از مصدق مىتوان آموخت رسم زندگى
امروز نام و ياد دكتر محمد مصدق پرچمدار نهضت ملىكردن صنعت نفت ايران در تاريخ مبارزات حقطلبانه و استقلالطلبانه مردم خاورميانه و شمال آفريقا به استورهاى تبديل شده است. محققين و استادان علوم سياسى در كتابها و در سخنرانيهاى خود مصدق را سمبلى از يك نوع مبارزه مدنى، قانونى، تحسينبرانگيز مىشمارند كه توانست غول صد ساله امپراطورى استعمارگر انگليس را بزانو درآورد و اقدام ملت ايران داير بر ملى كردن صنعت نفت ايران را به آن بقبولاند.
امروز شصت و هفت سال از تاريخ وقوع كودتاى ننگين 28 مرداد 1332 تدارك ديده شده توسط انگلستان، ايالات متحده آمريكا و مزدوران حقير همدستان داخلى آنها مىگذرد و در اين شصت و هفت سال، صدها كتاب و مقاله درباره ايران و تاريخ ايران مخصوصاً نهضت ملى ايران نوشته شده است كه در همه آنها نام مصدق و آنچه بر او گذشت مانند انقلاب مشروطيت، نقطه عطفى بين تاريخ ايران كهن و تاريخ مدرن ايران است.
داستان مصدق براى استادان علوم سياسى، ايرانشناسان و ايران دوستان، هر يك از ديدگاهى جالب و در خور مطالعه است.
1ـ حقوقى و قانونى ـ رابطه قراردادى ايران با دارنده امتياز نفت جنوب و انحرافات و تخلفات شركت نفت انگليس و ايران و دولت انگلستان از مبانى قراردادى. مبارزات و اظهارت مصدق در شوراى امنيت سازمان ملل متحد، در دادگاه لاهه و در مصاحبههاى مطبوعاتى، برگ زرينى براى محكوم كردن همه استعمارگران اروپائى در ديدگاه مبارزان ملى در سراسر جهان است.
2ـ حمايت و تقويت مبارزات ملى در سراسر خاورميانه. استقبال ميليونى مردم مصر از مصدق يا انعكاس در تمام دنياى عرب و خاورميانه تا هندوستان نشان داد كه اقدام مصدق در مبارزه با انگلستان همگام با خواستهها و نظرات همه ملل استعمارزده روز بوده است. مصدق الهامبخش سياستهاى ملىگرايانه نحال پاشا و عبدالناصر در مصر و ملى كردن كانال سوئز بوده است.
3ـ پايدارى و پافشارى مصدق در اجراء تمام و كمال قانونى ملى شدن صنعت نفت در ايران و ناچار شدن انگلستان و ايالات متحده آمريكا به ارتكاب كودتا ضد بشرى و ضد تمام موازين حقوق بينالملل مخصوصاً منشور ملل متحد كه مايه ننگ و شرمسارى جهانى مقامات ايالات متحده و حتى عذرخواهى رسمى آنها در سطح جهانى شده است. حتى آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا شرمسارى خود را از راهاندازى كودتا عليه مصدق بطور ضمنى به الهيار صالح سفير مستعفى ايران در واشنگتن ابراز داشته است.
4ـ رفتار با مصدق پس از كودتا ـ غارت منزل مسكونى مصدق مخصوصاً اسناد تاريخى مربوط به عملكرد شركت نفت انگليس و ايران، محاكمه مصدق، دوره زندان سه ساله و دوره تبعيد دوازده ساله در احمدآباد تا وفات كه حس دادخواهى و هوادارى از مظلوميت مصدق را براى هميشه زنده نگاه داشته است.
5ـ سياست انتقامگيرى شخصى شاه ـ محمدرضا پهلوى از مصدق و همپيمانان او كه مايه ننگ ابدى خاندان پهلوى در تاريخ ايران است. توهين و تحقير مصدق نه تنها در ايران بلكه در سراسر جهان، توهين و تحقير همه ملت ايران تلقى شد و انقلاب سال 1357 ملت ايران عليه شاه كوچكترين پاسخ به اين توهين به رهبر جهانى يك ملت بود.
در صدها كتاب و مقاله نوشته درباره مصدق در سالهاى اخير بيشتر به سير روزانه سياستها و برنامهها، مذاكرات، رفت و آمدها، حوادث اجتماعى و سياسى، آشوبها و درگيريهاى داخلى مخصوصاً آشوبهاى راهاندازى شده حزب روسى توده و دستجات مخالف هدايت شده توسط انگلستان و آمريكا و از ديدگاه جنگ سرد در حال وقوع بين شرق و غرب اشاره شده است. و كمتر از خود مصدق، اخلاق و رفتار، ديدگاههاى شخصى و عاطفى او سخن رفته است. در اين نوشته، مصدق از ديدگاه كسانى كه روزانه با او سروكار داشتند و حرف و عمل او را مىديدند مورد بحث قرار گرفته است.
طرز زندگى مصدق، اخلاق مصدق، گذشت و فداكارى مصدق، بىاعتنائى مصدق به مال و ثروت دنيا، توجه به حال ضعفاء و فقرا و تهيدستان مخصوصاً زارعين و كشاورزان اطراف ده احمدآباد، توجه و احترام به همكاران، خود را در رديف ديگران دانستن، رعايت احترام و ادب حتى نسبت به دشمنان و مخالفين سياسى نمونههاى بارز تربيت، خلقوخو و ديدگاه مصدق است.
امروز جايگاه رفيع اخلاقيى و اجتماعى مصدق در مقايسه با آنچه كه درباره مخالفين او آشكار شده است بسيار رفيعتر و بالاتر شده است. اما از نظر تطبيقى و مقايسه رجال و زمامداران ايران در دوره مصدق با رجال بعد از 28 مرداد ماه 1332 و نيز در مقايسه با تصاحب كنندگان قدرت بنام دين در سالهاى بعد از انقلاب 1357، مصدق و اطرافيان او گوهرهاى درخشانى از صداقت و پاكى، وطنپرستى، نوعدوستى و خيرخواهى، گذشت و فداكارى شناخته شدهاند.
اين طرز كار تحسينبرانگيز كه مىتواند سرمشق همه انسانها در همه جوامع در حال توسعه، در مراحل اوليه الگوسازى و طراحى مديريت امور اجتماعى ـ اقتصادى باشد چه بوده است؟
اظهارنظرها مستنداً از اط
امروز نام و ياد دكتر محمد مصدق پرچمدار نهضت ملىكردن صنعت نفت ايران در تاريخ مبارزات حقطلبانه و استقلالطلبانه مردم خاورميانه و شمال آفريقا به استورهاى تبديل شده است. محققين و استادان علوم سياسى در كتابها و در سخنرانيهاى خود مصدق را سمبلى از يك نوع مبارزه مدنى، قانونى، تحسينبرانگيز مىشمارند كه توانست غول صد ساله امپراطورى استعمارگر انگليس را بزانو درآورد و اقدام ملت ايران داير بر ملى كردن صنعت نفت ايران را به آن بقبولاند.
امروز شصت و هفت سال از تاريخ وقوع كودتاى ننگين 28 مرداد 1332 تدارك ديده شده توسط انگلستان، ايالات متحده آمريكا و مزدوران حقير همدستان داخلى آنها مىگذرد و در اين شصت و هفت سال، صدها كتاب و مقاله درباره ايران و تاريخ ايران مخصوصاً نهضت ملى ايران نوشته شده است كه در همه آنها نام مصدق و آنچه بر او گذشت مانند انقلاب مشروطيت، نقطه عطفى بين تاريخ ايران كهن و تاريخ مدرن ايران است.
داستان مصدق براى استادان علوم سياسى، ايرانشناسان و ايران دوستان، هر يك از ديدگاهى جالب و در خور مطالعه است.
1ـ حقوقى و قانونى ـ رابطه قراردادى ايران با دارنده امتياز نفت جنوب و انحرافات و تخلفات شركت نفت انگليس و ايران و دولت انگلستان از مبانى قراردادى. مبارزات و اظهارت مصدق در شوراى امنيت سازمان ملل متحد، در دادگاه لاهه و در مصاحبههاى مطبوعاتى، برگ زرينى براى محكوم كردن همه استعمارگران اروپائى در ديدگاه مبارزان ملى در سراسر جهان است.
2ـ حمايت و تقويت مبارزات ملى در سراسر خاورميانه. استقبال ميليونى مردم مصر از مصدق يا انعكاس در تمام دنياى عرب و خاورميانه تا هندوستان نشان داد كه اقدام مصدق در مبارزه با انگلستان همگام با خواستهها و نظرات همه ملل استعمارزده روز بوده است. مصدق الهامبخش سياستهاى ملىگرايانه نحال پاشا و عبدالناصر در مصر و ملى كردن كانال سوئز بوده است.
3ـ پايدارى و پافشارى مصدق در اجراء تمام و كمال قانونى ملى شدن صنعت نفت در ايران و ناچار شدن انگلستان و ايالات متحده آمريكا به ارتكاب كودتا ضد بشرى و ضد تمام موازين حقوق بينالملل مخصوصاً منشور ملل متحد كه مايه ننگ و شرمسارى جهانى مقامات ايالات متحده و حتى عذرخواهى رسمى آنها در سطح جهانى شده است. حتى آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا شرمسارى خود را از راهاندازى كودتا عليه مصدق بطور ضمنى به الهيار صالح سفير مستعفى ايران در واشنگتن ابراز داشته است.
4ـ رفتار با مصدق پس از كودتا ـ غارت منزل مسكونى مصدق مخصوصاً اسناد تاريخى مربوط به عملكرد شركت نفت انگليس و ايران، محاكمه مصدق، دوره زندان سه ساله و دوره تبعيد دوازده ساله در احمدآباد تا وفات كه حس دادخواهى و هوادارى از مظلوميت مصدق را براى هميشه زنده نگاه داشته است.
5ـ سياست انتقامگيرى شخصى شاه ـ محمدرضا پهلوى از مصدق و همپيمانان او كه مايه ننگ ابدى خاندان پهلوى در تاريخ ايران است. توهين و تحقير مصدق نه تنها در ايران بلكه در سراسر جهان، توهين و تحقير همه ملت ايران تلقى شد و انقلاب سال 1357 ملت ايران عليه شاه كوچكترين پاسخ به اين توهين به رهبر جهانى يك ملت بود.
در صدها كتاب و مقاله نوشته درباره مصدق در سالهاى اخير بيشتر به سير روزانه سياستها و برنامهها، مذاكرات، رفت و آمدها، حوادث اجتماعى و سياسى، آشوبها و درگيريهاى داخلى مخصوصاً آشوبهاى راهاندازى شده حزب روسى توده و دستجات مخالف هدايت شده توسط انگلستان و آمريكا و از ديدگاه جنگ سرد در حال وقوع بين شرق و غرب اشاره شده است. و كمتر از خود مصدق، اخلاق و رفتار، ديدگاههاى شخصى و عاطفى او سخن رفته است. در اين نوشته، مصدق از ديدگاه كسانى كه روزانه با او سروكار داشتند و حرف و عمل او را مىديدند مورد بحث قرار گرفته است.
طرز زندگى مصدق، اخلاق مصدق، گذشت و فداكارى مصدق، بىاعتنائى مصدق به مال و ثروت دنيا، توجه به حال ضعفاء و فقرا و تهيدستان مخصوصاً زارعين و كشاورزان اطراف ده احمدآباد، توجه و احترام به همكاران، خود را در رديف ديگران دانستن، رعايت احترام و ادب حتى نسبت به دشمنان و مخالفين سياسى نمونههاى بارز تربيت، خلقوخو و ديدگاه مصدق است.
امروز جايگاه رفيع اخلاقيى و اجتماعى مصدق در مقايسه با آنچه كه درباره مخالفين او آشكار شده است بسيار رفيعتر و بالاتر شده است. اما از نظر تطبيقى و مقايسه رجال و زمامداران ايران در دوره مصدق با رجال بعد از 28 مرداد ماه 1332 و نيز در مقايسه با تصاحب كنندگان قدرت بنام دين در سالهاى بعد از انقلاب 1357، مصدق و اطرافيان او گوهرهاى درخشانى از صداقت و پاكى، وطنپرستى، نوعدوستى و خيرخواهى، گذشت و فداكارى شناخته شدهاند.
اين طرز كار تحسينبرانگيز كه مىتواند سرمشق همه انسانها در همه جوامع در حال توسعه، در مراحل اوليه الگوسازى و طراحى مديريت امور اجتماعى ـ اقتصادى باشد چه بوده است؟
اظهارنظرها مستنداً از اط
رافيان و همكاران مصدق :
1ـ جدا كردن اموال شخصى از اموال عمومى :
خازنى رئيس دفتر مصدق نقل مىكند. مصدق، طبقه دوم منزل خود در شماره 109 خيابان كاخ را به هزينه خود به دفتر نخستوزيرى تبديل كرده بود و بيشتر جلسات هيئت دولت در آنجا تشكيل مىشد. سالن آفتابگير بود و در تابستان مخصوصاً با حضور عده زيادى در سالن هوا گرم مىشد و همين امر باعث عرق كردن و سرماخوردگى و تب نخست وزير شده بود. بتوصيه پزشك معالج قرار شد كولرى در سالن نصب شود. موضوع بين وزراء و همكاران دفتر نخستوزير مطرح شد. مهندس فلاح رئيس شركت ملى نفت گفت يك كولر در دفتر سدان رئيس شركت نفت انگليس و ايران و از زمان قبل از خلع يد وجود دارد قرار شد آن كولر در سالن محل كار دكتر مصدق نصب شود. با آوردن يك مهندس يا كارگر فنى ارمنى در يك روز چهارشنبه كولر را در سالن نصب كرديم و خوشحال بوديم كه روز شنبه كه آقاى نخستوزير به سالن مىآيند از تنفس هواى خنك و لطيف خوشحال شوند!
روز شنبه اول وقت كه آقاى نخستوزير به سالن آمدند از خنك بودن هوا خوشحال و متعجب شدند. پرسيدند چكار كردهايم. من با ادب و احترام و با خوشحالى و خودشيرينى جريان را با آب و تاب عرض كردم كه چگونه كولر را از دفتر شركت نفت به دفتر ايشان آوردهايم. اخمهاى مصدق درهم رفت و با عصبانيت گفت بىخود اينكار را كرديد. فوراً كولر به شركت نفت برگردانيد. اين كولر جزو اموال شركت نفت و متعلق به دولت است و شما حق نداشتيد آن را به منزل من آوريد. ما طبق دستور عمل كرديم و نخست وزير در آن تابستان ناچار بود از همان ابزار سنتى براى خنك شدن استفاده كند.
