کوچه باغهای شعرِ(کندوله)
134 subscribers
1.15K photos
115 videos
13 files
190 links
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
Download Telegram

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی

نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی

شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی

جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی

کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی

سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام می‌ام نیست به کس پروایی

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت
بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی

#حافظ🍃
Forwarded from اتچ بات
20 مهر روز بزرگداشت #حافظ_شیرازی گرامی باد.

خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی (زادهٔ ۷۲۷ هجری قمری – درگذشتهٔ ۷۹۲ هجری قمری در شیراز)، نامدار به لِسان‌ُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسان‌ُالْعُرَفا و ناظِم‌ُالاُولیاء، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم هجری ایران است.

بیش‌تر شعرهای او غزل هستند.گرایش حافظ به شیوهٔ سخن ‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهم‌ترین اثرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود.

در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی، اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او به گونه‌ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگ‌داشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. مطابق تقویم رسمی ایران این روز روز بزرگداشت حافظ نامیده شده‌است.

مشهور است که در سال‌های نوجوانی و آغاز جوانی، شاگرد نانوا بوده و از نسخه‌های خطی نیز رونوشت برمی‌داشته‌است. آگاهی‌ها دربارهٔ تحصیل و تدریس حافظ، تنها در اشاره‌های حافظ در اشعار خویش و نیز مقدمه‌ای است که محمد گلندام در نهایت اختصار نگاشته، محدود می‌شود. به‌گفتهٔ فخرالزمانی، حافظ در اوقات فراغت به مکتب‌خانه‌ای که نزدیک دکان نانوایی بوده می‌رفته و خواندن و نوشتن را در همان‌جا فراگرفته‌است. بنابر آنچه از «مقدمهٔ جامع دیوان» به‌دست می‌آید، حافظ و محمد گلندام هردو در مجلس درس قوام‌الدین عبدالله بن نجم‌الدین محمود شیرازی شرکت داشته‌اند. حافظ در اشعار خویش به حضورش در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی، و حفظ قرآن برپایهٔ قرائت‌های گوناگون نیز اشاره نموده‌است. تخلصش به «حافظ» و برخی عناوین داده‌شده به وی مانند «ملک القراء» مؤید این مطلب است .

 در حوزهٔ زبان عربی، پس از خیام، حافظ بیشترین اثرگذاری را داشته‌است.

به‌گفتهٔ اصغر دادبه، مکتب حافظ رندی است و رند و رندی کلیدی‌ترین و بنیادی‌ترین اصطلاح در شعر و جهان‌بینی حافظ است؛ از این ‌رو، شناخت رندیْ شناخت جهان‌بینی، اندیشه و هنر حافظ را نتیجه می‌دهد، به ‌گونه‌ای‌که رندشناسی برابر با حافظ ‌شناسی است.

حافظ در سال ٧٩٢ هجری قمری درگذشت. وی را در کتِ شیراز یا مصلای شهر به‌خاک سپردند. در سال ۸۵۵ ه‍.ق پس از تسخیر شیراز به‌دست ابوالقاسم بابر تیموری، به‌فرمان وزیرش، مولانا محمد معمایی، بنایی بر آرامگاه ساختند. ظاهراً سپس‌تر آرامگاه بزرگ‌تر شده و بناهایی دیگر بر آن ضمیمه کردند.

