخورند اما کف خمیر پاره نشود! سپس خمیر را به شکل هلالی یا نیم دایره درآورده و روی سینی چرب شده قرار دهید ، رویش را بپوشانید تا حجم آن دوبرابر شود.
بعد از استراحت از مخلوط آب و تخم مرغ با برس روی نان ها به آرامی بمالید ، 5 دقیقه بماند و اکنون در فر کاملن گرم شده با حرارت 180 درجه سانتی گراد بپزید تا روی نانها طلایی شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد لازم
آرد 1/2و2پیمانه
پودر مایه خمیر 2 ق چ
شکر 2 ق س
نمک 1/4 ق چ
شیرولرم 1/2 پیمانه
آب ولرم 1/4پیمانه
کره ذوب شده 2 ق س
تخم مرغ 1 عدد
پیاز ریز شده 1/3پیمانه
فلفل دلمه ای سبز یا زرد ریز شده 1/3پیمانه
روغن زیتون 1 ق س
سوسیس کوکتل یا هات داگ حدودا 500 گرم
برای روی نان: 1 عدد تخم مرغ زده شده و1ق س آب
طرز تهیه
1پیمانه از آرد و نمک و شکر و مایه خمیر را در کاسه ای بزرگ مخلوط کرده میان آنرا گود نمایید.
در ظرفی جدا شیر و آب ولرم (سردنباشند، داغ هم نباشند! که در این صورت مایه خمیر عمل نخواهد آمد) و تخم مرغ و کره ذوب شده را با هم مخلوط کرده و میان مواد خشک بریزید.
سپس با قاشق چوبی به آرامی مخلوط نمایید اکنون مابقی آرد را اضافه و هم بزنید، خمیر را در سطح آردپاشی شده 8 دقیقه ورز دهید اگر خمیر به دست می چسبید کم کم آرد اضافه و با کف دست به آرامی ورز دهید تا خمیر نرم و لطیفی بدست آید. توجه داشته باشید که آرد اضافی به خورد خمیر ندهید!
خمیر را در ظرف چرب شده بگذارید، رویش را پوشانده ودر محل گرمی قرار دهید تا حجم آن دوبرابر شود.
بعد از استراحت خمیر را در سطح آردپاشی شده کمی ورز داده و آن را به 4 قسمت مساوی تقسیم کنید، هر قسمت را به شکل مستطیل باز کنید ضخامت خمیر نیم سانت باشد.
پیاز و فلفل و روغن زیتون را در کاسه ای با هم مخلوط کنید.
سوسیس یا هات داگ ها را از طول 2 قسمت کنید روی هر قسمت از خمیر های باز شده مقداری مایه پیاز بریزید و سوسیس هارا طولی در امتداد هم بچینید، سپس خمیر را رول کنید طوری که سر و ته خمیر بسته باشد می توانید لبه های خمیر را مرطوب کرده بعد رول کنید که به هم بچسبد.
روی خمیر را با قیچی یا کاتر تیز چند برش عمیق دهید تا هم خمیر و هم سوسیس ها برش بخورند اما کف خمیر پاره نشود! سپس خمیر را به شکل هلالی یا نیم دایره درآورده و روی سینی چرب شده قرار دهید ، رویش را بپوشانید تا حجم آن دوبرابر شود.