4ـ اسراف و تبذير اموال عمومى ممنوع
نصرتالله امينى شهردار تهران در زمان مصدق؛ بعد از انقلاب در منزل پسر خود در ويرجينيا (الكساندريا) ساكن بود و دوران نقاهت خود را مىگذرانيد. با اطلاع از وضع او باتفاق يكى از دوستان جبهه ملى واشنگتن (احمد ملكمحمدى) به ديدار او رفتم. اين ماجرا را او تعريف كرد :
صدور راى دادگاه بينالمللى لاهه بنفع ايران و پيروزى ايران در شوراى امنيت، در تهران هيجان و شادى زيادى ايجاد كرد و مخصوصاً بااستقبال بىنظيرى كه در قاهره از مصدق كرده بودند، در تهران به اين فكر افتاديم كه يك طاق نصرت در فرودگاه در جلو جايگاه (پاوين دولت) كه نخستوزير از هواپيما خارج مىشد درست كنيم و اين كار را كرديم.
با رسيدن هواپيما مستقبلين در زير طاق نصرت در جلو پلهها منتظر پياده شدن نخستوزير بودند. مصدق پس از پياده شدن و در اولين قدم بسوى اتومبيل متوجه طاق نصرت شد و از من (شهردار تهران) با پرخاش پرسيد اين چيست؟ من با خجالت و حيا عرض كردم با اين افتخارى كه شما براى ايران كسب كرديد و با آن استقبال از شما در قاهره ما هم در تهران فكر كرديم براى استقبال كارى انجام دهيم.
مصدق پرسيد اين كار را كه كرده، گفتم شهردارى تهران، گفت چقدر خرج كردهايد گفتم سى و هفت هزار تومان. مصدق پيشكار خود را خواست و از او دسته چك شخصى خود را گرفت و چكى به مبلغ سى و هفت هزار تومان در وجه شهردارى صادر كرد و با تشر و تندى گفت ديگر از اين كارها نكنيد.
2ـ مبارزه با رشوهخوارى : اين مطلب توسط چندين نفر از جمله حسين شاهحسينى از فعالين جبهه ملى نقل شده است. مصدق در ملك موروثى خود در احمدآباد كشاورزى مىكرد و محصول گندم خود را بجاى فروش در بازار آزاد و به قيمتهاى بالا، مستقيماً به سيلوى دولتى در جنوب تهران تحويل مىداد. گندمها در كيسه با اسب و در عرابهها به سرپرستى پيشكار مصدق به سيلوها آورده مىشد. جلو درب سيلو، پاسبانى گماشته بودند كه مانع مىشد عرابهها به نزديك درب ورودى براى خالى كردن كيسهها بيايند. پيشكار مصدق براى سرعت بخشيدن به كار تخليه و حمل كيسهها با پاسبان مأمور صحبت كرد و رضايت او را جلب كرد كه مانع نزديك شدن عرابهها به درب نشود و براى اين خدمت مبلغ 20 قران (دو تومان) به او انعام داد. مصدق كه زمانى خود وزير دارائى ايران بود. حساب و كتاب دخل و خرج خود را روزانه و بطور دقيق رسيدگى مىكرد، در رسيدگى به صورت هزينههاى پيشكار به رقم 20 قران انعام رسيد. پيشكار را احضار كرد و علت آن انعام دادن را پرسيد. پيشكار ماوقع را شرح داد. مصدق با عصبانيت گفت اين كار خلاف قانون و جرم است و بايد حتماً پاسبان را پيدا كنيد و دو تومان را پس بگيريد و به كلانترى هم خبر دهيد و ديگر هم از اين كارها نكنيد. پيشكار با صرف وقت و پول بيشتر مصدق، با مراجعه به كلانترى و اعلان تاريخ و روز ماجرا، پاسبان را پيدا كرد و دو تومان را پس گرفت و قول داد كه هرگز براى مصدق و بخاطر نفع او، رشوه نپردازد.
5ـ احترام به قانون و اعتماد به دستگاه قضائى
مهندس منوچهر احتشامى كه آخرين سمت او در قبل از انقلاب معاونت شهردار تهران و رئيس شهردارى يكى از مناطق تهران بود و از دوستان قديمى و نزديك من است اين داستان را او تعريف كرده است :
در سال
1ـ جدا كردن اموال شخصى از اموال عمومى :
خازنى رئيس دفتر مصدق نقل مىكند. مصدق، طبقه دوم منزل خود در شماره 109 خيابان كاخ را به هزينه خود به دفتر نخستوزيرى تبديل كرده بود و بيشتر جلسات هيئت دولت در آنجا تشكيل مىشد. سالن آفتابگير بود و در تابستان مخصوصاً با حضور عده زيادى در سالن هوا گرم مىشد و همين امر باعث عرق كردن و سرماخوردگى و تب نخست وزير شده بود. بتوصيه پزشك معالج قرار شد كولرى در سالن نصب شود. موضوع بين وزراء و همكاران دفتر نخستوزير مطرح شد. مهندس فلاح رئيس شركت ملى نفت گفت يك كولر در دفتر سدان رئيس شركت نفت انگليس و ايران و از زمان قبل از خلع يد وجود دارد قرار شد آن كولر در سالن محل كار دكتر مصدق نصب شود. با آوردن يك مهندس يا كارگر فنى ارمنى در يك روز چهارشنبه كولر را در سالن نصب كرديم و خوشحال بوديم كه روز شنبه كه آقاى نخستوزير به سالن مىآيند از تنفس هواى خنك و لطيف خوشحال شوند!
روز شنبه اول وقت كه آقاى نخستوزير به سالن آمدند از خنك بودن هوا خوشحال و متعجب شدند. پرسيدند چكار كردهايم. من با ادب و احترام و با خوشحالى و خودشيرينى جريان را با آب و تاب عرض كردم كه چگونه كولر را از دفتر شركت نفت به دفتر ايشان آوردهايم. اخمهاى مصدق درهم رفت و با عصبانيت گفت بىخود اينكار را كرديد. فوراً كولر به شركت نفت برگردانيد. اين كولر جزو اموال شركت نفت و متعلق به دولت است و شما حق نداشتيد آن را به منزل من آوريد. ما طبق دستور عمل كرديم و نخست وزير در آن تابستان ناچار بود از همان ابزار سنتى براى خنك شدن استفاده كند.
4ـ اسراف و تبذير اموال عمومى ممنوع
نصرتالله امينى شهردار تهران در زمان مصدق؛ بعد از انقلاب در منزل پسر خود در ويرجينيا (الكساندريا) ساكن بود و دوران نقاهت خود را مىگذرانيد. با اطلاع از وضع او باتفاق يكى از دوستان جبهه ملى واشنگتن (احمد ملكمحمدى) به ديدار او رفتم. اين ماجرا را او تعريف كرد :
صدور راى دادگاه بينالمللى لاهه بنفع ايران و پيروزى ايران در شوراى امنيت، در تهران هيجان و شادى زيادى ايجاد كرد و مخصوصاً بااستقبال بىنظيرى كه در قاهره از مصدق كرده بودند، در تهران به اين فكر افتاديم كه يك طاق نصرت در فرودگاه در جلو جايگاه (پاوين دولت) كه نخستوزير از هواپيما خارج مىشد درست كنيم و اين كار را كرديم.
با رسيدن هواپيما مستقبلين در زير طاق نصرت در جلو پلهها منتظر پياده شدن نخستوزير بودند. مصدق پس از پياده شدن و در اولين قدم بسوى اتومبيل متوجه طاق نصرت شد و از من (شهردار تهران) با پرخاش پرسيد اين چيست؟ من با خجالت و حيا عرض كردم با اين افتخارى كه شما براى ايران كسب كرديد و با آن استقبال از شما در قاهره ما هم در تهران فكر كرديم براى استقبال كارى انجام دهيم.
مصدق پرسيد اين كار را كه كرده، گفتم شهردارى تهران، گفت چقدر خرج كردهايد گفتم سى و هفت هزار تومان. مصدق پيشكار خود را خواست و از او دسته چك شخصى خود را گرفت و چكى به مبلغ سى و هفت هزار تومان در وجه شهردارى صادر كرد و با تشر و تندى گفت ديگر از اين كارها نكنيد.
2ـ مبارزه با رشوهخوارى : اين مطلب توسط چندين نفر از جمله حسين شاهحسينى از فعالين جبهه ملى نقل شده است. مصدق در ملك موروثى خود در احمدآباد كشاورزى مىكرد و محصول گندم خود را بجاى فروش در بازار آزاد و به قيمتهاى بالا، مستقيماً به سيلوى دولتى در جنوب تهران تحويل مىداد. گندمها در كيسه با اسب و در عرابهها به سرپرستى پيشكار مصدق به سيلوها آورده مىشد. جلو درب سيلو، پاسبانى گماشته بودند كه مانع مىشد عرابهها به نزديك درب ورودى براى خالى كردن كيسهها بيايند. پيشكار مصدق براى سرعت بخشيدن به كار تخليه و حمل كيسهها با پاسبان مأمور صحبت كرد و رضايت او را جلب كرد كه مانع نزديك شدن عرابهها به درب نشود و براى اين خدمت مبلغ 20 قران (دو تومان) به او انعام داد. مصدق كه زمانى خود وزير دارائى ايران بود. حساب و كتاب دخل و خرج خود را روزانه و بطور دقيق رسيدگى مىكرد، در رسيدگى به صورت هزينههاى پيشكار به رقم 20 قران انعام رسيد. پيشكار را احضار كرد و علت آن انعام دادن را پرسيد. پيشكار ماوقع را شرح داد. مصدق با عصبانيت گفت اين كار خلاف قانون و جرم است و بايد حتماً پاسبان را پيدا كنيد و دو تومان را پس بگيريد و به كلانترى هم خبر دهيد و ديگر هم از اين كارها نكنيد. پيشكار با صرف وقت و پول بيشتر مصدق، با مراجعه به كلانترى و اعلان تاريخ و روز ماجرا، پاسبان را پيدا كرد و دو تومان را پس گرفت و قول داد كه هرگز براى مصدق و بخاطر نفع او، رشوه نپردازد.
5ـ احترام به قانون و اعتماد به دستگاه قضائى
مهندس منوچهر احتشامى كه آخرين سمت او در قبل از انقلاب معاونت شهردار تهران و رئيس شهردارى يكى از مناطق تهران بود و از دوستان قديمى و نزديك من است اين داستان را او تعريف كرده است :
در سال
1331 دو سه روز بعد از جريان 30 تير، محمد نخشب كه دانشجوى دانشكده حقوق و از طرفداران جبهه ملى بود به ما دانشجويان دانشكده فنى و حقوق پيشنهاد كرد كه روز دوشنبه آينده به ديدار مصدق برويم، مصدق دوشنبهها دانشجويان را به حضور مىپذيرفت. روز دوشنبه عده زيادى از ما همراه نخشب به منزل مصدق رفتيم. او در رختخواب خود دراز كشيده بود و لحاف نازكى بر روى خود داشت. مثل اينكه كمى بىحال و مريض بود. نخشب ضمن اداى احترام و ارادت و معرفى بعضى از دانشجويان و اظهار خوشحالى از برگشت دوباره مصدق به نخستوزيرى گفت جناب آقاى نخستوزير دستور بفرمائيد اين آقاى سرهنگ شهرستانى ـ رئيس كلانترى بهارستان دستگير و محاكمه شود. من خودم با چشم خودم ديدم كه او روز سى تير از روى اسب با شمشير به سر و كله مردم مىزد. مصدق كه تا آن موقع در بستر خود دراز كشيده بود و با حركت سر و گردن با ما سلام و عليك و تعارف كرده بود. ناگهان در بستر خود نيم خيز شد و با كمال عصبانيت گفت «آقاى نخشب شما از من مىخواهيد كه مثل ساير قدرتمندان مخالفين خود را دستگير و زندانى كنم. مملكت دادگسترى دارد، نظميه دارد. اگر كسى از اين آقاى شهرستانى شكايت دارد بايد به دادگسترى مراجعه و شكايت خود را مطرح كند، قاضى رسيدگى مىكند و حكم مىدهد. ما دانشجويان كه بعضاً شاهد كشتار سىام تيرماه بوديم مبهوط و حيران از عدم توجه به خواستههاى خود، در دل به قانونمدارى مصدق حتى در مورد دشمنان شناخته خود تحسين كرديم و حتى دههها بعد از آن روز، خاطره ديدن مصدق و ارشاد او در دفاع از قانون را به ياد داريم.
6ـ آزادانديشى و علو طبع و روحيه گذشت از حقوق شخصى
مصدق ذاتاً و بمعنى واقعى ـ آزادانديش و معتقد به آزادى مذهب، بيان، فعاليتهاى اجتماعى و سياسى بود. اما از روز اول شروع مبارزه با انگليس و مطرح كردن ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور مورد حمله نه تنها عمال و دستپروردههاى انگلستان شامل دربار و عمال آن در مجس سنا و شوراى ملى و در مطبوعات، بلكه مورد حمله شديد حزب توده و دستپروردههاى سفارت شوروى قرار گرفت. اين حملات با تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور و با موفقيتهاى ايران در شوراى امنيت و دادگاه لاهه روزبروز شديدتر شد تا جائيكه در روزهاى بعد از سى تير 1331 و قطعى شدن پيروزى مصدق در سطح جهانى، يك روز نبود كه مصدق حداقل از چهار طرف مورد حمله و اهانت قرار گيرد. عناوين نوكر آمريكا، قاتل جوانان و دانشجويان، وطنفروش، عوام فريب، عامل استعمار، نوكر انگليس، ملاك و سرمايهدار و ياغى؛ هر روز سرتيتر روزنامههائى بود كه سخنگوى يكى از جناحها و باندهاى مخالف دولت بودند. در اين ميان حداقل بيست روزنامه وابسته به حزب توده كه يكى پس از ديگرى بجاى بسوى آينده چاپ مىشد، همراه با روزنامههاى دست راستى مثل «آتش» «داد» و «فرمان» به آتش اختلافات اجتماعى و سياسى دامن مىزدند و همه گناهها را متوجه شخص مصدق رئيس دولت مىكردند. دستگاههاى نظامى و انتظامى تحت فرمان دربار با تشديد درگيريهاى خيابانى، دستگيرىها و اعمال خشونت، آتش احساسات جوانان را بيشتر شعلهور مىساختند و موج تازهاى از خشونت و دستگيرىها بوجود مىآوردند كه بهانه اصلى آنها توهين به مقام سلطنت، مقدسات دينى، نخست وزير و مقامات مملكت بود.
مصدق براى خارج كردن اين حربه از دست نيروهاى انتظامى، در باريان و دستگاه قضائى وابسته به دربار، طى اعلاميهاى به رياست شهربانى كل كشور اعلان كرد كه هيچكس و يا روزنامهاى را بدليل ناسزاگوئى، انتقاد و توهين به شخص او نبايد دستگير و مشمول مجازات نمايند. در حاليكه بىبند و بارى ناشى از آزادى اجتماعات و مطبوعات و غير مؤثر بودن قوانين موجود (مثل قانون امنيت اجتماعى) جامعه را در التهاب دائم قرار داده بود و حتى داد طرفداران مصدق را درآورده بود.
7ـ تساوى در مقابل قانون :
سرگرد عطيفه از افسران شهربانى در زمان مصدق، رئيس كلانترى منطقه شاه عبدالعظيم بود و شبهاى جمعه كه مردم براى زيارت به امامزاده مىآمدند و محوطه شلوغ مىشد شخصاً بر ترافيك و رفت و آمد مردم نظارت مىكرد و اجازه نمىداد اتومبيلى در محوطه نزديك حرم پارك شود. همسر مصدق دختر امام جمعه سابق تهران شخصاً اعتقادات مذهبى داشت و در يك شب جمعه ميل رفتن به امامزاده و زيارت اهل قبور از جمله اقوام خود را كرد.
