جمالِ خیال
293 subscribers
584 photos
128 videos
104 files
206 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
#پست_تخصصی
#نکات_ادبی #نکات_لغوی




📌معنای «لولا کذا لما کان کذا» (اگر x نبود y نبود)

این ترکیب، دو نحوه استعمال دارد:
1⃣ مراد، نفیِ ذاتِ مدخولِ «لولا» است به مفاد کان تامه [یعنی: اگر او وجود نداشت]
2⃣ مراد، نفی شأن خاصی از شؤون اوست [با تحفظ بر وجود او] بر سبیل کان ناقصه [یعنی: اگر خاصیت و عملکردِ او نبود].
قسم اول مستغنی از مثال است.
برای قسم دوم، این فراز از دعای شریف ابوحمزه مثال خوبیست: «لولا أنت لم اَدرِ ما أنت».
بدیهیست مقصود این نیست که اگر تو وجود نداشتی نمی‌دانستم چیستی؛ بلکه بدین معناست که اگر معرفی تو توسط خودت نبود، نمی‌دانستم.


http://Telegram.me/jamalekhial
#پست_تخصصی
#نکات_ادبی



📌غایت ممهِّده

گاهی این فرمول: «لا یکون کذا حتی یکون x ثم یکون y» استعمال می شود، و معطوف و معطوف علیه هردو غایت‌اند(یعنی غایت مرکب از هردو است)
اما بعضاً معطوف علیه صرفاً تمهید است برای معطوف و بیانگرِ ظرفِ شأنیّتِ تحققِ معطوف می باشد، و آن در مواردیست که معطوف بدون معطوف علیه سالبه به انتفاء موضوع باشد مثل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ‏ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيما»(نساء/65) و الله العالم.
اینچنین غایتی را غایت ممهِّده میتوان نامید.

↩️ شرط نیز گاهی چنین استعمال میشود، چنانکه گفته‌اند:
نشان نیابمی از صدق در ارادت خویش
اگر زنی به جفا تیغ و سر نیارم پیش


http://Telegram.me/jamalekhial
#پست_تخصصی
#رفع_شبهه




💥استدلالِ واهیِ ابنای سقیفه به آیه غار، پاسخهای کوبنده بیشماری دارد.
اما در لابلای مطالعاتم عبارت ذیل نظرم را جلب کرد و ارسالش را مناسب دیدم:


جناب حر بن یزید ریاحی آنگاه که آهنگ کشتی نجات کرده و هنوز به جرگه اصحاب سیدالشهدا (علیه السلام) نپیوسته بود، برای شناساندن خویش، به حضرت عرضه می‌دارد:
انا #صاحبک الذی حبستک...[ابصار العین، ص۱۵۹]


http://Telegram.me/jamalekhial
#پست_تخصصی
#فهم_متن



🌱 إعْلَمْ:
▪️هرگاه کلمه (اعلم)بیاید یعنی مطلب نیاز به تفکر دارد.
▪️در حاشیه جونگی درباره لفظ اعلم گفته شده است:
إن القوم إذا إعتنوا بأمر و إهتموا بشأنه یقدمون قبل الشروع فیه کلمه (اعلم) تنبیها للسامع علی أن ما یلقی إلیه من القول یلزم حفظه و یجب ضبطه فیتنبه السامع له و یصغی الیه و حضر قلبه علیه بکلیته فلا یضع الکلام و فی معناه حرف التنبیه؛
🌱فَإعْلَمْ:
▪️هرگاه کلمه(فاعلم)بیاید یعنی مطلب مابعد نیاز به ممارست شدید دارد بابه کار گیری اصول آن.
▪️در حاشیه جونگی درباره لفظ فاعلم گفته شده است:
فاعلم؛فإذا إزداد الإعتناء یوخرون و یضمون إلیه الفاء تقریرا أو تثبیتا؛ یعنی اذا تقرر هذا و وجب علیک علم (فاعلم) ذلک و لیکن علی بال منک أو تأمل أو إعرفه.

☘️وهمین طور است در متون علمی فارسی کلمه (بدان) وکلمه (بدان که).
حاشیه جونگی، برگ ۳۲.




♦️التمريض‏(را: التّضبيب‏)
و يقال له، أيضا: «التمريض». من «ضبّة الباب» التي يقفل بها. و هو أن يجعل على ما صح وروده كذلك من جهة النقل غير أنه فاسد لفظا أو معنى، أو ضعيف، أو ناقص مثل أن يكون غير جائز من جهة العربية، أو يكون شاذّا عند أهلها يأباه أكثرهم، أو مصحّفا، أو ينقص من جملة الكلام كلمة أو أكثر أو ما أشبه ذلك؛ فيمدّ على ما هذا سبيله خطّ، أو له مثل الصاد، و لا يلزق بالكلمة المعلّم عليها كي لا يظنّ «ضربا» و كأنه صاد التصحيح.
بمدّتها دون حائها. كتبت كذلك ليفرّق بين ما صح مطلقا من جهة الرواية و غيرها، و بين ما صح من جهة الرواية دون غيرها فلم يكمل عليه التصحيح، و كتب حرف ناقص على حرف ناقص إشعارا بنقصه و مرضه مع صحة نقله و روايته، و تنبيها بذلك لمن ينظر في كتابه على أنه قد وقف عليه و نقله على ما هو عليه، و لعل غيره قد يخرّج له وجها صحيحا، أو يظهر له بعد ذلك في صحته ما لم يظهر له الآن. و لو غيّر ذلك و أصلحه على ما عنده لكان متعرضا لما وقع فيه غير واحد من المتجاسرين الذين غيّروا، و ظهر الصواب فيما أنكروه و الفساد فيما أصلحوه.



