🔷آماده سازی کانکس پایگاه جمعیت جهت شروع فعالیت های فرهنگی،هنری،آموزشی توسط اعضای جمعیت امام علی(ع) سرپل ذهاب
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
🔷آماده سازی کانکس پایگاه جمعیت جهت شروع فعالیت های فرهنگی،هنری،آموزشی توسط اعضای جمعیت امام علی(ع) سرپل ذهاب
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
🔷آماده سازی کانکس پایگاه جمعیت جهت شروع فعالیت های فرهنگی،هنری،آموزشی توسط اعضای جمعیت امام علی(ع) سرپل ذهاب
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
🔷آماده سازی کانکس پایگاه جمعیت جهت شروع فعالیت های فرهنگی،هنری،آموزشی توسط اعضای جمعیت امام علی(ع) سرپل ذهاب
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
🔷آماده سازی کانکس پایگاه جمعیت جهت شروع فعالیت های فرهنگی،هنری،آموزشی توسط اعضای جمعیت امام علی(ع) سرپل ذهاب
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
#زلزله_کرمانشاه
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
Forwarded from زنان سرزمین من
شروع فعالیت خیاطی توسط مادران سرپل ذهابی با حمایت جمعیت امام علی(ع)
تولید سرویس خواب نوزاد به سفارش جمعیت امام علی (ع) توسط اهالی سر پل ذهاب برای توزیع بین نوزادان مناطق زلزله زده.
سرویس خواب های تولید شده توسط جمعیت خریداری و به نوزادان اهدا گردید.
به زودی اولین کانکس اشتغال زایی (خیاطی) توسط جمعیت در این منطقه راه اندازی خواهد شد.
"به زودی پنجمین همایش مادرانه با موضوع زنان باردار و نوزادان در شرایط بحران "
🌕 @madaranias
🆔 @imamalisociety
goo.gl/KVjk2Z
شروع فعالیت خیاطی توسط مادران سرپل ذهابی با حمایت جمعیت امام علی(ع)
تولید سرویس خواب نوزاد به سفارش جمعیت امام علی (ع) توسط اهالی سر پل ذهاب برای توزیع بین نوزادان مناطق زلزله زده.
سرویس خواب های تولید شده توسط جمعیت خریداری و به نوزادان اهدا گردید.
به زودی اولین کانکس اشتغال زایی (خیاطی) توسط جمعیت در این منطقه راه اندازی خواهد شد.
"به زودی پنجمین همایش مادرانه با موضوع زنان باردار و نوزادان در شرایط بحران "
🌕 @madaranias
🆔 @imamalisociety
goo.gl/KVjk2Z
Forwarded from قربانیان خاموش
🗣زهرا رحیمی (مدیرعامل جمعیت امام علی) در نشست علمی «تحلیل بزه دیده شناختی کودک آزاری در سکونتگاههای فقیرنشین» گفت:
«فقر به دنبال خودش نوعی فرهنگ می آورد و در سکونتگاههای فقیرنشین نهادینه می کند. یکی از فرهنگ هایی که ما شاهد آن هستیم نوع رفتار با کودکان است. این فرهنگ عدم توجه به کودکان گویا از بالا به پایین انتقال پیدا می کند. پدری که نمی تواند در اجتماع دیده شود و فشار هایی از اجتماع روی اوست و نمی تواند نقش پدری خود را پیاده کند و توانایی مالی ندارد که برای کودکان خود چیزی بخرد و پولی در اختیارشان قرار دهد، بودن خود را با ضرب و شتم نشان می دهد.»
#قربانیان_خاموش
📍 #سمینار کودک آزاری در سکونتگاههای فقیرنشین: ۲۸و۲۹ بهمن، دانشکده داروسازی دانشگاه تهران
🌐 Nochildabuse.sosapoverty.org
🆔 @NoChildAbuse
〰️〰️〰️〰️〰️
goo.gl/qCqHK2
«فقر به دنبال خودش نوعی فرهنگ می آورد و در سکونتگاههای فقیرنشین نهادینه می کند. یکی از فرهنگ هایی که ما شاهد آن هستیم نوع رفتار با کودکان است. این فرهنگ عدم توجه به کودکان گویا از بالا به پایین انتقال پیدا می کند. پدری که نمی تواند در اجتماع دیده شود و فشار هایی از اجتماع روی اوست و نمی تواند نقش پدری خود را پیاده کند و توانایی مالی ندارد که برای کودکان خود چیزی بخرد و پولی در اختیارشان قرار دهد، بودن خود را با ضرب و شتم نشان می دهد.»
#قربانیان_خاموش
📍 #سمینار کودک آزاری در سکونتگاههای فقیرنشین: ۲۸و۲۹ بهمن، دانشکده داروسازی دانشگاه تهران
🌐 Nochildabuse.sosapoverty.org
🆔 @NoChildAbuse
〰️〰️〰️〰️〰️
goo.gl/qCqHK2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨درس معلم ار بود زمزمه محبتی/جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را✨
#خانه_علم
#زور_آباد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
#خانه_علم
#زور_آباد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
Forwarded from ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
⚜️ جمعيت امداد دانشجويی - مردمی امام علی(ع)
📌 لطفا انتشار دهيد
🔅نياز به همياری🔅
خانواده نازنین، دختر کوچولو تحت پوشش جمعیت امام علی (ع)، سرگذشت تلخی دارند. دختر بزرگتر خانواده و خواهر نازنین، در مسیر مدرسه روستای کوچکشان توسط گرگ دریده شده، برادرش بر اثر ابتلا به بیماری نقص ایمنی فوت شده و نازنینِ هفت ساله، از سه سالگی از بیماری مشابه برادر رنج میبرد.