راننده مصدق با اتومبيل شخصى مصدق خانم نجمالسلطنه همسر نخستوزير را كه توان راه رفتن نداشت با اتومبيل به جلو صحن امامزاده برد و خواست اتومبيل را در آنجا نگاه دارد. سرگرد عطيفه جلوگيرى كرد و دستور داد اتومبيل دور از محوطه در خيابان ديگرى پارك شود.
با تمام شدن مراسم زيارت خانم نجمالسلطنه بيرون آمد و راننده ماجرا را شرح داد كه بايد مدتى منتظر باشد تا اتومبيل را بياورد و يا پياده بطرف اتومبيل حركت كنند. كل اين ماجرا سبب شد كه خانم خيلى ديرتر از معمول به منزل برگردد. مصدق
6ـ آزادانديشى و علو طبع و روحيه گذشت از حقوق شخصى
مصدق ذاتاً و بمعنى واقعى ـ آزادانديش و معتقد به آزادى مذهب، بيان، فعاليتهاى اجتماعى و سياسى بود. اما از روز اول شروع مبارزه با انگليس و مطرح كردن ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور مورد حمله نه تنها عمال و دستپروردههاى انگلستان شامل دربار و عمال آن در مجس سنا و شوراى ملى و در مطبوعات، بلكه مورد حمله شديد حزب توده و دستپروردههاى سفارت شوروى قرار گرفت. اين حملات با تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور و با موفقيتهاى ايران در شوراى امنيت و دادگاه لاهه روزبروز شديدتر شد تا جائيكه در روزهاى بعد از سى تير 1331 و قطعى شدن پيروزى مصدق در سطح جهانى، يك روز نبود كه مصدق حداقل از چهار طرف مورد حمله و اهانت قرار گيرد. عناوين نوكر آمريكا، قاتل جوانان و دانشجويان، وطنفروش، عوام فريب، عامل استعمار، نوكر انگليس، ملاك و سرمايهدار و ياغى؛ هر روز سرتيتر روزنامههائى بود كه سخنگوى يكى از جناحها و باندهاى مخالف دولت بودند. در اين ميان حداقل بيست روزنامه وابسته به حزب توده كه يكى پس از ديگرى بجاى بسوى آينده چاپ مىشد، همراه با روزنامههاى دست راستى مثل «آتش» «داد» و «فرمان» به آتش اختلافات اجتماعى و سياسى دامن مىزدند و همه گناهها را متوجه شخص مصدق رئيس دولت مىكردند. دستگاههاى نظامى و انتظامى تحت فرمان دربار با تشديد درگيريهاى خيابانى، دستگيرىها و اعمال خشونت، آتش احساسات جوانان را بيشتر شعلهور مىساختند و موج تازهاى از خشونت و دستگيرىها بوجود مىآوردند كه بهانه اصلى آنها توهين به مقام سلطنت، مقدسات دينى، نخست وزير و مقامات مملكت بود.
مصدق براى خارج كردن اين حربه از دست نيروهاى انتظامى، در باريان و دستگاه قضائى وابسته به دربار، طى اعلاميهاى به رياست شهربانى كل كشور اعلان كرد كه هيچكس و يا روزنامهاى را بدليل ناسزاگوئى، انتقاد و توهين به شخص او نبايد دستگير و مشمول مجازات نمايند. در حاليكه بىبند و بارى ناشى از آزادى اجتماعات و مطبوعات و غير مؤثر بودن قوانين موجود (مثل قانون امنيت اجتماعى) جامعه را در التهاب دائم قرار داده بود و حتى داد طرفداران مصدق را درآورده بود.
7ـ تساوى در مقابل قانون :
سرگرد عطيفه از افسران شهربانى در زمان مصدق، رئيس كلانترى منطقه شاه عبدالعظيم بود و شبهاى جمعه كه مردم براى زيارت به امامزاده مىآمدند و محوطه شلوغ مىشد شخصاً بر ترافيك و رفت و آمد مردم نظارت مىكرد و اجازه نمىداد اتومبيلى در محوطه نزديك حرم پارك شود. همسر مصدق دختر امام جمعه سابق تهران شخصاً اعتقادات مذهبى داشت و در يك شب جمعه ميل رفتن به امامزاده و زيارت اهل قبور از جمله اقوام خود را كرد.
راننده مصدق با اتومبيل شخصى مصدق خانم نجمالسلطنه همسر نخستوزير را كه توان راه رفتن نداشت با اتومبيل به جلو صحن امامزاده برد و خواست اتومبيل را در آنجا نگاه دارد. سرگرد عطيفه جلوگيرى كرد و دستور داد اتومبيل دور از محوطه در خيابان ديگرى پارك شود.
با تمام شدن مراسم زيارت خانم نجمالسلطنه بيرون آمد و راننده ماجرا را شرح داد كه بايد مدتى منتظر باشد تا اتومبيل را بياورد و يا پياده بطرف اتومبيل حركت كنند. كل اين ماجرا سبب شد كه خانم خيلى ديرتر از معمول به منزل برگردد. مصدق
علت تأخير را پرسيد. خانم نجمالسلطنه ماجراى جلوگيرى سرگرد عطيفه از پارك اتومبيل متعلق به نخستوزير مملكت را شرح داد.
بقيه داستان را بايد از زبان سرگرد عطيفه شنيد. او در خاطرات خود نقل كرده است كه روز بعد سر خدمت در نقطهاى در تهران خبر دادند كه رئيس كل شهربانى مرا فورى احضار كرده است. با رفتن به شهربانى كل كشور و دفتر رئيس كل، ايشان گفتند چه اتفاقى افتاده؟ آقاى نخستوزير شما، افسر پليس ديشب و مأمور محوطه شاه عبدالعظيم را احضار كردهاند؟
با ترس و لرز و دلهره از احضار توسط نخستوزير فوراً خود را به خيابان كاخ رساندم و درخواست ملاقات كردم.
مصدق در لباس راحت خود در رختخواب مشغول كار بود. با احتياط و دلشوره وارد دفتر نخستوزير شدم و با اداء احترام نظامى خود را معرفى كردم. مصدق با خوشروئى و محبت جريان شب قبل را پرسيد و من ماوقع را شرح دادم. مصدق گفت آفرين به شما افسر وظيفهشناس كه با راننده و همسر و اتومبيل من مطابق قانون و مقررات و مساوى با ديگران رفتار كرديد و دستور داد با درج در پرونده و اعلان اين نحوه عمل موجبات تشويق مرا بعنوان نمونه احترام به قوانين و مقررات فراهم كنند .
دکتر علی رشیدی
هموند هیئت رهبری جبهه ملی ایران – سامان ششم
14 اسپند 1398خ
بقيه داستان را بايد از زبان سرگرد عطيفه شنيد. او در خاطرات خود نقل كرده است كه روز بعد سر خدمت در نقطهاى در تهران خبر دادند كه رئيس كل شهربانى مرا فورى احضار كرده است. با رفتن به شهربانى كل كشور و دفتر رئيس كل، ايشان گفتند چه اتفاقى افتاده؟ آقاى نخستوزير شما، افسر پليس ديشب و مأمور محوطه شاه عبدالعظيم را احضار كردهاند؟
با ترس و لرز و دلهره از احضار توسط نخستوزير فوراً خود را به خيابان كاخ رساندم و درخواست ملاقات كردم.
مصدق در لباس راحت خود در رختخواب مشغول كار بود. با احتياط و دلشوره وارد دفتر نخستوزير شدم و با اداء احترام نظامى خود را معرفى كردم. مصدق با خوشروئى و محبت جريان شب قبل را پرسيد و من ماوقع را شرح دادم. مصدق گفت آفرين به شما افسر وظيفهشناس كه با راننده و همسر و اتومبيل من مطابق قانون و مقررات و مساوى با ديگران رفتار كرديد و دستور داد با درج در پرونده و اعلان اين نحوه عمل موجبات تشويق مرا بعنوان نمونه احترام به قوانين و مقررات فراهم كنند .
دکتر علی رشیدی
هموند هیئت رهبری جبهه ملی ایران – سامان ششم
14 اسپند 1398خ
Forwarded from حزب ملت ایران
اوست پایدار
با اندوه فراوان فریبرز رییس دانا ، اقتصاد دان برجسته و از مبارزان دیرین نهضت ملی ایران چهره بر نقاب خاک کشید.
این مصیبت را به خانواده ، دوستان و یارانش دل آرامی گفته و امید است که علاقه مندان به آزادی و استقلال ایران راه و منش وی را زنده نگهدارند.
خسرو سیف
بیست و شش اسفندماه یکهزارو سیصدو نود و هشت
با اندوه فراوان فریبرز رییس دانا ، اقتصاد دان برجسته و از مبارزان دیرین نهضت ملی ایران چهره بر نقاب خاک کشید.
این مصیبت را به خانواده ، دوستان و یارانش دل آرامی گفته و امید است که علاقه مندان به آزادی و استقلال ایران راه و منش وی را زنده نگهدارند.
خسرو سیف
بیست و شش اسفندماه یکهزارو سیصدو نود و هشت
درگذشت دکتر فریبرز رییس دانا
بامداد روز دوشنبه 26 اسپند 98، دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان مطرح ایران، پژوهشگر و نویسنده در بیمارستان تهران پارس بعلت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. ما این ضایعه را به خانواده و دوستان ایشان و به جامعه دانشگاهی و روشنفکری دلارامی میگوییم.
شادروان دکتر فریبرز رئیسدانا، متولد ۱۳۲۷ در تهران، نویسنده و مترجم توانا و از استادان اقتصاد دانشگاه تهران و دبیر کانون نویسندگان ایران، دکتری خود را در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از مدرسه اقتصاد لندن گرفت. وی بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی نوشته و چندین کتاب فلسفی و دانشیک را نیز به فارسی ترجمه کرده است. ایشان از شخصیت های نزدیک به جبهه ملی ایران و برای دهها سال در تماس و هم اندیشی نزدیک و دوستی با اعضای جبهه ملی ایران مانند دکتر پرویز ورجاوند، دکتر هرمیداس باوند، دکتر حسن امین، دکتر علی رشیدی و مهندس کورش زعیم بود و آخرین دیدار با او هنگام سخنرانی در نشست سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران (سامان ششم) بود که از استقبال حاضران و پرسشهای روشنگرانه و پاسخهای نوگرایانه ای برخوردار بود.
فريبرز رئيس دانا همیشه با کاربرد قانونهای اقتصاد مردمی تامين منافع ملي را هدف قرار میداد و تفاوتی میان سودجویی شخصی و سودگرایی ملی برای سعادت ملت قایل بود و در این راستا از حقوق فرودستان و کارگران و کارمندان و فرهنگیان دفاع میکرد. رییسدانا در سالهای گذشته بارها به خاطر سخنان و فعالیتهایش، بویژه در کانون نویسندگان ایران احضار و بازداشت شده و زیر فشار دستگاههای امنیتی قرار گرفته بود. او از معدود اقتصاددانانی بودکه به دفاع از تنگدستان می پرداخت و اپوزیسیون اقتصادی دربرابر فساد اقتصادی بشمار می آمد.
ما درگذشت این شخصیت اقتصادی مبارز را به جامعه دانشگاهی، به جامعه روشنفکری و به همه محرومان جامعه که از حق زیست شرافتمندانه و بهره بردن از امکانات اقتصادی کشور محروم نگهداشته شده اند تسلیت میگوییم.
جبهه ملی ایران –سامان ششم
دوشنبه 26 اسپند 1398خ
سید حسن امین، محمد اویسی، داود هرمیداس باوند، گیتی پورفاضل، عیسی خان حاتمی، جمال درودی، علی رشیدی، اشکان رضوی، کورش زعیم، شاهین سپنتا، علی شجاع، حمید شمس، ناصر کمیلیان، مجتبی موسوی، فتح اله نجاتی مازگر؛ وحید آهنگری، سیروس اخوان، مهدی استیری، فریبا درودی، حسینعلی ذوالفقاری، روزبه اکرادی، مریم ابوطالبی، مریم ایروانی، اکبر بهراد، مسعود بهراد، احمد خدابنده، محمدرضا خمسه، ژیلا سربازی، احترام عبدوس، محمد قائم مقامی، مهدی قاسمی نژاد (سیرجان)، علی محرابی، زهرا محمدی، سعید محمدی، حسین مردی، بیژن نامدار، نیکو نیکوکار، آنوشا آتش سودا (اهواز)، علی رستمی (اهر)، یونس رستمی (ایلام)، حسین زادعیسا (رشت)، داود ساکی حسینحانی (اندیمشگ)، محسن سبزپوشان (کاشان)، مهدی شمس (گرگان)، احمد عبدالحسینیان (اهواز)، عماد گلی (قم)، منصور لیراوری، (گناوه)، امیرمسعود موگویی (فریدونشهر)، وحید بشیری(همدان)حامد نوری نسب (سیرجان)، جان محمد احمدی (شیراز)، علی احمدی، فردین احمدی، فردین اسلامی، میلاد انصاری، شبیر پناهیان، کوروش جنتی، کامران حیدری، محمد جواد خسروی، محمد حسین ذوالعطا، رحیمی، اسماعیل رنجبر، محسن علمداری، الهام فرهادی، فاضل فرهادی، قربان کرمی،اکبر فهیمی، احسان محمدی، عسگر محمدی، صدرا محمودی، علیرضا محمودی،محمد کریمی.
بامداد روز دوشنبه 26 اسپند 98، دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان مطرح ایران، پژوهشگر و نویسنده در بیمارستان تهران پارس بعلت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. ما این ضایعه را به خانواده و دوستان ایشان و به جامعه دانشگاهی و روشنفکری دلارامی میگوییم.
شادروان دکتر فریبرز رئیسدانا، متولد ۱۳۲۷ در تهران، نویسنده و مترجم توانا و از استادان اقتصاد دانشگاه تهران و دبیر کانون نویسندگان ایران، دکتری خود را در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از مدرسه اقتصاد لندن گرفت. وی بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی نوشته و چندین کتاب فلسفی و دانشیک را نیز به فارسی ترجمه کرده است. ایشان از شخصیت های نزدیک به جبهه ملی ایران و برای دهها سال در تماس و هم اندیشی نزدیک و دوستی با اعضای جبهه ملی ایران مانند دکتر پرویز ورجاوند، دکتر هرمیداس باوند، دکتر حسن امین، دکتر علی رشیدی و مهندس کورش زعیم بود و آخرین دیدار با او هنگام سخنرانی در نشست سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران (سامان ششم) بود که از استقبال حاضران و پرسشهای روشنگرانه و پاسخهای نوگرایانه ای برخوردار بود.
