✅ #نکته_های_نگارشی
#اعراب_کلمات
✍ برخی کلمههای عربی متداول در فارسی با تغییر زبر و زیر و پیش معنایشان تغییر میکند.
در ادامه چند مورد از آنها را ذکر میکنیم:
🔸آخِر: پایان
🔹آخَر: دیگر
🔸اَخبار: خبرها
🔹اِخبار: خبر کردن (زنگِ اِخبار)
🔸اِنعام: بخشش (او به همه اِنعام داد)
🔹اَنعام: چارپایان
🔸جذْبه: کشش، جاذبه
🔹جذَبه: سلطه، نفوذ، قدرت
🔸خاتَم: انگشتری، نگین منقش به مهر، آخرین
🔹خاتِم: ختمکننده، پایانبخش
🔸دِماغ: مغز
🔹دَماغ: بینی
🆔 @jamshidfarahmand
#اعراب_کلمات
✍ برخی کلمههای عربی متداول در فارسی با تغییر زبر و زیر و پیش معنایشان تغییر میکند.
در ادامه چند مورد از آنها را ذکر میکنیم:
🔸آخِر: پایان
🔹آخَر: دیگر
🔸اَخبار: خبرها
🔹اِخبار: خبر کردن (زنگِ اِخبار)
🔸اِنعام: بخشش (او به همه اِنعام داد)
🔹اَنعام: چارپایان
🔸جذْبه: کشش، جاذبه
🔹جذَبه: سلطه، نفوذ، قدرت
🔸خاتَم: انگشتری، نگین منقش به مهر، آخرین
🔹خاتِم: ختمکننده، پایانبخش
🔸دِماغ: مغز
🔹دَماغ: بینی
🆔 @jamshidfarahmand
"بسیاری از انسان های شکست خورده در زندگی،
مردمانی هستند که متوجه نبودند زمانی که دلسرد شدند.
چقدر به موفقیت نزدیک بودند.
🆔 @jamshidfarahmand
مردمانی هستند که متوجه نبودند زمانی که دلسرد شدند.
چقدر به موفقیت نزدیک بودند.
🆔 @jamshidfarahmand
✅ روش تشخیص استعاره:
با توجّه به آنچه در بحث تشبیه و استعاره خواندهاید، استعاره بر اساس این که مشبّه در آن به کار رفته باشد، یا مشبّهٌبه؛ بر دو نوع است:
۱- استعارهی مصرحه (آشکار):
آن است که مشبّهٌبه، در آن آشکار و در جمله وجود داشته باشد، اما مشبّه نباشد؛ در بیت زیر شاعر به جای این که بگوید:
هزاران «ستاره» چون نرگس، از چرخ جهانگرد (آسمان) غروب کرد تا یک «خورشید» چون گل زرد، طلوع کرد، میگوید:
هزاران «نرگس» از چرخ جهانگرد
فروشد تا برآمد یک «گل زرد«
یعنی، ستاره و خورشید را که مشبّه هستند، به کار نمیبرد امّا «نرگس» و «گل زرد» را که مشبّهٌبه هستند، به جای آنها به کار میبرد و به ترتیب منظورش ستاره و خورشید است.
❎ امّا، پرسشی که پیش میآید، این است که وقتی بیتی را برای نخستین بار میخوانیم، چگونه تشخیص دهیم که در آن، استعاره وجود دارد؟
✅ پاسخ این است که برای تشخیص استعارهی مصرّحه یا آشکار که در آن، مشبّهٌبه به کار رفته است، باید:
۱- بیت را خوب بخوانیم.
۲- اسمهایی که در بیت به کار رفته است، بررسی کنیم ببینیم آیا در معنی حقیقی و رایج خود به کار رفتهاند یا خیر؛ مثلاً:
گفتا که مرو به غربت و میبارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
۱- بیت را میخوانیم.
۲- اسمها را در بیت مشخص میکنیم:
غربت، نرگس، لاله، مروارید
۳- با توجّه به مصراع اوّل، درمییابیم که «غربت» در معنای حقیقی به کار رفتهاست.
امّا واژههای «نرگس» ، «لاله» و «مروارید» در معنی حقیقی به کار نرفتهاند؛ زیرا، این جملهای بیمفهوم است که بگوییم:
از نرگس بر روی لاله، مروارید میریخت!
مگر این که منظور شاعر از هریک از واژههای «نرگس»، «لاله» و «مروارید»، چیز دیگری باشد، که با توجّه به مصراع اوّل متوجه میشویم، که معشوق به عاشق میگوید:
به غربت مرو و مرا تنها نگذار و همزمان از چشم (نرگس تر) بر گونههای خود (لاله)، مروارید (اشک) میبارید!
پیروز باشید
یعقوب کیانی شاهوندی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
با توجّه به آنچه در بحث تشبیه و استعاره خواندهاید، استعاره بر اساس این که مشبّه در آن به کار رفته باشد، یا مشبّهٌبه؛ بر دو نوع است:
۱- استعارهی مصرحه (آشکار):
آن است که مشبّهٌبه، در آن آشکار و در جمله وجود داشته باشد، اما مشبّه نباشد؛ در بیت زیر شاعر به جای این که بگوید:
هزاران «ستاره» چون نرگس، از چرخ جهانگرد (آسمان) غروب کرد تا یک «خورشید» چون گل زرد، طلوع کرد، میگوید:
هزاران «نرگس» از چرخ جهانگرد
فروشد تا برآمد یک «گل زرد«
یعنی، ستاره و خورشید را که مشبّه هستند، به کار نمیبرد امّا «نرگس» و «گل زرد» را که مشبّهٌبه هستند، به جای آنها به کار میبرد و به ترتیب منظورش ستاره و خورشید است.
