〇🍂
🍂
■آواز عاشقانهی دختر ديوانه
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد؛
پلك میگشايم
و همهچيز دوباره زاده میشود.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
ستارگان،
با جامهی آبی و سبز،
رقصکنان
بیرون میآیند
و سياهی ستمگر، چهارنعل، به درون میتازد:
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
خواب ديدم افسونام کردهای در بستر
و مجنونوار برایام آواز خواندی و ديوانهوار مرا بوسيدی.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
خداوند از آسمان به پائین میآید، آتشِ دوزخ محو میشود:
فرشتگان و یارانِ اهریمن خارج میشوند:
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
گمان کردم بازگشتهای
از همان راهی كه گفتی،
پير میشوم اما
و نامات را فراموش میكنم.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
بهجای تو، بايد عاشق مرغِ توفان میشدم؛
دستکم، وقتی بهار از راه میرسد، آنها دوباره غرش میکنند.
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
✍ #سیلویا_پلات
🔘برگردان: #علی_سلامی
#بهاره_جهاندوست
📙از کتاب: "تب ۱۰۳ درجه" برگزیدهی شعرهای "سیلویا پلات"
📓#انتشارات_سرزمین_اهورایی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
■آواز عاشقانهی دختر ديوانه
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد؛
پلك میگشايم
و همهچيز دوباره زاده میشود.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
ستارگان،
با جامهی آبی و سبز،
رقصکنان
بیرون میآیند
و سياهی ستمگر، چهارنعل، به درون میتازد:
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
خواب ديدم افسونام کردهای در بستر
و مجنونوار برایام آواز خواندی و ديوانهوار مرا بوسيدی.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
خداوند از آسمان به پائین میآید، آتشِ دوزخ محو میشود:
فرشتگان و یارانِ اهریمن خارج میشوند:
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
گمان کردم بازگشتهای
از همان راهی كه گفتی،
پير میشوم اما
و نامات را فراموش میكنم.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
بهجای تو، بايد عاشق مرغِ توفان میشدم؛
دستکم، وقتی بهار از راه میرسد، آنها دوباره غرش میکنند.
چشمانام را میبندم
تمام جهان میافتد و میمیرد.
(گمان میكنم تو را درونِ ذهنام ساختهام.)
✍ #سیلویا_پلات
🔘برگردان: #علی_سلامی
#بهاره_جهاندوست
📙از کتاب: "تب ۱۰۳ درجه" برگزیدهی شعرهای "سیلویا پلات"
📓#انتشارات_سرزمین_اهورایی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Telegram
attach 📎
〇🍂
🍂
📀🎼 آهنگ: "بند گیسو"
🎙با صدای: #مهسا_وحدت
#سام_مککلین
به من گفتی تا که دل دریا کن، بند گیسو وا کن
سایهها با رویا، بوی گلها
که بوی گل، ناله مرغ شب، تشنگیها بر لب
پنجهها در گیسو، عطر شب بو...
#جهان_شعر_و_ترجمه
|🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
📀🎼 آهنگ: "بند گیسو"
🎙با صدای: #مهسا_وحدت
#سام_مککلین
به من گفتی تا که دل دریا کن، بند گیسو وا کن
سایهها با رویا، بوی گلها
که بوی گل، ناله مرغ شب، تشنگیها بر لب
پنجهها در گیسو، عطر شب بو...
#جهان_شعر_و_ترجمه
|🍂🆔 @jahan_tarjome
Telegram
attach 📎
〇🍂
🍂
چون از رودهای بیقید سرازیر شدم
دریافتم که دیگر طنابکشهای کشتی راهبرم نیستند
سرخپوستان، هلهلهکنان، آنان را نشانهی پیکان کرده
عریان بر دیرکهای عرشه دوخته بودند...
از آن پس غوطهور شدم در شعرِ دریا
که ستاره در شیر خیسانده میشد
سپهر سبز را بلعیدم، آنجا که ارمغان رنگ پریده و شادمان آب
غریقی اندیشناک، گهگاه فرو میرود؛
همانجا که نیلگونیها ناگهان رنگ میگیرند
هذیانها و نواهای ملایم روز،
قویتر از الکل و پرطنینتر از سازهای شما،
حناییهای تلخ عشق را تخمیر میکنند.
آسمانهایی دیدهام که برق از هم میگسیخت
تنورههای بخار و قیفهای خیزآب و جریانهای دریایی را
غروب را میشناسم و سپیدهدم را که چون فوجی کبوتر میشکفت
و گاه چیزها را دیدهام که انسان خیال میکند دیده است...