خوشبختانه پس از چهار سال جستجوی مداوم در بانکهای سلولهای بنیادی، نمونه مناسب برای نازنین در آلمان پیدا شده و حالا تنها روزنه امید او و خانواده اش به این نمونه و عمل پیوند است.
هزینه آزمایش پیش از پیوند نازنین 1387 یورو معادل 8،500،000 تومان، هزینه ارسال نمونه به ایران 25000 یورو معادل 152،675،000 تومان و در نهایت تقریبا مبلغ 161،175،000 تومان هزینه ارسال نمونه و انجام آزمایشهای نهایی او است.
بیمارستان شریعتی برای پیوند تاریخ 14 اسفند را تعیین کرده است و این بدان معناست که برای نجات جان نازنین باید تا پایان بهمن ماه این مبالغ به حساب بانک جهانی سلولهای بنیادی آلمان واریز گردد.
دستان پرمهرتان را به ياری ميفشاريم. تا با هم روشنی خانهای شویم.
🔆 از تمامی خیرین و عزیزان درخواست داریم که کمکهای خود براي درمان نازنین را به شماره حساب بانک تجارت 299021890
یا شماره کارت بانک تجارت 6273539991664498
به نام جمعیت امداد-دانشجویی امام علی (ع) واریز کرده (این شماره حساب فقط برای کمکهای درمانی می باشد) و شماره پیگیری و میزان مبلغ را به روابط عمومی جمعيت اعلام کنند.
🌺 همراهان عزیز لطفا عکس فیش واریزی و یا شماره پیگیری را به شماره 09216836346 ارسال نمائید.
🍃🌸🍃_______
☎️ 88930816
همچنین برای دریافت اطلاعات بیشتر می توانید با شماره 09366016450 تماس حاصل فرمایید.
🆔 @healthsociety
🆔 @imamalisociety
goo.gl/t9KWQh
📌 لطفا انتشار دهيد
🔅نياز به همياری🔅
خانواده نازنین، دختر کوچولو تحت پوشش جمعیت امام علی (ع)، سرگذشت تلخی دارند. دختر بزرگتر خانواده و خواهر نازنین، در مسیر مدرسه روستای کوچکشان توسط گرگ دریده شده، برادرش بر اثر ابتلا به بیماری نقص ایمنی فوت شده و نازنینِ هفت ساله، از سه سالگی از بیماری مشابه برادر رنج میبرد.
خوشبختانه پس از چهار سال جستجوی مداوم در بانکهای سلولهای بنیادی، نمونه مناسب برای نازنین در آلمان پیدا شده و حالا تنها روزنه امید او و خانواده اش به این نمونه و عمل پیوند است.
هزینه آزمایش پیش از پیوند نازنین 1387 یورو معادل 8،500،000 تومان، هزینه ارسال نمونه به ایران 25000 یورو معادل 152،675،000 تومان و در نهایت تقریبا مبلغ 161،175،000 تومان هزینه ارسال نمونه و انجام آزمایشهای نهایی او است.
بیمارستان شریعتی برای پیوند تاریخ 14 اسفند را تعیین کرده است و این بدان معناست که برای نجات جان نازنین باید تا پایان بهمن ماه این مبالغ به حساب بانک جهانی سلولهای بنیادی آلمان واریز گردد.
دستان پرمهرتان را به ياری ميفشاريم. تا با هم روشنی خانهای شویم.
🔆 از تمامی خیرین و عزیزان درخواست داریم که کمکهای خود براي درمان نازنین را به شماره حساب بانک تجارت 299021890
یا شماره کارت بانک تجارت 6273539991664498
به نام جمعیت امداد-دانشجویی امام علی (ع) واریز کرده (این شماره حساب فقط برای کمکهای درمانی می باشد) و شماره پیگیری و میزان مبلغ را به روابط عمومی جمعيت اعلام کنند.
🌺 همراهان عزیز لطفا عکس فیش واریزی و یا شماره پیگیری را به شماره 09216836346 ارسال نمائید.
🍃🌸🍃_______
☎️ 88930816
همچنین برای دریافت اطلاعات بیشتر می توانید با شماره 09366016450 تماس حاصل فرمایید.