❎ امّا، پرسشی که پیش میآید، این است که وقتی بیتی را برای نخستین بار میخوانیم، چگونه تشخیص دهیم که در آن، استعاره وجود دارد؟
✅ پاسخ این است که برای تشخیص استعارهی مصرّحه یا آشکار که در آن، مشبّهٌبه به کار رفته است، باید:
۱- بیت را خوب بخوانیم.
۲- اسمهایی که در بیت به کار رفته است، بررسی کنیم ببینیم آیا در معنی حقیقی و رایج خود به کار رفتهاند یا خیر؛ مثلاً:
گفتا که مرو به غربت و میبارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
۱- بیت را میخوانیم.
۲- اسمها را در بیت مشخص میکنیم:
غربت، نرگس، لاله، مروارید
۳- با توجّه به مصراع اوّل، درمییابیم که «غربت» در معنای حقیقی به کار رفتهاست.
امّا واژههای «نرگس» ، «لاله» و «مروارید» در معنی حقیقی به کار نرفتهاند؛ زیرا، این جملهای بیمفهوم است که بگوییم:
از نرگس بر روی لاله، مروارید میریخت!
مگر این که منظور شاعر از هریک از واژههای «نرگس»، «لاله» و «مروارید»، چیز دیگری باشد، که با توجّه به مصراع اوّل متوجه میشویم، که معشوق به عاشق میگوید:
به غربت مرو و مرا تنها نگذار و همزمان از چشم (نرگس تر) بر گونههای خود (لاله)، مروارید (اشک) میبارید!
پیروز باشید
یعقوب کیانی شاهوندی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
تا ز خود بیرون نیایی،
خویش را نتوان شناخت
عیب تیـــــر کج،
در آغوش کمـــان معلوم نیست
#صائب_تبریزی
🆔 @jamshidfarahmand
خویش را نتوان شناخت
عیب تیـــــر کج،
در آغوش کمـــان معلوم نیست
#صائب_تبریزی
🆔 @jamshidfarahmand
انواع رابطه واژه ها در زبان فارسی
دو کلمه در زبان فارسی می توانند نسبت های مختلفی با هم داشته باشند که معمولا این نسبت ها و تشخیص آن از موارد به کار رفته در آزمون های تشریحی و تستی بوده است.
انواع نسبت واژه ها:
1. هم خانواده : در عربی کلماتی که یک ریشه سه حرفی مشترک داشته باشند و البته ترتیب حروف ریشه و معنای ان نیز حفظ شود هم خانواده هستند. مثال : جلیل – تجلیل – مجلل
در فارسی کلماتی که از بن ماضی-بن مضارع مربوط به یک مصدر ساخته شده باشند هم خانواده هستند.
مثال: دیده – بینا – بینش – بیننده – دیدار
2. مترادف ( هم معنی ) : کلماتی که از نظر نوشتن و خواندن با هم فرق دارند اما از نظر معنی مشترک هستند؛ بعضی کلمات چند مترادف دارد.
مانند: عطوفت: مهربانی / مراد : خواسته / جمال : زیبایی
3. دو تلفظی : برخی از واژه ها در زبان فارسی به دو صورت تلفظ می شود.
مثال: باغبان و باغِبان / مهرَبان و مهربان / مستمند و مُستَمَند
4. مخفف : شاعران گاه کلمه ها را به شکل کوتاه شده یا مخفف در شعر می آورد.
مثال:
سحرگهان: سحرگاهان / برون : بیرون / نکو: نیکو / ار: اگر/ سپه : سپاه
5. هم آوا : کلماتی که تلفظ یکسانی دارند اما املا و معنایشان متفاوت است.
مثال: خار / خوار - اساس / اثاث - حیات /حیاط - خاست / خورد – خرد
6. متضاد : دو کلمه که از جهت معنا مخالف هم هستند.
درشت / ریز استوار / سست خنده / گریه کافر / مسلمان
7. تغییر معنا با تشدید : در زبان فارسی بعضی واژه ها شکل نوشتاری یکسانی دارند اما در تلفظ و معنا متفاوت هستند. ( یکی تشدید دارد و دیگری نه. )
مقدّم : برتر بودن / مَقدَم : قدم گذاشتن
مُسلم : مسلمان / مُسَلّم : قطعی
8. هم نویسه : واژه های دارای املای یکسان بدون ارتباط در تلفظ و معنی.
مثال: حُسن / حَسَن
شُکر / شِکَر
9. تضمّن : رابطه تضمن همان رابطه زیر مجموعه ای است. یعنی یک کلمه در معنا زیر مجموعه کلمه دیگر است.
فصل / پاییز
رنگ / آبی
10. نشانه های اختصاری : گاهی برای نوشتن برخی از عبارات و جملات از حروفی که مختصرِ آن کلمات است استفاده می شود.
مانند:
«رض» : رضی الله عنه
«س» : سلام الله علیه ( یا علیها )
ه. ش. : هجری شمسی
ه. ق. : هجری قمری
م. : میلادی
پ. م. : پیش از میلاد مسیح
🆔 @jamshidfarahmand
دو کلمه در زبان فارسی می توانند نسبت های مختلفی با هم داشته باشند که معمولا این نسبت ها و تشخیص آن از موارد به کار رفته در آزمون های تشریحی و تستی بوده است.
