Jeqnemût/ ژەقنەمووت
1.75K subscribers
5.95K photos
2.75K videos
1.18K files
2.57K links
ژەقنەمووت وشەیەکی لێکدراوە؛ ژەقنە بە واتای فرە تاڵ دێت کە بە عەرەبی و فارسی پێی دەوترێت زەقوم/زقوم واتە مێوەی دۆزەخییان. بەری دارێکی هیندیە کە هەرە تاڵ و تۆخ و ڕەشە!
مووت واتە تام و بۆن کردنی خۆراک. هەر دوو وشەکە پێکەوە واتە تام و بۆنی زۆر تاڵ

@jeqnemut
Download Telegram
Jeqnemût/ ژەقنەمووت
231874304_-266070001.pdf
شب گذشته اسنادی از پولشویی و فسادمالی موسسه مصاف متعلق به علی اکبر رائفی پور در بین دعوای جناح های جمهوری اسلامی منتشر شد که نشان میدهد این موسسه از سال ۱۴۰۱ تا به امروز «حدود ۱۰۰میلیارد تومان» از چهار شماره حساب بانک ملت،ملی،سپه و صادرات در پوشش موسسه خیریه پولشویی کرده است. تراکنشهای بانک صادرات مصاف مشخص میکند که از ۱۴۰۱ مبلغ حدود ۵۰ میلیاردتومان تحت عنوان مبهم نذورات مردمی به مصاف واریز اما هیچ گزارشی مبنی بر نحوه عملکرد ان منتشر نشده و این مبلغ بین صدها پروژه بگیر و شرکت پول پاشی شده..مثلا نام محمدعلی بیطرفان بارها در بین واریزیها به چشم میخورد. در بین واریزی ها بارها نام برادر علی اکبر رائفی پور «امیرحسین» به چشم میخورد که نشان میدهد او به نمایندگی از برادرش صاحب حساب شخصی اوست واریزهای میلیاردی تحت عنوان نذورات به نام امور خیریه به حساب برادر او واریز میشده و بارها جابه جایی پول و پولپاشی صورت گرفته است. در بین افراد موسسه مصاف نام ۸ نفر خاص به چشم میخورد که تراکنش های مشکوک با رقم هنگفت در حساب متعلق به مصاف دارند به عنوان مثال فقط در یک فقره مبلغ ۱/۴میلیارد تومان به حساب یک نفر واریز شده ضمنا این افراد ارقامی بین ۱ تا ۲/۷میلیارد به شماره حساب امیرحسین رائفی پور واریز کرده اند. مثلا فقط در یک فقره مبلغ ۱۴ میلیارد تومان به حساب شخصی امیرحسین رائفی پور در قالب ۵۱۹ تراکنش واریز شده است و سپس همین مبلغ در قالب حدود ۴۹۰۰ تراکنش بین افراد مختلف پول پاشی شده است به عبارت دیگر یک نوع پولپاشی و جابه جایی پول در قالب هزاران تراکنش صورت گرفته است. در این بین یک سری تراکنش ها با وجوه بالا به حساب برخی از زنان هم شکل گرفته است مثلا مبلغ واریزی به حساب یک‌شرکت هواپیمایی که احتمالا صاحب ان یک اکانت توییتری با نام ابنوس است یا زنی به نام روجا صفری یا زنی دیگر که احتمال دارد صاحب همان اکانت پروژه بگیر «خورشید» در توییتر باشد.

https://twitter.com/NR2OH/status/1788457728039424216

@jeqnemut
در زبان کوردی برای فعل «ترساندن» و عمل آن، بیش از سی فعل وجود دارد. از آنجایی که زبان یک هستی تاریخمند دارد، می‌توان به حیات پردلهره این ملت و مخاطراتی که همواره با آن روبرو بوده است پی برد؛ ترس و تهدیدی که هم‌اکنون بیش از همیشه بر زندگی کوردها حاکم است.

داچڵەکاندن
دڵپەرت‌کردن
ڕاتڵەکان
ڕاچڵەکان، ڕاچڵەکیان
ڕاچەنین
ڕەتبڵاوبوون
ڕەت‌وڵابوون
زەڵەویان
ئاوچاوداین
ئاوچاوسندن
ئەترەش بردن
بزداندن
بزدهاندن
بەعجاندن
بەهتاندن
ترساندن، ترسانن، ترس‌‌وه‏بەرنان، تەرسنای
ترۆقاندن
ترەکاندن، ترەکانن
تۆقاندن، تۆقنای
جڤراندن، جنقاندن، جەفلاندن، جەنقاندن
چاوترسێن کردن
دهاندن
رخ‌بردن
زاتبردن
زاڵەبردن
زراوبردن
زوویەڵە بردن
زەندەقبردن
فەرْهاندن
قورفاندن
لەپڕگ بردن
لەرزبۆبڕین
ناوزگ بردن
نەتره‌‏بردن
هەژقاندن، هەژقین و...