فريبرز رئيس دانا همیشه با کاربرد قانونهای اقتصاد مردمی تامين منافع ملي را هدف قرار میداد و تفاوتی میان سودجویی شخصی و سودگرایی ملی برای سعادت ملت قایل بود و در این راستا از حقوق فرودستان و کارگران و کارمندان و فرهنگیان دفاع میکرد. رییسدانا در سالهای گذشته بارها به خاطر سخنان و فعالیتهایش، بویژه در کانون نویسندگان ایران احضار و بازداشت شده و زیر فشار دستگاههای امنیتی قرار گرفته بود. او از معدود اقتصاددانانی بودکه به دفاع از تنگدستان می پرداخت و اپوزیسیون اقتصادی دربرابر فساد اقتصادی بشمار می آمد.
ما درگذشت این شخصیت اقتصادی مبارز را به جامعه دانشگاهی، به جامعه روشنفکری و به همه محرومان جامعه که از حق زیست شرافتمندانه و بهره بردن از امکانات اقتصادی کشور محروم نگهداشته شده اند تسلیت میگوییم.
جبهه ملی ایران –سامان ششم
دوشنبه 26 اسپند 1398خ
سید حسن امین، محمد اویسی، داود هرمیداس باوند، گیتی پورفاضل، عیسی خان حاتمی، جمال درودی، علی رشیدی، اشکان رضوی، کورش زعیم، شاهین سپنتا، علی شجاع، حمید شمس، ناصر کمیلیان، مجتبی موسوی، فتح اله نجاتی مازگر؛ وحید آهنگری، سیروس اخوان، مهدی استیری، فریبا درودی، حسینعلی ذوالفقاری، روزبه اکرادی، مریم ابوطالبی، مریم ایروانی، اکبر بهراد، مسعود بهراد، احمد خدابنده، محمدرضا خمسه، ژیلا سربازی، احترام عبدوس، محمد قائم مقامی، مهدی قاسمی نژاد (سیرجان)، علی محرابی، زهرا محمدی، سعید محمدی، حسین مردی، بیژن نامدار، نیکو نیکوکار، آنوشا آتش سودا (اهواز)، علی رستمی (اهر)، یونس رستمی (ایلام)، حسین زادعیسا (رشت)، داود ساکی حسینحانی (اندیمشگ)، محسن سبزپوشان (کاشان)، مهدی شمس (گرگان)، احمد عبدالحسینیان (اهواز)، عماد گلی (قم)، منصور لیراوری، (گناوه)، امیرمسعود موگویی (فریدونشهر)، وحید بشیری(همدان)حامد نوری نسب (سیرجان)، جان محمد احمدی (شیراز)، علی احمدی، فردین احمدی، فردین اسلامی، میلاد انصاری، شبیر پناهیان، کوروش جنتی، کامران حیدری، محمد جواد خسروی، محمد حسین ذوالعطا، رحیمی، اسماعیل رنجبر، محسن علمداری، الهام فرهادی، فاضل فرهادی، قربان کرمی،اکبر فهیمی، احسان محمدی، عسگر محمدی، صدرا محمودی، علیرضا محمودی،محمد کریمی.
جبهه ملی ایران(سامان ششم) pinned «درگذشت دکتر فریبرز رییس دانا بامداد روز دوشنبه 26 اسپند 98، دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصاددان مطرح ایران، پژوهشگر و نویسنده در بیمارستان تهران پارس بعلت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. ما این ضایعه را به خانواده و دوستان ایشان و به جامعه دانشگاهی و روشنفکری دلارامی…»
آیا امسال باید نوروز را جشن بگیریم ؟
این سال 1398، سال فاجعه و مصیبت پشت مصیبت نه از روی تصادف، سرنوشت یا رویدادهای پیش بینی نشدنی بلکه تنها به دلیل بی لیاقتی مدیریتی، فساد پایان ناپذیر و بی اعتنایی به ارزش جان مردم بود.
افزون بر آسیب های جانی و مالی دهه های گذشته که مردم را جان به لب کرده بود، سال 98، از دیدگاه بیرحمی نسبت به مردم کم نظیر بوده است. ما در این سال سیلهای خانمان برانداز در چند استان داشتیم که صدها هم میهن را کشت، صدها هزار تن را بی خانمان و از هستی ساقط کرد و تا کنون هیچ کمک کارساز و بازسازی خرابیها انجام نگرفته است. ما و دوستانمان که از سه استان آسیب دیده دیدار داشتیم و تا حدی که توان داشتیم که ناچیز بود کمک کردیم، آه و اعتراض سیل زدگان را دیدیم و شنیدم که فقط نفرین میکردند که قول میدهند و عکس یادگاری میگیرند و میروند. هنوز زمین لرزه زدگان کرمانشاه بی خانمان در شرایط چادر نشینی زندگی میکنند. ولی پولهای کلان به عراق و سوریه و لبنان و یمن میرود که با ده درصد آن میتوانستند همه مشکلات زمین لرزه و سیل را حل کنند.
این مصیبت ها برای امسال کم بود که پدافند نیرویی که ادعای توان دفاع از کشور را دارد یک هواپیمای مسافری 34 متری را با یک موشک شش متری اشتباه میگیرد و با دو شلیک موشک آنرا منفجر و 176 تن بیگناه را که اکثریت آنان از نخبه ترین ایرانیان بودند به ذغال تبدیل میکند. من آنروز شُکر کردم که به بمب اتمی دست نیافته بودیم وگرنه اشتباهی هواپیما را با موشک دارای کلاهک اتمی میزدند و یک شهر را ویران و میلیونها را به قتل میرساندند.
این مصیبت ها کم بود که برای تکمیل یک سال جهنمی، ویروس خطرناک کوید-19 (کرونا) را شاید تنها بخاطر پول کرایه هزاران مسافر چینی آلوده به ویروس و البته "واردات" کالا به ایران آوردند و شهر قم را آلوده و از آنجا همه کشور را آلوده و بیمار کردند که تا کنون به مرگ بیش از هزار تن منجر شده که ادامه دارد. هواپیمای ناقل ویروس کرونا تا کنون بیش از پنجاه سفر انجام داده و هنور پروازها ادامه دارد. این در حالیست که از روز نخست وزارت بهداشت خطر را اعلام کرد و خواستار توقف پروازها به چین شد. ولی پول بیش از جان مردم ارزش دارد.
هرچند که ملت ما در تمامی این چهار دهه سوگوارِ اعدام های فله ای دهه 60 و جنگ پرتلفات هشت ساله تحت مدیریت اشخاص پُرمدعای بی دانش و تجربه، قتل های زنجیره ای حکومتی دهه 70 و فاجعه دانشجویی تیر 1378 و فاجعه بزرگتر خرداد 1388 و فاجعه هنوز بزرگتر دی 1396 و کشتار بسیار بزرگتر اعتراض کنندگان آبان 1398 بوده، و مدیریت فاجعه بار زمین لرزه ها و سیل های متعدد اخیر، ملت ما دیگر اشک و آهی برایش نمانده و فقط زجر کشیده و تا کنون تحمل کرده است. با احتکار لوازم پزشکی و پیشگیری و فروش آن در بازار سیاه و ارسال به کشورهای دیگر سنگ تمام گذاشته شد.
نوروز ما امسال سیاهپوش است، چهارشنبه سوری ما سیاهپوش است همانگونه که روز ملی ستایش زن امسال ما سیاهپوش بود. ما شب چهارشنبه سوری بجای افرختن آتش و شادی، شمعی سیاه پشت پنجره رو به خیابان خواهیم افروخت تا اشک شمع نماینده اشک ما برای بیماران کرونا و برای درگذشتگان کرونا و برای تلاش پزشکان و پرستاران و کارکنان فداکار درمانگاهها و بیمارستانها که جانشان را برای نجات بیماران کرونا به خطر می اندازند باشد، برای تحویل سال شمعی سیاه خواهیم افروخت پشت پنجره رو به خیابان تا نفرت خود را از اینهمه فساد و دروغ و بی لیاقتی نشان بدهیم، و آتش آن شمع سیاه هشداری باشد بسیار روشن به مفسدان و ملت ستیزان که در چهار دهه این همه فاجعه و مرگ و فقر و فلاکت در میهن ما بر پا کرده اند.
کورش زعیم
هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم
تهران- 27 اسپند 1398خ
این سال 1398، سال فاجعه و مصیبت پشت مصیبت نه از روی تصادف، سرنوشت یا رویدادهای پیش بینی نشدنی بلکه تنها به دلیل بی لیاقتی مدیریتی، فساد پایان ناپذیر و بی اعتنایی به ارزش جان مردم بود.
افزون بر آسیب های جانی و مالی دهه های گذشته که مردم را جان به لب کرده بود، سال 98، از دیدگاه بیرحمی نسبت به مردم کم نظیر بوده است. ما در این سال سیلهای خانمان برانداز در چند استان داشتیم که صدها هم میهن را کشت، صدها هزار تن را بی خانمان و از هستی ساقط کرد و تا کنون هیچ کمک کارساز و بازسازی خرابیها انجام نگرفته است. ما و دوستانمان که از سه استان آسیب دیده دیدار داشتیم و تا حدی که توان داشتیم که ناچیز بود کمک کردیم، آه و اعتراض سیل زدگان را دیدیم و شنیدم که فقط نفرین میکردند که قول میدهند و عکس یادگاری میگیرند و میروند. هنوز زمین لرزه زدگان کرمانشاه بی خانمان در شرایط چادر نشینی زندگی میکنند. ولی پولهای کلان به عراق و سوریه و لبنان و یمن میرود که با ده درصد آن میتوانستند همه مشکلات زمین لرزه و سیل را حل کنند.
این مصیبت ها برای امسال کم بود که پدافند نیرویی که ادعای توان دفاع از کشور را دارد یک هواپیمای مسافری 34 متری را با یک موشک شش متری اشتباه میگیرد و با دو شلیک موشک آنرا منفجر و 176 تن بیگناه را که اکثریت آنان از نخبه ترین ایرانیان بودند به ذغال تبدیل میکند. من آنروز شُکر کردم که به بمب اتمی دست نیافته بودیم وگرنه اشتباهی هواپیما را با موشک دارای کلاهک اتمی میزدند و یک شهر را ویران و میلیونها را به قتل میرساندند.
این مصیبت ها کم بود که برای تکمیل یک سال جهنمی، ویروس خطرناک کوید-19 (کرونا) را شاید تنها بخاطر پول کرایه هزاران مسافر چینی آلوده به ویروس و البته "واردات" کالا به ایران آوردند و شهر قم را آلوده و از آنجا همه کشور را آلوده و بیمار کردند که تا کنون به مرگ بیش از هزار تن منجر شده که ادامه دارد. هواپیمای ناقل ویروس کرونا تا کنون بیش از پنجاه سفر انجام داده و هنور پروازها ادامه دارد. این در حالیست که از روز نخست وزارت بهداشت خطر را اعلام کرد و خواستار توقف پروازها به چین شد. ولی پول بیش از جان مردم ارزش دارد.
هرچند که ملت ما در تمامی این چهار دهه سوگوارِ اعدام های فله ای دهه 60 و جنگ پرتلفات هشت ساله تحت مدیریت اشخاص پُرمدعای بی دانش و تجربه، قتل های زنجیره ای حکومتی دهه 70 و فاجعه دانشجویی تیر 1378 و فاجعه بزرگتر خرداد 1388 و فاجعه هنوز بزرگتر دی 1396 و کشتار بسیار بزرگتر اعتراض کنندگان آبان 1398 بوده، و مدیریت فاجعه بار زمین لرزه ها و سیل های متعدد اخیر، ملت ما دیگر اشک و آهی برایش نمانده و فقط زجر کشیده و تا کنون تحمل کرده است. با احتکار لوازم پزشکی و پیشگیری و فروش آن در بازار سیاه و ارسال به کشورهای دیگر سنگ تمام گذاشته شد.
نوروز ما امسال سیاهپوش است، چهارشنبه سوری ما سیاهپوش است همانگونه که روز ملی ستایش زن امسال ما سیاهپوش بود. ما شب چهارشنبه سوری بجای افرختن آتش و شادی، شمعی سیاه پشت پنجره رو به خیابان خواهیم افروخت تا اشک شمع نماینده اشک ما برای بیماران کرونا و برای درگذشتگان کرونا و برای تلاش پزشکان و پرستاران و کارکنان فداکار درمانگاهها و بیمارستانها که جانشان را برای نجات بیماران کرونا به خطر می اندازند باشد، برای تحویل سال شمعی سیاه خواهیم افروخت پشت پنجره رو به خیابان تا نفرت خود را از اینهمه فساد و دروغ و بی لیاقتی نشان بدهیم، و آتش آن شمع سیاه هشداری باشد بسیار روشن به مفسدان و ملت ستیزان که در چهار دهه این همه فاجعه و مرگ و فقر و فلاکت در میهن ما بر پا کرده اند.
کورش زعیم
هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم
تهران- 27 اسپند 1398خ
Forwarded from حزب ملت ایران
پیام نوروزی خسرو سیف دبیر حزب ملت ایران
نوروز پیروز
به ایران و بابل نه کشت و درود به چرخ زحل بر شدی تیره رود
هم آتش بُمردی به آ تشکده شدی تیره نوروز و جشن سِده
آنسان که ایران این مُلک اریِه وِرتر بنیان گذاری شد تا به امروز میهن عزیزمان ایران فراز و نشیب های بیشماری را پشت سر گذاشته است.
بارها و بارها مورد تازش دشمنان آزمند گُجستگ قرار گرفته و بارها ، بارها حکمرانان مُستبد و ناشایست بر اریکه ی حکمرانی آن تکیه زدند.واین همه در کنار بلایای طبیعی خشکسالی، زلزله، سیل های بنیان کن و بیماری های خانمان بر انداز بوده که از شوربختی روزگار هماره موجب آن شده تا این سرزمین تعدادی از باشندگان خود را از دست بدهد.
هم میهانان و ملت آزاده ایران
سال هزارو سیصد و نودهشت را در شرایطی پشت سر می گذاریم که میهن عزیزمان هنوز درسُوگ جانباختگان رویداد سیل و زلزله و همچنین خیزش آزادی خواهی آبان ماه و تراژدی هدف قرار گرفتن هواپیما و جانباختن دهها مسافربیگناه آن نشسته است.
هنوز زانوی غم در بغل داشتیم و غمگنانه های میهن را سوگوار بودیم که با بیماری جهانی کُرونا مواجه و تا به امروز دهها تن ازهم میهنان عزیزمان را از دست دادیم و با شرایط پیش رو بیم آن می رود که تعداد درگذشتگان این بیماری اهریمنی فزونی یابد.
اینکه این بیماری گستره ای به پهنای کره زمین را در برگرفته است یک واقعیت و اینکه کاربدستان حاکم پس از گذشت یک ماه هنوز توان مدیریت خردمندانه ی شرایط کشور را نداشته و سوِء مدیریت و نا کار آمدی آنان موجب شده تا جان میلیونها ایرانی و به ویژه کادر درمان به دلیل نداشتن حداقل های تجهیزات ایمنی و پزشکی به خطر بیافتد نیز یک واقیعت تلخ غیر قابل پذیرش است که بی گمان بانیان آن باید روزی پاسخگوی عملکرد خویش باشند.
