شیرینترین پیروزی صدام در جنگ با ایران
بخش دوم
ادامهی پست قبل
با وجود شواهد زیاد از لو رفتن عملیات، شمخانی از فرماندهان ارشد سپاه، در نزدیکی عملیات در جمع فرماندهان میگفت که در آستانهی تشکیل اجلاس غیرمتعهدها هستیم «و گویا قرار است جنگ ایران و عراق در آن مطرح شود. اگر ما پیروزی جدیدی بهدست نیاوریم، در این مذاکرات قدرت مانور سیاسی قوی نخواهیم داشت.» از ضرورت پیروزی برای قطع پشتیبانی از صدام گفت و اینکه «برای رسیدن به این هدف حساس نباید مسایل کوچک مانند به اسارت رفتن پنج نفر سبب ایجاد شک و تردید در ما باشد و بگوییم همهی عملیات بهوسیلهی دشمن کشف شده است. این خود به نفع دستگاههای تبلیغاتی دشمن است.»(عملیات والفجر مقدماتی، ص58 تا 59)
مهدی کیانی از فرماندهان سپاه میگوید: «یادم است كه در والفجر مقدماتى، آیتاللّه خامنهاى آن موقع رییسجمهور بود و قرار بود برود كنفرانس غیرمتعهدها. آقاى شمخانى در جلسهاى به ما فرماندهان گفت باید عملیاتى شود تا دست ایشان در كنفرانس پر باشد. بهراستى چرا مسائل جنگ را به مسائل سیاسى آلوده كردند؟ آیا این همه امكانات نیرویى و مادى باید خرج یك ژست سیاسى ما شود؟ به هرحال ما بعد از خرمشهر، هزینهی سنگینى براى والفجر مقدماتى و رمضان دادیم كه تا به امروز هنوز در حال پس دادن هزینهاش هستیم.»(یک شهر، یک جهانآرا، ص۷۰)
اختلاف ارتش و سپاه هم برای اجرای این عملیات در اوج بود. فرماندهان ارتش معتقد بودند عملیات باید در منطقهی شمالی فکه طراحی شود و به دلایل فراوان نظامی عملیات موفق نخواهد بود. صیاد شیرازی به تهران رفت اما نتیجهای دربارهی تغییر عملیات بهدست نیاورد. رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع بود به او گفته بود تا اجلاس غیرمتعهدها «حدود یک ماه وقت داریم» و «باید مشتمان در کنفرانس پر باشد.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص108)
عملیات 17 بهمن آغاز و بهسرعت به یکی از تلخترین شکستهای ایران در جنگ تبدیل شد و رزمندگان بسیاری مظلومانه شهید شدند. ابراهیم همت از فرماندهان عملیات روایت کرده که چگونه عراقیها رزمندههای ایرانی را قتلعام کردند و بالاسر بچههای زخمی میآمدند و با تیر خلاص میزدنشان.(به روایت همت، ص573)
بعثیها جشن گرفتند. امیر عبدالحسين مفید که از تلویزیون عراق مراسم جشن را در شامگاه اولین روز عملیات دیده بود مینویسد جشن «به مناسبت شکست ایران در عملیات عماره با حضور مدعوین و خانوادهها برپا بود که در آن سرود مهیج «عماره عماره» خوانده شد. معنی این کار این است که آنها آنقدر به خودشان اطمینان داشتند که برای این جشن، شعر و آهنگ و مجریان و تمرینات و بالاخره دعوت مردم به سالن و اجرای نمایش پیشبینی کرده بودند.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص106)
حجم خبرها از لو رفته بودن عملیات بهقدری زیاد بود که امام نیز در جریان قرار گرفته بود. پس از این عملیات ابراهیم همت از فرماندهان ارشد سپاه جملههایی از امام برای رزمندهها میخواند که میگفت عین جملات امام است: «کوچکترین کوتاهی در مراعات اصول امنیتی، گناه بزرگ شناخته میشود و شرکت در ریختن خون شهدا است... به این وضع نباشد که میگفتند در جریان ناکامی عملیات والفجر مقدماتی، علت اصلی آن بود که صدام بیدار بوده است... در لو رفتن عملیات به دشمن، هرکس چه آگاهانه و چه ناآگاهانه دست داشته باشد در ریختن خون شهدا شریک است.»(به روایت همت، ص590)
اما آیا کسی برای این حجم از بیاحتیاطی در عملیات والفجر مقدماتی مواخذه شد؟ آیا اینگونه بیاحتیاطیها در ادامهی جنگ از میان رفت؟
والفجر مقدماتی طرح پیشنهادی سپاه بود که با همراهی ارتش انجام شد. پس از شکست، فرصت عملیاتی را به ارتش دادند تا عملیاتی را در زمین پیشنهادیاش با همراهی نیروهای سپاه برگزار کند اما حالا دشمن کاملا هوشیار بود و آن عملیات هم با نام والفجر ۱ در فروردین 62 به شکست تلخی تبدیل شد. با این دو شکست در منطقهی روبروی العماره جبههی ایران در شرایط سختی قرار گرفت و فرماندهانی که با هاشمی رفسنجانی از تشکیل حکومت اسلامی در العمارهی عراق میگفتند در تنگنای شکست قرار گرفتند. پس از این عملیاتها ابراهیم همت به نیروها میگفت وقتی به شهر میروند؛ «بنا به فرمان امام ما تکلیف شرعی داریم که از تداوم حضور ملت در امر جنگ حراست کنیم، لذا در بازگویی مشاهدات و تجربههایتان از عملیات برای دوستان، اقوام، همکاران و اهل محلِ خودتان لازم است بسیار دقت به خرج بدهید... طوری حرف نزنند که خدای ناخواسته بر روحیهی مردم تاثیر منفی و ناجور باقی بگذارد.»(به روایت همت، ص649)
https://t.me/jafarshiralinia
بخش دوم
ادامهی پست قبل
با وجود شواهد زیاد از لو رفتن عملیات، شمخانی از فرماندهان ارشد سپاه، در نزدیکی عملیات در جمع فرماندهان میگفت که در آستانهی تشکیل اجلاس غیرمتعهدها هستیم «و گویا قرار است جنگ ایران و عراق در آن مطرح شود. اگر ما پیروزی جدیدی بهدست نیاوریم، در این مذاکرات قدرت مانور سیاسی قوی نخواهیم داشت.» از ضرورت پیروزی برای قطع پشتیبانی از صدام گفت و اینکه «برای رسیدن به این هدف حساس نباید مسایل کوچک مانند به اسارت رفتن پنج نفر سبب ایجاد شک و تردید در ما باشد و بگوییم همهی عملیات بهوسیلهی دشمن کشف شده است. این خود به نفع دستگاههای تبلیغاتی دشمن است.»(عملیات والفجر مقدماتی، ص58 تا 59)
مهدی کیانی از فرماندهان سپاه میگوید: «یادم است كه در والفجر مقدماتى، آیتاللّه خامنهاى آن موقع رییسجمهور بود و قرار بود برود كنفرانس غیرمتعهدها. آقاى شمخانى در جلسهاى به ما فرماندهان گفت باید عملیاتى شود تا دست ایشان در كنفرانس پر باشد. بهراستى چرا مسائل جنگ را به مسائل سیاسى آلوده كردند؟ آیا این همه امكانات نیرویى و مادى باید خرج یك ژست سیاسى ما شود؟ به هرحال ما بعد از خرمشهر، هزینهی سنگینى براى والفجر مقدماتى و رمضان دادیم كه تا به امروز هنوز در حال پس دادن هزینهاش هستیم.»(یک شهر، یک جهانآرا، ص۷۰)
اختلاف ارتش و سپاه هم برای اجرای این عملیات در اوج بود. فرماندهان ارتش معتقد بودند عملیات باید در منطقهی شمالی فکه طراحی شود و به دلایل فراوان نظامی عملیات موفق نخواهد بود. صیاد شیرازی به تهران رفت اما نتیجهای دربارهی تغییر عملیات بهدست نیاورد. رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع بود به او گفته بود تا اجلاس غیرمتعهدها «حدود یک ماه وقت داریم» و «باید مشتمان در کنفرانس پر باشد.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص108)
عملیات 17 بهمن آغاز و بهسرعت به یکی از تلخترین شکستهای ایران در جنگ تبدیل شد و رزمندگان بسیاری مظلومانه شهید شدند. ابراهیم همت از فرماندهان عملیات روایت کرده که چگونه عراقیها رزمندههای ایرانی را قتلعام کردند و بالاسر بچههای زخمی میآمدند و با تیر خلاص میزدنشان.(به روایت همت، ص573)
بعثیها جشن گرفتند. امیر عبدالحسين مفید که از تلویزیون عراق مراسم جشن را در شامگاه اولین روز عملیات دیده بود مینویسد جشن «به مناسبت شکست ایران در عملیات عماره با حضور مدعوین و خانوادهها برپا بود که در آن سرود مهیج «عماره عماره» خوانده شد. معنی این کار این است که آنها آنقدر به خودشان اطمینان داشتند که برای این جشن، شعر و آهنگ و مجریان و تمرینات و بالاخره دعوت مردم به سالن و اجرای نمایش پیشبینی کرده بودند.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص106)
حجم خبرها از لو رفته بودن عملیات بهقدری زیاد بود که امام نیز در جریان قرار گرفته بود. پس از این عملیات ابراهیم همت از فرماندهان ارشد سپاه جملههایی از امام برای رزمندهها میخواند که میگفت عین جملات امام است: «کوچکترین کوتاهی در مراعات اصول امنیتی، گناه بزرگ شناخته میشود و شرکت در ریختن خون شهدا است... به این وضع نباشد که میگفتند در جریان ناکامی عملیات والفجر مقدماتی، علت اصلی آن بود که صدام بیدار بوده است... در لو رفتن عملیات به دشمن، هرکس چه آگاهانه و چه ناآگاهانه دست داشته باشد در ریختن خون شهدا شریک است.»(به روایت همت، ص590)
اما آیا کسی برای این حجم از بیاحتیاطی در عملیات والفجر مقدماتی مواخذه شد؟ آیا اینگونه بیاحتیاطیها در ادامهی جنگ از میان رفت؟
والفجر مقدماتی طرح پیشنهادی سپاه بود که با همراهی ارتش انجام شد. پس از شکست، فرصت عملیاتی را به ارتش دادند تا عملیاتی را در زمین پیشنهادیاش با همراهی نیروهای سپاه برگزار کند اما حالا دشمن کاملا هوشیار بود و آن عملیات هم با نام والفجر ۱ در فروردین 62 به شکست تلخی تبدیل شد. با این دو شکست در منطقهی روبروی العماره جبههی ایران در شرایط سختی قرار گرفت و فرماندهانی که با هاشمی رفسنجانی از تشکیل حکومت اسلامی در العمارهی عراق میگفتند در تنگنای شکست قرار گرفتند. پس از این عملیاتها ابراهیم همت به نیروها میگفت وقتی به شهر میروند؛ «بنا به فرمان امام ما تکلیف شرعی داریم که از تداوم حضور ملت در امر جنگ حراست کنیم، لذا در بازگویی مشاهدات و تجربههایتان از عملیات برای دوستان، اقوام، همکاران و اهل محلِ خودتان لازم است بسیار دقت به خرج بدهید... طوری حرف نزنند که خدای ناخواسته بر روحیهی مردم تاثیر منفی و ناجور باقی بگذارد.»(به روایت همت، ص649)
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
اگر پیشم بودی با لگد مغزت را متلاشی میکردم!