📚 🌹 یادش جاودان🌹 📚
‍ از بلا چون کار ما بالا گرفت!
همه‌ی ما این روزها خود درگیری با دست، آب ، شستن، ویروس، خبرهای ناگوار و برون‌درگیری با دیگران بابت بیرون نرو آقا، رعایت کن خانم و ... هستیم. میان این خبرها وقتی به‌هشدار پنج سال پیش #بیل_گیتس برخوردم برایم جالب بود. گیتس، موسس مایکروسافت و یکی از سه مرد ثروتمند دنیا، پنج سال پیش در سخنرانی‌ای هشدار داده بود دهه‌ی آتی جنگ نیست که بشر را تهدید می‌کند، بلکه ویروس‌های ناشناخته است. او گفته بود جهان در معرض خطر شیوع ویروس‌های بیماری‌زا با سرعت بسیار بالایی‌ست و باید برای چنین بیماری‌های همه‌گیری کاملا آماده بود همان‌طور که برای جنگ آماده می‌شویم. با همه‌ی این سخنانش اما گیتس در مجموع عقیده‌ی جالبی دارد! او نه تنها از شرایط فعلی جهان و آینده‌اش ابراز نگرانی نمی‌کند، بلکه اعتقاد دارد دنیا در حال بهتر شدن است! از نظر گیتس شاخص‌های بهبود کیفیت وضعیت زندگی در جهان امروز نسبت به گذشته رو به‌رشد است. وقتی همه جانبه در موردش مطالعه می‌کنم می‌بینم راز موفقیت این مرد خدمات بزرگش به‌دنیا و خلق دنیاست. انسان‌های بزرگ همیشه به‌فکر دیگرانند و دلشان در گرو خدمت به‌مردم است. #سعدی شیرین سخن از جمله این بزرگان بود که خودش را به این صفت مزین کرد و دیگران را نیز به کار خیر فراخواند. سعدی سال‌ها برای به‌دست آوردن حکمت و تجربه، تلخی سفر را به‌جان خرید و به تعبیر خودش «به‌سوی دورترین نقاط جهان به‌پیش رفت»، نخستین دریافتی که از آن سفر پرمایه و ماجرا، ذهنش را مشغول کرد، خدمت به‌مردم بود تا برایشان تحفه‌هایی از علم و معنویات هدیه آورد و کامشان را با سخنانی شیرین‌تر از قند شیرینی ببخشد: «دریغ آمدم ز آن همه بوستان/تهی دست رفتن سوی دوستان/به دل گفتم از مصر، قند آورم/برِ دوستان ارمغانی برم/مرا گر تهی بود از آن قند، دست/سخن‌های شیرین‌تر از قند هست/نه قندی که مردم به صورت خورند/که ارباب معنی به کاغذ برند». کوشش و توجه سعدی به‌مردم، تا آن‌جاست که حاضر شد «همچون عود، در آتش اندیشه بسوزد» تا عطر دلاویز خدمتش را میان آدمیان بپراکند و روانشان را مستانه بنوازد: «سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود/خویشتنِ سوخته‌ام تا به‌جهان بو برود» سعدی در این راه چنان درست گام برمی‌دارد که خالقِ چنین حکمتی می‌شود: «بنی آدم اعضای یکدیگر و از یک گوهرند، ازاین رو دردمندی بر غم و اندوه دیگران امری طبیعی‌ست، زیرا آن‌گاه که عضوی از پیکر آدمی به‌درد می‌آید، برای عضوهای دیگر قراری نخواهد ماند!» و افسوس این روزها اکثرا جان خود را با دو دستِ داشته و چند دست ِقرض گرفته‌، چسبیده‌ایم! در حالی‌که رفتِگران، راننده‌ها، آتش‌نشان‌ها، پرستاران و پرسنل اجرایی بیمارستان‌ها، دکترهای مشغول به‌کار در بیمارستان‌ها، بانکی‌ها، نانواها و ... خیلی هم با در خانه ماندن، خدمت به‌خلق را بسان آن عود که می‌سوزد و رایحه‌اش در همه‌ی عالم برپاست! ایفا می‌کنند. و چه بی‌رحمانه‌ست در این میان کسانی‌که دست به احتکار و تقلب می‌زنند. شنیده‌ایم از اقلامی همچون ماسک و الکل و مواد ضدعفونی کننده که انبار شده‌ و به‌قیمت گزافی تبادل می‌شوند و یا انواع و اقسام تقلبی آن‌ها! سعدی، اینان را که در وجود خود روحیه‌ی سودجویی و تقلب دارند با سنگ خارا برابر می‌داند و معتقدست در آهن و سنگ منافعی‌ست که در برخی از آدمیان خبری از آن نیست: «اگر نفع کس در نهاد تو نیست/چنین گوهر و سنگ خارا یکی است/غلط گفتم ای یار شایسته خوی/که نفع‌ست در آهن و سنگ و روی/چنین آدمی مرده به ننگ/که بر وی فضیلت بود سنگ» در چنین شرایط بحرانی که جهان و به‌خصوص سرزمین‌مان را دربرگرفته، خدمت و در کنار هم‌نوع قرار گرفتن و رعایت نکات ایمنی، یقینا بزرگ‌ترین خدمت است. #هیلر_بلاک می‌گوید: «از آغازی که در آرامش سرمدی، هستی می‌پذیرد تا پایانی که به جاودانگی می‌پیوندند، هیچ ندیدم که تلخی زندگی را در کامم شیرین کند، مگر عشق‌ورزی به انسان‌ها و دیدن خنده و شادیشان» مطمئنا بومرنگ خدمت و نوع‌دوستی به‌سمت ما بازمی‌گردد! چنان‌که نویسنده نامی #شکسپیر می‌گوید: «رحم آوردن به‌دیگران، چون باران رحمت‌ست که از آسمان بر زمین می‌بارد و دو چندان باعث خیر و برکت؛ زیرا هم شخص دارای رحمت را سعادت می‌بخشد و هم گیرنده رحمت را به‌خیر و برکت می‌رساند.» در حال نوشتن این چند سطر بودم که دیدم دیوان #شاه_نعمت‌الله چشمک می‌زند! «غرق آب و آب را جوییم ما/آبروی ما ز ما جوییم ما/ از بلا چون کار ما بالا گرفت/مبتلاییم و بلا جوییم ما» امیدوارم بااین چند خط نوشته بسان بیل گیتس شما را به آینده امیدوار کرده باشم! هر چند به‌شدت در حال بودن را معتقدم. #حافظ می‌فرماید: «گفتم هوای میکده غم می‌برد ز دل / گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند»