🆔 @healthsociety
🆔 @imamalisociety
goo.gl/t9KWQh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‼کاش باور کنیم در گوشه ای از این شهر،
بابا جنون هدیه میدهد
به یاد سارینا، آتنا، عسل
و همه کودکانی که کودکیشان به مسلخ بی تفاوتی ما رفته است
#قربانیان_خاموش
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @nochildabuse
بابا جنون هدیه میدهد
به یاد سارینا، آتنا، عسل
و همه کودکانی که کودکیشان به مسلخ بی تفاوتی ما رفته است
#قربانیان_خاموش
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @nochildabuse
Forwarded from جمعیت امام علی
⭕️ پیله های بیپروانگی
✳️ سی و پنجمین نوشته از سلسله یادداشتهای هفتگی شارمین میمندینژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق
مثل پیله ابریشم نشسته بر روی این دامنه تپه سرد که از بلورهای یخ پوشیده بود و مادران تن سوخته با سرفههای سخت جگر بالا میآوردند و بر بالای این پیلهها میگریستند. به هر پیله سپید که نزدیک میشدی، کفنی مییافتی با کودکی در نهایت زیبایی که جمال معصومش در خفتگی مرگ بیشتر روحت را چنگ میزد. این سرما و این درد و این مرگ، سهم آوارگیِ آن سالهای ملتِ کُرد بود که بهارشان زمستانی سخت گشته... روح معیوب دیکتاتور صدام که انگار فکر میکرد برای جنایت در این جهان فرصتی ابدی دارد با سیرناپذیریِ کریه، بار دیگر به تعقیب مردم کشورش پرداخته و بر سر این همه آوارگی، بمب شیمیایی نیز آوار کرده بود. امروز "عفرین" کردستانِ سوریه و قربانی شدن کودکان در جنگ بازی بزرگان، مرا به دیروز اسفند سال ۱۳۶۹ برد. به خاطره تیمهای کوچک امدادی که برای پذیرایی دو میلیون نفر ملت آواره شده به مرزها شتافته بودند. مرزی که تا دیروز سراپا بوی جنگ و سوختن میداد، باز زخمش باز شده بود و آماسیده از ترکیبِ کشنده فراگیر سوز سرما و پای برهنه آوارگان و آتش شیمیایی سر ریز؛ ملتی پیش چشمت پرپر میزدند و معصومانه آواره میشدند و زخمی و گرسنه میمردند. تحمل نبود دیدن این همه درد برای سالهای جوانی آن امدادگران. بهارت به خزان زمستان تبدیل میشد و چه سخت است این همه سالها باشی پیر و دلمرده با پیلههایی از مرگ کودکان بر صحن وجود اندیشهات که پروانگی هم در پی ندارد. به آن دشت پای تپه رسیدیم. زمردِ سبز دشت زیر بلورهای یخ و آن اول صبح مه گرفته مثل وهم اهورایی تو را به عالمی غریب میبرد. نزدیک که میشدی، مردمِ بر سطح دشتِ پای آن کوهپایه را بیتحرک مییافتی. صدای گریهها و سرفههای خونآلود در سکوت مهیب ملکالموت خاموش میشد و یشمین و زمردی بر سطح دشت مهواره میخزید. پیش از ما گروه امدادگری رسیده بودند که کفن تقسیم میکردند و نوزادان و اطفال تنها سهم این کفنها را میبردند. از هر کس که میگذشتی، بودند اما نبودند. مردان سایهای شکسته بر سر زنان نشسته بر طفلکان مردهشان... هی لولو هی لولو... مادران لالایی مرگ میخواندند به زبان کردی و گوش دشت را از نالههایشان پر کرده بودند. چه شده؟ چگونه این کودکان مردهاند؟ پرسشمان را در جراتِ مترجم همراهمان ریختیم و او به بالای سر مادری رفت و نگاهمان خشک شد بر صورت معصوم نوزاد در آن یشمِ زمردینِ دشت و تلخ گریستیم؛ گریستنی که همه تاریخ زندگیمان شد. مادر در میان اشک و خون و سرفههای جگرسوزش، مرگ فرزند را این گونه شرح داد که وقتی شیمیایی زدند، کودکمان را در بغل فشردیم تا سم شیمیایی که در هوای تنفسشان آمده بود را به ریه نگیرند و نسوزند. دیدیم که طفلکانمان از بیهوایی دارند خفه میشوند. راه تنفسشان را باز کردیم. دیدیم سم شیمیایی در هوا بچهمان را میسوزاند. راه تنفسشان بستیم. دیدیم دارند خفه میشوند. راه تنفس باز کردیم. دیدیم که باز ریهشان میسوزد. راه نفسشان را بستیم...
جملات مادران در گریهای سخت و سرفههایی جانکاه و زخمهای شیمیایی که آرام ارام سَر باز میکرد، با زبان غریبی بر جانمان مینشست. سر آخر مادران در آغوش جانِ خود، کودکانشان را آنقدر فشرده بودند تا به یاد هوای خوشِ بیخفقان، به خواب ابدی روند؛ و این راز دیکتاتور است که تو مادر را وادارد به یاد هوایِ پاکِ بودن، فرزند را در این خفقان و سم هوا به آغوشت خاموش کنی. امروز صدام نیست اما تا ابد نفرین این دشتِ پُرپیله بیپروانگی بدرقه راهش خواهد بود. کودکان عفرین را دریابیم.
