🔹نریز پسر
آب نریز...
پول همراهم نیست.
چقد میگیری؟
و.....
🌾چشم باز کردم دیدم سطل آب رو روی سنگ مزار خالی کرده و با دستان کوچکش مشغول شستشو شده و....
چشمانی سیاه و معصوم و تو رفته با جثه ای بسیار لاغر که حکایت از سالها گرسنگی و فقر داشت.....
زیر لب چیزی زمزمه کرد
نگاهش به دستانم بود که ببیند به ازای یک سطل آب و یک فاتحه چقد نثارش میکنم.
وقتی خرما رو جلوش گرفتم
گفت میشه چند تا بردارم؟
گفتم همشو بردار
ولی بگو اسمت چیه؟
گفت #سعید
گفتم کلاس چندمی؟گفت خاله من شناسنامه دارم اما حتی یه روز مدرسه نرفتم
گفتم پس چطور فاتحه فرستادی
گفت: گفتم خدارحمتش کنه فقط.....
گفتم سعید آرزوت چیه
گفت آبگوشت بخورم...
از خانوادش پرسیدم
گفت مامانم مریضه
گفتم خونتون کجاس اگه خواستم برات آبگوشت بیارم
آدرسو برام گفت
همان دیار همیشگی
#جعفر_آباد
جایی که هیچوقت آباد نبود....
داستان #سعید ادامه دارد...
#من_هم_یک_کوچه_گردی_عاشقم
@jamiatkermanshah
آب نریز...
پول همراهم نیست.
چقد میگیری؟
و.....
🌾چشم باز کردم دیدم سطل آب رو روی سنگ مزار خالی کرده و با دستان کوچکش مشغول شستشو شده و....
چشمانی سیاه و معصوم و تو رفته با جثه ای بسیار لاغر که حکایت از سالها گرسنگی و فقر داشت.....
زیر لب چیزی زمزمه کرد
نگاهش به دستانم بود که ببیند به ازای یک سطل آب و یک فاتحه چقد نثارش میکنم.
وقتی خرما رو جلوش گرفتم
گفت میشه چند تا بردارم؟
گفتم همشو بردار
ولی بگو اسمت چیه؟
گفت #سعید
گفتم کلاس چندمی؟گفت خاله من شناسنامه دارم اما حتی یه روز مدرسه نرفتم
گفتم پس چطور فاتحه فرستادی
گفت: گفتم خدارحمتش کنه فقط.....
گفتم سعید آرزوت چیه
گفت آبگوشت بخورم...
از خانوادش پرسیدم
گفت مامانم مریضه
گفتم خونتون کجاس اگه خواستم برات آبگوشت بیارم
آدرسو برام گفت
همان دیار همیشگی
#جعفر_آباد
جایی که هیچوقت آباد نبود....
داستان #سعید ادامه دارد...
#من_هم_یک_کوچه_گردی_عاشقم
@jamiatkermanshah
برق چشمان خستهی تو پر است از فریاد دردهای ناگفته
خندههایت همان بغض در دل فرورفتهی مردانه ی توست
افسوس که تو در کوچه های بیرحمی حاشیه شهر فراموش شدهای
#سعید در کلاس های خانه ایرانی جعفرآباد
خندههایت همان بغض در دل فرورفتهی مردانه ی توست
افسوس که تو در کوچه های بیرحمی حاشیه شهر فراموش شدهای
#سعید در کلاس های خانه ایرانی جعفرآباد
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
هنوزنیم ساعت نیست که ازشهر خارج شده ایم،خشکسالی و هوای آلوده بیدادمیکرد.آسفالت جاده ی اصلی پرازدست انداز و فرسودگی است.اینجامنطقه ی عثمانوند،واقع درجنوب شرقی استان کرمانشاه،آخرین روستای استان وهم مرزبااستان ایلام به نام »سرزل«است.چهره ی افتاب سوخته واکثرا نحیف کودکان توجه همه را جلب میکند.روستافاقد آب آشامیدنی ،و آب با فاضلابی که در چشمه میریزدتنهامنبع دسترسی به این مایع حیاتی است.دراکثر خانه ها فقط قسمتی از آن قابل سکونت میباشد،آن هم با امکانات کم وبقیه ی قسمتهادراثرریزش برکت الهی باران تخریب شده است که کودکان اوقات فراغتشان در آن قسمت از خانه شادیهای کودکانه راباماروعقرب شریک میشوند.بیشترخانه هابامشکل سرویس بهداشتی مواجه هستند. ازجمله مشکلات روستاهای این منطقه عدم وجودمرکزبهداشت نزدیک، امکانات آموزشی،سوء تغذیه، اعتیادوبیکاری میباشد.تنهاامکانات برای اموزش یک کانکس برای دو الی سه روستابه عنوان مدرسه استفاده میشود.تقریباده کیلومتر ازجاده،شنی ودرصورت ضرورت دسترسی به ماشین امکان پذیر نمیباشد.تعدادکمی ازخانوارها که به شغل دامپروری مشغولند، دامهایشان دچاربیماری تب برفکی شده وچون وسع مالیشان برای تهیه ی دارونمیرسد دامها یکی یکی تلف میشوند. بیماریهای:پوستی،عقب ماندگی ذهنی ،کم خونی،سوء تغذیه،و مشکلات تنفسی وبیماریهای ریوی ودستگاه گوارش وهمچنین برخی اختلالات روانی شخصیتی دربین افرادبه وفور دیده میشود.