انواع نسبت واژه ها:
1. هم خانواده : در عربی کلماتی که یک ریشه سه حرفی مشترک داشته باشند و البته ترتیب حروف ریشه و معنای ان نیز حفظ شود هم خانواده هستند. مثال : جلیل – تجلیل – مجلل
در فارسی کلماتی که از بن ماضی-بن مضارع مربوط به یک مصدر ساخته شده باشند هم خانواده هستند.
مثال: دیده – بینا – بینش – بیننده – دیدار
2. مترادف ( هم معنی ) : کلماتی که از نظر نوشتن و خواندن با هم فرق دارند اما از نظر معنی مشترک هستند؛ بعضی کلمات چند مترادف دارد.
مانند: عطوفت: مهربانی / مراد : خواسته / جمال : زیبایی
3. دو تلفظی : برخی از واژه ها در زبان فارسی به دو صورت تلفظ می شود.
مثال: باغبان و باغِبان / مهرَبان و مهربان / مستمند و مُستَمَند
4. مخفف : شاعران گاه کلمه ها را به شکل کوتاه شده یا مخفف در شعر می آورد.
مثال:
سحرگهان: سحرگاهان / برون : بیرون / نکو: نیکو / ار: اگر/ سپه : سپاه
5. هم آوا : کلماتی که تلفظ یکسانی دارند اما املا و معنایشان متفاوت است.
مثال: خار / خوار - اساس / اثاث - حیات /حیاط - خاست / خورد – خرد
6. متضاد : دو کلمه که از جهت معنا مخالف هم هستند.
درشت / ریز استوار / سست خنده / گریه کافر / مسلمان
7. تغییر معنا با تشدید : در زبان فارسی بعضی واژه ها شکل نوشتاری یکسانی دارند اما در تلفظ و معنا متفاوت هستند. ( یکی تشدید دارد و دیگری نه. )
مقدّم : برتر بودن / مَقدَم : قدم گذاشتن
مُسلم : مسلمان / مُسَلّم : قطعی
8. هم نویسه : واژه های دارای املای یکسان بدون ارتباط در تلفظ و معنی.
مثال: حُسن / حَسَن
شُکر / شِکَر
9. تضمّن : رابطه تضمن همان رابطه زیر مجموعه ای است. یعنی یک کلمه در معنا زیر مجموعه کلمه دیگر است.
فصل / پاییز
رنگ / آبی
10. نشانه های اختصاری : گاهی برای نوشتن برخی از عبارات و جملات از حروفی که مختصرِ آن کلمات است استفاده می شود.
مانند:
«رض» : رضی الله عنه
«س» : سلام الله علیه ( یا علیها )
ه. ش. : هجری شمسی
ه. ق. : هجری قمری
م. : میلادی
پ. م. : پیش از میلاد مسیح
🆔 @jamshidfarahmand
📚 فنون تست زنی سر جلسه آزمون
تکنیکهای تست زنی، یکی ازمهارتهای لازم در آمادگی آزمونها است. تسلط بر چند نکته و تکنیک در تست زنی که درموفقیت آزمونها تاثیر غیرقابل انکاری دارد :
۱. همیشه خودتون رو برای برخورد با هر نوع سوالی در آزمون آماده کنید ( به عبارتی با این ذهنیت در آزمون شرکت نکنید که همه سوالات رو باید قبلا دیده باشید ) و باید در سر جلسه آزمون با ذهنی باز و با قدرت خلاقیت حضور پیدا کنید که اگر سوالی دیدید که به چشمتون کمتر خورده بود بتونید با دانش کسب شده راه حل رو پیدا کنید ( به دانشی که کسب کردید شک نکنید )
۲. توصیه می کنیم در چند دوره به سوالات پاسخ بدید و در دور اول صرفا سوالات ساده هر درس ( که شاید در حدود ۲۵-۳۰% سوالات باشند ) رو پاسخ بدید... اینجوری هم ذهنتون رو گرم کردید برای دوره دوم و پاسخ به سوالات متوسط و هم خودتون رو درگیر یک درس خاص نکردید و تا آخر آزمون هم اسیر سوالات سخت نمیشید.
۳. جسور باشید !!! واقعا باید در سرجلسه آزمون از برخی سوالات عبور کنید ، چرا که طراحان اغلب در هر درسی از این سوالات قرار میدند برای اینکه وقت شما رو بگیرند،
۴. در تست هایی که در مورد گزینه صحیحشون شک دارید، فقط زمانی ریسک کنید که تعداد این توع تست ها حدود ۴-۵ تست باشه و در مواردی که اطمینان دارید ۲ گزینه کاملا غلط داره، بین دو گزینه دیگه یکی رو انتخاب کنید... به عبارتی در تست هایی که واقعا از غلط بودن دو گزینه مطمئن نیستید اصلا ریسک نکنید...
۵. به شدت ریزبین باشید... خیلی از دوستان به خاطر بی دقتی سوال رو خراب می کنند... همیشه از سوالاتی که خیلی ساده به نظر می رسند بترسید و از سوالاتی که قیافه بدی دارند اصلا نترسید .
۶. سعی کنید قبل از حل سوال، یکبار روش حلی که می خواید شروع به نوشتنش کنید رو در ذهنتون مرور کنید.