بعد از استراحت از مخلوط آب و تخم مرغ با برس روی نان ها به آرامی بمالید ، 5 دقیقه بماند و اکنون در فر کاملن گرم شده با حرارت 180 درجه سانتی گراد بپزید تا روی نانها طلایی شود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#گلاب #پارت_۱۲ اون شب ارباب تو اتاق كارش خوابيد و منم موندم كنار رباب..خيلي گريه كرده بود دلم نيومد تنهاش بذارم...فردا تو عمارت همه جريان بارداري ربابو فهميدن، خانوم بزرگ خيلي خوشحال بود همش ميگفت طبيب مگه خداست؟ عروسم به اميد خدا يه پسر كاكل زري به دنيا مياره.دستور…
#گلاب #پارت_۱۳
يه نگاه به ارباب كردم داشت ريز ريز ميخنديد
من همچنان اروم اشك ميريختم،صورت اربابو كه ميديدم دلم اشوب ميشد از اينكه قراره يك هفته نبينمش..ارباب رو كرد به خانوم بزرگ و گفت بذاريد گلاب بره دو روز پيش خانوادش بمونه..خانوم بزرگ عصبي گفت اخه ارباب اگه امروز اينو بفرستيم فردا بايد بقيه رو هم بفرستيم ديگه كسي تو عمارت بند نميشه..ارباب گفت مگه محبورين به همه خبر بدين؟ بگين گلاب بايد بره خونه ي طيبه و طاهره رو تميز كنه..بعدم منو نگاه كرد و گفت تو هم تو اين دوروزي از خونتون بيرون نيا..خيلي خوشحال شدم گفتم خيلي ممنون اقا خدا از بزرگي كمتون نكنه..خانوم بزرگ همينجوري كه از اتاق ميرفت بيرون به منم چشم غره رفت و گفت بيشتر از دوروز بموني ميدم تو حياط فلكت كنن،درو محكم بست و رفت.من و ارباب همو نگاه كرديم و زديم زير خنده،دوييدم بغلش كردم گفتم توروخدا مراقب خودتون باشين، من چشم انتظارتونم..گفت تو هم همينطور،سربه سر رشيدم نذار كه بره پيش خانوم بزرگ و برامون دردسر درست كنه.ميري خونتون روتو بپوشون كسي نبيندت..بعدم پيشونيمو چشمامو بوسيد و گفت حالا برو..منم روي سينه شو بوسيدمو با كلي دلتنگي از اتاقش اومدم بيرون و رفتم توي اتاقم يه دل سير گريه كردم...يك ساعت بعد شنيدم كه ارباب داره رانندشو صدا ميكنه كه ماشينشو بياره.. فهميدم كه ميخواد بره، رباب و خانوم بزرگ و كل خدمه تو حياط جمع بودن.. از پنجره ديدم كه ارباب همش اينور و اونور نگاه ميكنه و دنبال من ميگرده،اولش نميخواستم برم بيرون ميترسيدم گريه كنم و سوتي بدم اما دلم طاقت نياورد و رفتم..وقتي منو ديد اخماش باز شدن..رفتم جلو گفتم ببخشيد دير امدم اقاجان متوجه نشدم كه دارين ميرين،سرتون سلامت به سلامتي برگردين.من كنار رباب وايساده بودم..ارباب اومد جلو و گفت مراقب خانوم باش،گفتم چشم اقا خيالتون راحت.بعدم رو كرد به همه و گفت مراقب خودتون و عمارت باشين..نكنه برگردم خانوم بزرگ ازتون شاكي باشه هااا... دست خانوم بزرگ و ربابو بوسيد ، سوار ماشين شد رفت و قلب منم با خودش برد،كاش ميتونستم باهاش برم، كاش رعيت بود و مجبور نميشد بخاطر كاراش اينهمه از من دور بشه... هنوز نرفته دلم براش پر ميكشيد.. اونروز غروب اماده شدمو رفتم خونمون..خانوم جانمو كه ديدم خودمو پرت كردم بغلشو بغضِ دلتنگيمو با گريه خالي كردم.. وقتي كنارشون بودم حالم بهتر بود اما دو روز عين برق و باد گذشت و برگشتم عمارت...
روزي كه برگشتم عمارت خانوم بزرگ خيلي باهام بد برخورد كرد و از اون به بعد باهام بد شده بود..يه عالمه كاراي سنگين بهم ميداد..يه روز داشتم طويله رو تميز ميكردم كارم كه تموم شد اومدم داخل حياط ديدم كه رشيد از اتاق خانوم بزرگ اومد بيرون