عزیزِ سحرخیزي صبح امروزم را با این تهدید آغاز کرده و نوشته است:
"امشب شب شهادت رسول اکرم و در آستانه اذان صبح هستیم
برای اولین بار وارد کانالتان شدم و روایتهای دستکاری شده و خیانتبارتان را درباره جنگ و انقلاب مظلوم و رهبر عزیزمان خواندم!"
او نوشته است:
"نمیگویم تمام مفردات و اجزاء نوشتههایت دروغ است، هرگز!!
اما خودت میدانی با کنار هم گذاشتن این روایتهای تقطیع شده چه شعبده بازیای میکنی و چطور افتخارات هشت سال دفاع مقدس را زیر سئوال میبری؟؟
چگونه آمار پرافتخار شهدای عزیز جنگ را زیر سئوال برده و همان حرف شیطانی کودک سرباز ضد انقلاب و سازمان منافقین و رادیو اسرائیل و VOA را نشخوار میکنی که نظام ج.ا.ا با سوء استفاده از احساسات نوجوانان و جوانان آنان را به کشتن داد و از کودکان معصوم سپر انسانی ساخت!
تف به شرف نداشتهات!😡
و دریغ از ذرهای انسانیت و انصاف و مردانگی!!
ننگ بر این همه خیانت و نفاق😠😠"
و بعد مرا متهم به همراهی با بهاییان کرده و نوشته است که اگر پیشش بودم مغزم را با لگد متلاشی میکرد.
و آخرین پیامش این است:
"فعلاً برو به جهنم تا بعداً"
امیدوارم این دوست عزیز و بسیاری از عزیزانی که در این مدت از این جنس پیامها میفرستند حقیقتا دغدغههایی خدایی داشته باشند و دلبستهی شهدای عزیزمان باشند اما از تمام آنها میخواهم اگر نقدی بر محتوای نوشتهها دارند با تریبونهایی که در اختیار دارند نقص نوشتههایم را آشکار کنند تا رسوا شود هر کس که در او غش باشد.
نکتهی دیگر این که برخی میگویند آن چه مینویسی درست است اما بیانش به صلاح نیست. من نگرانم وقتی روبرو شدن با روایتِ وقایعی که دهها سال پیش رخ داده چنین شما را آشفته و غافلگیر میکند، اگر شبیه این وقایع تکرار شود تا چه حد غافلگیر خواهید شد؟
برای خودِ من نیز گاهی نوشتن و روایت این تلخیها چنان سخت میشود که با اشک روان مینویسم اما چارهای جز نوشیدن این تلخیها نیست تا شاید مرور آنها آیندهای شیرینتر برایمان رقم بزند.
ناگفته نماند در کنار این پیامهای تلخ، پیامهای بسیار محبتآمیزی از رزمندگان و خانوادههای شهدای عزیز برایم میرسد که بسیار دلگرمکننده است و این تلخیها را هم در دل شیرینیاش حل میکند.
به امید خدا، هر چند کم و با فاصله، اما خواهم نوشت. برخی دوستان در جریان هستند که یک نوشتهی کوتاه برای کانال را گاه تا هفتهها بررسی و بالا و پایین میکنم و تا مطمئن به دقتش نشوم منتشرش نمیکنم. آرشیو من پر است از مطالبی که با همین بررسیها از خودم مجوز انتشار نگرفته است چرا که نتیجهی بررسیها این بوده که:"این موضوع به تحقیق و بررسی بیشتری نیاز دارد"
ارادتمند مردم نازنین ایران عزیزمان هستم؛ چه آنها که فحش میدهند چه آنها که مهربانی میکنند. عزیزان! من پیش شما در همین ایران عزیز هستم و انشاءالله خواهم بود. لطفا مغزم را با لگد متلاشی نکنید! ما نیازمند گفتگو و تمرین نقد هستیم.
جعفر شیرعلینیا
پنجم آبان 1398
https://t.me/jafarshiralinia
عزیزِ سحرخیزي صبح امروزم را با این تهدید آغاز کرده و نوشته است:
"امشب شب شهادت رسول اکرم و در آستانه اذان صبح هستیم
برای اولین بار وارد کانالتان شدم و روایتهای دستکاری شده و خیانتبارتان را درباره جنگ و انقلاب مظلوم و رهبر عزیزمان خواندم!"
او نوشته است:
"نمیگویم تمام مفردات و اجزاء نوشتههایت دروغ است، هرگز!!
اما خودت میدانی با کنار هم گذاشتن این روایتهای تقطیع شده چه شعبده بازیای میکنی و چطور افتخارات هشت سال دفاع مقدس را زیر سئوال میبری؟؟
چگونه آمار پرافتخار شهدای عزیز جنگ را زیر سئوال برده و همان حرف شیطانی کودک سرباز ضد انقلاب و سازمان منافقین و رادیو اسرائیل و VOA را نشخوار میکنی که نظام ج.ا.ا با سوء استفاده از احساسات نوجوانان و جوانان آنان را به کشتن داد و از کودکان معصوم سپر انسانی ساخت!
تف به شرف نداشتهات!😡
و دریغ از ذرهای انسانیت و انصاف و مردانگی!!
ننگ بر این همه خیانت و نفاق😠😠"
و بعد مرا متهم به همراهی با بهاییان کرده و نوشته است که اگر پیشش بودم مغزم را با لگد متلاشی میکرد.
و آخرین پیامش این است:
"فعلاً برو به جهنم تا بعداً"
امیدوارم این دوست عزیز و بسیاری از عزیزانی که در این مدت از این جنس پیامها میفرستند حقیقتا دغدغههایی خدایی داشته باشند و دلبستهی شهدای عزیزمان باشند اما از تمام آنها میخواهم اگر نقدی بر محتوای نوشتهها دارند با تریبونهایی که در اختیار دارند نقص نوشتههایم را آشکار کنند تا رسوا شود هر کس که در او غش باشد.
نکتهی دیگر این که برخی میگویند آن چه مینویسی درست است اما بیانش به صلاح نیست. من نگرانم وقتی روبرو شدن با روایتِ وقایعی که دهها سال پیش رخ داده چنین شما را آشفته و غافلگیر میکند، اگر شبیه این وقایع تکرار شود تا چه حد غافلگیر خواهید شد؟
برای خودِ من نیز گاهی نوشتن و روایت این تلخیها چنان سخت میشود که با اشک روان مینویسم اما چارهای جز نوشیدن این تلخیها نیست تا شاید مرور آنها آیندهای شیرینتر برایمان رقم بزند.
ناگفته نماند در کنار این پیامهای تلخ، پیامهای بسیار محبتآمیزی از رزمندگان و خانوادههای شهدای عزیز برایم میرسد که بسیار دلگرمکننده است و این تلخیها را هم در دل شیرینیاش حل میکند.