۷. اصلا قرار نیست همه سوالاتی که حل می کنید زمان مساوی داشته باشند، برخی سوالات زمان بر هستند و برخی سوالات رو حتی میشه بصورت چشمی پاسخ دارد
🆔 @jamshidfarahmand
تکنیکهای تست زنی، یکی ازمهارتهای لازم در آمادگی آزمونها است. تسلط بر چند نکته و تکنیک در تست زنی که درموفقیت آزمونها تاثیر غیرقابل انکاری دارد :
۱. همیشه خودتون رو برای برخورد با هر نوع سوالی در آزمون آماده کنید ( به عبارتی با این ذهنیت در آزمون شرکت نکنید که همه سوالات رو باید قبلا دیده باشید ) و باید در سر جلسه آزمون با ذهنی باز و با قدرت خلاقیت حضور پیدا کنید که اگر سوالی دیدید که به چشمتون کمتر خورده بود بتونید با دانش کسب شده راه حل رو پیدا کنید ( به دانشی که کسب کردید شک نکنید )
۲. توصیه می کنیم در چند دوره به سوالات پاسخ بدید و در دور اول صرفا سوالات ساده هر درس ( که شاید در حدود ۲۵-۳۰% سوالات باشند ) رو پاسخ بدید... اینجوری هم ذهنتون رو گرم کردید برای دوره دوم و پاسخ به سوالات متوسط و هم خودتون رو درگیر یک درس خاص نکردید و تا آخر آزمون هم اسیر سوالات سخت نمیشید.
۳. جسور باشید !!! واقعا باید در سرجلسه آزمون از برخی سوالات عبور کنید ، چرا که طراحان اغلب در هر درسی از این سوالات قرار میدند برای اینکه وقت شما رو بگیرند،
۴. در تست هایی که در مورد گزینه صحیحشون شک دارید، فقط زمانی ریسک کنید که تعداد این توع تست ها حدود ۴-۵ تست باشه و در مواردی که اطمینان دارید ۲ گزینه کاملا غلط داره، بین دو گزینه دیگه یکی رو انتخاب کنید... به عبارتی در تست هایی که واقعا از غلط بودن دو گزینه مطمئن نیستید اصلا ریسک نکنید...
۵. به شدت ریزبین باشید... خیلی از دوستان به خاطر بی دقتی سوال رو خراب می کنند... همیشه از سوالاتی که خیلی ساده به نظر می رسند بترسید و از سوالاتی که قیافه بدی دارند اصلا نترسید .
۶. سعی کنید قبل از حل سوال، یکبار روش حلی که می خواید شروع به نوشتنش کنید رو در ذهنتون مرور کنید.
۷. اصلا قرار نیست همه سوالاتی که حل می کنید زمان مساوی داشته باشند، برخی سوالات زمان بر هستند و برخی سوالات رو حتی میشه بصورت چشمی پاسخ دارد
🆔 @jamshidfarahmand
با درود
۱- اضافهی استعاری:
در اضافهی استعاری، گوینده بر اساس یک تشببه ذهنی، عضو، جزء یا ویژگی مشبّهٌبه، را به مشبّه اضافه میکند:
* آغوش خوشبختی: خوشبختی به انسان تشبیه شده است.
(آغوش: ویژگی مشبّهٌبه / خوشبختی: مشبّه)
* دست سرنوشت (سرنوشت به انسان تشبیه شده که دست دارد.)
* میوهی دوستی (دوستی به درخت تشبیه شده و از درخت، میوهی آن، به دوستی اضافه شدهاست.)
🔺همانطور که میبینید در اضافهی استعاری، گوینده بر اساس ادّعا -نه واقعیّت- مضاف را به مضافٌالیه نسبت میدهد؛ مثلاً: وقتی میگوید: «دستِ سرنوشت»، این که سرنوشت، دست داشته باشد، ادّعای گوینده است، نه واقعیّت...
۲- اضافهی اقترانی:
اقتران به معنی همراهی است.
اضافهی اقترانی، ظاهراً شبیه اضافهی استعاری است؛ یعنی معمولاً عضو انسان به چیز دیگری، اضافه میشود:
سرِ تعظیم، زانوی غم، دستِ دعا، پای بطلان، گردن استکبار و...
امّا برخلاف اضافهی استعاری، در اضافهی اقترانی، گوینده این ادّعا را ندارد که مضافٌالیه، دارندهی مضاف است؛ مثلاً در ترکیب «دستِ دعا»، گوینده ادّعا ندارد که «دعا، دست دارد» بلکه منظورش «دستی است که برای دعا» بالا رفته است.
دکتر یعقوب کیانی شاهوندی
🆔 @jamshidfarahmand
۱- اضافهی استعاری:
در اضافهی استعاری، گوینده بر اساس یک تشببه ذهنی، عضو، جزء یا ویژگی مشبّهٌبه، را به مشبّه اضافه میکند:
* آغوش خوشبختی: خوشبختی به انسان تشبیه شده است.
(آغوش: ویژگی مشبّهٌبه / خوشبختی: مشبّه)
* دست سرنوشت (سرنوشت به انسان تشبیه شده که دست دارد.)
* میوهی دوستی (دوستی به درخت تشبیه شده و از درخت، میوهی آن، به دوستی اضافه شدهاست.)
🔺همانطور که میبینید در اضافهی استعاری، گوینده بر اساس ادّعا -نه واقعیّت- مضاف را به مضافٌالیه نسبت میدهد؛ مثلاً: وقتی میگوید: «دستِ سرنوشت»، این که سرنوشت، دست داشته باشد، ادّعای گوینده است، نه واقعیّت...