@jeqnemut
Forwarded from گۆڤاری سۆما
🎨 #نیگارکێشی


🎥چێژی سەیرکردنی ١٠٠ تابڵۆی بەنێوبانگی هەموو سەردەمەکانی نیگارکێشانەوە.

🎼مۆسیقا:  #فرێدریک_شوپێن


گۆڤـاری سـۆما
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دقیقا نمی‌دانم می‌شود اسمش را چه گذاشت اما قطبی‌سازی سال‌های اخیر و بالاخص بعد از بحران ۲۰۰۸ وال‌استریت و گسترش شبکه‌های اجتماعی، دارد ما را به عصر غریبی می‌کشاند. بگذارید با همین نمونه بحث را پیش ببریم؛ گفتگوی دو سلطنت‌طلب، دو نفر که به «اسپرم» باور دارند، اما تفاوت نسلی و تفاوت زیست سیاسی، دو رویکرد متفاوت را به دنبال داشته است. محمد تنگستانی، مجری فناتیک سلطنت‌طلب، سریعا و بی‌مداقه اتهامات را ردیف می‌کند و همانجا دادگاه صحرایی خود را برپا می‌کند و حکم را هم صادر می‌کند. موقعیتی که متهم یا قربانی، بی‌صدا (voiceless) می‌شود. اما امیر طاهری هنوز به حداقل‌هایی از پایبندی به سیستم قانونی باور دارد (ولو برای حفظ ظاهر باشد) و می‌گوید باید اول این اتهام‌ها ثابت شوند و سپس پروسه‌ آن طی بشود.
این موضوع مختص سلطنت‌طلبان نیست، به راحتی می‌شود آن را به بقیه عرصه‌ها تعمیم داد. به انشعاب‌های پی‌درپی گنگ‌های چپ‌گرا، به انشقاق در صفوف جمهوری‌خواهان و به دادگاه‌های صحرایی گروه‌های مختلف، نگاهی دقیق‌تر بیندازیم..

@jeqnemut
🔳 قتل هنرمند سرشناس بلوچ؛ وی بارها از طرف حکومت به مرگ تهدید شده بود.

❑ به گزارش خبرگزاری فرات، هنرمند سرشناس بلوچ که بارها توسط حکومت به مرگ تهدید شده بود، با سلاح سرد توسط افراد ناشناس به قتل رسید.

❑ شامگاه سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ «بلال نصرویی» خوانندۀ مشهور بلوچ اهل زاهدان  توسط افراد ناشناس با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.

❑ بلال نصرویی (ریگی) ۲۴ ساله اهل کریم آباد زاهدان به دلیل خواندن آهنگی در وصف بلوچستان از محبوبیت بسیاری در میان مردم بلوچ برخوردار بود. وی بارها توسط نیروهای حکومتی به مرگ تهدید شده بود.

❑ وی بارها به نزدیکان و بستگان خود گفته بود: «اگر من کشته شدم، بدانید که هیچ خصومتی با کسی نداشتم و مرگ من توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است.»

❑ بلال نصرویی از دوستان نزدیک خدانور لجه‌ای بود که در انقلاب «ژن ژیان ئازادی» به قتل رسید‌.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
Forwarded from رصد بلوچستان
مردم بلوچستان با خواندن «ان‌شاءالله آزاد بلوچستان بیت» یاد بلال نصرویی را گرامی داشتند

رصد بلوچستان/بلال نصرویی، خواننده محبوب بلوچ، در ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ در زاهدان توسط عوامل حکومتی به قتل رسید. این اتفاق غم‌انگیز، واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت و مردم بلوچستان با شرکت در چالش «ان شاالله آزاد بلوچستان بیت» و خواندن ترانه‌های او، یاد و خاطره این هنرمند را گرامی داشتند.

مرگ غم‌انگیز بلال نصرویی، شعله‌ی آزادی‌خواهی را در دل مردم بلوچستان روشن‌تر کرده است. مردم بلوچ با گرامیداشت یاد و خاطره این هنرمند، نشان دادند که خواهان تحقق آرمان‌های او هستند و تا رسیدن به آزادی و عدالت در بلوچستان، از تلاش دست نخواهند کشید.

https://t.me/rasadbalochistan
Forwarded from پردیسی_بلوچ&بلال_نصرویی (☽☽maziyar Abdolahzahi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وداع با بلال جان دوستان شب اول قبر داداشمون هستش دعاکنیدبراش آسون باشه شب اول قبرش😭😭😭😭😭🖤🖤
سرمایه‌دار مریوانی قریب به ۱۸۰ خانواده را از کار بیکار کرد.