به امید خدا، هر چند کم و با فاصله، اما خواهم نوشت. برخی دوستان در جریان هستند که یک نوشتهی کوتاه برای کانال را گاه تا هفتهها بررسی و بالا و پایین میکنم و تا مطمئن به دقتش نشوم منتشرش نمیکنم. آرشیو من پر است از مطالبی که با همین بررسیها از خودم مجوز انتشار نگرفته است چرا که نتیجهی بررسیها این بوده که:"این موضوع به تحقیق و بررسی بیشتری نیاز دارد"
ارادتمند مردم نازنین ایران عزیزمان هستم؛ چه آنها که فحش میدهند چه آنها که مهربانی میکنند. عزیزان! من پیش شما در همین ایران عزیز هستم و انشاءالله خواهم بود. لطفا مغزم را با لگد متلاشی نکنید! ما نیازمند گفتگو و تمرین نقد هستیم.
جعفر شیرعلینیا
پنجم آبان 1398
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
گزارش به رهبر باید تلخ باشد
«حتی اگر یک خانه سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جملهایست از آیتالله خمینی در میانهی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها دربارهی امکان ادامهی جنگ جدی میشد، آیتالله خمینی با جملههایی از این جنس با تردیدها مقابله میکرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشندهتر است قطعنامهی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامهی جنگ تاکید میکرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام دربارهی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکاندهنده او را با حقایقی تلخ روبهرو کرده که بهسرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارشها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواستههای عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیهی بهموقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریهی نگین، ش21، ص43)
همین جملههای مختصر فضای پذیرش قطعنامه را بهخوبی نشان میدهد؛ اما شاید سوال مهمتر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامهی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارشها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضیها بودند که نمیخواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من میگفتند که نیازهای زیادی داریم و نمیتوانیم بجنگیم، اما به امام که میرسیدند، میگفتند: عاشورایی میجنگیم.»
آیا آیتالله خمینی در مقابل واقعیتهای ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحثهای شعاری بر ادامهی جنگ تاکید میکرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارشهای تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیتهای تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانهی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم میزدند و روحانی میگفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشتساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم میکند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن میگفتهاند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، میگوید سال 65 در نامهای برای نخستوزیر موسوی استدلال کرده که نمیتوان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجهی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر میکند نخستوزیر در باطن با حرفهای او موافق بود اما «نمیتوانست بهصورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را دربارهی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحثهای داخل دولت میتوانست آیتالله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمیکرد. او میگوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده میکردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامهی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبتها از آمادگی برای ادامهی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او میگوید: «در مجلس نیز همینطور بود، تمام نطقهای پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامهی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آنها گفتگو میکردی و وضعیت را توضیح میدادی آنها هم ادامهی جنگ را نقد میکردند؛ «فکر میکنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکتهی آخر اینکه در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمیشود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخیها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخیها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردمش میآید باخبر باشد.
https://t.me/jafarshiralinia
«حتی اگر یک خانه سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جملهایست از آیتالله خمینی در میانهی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها دربارهی امکان ادامهی جنگ جدی میشد، آیتالله خمینی با جملههایی از این جنس با تردیدها مقابله میکرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشندهتر است قطعنامهی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامهی جنگ تاکید میکرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام دربارهی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکاندهنده او را با حقایقی تلخ روبهرو کرده که بهسرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارشها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواستههای عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیهی بهموقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریهی نگین، ش21، ص43)
همین جملههای مختصر فضای پذیرش قطعنامه را بهخوبی نشان میدهد؛ اما شاید سوال مهمتر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامهی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارشها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضیها بودند که نمیخواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من میگفتند که نیازهای زیادی داریم و نمیتوانیم بجنگیم، اما به امام که میرسیدند، میگفتند: عاشورایی میجنگیم.»
آیا آیتالله خمینی در مقابل واقعیتهای ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحثهای شعاری بر ادامهی جنگ تاکید میکرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارشهای تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیتهای تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانهی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم میزدند و روحانی میگفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشتساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم میکند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن میگفتهاند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، میگوید سال 65 در نامهای برای نخستوزیر موسوی استدلال کرده که نمیتوان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجهی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر میکند نخستوزیر در باطن با حرفهای او موافق بود اما «نمیتوانست بهصورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را دربارهی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحثهای داخل دولت میتوانست آیتالله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمیکرد. او میگوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده میکردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامهی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبتها از آمادگی برای ادامهی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او میگوید: «در مجلس نیز همینطور بود، تمام نطقهای پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامهی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آنها گفتگو میکردی و وضعیت را توضیح میدادی آنها هم ادامهی جنگ را نقد میکردند؛ «فکر میکنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکتهی آخر اینکه در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمیشود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخیها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخیها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردمش میآید باخبر باشد.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
سید محمد خاتمی و تکذیب خاطرهی کیهان
خاتمی: «اگر رگهای از روشنفکری دارم مدیون پدرم هستم»
در روزهای گذشته روزنامهی کیهان خاطرهای به نقل از آیتالله خزعلی منتشر کرده که آیتالله خاتمی، پدر سید محمد خاتمی، رئیسجمهور دوران اصلاحات، فرزندش را غربزده و وزیر شدن او در دولت اول مهندس موسوی را خطرناک میدانست. دوستانی که از مصاحبههای مفصل من با آقای خاتمی خبر داشتند میپرسیدند آیا دربارهی این خاطره که پس از وقایع سال هشتادوهشت نیز بسیار در رسانهها مطرح شد، هم سوالی از او پرسیدهام؟
خاطرم بود که در اینباره صحبت کردیم، به آرشیوم رجوع کردم. در جلسهی ششم گفتگویمان در دوم اسفند نودوشش به خاتمی گفتم: «بعد از مسایل سال هشتادوهشت بسیاری مسایلی مطرح کردند که با شواهد تاریخی همخوانی ندارد، مثلا جملهای که آقای خزعلی نقل کرده و اصلا با روحیاتی که از پدر شما میشناسیم نمیخواند...»
به خاطرهی نقلشده از آقای خزعلی اشاره کردم، خاتمی خاطره را شنیده بود و گفت: «به کلی دروغ است.» و البته تاکید کرد نمیخواهد به آقای خزعلی نسبت دروغ بدهد اما گفت اینطور که این رسانهها دربارهی غربزده بودن سخن میگویند؛ بعید نیست که پدرش را هم غربزده معرفی کنند چراکه «انسان زاهد عارفی بود که غرب را میشناخت. در حد خودش، زمان خودش را میشناخت. ما اگر کمی هم میشناختیم از زبان پدر بوده.» و آخر جملهاش تاکید کرد: «بنده اگر رگهای از روشنفکری دارم، مدیون پدرم هست.»
بیستسالی است که به مطالعه و تحقیق پیرامون مسایل ایران معاصر مشغول هستیم؛ مطالعاتی که در چند سال ابتدایی بر مسالهی جنگ ایران و عراق متمرکز بود و بعد به حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترش یافت. ضرورت این تحقیق زمانی برایم بیشتر شد که میدیدم هر روز «جنگ خاطرهها» دربارهی مسایل ایران معاصر شدیدتر میشود و ما با یک بررسی علمی و تاریخی روبرو نیستیم، روندی که پس از مسایل سال هشتادوهشت شدت گرفت و در بسیاری از مواقع خاطرهها بهعنوان ابزاری برای از پای درآوردن رقیب استفاده میشد. پیشتر در همین کانال اشاره کردم که این جنگ خاطرهها تا جایی پیش رفته که گاه برای کوبیدن یک شخصیت بخشهایی را که در سخنان او نبوده بهعنوان خطبههای نمازجمعهی او جا زدند و یا تا جایی پیش رفتند که ترور دکتر آیت را بهنوعی به مخالفتش با مهندس موسوی ربط دادند.
در جنگ خاطرهها حتی به تاریخ وقایع هم بیتوجهاند؛ بهعنوان نمونه روزنامهی کیهان پس از اشاره به خاطرهی آقای خزعلی، به مخالفت استاد مطهری با رفتن خاتمی برای مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ اشاره میکند ولی میخواهد این موضوع را هم به غربزدگی خاتمی ربط دهد و عجیب آن که به بازگشت خاتمی از مرکز اسلامی هامبورگ اشاره کرده و نوشته: «وقتی بازمیگردند، استاد مطهری از وقوع این امر یعنی رفتن او به آلمان اظهار تاسف میکنند.» از سوی دیگر تاریخ بازگشت آقای خاتمی از آلمان را سال پنجاهونه عنوان میکنند. اینها در حالی است که استاد مطهری یک سال پیش از این تاریخ، در اردیبهشت پنجاهوهشت به شهادت رسیده بود! خاتمی خبر شهادت ایشان را در آلمان شنید و اولین بازگشتش به ایران پس از حضور در مرکز اسلامی هامبورگ، مدتی پس از شهادت استاد مطهری بوده است.
این روزها با خون دل و سختی بسیار آرشیوی غنی از مسایل جمهوری اسلامی ایران داریم. بخشی از این آرشیو شامل صدها ساعت گفتگو با شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ جمهوری اسلامی است؛ از گفتگوهای مفصل با مقامات درجهی یک از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی گرفته تا بیست جلسه گفتگوی مفصل با حجتالاسلام خاتمی که دربارهی مسایل بسیاری از پیش از انقلاب تا امروز گفتگو کردهایم و حدود شصت ساعت گفتگو با حجتالاسلام ناطق نوری تا گفتگوهایی که مدتی پیش با آقای احمدینژاد آغاز کردهام و امیدوارم ادامه پیدا کند. در کنار گفتگو با مقامات ارشد جمهوری اسلامی صدها ساعت گفتگو با مردان تاثیرگذار دنیای سیاست و فرهنگ از گرایشهای مختلف سیاسی داشتهام.
