roya film.mp4
22.3 MB
@jamtorbat
قسمتی کوتاه از اجرای استاد سلیمان تروند در برنامه روز حمل و نقل
تصویربرداری شرکت سینمایی رویا فیلم جام
@jamtorbat
قسمتی کوتاه از اجرای استاد سلیمان تروند در برنامه روز حمل و نقل
تصویربرداری شرکت سینمایی رویا فیلم جام
@jamtorbat
عروس :خودت بگو خلافت چیه؟
داماد :فقط ادامس زیاد میجوم.
آدامس !!!! حالا چرا آدامس میجوی ؟
بو سیگارو از بین میبره
مگه سیگار میکشی؟
اره بعد از عرق حال میده
مگه عرق میخوری؟
اره گیرایی تریاک رو زیاد میکنه
مگه تریاک میکشی؟
اره از بیکاری بهتره
@jamtorbat
مگه بیکاری؟
اره خوب همیشه که نمیشه دزدی کرد
مگه دزدی هم میکنی ؟
نه بعد اینکه از زندان اومدم بیرون دیگه دزدی نکردم .
مگه زندان بودی ؟
الکی فرستادنم اون تو . من که نکشتم طرف رو ...
داماد :فقط ادامس زیاد میجوم.
آدامس !!!! حالا چرا آدامس میجوی ؟
بو سیگارو از بین میبره
مگه سیگار میکشی؟
اره بعد از عرق حال میده
مگه عرق میخوری؟
اره گیرایی تریاک رو زیاد میکنه
مگه تریاک میکشی؟
اره از بیکاری بهتره
@jamtorbat
مگه بیکاری؟
اره خوب همیشه که نمیشه دزدی کرد
مگه دزدی هم میکنی ؟
نه بعد اینکه از زندان اومدم بیرون دیگه دزدی نکردم .
مگه زندان بودی ؟
الکی فرستادنم اون تو . من که نکشتم طرف رو ...
👍1
سه چیز برای شاد بودن حیاتی است :
کاری برای انجام دادن
کسی برای دوست داشتن
و امید به فرداهایی بهتر
@jamtorbat
کاری برای انجام دادن
کسی برای دوست داشتن
و امید به فرداهایی بهتر
@jamtorbat
شعرطنز
#بیکار
رتبه ی کنکور را کردم خراب
هم خجالت میکشیدم هم عذاب
چونکه از کنکور گشتم ناامید
درسرم افتاد یک فکری جدید
من فقط میخواستم یک مدرکی
هر کجا باشد و حتی پولکی!!
مدرک وامانده می آید به کار
خاصّه وقتی که بیاید خواستگار!!
بنده بی کنکور دانشجو شدم
کم کَمک خوش تیپ و هم خوشبو شدم
ساده بودم ترم اول ، سر به زیر
درس می خواندم در اول ناگزیر
نرم نرمک درس را کردم رها
با رفیقان رفتم و هرجا صفا
من که از سیگار می آمد بدم
اهلِ قلیانِ دو سیب آخر شدم
مثل بعضی تیغ بر اَبرو زدم
ریش خودرا هم زِ یک پهلو زدم
گاهی از بهر قیافه یاکه پُز
ریش خود را میزدم چون ریشِ بُز
عاقبت القصّه درسم شد تمام
گرچه بیکارم به جان شاغلام
هرطرف در جستجوی شغل و کار
رفتم و آبی نیامد بر مدار
بنده بیکارم و در این چند سال
دست من خالیست از مال و منال
رُفت و روب وشستن و پارو کشی
دکترم در رشته ی جارو کشی!!
باز هم با اینهمه دارم امید
تاکه "روحانی"است در دستش کلید
گفته او ای بز نمیری تا بهار
کُمبزه می آید و شاید خیار
عبدالرحمن قنبری
تربت جام ۱۳۹۵/۹/۲۹
@jamtorbat
#بیکار
رتبه ی کنکور را کردم خراب
هم خجالت میکشیدم هم عذاب
چونکه از کنکور گشتم ناامید
درسرم افتاد یک فکری جدید
من فقط میخواستم یک مدرکی
هر کجا باشد و حتی پولکی!!
مدرک وامانده می آید به کار
خاصّه وقتی که بیاید خواستگار!!
بنده بی کنکور دانشجو شدم
کم کَمک خوش تیپ و هم خوشبو شدم
ساده بودم ترم اول ، سر به زیر
درس می خواندم در اول ناگزیر
نرم نرمک درس را کردم رها
با رفیقان رفتم و هرجا صفا
من که از سیگار می آمد بدم
اهلِ قلیانِ دو سیب آخر شدم
مثل بعضی تیغ بر اَبرو زدم
ریش خودرا هم زِ یک پهلو زدم
گاهی از بهر قیافه یاکه پُز
ریش خود را میزدم چون ریشِ بُز
عاقبت القصّه درسم شد تمام
گرچه بیکارم به جان شاغلام
هرطرف در جستجوی شغل و کار
رفتم و آبی نیامد بر مدار
بنده بیکارم و در این چند سال
دست من خالیست از مال و منال
رُفت و روب وشستن و پارو کشی
دکترم در رشته ی جارو کشی!!
باز هم با اینهمه دارم امید
تاکه "روحانی"است در دستش کلید
گفته او ای بز نمیری تا بهار
کُمبزه می آید و شاید خیار
عبدالرحمن قنبری
تربت جام ۱۳۹۵/۹/۲۹
@jamtorbat
🌷به سلامتی ما عکاسان وفیلمبردارن که اینقدر پشت دوربین بودیم ودیده نشدیم که خودمونم باورمان شده است ... به سلامتی ما عکاسان وفیلمبرداران که واسه گرفتن یک شات عکس وفیلم خوابیدیم روی زمین ولباسامون خاکی کردیم ولی کسی دستمونو نگرفت تابلندشیم... به سلامتی ما عکاس وفیلمبرداران که بهترین لحظه ها روثبت میکنیم ولی خودمون بهترین لحظه ها مونو از دست میدیم... 🌷
❤️یلدا مبارک ❤️
ارادتمند همه شما منصوری قزالحصاری(احمد)
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️یلدا مبارک ❤️
ارادتمند همه شما منصوری قزالحصاری(احمد)
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
زندگی نامه شیخ احمد جام
شیخ الاسلام احمد ابن ابوالحسن جامی نامقی ترشیزی معروف به شیخ احمد جام در سال 427 - ۴۴۰ هجری - در روستای نامق زاده شد. نیاکان او از نوادگان جریر بن عبدالله بودند. نام او با القابی که به او دادهاند چنین است: شیخالاسلام ، قطبالاوتاد ، شیخ ابونصر احمد ژنده پیل. او را گاه پیر جام یا شیخ جام نیز نامیدهاند.
