کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ترشک خونگی

تا وقتشه درست کنید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#۱۳ ...... باید به مامان بزرگ حتما زنگ میزدم شمارشو گرفتم دعا دعا میکردم که جواب بده بالاخره جواب داد _بله _مگه نگفتی منو بیشتر از نوه هات دوست داری حتی بیشتر از حنا ...پس چی شد مامان بزرگ هان خودت خوب میدونی امیر علی چه ادم کثیفیه برا چی وارد زندگیم کردیش…
#14

.....
حرفای مامان بزرگ همش تو فکرم بود
شاید اگه به طور جدی بهش این زندگی نگاه کنم
بشه این ازدواج رو ابدی کنم

ولی امیر علی دلش بایکی دیگه اس
یا شاید مامان بزرگ راست بگه هوس باشه
باصدای در به خودم اومدم

ساعت یازده نیم بود
صدای بلند بلند خندیدنش توجهمو جلب کرد
از اتاق زدم بیرون

منو دید
باخنده گفت
_توله تو که بیداری...قبلنا زود میخوابیدیا
درست نمیتونست راه بره
چشماش قرمز بود
مست بود
ولی اون که اهل مستی نبود
داشت میخورد زمین که سریع به سمتش اومدم
دستشو گرفتم

بانگرانی گفتم
_مستی

_کوچولو گناه نباشه دست نامحرمو گرفتی
خندید
_اِ یادم نبود شوهرتم

بازم خندید
میدونستم باید ببرمش زیر دوش اب سرد تا مستیش بپره

به سمت حموم بردمش
خواست دستشو از دستم بیرون بیاره
نذاشتم

عصبی شد

باعربده گفت
_ولم کنم

_نمیشه..دست خودت نیست ...میفتی زمین یه چیزی میشه

_میخوای نشون بدی دوستم داری

وایسادم
به چشاش خیره شدم

_ندارم

اونم خیره شد بهم
_پس اینکارا رو برا چی میکنی

_نمیتونم بی تفاوت باشم ..منو تو یه سال قراره باهم توی این خونه باشیم اگه تو بی تفاوتی به من مربوط نیست ولی من نمیتونم

واینستادم حرف بزنه
در حموم باز کردم
وارد حموم شدیدم
نه حرف میزد نه حرکتی میکرد

به سمت دوش بردمش

خواست حرفی بزنه
که دوش رو روشن کردم اب سرد ریخت روش
خواستم از حموم برم بیرون
دستمو گرفت
یهو کشوند سمت خودش

توی بغلش پرت شدم
از سرد بودن اب
لرزیدم به خودم
دوتا دستاشو
دورم اورد
بغلم کرد
خواستم جدا بشم ازش
نذاشت
مجبورم کرد باهاش بشینم

خیره بهم بود
صورتشو کم کم اورد جلو
ناخود اگاه چشمامو بستم
لباشو روی لبم قرار داد
انگار بهم‌برق ۲۵۰ ولتی وصل کردن
خواستم جدا بشم
ازش
فهمید دستشو رو گردنم گذاشت
اجازه نداد
چشامو باز کردم چشماش بسته بود
دستمو روی سینه اش گذاشتم
کمی هلش دادم

جدا شدم ازم
با دستش دوش رو بست
دستشو زیر پاهام و گردنم گذاشت بلندم کرد

اعتراض کردم

_بزارم پایین

توجهی نکرد
به سمت اتاقم منو برد
روی تخت گذاشت
خودشم‌ باهمون لباسای خیس بغلم دراز کشید

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#14 ..... حرفای مامان بزرگ همش تو فکرم بود شاید اگه به طور جدی بهش این زندگی نگاه کنم بشه این ازدواج رو ابدی کنم ولی امیر علی دلش بایکی دیگه اس یا شاید مامان بزرگ راست بگه هوس باشه باصدای در به خودم اومدم ساعت یازده نیم بود صدای بلند بلند خندیدنش توجهمو…
#۱۵
دستشو دور شکمم انداخت

بوسه های ریزی از گونه ام و گردنم میگرفت
حس خوبی داشتم؛ حسی که تاحالا تجربه اش نکرده بودم

از سرما به خودم لرزیدم

ارورم در گوشم گفت

_سردته

سرمو به نشون بله تکون دادم
منو بیشتر تو بغلش فرو برد

دستش به سمت دکمه لباسام برد

دستمو روی دستم گذاشتم
مانعش شدم
باصدای ارومی گفتم
_نه..تو مستی..کارات دست خودت نیست

_نیستم
_هستی

با اروم اما عصبی گفت
_میگم نیستم

_مگه نگفتی کاری باهام نداری

_اره..ولی من امشب من میخوامت

_بخاطر مستیته

_دِمیگم نیست

_دوست دخترت چی پس

_تو ازکجا میدونی

_اون روز شنیدم داشتی باهاش حرف میزدی

تک خنده کرد

دستمو پس زد شروع کرد به باز کردن دکمه های لباسم

این بار مانعش نشدم
منم توی این لحظه میخواستمش

......