به هرطرف که میرویم بچه هابا اشتیاق مارا راهنمایی میکنند ودر آخرباچشمان پرازامیدبه یاری برای بهترشدن حداقل امکانات اولیه ی زندگی و لبهایی پرازخنده ی کودکانه سرشارازمحبت،ولی بسته ازناگفته های بسیار،دستهای کوچکشان را به رسم مهمان نوازی،وبه امید رسیدن کمک ازدستهای پرمهر و پرتوان تکان میدهند،وما آنان را اول به خالق هستی،سپس به جوانمردانی که میتوانندبرای رسیدن به ارزوهای خیلی نزدیک یاریشان کنندمیسپاریم.
گزارش #شناسایی_کوچه_گردان
رمضان 95
@jamiatkermanshah
هنوزنیم ساعت نیست که ازشهر خارج شده ایم،خشکسالی و هوای آلوده بیدادمیکرد.آسفالت جاده ی اصلی پرازدست انداز و فرسودگی است.اینجامنطقه ی عثمانوند،واقع درجنوب شرقی استان کرمانشاه،آخرین روستای استان وهم مرزبااستان ایلام به نام »سرزل«است.چهره ی افتاب سوخته واکثرا نحیف کودکان توجه همه را جلب میکند.روستافاقد آب آشامیدنی ،و آب با فاضلابی که در چشمه میریزدتنهامنبع دسترسی به این مایع حیاتی است.دراکثر خانه ها فقط قسمتی از آن قابل سکونت میباشد،آن هم با امکانات کم وبقیه ی قسمتهادراثرریزش برکت الهی باران تخریب شده است که کودکان اوقات فراغتشان در آن قسمت از خانه شادیهای کودکانه راباماروعقرب شریک میشوند.بیشترخانه هابامشکل سرویس بهداشتی مواجه هستند. ازجمله مشکلات روستاهای این منطقه عدم وجودمرکزبهداشت نزدیک، امکانات آموزشی،سوء تغذیه، اعتیادوبیکاری میباشد.تنهاامکانات برای اموزش یک کانکس برای دو الی سه روستابه عنوان مدرسه استفاده میشود.تقریباده کیلومتر ازجاده،شنی ودرصورت ضرورت دسترسی به ماشین امکان پذیر نمیباشد.تعدادکمی ازخانوارها که به شغل دامپروری مشغولند، دامهایشان دچاربیماری تب برفکی شده وچون وسع مالیشان برای تهیه ی دارونمیرسد دامها یکی یکی تلف میشوند. بیماریهای:پوستی،عقب ماندگی ذهنی ،کم خونی،سوء تغذیه،و مشکلات تنفسی وبیماریهای ریوی ودستگاه گوارش وهمچنین برخی اختلالات روانی شخصیتی دربین افرادبه وفور دیده میشود.
به هرطرف که میرویم بچه هابا اشتیاق مارا راهنمایی میکنند ودر آخرباچشمان پرازامیدبه یاری برای بهترشدن حداقل امکانات اولیه ی زندگی و لبهایی پرازخنده ی کودکانه سرشارازمحبت،ولی بسته ازناگفته های بسیار،دستهای کوچکشان را به رسم مهمان نوازی،وبه امید رسیدن کمک ازدستهای پرمهر و پرتوان تکان میدهند،وما آنان را اول به خالق هستی،سپس به جوانمردانی که میتوانندبرای رسیدن به ارزوهای خیلی نزدیک یاریشان کنندمیسپاریم.
