آشتی با ادبیات
46 subscribers
69 photos
16 videos
80 files
39 links
ادبیات در کنکور سراسری بالاترین ضریب را در کل درس های عمومی دارد.
با عضویت در این کانال به راحتی، به همه ی تکنیک ها و روش های تست زنی ادبیات احاطه ی کامل پیدا می کنید.
جمشید فرهمندمنش
مولف کتب کنکوری
ارتباط با ادمین jamshidfarahmandmanesh@
Download Telegram
#قالب_ها_ی_ادبی
#هزل_در_ادب_فارسی

هَزْل در ادبیات،سخنی را می‌گویند که لحن و مضمونی رکیک و خلاف ادب داشته باشد و بی‌پرده از روابط جنسی یا تمایل جنسی سخن گوید و در تقابل با جد،پند و حکمت قرار می‌گیرد. هزل در پی موضوعی جدی نیست و با طنز و هجو متفاوت است؛چرا که در طنز، خنده وسیله‌ای است برای رسیدن به هدفی والاتر،و هجو در حمله‌های خود جنبه‌های فردی یا سیاسی-اجتماعی را در نظر دارد.

واژه شناسی:
هزل واژه‌ای عربی است و معنی آن مزاح و بیهوده‌گویی است.
در انگلیسی Facetiousness، فرانسوی Facétieux و در لاتین Facetiae گفته می‌شود. هزل با ریشهٔ عربی،با کعِب و هذیان و سخریه هم‌معناست. در آیه ۱۴ سورهٔ الطارق، به این معنا آمده است:و ما هوبالهزل که گفته‌اند: «ای لیس بهذیان» یا «و ما هو باللّعب» و «ای لیس بالسُّخریة».

تعریف ادبی هزل:
حسین واعظ کاشفی در (بدایع الافکار فی صنایع الاشعار)، هزل را الفّاظی دانسته که از نظر عقل درست و دقیق نباشد و تنها مایهٔ تفریح خاطر شود.جلال‌الدین رومی در دفتر چهارم مثنوی سروده که مضمونش این است:هزل با اینکه ظاهر زشت و شرم‌آور دارد، در باطن نتیجه‌ای اخلاقی-اجتماعی می‌تواند داشته باشد یا تنبیهی:
هزل تعلیم است آن را جِد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جِدّی هزل است پیش هازلان
هزل‌ها جِد است پیش عاقلان

هزل سرایان فارسی :
اثیرالدین اخسیکتی، سوزنی سمرقندی، مختاری غزنوی، انوری، شهاب ترشیزی، اصفهانی و ایرج میرزا شاعران فارسی‌زبانی بودند که به هزل می‌پرداختند. در تذکره‌های فارسی نوشته‌شده در دوره سدهٔ دهم تا دوازدهم هجری، مانند: تحفهٔ سامی از سام میرزا صفوی، هفت اقلیم از امین احمد رازی، نصرآبادی از میرزا محمدطاهر نصرآبادی آتشکده از آذر بیگدلی نمونه‌های بسیاری از هزل دیده می‌شود.
سنایی را نخستین شاعری دانسته‌اند که سخن از هزل می‌گوید و آگاهانه این نوع شعر را در مفهومی جدا به کار می‌برد؛ حال آنکه هجو نیز می‌سروه است:
هزل من هزل نیست تعلیم است
بیت من بیت نیست اقلیم است
"سعدی" در ابتدای خبیثات و مجالس الهزل دربارهٔ انگیزه‌اش از هزل‌سرایی نوشته است: «مرا ملزم کردند بعضی از بزرگان که تصنیف کنم برای ایشان کتابی در هزل به شیوهٔ سوزنی، من به ایشان جواب ندادم پس مرا تهدید کردند به کشتن!
پس به خاطر آن پاسخ دادن امر او را و سرودم این بیت‌ها و من پناه می‌برم به خداوند بلندمرتبه از برای سرودن این هزلیات. این فصلی است به شیوهٔ هزل و این شیوه را بزرگان فضل ایراد نمی‌گیرند. برای اینکه هزل در کلام مانند نمک در غذاست. این کتاب مطایبه است و از خداوند توفیق می‌خواهم.»
عطار نیشابوری نیز گویا از هزل گریزان بوده است و بیتی دارد:
شعر مدح و هزل گفتن هیچ نیست
شعر حکمت بِهْ که در وی پیچ نیست.
عبید زاکانی در ابتدای رسالهٔ دلگشا نوشته است:«چنین گوید مؤلف این رساله… که فضیلتِ نُطق که شرفِ انسان بدان منوط است بر دو وجه است:یکی جد و یکی هزل، و رحجان جد بر هزل از بیان و برهان مستغنی است و چنان‌که جدِّ دایم موجب ملال خاطر می‌باشد، هزل دایم نیز سبب استخفاف و کسرِ عرض می‌شود و قدما گفته باشند:
جدِّ همه‌سال جان مردم بخورد
هزلِ همه‌روزه آبِ مردم ببرد.
اما اگر ارباب لطف از بهر دفعِ ملال و تفریح بال،چنان‌که حکما فرموده‌اند که؛"الهزلُ فی الکلام کالمِلحِ فی الطعام"؛زمانی به مطالعه نوعی از هزل ملتفت شوند و قول شاعر رک می‌گوید:
گرچه توحید و بیان در کار است
قدری هم هذیان در کار است
اعتبار کنند و کار فرمایند.همانا معذور باشند و بزرگان در این معنیِ این مقدار جایز داشته‌اند.» او در رسالهٔ صدپند نیز یادآوری می‌کند:«هزل را خوار مدارید و در هزلیان به چشم حقارت منگرید.»
نصیرالدین طوسی به هزل التفاتی نداشت و آن را کار بی‌شرمان،شوخ‌چشمان و مسخرگانی می‌دانست که آن را وسیلهٔ معیشتِ خویش ساخته‌اند و با ارتکاب رذایل موجب خندهٔ اصحاب ثروت و صاحبان ناز و نعمت می‌شوند.