بادرد چشمامو باز کردم
صورتم روبه رو به صورت امیر علی بود
هنوز خواب بود

شاید بزرگترین اشتباه زندگیم بود
اما پشیمون نشدم
اون لحظه منم این مرد دوست داشتنی رو خواستم

خواستم ازبغلش بیرون بیام
باتکون خوردنای من اونم بیدار شد
اروم چشماشو باز کرد

نگاهم کرد
باصدای خواب الودی گفت
_انقدر وُل نخور ...دیشبم نذاشتی بخوابم ...الان بزار بخوابیم دیگه
باتعجب گفتم
_من نذاشتم
_ اوهوم تو ....الانم.. انقدرحرف نزن بخواب که خستم

_بزار برم
_تا موقعی که من نزارم حق نداری جای بری

_خودخواه
_هیس..بچه پرو...یه کلمه دیگه حرف بزنی دهنتو چسب میزنما


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#۱۵ دستشو دور شکمم انداخت بوسه های ریزی از گونه ام و گردنم میگرفت حس خوبی داشتم؛ حسی که تاحالا تجربه اش نکرده بودم از سرما به خودم لرزیدم ارورم در گوشم گفت _سردته سرمو به نشون بله تکون دادم منو بیشتر تو بغلش فرو برد دستش به سمت دکمه لباسام برد دستمو…
#۱۶
وقتی خوابش عمیق بود
تونستم از بغلش بیام بیرون
به سمت حموم رفت....
....
وقتی از حموم اومدم بیرون
به اتاقم رفتم
اتاقم خالی بود

لبخند غمگینی زدم پس رفته بود
میدونستم فقط همون دیشب برای هم بودیم‌
دوباره باز شده بود
همون امیرعلی
نباید دیشب رو به روش میوردم

......
باصدای کلید در متوجه شدم اومد
خودمو به سمت در رفتم
از چشماش خستگی می بارید

_سلام
نگاه کوتاهی بهم کرد
_سلام

_شام حاضره

_بیرون یه چیزی خوردم
از کنارم رد شد
به سمت اتاقش رفت
اشک روی گونه امو پاک کردم

دورغگو اکه نگم از دیشب تاالان یه حسی بهش پیدا کردم

باصداش به خودم اومدم
جلوی در اتاقش وایساده بود
_نفس

_بله
_یه قرص مسکن برام بیار

_الان میارم
رفت توی اتاقش
به سمت اشپزخونه رفتم
قرص مسکن رو از یخچال برداشتم
به همراه یه لیوان روی بشقاب گذاشتم
وبه سمت اتاقش بردم
...
تقه ای به در اتاقش زدم
در رو باز کرد
بشقاب رو ازم گرفت

خواست در اتاق رو ببنده که وایساد

_امروز مامان بزرگ بهم زنگ زد

_خب

چشماشو ریز کرد و گفت
_تو که چیزی بهش نگفتی

دورغ گفتن برام سخت بود

باهزار بدبختی فقط تونستم سرمو تکون بدم

پوزخندی زد
_میدونی که هیچ وقت دورغگوی خوبی نبودی
ضرف رو پرت کرد روی زمین

صورتش از عصبانیت قرمز قرمز بود
خواستم به سمت اتاقم فرار کنم که موهامو از پشت محکم گرفت و کشید سمت خودش

باتمام توانش پرتم کرد روی زمین
ضربه ای محکمی به پهلوم زد

با داد گفت

_مگه نگفتم به هیشکی نگو هان
از درد سرم و پهلوم حتی نمیتونستم حرف بزنم
با هزار بدبختی گفتم
_من نتونستم بهش دورغ بگم

بااین حرفم عصبی تر شد..دستش به سمت کمربندش رفت توی یه حرکت در اورد
دور دستش پیچید گفت

_الان بهت یاد میدم که چطور مثل بلبل دورغ بگی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭐️شب بخیر یعنی
سپردن خود به خدا
⭐️و آرامش درنگاه خدا
یعنی سیراب شدن در
⭐️دستان و آغوش خدا
شب بخیر یعنی
⭐️شکوفایی روزت سرشار
از عشـق به خدا
🌙شبتون بخیر

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»💫

🌸آرامش یعنی؛
قایق زندگیتان را،
🌸دست کسی بسپارید که،
صاحب ساحل آرامش است...

🌸در این روز زیبای تابستانی
از خدای مهربان ...
🌸قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین،
و بهترین اتفاقها را برایتان آرزومندم..
🌸آمین یا رب العالمین

🌸الهـی به امیــد خـودت

🕊♥️ @kadbanoiranii ♥️🕊
ℳ𝓪𝓱𝓪𝓴‌ @Mah_ghoo
زانیازخسروی_یه ستاره
جدید♥️🤞
#‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زانیار خسروی 🎙
#یه ستاره 🎸


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
         ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
#آموزش_رایگان_نان_خرمایی

مواد لازم:
آرد : چهار پیمانه
تخم مرغ : دو عدد
شکر : دو قاشق سوپ‌خوری
نمک : یک قاشق چایخوری
روغن یا کره گیاهی: نصف پیمانه
شیر : یک لیوان
مایه خمیر : دو قاشق چایخوری

مواد میانی #نان خرمایی:
خرما هسته گرفته و پوست کنده سیصد الی چهار صد گرم
مغز گردو : یک لیوان
هل : یک قاشق چایخوری
پودر دارچین یا پودر زنجبیل: یک قاشق چایخوری

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یا میتونید با نخ به خمیرتون شکل بدید به این صورت که نخ رو روی خمیر بزارید و از دو طرف فشار بدید