۲- اضافهی اقترانی:
اقتران به معنی همراهی است.
اضافهی اقترانی، ظاهراً شبیه اضافهی استعاری است؛ یعنی معمولاً عضو انسان به چیز دیگری، اضافه میشود:
سرِ تعظیم، زانوی غم، دستِ دعا، پای بطلان، گردن استکبار و...
امّا برخلاف اضافهی استعاری، در اضافهی اقترانی، گوینده این ادّعا را ندارد که مضافٌالیه، دارندهی مضاف است؛ مثلاً در ترکیب «دستِ دعا»، گوینده ادّعا ندارد که «دعا، دست دارد» بلکه منظورش «دستی است که برای دعا» بالا رفته است.
دکتر یعقوب کیانی شاهوندی
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#تشبیه_یک_چیز_به_خودش
چیزی را به خودش تشبیه كردن و گفتن كه ”این آینه مثل آینه“ است یا ”این چراغ مثل چراغ است“ چه لطفی دارد؟ این كه نوعی تحصیلِ حاصل و به اصطلاحِ توتولوژی Tautology است..
در بلاغتِ هند (سانسكریت) چشماندازهای دیگری در باب تقسیمات تشبیه وجود دارد كه اولین آنها همین مسئلۀ ”تشبیهِ یك چیز به خودش“ است به گونهای كه ”مُشبَّه“ و ”مشبَّهُبه“ یكی باشد، اینگونه تشبیه در ادبیات فارسی سابقه دارد، چنانكه مولانا فرموده است::
صبحدمی، همچو صبح، پردۀ ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید.
در زَهْرُالربیع سیدنعمتالله جزایری (1050-1112ق/1640-1701م) شاعری آب را به آب تشبیه كرده است و قصدش از این كار ظاهراً طعن و طنزی بوده است نسبت به چنین هنر سازهای:
كأنَّنا و الماءُ مِنْ حَوْلِنا
قومٌ جُلُوسٌ حَولَهُم ماءُ[v]
كه ترجمهاش در این حدود است: حالِ ما، در آن هنگام كه آب گرد ما را گرفته بود، مثل این بود كه گروهی باشند و آب گرد ایشان را گرفته باشد. شاعرِ معروف در حق گویندۀ این بیت به شوخی و طنز گفته است:
و شاعِرٌ اَوَقَدَ الطَبْعَ الذُكاءُ لَهُ
فكادَ یحْرِقُهُ مِنْ فَرْطِ اِذكاءِ
اَقـامَ یـجـهِدُ اَیـّاماً قَریـحَـتَهُ
وَ شَبَّه الماءَ، بَعْد الجَهْدِ، بالماءِ[vi]
كه ترجمهاش در این حدود است: شاعری كه از فرطِ تیزی ذوق نزدیك بود كه آتش بگیرد، چندین روز قریحۀ خویش را به رنج افكند و زحمت كشید تا آب را به آب تشبیه كرد.
شاعر فارسیگوی هند در قرن دوازدهم، در قطعهای عربی گفته است:
اَلا لِكُلِّ حُسَینِ الوَجْهِ اَشباهُ
و لانظیرَ لِمَنْ اَهْواهُ اِلاّهُ[ii]
كه ترجمهاش در این حدود است: ”از برای هرزیباچهرهای همانندی است و آن را كه من دوست دارم، جز خود همانندی ندارد. “
- استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
- نوعی ساختارِ مبالغه در زبان فارسی كهن
مطلب ارسالی از : محمود علی اصغری ؛ گروه ادبیات استان آذربایجان شرقی
🆔 @jamshidfarahmand
#تشبیه_یک_چیز_به_خودش
چیزی را به خودش تشبیه كردن و گفتن كه ”این آینه مثل آینه“ است یا ”این چراغ مثل چراغ است“ چه لطفی دارد؟ این كه نوعی تحصیلِ حاصل و به اصطلاحِ توتولوژی Tautology است..
در بلاغتِ هند (سانسكریت) چشماندازهای دیگری در باب تقسیمات تشبیه وجود دارد كه اولین آنها همین مسئلۀ ”تشبیهِ یك چیز به خودش“ است به گونهای كه ”مُشبَّه“ و ”مشبَّهُبه“ یكی باشد، اینگونه تشبیه در ادبیات فارسی سابقه دارد، چنانكه مولانا فرموده است::
صبحدمی، همچو صبح، پردۀ ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید.
در زَهْرُالربیع سیدنعمتالله جزایری (1050-1112ق/1640-1701م) شاعری آب را به آب تشبیه كرده است و قصدش از این كار ظاهراً طعن و طنزی بوده است نسبت به چنین هنر سازهای:
كأنَّنا و الماءُ مِنْ حَوْلِنا
قومٌ جُلُوسٌ حَولَهُم ماءُ[v]
كه ترجمهاش در این حدود است: حالِ ما، در آن هنگام كه آب گرد ما را گرفته بود، مثل این بود كه گروهی باشند و آب گرد ایشان را گرفته باشد. شاعرِ معروف در حق گویندۀ این بیت به شوخی و طنز گفته است:
و شاعِرٌ اَوَقَدَ الطَبْعَ الذُكاءُ لَهُ
فكادَ یحْرِقُهُ مِنْ فَرْطِ اِذكاءِ
اَقـامَ یـجـهِدُ اَیـّاماً قَریـحَـتَهُ
وَ شَبَّه الماءَ، بَعْد الجَهْدِ، بالماءِ[vi]
كه ترجمهاش در این حدود است: شاعری كه از فرطِ تیزی ذوق نزدیك بود كه آتش بگیرد، چندین روز قریحۀ خویش را به رنج افكند و زحمت كشید تا آب را به آب تشبیه كرد.