وی از عارفان و صوفیان بنام قرن پنجم و ششم هجری قمری است. زادگاه وی نامق از دیار ترشیز یا کاشمر فعلی بوده و مدفن وی در تربت جام میباشد. طول عمر وی را بیشتر مراجع ۹۵ سال و بعضی ۹۶ سال ذکر کردهاند.
در جوانی خمار و لا ابالی بود و در سن بیست و دوسالگی تحولی روحی به او دست داد و به عرفان روی آورد. از مردم کناره گرفت و ۱۸ سال در ارتفاعات نامق و کوهستان بزد گوشه گرفت و به مطالعه در قرآن و تفاسیر و تحقیق در حال عرفا پرداخت. و به خدمت خضر مشرف شد .
در چهل سالگی به تعلیم و ارشاد و گفتار و نگارش رساله و کتاب پرداخت. سفرهایی به نقاط مختلف کرد. در این سفرها بود که نفوذی در طبقات مختلف بوجود آورد و مردمانی به گرد او آمدند. شیخ جام در سال 520 - ۵۳۶ هجری- درگذشت. او را در معدآباد که بعدها به تربت جام شهرت یافت دفن کردند.
آثار :
رساله سمرقندیه
انسالتائبین
مفتاحالنجات
روضةالمذنبین و جنةالمشتاقین
کنوزالحکمة
سراجالسائرین
بحارالحقیقة
دیوان شعر احمد جام
خبة
نه در مسجد گذارندم که رندی
نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهیست غریبم عاشقم آن ره کدام است
خواستم شرح غم دل به قلم بنویسم اتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که رندان باده نوش
نا گه به یک ترانه به منزل رسیده اند
عشق آیینه ایست کاندرو زنگی نیست
با بی خبران در این سخن جنگی نیست
دانی که کرا عشق مسلم باشد
آن را که ز بدنام شدن ننگی نیست
@jamtorbat
شیخ الاسلام احمد ابن ابوالحسن جامی نامقی ترشیزی معروف به شیخ احمد جام در سال 427 - ۴۴۰ هجری - در روستای نامق زاده شد. نیاکان او از نوادگان جریر بن عبدالله بودند. نام او با القابی که به او دادهاند چنین است: شیخالاسلام ، قطبالاوتاد ، شیخ ابونصر احمد ژنده پیل. او را گاه پیر جام یا شیخ جام نیز نامیدهاند.
وی از عارفان و صوفیان بنام قرن پنجم و ششم هجری قمری است. زادگاه وی نامق از دیار ترشیز یا کاشمر فعلی بوده و مدفن وی در تربت جام میباشد. طول عمر وی را بیشتر مراجع ۹۵ سال و بعضی ۹۶ سال ذکر کردهاند.
در جوانی خمار و لا ابالی بود و در سن بیست و دوسالگی تحولی روحی به او دست داد و به عرفان روی آورد. از مردم کناره گرفت و ۱۸ سال در ارتفاعات نامق و کوهستان بزد گوشه گرفت و به مطالعه در قرآن و تفاسیر و تحقیق در حال عرفا پرداخت. و به خدمت خضر مشرف شد .
در چهل سالگی به تعلیم و ارشاد و گفتار و نگارش رساله و کتاب پرداخت. سفرهایی به نقاط مختلف کرد. در این سفرها بود که نفوذی در طبقات مختلف بوجود آورد و مردمانی به گرد او آمدند. شیخ جام در سال 520 - ۵۳۶ هجری- درگذشت. او را در معدآباد که بعدها به تربت جام شهرت یافت دفن کردند.
آثار :
رساله سمرقندیه
انسالتائبین
مفتاحالنجات
روضةالمذنبین و جنةالمشتاقین
کنوزالحکمة
سراجالسائرین
بحارالحقیقة
دیوان شعر احمد جام
خبة
نه در مسجد گذارندم که رندی
نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهیست غریبم عاشقم آن ره کدام است
خواستم شرح غم دل به قلم بنویسم اتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که رندان باده نوش
نا گه به یک ترانه به منزل رسیده اند
عشق آیینه ایست کاندرو زنگی نیست
با بی خبران در این سخن جنگی نیست
دانی که کرا عشق مسلم باشد
آن را که ز بدنام شدن ننگی نیست
@jamtorbat
شیخ احمد نامقی جامی
شهرت ، القاب و انساب
احمد بن ابی الحسن مکنی به ابونصر و ملقب به « ژنده پیل۱ ، شیخ الاسلام ، قطب الاوتاد ، غوث السالکین ، مرشد المحققین ، پیر جام و شیخ جام ۲» یکی از بزرگان طریقه ی صوفیه و از اکابر مشایخ این طایفه است که شیخ جام معروفترین لقب وی می باشد.
معروف است جد اعلای او جریر بن عبدالله بُجُلی از صحابه ی پیامبر بوده۳ و نسب وی به ۳۵ واسطه به حضرت اسماعیل بن ابراهیم خلیل الله (ع) می رسد۴.
@jamtorbat
زادگاه ، تولد و وفات
به روایت همه ی تذکره و شرح حال نویسان که از شیخ احمد نامقی جامی یاد کرده اند ، زادگاه وی روستای نامق ترشیز (کاشمر) است . البته گاه از روستای نامق به «نامه»۵ و «وامق»۶ نیز یاده شده ولی همگی روستای مذکور را از اعمال و محالات ترشیز قدیم دانسته اند. شیخ احمد نامقی جامی در سال ۴۴۱ هـ . ق در روستای نامق واقع در بخش کوهسرخ کاشمر دیده به جهان گشود و در دهم محرم الحرام سال ۵۳۶ هـ . ق در محل خانقاه خویش در تربت جام چشم از جهان فرو بست . برخلاف اکثر پژوهشگران دکتر علی فاضل پژوهشگر احوال و آثار شیخ احمد جامی سال تولد شیخ را با صراحت سال ۴۴۰ هـ . ق ذکر می کند.۷ سال وفات احمد جام را از این این عبارت می توان استخراج کرد: « احمد جامی» = ۸۵۳۶
از معاصران شیخ می توان به غزالی ، عین القضاة همدانی و سنایی غزنوی اشاره کرد.۹
مدفن شیخ
احمد جام را بنا به درخواست خودش در بیرون ده «معد آباد» به خاک سپردند ، معد آباد در زمان احمد دهی بوده است در نزدیکی جام و هم اکنون نام محل و کوچه ای بسیار قدیمی در تربت جام است . بعدها بر اثر وجود آرامگاه شیخ و نفوذ خاندان و بازماندگانش و تردد زوار و ارادتمندان شیخ هر روز بر اهمیت آن افزوده شد و تدریجاً جای «جام » را گرفت و با اسم جام که در اصل در کنار آن واقع بود شهرت یافت . چندی پس از مرگ وی بر مزارش مسجد و خانقاهی ساخته شد و بعدها بناهای دیگری نیز بر آن افزوده شد.۱ مجموعه ی بناهای ساخته شده بر مزار و اطراف آن امروزه به تربت شیخ جام معروف است و هنوز رونق و آبادانی خاص خود را دارد . بر دیواره های خانقاه شیخ ( بنای اصلی متصل به مزار ) یادگاری های خطی بسیار زیاد و بعضاً ارزشمندی از دوران های گذشته تا کنون به جا مانده است که خود گویای کثرت و تنوع زوار آن می باشد.