بخشی از این گفتگوها در آثار منتشرشدهام آمده، از جمله گفتگو با مرحوم هاشمی رفسنجانی که در کتاب «زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی» استفاده شده و به امید خدا بسیاری دیگر بهتدریج در آثار تازه خواهد آمد.
(مطلب کیهان در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۹۹ با عنوان «غربزدگیِ سید محمد خاتمی به روایت پدر!» منتشر شده است.)
https://t.me/jafarshiralinia
خاتمی: «اگر رگهای از روشنفکری دارم مدیون پدرم هستم»
در روزهای گذشته روزنامهی کیهان خاطرهای به نقل از آیتالله خزعلی منتشر کرده که آیتالله خاتمی، پدر سید محمد خاتمی، رئیسجمهور دوران اصلاحات، فرزندش را غربزده و وزیر شدن او در دولت اول مهندس موسوی را خطرناک میدانست. دوستانی که از مصاحبههای مفصل من با آقای خاتمی خبر داشتند میپرسیدند آیا دربارهی این خاطره که پس از وقایع سال هشتادوهشت نیز بسیار در رسانهها مطرح شد، هم سوالی از او پرسیدهام؟
خاطرم بود که در اینباره صحبت کردیم، به آرشیوم رجوع کردم. در جلسهی ششم گفتگویمان در دوم اسفند نودوشش به خاتمی گفتم: «بعد از مسایل سال هشتادوهشت بسیاری مسایلی مطرح کردند که با شواهد تاریخی همخوانی ندارد، مثلا جملهای که آقای خزعلی نقل کرده و اصلا با روحیاتی که از پدر شما میشناسیم نمیخواند...»
به خاطرهی نقلشده از آقای خزعلی اشاره کردم، خاتمی خاطره را شنیده بود و گفت: «به کلی دروغ است.» و البته تاکید کرد نمیخواهد به آقای خزعلی نسبت دروغ بدهد اما گفت اینطور که این رسانهها دربارهی غربزده بودن سخن میگویند؛ بعید نیست که پدرش را هم غربزده معرفی کنند چراکه «انسان زاهد عارفی بود که غرب را میشناخت. در حد خودش، زمان خودش را میشناخت. ما اگر کمی هم میشناختیم از زبان پدر بوده.» و آخر جملهاش تاکید کرد: «بنده اگر رگهای از روشنفکری دارم، مدیون پدرم هست.»
بیستسالی است که به مطالعه و تحقیق پیرامون مسایل ایران معاصر مشغول هستیم؛ مطالعاتی که در چند سال ابتدایی بر مسالهی جنگ ایران و عراق متمرکز بود و بعد به حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترش یافت. ضرورت این تحقیق زمانی برایم بیشتر شد که میدیدم هر روز «جنگ خاطرهها» دربارهی مسایل ایران معاصر شدیدتر میشود و ما با یک بررسی علمی و تاریخی روبرو نیستیم، روندی که پس از مسایل سال هشتادوهشت شدت گرفت و در بسیاری از مواقع خاطرهها بهعنوان ابزاری برای از پای درآوردن رقیب استفاده میشد. پیشتر در همین کانال اشاره کردم که این جنگ خاطرهها تا جایی پیش رفته که گاه برای کوبیدن یک شخصیت بخشهایی را که در سخنان او نبوده بهعنوان خطبههای نمازجمعهی او جا زدند و یا تا جایی پیش رفتند که ترور دکتر آیت را بهنوعی به مخالفتش با مهندس موسوی ربط دادند.
در جنگ خاطرهها حتی به تاریخ وقایع هم بیتوجهاند؛ بهعنوان نمونه روزنامهی کیهان پس از اشاره به خاطرهی آقای خزعلی، به مخالفت استاد مطهری با رفتن خاتمی برای مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ اشاره میکند ولی میخواهد این موضوع را هم به غربزدگی خاتمی ربط دهد و عجیب آن که به بازگشت خاتمی از مرکز اسلامی هامبورگ اشاره کرده و نوشته: «وقتی بازمیگردند، استاد مطهری از وقوع این امر یعنی رفتن او به آلمان اظهار تاسف میکنند.» از سوی دیگر تاریخ بازگشت آقای خاتمی از آلمان را سال پنجاهونه عنوان میکنند. اینها در حالی است که استاد مطهری یک سال پیش از این تاریخ، در اردیبهشت پنجاهوهشت به شهادت رسیده بود! خاتمی خبر شهادت ایشان را در آلمان شنید و اولین بازگشتش به ایران پس از حضور در مرکز اسلامی هامبورگ، مدتی پس از شهادت استاد مطهری بوده است.
این روزها با خون دل و سختی بسیار آرشیوی غنی از مسایل جمهوری اسلامی ایران داریم. بخشی از این آرشیو شامل صدها ساعت گفتگو با شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ جمهوری اسلامی است؛ از گفتگوهای مفصل با مقامات درجهی یک از جمله مرحوم هاشمی رفسنجانی گرفته تا بیست جلسه گفتگوی مفصل با حجتالاسلام خاتمی که دربارهی مسایل بسیاری از پیش از انقلاب تا امروز گفتگو کردهایم و حدود شصت ساعت گفتگو با حجتالاسلام ناطق نوری تا گفتگوهایی که مدتی پیش با آقای احمدینژاد آغاز کردهام و امیدوارم ادامه پیدا کند. در کنار گفتگو با مقامات ارشد جمهوری اسلامی صدها ساعت گفتگو با مردان تاثیرگذار دنیای سیاست و فرهنگ از گرایشهای مختلف سیاسی داشتهام.
بخشی از این گفتگوها در آثار منتشرشدهام آمده، از جمله گفتگو با مرحوم هاشمی رفسنجانی که در کتاب «زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی» استفاده شده و به امید خدا بسیاری دیگر بهتدریج در آثار تازه خواهد آمد.
(مطلب کیهان در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۹۹ با عنوان «غربزدگیِ سید محمد خاتمی به روایت پدر!» منتشر شده است.)
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
شرط عجیب برای صلح.pdf
103.3 KB
@jafarshiralinia
شرط عجیب ایران برای صلح، پس از آزادی خرمشهر؛ جنگ با اسرائیل
ایرانیها خرمشهر را آزاد کرده بودند و خودشان را در اوج قدرت میدیدند. وقتی اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، نیروی نظامی به سوریه فرستادند تا با صهیونیستها بجنگند. یک شرط عجیب هم به شرایطشان برای پایان دادن به جنگ با صدام اضافه کردند، شرط این بود که عراق باید راهی زمینی برای عبور نیروهای زمینی و زرهی ایران برای رسیدن به جبههی جنگ با صهیونیستها بدهد. در این فایل پی دی اف نکاتی از این ماجرا میخوانید که شاید تا حالا نشنیده باشید.
جعفر شیرعلی نیا
@jafarshiralinia
شرط عجیب ایران برای صلح، پس از آزادی خرمشهر؛ جنگ با اسرائیل
ایرانیها خرمشهر را آزاد کرده بودند و خودشان را در اوج قدرت میدیدند. وقتی اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، نیروی نظامی به سوریه فرستادند تا با صهیونیستها بجنگند. یک شرط عجیب هم به شرایطشان برای پایان دادن به جنگ با صدام اضافه کردند، شرط این بود که عراق باید راهی زمینی برای عبور نیروهای زمینی و زرهی ایران برای رسیدن به جبههی جنگ با صهیونیستها بدهد. در این فایل پی دی اف نکاتی از این ماجرا میخوانید که شاید تا حالا نشنیده باشید.
جعفر شیرعلی نیا
@jafarshiralinia
شکست تلخ
نگاهی به تیتر این روزنامهها بیاندازید
در یادداشت بالا دربارهی شرط عجیب ایران برای صلح پس از آزادی خرمشهر نوشتم، تصاویر پیوست نشان میدهند که این شرط برای ایران چقدر جدی بوده و تمرکز ایران را کاملا از جنگ با صدام منحرف کرده است.
ایران در میانهی جنگ بود اما فرماندهانش به سوریه رفتوآمد داشتند و نیروهای نظامیاش از جمله بخشی از تیپ 27 محمد رسولالله که در عملیات آزادسازی خرمشهر نقش کلیدی داشت به سوریه رفتند و مدتی بعد در حالی بازگشتند که فرمانده پرنفوذشان احمد متوسلیان را از دست داده بودند.