🌐 منبع: روزنامه شرق (پنجشنبه، ۱۲ بهمن ۹۶)
➡️ sharghdaily.ir/News/151612/
🔻 🔻 🔻
🆔 @imamalisociety
✳️ سی و پنجمین نوشته از سلسله یادداشتهای هفتگی شارمین میمندینژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق
مثل پیله ابریشم نشسته بر روی این دامنه تپه سرد که از بلورهای یخ پوشیده بود و مادران تن سوخته با سرفههای سخت جگر بالا میآوردند و بر بالای این پیلهها میگریستند. به هر پیله سپید که نزدیک میشدی، کفنی مییافتی با کودکی در نهایت زیبایی که جمال معصومش در خفتگی مرگ بیشتر روحت را چنگ میزد. این سرما و این درد و این مرگ، سهم آوارگیِ آن سالهای ملتِ کُرد بود که بهارشان زمستانی سخت گشته... روح معیوب دیکتاتور صدام که انگار فکر میکرد برای جنایت در این جهان فرصتی ابدی دارد با سیرناپذیریِ کریه، بار دیگر به تعقیب مردم کشورش پرداخته و بر سر این همه آوارگی، بمب شیمیایی نیز آوار کرده بود. امروز "عفرین" کردستانِ سوریه و قربانی شدن کودکان در جنگ بازی بزرگان، مرا به دیروز اسفند سال ۱۳۶۹ برد. به خاطره تیمهای کوچک امدادی که برای پذیرایی دو میلیون نفر ملت آواره شده به مرزها شتافته بودند. مرزی که تا دیروز سراپا بوی جنگ و سوختن میداد، باز زخمش باز شده بود و آماسیده از ترکیبِ کشنده فراگیر سوز سرما و پای برهنه آوارگان و آتش شیمیایی سر ریز؛ ملتی پیش چشمت پرپر میزدند و معصومانه آواره میشدند و زخمی و گرسنه میمردند. تحمل نبود دیدن این همه درد برای سالهای جوانی آن امدادگران. بهارت به خزان زمستان تبدیل میشد و چه سخت است این همه سالها باشی پیر و دلمرده با پیلههایی از مرگ کودکان بر صحن وجود اندیشهات که پروانگی هم در پی ندارد. به آن دشت پای تپه رسیدیم. زمردِ سبز دشت زیر بلورهای یخ و آن اول صبح مه گرفته مثل وهم اهورایی تو را به عالمی غریب میبرد. نزدیک که میشدی، مردمِ بر سطح دشتِ پای آن کوهپایه را بیتحرک مییافتی. صدای گریهها و سرفههای خونآلود در سکوت مهیب ملکالموت خاموش میشد و یشمین و زمردی بر سطح دشت مهواره میخزید. پیش از ما گروه امدادگری رسیده بودند که کفن تقسیم میکردند و نوزادان و اطفال تنها سهم این کفنها را میبردند. از هر کس که میگذشتی، بودند اما نبودند. مردان سایهای شکسته بر سر زنان نشسته بر طفلکان مردهشان... هی لولو هی لولو... مادران لالایی مرگ میخواندند به زبان کردی و گوش دشت را از نالههایشان پر کرده بودند. چه شده؟ چگونه این کودکان مردهاند؟ پرسشمان را در جراتِ مترجم همراهمان ریختیم و او به بالای سر مادری رفت و نگاهمان خشک شد بر صورت معصوم نوزاد در آن یشمِ زمردینِ دشت و تلخ گریستیم؛ گریستنی که همه تاریخ زندگیمان شد. مادر در میان اشک و خون و سرفههای جگرسوزش، مرگ فرزند را این گونه شرح داد که وقتی شیمیایی زدند، کودکمان را در بغل فشردیم تا سم شیمیایی که در هوای تنفسشان آمده بود را به ریه نگیرند و نسوزند. دیدیم که طفلکانمان از بیهوایی دارند خفه میشوند. راه تنفسشان را باز کردیم. دیدیم سم شیمیایی در هوا بچهمان را میسوزاند. راه تنفسشان بستیم. دیدیم دارند خفه میشوند. راه تنفس باز کردیم. دیدیم که باز ریهشان میسوزد. راه نفسشان را بستیم...
جملات مادران در گریهای سخت و سرفههایی جانکاه و زخمهای شیمیایی که آرام ارام سَر باز میکرد، با زبان غریبی بر جانمان مینشست. سر آخر مادران در آغوش جانِ خود، کودکانشان را آنقدر فشرده بودند تا به یاد هوای خوشِ بیخفقان، به خواب ابدی روند؛ و این راز دیکتاتور است که تو مادر را وادارد به یاد هوایِ پاکِ بودن، فرزند را در این خفقان و سم هوا به آغوشت خاموش کنی. امروز صدام نیست اما تا ابد نفرین این دشتِ پُرپیله بیپروانگی بدرقه راهش خواهد بود. کودکان عفرین را دریابیم.
🌐 منبع: روزنامه شرق (پنجشنبه، ۱۲ بهمن ۹۶)
➡️ sharghdaily.ir/News/151612/
🔻 🔻 🔻
🆔 @imamalisociety
✅برگزاری کارگاه پروژه نویسی در طرح های اجتماعی به منظور آشنایی و آموزش اعضاء جمعیت امام علی(ع)
جمعه(١٣٩۶/١١/٢٠)
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
جمعه(١٣٩۶/١١/٢٠)
🆔 @imamalisociety
🆔 @jamiatkermanshah
Forwarded from جمعیت امام علی
⭕️ برپا... برجای زخم و زجر
✳️ سی و ششمین نوشته از سلسله یادداشتهای هفتگی شارمین میمندینژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق
نه این صورت ریخته یک تراژدی یونانی در پانصد سال پیش از میلاد مسیح نیست؛ واقعیت زندگیِ پریگُل سه ساله است؛ به روایت عجز و درماندگی ما.