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس

🍃🌺🍃

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
‍ واکسن ضد جهل!
#امیر_کبیر به‌علت شیوع آبله دستور داده بود مردم واکسن بزنند که مردم از ترس جن‌زده شدن از آبله کوبیدن فرار می‌کردند! داستان مفصلی‌ست و حتما خواندید که در نهایت؛ امیر کبیر به این نتیجه رسید که مسوول جهل مردم خودشان هستند. اگر ما در هر روستا، کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساط‌شان را جمع می‌کنند. تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من‌اند و من ازین می‌گریم که چرا مردم باید این‌قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن واکسن آبله بمیرند! این روزها نیز متاسفانه درگیر انواع و اقسام جهالت هستیم که شماری از مردم به‌خاطرش جانشان را از دست می‌دهند. کشیشی که در کنیا با خوراندن دِتول باعث مرگ کسی شده و فردی در بندرِانزلی با طب من درآوردی باعث مرگ چندین انسان شده! متاسفانه هنوز در روزگاری به‌سر می‌بریم که جهل همچنان سوار بر کشتی قدرت است. #نیچه در خصوص جهل می‌گوید: «نادانان، همانا مردم، رودی را مانند زورقی بر آن شناور؛ و در آن زورق، ارزش‌گذاری‌ها با وقار و روی ِپوشیده نشسته‌اند!» جهل بسان سِحر و جادوست که گاهی بشر در پناهگاهش می‌زيد و می‌آرامد و در پی‌اش نیز می‌سوزد و می‌ماند. و این‌گونه بشر از آغاز يا جاهل بوده يا دانا. اگر دانا بوده به‌نهايت هستی رسيده و اگر جاهل بوده، هیچ‌گاه روی هستی و تمدن را ندیده. و افسوس بر جامعه‌ای که بر گهواره‌ی جهل تاب می‌خورد! #خاقانی می‌گوید: «دولت به اهل جهل دهند آری/خوان مسیح خرمگسان دارند». #صادق_برمک نیز می‌گوید: «ملتی که همیشه در فقر، بی‌سوادی و ناآگاهی نگه داشته شده خریدار متاع بنیادگرایی مذهبی‌ست. از طرفی سیاستمداران ما هم از این دور باطل جنگ و خشونت سود برده و بر قدرت و ثروت خود می‌افزایند. جهالت باعث لجاجت ما شده و لجاجت ِما باعث خشونت ما» وقتی در افکار و سخنان #حافظ می‌گردیم، می‌بینیم که او حقه‌های جدال‌های مدعیان دروغین و محیط‌های جهل‌پرور را اندیشمندانه می‌شناخته و پرده از چهره‌ی شیخ و مفتی و محتسب برداشته و گویی امروز را هم می‌دیده! نادانی‌شان را کوبیده؛ جنگ و دعوای میان هفتاد و دو ملت را گمراهی از جاده آگاهی دانسته! «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» او به‌شدت مخالف جهل، دروغ و ریاکاری‌ست و به‌صراحت می‌گوید: «گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود/ تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود» تفکر بسان تنفس، نیازمند فضایی باز و آزادست و این فضای فکری، با باز شدن درهای ورود و خروج اندیشه، نشاط و انبساط پیدا می‌کند. هر ایدئولوژی‌ای که شعار آزاد اندیشی می‌دهد، باید موضع خود را در برابر ارزش ِاندیشه و فرصت‌هایی که به‌رشد اندیشه کمک می‌کند، مشخص کند. حافظ تعهد به آزادی اندیشه را؛ برداشتن جهل و خشونت و داشتن ویژگی‌های نیک و والای انسانی می‌داند. او همه‌جا را خانه عشق دانسته، چه مسجد باشد چه کنشت چه خرابات! «نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار/که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم» حافظ در این راه بر فراز قله‌ی بلند اندیشه‌ی تابناک گام نهاده و از وعده‌های متوهم گمراهان و زاهدان ریاکار پرده برمی‌دارد: «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/که گناه دیگران بر تو نخواهند نوشت» #گاندی نیز جمله‌ای معروف دارد: «جهل، نرم‌ترين بالشی‌ست كه بشر می‌تواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد!» و ما چه ساده به آبا و اجدادمان خندیدیم غافل ازین که نسل‌های آینده به‌جهل امروزه ما خواهند خندید! بدانیم ذهن‌های احمق مثل مردمک چشم‌اند که هرچقدر نور بیشتری بخورد، تنگ‌تر می‌شود. جهل ترسناک‌ست و ما محکوم هستیم که اندیشه و دانایی‌مان را ارتقا بخشیم. #کورش_بزرگ می‌گوید: «شهریاری که نداند شب ِمردمانش چگونه به‌صبح می‌رسد، گورکن گمنامی‌ست که دل به‌دفن دانایی بسته‌ست! مردمان من امانت آسمان‌اند بر این خاک ِتلخ» بذر دانایی بکاریم تا در این خاک تلخ شاهد رویش اندیشه‌هایی سبز و پربار باشیم. می‌خواهم با پندی زیبا از #احمد_شاملو حرفم را تمام کنم: «سلامت فکری جامعه، تنها در گرو واکسیناسیون بر ضد ِخرافات و جاهلیت‌ست که عوارضش، درست با نخستین تب ِتعصب آشکار می‌شود..!»