از سوی دیگر ایران بعد از عملیات فتحالمبین(فروردین 61) حتی یک روز را هم از دست نداده بود و به سرعت بر عملیات بعدیاش که به آزادی خرمشهر منتهی شد متمرکز بود اما پس از عملیات بیتالمقدس(اردیبهشت و خرداد 61) وقفهای طولانی در روند جنگ پیش آمد و تا عملیات رمضان(تیر و مرداد 61) فرصت مناسبی در اختیار ارتش بعث قرار گرفت. صدام از این تاخیرها بیشترین استفاده را کرده بود. محسن رضایی با اشاره به حجم کار مهندسی ارتش عراق در این وقفه میگوید: «یک عملیات مهندسی فوقالعاده بود که برای ما هم غیرمنتظره بود و سابقه نداشت هیچگاه عراق طی یک زمان کوتاه، کار مهندسی به این ابعاد بزرگ انجام دهد.»(نشریهی نگین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، شمارهی 25، ص 69)
عراق با پوشش ضعفهایش و ساخت موانع جدید با فاصلهی کمتر از دو ماه از پیروزی ایران در بیتالمقدس، عملیات رمضان را به یکی از تلخترین و سختترین شکستهای ایران تبدیل کرد تا هاشمی رفسنجانی در خاطراتش بنویسد: «روشن میشود که كار به این آسانی نیست و دشمن در خاك خودش با انگیزهی بیشتری دفاع میكند.» (پس از بحران، دفتر نشر معارف انقلاب، ص183)
ایرانیها پس از مدتها، تلفات زیاد و عقبنشینیهای سختی را تجربه کردند. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد سپاه در دفترچه یادداشت آن روزهایش نوشته است: «فشار دشمن عامل اساسی نبود که ما عقبنشینی کردیم، مجموعهای از توهم، ضعف و ازهمپاشیدگی بود.» (گزینههای راهبردی جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ص217)
این یک سوال مهم است که چگونه ایران از اوج اقتدار بعد از پیروزی در خرمشهر به توهم، ضعف و ازهمپاشیدگی در عملیات رمضان رسید؟
دوستان عزیز اگر به این سوالها جواب ندهیم روزگار به تلخی جوابمان را خواهد داد. (برای اطلاعات بیشتر، یادداشت بالا را بخوانید.)
http://s13.picofile.com/file/8401631776/8.jpg
نگاهی به تیتر این روزنامهها بیاندازید
در یادداشت بالا دربارهی شرط عجیب ایران برای صلح پس از آزادی خرمشهر نوشتم، تصاویر پیوست نشان میدهند که این شرط برای ایران چقدر جدی بوده و تمرکز ایران را کاملا از جنگ با صدام منحرف کرده است.
ایران در میانهی جنگ بود اما فرماندهانش به سوریه رفتوآمد داشتند و نیروهای نظامیاش از جمله بخشی از تیپ 27 محمد رسولالله که در عملیات آزادسازی خرمشهر نقش کلیدی داشت به سوریه رفتند و مدتی بعد در حالی بازگشتند که فرمانده پرنفوذشان احمد متوسلیان را از دست داده بودند.
از سوی دیگر ایران بعد از عملیات فتحالمبین(فروردین 61) حتی یک روز را هم از دست نداده بود و به سرعت بر عملیات بعدیاش که به آزادی خرمشهر منتهی شد متمرکز بود اما پس از عملیات بیتالمقدس(اردیبهشت و خرداد 61) وقفهای طولانی در روند جنگ پیش آمد و تا عملیات رمضان(تیر و مرداد 61) فرصت مناسبی در اختیار ارتش بعث قرار گرفت. صدام از این تاخیرها بیشترین استفاده را کرده بود. محسن رضایی با اشاره به حجم کار مهندسی ارتش عراق در این وقفه میگوید: «یک عملیات مهندسی فوقالعاده بود که برای ما هم غیرمنتظره بود و سابقه نداشت هیچگاه عراق طی یک زمان کوتاه، کار مهندسی به این ابعاد بزرگ انجام دهد.»(نشریهی نگین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، شمارهی 25، ص 69)
عراق با پوشش ضعفهایش و ساخت موانع جدید با فاصلهی کمتر از دو ماه از پیروزی ایران در بیتالمقدس، عملیات رمضان را به یکی از تلخترین و سختترین شکستهای ایران تبدیل کرد تا هاشمی رفسنجانی در خاطراتش بنویسد: «روشن میشود که كار به این آسانی نیست و دشمن در خاك خودش با انگیزهی بیشتری دفاع میكند.» (پس از بحران، دفتر نشر معارف انقلاب، ص183)
ایرانیها پس از مدتها، تلفات زیاد و عقبنشینیهای سختی را تجربه کردند. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد سپاه در دفترچه یادداشت آن روزهایش نوشته است: «فشار دشمن عامل اساسی نبود که ما عقبنشینی کردیم، مجموعهای از توهم، ضعف و ازهمپاشیدگی بود.» (گزینههای راهبردی جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ص217)
این یک سوال مهم است که چگونه ایران از اوج اقتدار بعد از پیروزی در خرمشهر به توهم، ضعف و ازهمپاشیدگی در عملیات رمضان رسید؟
دوستان عزیز اگر به این سوالها جواب ندهیم روزگار به تلخی جوابمان را خواهد داد. (برای اطلاعات بیشتر، یادداشت بالا را بخوانید.)
http://s13.picofile.com/file/8401631776/8.jpg
تهدیدی که عملی نشد
چاپ تازهی کتاب تاریخ جنگ، بدون سانسور
دو سال پیش که یک مقام نظامی مستقیم گفت به آنها فشار آوردهاند و بناست جلوی انتشار کتابهایم دربارهی جنگ گرفته شود، گمان کردم یکی از همین تهدیدهای فلهایست. مدتی بعد ستاد کل نیروهای مسلح آن بیانیهی شگفتانگیز را منتشر کرد که در این کانال دربارهاش نوشتم؛ آییننامهای با بندهای عجیب وغریب؛ بهعنوان نمونه «عدم تشکیک در ضرورت ادامهی دفاع مقدس در زمانهای خاص (مثل ادامهی جنگ بعدِ آزادسازی خرمشهر و ...» از معیارهای صدور مجوز برای انتشار آثار مربوط به تاریخ جنگ اعلام شده و در آن تاکید شده بود: «آثار ادبی، تاریخی و متون آموزشی دفاع مقدس و مقاومت که قبل از ابلاغ این آییننامه منتشر شدهاند، برای چاپ مجدد باید مجوز چاپ دریافت نمایند.» به همراه بندهای عجیب و غریب دیگر که واکنشهای زیادی به همراه داشت.
از ابتدا مشخص بود این آییننامه امکان اجرایی شدن ندارد. با این وجود ممکن بود تهدیدها دربارهی کتاب من عملی شود و در مسیر انتشار دوبارهی کتاب تاریخ جنگ مشکلی پیش بیاید؛ کتابی که تا امروز آن را یکی از بهترین آثار منتشرشدهام میدانم و جزییات فراوانی از تمام وقایع جنگ در آن آمده به همراه حدود هزار آیتم تصویری، نقشه و نمودارهایی که کنارهمآمدن تمام اینها مجموعهای کامل از تاریخ جنگ را شکل داده است.
دوستان زیادی از داخل و خارج کشور پیام داده بودند که هرچه گشتهاند نتوانستهاند کتاب را پیدا کنند. از سویی اوضاع اقتصادی بازار نشر در این روزها بحرانی شده و امکان تجدید چاپ کتابها سخت است. با این حال با همت انتشارات سایان توانستیم چاپ هشتم کتاب را در تیراژ محدودی بدون سانسور منتشر کنیم که با همکاری وزارت ارشاد، اعلام وصول و مجوز توزیع آن نیز صادر شده است.
دوستانی که در داخل و خارج از ایران این کتاب و برخی آثار دیگرم را میخواهند به این شماره در تلگرام یا واتس اپ پیام بدهند: 09193619237
http://s12.picofile.com/file/8401892242/photo_2020_07_04_09_06_33.jpg
چاپ تازهی کتاب تاریخ جنگ، بدون سانسور
دو سال پیش که یک مقام نظامی مستقیم گفت به آنها فشار آوردهاند و بناست جلوی انتشار کتابهایم دربارهی جنگ گرفته شود، گمان کردم یکی از همین تهدیدهای فلهایست. مدتی بعد ستاد کل نیروهای مسلح آن بیانیهی شگفتانگیز را منتشر کرد که در این کانال دربارهاش نوشتم؛ آییننامهای با بندهای عجیب وغریب؛ بهعنوان نمونه «عدم تشکیک در ضرورت ادامهی دفاع مقدس در زمانهای خاص (مثل ادامهی جنگ بعدِ آزادسازی خرمشهر و ...» از معیارهای صدور مجوز برای انتشار آثار مربوط به تاریخ جنگ اعلام شده و در آن تاکید شده بود: «آثار ادبی، تاریخی و متون آموزشی دفاع مقدس و مقاومت که قبل از ابلاغ این آییننامه منتشر شدهاند، برای چاپ مجدد باید مجوز چاپ دریافت نمایند.» به همراه بندهای عجیب و غریب دیگر که واکنشهای زیادی به همراه داشت.
از ابتدا مشخص بود این آییننامه امکان اجرایی شدن ندارد. با این وجود ممکن بود تهدیدها دربارهی کتاب من عملی شود و در مسیر انتشار دوبارهی کتاب تاریخ جنگ مشکلی پیش بیاید؛ کتابی که تا امروز آن را یکی از بهترین آثار منتشرشدهام میدانم و جزییات فراوانی از تمام وقایع جنگ در آن آمده به همراه حدود هزار آیتم تصویری، نقشه و نمودارهایی که کنارهمآمدن تمام اینها مجموعهای کامل از تاریخ جنگ را شکل داده است.