چگونه باید پذیرفت کشوری چون ایران با چنین ثروت هنگفتی توان بر آورده کردن حداقل های درمانی و معیشتی شهروندان خود را برای یک بازه زمانی یک ماهه نداشته تا ملت ناچار نباشند که برای گذران زندگی در این وانفسای جانکاه در محل های کارخود حاضر شده و لاجرم آلوده به بیماری و چرخه ی این ویروس کشنده از حرکت باز نیاستد؟
چگونه باید انتظار داشت در چنین شرایط نابسان مدیریتی درهمه ی حوزه های کشور این بیماری ریشه کن شده تا موجب ازپای در آمدن بیشتر ایرانیان نشود؟
داریوش شاه چه نیکو می گوید
خدایا سرزمینم را از دروغ،خشکسالی و دشمن دور بدار
اینک ایران در آستانه ی بهار و نورز جمشیدی فصل سردِ مرگُ و زندگی را تجربه می کند و شگفتا شگفت در چنین شرایطی کاربدستان حاکم گویی برای رهایی از این بلای طبیعی به انتطار یک معجزه ی آسمانی نشسته درهنگامه ای که ملت به ستوه آمده ایران پنچه در پنچه ی اهریمن مرگ انداخته اند.
اما چه باک اگر گوییم این نیز بگذرد و این سرزمین جم و جمشید دگربار همچو ققنوس ازخاکستر زمانه ی سیاه سرد زمستان دهشتناک پیروزمندانه سر برون خواهد آورد و اهریمن مرگ را به سخره ی زیستی اهورایی خواهد گرفت.
هم میهن
نوروز را در شرایطی به جشن خواهیم نشست که هنوز در سوگ بیشمار هم میهنان عزیز خود چشمانمان اشکبار و اندوهگین است
اما این آموزه ی نیک نام نیاکانمان را هرگز از یاد نخواهیم برد که نوروز می آید تا سپیدی برسیاهی پیروزی یابد واین داستان راز آلود ماندگاری ایران در تاریخ است.
خسرو سیف
نوروز 1399 خورشیدی
همه ساله بخت تو پیروز باد شبان سیه بر تو نوروز باد
نوروز پیروز
به ایران و بابل نه کشت و درود به چرخ زحل بر شدی تیره رود
هم آتش بُمردی به آ تشکده شدی تیره نوروز و جشن سِده
آنسان که ایران این مُلک اریِه وِرتر بنیان گذاری شد تا به امروز میهن عزیزمان ایران فراز و نشیب های بیشماری را پشت سر گذاشته است.
بارها و بارها مورد تازش دشمنان آزمند گُجستگ قرار گرفته و بارها ، بارها حکمرانان مُستبد و ناشایست بر اریکه ی حکمرانی آن تکیه زدند.واین همه در کنار بلایای طبیعی خشکسالی، زلزله، سیل های بنیان کن و بیماری های خانمان بر انداز بوده که از شوربختی روزگار هماره موجب آن شده تا این سرزمین تعدادی از باشندگان خود را از دست بدهد.
هم میهانان و ملت آزاده ایران
سال هزارو سیصد و نودهشت را در شرایطی پشت سر می گذاریم که میهن عزیزمان هنوز درسُوگ جانباختگان رویداد سیل و زلزله و همچنین خیزش آزادی خواهی آبان ماه و تراژدی هدف قرار گرفتن هواپیما و جانباختن دهها مسافربیگناه آن نشسته است.
هنوز زانوی غم در بغل داشتیم و غمگنانه های میهن را سوگوار بودیم که با بیماری جهانی کُرونا مواجه و تا به امروز دهها تن ازهم میهنان عزیزمان را از دست دادیم و با شرایط پیش رو بیم آن می رود که تعداد درگذشتگان این بیماری اهریمنی فزونی یابد.
اینکه این بیماری گستره ای به پهنای کره زمین را در برگرفته است یک واقعیت و اینکه کاربدستان حاکم پس از گذشت یک ماه هنوز توان مدیریت خردمندانه ی شرایط کشور را نداشته و سوِء مدیریت و نا کار آمدی آنان موجب شده تا جان میلیونها ایرانی و به ویژه کادر درمان به دلیل نداشتن حداقل های تجهیزات ایمنی و پزشکی به خطر بیافتد نیز یک واقیعت تلخ غیر قابل پذیرش است که بی گمان بانیان آن باید روزی پاسخگوی عملکرد خویش باشند.
چگونه باید پذیرفت کشوری چون ایران با چنین ثروت هنگفتی توان بر آورده کردن حداقل های درمانی و معیشتی شهروندان خود را برای یک بازه زمانی یک ماهه نداشته تا ملت ناچار نباشند که برای گذران زندگی در این وانفسای جانکاه در محل های کارخود حاضر شده و لاجرم آلوده به بیماری و چرخه ی این ویروس کشنده از حرکت باز نیاستد؟
چگونه باید انتظار داشت در چنین شرایط نابسان مدیریتی درهمه ی حوزه های کشور این بیماری ریشه کن شده تا موجب ازپای در آمدن بیشتر ایرانیان نشود؟
داریوش شاه چه نیکو می گوید
خدایا سرزمینم را از دروغ،خشکسالی و دشمن دور بدار
اینک ایران در آستانه ی بهار و نورز جمشیدی فصل سردِ مرگُ و زندگی را تجربه می کند و شگفتا شگفت در چنین شرایطی کاربدستان حاکم گویی برای رهایی از این بلای طبیعی به انتطار یک معجزه ی آسمانی نشسته درهنگامه ای که ملت به ستوه آمده ایران پنچه در پنچه ی اهریمن مرگ انداخته اند.
اما چه باک اگر گوییم این نیز بگذرد و این سرزمین جم و جمشید دگربار همچو ققنوس ازخاکستر زمانه ی سیاه سرد زمستان دهشتناک پیروزمندانه سر برون خواهد آورد و اهریمن مرگ را به سخره ی زیستی اهورایی خواهد گرفت.
هم میهن
نوروز را در شرایطی به جشن خواهیم نشست که هنوز در سوگ بیشمار هم میهنان عزیز خود چشمانمان اشکبار و اندوهگین است
اما این آموزه ی نیک نام نیاکانمان را هرگز از یاد نخواهیم برد که نوروز می آید تا سپیدی برسیاهی پیروزی یابد واین داستان راز آلود ماندگاری ایران در تاریخ است.
خسرو سیف
نوروز 1399 خورشیدی
همه ساله بخت تو پیروز باد شبان سیه بر تو نوروز باد
Kourosh Zaim:
جنبش ملي شدن صنعت نفت چه دستاوردي داشت؟
كورش زعيم
روز 29 اسفند 1329، روز استقلال سياسي و اقتصادی ایران بود. استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی جدايي ناپذيرند. دهه ها بود كه دولت های ایران توان اعمال سياست مستقل اقتصادی نداشتند. سیاست اقتصادی كشور با سیاست خارجی درآمیخته بود و در جايي كه برنامه اقتصادي كشور با منافع دو کشور قدرتمند جهان که در نزدیکی ایران مستقر بودند رويارو ميشد، دولتمردان بايستي كه عقب نشيني و منافع اقتصادي كشور را فداي بقاي حكومت خودشان مي كردند. قراردادهاي زيانبار در راستای تامين منافع استراتژیک و اقتصادی كشورهاي بيگانه قدرتمند در منطقه به ما تحمیل می شد. سیاست خارجی ایران بر پایه «موازنه مثبت» بود، یعنی به هر دو ابرقدرت خارجي امتیاز داده می شد تا هر کدام برای حفظ منافع خودشان هم شده، کشور را در برابر دیگری حفاظت کند. بهمین دلیل، خواستهايی که از سوی انگلستان يا روسیه می رسید، حتا اگر به زيان منافع ملت ايران بود، كمابيش پذیرفته می شد. سیاست موازنه مثبت، همراه با بی لیاقتی و فساد دستگاه حكومتي و بی توجهی به منافع ملي، باعث افزایش چشمگیر نفوذ این دو ابر قدرت و حتا دخالت مستقیم آنها در امور داخلی کشور شده بود.
براي بیش از یک سده، ایران صحنه رقابت انگلستان و روسیه شده بود و دولتهای ایران هیچ تصمیم مستقلی نمی توانستند بگیرند. ايران در اثر بي لياقتي و فساد و بي اعتنايي حكومتها به منافع ملي، چنان ناتوان و فقير و درمانده شده بود كه اگر دو كشور قدرتمند روياروي يكديگر نبودند، اشغال و مستعمره كردن ايران كار يك روز بود. در جنگ جهاني یکم (18-1914) انگلستان به بهانه جلوگيري از پيشروي ارتش عثماني، در سال 1918 (1298 خورشيدي)، ايران را اشغال كرد. در طي سه سال و نيم كه ايران در اشغال نظامي انگلستان بود، تحقيرآميزترين رفتار را با ما روا داشتند. گراني مواد غذايي به علت جنگ جهاني، خريد گسترده غله و فراورده هاي كشاورزي و مواد خوراكي ايران توسط دولت انگلستان براي ارتش خود، خودداري انگلستان از وارد كردن غله از هندوستان و ميانرودان، جلوگيري از ورود كمكهاي غذايي امريكا به ايران و خودداري از پرداخت بهاي نفت ايران، باعث شد كه يكي از بزرگترين فاجعه هاي انساني، كه ميتوان آن را بزرگترين نسل كشي سده بيستم خواند، در ايران رخ دهد. نبودن غله و مواد خوراكي براي مردم، نبودن پول و اعتبار كافي براي واردات آنها و گراني ناشي از جنگ، قحطي بزرگ و بي سابقه اي را در ايران بوجود آورد كه در مدت دو سال بين 9 تا 10 ميليون تن از جمعيت بیست ميليونی ايران از گرسنگي و بيماري تلف شدند. با وجود اينكه كشور ما را اشغاگران آسيب فراوان زدند و تخريب كردند و بيشترين تلفات و ضايعات هر كشور ديگر در جنگ را تحمل كرديم، به علت حقير و ذليل بودن دولت ايران در آن روزها و سياست بين المللي براي سرپوش گذاشتن بر اين فاجعه بي سابقه، حتي به عنوان يك مظلوم يا قرباني هم شناخته نشديم، هيچكس به ياري ما نيامد و هيچ كشوري به ما غرامتي هم نپرداخت.
سپس، همچنانكه آغاز به خودشناسي كرده بوديم و گامهاي اوليه را برمي داشتيم، جنگ دوم جهاني (45-1939) در گرفت. انگلستان تمامي نفت مصرفی نیروی دریایی خود را بر خلاف پیمان في مابين به رایگان از ايران تامين میکرد. هزینه کارمندان انگلیسی شركت نفت را هم از حساب ایران كسر ميكرد، ايران هيچ كنترلي نسبت به اينكه چقدر نفت از چاههاي ما برداشت مي شود نداشت و هیچ گزارشی هم از اینکه چه مقدار نفت در اسکله تحویل نفتکش ها میشود به ایران نمی دادند. در حالیکه کارمندان انگلیسی در شهرک پیشرفته و مدرن آبادان با کولر و باغچه و خیابانهای آسفالته و وسیله نقلیه برای رفت و آمد زندگی میکردند، کارگران ایرانی در زاغه های حلبی در خیابانهای خاکی زندگي ميكردند و پياده سر كار مي رفتند. در روزهای بارانی، یعنی نیمی از سال، تا مچ پاهايشان در گل فرو میرفت. کارگران و خانواده هایشان برای خنک شدن در هوای 50 درجه تابستان در خمره های آب می نشستند. حمله تحقيرآميز متفقين به ايران در سال 1320، بي اجازه و بي اعتناء به دولت وقت، همه و همه نشانه آن بود كه ما لگد شده زير پاي قدرتمندان بوديم، هيچ اختياري از خود نداشتيم و حس حقارت ملي حاكي از اينكه ما هيچ هستيم، تمام وجود ما را فراگرفته بود: كه هنوز هم در اخلاق سياسي بسياري از ما تاثيرگذار است.
در تمام این مدت، مردم ایران با این توهم زندگي مي كردند که سیاست ایران را باید بیگانگان تعیین کنند، سیاستمداران ایران را بیگانگان برای حفظ منافع خود می گمارند و خود ملت هیچ نقشی در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی کشور ندارد. نماد همه این مسائل روحي، اقتصادي و سياسي، صنعت نفت بود که به عنوان بزرگترین صنعت و فعالیت اقتصادی کشور تامین کننده بخش عمده ای از بودجه کشور بود. قرارداد نفت ايران و انگلستان ادامه زنجیره امتیازدهی به بیگانگان بود بي اینک
جنبش ملي شدن صنعت نفت چه دستاوردي داشت؟
كورش زعيم
روز 29 اسفند 1329، روز استقلال سياسي و اقتصادی ایران بود. استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی جدايي ناپذيرند. دهه ها بود كه دولت های ایران توان اعمال سياست مستقل اقتصادی نداشتند. سیاست اقتصادی كشور با سیاست خارجی درآمیخته بود و در جايي كه برنامه اقتصادي كشور با منافع دو کشور قدرتمند جهان که در نزدیکی ایران مستقر بودند رويارو ميشد، دولتمردان بايستي كه عقب نشيني و منافع اقتصادي كشور را فداي بقاي حكومت خودشان مي كردند. قراردادهاي زيانبار در راستای تامين منافع استراتژیک و اقتصادی كشورهاي بيگانه قدرتمند در منطقه به ما تحمیل می شد. سیاست خارجی ایران بر پایه «موازنه مثبت» بود، یعنی به هر دو ابرقدرت خارجي امتیاز داده می شد تا هر کدام برای حفظ منافع خودشان هم شده، کشور را در برابر دیگری حفاظت کند. بهمین دلیل، خواستهايی که از سوی انگلستان يا روسیه می رسید، حتا اگر به زيان منافع ملت ايران بود، كمابيش پذیرفته می شد. سیاست موازنه مثبت، همراه با بی لیاقتی و فساد دستگاه حكومتي و بی توجهی به منافع ملي، باعث افزایش چشمگیر نفوذ این دو ابر قدرت و حتا دخالت مستقیم آنها در امور داخلی کشور شده بود.