مراحل سه گانه ی زندگی شیخ
زندگی شیخ را به سه دوره ی غفلت ( از تولد تا ۲۲ سالگی ) توبه و ریاضت ( از ۲۲ تا ۴۰ سالگی ) و ارشاد ( از ۴۰ سالگی تا هنگام مرگ) می توان تقسیم کرد . دوره ی غفلت و دو سوم دوره ی ریاضت وی در نامق و کوه سرخ گذشته و یک سوم دوره ی ریاضت و دوران ارشاد او در تربت جام سپری شده است.
دوره ی غفلت
از دوران اول زندگی شیخ اطلاع چندانی در دست نیست ، فقط با توجه به بعضی ارشاراتی که در آثار خود به دوران غفلت خود داشته است۲ ، چنین استنباط می شود که وی تا ۲۲ سالگی اهل عیش و نوش و تفنن بوده است . بی محابا در جلسات مکرر شرابخواری و لهو و لعب دوستان خود شرکت می کرده و به نوبت خود نیز میزبان آن ها می شده است. این دوره از زندگی او در منطقه ی خوش آب و هوا و پر نعمت نامق سپری شد جایی که به اشاره ی خودش دارای باغات رُز نیز بوده است. آبادانی و وفور نعمت ، کوهستان و هوای دلکش و از همه مهمتر لطف حق به او روحیه ای حساس بخشیده بود تا به تلنگری که در زندگی خیلی از انسان ها اتفاق می افتد ولی کمتر به آن توجه می شود انحراف خود را دریافته و میل به مستقیم نماید.
دوران توبه و ریاضت
در جریان یکی از مجالس لهو و لعب که میزبانی آن به شیخ رسیده بود ، لطف حق شامل شیخ شده و توفیق توبه می یابد . داستان توبه ی شیخ بنا به تقریر خودش در مقامات ژنده پیل چنین است:
شهرت ، القاب و انساب
احمد بن ابی الحسن مکنی به ابونصر و ملقب به « ژنده پیل۱ ، شیخ الاسلام ، قطب الاوتاد ، غوث السالکین ، مرشد المحققین ، پیر جام و شیخ جام ۲» یکی از بزرگان طریقه ی صوفیه و از اکابر مشایخ این طایفه است که شیخ جام معروفترین لقب وی می باشد.
معروف است جد اعلای او جریر بن عبدالله بُجُلی از صحابه ی پیامبر بوده۳ و نسب وی به ۳۵ واسطه به حضرت اسماعیل بن ابراهیم خلیل الله (ع) می رسد۴.
@jamtorbat
زادگاه ، تولد و وفات
به روایت همه ی تذکره و شرح حال نویسان که از شیخ احمد نامقی جامی یاد کرده اند ، زادگاه وی روستای نامق ترشیز (کاشمر) است . البته گاه از روستای نامق به «نامه»۵ و «وامق»۶ نیز یاده شده ولی همگی روستای مذکور را از اعمال و محالات ترشیز قدیم دانسته اند. شیخ احمد نامقی جامی در سال ۴۴۱ هـ . ق در روستای نامق واقع در بخش کوهسرخ کاشمر دیده به جهان گشود و در دهم محرم الحرام سال ۵۳۶ هـ . ق در محل خانقاه خویش در تربت جام چشم از جهان فرو بست . برخلاف اکثر پژوهشگران دکتر علی فاضل پژوهشگر احوال و آثار شیخ احمد جامی سال تولد شیخ را با صراحت سال ۴۴۰ هـ . ق ذکر می کند.۷ سال وفات احمد جام را از این این عبارت می توان استخراج کرد: « احمد جامی» = ۸۵۳۶
از معاصران شیخ می توان به غزالی ، عین القضاة همدانی و سنایی غزنوی اشاره کرد.۹
مدفن شیخ
احمد جام را بنا به درخواست خودش در بیرون ده «معد آباد» به خاک سپردند ، معد آباد در زمان احمد دهی بوده است در نزدیکی جام و هم اکنون نام محل و کوچه ای بسیار قدیمی در تربت جام است . بعدها بر اثر وجود آرامگاه شیخ و نفوذ خاندان و بازماندگانش و تردد زوار و ارادتمندان شیخ هر روز بر اهمیت آن افزوده شد و تدریجاً جای «جام » را گرفت و با اسم جام که در اصل در کنار آن واقع بود شهرت یافت . چندی پس از مرگ وی بر مزارش مسجد و خانقاهی ساخته شد و بعدها بناهای دیگری نیز بر آن افزوده شد.۱ مجموعه ی بناهای ساخته شده بر مزار و اطراف آن امروزه به تربت شیخ جام معروف است و هنوز رونق و آبادانی خاص خود را دارد . بر دیواره های خانقاه شیخ ( بنای اصلی متصل به مزار ) یادگاری های خطی بسیار زیاد و بعضاً ارزشمندی از دوران های گذشته تا کنون به جا مانده است که خود گویای کثرت و تنوع زوار آن می باشد.
مراحل سه گانه ی زندگی شیخ
زندگی شیخ را به سه دوره ی غفلت ( از تولد تا ۲۲ سالگی ) توبه و ریاضت ( از ۲۲ تا ۴۰ سالگی ) و ارشاد ( از ۴۰ سالگی تا هنگام مرگ) می توان تقسیم کرد . دوره ی غفلت و دو سوم دوره ی ریاضت وی در نامق و کوه سرخ گذشته و یک سوم دوره ی ریاضت و دوران ارشاد او در تربت جام سپری شده است.
دوره ی غفلت
از دوران اول زندگی شیخ اطلاع چندانی در دست نیست ، فقط با توجه به بعضی ارشاراتی که در آثار خود به دوران غفلت خود داشته است۲ ، چنین استنباط می شود که وی تا ۲۲ سالگی اهل عیش و نوش و تفنن بوده است . بی محابا در جلسات مکرر شرابخواری و لهو و لعب دوستان خود شرکت می کرده و به نوبت خود نیز میزبان آن ها می شده است. این دوره از زندگی او در منطقه ی خوش آب و هوا و پر نعمت نامق سپری شد جایی که به اشاره ی خودش دارای باغات رُز نیز بوده است. آبادانی و وفور نعمت ، کوهستان و هوای دلکش و از همه مهمتر لطف حق به او روحیه ای حساس بخشیده بود تا به تلنگری که در زندگی خیلی از انسان ها اتفاق می افتد ولی کمتر به آن توجه می شود انحراف خود را دریافته و میل به مستقیم نماید.