شاعر فارسیگوی هند در قرن دوازدهم، در قطعهای عربی گفته است:
اَلا لِكُلِّ حُسَینِ الوَجْهِ اَشباهُ
و لانظیرَ لِمَنْ اَهْواهُ اِلاّهُ[ii]
كه ترجمهاش در این حدود است: ”از برای هرزیباچهرهای همانندی است و آن را كه من دوست دارم، جز خود همانندی ندارد. “
- استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
- نوعی ساختارِ مبالغه در زبان فارسی كهن
مطلب ارسالی از : محمود علی اصغری ؛ گروه ادبیات استان آذربایجان شرقی
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_آرایه_ای
#جانوران_و_نمادین_بودن_آنها_در_ادبیات
آهو ( آزادگی و بی گناهی )
اسب (نجابت و هوشیاری )
پلنگ ( تکبر و بلند پروازی )
پشه ( ضعف و ناتوانی )
جغد ( دانایی و تیزبینی و قصه گویی )
باز ( فال نیک )
الاغ ( کودنی و صبوری )
بره ( معصومیت )
خرس ( پر خوری )
بلبل (بی توجهی، عاشقی و دلباختگی )
خرگوش ( غفلت )
بوقلمون ( چند رنگی و بی ثباتی )
روباه ( مکر و حیله )
بزغاله ( شیطنت )
بز ( دانایی )
سگ ( وفاداری و دوستی )
ببر ( ضعیف کشی )
شیر ( پادشاهی و شجاعت و قدرت )
شتر مرغ ( بهانه جویی )
بوتیمار ( غم خوردن )
پرستو ( فال نیک و بهار )
شتر ( کینه توزی )
طوطی ( تقلید )
عقاب ( خودپسندی )
کرکس ( مفت خوری )
لک لک (شادی و نشاط )
کبک ( خوش خرامی و طنازی )
زرافه ( بلندی و نشخوارگی )
کلاغ ( شومی و سخن چینی )
ماهی ( زیبایی و امید و پویایی)
گربه ( بی وفایی و بی چشم و رویی )
گوسفند ( حماقت و خونسردی )
فیل ( یکدلی و قدرت )
گرگ ( زرنگی و تجاوز )
نهنگ (عظمت و درندگی )
موش ( حقارت و موذیگری )
کفتار ( دزدی و نحسی )
میمون ( تقلید و اطوار )
مار ( ظاهر خوش و باطن بد)
عقرب ( زیرکی و خودنمایی )
قناری ( خوش آوازی )
قورباغه ( زشتی )
هدهد ( مژده دهی و رهبری )
کرگدن ( تنومندی و پرزوری )
طاووس ( زیبایی و غرور )
عقاب ( بلند پروازی )
شیر ( شجاعت )
ملخ ( بی خیالی و راحت طلبی )
خفاش ( جهل و نادانی و شیطان )
🆔 @jamshidfarahmand
#جانوران_و_نمادین_بودن_آنها_در_ادبیات
آهو ( آزادگی و بی گناهی )
اسب (نجابت و هوشیاری )
پلنگ ( تکبر و بلند پروازی )
پشه ( ضعف و ناتوانی )
جغد ( دانایی و تیزبینی و قصه گویی )
باز ( فال نیک )
الاغ ( کودنی و صبوری )
بره ( معصومیت )
خرس ( پر خوری )
بلبل (بی توجهی، عاشقی و دلباختگی )
خرگوش ( غفلت )
بوقلمون ( چند رنگی و بی ثباتی )
روباه ( مکر و حیله )
بزغاله ( شیطنت )
بز ( دانایی )
سگ ( وفاداری و دوستی )
ببر ( ضعیف کشی )
شیر ( پادشاهی و شجاعت و قدرت )
شتر مرغ ( بهانه جویی )
بوتیمار ( غم خوردن )
پرستو ( فال نیک و بهار )
شتر ( کینه توزی )
طوطی ( تقلید )
عقاب ( خودپسندی )
کرکس ( مفت خوری )
لک لک (شادی و نشاط )
کبک ( خوش خرامی و طنازی )
زرافه ( بلندی و نشخوارگی )
کلاغ ( شومی و سخن چینی )
ماهی ( زیبایی و امید و پویایی)
گربه ( بی وفایی و بی چشم و رویی )
گوسفند ( حماقت و خونسردی )
فیل ( یکدلی و قدرت )
گرگ ( زرنگی و تجاوز )
نهنگ (عظمت و درندگی )
موش ( حقارت و موذیگری )
کفتار ( دزدی و نحسی )
میمون ( تقلید و اطوار )
مار ( ظاهر خوش و باطن بد)
عقرب ( زیرکی و خودنمایی )
قناری ( خوش آوازی )
قورباغه ( زشتی )
هدهد ( مژده دهی و رهبری )
کرگدن ( تنومندی و پرزوری )
طاووس ( زیبایی و غرور )
عقاب ( بلند پروازی )
شیر ( شجاعت )
ملخ ( بی خیالی و راحت طلبی )
خفاش ( جهل و نادانی و شیطان )
🆔 @jamshidfarahmand
✔️ آسمان را در زبردستی بداشت
خاک را در غایت پستی بداشت
عطار در این مناجات زیبا تمام مفاهیمی را که بر زبان می اورد از قرآن می گیرد برای این مفاهیم هم می توان به این آیات تمسک جست
والسماء رفعها و وضع الميزان»
ترفیع آسمان در این آیه مورد اشاره است
در مصراع دوم نيز مفهومی قرآنی تأثير مستقيم بر انديشه عطار داشته است که:
«هو الذي مدّ الارض و جعل رواسي و انهارا»
«الم نجعل الارض مهاداً»
از طرفی آسمان مظهر پاکی و مظهر اقتدار هم هست و زمین افتادگی و ناتوانی
گستردگی زمین در برابر ترفیع و افراستگی آسمان است.