نیمههای شب مادرش زنگمان زد که «کمکم کنید. درد، امان دختر کوچکم را بُریده». ریزهبانو دختری هفده ساله چُرده و نحیف که در دوازده سالگی به ازدواج با مرد معتاد میانسالی درآمده و حاصل این ازدواج، دو کودک، یکی بارِ اینک بر شکم و دیگری پریگُل، دخترکی زیبا. پدر جنونزده از مواد و اعتیاد در خانه نیست. به خاطر همین است که در امنیتِ نبودِ او، ریزهبانو به ما زنگ زده تا بالای سر دخترکش رویم. به دست مادر، شیشه شیری است که در آن چای و نبات و سوخته تریاک میریزند، نشاندهنده درمانِ دم به دمی که در خانههای افیونزده برای کودکان، تجویز میشود. مادر میگوید پریگُل نمیتواند روی پایش بایستد. نگاه میکنیم. هیچ ایرادی در سرانگشت پای لطیف و زیبای کودک نیست؛ اما وقتی او را بر پا میایستانیم، نالهاش به هوا میرود و صورت نمکین سبزهاش از درد به هم میپیچد و عرق، موهایش را به پیشانیاش میچسباند. جایز نیست که کودک را در این شرایط رها کنیم. کودک بیتاب را به بیمارستان میبریم. این نخستین باری است که ریزهبانو در بیمارستانی پا میگذارد. حتی برای زایمان هم به بیمارستان نیامده. پریگُل در خانه، در یکی شبِ سخت، در حالی که پدرش غرق در افیون بود، به ضرب و زورِ تسکینِ دود، به همیاریِ ساقیای که در آن شبِ تلخ، قابله شده بود، به دنیا آمد. پریگُل بر تخت اورژانس خوابیده است که دکتر با عکسی که از پای او گرفته میآید و میگوید نه از بلندی افتادن و نه هیچ تصادف دیگری، پای این کودک را چنین نمیشکند؛ این پا به قصد و عمد با ضربهای دهشتبار شکسته است. ریزهبانو سر پایین میاندازد و میگوید« هر بار که پریگُل در خانه میدود، پدرش با او همین رفتار را میکند. همیشه دخترم از زمین بلند میشد، اما این بار...». متوجه میشویم کودک آزاریِ مداوم در وخیمترین شکلش در آن خانه برقرار است. قصد میکنیم به خوشخیالانِ مسئولِ شهرمان که بارها رنج این کودکان را پیش پای مسئولیتشان نهادهایم، خبر دهیم که کودکی هر شب در گوشه این شهر همچون صدها کودک دیگر مورد آزار قرار میگیرد؛ خواهشا به دمی، یا آنی، لحافِ عافیت از سر برگیرید و به این وضعیت، بیدار شوید. از پزشک میخواهیم که گواهینامهای دهد. بیحوصله مثل همه بیحوصلگیهای مرسوم برای کودکان دردمند سرزمینمان، میگوید که مرا به دردسر نیندازید! این کش و قوس بحث بینتیجه، آخر ما را به پذیرش حداقلِ گچ کردنِ پای کودک میرساند. پزشک میگوید باید پای بچه را جا بیندازم و این، درد بسیار دارد و باید او را بیهوش کنم و برای انجام بیهوشی، "قانونا"رضایت پدر لازم است. این چه قانونی است پدری که درد بیدرمانِ فرزند است، باید به درمانش رضایت دهد؟ بحث و جدلمان با بیمارستان برای بیهوشی بدون رضایت پدر، سودی ندارد. میدانیم که پدرش نمیآید و بیاید هم رضایت نمیدهد. سر آخر پزشک بدون بیهوشی شروع به جا انداختن و گچ گرفتن پای کودک میکند. سریعتر بگرد ساعتِ سخت سرزمینم در این گچپیچیِ مظلومانه پای طفلی بیپناه که تحملش نیست. همه میگرییم از گریستن و فریاد این مادر و کودک... بالاخره تمام شد این تراژدی تلخ و به هر زور و زحمتی هست پریگُل را آرام میکنیم و با خود به خانه میبریم. کمی آرامتر شده این طفل معصوم و ذوقِ سفیدی گچ پایش را دارد و لبخندش را از همان تهِ درد، بدرقه تاریکی شبمان میکند. به خانه میآییم و اندکی میآساییم از حضورمان که همه عافیت برای خودمان نیست. تلفن زنگ میزند. کیست این وقت شب؟ ریزه بانوست که در پسزمینه گریهها و ضجه بیامانِ پریگُل فریاد میزند «پدرش آمد خانه و گچ پای بچهام را با چاقو و چکش و قندشکن باز کرد». نه این تراژدی یونانی نیست. واقعیتی است که هر شب در سرزمین من اتفاق میافتد.
🌐 منبع: روزنامه شرق (پنجشنبه، ۱۹ بهمن ۹۶)
➡️ sharghdaily.ir/News/162040/
🔻 🔻 🔻
#سمینار کودک آزاری در سکونتگاههای فقیرنشین
۲۸ و ۲۹ بهمن، دانشکده داروسازی دانشگاه تهران
🆔 @nochildabuse
🆔 @imamalisociety
✳️ سی و ششمین نوشته از سلسله یادداشتهای هفتگی شارمین میمندینژاد، مؤسس جمعیت امام علی، در روزنامه شرق
نه این صورت ریخته یک تراژدی یونانی در پانصد سال پیش از میلاد مسیح نیست؛ واقعیت زندگیِ پریگُل سه ساله است؛ به روایت عجز و درماندگی ما.