❑ به گزارش خبرگزاری فرات، در هفته‌های اخیر یکی از سرمایه‌داران شهر مریوان که پیشتر مالک پاساژ «خورشید زریبار» این شهر بود، در اقدامی عجیب کرایهٔ مغازه‌های این پاساژ را از ۲ میلیون ابتدا به ۱۲ میلیون و سپس به ۱۸ میلیون تومان افزایش داده است.
❑ «یدالله روزچنگ» فرزند ارشد خانوادهٔ «روزچنگ» که از سرمایه‌داران مشهور شهر مریوان می‌باشند و از بابت اختلاس ۶ میلیارد دلاری تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و پاساژ خورشید زریبار که متعلق به این خانواده بود توسط دولت مصادره شده بود، پس از پرداخت رشوه‌های کلان و رهایی از زندان، به آمریکا گریختند.
❑ این خانوادهٔ سرمایه‌دار ادعا می‌کنند که اخیراً پاساژ خورشید زریبار را دوباره از دولت خریداری کرده و طی اقدامی عجیب با اعمال زور و اجیر نمودن تعداد کثیری مزدور و قلدر، کرایهٔ مغازه‌های این پاساژ را از ۲ میلیون تومان ابتدا به ۱۲ میلیون و سپس به ۱۸ میلیون افزایش داده و مغازه‌داران را تهدید نموده که باید به آنها کرایه پرداخت کنند.
❑ این در حالی‌ست که به گفتهٔ دادستانی مریوان این خانواده قانونا به هیچ‌وجه نمی‌توانند این پاساژ را دوباره خریداری کنند.
❑ پرداخت کرایهٔ ۱۸ میلیون تومانی که برای مغازه‌داران این پاساژ امری غیر ممکن می‌باشد، سبب اعتراض در هفته‌های اخیر میان مغازه‌داران این پاساژ شده است.
❑ مغازه‌داران این پاساژ که حدود ۱۸۰ تن می‌باشند، بارها دست به اعتراض و تحصن زده و خواستار تعیین تکلیف و تعیین کرایهٔ معقول برای مغازه‌های خود شدند. اما خانوادهٔ روزچنگ به تهدیدهای خود ادامه داده و مغازه‌داران را تهدید به ضرب و شتم و مرگ کرده‌اند. مغازه‌داران پاساژ نیز اقدام به انجام شکایت رسمی کرده‌اند، اما دادستانی مریوان به طور غیر مستقیم به آنها اعلام نموده که حاضر به دخالت در این پرونده نیست.
❑ «قلدرهای اجیر شده» دیروز با یورش به این پاساژ برق آن را قطع نموده و با استفاده از قمه و سلاح سرد، پاساژ را تعطیل کردند.
❑ لازم به ذکر است نیروی انتظامی به مغازه‌داران اعلام کرده که در این نزاع دخالت نخواهند کرد و هیچ اقدامی انجام نداده‌اند.
❑ این مغازه‌داران که اکنون از کار بیکار شده و پاساژ آنها تعطیل شده است، در مقابل درب پاساژ جمع شده و تحصن کرده‌اند.
❑ آنها اعلام داشتند تا مشخص نشدن تکلیف آنها دست از تحصن خود بر نخواهند داشت و شکایت خود را به تهران منتقل خواهند کرد.
❑ لازم به ذکر است به دلیل تهدیدهای خانوادهٔ روزچنگ، بسیاری از رسانه‌های حاضر به پوشش این اخبار نشده‌اند.

—-
آن سمت ماجرا و توضیحات (یا توجیهات) لقمان روزچنگ در لینک اینستاگرام


@jeqnemut
Jeqnemût/ ژەقنەمووت
ketabe toba kamangar.pdf
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما در کوانه روستای خودمان و روستاهای اطراف مانند وامسانه و کچله کمک‌هایی شامل نان، غذا، دارو و لباس را جمع می‌کردیم و به کمک برادرانم و یا دوستانی که نزد ما می‌آمدند برای متحصنین در سنندج می‌فرستادیم. در این مدت یکبار به سنندج رفتم و ضمن رساندن کمک‌های جمع‌آوری‌شده، چند روزی هم در تحصن شرکت کردم.
بعد از پایان تحصن، جنگ شروع شد. ما دیگر امکان رفتن به شهر را نداشتیم. اما به شیوه‌های گوناگون به مردم و حافظان شهر کمک می‌کردیم. در طول جنگ در خانه و با کمک مردم روستا نان و غذا تهیه می‌کردیم و به جبهه‌ و یا برای مردم می‌فرستادیم. این روش کار و مبارزه ما زنان در آن زمان بود، با جان و دل تلاش می‌کردیم به پیشمرگان کمک کنیم.
جنگ پس از ۲۴ روز به پایان رسید. پیشمرگان جانانه مبارزه کردند، اما صحنه نبرد عادلانه نبود. پیشمرگان که از شهر سنندج خارج شدند، دولت و وابستگان و نیروهای نظامی‌اش به تدریج بر منطقه مسلط شدند، آنها در روستاها هم شروع به بازداشت، ضرب و شتم و آزار و اذیت مردم کردند. ‏نیروهای نظامی حکومت به کوانه هم رسیدند.

از کتاب «زنی از جنس مبارزە و آفتاب»، خاطرات طوبی کمانگر
برگرفته از مستند «بنکه»


@jeqnemut