،فوري خودشو رسوند به من و گفت چطوري عروس خانوووم؟؟ يك لحظه احساس كردم خون تو رگم جريان نداره،باورم نميشد كه بالاخره زهرِ خودشو ريخت.. زودي رفتم تو مطبخ كه خانوم بزرگ منو تو حياط نبينه و صدام نكنه..غافل از اينكه خانوم بزرگ ادم فرستاده دنبالم...با استرس زياد رفتم سمت اتاقش،در زدم و وارد شدم..گفتم سلام خانوم جان با من امري داشتين؟ گفت رشيد اومده گفته تورو ميخواد،حتما خبر داري كه نميتوني با كسي بيرون از عمارت ازدواج كني،پس رشيد گزينه ي خوبيه.به خانوادت خبر ميديم،عاقدم خبر ميكنيم براي فردا غروب بيان عمارت. برو تنتو بشور،به ثريا هم بگو لباس عروس دخترشو بده تنت كني.گفتم خانوم جان توروخدا رحم كنيد بخدا من رشيد دوست ندارم..به اربابم گفتم،ايشونم گفتن من و رشيد بهم نميايم..گفت خوشم باشه حالا كارت به جايي رسيده كه پيش ارباب راجع به ازدواجت نظر ميدي؟ نكنه منتظري شاهزاده با اسب سفيد بياد دنبالت؟ تو رعيت زاده اي دختر، بهتر از رشيد كسي براي تو نيست، انقدم رو حرف من حرف نزن،برو كارايي كه گفتمو انجام بده... اشكم دراومد، گفتم خانوم جان توروخدا به من رحم كنيد،بخدا رشيد به درد من نميخوره، زار زدم،التماس كردم، به پاهاش افتادم اما اعتنا نكرد،اخرم گفت گمشو بيرون اتاقم بوي گند پِهِن گرفت..زودي رفتم تو اتاقمو تا شب فقط زار زدمو گريه كردم.نه تنمو شستم نه از ثريا لباس گرفتم...عطيه و ثريا كه وارد شدنو منو ديدن ترسيدن، ثريا گفت چته دخترجان؟ قضيه رو براشون تعريف كردم، اونا هم برام اشك ريختن..عطيه گفت پس بالاخره اين پسره مارموز كار خودشو كرد..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
يه نگاه به ارباب كردم داشت ريز ريز ميخنديد
من همچنان اروم اشك ميريختم،صورت اربابو كه ميديدم دلم اشوب ميشد از اينكه قراره يك هفته نبينمش..ارباب رو كرد به خانوم بزرگ و گفت بذاريد گلاب بره دو روز پيش خانوادش بمونه..خانوم بزرگ عصبي گفت اخه ارباب اگه امروز اينو بفرستيم فردا بايد بقيه رو هم بفرستيم ديگه كسي تو عمارت بند نميشه..ارباب گفت مگه محبورين به همه خبر بدين؟ بگين گلاب بايد بره خونه ي طيبه و طاهره رو تميز كنه..بعدم منو نگاه كرد و گفت تو هم تو اين دوروزي از خونتون بيرون نيا..خيلي خوشحال شدم گفتم خيلي ممنون اقا خدا از بزرگي كمتون نكنه..خانوم بزرگ همينجوري كه از اتاق ميرفت بيرون به منم چشم غره رفت و گفت بيشتر از دوروز بموني ميدم تو حياط فلكت كنن،درو محكم بست و رفت.من و ارباب همو نگاه كرديم و زديم زير خنده،دوييدم بغلش كردم گفتم توروخدا مراقب خودتون باشين، من چشم انتظارتونم..گفت تو هم همينطور،سربه سر رشيدم نذار كه بره پيش خانوم بزرگ و برامون دردسر درست كنه.ميري خونتون روتو بپوشون كسي نبيندت..بعدم پيشونيمو چشمامو بوسيد و گفت حالا برو..منم روي سينه شو بوسيدمو با كلي دلتنگي از اتاقش اومدم بيرون و رفتم توي اتاقم يه دل سير گريه كردم...يك ساعت بعد شنيدم كه ارباب داره رانندشو صدا ميكنه كه ماشينشو بياره.. فهميدم كه ميخواد بره، رباب و خانوم بزرگ و كل خدمه تو حياط جمع بودن.. از پنجره ديدم كه ارباب همش اينور و اونور نگاه ميكنه و دنبال من ميگرده،اولش نميخواستم برم بيرون ميترسيدم گريه كنم و سوتي بدم اما دلم طاقت نياورد و رفتم..وقتي منو ديد اخماش باز شدن..رفتم جلو گفتم ببخشيد دير امدم اقاجان متوجه نشدم كه دارين ميرين،سرتون سلامت به سلامتي برگردين.من كنار رباب وايساده بودم..ارباب اومد جلو و گفت مراقب خانوم باش،گفتم چشم اقا خيالتون راحت.بعدم رو كرد به همه و گفت مراقب خودتون و عمارت باشين..نكنه برگردم خانوم بزرگ ازتون شاكي باشه هااا... دست خانوم بزرگ و ربابو بوسيد ، سوار ماشين شد رفت و قلب منم با خودش برد،كاش ميتونستم باهاش برم، كاش رعيت بود و مجبور نميشد بخاطر كاراش اينهمه از من دور بشه... هنوز نرفته دلم براش پر ميكشيد.. اونروز غروب اماده شدمو رفتم خونمون..خانوم جانمو كه ديدم خودمو پرت كردم بغلشو بغضِ دلتنگيمو با گريه خالي كردم.. وقتي كنارشون بودم حالم بهتر بود اما دو روز عين برق و باد گذشت و برگشتم عمارت...