🔘شاعر: #آرتور_رمبو★
🔘برگردان: #محمدعلی_سپانلو
📙از کتاب: "فصلی در دوزخ و کشتی مست" نشر هژبر۱۳۷۸
★ژان نیکلا آرتور رَمبو (به فرانسوی: Jean Nicolas Arthur Rimbaud) (زادهٔ۲۰ اکتبر ۱۸۵۴ - درگذشتهٔ ۱۸۹۱) از شاعران فرانسویست. او را بنیانگذار شعر مدرن برمیشمارند.
#شعر_فرانسه
#کانال_جهان_شعر_و_ترجمه↙️
░🍂|🆔 @jahan_tarjome
🍂
چون از رودهای بیقید سرازیر شدم
دریافتم که دیگر طنابکشهای کشتی راهبرم نیستند
سرخپوستان، هلهلهکنان، آنان را نشانهی پیکان کرده
عریان بر دیرکهای عرشه دوخته بودند...
از آن پس غوطهور شدم در شعرِ دریا
که ستاره در شیر خیسانده میشد
سپهر سبز را بلعیدم، آنجا که ارمغان رنگ پریده و شادمان آب
غریقی اندیشناک، گهگاه فرو میرود؛
همانجا که نیلگونیها ناگهان رنگ میگیرند
هذیانها و نواهای ملایم روز،
قویتر از الکل و پرطنینتر از سازهای شما،
حناییهای تلخ عشق را تخمیر میکنند.
آسمانهایی دیدهام که برق از هم میگسیخت
تنورههای بخار و قیفهای خیزآب و جریانهای دریایی را
غروب را میشناسم و سپیدهدم را که چون فوجی کبوتر میشکفت
و گاه چیزها را دیدهام که انسان خیال میکند دیده است...
🔘شاعر: #آرتور_رمبو★
🔘برگردان: #محمدعلی_سپانلو
📙از کتاب: "فصلی در دوزخ و کشتی مست" نشر هژبر۱۳۷۸
★ژان نیکلا آرتور رَمبو (به فرانسوی: Jean Nicolas Arthur Rimbaud) (زادهٔ۲۰ اکتبر ۱۸۵۴ - درگذشتهٔ ۱۸۹۱) از شاعران فرانسویست. او را بنیانگذار شعر مدرن برمیشمارند.
#شعر_فرانسه
#کانال_جهان_شعر_و_ترجمه↙️
░🍂|🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
آنان، کشته شدگان، شب هنگام در صفی دراز میرسند
به اطراف مینگرند
کلیدها را می آزمایند،
در را می گشایند، به خانه قدم مینهند
در تاریکی چون کوران راه میروند،
هیچ نمییابند.
تو در زیر بستری
بستری را که باید بر آن میخفتی
بر دوش داری
در پس پرده، سایهی پنجره به صلیب کشیده شده
در تاریکی قرار دارد
مردگان دیگر نمیدانند از چه رو مردهاند.
✍ #یانیس_ریتسوس
🔁 #قاسم_صنعوی
📙از کتاب "نمونههایی از شعر معاصر یونان"، تهران، نمونه، ۱۳۵۳
#شعر_یونان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
آنان، کشته شدگان، شب هنگام در صفی دراز میرسند
به اطراف مینگرند
کلیدها را می آزمایند،
در را می گشایند، به خانه قدم مینهند
در تاریکی چون کوران راه میروند،
هیچ نمییابند.
تو در زیر بستری
بستری را که باید بر آن میخفتی
بر دوش داری
در پس پرده، سایهی پنجره به صلیب کشیده شده
در تاریکی قرار دارد
مردگان دیگر نمیدانند از چه رو مردهاند.
✍ #یانیس_ریتسوس
🔁 #قاسم_صنعوی
📙از کتاب "نمونههایی از شعر معاصر یونان"، تهران، نمونه، ۱۳۵۳
#شعر_یونان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
من اینجا
دلام سخت معجزه میخواهد و
تو انگار
معجزههایت را
گذاشتهای برای روز مبادا.
چشماندازى عریان
که دیرى در آن خواهم زیست
چمنزارانى گسترده دارد
که حرارت تو در آن آرام گیرد
چشمههایى که پستانهایت
روز را در آن به درخشش وا میدارد
راههایى که دهانات از آن
به دهانى دیگر لبخند میزند
بیشههایى که پرندگاناش
پلکهاى تو را میگشایند
زیر آسمانى
که از پیشانىِ بىابر تو باز تابیده
جهانِ یگانهى من
کوک شدهى سبُک من
به ضربآهنگِ طبیعت
گوشتِ عریان تو پایدار خواهد ماند...
🔘شاعر: #پل_الوار
🔺Paul Eluard (1895-1952)
🔘برگردان: #احمد_شاملو
#شعر_فرانسه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
من اینجا
دلام سخت معجزه میخواهد و
تو انگار
معجزههایت را
گذاشتهای برای روز مبادا.