نیمههای شب مادرش زنگمان زد که «کمکم کنید. درد، امان دختر کوچکم را بُریده». ریزهبانو دختری هفده ساله چُرده و نحیف که در دوازده سالگی به ازدواج با مرد معتاد میانسالی درآمده و حاصل این ازدواج، دو کودک، یکی بارِ اینک بر شکم و دیگری پریگُل، دخترکی زیبا. پدر جنونزده از مواد و اعتیاد در خانه نیست. به خاطر همین است که در امنیتِ نبودِ او، ریزهبانو به ما زنگ زده تا بالای سر دخترکش رویم. به دست مادر، شیشه شیری است که در آن چای و نبات و سوخته تریاک میریزند، نشاندهنده درمانِ دم به دمی که در خانههای افیونزده برای کودکان، تجویز میشود. مادر میگوید پریگُل نمیتواند روی پایش بایستد. نگاه میکنیم. هیچ ایرادی در سرانگشت پای لطیف و زیبای کودک نیست؛ اما وقتی او را بر پا میایستانیم، نالهاش به هوا میرود و صورت نمکین سبزهاش از درد به هم میپیچد و عرق، موهایش را به پیشانیاش میچسباند. جایز نیست که کودک را در این شرایط رها کنیم. کودک بیتاب را به بیمارستان میبریم. این نخستین باری است که ریزهبانو در بیمارستانی پا میگذارد. حتی برای زایمان هم به بیمارستان نیامده. پریگُل در خانه، در یکی شبِ سخت، در حالی که پدرش غرق در افیون بود، به ضرب و زورِ تسکینِ دود، به همیاریِ ساقیای که در آن شبِ تلخ، قابله شده بود، به دنیا آمد. پریگُل بر تخت اورژانس خوابیده است که دکتر با عکسی که از پای او گرفته میآید و میگوید نه از بلندی افتادن و نه هیچ تصادف دیگری، پای این کودک را چنین نمیشکند؛ این پا به قصد و عمد با ضربهای دهشتبار شکسته است. ریزهبانو سر پایین میاندازد و میگوید« هر بار که پریگُل در خانه میدود، پدرش با او همین رفتار را میکند. همیشه دخترم از زمین بلند میشد، اما این بار...». متوجه میشویم کودک آزاریِ مداوم در وخیمترین شکلش در آن خانه برقرار است. قصد میکنیم به خوشخیالانِ مسئولِ شهرمان که بارها رنج این کودکان را پیش پای مسئولیتشان نهادهایم، خبر دهیم که کودکی هر شب در گوشه این شهر همچون صدها کودک دیگر مورد آزار قرار میگیرد؛ خواهشا به دمی، یا آنی، لحافِ عافیت از سر برگیرید و به این وضعیت، بیدار شوید. از پزشک میخواهیم که گواهینامهای دهد. بیحوصله مثل همه بیحوصلگیهای مرسوم برای کودکان دردمند سرزمینمان، میگوید که مرا به دردسر نیندازید! این کش و قوس بحث بینتیجه، آخر ما را به پذیرش حداقلِ گچ کردنِ پای کودک میرساند. پزشک میگوید باید پای بچه را جا بیندازم و این، درد بسیار دارد و باید او را بیهوش کنم و برای انجام بیهوشی، "قانونا"رضایت پدر لازم است. این چه قانونی است پدری که درد بیدرمانِ فرزند است، باید به درمانش رضایت دهد؟ بحث و جدلمان با بیمارستان برای بیهوشی بدون رضایت پدر، سودی ندارد. میدانیم که پدرش نمیآید و بیاید هم رضایت نمیدهد. سر آخر پزشک بدون بیهوشی شروع به جا انداختن و گچ گرفتن پای کودک میکند. سریعتر بگرد ساعتِ سخت سرزمینم در این گچپیچیِ مظلومانه پای طفلی بیپناه که تحملش نیست. همه میگرییم از گریستن و فریاد این مادر و کودک... بالاخره تمام شد این تراژدی تلخ و به هر زور و زحمتی هست پریگُل را آرام میکنیم و با خود به خانه میبریم. کمی آرامتر شده این طفل معصوم و ذوقِ سفیدی گچ پایش را دارد و لبخندش را از همان تهِ درد، بدرقه تاریکی شبمان میکند. به خانه میآییم و اندکی میآساییم از حضورمان که همه عافیت برای خودمان نیست. تلفن زنگ میزند. کیست این وقت شب؟ ریزه بانوست که در پسزمینه گریهها و ضجه بیامانِ پریگُل فریاد میزند «پدرش آمد خانه و گچ پای بچهام را با چاقو و چکش و قندشکن باز کرد». نه این تراژدی یونانی نیست. واقعیتی است که هر شب در سرزمین من اتفاق میافتد.
🌐 منبع: روزنامه شرق (پنجشنبه، ۱۹ بهمن ۹۶)
➡️ sharghdaily.ir/News/162040/
🔻 🔻 🔻
#سمینار کودک آزاری در سکونتگاههای فقیرنشین
۲۸ و ۲۹ بهمن، دانشکده داروسازی دانشگاه تهران
🆔 @nochildabuse
🆔 @imamalisociety
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازهم کودکان محله های حاشیه با سایر کودکان متفاوتند.
اما این بارآنها هنرمندانی بی همتاشده اند👏👏👏
📽نقاشی با پاستل
#خانه_ایرانی_جعفر_آباد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
اما این بارآنها هنرمندانی بی همتاشده اند👏👏👏
📽نقاشی با پاستل
#خانه_ایرانی_جعفر_آباد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
Forwarded from زنان سرزمین من
تصاویری از انبار سرپل ذهاب کرمانشاه
📣بسته بندی ٢٤٠ کیسه حاوی مواد غذایی و بهداشتی ویژه مادران و نوزادان توسط اعضای تیم مادرانه ی جمعیت امام علی (ع)
🌕 @madaranias
🆔 @imamalisociety
📣بسته بندی ٢٤٠ کیسه حاوی مواد غذایی و بهداشتی ویژه مادران و نوزادان توسط اعضای تیم مادرانه ی جمعیت امام علی (ع)
🌕 @madaranias
🆔 @imamalisociety
📌لطفا انتشار دهید
🌱 #نياز_به_همياری
❇️در پی انتشار فراخوان جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه مبنی بر اعلام نیاز به همیاری شما خیرین ارجمند جهت تامین هزینه جراحی پیوند کلیه برای مادر ۳۱ ساله ای به نام فریبا.م که دارای دو فرزند بوده و به دلیل بیماری همسر و شرایط بد مالی قادر به تامین هزینه های این عمل نمی باشد، خوشبختانه تاکنون مبلغ 4 میلیون و 170 هزار تومان جمع آوری شده است.