براي بیش از یک سده، ایران صحنه رقابت انگلستان و روسیه شده بود و دولتهای ایران هیچ تصمیم مستقلی نمی توانستند بگیرند. ايران در اثر بي لياقتي و فساد و بي اعتنايي حكومتها به منافع ملي، چنان ناتوان و فقير و درمانده شده بود كه اگر دو كشور قدرتمند روياروي يكديگر نبودند، اشغال و مستعمره كردن ايران كار يك روز بود. در جنگ جهاني یکم (18-1914) انگلستان به بهانه جلوگيري از پيشروي ارتش عثماني، در سال 1918 (1298 خورشيدي)، ايران را اشغال كرد. در طي سه سال و نيم كه ايران در اشغال نظامي انگلستان بود، تحقيرآميزترين رفتار را با ما روا داشتند. گراني مواد غذايي به علت جنگ جهاني، خريد گسترده غله و فراورده هاي كشاورزي و مواد خوراكي ايران توسط دولت انگلستان براي ارتش خود، خودداري انگلستان از وارد كردن غله از هندوستان و ميانرودان، جلوگيري از ورود كمكهاي غذايي امريكا به ايران و خودداري از پرداخت بهاي نفت ايران، باعث شد كه يكي از بزرگترين فاجعه هاي انساني، كه ميتوان آن را بزرگترين نسل كشي سده بيستم خواند، در ايران رخ دهد. نبودن غله و مواد خوراكي براي مردم، نبودن پول و اعتبار كافي براي واردات آنها و گراني ناشي از جنگ، قحطي بزرگ و بي سابقه اي را در ايران بوجود آورد كه در مدت دو سال بين 9 تا 10 ميليون تن از جمعيت بیست ميليونی ايران از گرسنگي و بيماري تلف شدند. با وجود اينكه كشور ما را اشغاگران آسيب فراوان زدند و تخريب كردند و بيشترين تلفات و ضايعات هر كشور ديگر در جنگ را تحمل كرديم، به علت حقير و ذليل بودن دولت ايران در آن روزها و سياست بين المللي براي سرپوش گذاشتن بر اين فاجعه بي سابقه، حتي به عنوان يك مظلوم يا قرباني هم شناخته نشديم، هيچكس به ياري ما نيامد و هيچ كشوري به ما غرامتي هم نپرداخت.
سپس، همچنانكه آغاز به خودشناسي كرده بوديم و گامهاي اوليه را برمي داشتيم، جنگ دوم جهاني (45-1939) در گرفت. انگلستان تمامي نفت مصرفی نیروی دریایی خود را بر خلاف پیمان في مابين به رایگان از ايران تامين میکرد. هزینه کارمندان انگلیسی شركت نفت را هم از حساب ایران كسر ميكرد، ايران هيچ كنترلي نسبت به اينكه چقدر نفت از چاههاي ما برداشت مي شود نداشت و هیچ گزارشی هم از اینکه چه مقدار نفت در اسکله تحویل نفتکش ها میشود به ایران نمی دادند. در حالیکه کارمندان انگلیسی در شهرک پیشرفته و مدرن آبادان با کولر و باغچه و خیابانهای آسفالته و وسیله نقلیه برای رفت و آمد زندگی میکردند، کارگران ایرانی در زاغه های حلبی در خیابانهای خاکی زندگي ميكردند و پياده سر كار مي رفتند. در روزهای بارانی، یعنی نیمی از سال، تا مچ پاهايشان در گل فرو میرفت. کارگران و خانواده هایشان برای خنک شدن در هوای 50 درجه تابستان در خمره های آب می نشستند. حمله تحقيرآميز متفقين به ايران در سال 1320، بي اجازه و بي اعتناء به دولت وقت، همه و همه نشانه آن بود كه ما لگد شده زير پاي قدرتمندان بوديم، هيچ اختياري از خود نداشتيم و حس حقارت ملي حاكي از اينكه ما هيچ هستيم، تمام وجود ما را فراگرفته بود: كه هنوز هم در اخلاق سياسي بسياري از ما تاثيرگذار است.
در تمام این مدت، مردم ایران با این توهم زندگي مي كردند که سیاست ایران را باید بیگانگان تعیین کنند، سیاستمداران ایران را بیگانگان برای حفظ منافع خود می گمارند و خود ملت هیچ نقشی در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی کشور ندارد. نماد همه این مسائل روحي، اقتصادي و سياسي، صنعت نفت بود که به عنوان بزرگترین صنعت و فعالیت اقتصادی کشور تامین کننده بخش عمده ای از بودجه کشور بود. قرارداد نفت ايران و انگلستان ادامه زنجیره امتیازدهی به بیگانگان بود بي اینک
ه منافع چندانی برای اقتصاد کشور، رشد صنعتی، اشتغال و رفاه داشته باشد. منابع ما را می بردند، شرايط شراكت را به ما تحميل ميكردند، در شراکت خود با ما تقلب میکردند، و با دخالت در امور داخلی کشور ما را تحمیق نیز میکردند. همه اینها را مصدق و جبهه ملی ایران سد راه پیشرفت کشور می دید. درآمد ما از نفت آنقدر ناچیز بود که فقط اقتصاد ما را معتاد به خود میکرد بي اینکه تاثیری در رشد صنعتی، تولید ملی و اشتغال داشته باشد. رفتار دولت انگلستان در ایران و نسبت به ایرانیان آنقدر تحقیرآمیز بود که اراده ملی و روحیه استقلال طلبی ملت ما را درهم شکسته بود.
مصدق از این ذهنیت حقارت آمیز و تسلیم در برابر اراده بیگانگان بخوبی آگاه بود و میدانست که برای ایجاد تحول در کشور، نخست باید اعتماد به نفس ملی و تاریخی مردم را باز گرداند و به آنان ثابت کند که میتوان حاکم بر سرنوشت خود بود. برای این کار می بایستی که با قدرتمندترین و بانفوذترین کشوری که عامل ایجاد این عقده حقارت شده بود رویارو شود و آن را شکست بدهد. از اینرو، مصدق برای حفظ منافع ایران، سیاست خارجی «موازنه منفی» را پیش گرفت، یعنی به هیچ کشوری امتیاز نمی دهیم، خود سیاست خود را تعیین و خود بر منابع خود مدیریت می کنیم. یک ماده بسیار مهم قانون ملی شدن این بود که اکتشاف، استخراج و بهره برداری و فروش نفت در سراسر ایران با خود ما باشد، یعنی هیچ کشوری نمیتواند ادعایی یا امتیازی داشته باشد.
مصدق میخواست ذهنیت دولتمداران و ملت را که همه سیاست های ایران، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی، توسط بيگانگان انجام میگیرد، بشکند. نهضت ملی کردن صنعت نفت، فقط کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع نفت کشور نبود، بلکه زمینه را برای استقلال اقتصادی و سیاسی کشور فراهم می نمود. در دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت، مصدق برای نخستین بار در تاریخ، کشور را دارای یک دولت ملی و مردمی کرد. او همچنین با ملی کردن صنعت نفت و شکست دادن یک ابرقدرت مدعی، به مردم نشان داد که میتوانند به رای خود و اراده خود اعتماد داشته باشند.
در زمینه اقتصاد، مصدق سنگ بنای یک اقتصاد وابسته به تولید صنعتی و کشاورزی و صادرات را گذاشت و ثابت کرد که بی درآمد نفت، وقتي كشور از همه جهت تحريم شده بود و نفت ايران مشتري نداشت، هم میشود کشور را بخوبي اداره کرد. اگر همین بی اهمیت شدن درآمد نفت برای هزینه های جاری، و تکیه بر تولید داخلی، ادامه می یافت و از درآمد نفت فقط برای سرمایه گذاری، نه هزینه های جاری، استفاده می شد، کشور ما اکنون شاید یکی از پنج قدرت اقتصادی جهان می بود. این صدها میلیارد دلار درآمد نفت که ما اكنون به آن مي نازيم، ولي آن را به بدترين وجهي غارت و تلف كرده ايم، دستاورد جنبش ملی کردن صنعت نفت و سیاستهای خردمندانه مصدق و دولت اوست. اگر اين نزدیک دو هزار ميليارد دلار بدست آمده در دوران چهار دهه جمهوری سلامی بجاي دزدی، اتلاف یا فرار به کشورهای بیگانه، صرف توسعه صنعت و زیرساختهای این کشور میشد، ما اکنون در کجای نقشه میبودیم؟ ولی همان قدرتهایی که 68 سال پیش ما را از دموکراسی نوپایمان و آزادیهای مدنی و بشری محروم نمودند، چهل سال پیش شرایطی بسیار بدتر و ویرانی اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و بین المللی را بر ما تحمیل کردند. آیا ما بیدار شده ایم که آن ایرانی باشیم که باید باشیم؟
كورش زعيم
هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم
29 اسپند 1398
مصدق از این ذهنیت حقارت آمیز و تسلیم در برابر اراده بیگانگان بخوبی آگاه بود و میدانست که برای ایجاد تحول در کشور، نخست باید اعتماد به نفس ملی و تاریخی مردم را باز گرداند و به آنان ثابت کند که میتوان حاکم بر سرنوشت خود بود. برای این کار می بایستی که با قدرتمندترین و بانفوذترین کشوری که عامل ایجاد این عقده حقارت شده بود رویارو شود و آن را شکست بدهد. از اینرو، مصدق برای حفظ منافع ایران، سیاست خارجی «موازنه منفی» را پیش گرفت، یعنی به هیچ کشوری امتیاز نمی دهیم، خود سیاست خود را تعیین و خود بر منابع خود مدیریت می کنیم. یک ماده بسیار مهم قانون ملی شدن این بود که اکتشاف، استخراج و بهره برداری و فروش نفت در سراسر ایران با خود ما باشد، یعنی هیچ کشوری نمیتواند ادعایی یا امتیازی داشته باشد.
مصدق میخواست ذهنیت دولتمداران و ملت را که همه سیاست های ایران، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی، توسط بيگانگان انجام میگیرد، بشکند. نهضت ملی کردن صنعت نفت، فقط کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع نفت کشور نبود، بلکه زمینه را برای استقلال اقتصادی و سیاسی کشور فراهم می نمود. در دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت، مصدق برای نخستین بار در تاریخ، کشور را دارای یک دولت ملی و مردمی کرد. او همچنین با ملی کردن صنعت نفت و شکست دادن یک ابرقدرت مدعی، به مردم نشان داد که میتوانند به رای خود و اراده خود اعتماد داشته باشند.
در زمینه اقتصاد، مصدق سنگ بنای یک اقتصاد وابسته به تولید صنعتی و کشاورزی و صادرات را گذاشت و ثابت کرد که بی درآمد نفت، وقتي كشور از همه جهت تحريم شده بود و نفت ايران مشتري نداشت، هم میشود کشور را بخوبي اداره کرد. اگر همین بی اهمیت شدن درآمد نفت برای هزینه های جاری، و تکیه بر تولید داخلی، ادامه می یافت و از درآمد نفت فقط برای سرمایه گذاری، نه هزینه های جاری، استفاده می شد، کشور ما اکنون شاید یکی از پنج قدرت اقتصادی جهان می بود. این صدها میلیارد دلار درآمد نفت که ما اكنون به آن مي نازيم، ولي آن را به بدترين وجهي غارت و تلف كرده ايم، دستاورد جنبش ملی کردن صنعت نفت و سیاستهای خردمندانه مصدق و دولت اوست. اگر اين نزدیک دو هزار ميليارد دلار بدست آمده در دوران چهار دهه جمهوری سلامی بجاي دزدی، اتلاف یا فرار به کشورهای بیگانه، صرف توسعه صنعت و زیرساختهای این کشور میشد، ما اکنون در کجای نقشه میبودیم؟ ولی همان قدرتهایی که 68 سال پیش ما را از دموکراسی نوپایمان و آزادیهای مدنی و بشری محروم نمودند، چهل سال پیش شرایطی بسیار بدتر و ویرانی اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و بین المللی را بر ما تحمیل کردند. آیا ما بیدار شده ایم که آن ایرانی باشیم که باید باشیم؟
كورش زعيم
هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم
29 اسپند 1398
پیام نوروزی بانوی مبارز گیتی_پورفاضل شاعر، وکیل برجسته دادگستری و عضو شورای مرکزی و هیت رهبری جبهه ملی ایران (سامان ششم )واز امضاکنندگان بیانیه ۱۴ تن بانوان کنشگر مدنی ایران
Forwarded from حزب ملت ایران
پاینده ایران ای آفریدگار پاک
ترا پرستش میکنم و از تو یاری میجویم
اطلاعیه
با اندوه فراوان پروفسور «حسن اکبرزاده» از فرزندان نهضت ملی ایران، پژوهشگر و ریاضیدان نامدار ایرانی در شهر پاریس درگذشت. زنده یاد حسن اکبرزاده متولد ۱۳۰۶ و دارای دکترای علوم ریاضی از دانشگاه سوربن فرانسه بود. در سپتامبر ۱۹۹۲ از سوی مرکز تحقیقات علمی فرانسه، مدال درجه یک علمی دریافت کرد. او دارای آثاری گرانبها در زمینه هندسه و ریاضیات است. یادش گرامی باد. درگذشت ایشان را به خانواده محترم اکبرزاده و همه باورمندان نهضت ملی ایران دلآرامی میگوییم.
حزب ملت ایران
تهران- 4 فروردین 1399
ترا پرستش میکنم و از تو یاری میجویم
اطلاعیه
با اندوه فراوان پروفسور «حسن اکبرزاده» از فرزندان نهضت ملی ایران، پژوهشگر و ریاضیدان نامدار ایرانی در شهر پاریس درگذشت. زنده یاد حسن اکبرزاده متولد ۱۳۰۶ و دارای دکترای علوم ریاضی از دانشگاه سوربن فرانسه بود. در سپتامبر ۱۹۹۲ از سوی مرکز تحقیقات علمی فرانسه، مدال درجه یک علمی دریافت کرد. او دارای آثاری گرانبها در زمینه هندسه و ریاضیات است. یادش گرامی باد. درگذشت ایشان را به خانواده محترم اکبرزاده و همه باورمندان نهضت ملی ایران دلآرامی میگوییم.
حزب ملت ایران
تهران- 4 فروردین 1399
هم میهنان
روز گذشته بیانیه ای تحت عنوان، تشکیل کمیته امدادملی،منتشر شد که سه تن از اعضاء جبهه ملی ایران نیز از امضاء کنندگان آن بودند که در افکار عمومی اینگونه تداعی شده که چنین اقدامی مورد تایید جبهه ملی ایران می باشد.
لازم به توضیح است که حضور این عزیزان به صفت شخصی بوده و اساسا شورای مرکزی و هیت رهبری جبهه ملی ایران نسبت به تشکیل چنین مجموعه ای آکاهی نداشته و تشکیل چنین جریانی به هیچ عنوان مورد تایید نمی باشد.
جمال درودی
هیئت رهبری جبهه ملی
ایران(سامان ششم)
16 فروردین 1399
روز گذشته بیانیه ای تحت عنوان، تشکیل کمیته امدادملی،منتشر شد که سه تن از اعضاء جبهه ملی ایران نیز از امضاء کنندگان آن بودند که در افکار عمومی اینگونه تداعی شده که چنین اقدامی مورد تایید جبهه ملی ایران می باشد.
لازم به توضیح است که حضور این عزیزان به صفت شخصی بوده و اساسا شورای مرکزی و هیت رهبری جبهه ملی ایران نسبت به تشکیل چنین مجموعه ای آکاهی نداشته و تشکیل چنین جریانی به هیچ عنوان مورد تایید نمی باشد.
جمال درودی
هیئت رهبری جبهه ملی
ایران(سامان ششم)
16 فروردین 1399
Forwarded from حزب ملت ایران
پاینده ایران
"نه شرقی، نه غربی" یا (شرقیِ شرقی)؟
"خطاهای بشری اول رهگذرند، بعد میهمان و چندی نمیگذرد، صاحب خانه میشوند."