گزارش #شناسایی_کوچه_گردان
رمضان 95
@jamiatkermanshah
🔹چند روزی بیشتر نبود که عضو جمعیت امام علی شده بودم.از روزِ اول به اعضای قدیمی تر سپرده بودم که هروقت به #شناسایی رفتند به من هم خبر بدهند.خیلی دوست داشتم خانواده های حاشیه را از نزدیک ببینم.بالاخره آن شب رسید.خودم را برای رفتن اماده میکردم ناگهان در آینه خودم را دیدم که سر و وضعم خیلی مرتب و شیک است.به ذهنم آمد شاید با این ظاهر به آنجا بروم برخی کودکان و حتی بزرگتر ها حسرت نداشته هایشان را بخورند.لباس هایم را عوض کردم .خیلی ساده پوشیدم حتی ساعت و انگشترم را هم در آوردم که تفاوت ظاهرم را با آنها کم کرده باشم.از سراشیبیه کوچه ی آزادی جعفرآباد پایین رفتیم.ساعت 11 شب بود و بر خلاف سایر نقاط شهر بچه ها در کوچه ها پرسه میزدند.دوستانم گفتند چطور است سری به خانه ی بیتا کوچولو بزنیم.منم که کسی را نمیشناختم و قبول کردم.در زدیم.بعد از چند دقیقه در باز شد و چند جوان 18,19 ساله با ترس و عجله در حالی که در دستانشان قلیان و سایر بساط مورد نیازشان بود از خانه بیرون رفتند.بعد مردی که پدر بیتای ماجرایم بود صدا زد بفرمایید و ما داخل شدیم.وارد خانه که شدیم مرد با عجله بساطش را جمع کرد و هر تکه ی سیخ و سنجاقی را در زیر پتوی زیرشان پنهان میکرد.دخترک مظلوم 8,9 ساله ای دست در دست برادر 2 ساله اش در کنج دیواری با حسی عجیب ایستاده بودند.حسی آمیخته از ترس و خوشحالی.ترس از بداخلاقی پدر بخاطر به هم خوردن بزمش و خوشحال ازینکه دقایقی از گزند پدر و نامادری در امانند.مشغول صحبت بودیم ناگهان اثر چند انگشت بر صورت دخترک دردی در قلبم اورد.نفسم حبس شد و بغضم را خوردم.بعد از خداحافظی و بیرون امدن فقط به این فکر میکردم که چقدر ساده و سطحی میدیدم حسرت بچه های حاشیه را.حسرت او عمیق تر از ظاهر شیک من بود که شاید ظاهر ساده ام باز هم در او حسرت ایجاد کرده باشد.حسرت اینکه ای کاش او هم مانند من صورتش از سیلی کبود نبود.ای کاش حتی اگر سیلی میخورد دوست داشت سیلی را مادر واقعیش به او بزند نه زنی که معلوم نیست از کجا و با چه نسبتی امده بدون هیچ قرار و عقدی در خانه و در حقیقت در پاتوق با آنها زندگی میکند.یا حسرت اینکه ای کاش مجبور نبود بعد از رفتنِ ما نیمه شب برای خریدن موادِ پدر چند خیابان پایین تر برود و مانند آهویی معصوم که شغال ها دوره اش کرده اند در معرض هر گونه تعرض و هجومِ چشمان ناپاک ساقیان مواد قرار بگیرد.من چقدر حسرت دخترک غمگین قصه ام را ساده دیده بودم.زیرا تا آن لحظه شنیده هایم به دیده تبدیل نشده بود...
#من_هم_یک_کوچه_گرد_عاشقم
به کانال رسمی #جمعیت_امام_علی (ع) کرمانشاه بپیوندید.
@jamiatkermanshah
#من_هم_یک_کوچه_گرد_عاشقم
به کانال رسمی #جمعیت_امام_علی (ع) کرمانشاه بپیوندید.
@jamiatkermanshah
کوی سرو...
با مردمانی قد خمیده از درد و رنج...
با دوستانم به اواسط کوچه رسیدیم، وارد خانه که شدیم پسرکی لاغر و ضعیف با بدنی کم و بیش ناموزون از بیماری ژنتیکی در کنج خانه رنج میبرد.
مادری نشسته در گوشه ای از خانه که یک نگاهش به پسرک مریضش بود و نگاه دیگرش به کودکی تشنج گرفته در آغوشش...
مرد خانه با وجود ناتوانی جسمی برای درمان فرزندانش و سیر کردن شکم خانواده به کارگری رفته بود...