منبع اثر:
اصلانی (همدان)، محمدرضا. فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. تهران: کاروان، ۱۳۸۵. ۲۵۴. شابک ‎۹۶۴۸۴۹۷۲۸۱.

تهیّه،تدوین و تنظیم از:محمّدعزیززاده
🆔 @jamshidfarahmand
تاریخ اعلام نتایج اولیه کنکور اعلام شد

نتایج اولیه آزمون سراسری سال ۹۸ در دهه دوم مرداد به‌صورت کارنامه منتشر می‌شود و داوطلبان می‌توانند اقدام به انتخاب رشته‌ کنند پس از آن نتایج نهایی نیز در نیمه دوم شهریور ماه ۹۸ منتشر خواهد شد.

ابراهیم خدایی؛ رییس سازمان سنجش نیز از افزایش ظرفیت رشته‌های پزشکی در کنکور ۹۸ نسبت به سال گذشته خبر داد و گفت: بیش از ۸ هزار و ۷۰۰ نفر در رشته‌های دکترای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی پذیرفته می‌شوند.

او مطرح کرد: ظرفیت کل دانشگاه‌ها در رشته‌های باآزمون و بدون آزمون البته بدون احتساب دو دانشگاه فنی‌وحرفه‌ای و علمی‌کاربردی، حدود ۷۳۰ هزار نفر است که ظرفیت دانشگاه آزاد نیز ۵۰۰ هزار نفر است و در مجموع حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر ظرفیت کل آموزش عالی خواهد بود که نسبت به سال گذشته افزایشی نداشته است.

منصور غلامی؛ وزیر علوم نیز ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها را بیش از تعداد داوطلبان کنکور اعلام کرد و گفت: از مجموع ظرفیت اعلام شده، ظرفیت پذیرش دانشگاه‌های دولتی ۱۳۲ هزار نفر است.

او افزد: اگر افراد به درستی انتخاب رشته کنند، می‌توانند در رشته‌های مختلف در صندلی‌های دانشگاه‌ها جای گیرند اما برخی می‌خواهند در رشته‌های خاص قبول شوند و امکان کمتری برای آنها وجود دارد.
دلا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی

مولوی
🆔 @jamshidfarahmand
Dasthaman
Fereydoun Moshiri
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
خوشترین مایۀ دلبستگی من با اوست

شعر و صدای فريدون_مشيرى از آلبوم «شب شعر»


🆔 @jamshidfarahmand
ترک عادت های بد، دردآور است،
اما نتیجه اش زیبایی است.

همانگونه که برای رشد بیشتر
و زیبا شدن درخت و نخشکیدن آن،
گاهی اوقات هرس، اجباری است.

بریدن شاخه های زاید
هم درد دارد و هم زحمت؛
اما نتیجه آن رشد است و زیبایی...


🆔 @jamshidfarahmand
در پاكستان نام هاي خيابان‌ها و محلات اغلب فارسي و صورت اصيل كلمات قديم است.

خيابان هاي بزرگ دو طرفه را شاهراه مي‌نامند، همان كه ما امروز «اتوبان» مي‌گوييم!

بنده براي نمونه و محض تفريح دوستان، چند جمله و عبارت فارسي را كه در آنجاها به كار مي‌برند و واقعا براي ما تازگي دارد در اينجا ذكر مي‌كنم كه ببينيد زبان فارسي در زبان اردو چه موقعیتی دارد.

نخستين چيزي كه در سر بعضي كوچه‌ها مي‌بينيد تابلوهاي رانندگي است.
در ايران اداره‌ي راهنمايي و رانندگي بر سر كوچه‌اي كه نبايد از آن اتومبيل بگذرد مي‌نويسد:« عبور ممنوع» و اين هر دو كلمه عربي است، اما در پاكستان گمان مي‌كنيد تابلو چه باشد؟
«راه بند»!

تاكسي كه مرا به قونسلگري ايران دركراچي مي‌برد كمي از قونسلگري گذشت، خواست به عقب برگردد،يكي از پشت سر به او فرمان مي‌داد، در چنين مواقعي ما مي‌گوييم:
عقب، عقب،عقب، خوب!

اما آن پاكستاني مي‌گفت: واپس، واپس،بس!

و اين حرفها در خياباني زده شد كه به « شاهراه ايران» موسوم است.

اين مغازه‌هايي را كه ما قنادي مي‌گوييم( و معلوم نيست چگونه كلمه‌ي قند صيغه‌ي مبالغه و صفت شغلي قناد برايش پيدا شده و بعد محل آن را قنادي گفته اند؟)
آري اين دكانها را در آنجا «شيرين‌كده» نامند.