«ولتر»
هم میهن؛
امروزه شعارهای بنیادین هر جامعه به ژستهای میان تهی در دست حکومتها مبدل شدهاند. در جریان پیروزی مردم در بهمن 57 برای نیل بهسامانی مردم سالار، شعار هوشمندانه و راهبردی "نه شرقی، نه غربی" که با الهام از نظریهی موفق "موازنه منفی دکتر مصدق" به درستی انتخاب شد، عمل به آن به مرور رنگ باخت و آن جز شعاری بر سر در "خانه دیپلماسی کشور" از سوی کاربدستان جمهوری اسلامی جدی گرفته نشد و با دریغ در عمل به شرقی شرقی مبدل شد و میزان وابستگی کشور که (حاصل ندانم کاریهایشان در درازای چهل سال گذشته است) در رویارویی با دولت های چین و روسیه (با توجه به سابقه مراودات فی مابین) توانایی چانهزنی حتا در گرفتن حقوق مسلم ملت را نداریم که تاریخ سرشار از شواهد مبرهن این وابستگی به روسیه (رژیم حقوقی دریای کاسپین، عودت بلادرنگ خبرنگار روسی زن متهم به جاسوسی، استفاده از فضای کشور به هواپیماهای نظامی روسی و ...) و در رابطه با چین (انعقاد قراردادهای یک جانبه اقتصادی- نفتی و ...) و این اواخر ویروس کرونا و هیاهو و دخالت چین در امور داخلی کشورمان که دوران قاجار را تداعی میکند که سفارتخانه های روسیه و یا انگلیس برای دولتهای ایران، خط مشی تعیین میکردند. شگفت انگیز است سخنگوی وزارت بهداشت برحسب وظیفه و به درستی نکته ای علمی را بر اساس تجربه و یافته های کادر قابل احترام و زحمتکش پزشکی و بهداشت کشور بیان کرده است که به جای تشویق و قدردانی از ایشان و کادر پزشکی، با هجوم از سوی افرادی به اصطلاح "خودجوش" مواجه میشوند که با دریغ، آنها را فقط میتوان مدافعان کشور چین تصور کرد.
چگونه است که به خاطر اعلام نتیجه پژوهش علمی که از زبان سخنگوی رسمی نهاد بهداشت دولت که تنها ارگان صلاحیتدار کشور در این امر است، از سوی سفیر چین، مورد اعتراض قرار میگیرد و متاسفانه سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، از موضع غیر دیپلماتیک سفیر چین و معترضان "سرخود" حمایت میکند. آیا این گونه رفتار جمهوری اسلامی با دو کشور روسیه و چین، میتوان نام دیگری جز وابستگی نهاد که خود نتیجه ی سیاست داخلی و خارجی پر اشتباه کاربدستان جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته است که به جایی رسیده اند از ترس عقربهای جراره به مارهای غاشیه پناه برده و منافع ملی را فدای سیاستهای ضد ملی خود کرده اند و در حالی که تنها راه بازگشت به نه شرقی، نه غربی ابهت واقعی است. پس از چهل سال آزمون و خطا در اداره کشور، باید آموخته باشند که:
"از بیدوستی، هر دوست نمایی، دوست، نمیشود."
و با سرنوشت ملت و کشوری به قدمت هزاران سال افتخار، بازی نکنند.
هم میهنان؛ از اساسی ترین وظایف هر دولت ملی، حفظ استقلال، آزادی، اجرای عدالت و امنیت اجتماعی و سلامت و آموزش است که نباید به هر دلیل به مخاطره بیافتد.
حزب ملت ایران بر این باور است: با ایجاد همبستگی ملی و حکومت قانون، میتوان هر کشوری، چه غربی چه شرقی که بخواهد به میهنمان سوء نظر داشته باشد، با دیپلماسی متکی به نیروی ملت، اقتدار گونه پاسخ داد؛ نه به پای آنها افتاد و دوستی آنها را با دادن باج به دست آورد و به خاطر اشتباه آنها مدیران لایق وظیفه شناس خود را مواخذه کرد.
ما در حزب ملت ایران به قول مشهور بر این باوریم: "ما دشمن یا دوست دایمی نداریم؛ بلکه تنها منافع ملی دایمی داریم." و بدانیم (ماکسیم گورکی) جمله ی نغزی دارد: "فراموش نکنید آنان که در وطنشان بیگانه هستند، بهترین فرزندان وطناند."
همبستگی ملی، پایندان استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی
برقرار باد حاکمیت ملی
نه شرقی، نه غربی
آزادی زندانیان سیاسی- مدنی خواست ملی است
حزب ملت ایران
تهران- 21 فروردین 1399 خورشیدی
"نه شرقی، نه غربی" یا (شرقیِ شرقی)؟
"خطاهای بشری اول رهگذرند، بعد میهمان و چندی نمیگذرد، صاحب خانه میشوند."
«ولتر»
هم میهن؛
امروزه شعارهای بنیادین هر جامعه به ژستهای میان تهی در دست حکومتها مبدل شدهاند. در جریان پیروزی مردم در بهمن 57 برای نیل بهسامانی مردم سالار، شعار هوشمندانه و راهبردی "نه شرقی، نه غربی" که با الهام از نظریهی موفق "موازنه منفی دکتر مصدق" به درستی انتخاب شد، عمل به آن به مرور رنگ باخت و آن جز شعاری بر سر در "خانه دیپلماسی کشور" از سوی کاربدستان جمهوری اسلامی جدی گرفته نشد و با دریغ در عمل به شرقی شرقی مبدل شد و میزان وابستگی کشور که (حاصل ندانم کاریهایشان در درازای چهل سال گذشته است) در رویارویی با دولت های چین و روسیه (با توجه به سابقه مراودات فی مابین) توانایی چانهزنی حتا در گرفتن حقوق مسلم ملت را نداریم که تاریخ سرشار از شواهد مبرهن این وابستگی به روسیه (رژیم حقوقی دریای کاسپین، عودت بلادرنگ خبرنگار روسی زن متهم به جاسوسی، استفاده از فضای کشور به هواپیماهای نظامی روسی و ...) و در رابطه با چین (انعقاد قراردادهای یک جانبه اقتصادی- نفتی و ...) و این اواخر ویروس کرونا و هیاهو و دخالت چین در امور داخلی کشورمان که دوران قاجار را تداعی میکند که سفارتخانه های روسیه و یا انگلیس برای دولتهای ایران، خط مشی تعیین میکردند. شگفت انگیز است سخنگوی وزارت بهداشت برحسب وظیفه و به درستی نکته ای علمی را بر اساس تجربه و یافته های کادر قابل احترام و زحمتکش پزشکی و بهداشت کشور بیان کرده است که به جای تشویق و قدردانی از ایشان و کادر پزشکی، با هجوم از سوی افرادی به اصطلاح "خودجوش" مواجه میشوند که با دریغ، آنها را فقط میتوان مدافعان کشور چین تصور کرد.
چگونه است که به خاطر اعلام نتیجه پژوهش علمی که از زبان سخنگوی رسمی نهاد بهداشت دولت که تنها ارگان صلاحیتدار کشور در این امر است، از سوی سفیر چین، مورد اعتراض قرار میگیرد و متاسفانه سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، از موضع غیر دیپلماتیک سفیر چین و معترضان "سرخود" حمایت میکند. آیا این گونه رفتار جمهوری اسلامی با دو کشور روسیه و چین، میتوان نام دیگری جز وابستگی نهاد که خود نتیجه ی سیاست داخلی و خارجی پر اشتباه کاربدستان جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته است که به جایی رسیده اند از ترس عقربهای جراره به مارهای غاشیه پناه برده و منافع ملی را فدای سیاستهای ضد ملی خود کرده اند و در حالی که تنها راه بازگشت به نه شرقی، نه غربی ابهت واقعی است. پس از چهل سال آزمون و خطا در اداره کشور، باید آموخته باشند که:
"از بیدوستی، هر دوست نمایی، دوست، نمیشود."
و با سرنوشت ملت و کشوری به قدمت هزاران سال افتخار، بازی نکنند.
هم میهنان؛ از اساسی ترین وظایف هر دولت ملی، حفظ استقلال، آزادی، اجرای عدالت و امنیت اجتماعی و سلامت و آموزش است که نباید به هر دلیل به مخاطره بیافتد.
حزب ملت ایران بر این باور است: با ایجاد همبستگی ملی و حکومت قانون، میتوان هر کشوری، چه غربی چه شرقی که بخواهد به میهنمان سوء نظر داشته باشد، با دیپلماسی متکی به نیروی ملت، اقتدار گونه پاسخ داد؛ نه به پای آنها افتاد و دوستی آنها را با دادن باج به دست آورد و به خاطر اشتباه آنها مدیران لایق وظیفه شناس خود را مواخذه کرد.
ما در حزب ملت ایران به قول مشهور بر این باوریم: "ما دشمن یا دوست دایمی نداریم؛ بلکه تنها منافع ملی دایمی داریم." و بدانیم (ماکسیم گورکی) جمله ی نغزی دارد: "فراموش نکنید آنان که در وطنشان بیگانه هستند، بهترین فرزندان وطناند."
همبستگی ملی، پایندان استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی
برقرار باد حاکمیت ملی
نه شرقی، نه غربی
آزادی زندانیان سیاسی- مدنی خواست ملی است
حزب ملت ایران
تهران- 21 فروردین 1399 خورشیدی
بیانیه جبهه ملی ایران- اروپا درباره فاجعه کرونا در ایران
شنبه 11 آوریل 2020 | لینک کوتاه شده : http://www.jebhemelli.info/?p=12340
هموطنان آزاده،
بیماری کرونا هنوز هم در ایران قربانیان فراوانی می گیرد. باوجود فداکاریهای بیدریغ کادرهای پزشکی در مراحل گسترش سریع بیماران و درگذشتگان مبتلا به این بیماری و باوجود تایید کارایی نسبی سیستم بهداشتی ایران از سوی سازمان بهداشت جهانی، ایران یکی از کشورهایی است که به درست بودن آماری که وزارت بهداری رَسمن اعلام می کند براستی اعتمادی نیست. گذشته از پنهانکاریها و دروغهای رایج اولیه مسؤلین دولتی از زمان ورود کُوید۱۹ به قم، که امکان پیشگیری کارساز از پخش سریع این ویروس هنوز وجود داشت، کمبود وسایل ایمنی و بسیج کارآمد آنها در مراحل اولیه درمانی عملا از عهده وزارت بهداشت خارج شد. بخش بزرگی از این نوع امکانات و داروهایی که رشد تند بیماری را کُند کرده و شانس بهبود بیماران را بیشتر می نمود، برای سران نظام و نظامی ها و «داروخانه های ناصرخسرویی» از دسترس عموم خارج گردید. نقش«مافیای سپاه» در این کارزار بقدری روشن بود که در بیمارستانها علنا صحبت از عملیات «براداران قاچاقچی» می شده. تحریم های آمریکا و واکنشهای منفی، محتملا از سوی سپاه، به آمادگی کمک به بیماران از سوی موسسه جهانی و غیرانتفاعی«پزشکان بدون مرز»، دو دیگر از مشکلات پرشماری هستند که آسیبهای بیشتری به کوششهای جلوگیری از گسترش بیشتر ویروس کُویدُ۱۹ زده است.
هممیهنان،
به پنهانکاری ها و دروغگویی های مسؤلین امر، بلبشو و آشوب در امر تصمیم گیری درباره لزوم و یا عدم ادامه اجرای قرنطینه های گوناگون افزوده شده. کار بجایی رسیده که وزیر بهداری به عنوان رییس عملیات مبارزه با اپیدمی در ایران، علنا به خبرسازیها و تصمیمات نادرست و ناسازگار و غیرتخصصی رییس جمهور اعتراض می کند و وی را مسؤل جهش احتمالی آمار مبتلایان آتی میداند. بسیاری نیز در اثر گرفتاریهای روزانه و عادت به دروغهای مکرر مسؤلین با بی خیالی و واکنش کُند، خود و جامعه را به گرداب هولناکی می کشانند و بطور شایسته متوجه رویداد فاجعه در پیش رو نمی گردند.
جبهه ملی ایران(سامان ششم) افزون بر آرزوی دلارامی به بازماندگان همه درگذشتگان این بیماری و سپاس فراوان از پرستاران، پزشکان و دیگر ماموران با وجدان و ملی، از هموطنان عزیز تقاضا می کند که در درجه اول به دستورهای کادرهای پزشکی بیمارستانها و سپس تا حد ممکن به قرنطینه های بخردانه و دوراندیشانه توجه دقیق به کنند.
کار سخت است ولی ما امیدواریم که سرانجام با کوشش و احساس مسؤلیت هموطنان عزیز بلای کرونا دفع گردد تا با نیرو و همبستگی بیشتر بلای بزرگترِ جمهوری اسلامی را از کشورمان رفع نماییم.
میهنانمان از یورش بیگانه، دروغ و خشکسالی بدور باد
جبهه ملی ایران– اروپا(سامان ششم)
آدینه، ۲۲ فروردین ماه
شنبه 11 آوریل 2020 | لینک کوتاه شده : http://www.jebhemelli.info/?p=12340
هموطنان آزاده،
بیماری کرونا هنوز هم در ایران قربانیان فراوانی می گیرد. باوجود فداکاریهای بیدریغ کادرهای پزشکی در مراحل گسترش سریع بیماران و درگذشتگان مبتلا به این بیماری و باوجود تایید کارایی نسبی سیستم بهداشتی ایران از سوی سازمان بهداشت جهانی، ایران یکی از کشورهایی است که به درست بودن آماری که وزارت بهداری رَسمن اعلام می کند براستی اعتمادی نیست. گذشته از پنهانکاریها و دروغهای رایج اولیه مسؤلین دولتی از زمان ورود کُوید۱۹ به قم، که امکان پیشگیری کارساز از پخش سریع این ویروس هنوز وجود داشت، کمبود وسایل ایمنی و بسیج کارآمد آنها در مراحل اولیه درمانی عملا از عهده وزارت بهداشت خارج شد. بخش بزرگی از این نوع امکانات و داروهایی که رشد تند بیماری را کُند کرده و شانس بهبود بیماران را بیشتر می نمود، برای سران نظام و نظامی ها و «داروخانه های ناصرخسرویی» از دسترس عموم خارج گردید. نقش«مافیای سپاه» در این کارزار بقدری روشن بود که در بیمارستانها علنا صحبت از عملیات «براداران قاچاقچی» می شده. تحریم های آمریکا و واکنشهای منفی، محتملا از سوی سپاه، به آمادگی کمک به بیماران از سوی موسسه جهانی و غیرانتفاعی«پزشکان بدون مرز»، دو دیگر از مشکلات پرشماری هستند که آسیبهای بیشتری به کوششهای جلوگیری از گسترش بیشتر ویروس کُویدُ۱۹ زده است.