اما زن میگفت: هیچگاه پول دستمزد کارگری او کفاف خرج بیماری و زندگی را نمیدهد....
هر چه بیشتر وارد دنیای مناطق حاشیه میشوم ، شرمنده تر از همیشه ام، و به همه ساعاتی فکر می کنم که در حال گذران زندگیم و عده ای لحظه به لحظه این ساعت ها را با عذاب سپری می کنند.
#شناسایی
#کوچه_گردان_عاشق
=================
وعده ما؛
جمعه نوزدهم خرداد ساعت 17
تالار وحدت،نبش میدان آیت الله جلیلی
همایش بزم مهر(کوچه گردان عاشق)
@jamiatkermanshah
با مردمانی قد خمیده از درد و رنج...
با دوستانم به اواسط کوچه رسیدیم، وارد خانه که شدیم پسرکی لاغر و ضعیف با بدنی کم و بیش ناموزون از بیماری ژنتیکی در کنج خانه رنج میبرد.
مادری نشسته در گوشه ای از خانه که یک نگاهش به پسرک مریضش بود و نگاه دیگرش به کودکی تشنج گرفته در آغوشش...
مرد خانه با وجود ناتوانی جسمی برای درمان فرزندانش و سیر کردن شکم خانواده به کارگری رفته بود...
اما زن میگفت: هیچگاه پول دستمزد کارگری او کفاف خرج بیماری و زندگی را نمیدهد....
هر چه بیشتر وارد دنیای مناطق حاشیه میشوم ، شرمنده تر از همیشه ام، و به همه ساعاتی فکر می کنم که در حال گذران زندگیم و عده ای لحظه به لحظه این ساعت ها را با عذاب سپری می کنند.
#شناسایی
#کوچه_گردان_عاشق
=================
وعده ما؛
جمعه نوزدهم خرداد ساعت 17
تالار وحدت،نبش میدان آیت الله جلیلی
همایش بزم مهر(کوچه گردان عاشق)
@jamiatkermanshah
گزارش #شناسایی_کوچه_گردان
در باز شد...
مادری خسته از رنج دنیا عصا به دست با قامتی خمیده به استقبالم آمد...
خانه ای خالی از کمترین وسایل زندگی را نشانم داد... آب و نان مانده تنها دارایی یخچال آن خانه بود...
آن طرف تر پسرک بیمارش را نشانم داد که از بیماری تالاسمی تمام مو های بدن، سر و صورتش ریخته بود...
به داخل اتاق رفتیم نوهی بی پناهش را نشانم داد، دختربچه ای که کودکی اش را قربانی کرده بود؛
قربانی پدری معتاد و مادری که او را رها کرده...
سراغ همسرش را گرفتم، مرد زندگی اش کارگری ساده بود که تن به هر سختی میداد برای تامین مخارج خانه و بیماری فرزند، افسوس درآمد کارگری آنقدر کم بود که تمامش صرف داروی فرزند میشد...
در آن خانه مادر و پدری را دیدم که سختی روزگار و بچهای بیمار کمرشان را خم کرده بود...
تمام شب خواب به چشمانم نیامد
تمام شب این همه تناقص را با خود تکرار میکردم
چرا یکی در قلهی خوشبختی باشد و دیگری در اعماق چاه ؟
چرا فریاد نجات او در اعماق چاه به گوش آن که قله را فتح کرده نمیرسد؟!
شاید هم صدای اسیر چاه به گوش میرسد اما سیاهی قلب هایمان و یا طمع اوج بیشتر، فرصت شنیدن را از ما گرفته!!!
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
#کوچه_گردان_عاشق
==============
وعده ما جمعه 19 خرداد،ساعت 17
همایش بزم مهر(کوچه گردان عاشق)
نبش میدان آیت اله جلیلی
سالن وحدت
در باز شد...
مادری خسته از رنج دنیا عصا به دست با قامتی خمیده به استقبالم آمد...
خانه ای خالی از کمترین وسایل زندگی را نشانم داد... آب و نان مانده تنها دارایی یخچال آن خانه بود...
آن طرف تر پسرک بیمارش را نشانم داد که از بیماری تالاسمی تمام مو های بدن، سر و صورتش ریخته بود...
به داخل اتاق رفتیم نوهی بی پناهش را نشانم داد، دختربچه ای که کودکی اش را قربانی کرده بود؛
قربانی پدری معتاد و مادری که او را رها کرده...
سراغ همسرش را گرفتم، مرد زندگی اش کارگری ساده بود که تن به هر سختی میداد برای تامین مخارج خانه و بیماری فرزند، افسوس درآمد کارگری آنقدر کم بود که تمامش صرف داروی فرزند میشد...