چشماندازى عریان
که دیرى در آن خواهم زیست
چمنزارانى گسترده دارد
که حرارت تو در آن آرام گیرد
چشمههایى که پستانهایت
روز را در آن به درخشش وا میدارد
راههایى که دهانات از آن
به دهانى دیگر لبخند میزند
بیشههایى که پرندگاناش
پلکهاى تو را میگشایند
زیر آسمانى
که از پیشانىِ بىابر تو باز تابیده
جهانِ یگانهى من
کوک شدهى سبُک من
به ضربآهنگِ طبیعت
گوشتِ عریان تو پایدار خواهد ماند...
🔘شاعر: #پل_الوار
🔺Paul Eluard (1895-1952)
🔘برگردان: #احمد_شاملو
#شعر_فرانسه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
عشق، دوست داشتنِ بیدلیل است
بیهیچ دلیلی وابستگی به کسیست
از درون آب شدن است
بهوقت نگریستن به چشماناش
با تمام وجود لرزیدن است
به وقت گرفتن دستاناش
حتا در آغوش نکشیدن از روی شرم است
از آن رو که دوست داشتن، در اصل همان شرم است.
اساسن دوست داشتن چیست؟
بهخاطرش مردن است؟
بههمراهاش زندگی کردن است؟
یک عمر دوست داشتن است؟
یا اینکه جداییست بهوقت ضرورت؟
چیست که آدمی را به دیگری پیوند میدهد؟
زیباییست؟
پاسخ این پرسشها را کسی نمیداند
بعضی زیبارویان را دوست میدارند
و بعضی افراد خاص را...
Sebepsiz sevmektir aşk,
nedeni olmadan bağlanmak birine.
gözlerine baktığında erimektir içten içe.
ellerini tuttuğunda titremektir tüm benliğinle.
hatta sarılamamaktır utançtan,
çünkü utanmaktır sevmek aslında,
sevmek nedir aslen?
ölmek mi uğruna?
yaşamak mı onunla?
sevmek mi ömür boyunca?
yoksa ayrılmak mı gerekince?
nedir insanı başkasına bağlayan?
güzelliği mi? bilmez kimse bu soruların cevabını.
kimi sever güzelini, kimi sever özelini...
🔘شاعر: #جان_یوجل
🔺Can Yücel (1926-1999)
🔘برگردان: #علیرضا_شعبانی
#شعر_ترکیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
عشق، دوست داشتنِ بیدلیل است
بیهیچ دلیلی وابستگی به کسیست
از درون آب شدن است
بهوقت نگریستن به چشماناش
با تمام وجود لرزیدن است
به وقت گرفتن دستاناش
حتا در آغوش نکشیدن از روی شرم است
از آن رو که دوست داشتن، در اصل همان شرم است.
اساسن دوست داشتن چیست؟
بهخاطرش مردن است؟
بههمراهاش زندگی کردن است؟
یک عمر دوست داشتن است؟
یا اینکه جداییست بهوقت ضرورت؟
چیست که آدمی را به دیگری پیوند میدهد؟
زیباییست؟
پاسخ این پرسشها را کسی نمیداند
بعضی زیبارویان را دوست میدارند
و بعضی افراد خاص را...
Sebepsiz sevmektir aşk,
nedeni olmadan bağlanmak birine.
gözlerine baktığında erimektir içten içe.
ellerini tuttuğunda titremektir tüm benliğinle.
hatta sarılamamaktır utançtan,
çünkü utanmaktır sevmek aslında,
sevmek nedir aslen?
ölmek mi uğruna?
yaşamak mı onunla?
sevmek mi ömür boyunca?
yoksa ayrılmak mı gerekince?
nedir insanı başkasına bağlayan?
güzelliği mi? bilmez kimse bu soruların cevabını.
kimi sever güzelini, kimi sever özelini...