روزي كه برگشتم عمارت خانوم بزرگ خيلي باهام بد برخورد كرد و از اون به بعد باهام بد شده بود..يه عالمه كاراي سنگين بهم ميداد..يه روز داشتم طويله رو تميز ميكردم كارم كه تموم شد اومدم داخل حياط ديدم كه رشيد از اتاق خانوم بزرگ اومد بيرون
،فوري خودشو رسوند به من و گفت چطوري عروس خانوووم؟؟ يك لحظه احساس كردم خون تو رگم جريان نداره،باورم نميشد كه بالاخره زهرِ خودشو ريخت.. زودي رفتم تو مطبخ كه خانوم بزرگ منو تو حياط نبينه و صدام نكنه..غافل از اينكه خانوم بزرگ ادم فرستاده دنبالم...با استرس زياد رفتم سمت اتاقش،در زدم و وارد شدم..گفتم سلام خانوم جان با من امري داشتين؟ گفت رشيد اومده گفته تورو ميخواد،حتما خبر داري كه نميتوني با كسي بيرون از عمارت ازدواج كني،پس رشيد گزينه ي خوبيه.به خانوادت خبر ميديم،عاقدم خبر ميكنيم براي فردا غروب بيان عمارت. برو تنتو بشور،به ثريا هم بگو لباس عروس دخترشو بده تنت كني.گفتم خانوم جان توروخدا رحم كنيد بخدا من رشيد دوست ندارم..به اربابم گفتم،ايشونم گفتن من و رشيد بهم نميايم..گفت خوشم باشه حالا كارت به جايي رسيده كه پيش ارباب راجع به ازدواجت نظر ميدي؟ نكنه منتظري شاهزاده با اسب سفيد بياد دنبالت؟ تو رعيت زاده اي دختر، بهتر از رشيد كسي براي تو نيست، انقدم رو حرف من حرف نزن،برو كارايي كه گفتمو انجام بده... اشكم دراومد، گفتم خانوم جان توروخدا به من رحم كنيد،بخدا رشيد به درد من نميخوره، زار زدم،التماس كردم، به پاهاش افتادم اما اعتنا نكرد،اخرم گفت گمشو بيرون اتاقم بوي گند پِهِن گرفت..زودي رفتم تو اتاقمو تا شب فقط زار زدمو گريه كردم.نه تنمو شستم نه از ثريا لباس گرفتم...عطيه و ثريا كه وارد شدنو منو ديدن ترسيدن، ثريا گفت چته دخترجان؟ قضيه رو براشون تعريف كردم، اونا هم برام اشك ريختن..عطيه گفت پس بالاخره اين پسره مارموز كار خودشو كرد..
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#گلاب #پارت_۱۳ يه نگاه به ارباب كردم داشت ريز ريز ميخنديد من همچنان اروم اشك ميريختم،صورت اربابو كه ميديدم دلم اشوب ميشد از اينكه قراره يك هفته نبينمش..ارباب رو كرد به خانوم بزرگ و گفت بذاريد گلاب بره دو روز پيش خانوادش بمونه..خانوم بزرگ عصبي گفت اخه ارباب…
#گلاب #پارت_۱۴
.به ثريا گفتم ثوري خانوم جان تورو خدا كمكم كنيد،منو فراري بدين، بخدا من نميخوام زن رشيد بشم..گفت وقتي خانوم بزرگ حرفي بزنه كسي نبايد مخالفت كنه،از فكر فرار بيا بيرون كه اگه گير بيفتي خدا هم نميتونه كمكت كنه،حتما خانوم بزرگ تنبيه بدي برات در نظر ميگيره،الان اروم باش بگير بخواب فردا رشيدو ميارم تو اتاق باهاش حرف ميزنيم، نگران نباش من سعي ميكنم قانعش كنم...دستشو بوسيدمو گفت تو اين لطفو در حقم بكن منم تا اخر عمرم كنيزيتو ميكنم،بخدا هر كاري بگي برات انجام ميدم..عطيه گفت بسه دختر هنوز كه اتفاقي نيفتاده انقد زار ميزني، به اميد خدا فردا ثريا باهاش حرف ميزنه و حل ميشه....