🔺لازم به ذکر است در حال حاضر مبلغ ۳میلیون و ۸۳۰ هزار تومان دیگر به منظور تامین هزینه این عمل به طور کامل مورد نیاز است.
🔺گفتنی است با توجه به وضعیت نامناسب بیمار و نیز صحبتهای صورت گرفته با اهدا کننده و پزشک وی در تهران، تاریخ عمل پیوند به "هفتم" اسفند ماه سال جاری موکول شده و قابل تغییر نیز نمی باشد!!
🌱لذا جمعیت امام علی(ع) از تمامی شما خیرین محترم و حامیان همیشگی و بزرگوار تقاضا دارد به منظور كمك به درمان و زندگی دوباره بخشیدن به این مادر جوان مبالغ اهدایی خود را به شماره كارت بانک ملت 6104337905324602 به نام جمعيت دانشجویی-مردمی امام علی(ع) واريز نمایید.(حتی با ۱۰ هزار تومان نیز می توان در نجات جان این مادر سهیم شد).
🔺لطفا پس از واریز حتما شماره پیگیری و میزان مبلغ را به شماره 09181333699 ارسال نمایید.
🔺همچنین شما عزیزان می توانید در صورت نیاز به کسب اطلاعات بیشتر با همین شماره تماس حاصل فرمایید.
🆔 @healthsociety
🆔 @jamiatkermanshah
🌱 #نياز_به_همياری
❇️در پی انتشار فراخوان جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه مبنی بر اعلام نیاز به همیاری شما خیرین ارجمند جهت تامین هزینه جراحی پیوند کلیه برای مادر ۳۱ ساله ای به نام فریبا.م که دارای دو فرزند بوده و به دلیل بیماری همسر و شرایط بد مالی قادر به تامین هزینه های این عمل نمی باشد، خوشبختانه تاکنون مبلغ 4 میلیون و 170 هزار تومان جمع آوری شده است.
🔺لازم به ذکر است در حال حاضر مبلغ ۳میلیون و ۸۳۰ هزار تومان دیگر به منظور تامین هزینه این عمل به طور کامل مورد نیاز است.
🔺گفتنی است با توجه به وضعیت نامناسب بیمار و نیز صحبتهای صورت گرفته با اهدا کننده و پزشک وی در تهران، تاریخ عمل پیوند به "هفتم" اسفند ماه سال جاری موکول شده و قابل تغییر نیز نمی باشد!!
🌱لذا جمعیت امام علی(ع) از تمامی شما خیرین محترم و حامیان همیشگی و بزرگوار تقاضا دارد به منظور كمك به درمان و زندگی دوباره بخشیدن به این مادر جوان مبالغ اهدایی خود را به شماره كارت بانک ملت 6104337905324602 به نام جمعيت دانشجویی-مردمی امام علی(ع) واريز نمایید.(حتی با ۱۰ هزار تومان نیز می توان در نجات جان این مادر سهیم شد).
🔺لطفا پس از واریز حتما شماره پیگیری و میزان مبلغ را به شماره 09181333699 ارسال نمایید.
🔺همچنین شما عزیزان می توانید در صورت نیاز به کسب اطلاعات بیشتر با همین شماره تماس حاصل فرمایید.
🆔 @healthsociety
🆔 @jamiatkermanshah
Forwarded from جمعیت امام علی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❗️بازی کودکان در کنار فاضلابها
❗️ورود فاضلاب به حوض تاریخی منیژه
❗️پاکسازی «حوض منیزه» توسط مردم و داوطلبین جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
❗️ورود فاضلاب به حوض تاریخی منیژه
❗️پاکسازی «حوض منیزه» توسط مردم و داوطلبین جمعیت امام علی
🆔 @imamalisociety
#نیایش
پروردگارا
بر چهرهی کودکان همزاد رنج مینگرم ...
بر طوفان مصائب که خانهشان را بیرحمانه ز جا میکَند...
بر کشتی آرامش بیبدیل این کودکان در میانهی تندباد بیوقفهی سختیها ...
به پناه آمدهام تا دستم را به مِهر بیانتها و بیمنّتشان بگیرند...
✨بارالهی
ما را به بزرگی نهفته در وجود کودکان رنج، آگاه ساز که تکیهگاهی امن است؛
و در خدمت به این بزرگی، ما را توانی صدچندان ده...
🆔 @jamiatkermanshah
پروردگارا
بر چهرهی کودکان همزاد رنج مینگرم ...
بر طوفان مصائب که خانهشان را بیرحمانه ز جا میکَند...
بر کشتی آرامش بیبدیل این کودکان در میانهی تندباد بیوقفهی سختیها ...
به پناه آمدهام تا دستم را به مِهر بیانتها و بیمنّتشان بگیرند...
✨بارالهی
ما را به بزرگی نهفته در وجود کودکان رنج، آگاه ساز که تکیهگاهی امن است؛
و در خدمت به این بزرگی، ما را توانی صدچندان ده...
🆔 @jamiatkermanshah
‼️اکنون نزدیک شش سال از تقدیم لایحه حمایت از حقوق کودکان به مجلس می گذرد. هنوز لایحه در انتظار تصویب است و کودکان ایران با همان دو مادهی ضعیف و ناکارآمد قانون حمایت از کودکان و نوجوانان سال ١٣٨١ در برابر کودکآزاران حمایت میشوند.