🔘شاعر: #جان_یوجل
🔺Can Yücel (1926-1999)
🔘برگردان: #علیرضا_شعبانی
#شعر_ترکیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
📀🎼برگردان آهنگ: "گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم"
🔺Said I loved You But I lied
🎙خواننده: #مایکل_بولتون★
🔺Michael Bolton
✍برگردان: #شیرین_حسینپور
☆☆☆☆☆☆☆
You are the candle, love's the flame
A fire that burns through wind and rain
Shine your light on this heart of mine
Till the end of tim
تو شمعی هستی که عشق شعله آن است
آتشی که در میان باد و باران شعلهور میشود
روشناییات را تا آخر عمرم بر قلبام بتابان
You came to me
like the dawn through the night
Just shinin' like the sun
Out of my dreams and into my life
You are the one, you are the one
تو بهسوی من آمدی
همچون طلوع سپیدهدم از میان ظلمات
تو بهسان خورشید میدرخشی
دور از رویاهایام و درون زندگیام
تو بیهمتایی (تو بینظیری)
Said I loved you but I lied
'Cause this is more than love I feel inside
Said I loved you but I was wrong
'Cause love could
never ever feel so strong
Said I loved you but I lied
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم
چون آنچه درون خود حس میکنم چیزی فراتر از عشق (دوست داشتن) است
گفتم دوستات دارم اما اشتباه کردم
چون عشق هرگز نمیتواند چنین احساس قدرتمندی باشد
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم
With all my soul I've tried in vain
How can mere words my heart explain
This taste of heaven so deep so true
I've found in you
با تمام روح و روانام بیهوده تلاش کردم
چگونه میتوانم تنها با کلمات مکنونات قلبیام را توصیف کنم
من طعم عمیق و واقعی بهشت را در تو یافتم
So many reasons in so many ways
My life has just begun
Need you forever, I need you to stay
You are the one, you are the one
دلایل فراوان در مسیرهای فراوان
زندگیام تازه شروع شده است
برای همیشه به تو نیاز دارم
بهت نیاز دارم برای ماندن
تو بیهمتایی(بینظیری)
You came to me
like the dawn through the night
Just shinin' like the sun
Out of my dreams and into my life
You are the one, you are the one
تو به سوی من آمدی
همچون طلوع سپیده دم از میان ظلمات
تو بهسان خورشید میدرخشی
دور از رویاهایام و درون زندگیام
تو بیهمتایی(بینظیری)
Said I loved you
But this is more than love I feel inside
Said I loved you... But I lied
گفتم دوستات دارم
اما آنچه درون خود حس میکنم چیزی فراتر از عشق(دوست داشتن) است
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم●
★مایکل بولتون خواننده و ترانهسرای اهل آمریکا (زادهی ۱۹۵۳)
#ترجمه_آهنگ
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
📀🎼برگردان آهنگ: "گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم"
🔺Said I loved You But I lied
🎙خواننده: #مایکل_بولتون★
🔺Michael Bolton
✍برگردان: #شیرین_حسینپور
☆☆☆☆☆☆☆
You are the candle, love's the flame
A fire that burns through wind and rain
Shine your light on this heart of mine
Till the end of tim
تو شمعی هستی که عشق شعله آن است
آتشی که در میان باد و باران شعلهور میشود
روشناییات را تا آخر عمرم بر قلبام بتابان
You came to me
like the dawn through the night
Just shinin' like the sun
Out of my dreams and into my life
You are the one, you are the one
تو بهسوی من آمدی
همچون طلوع سپیدهدم از میان ظلمات
تو بهسان خورشید میدرخشی
دور از رویاهایام و درون زندگیام
تو بیهمتایی (تو بینظیری)
Said I loved you but I lied
'Cause this is more than love I feel inside
Said I loved you but I was wrong
'Cause love could
never ever feel so strong
Said I loved you but I lied
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم
چون آنچه درون خود حس میکنم چیزی فراتر از عشق (دوست داشتن) است
گفتم دوستات دارم اما اشتباه کردم
چون عشق هرگز نمیتواند چنین احساس قدرتمندی باشد
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم
With all my soul I've tried in vain
How can mere words my heart explain
This taste of heaven so deep so true
I've found in you
با تمام روح و روانام بیهوده تلاش کردم
چگونه میتوانم تنها با کلمات مکنونات قلبیام را توصیف کنم
من طعم عمیق و واقعی بهشت را در تو یافتم
So many reasons in so many ways
My life has just begun
Need you forever, I need you to stay
You are the one, you are the one
دلایل فراوان در مسیرهای فراوان
زندگیام تازه شروع شده است
برای همیشه به تو نیاز دارم
بهت نیاز دارم برای ماندن
تو بیهمتایی(بینظیری)
You came to me
like the dawn through the night
Just shinin' like the sun
Out of my dreams and into my life
You are the one, you are the one
تو به سوی من آمدی
همچون طلوع سپیده دم از میان ظلمات
تو بهسان خورشید میدرخشی
دور از رویاهایام و درون زندگیام
تو بیهمتایی(بینظیری)
Said I loved you
But this is more than love I feel inside
Said I loved you... But I lied
گفتم دوستات دارم
اما آنچه درون خود حس میکنم چیزی فراتر از عشق(دوست داشتن) است
گفتم دوستات دارم اما دروغ گفتم●
★مایکل بولتون خواننده و ترانهسرای اهل آمریکا (زادهی ۱۹۵۳)
#ترجمه_آهنگ
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Telegram
attach 📎
〇🍂
ما أعرفه أن وجودك ولو في البعد هو سند هائل ليّ ...
آنچه که میدانم این است که، وجود تو گرچه در دور دستها باشد، برایام پشتیبانی هولناک است.