دوران توبه و ریاضت
در جریان یکی از مجالس لهو و لعب که میزبانی آن به شیخ رسیده بود ، لطف حق شامل شیخ شده و توفیق توبه می یابد . داستان توبه ی شیخ بنا به تقریر خودش در مقامات ژنده پیل چنین است:
« ۲۲ ساله بودم که حق سبحانه تعالی به لطف و کرم خود درِ توبه بر ما گشاده گردانید و مرا توبه کرامت کرد و سبب توبه ی من آن بود که چون نوبت دور اهل فسق و فساد به من رسید شحنه ی ده غایب بود ، حریفان دور طلب داشتند ، من گفتم شحنه غایب است ، چون بازرسد دور بدهم ، حریفان گفتند: ما توقف نمی کنیم ، باشد که او دیرتر آید . گفتم سهل است چون بازرسد اگر مضایقت کنند دوری دیگر بدهم ، چون شحنه رسید دور طلب داشت. چون بار دیگر به وتاق آمدند و طعامی خرج کردند ، کس به خمخانه رفت تا خمر آر د ، تمام خُم ها تهی یافت و در این خانه چها خم پر خمر بود ، از این فرو ماندم و از حریفان نهان داشتم و از جایی دیگر سبویی خمر حاصل کرده و در پیش ایشان نهادم و من به تعجیل تمام دراز گوش در پیش کردم و به جانب رز رفتم و خمر طلب داشتم و خمها برقرار یافتم ، چون دراز گوش بار کردم درازگوش در رفتن کندی عظیم می کرد و من درازگوش را می رنجانیدم تا زودتر بازآیم که دل حریفان معلق داشتم ناگاه آوازی شنیدم که به گوش می رسید که ای احمد ! آن حیوان رنجه می داری ما او را فرمان نمی دهیم که برود ، تو از سحنه عذر می خواهی از تو قبول نمی کند ، چرا از ما عذر نمی خواهی تا از تو قبول کنیم . هیبتی عظیم بر من زد ، روی بر زمین نهادم و گفتم الهی توبه کردم که بعد از این خَمر نخورم و هیچ کاری ناشایست از من در وجود نیاید . این درازگوش را فرمان ده تا برود تا در روی آن قوم خجل نگردمن درازگوش روان شد ، چون بازرسیدم و خَمر در پیش بردم قدحی پر کردند و پیش من داشتند من فرستادم ، گفتم که توبه کرد خمر نخورم ، حریفان گفتند : احمد ! بر ما می خندی یا بر خود ؟ الحاح می کردند ، ناگاه آواز شنیدم که به گوش من رسید که یا احمد بستان و بچش ، بستدم و بچشیدم . به قدرت ایزد تعالی عسل شده بود.تا تمام حاضران را از آن قدح بچشانیدم همه در حال توبه کردند و نعره ها زدند و از هم پراکندند و هر کسی روی به کار خیر نهادند و من واله وار روی به کوه نهادم و ه عبادت و ریاضت مشغول شدم ، سبب توبه ی من این بود که گفته آمد و بالله توفیق.
@jamtorbat
دیگر چون یک چند برآمد روزی در خاطر من دادند که احمد راه حق چنین روند که تو می روی ؟ که قومی صاحب فرضان را رها کرده و حق ایشان در ذمه ی تو لازم است و ایشان ضایع گذاشته ای راه تو چگونه انجام کند ؟ بعد از این خاطر دیگر آمد که در خانه ی تو بیرون از چیزهای دیگر چهل خم است که در او خمر می بوده است هر چه دارند گو بر خود خرج کنند . چون دانستی که به آخر رسید و دیگر نماند آنگاه به غمخوارگی ایشانمشغول شد و چون ساعتی بود باز به خاطر من فرو دادند که یا احمد تو نیکو رونده ای باشی که در راه حق تعالی که توکل بر خم خمر کنی راه غلط کرده ای چرا توکل بر فضل و کرم وجود حق تعالی نکنی تا او قوم صاحب فرضان را از خزانه ی فضل و کرم خود روزی می رساند که رزاق بر حقیقت اوست تو توکل بر خم خمر کنی ، این صفرای عظیم به سر من رفت ، بیخود از کوه درآمدم و در خانه رفتم و عصا درگردانیدم و خمها شکستن گرفتم ، شحنه را خبر کردند احمد از کوه درآمده است و در خانه رفته است ، هر چه می بیند می شکند و می ریزد و جنونی بر وی غالب گشته است.
شحنه کس فرستاد و مرا از خانه بیرون آوردند و در پایگاه اسبان بازداشتند من بر سر آخُری رفتم و دست بر هم زدم و می گفتم:
اشتر به خراس می بگردد صد کرد تو نیز ز بهر دوست گردی در گرد
اسبان دهان از علف برداشتند و سر در دیوارها می بردند و آب از چشمهای ایشان روان شده بود ، ستوربان شنید ، شحنه را گفت دیوانه ای آوردند و در پایگاه اسبان بازداشتند تا اسبان جمله دیوانه شدند و دهان از علف برداشتند و سر در دیوارها می زنند و آب از چشم ایشان می رود ، شحنه آمد و مرا بیرون آوردند و از من عذرها خواستند و برفت و من به جانب کوه بازگشتم و به جای خود شدم.
دیگر آن سال که از کوه بیرون نیامدم ، حق سبحانه تعالی از خزانه ی وجود و کرم خود قوم صاحب فرضان مرا هر بامداد یک من گندم بدادی و چون بامداد برخاستندی در زیر بالین هر یکی یک من گندم پیدا آمده بودی و به قدرت سبحانه تعالی هم قوم بخوردندی و هر مهمانی که ایشان را بودی همه را کفایت بودی.»۱
شیخ از آن پس به مدت ۱۸ سال به انزوای از خلق و توجه به حق مشغول بود ، ۱۲ سال از این هجده سال را در کوهها « درب صومعه» و کوههای اطراف نامق و همچنین غار نمک معدن نمک چلپو گذراند۲. مدتی نیز به دیدار از چند شهر خراسان پرداخت .« سپس ندای درونی او را به اقامت در کوههای «بِزد» جام کشانید.»۳ وی در آن جا مسجدی به نام مسجد نور ساخت و به مدت شش سال در آن جا مقیم و معتکف بود.