اون شب من از استرس زياد تب كردم و تا صبح تو تب سوختم،ثريا و عطيه هم مراقبم بودن،بالاخره دم دماي صبح حالم بهتر شد و خوابم برد..صبح با صداي داد و بيداد خانوم بزرگ بيدار شدم كه ميگفت اين دختره ي گوربه گوري چشم سفيد هنوز خوابه؟ گلااااااب مگه نگفتم اون تن لشتو بشور ،ثرياااااا لباس دخترتو بيار ببينم..خلاصه كه عمارتو گذاشته بود رو سرش..زودي بلندشدم رفتم بيرون بهش سلام كردم گفتم چشم خانوم جان الان همه ي كارارو انجام ميدم...يكم ديگه غر زد و رفت تو اتاقش..ثريا زودي اومد پيشمو گفت اصلا نگران نباش الان ميرم با رشيد حرف ميزنم،اگه قبول نكرد ظهر كه خانوم بزرگ خوابيد يجوري رشيد دست به سر ميكنيم و تورو فراري ميدم، وسيله هاتو جمع كن كه همه چي اماده باشه...گفتم اخه من كجا برم؟ جايي رو بلد نيستم.اقاجان و خانوم جانم چي ميشن؟ گفت حالا فعلا بذار برم با اين مرتيكه صحبت كنم شايد با سكه و پول راضي بشه...ثريا رفت و من دست به دامن خدا و ائمه شدم،دعا ميكردم كه معجزه بشه ارباب برگرده و منو از دست رشيد و خانوم بزرگ نجات بده،دعا ميكردم رشيد با پول راضي بشه و كوتاه بياد،دعا ميكردم خدا خودش يه راهي بهم نشون بده...ثريا كه اومد از چهرش فهميدم نتوست رشيدو راضي كنه. بهش گفتم قبول نكرد؟ گفت گلاب جان اين رشيد خيلي عاشقه،با وعده ي كلي پول و سكه و طلا هم راضي نشد...فعلا بيا برو تنتو بشور تا دوباره صداي خانوم بزرگ درنيومد،وقتي خوابيد فراريت ميدم..گفتم ثوري خانم جان من برم تو شهر چيكار كنم اخه؟كجا برم؟گفت پسرخاله ي شوهرِ خدابيامرزم تو شهر خونه داره،به هركي بگي جعفرقصاب كيه ميشناسه.ادرسشو بهت ميدم راحت پيدا ميكني،ادماي خوبي هستن،دو روز اونجا بمون تا من به پدر و مادرت خبر بدم بيان دنبالت...رفتم تنمو شستم،وقتي داشتم برميگشتم تو اتاقم رشيد اومد جلو و گفت به به بوي خوشِ گلاب مياد،عروس خانوم زودي حاضر شو كه امشب ديگه مال خودمي.. يه تف انداختم جلوي پاش و رفتم تو اتاقم،گوله گوله اشك ميريختم، دلم براي ارباب تنگ شده بود، هزار بار خودمو لعنت كردم كه چرا باهاش نرفتم..همه وسايلمو تو يه روسري بستمو منتظر موندم تا ثريا بياد خبرم كنه..عطيه برام غذا اورد اما از گلوم پايين نرفت..يكي دوساعت كه گذشت ثريا اومد و گفت گلاب جان بجنب دخترجان،خانوم بزرگ خوابيد، گفتم رشيد كجاست؟گفت هيچي ديدم تو حياط نشسته تا غروب بشه و عاقد بياد بهش گفتم مگه تو قرار نيست داماد بشي؟پاشو برو اسماعيل(يكي از خدمه) موهاتو اصلاح كنه و حمام كن يكم تميز بشي،به زور قبول كرد...