✍ #رضوی_عاشور
🔁 #صالح_بوعذار
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
ما أعرفه أن وجودك ولو في البعد هو سند هائل ليّ ...
آنچه که میدانم این است که، وجود تو گرچه در دور دستها باشد، برایام پشتیبانی هولناک است.
✍ #رضوی_عاشور
🔁 #صالح_بوعذار
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
روز
- بیآفتاب -
بیمار است.
شب بیکهکشان، ستاره و ماه
جنگل بیپرنده و برگ است.
من چه بیبرگ ماندهام بیتو.
من نوشتم از راست
تو نوشتی از چپ
وسط سطر رسیدیم به هم.
✍ #محمد_زهری
☑️بخشی از یک شعر
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
روز
- بیآفتاب -
بیمار است.
شب بیکهکشان، ستاره و ماه
جنگل بیپرنده و برگ است.
من چه بیبرگ ماندهام بیتو.
من نوشتم از راست
تو نوشتی از چپ
وسط سطر رسیدیم به هم.
✍ #محمد_زهری
☑️بخشی از یک شعر
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
برای فراموش کردن تو
شاید
ورق بازی کردم
شاید لبی تر نمودم و
گلوی خسته از آه جانسوزم را
با شراب التیام بخشیدم
و یا شاید
تمام کوچههای شهر را
بهیاد تو قدم زدم
وجب به وجب
قدم به قدم
اما بگو
چگونه فرو بنشانم
این جهنمی را که
در درونام زبانه میکشد
چاره چیست؟
انگار وقت آن رسیده است که
با استخوانهایام
نیلبک بنوازم●
✍ #ولادیمیر_مایاکوفسکی★
🔘برگردان: #هادی_دهقانی
★ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی (به روسی: Влади́мир Влади́мирович Маяко́вский) (زادهٔ ۱۹ ژوئیه ۱۸۹۳ - درگذشتهٔ ۱۴ آوریل ۱۹۳۰) شاعر و درامنویس روسی بود.
#شعر_روسیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
برای فراموش کردن تو
شاید
ورق بازی کردم
شاید لبی تر نمودم و
گلوی خسته از آه جانسوزم را
با شراب التیام بخشیدم
و یا شاید
تمام کوچههای شهر را
بهیاد تو قدم زدم
وجب به وجب
قدم به قدم
اما بگو
چگونه فرو بنشانم
این جهنمی را که
در درونام زبانه میکشد
چاره چیست؟
انگار وقت آن رسیده است که
با استخوانهایام
نیلبک بنوازم●
✍ #ولادیمیر_مایاکوفسکی★
🔘برگردان: #هادی_دهقانی
★ولادیمیر ولادیمیروویچ مایاکوفسکی (به روسی: Влади́мир Влади́мирович Маяко́вский) (زادهٔ ۱۹ ژوئیه ۱۸۹۳ - درگذشتهٔ ۱۴ آوریل ۱۹۳۰) شاعر و درامنویس روسی بود.
#شعر_روسیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
📚 #تازههای_کتاب
📘کتاب: "نخستین پلهها" (مجموعهی شعر)
✍شعرهایی از: #رنه_شار
🔁ترجمهی: #مجتبا_اشرفی
📓نشر: #کیان_افراز
🔺چ اول ۱۳۹۷، ۷۴ صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
📚 #تازههای_کتاب
📘کتاب: "نخستین پلهها" (مجموعهی شعر)
✍شعرهایی از: #رنه_شار
🔁ترجمهی: #مجتبا_اشرفی
📓نشر: #کیان_افراز
🔺چ اول ۱۳۹۷، ۷۴ صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
تو،
ای اقیانوسهای آرمیده در من
دگر آرام نخواهم شد؛
برخواهم خواست چونان که مییابمات
در آستانهی امواج
در میلاد طوفانها
همانگونه پرخروش، همانگونه بیانتها...
✍ #والت_ویتمن*
🔺Walt Whitman(1819-1892)
🔁 #آناهید_قاسمی
#شعر_امریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
تو،
ای اقیانوسهای آرمیده در من
دگر آرام نخواهم شد؛
برخواهم خواست چونان که مییابمات
در آستانهی امواج
در میلاد طوفانها
همانگونه پرخروش، همانگونه بیانتها...