دوران ارشاد:
@jamtorbat
دیگر چون یک چند برآمد روزی در خاطر من دادند که احمد راه حق چنین روند که تو می روی ؟ که قومی صاحب فرضان را رها کرده و حق ایشان در ذمه ی تو لازم است و ایشان ضایع گذاشته ای راه تو چگونه انجام کند ؟ بعد از این خاطر دیگر آمد که در خانه ی تو بیرون از چیزهای دیگر چهل خم است که در او خمر می بوده است هر چه دارند گو بر خود خرج کنند . چون دانستی که به آخر رسید و دیگر نماند آنگاه به غمخوارگی ایشانمشغول شد و چون ساعتی بود باز به خاطر من فرو دادند که یا احمد تو نیکو رونده ای باشی که در راه حق تعالی که توکل بر خم خمر کنی راه غلط کرده ای چرا توکل بر فضل و کرم وجود حق تعالی نکنی تا او قوم صاحب فرضان را از خزانه ی فضل و کرم خود روزی می رساند که رزاق بر حقیقت اوست تو توکل بر خم خمر کنی ، این صفرای عظیم به سر من رفت ، بیخود از کوه درآمدم و در خانه رفتم و عصا درگردانیدم و خمها شکستن گرفتم ، شحنه را خبر کردند احمد از کوه درآمده است و در خانه رفته است ، هر چه می بیند می شکند و می ریزد و جنونی بر وی غالب گشته است.
شحنه کس فرستاد و مرا از خانه بیرون آوردند و در پایگاه اسبان بازداشتند من بر سر آخُری رفتم و دست بر هم زدم و می گفتم:
اشتر به خراس می بگردد صد کرد تو نیز ز بهر دوست گردی در گرد
اسبان دهان از علف برداشتند و سر در دیوارها می بردند و آب از چشمهای ایشان روان شده بود ، ستوربان شنید ، شحنه را گفت دیوانه ای آوردند و در پایگاه اسبان بازداشتند تا اسبان جمله دیوانه شدند و دهان از علف برداشتند و سر در دیوارها می زنند و آب از چشم ایشان می رود ، شحنه آمد و مرا بیرون آوردند و از من عذرها خواستند و برفت و من به جانب کوه بازگشتم و به جای خود شدم.
دیگر آن سال که از کوه بیرون نیامدم ، حق سبحانه تعالی از خزانه ی وجود و کرم خود قوم صاحب فرضان مرا هر بامداد یک من گندم بدادی و چون بامداد برخاستندی در زیر بالین هر یکی یک من گندم پیدا آمده بودی و به قدرت سبحانه تعالی هم قوم بخوردندی و هر مهمانی که ایشان را بودی همه را کفایت بودی.»۱
شیخ از آن پس به مدت ۱۸ سال به انزوای از خلق و توجه به حق مشغول بود ، ۱۲ سال از این هجده سال را در کوهها « درب صومعه» و کوههای اطراف نامق و همچنین غار نمک معدن نمک چلپو گذراند۲. مدتی نیز به دیدار از چند شهر خراسان پرداخت .« سپس ندای درونی او را به اقامت در کوههای «بِزد» جام کشانید.»۳ وی در آن جا مسجدی به نام مسجد نور ساخت و به مدت شش سال در آن جا مقیم و معتکف بود.
دوران ارشاد:
شیخ پس از چهل سالگی که تا آن زمان در «بزد» تربت جام به سر می برد به روستای معد آباد که در نزدیکی « جام» آن زمان قرار داشت رفت ، در معد آباد علاوه بر اهالی محل بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان به خدمتش شتافتند و او به دعوت و ارشاد آن ها می پرداخت.
شیوه ی او در ارشاد تا حدی همان طریقه ی شیخ الاسلام هرات ( خواجه عبدالله انصاری ) بود . – امر به معروف و نهی از منکر . در طی مسافرت ها با بعضی از مشایخ خراسان هم آشنایی یافت و قوت زهد و یقین کم مانندی که در او بود اندک اندک نزد عامه مشهورش ساخت … به هر حال ، زهد ، سادگی رفتار و صدق لهجه اش که از توبه ی واقعی ناشی بوده است ، ظاهراً قدرت و نفوذ روحی قابل توجهی در ولایت جام به وی داده بود.
تعلیم شیخ مبتنی بود بر حفظ شریعت و از این حیث طریقت وی بیشتر یادآور طریقه ی امام قشیری و شیخ الاسلام هروی ( خواجه عبدالله انصاری ) بود»۴
شیخ احمد در امر به معروف و نهی از منکر فوق العاده خشن و سختگیر بود و در طریقت نیز نه از نقد و طعن برفقها و دکانداران اهل شریعت خودداری می کردند بر صوفی نمایان اهل خانقاه وی می گفت: « دعوی ما دعوی لغت و اعراب نیست دعوی اصول دین است و معرفت.»۵
اعتقادات و مذهب
آنچه از محتوای آثار بازمانده از وی برمی آید او را یک صوفی متشرع از نوع امام قشیری ، خواجه عبدالله انصاری و امام ابوحامد غزالی نشان می دهد۱ . البته برخی وی را مرید فردی به نام « ابوطاهرکرد» می دانند ، ابوطاهر همان شخصی است که خرقه ی ابوسعید را که به امانت نگه داشته بود به شیخ احمد جامی داد به واسطه ی این ارتباط که ابوطاهر نیز مرید شیخ ابوسعید بوده است ، شیخ احمد را در طریقت پیرو او می دانند ،و عده ای که معتقدند معلومات و یافته های شیخ الهامی بوده است و خدمت هیچ معلم ، مربی و یا پیری را درک نکرده این ارتباط را متناقض می شمارند.
عده ای از مؤلفان از جمله قاضی نورالله شوشتری مذهب وی را شیعه می دانند ولی مطالعه در آثار شیخ از جمله باب دوم و هجدهم روضةالمذنین منتفذ جام هستند نشان می دهد که مذهب شیخ بر اهل سنت و جماعت است۲. البته ویژگی بارز شیخ این است که علیرغم پایبندی شدید به شریعت تعصب مذهبی نداشته است و شاید همین نکته باعث بسط نفوذ وی و حفظ احترام وی از سوی بیشتر سلاطین شیعی شده است.
@jamtorbat
تحصیلات شیخ
اطلاعات ما در این زمینه محدود به اقوال و سخنان شیخ است که مدعی است تا هنگام توبه و اختیار انزوا حتی « العمد» را درست نمی توانسته بخواند ۱و یا والدین او مدمی ساده و زراعت پیشه بوده اند که حتی خواندن و نوشتن را هم بدو نیاموخته اند.۲ وی در هنگام ارشاد می گوید که هیچ گونه تربیت کلامی نداشته و هر چه در این باره آموخته به وی الهام شده است ، در کتاب روضة المذنین می نویسد :« تا این کتاب را ابتدا کردیم و از دل کاغذ آوردیم نه از کاغذ به کاغذ». این نکته را با احتیاط باید تلقی کرد . حتی تقریرات اولیه وی حاکی از آشنایی او با علم کلام است و این آشنایی به خصوص از آثارش هویدا است.۳ البته در این که پدر و مادرش مردمی ساده و زراعت پیشه بودند نیز باید شک کرد زیرا پدر شیخ احمد معروف به شیخ ابوالحسن در «نامق» دارای پایگاه پیشرفت خاصی است و هنوز در آن محل دارای مزار و موقوفاتی می باشد.