مد الارض:زمین را گسترد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
خاک را در غایت پستی بداشت
عطار در این مناجات زیبا تمام مفاهیمی را که بر زبان می اورد از قرآن می گیرد برای این مفاهیم هم می توان به این آیات تمسک جست
والسماء رفعها و وضع الميزان»
ترفیع آسمان در این آیه مورد اشاره است
در مصراع دوم نيز مفهومی قرآنی تأثير مستقيم بر انديشه عطار داشته است که:
«هو الذي مدّ الارض و جعل رواسي و انهارا»
«الم نجعل الارض مهاداً»
از طرفی آسمان مظهر پاکی و مظهر اقتدار هم هست و زمین افتادگی و ناتوانی
گستردگی زمین در برابر ترفیع و افراستگی آسمان است.
مد الارض:زمین را گسترد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
✔️ آن یکی را جنبش مادام داد
وان دگر را دایما آرام داد
این بیت به اعتقاد قدما اشاره دار که زمین را ساکن فرض می کردند و آسمان را در جنبش و حرکت.
مبحثی که خلافش بعدها ثابت شد و تا اثبات آن سرهای زیادی زیر خاک رفت و مسلما در عهد عطار هنوز خورشید را در حرکت و زمین را ثابت می دانستند
✔️ آسمان چون خیمهٔ برپای کرد
بی ستون کرد و زمینش جای کرد
اشاره دارد به افراشتن آسمان بدون ستون و عمودی و اینکه زمین در زیر این خیمه گسترده شده است
کرد در شش روز هفت انجم پدید
وز دو حرف آورد نه طارم پدید
براي خلقت شش روز کاينات در قرآن اشاره هاي فراواني وجود دارد که: در مصراع اول بدان اشاره دارد «هو الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام»
منظور از دو حرف امر "کن" است که
اذا اراد امرا ان یقول له کن فیکون.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
وان دگر را دایما آرام داد
این بیت به اعتقاد قدما اشاره دار که زمین را ساکن فرض می کردند و آسمان را در جنبش و حرکت.
مبحثی که خلافش بعدها ثابت شد و تا اثبات آن سرهای زیادی زیر خاک رفت و مسلما در عهد عطار هنوز خورشید را در حرکت و زمین را ثابت می دانستند
✔️ آسمان چون خیمهٔ برپای کرد
بی ستون کرد و زمینش جای کرد
اشاره دارد به افراشتن آسمان بدون ستون و عمودی و اینکه زمین در زیر این خیمه گسترده شده است
کرد در شش روز هفت انجم پدید
وز دو حرف آورد نه طارم پدید
براي خلقت شش روز کاينات در قرآن اشاره هاي فراواني وجود دارد که: در مصراع اول بدان اشاره دارد «هو الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام»
منظور از دو حرف امر "کن" است که
اذا اراد امرا ان یقول له کن فیکون.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
✔️ دام تن را مختلف احوال کرد
مرغ جان را خاک در دنبال کرد
در این بیت اشاره دارد به اینکه تن انسان همچون قفسی است و جان چون پرنده ای که در این دام آرام گرفته است و این مفهوم را هم سعدی در بوستان و هم مولانا در مثنوی آورده اند.
دنبال کرد:
جانی که افلاکی است به خاک وابسته می شود و در این سرای خاکی ماندگار است.دنباله رو خاک که همان تن است می شود
✔️ بحر را بگذاشت در تسلیم خویش
کوه را افسرده کرد از بیم خویش
تلمیحی بسیار زیبا که البته بیشتر ناظر به داستان حضرت موسی و قوم بنی اسراییل دارد و شکافتن دریا و به رقص آمدن کوه طور
براي تسلط بر آب و خشکي و بحر و بر آيات فراواني در قرآن هست که به نمونه اي چند اشاره مي شود:
«هو الذي سخر البحر لتأکلو منه لحماً طرياً»
«و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لآيات لقوم يعقلون»
اما مصراع دوم بيت به پاره پاره شدن کوه سينا به هنگام جلوه نور حق براي موسي اشاره دارد که از موارد بسيار بحث انگيز قرآن است و کتابهاي صوفيه به ويژه «مرصاد العباد» نجم الدين رازي نکته هاي بسيار در اين موضوع دارد:
«لما جاء موسي لميقاتنا و کلمه ربه، قال رب أرني انظر اليک، قال لن تراني ولکن انظر الي الجبل فان استقر مکانه فسوف تراني، فلما تجلي ربه للجبل جعلنا دکا و خر موسي صعقا، فلما افاق قال سبحانک تبت اليک و انا اول المؤمنين»
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
مرغ جان را خاک در دنبال کرد
در این بیت اشاره دارد به اینکه تن انسان همچون قفسی است و جان چون پرنده ای که در این دام آرام گرفته است و این مفهوم را هم سعدی در بوستان و هم مولانا در مثنوی آورده اند.