اندیشه کنیم

🍃🌺🍃

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
💠 در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا می‌بینم

سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می‌بینم

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم

دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می‌بینم

#حافظ
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
این دل خسته مجروح مرا جان آرند

خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما
ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند

بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند
بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند

#مولانا

ســر ارادٺ ما و آستان حضرٺ دوسٺ
ڪه هرچه بر سرمامیـرود ارادٺ اوسٺ

نظیر دوسٺ ندیدم، اڪَرچه ازمه ومهر
نهــادم آینـــه‌ها در مقــابل رخ دوسٺ

#حافظ‌شیرین‌سخن

#صبحتون‌پرازمهروعشق

صبح زیبا آمد
و چشم شقایق باز شد
لاله زلف سرکشش را شانه کرد و ناز شد

شبنم از خورشید
عالم تاب، جانی تازه یافت
رفت بالاتر ز جو با ابرها دمساز شد

شاپرک آهسته
نبض نرگس رعنا گرفت
ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد


#حافظ
#دوردتان_صبحتون_بخیر_دلتـــون_لبریز_ازعشـــق_وامید_تندرســـــــت_ڪـــامروا_باشــــــید

چه دارد در دل آن خواجه که می‌تابد ز رخسارش
چه خوردست او که می‌پیچد دو نرگسدان خمارش

چه باشد در چنان دریا به غیر گوهر گویا
چه تابانست آن گردون ز عکس بحر دربارش

#مولانا

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
.
⭕️ چند نمونه از شگفتی های تاریخ

❇️ شاه سلطان حسین و پیشنهاد ملاها برای نجات اصفهان

سلطان حسین آخرین و بی کفایت ترین پادشاه #صفویه بود .‌
زمانیکه محمود افغان به اصفهان حمله کرد ؛؛ علما را جمع کرد و برای نجات اصفهان ؛ از آنان کمک خواست .

ملاها گفتند ؛ الساعه با خواندن ادعیه و اذکار او را تبدیل به دود میکنیم .
و برای استحکام دعا دستور طبخ آش نذری میدهند .

چیزی نگذشت که خبر آوردند افغانها به دروازه اصفهان رسیدند ؛ همه نگران مستجاب نشدن دعاها شدند .

ملایان بهانه آوردند که احتمالا بهنگام پاک کردن حبوبات ؛؛ بادی از یکی از خادمان در رفته .

