#مرثیه_فاطمه_زهراسلام_الله
چرا مادر نماز خویش را بنشسته می خواند؟!
ز فضّه راز آن پرسیدم و گویا نمی داند!
نفَس از سینه اش آید به سختی، گشته معلومم
که بیش از چند روزی پیش ما، مادر نمی ماند!
به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه!
که دیده مادری از دختر خود رو بپوشاند؟!
الهی! مادرم بهر علی جان داد، لطفی کن
که جای او، اجل جان مرا یکباره بستاند!
به چشم نیمْ باز خود، نگاهم می کند گاهی
کند از چهره تا اشک غمم را پاک و نتواند!
دلم سوزد بر او، امّا نمی گریم کنار او
مبادا گریه من، بیشتر او را بگریاند!
کنار بسترش تا صبحدم او را دعا کردم
که بنشیند، مرا هم در کنار خویش بنشاند
بسی آزار از همسایگانش دید و، می بینم
دعا درباره همسایگانش بر زبان راند!
چه در برزخ، چه در محشر، چه در جنّت، چه در دوزخ
به غیر از وصف او، « میثم » نمی خواند
#السلام_علیک_یافاطمة_الزهرا
#آجرک_الله_یاصاحـب_الـزمــان
#اللﮩـم_عجـل_لولــــیـڪ_الــــــفـرج
چرا مادر نماز خویش را بنشسته می خواند؟!
ز فضّه راز آن پرسیدم و گویا نمی داند!
نفَس از سینه اش آید به سختی، گشته معلومم
که بیش از چند روزی پیش ما، مادر نمی ماند!
به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه!
که دیده مادری از دختر خود رو بپوشاند؟!
الهی! مادرم بهر علی جان داد، لطفی کن
که جای او، اجل جان مرا یکباره بستاند!
به چشم نیمْ باز خود، نگاهم می کند گاهی
کند از چهره تا اشک غمم را پاک و نتواند!
دلم سوزد بر او، امّا نمی گریم کنار او
مبادا گریه من، بیشتر او را بگریاند!
کنار بسترش تا صبحدم او را دعا کردم
که بنشیند، مرا هم در کنار خویش بنشاند
بسی آزار از همسایگانش دید و، می بینم
دعا درباره همسایگانش بر زبان راند!
چه در برزخ، چه در محشر، چه در جنّت، چه در دوزخ
به غیر از وصف او، « میثم » نمی خواند
#السلام_علیک_یافاطمة_الزهرا
#آجرک_الله_یاصاحـب_الـزمــان
#اللﮩـم_عجـل_لولــــیـڪ_الــــــفـرج