دوستان زیادی از داخل و خارج کشور پیام داده بودند که هرچه گشتهاند نتوانستهاند کتاب را پیدا کنند. از سویی اوضاع اقتصادی بازار نشر در این روزها بحرانی شده و امکان تجدید چاپ کتابها سخت است. با این حال با همت انتشارات سایان توانستیم چاپ هشتم کتاب را در تیراژ محدودی بدون سانسور منتشر کنیم که با همکاری وزارت ارشاد، اعلام وصول و مجوز توزیع آن نیز صادر شده است.
دوستانی که در داخل و خارج از ایران این کتاب و برخی آثار دیگرم را میخواهند به این شماره در تلگرام یا واتس اپ پیام بدهند: 09193619237
http://s12.picofile.com/file/8401892242/photo_2020_07_04_09_06_33.jpg
اتاق آینده / شیرعلینیا pinned «تهدیدی که عملی نشد چاپ تازهی کتاب تاریخ جنگ، بدون سانسور دو سال پیش که یک مقام نظامی مستقیم گفت به آنها فشار آوردهاند و بناست جلوی انتشار کتابهایم دربارهی جنگ گرفته شود، گمان کردم یکی از همین تهدیدهای فلهایست. مدتی بعد ستاد کل نیروهای مسلح آن…»
جنگ از نگاهِ دشمن
@jafarshiralinia
این عکس از زاویهی دید جبههی عراق در جنگ هشتساله است، عکس هایی از این دست قرار است زیر سایهی خشونت ذاتی جنگ حسهای متناقضی را در کنار هم در مخاطب ایجاد کند؛ لطافت در کنار خشونت، احساس قدرت و پیروزی با کشتن و به اسارت گرفتن دشمن و همزمان در کنار آن حس نوعدوستی و مهربانی با اسیر، خوشحالی از اشغال شهر بدون نشان دادن آواره شدن و ویران شدن زندگی مردم آن شهر و مهربانی با مجروحی که با تیر خودت به خون افتاده است.
حقیقت این است که یکی از سختترین کارهای رسانهای، توجیه جنگ است بهویژه اگر طولانی باشد و شما باید مردم را توجیه کنید که سالها زیر سایهی جنگ زندگی کنند.
دستگاه تبلیغاتی صدام برای مردم عراق از برکات جنگ میگفت و اینکه «جوهر اصیل عراقیها جز در گرفتاریها ظاهر نمیگردد» و «جنگ سبب شده است که مفاهیم متعالی از خانه و مدرسه گرفته تا کارخانه و پشت جبهه، ریشه بدواند و تعداد بیشماری از انسانهای متعالی را پرورش دهد.» (تحلیل تحولات و تاریخ جنگ تبلیغاتی در دفاع مقدس، ص222)
صدام در پیامی به مناسبت آزادی فاو در اواخر جنگ نوشت: «از طرف همهی مردم شریف، خدا را سپاسگزارم و سجدهی شکر به جای میآورم. سرزمین فاو را میبوسم و این بوسه بر عظمت و شکوه اخیر امت عرب است. خون شهیدان ما اینجا را مقدس کرده است، این سرزمین شهادت را میبوسم... درود بر آنها به یاد عظمتشان، هماکنون میتوانم آنهایی را که فریاد برمیآورند «اللهاکبر» تصور کنم. بهپیش، عقبنشینی نکنید، به پیش بروید. در پناه گامهای مبارکتان و بعد از سایهی خداوند، تحت پوشش هواپیمایی هستید که همچون شاهینها، از سلحشوران دلیر این آسمان هستند. برادران در حالی که این پیروزی را خداوند در فاو به ما عطا کرد، خدا را شاکریم و در حالی که نقش شهدای پرهیزکار را با همهی عظمت و شکوه آنان که برای آزادی فاو به اعراب و عراقیها تقدیم شد گرامی میداریم.» (جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد، ج10، ص351 تا 356)
صدام دربارهی خودش میگفت فرمانده شده تا فدای ملتش شود؛ «برای من حکومتکردن یعنی خود را فدا کردن و در برابر ملت احساس مسئولیت داشتن. در پست فرماندهیبودن من، بدان معنی نیست که از امتیازهای قدرت بهرهمند شدهام، بلکه من تمام زندگیام را فدای ملت کردهام و بزرگترین خوشبختی من هنگامی است که احساس میکنم این ملت به من اعتماد دارد.» (تحلیل تحولات و تاریخ جنگ تبلیغاتی در دفاع مقدس، ص192)
تصاویر بیشتر را در صفحهی عکسها و نکتهها(شیرعلینیا) در اینستاگرام با این آدرس ببینید:
(https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v)
@jafarshiralinia
در این تصاویر عزیزانی از سرزمین ما دیده میشوند که پس از ثبت این عکسها مدتها در اسارت دشمن سپری کردهاند. شاید بشناسیدشان و کمک کنید بتوانیم پیدایشان کنیم و روایتشان از این عکسها را ثبت کنیم.
در آینده تصاویر بیشتری از این مجموعه منتشر خواهم کرد و همچنین توضیحاتی درباره منبع عکسها و عکاس.
http://s12.picofile.com/file/8402543376/shiralinia.jpg
@jafarshiralinia
این عکس از زاویهی دید جبههی عراق در جنگ هشتساله است، عکس هایی از این دست قرار است زیر سایهی خشونت ذاتی جنگ حسهای متناقضی را در کنار هم در مخاطب ایجاد کند؛ لطافت در کنار خشونت، احساس قدرت و پیروزی با کشتن و به اسارت گرفتن دشمن و همزمان در کنار آن حس نوعدوستی و مهربانی با اسیر، خوشحالی از اشغال شهر بدون نشان دادن آواره شدن و ویران شدن زندگی مردم آن شهر و مهربانی با مجروحی که با تیر خودت به خون افتاده است.
حقیقت این است که یکی از سختترین کارهای رسانهای، توجیه جنگ است بهویژه اگر طولانی باشد و شما باید مردم را توجیه کنید که سالها زیر سایهی جنگ زندگی کنند.
دستگاه تبلیغاتی صدام برای مردم عراق از برکات جنگ میگفت و اینکه «جوهر اصیل عراقیها جز در گرفتاریها ظاهر نمیگردد» و «جنگ سبب شده است که مفاهیم متعالی از خانه و مدرسه گرفته تا کارخانه و پشت جبهه، ریشه بدواند و تعداد بیشماری از انسانهای متعالی را پرورش دهد.» (تحلیل تحولات و تاریخ جنگ تبلیغاتی در دفاع مقدس، ص222)
صدام در پیامی به مناسبت آزادی فاو در اواخر جنگ نوشت: «از طرف همهی مردم شریف، خدا را سپاسگزارم و سجدهی شکر به جای میآورم. سرزمین فاو را میبوسم و این بوسه بر عظمت و شکوه اخیر امت عرب است. خون شهیدان ما اینجا را مقدس کرده است، این سرزمین شهادت را میبوسم... درود بر آنها به یاد عظمتشان، هماکنون میتوانم آنهایی را که فریاد برمیآورند «اللهاکبر» تصور کنم. بهپیش، عقبنشینی نکنید، به پیش بروید. در پناه گامهای مبارکتان و بعد از سایهی خداوند، تحت پوشش هواپیمایی هستید که همچون شاهینها، از سلحشوران دلیر این آسمان هستند. برادران در حالی که این پیروزی را خداوند در فاو به ما عطا کرد، خدا را شاکریم و در حالی که نقش شهدای پرهیزکار را با همهی عظمت و شکوه آنان که برای آزادی فاو به اعراب و عراقیها تقدیم شد گرامی میداریم.» (جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد، ج10، ص351 تا 356)
صدام دربارهی خودش میگفت فرمانده شده تا فدای ملتش شود؛ «برای من حکومتکردن یعنی خود را فدا کردن و در برابر ملت احساس مسئولیت داشتن. در پست فرماندهیبودن من، بدان معنی نیست که از امتیازهای قدرت بهرهمند شدهام، بلکه من تمام زندگیام را فدای ملت کردهام و بزرگترین خوشبختی من هنگامی است که احساس میکنم این ملت به من اعتماد دارد.» (تحلیل تحولات و تاریخ جنگ تبلیغاتی در دفاع مقدس، ص192)
تصاویر بیشتر را در صفحهی عکسها و نکتهها(شیرعلینیا) در اینستاگرام با این آدرس ببینید:
(https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v)
@jafarshiralinia
در این تصاویر عزیزانی از سرزمین ما دیده میشوند که پس از ثبت این عکسها مدتها در اسارت دشمن سپری کردهاند. شاید بشناسیدشان و کمک کنید بتوانیم پیدایشان کنیم و روایتشان از این عکسها را ثبت کنیم.
در آینده تصاویر بیشتری از این مجموعه منتشر خواهم کرد و همچنین توضیحاتی درباره منبع عکسها و عکاس.
http://s12.picofile.com/file/8402543376/shiralinia.jpg
همت.pdf
150.6 KB
فرمانده گردان: احساس میکنم قاتل هستم
عملیات خیبر در فضای تبلیغاتی اغلب به عنوان فتح خیبر و یک پیروزی بزرگ تصویر شده است، اما از زاویهی دیگر میتواند یکی از تلخترین شکستهای ایران در جنگ لقب بگیرد.