آنچه ما هنگام مسافرت «اسباب و اثاثيه» مي‌خوانيم، در آنجا «سامان» گويند.
سلام البته در هر دو كشور سلام است. اما وقتي كسي به ما لطف مي‌كند و چيزي مي‌دهد يا محبتي ابراز مي‌دارد، ما اگر خودماني باشيم مي‌گوييم: ممنونم، متشكرم، اگر فرنگي مآب باشيم مي‌گوييم «مرسي» اما در آنجا كوچك و بزرگ، همه در چنين موردي مي‌گويند:« مهرباني»!

آنچه ما شلوار گوييم در آنجا «پاجامه» خوانده مي‌شود.

قطار سريع السير را در آنجا«تيز خرام» مي‌خوانند!

جالبترين اصطلاح را در آنجا من براي مادر زن ديدم، آنها اين موجودي را كه ما مرادف با ديو و غول آورده‌ايم «خوش دامن» گفته‌اند. واقعا چقدر دلپذير و زيباست.

#از_پاريز_تا_پاريس
#محمدابراهيم_باستاني_پاريزي

🆔 @jamshidfarahmand
#آرایه_ های_ادبی
#تجرید


#تجرید در بدیع فارسی مرادف خطاب النفس است، یعنی متکلم از نفس خویشتن، یکی را مانند خود، انتزاع کند و او را طرف خطاب قرار دهد.

چنانکه سعدی گفته است:
تو دوستان مسلم ندیده ای، سعدی
که تیغ بر سر و سر بنده وار در پیشند
نه چون منند و تو مسکین حریص کوته دست
که ترک هر دو جهان گفته اند و درویشند

و حافظ فرموده است:
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
همای شیرازی راست:
جای دیوانه چو در شهر ندادند هما
در خرابان مگر سایه دیواری نیست

دیدی هما که صوفی و زاهد فروختند
آخر به پیر میکده بیت الحرام را


منبع: #فنون_بلاغت_وصناعات_ادبی
#جلال_الدین_همایی
🆔 @jamshidfarahmand
#تغییرات اِعمال شده در کتاب فارسی ۳
چاپ ۱۳۹۸

۱)ص۱۵ سوال ۴ چاپ سال ۹۷ به سوال زیر تغییر یافته است .
در عبارت زیر،نقش دستوری ضمایر متصل را مشخص کنید.
بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.

۲)ص۲۰ ش ۱ از قلمرو زبانی
بیت دوم از انوری حذف و بیتی از مولوی جایگزین شده است:
از بهر تو صد بار ملامت بکشم
گر بشکنم این عهد،"غرامت" بکشم

۳)ص ۲۸ از قلمرو زبانی سوال ۲ حذف شده است .

۴)ص۴۸ از قلمرو زبانی سوال ۳ به شکل زیر کاملا تغییر یافته است:
۳.نقش دستوری گروه های اسمی مشخص شده در بیت زیر را بنویسید.
هرکسی از ظن خود شد"یارمن"
از درون من نجُست "اسرار من"

۵)ص ۶۲بیت سوم
با خاک عجین ......
حذف شده است .

۶)ص۶۸ سوال از قلمرو فکری بیت
با خاک عجین ...... به بیت
"صد تیغ جفا بر سر وتن دید یکی چوب
تا شد تهی از خویش و نی اش نام نهادند"

۷)ص۷۱ سطر اول ترکیب "هشتاد سال پیش " حذف شده است

۸)ص۷۵ سوال ۲ از قلمرو زبانی
الف )" نوع جمله ها " به جای گروه های اسمی خواسته شده است.

۹)ص۱۱۵
مصراع های داده شده در سوال ۳ از قلمرو زبانی به موارد زیر تغییر یافته است:
-رخش زیبا،رخش غیرتمند
رخش بی مانند،با هزارش یادبود خوب خوابیده است

۱۰)ص۱۲۷ بیت سوال ۱ از قلمرو فکری حذف شده و بیت زیر جایگزین آن شده است:
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حُسن او در هفته ای گیرد زوال

۱۱)درس کباب غاز بهتر است از کتاب ادبیات ۲ درس ۵ نظام قدیم استفاده شود .

۱۲)ص ۱۴۱ از قلمرو زبانی ش ۳
تغییر سوال:

در عبارت زیر مفعول و مسند را مشخص کنید.
آثار شادی در وجناتش نمودار گردید.
گفتم :چرا نمی آیی بنشینی ؟

مثال :
ص۱۶۵
روی : مجازا از چاره ، امکان
ص۱۶۵
اعراض: روی گرداندن ازکسی یا چیزی، روی گردانی
ص ۱۶۶
شفیع: شفاعت کننده، پایمرد
ص۱۶۶
ناموس:آبرو، شرافت
ص۱۶۷
ذوالجلال: خداوند،پروردگار،خداوند صاحب جلال و عظمت
ص۱۷۰‌
با توجه به بیتی در ص ۶۵ کتاب
نمط" بساط شطرنج
ص ۱۷۰
اندوه گسار: غم گسار،غم خوار
ص۱۷۳
طاق: فرد،یکتا،بی همتا
ص ۱۷۴
تفرید
دعوی

با معانی جدید و طولانی آمده

ص ۱۷۴
آزگار: زمانی داراز، ویژگی آنچه بلندو طولانی به نظر می آید.
بادی: آغاز(در اصل به معنی آغاز کننده)
ص۱۷۵
تنبوشه
پتیاره
پاپی شدن
بلّعت
بقولات
چلمن
خورد رفتن
خفایا
درزی