ثريا يكم نون شيريني و گردو بهم داد،يكم پولم گذاشت كف دستم كه همه رو گذاشتم لاي لباسام..عطيه هم اومد تو اتاق،هر سه تا چشمامون اشكي بودن،به سختي از بغلِ هم جدا شديم. به ثريا گفتم زودتر يكيو بفرست به خانوادم خبر بدن.گفت باشه برو گلاب جان الان خانوم بزرگ بيدار ميشه...خلاصه با كلي اشك و دلتنگي ازشون جدا شدم و راه افتادم سمتِ جاده.روي صورتمو پوشوندم كه كسي منو نشناسه،يكم كه از عمارت دور شدم ديدم يه اسب كه گاري بهش وصله داره ميره سمت جاده.يكم كه جلوتر اومد ديدم اشناست..علي بود پسر عباس نجار ..براش دست تكون دادم،وايساد،گفتم ميري سمت جاده؟ گفت اره،گفتم ميشه من رو گاري بشينم تا جاده باهات بيام؟ گفت تو كي هستي؟(صورتم پوشيده بود) گفتم يه زهگذر.گفت باشه اما من فقط تا جاده ميرمااا،گفتم اشكالي نداره منم تا همونجا ميخوام برم.نشستم رو گاري و راه افتاد،تا جاده راه زياد بود،گرسنه م شده بود از صبح هيچي نخورده بودم، يكم نون شيريني دراوردمو همونجوري كه نون ميخوردم به سرنوشتم فكر ميكردم،به اينكه الان تو عمارت چه خبره،خانوم بزرگ و رشيد در چه حالن؟ارباب كجاست؟كاش هيچوقت سواد نداشتمو كارم به عمارت نميكشيد..كم كم چشمام سنگين شدن و خوابم برد،همون پشت روي گاري خوابيدم اما يهو با صداي فرياد بيدار شدم.چشم باز كردم ديدم اكبر با دوتا ديگه از ادماي عمارت مارو پيدا كردن...از ترس داشتم سكته ميكردم، اكبر اومد جلو و گفت اين چه كاري بود كردي اخه دخترجان؟با دستاي خودت گورتو كندي!هرچي بهش التماس كردم بذاره برم قبول نكرد و گفت خانوم بزرگ گفته اگه تورو پيدا نكنم منو از عمارت ميندازه بيرون..
.به ثريا گفتم ثوري خانوم جان تورو خدا كمكم كنيد،منو فراري بدين، بخدا من نميخوام زن رشيد بشم..گفت وقتي خانوم بزرگ حرفي بزنه كسي نبايد مخالفت كنه،از فكر فرار بيا بيرون كه اگه گير بيفتي خدا هم نميتونه كمكت كنه،حتما خانوم بزرگ تنبيه بدي برات در نظر ميگيره،الان اروم باش بگير بخواب فردا رشيدو ميارم تو اتاق باهاش حرف ميزنيم، نگران نباش من سعي ميكنم قانعش كنم...دستشو بوسيدمو گفت تو اين لطفو در حقم بكن منم تا اخر عمرم كنيزيتو ميكنم،بخدا هر كاري بگي برات انجام ميدم..عطيه گفت بسه دختر هنوز كه اتفاقي نيفتاده انقد زار ميزني، به اميد خدا فردا ثريا باهاش حرف ميزنه و حل ميشه....
اون شب من از استرس زياد تب كردم و تا صبح تو تب سوختم،ثريا و عطيه هم مراقبم بودن،بالاخره دم دماي صبح حالم بهتر شد و خوابم برد..صبح با صداي داد و بيداد خانوم بزرگ بيدار شدم كه ميگفت اين دختره ي گوربه گوري چشم سفيد هنوز خوابه؟ گلااااااب مگه نگفتم اون تن لشتو بشور ،ثرياااااا لباس دخترتو بيار ببينم..خلاصه كه عمارتو گذاشته بود رو سرش..زودي بلندشدم رفتم بيرون بهش سلام كردم گفتم چشم خانوم جان الان همه ي كارارو انجام ميدم...يكم ديگه غر زد و رفت تو اتاقش..ثريا زودي اومد پيشمو گفت اصلا نگران نباش الان ميرم با رشيد حرف ميزنم،اگه قبول نكرد ظهر كه خانوم بزرگ خوابيد يجوري رشيد دست به سر ميكنيم و تورو فراري ميدم، وسيله هاتو جمع كن كه همه چي اماده باشه...گفتم اخه من كجا برم؟ جايي رو بلد نيستم.اقاجان و خانوم جانم چي ميشن؟ گفت حالا فعلا بذار برم با اين مرتيكه صحبت كنم شايد با سكه و پول راضي بشه...