آنها که محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷، را در روزهای منتهی به شهادتش در عملیات خیبر دیده بودند به یاد دارند که چه فشار وحشتناکی را تحمل کرده بود. از یک سو برخی به ناتوانی متهمش کرده بودند و ...
در نظر فرماندهانی که با همت کار می کردند درست نبودن دستورهایی که از ردههای بالای جنگ میرسید بهقدری واضح بود که فرماندهای میگفت احساس میکند قاتل است.
در این عملیات همتِ فرمانده لشکر، سوار بر موتور در خط مقدم نبرد شهید شد.
اصل این ماجرا از یک اشتباه ساده و مرگبار در جبههی ایران آغاز شده بود.
جزییات این داستان غمبار را در این فایل پیدیاف پیوست کردهام.
خیلی تلخ است، اما چه می شود کرد؟
@jafarshiralinia
عملیات خیبر در فضای تبلیغاتی اغلب به عنوان فتح خیبر و یک پیروزی بزرگ تصویر شده است، اما از زاویهی دیگر میتواند یکی از تلخترین شکستهای ایران در جنگ لقب بگیرد.
آنها که محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷، را در روزهای منتهی به شهادتش در عملیات خیبر دیده بودند به یاد دارند که چه فشار وحشتناکی را تحمل کرده بود. از یک سو برخی به ناتوانی متهمش کرده بودند و ...
در نظر فرماندهانی که با همت کار می کردند درست نبودن دستورهایی که از ردههای بالای جنگ میرسید بهقدری واضح بود که فرماندهای میگفت احساس میکند قاتل است.
در این عملیات همتِ فرمانده لشکر، سوار بر موتور در خط مقدم نبرد شهید شد.
اصل این ماجرا از یک اشتباه ساده و مرگبار در جبههی ایران آغاز شده بود.
جزییات این داستان غمبار را در این فایل پیدیاف پیوست کردهام.
خیلی تلخ است، اما چه می شود کرد؟
@jafarshiralinia
آدرس صفحهی اینستاگرام
عکسها و نکتهها(شیرعلینیا):
(https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v)
@jafarshiralinia
عکسها و نکتهها(شیرعلینیا):
(https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v)
@jafarshiralinia
نامه تکاندهندهی تعدادی از فرماندهانِ عملیاتیِ سپاه پس از خیبر
نویسندگان نامهی اعتراضی، دیدار و گفتگویی چالشی با هاشمی داشتند و هاشمی گفته بود نامه را به محسن رضایی میدهد اما فرماندهان امضاهایشان را بردارند. اما آنها گفته بودند ارزش نامه به امضای فرماندهانی است كه خودشان از استخوانخردكردههای جنگ هستند.
این نامه و امضاكنندگانش دچار جریاناتی میشوند كه سید محمد ابوترابی از امضاكنندگان نامه و راوی كتابِ مردان رستگار در خاطراتش مینویسد: «رویهای در پیش گرفته شد كه آقای هاشمی بابتش هشدار داده بود: اگر امضایتان پای نامه باشد، اذیتتان میكنند»
یادداشت "فرمانده گردان: احساس میکنم قاتل هستم" که به عملیات خیبر میپرداخت بازتاب فراوانی داشته است.
جالب است بدانید پس از عملیات خیبر یک جریان اعتراضی در سپاه شکل گرفت که منتقد شیوهی فرماندهی محسن رضایی بود. در گذشته سه یادداشت دربارهی این جریان اعتراضی نوشتم که میتوانید با کلیک روی هر کدام از لینکهای زیر این یادداشتها را بخوانید:
نامهی تكاندهندهی تعدادی از فرماندهان سپاه دربارهی اوضاع نابسامان سپاه و جنگ
هاشمی گفته بود امضایتان باشد اذیتتان میكنند👇
https://t.me/jafarshiralinia/176
سرنوشت عجیب یك نامهی انتقادی در زمان جنگ
قسمت اول: طرح آتش به جای خون👇
https://t.me/jafarshiralinia/178
سرنوشت عجیب یك نامهی انتقادی در زمان جنگ
قسمت دوم: اعتراض به محسن رضایی👇
https://t.me/jafarshiralinia/179
نویسندگان نامهی اعتراضی، دیدار و گفتگویی چالشی با هاشمی داشتند و هاشمی گفته بود نامه را به محسن رضایی میدهد اما فرماندهان امضاهایشان را بردارند. اما آنها گفته بودند ارزش نامه به امضای فرماندهانی است كه خودشان از استخوانخردكردههای جنگ هستند.
این نامه و امضاكنندگانش دچار جریاناتی میشوند كه سید محمد ابوترابی از امضاكنندگان نامه و راوی كتابِ مردان رستگار در خاطراتش مینویسد: «رویهای در پیش گرفته شد كه آقای هاشمی بابتش هشدار داده بود: اگر امضایتان پای نامه باشد، اذیتتان میكنند»
یادداشت "فرمانده گردان: احساس میکنم قاتل هستم" که به عملیات خیبر میپرداخت بازتاب فراوانی داشته است.
جالب است بدانید پس از عملیات خیبر یک جریان اعتراضی در سپاه شکل گرفت که منتقد شیوهی فرماندهی محسن رضایی بود. در گذشته سه یادداشت دربارهی این جریان اعتراضی نوشتم که میتوانید با کلیک روی هر کدام از لینکهای زیر این یادداشتها را بخوانید:
نامهی تكاندهندهی تعدادی از فرماندهان سپاه دربارهی اوضاع نابسامان سپاه و جنگ
هاشمی گفته بود امضایتان باشد اذیتتان میكنند👇
https://t.me/jafarshiralinia/176
سرنوشت عجیب یك نامهی انتقادی در زمان جنگ
قسمت اول: طرح آتش به جای خون👇
https://t.me/jafarshiralinia/178
سرنوشت عجیب یك نامهی انتقادی در زمان جنگ
قسمت دوم: اعتراض به محسن رضایی👇
https://t.me/jafarshiralinia/179
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
نامهي تكاندهندهي تعدادي از فرماندهان سپاه دربارهي اوضاع نابسامان سپاه و جنگ
هاشمي گفته بود امضايتان باشد اذيتتان ميكنند
مدتي پس از عمليات سخت و پرتلفات خيبر، جلسات نقد روند جنگ توسط برخي فرماندهان لشكر ١٠ سيدالشهدا و همچنين رايزني آنان با مسؤولان كشور…
هاشمي گفته بود امضايتان باشد اذيتتان ميكنند
مدتي پس از عمليات سخت و پرتلفات خيبر، جلسات نقد روند جنگ توسط برخي فرماندهان لشكر ١٠ سيدالشهدا و همچنين رايزني آنان با مسؤولان كشور…
آمارهایی تکاندهنده از جنگ ایران و عراق
@jafarshiralinia
جملهی معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیونها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد بهویژه آنجا که عددها و رقمها با جان انسانها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان میدهد 91918 نفر از شهدای ایران نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ وقتی به تکتک نوجوانهای این آمار و زندگیها و خانوادههای پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان میلرزد.
اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنهی جنگ ایران و عراق در خون خود میغلطد، دو نفر کمتر از 25 سال دارند.
از کتابچهای با عنوان گزیدههای آماری بنیاد شهید که سال 1380 منتشر شده آمارهایی در فایل پیدیافِ در پست بعدی قرار دادهام که میتواند زمینهی تاملها و تحقیقات فراوانی باشد.
بر اساس این آمارها سال 1365 خونینترین سال جنگ ایران و عراق بود. بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید، سال 1363، 15066 شهید و سال 1364، 16799 شهید داشتهایم. در حالی که سال 65 به تنهایی 41050 نفر شهید شدهاند، حدود 9 هزار شهید بیشتر از مجموع شهدای دو سال قبل.
این اطلاعات میتواند ذهن محققان را به پرسشهای فراوانی راهنمایی کند.
نمونهی دیگر اینکه در سال ابتدایی جنگ که آغاز هجوم همهجانبهی ارتش صدام است آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
حالا شما میتوانید دقتهای بیشتری در این عددها داشته باشید و به نکات و سوالهای بیشتری برسید.👇
@jafarshiralinia
جملهی معروفی منسوب به استالین هست که میگوید: «مرگ یک نفر یک تراژدی و مرگ میلیونها نفر آمار است.»
این بدترین نوع نگاه به عددهایی است که بهعنوان آمار پیشِ روی ما قرار میگیرد بهویژه آنجا که عددها و رقمها با جان انسانها سر و کار دارد.
عددها به شما نشان میدهد 91918 نفر از شهدای ایران نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ وقتی به تکتک نوجوانهای این آمار و زندگیها و خانوادههای پشت سرِ هر کدام نگاه کنید، تن و بدنتان میلرزد.
اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. یعنی از هر سه نفر ایرانی که در صحنهی جنگ ایران و عراق در خون خود میغلطد، دو نفر کمتر از 25 سال دارند.
از کتابچهای با عنوان گزیدههای آماری بنیاد شهید که سال 1380 منتشر شده آمارهایی در فایل پیدیافِ در پست بعدی قرار دادهام که میتواند زمینهی تاملها و تحقیقات فراوانی باشد.