واژهای جدیدی هستند با معانی .
ص ۱۷۶
مایتعلق به
مضغ
واترقیده اند
وجنات
محظور

واژه های جدیدی هستند با معانی .
ص ۱۷۷
سجایا: جِ سجیه، خوها ، خُلق ها و خصلت ها

آقای منصورصالح نیا-رشت

🆔 @jamshidfarahmand
#دانشگاه_فرهنگیان

شرایط پذیرش داوطلبان در دانشگاه فرهنگیان

وزارت آموزش و پرورش جهت تامین نیروی انسانی از میان تمام داوطلبان شرکت کننده در کنکور سراسری در صورت دارا بودن شرایط زیر در مقطع کارشناسی پیوسته برای دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی دانشجو می پذیرد . داوطلبان در صورت داشتن شرایط عمومی و اختصاصی مندرج در دفترچه انتخاب رشته کنکور می توانند به ادامه تحصیل در این دانشگاه  بپردازند .
 
شرایط عمومی ثبت نام دانشگاه فرهنگیان

دارا بودن تابعیت ایرانی

اعتقاد به دین مبین اسلام یا یکی از ادیان شناخته شده در قانون جمهوری اسلامی ایران

التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

عدم سو سابقه محکومیت جزایی و کیفری

داشتن سلامت کامل روانی و جسمانی از طریق معاینات پزشکی و انجام مصاحبه تخصصی

نداشتن اعتیاد به مواد مخدر ، دخانیات و الکل

برخورداری از اخلاق و رفتار نیکو و حسن شهرت متناسب با شان معلمی

شرایط اختصاصی پذیرش داوطلبان آزاد 

دارا بودن حداقل نمره علمی كل ۶۵۰۰ و بالاتر 

داشتن حداكثر سن ۲۲ سال تمام در بدو ورود به دانشگاه ( ۱۳۷۶/۷/۱ به بعد )

داشتن حداقل معدل كل ۱۵ در دوره متوسطه ی دوم ( پایه های دهم ، یازدهم و دوازدهم )  - شرط معدل برای انتخاب رشته دانشگاه فرهنگیان ۹۸ حذف شد

بومی بودن داوطلب در كد رشته محل مربوط

داشتن حداقل قد ۱۵۵ برای دختران و ۱۶۰ برای پسران

برخورداری از سلامت كامل تن و روان و شرایط مناسب جسمانی برای حسن انجام وظیفه معلمی

موفقیت در مصاحبه اختصاصی و بررسی صلاحیت های عمومی

◀️ پیش بینی می شود مثل سال قبل سهم رشته علوم انسانی امسال تقریباً ۱۰هزار نفر از ۲۵ هزار نیروی ممکنه باشد.

اطلاع رسانی کنید🙏

🆔 @jamshidfarahmand
#کنکور
#کلمات_هم_آوا
#املا

هم آوا (متشابه) : به کلماتی می گویند؛ که در تلفظ یکسان اند امّا در نوشتار و معنی متفاوت. کلمات هم آوا به لحاظ ارزش ادبی نیز مورد توجّه اند به نحوی که در آرایه های بدیعی یکی از انواع جناس محسوب شده و به آن «جناس لفظ» می گویند. این نوع کلمات در سوالات املایی آزمون سراسری نیز اهمیت بالایی دارند. دانستن معنای کلمات هم آوا می تواند ما را در درست نویسی کلمات یاری کند.
نظر به اهمیّت کلمات هم آوا در ادامه فهرستی از این واژگان آورده شده است :

اناء: کوزه/ عنا: زحمت و رنج
اثاث: اسباب و وسایل/ اساس: پایه
انتساب: نسبت داشتن/ انتصاب: منصوب کردن
آزار: اذیت/ آذار: ماه اول بهار( از ماه های رومی)
ازار: شلوار/ عذار: چهره
الغا: لغو کردن/ القا: آموختن
ارتجاع:بازگشتن/ارتجا:امیدواری
برائت: بیزاری/ براعت: برتری
بهل: رها کن / بحل: حلال کن
اثرات:جمع اثر، نشانه ها/عثرات:جمع عثرة، لغزشها
اسیر: گرفتار/ عصیر: شراب/ اثیر: کره ی آتش
ذلالت:خواری/ ضلالت:گمراهی
ثمر : میوه/ سمر : افسانه
بَغل: استر، قاطر / بَقل: سبزی و تره بار
تعویذ: بازوبند/ تعویض:عوض کردن
حارث: کشاورز/ حارس: نگهبان
زکی: پاک/ ذکی :باهوش
سوری: گل سرخ/ صوری: ظاهری
صفیر: صدای گلوله/ سفیر: فرستاده
غالب:چیره، برتر / قالب: شکل
صواب:درست / ثواب: پاداش، اجر
الم:درد و رنج / عَلَم: پرچم، بیرق
غریب: دور از وطن /قریب: نزدیک
قاضی: داور / غازی: جنگجو
امَل: آرزو / عمل: کار و تلاش
امارت: فرماروایی / عمارت: آبادکردن،ساختمان
تعلم:آموختن /تالم: درد کشیدن
تهدید: ترساندن/ تحدید: تعیین حد و مرز
معمور: آبادشده / مامور: فرمان بر
خاست: بلند شد / خواست: طلب کرد.