در آن خانه مادر و پدری را دیدم که سختی روزگار و بچهای بیمار کمرشان را خم کرده بود...
تمام شب خواب به چشمانم نیامد
تمام شب این همه تناقص را با خود تکرار میکردم
چرا یکی در قلهی خوشبختی باشد و دیگری در اعماق چاه ؟
چرا فریاد نجات او در اعماق چاه به گوش آن که قله را فتح کرده نمیرسد؟!
شاید هم صدای اسیر چاه به گوش میرسد اما سیاهی قلب هایمان و یا طمع اوج بیشتر، فرصت شنیدن را از ما گرفته!!!
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
#کوچه_گردان_عاشق
==============
وعده ما جمعه 19 خرداد،ساعت 17
همایش بزم مهر(کوچه گردان عاشق)
نبش میدان آیت اله جلیلی
سالن وحدت
✅در شکستن روزه فقر کودکان سرزمینمان سهیم شویم:
Kuchegardan.org
شماره کارت به نام جمعیت امام علی:
۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸
شماره روابط عمومی جمعیت امام علی ۰۲۱۸۸۹۳۰۸۱۶ شنبه تا چهارشنبه ٩:٣۰ الی ۱۶:٣۰
شماره تلفن روابط عمومی جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه:
09378998466
09183295313
====================
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
با ما همراه شوید در؛
همایش بزم مهر(#کوچه_گردان_عاشق)
جمعه 19 خرداد ساعت 17
کرمانشاه،نبش میدان جلیلی،دانشگاه فرهنگ وهنر،سالن وحدت
http://yon.ir/rDVK6
Kuchegardan.org
شماره کارت به نام جمعیت امام علی:
۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸
شماره روابط عمومی جمعیت امام علی ۰۲۱۸۸۹۳۰۸۱۶ شنبه تا چهارشنبه ٩:٣۰ الی ۱۶:٣۰
شماره تلفن روابط عمومی جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه:
09378998466
09183295313
====================
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
با ما همراه شوید در؛
همایش بزم مهر(#کوچه_گردان_عاشق)
جمعه 19 خرداد ساعت 17
کرمانشاه،نبش میدان جلیلی،دانشگاه فرهنگ وهنر،سالن وحدت
http://yon.ir/rDVK6
Forwarded from پادکست شورمس
✳️ آیین کوچه گردان عاشق به چه شکل اجرا میشود؟
✅ همراه شویم:
🌐 Kuchegardan.org
⬅️ شماره کارت به نام جمعیت امام علی: ۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸
📞 ۰۲۱۸۸۹۳۰۸۱۶
🆔 @eventias
✅ همراه شویم:
🌐 Kuchegardan.org
⬅️ شماره کارت به نام جمعیت امام علی: ۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸
📞 ۰۲۱۸۸۹۳۰۸۱۶
🆔 @eventias
وقتی در اوج فقر و محرومیت باشی،با پدری که یا نیست،یا از کارافتاده و یا نبودش بهتر از بودنش است،
وقتی بیماری چنان مادر و فرزندان را در زیر پا له کرده که هر لحظه مرگ را آرزو می کنند
وقتی گرسنگی همه سیستم های فکری و عصبی خانواده را مختل می کند...
هر دویست هزار تومانی که به طرح کوچه گردان هدیه می شود روشنی بخش شبهای ناامیدی یک خانواده محروم است
که نومید نباشید...
که هنوز امید نمرده و هستند کسانی که گره های زندگی شما را بگشایند...
همزمان با شناسایی خانواده های محروم و توزیع کیسه ها تلاش می شود مشکلات حاد خانواده های شناسایی شده حل گردد.
به کمپین #کوچه_گردان_عاشق بپیوندید.
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
https://t.me/joinchat/AAAAAERmkyWQce4oYqkBmg
وقتی بیماری چنان مادر و فرزندان را در زیر پا له کرده که هر لحظه مرگ را آرزو می کنند
وقتی گرسنگی همه سیستم های فکری و عصبی خانواده را مختل می کند...
هر دویست هزار تومانی که به طرح کوچه گردان هدیه می شود روشنی بخش شبهای ناامیدی یک خانواده محروم است
که نومید نباشید...
که هنوز امید نمرده و هستند کسانی که گره های زندگی شما را بگشایند...
همزمان با شناسایی خانواده های محروم و توزیع کیسه ها تلاش می شود مشکلات حاد خانواده های شناسایی شده حل گردد.