فرزندان شیخ
@jamtorbat
شیخ جام سی و نه پسر و سه دختر داشته که بعد از مرگ وی ۱۴ پسر از او باقی ماندند جانشین شیخ یکی از پسرانش به نام برهان الدین نصر بود.۴ در بین مشایخ و حتی سلاطین کمتر به چشم می خورد که اعقاب و نوادگان آن ها تا قرن ها بعد لقب و اصالت خود را حفظ کنند. خاندان جامی نزدیک به هزار سال پس از جامی هنوز با همان فامیل جامی ، احمدی ، خواجه و … اصالت خود را حفظ کرده اند ، عده ی زیادی از اعقاب شیخ در تربت جام زندگی می کنند. برخی در افغانستان و هندوستان نیز بدو منسوبند ،در روستای نامق کوهسرخ نیز فامیل های خواجه از نسل شیخ احمد هستند که خود فامیل خواجه پیوستگی خواجه های تربت جام با خواجه های نامق را می رساند ، همچنین فامیل های دیگری نظیر فانی و رضایی در نامق هستند که جزء همین خاندان اند ولی به فامیل دیگری مشهورند.
آثار شیخ جام
« با آنکه شیخ جام نیز مثل شیخ الاسلام هرات [ خواجه عبدالله انصاری ] نسب عربی داشت و حتّی نسب خود را به جریر بن عبدالله بجلی می رسانید ، برخلاف خواجه عبدالله اثری به عربی ننوشت.۱ خود شیخ در مقدمه ی روضه المذنبین می گوید: « اگر این کتاب به تازی کردی خاص را و اهل فضل را فایده بودی و عام بی نصیب ماندی ، پس ما این کتاب را به پارسی انشا کردیم تا هم خاص و هم عام را بهره باشد »۲.
بیشتر آثار شیخ به نثر است و از شعر وی ظاهراً به جز قطعات و رباعیات چیزی باقی نمانده است ، البته دیوانی که بدو منسوب است از او نیست و اقوالی در آن هست که با مشرب و تعلیم او هیچ سازشی ندارد.
شیوه ی او در ارشاد تا حدی همان طریقه ی شیخ الاسلام هرات ( خواجه عبدالله انصاری ) بود . – امر به معروف و نهی از منکر . در طی مسافرت ها با بعضی از مشایخ خراسان هم آشنایی یافت و قوت زهد و یقین کم مانندی که در او بود اندک اندک نزد عامه مشهورش ساخت … به هر حال ، زهد ، سادگی رفتار و صدق لهجه اش که از توبه ی واقعی ناشی بوده است ، ظاهراً قدرت و نفوذ روحی قابل توجهی در ولایت جام به وی داده بود.
تعلیم شیخ مبتنی بود بر حفظ شریعت و از این حیث طریقت وی بیشتر یادآور طریقه ی امام قشیری و شیخ الاسلام هروی ( خواجه عبدالله انصاری ) بود»۴
شیخ احمد در امر به معروف و نهی از منکر فوق العاده خشن و سختگیر بود و در طریقت نیز نه از نقد و طعن برفقها و دکانداران اهل شریعت خودداری می کردند بر صوفی نمایان اهل خانقاه وی می گفت: « دعوی ما دعوی لغت و اعراب نیست دعوی اصول دین است و معرفت.»۵
اعتقادات و مذهب
آنچه از محتوای آثار بازمانده از وی برمی آید او را یک صوفی متشرع از نوع امام قشیری ، خواجه عبدالله انصاری و امام ابوحامد غزالی نشان می دهد۱ . البته برخی وی را مرید فردی به نام « ابوطاهرکرد» می دانند ، ابوطاهر همان شخصی است که خرقه ی ابوسعید را که به امانت نگه داشته بود به شیخ احمد جامی داد به واسطه ی این ارتباط که ابوطاهر نیز مرید شیخ ابوسعید بوده است ، شیخ احمد را در طریقت پیرو او می دانند ،و عده ای که معتقدند معلومات و یافته های شیخ الهامی بوده است و خدمت هیچ معلم ، مربی و یا پیری را درک نکرده این ارتباط را متناقض می شمارند.
عده ای از مؤلفان از جمله قاضی نورالله شوشتری مذهب وی را شیعه می دانند ولی مطالعه در آثار شیخ از جمله باب دوم و هجدهم روضةالمذنین منتفذ جام هستند نشان می دهد که مذهب شیخ بر اهل سنت و جماعت است۲. البته ویژگی بارز شیخ این است که علیرغم پایبندی شدید به شریعت تعصب مذهبی نداشته است و شاید همین نکته باعث بسط نفوذ وی و حفظ احترام وی از سوی بیشتر سلاطین شیعی شده است.
@jamtorbat
تحصیلات شیخ
اطلاعات ما در این زمینه محدود به اقوال و سخنان شیخ است که مدعی است تا هنگام توبه و اختیار انزوا حتی « العمد» را درست نمی توانسته بخواند ۱و یا والدین او مدمی ساده و زراعت پیشه بوده اند که حتی خواندن و نوشتن را هم بدو نیاموخته اند.۲ وی در هنگام ارشاد می گوید که هیچ گونه تربیت کلامی نداشته و هر چه در این باره آموخته به وی الهام شده است ، در کتاب روضة المذنین می نویسد :« تا این کتاب را ابتدا کردیم و از دل کاغذ آوردیم نه از کاغذ به کاغذ». این نکته را با احتیاط باید تلقی کرد . حتی تقریرات اولیه وی حاکی از آشنایی او با علم کلام است و این آشنایی به خصوص از آثارش هویدا است.۳ البته در این که پدر و مادرش مردمی ساده و زراعت پیشه بودند نیز باید شک کرد زیرا پدر شیخ احمد معروف به شیخ ابوالحسن در «نامق» دارای پایگاه پیشرفت خاصی است و هنوز در آن محل دارای مزار و موقوفاتی می باشد.
فرزندان شیخ
@jamtorbat
شیخ جام سی و نه پسر و سه دختر داشته که بعد از مرگ وی ۱۴ پسر از او باقی ماندند جانشین شیخ یکی از پسرانش به نام برهان الدین نصر بود.۴ در بین مشایخ و حتی سلاطین کمتر به چشم می خورد که اعقاب و نوادگان آن ها تا قرن ها بعد لقب و اصالت خود را حفظ کنند. خاندان جامی نزدیک به هزار سال پس از جامی هنوز با همان فامیل جامی ، احمدی ، خواجه و … اصالت خود را حفظ کرده اند ، عده ی زیادی از اعقاب شیخ در تربت جام زندگی می کنند. برخی در افغانستان و هندوستان نیز بدو منسوبند ،در روستای نامق کوهسرخ نیز فامیل های خواجه از نسل شیخ احمد هستند که خود فامیل خواجه پیوستگی خواجه های تربت جام با خواجه های نامق را می رساند ، همچنین فامیل های دیگری نظیر فانی و رضایی در نامق هستند که جزء همین خاندان اند ولی به فامیل دیگری مشهورند.