🆔 @jamshidfarahmand
▪️مَجاز▪️
مجاز در لغت، متضاد حقیقت است و در اصطلاح ادبی آن است که واژه‌ای را در غیرِ معنای حقیقی آن به کار ببریم؛ مثلاً:
در بیت زیر، شاعر واژه‌ی «آهن» را در معنی «ماشین» به کار برده‌است:

به جادّه فرصت رسیدن بده
وقتی که سوار آهن و غروری

اکنون پرسش این است که آیا می‌توان هر واژه‌ای را به جای واژه‌ی دیگری به کار برد؟
پاسخ منفی است و توضیح این است که باید بین واژه‌ای که به کار می‌بریم و معنایی که از آن در نظر داریم، رابطه‌ای وجود داشته باشد که آن دو را به یکدیگر پیوند دهد.
رابطه‌ی میان «آهن» و «ماشین» در بیت بالا «جنسیّه» است؛ یعنی آهن، جنسِ ماشین است.

مهم‌ترین روابطی که در مجاز وجود دارد، عبارتند از:
۱- رابطه‌ی جزئیّه:
جزئی از چیزی را به جای تمام آن چیز، به کار می‌برند.
مثلاً در زبان عادی می‌گویند: «می‌خواهم برای بچه‌هایم، سقفی بخرم» و منظور از سقف، خانه است؛ سقف، جزئی از خانه است.
یا در شعر گفته‌اند:
پیش دیوار آن‌چه گویی، هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش

که منظور از «گوش»، آدمی است که سخن را گوش می‌دهد و گوش جزئی از آدم است.

۲- رابطه‌ی کلّیّه:
تمام چیزی را به جای جزئی از آن، به کار می‌برند.
مثلاً در زبان عادی می‌گویند: «می‌خواهم سرم را کوتاه کنم» و منظور از «سر»، «موهای سر» است که جزئی از سر است.
یا در شعر گفته‌اند:
«سپید شد چو درخت شکوفه‌دار، سرم»
که باز منظور از سر، موهای سر است.

۳- رابطه‌ی محلّیّه:
جا و محلّ چیزی را به‌جای خودِ آن، به کار می‌برند.
مثلاً می‌گویند:
«شهر به پیشواز او آمد.»؛ یعنی: مردمِ شهر...
یا:
«کلاس به پاخاست»؛ یعنی: دانش‌آموزانِ کلاس...
در شعر نیز گفته‌اند:
«دلِ عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی...»
که «عالم» مجاز از مردم عالم است.
یا:
«برآشفت ایران و برخاست گَرد...»
که منظور از «ایران»، سپاه ایران است.

رابطه‌ی محلّیّه را می‌توان گسترده‌ترین، نوعِ مجاز دانست؛ زیرا علاوه بر گفتنِ مکان و اراده‌ی کسانی که در آن مکان جای دارند، بر کاربردهای مجازی زیر نیز دلالت دارد:
۱-۳- کاربرد ظرف به جای آن‌چه در ظرف است:
مثلاً می‌گویند: «دو بشقاب خوردم» یا «دو لیوان خورد» و منظور غذا و آبی است که در بشقاب و لیوان بوده‌است.
در شعر نیز گفته‌اند:
چو آشامیدم آن پیمانه را پاک
ز مستی اندر افتادم برِ خاک
که منظور از «پیمانه»، «شراب» است که در پیمانه، جا دارد.
۲-۳- کاربرد «سر» یا «دل» به جای «قصد» و «اندیشه»:
در زبان عادی می‌گویند:
«با ما سرِ ناسازگاری دارد»؛ یعنی: ... قصدِ... یا ... اندیشه‌ی...
یا می‌گویند:
«دل داشتم این کار را انجام دهم»؛ یعنی: قصد داشتم...
و در شعر گفته‌اند:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
دل: مجاز از فکر و اندیشه
یا:
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سر: مجاز از قصد و تصمیم

۴- رابطه‌ی آلیه (ابزاری):
ابزار کاری را به جای آن، به کار می‌برند.
مثلاً می‌گویند: دهخدا قلم خوبی داشت.
قلم: مجاز از نوشتن
و در شعر گفته‌اند:
برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس
بوق: صدای بوق
کوس: صدای کوس (طبل)

۵- رابطه‌ی جنسیّه:
جنس چیزی را به جای آن به کار می‌برند.
مثلاً:
در آن باران تیر و برق پولاد...
پولاد: مجاز از شمشیر

۶- رابطه‌ی شباهت:
چیزی را به دلیل شباهت، به جای چیز دیگری به کار می‌برند؛ مثلاً نرگس را به جای چشم، سرو را به جای یار خوش‌اندام، لعل را به جای لب و گل را به جای چهره‌ی زیبا به کار می‌برند.
این گونه مجاز را به دلیل کاربرد گسترده‌ی آن، استعاره نامیده‌اند و به‌طور جداگانه هم بررسی می‌کنند.
چند نمونه:
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سروِ سیم‌اندام را
سروِ سیم‌اندام: مجاز از یار
یا:
گفتا که مرو به غربت و می‌بارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
نرگس: چشم
لاله: چهره
مروارید: اشک

مجاز با رابطه‌ی شباهت یا استعاره را از طریق فرایند تشبیه نیز می‌توان بررسی کرد؛ زیرا این نوع مجاز، درحقیقت مشبّهٌ‌بهی است که از فشرده کردن تشبیه، باقی مانده‌است.