♦️التدقيق‏:
و هو إثبات المسألة بدليل دقّ طريقه لناظريه.



♦️من غير روية:
اى فكر و تأمل كمن لم تحصل له ملكة الكتابة فيتفكر فى كتابة حرف حرف





💥خلاصه شیوه‌ طرح اشکال؛ نشانگر قوت و یا ضعف آن
1️⃣ طبیعی است که پس از طرح هر نظریه، از سوی اشخاص واقعی یا فرضی بر آن نظریه اشکالاتی وارد شود.
2️⃣ اشکالات به لحاظ قوت و ضعف به چهار حالت: اقوی، قوی، ضعیف و اضعف، درجه بندی می‌شوند.
3️⃣ در متون سنتی شیوه طرح اشکال و تعبیر به کار رفته برای آن، بیانگر درجه بندی اشکال است.
4️⃣ چهار گونه تعبیر (لقائل أن یقول، إن قلت، إن قیل، لایقال) به ترتیب برای بیانِ اشکال اقوی، قوی، ضعیف، اضعف به کار برده می‌شود.




کانال ادبیات عرب🔻

💟 @AdabiatArab
#پست_تخصصی
#نکات_لغوی





💠عبارت «علیک بکذا»، هم در امر استعمال می‌شود و هم در نهی؛ و ظهورش در خصوص یکی از این دو، محتاج قرینه است.

🔺همچنین است مشتقات «رکب»/«ارتکب».



🔺معادل عامیانۀ عبارت نخست در فارسی، «بپّا» است که در آن نیز امر و نهی از قرینه فهمیده می‌شود.



🔸مثال روایی برای هردو عبارت:

«عَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ‏ الْأَخْلَاقِ‏ فَارْكَبْهَا [فَارْتَكِبْهَا] وَ عَلَيْكَ بِمَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا»

📚کافی ج۸ ص۷۹ ، بحار ج۶۶ ص۳۹۲

http://Telegram.me/jamalekhial
#پست_تخصصی
#نکات_ادبی
#بلاغت #ادعیه



💠شرح قسمتی از دعای مکارم الاخلاق





✳️وَ عَمِّرْني ما كانَ عمري بِذْلَةً في طاعَتِكَ، فإذا كانَ عُمْري مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْني إلَيْكَ



❇️ عمّره اللّه يعمره- من باب قتل- و عمّره تعميرا: أبقاه، و العمر بالضمّ و بضمّتين و بالفتح: الحياة.
و ما: مصدريّة زمانيّة، أي: نائبة عن الزمان المفهوم من المقام لا دالة عليه بذاتها، و إلاّ لكانت اسما و لم تكن مصدريّة.
و الأصل عمّرني مدّة كون عمري بذلة، فحذف الظرف و خلفته «ما» وصلتها، كما جاء في المصدر الصريح نحو: جئتك صلاة العصر، و آتيك قدوم الحاجّ.

و البذلة بالكسر على وزن سدرة: ما يمتهن و لا يصان من الثياب في الخدمة، و الفتح فيها لغة.
قيل: و هي هنا استعارة للعمر، شبّه الحياة المصروفة في طاعة اللّه بالثوب المستعمل في الخدمة، بجامع الامتهان و الابتذال، فاستعار لها لفظ البذلة، و هي استعارة مطلقة لكنها في غاية الحسن، لغرابة التشبيه فيها.
و الفاء: عاطفة بمعنى ثمّ.

و إذا: ظرف مستقبل متضمّن معنى الشرط، خافض لشرطه أعني الجملة الفعليّة بعده، منصوب بجوابه عند الجمهور.
و رتعت الماشية ترتع رتعا- من باب نفع- و رتوعا: رعت كيف شاءت، و جاءت و ذهبت في المرعى، و المرتع بالفتح: موضع الرتوع. و هو مستعار للعمر المصروف في طاعة الشيطان، باعتبار كونه مباحا مطلقا له، يضلّه و يغويه فيه كيف شاء، كالمرتع المباح للماشية الذي ترعى فيه كيف شاءت، و هي استعارة تبعيّة.

قلت: و الذي عليه المحقّقون أن ليس شي‏ء من البذلة و المرتع في مثل هذا المقام استعارة، بل هو تشبيه بليغ حذفت أداته لقصد المبالغة.