آثار شیخ جام
« با آنکه شیخ جام نیز مثل شیخ الاسلام هرات [ خواجه عبدالله انصاری ] نسب عربی داشت و حتّی نسب خود را به جریر بن عبدالله بجلی می رسانید ، برخلاف خواجه عبدالله اثری به عربی ننوشت.۱ خود شیخ در مقدمه ی روضه المذنبین می گوید: « اگر این کتاب به تازی کردی خاص را و اهل فضل را فایده بودی و عام بی نصیب ماندی ، پس ما این کتاب را به پارسی انشا کردیم تا هم خاص و هم عام را بهره باشد »۲.
بیشتر آثار شیخ به نثر است و از شعر وی ظاهراً به جز قطعات و رباعیات چیزی باقی نمانده است ، البته دیوانی که بدو منسوب است از او نیست و اقوالی در آن هست که با مشرب و تعلیم او هیچ سازشی ندارد.
هر چند شیخ جام در شمار نویسندگان طراز اول زبان فارسی به حساب نمی آید اما با مطالعه ی تصانیف ارزنده ی وی به حق باید از نوشته های طراز اول در بیان اعتقادات عرفا و متصوفه به شمار آورد۳.
از آثار شیخ بر روی هم ۱۳ کتاب ، یک رساله و یک دفتر شعر شناخته شده است که از این تعداد ۵ کتاب آن مفقود شده و فقط نام و یا آدرسی از آن باقی مانده است.
۱٫ انس التائبین : از مفصل ترین آثار شیخ جام است که پیش از سال ۵۲۲ نوشته شده و دارای ۴۵ فصل می باشد . عنوان کامل کتاب « انس التائبین و مرالله المبین » است . برخی منابع عنوان آن را « انیس التائبین» ذکر کرده اند. آن طور که از مقدمه بر می آید این کتاب به درخواست گروهی از مریدان تنوشته شده ست و در حقیقت دستور العملهایی سودند است برای مریدان «نو تائب» تا به کمک آن راه نوی را برگزینند و در آن گرفتار وسوسه نشده و راه را به سلامت به پایان برسانند.۴
۲. مفاتیح النجات: این کتاب در آخر شعبان سال ۵۲۲ هـ . ق در یک جلد نوشته شده و دارای هفت فصل می باشد و موضوع آن در بیان اعتقادات اهل سنت و جماعت ، روش عارفان و زاهدان ، سیرت سالکان و اهل زهد و تقواست . همچنین مباحثی ارزنده در باب تائیان و روش آنان ، کیفیت امر و نهی ، کسب و کار ، قناعت ، تفویض و توکل ، سماع درویشان ، زاویه داری و آیین آن ، پیر و نشان های او ، روش صدیقان و ابدال حق ، وصف ارباب حقیقت ، اهمیت دانش اندوزی …و با گذاردن در سرای به روی مسلمانان و گبر و جهود و ترسا و دریغ نداشتن نان از ایشان و نظایر آن.۵
۳٫ سراج السائرین : این کتاب در یه جلد و هفتاد و پنج فصل به سال ۵۲۳ هـ . ق نگاشته شده و گویا بزرگترین و مهمترین تالیف شیخ می باشد . شیوه ی نگارش به سبک سؤال و جواب و مبتنی بر اسلوب «مجلس گویی» رایج در سده های پنجم و ششم است. کتاب مزبور را می توان در شمار نثرهای بلند و کم نظیر فارسی دانست که به سبک کتاب های قرون چهارم و پنجم نگارش یافته است.
محتوای کتاب مشتمل بر سلسله مقالاتی غالباً جذّاب و عبرت آموز است.
در مقامات معنوی ، ذکر تفاوت بین فضایل و رذایل ، عالمان حقیقی و عالم نمایان ، خانقاه داری درویشان و دکانداری نادرویشان ، پیری و خواجگی ، مریدی و دریوزگی ، عشق و هوس و تفاوت هایی از این دست ، که با آوردن تمثیلات و حکایات نغز به استناد آیات و احادیث ، قصص و اخبار و اقوال بزرگان بیان می شود.۱
۴٫ روضه المذنبین : در یک جلد و ۲۳ باب می باشد که شیخ آن را در سال ۵۲۶ هـ . ق برای سلطان سنجر تألیف نموده است . همانگونه که از عنوان آن به خوبی بر می آید ، مشتمل بر مباحثی است در امیدوار ساختن نومیدان دل شکسته به ویژه نوجوانان بزهکار که اکنون دست از بیراهی شسته و جویای راستکاری می باشند.۲
۵٫ بحار الحقیقة : در یک جلد و ۱۸ باب به سال ۵۲۷ هـ . ق نوشته شده است.
۶٫ کنوز الحکمة : در یک جلد و ۸ باب به سال ۵۳۳ هـ . ق نوشته شده است.
۷٫ دیوان اشعار :
۸٫ رساله ی سمرقندیه : رساله ای مختصر مشتمل بر برنامه های احمد جام است در جواب پرسش های مریدان و مردم سمرقند . نام دیگر این رساله « سوال و جواب» است.
۹٫ فتوح الروح در یک جلد
۱۰٫ اعتقادنامه در یک جلد
۱۱٫ تذکیرات در یک جلد
۱۲٫ زهدیات در یک جلد
۱۳٫ فتوح القلوب در یک جلد
۱۴٫ شایان ذکر است ، خواجه ابوالمکارم بن علاء الملک جامی از نبیره های فاضل شیخ در تألیف خویش به نام خلاصة المقامات به تصریح از فتوح الروح ، اعتقاد نامه و تذکیرات که کتب مفقود شده ی شیخ هستند یاد می کند ، همچنین در مقامات و رساله ی ذیل مقامات از دو کتاب زهدیات و فتوح القلوب نیز نام برده شده است.
همانطور که در ابتدا ذکر شد از ۵ اثر اخیر فقط نام آن ها در منابع آمده است و در دسترس نیستند.۳
از میان آثار ذکر شده کتاب های انس التائبین ، مفاتیح النجات ، منتخب سراج السائرین و روضه المذنبین توسط مرحوم دکتر علی فاضل تصحیح و به چاپ رسیده همچنین کنوز الحکمه که کار پژوهش آن توسط مرحوم دکتر فاضل انجام شده بود ولی اجل مهلت چاپ آن را به ایشان نداده بود توسط آقای دکتر حسن نصیری با تحشیه و تعلیقات چاپ شده است.