✍ #والت_ویتمن*
🔺Walt Whitman(1819-1892)
🔁 #آناهید_قاسمی
#شعر_امریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
💽🎼 برگردان آهنگ ایتالیایی: "صدای سکوت"
🔺La Voce Del Silenzio
🎙خواننده: #آندرهآ_بوچللی
🔺Andrea Bocelli
✍برگردان: #اعظم_کمالی
Volevo stare un po' da solo per pensare
tu lo sai,
ed ho sentito nel silenzio una voce dentro me
e tornan vive tante cose che credevo morte ormai
e chi ho tanto amato dal mare del silenzio ritorna come un'onda nei miei occhi,
e quello che mi manca nel mare del silenzio mi manca sai molto di più
ci sono cose in un silenzio che non mi aspettavo mai
vorrei una voce,
ed improvvisamente ti accorgi
che il silenzio ha il volto delle cose che hai perduto
ed io ti sento amore
ti sento nel mio cuore
stai riprendendo il posto che tu non avevi perso mai
Tu non avevi perso mai
Tu non avevi perso.
میخواستم فقط کمی تنها باشم تا فکر کنم
تو اینرا میدانی
در سکوت صدایی را درخودم شنیدم
و تمام چیزهایی که فکر میکردم تا بهحال مرهاند به زندگی بازگشتند
و کسی که بسیار دوستاش داشتم از دریای سکوت بازگشت و چون موجی در چشمهایام جای گرفت
همانی که از دریای سکوت دلتنگاش بودم
تو میدانی که چقدر بیش از پیش دلتنگاشام
درسکوت چیزهایی جریان دارد که هرگز انتظارشان را ندارم
صدایی میخواهم
ناگهان متوجه میشوی که سکوت چهرهی
تمام چیزهایی را که از دست دادهای در خود دارد
و من تو را حس میکنم عشق من
تو را در قلبام حس میکنم
که داری جایگاهی را که هرگز از دست نداده بودی دوباره به دست میآوری
که هرگز از دست نداده بودی
از دست نداده بودی.
#موسیقی_ایتالیا
#ترجمه_آهنگ
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
💽🎼 برگردان آهنگ ایتالیایی: "صدای سکوت"
🔺La Voce Del Silenzio
🎙خواننده: #آندرهآ_بوچللی
🔺Andrea Bocelli
✍برگردان: #اعظم_کمالی
Volevo stare un po' da solo per pensare
tu lo sai,
ed ho sentito nel silenzio una voce dentro me
e tornan vive tante cose che credevo morte ormai
e chi ho tanto amato dal mare del silenzio ritorna come un'onda nei miei occhi,
e quello che mi manca nel mare del silenzio mi manca sai molto di più
ci sono cose in un silenzio che non mi aspettavo mai
vorrei una voce,
ed improvvisamente ti accorgi
che il silenzio ha il volto delle cose che hai perduto
ed io ti sento amore
ti sento nel mio cuore
stai riprendendo il posto che tu non avevi perso mai
Tu non avevi perso mai
Tu non avevi perso.
میخواستم فقط کمی تنها باشم تا فکر کنم
تو اینرا میدانی
در سکوت صدایی را درخودم شنیدم
و تمام چیزهایی که فکر میکردم تا بهحال مرهاند به زندگی بازگشتند
و کسی که بسیار دوستاش داشتم از دریای سکوت بازگشت و چون موجی در چشمهایام جای گرفت
همانی که از دریای سکوت دلتنگاش بودم
تو میدانی که چقدر بیش از پیش دلتنگاشام
درسکوت چیزهایی جریان دارد که هرگز انتظارشان را ندارم
صدایی میخواهم
ناگهان متوجه میشوی که سکوت چهرهی
تمام چیزهایی را که از دست دادهای در خود دارد
و من تو را حس میکنم عشق من
تو را در قلبام حس میکنم
که داری جایگاهی را که هرگز از دست نداده بودی دوباره به دست میآوری
که هرگز از دست نداده بودی
از دست نداده بودی.
#موسیقی_ایتالیا
#ترجمه_آهنگ
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Telegram
attach 📎
〇🍂
🍂
إنني أحمل قلبي،
كبرتقالة
مضـى الموسم
ولم تنضج!
من،
قلب خویش را،
مانند پرتقالی بر دست میگیرم
فصل،
سپری شد
اما پرتقال نرسید!
🔘شاعر: #مظفر_النواب
🔘برگردان: #صالح_بوعذار
#شعر_عربی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
إنني أحمل قلبي،
كبرتقالة
مضـى الموسم
ولم تنضج!
من،
قلب خویش را،
مانند پرتقالی بر دست میگیرم
فصل،
سپری شد
اما پرتقال نرسید!
🔘شاعر: #مظفر_النواب
🔘برگردان: #صالح_بوعذار
#شعر_عربی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
ای کاش:
انبوهی پرنده بودم
تا هر آنکه آرامشام را بر میآشوباند،
همچون کلافی دود
به خود بپیچام و بر هوا شوم،
و باز:
بر درختی فرود آیام
در آرامشی دیگر.
✍ #مسعود_احمدی
#شعر_فارسی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
ای کاش:
انبوهی پرنده بودم
تا هر آنکه آرامشام را بر میآشوباند،
همچون کلافی دود
به خود بپیچام و بر هوا شوم،
و باز:
بر درختی فرود آیام
در آرامشی دیگر.