ثريا رفت و من دست به دامن خدا و ائمه شدم،دعا ميكردم كه معجزه بشه ارباب برگرده و منو از دست رشيد و خانوم بزرگ نجات بده،دعا ميكردم رشيد با پول راضي بشه و كوتاه بياد،دعا ميكردم خدا خودش يه راهي بهم نشون بده...ثريا كه اومد از چهرش فهميدم نتوست رشيدو راضي كنه. بهش گفتم قبول نكرد؟ گفت گلاب جان اين رشيد خيلي عاشقه،با وعده ي كلي پول و سكه و طلا هم راضي نشد...فعلا بيا برو تنتو بشور تا دوباره صداي خانوم بزرگ درنيومد،وقتي خوابيد فراريت ميدم..گفتم ثوري خانم جان من برم تو شهر چيكار كنم اخه؟كجا برم؟گفت پسرخاله ي شوهرِ خدابيامرزم تو شهر خونه داره،به هركي بگي جعفرقصاب كيه ميشناسه.ادرسشو بهت ميدم راحت پيدا ميكني،ادماي خوبي هستن،دو روز اونجا بمون تا من به پدر و مادرت خبر بدم بيان دنبالت...رفتم تنمو شستم،وقتي داشتم برميگشتم تو اتاقم رشيد اومد جلو و گفت به به بوي خوشِ گلاب مياد،عروس خانوم زودي حاضر شو كه امشب ديگه مال خودمي.. يه تف انداختم جلوي پاش و رفتم تو اتاقم،گوله گوله اشك ميريختم، دلم براي ارباب تنگ شده بود، هزار بار خودمو لعنت كردم كه چرا باهاش نرفتم..همه وسايلمو تو يه روسري بستمو منتظر موندم تا ثريا بياد خبرم كنه..عطيه برام غذا اورد اما از گلوم پايين نرفت..يكي دوساعت كه گذشت ثريا اومد و گفت گلاب جان بجنب دخترجان،خانوم بزرگ خوابيد، گفتم رشيد كجاست؟گفت هيچي ديدم تو حياط نشسته تا غروب بشه و عاقد بياد بهش گفتم مگه تو قرار نيست داماد بشي؟پاشو برو اسماعيل(يكي از خدمه) موهاتو اصلاح كنه و حمام كن يكم تميز بشي،به زور قبول كرد...
ثريا يكم نون شيريني و گردو بهم داد،يكم پولم گذاشت كف دستم كه همه رو گذاشتم لاي لباسام..عطيه هم اومد تو اتاق،هر سه تا چشمامون اشكي بودن،به سختي از بغلِ هم جدا شديم. به ثريا گفتم زودتر يكيو بفرست به خانوادم خبر بدن.گفت باشه برو گلاب جان الان خانوم بزرگ بيدار ميشه...خلاصه با كلي اشك و دلتنگي ازشون جدا شدم و راه افتادم سمتِ جاده.روي صورتمو پوشوندم كه كسي منو نشناسه،يكم كه از عمارت دور شدم ديدم يه اسب كه گاري بهش وصله داره ميره سمت جاده.يكم كه جلوتر اومد ديدم اشناست..علي بود پسر عباس نجار ..براش دست تكون دادم،وايساد،گفتم ميري سمت جاده؟ گفت اره،گفتم ميشه من رو گاري بشينم تا جاده باهات بيام؟ گفت تو كي هستي؟(صورتم پوشيده بود) گفتم يه زهگذر.گفت باشه اما من فقط تا جاده ميرمااا،گفتم اشكالي نداره منم تا همونجا ميخوام برم.نشستم رو گاري و راه افتاد،تا جاده راه زياد بود،گرسنه م شده بود از صبح هيچي نخورده بودم، يكم نون شيريني دراوردمو همونجوري كه نون ميخوردم به سرنوشتم فكر ميكردم،به اينكه الان تو عمارت چه خبره،خانوم بزرگ و رشيد در چه حالن؟ارباب كجاست؟كاش هيچوقت سواد نداشتمو كارم به عمارت نميكشيد..كم كم چشمام سنگين شدن و خوابم برد،همون پشت روي گاري خوابيدم اما يهو با صداي فرياد بيدار شدم.چشم باز كردم ديدم اكبر با دوتا ديگه از ادماي عمارت مارو پيدا كردن...از ترس داشتم سكته ميكردم، اكبر اومد جلو و گفت اين چه كاري بود كردي اخه دخترجان؟با دستاي خودت گورتو كندي!هرچي بهش التماس كردم بذاره برم قبول نكرد و گفت خانوم بزرگ گفته اگه تورو پيدا نكنم منو از عمارت ميندازه بيرون..