نمونه هایی از آثار شیخ احمد جامی نامقی
رباعیات:
تا یک سر موی تو ز هستی باقیست
آئین دکان خود پرستی باقیست
گفتی بت پندار شکستم ، رُستم
آن بت که ز پندار رستی باقیست
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که مردان جرعه نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند۱
پوشید تنم جامه ی بدنامی را
نوشید لبم جرعه ی ناکامی را
زلف و رخ مشکین تو آورد برون
از توبه هزار احمد جامی را۲
@jamtorbat
دوبیتی زیر را نیز از شیخ دانسته اند و به خاطر مضمون آن و همچنین مضمون برخی اشعار و آثار دیگرش او را شیعه دانسته اند:
از آثار شیخ بر روی هم ۱۳ کتاب ، یک رساله و یک دفتر شعر شناخته شده است که از این تعداد ۵ کتاب آن مفقود شده و فقط نام و یا آدرسی از آن باقی مانده است.
۱٫ انس التائبین : از مفصل ترین آثار شیخ جام است که پیش از سال ۵۲۲ نوشته شده و دارای ۴۵ فصل می باشد . عنوان کامل کتاب « انس التائبین و مرالله المبین » است . برخی منابع عنوان آن را « انیس التائبین» ذکر کرده اند. آن طور که از مقدمه بر می آید این کتاب به درخواست گروهی از مریدان تنوشته شده ست و در حقیقت دستور العملهایی سودند است برای مریدان «نو تائب» تا به کمک آن راه نوی را برگزینند و در آن گرفتار وسوسه نشده و راه را به سلامت به پایان برسانند.۴
۲. مفاتیح النجات: این کتاب در آخر شعبان سال ۵۲۲ هـ . ق در یک جلد نوشته شده و دارای هفت فصل می باشد و موضوع آن در بیان اعتقادات اهل سنت و جماعت ، روش عارفان و زاهدان ، سیرت سالکان و اهل زهد و تقواست . همچنین مباحثی ارزنده در باب تائیان و روش آنان ، کیفیت امر و نهی ، کسب و کار ، قناعت ، تفویض و توکل ، سماع درویشان ، زاویه داری و آیین آن ، پیر و نشان های او ، روش صدیقان و ابدال حق ، وصف ارباب حقیقت ، اهمیت دانش اندوزی …و با گذاردن در سرای به روی مسلمانان و گبر و جهود و ترسا و دریغ نداشتن نان از ایشان و نظایر آن.۵
۳٫ سراج السائرین : این کتاب در یه جلد و هفتاد و پنج فصل به سال ۵۲۳ هـ . ق نگاشته شده و گویا بزرگترین و مهمترین تالیف شیخ می باشد . شیوه ی نگارش به سبک سؤال و جواب و مبتنی بر اسلوب «مجلس گویی» رایج در سده های پنجم و ششم است. کتاب مزبور را می توان در شمار نثرهای بلند و کم نظیر فارسی دانست که به سبک کتاب های قرون چهارم و پنجم نگارش یافته است.
محتوای کتاب مشتمل بر سلسله مقالاتی غالباً جذّاب و عبرت آموز است.
در مقامات معنوی ، ذکر تفاوت بین فضایل و رذایل ، عالمان حقیقی و عالم نمایان ، خانقاه داری درویشان و دکانداری نادرویشان ، پیری و خواجگی ، مریدی و دریوزگی ، عشق و هوس و تفاوت هایی از این دست ، که با آوردن تمثیلات و حکایات نغز به استناد آیات و احادیث ، قصص و اخبار و اقوال بزرگان بیان می شود.۱
۴٫ روضه المذنبین : در یک جلد و ۲۳ باب می باشد که شیخ آن را در سال ۵۲۶ هـ . ق برای سلطان سنجر تألیف نموده است . همانگونه که از عنوان آن به خوبی بر می آید ، مشتمل بر مباحثی است در امیدوار ساختن نومیدان دل شکسته به ویژه نوجوانان بزهکار که اکنون دست از بیراهی شسته و جویای راستکاری می باشند.۲
۵٫ بحار الحقیقة : در یک جلد و ۱۸ باب به سال ۵۲۷ هـ . ق نوشته شده است.
۶٫ کنوز الحکمة : در یک جلد و ۸ باب به سال ۵۳۳ هـ . ق نوشته شده است.
۷٫ دیوان اشعار :
۸٫ رساله ی سمرقندیه : رساله ای مختصر مشتمل بر برنامه های احمد جام است در جواب پرسش های مریدان و مردم سمرقند . نام دیگر این رساله « سوال و جواب» است.
۹٫ فتوح الروح در یک جلد
۱۰٫ اعتقادنامه در یک جلد
۱۱٫ تذکیرات در یک جلد
۱۲٫ زهدیات در یک جلد
۱۳٫ فتوح القلوب در یک جلد
۱۴٫ شایان ذکر است ، خواجه ابوالمکارم بن علاء الملک جامی از نبیره های فاضل شیخ در تألیف خویش به نام خلاصة المقامات به تصریح از فتوح الروح ، اعتقاد نامه و تذکیرات که کتب مفقود شده ی شیخ هستند یاد می کند ، همچنین در مقامات و رساله ی ذیل مقامات از دو کتاب زهدیات و فتوح القلوب نیز نام برده شده است.
همانطور که در ابتدا ذکر شد از ۵ اثر اخیر فقط نام آن ها در منابع آمده است و در دسترس نیستند.۳
از میان آثار ذکر شده کتاب های انس التائبین ، مفاتیح النجات ، منتخب سراج السائرین و روضه المذنبین توسط مرحوم دکتر علی فاضل تصحیح و به چاپ رسیده همچنین کنوز الحکمه که کار پژوهش آن توسط مرحوم دکتر فاضل انجام شده بود ولی اجل مهلت چاپ آن را به ایشان نداده بود توسط آقای دکتر حسن نصیری با تحشیه و تعلیقات چاپ شده است.
نمونه هایی از آثار شیخ احمد جامی نامقی
رباعیات:
تا یک سر موی تو ز هستی باقیست
آئین دکان خود پرستی باقیست
گفتی بت پندار شکستم ، رُستم
آن بت که ز پندار رستی باقیست
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که مردان جرعه نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند۱
پوشید تنم جامه ی بدنامی را
نوشید لبم جرعه ی ناکامی را
زلف و رخ مشکین تو آورد برون
از توبه هزار احمد جامی را۲
@jamtorbat
دوبیتی زیر را نیز از شیخ دانسته اند و به خاطر مضمون آن و همچنین مضمون برخی اشعار و آثار دیگرش او را شیعه دانسته اند:
roya film1.mp4
22.8 MB
@jamtorbat
اجرای زیبای الا البرز در برنامه روز ملی حمل و نقل در سالن وحدت
تقدیم شما همدلان
تصویر و تدوین از گروه رویا فیلم
اجرای زیبای الا البرز در برنامه روز ملی حمل و نقل در سالن وحدت
تقدیم شما همدلان
تصویر و تدوین از گروه رویا فیلم