15 سال بیدفاع در برابر آزارها...
کارتونیست: حمید قالیجاری
#قربانیان_خاموش
🆔@nochildabuse
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/tZqjZ3
15 سال بیدفاع در برابر آزارها...
کارتونیست: حمید قالیجاری
#قربانیان_خاموش
🆔@nochildabuse
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/tZqjZ3
📝از کجای درد نامه زندگیت بنویسم؟
از کدام فصلش بگویم؟
از بهار بی شکوفه و تابستان بی هیاهویش...
از خزان و زمستان دایم سایه افکنده بر زندگی و نکبت تاخورده با روزهایت...
از گم شدن واژه ی خوشبختی در کتاب عمرت، یا هم نفس بودن با هراس و تهدیدی که در به در ، دنبال تو می گردد...
از همسایگی کلاغ ها و قارقارهای شومش، یا کوچ پرستوی بی آشیان ایوان خانه ی بی سایه بانت...
از سردی و خاموشی، کدام شب تاریکت بنویسم، یا روزهای دیجور بی روزنت...
تو را با کدام واژه مترادف کنم، وقتی هم خانه ی وحشتی و روح شوم اعتیاد، از در و دیوار می بارد...
چگونه تصور کنم تو را تنها با هیولایی که تنوره هراسناکش، خواب از چشم شب هایم می برد و تهدید هر ثانیه که چنگ های مهیب کرکسی، گلوی نازکت را بفشارد و تا ابد خاموش ات کند...
چگونه اعتماد باید کرد به هم خانه بودن فرشته با دیو؟
چگونه آسوده بخوابیم، وقتی زوزه گرگ ها، هرآن، از خلق وحشتی، دفتر می گشاید؟
تو را کدامین گناه بود که در لانه عقرب ها، هم خانه شدی؟ و مرا چگونه آرامش به دل آید، وقتی می دانم تو را هر دقیقه به نیشی آلوده می کنند؟
کدام وجدان خفته را باید بیدارکرد، تا شاهدی بر یک تراژدی نباشیم؟
چگونه توجیه کنیم خودمان را، که می دانیم و خود را به غفلت
زده ایم...
می دانیم جانی و جان هایی در خطر است و اقدامی نمی کنیم، تا حادثه ای هراسناک رخ دهد و آنگاه بر دانستن و عمل نکردن، مویه کنیم...
‼️ای تمام دست هایی که می نویسید، ای همه آنهایی که می دانید، نگذارید #بهار و بهارانی، در رگبارین روزهای بی مهری، نشکفته، پرپر شوند...
نگذارید دست های شوم اعتیاد، گور بهاران را بکند...
تا دیر نشده، تا داستان حسرتی، رقم نخورده به فریاد برسید که
فردا، قصه ی آن را تیتر روزنامه ای نکنند و شما می توانستید و اقدامی نکردید...
#قربانیان_خاموش
#اعتیاد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/AC3gMZ
از کدام فصلش بگویم؟
از بهار بی شکوفه و تابستان بی هیاهویش...
از خزان و زمستان دایم سایه افکنده بر زندگی و نکبت تاخورده با روزهایت...
از گم شدن واژه ی خوشبختی در کتاب عمرت، یا هم نفس بودن با هراس و تهدیدی که در به در ، دنبال تو می گردد...
از همسایگی کلاغ ها و قارقارهای شومش، یا کوچ پرستوی بی آشیان ایوان خانه ی بی سایه بانت...
از سردی و خاموشی، کدام شب تاریکت بنویسم، یا روزهای دیجور بی روزنت...
تو را با کدام واژه مترادف کنم، وقتی هم خانه ی وحشتی و روح شوم اعتیاد، از در و دیوار می بارد...
چگونه تصور کنم تو را تنها با هیولایی که تنوره هراسناکش، خواب از چشم شب هایم می برد و تهدید هر ثانیه که چنگ های مهیب کرکسی، گلوی نازکت را بفشارد و تا ابد خاموش ات کند...
چگونه اعتماد باید کرد به هم خانه بودن فرشته با دیو؟
چگونه آسوده بخوابیم، وقتی زوزه گرگ ها، هرآن، از خلق وحشتی، دفتر می گشاید؟
تو را کدامین گناه بود که در لانه عقرب ها، هم خانه شدی؟ و مرا چگونه آرامش به دل آید، وقتی می دانم تو را هر دقیقه به نیشی آلوده می کنند؟
کدام وجدان خفته را باید بیدارکرد، تا شاهدی بر یک تراژدی نباشیم؟
چگونه توجیه کنیم خودمان را، که می دانیم و خود را به غفلت
زده ایم...
می دانیم جانی و جان هایی در خطر است و اقدامی نمی کنیم، تا حادثه ای هراسناک رخ دهد و آنگاه بر دانستن و عمل نکردن، مویه کنیم...
‼️ای تمام دست هایی که می نویسید، ای همه آنهایی که می دانید، نگذارید #بهار و بهارانی، در رگبارین روزهای بی مهری، نشکفته، پرپر شوند...
نگذارید دست های شوم اعتیاد، گور بهاران را بکند...
تا دیر نشده، تا داستان حسرتی، رقم نخورده به فریاد برسید که
فردا، قصه ی آن را تیتر روزنامه ای نکنند و شما می توانستید و اقدامی نکردید...
#قربانیان_خاموش
#اعتیاد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/AC3gMZ