به کمپین #کوچه_گردان_عاشق بپیوندید.
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
https://t.me/joinchat/AAAAAERmkyWQce4oYqkBmg
Telegram
کمپین بوی عیدی،جمعیت امام علی(ع)
قوانین گروه:
تنها مطلب مجاز قابل ارسال توسط اعضا فیش هاو کمک های ارسالی شماست.
سایرمطالب بلافاصله به علت دور نشدن از هدف گروه پاک خواهدشد.
جهت شناخت اهداف جمعیت به کانال رسمی جمعیت بپیوندید:
@jamiatkermanshah
@soheylaaliakbari
تنها مطلب مجاز قابل ارسال توسط اعضا فیش هاو کمک های ارسالی شماست.
سایرمطالب بلافاصله به علت دور نشدن از هدف گروه پاک خواهدشد.
جهت شناخت اهداف جمعیت به کانال رسمی جمعیت بپیوندید:
@jamiatkermanshah
@soheylaaliakbari
بنیان گذارش همان بزرگ مردی است که محض دیده و شناخته نشدن، روزها نیازمندان را شناسایی میکرد و شب ها کوچه و پس کوچه های تنگ و تاریک را میپیمود و مرهمی بر دردشان مینهاد. اوست که بزرگترین مددکار اجتماعی است که تا به حال زمین و زمان به خود دیده . خود را مسئول فقر و نیازمندی مردم میداند و عدالتش را رو میکند ونیازمند مسلمان و غیر مسلمان را به یک چشم میبیند و میکوشد تا منهای فقر را در جامعه نمایان کند.
او قبل از کوچه گرد بودن، "عاشق " بود ، عاشق همنوعانی که درد و رنج آنها جگرش را سوزانده بود.
از "علی (ع) "گفتن سخت و ثقیل است، علی(ع) خطی است تا بی نهایت....
اکنون "علی (ع) نیست و گویی عدالت نیز همراه با او دفن شده و فقر هم جزیی جدایی ناپذیر از جامعه ماست گردیده است.
گوش کن! ببین چقدر صدای گریه کودک معصوم بی پناه از فرط گرسنگی به صدای گریه هایی که در چاه های کوفه میپیچید شبیه است!!
رویای خیلی از آنها گرسنه نبودن است که در سایه واقعیت رنگ میبازد.
اگر هنوز هم خود را مسئول جامعه فقر زده ات میدانی که حاشیه جزیی از آن هست " یا علی " گو و همقدم شو تا به یاری یکدیگر، یک ماه از سال زمستانی نیازمندان را برایشان بهاری کنیم و طعم تلخ گرسنگی را به کامشان شیرین گردانیم .باشد که کورسوی امیدی باشد در شب های تیره و تارشان...
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
#کوچه_گردان_عاشق
به کانال رسمی جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه بپیوندید
@jamiatkermanshah
او قبل از کوچه گرد بودن، "عاشق " بود ، عاشق همنوعانی که درد و رنج آنها جگرش را سوزانده بود.
از "علی (ع) "گفتن سخت و ثقیل است، علی(ع) خطی است تا بی نهایت....
اکنون "علی (ع) نیست و گویی عدالت نیز همراه با او دفن شده و فقر هم جزیی جدایی ناپذیر از جامعه ماست گردیده است.
گوش کن! ببین چقدر صدای گریه کودک معصوم بی پناه از فرط گرسنگی به صدای گریه هایی که در چاه های کوفه میپیچید شبیه است!!
رویای خیلی از آنها گرسنه نبودن است که در سایه واقعیت رنگ میبازد.
اگر هنوز هم خود را مسئول جامعه فقر زده ات میدانی که حاشیه جزیی از آن هست " یا علی " گو و همقدم شو تا به یاری یکدیگر، یک ماه از سال زمستانی نیازمندان را برایشان بهاری کنیم و طعم تلخ گرسنگی را به کامشان شیرین گردانیم .باشد که کورسوی امیدی باشد در شب های تیره و تارشان...
#گرسنگی_سهم_کودکان_نیست
#کوچه_گردان_عاشق
به کانال رسمی جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه بپیوندید
@jamiatkermanshah
جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه
Photo
خانه ای شش متری که مرد و زنی با چهار کودک در آن زندگی میکنند.
اینجا خانه ایست که چهار انسان ،چهار نفر از هم استانی های ما در آن زندگی می کنند
@jamiatkermanshah
@jamiatkermanshah