یعقوب کیانی شاهوندی




🆔 jamshidfarahmand
#جهش_ضمیر

جهش ضمیر (جابجایی ضمیر، پرش ضمیر، رقص ضمیر)  


🔹ضمایر متصل در سه نقش ظاهر می شوند.  

1- نقش مفعول:
«هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید     
تا ندیده است تو را بر منش انکاری هست»  

«_َ_م » در عیبم. (مرا عیب کند) نقش مفعولی دارد.  


2- نقش متمم:
«گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست؟» 

«_َش» در گفتمش یعنی به او گفتم نقش آن متمم می باشد.  


3- نقش مضاف الیه:
«می روی و مژگانت خون خلق می ریزد    
تیز می روی جانا ترسمت فرو مانی»  

«_َت» در مژگانت می شود مژگان تو و نقش آن مضاف الیه است.  



🔹گاهی اوقات ضمایر در جایگاه اصلی خود قرار نمی گیرند که به آن جهش ضمیر می گویند. مانند:    

🔻من از تو روی نپیچم گرم بیازاری . . . 
(اگر بیازاریم، مرا بیازاری) من از تو روی نمی پیچم.
ضمیر نقش مفعولی دارد.  


🔻تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارکالله از این ره که نیست پایانش 

تو خفته ای و کرانه عشق پدید نشد،
تبارک الله از این راه که برایش پایانی نیست. ضمیر _َش با حرف اضافه برای همراه مشود و متمم می گردد.  


🔻هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر  

هر دم از درد می نالم. زیرا فلک هر ساعت با آزار دیگری قصد دل ریشم می کند. (دل ریش من) ضمیر نقش مضاف الیه دارد.    


🔹وقتی که بیت شعر یا نثر آهنگین را ساماندهی (منظم) کنیم بهتر می توان به جایگاه و نقش اصلی بیت پی برد.  


🔹چند نمونه :  🔻🔻🔻🔻

🔻یارب آن نوگل خندان که سپردی ب منش 
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش    

ضمیر (ش) به آخر فعل «سپردی» و «می سپارم» می آید، پس مفعول است.  


🔻بوی گندش دل و جان تافته بود            
حال بیماری دق یافته بود   

بوی گند دل و جانش را در هم پیچیده بود؛ حالش را بر هم زده بود.  


🔻نفرتش گشته بلای دل و جان      
(نفرت، بلای دل و جانش شده بود)       


🔻دید کش دَور به انجام رسید            
آفتابش به لب بام رسید    

دید که دورش به انجام رسید، آفتا به لب بامش رسید.    


🔻وانچه دانی که نه نیکوش جواب است، مگوی
(جوابش)     


🔻سپهرم مدد کرد و نصرت، وفاق        
(سپهر مددم کرد)     


🔻اوفتاد و مُرد و بگسستش نفس      
(افتاد و مرد و نفسش قطع شد)  


🔻گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق               
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم  

گفتم او را ببینم مگر درد اشتیاقم ساکن شود.   


🔻طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود 
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد   

ناگه سیل فنا نقش املش را باطل کرد.  
 



🔹در کدام بیت «ضمیر متصل» در جای اصلی خود نیامده است؟  

1- ای که دستت می رسد کاری بکن                   
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار  

2- تا به دامان قیامت نشود چشمش خشک 
یک نظر هر که ببیند گل سیرابش را  

3- چه لطف بود که ناگه رشحه ی قلمت
حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت  

4- می گریم و مرادم از این سیل اشک بار  
تخم محبت است که در دل بکارمت   


🔹ضمایر پیوسته (_َم، _َت، _َش) وقتی به فعل می چسپند مفعولی یا متممی هستند اما وقتی به غیر فعل می چسپند هر چیزی که در حکم اسم باشد یا خودش اسم باشد نقش اضافه یا مضاف الیه می گیرد.  

برای دست یافتن به جواب باید چند گام برداریم:  

🔻در قدم اول ضمایر متصل (پیوسته) را تبدیل به (من، تو، او) می کنیم.  

🔻در قدم دوم بعد از ضمیر مربوط «را» اضافه می کنیم اگر به غیر فعل چسپیده باشد قبل از آن کسره اضافه می کنیم. چنانچه غیرمنطقی بود یعنی ضمیر جابه جا شده است و حتما جهش ضمیر اتفاق افتاده است.  

مثلا وقتی می گوییم: کتابش را یعنی کتابِ او را، سر جای خودش است و جا به جایی صورت نگرفته است.  

دیدمش خرم و خندان  (او را دیدم) منطقی است و جابه جایی صورت نگرفته است.    

🔻در گزینه اول، «ای که دستت می رسد کاری بکن»، (دستِ تو) جای قرار گرفتن ضمیر منطقی است و جابه جایی صورت نگرفته است.   

🔻در گزینه دوم، در «چشمش»، «_َش» به غیر فعل چسپیده است. ضمیر را جدا می کنیم، (نشود چشمِ او خشک). منطقی است و جابه جایی صورت نگرفته است و همچنین «سیرابش» (سیرابِ او را)   

🔻در گزینه سوم، «قلمت» (قلمِ تو) ضمیر سر جای خودش آمده است و جابه جایی صورت نگرفته است. در مصرع دوم «کرمت» (کرمِ تو) ضمیر سر جای خودش آمده است و کاملا منطقی است.   