دنبال کرد:
جانی که افلاکی است به خاک وابسته می شود و در این سرای خاکی ماندگار است.دنباله رو خاک که همان تن است می شود
✔️ بحر را بگذاشت در تسلیم خویش
کوه را افسرده کرد از بیم خویش
تلمیحی بسیار زیبا که البته بیشتر ناظر به داستان حضرت موسی و قوم بنی اسراییل دارد و شکافتن دریا و به رقص آمدن کوه طور
براي تسلط بر آب و خشکي و بحر و بر آيات فراواني در قرآن هست که به نمونه اي چند اشاره مي شود:
«هو الذي سخر البحر لتأکلو منه لحماً طرياً»
«و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لآيات لقوم يعقلون»
اما مصراع دوم بيت به پاره پاره شدن کوه سينا به هنگام جلوه نور حق براي موسي اشاره دارد که از موارد بسيار بحث انگيز قرآن است و کتابهاي صوفيه به ويژه «مرصاد العباد» نجم الدين رازي نکته هاي بسيار در اين موضوع دارد:
«لما جاء موسي لميقاتنا و کلمه ربه، قال رب أرني انظر اليک، قال لن تراني ولکن انظر الي الجبل فان استقر مکانه فسوف تراني، فلما تجلي ربه للجبل جعلنا دکا و خر موسي صعقا، فلما افاق قال سبحانک تبت اليک و انا اول المؤمنين»
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🆔 @jamshidfarahmand
#منطقالطیر
جلسه دوم کارگاه منطق الطیر 98/4/4
قبل از شروع ابیات یک حکایت از منطق الطیر تقدیمتان می کنم تا برای بیان مطالب آماده شویم
منطِقُالطَّیِّر یا مقاماتالطیور منظومهای است از عطار نیشابوری که به زبان فارسی و در قالب مثنوی در بحر رمل مسدس مقصور (محذوف) سروده شدهاست. کار سرودن این مثنوی در قرن ششم هجری قمری (۱۱۷۷ میلادی) پایان یافتهاست. ابیات این مثنوی را معمولاً بین ۴۳۰۰ تا ۴۶۰۰ بیت دانستهاند، از مثنویهای تمثیلی عرفان اسلامیبهشمار میآید. مراحل و منازل در راه پوییدن و جُستنعرفان یعنی شناختن رازهای هستی در منطقالطّیر عطار هفت منزل است. او این هفت منزل را هفت وادی یا هفت شهر عشق مینامد.
هفت وادی به ترتیب چنین است: طلب، عشق، معرفت،استغنا، توحید، حیرت، و فقر که سرانجام به فنا میانجامد. در داستان منطقالطّیر، گروهی از مرغان برای جستن و یافتن پادشاهشان سیمرغ، سفری را آغاز میکنند. در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمیمانند و به بهانههایی پا پس میکشند، تا اینکه پس از عبور از هفت مرحله، از گروه انبوهی از پرندگان تنها «سی مرغ» باقی میمانند و با نگریستن در آینه حق درمییابند که سیمرغ در وجود خود آنهاست. در نهایت با این خودشناسی مرغان جذب جذبه خداوند میشوند و حقیقت را در وجود خویش مییابند.
پیتر بروک از نامدار ترین کارگردانان تئاتر جهان، در جشن هنر شیراز نمایشی بر اساس منطق الطیر عطار اجرا کرد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🕊
🆔 @jamshidfarahmand
جلسه دوم کارگاه منطق الطیر 98/4/4
قبل از شروع ابیات یک حکایت از منطق الطیر تقدیمتان می کنم تا برای بیان مطالب آماده شویم
منطِقُالطَّیِّر یا مقاماتالطیور منظومهای است از عطار نیشابوری که به زبان فارسی و در قالب مثنوی در بحر رمل مسدس مقصور (محذوف) سروده شدهاست. کار سرودن این مثنوی در قرن ششم هجری قمری (۱۱۷۷ میلادی) پایان یافتهاست. ابیات این مثنوی را معمولاً بین ۴۳۰۰ تا ۴۶۰۰ بیت دانستهاند، از مثنویهای تمثیلی عرفان اسلامیبهشمار میآید. مراحل و منازل در راه پوییدن و جُستنعرفان یعنی شناختن رازهای هستی در منطقالطّیر عطار هفت منزل است. او این هفت منزل را هفت وادی یا هفت شهر عشق مینامد.
هفت وادی به ترتیب چنین است: طلب، عشق، معرفت،استغنا، توحید، حیرت، و فقر که سرانجام به فنا میانجامد. در داستان منطقالطّیر، گروهی از مرغان برای جستن و یافتن پادشاهشان سیمرغ، سفری را آغاز میکنند. در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمیمانند و به بهانههایی پا پس میکشند، تا اینکه پس از عبور از هفت مرحله، از گروه انبوهی از پرندگان تنها «سی مرغ» باقی میمانند و با نگریستن در آینه حق درمییابند که سیمرغ در وجود خود آنهاست. در نهایت با این خودشناسی مرغان جذب جذبه خداوند میشوند و حقیقت را در وجود خویش مییابند.
پیتر بروک از نامدار ترین کارگردانان تئاتر جهان، در جشن هنر شیراز نمایشی بر اساس منطق الطیر عطار اجرا کرد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
🕊
🆔 @jamshidfarahmand