دستور طبخ جدید آش داده شد .

اما اینبار برای خدمه مراقب گذاشتند که مبادا ، بادی از کسی در برود !

آش را پختند ؛
اما قبل از توزیع آش ؛؛
محمود افغان اصفهان را فتح کرد و وارد کاخ شد و آش را سربازان افغان خوردند .

هشت سال بخاطر این حماقت ؛ کشور در دست افغانها بود . . .

❇️نادرشاه #افشار و شگفتی های زندگیش


نادر ؛ مردی جسور ؛ با صلابت ، و دارای حافظه ای بسیار قوی بود ؛ بطوریکه نام تمام سردارانش را حفظ بود .

ساده لباس میپوشید ؛ غذای ساده میخورد ؛ به سختی کشیدن عادت داشت ؛ قدرت تصمیم گیری بالایی داشته و در جنگها ؛ همیشه خودش در صف اول سپاه میجنگیده .

خودش میگوید : شاهنامه فردوسی خردمند؛ راهنمای من در طول زندگی بوده است .
کمر بند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است . نادرها میایند و میروند ؛ این ایران است که میماندو باید همیشه در سروری بماند .
برای اراضی کشورم هیچگاه گفتگو نمیکنم ؛ بلکه آنرا با قدرت فرزندان کشورم بدست میاورم .

بعد از اینکه توانست اصفهان را از جنگ افغان ها نجات دهد ؛ تمام آخوندها را جمع کرد و پرسید شما کارتان چیست ؟؟
گفتند دعا میکنیم .

دستور داد داس و بیل و کلنگ بیاورند و وادارشان کرد که در زمینهای اطراف اصفهان کشاورزی کنند .

نادر عقیده داشت :
هر آخوند باید دوبار اعدام شود ؛ یکبار بخاطر زندگی بی ثمر و بی خاصیتش ؛؛
بار دیگر بخاطر فریب دادن مردم و بلعیدن دسترنج مردم .

❇️ونگوک ؛؛ دیوانه یا نابغه

ونسان ونگوک ؛ نقاش معروف هلندی در طول زندگیش ۹۰۰ اثر هنری خلق کرد .

با این وجود ؛ در زمان زندگیش ناشناخته بود و در فقر کامل زندگی میکرد و برادرش تئو مخارج زندگیش را میداد.

در اواخر عمر دچار اختلالات عصبی و روانی میشود . جالب است بدانید بهترین آثارش را در همین دوران خلق میکند .

معشوقه ای داشته ؛ که این معشوقه همیشه بشوخی به او میگفته ؛ تو چه گوشهای زیبایی داری ؛ آنها را بمن میدهی ؟؟

ونگوک هم شبی گوشش را میبرد و در دستمالی میگذارد به در خانه دختر میبرد و باو میگوید ؛؛
بیا اینهم گوشم برای تو !!!

ونگوک در سن ۳۷ سالگی خودکشی کرد .

خدا رحم کرد این خانم به ونگوک نگفته بود چشمانت را دوست دارم .


❇️ تیمور #گورکانی (لنگ)

تیمور تا سن پنجاه سالگی فردی مدیر و سیاستمدار بود ومسائل را با تدبر حل میکرده .

بعد از پنجاه سالگی شروع به کشور گشایی میکند .
بسیار بیرحم بوده و از دیدن خونی که از گردن سر بریده بیرون میامده ؛؛ لذت میبرده .

نمازهایش را سر وقت میخوانده ؛ و در خفا شراب میخورده .

ثروتش بقدری زیاد بوده که اگر میخواست میتوانست تمام سطح زمین را با سکه هایش فرش کند .‌و بیشترش را صرف آبادانی سمرقند میکند .‌

با اینهمه بیرحمی ، عاشق شعر و شاعری بوده . !!!!
میگویند #حافظ را به حضورش میاورند ؛؛ به حافظ میگوید : من قسمت بزرگی از جهان را بزور شمشیر گرفتم ؛ هزاران شهر‌را ویران کردم تا پایتخت خود ؛ سمرقند را آباد کنم ؛؛ آنوقت تو آنرا به خال هندویی میبخشی ؟؟؟

حافظ که فرد حاضر جوابی بوده ؛ با خونسردی میگوید :
همین بخششهای بیجا مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت .

تیمور ازین جواب حافظ بخنده میافتد و جانش را میبخشد .