🔻در گزینه چهارم، «بکارمت»، (بکارم تو را) غیر عادی است و در زبان معیار کسی اینگونه حرف نمی زند. میشود (در دلت بکارم)، وقتی «_َت» بر می گردد به دل، یعنی جای ضمیر عوض شده است.  



🔹نکته: اگر «_َ_ت» ضمیر پیوسته اضافی است درون فعل چه کار می کند و اگر درون فعل آمده است باید نقش مفعولی یا متممی بگیرد. چرا؟ چون ضمایری که به فعل می چسپند ضمایر متممی یا مفعولی هستند.  در اینجا ضمیر نقش مضاف الیه را دارد و به اسم باید برگردد، یعنی جای اصلی خودش.
🆔 @jamshidfarahmand
آیا اجتماع «اسلوب معادله » و «حسن تعلیل » در یک بیت محال است ؟؟

👇👇👇

🔸 یک بیت می‌تواند هم‌زمان هم اسلوب معادله داشته باشد هم حسن تعلیل؛ نمونه‌اش بیت زیر است که هم حسن تعلیل دارد و هم اسلوب معادله:

بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
حاصل بی‌حاصلی نبود به‌جز شرمندگی

🔺حسن تعلیل:
علّت آویزان و رو به پایین بودن شاخه‌های بید مجنون را شرمندگی او به خاطر بی‌حاصلی دانسته‌است.

* موضوع: آویزان بودن شاخه‌های بید مجنون
* علّت تخیّلی: شرمندگی به سبب بی‌ثمری و بی‌حاصلی

🔺اسلوب معادله:
حاصلِ بی‌حاصلی، چیزی جز شرمندگی نیست؛ همان‌طور که بید مجنون هم به سبب بی‌ثمری در تمام عمر، سر بالا نکرد.

* موضوع ذهنی: بی‌حاصلی سبب شرمندگی است.
* مثال عینی: آویزان و رو به پایین بودن شاخه‌های بید مجنون

🆔 @jamshidfarahmand
#دکلمه
یوسف گمگشته باز آید ...


حافظ شیرازی🖌
فعل های #ناگذرا و #گذرا
#دستور_زبان_فارسی

🔸 یکی از نکات دستوری که لازم است در تفهیم آن توجه کافی شود طریقه ی تشخیص فعل های ناگذر از فعل های گذرا میباشد . اگر ما بتوانیم ساده ترین راه را در این مورد بیابیم هم کار خود را در تدریس راحت کرده ایم وهم در تفهیم و تشخیص اجزای جمله و همچنین شناخت جملات دو، سه و یا چهار جزئی می توانیم بهتر عمل کنیم این کار زمانی میسر می شود که ما نوع فعل را در جمله بشناسیم . همانگونه که می دانید فعل از لحاظ اینکه برای کامل شدن معنی خود به چه اجزایی نیاز دارد به دو گروه تقسیم میشود :

🔴۱ -فعل ناگذر: فعل ناگذر فعلی است که برای کامل شدن معنی خود فقط نیاز به نهاد دارد مثلاَ :

گل رویید . گل ( نهاد) و رویید( فعل) جمله است و معنی آن با نهاد کامل است .

🔴۲ - فعل گذرا : فعلی است که علاوه بر نهاد نیاز به جزء یا اجزای دیگری همچون ( مفعول ، مسند ، متمم ) دارد . فعل های گذرا از لحاظ تعداد اجزای آن به دو دسته تقسیم می شوند که عبارتند از :

🔵۱- فعل های گذرای( سه جزئی): اینگونه افعال گذرا علاوه بر نهاد نیاز به یک جزء دیگر دارند این جزء خواه مفعول یا مسند یا متمم باشد. که به ترتیب به آنها افعال گذرا به مفعول ، گذرا به مسند و گذرا به متمم گفته می شود برای مثال فعل های شنید ، خورد ، دید و...جزء دسته ی اول و فعل های است ، بود و... جزء دسته ی دوم و فعل های ترسید ، رهید ، نالید و ... جزء دسته ی سوم قرار می گیرند .

🔵۲ - فعل های گذرا ( چهار جزئی) : اینگونه افعال علاوه بر نهاد نیاز به دو جزء از اجزای ذکر شده در بالا را دارند. و به چند دسته تقسیم می شوند که عبارتند از :

⚫️الف : فعل گذرا به مفعول و متمم مثل ( بخشید – رهاند – خرید – و... ) او مالش را به نیازمندان بخشید .

⚫️ب: فعل گذرا به مفعول و مسند مثل ( نمود – به شمار آوردن – و... ) نور لامپ همه جا را روشن نمود .

⚫️ ج : فعل گذرا به متمم و مسند مثل ( نامیدن - به شمار آوردن و ...) مردم به او دانشمند می گفتند .

⚫️د: فعل گذرا به مفعول و مفعول مثل ( پوشاند – زد و ... )
او دیوار را رنگ زد .

🔸اما مسئله ی اصلی تشخیص افعال ناگذر از گذرا می باشد که باید در شناسایی آن نهایت دقت را به عمل آوریم . همانگونه که قبلاَ اشاره کردیم فعل ناگذر فقط به نهاد نیاز دارد . برای تشخیص این افعال ، آنها رابا سه قاعده ی کلی می سنجیم اگر هیچ کدام از این قاعده ها درموردآن صادق نبود بدون شک فعل ناگذر محسوب می گردد .