بر اساس این آمارها سال 1365 خونینترین سال جنگ ایران و عراق بود. بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید، سال 1363، 15066 شهید و سال 1364، 16799 شهید داشتهایم. در حالی که سال 65 به تنهایی 41050 نفر شهید شدهاند، حدود 9 هزار شهید بیشتر از مجموع شهدای دو سال قبل.
این اطلاعات میتواند ذهن محققان را به پرسشهای فراوانی راهنمایی کند.
نمونهی دیگر اینکه در سال ابتدایی جنگ که آغاز هجوم همهجانبهی ارتش صدام است آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
حالا شما میتوانید دقتهای بیشتری در این عددها داشته باشید و به نکات و سوالهای بیشتری برسید.👇
حمله به حساب کاربریَم در تلگرام
نگران نباشید اما...
از دیشب چندین بار برای ورود به حساب کاربریام تلاش شده است.
مهاجم ناشناس و مکانش خارج از ایران و مکانی مشکوک است.
چند تلاش ناموفق داشتهاند و یک ورود موفق که ورودشان را پایان دادم.
با این وجود ممکن است مهاجمان پیام غیرمعمولی از سمت من برای دیگران بفرستند یا در کانال منتشر کنند.
هر اتفاق غیرمعمولی بیفتد، در صفحهی اینستاگرامم به این آدرس
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
و همچنین در رسانههای گروهی اطلاعرسانی خواهم کرد.
لطفا شما هم در این باره اطلاعرسانی کنید.
https://t.me/jafarshiralinia
نگران نباشید اما...
از دیشب چندین بار برای ورود به حساب کاربریام تلاش شده است.
مهاجم ناشناس و مکانش خارج از ایران و مکانی مشکوک است.
چند تلاش ناموفق داشتهاند و یک ورود موفق که ورودشان را پایان دادم.
با این وجود ممکن است مهاجمان پیام غیرمعمولی از سمت من برای دیگران بفرستند یا در کانال منتشر کنند.
هر اتفاق غیرمعمولی بیفتد، در صفحهی اینستاگرامم به این آدرس
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
و همچنین در رسانههای گروهی اطلاعرسانی خواهم کرد.
لطفا شما هم در این باره اطلاعرسانی کنید.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا جعفر شیرعلینیا تلخ مینویسد؟
این ویدئو را ببینید.
آدرس اینستاگرام جعفر شیرعلی نیا
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
این ویدئو را ببینید.
آدرس اینستاگرام جعفر شیرعلی نیا
https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
چاپ نهم کتاب تاریخ جنگ
دوستان عزیزم با سپاس از همراهی شما عزیزان
با استقبالِ امیدبخش شما، چاپ هشتم کتاب رو به اتمام است.
منتظر رسیدن چاپ نهم در هفته آینده هستیم.
این استقبال از کتاب برای بسیاری از دوستان باورکردنی نبود.
حالا عزیزانی پس از دیدن ویدئوی بالا ☝
از راه تهیهی کتاب تاریخ جنگ ایران و عراق میپرسند.
برای خرید کتاب به این شماره در تلگرام یا واتس اپ پیام بدهید:
09193619237
https://t.me/jafarshiralinia
دوستان عزیزم با سپاس از همراهی شما عزیزان
با استقبالِ امیدبخش شما، چاپ هشتم کتاب رو به اتمام است.
منتظر رسیدن چاپ نهم در هفته آینده هستیم.
این استقبال از کتاب برای بسیاری از دوستان باورکردنی نبود.
حالا عزیزانی پس از دیدن ویدئوی بالا ☝
از راه تهیهی کتاب تاریخ جنگ ایران و عراق میپرسند.
برای خرید کتاب به این شماره در تلگرام یا واتس اپ پیام بدهید:
09193619237
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
قلکهایی از جنس نارنجک
جستجو در پشت پردههای جنگ
@jafarshiralinia
در مقابلِ کسانی که برای حقیقت جانشان را فدا کردهاند بزرگترین توهین این است که بگویی مصلحتشان در این روزها این است که برخی حقایق گفته نشود.
بعضی از افراد میگویند چون آن جوانها پاک بودند، تقدسشان به همهی وجوه جنگ میرسد و نمیتوان دست به نقد دیگر مسائل زد.
کودکی ما در ابتدای تجربهی انقلابیون قرار گرفت و از چهار، پنج سالگی به بعد، آموزشی که دیدیم، برنامهای که تماشا کردیم، حسی که نسبت به زندگی داشتیم و اندیشهای که داشتیم، حاصل برنامهریزیهای جمهوری اسلامی بوده است.
در مدرسه قلکهایی به ما میدادند که شکل نارنجک بود، حالا که فکر میکنم، برای کودکی ما قلکِ خیلی خشنی بوده است. ما را جمع میکردند میبردند تا ببینیم از داراییهایی که با قلکهای نارنجکی جمع کرده بودیم، چه خریدهاند. یک مراسم رژهمانندی بود که ماشینهای جنگی و اسلحه و اینها را نمایش میدادند.
آن اوایل، خاطرات، من را مشتاق میکرد که ای کاش دوباره جنگ شود که من هم در آن شرکت کنم، اما بعدتر که در جریان مسائل قرار گرفتم و بیواسطه پای صحبتها نشستم، تازه متوجه شدم که جنگ هم صحنههای وحشتناکی دارد و هم پشت پردههایی که خارج از خاطرات است.
- در واقع به این نتیجه رسیدید آنچیزی که بیان میشود، تمام واقعیت نیست و به همین سبب رفتید دنبال اصل ماجرا؟
بله درست است. تحقیق آن جایی آغاز میشود که شما دربارهی پاسخهایی که همیشه به شما دادهاند دچار تردید میشوید. زندگیام شد جستجو در دل روایتهای جنگ.
این جملات بخشهایی از مصاحبهی بلندی است که با خبرآنلاین داشتم. امیدوارم از زندگی شخصی و حرفهایام نکات تازهای برایتان داشته باشد. پیشنهاد میکنم متن کامل مصاحبه را در این لینک بخوانید:
https://www.khabaronline.ir/news/1429042
جستجو در پشت پردههای جنگ
@jafarshiralinia
در مقابلِ کسانی که برای حقیقت جانشان را فدا کردهاند بزرگترین توهین این است که بگویی مصلحتشان در این روزها این است که برخی حقایق گفته نشود.
بعضی از افراد میگویند چون آن جوانها پاک بودند، تقدسشان به همهی وجوه جنگ میرسد و نمیتوان دست به نقد دیگر مسائل زد.
کودکی ما در ابتدای تجربهی انقلابیون قرار گرفت و از چهار، پنج سالگی به بعد، آموزشی که دیدیم، برنامهای که تماشا کردیم، حسی که نسبت به زندگی داشتیم و اندیشهای که داشتیم، حاصل برنامهریزیهای جمهوری اسلامی بوده است.
در مدرسه قلکهایی به ما میدادند که شکل نارنجک بود، حالا که فکر میکنم، برای کودکی ما قلکِ خیلی خشنی بوده است. ما را جمع میکردند میبردند تا ببینیم از داراییهایی که با قلکهای نارنجکی جمع کرده بودیم، چه خریدهاند. یک مراسم رژهمانندی بود که ماشینهای جنگی و اسلحه و اینها را نمایش میدادند.
آن اوایل، خاطرات، من را مشتاق میکرد که ای کاش دوباره جنگ شود که من هم در آن شرکت کنم، اما بعدتر که در جریان مسائل قرار گرفتم و بیواسطه پای صحبتها نشستم، تازه متوجه شدم که جنگ هم صحنههای وحشتناکی دارد و هم پشت پردههایی که خارج از خاطرات است.
- در واقع به این نتیجه رسیدید آنچیزی که بیان میشود، تمام واقعیت نیست و به همین سبب رفتید دنبال اصل ماجرا؟
بله درست است. تحقیق آن جایی آغاز میشود که شما دربارهی پاسخهایی که همیشه به شما دادهاند دچار تردید میشوید. زندگیام شد جستجو در دل روایتهای جنگ.
این جملات بخشهایی از مصاحبهی بلندی است که با خبرآنلاین داشتم. امیدوارم از زندگی شخصی و حرفهایام نکات تازهای برایتان داشته باشد. پیشنهاد میکنم متن کامل مصاحبه را در این لینک بخوانید:
https://www.khabaronline.ir/news/1429042
خبرآنلاین
دستخالی نجنگیدیم، رزمندگانی داشتیم که هیچ کشوری نداشت
جعفر شیرعلینیا، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر، تاکید میکند فضا برای طرح پرسش در باره وجوه مختلف جنگ ۸ ساله ایران و عراق باید باز شود و رسانههای عمومی به ویژه تلویزیون به تحلیل این رویداد بزرگ بر اساس اسناد و مدارک بپردازند.
اتاق آینده / شیرعلینیا pinned «قلکهایی از جنس نارنجک جستجو در پشت پردههای جنگ @jafarshiralinia در مقابلِ کسانی که برای حقیقت جانشان را فدا کردهاند بزرگترین توهین این است که بگویی مصلحتشان در این روزها این است که برخی حقایق گفته نشود. بعضی از افراد میگویند چون آن جوانها پاک بودند،…»