و الفاء من قوله: «فإذا»: رابطة في للجواب.

و قبضه اللّه- من باب ضرب-: أماته، و عدّاه ب «إلى» لتضمينه معنى الرجع، أي: اقبضني راجعا إيّاي إليك.


و أعلم أنّ قوله: «فإذا كان عمري مرتعا للشيطان» من باب التعبير بالفعل عن مشارفته، و التقدير: فإذا شارف عمري أن يكون مرتعا للشيطان فاقبضني، ليصحّ وقوع القبض قبل سبق المقت و استحكام الغضب جزاء، لانتفاء القبض قبلهما بعد كون العمر مرتعا للشيطان. قال بعضهم: و في هذا الفصل من الدعاء دلالة على أنّ العمر قد ينقص و يزيد بالدعاء و غيره، من صلة الرحم و قطيعتها و الصدقة و نحو ذلك


📗رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين ؛ ج‏3 ؛ ص311




کانال ادبیات عرب🔻
@ArabicLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پست_تخصصی
#کلیپ_تصویری


☑️ توصیه‌های ناب #آیت_الله_سند در خصوص شیوه تحصیل اجتهادی
ماتت او قتلت.pdf
270.2 KB
#پست_تخصصی #یادداشت
#بیان_حدیث #نکات_ادبی #یازهرا


📝 سخنی پیرامون کاربرد واژه "موت" درباره حضرت صدیقه شهیده(سلا‌م‌الله‌علیها) در برخی عبارات

@jamalekhial
منهجية الدروس الناجحة.docx
27.2 KB
#پست_تخصصی

📌روش تحصیل موفق در مقطع سطح و خارج

✳️ #آیت_الله_سند
أهمیة الإجتهاد - السید منیر الخباز
قناة الشیخ باقر الایروانی
#پست_تخصصی
#کلیپ_صوتی


✳️ اهمیت اجتهاد
🔘 السید منیر الخباز


👌اهل فن حتما گوش کنند
#پست_تخصصی


🔹جملات اختصاری مرحوم #شیخ_بهائی در علم #رجال
سید منیر.MP4
17.7 MB
#پست_تخصصی
#روش_تحصیل
#السیدمنیر_الخباز


🔘 از ابتدا خود را با مباحث سنگین درگیر کنید
🔘 درسهای ساندویچی ذهن را به خمودی می‌کشاند

@jamalekhial
#پست_تخصصی #فهم_متن
#نکات_ادبی #فقه_الحدیث




🔰اقسام علیت در شرط و جزا





در برخی موارد شرط علت #وجود جزاست که اصل در شرط و جزا همین است، اما در مواردی چنین نیست بلکه شرط علت #متعلقی_از_متعلقات جزاست و مجازاََ علت وجود جزا شمرده میشود.

❇️ مثل «إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَه مِن قَبلُ» (یوسف/77) که شرط علتِ اخبار به جزاست کما قال بعض النحاة.

❇️ و مثل «قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُم هذا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ» (الانبیاء/63) بنا بر تأویل صادر از حضرت صادق مصدق صلوات الله علیه حیث قال: إِنَّمَا قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانوا يَنْطِقُونَ إِنْ نَطَقُوا فَكَبِيرُهُمْ فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَنْطِقُوا فَلَمْ يَفْعَلْ كَبِيرُهُمْ شَيْئاً فَمَا نَطَقُوا وَ مَا كَذَبَ إِبْرَاهِيمُ. (معانی الاخبار/210)

که نطق بتها نه علت فعل کبیر، بلکه علت علم به فعل کبیر است البته آن هم نه بالحقیقه بلکه بالعنایه.

بیان ذلک: وقتی نطق ـ که از اضعف شؤون فاعل مختار است ـ برای بتها ثابت باشد، پی میتوان برد که بت بزرگ بتها را شکسته، یعنی قادر بر این کار بوده است واللازم منتفٍ فالملزوم مثله فافهم.

❇️ و مثل «اذا طَهُرَت الحائض فالصلاة مباحةٌ لها» در حالیکه طهر علت شأنیت اباحۀ صلات است و یک واسطۀ دیگر برای اباحۀ صلات لازم است که تطهّر باشد(علی قول من یقول به)؛ و لقائلٍ ان یقول که: عنایتی در کار نیست بلکه مراد این است که مانع اباحه از ناحیۀ حیض مفقود است الا اینکه از جانب عدم تطهر مانع وجود دارد فتأمل.


↩️ هذا فی المنطوق. و اما در مفهوم نیز چنین است مثل ما ورد فی الحدیث القدسی: «وَ لَوْ لا الْفُقَرَاءُ لَمْ يَسْتَوْجِبِ الأَغْنِيَاءُ الْجَنَّةَ» (الجواهر السنیة/696، باب موسی بن جعفر علیهماالسلام) که وجود فقرا علت مستوجب بهشت شدن اغنیا نبوده بلکه علت وجود زمینۀ مستوجب بهشت شدنِ اغنیاست.




@jamalekhial