اما اگر یکی و یا دو روش از این روش های ذکر شده در پایین در مورد آن صدق کند فعل ما گذرا محسوب می شود . این روشها عبارتند از:

⚪️1- فعل مورد نظر را با چه چیزی را ؟ و چه کسی را؟ سؤالی می کنیم اگر سؤال ما مطابق با اصول زبان فارسی باشد و معنی داشته باشد و جواب هم داشته باشد فعل ما نیاز به مفعول دارد واگر هم سؤال ما و هم جواب بی معنی باشد یعنی نیاز به مفعول ندارد در نتیجه فعل ما ناگذرا است مثلاَ : آب جوشید .

در این جمله درست نیست بگوییم چه چیزی را جوشید؟ و یا چه کسی را جوشید؟ همچنین جوابی که به سؤال داده می شود مطابق دستور زبان فارسی نیست و بی معنی می نماید ( آب را جوشید. )

⚪️۲ - راه دوم این است که آیا بدانیم این فعل مورد نظر جزء فعل های ربطی ( است ، بود ، شد، گشت ) و

مشتقات آن می باشد .

اگر جزء آنها باشد فعل ما علاوه بر نهاد نیاز به مسند دارد و فعل گذرا است و اگر فعل مورد نظر جزء آنها نباشد فعل جمله فعلاَ جزء فعل های ناگذر محسوب می شود

مثلاَ فعل جوشید در جمله ی آب جوشید جز فعل های ربطی ذکر شده در بالا نمی باشدپس نتیجه می گیریم که جوشیدنیاز به مسند ندارد .

⚪️۳ - در روش سوم باید بدانیم آیا فعل مورد نظر در جمله همیشه با یک حرف اضافه ی مخصوص می آید ویا در جمله متممی که بعد از این حرف اضافه آمده است می توانیم آن را در جمله حذف کنیم ؟ چون اگر متمم را حذف کردیم معنی جمله ناقص شد این بدان معنا است که فعل به متمم نیاز دارد و فعل گذرا می باشد اما اگر متمم را حذف کردیم جمله ناقص نشد یعنی این فعل به متمم نیاز ندارد . مثلاَ( آب در کتری جوشید) واژه ی کتری را که متمم قیدی است در جمله حذف کنیم ، لطمه ای به معنای جمله وارد نمی شود . با سه روش بالا می توان به راحتی فعل ناگذر از گذرا را تشخیص داد

🆔 @jamshidfarahmand
🔈🔈🔈اعلام زمان اولیه نتایج کنکور سراسری سال ۱۳۹۸ :


نتایج اولیه کنکور سراسری سال ۹۸ از دهم تا پانزدهم مرداد ۹۸ اعلام خواهد گردید.
🆔 @jamshidfarahmand
قاعده ی کلی در باره ی تعیین نوع "و" در شعر

درباره‌ی تعیین نوع «و» در شعر، یک قاعده‌ی کلّی وجود دارد:
«هرگاه حرف «و» پس از فعل بیاید، حرف ربط و هرگاه پس از اسم بیاید، حرف عطف است»
اما این قاعده، در نظم، همواره راهگشا نبوده‌است و نیاز به توضیح بیشتر دارد؛ زیرا در نظم به ضرورت رعایت وزن و قافیه، کلمات جابه‌جا می‌شوند؛ مثلاً ممکن است، به ضرورت قافیه و ردیف، یک مصراع را به دو صورت زیر بیان کنیم:

الف) جهان رنج و اندوه و درد و غم است.

ب) جهان رنج و درد است و اندوه و غم.

اکنون پرسش این است:
آیا این جابه‌جایی مسند‌های هم‌پایه و آمدن آن‌ها پس از فعل، باعث شده‌است که در مصراع (ب) دو جمله داشته باشیم؟

پاسخ منفی است؛ باید مصراع «ب» را بازگردانی نماییم تا دستورمند شود:

ب) جهان، درد و رنج و اندوه و غم است.
واژه‌های «درد، رنج، اندوه و غم»، مسندهای هم‌پایه‌اند و «و» حرف عطف است.

اما در مصراع‌هایی چون:
الف) همه عالم تن است و ایران دل
یا:
ب) گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

وضع فرق می‌کند؛ زیرا پس از بازگردانی و دستورمند نمودن، به این صورت در می‌آیند:
الف) همه عالم تن و ایران دل است.
در این جمله، دو واژه‌ی «تن» و «ایران» هم‌پایه نیستند؛ (تن، مسند است و ایران نهاد) بنابراین «و» در این مصراع، حرف «ربط» است که پس از فعل حذف‌شده‌ی «است» آمده‌است:
همه عالم تن [است] و ایران دل است.

در جمله‌ی (ب) نیز پس از بازگردانی:
ب) گرچه منزل بس خطرناک و مقصد بس بعید است.

می‌بینیم که دو واژه‌ی «خطرناک» و «مقصد»، هم‌پایه نیستند، بلکه «خطرناک» در نقش مسندی و «مقصد» در نقش نهادی به کار رفته‌است.
بنابراین، این مصراع، دو جمله است:

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید [است]

نتیجه:
هنگام شماش جمله‌های یک بیت، نخست آن را بازگردانی می‌کنیم.

اگر حرف «و» بین دو واژه‌ی هم‌نقش -به‌جز فعل‌ها- قرارگیرد، حرف «عطف» و اگر آن دو واژه هم‌نقش نباشند، حرف «ربط» است.

- یعقوب کیانی شاهوندی

🆔 @jamshidfarahmand