هممیهنان،
به پنهانکاری ها و دروغگویی های مسؤلین امر، بلبشو و آشوب در امر تصمیم گیری درباره لزوم و یا عدم ادامه اجرای قرنطینه های گوناگون افزوده شده. کار بجایی رسیده که وزیر بهداری به عنوان رییس عملیات مبارزه با اپیدمی در ایران، علنا به خبرسازیها و تصمیمات نادرست و ناسازگار و غیرتخصصی رییس جمهور اعتراض می کند و وی را مسؤل جهش احتمالی آمار مبتلایان آتی میداند. بسیاری نیز در اثر گرفتاریهای روزانه و عادت به دروغهای مکرر مسؤلین با بی خیالی و واکنش کُند، خود و جامعه را به گرداب هولناکی می کشانند و بطور شایسته متوجه رویداد فاجعه در پیش رو نمی گردند.
جبهه ملی ایران(سامان ششم) افزون بر آرزوی دلارامی به بازماندگان همه درگذشتگان این بیماری و سپاس فراوان از پرستاران، پزشکان و دیگر ماموران با وجدان و ملی، از هموطنان عزیز تقاضا می کند که در درجه اول به دستورهای کادرهای پزشکی بیمارستانها و سپس تا حد ممکن به قرنطینه های بخردانه و دوراندیشانه توجه دقیق به کنند.
کار سخت است ولی ما امیدواریم که سرانجام با کوشش و احساس مسؤلیت هموطنان عزیز بلای کرونا دفع گردد تا با نیرو و همبستگی بیشتر بلای بزرگترِ جمهوری اسلامی را از کشورمان رفع نماییم.
میهنانمان از یورش بیگانه، دروغ و خشکسالی بدور باد
جبهه ملی ایران– اروپا(سامان ششم)
آدینه، ۲۲ فروردین ماه
www.jebhemelli.info
بیانیه جبهه ملی ایران- اروپا درباره فاجعه کرونا در ایران | ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﻰ ﺍﻳﺮﺍﻥ ـ ﺍﺭﻭﭘﺎ | Jebhe Melli Iran – Europe
سایت جبهه ملی ایران - اروپا؛ نشریه روزنتی دفتر برونمرزی جبهه ملی ایران در اروپا و نشریهایست خبری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با هدف نشر و پخش مواضع، مقالات، ایدهها و افکار جبهه ملی در خارج از کشور، ایجاد ارتباط و تماس بین سازمانهای جبهه ملی ایران و ایرانیان…
به نام خداوند جانآفرین
پیام «سپاس» جبهه ملی ایران به کادر بهداشتی و درمانی کشور
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
در شرایط بحران کنونی که بیشتر کشورهای جهان با خطر شیوع ویروس کرونا و پاندمی بیماری کووید۱۹ دست و پنجه نرم میکنند و بسیاری از مردم چهارگونه جهان، به این بیماری مبتلا و شمار زیادی نیز جان باختهاند، کادر بهداشتی و درمانی ایران در همه مراکز درمانی کشور با تلاش شبانه روزی به یاری هممیهمانان شتافتهاند و تاکنون موفق به نجات جان بسیاری از مبتلایان شدهاند.
این تلاش پیگیر شبانه روزی در حالی است که به واسطه تحریمهای سیاسی و اقتصادی، تامین بسیاری از داروها و اقلام بهداشتی مورد نیاز کشور عملا یا غیرممکن و یا با دشواری روبروست، با این حال عملکرد دلسوزانه پزشکان، پرستاران و همه نیروهای شاغل در مراکز درمانی کشور، برگی درخشان از تاریخ معاصر ایران را رقم زد و الگوی خوبی از همبستگی ملی در مواجهه با بحرانی فراگیر پیش روی نسلهای آینده نهاد.
در چنین شرایطی، جبهه ملی ایران برخود بایسته میداند که همه توان علمی، مادی و معنوی خود را در همافزایی با تلاشگران عرصه سلامت ملی اعلام دارد.
افزون بر این، از همه مدیران و نهادهای دولتی خواستاریم که با مدیریت درست منابع انسانی از فشار موجود بر کادر درمانی کشور کاسته و امکان تامین مطلوب نیازهای اولیه خانوادههای آنان را مد نظر قرار دهند.
همچنین در شرایط بحرانی موجود بر یکایک شهروندان ایرانی بایسته است که نهایت همکاری با کادر درمانی کشور را در رعایت اصول بهداشتی و طرح فاصله گذاری اجتماعی به عمل آورند، تا ایران و ایرانی به زودی این بحران فراگیر را با همبستگی ملی پشت سر بگذارد.
جبهه ملی ایران (سامان ششم)
۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۹
پیام «سپاس» جبهه ملی ایران به کادر بهداشتی و درمانی کشور
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
در شرایط بحران کنونی که بیشتر کشورهای جهان با خطر شیوع ویروس کرونا و پاندمی بیماری کووید۱۹ دست و پنجه نرم میکنند و بسیاری از مردم چهارگونه جهان، به این بیماری مبتلا و شمار زیادی نیز جان باختهاند، کادر بهداشتی و درمانی ایران در همه مراکز درمانی کشور با تلاش شبانه روزی به یاری هممیهمانان شتافتهاند و تاکنون موفق به نجات جان بسیاری از مبتلایان شدهاند.
این تلاش پیگیر شبانه روزی در حالی است که به واسطه تحریمهای سیاسی و اقتصادی، تامین بسیاری از داروها و اقلام بهداشتی مورد نیاز کشور عملا یا غیرممکن و یا با دشواری روبروست، با این حال عملکرد دلسوزانه پزشکان، پرستاران و همه نیروهای شاغل در مراکز درمانی کشور، برگی درخشان از تاریخ معاصر ایران را رقم زد و الگوی خوبی از همبستگی ملی در مواجهه با بحرانی فراگیر پیش روی نسلهای آینده نهاد.
در چنین شرایطی، جبهه ملی ایران برخود بایسته میداند که همه توان علمی، مادی و معنوی خود را در همافزایی با تلاشگران عرصه سلامت ملی اعلام دارد.
افزون بر این، از همه مدیران و نهادهای دولتی خواستاریم که با مدیریت درست منابع انسانی از فشار موجود بر کادر درمانی کشور کاسته و امکان تامین مطلوب نیازهای اولیه خانوادههای آنان را مد نظر قرار دهند.
همچنین در شرایط بحرانی موجود بر یکایک شهروندان ایرانی بایسته است که نهایت همکاری با کادر درمانی کشور را در رعایت اصول بهداشتی و طرح فاصله گذاری اجتماعی به عمل آورند، تا ایران و ایرانی به زودی این بحران فراگیر را با همبستگی ملی پشت سر بگذارد.
جبهه ملی ایران (سامان ششم)
۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۹
به نام خداوند جان و خرد
تامین منابع مالی برای عبور از بحران کرونا نیازمند تخصیص بخشی از درآمد یا بودجه نهادهای حکومتی است.
در شرایط کنونی که کشور با شیوع ویروس کرونا مواجه است، جبهه ملی ایران در راستای منافع ملی و حفظ جان شهروندان ایرانی و کاستن از تبعات منفی اقتصادی بحران فعلی، خواستار توجه مردم و نهادهای حکومتی به موارد زیر است:
۱- در این شرایط بحرانی، با همه تلاشی که کادر بهداشت و درمان کشور برای نجات جان شهروندان، با مایهگذاشتن از جان خود داشته است، متاسفانه شاهد جانباختن هزاران تن از هممیهنان بودهایم، لذا طبق نظر کارشناسان بهداشت، رعایت اصول قرنطینه خانگی و تداوم فاصلهگذاری فیزیکی (اجتماعی) تا رفع کامل خطر شیوع بیماری، برای همه مردم و نهادهای دولتی و غیر دولتی لازم است.
۲- اگرچه به نظر میرسد برای تامین مالی بخشی از هزینههای مبارزه با کرونا، اخذ وام از بانک جهانی سادهترین گزینه است اما با وجود تحریمها و فشارهای اقتصادی، تحمیل استقراض خارجی به بدنه اقتصاد کشور میتواند زمینه وابستگی و تضعیف بیشتر اقتصاد را فراهم کند و همچنین شبهات هزینهکرد ناموجه مبالغ استقراضی را دامن بزند.
لذا پیشنهاد میشود به جای اتکا به منابع مالی خارجی، از ظرفیت منابع مالی داخلی به صورت قانونی برای تامین بخشی از هزینهها و پرداخت خسارات قرنطینه به مردم استفاده شود.
براین پایه، از نهاد قانونگذاری کشور انتظار میرود با تصویب یک طرح فوری، بخشی از بودجه سالانه نهادها و بنیادهای فرهنگی و مذهبی حاکمیتی (مندرج در قانون بودجه سال جاری) را که مستقیما از بودجه عمومی کشور ارتزاق می کنند، کسر نموده و برای جبران هزینههای بحران کنونی اختصاص دهد و همچنین، بستر قانونی و شفاف تخصیص بخشی از درآمد نهادهایی همچون آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان را برای تامین هزینههای مقابله با بحران کرونا فراهم آورد تا در اختیار دستگاههای اجرایی قرار گیرد.
۳- از دولت و همه نهادهای اجرایی زیر مجموعه آن انتظار میرود هرگونه بودجهای که به این منظور پس از تصویب و طی مراحل قانونی، در اختیار میگیرد با نظارت دقیق و شفافیت مالی هزینه کند و از اتلاف این منابع و هزینهکرد نابجا و فساد احتمالی به هر شکل ممکن پیشگیری کند.
قطعا کسب اعتماد ملی، برای حفظ همبستگی ملی و مقابله همگانی با بحران کرونا ضرورتی انکارناپذیر است.
جبهه ملی ایران (سامان ششم)
۲۶فروردینماه ۱۳۹۹
تامین منابع مالی برای عبور از بحران کرونا نیازمند تخصیص بخشی از درآمد یا بودجه نهادهای حکومتی است.
در شرایط کنونی که کشور با شیوع ویروس کرونا مواجه است، جبهه ملی ایران در راستای منافع ملی و حفظ جان شهروندان ایرانی و کاستن از تبعات منفی اقتصادی بحران فعلی، خواستار توجه مردم و نهادهای حکومتی به موارد زیر است:
۱- در این شرایط بحرانی، با همه تلاشی که کادر بهداشت و درمان کشور برای نجات جان شهروندان، با مایهگذاشتن از جان خود داشته است، متاسفانه شاهد جانباختن هزاران تن از هممیهنان بودهایم، لذا طبق نظر کارشناسان بهداشت، رعایت اصول قرنطینه خانگی و تداوم فاصلهگذاری فیزیکی (اجتماعی) تا رفع کامل خطر شیوع بیماری، برای همه مردم و نهادهای دولتی و غیر دولتی لازم است.
۲- اگرچه به نظر میرسد برای تامین مالی بخشی از هزینههای مبارزه با کرونا، اخذ وام از بانک جهانی سادهترین گزینه است اما با وجود تحریمها و فشارهای اقتصادی، تحمیل استقراض خارجی به بدنه اقتصاد کشور میتواند زمینه وابستگی و تضعیف بیشتر اقتصاد را فراهم کند و همچنین شبهات هزینهکرد ناموجه مبالغ استقراضی را دامن بزند.
لذا پیشنهاد میشود به جای اتکا به منابع مالی خارجی، از ظرفیت منابع مالی داخلی به صورت قانونی برای تامین بخشی از هزینهها و پرداخت خسارات قرنطینه به مردم استفاده شود.
براین پایه، از نهاد قانونگذاری کشور انتظار میرود با تصویب یک طرح فوری، بخشی از بودجه سالانه نهادها و بنیادهای فرهنگی و مذهبی حاکمیتی (مندرج در قانون بودجه سال جاری) را که مستقیما از بودجه عمومی کشور ارتزاق می کنند، کسر نموده و برای جبران هزینههای بحران کنونی اختصاص دهد و همچنین، بستر قانونی و شفاف تخصیص بخشی از درآمد نهادهایی همچون آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان را برای تامین هزینههای مقابله با بحران کرونا فراهم آورد تا در اختیار دستگاههای اجرایی قرار گیرد.
۳- از دولت و همه نهادهای اجرایی زیر مجموعه آن انتظار میرود هرگونه بودجهای که به این منظور پس از تصویب و طی مراحل قانونی، در اختیار میگیرد با نظارت دقیق و شفافیت مالی هزینه کند و از اتلاف این منابع و هزینهکرد نابجا و فساد احتمالی به هر شکل ممکن پیشگیری کند.
قطعا کسب اعتماد ملی، برای حفظ همبستگی ملی و مقابله همگانی با بحران کرونا ضرورتی انکارناپذیر است.
جبهه ملی ایران (سامان ششم)
۲۶فروردینماه ۱۳۹۹
آگاهی نامه
آگاه شدیم منوچهر فاضل، هموند و مسوول دفتر اروپایی حزب ملت ایران، و یکی از مبارزان راه ازادی و پیشگامان حمایت از حقوق صنفی روزنامه نگاران، دور از وطن دار فانی را وداع گفته اند.
درگذشت این شخصیت ارزنده را که از رهروان راه مصدق بزرگ بود، به خانواده ارجمند و بازماندگان گرامی اش و نیز به هم سنگران او در حزب ملت ایران و جامعه مطبوعات ایران عزیز دل ارامی گفته و شادی روانش را آرزومندیم.
جبهه ملی ایران( سامان ششم )
28 فروردین 1399
پروفسور حسن امین(شورای مرکزی)
مهندس محمد اویسی (شورای مرکزی)دکتر هرمیداس باوند(هیت رهبری)
بانو گیتی پور فاضل(هیئت رهبری)
دکتر علی رشیدی(هیئت رهبری)
جمال درودی(هیئت رهبری)
مهندس اشکان رضوی(شورای مرکزی)
مهندس کورش زعیم(هیئت رهبری)
دکتر شاهین سپنتا(شورای مرکزی)
علی شجاع (شورای مرکزی)
دکتر حمید شمس(شورای مرکزی)
ناصر کمیلیان(شورای مرکزی)
مهندس مجتبی موسوی(شورای مرکزی)
آگاه شدیم منوچهر فاضل، هموند و مسوول دفتر اروپایی حزب ملت ایران، و یکی از مبارزان راه ازادی و پیشگامان حمایت از حقوق صنفی روزنامه نگاران، دور از وطن دار فانی را وداع گفته اند.
درگذشت این شخصیت ارزنده را که از رهروان راه مصدق بزرگ بود، به خانواده ارجمند و بازماندگان گرامی اش و نیز به هم سنگران او در حزب ملت ایران و جامعه مطبوعات ایران عزیز دل ارامی گفته و شادی روانش را آرزومندیم.
جبهه ملی ایران( سامان ششم )
28 فروردین 1399
پروفسور حسن امین(شورای مرکزی)
مهندس محمد اویسی (شورای مرکزی)دکتر هرمیداس باوند(هیت رهبری)
بانو گیتی پور فاضل(هیئت رهبری)
دکتر علی رشیدی(هیئت رهبری)
جمال درودی(هیئت رهبری)
مهندس اشکان رضوی(شورای مرکزی)
مهندس کورش زعیم(هیئت رهبری)
دکتر شاهین سپنتا(شورای مرکزی)
علی شجاع (شورای مرکزی)
دکتر حمید شمس(شورای مرکزی)
ناصر کمیلیان(شورای مرکزی)
مهندس مجتبی موسوی(شورای مرکزی)