✍ #مسعود_احمدی
#شعر_فارسی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
شبحی به سرم دست کشید انگار
همانطور که داشتم قدم میزدم لبِ ساحل
و شک نداشتم که تنهایام
یکی کنارم بود انگار
مثل هماین حالا که دارم قدم میزنم لبِ ساحل
یکی که عاشقانه دلام میخواست دستی بکشد به سرم
اما دقیق که میشوم
وَ نگاه که میکنم به کورسوی نور
میبینم که یکسره ناپیداست او
و پدیدارند آنها که من از دیدنشان بیزارم
وٌ بیزارند آنها هم از دیدن من!
📝شاعر: #والت_ویتمن*
🔺Walt Whitman
📝برگردان: #مهرداد_فلاح
*والت ویتمن( ۱۸۹۲–۱۸۱۹)، شاعر مدرن و روزنامهنگار اهل آمریکا
#شعر_امریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
شبحی به سرم دست کشید انگار
همانطور که داشتم قدم میزدم لبِ ساحل
و شک نداشتم که تنهایام
یکی کنارم بود انگار
مثل هماین حالا که دارم قدم میزنم لبِ ساحل
یکی که عاشقانه دلام میخواست دستی بکشد به سرم
اما دقیق که میشوم
وَ نگاه که میکنم به کورسوی نور
میبینم که یکسره ناپیداست او
و پدیدارند آنها که من از دیدنشان بیزارم
وٌ بیزارند آنها هم از دیدن من!
📝شاعر: #والت_ویتمن*
🔺Walt Whitman
📝برگردان: #مهرداد_فلاح
*والت ویتمن( ۱۸۹۲–۱۸۱۹)، شاعر مدرن و روزنامهنگار اهل آمریکا
#شعر_امریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
من
به تنهایی قدم میزنم
و زیر پایام
خیابانهای نیمهشب
جا خالی میکنند.
چشم که میبندم
میان هوسهای من
این خانههای رویایی خاموش میشوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندای سراشیبیها
آویخته است.
من
خانهها را منقبض میکنم
و درختان را میکاهم
دور که میشوم
قلاده نگاهام میافتد
به گردن آدمهای عروسکی
که بیخبر از کم شدن
میخندند، میبوسند، مست میشوند
و با یک چشمک من خواهند مرد،
حتا حدس هم نمیزنند.
من
حالام که خوب باشد
به سبزه
سبزیاش را میدهم
و به آسمان سپید
آبیاش را
و طلا را وقف خورشید میکنم.
با این وجود در زمستانیترین حالتها
باز هم میتوانم
رنگ را تحریم کنم
و گل را منع کنم از بودن.
من
میدانم روزی خواهی آمد
شانهبهشانهی من،
پرشور و زنده
و میگویی که رویا نیستی
و ادعا میکنی
گرمای عشق، تن را ثابت میکند.
اگرچه روشن است عزیزم،
همهی زیباییات،
همه لطافتات
هدیهای است
که من به تو دادهام●
🔘شاعر: #سیلویا_پلات
🔘برگردان: #سینا_کمالآبادی
★سیلویا پلات (Sylvia Plath) شاعر و نویسندهی آمریکایی (۱۹۶۳-۱۹۳۲)
#شعر_آمریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه↙️
|🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
من
به تنهایی قدم میزنم
و زیر پایام
خیابانهای نیمهشب
جا خالی میکنند.
چشم که میبندم
میان هوسهای من
این خانههای رویایی خاموش میشوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندای سراشیبیها
آویخته است.
من
خانهها را منقبض میکنم
و درختان را میکاهم
دور که میشوم
قلاده نگاهام میافتد
به گردن آدمهای عروسکی
که بیخبر از کم شدن
میخندند، میبوسند، مست میشوند
و با یک چشمک من خواهند مرد،
حتا حدس هم نمیزنند.
من
حالام که خوب باشد
به سبزه
سبزیاش را میدهم
و به آسمان سپید
آبیاش را
و طلا را وقف خورشید میکنم.
با این وجود در زمستانیترین حالتها
باز هم میتوانم
رنگ را تحریم کنم
و گل را منع کنم از بودن.
من
میدانم روزی خواهی آمد
شانهبهشانهی من،
پرشور و زنده
و میگویی که رویا نیستی
و ادعا میکنی
گرمای عشق، تن را ثابت میکند.
اگرچه روشن است عزیزم،
همهی زیباییات،
همه لطافتات
هدیهای است
که من به تو دادهام●
🔘شاعر: #سیلویا_پلات
🔘برگردان: #سینا_کمالآبادی
★سیلویا پلات (Sylvia Plath) شاعر و نویسندهی آمریکایی (۱۹۶۳-۱۹۳۲)
#شعر_آمریکا
#جهان_شعر_و_ترجمه↙️
|🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشتهی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگروی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنهی شناسنامههایشان
درد میکند
من ولی تمام استخوان بودنام
لحظه های سادهی سرودنام
درد میکند
انحنای روح من
شانههای خستهی غرور من
تکیهگاه بیپناهی دلام شکسته است
کتف گریههای بیبهانهام
بازوان حس شاعرانهام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنهی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلام نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلام سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچهی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای توبهتوی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد میزند ورق
شعر تازهی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف میزنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
✍ #قیصر_امینپور
🗓امروز هشتم آبانماه، سالروز درگذشت "قیصر امینپور"(۱۳۸۶-۱۳۳۸) است. 🌹یادش گرامی🌹
📎🎙فایل صوتی ضمیمه: دکلمهی شعر با صدای شاعر
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشتهی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگروی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنهی شناسنامههایشان
درد میکند
من ولی تمام استخوان بودنام
لحظه های سادهی سرودنام
درد میکند
انحنای روح من
شانههای خستهی غرور من
تکیهگاه بیپناهی دلام شکسته است
کتف گریههای بیبهانهام
بازوان حس شاعرانهام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنهی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلام نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلام سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچهی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای توبهتوی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد میزند ورق
شعر تازهی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف میزنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
✍ #قیصر_امینپور
🗓امروز هشتم آبانماه، سالروز درگذشت "قیصر امینپور"(۱۳۸۶-۱۳۳۸) است. 🌹یادش گرامی🌹
📎🎙فایل صوتی ضمیمه: دکلمهی شعر با صدای شاعر
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Telegram
attach 📎
〇🍂
🍂
ابرى رنگين، بر فراز آبی دریا
و کشتى نقرهفام روى آن...
دروناش ماهى زردرنگ،
اعماقاش جلبكى آبى...
وكسى عريان فرو رفته در فكر ُ
ايستاده در ساحل:
ابر بودم ایكاش،
ياكشتى...
ماهى يا جلبک حتا،
نه، هيچكدام،
دريا بايد بود پسر،
با همهی ابر و كشتى و ماهى و جلباكش حتا...
Denizin üstünde ala bulut
yüzünde gümüş gemi
içinde sarı balık
dibinde mavi yosun
kıyıda bir çıplak adam
durmuş düşünür.
Bulut mu olsam,
gemi mi yoksa?
Balık mı olsam,
yosun mu yoksa?..
Ne o, ne o, ne o.
Deniz olunmalı, oğlum,
bulutuyla, gemisiyle, balığıyla, yosunuyla.
🔘شاعر: #ناظیم_هیکمت
#ناظم_حکمت
🔺Nazim Hikmet
🔘برگردان: #یعقوب_نامی
#شعر_ترکیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🍂
ابرى رنگين، بر فراز آبی دریا
و کشتى نقرهفام روى آن...
دروناش ماهى زردرنگ،
اعماقاش جلبكى آبى...
وكسى عريان فرو رفته در فكر ُ
ايستاده در ساحل:
ابر بودم ایكاش،
ياكشتى...
ماهى يا جلبک حتا،
نه، هيچكدام،
دريا بايد بود پسر،
با همهی ابر و كشتى و ماهى و جلباكش حتا...
Denizin üstünde ala bulut
yüzünde gümüş gemi
içinde sarı balık
dibinde mavi yosun
kıyıda bir çıplak adam
durmuş düşünür.
Bulut mu olsam,
gemi mi yoksa?
Balık mı olsam,
yosun mu yoksa?..
Ne o, ne o, ne o.
Deniz olunmalı, oğlum,
bulutuyla, gemisiyle, balığıyla, yosunuyla.
🔘شاعر: #ناظیم_هیکمت
#ناظم_حکمت
🔺Nazim Hikmet
🔘برگردان: #یعقوب_نامی
#شعر_ترکیه
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
📚 #کتابشناسی_ترجمه
📙کتاب: :ترانهی پشت بامها و دودکشها"
(مجموعهی شعر)
🔘شعرهایی از: #اورهان_ولی
✍ترجمهی: #مجتبا_نهانی
🔺ناشر: #کوله_پشتی
🔺چ اول سال ۱۳۹۶، ۱۰۳صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
📚 #کتابشناسی_ترجمه
📙کتاب: :ترانهی پشت بامها و دودکشها"
(مجموعهی شعر)
🔘شعرهایی از: #اورهان_ولی
✍ترجمهی: #مجتبا_نهانی
🔺ناشر: #کوله_پشتی
🔺چ اول سال ۱۳۹۶، ۱۰۳صفحه، ۱۰۰۰۰ تومان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome