جهان شعر و ترجمه
8.05K subscribers
10K photos
468 videos
26 files
5.74K links
ادمین‌ها:
ابوالفضل پاشا
و علی‌رضا شعبانی

ارتباط و ارسال آثار:
@Alirezashabani33
Download Telegram
‍ 〇🍂

📓●«گوهران» فصل نامه‌ی تخصصی شعر |
ویژه‌نامه‌ی احمد شاملو | شماره ۹ و ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۸۴ |

■●سردبیر: #سعیده_آبشناسان

#احمد_شاملو | #گوهران
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂| 🆔 @jahan_tarjome
🍂
🍂
🎼●آهنگ: «روزگار غریب»

🎙●خواننده:#علی‌رضا_قربانی

○●شعر: #احمد_شاملو | ○●آهنگ: #حسام_ناصری

دهان‌ات را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوست‌ات می‌دارم.
دل‌ات را می‌بویند

روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راه‌بند
تازیانه می‌زنند.

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
به من بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ
را ز شاخه‌ها؟
به من بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را
ز ابرها؟

من از درخت زاده‌ام
تو ای که گفتن‌ات وزیدن نسیم‌هاست
بر درخت‌ها

به من بگو، بگو،
درخت را که زاده است؟
مرا ستاره زاده است
تو ای که گفتن‌ات چو جویبارهاست،
جویبارهای سرد
به من بگو، بگو،
ستاره را که زاده است؟

ستاره را، درخت را تو زاده‌ای
تو ای که گفتن‌ات پریدن پرنده‌هاست
به من بگو، بگو،
تو را که زاده است؟

■●شاعر: #رضا_براهنی

🗓●امروز ۲۱ آذرماه زادروز «رضا براهنی»ست | زاده‌ی ۱۳۱۴ تبریز

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂| 🆔 @jahan_tarjome
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■«نیامد»

شتاب کردم که آفتاب بیاید، نیامد...
دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوط‌اش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخت، که آفتاب بیاید، نیامد...
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند، که آفتاب بیاید، نیامد...
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم، شبانه‌روز دریدم، دریدم که آفتاب بیاید، نیامد...

■●شاعر: #رضا_براهنی | √●بخشی از یک‌شعر

🎥●کاری از: #نیک_یوسفی
‍〇🍂
■«در عشق تو خواهم مرد»

بادها را به تو هدیه می‌کنم
و باران را
و برترین شعرم را که تنها یک جمله است
دوست‌ات دارم

چه بسیار شب‌ها و روزهای زمستانی
دوست‌ات داشتم
پیش از آن‌که زاده شوم
چه بسیار شب‌ها و روزهای پاییزی
دوست‌ات داشتم
پیش از آن‌که زاده شوم

و چه بسیار شب‌ها و روزهایی
پس از مرگ
که دوست‌ات خواهم داشت
و در عشق تو زاده می‌شوم
و در عشق تو می‌زی‌ام
و در عشق تو خواهم مرد.

■●شاعر: #یوزف_زینکلایر | سوئیس |

■●برگردان: #رضا_نجفی

#جهان_شعر_و_ترجمه
|🍂🆔 @jahan_tarjome
‌〇🍂
دهان‌ام ماهیِ آواره‌ای‌ست
کف کرده ساحل
از دم و بازدم‌ها
بعد از غلت زدن‌های تو بر غارهای تودرتو
بی‌نشانی‌ات
سکه می‌خورَد
صد بار از ردِ مارماهی‌ها بر غارها که پرسیدم
روشن مثل کفِ دست
بالا نیامدن‌ات
دهانِ دریا ناپیدا
از جیغِ حواصیل‌ها و قارقارِ کلاغ‌ها

دست بردار
هیچ سکه‌ای کهفِ من نیست
مرگ را در من تکان نده!

■●شاعر: #آفاق_شوهانی

📕●به نقل از کتاب: #هیچ_سکه_ای_کهف_من_نیست | ●نشر: #مهر_و_دل ۱۳۹۸

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
🍂

🎼●آهنگ:
«برای دوست داشتن تو زاده شدم » | "I Was Born To Love You"

🎙●خواننده: #اریک_کارمن | "Eric Carmen" | آمریکا●۱۹۴۹ |

I was born to love you
Born to be right there by your side
Through all your darkest nights
I was born to love you
I'd do anything to make you mine
Until the end of time...
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
و چشمان‌اش بهترین وطن است...

#جداریات
#دیوار_نوشته_عربی
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
تو را فراسوی انتظار می‌خواهم
آن‌سوتر از خودم
و آن‌قدر دوست‌ات دارم
که دیگر نمی‌دانم
از ما دو تن
کدام یک غایب است!

■●شاعر: #پل_الوار | "Paul Eluard" | فرانسه، ۱۹۵۲-۱۸۹۵ |

■●برگردان: #جواد_فرید

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
■از یک نامه‌ی عاشقانه

امروز که پاییز به من تاخته؛
و پنجره‌هایم را گرفته،
نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم.
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم،
به بارانی؛
و به تو...
ای ردای بافته‌شده از شکوفه‌ی پرتقال و گل‌های شب‌بو!

★★★★★

واليوم , وتشرين يهاجمني ويحاصر نوافذي،
أشعر بحاجة إلى النطق به.
بحاجة إلى أن أوقد نارا صغيرة...
بحاجة إلى غطاء..
ومعطف..
وإليك ..
يا غطائي المنسوج من زهر البرتقال , وطرابين الزعتر البريّ...

■●شاعر: #نزار_قبانی | سوریه●۱۹۹۸-۱۹۲۳ |

■●برگردان: #حسین_خسروی

📕●از کتاب: صد نامه‌ی عاشقانه (۱۰۰ رسالة حُبّ، ۱۹۷۰)

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂

مردمان بر دو گونه‌اند: گویا و خاموش.
من آن گونه‌ی انسانی خاموش‌ام و دیگران همه گویا. اراده‌ی ازلی برای حکمتی، بر دهان گنگان و شیرخوارگان، مهر سکوت گذاشته و اینان خاموش‌اند، من امّا به خواست خویش، زبان در کام کشیده‌ام. شیرینی سکوت را دریافته‌ام. حال آن که گویندگان، تلخ‌کامی و شرنگ سخن را در نیافته‌اند.
از این روی سکوت کردم و مردمان همچنان در سخن‌اند.

★★★★★

الناس قسمان.. متكلمون وساكتون
انا قسم الانسانيه الساكت.. وما بقي فمتكلمون اما البكم والرضع فلغاية ختمت الحكمه الازليه على افواهم فلا يتكلمون. في حين اني ختمت على فمي بيدي. وقد أدركت حلاوة السكوت ولم يدرك المتكلمون مرارة الكلام‌.
لذلك سكت والناس يتكلمون.


📕●از رمان: «خاطرات آبله‌رو» | نشر: #حکمت_کلمه ۱۳۹۸

■●نویسنده: #میخائیل_نعیمه | لبنان |

■●ترجمه: #صالح_بوعذار

#جهان_شعر_و_ترجمه
|〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
سنگ‌ها چه تفاوت که اگر کوچک
و یا از دستِ من بگو که از دستِ ما بزرگ‌تر
سنگ‌ها - همه‌گی - حرف‌های‌شان درشت و خشن
سنگ‌ریزه‌ اما چه حرف‌ها که از او نمی‌توان صبر داشته باش!

حوضی... برکه‌یی تصور کن
سنگ‌ریزه حتا اگر کوچک‌ترین که باشد
اما چه حرف‌ها که از او نشنیده‌ام هنوز با ما نگفته است

حوضی... برکه‌یی...
یا که حتا کاسه‌یی... لیوانی پر از آب
سنگ‌ریزه در هر کدام اگر بیندازی
پیش از آن‌که غرق شود بشنو که می‌گوید: موج
و باز: موج
و هم‌چنان موج و موج‌های دیگری بر زبان‌اش

اما تو چرا هیچ نمی‌شنوی!؟
تو با این گُنده‌گی که به صخره می‌مانی
حرفی نمی‌شنوی به جز درشت!
تو با این صخره‌گی که از سنگ‌ریزه‌ها کم‌تری
حرفی نمی‌شنوی به جز خشن!

■●شاعر: #ابوالفضل_پاشا

📗●به نقل از کتاب‌: #این_چنین_رد_کفش_های_من | نشر #سیب_سرخ ‌| چ اول ۱۳۹۷ |

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
اینک رویاها
برای رویاپردازها
دست نیافتنی‌اند
هم‌چنان که ترانه‌ها
برای ترانه­‌خوان‌ها.

شب تاریک و آهن سرد
بر شماری از سرزمین­‌ها
چیره می‌شود
اما رویا
باز خواهد گشت
و ترانه
قفس خود را در هم می‌شکند

■●شاعر: #لنگستون_هیوز | Langston Hughes | آمریکا، ۱۹۶۷-۱۹۰۲ |

■●برگردان: #رامین_خواجه‌پور

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
‍ ‍〇🍂
🍂
🎼●آهنگ: «همه بارون رو دوست دارند»

🎙●خواننده: #رستاک_حلاج

○●ترانه و آهنگ: #رستاک_حلاج | ○●تنظیم: #اشکان_دباغ

#جهان_شعر_و_ترجمه
‌〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
■«ویلیام هنری دیویس» شاعر و نویسنده‌ی ولزی در سوم جولای سال ۱۸۷۱ متولد شد. مایه‌ی اصلی شعرهای او مشاهدات شخصی‌اش از سختی‌ها و ناملایمات زندگی هستند. همچنین توجه فراوان به طبیعت در اشعار او به چشم می خورد. او در سال ۱۸۸۵ اولین شعر خود به نام «مرگ» را نوشت و در سال ۱۹۰۵ با هزینه‌ی شخصی اولین کتاب خود به نام «ویران‌گر جان» را چاپ کرد که شروع موفقیت او در ادبیات بود. آثار منتخب زیادی از او توسط ناشران و مراکز آکادمیک در انگلستان و ولز و کشورهای دیگر چاپ شده است.

📕●کتاب «شب نشینی با ماه» ترجمه‌ی تعدادی از اشعار این شاعر از دوره های مختلف را شامل می‌شود. این اشعار در دو روایت ترجمه شده است؛ یک روایت موزون و روایت بعدی آزاد و بی‌وزن.
هنری دیویس در سپتامبر ۱۹۴۰ درگذشت.

■●گزینش و برگردان: #کامبیز_منوچهریان

■●ناشر: #انتشارات_نصیرا
@nasira91publication
#شب_نشینی_با_ماه
#ویلیام_هنری_دیویس
#شعر_جهان
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
🍂
...و آدمی
که عشق را؛
آزادی را
- گدایی نمی‌کند...

باران، به بی‌سرپناهی پرنده
چشم ندارد!
باران، به دل‌تنگی مسافر
که اشک‌های‌اش ریل می‌کشد
در ایست‌گاه سنگی
- بر گونه‌های سرد...

هیچ به پاییزِ بخشنده
اعتمادی نیست.
که سفره می‌گستراند از برودت!!
در فصلِ بی‌برگی
به دقیقه‌هایی که ریشه
- در خمیازگیِ باغ‌ها دارد.
می‌رود به فتحِ شکستِ شاخه‌ها
...و رقصِ دود
- در هوای سُربی...
می‌رود
- به فتحِ پنجره‌‌‌های شکسته‌ی کلبه‌ای چوبی
که باد؛ از منفذِ فقراتی‌اش
نفوذی پُر هیاهو دارد...

آه؛ چه می‌ستاند
قافیه از شاعر
پاییزِ بخشنده!
مثلِ تک عطسه‌ها
- صبر ناخواسته...

دیگر چه حوصله‌ی جنگلِ خواب‌زده کند!
که دودکش‌های شهرِ برفی
ایمن‌گاهِ پرنده‌های بی‌سرپناه‌ست!
که اگر؛
مسمومِ گازها...
که اگر؛
- در تابه‌ی ذهن بی‌مصرف‌ها...

...و آدمی
که عشق را
آزادی را
گدایی نمی‌کند...

■●شاعر: #گویا_فیروزکوهی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
‌〇🍂
به تو فکر می‌کنم
مثل آسمان به ستاره و ستاره به شب،
به تو فکر می‌کنم
مثل ابونواس* به می
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفبا به عین
مثل حروف الفبا به شین
مثل حروف الفبا به قاف
همین!
هرچه گفتم
انگار انتظار آسان رسیدن به همین سه حرف آخر بود.
حالا باید بخوابم
فردا بازهم به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه خویش

■●شاعر: #سیدعلی_صالحی | ایذه (خوزستان) ● ۱۳۳۴ |

★«ابونُواس اهوازی» شاعر ایرانی‌تبار (متولد شهر اهواز) عرب بود (قرن دوم هجری). ابونواس از بزرگان شعر عاشقانه‌ی عرب بود. از او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران کلاسیک عربی نام می‌برند. زیاده‌روی او در خوش‌گذرانی و آوردن شعرهایی در وصف آن سبب شد که وی را شاعرالخمره لقب دهند.

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
🍂
■نامه‌ای از زیر آب

اگر تو‌ محبوب منی مرا کمک کن تا از تو سفر کنم
اگر تو طبیب من هستی به من کمک کن تا از تو شفا پیدا کنم
من اگر می‌دانستم که عشق این‌گونه خطر ناک است عاشق نمی‌شدم
من اگر می‌دانستم دریا این‌گونه عمیق است
دل به دریا نمی‌زدم [دریا نوردی نمی کردم].
من اگر می‌دانستم پایان من چنین است آغاز نمی‌کردم.
مشتاق تو شدم پس به من بیاموز در اشتیاق نباشم
به من بیاموز چگونه ریشه‌های عشق تو را از اعماق بِبُرم.
به من بیاموز چگونه اشک در حدقه‌های چشم می‌میرد؟
به من بیاموز چگونه عشق می‌میرد و شوق چگونه خودکشی می‌کند؟
ای کسی که دنیا را برای من همچون قصیده‌ی شعری زیبا تصویر کردی
و زخم در دل‌ام کاشتی و صبر را ربودی
اگر برای تو عزیز هستم دست‌ام را بگیر
چرا که من از سر تا پاهایم عاشق هستم
موجی آبی در چشمان تو مرا به عمق دریا فرا می‌خواند
ومن نه تجربه‌ای در عشق دارم و نه قایقی برای دریانوردی.
من زیر آب نفس می‌کشم
من غرق می‌شوم غرق می‌شوم غرق می‌شوم غرق می‌شوم.
ای تمام اکنون و گذشته‌ای عمرِ عمر
آیا صدای مرا از اعماق دریا می‌شنوی؟
اگر تو توانا هستی مرا از این دریا خارج کن
من شنا کردن بلد نیستم.

★★★★★

■رسالة من تحت الماء

ان کنت حبیبي ساعدنی کی ارحل عنک
او کنت طبیبي ساعدنی کی اشفیء منک
لو اني اعرف ان الحب خطیرٌ جداً ما احببت.
لو اني اعرف ان البحر عمیقٌ جداً ما بحرت
لو انی اعرف خاتمتي ما کنت بدأت
اشتقت الیک فعلمنی ان لا اشتاق
علمنئي کیف اقص جذور هواک من الاعماق
علمنی کیف تموت الدمعة في الاحداق
علمني کیف یموت الحب و تنتحر الاشواق
یا من صورت لی الدنیا کاقصیدة شعر
وزرعت الجراحة في قلبی و اخذت الصبر
ان‌کنت اعز الیک فخذ بیدی
فأنا مفتونٌ من رأسی حتی قدمی
الموج الارزق فی عینیک ینادینی نحو الاعماق
وأنا ماعندي تجربهٌ بالحب و لاعندی زورق
انی اتنفس تحت الماء
اني اغرق اغرق اغرق اغرق
یا کل الحاضر والماضی یا عمر العمر
فأنا لا اعرف فن العوم
ان کنت قویاً اخرجنی من هذا الیم
هل تسمع صوت الغارق القادم من اعماق البحر

■●شاعر: #نزار_قبانی | سوریه ● ۱۹۹۸-۱۹۲۳ |

■●برگردان: #تیرداد_آتشکار

🔺به نقل از سایت: www.piadero.ir

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome
‍〇🍂
در راه‌پله‌های تاریک عشق
نشستم و نوشتم
از تو، از عشق
در پله‌های تاریک

نشستم و گریستم
پس از رفتن تو
در پله‌های تاریک

و غرقه به اشک
یاد بوی تن‌ات را جستم
از تن این دیوارهای پیر پرخاطره‌ی تاریک

پس از رفتن تو
در راه‌روهای متروک
در پله‌های تاریک
نشستم و نوشتم
نشستم و نوشتم
نشستم و نوشتم...

■●شاعر: #یوزف_زینکلایر | سوئیس |

■●برگردان: #رضا_نجفی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
و عشق!
صدای فاصله‌هاست؛
صدای فاصله‌هایی که غرق ابهام‌اند...!

★★★★★
والحب!
هو صوتُ المسافات؛
صوت المسافات الغارقة في الغموض...!

■●شاعر: #سهراب_سپهری | ۱۳۵۹-۱۳۰۷ |

■●برگردان به عربی: #محمد_حمادی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome