روایتی تکاندهنده از «استراتژی تحمیلی» در جنگ
فرمانده سپاه در جنگ میگوید هاشمی رفسنجانی میگفت: «شما که نمیتوانید بجنگید، به امام هم که نمیروید این موضوع را بگویید، امام روی شما حساب باز کرده... شما بیایید بروید به امام بگویید، ما خودمان بقیهاش را حل میکنیم.» رضایی گفته: «هیچوقت این حرف را به امام نمیزنیم، ما فرماندهان امام هستیم و تا آخرین قطرهی خونمان میجنگیم. ولی اگر بخواهیم صدام را ساقط کنیم، 1500 گردان نیاز داریم.»
1500 گردان رقم عجیبی بود که در نظر مسئولین کشور و با توجه به شرایط اقتصادی هیچگاه نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم. علاوه بر این با ناکامیهای پیاپی، اعتماد برخی از مسئولین به توانایی سپاه کم شده بود و دربارهی انگیزههای سپاه تردید داشتند. رضایی: «میگفتند سپاه میتواند جنگ را تمام کند ولی دارد طولش میدهد تا امکانات بگیرد و سازمانهایش را زیاد کند.» همچنین اختلاف فرماندهان ارتش و سپاه در سال ٦٤ به جایی نگرانکننده رسیده بود که فرمانده سپاه میگوید: «ما دندانِ ارتش را کندیم. گفتیم که اصلا بههیچوجه عملیات مشترک نمیکنیم، برادران ارتش خودشان عملیات بکنند و ما هم میرویم برای خودمان عمل میکنیم.» او به حمایت مسئولین نیاز داشت و میگوید: «اگر سپاه منهای دولت میتوانست اقتصاد را در جایی بسیج کند ما اصلا منتظر مسئولان نمیماندیم؛ میرفتیم تا بغداد و حمله میکردیم.»
رضایی میگوید امام «آقای هاشمی و شورای عالی دفاع را برای تصمیمگیری تعیین کرده بودند.» سران قوا استراتژی را اینگونه تعریف کرده بودند که بتوانند با يك عمليات موفق جای پای مهمی در خاک عراق بگیرند و بعد با تکیه بر آن، از راه دیپلماسی به خواستههایشان برسند و به جنگ پایان دهند. رضایی موافق نبود؛ «آن چیزی که ما میگفتیم این بود که صدام را با یک عملیات نمیشود ساقط کرد و باید یک مجموعه عملیات بکنیم... لازمهاش این بود که کل کشور بیاید در جنگ قرار بگیرد.»
فرمانده سپاه از سال 64 استراتژی جدیدی تعریف کرد: «حرفهای خودمان را در عمل به آقایان تحمیل میکنیم. اسمش را هم گذاشتیم استراتژی تحمیلی... برنامهریزی جنگ را بهصورت تحمیلی انجام دادیم که به آقای هاشمی و مسئولان تحمیل کنیم. ایدهآلمان هم این بود که اگر در عملیات موفقیتی بهدست آوردیم با حمایت امام سد را میشکنیم و میرویم جلو.» برنامه این بود: «یک عملیات موفق بکنیم تا با این عملیات موفق، به هر قیمتی شده برویم امکانات بگیریم و کشور را وارد جنگ بکنیم.» او به نتیجه رسیده بود استراتژی هاشمی جواب نمیدهد و «نمیتوانیم وقتمان را پشت سر ایشان تلف کنیم. ما میآییم یک چیز نانوشتهای را عمل میکنیم اما نظر آقای هاشمی را میگذاریم برای حفظ ظاهر.»
گویا فرمانده سپاه جایگاهی متفاوت از یک نیروی نظامی برای خود قائل بود و میگوید: «اگر ما روحیات ارتشیها را داشتیم، نباید اینطوری احساس مسئولیت میکردیم. ما چون خودمان را نمایندهی امام و انقلاب میدانستیم، اگر بیشتر از این آقایان(آقای هاشمی و غیره) احساس مسئولیت نمیکردیم، کمتر از آنها هم احساس مسئولیت نمیکردیم. لذا ما از موضع کل انقلاب آمدیم موضوع را بررسی کردیم.» رضایی میگوید خودشان را جای امام گذاشتند و استراتژی واقعیِ مدنظر امام را دنبال کردند. او بارها از طرحهایی میگوید که آنها را با کسی در میان نگذاشته است. مثلا وقتی طرح كلیاش دربارهی تصرف بصره را توضیح میدهد میگوید: «این را من نه به آقای هاشمی گفتم و نه هیچکس دیگر، چون میدانستم هم صحبت کردن بیفایده است، هم میترسیم که اینها شک کنند.»
در جایی دیگر از طرحی میگوید که با جلال طالبانی، رهبر اتحادیهی میهنی کردستان عراق، طراحی کرده بودند تا پس از چند پیروزی نظامی، در یک کودتا «از طریق خودِ مردمی که در سپاه بدر و نیروهای طالبانی سازماندهی کردهایم کار صدام را تمام کنیم.» همکاری با طالبانی نقش مهمی در تغییر جبههی ایران از جنوب به شمالغرب در سال 66 داشت. رحیم صفوی از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، تغییر جبهه از جنوب به شمالغرب را انحراف در جنگ میداند. حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در جنگ، ایدهی سقوط صدام با کودتا را رد میکند و میگوید هیچگاه چنین طرحی در زمان جنگ نداشتیم. اما محسن رضایی دربارهی صفوی و علایی میگوید: «در جریان نیستند. خود من و طالبانی نشستیم و بحث کردیم تا از ارتشِ عراق یک نیروی کودتا تشکیل دهیم.»
استراتژیهای کلان توسط مسئولان عالیرتبه تعیین میشود و سایر بخشها باید تخصص و توانشان را برای پیادهکردن آن به کار گیرند. آیا کشور میتواند با دو استراتژی کلان موفق باشد؟
- مصاحبهی محسن رضایی در کتاب اسرار مکتوم نوشتهی سردار محققی منتشر شده است.
https://t.me/jafarshiralinia
فرمانده سپاه در جنگ میگوید هاشمی رفسنجانی میگفت: «شما که نمیتوانید بجنگید، به امام هم که نمیروید این موضوع را بگویید، امام روی شما حساب باز کرده... شما بیایید بروید به امام بگویید، ما خودمان بقیهاش را حل میکنیم.» رضایی گفته: «هیچوقت این حرف را به امام نمیزنیم، ما فرماندهان امام هستیم و تا آخرین قطرهی خونمان میجنگیم. ولی اگر بخواهیم صدام را ساقط کنیم، 1500 گردان نیاز داریم.»
1500 گردان رقم عجیبی بود که در نظر مسئولین کشور و با توجه به شرایط اقتصادی هیچگاه نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم. علاوه بر این با ناکامیهای پیاپی، اعتماد برخی از مسئولین به توانایی سپاه کم شده بود و دربارهی انگیزههای سپاه تردید داشتند. رضایی: «میگفتند سپاه میتواند جنگ را تمام کند ولی دارد طولش میدهد تا امکانات بگیرد و سازمانهایش را زیاد کند.» همچنین اختلاف فرماندهان ارتش و سپاه در سال ٦٤ به جایی نگرانکننده رسیده بود که فرمانده سپاه میگوید: «ما دندانِ ارتش را کندیم. گفتیم که اصلا بههیچوجه عملیات مشترک نمیکنیم، برادران ارتش خودشان عملیات بکنند و ما هم میرویم برای خودمان عمل میکنیم.» او به حمایت مسئولین نیاز داشت و میگوید: «اگر سپاه منهای دولت میتوانست اقتصاد را در جایی بسیج کند ما اصلا منتظر مسئولان نمیماندیم؛ میرفتیم تا بغداد و حمله میکردیم.»
رضایی میگوید امام «آقای هاشمی و شورای عالی دفاع را برای تصمیمگیری تعیین کرده بودند.» سران قوا استراتژی را اینگونه تعریف کرده بودند که بتوانند با يك عمليات موفق جای پای مهمی در خاک عراق بگیرند و بعد با تکیه بر آن، از راه دیپلماسی به خواستههایشان برسند و به جنگ پایان دهند. رضایی موافق نبود؛ «آن چیزی که ما میگفتیم این بود که صدام را با یک عملیات نمیشود ساقط کرد و باید یک مجموعه عملیات بکنیم... لازمهاش این بود که کل کشور بیاید در جنگ قرار بگیرد.»
فرمانده سپاه از سال 64 استراتژی جدیدی تعریف کرد: «حرفهای خودمان را در عمل به آقایان تحمیل میکنیم. اسمش را هم گذاشتیم استراتژی تحمیلی... برنامهریزی جنگ را بهصورت تحمیلی انجام دادیم که به آقای هاشمی و مسئولان تحمیل کنیم. ایدهآلمان هم این بود که اگر در عملیات موفقیتی بهدست آوردیم با حمایت امام سد را میشکنیم و میرویم جلو.» برنامه این بود: «یک عملیات موفق بکنیم تا با این عملیات موفق، به هر قیمتی شده برویم امکانات بگیریم و کشور را وارد جنگ بکنیم.» او به نتیجه رسیده بود استراتژی هاشمی جواب نمیدهد و «نمیتوانیم وقتمان را پشت سر ایشان تلف کنیم. ما میآییم یک چیز نانوشتهای را عمل میکنیم اما نظر آقای هاشمی را میگذاریم برای حفظ ظاهر.»
گویا فرمانده سپاه جایگاهی متفاوت از یک نیروی نظامی برای خود قائل بود و میگوید: «اگر ما روحیات ارتشیها را داشتیم، نباید اینطوری احساس مسئولیت میکردیم. ما چون خودمان را نمایندهی امام و انقلاب میدانستیم، اگر بیشتر از این آقایان(آقای هاشمی و غیره) احساس مسئولیت نمیکردیم، کمتر از آنها هم احساس مسئولیت نمیکردیم. لذا ما از موضع کل انقلاب آمدیم موضوع را بررسی کردیم.» رضایی میگوید خودشان را جای امام گذاشتند و استراتژی واقعیِ مدنظر امام را دنبال کردند. او بارها از طرحهایی میگوید که آنها را با کسی در میان نگذاشته است. مثلا وقتی طرح كلیاش دربارهی تصرف بصره را توضیح میدهد میگوید: «این را من نه به آقای هاشمی گفتم و نه هیچکس دیگر، چون میدانستم هم صحبت کردن بیفایده است، هم میترسیم که اینها شک کنند.»
در جایی دیگر از طرحی میگوید که با جلال طالبانی، رهبر اتحادیهی میهنی کردستان عراق، طراحی کرده بودند تا پس از چند پیروزی نظامی، در یک کودتا «از طریق خودِ مردمی که در سپاه بدر و نیروهای طالبانی سازماندهی کردهایم کار صدام را تمام کنیم.» همکاری با طالبانی نقش مهمی در تغییر جبههی ایران از جنوب به شمالغرب در سال 66 داشت. رحیم صفوی از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، تغییر جبهه از جنوب به شمالغرب را انحراف در جنگ میداند. حسین علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در جنگ، ایدهی سقوط صدام با کودتا را رد میکند و میگوید هیچگاه چنین طرحی در زمان جنگ نداشتیم. اما محسن رضایی دربارهی صفوی و علایی میگوید: «در جریان نیستند. خود من و طالبانی نشستیم و بحث کردیم تا از ارتشِ عراق یک نیروی کودتا تشکیل دهیم.»
استراتژیهای کلان توسط مسئولان عالیرتبه تعیین میشود و سایر بخشها باید تخصص و توانشان را برای پیادهکردن آن به کار گیرند. آیا کشور میتواند با دو استراتژی کلان موفق باشد؟
- مصاحبهی محسن رضایی در کتاب اسرار مکتوم نوشتهی سردار محققی منتشر شده است.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
آخرین آمار از شهدای عملیات کربلای 4
ستاد کل نیروهای مسلح ورود کند!
دیروز محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، در مصاحبهای، دربارهی شهدای عملیات کربلای 4 گفته است: «بیش از ۶۰ هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آنها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند.»(خبرگزاری ایسنا، 15 بهمن 97)
10 دی 97 محسن رضایی در برنامهی تلویزیونی حالا خورشید با قاطعیت تعداد شهدای این عملیات را کمتر از هزار نفر اعلام کرد و گفت اسامی آنها در سپاه و بنیاد شهید موجود است.
پیگیری من از بنیاد شهید برای یافتن تعداد شهدای این مقطع زمانی با این جواب مواجه شد: «ارائهی آمار به تفکیک روز، ماه و سال به دلیل انجام امور تحقیقی در حال حاضر میسر نمیباشد.»
با توجه به اینکه سردار کارگر از مقامات ستاد کل نیروهای مسلح رسما اعلام کرده است: «هرکس دفاع مقدس را تحریف کند مجرم شناخته میشود و برابر مقررات با فرد متخلف برخورد خواهد شد.» و اینکه «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بهعنوان مدعیالعموم دفاع مقدس در برابر تحریفکنندگان دفاع مقدس میایستد.» و همچنین در مصاحبه با روزنامهی ایران در تاریخ 30 دی 97 گفته است نظارت او شامل سرداران نیز میشود؛ باید هرچه زودتر وارد شود و آمار دقیق شهدای اين عمليات را اعلام کند و تکلیف وزیر سپاه در سالهای جنگ و یا فرمانده کل سپاه در سالهای جنگ را روشن کند که شاید یکی از این دو، واقعیت را تحریف کرده باشند!
https://t.me/jafarshiralinia
ستاد کل نیروهای مسلح ورود کند!
دیروز محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، در مصاحبهای، دربارهی شهدای عملیات کربلای 4 گفته است: «بیش از ۶۰ هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آنها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند.»(خبرگزاری ایسنا، 15 بهمن 97)
10 دی 97 محسن رضایی در برنامهی تلویزیونی حالا خورشید با قاطعیت تعداد شهدای این عملیات را کمتر از هزار نفر اعلام کرد و گفت اسامی آنها در سپاه و بنیاد شهید موجود است.
پیگیری من از بنیاد شهید برای یافتن تعداد شهدای این مقطع زمانی با این جواب مواجه شد: «ارائهی آمار به تفکیک روز، ماه و سال به دلیل انجام امور تحقیقی در حال حاضر میسر نمیباشد.»
با توجه به اینکه سردار کارگر از مقامات ستاد کل نیروهای مسلح رسما اعلام کرده است: «هرکس دفاع مقدس را تحریف کند مجرم شناخته میشود و برابر مقررات با فرد متخلف برخورد خواهد شد.» و اینکه «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بهعنوان مدعیالعموم دفاع مقدس در برابر تحریفکنندگان دفاع مقدس میایستد.» و همچنین در مصاحبه با روزنامهی ایران در تاریخ 30 دی 97 گفته است نظارت او شامل سرداران نیز میشود؛ باید هرچه زودتر وارد شود و آمار دقیق شهدای اين عمليات را اعلام کند و تکلیف وزیر سپاه در سالهای جنگ و یا فرمانده کل سپاه در سالهای جنگ را روشن کند که شاید یکی از این دو، واقعیت را تحریف کرده باشند!
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
عذرخواهی عجیبِ وزیرِ سپاه
شهید باقری: «یک با هزار مثل اینکه دیگه فرقی نداره»
برخیها پیگیری برای رسیدن به آمار دقیق شهدا را زیر سوال بردن ارزشهای دفاع مقدس میدانند. اما حساسیت به جان انسانها، خون شهدا و تعداد شهدای جنگ، از ارزشهای مهم دفاع مقدس است.
1. تیمسار ظهیرنژاد از فرماندهان ارشد ارتش، قبل از آغاز جنگ در درگیریهای کردستان و آذربایجان غربی آنقدر برای جابهجایی نیروها احتیاط میکرد که برخی به او ایراد میگرفتند. اما میگفت جوانهای مردم، امانت پدر و مادرهایشان دست من هستند. (جلاییپور، فرماندار سابق نقده در مصاحبه با نگارنده، 97)
2. سال 60 در عملیات طریقالقدس تعداد شهدا نسبت به عملیات قبلی زیاد شده بود. بر اساس آمار بنیاد شهید كه در كتاب «نبرد طریقالقدس» آمده کل آمار شهدای این عملیاتِ بزرگ ١٢٩٠ شهید بود. با این حال برخی فرماندهان به تردید افتاده بودند و میگفتند مسئولیتپذیرفتن سخت است؛ آنها پس از دیدار با امام و شنیدن سخنان او قانع شدند همچنان فرمانده باشند.
3. سال 61 حسن باقری از فرماندهان ارشد سپاه، پس از عملیات رمضان در جمع فرماندهان گفت: «سخت شده شهید دادن در شناسایی ولی خیلی راحت شده که 300 تا جنازه رو توی عملیات بذاریم وسط معرکه بیاییم عقب. کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده ولی تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده. هیچ به روی خودمون هم نمیاریم. هنوز مطالب این عملیات در داخل مردم منعکس نشده به صورت کامل... پاشید برید شهرتون ببینید چه خبره. برید ببینید توی شهری که صد تا جنازه نرفته، خیلی پدر مادرا برای جنازهی بچههاشون اهمیت قائلن.» «اول جنگ بچههای تبریز تو دهلاویه هفتاد تا شهید دادن، خدا شاهده همه تنشون میلرزید. حالا هزارتا دو هزارتا سه هزارتا اصلا انگار نه انگار. اگه فردا هم بهمون بگن صد هزارتا، هیچی، اصلا عددا دیگه یک با هزار مثل اینکه دیگه فرقی نداره.»(برگرفته از مستند آخرین روزهای زمستان.) باقری در زمستان همین سال شهید شد.
به این فرماندهان افتخار میکنیم و سوال از آمار 41 هزار نفریِ شهدا در سال 65 پیگیری همین حساسیتها و ارزشهاست. وقتی در یک سال آمار شهدا بیش از دو برابر سالِ قبل از آن است، سوالهایی مطرح میشود که برای جواب باید آمار دقیق شهدای عملیات معلوم شود و بعد توضیح فرماندهان مشخص خواهد کرد كه مثلا افزایش تعداد شهدا به معنای کاهش حساسیت نسبت به خون شهدا بوده یا به دلایل نظامیِ منطقی این اتفاق رخ داده است. حذف پرسش، راهحل نیست. فرار از سوال تنها خستگی دارد، سوال باقی میماند و هنگام خستگی دوباره مقابل شماست.
4. پس از یادداشتِ «آمار جدید از شهدای کربلای چهار» در كانال نكتههای تاریخی، رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، از آماری که داده بود عذرخواهی کرد و گفت: «ما در سال ۶۵ که عملیاتهای کربلای چهار و کربلای پنج انجام شد، مجموعاً حدود پنج هزار شهید دادیم... انشاءالله خوانندگان این گفتوگو، بندهی حقیر را ببخشند.» (ایسنا، 17بهمن97)
او آمارش دربارهی پنج تا شش هزار شهید برای عملیات کربلای چهار را به آمارِ جدید پنج هزار شهید برای دو عملیات کربلای چهار و پنج تبدیل کرد. حالا آمار او به آمار محسن رضایی شبیه شد اما تناقضهای جدیدی ایجاد كرد.
- بر اساس آمار کتاب «تنبیه متجاوز» نوشتهی مرحوم اردستانی که زیر نظر محسن رضایی و با دیباچهی ایشان تدوین شده؛ مجموع شهدای این دو عملیات 8636 نفر است. «تنبیه متجاوز» در مرکز تحقیقاتِ جنگ سپاه منتشر شده و کتاب دیگری که در همین مرکز منتشر شده «روند جنگ ایران و عراق» نوشتهی سردار علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در جنگ، است. بر اساس آمار این کتاب در کربلای چهار، هزار نفر شهید و دوهزار نفر مفقود شدهاند و در کربلای پنج، 12000هزار شهید و مفقود. (روند جنگ ایران و عراق، ص ٢٨٥ و ٣١٨)
- سردار رحیم صفوی از فرماندهان ارشد سپاه، آمار شهدای عملیات کربلای 5 را به تنهایی 7651 شهید اعلام میکند که بیش از دو هزار نفر بیشتر از آمار جدیدی است که محسن رفیقدوست برای دو عملیات داده است.(ایرنا، 23دی89)
- محسن رخصتطلب که سالها از مدیران ارشد مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و اعضای قدیمی راویان دفتر سیاسی سپاه است در مقالهای آمار شهدای کربلای 5 را ده هزار نفر و آمار تلفات دو عملیات کربلای 4 و 5 را حدود 12 تا 13 هزار نفر اعلام میکند.(جماران، 11و19دی97)
این آمارها با وجود تفاوتهایی که با هم دارند اختلاف چندهزارتایی و گاه چندبرابری با آمار جدید آقای رفیقدوست دارند. این نوع آمار دادنِ فرماندهان و تناقضها در کتابهای تحلیلی کاملا نگرانکننده است.
مهمتر این که این آمارها دربارهی عزیزترین فرزندان این مردم را از کجا میآورند؛ مثلا آقای رفیقدوست آمار 5000 شهید برای دو عملیات کربلای 4 و 5 را از کجا آورده است؟
https://t.me/jafarshiralinia
شهید باقری: «یک با هزار مثل اینکه دیگه فرقی نداره»
برخیها پیگیری برای رسیدن به آمار دقیق شهدا را زیر سوال بردن ارزشهای دفاع مقدس میدانند. اما حساسیت به جان انسانها، خون شهدا و تعداد شهدای جنگ، از ارزشهای مهم دفاع مقدس است.
1. تیمسار ظهیرنژاد از فرماندهان ارشد ارتش، قبل از آغاز جنگ در درگیریهای کردستان و آذربایجان غربی آنقدر برای جابهجایی نیروها احتیاط میکرد که برخی به او ایراد میگرفتند. اما میگفت جوانهای مردم، امانت پدر و مادرهایشان دست من هستند. (جلاییپور، فرماندار سابق نقده در مصاحبه با نگارنده، 97)
2. سال 60 در عملیات طریقالقدس تعداد شهدا نسبت به عملیات قبلی زیاد شده بود. بر اساس آمار بنیاد شهید كه در كتاب «نبرد طریقالقدس» آمده کل آمار شهدای این عملیاتِ بزرگ ١٢٩٠ شهید بود. با این حال برخی فرماندهان به تردید افتاده بودند و میگفتند مسئولیتپذیرفتن سخت است؛ آنها پس از دیدار با امام و شنیدن سخنان او قانع شدند همچنان فرمانده باشند.
3. سال 61 حسن باقری از فرماندهان ارشد سپاه، پس از عملیات رمضان در جمع فرماندهان گفت: «سخت شده شهید دادن در شناسایی ولی خیلی راحت شده که 300 تا جنازه رو توی عملیات بذاریم وسط معرکه بیاییم عقب. کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده ولی تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده. هیچ به روی خودمون هم نمیاریم. هنوز مطالب این عملیات در داخل مردم منعکس نشده به صورت کامل... پاشید برید شهرتون ببینید چه خبره. برید ببینید توی شهری که صد تا جنازه نرفته، خیلی پدر مادرا برای جنازهی بچههاشون اهمیت قائلن.» «اول جنگ بچههای تبریز تو دهلاویه هفتاد تا شهید دادن، خدا شاهده همه تنشون میلرزید. حالا هزارتا دو هزارتا سه هزارتا اصلا انگار نه انگار. اگه فردا هم بهمون بگن صد هزارتا، هیچی، اصلا عددا دیگه یک با هزار مثل اینکه دیگه فرقی نداره.»(برگرفته از مستند آخرین روزهای زمستان.) باقری در زمستان همین سال شهید شد.
به این فرماندهان افتخار میکنیم و سوال از آمار 41 هزار نفریِ شهدا در سال 65 پیگیری همین حساسیتها و ارزشهاست. وقتی در یک سال آمار شهدا بیش از دو برابر سالِ قبل از آن است، سوالهایی مطرح میشود که برای جواب باید آمار دقیق شهدای عملیات معلوم شود و بعد توضیح فرماندهان مشخص خواهد کرد كه مثلا افزایش تعداد شهدا به معنای کاهش حساسیت نسبت به خون شهدا بوده یا به دلایل نظامیِ منطقی این اتفاق رخ داده است. حذف پرسش، راهحل نیست. فرار از سوال تنها خستگی دارد، سوال باقی میماند و هنگام خستگی دوباره مقابل شماست.
4. پس از یادداشتِ «آمار جدید از شهدای کربلای چهار» در كانال نكتههای تاریخی، رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، از آماری که داده بود عذرخواهی کرد و گفت: «ما در سال ۶۵ که عملیاتهای کربلای چهار و کربلای پنج انجام شد، مجموعاً حدود پنج هزار شهید دادیم... انشاءالله خوانندگان این گفتوگو، بندهی حقیر را ببخشند.» (ایسنا، 17بهمن97)
او آمارش دربارهی پنج تا شش هزار شهید برای عملیات کربلای چهار را به آمارِ جدید پنج هزار شهید برای دو عملیات کربلای چهار و پنج تبدیل کرد. حالا آمار او به آمار محسن رضایی شبیه شد اما تناقضهای جدیدی ایجاد كرد.
- بر اساس آمار کتاب «تنبیه متجاوز» نوشتهی مرحوم اردستانی که زیر نظر محسن رضایی و با دیباچهی ایشان تدوین شده؛ مجموع شهدای این دو عملیات 8636 نفر است. «تنبیه متجاوز» در مرکز تحقیقاتِ جنگ سپاه منتشر شده و کتاب دیگری که در همین مرکز منتشر شده «روند جنگ ایران و عراق» نوشتهی سردار علایی، فرمانده نیروی دریایی سپاه در جنگ، است. بر اساس آمار این کتاب در کربلای چهار، هزار نفر شهید و دوهزار نفر مفقود شدهاند و در کربلای پنج، 12000هزار شهید و مفقود. (روند جنگ ایران و عراق، ص ٢٨٥ و ٣١٨)
- سردار رحیم صفوی از فرماندهان ارشد سپاه، آمار شهدای عملیات کربلای 5 را به تنهایی 7651 شهید اعلام میکند که بیش از دو هزار نفر بیشتر از آمار جدیدی است که محسن رفیقدوست برای دو عملیات داده است.(ایرنا، 23دی89)
- محسن رخصتطلب که سالها از مدیران ارشد مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و اعضای قدیمی راویان دفتر سیاسی سپاه است در مقالهای آمار شهدای کربلای 5 را ده هزار نفر و آمار تلفات دو عملیات کربلای 4 و 5 را حدود 12 تا 13 هزار نفر اعلام میکند.(جماران، 11و19دی97)
این آمارها با وجود تفاوتهایی که با هم دارند اختلاف چندهزارتایی و گاه چندبرابری با آمار جدید آقای رفیقدوست دارند. این نوع آمار دادنِ فرماندهان و تناقضها در کتابهای تحلیلی کاملا نگرانکننده است.
مهمتر این که این آمارها دربارهی عزیزترین فرزندان این مردم را از کجا میآورند؛ مثلا آقای رفیقدوست آمار 5000 شهید برای دو عملیات کربلای 4 و 5 را از کجا آورده است؟
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست
برخی میگفتند مردم آقای منتظری را رهبر میدانند و لازم نیست خبرگان مسالهای را که واضح است تصویب کنند. آقای خامنهای گفت درست است اما: «آنچه قانونی است نظر خبرگان است... این حرف معنایش این است که ما مجلس خبرگان را بهکلی از دور قانونگذاری خارج کنیم... در این دوره الحمدلله مردم حق را شناختند، فهمیدند، پیدا کردند حضرت آیتالله منتظری را، دورههای آینده چه؟»
آیتالله منتظری بنا بود بهعنوان عالمی که اکثریت قاطع مردم به رهبری قبولش دارند تایید شود. برخی میگفتند شاید دیدگاه مردم این نباشد. آقای خامنهای گفت این مطلب بهقدری واضح است که اگر دیده نمیشود به دلیل وضوح زیاد است و گفت در شهرهای مختلف مردم آیتالله منتظری را «نفر دوم در نظام امامت» میدانند و توضیح داد اینکه برخی میگویند از روی شعارها نمیتوان قضاوت کرد، درست است اما «کیفیت شعارها و گسترش شعارها در همهجای کشور» مانند شعار و احساسات مردم حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب به آیتالله خمینی است و احساس مردم مومن به آیتالله منتظری عینا همان احساسی است که به امام دارند.
انتخاب آیتالله منتظری برای رهبریِ پس از امام نتیجهی بحثهای زیادی بود که از تیر 64 در مجلس خبرگان رهبری آغاز شد و آبان 64 به نتیجه رسید. مذاکرات یازده جلسهی خبرگان در سال 64، در کتابی 592 صفحهای تدوین شده است.
اما در مستند «روایت رهبری» که در دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای تهیه شده و شبهای گذشته از تلویزیون پخش شد با وجود پرداختن به انتخاب آیتالله منتظری، به محتوای آن جلسات اشارهای نشده است!
در مستند گفته میشود خبرگان برای انتخاب آیتالله منتظری «با امام مشورت نکردند.» و امام هم راضی نبوده و میخواسته جلوی این انتخاب را بگیرد. آیتالله منتظری شهریور 64 نامهای به خبرگان نوشت و با مطرح شدن نامش برای رهبری مخالفت کرد. در مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند. در ادامه مستندسازان این پرسش را مطرح میکنند: «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسهی خبرگان انتخاب شد؟» پرسشی که در ادامهی مستند جوابی به آن داده نمیشود اما روایت بهگونهایست که گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است.
میتوانستند با بررسی مشروح مذاکرات سال 64 جواب این سوال را جستجو کنند اما از این گزارش 592 صفحهای چیزی در این مستند نمیبینید! مشروح مذاکرات نشان میدهد آیتالله منتظری نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و در این جلسات تمجیدهای فوقالعادهای از جایگاه علمی، سیاسی و انقلابی او شده است. اما وقتی بناست چهرهای منفی از آقای منتظری تصویر شود، تلاش برای انتخاب او بهعنوان جانشین امام نیز فضیلتی ندارد و میتواند عملی ناپسند باشد.
مستند اشارهای به نقش پررنگ آقای خامنهای در انتخاب آقای منتظری ندارد؛ نکتهای که در مذاکرات آشکار است. حتی آقای خامنهای دربارهی نامهی مخالفت آیتالله منتظری میگوید: «یک شبهه، نامهی خود آقای منتظری است... ایشان به مقتضای وظیفهی اخلاقیشان و مقتضای سلامت نفسشان طبیعی است که چنین چیزی را بگویند.» او معتقد بود جدی بودن این نامه به معنی این نیست که اسمی را که موردقبول همه است «از گردونهی کار مجلس خارج کنیم و اساسیترین وظیفهی مجلس خبرگان را به فراموشی بگذاریم.»
آقای خامنهای معتقد بود: «نمیشود که ما منتظر بمانیم یک حادثهای خدایناکرده پیش بیاید، در حالت انفعال، در حالت سرگیجه و اضطرابهای ناشی از جو و احیانا در فشارهای خارجی که دنیا به ما تحمیل خواهد کرد بنشینیم [با] دستپاچگی یک فکری بکنیم.» و درست این است که «خبرگان با اعصاب سالم در هنگام فراغت و فرصت، آنوقتی که هیچ فشاری هم وجود ندارد در طی جلسات گوناگونی بنشیند و بر روی یک شخص بهعنوان رهبر نظر بدهند.»
آیا دفتر رهبری به محتوای اين جلسات دسترسی نداشته؟ شاید سخنان مطرحشده در جلسات خواستهی آنها را تامین نمیكرده یا شاید دلیل دیگری که اگر صلاح بدانند میگویند.
زاویهی دراماتیك ماجرا اینجاست كه آقایان منتظری و خامنهای منتخب اولین دورهی مجلس خبرگانند و نمایندگانی كه آقای منتظری را سال 64 انتخاب كردند چند سال بعد و در جلسهی سال 68 آقای خامنهای را انتخاب كردند. آیا میتوان یك انتخاب را كه در چندين جلسه به نتیجه رسیده بود، تا این حد زیر سوال برد و از انتخاب دیگر كه در یک جلسهی چندساعته و در شرایط خاص انجام شده تمجید کرد؟
جدا از ضعفها و اشتباهات تاریخیِ این مستند، این نوع روایت و زیرسوال بردن تصمیم مجلس خبرگان به نفع رهبری هم نیست.
نقلقولها برگرفته از: مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، دفتر انتشارات اسلامی، ص 485، 486، 552، 553.
https://t.me/jafarshiralinia
برخی میگفتند مردم آقای منتظری را رهبر میدانند و لازم نیست خبرگان مسالهای را که واضح است تصویب کنند. آقای خامنهای گفت درست است اما: «آنچه قانونی است نظر خبرگان است... این حرف معنایش این است که ما مجلس خبرگان را بهکلی از دور قانونگذاری خارج کنیم... در این دوره الحمدلله مردم حق را شناختند، فهمیدند، پیدا کردند حضرت آیتالله منتظری را، دورههای آینده چه؟»
آیتالله منتظری بنا بود بهعنوان عالمی که اکثریت قاطع مردم به رهبری قبولش دارند تایید شود. برخی میگفتند شاید دیدگاه مردم این نباشد. آقای خامنهای گفت این مطلب بهقدری واضح است که اگر دیده نمیشود به دلیل وضوح زیاد است و گفت در شهرهای مختلف مردم آیتالله منتظری را «نفر دوم در نظام امامت» میدانند و توضیح داد اینکه برخی میگویند از روی شعارها نمیتوان قضاوت کرد، درست است اما «کیفیت شعارها و گسترش شعارها در همهجای کشور» مانند شعار و احساسات مردم حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب به آیتالله خمینی است و احساس مردم مومن به آیتالله منتظری عینا همان احساسی است که به امام دارند.
انتخاب آیتالله منتظری برای رهبریِ پس از امام نتیجهی بحثهای زیادی بود که از تیر 64 در مجلس خبرگان رهبری آغاز شد و آبان 64 به نتیجه رسید. مذاکرات یازده جلسهی خبرگان در سال 64، در کتابی 592 صفحهای تدوین شده است.
اما در مستند «روایت رهبری» که در دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای تهیه شده و شبهای گذشته از تلویزیون پخش شد با وجود پرداختن به انتخاب آیتالله منتظری، به محتوای آن جلسات اشارهای نشده است!
در مستند گفته میشود خبرگان برای انتخاب آیتالله منتظری «با امام مشورت نکردند.» و امام هم راضی نبوده و میخواسته جلوی این انتخاب را بگیرد. آیتالله منتظری شهریور 64 نامهای به خبرگان نوشت و با مطرح شدن نامش برای رهبری مخالفت کرد. در مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند. در ادامه مستندسازان این پرسش را مطرح میکنند: «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسهی خبرگان انتخاب شد؟» پرسشی که در ادامهی مستند جوابی به آن داده نمیشود اما روایت بهگونهایست که گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است.
میتوانستند با بررسی مشروح مذاکرات سال 64 جواب این سوال را جستجو کنند اما از این گزارش 592 صفحهای چیزی در این مستند نمیبینید! مشروح مذاکرات نشان میدهد آیتالله منتظری نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و در این جلسات تمجیدهای فوقالعادهای از جایگاه علمی، سیاسی و انقلابی او شده است. اما وقتی بناست چهرهای منفی از آقای منتظری تصویر شود، تلاش برای انتخاب او بهعنوان جانشین امام نیز فضیلتی ندارد و میتواند عملی ناپسند باشد.
مستند اشارهای به نقش پررنگ آقای خامنهای در انتخاب آقای منتظری ندارد؛ نکتهای که در مذاکرات آشکار است. حتی آقای خامنهای دربارهی نامهی مخالفت آیتالله منتظری میگوید: «یک شبهه، نامهی خود آقای منتظری است... ایشان به مقتضای وظیفهی اخلاقیشان و مقتضای سلامت نفسشان طبیعی است که چنین چیزی را بگویند.» او معتقد بود جدی بودن این نامه به معنی این نیست که اسمی را که موردقبول همه است «از گردونهی کار مجلس خارج کنیم و اساسیترین وظیفهی مجلس خبرگان را به فراموشی بگذاریم.»
آقای خامنهای معتقد بود: «نمیشود که ما منتظر بمانیم یک حادثهای خدایناکرده پیش بیاید، در حالت انفعال، در حالت سرگیجه و اضطرابهای ناشی از جو و احیانا در فشارهای خارجی که دنیا به ما تحمیل خواهد کرد بنشینیم [با] دستپاچگی یک فکری بکنیم.» و درست این است که «خبرگان با اعصاب سالم در هنگام فراغت و فرصت، آنوقتی که هیچ فشاری هم وجود ندارد در طی جلسات گوناگونی بنشیند و بر روی یک شخص بهعنوان رهبر نظر بدهند.»
آیا دفتر رهبری به محتوای اين جلسات دسترسی نداشته؟ شاید سخنان مطرحشده در جلسات خواستهی آنها را تامین نمیكرده یا شاید دلیل دیگری که اگر صلاح بدانند میگویند.
زاویهی دراماتیك ماجرا اینجاست كه آقایان منتظری و خامنهای منتخب اولین دورهی مجلس خبرگانند و نمایندگانی كه آقای منتظری را سال 64 انتخاب كردند چند سال بعد و در جلسهی سال 68 آقای خامنهای را انتخاب كردند. آیا میتوان یك انتخاب را كه در چندين جلسه به نتیجه رسیده بود، تا این حد زیر سوال برد و از انتخاب دیگر كه در یک جلسهی چندساعته و در شرایط خاص انجام شده تمجید کرد؟
جدا از ضعفها و اشتباهات تاریخیِ این مستند، این نوع روایت و زیرسوال بردن تصمیم مجلس خبرگان به نفع رهبری هم نیست.
نقلقولها برگرفته از: مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، دفتر انتشارات اسلامی، ص 485، 486، 552، 553.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
دیدگاه هاشمی رفسنجانی دربارهی چالش نیروی قدس سپاه و وزارت خارجه
در حاشیهی استعفای دکتر ظریف
بعد از استعفای ظریف و حواشی مطرحشده دربارهی آن، گفتوگویم با هاشمی رفسنجانی دربارهی ایدهی ادغام ارتش و سپاه را به یاد آوردم. از آن گفتگو در کتاب «روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی» استفاده کردم و اینجا عینا بخشی از کتاب را میآورم:
از هاشمی میپرسم: «واقعاً شما به دنبال این بودید که این دو نیرو را تبدیل به یک نیرو کنید؟» میگوید: «واقعاً اینگونه بود. این اقدام به دستور امام بود و در حکم جانشینی فرمانده کل قوای من نیز آمده بود. ما در جنگ هم به این نتیجه رسیده بودیم. آن موقع جراحیِ آن سخت بود و واقعاً مشکل بزرگی در جنگ داشتیم. آرزو میکنم که هیچوقت جنگی اتفاق نیفتد. با دو ارتش و دو نیروی مسلح که رقیب همدیگر هستند، چگونه میتوان جنگید؟ هر چند انسانها و نیروهای خوبی باشند، مسایل خاص خودشان را دارند.» اما آیتالله خامنهای دیدگاهی متفاوت داشت. 29 آبان 1368 در دانشگاه امام حسین سپاه گفت: «زمزمه و ادعاى محو شدن یكى از دو سازمان ارتش و سپاه به نفع دیگرى، تمام شد. از اول هم درست نبود. امام عزیزمان، بارها و بارها این را تكرار كرده بودند كه سپاه و ارتش، هر دو هستند و باید باشند و تقویت هم بشوند. بعضیها در گوشهوكنار، زمزمه درست میكردند؛ اما قاطعاً گفتیم و مشى كردیم و انشاءالله این طریق را ادامه خواهیم داد كه هر دو سازمان باید با قدرت بمانند. من، امروز خوشحالم كه میبینم میتوانیم این دو سازمان را براى دو مأموریت، در خدمت نظام و ارزشهاى اسلامى نگه داریم.» از دغدغههای رهبری در همان روزهای ابتداییِ رهبری تقویت سپاه بود: «تنها نیرویى كه قادر است از انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، انقلابى دفاع كند، فقط سپاه است. اگر ما سپاه را نداشته باشیم و یا ضعیفش را داشته باشیم، قادر نخواهیم بود از انقلاب دفاع كنیم.» رهبری گفت که این نظر را از روزهای ابتدایی تشکیل سپاه داشته است. آیتالله خامنهای میگفت: «من معتقدم اگر ما امروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را نمیداشتیم، باید آن را بهوجود میآوردیم.»... سرلشکر محمدعلی جعفری از فرماندهان ابتدایی سپاه و فرمانده کنونی سپاه معتقد است: «نیروی قدس و مقاومت بسیج نیز دو نیروی دیگری بودند که مقام معظم رهبری اضافه کردند. نهتنها استعداد نیروهای سپاه کاهش نیافت بلکه گسترش بخش دفاعی پس از جنگ هم در سپاه و هم در ارتش با نگاه خاص شخص رهبری پیگیری شد.» نیروی قدس سپاه و بسیج در سالهای بعد ماموریتهای مهمی را به عهده گرفتند.
به هاشمی میگویم که اگر ادغام انجام میشد اکنون نیروی بانفوذی مانند سپاه قدس در منطقه نداشتیم اما او نظر دیگری دارد و معتقد است اگر چنین نیرویی نداشتیم وزارت خارجه فعالتر و موثرتر کار میکرد: «الان آن یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اِعمال مسئولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هر جایی که اینگونه میشود، ما حقیقتاً مشکل داریم. کسی نمیتواند در این کشورها سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
کتاب روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی، جعفر شیرعلینیا، ص 551 و 552
https://t.me/jafarshiralinia
در حاشیهی استعفای دکتر ظریف
بعد از استعفای ظریف و حواشی مطرحشده دربارهی آن، گفتوگویم با هاشمی رفسنجانی دربارهی ایدهی ادغام ارتش و سپاه را به یاد آوردم. از آن گفتگو در کتاب «روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی» استفاده کردم و اینجا عینا بخشی از کتاب را میآورم:
از هاشمی میپرسم: «واقعاً شما به دنبال این بودید که این دو نیرو را تبدیل به یک نیرو کنید؟» میگوید: «واقعاً اینگونه بود. این اقدام به دستور امام بود و در حکم جانشینی فرمانده کل قوای من نیز آمده بود. ما در جنگ هم به این نتیجه رسیده بودیم. آن موقع جراحیِ آن سخت بود و واقعاً مشکل بزرگی در جنگ داشتیم. آرزو میکنم که هیچوقت جنگی اتفاق نیفتد. با دو ارتش و دو نیروی مسلح که رقیب همدیگر هستند، چگونه میتوان جنگید؟ هر چند انسانها و نیروهای خوبی باشند، مسایل خاص خودشان را دارند.» اما آیتالله خامنهای دیدگاهی متفاوت داشت. 29 آبان 1368 در دانشگاه امام حسین سپاه گفت: «زمزمه و ادعاى محو شدن یكى از دو سازمان ارتش و سپاه به نفع دیگرى، تمام شد. از اول هم درست نبود. امام عزیزمان، بارها و بارها این را تكرار كرده بودند كه سپاه و ارتش، هر دو هستند و باید باشند و تقویت هم بشوند. بعضیها در گوشهوكنار، زمزمه درست میكردند؛ اما قاطعاً گفتیم و مشى كردیم و انشاءالله این طریق را ادامه خواهیم داد كه هر دو سازمان باید با قدرت بمانند. من، امروز خوشحالم كه میبینم میتوانیم این دو سازمان را براى دو مأموریت، در خدمت نظام و ارزشهاى اسلامى نگه داریم.» از دغدغههای رهبری در همان روزهای ابتداییِ رهبری تقویت سپاه بود: «تنها نیرویى كه قادر است از انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، انقلابى دفاع كند، فقط سپاه است. اگر ما سپاه را نداشته باشیم و یا ضعیفش را داشته باشیم، قادر نخواهیم بود از انقلاب دفاع كنیم.» رهبری گفت که این نظر را از روزهای ابتدایی تشکیل سپاه داشته است. آیتالله خامنهای میگفت: «من معتقدم اگر ما امروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را نمیداشتیم، باید آن را بهوجود میآوردیم.»... سرلشکر محمدعلی جعفری از فرماندهان ابتدایی سپاه و فرمانده کنونی سپاه معتقد است: «نیروی قدس و مقاومت بسیج نیز دو نیروی دیگری بودند که مقام معظم رهبری اضافه کردند. نهتنها استعداد نیروهای سپاه کاهش نیافت بلکه گسترش بخش دفاعی پس از جنگ هم در سپاه و هم در ارتش با نگاه خاص شخص رهبری پیگیری شد.» نیروی قدس سپاه و بسیج در سالهای بعد ماموریتهای مهمی را به عهده گرفتند.
به هاشمی میگویم که اگر ادغام انجام میشد اکنون نیروی بانفوذی مانند سپاه قدس در منطقه نداشتیم اما او نظر دیگری دارد و معتقد است اگر چنین نیرویی نداشتیم وزارت خارجه فعالتر و موثرتر کار میکرد: «الان آن یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اِعمال مسئولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هر جایی که اینگونه میشود، ما حقیقتاً مشکل داریم. کسی نمیتواند در این کشورها سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
کتاب روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی، جعفر شیرعلینیا، ص 551 و 552
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
پاسخ پژوهشگرِ مستند «روایت رهبری» به یادداشتِ
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
جناب آقای مسعود رضایی از کارشناسان پژوهشیِ مطرح در دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای و پژوهشگر مستند «روایت رهبری» در پاسخ به یادداشت منتشرشده در «کانال نکتههای تاریخی» یادداشتی برای من فرستادند. این پاسخگویی جای تقدیر دارد. از ایشان اجازه گرفتم تا پاسخشان را در کانال منتشر کنم.
پس از اشاره به یک موضوع، متن كامل یادداشت ایشان را در ادامه میآورم.
ایشان با اشاره به کتابم «روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله خامنهای» و اشاره به جلسات خبرگان در سال 64 نوشتهاند که در این کتاب قطور «کوچکترین اشارهای به تلاش و فعالیت و سخنرانی آیتالله خامنهای در حمایت از این انتخاب صورت نگرفته.» بهگونهای نوشتهاند که گویا این موضوع نقطهضعفی در کتاب من نیست اما معتقدم این نقد به کتاب من نیز وارد است اما باید چند نکته را در نظر گرفت:
در زمان انتشار کتاب به این مذاکرات دسترسی نداشتم. دسترسی پژوهشگرانِ مستقل به اسناد، متفاوت از پژوهشگران نهادهایی مانند محققانِ دفتر نشر آثار رهبری است. من باید سالها جستجو کنم تا شاید بتوانم مشروح مذاکرات خبرگان در سال 64 را در کتابخانهای در حاشیهی شهر قم پیدا کنم! آقای رضایی خوب میداند که در زمان انتشار کتابم، با وجود درخواستهای فراوان برای دسترسی به منابعِ دفتر نشر آثار رهبری چه برخوردهایی صورت گرفت. اما اكنون از ایشان که در کنار گروههای متعدد در دفتر نشر آثار رهبری نقش قابلتقدیری در بررسی کتاب من برای دریافت مجوز داشتند تقاضایی دارم؛ نقش آیتالله خامنهای را بر اساس روایتِ کتاب «مشروح مذاکرات خبرگان 64» به کتاب اضافه میکنم و دفتر نشر آثار رهبری برای چاپ دوم اجازهی اضافه شدن این بخش را بدهند. آنها قبلا برای یك نوبت چاپ مجوز کتاب را دادهاند و تنها کافی است همین بخش را تایید کنند. این درخواست را پیگیری میکنم و نتیجهاش را با مخاطبان در میان خواهم گذاشت.
نکتهی دیگر اینکه اگر این بخش به دلیل عدم دسترسی در کتاب نیامده اما در بخشهای مختلف کتابم به شاگردی و تمجید آقای خامنهای نسبت به آیتالله منتظری اشاره کردهام. حتی به تمجید ایشان از آیتالله منتظری در خطبههای نمازجمعه اشاره شده که این خطبهها در سال 65 و مدتی پس از دستگیری مهدی هاشمی است اما در مستند «روایت رهبری» به غیر از اشاره به تمجید آیتالله منتظری از آقای خامنهای چه اشارهای به تمجید آیتالله خامنهای از آیتالله منتظری وجود دارد؟
نکتهی آخر اینکه شما با دسترسی به مذاکرات خبرگان در سال 68 این مستند را ساختهاید. چه اشکالی دارد هماکنون متن و فیلم كامل این مذاکرات را در اختیار سایر پژوهشگران تاریخی قرار دهید تا آنها نیز بتوانند از آن استفاده کنند و بهتر بتوانند دربارهی کار شما قضاوت کنند.
نکات دیگری هست که بماند، شاید وقتی دیگر. آنچه در ادامه میآید متن کامل یادداشت آقای رضایی عزیز است:
بسمهتعالی
جناب آقای شیرعلینیا
با سلام و احترام؛ به دنبال پخش مستند سه قسمتی «روایت رهبری» از صدا و سیما که بنده نیز در ساخت آن سهم و نقشی داشتهام، جنابعالی با انتشار متنی در کانال خود، آن بخش از این مستند را که به انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 پرداخته است، مورد نقد قرار دادید. هسته مرکزی نقد جنابعالی آن است که چرا در این مستند به اظهارات آیتالله خامنهای در مجلس خبرگان در حمایت از انتخاب آیتالله منتظری اشارهای نشده است و سپس این گونه نتیجهگیری کردهاید که دلیل عدم اشاره به این موضوع آن است که «وقتی بناست چهرهای منفی از آقای منتظری تصویر شود، تلاش برای انتخاب او به عنوان جانشین امام نیز فضیلتی ندارد و میتواند عملی ناپسند باشد.» همچنین در ادامه این نوع نگاه به مسأله، با اشاره به سؤالی که در این مستند مطرح شده است - «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟»- نتیجه گرفتهاید که سازندگان این مستند قصد داشتهاند این انتخاب را صرفاً «دستپخت هاشمی» جلوهگر سازند.
ادامه در پيام بعد👇
https://t.me/jafarshiralinia
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
جناب آقای مسعود رضایی از کارشناسان پژوهشیِ مطرح در دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای و پژوهشگر مستند «روایت رهبری» در پاسخ به یادداشت منتشرشده در «کانال نکتههای تاریخی» یادداشتی برای من فرستادند. این پاسخگویی جای تقدیر دارد. از ایشان اجازه گرفتم تا پاسخشان را در کانال منتشر کنم.
پس از اشاره به یک موضوع، متن كامل یادداشت ایشان را در ادامه میآورم.
ایشان با اشاره به کتابم «روایتی از زندگی و زمانهی آیتالله خامنهای» و اشاره به جلسات خبرگان در سال 64 نوشتهاند که در این کتاب قطور «کوچکترین اشارهای به تلاش و فعالیت و سخنرانی آیتالله خامنهای در حمایت از این انتخاب صورت نگرفته.» بهگونهای نوشتهاند که گویا این موضوع نقطهضعفی در کتاب من نیست اما معتقدم این نقد به کتاب من نیز وارد است اما باید چند نکته را در نظر گرفت:
در زمان انتشار کتاب به این مذاکرات دسترسی نداشتم. دسترسی پژوهشگرانِ مستقل به اسناد، متفاوت از پژوهشگران نهادهایی مانند محققانِ دفتر نشر آثار رهبری است. من باید سالها جستجو کنم تا شاید بتوانم مشروح مذاکرات خبرگان در سال 64 را در کتابخانهای در حاشیهی شهر قم پیدا کنم! آقای رضایی خوب میداند که در زمان انتشار کتابم، با وجود درخواستهای فراوان برای دسترسی به منابعِ دفتر نشر آثار رهبری چه برخوردهایی صورت گرفت. اما اكنون از ایشان که در کنار گروههای متعدد در دفتر نشر آثار رهبری نقش قابلتقدیری در بررسی کتاب من برای دریافت مجوز داشتند تقاضایی دارم؛ نقش آیتالله خامنهای را بر اساس روایتِ کتاب «مشروح مذاکرات خبرگان 64» به کتاب اضافه میکنم و دفتر نشر آثار رهبری برای چاپ دوم اجازهی اضافه شدن این بخش را بدهند. آنها قبلا برای یك نوبت چاپ مجوز کتاب را دادهاند و تنها کافی است همین بخش را تایید کنند. این درخواست را پیگیری میکنم و نتیجهاش را با مخاطبان در میان خواهم گذاشت.
نکتهی دیگر اینکه اگر این بخش به دلیل عدم دسترسی در کتاب نیامده اما در بخشهای مختلف کتابم به شاگردی و تمجید آقای خامنهای نسبت به آیتالله منتظری اشاره کردهام. حتی به تمجید ایشان از آیتالله منتظری در خطبههای نمازجمعه اشاره شده که این خطبهها در سال 65 و مدتی پس از دستگیری مهدی هاشمی است اما در مستند «روایت رهبری» به غیر از اشاره به تمجید آیتالله منتظری از آقای خامنهای چه اشارهای به تمجید آیتالله خامنهای از آیتالله منتظری وجود دارد؟
نکتهی آخر اینکه شما با دسترسی به مذاکرات خبرگان در سال 68 این مستند را ساختهاید. چه اشکالی دارد هماکنون متن و فیلم كامل این مذاکرات را در اختیار سایر پژوهشگران تاریخی قرار دهید تا آنها نیز بتوانند از آن استفاده کنند و بهتر بتوانند دربارهی کار شما قضاوت کنند.
نکات دیگری هست که بماند، شاید وقتی دیگر. آنچه در ادامه میآید متن کامل یادداشت آقای رضایی عزیز است:
بسمهتعالی
جناب آقای شیرعلینیا
با سلام و احترام؛ به دنبال پخش مستند سه قسمتی «روایت رهبری» از صدا و سیما که بنده نیز در ساخت آن سهم و نقشی داشتهام، جنابعالی با انتشار متنی در کانال خود، آن بخش از این مستند را که به انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 پرداخته است، مورد نقد قرار دادید. هسته مرکزی نقد جنابعالی آن است که چرا در این مستند به اظهارات آیتالله خامنهای در مجلس خبرگان در حمایت از انتخاب آیتالله منتظری اشارهای نشده است و سپس این گونه نتیجهگیری کردهاید که دلیل عدم اشاره به این موضوع آن است که «وقتی بناست چهرهای منفی از آقای منتظری تصویر شود، تلاش برای انتخاب او به عنوان جانشین امام نیز فضیلتی ندارد و میتواند عملی ناپسند باشد.» همچنین در ادامه این نوع نگاه به مسأله، با اشاره به سؤالی که در این مستند مطرح شده است - «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟»- نتیجه گرفتهاید که سازندگان این مستند قصد داشتهاند این انتخاب را صرفاً «دستپخت هاشمی» جلوهگر سازند.
ادامه در پيام بعد👇
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ادامهي پیام قبل ☝️
پاسخ پژوهشگر مستند «روایت رهبری» به یادداشت
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
بخش دوم
در اینجا توضیحاتی را خدمت جنابعالی عرضه میدارم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
1- اولین مسألهای که باید به آن اشاره شود، خط سير اصلي موضوع اين مستند يعني پرداختن به ماجراي انتخاب آيتالله خامنهاي به رهبري است. بديهي است كه تلاش اصلي سازندگان اين مستند، تشريح و توضيح اين موضوع بوده است و البته در كنار آن سوژهها و موضوعات فرعي كه ميتوانستند كمكي به بازگويي بهتر ماجرا داشته باشند، مورد توجه واقع شدهاند. يكي از اين موضوعات فرعي، انتخاب آيتالله منتظري در سال 64 به عنوان «رهبري آينده» بود كه در حد خود مورد اشاره قرار گرفت. اما اگر موضوع اصلي و محوري اين مستند، ماجراي اين انتخاب بود، جا داشت به صورتي مشروح و مفصل به آن پرداخته ميشد و موضوعات ديگر در حاشيه آن قرار ميگرفت. پرواضح است كه پرداختن تفصيلي به تعداد زيادي موضوعات فرعي در يك مستند اساسا امكانپذير نيست و اولين دليل آن هم محدودیت زمان است. يعني وقتی قرار است مستندی در سه قسمت و نه مثلا ده یا بیست قسمت راجع به یک موضوع بسیار مهم ساخته شود، و مجموع زمانی هم که به آن اختصاص داده میشود، دقایق مشخصی باشد، معلوم است که امکان بیان و شرح و بسط بسیاری از مطالب در آن نیست. جنابعالی خود نویسندهاید و حداقل سه کتاب شما در مورد زندگانی حضرت امام، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی معرف حضور اهل تاریخ است. وقتی شما تصمیم میگیرید زندگانی آيتالله خامنهاي را در كتابي حدود هزار صفحهاي بنویسید و به تصویر بکشید، اگر کسی به شما اشکال کند که چرا در اين کتاب قطور، تنها 4 سطر در مورد موضوع انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری در سال 64 سخن گفته شده و کوچکترین اشارهای به تلاش و فعالیت و سخنرانی آیتالله خامنهای در حمایت از این انتخاب صورت نگرفته، پاسخ شما به این اشکال چه خواهد بود؟ و آیا به ديگران حق ميدهيد به شما خرده گيرند كه چرا اين موضوع را در دو يا سه جلد هزار صفحهاي ننوشتهايد تا بتوانيد مفصلا به تمامي موضوعات خرد و ريز در اين موضوع بپردازيد؟ آيا از نظر شما این گونه سخنان منطقی و موجه محسوب ميشوند؟
بنابراین پرواضح است که در این مستند، اگر موضوعات فرعي به صورت تفصيلي مورد بحث واقع نشدهاند، به این دلیل ساده است که هر موضوعي به تناسب اهميت خود در ساختار كلي موضوعي مستند، بيان شده و اساسا امکان گنجاندن تمامی جزئیات به صورت تفصيلي در اين مستند وجود نداشته است. حتی اگر این مستند ده قسمت هم شود، باز هم حتماً کسانی پیدا خواهند شد که بگویند چرا فلان قضیه را در آن نگفتید یا چرا بهمان قضیه را به صورت ناقص گفتید و خلاصه این رشته سر دراز دارد و حد یقفی بر آن متصور نیست.
2- اگر تصور شما این است که سازندگان این مستند و نیز دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، عالمانه و عامدانه و بلکه با طرح و نقشه و محاسبات خاصی در پی مخفی ساختن نقش آیتالله خامنهای در انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 بودهاند، بنده به جنابعالی این بشارت را میدهم که بزودی با انتشار کتابی به قلم آقای دکتر سيدیاسر جبرائیلی توسط انتشارات دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، موضوع حمایت آیتالله خامنهای از انتخاب آیتالله منتظری با استناد به کتاب مشروح مذاکرات مجلس خبرگان و نیز بسیاری منابع و مآخذ دیگر، به صورتی فراتر، مشروحتر و مفصلتر از آنچه شما به آن اشاره کردهاید، به سمع و نظر مردم شریف ایران خواهد رسید و این ظن و گمان جنابعالی نیز مرتفع خواهد شد.
ادامه در پيام بعد👇
https://t.me/jafarshiralinia
پاسخ پژوهشگر مستند «روایت رهبری» به یادداشت
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
بخش دوم
در اینجا توضیحاتی را خدمت جنابعالی عرضه میدارم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
1- اولین مسألهای که باید به آن اشاره شود، خط سير اصلي موضوع اين مستند يعني پرداختن به ماجراي انتخاب آيتالله خامنهاي به رهبري است. بديهي است كه تلاش اصلي سازندگان اين مستند، تشريح و توضيح اين موضوع بوده است و البته در كنار آن سوژهها و موضوعات فرعي كه ميتوانستند كمكي به بازگويي بهتر ماجرا داشته باشند، مورد توجه واقع شدهاند. يكي از اين موضوعات فرعي، انتخاب آيتالله منتظري در سال 64 به عنوان «رهبري آينده» بود كه در حد خود مورد اشاره قرار گرفت. اما اگر موضوع اصلي و محوري اين مستند، ماجراي اين انتخاب بود، جا داشت به صورتي مشروح و مفصل به آن پرداخته ميشد و موضوعات ديگر در حاشيه آن قرار ميگرفت. پرواضح است كه پرداختن تفصيلي به تعداد زيادي موضوعات فرعي در يك مستند اساسا امكانپذير نيست و اولين دليل آن هم محدودیت زمان است. يعني وقتی قرار است مستندی در سه قسمت و نه مثلا ده یا بیست قسمت راجع به یک موضوع بسیار مهم ساخته شود، و مجموع زمانی هم که به آن اختصاص داده میشود، دقایق مشخصی باشد، معلوم است که امکان بیان و شرح و بسط بسیاری از مطالب در آن نیست. جنابعالی خود نویسندهاید و حداقل سه کتاب شما در مورد زندگانی حضرت امام، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی معرف حضور اهل تاریخ است. وقتی شما تصمیم میگیرید زندگانی آيتالله خامنهاي را در كتابي حدود هزار صفحهاي بنویسید و به تصویر بکشید، اگر کسی به شما اشکال کند که چرا در اين کتاب قطور، تنها 4 سطر در مورد موضوع انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری در سال 64 سخن گفته شده و کوچکترین اشارهای به تلاش و فعالیت و سخنرانی آیتالله خامنهای در حمایت از این انتخاب صورت نگرفته، پاسخ شما به این اشکال چه خواهد بود؟ و آیا به ديگران حق ميدهيد به شما خرده گيرند كه چرا اين موضوع را در دو يا سه جلد هزار صفحهاي ننوشتهايد تا بتوانيد مفصلا به تمامي موضوعات خرد و ريز در اين موضوع بپردازيد؟ آيا از نظر شما این گونه سخنان منطقی و موجه محسوب ميشوند؟
بنابراین پرواضح است که در این مستند، اگر موضوعات فرعي به صورت تفصيلي مورد بحث واقع نشدهاند، به این دلیل ساده است که هر موضوعي به تناسب اهميت خود در ساختار كلي موضوعي مستند، بيان شده و اساسا امکان گنجاندن تمامی جزئیات به صورت تفصيلي در اين مستند وجود نداشته است. حتی اگر این مستند ده قسمت هم شود، باز هم حتماً کسانی پیدا خواهند شد که بگویند چرا فلان قضیه را در آن نگفتید یا چرا بهمان قضیه را به صورت ناقص گفتید و خلاصه این رشته سر دراز دارد و حد یقفی بر آن متصور نیست.
2- اگر تصور شما این است که سازندگان این مستند و نیز دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، عالمانه و عامدانه و بلکه با طرح و نقشه و محاسبات خاصی در پی مخفی ساختن نقش آیتالله خامنهای در انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 بودهاند، بنده به جنابعالی این بشارت را میدهم که بزودی با انتشار کتابی به قلم آقای دکتر سيدیاسر جبرائیلی توسط انتشارات دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، موضوع حمایت آیتالله خامنهای از انتخاب آیتالله منتظری با استناد به کتاب مشروح مذاکرات مجلس خبرگان و نیز بسیاری منابع و مآخذ دیگر، به صورتی فراتر، مشروحتر و مفصلتر از آنچه شما به آن اشاره کردهاید، به سمع و نظر مردم شریف ایران خواهد رسید و این ظن و گمان جنابعالی نیز مرتفع خواهد شد.
ادامه در پيام بعد👇
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ادامهی پیام قبل ☝️
پاسخ پژوهشگر مستند «روایت رهبری» به یادداشت
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
بخش سوم
3-این نکته واضح است که با توجه به برکناری آیتالله منتظری در سال 68 و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، اتفاقا چنانچه در مستند روایت رهبری به توصیف و تشریح حمایت آیتالله خامنهای از انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 پرداخته میشد، بار تبلیغاتی بسیار مثبتی را برای ایشان در بر میداشت چراکه بخوبی نشان میداد آیتالله خامنهای هیچگاه چشمداشتی به این مسئولیت نداشت و تا آخرین روزها نیز آيتالله منتظري را به عنوان رهبر آينده به رسمیت میشناخت.
4- جنابعالی در بخشی از نقد خود با اشاره به نامه آیتالله منتظری به مجلس خبرگان در شهریور 64 و مخالفت با مطرح شدن نام خود برای رهبری آينده، فرمودهاید: «در این مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند. در ادامه مستندسازان این پرسش را مطرح میکنند: اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟ پرسشی که در ادامه مستند جوابی به آن داده نمیشود اما روایت به گونهایست که گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است.»
اولاً: در بررسی یک مستند، باید میان آنچه به صورت «نریشن یا گفتار متن» گفته میشود و مسئولیت آن برعهده سازندگان آن است با آنچه دیگران میگویند و مسئولیت آن برعهده خودشان است، تفکیک قائل شد و این همان کاری است که شما دقت کافی را در انجام آن نکردهاید. وقتی شما میفرمایید «در مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند» خوانندگان مطلب شما این گونه برداشت میکنند که این مطلب در «نریشن» آمده و دیدگاه سازندگان مستند است اما در واقع این مطلب از زبان آیتالله هاشمی رفسنجانی بیان میشود و مسئولیت آن هم بر عهده خود ایشان است.
ثانیاً: جنابعالی چگونه از طرح این سؤال توسط سازندگان مستند، چنین نتیجه گرفتهاید که آنها به گونهای مسائل را روایت کردهاند که «گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است»؟ ربط منطقی این استنتاج با طرح آن سؤال چیست؟
اگر براستی قصد سازندگان این مستند آن بود که چنین برداشتی را به ذهن مخاطبان متبادر سازند، آیا امکان نداشت در حالی که در مورد فعالیت آیتالله خامنهای برای انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 سکوت شده است، به انعکاس فعالیت آیتالله هاشمی رفسنجانی برای این منظور میپرداختند تا ایشان به عنوان عامل اصلی این ماجرا به اذهان متبادر گردد؟ آیا جنابعالی میتوانید حتی یک جمله و یا یک تصویر را در این مستند مبنی بر حمایت آیتالله هاشمی از آیتالله منتظری بیابید؟
5- و اما فارغ از آنچه در مستند روایت رهبری به نمایش درآمد، البته این طور نیست که اینجانب نظر خاصی راجع به آنچه در سال 64 در جریان انتخاب آیتالله منتظری گذشت، نداشته باشم. بر همین مبنا هم عرض میکنم که تلاش شما برای یافتن پاسخ این سؤال که «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟» از خلال مطالب مندرج در کتاب مشروح مذاکرات سال 64 مقرون به موفقیت نیست.
جنابعالی نوشتهاید: «(سازندگان مستند) میتوانستند با بررسی مشروح مذاکرات سال 64 جواب این سوال را جستجو کنند اما از این گزارش 592 صفحهای چیزی در این مستند نمیبینید! مشروح مذاکرات نشان میدهد آیتالله منتظری نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و در این جلسات تمجیدهای فوقالعادهای از جایگاه علمی، سیاسی و انقلابی او شده است.»
آنچه جنابعالی در این «پاسخ» فرمودهاید، توضیح واضحات است. یعنی معلوم است که آیتالله منتظری در آن هنگام نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و طبعا اگر این طور نبود، اصلا نام ایشان برای رهبری در این مجلس مطرح نمیشد. گره و سؤال اصلی در این ماجرا آن است که چرا علیرغم این که حضرت امام در آستانه انتخاب قطعی آیتالله منتظری به رهبری آینده در آبان ماه 64، نظر منفی خود را در این باره به آیتالله هاشمی رفسنجانی اعلام میدارد، باز هم آیتالله منتظری از سوی مجلس خبرگان انتخاب میشود؟
البته بنده به هیچوجه تمایل و اصراری برای ورود به این بحث ندارم اما اگر جنابعالی تمایل و اصرار داشته باشید، نظرات خود را بعد از مطالعه توضیحات جنابعالی در مورد «گره و سؤال اصلی»، به تفصیل در این باره بیان خواهم کرد.
ارادتمند: مسعود رضائی
8/12/1397
https://t.me/jafarshiralinia
پاسخ پژوهشگر مستند «روایت رهبری» به یادداشت
«مستندهایی که به نفع آیتالله خامنهای نیست»
بخش سوم
3-این نکته واضح است که با توجه به برکناری آیتالله منتظری در سال 68 و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، اتفاقا چنانچه در مستند روایت رهبری به توصیف و تشریح حمایت آیتالله خامنهای از انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 پرداخته میشد، بار تبلیغاتی بسیار مثبتی را برای ایشان در بر میداشت چراکه بخوبی نشان میداد آیتالله خامنهای هیچگاه چشمداشتی به این مسئولیت نداشت و تا آخرین روزها نیز آيتالله منتظري را به عنوان رهبر آينده به رسمیت میشناخت.
4- جنابعالی در بخشی از نقد خود با اشاره به نامه آیتالله منتظری به مجلس خبرگان در شهریور 64 و مخالفت با مطرح شدن نام خود برای رهبری آينده، فرمودهاید: «در این مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند. در ادامه مستندسازان این پرسش را مطرح میکنند: اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟ پرسشی که در ادامه مستند جوابی به آن داده نمیشود اما روایت به گونهایست که گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است.»
اولاً: در بررسی یک مستند، باید میان آنچه به صورت «نریشن یا گفتار متن» گفته میشود و مسئولیت آن برعهده سازندگان آن است با آنچه دیگران میگویند و مسئولیت آن برعهده خودشان است، تفکیک قائل شد و این همان کاری است که شما دقت کافی را در انجام آن نکردهاید. وقتی شما میفرمایید «در مستند گفته میشود پس از این نامه خیال امام راحت شده که خبرگان او را به رهبری انتخاب نمیکنند» خوانندگان مطلب شما این گونه برداشت میکنند که این مطلب در «نریشن» آمده و دیدگاه سازندگان مستند است اما در واقع این مطلب از زبان آیتالله هاشمی رفسنجانی بیان میشود و مسئولیت آن هم بر عهده خود ایشان است.
ثانیاً: جنابعالی چگونه از طرح این سؤال توسط سازندگان مستند، چنین نتیجه گرفتهاید که آنها به گونهای مسائل را روایت کردهاند که «گویا این انتخاب در آبان 64 دستپخت هاشمی بوده است»؟ ربط منطقی این استنتاج با طرح آن سؤال چیست؟
اگر براستی قصد سازندگان این مستند آن بود که چنین برداشتی را به ذهن مخاطبان متبادر سازند، آیا امکان نداشت در حالی که در مورد فعالیت آیتالله خامنهای برای انتخاب آیتالله منتظری در سال 64 سکوت شده است، به انعکاس فعالیت آیتالله هاشمی رفسنجانی برای این منظور میپرداختند تا ایشان به عنوان عامل اصلی این ماجرا به اذهان متبادر گردد؟ آیا جنابعالی میتوانید حتی یک جمله و یا یک تصویر را در این مستند مبنی بر حمایت آیتالله هاشمی از آیتالله منتظری بیابید؟
5- و اما فارغ از آنچه در مستند روایت رهبری به نمایش درآمد، البته این طور نیست که اینجانب نظر خاصی راجع به آنچه در سال 64 در جریان انتخاب آیتالله منتظری گذشت، نداشته باشم. بر همین مبنا هم عرض میکنم که تلاش شما برای یافتن پاسخ این سؤال که «اگر این نامه خاطر امام را آسوده کرده بود، چرا باز هم منتظری در جلسه خبرگان انتخاب شد؟» از خلال مطالب مندرج در کتاب مشروح مذاکرات سال 64 مقرون به موفقیت نیست.
جنابعالی نوشتهاید: «(سازندگان مستند) میتوانستند با بررسی مشروح مذاکرات سال 64 جواب این سوال را جستجو کنند اما از این گزارش 592 صفحهای چیزی در این مستند نمیبینید! مشروح مذاکرات نشان میدهد آیتالله منتظری نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و در این جلسات تمجیدهای فوقالعادهای از جایگاه علمی، سیاسی و انقلابی او شده است.»
آنچه جنابعالی در این «پاسخ» فرمودهاید، توضیح واضحات است. یعنی معلوم است که آیتالله منتظری در آن هنگام نزد اغلب اعضای خبرگان چهرهای درخشان بوده و طبعا اگر این طور نبود، اصلا نام ایشان برای رهبری در این مجلس مطرح نمیشد. گره و سؤال اصلی در این ماجرا آن است که چرا علیرغم این که حضرت امام در آستانه انتخاب قطعی آیتالله منتظری به رهبری آینده در آبان ماه 64، نظر منفی خود را در این باره به آیتالله هاشمی رفسنجانی اعلام میدارد، باز هم آیتالله منتظری از سوی مجلس خبرگان انتخاب میشود؟
البته بنده به هیچوجه تمایل و اصراری برای ورود به این بحث ندارم اما اگر جنابعالی تمایل و اصرار داشته باشید، نظرات خود را بعد از مطالعه توضیحات جنابعالی در مورد «گره و سؤال اصلی»، به تفصیل در این باره بیان خواهم کرد.
ارادتمند: مسعود رضائی
8/12/1397
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از خطر تحریف تاریخ جنگ
تا
توهم شناخت دربارهی دغدغهی خانوادهی شهدا
آنها كه باید پاسخگو باشند
چرا مدعیالعموم شدهاند؟
چهارشنبه ۷ دی ساعت ۱۴
دربارهی مسئلهی «تحریف» در تاریخ جنگ سخن خواهیم گفت؛
با حضور
دکتر حسین علایی
استاد محمد درودیان
جعفر شیرعلینیا
در خانهی کتاب به آدرس: خیابان انقلاب، پس از خیابان فلسطین، نرسیده به خیابان برادران مظفر، خانهی کتاب.
سردار حسین علایی از فرماندهان ارشد سپاه در سالهای جنگ و نویسندهی کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق» است.
سردار محمد درودیان از راویان دفتر سیاسی سپاه در زمان جنگ، از بنیانگذاران مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و نویسندهی آثار بسیاری در حوزهی تاریخ جنگ ایران و عراق است.
تا
توهم شناخت دربارهی دغدغهی خانوادهی شهدا
آنها كه باید پاسخگو باشند
چرا مدعیالعموم شدهاند؟
چهارشنبه ۷ دی ساعت ۱۴
دربارهی مسئلهی «تحریف» در تاریخ جنگ سخن خواهیم گفت؛
با حضور
دکتر حسین علایی
استاد محمد درودیان
جعفر شیرعلینیا
در خانهی کتاب به آدرس: خیابان انقلاب، پس از خیابان فلسطین، نرسیده به خیابان برادران مظفر، خانهی کتاب.
سردار حسین علایی از فرماندهان ارشد سپاه در سالهای جنگ و نویسندهی کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق» است.
سردار محمد درودیان از راویان دفتر سیاسی سپاه در زمان جنگ، از بنیانگذاران مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و نویسندهی آثار بسیاری در حوزهی تاریخ جنگ ایران و عراق است.
شایعهی بازداشت محسن رضایی و
ماموریت مهم خلخالی در آشفتهبازار پایان جنگ
7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه در 13 تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران بود. با آنکه تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخشهایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر میرسد بررسی فروپاشی جبههی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربهی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابلتامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیدههای آماری منتشرشده توسط ادارهکل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمینهایی را که با هزینههای بسیار گرفته بودیم یکبهیک و بهسرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینهی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آمادهی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبهی تلویزیونی داشته باشد که شایعهی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص222)
اصرار عراق بر ادامهی حملهها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانیها اوضاع را آشفتهتر کرد. دوم مرداد آیتالله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچیك از مقررات دستوپاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت كه هنوز آوازهی حكمهای قضاییاش از یادها نرفته بود؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفتهی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامهای را بپذیرند که یک سال از تصویبش میگذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخشهایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جایپاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیمگیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نمایندههای صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکرهکننده بود میگوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید میگوید آنجا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)
آیا ایرانیها نمیتوانستند نشانههای این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكستها ایران میتوانست با پذیرش قطعنامه چهرهای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصرهی بحران و شكست بود و چارهی دیگری نداشت فرصتهای مهمی را گرفت.
https://t.me/jafarshiralinia
ماموریت مهم خلخالی در آشفتهبازار پایان جنگ
7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه در 13 تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران بود. با آنکه تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخشهایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر میرسد بررسی فروپاشی جبههی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربهی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابلتامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیدههای آماری منتشرشده توسط ادارهکل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمینهایی را که با هزینههای بسیار گرفته بودیم یکبهیک و بهسرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینهی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آمادهی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبهی تلویزیونی داشته باشد که شایعهی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص222)
اصرار عراق بر ادامهی حملهها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانیها اوضاع را آشفتهتر کرد. دوم مرداد آیتالله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچیك از مقررات دستوپاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت كه هنوز آوازهی حكمهای قضاییاش از یادها نرفته بود؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفتهی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامهای را بپذیرند که یک سال از تصویبش میگذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخشهایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جایپاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیمگیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نمایندههای صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکرهکننده بود میگوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید میگوید آنجا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)
آیا ایرانیها نمیتوانستند نشانههای این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكستها ایران میتوانست با پذیرش قطعنامه چهرهای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصرهی بحران و شكست بود و چارهی دیگری نداشت فرصتهای مهمی را گرفت.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
اعتراض فرماندهان به دخالتِ سپاه در انتخابات
فرمانده سپاه در سال 75:
«نیروهای حزباللهی بهطور طبیعی باید حکومت در اختیارشان باشد»
29 اردیبهشت 1375 غلامحسین کرباسچی شهردار تهران به هاشمی رفسنجانی خبر داد تعدادی از فرماندهان سپاه به فرمانده کل سپاه نامهای «در اعتراض به دخالت سپاه در انتخابات نوشتهاند که باعث بدبینی بخش قابلتوجهی از مردم نسبت به سپاه شده است.»
امام همواره سپاه را از دخالت در مسایل سیاسی مانند انتخابات و رقابتهای جناحی منع کرده بود و بسیاری از فرماندهان هنوز به فرمان آیتالله خمینی پایبند بودند. روز هشتم اردیبهشت 75 هاشمی نوشته است: «سردار احمدلو از فرماندهان سپاه آمد. گزارشی از دخالت فرماندهان سپاه در انتخابات داد و اجازه میخواست که به خاطر این تخلف از فرمان امام، از سپاه استعفا بدهد؛ نصیحتش کردم که بماند.» و در همین روز: «شفیعی از وزارت اطلاعات آمد. گزارش وضع انتخابات و دخالتهای غیرقانونی سپاه و بسیج را داد.» حسن روحانی نیز یکی از معترضان بود که چندبار اعتراضش منعکس شده و هاشمی نوشته که روحانی: «انتقاد زیادی از دخالت سپاه در انتخابات دارد.»
از سوی دیگر در خاطرات این سال و سالهای قبل به حضور سپاه و وزارت اطلاعات در مسایل اقتصادی اشارههایی وجود دارد. در خاطرات روز هفتم فروردین 75 اشاره شده که پیمانکار ساخت یک سد، نیروی زمینی سپاه است. نیرویی با امکانات رزمی، پیمانکار یک پروژهی عمرانی شده و این ماموریت جدید نیازمند تغییراتی در ساختار و فعالیتهای آن است. در خاطرات هاشمی اشارههایی نیز به نارضایتی بخشهای اقتصادی دولت از دخالتهای وزارت اطلاعات شده است. در یادداشت روز نهم آبان 75 در تذکر جالبی به فلاحیان وزیر اطلاعات نوشته است: «در مورد ایجاد مزاحمت از سوی وزارت اطلاعات در موارد مسایل اقتصادی به منظور شرکت در سود تذکر دادم.»
هاشمی رفسنجانی با وارد کردن سپاه و وزارت اطلاعات به مسایل اقتصادی جایگاه این دو نهاد را از جایگاه نظامی و امنیتی به جایگاه جدیدی تبدیل کرده بود. میتوان تحقیق کرد که آیا این جایگاه جدید، این نهادها را وارد رقابتهای سیاسی و اقتصادی نمیکرد؟ در خاطرات هاشمی نشانهای از برخورد جدی با این مسایل دیده نمیشود و گویا به تذکرهای هرازگاه کفایت شده مثلا پنجم اردیبهشت 75 از گفتگویش با علی شمخانی دربارهی دخالت سپاه در انتخابات نوشته است: «گفتم به ضرر سپاه و انتخابات بود. او گفت باید با تمام شدن انتخابات، پروندهی این بخشهای تفرقهانگیز بسته شود.»
حقیقت این است که بستن این پروندهها، بدون حلشدنش دردی را دوا نمیکند و سالها بعد هاشمی رفسنجانی در گفتگویی که با او در سال 94 داشتم به تلخی از دخالت سپاه در انتخابات سال 84 یاد میکرد.
یک سال پس از تشکیل مجلس پنجم انتخابات ریاستجمهوری هفتم برگزار میشد که بحثهای آن نیز بهتدریج در سال 75 داغ میشد. هاشمی در یادداشت روز پنجم بهمن از گفتگویش با مهدی کروبی نوشته: «تصمیم گرفتهاند که آقای خاتمی خود را نامزد انتخابات ریاستجمهوری کند و از من خواست که کمک کنم تا آن شیوههای فشار و بهتان و استفاده از سپاه و صداوسیما که در انتخابات مجلس پیش آمد، تکرار نشود.»
مدتی قبلتر در آستانهی دور دوم انتخابات مجلس پنجم سردار رضایی فرمانده سپاه در جمع پاسداران لشکر27 محمد رسولالله(ص) گفته بود: «آقای هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور چندین بار نوشتند که کارخانجات به حزباللهیها واگذار شود و از این مصوبه یکونیم سال میگذرد اما عملا کاری صورت نگرفته» او از پاسدارها خواست برای دفاع از ارزشهای انقلاب در صحنه حاضر باشند: «نباید بنشینید و فقط توپ و تانک یاد بگیرید... امروز روزی است که لشکر حضرت رسول باید اولین عملیات سیاسی پرافتخار خودش را انجام دهد... لشکر حضرت رسول باید به میدان بیاید و به حزبالله رای بدهد.» فرمانده میگفت: «نیروهای حزباللهی بهطور طبیعی باید حکومت در اختیارشان باشد... خبر انتخابات تهران در تمام دنیا صدا میکند. شما باید با حضورتان در تهران واقعا ثابت کنید حزباللهیها تعدادشان چقدر است.» رضایی گفت در مرحلهی اول انتخابات وضع نیروهای سپاه چیز دیگری بود اما پس از سخنان رهبری در ابتدای سال در مشهد كه به صراحت از خطری اسم بردند «دیگر توجیه و بهانهای نداریم که بنشینیم و مثل گذشته عمل کنیم.»(کیهان، 29 فروردین 75)
اگر نهادهای نظامی و امنیتی در مسایل اقتصادی و سیاسی حضور پررنگی داشته باشند، تا چه حد علاقه دارند نیروهای همسو با آنها پستهای سیاسی و اقتصادی را در اختیار بگیرند و حتی اگر در انتخابات هم دخالت نکنند، در صورت روی کار آمدن جریان ناهمسو با آنها چه تنشهایی ممکن است برای كشور پیش بیاید؟
- یادداشتهای هاشمی از کتاب تازهمنتشرشدهی «سردار سازندگی» آمده است.
https://t.me/jafarshiralinia
فرمانده سپاه در سال 75:
«نیروهای حزباللهی بهطور طبیعی باید حکومت در اختیارشان باشد»
29 اردیبهشت 1375 غلامحسین کرباسچی شهردار تهران به هاشمی رفسنجانی خبر داد تعدادی از فرماندهان سپاه به فرمانده کل سپاه نامهای «در اعتراض به دخالت سپاه در انتخابات نوشتهاند که باعث بدبینی بخش قابلتوجهی از مردم نسبت به سپاه شده است.»
امام همواره سپاه را از دخالت در مسایل سیاسی مانند انتخابات و رقابتهای جناحی منع کرده بود و بسیاری از فرماندهان هنوز به فرمان آیتالله خمینی پایبند بودند. روز هشتم اردیبهشت 75 هاشمی نوشته است: «سردار احمدلو از فرماندهان سپاه آمد. گزارشی از دخالت فرماندهان سپاه در انتخابات داد و اجازه میخواست که به خاطر این تخلف از فرمان امام، از سپاه استعفا بدهد؛ نصیحتش کردم که بماند.» و در همین روز: «شفیعی از وزارت اطلاعات آمد. گزارش وضع انتخابات و دخالتهای غیرقانونی سپاه و بسیج را داد.» حسن روحانی نیز یکی از معترضان بود که چندبار اعتراضش منعکس شده و هاشمی نوشته که روحانی: «انتقاد زیادی از دخالت سپاه در انتخابات دارد.»
از سوی دیگر در خاطرات این سال و سالهای قبل به حضور سپاه و وزارت اطلاعات در مسایل اقتصادی اشارههایی وجود دارد. در خاطرات روز هفتم فروردین 75 اشاره شده که پیمانکار ساخت یک سد، نیروی زمینی سپاه است. نیرویی با امکانات رزمی، پیمانکار یک پروژهی عمرانی شده و این ماموریت جدید نیازمند تغییراتی در ساختار و فعالیتهای آن است. در خاطرات هاشمی اشارههایی نیز به نارضایتی بخشهای اقتصادی دولت از دخالتهای وزارت اطلاعات شده است. در یادداشت روز نهم آبان 75 در تذکر جالبی به فلاحیان وزیر اطلاعات نوشته است: «در مورد ایجاد مزاحمت از سوی وزارت اطلاعات در موارد مسایل اقتصادی به منظور شرکت در سود تذکر دادم.»
هاشمی رفسنجانی با وارد کردن سپاه و وزارت اطلاعات به مسایل اقتصادی جایگاه این دو نهاد را از جایگاه نظامی و امنیتی به جایگاه جدیدی تبدیل کرده بود. میتوان تحقیق کرد که آیا این جایگاه جدید، این نهادها را وارد رقابتهای سیاسی و اقتصادی نمیکرد؟ در خاطرات هاشمی نشانهای از برخورد جدی با این مسایل دیده نمیشود و گویا به تذکرهای هرازگاه کفایت شده مثلا پنجم اردیبهشت 75 از گفتگویش با علی شمخانی دربارهی دخالت سپاه در انتخابات نوشته است: «گفتم به ضرر سپاه و انتخابات بود. او گفت باید با تمام شدن انتخابات، پروندهی این بخشهای تفرقهانگیز بسته شود.»
حقیقت این است که بستن این پروندهها، بدون حلشدنش دردی را دوا نمیکند و سالها بعد هاشمی رفسنجانی در گفتگویی که با او در سال 94 داشتم به تلخی از دخالت سپاه در انتخابات سال 84 یاد میکرد.
یک سال پس از تشکیل مجلس پنجم انتخابات ریاستجمهوری هفتم برگزار میشد که بحثهای آن نیز بهتدریج در سال 75 داغ میشد. هاشمی در یادداشت روز پنجم بهمن از گفتگویش با مهدی کروبی نوشته: «تصمیم گرفتهاند که آقای خاتمی خود را نامزد انتخابات ریاستجمهوری کند و از من خواست که کمک کنم تا آن شیوههای فشار و بهتان و استفاده از سپاه و صداوسیما که در انتخابات مجلس پیش آمد، تکرار نشود.»
مدتی قبلتر در آستانهی دور دوم انتخابات مجلس پنجم سردار رضایی فرمانده سپاه در جمع پاسداران لشکر27 محمد رسولالله(ص) گفته بود: «آقای هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور چندین بار نوشتند که کارخانجات به حزباللهیها واگذار شود و از این مصوبه یکونیم سال میگذرد اما عملا کاری صورت نگرفته» او از پاسدارها خواست برای دفاع از ارزشهای انقلاب در صحنه حاضر باشند: «نباید بنشینید و فقط توپ و تانک یاد بگیرید... امروز روزی است که لشکر حضرت رسول باید اولین عملیات سیاسی پرافتخار خودش را انجام دهد... لشکر حضرت رسول باید به میدان بیاید و به حزبالله رای بدهد.» فرمانده میگفت: «نیروهای حزباللهی بهطور طبیعی باید حکومت در اختیارشان باشد... خبر انتخابات تهران در تمام دنیا صدا میکند. شما باید با حضورتان در تهران واقعا ثابت کنید حزباللهیها تعدادشان چقدر است.» رضایی گفت در مرحلهی اول انتخابات وضع نیروهای سپاه چیز دیگری بود اما پس از سخنان رهبری در ابتدای سال در مشهد كه به صراحت از خطری اسم بردند «دیگر توجیه و بهانهای نداریم که بنشینیم و مثل گذشته عمل کنیم.»(کیهان، 29 فروردین 75)
اگر نهادهای نظامی و امنیتی در مسایل اقتصادی و سیاسی حضور پررنگی داشته باشند، تا چه حد علاقه دارند نیروهای همسو با آنها پستهای سیاسی و اقتصادی را در اختیار بگیرند و حتی اگر در انتخابات هم دخالت نکنند، در صورت روی کار آمدن جریان ناهمسو با آنها چه تنشهایی ممکن است برای كشور پیش بیاید؟
- یادداشتهای هاشمی از کتاب تازهمنتشرشدهی «سردار سازندگی» آمده است.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
تجارت نفت و کالا در وزارت اطلاعات
دفاع محسن هاشمی از عملکرد پدر
«علی فلاحیان وزیر اطلاعات آمد. از کشف تجارتِ وزارت اطلاعات با عراق با نفت و کالا و توقیف شدن کشتیهایشان ناراحت است و از سپاه و دفتر رهبری که مساله را دامن میزنند شکایت دارد. برای حل مشکل استمداد کرد. در دبیرخانهی شورای امنیت ملی هم مطرح است. تذکراتی دادم بنا شد رسیدگی کنيم.» این روایت هاشمی رفسنجانی از گفتگویش با وزیر اطلاعات در 27 اردیبهشت 1373 است که نشانهای از حضور جدی وزارت اطلاعات بهعنوان یک نهاد امنیتی در مسایل اقتصادی است.
در یادداشت قبل به حضور نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد در دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی اشاره کردم که با واکنشهایی همراه بود ازجمله واکنش محسن هاشمی فرزند آیتالله و رئیس فعلی شورای شهر تهران. خبرگزاری ایرنا دربارهی این واکنش نوشته است: «محسن هاشمی، فرزند آیتالله هاشمی برای دفاع از پدر دست به قلم شد و در مقالهای که در روزنامهی سازندگی به چاپ رساند، پاسخ اتهامات شیرعلینیا را داد.»
من از دوستان رسانهای تقاضا میکنم در مسایل تاریخی از عبارتهایی مانند اتهام استفاده نکنند و اجازه دهند این روند نقد و تحقیق به دور از هیجانات سیاسی رشد کند.
یادداشت محسن هاشمی را میتوانید در این لینک بخوانید:
http://sazandeginews.com/News/4967
مهندس هاشمی به نکاتی اشاره کرده که به ماجرا ابعاد تازهای میدهد و جدا از قضاوت دربارهی آنها قابلتامل و نیازمند بررسی بیشتر است. او نوشته رئیسجمهور در «ساختار قانونی کشور اختیارات مشخص و محدودی دارد، نیروهای مسلح و دستگاه قضایی تحت فرمان و کنترل رئیسجمهور نیستند بنابراین رئیسجمهور، حال آیتالله هاشمیرفسنجانی باشد یا روسای جمهور قبل و بعد از ایشان، غیر از تذکر به نیروهای مسلح و مذاکره با مقام رهبری چه اهرم قانونی دیگری برای برخورد با تخلفات احتمالی نیروهای مسلح در اختیار دارند؟»
آیا بر اساس یادداشتِ مهندس هاشمی مسئولیت دخالت نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد و سیاست با رهبری است؟
محسن هاشمی تایید کرده که هاشمی رفسنجانی نیروهای مسلح را وارد کار عمراني کرده اما این کارِ او را مطابق با اصل 148 قانون اساسی میداند. اصل 148 به این موضوع مرتبط نیست و احتمالا مقصود او اصل 147 قانون اساسی است که در آن آمده است: «دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی، با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی ارتش آسیبی وارد نیاید.»
آیا نمونههایی مانند حضور وزارت اطلاعات در تجارت نفت و کالا با عراق را که در ابتدای این یادداشت اشاره کردم میتوان در قالب این اصل توجیه کرد؟ و آيا نمونههای فراوان دیگر از حضور سپاه در پروژههای کشور با این اصل قانون اساسی توجیهپذیر است؟ آیا استفاده از ارتش در مسایل اقتصادی همانند حضور سپاه است؟
نکتهی دیگری که شاید بتواند سرنخ مناسبی برای تحقیق دربارهی مقصود آیتالله از وارد کردن نیروهای نظامی و امنیتی به مسایل اقتصادی باشد جایی است که محسن هاشمی مینویسد «چه کسی میتواند انکار کند» که اگر از ظرفیت نیروهای نظامی در این مسایل استفاده نمیشد، «نیروهای مسلح در تقابل بیشتری با دولت قرار نمیگرفتند؟»
آیا آيتالله هاشمی برای کنترل و جلوگیری از مزاحمتهای سپاه و وزارت اطلاعات آنها را به مسایل اقتصادی وارد کرد؟
او همچنین از برکات حضور نیروهای مسلح در پروژههایی مانند سدسازی نوشته و آن را به جلوگیری از خسارتهای بیشتر سیل اخیر ربط داده است!
نمیشود خوبیهای یك دوره را به یك نفر نسبت داد و ضعفها را به دیگران و یا به عهدهی محدودیتها گذاشت. این شیوهی موضعگیری در ایران رایج است و خانوادهی آقای هاشمی نیز گاه از آن استفاده میکنند. بهعنوان نمونه با وجود مسئولیت مهم و سنگین هاشمی رفسنجانی در جنگ هشتساله، به یکباره توسط خانوادهي ايشان گفته میشود او فرمانده جنگ نبود، فرمانده صلح بود! اگر بناست بگوییم افتخار هاشمی پایان دادن به جنگ بود نمیتوان به سادگی از كنار این سوال گذشت كه اگر هاشمی تواناییِ پایان دادن به جنگ را داشت چرا این توانایی را بسیار دیر و در شرایط ضعف و شكست ایران بهكار گرفت و بسیار زودتر در حالی كه ایران موقعیت برتر را داشت به جنگ پایان نداد؟
وقتی از بزرگیِ افراد سخن میگوییم به همان نسبت مسئولیت آنها نیز بزرگتر میشود و باید بیشتر نقد شوند.
ميتوان گفت در وضعیت امروز جامعهی ما با تمام نقاط قوت و ضعفش، امام خمینی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی بیش از دیگران نقش داشتهاند و هوادارانِ هر کدام نمیتوانند نقاط قوت را به نام آنها ثبت کنند اما مسئولیت نقاط ضعف را از دوش آنها بردارند.
جعفر شیرعلینیا
@jafarshiralinia
دفاع محسن هاشمی از عملکرد پدر
«علی فلاحیان وزیر اطلاعات آمد. از کشف تجارتِ وزارت اطلاعات با عراق با نفت و کالا و توقیف شدن کشتیهایشان ناراحت است و از سپاه و دفتر رهبری که مساله را دامن میزنند شکایت دارد. برای حل مشکل استمداد کرد. در دبیرخانهی شورای امنیت ملی هم مطرح است. تذکراتی دادم بنا شد رسیدگی کنيم.» این روایت هاشمی رفسنجانی از گفتگویش با وزیر اطلاعات در 27 اردیبهشت 1373 است که نشانهای از حضور جدی وزارت اطلاعات بهعنوان یک نهاد امنیتی در مسایل اقتصادی است.
در یادداشت قبل به حضور نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد در دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی اشاره کردم که با واکنشهایی همراه بود ازجمله واکنش محسن هاشمی فرزند آیتالله و رئیس فعلی شورای شهر تهران. خبرگزاری ایرنا دربارهی این واکنش نوشته است: «محسن هاشمی، فرزند آیتالله هاشمی برای دفاع از پدر دست به قلم شد و در مقالهای که در روزنامهی سازندگی به چاپ رساند، پاسخ اتهامات شیرعلینیا را داد.»
من از دوستان رسانهای تقاضا میکنم در مسایل تاریخی از عبارتهایی مانند اتهام استفاده نکنند و اجازه دهند این روند نقد و تحقیق به دور از هیجانات سیاسی رشد کند.
یادداشت محسن هاشمی را میتوانید در این لینک بخوانید:
http://sazandeginews.com/News/4967
مهندس هاشمی به نکاتی اشاره کرده که به ماجرا ابعاد تازهای میدهد و جدا از قضاوت دربارهی آنها قابلتامل و نیازمند بررسی بیشتر است. او نوشته رئیسجمهور در «ساختار قانونی کشور اختیارات مشخص و محدودی دارد، نیروهای مسلح و دستگاه قضایی تحت فرمان و کنترل رئیسجمهور نیستند بنابراین رئیسجمهور، حال آیتالله هاشمیرفسنجانی باشد یا روسای جمهور قبل و بعد از ایشان، غیر از تذکر به نیروهای مسلح و مذاکره با مقام رهبری چه اهرم قانونی دیگری برای برخورد با تخلفات احتمالی نیروهای مسلح در اختیار دارند؟»
آیا بر اساس یادداشتِ مهندس هاشمی مسئولیت دخالت نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد و سیاست با رهبری است؟
محسن هاشمی تایید کرده که هاشمی رفسنجانی نیروهای مسلح را وارد کار عمراني کرده اما این کارِ او را مطابق با اصل 148 قانون اساسی میداند. اصل 148 به این موضوع مرتبط نیست و احتمالا مقصود او اصل 147 قانون اساسی است که در آن آمده است: «دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی، با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی ارتش آسیبی وارد نیاید.»
آیا نمونههایی مانند حضور وزارت اطلاعات در تجارت نفت و کالا با عراق را که در ابتدای این یادداشت اشاره کردم میتوان در قالب این اصل توجیه کرد؟ و آيا نمونههای فراوان دیگر از حضور سپاه در پروژههای کشور با این اصل قانون اساسی توجیهپذیر است؟ آیا استفاده از ارتش در مسایل اقتصادی همانند حضور سپاه است؟
نکتهی دیگری که شاید بتواند سرنخ مناسبی برای تحقیق دربارهی مقصود آیتالله از وارد کردن نیروهای نظامی و امنیتی به مسایل اقتصادی باشد جایی است که محسن هاشمی مینویسد «چه کسی میتواند انکار کند» که اگر از ظرفیت نیروهای نظامی در این مسایل استفاده نمیشد، «نیروهای مسلح در تقابل بیشتری با دولت قرار نمیگرفتند؟»
آیا آيتالله هاشمی برای کنترل و جلوگیری از مزاحمتهای سپاه و وزارت اطلاعات آنها را به مسایل اقتصادی وارد کرد؟
او همچنین از برکات حضور نیروهای مسلح در پروژههایی مانند سدسازی نوشته و آن را به جلوگیری از خسارتهای بیشتر سیل اخیر ربط داده است!
نمیشود خوبیهای یك دوره را به یك نفر نسبت داد و ضعفها را به دیگران و یا به عهدهی محدودیتها گذاشت. این شیوهی موضعگیری در ایران رایج است و خانوادهی آقای هاشمی نیز گاه از آن استفاده میکنند. بهعنوان نمونه با وجود مسئولیت مهم و سنگین هاشمی رفسنجانی در جنگ هشتساله، به یکباره توسط خانوادهي ايشان گفته میشود او فرمانده جنگ نبود، فرمانده صلح بود! اگر بناست بگوییم افتخار هاشمی پایان دادن به جنگ بود نمیتوان به سادگی از كنار این سوال گذشت كه اگر هاشمی تواناییِ پایان دادن به جنگ را داشت چرا این توانایی را بسیار دیر و در شرایط ضعف و شكست ایران بهكار گرفت و بسیار زودتر در حالی كه ایران موقعیت برتر را داشت به جنگ پایان نداد؟
وقتی از بزرگیِ افراد سخن میگوییم به همان نسبت مسئولیت آنها نیز بزرگتر میشود و باید بیشتر نقد شوند.
ميتوان گفت در وضعیت امروز جامعهی ما با تمام نقاط قوت و ضعفش، امام خمینی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی بیش از دیگران نقش داشتهاند و هوادارانِ هر کدام نمیتوانند نقاط قوت را به نام آنها ثبت کنند اما مسئولیت نقاط ضعف را از دوش آنها بردارند.
جعفر شیرعلینیا
@jafarshiralinia
نکاتی تکاندهنده از بلایی که ادبیات دفاع مقدس بر سرمان آورده است
جوانتر که بودم از جنگ نمیترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم میشود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده میشود؛ چون «واژهی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.»
بعدها که پرسشهای کودکیام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهیها، ویرانیها و تلخیهای جنگ آشنا شدم دریافتم «یکی از مشخصههای اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»
دیدم چگونه عملیاتهای پرتلفات و خسارتبار همچون پیروزیهای بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیبهای تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»
بعد که مطالعات تخصصی را در حوزهی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتابهای ادبیات وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم: «وظیفهی ادبیات ارائه و بیان حالتها و کیفیتهای عاطفی است... ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بیمعناست. ادبیات نمیخواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»
بهتدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناکترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفهها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیمآگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج میشود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات میتواند هرچیزی را که معقول مینموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به گونهای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»
ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمندههای عزیزِ ایرانی در خلیجفارس با آمریکاییها در سالهای پایانی جنگ را روایت میکرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیاتهای تلافیجویانهی آمریکاییها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمیگفت.
از برخی کاستیها و اشتباهات عجیب در سالهای جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست میدهد اما آثار ادبی برخی آرزوهای دستنیافته را دستیافته نشان میدهند و «سرخوردگیهای حاصل از تجربههای عینی تاریخی» را از میان میبرد و «با بیحس کردن عصبهای آگاهی به تسکین درد کمک میکند.» و غلبهی شناخت ادبی بهتدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه دربارهی جنبههای متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود میکند یا ناموجه و ناممکن جلوه میدهد.»
اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوالهایی میرسند که پاسخهایی سخت دارند پس «هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند» و توسعهی این ادبیات با هدف تاثیرِ بیشتر گذاشتن بر مخاطب بهتدریج بیشتر از واقعیتِ رویداد فاصله میگیرد و به سمت تولید گزارههای «شبهاسطورهای میرود.» و مهمتر از همه اینکه «آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیههای سیاسی، وظیفهی توجیه اهداف و برنامههای نظام حاکم یا جریانهای سیاسی را بر عهده میگیرند. چندان که گویی اسبِ سواری سیاست را زین میکنند.»
آنچه موضوع را جدیتر میکند حمایتهای فراوان از ادبیات خاص و محدودیت فراوان برای روایتهای ضدجنگ است و اینجاست که نهادهای پشتیبان ادبیات دفاع مقدس نقش مهمی به عهده میگیرند و ادبیات دفاع مقدس با گزینشِ بخشهایی از آنچه اتفاق افتاده است جنگ را روایت میکند و نتیجه «گزینش و برجستهسازی برخی ابعاد و زوایا و بهحاشیهرانی(از دید دور داشتن و انگاشتن) و حذف ابعاد و زوایای دیگر است.» این گزینش نشاندهندهی موضع نهادهای پشتیبانِ تولید آنهاست.
حالا این روزها کاملا از جنگ میترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگیهاست که شاید هیچگاه فرصت بازسازیاش فراهم نشود اما میدانم که هنوز بسیاری از دریچهی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را میفهمند و مشتاق جنگند.
- علیرضا کمری پژوهشگر چیرهدستِ حوزهی خاطرات و ادبیات جنگ مقالهای در کتاب «پویهی پایداری» منتشر کرده است. او در این مقاله با عنوان «درآمدی بر نقد معرفتشناختی ادبیات جنگ / ادبیات دفاع مقدس» به نکات بسیار مهمی پرداخته و جملههایی را که در متن بالا در گیومه قرار دادهام جملههایی از این مقاله است.
https://t.me/jafarshiralinia
جوانتر که بودم از جنگ نمیترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم میشود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده میشود؛ چون «واژهی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.»
بعدها که پرسشهای کودکیام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهیها، ویرانیها و تلخیهای جنگ آشنا شدم دریافتم «یکی از مشخصههای اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»
دیدم چگونه عملیاتهای پرتلفات و خسارتبار همچون پیروزیهای بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیبهای تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»
بعد که مطالعات تخصصی را در حوزهی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتابهای ادبیات وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم: «وظیفهی ادبیات ارائه و بیان حالتها و کیفیتهای عاطفی است... ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بیمعناست. ادبیات نمیخواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»
بهتدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناکترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفهها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیمآگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج میشود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات میتواند هرچیزی را که معقول مینموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به گونهای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»
ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمندههای عزیزِ ایرانی در خلیجفارس با آمریکاییها در سالهای پایانی جنگ را روایت میکرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیاتهای تلافیجویانهی آمریکاییها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمیگفت.
از برخی کاستیها و اشتباهات عجیب در سالهای جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست میدهد اما آثار ادبی برخی آرزوهای دستنیافته را دستیافته نشان میدهند و «سرخوردگیهای حاصل از تجربههای عینی تاریخی» را از میان میبرد و «با بیحس کردن عصبهای آگاهی به تسکین درد کمک میکند.» و غلبهی شناخت ادبی بهتدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه دربارهی جنبههای متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود میکند یا ناموجه و ناممکن جلوه میدهد.»
اگر افراد به اشتباهات زمان جنگ پی ببرند به سوالهایی میرسند که پاسخهایی سخت دارند پس «هر نظام فرهنگی برای حفظ بقا و گسترش خود نیاز دارد ادبیات خاص خود را پدید آورد و منتشر کند» و توسعهی این ادبیات با هدف تاثیرِ بیشتر گذاشتن بر مخاطب بهتدریج بیشتر از واقعیتِ رویداد فاصله میگیرد و به سمت تولید گزارههای «شبهاسطورهای میرود.» و مهمتر از همه اینکه «آثار ادبی هنری همچون مانیفست یا بیانیههای سیاسی، وظیفهی توجیه اهداف و برنامههای نظام حاکم یا جریانهای سیاسی را بر عهده میگیرند. چندان که گویی اسبِ سواری سیاست را زین میکنند.»
آنچه موضوع را جدیتر میکند حمایتهای فراوان از ادبیات خاص و محدودیت فراوان برای روایتهای ضدجنگ است و اینجاست که نهادهای پشتیبان ادبیات دفاع مقدس نقش مهمی به عهده میگیرند و ادبیات دفاع مقدس با گزینشِ بخشهایی از آنچه اتفاق افتاده است جنگ را روایت میکند و نتیجه «گزینش و برجستهسازی برخی ابعاد و زوایا و بهحاشیهرانی(از دید دور داشتن و انگاشتن) و حذف ابعاد و زوایای دیگر است.» این گزینش نشاندهندهی موضع نهادهای پشتیبانِ تولید آنهاست.
حالا این روزها کاملا از جنگ میترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگیهاست که شاید هیچگاه فرصت بازسازیاش فراهم نشود اما میدانم که هنوز بسیاری از دریچهی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را میفهمند و مشتاق جنگند.
- علیرضا کمری پژوهشگر چیرهدستِ حوزهی خاطرات و ادبیات جنگ مقالهای در کتاب «پویهی پایداری» منتشر کرده است. او در این مقاله با عنوان «درآمدی بر نقد معرفتشناختی ادبیات جنگ / ادبیات دفاع مقدس» به نکات بسیار مهمی پرداخته و جملههایی را که در متن بالا در گیومه قرار دادهام جملههایی از این مقاله است.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
آیا مردم موافق ادامهی جنگ بودند؟
دهم خرداد 1364 هاشمی رفسنجانی با اشاره به زمزمههایی دربارهی خستگی مردم از ادامهی جنگ، گفت که در مشورت با نخستوزیر و رئیسجمهور تصمیم گرفتهاند «برای اینکه هم خودمان را بشناسیم، هم دیگران ما را بشناسند، اعلام میکنیم: آنهایی که در سراسر این کشور، زیر این آسمان، موافقند که جنگ تا پیروزی و رفع فتنه ادامه پیدا کند» در مراسمی شرکت کنند و «نظرات خودشان را با پلاکاردهایی که با خودشان میآورند به دنیا اعلام کنند.» (روزنامهی جمهوری اسلامی، 11 خرداد، ص8)
هاشمی نگفت مردمی که مخالف ادامهی جنگ هستند چگونه نظرات خود را اعلام کنند.
در روزهای بعد قرار شد این مراسم، راهپیماییِ روز قدسِ 24 خرداد 64 باشد.
نهضت آزادی مخالف ادامهی جنگ بود و بیانیههایی در اینباره داشت که در رسانههای خارجی منتشر میشدند. نهضت دربارهی این دعوت، بیانیه داد و نوشت: «با استفاده از نهادهای دولتی، تظاهرات پرشکوهی در تایید کودتای 28 مرداد و انقلاب سفید و تاجگذاری هم امکانپذیر بوده است. برای تشخیص ارادهی ملی باید به رفراندوم گردن گذاشت و یا به مخالفین اجازهی راهپیمایی داد.»(نشریهی جبههی ملیون ایران، ش 83)
با وجود تهدیدهای حکومت عراق برای بمباران بیسابقه در روز قدس، جمعه 24 خرداد 64 راهپیمایی روز قدس با شعارهايي در حمایت از ادامهی جنگ برگزار شد. هاشمی نوشته است فرزندان او نیز در راهپیمایی شرکت کردند و یاسرشان کفنپوش آمده بود. او در مراسم سخنان پرشوری گفت: «هدف بزرگی که شما دنبال میکنید بهای گزافی دارد که باید بهای آن پرداخته شود.»(روزشمار جنگ سپاه، ج 37، ص 788)
آیا مردمی که در حمایت از ادامهی جنگ به خیابانها آمده بودند از بهایی که جنگ به کشور تحمیل میکرد باخبر بودند؟ آیا میتوان نظر آنها را نظر تمام مردم ایران دانست؟ معمولا در این مواقع آمارهای متناقضی از جمعیت ارائه میشود. هاشمی در خاطراتش نوشته که خبرنگاران داخلی مدعیاند 5 میلیون نفر در راهپیمایی تهران شرکت کردهاند.(امید و دلواپسی، ص114)
تبلیغات زیادی انجام شد که مردم موافق ادامهی جنگ هستند و روزنامهها از تظاهرات 5 میلیونی در تهران نوشتند. نهضت آزادی در یادداشتی نوشت اگر مسیر راهپیمایی را حداکثر 25 کیلومتر با متوسط عرض 15 متر در نظر بگیریم و تجمع نسبی دو نفر در متر مربع، تعداد کل جمعیت راهپیمایان 750 هزار نفر و حداکثر یک میلیون نفر تخمین زده میشود.(خط سازش، ص 435)
حال پس از سالها در کتاب تازهمنتشرشدهی «بازخوانی جنگ تحمیلی» نوشتهی عبدالحسین مفید از فرماندهان ارشد ارتش در زمان جنگ و مدیر وقتِ اطلاعات نیروی زمینی ارتش یک آمار جالب منتشر شده است. در صفحهی 143 کتاب میخوانیم كه با توجه به تهديدِ بمباران شهرها، از شب قبل از این راهپیمایی «تخلیهی شهرها و خروج مردم شروع شد، بهطوریکه تا ساعت 22 مورخ 23 خرداد 64، در مجموع تعداد 1058500 خودرو از تهران خارج شدند؛ از محور کرج 450 هزار، از محور قم 7500، از محور هراز 500 هزار، از محور ساوه 44 هزار، از محور ورامین 27 هزار و از محور گرمسار 30 هزار خودرو»
اگر در هر خودرو چند سرنشین بوده باشد، اين آمار رقمی چندمیلیونی را از خروج مردم تهران تا ساعت 10 شب نشان میدهد.
چند سال بعد در بهار 1367، بهایی که هاشمی میگفت مردم باید بپردازند چنان سنگین شده بود که غیرقابلپرداختن بود. هاشمی به نتیجه رسیده بود ادامهی جنگ ممکن است ایران را به مرز نابودی بکشاند. اینبار شاید دیگر نیازی به اعلام نظر مردم هم نبود. ایران روی دور شکست بود. ستادی تشکیل شد تا راهپیماییِ بیعت با امام را در حمایت از جنگ برگزار کنند. اما اینبار هاشمی در رایزنی با بیت امام لغوِ راهپیمایی را پیگیری کرد. لغو این راهپیمایی بازتاب زیادی داشت. رادیو بیبیسی در تفسیری تحلیل کرد که «هدف از این تظاهرات، ابراز موافقت با ادامهی جنگ بود. البته ادامهی جنگ، خط مشی جمهوری اسلامی است، اما اخیراً به نحوی روزافزون با این خط مشی، مقابلههایی صورت گرفته است. گزارش شده است که در اصفهان میان پاسداران و آوارگان جنگی درگیریهای خشونتآمیزی روی داده است. گروه کوچک لیبرال به نام نهضت آزادی به رهبری مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر اسبق جمهوری اسلامی، بار دیگر خواستار صلح شده است. همچنین در میان بعضی از روحانیون طراز اول، نشانههای نارضایتی از ادامهی جنگ آشکار شده است.»(پایان دفاع، آغاز بازسازی، ص 135 و 136)
بعد از لغو مراسم توسط امام، ستاد برگزاری نزد هاشمی آمدند؛ «آنها را توجیه کردم که اقدام امام بهجا بود، چون در اطلاعیهها جنبهی عمومی به راهپیمایی داده شده بود و تبلیغات لازم نشده بود. جمعیت زیادی شرکت نمیکرد و برداشت میشد که مردم [از جنگ] خسته شدهاند.»
بهراستی نظر مردم دربارهی سیاستهای کلان کشور را از چه طریقی میتوان دریافت؟
https://t.me/jafarshiralinia
دهم خرداد 1364 هاشمی رفسنجانی با اشاره به زمزمههایی دربارهی خستگی مردم از ادامهی جنگ، گفت که در مشورت با نخستوزیر و رئیسجمهور تصمیم گرفتهاند «برای اینکه هم خودمان را بشناسیم، هم دیگران ما را بشناسند، اعلام میکنیم: آنهایی که در سراسر این کشور، زیر این آسمان، موافقند که جنگ تا پیروزی و رفع فتنه ادامه پیدا کند» در مراسمی شرکت کنند و «نظرات خودشان را با پلاکاردهایی که با خودشان میآورند به دنیا اعلام کنند.» (روزنامهی جمهوری اسلامی، 11 خرداد، ص8)
هاشمی نگفت مردمی که مخالف ادامهی جنگ هستند چگونه نظرات خود را اعلام کنند.
در روزهای بعد قرار شد این مراسم، راهپیماییِ روز قدسِ 24 خرداد 64 باشد.
نهضت آزادی مخالف ادامهی جنگ بود و بیانیههایی در اینباره داشت که در رسانههای خارجی منتشر میشدند. نهضت دربارهی این دعوت، بیانیه داد و نوشت: «با استفاده از نهادهای دولتی، تظاهرات پرشکوهی در تایید کودتای 28 مرداد و انقلاب سفید و تاجگذاری هم امکانپذیر بوده است. برای تشخیص ارادهی ملی باید به رفراندوم گردن گذاشت و یا به مخالفین اجازهی راهپیمایی داد.»(نشریهی جبههی ملیون ایران، ش 83)
با وجود تهدیدهای حکومت عراق برای بمباران بیسابقه در روز قدس، جمعه 24 خرداد 64 راهپیمایی روز قدس با شعارهايي در حمایت از ادامهی جنگ برگزار شد. هاشمی نوشته است فرزندان او نیز در راهپیمایی شرکت کردند و یاسرشان کفنپوش آمده بود. او در مراسم سخنان پرشوری گفت: «هدف بزرگی که شما دنبال میکنید بهای گزافی دارد که باید بهای آن پرداخته شود.»(روزشمار جنگ سپاه، ج 37، ص 788)
آیا مردمی که در حمایت از ادامهی جنگ به خیابانها آمده بودند از بهایی که جنگ به کشور تحمیل میکرد باخبر بودند؟ آیا میتوان نظر آنها را نظر تمام مردم ایران دانست؟ معمولا در این مواقع آمارهای متناقضی از جمعیت ارائه میشود. هاشمی در خاطراتش نوشته که خبرنگاران داخلی مدعیاند 5 میلیون نفر در راهپیمایی تهران شرکت کردهاند.(امید و دلواپسی، ص114)
تبلیغات زیادی انجام شد که مردم موافق ادامهی جنگ هستند و روزنامهها از تظاهرات 5 میلیونی در تهران نوشتند. نهضت آزادی در یادداشتی نوشت اگر مسیر راهپیمایی را حداکثر 25 کیلومتر با متوسط عرض 15 متر در نظر بگیریم و تجمع نسبی دو نفر در متر مربع، تعداد کل جمعیت راهپیمایان 750 هزار نفر و حداکثر یک میلیون نفر تخمین زده میشود.(خط سازش، ص 435)
حال پس از سالها در کتاب تازهمنتشرشدهی «بازخوانی جنگ تحمیلی» نوشتهی عبدالحسین مفید از فرماندهان ارشد ارتش در زمان جنگ و مدیر وقتِ اطلاعات نیروی زمینی ارتش یک آمار جالب منتشر شده است. در صفحهی 143 کتاب میخوانیم كه با توجه به تهديدِ بمباران شهرها، از شب قبل از این راهپیمایی «تخلیهی شهرها و خروج مردم شروع شد، بهطوریکه تا ساعت 22 مورخ 23 خرداد 64، در مجموع تعداد 1058500 خودرو از تهران خارج شدند؛ از محور کرج 450 هزار، از محور قم 7500، از محور هراز 500 هزار، از محور ساوه 44 هزار، از محور ورامین 27 هزار و از محور گرمسار 30 هزار خودرو»
اگر در هر خودرو چند سرنشین بوده باشد، اين آمار رقمی چندمیلیونی را از خروج مردم تهران تا ساعت 10 شب نشان میدهد.
چند سال بعد در بهار 1367، بهایی که هاشمی میگفت مردم باید بپردازند چنان سنگین شده بود که غیرقابلپرداختن بود. هاشمی به نتیجه رسیده بود ادامهی جنگ ممکن است ایران را به مرز نابودی بکشاند. اینبار شاید دیگر نیازی به اعلام نظر مردم هم نبود. ایران روی دور شکست بود. ستادی تشکیل شد تا راهپیماییِ بیعت با امام را در حمایت از جنگ برگزار کنند. اما اینبار هاشمی در رایزنی با بیت امام لغوِ راهپیمایی را پیگیری کرد. لغو این راهپیمایی بازتاب زیادی داشت. رادیو بیبیسی در تفسیری تحلیل کرد که «هدف از این تظاهرات، ابراز موافقت با ادامهی جنگ بود. البته ادامهی جنگ، خط مشی جمهوری اسلامی است، اما اخیراً به نحوی روزافزون با این خط مشی، مقابلههایی صورت گرفته است. گزارش شده است که در اصفهان میان پاسداران و آوارگان جنگی درگیریهای خشونتآمیزی روی داده است. گروه کوچک لیبرال به نام نهضت آزادی به رهبری مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر اسبق جمهوری اسلامی، بار دیگر خواستار صلح شده است. همچنین در میان بعضی از روحانیون طراز اول، نشانههای نارضایتی از ادامهی جنگ آشکار شده است.»(پایان دفاع، آغاز بازسازی، ص 135 و 136)
بعد از لغو مراسم توسط امام، ستاد برگزاری نزد هاشمی آمدند؛ «آنها را توجیه کردم که اقدام امام بهجا بود، چون در اطلاعیهها جنبهی عمومی به راهپیمایی داده شده بود و تبلیغات لازم نشده بود. جمعیت زیادی شرکت نمیکرد و برداشت میشد که مردم [از جنگ] خسته شدهاند.»
بهراستی نظر مردم دربارهی سیاستهای کلان کشور را از چه طریقی میتوان دریافت؟
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ضعف فرماندهی کل در جنگ
صیاد شیرازی پس از شکستِ عملیات قادر ناراحت بود؛ «بهشدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان میکرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص345 به نقل از یادداشتهای روزانهی غلامرضا صالحی، از فرماندهان لشکر 27 سپاه.)
همدلی سپاه و ارتش در پیروزیهای بزرگِ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت؛ اما بهتدریج با شکستها، اختلافها هم تشدید شد.
صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی میگوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید كه وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول میكنیم و میرویم... ما گفتیم اصلا این حرفْ حرفِ بیخودی و بیربطی است.» (گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص57)
اختلاف که بیشتر شد هاشمی برای عملیات بدر(اسفند 63) فرماندهی عملیات را به رضایی داد؛ «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد كه هیچکسی این را نفهمد.»(سطرهای ناخوانده، ص77) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
هاشمی اینبار(سال64) از طرحهای صیاد استقبال کرد. رضایی میگوید صیاد گفت 5روزه جنگ را تمام میکند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ كرد. ما هم كه شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست... ما یك نفر را معرفی میكنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی كه گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام میكنم، عمل كند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر میگوید: «برادران ارتش علاوه بر مشكلات بالا وقت زیادی را هم تلف كردند»(گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص44 تا 46)
حالا از طرفی صیاد به تنهاگذاشتهشدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او میدانستند. گویا بدبینیها به بدنهی نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید از فرماندهان ارتش در خاطراتش به یک گردهمایی دوروزه در پاییز 64 با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی مشکلات ارتش در جنگ اشاره کرده است. از نتایج این گردهمایی این بود که در ارتش«پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف، ماموریت و تهیهی طرح و اجرا» وجود دارد.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص159)
وقتی بدنه دچار ابهام باشند و اختلافها ریشهدار، توصیههای اخلاقی مشکلی را حل نمیکند همانگونه که توصیههای امام، آقای هاشمی و سایر مسئولان اختلافها را حل نکرد. هاشمی در خاطراتش مشکل جنگ را نظرات دوگانهی ارتش و سپاه معرفی میکند هرچند میگوید هر دو طرف حسن نیت دارند و آمادهی شهادتند؛ اما مفید معتقد است او نمیخواهد واقعیت را بیان کند و «مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قواست که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست.» و هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل نمیتوانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه میشود، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص152)
فرماندهان ارتش سعی کردند روسای دو قوهی دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیسجمهور خامنهای در آذر 64 برگزار شد، برخی مشکلات مطرح شد. آنها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که آقای خامنهای گفت: «اینجا جای این حرفها نیست. همه هستند. بهتر است در جلسهی خصوصیتری عنوان کنید.» فردای آن روز موسوی اردبیلی رئیس قوهی قضاییه به سمینار آمد و واکنشش این بود که: «معلم تقصیر را به گردن شاگرد میاندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید»(همان، ص162)
ایران محدودیتها و مشکلات فراوانی داشت و مسئولان باید زودتر درمییافتند با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی، جنگ از راه نظامی به نتیجه نخواهد رسید و برای پایانش باید چارهای دیگر اندیشید. در این شرایط اصرار بر ادامهی جنگ تنها به اختلافات بیشتر دامن میزند و حتی تغییر در راس نیروها مشکلی را حل نمیکند؛ همانگونه که با استعفا و رفتن صیاد در سال 65 اختلافها حل نشد.
فرمانده سپاه گمان میکرد با امکانات ارتش میتواند به پیروزیهای بزرگ برسد. هاشمی در 14اردیبهشت66 نوشته است: «آقای محسن رضایی بعد از ملاقات امام آمد... پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجهی امیری ارتش بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همهچیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشیها برخورد کند.»(دفاع و سیاست، ص94) اما فرمانده سپاه در آخرین ماههای جنگ به برآورد واقعیتری رسید و نامهای نوشت که در آن درخواستهایی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود که در مقدورات کشور نیز نبود.
دوگانگی، تشکیلات موازی، نگاه کدخدامنشانه برای حل اختلافها و کمتوجهی به مشکلات، در هنگامهی نبرد میتواند کار را به جاهای سخت بکشاند.
https://t.me/jafarshiralinia
صیاد شیرازی پس از شکستِ عملیات قادر ناراحت بود؛ «بهشدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان میکرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص345 به نقل از یادداشتهای روزانهی غلامرضا صالحی، از فرماندهان لشکر 27 سپاه.)
همدلی سپاه و ارتش در پیروزیهای بزرگِ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت؛ اما بهتدریج با شکستها، اختلافها هم تشدید شد.
صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی میگوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید كه وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول میكنیم و میرویم... ما گفتیم اصلا این حرفْ حرفِ بیخودی و بیربطی است.» (گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص57)
اختلاف که بیشتر شد هاشمی برای عملیات بدر(اسفند 63) فرماندهی عملیات را به رضایی داد؛ «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد كه هیچکسی این را نفهمد.»(سطرهای ناخوانده، ص77) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
هاشمی اینبار(سال64) از طرحهای صیاد استقبال کرد. رضایی میگوید صیاد گفت 5روزه جنگ را تمام میکند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ كرد. ما هم كه شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست... ما یك نفر را معرفی میكنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی كه گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام میكنم، عمل كند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر میگوید: «برادران ارتش علاوه بر مشكلات بالا وقت زیادی را هم تلف كردند»(گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص44 تا 46)
حالا از طرفی صیاد به تنهاگذاشتهشدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او میدانستند. گویا بدبینیها به بدنهی نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید از فرماندهان ارتش در خاطراتش به یک گردهمایی دوروزه در پاییز 64 با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی مشکلات ارتش در جنگ اشاره کرده است. از نتایج این گردهمایی این بود که در ارتش«پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف، ماموریت و تهیهی طرح و اجرا» وجود دارد.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص159)
وقتی بدنه دچار ابهام باشند و اختلافها ریشهدار، توصیههای اخلاقی مشکلی را حل نمیکند همانگونه که توصیههای امام، آقای هاشمی و سایر مسئولان اختلافها را حل نکرد. هاشمی در خاطراتش مشکل جنگ را نظرات دوگانهی ارتش و سپاه معرفی میکند هرچند میگوید هر دو طرف حسن نیت دارند و آمادهی شهادتند؛ اما مفید معتقد است او نمیخواهد واقعیت را بیان کند و «مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قواست که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست.» و هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل نمیتوانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه میشود، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص152)
فرماندهان ارتش سعی کردند روسای دو قوهی دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیسجمهور خامنهای در آذر 64 برگزار شد، برخی مشکلات مطرح شد. آنها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که آقای خامنهای گفت: «اینجا جای این حرفها نیست. همه هستند. بهتر است در جلسهی خصوصیتری عنوان کنید.» فردای آن روز موسوی اردبیلی رئیس قوهی قضاییه به سمینار آمد و واکنشش این بود که: «معلم تقصیر را به گردن شاگرد میاندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید»(همان، ص162)
ایران محدودیتها و مشکلات فراوانی داشت و مسئولان باید زودتر درمییافتند با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی، جنگ از راه نظامی به نتیجه نخواهد رسید و برای پایانش باید چارهای دیگر اندیشید. در این شرایط اصرار بر ادامهی جنگ تنها به اختلافات بیشتر دامن میزند و حتی تغییر در راس نیروها مشکلی را حل نمیکند؛ همانگونه که با استعفا و رفتن صیاد در سال 65 اختلافها حل نشد.
فرمانده سپاه گمان میکرد با امکانات ارتش میتواند به پیروزیهای بزرگ برسد. هاشمی در 14اردیبهشت66 نوشته است: «آقای محسن رضایی بعد از ملاقات امام آمد... پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجهی امیری ارتش بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همهچیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشیها برخورد کند.»(دفاع و سیاست، ص94) اما فرمانده سپاه در آخرین ماههای جنگ به برآورد واقعیتری رسید و نامهای نوشت که در آن درخواستهایی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود که در مقدورات کشور نیز نبود.
دوگانگی، تشکیلات موازی، نگاه کدخدامنشانه برای حل اختلافها و کمتوجهی به مشکلات، در هنگامهی نبرد میتواند کار را به جاهای سخت بکشاند.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
از آمار تکاندهندهی شهدای نوجوان و جوان
تا
نشانِ شیرازه برای كتاب تاریخ جنگ
91918 نفر از شهدای ایران، نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ یعنی بیش از 42 درصد از شهدا که بر اساس آمار ارایهشدهی بنیاد شهید در سال 1380، 217489 نفر بودهاند. اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. رقم 36898 دانشآموز شهید نیز تکاندهنده است.
این یكی از صدها آماری است كه در كتاب «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» منتشر کردهایم؛ کتابی که جزییات پرفراز و فرود جنگ هشتسالهی ایران و عراق را روایت کرده و اطلاعات فراوانی از روند مدیریت جنگ، اختلافات ارتش و سپاه، شرح عملیاتهای موفق و یا شکستخوردهی طرفین و نقش کشورهای خارجی دارد همراه با نگاهی به مسائل سیاسی و اقتصادی. در کنار این اطلاعات و آمارها تصاویر و نقشههای فراوانی هم استفاده شده که تکمیلکنندهی روایت جنگ است. میتوان ادعا کرد در هیچ کتاب دیگری نمیتوانید تمام اینها را در کنار هم ببینید. همچنین کتابی است که بر خلاف آثار دیگر از این دست، نویسنده و گروه تحقیقش از عزیزان ارتش و سپاه نیستند و سعی كردهاند نگاهی مستقل را در پیش گیرند.
این کتاب در سال 93 جایزهی ویژهی مرجعنگاری «كتاب سال دفاع مقدس» را گرفت. مدتی بعد و از سال 1394 تحریمی سخت آثار ما را گرفتار کرد. هنوز هم خیلیها با تعجب میپرسند چرا کتابهای زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله بهشتی و یا حتی آیتالله خامنهای را نمیتوان در کتابخانههای عمومی کشور پیدا کرد؟!
در کنار سختیهای این سالها همواره غمی همراهم بود و میاندیشیدم که شاید در این ایام همكاران هنرمندم چوب همراهیام را خورده و نتوانستهاند به جوایزی كه حقشان بود دست پیدا کنند و زحمت و هنر بینظیرشان موردتوجه قرار نگرفته است.
حالا پس از چند سالِ سخت خبری خوش از راه رسید. دیروز کتاب تاریخ جنگ برگزیدهی نشان شیرازه شد كه معتبرترین جایزهی هنری مرتبط با كتاب است. سلمان رئیسعبداللهی مدیر هنری، سعید فرجی از اعضای تیم هنری و انتشارات سایان به عنوان ناشر برگزیده، برای مدیریت هنرمندانهشان در خلق این كتاب منتخب جشنواره شدند.
با وجود سختیها و تلخیهای فراوانِ این سالها خدای را سپاس که هنوز هرچند به سختی سرپا هستیم و در آیندهای نزدیک با چند اثر ویژه با مخاطبان خواهیم بود. کتاب تاریخ جنگ هماکنون در انتظار چاپ هشتم است، چاپهای قبل تمام شده اما شاید بتوانید در برخی کتابفروشیها نسخهای از آن را پیدا كنید.
https://t.me/jafarshiralinia
تا
نشانِ شیرازه برای كتاب تاریخ جنگ
91918 نفر از شهدای ایران، نوجوانان بین 16 تا 20 سال بودند؛ یعنی بیش از 42 درصد از شهدا که بر اساس آمار ارایهشدهی بنیاد شهید در سال 1380، 217489 نفر بودهاند. اگر رقم 63441 نفریِ جوانان شهید که سن 21 تا 25 سال داشتند را به آمار شهدای نوجوان اضافه کنیم حدود 72 درصد از شهدای ایران را نوجوانان و جوانانِ بین 16 تا 25 سال تشکیل میدهند. رقم 36898 دانشآموز شهید نیز تکاندهنده است.
این یكی از صدها آماری است كه در كتاب «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» منتشر کردهایم؛ کتابی که جزییات پرفراز و فرود جنگ هشتسالهی ایران و عراق را روایت کرده و اطلاعات فراوانی از روند مدیریت جنگ، اختلافات ارتش و سپاه، شرح عملیاتهای موفق و یا شکستخوردهی طرفین و نقش کشورهای خارجی دارد همراه با نگاهی به مسائل سیاسی و اقتصادی. در کنار این اطلاعات و آمارها تصاویر و نقشههای فراوانی هم استفاده شده که تکمیلکنندهی روایت جنگ است. میتوان ادعا کرد در هیچ کتاب دیگری نمیتوانید تمام اینها را در کنار هم ببینید. همچنین کتابی است که بر خلاف آثار دیگر از این دست، نویسنده و گروه تحقیقش از عزیزان ارتش و سپاه نیستند و سعی كردهاند نگاهی مستقل را در پیش گیرند.
این کتاب در سال 93 جایزهی ویژهی مرجعنگاری «كتاب سال دفاع مقدس» را گرفت. مدتی بعد و از سال 1394 تحریمی سخت آثار ما را گرفتار کرد. هنوز هم خیلیها با تعجب میپرسند چرا کتابهای زندگی و زمانهی آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله بهشتی و یا حتی آیتالله خامنهای را نمیتوان در کتابخانههای عمومی کشور پیدا کرد؟!
در کنار سختیهای این سالها همواره غمی همراهم بود و میاندیشیدم که شاید در این ایام همكاران هنرمندم چوب همراهیام را خورده و نتوانستهاند به جوایزی كه حقشان بود دست پیدا کنند و زحمت و هنر بینظیرشان موردتوجه قرار نگرفته است.
حالا پس از چند سالِ سخت خبری خوش از راه رسید. دیروز کتاب تاریخ جنگ برگزیدهی نشان شیرازه شد كه معتبرترین جایزهی هنری مرتبط با كتاب است. سلمان رئیسعبداللهی مدیر هنری، سعید فرجی از اعضای تیم هنری و انتشارات سایان به عنوان ناشر برگزیده، برای مدیریت هنرمندانهشان در خلق این كتاب منتخب جشنواره شدند.
با وجود سختیها و تلخیهای فراوانِ این سالها خدای را سپاس که هنوز هرچند به سختی سرپا هستیم و در آیندهای نزدیک با چند اثر ویژه با مخاطبان خواهیم بود. کتاب تاریخ جنگ هماکنون در انتظار چاپ هشتم است، چاپهای قبل تمام شده اما شاید بتوانید در برخی کتابفروشیها نسخهای از آن را پیدا كنید.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
نقدی بر
روایت دفترِ رهبری از رهبری
از مهمترین واکنشها به رد صلاحیت هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری 92 واکنش دختر آیتالله خمینی بود که در 31 اردیبهشت 92 در نامهای به رهبری نوشت: «در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت، همهی تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام میفرمود: ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند و ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد.»
فرزند امام در نامه یک روایت تاریخی تازه نیز داشت و آن تایید شایستگی هاشمی برای رهبریِ انقلاب از سوی امام خمینی بود؛ «همان روزی که تأیید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم... تأیید صلاحیت برادر، آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.»
حالا دفتر نشر آثار رهبری در کتاب تازهمنتشرشدهی «روایت رهبری» برای اولینبار سخنانی از آیتالله خامنهای منتشر کرده که اشاره به نظر امام برای رهبری ایشان دارد؛ روایتی از یک جلسهی سران قوا که در آن امام تنها بر رهبری آقای خامنهای تاکید کرده و حتی وقتی احمدآقا نام آقای موسوی اردبیلی را نیز آورده امام با اشاره به آقای خامنهای گفته: «نخیر ایشان رهبر بشوند.»(روایت رهبری، ص288)
روایت کتاب بهگونهایست که گویا امام جز آیتالله خامنهای کس دیگری را شایستهی رهبری نمیدانست.
در این کتاب خاطراتی از دختر امام نیز آمده؛ خاطراتی که اشاره به تایید شایستگی آیتالله خامنهای برای رهبری از سوی امام خمینی دارد و 22 سال پیش در مصاحبه با روزنامهی جمهوری اسلامی مطرح شده است. اما کتاب به آخرین روایت او در سال 92 اشارهای ندارد!
فرزند امام در نامهاش نوشته تا پیش از رد صلاحیت هاشمی لزومی برای بیان روایتِ ناگفتهاش نمیدیده است. همچنین دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای در پیشگفتار کتاب «روایت رهبری» با اشاره به بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای که برای اولینبار در کتاب منتشر شده، مینویسد موسسه میکوشد: «در آینده نیز به اقتضای نیاز و شرایط، زمینهی انتشار بخشهای دیگری از این روایتهای مستند تاریخی را فراهم کند.»
گره زدن انتشار روایتهای تاریخی به احساس نیاز و مصلحتسنجی، كه در دو روایت بالا میبینیم، میتواند دردسرساز و حتی تناقضآفرین باشد.
چند سال قبل سردار محققی در کتاب «اسرار مکتوم» برای اولین بار روایتهایی تازه از زبان آیتالله خامنهای دربارهی جنگ منتشر کرد که ایشان سال 67 در جواب انتقاد از مدیریت جنگ، به فرماندهان گفته: «یک برههی چندماههی کوتاه در اوایل سال 62 من مسئولیت پیدا کردم. شاید به شش ماه نرسید.» و قبل و بعد از این چند ماه «دیگر مسئولیتی نداشتم.» و در پاسخ به پرسش های انتقادی گفت «جنگ مسئولیتش با من نیست... چه سوال شما وارد باشد چه وارد نباشد طرف سوال من نیستم.» از مسئولیت دولت در جنگ پرسیدند، كه گفت دولت زیر نظر رئیسجمهور نیست. گفت وزیری که از نظر او کارهایش غلط است را نمیتواند بردارد و توضیحات مفصلی در اینباره داد.
حالا در کتاب روایت رهبری بهگونهای دیگر نقش آیتالله خامنهای در جنگ هشتساله روایت شده و اشاره شده که جنگ مهمترین مسئلهی دوران ریاستجمهوری آقای خامنهای بوده و سلسلهعملیاتهای نظامی «با وحدت نظر مسئولان ارشد کشور از جمله آیتالله خامنهای بهعنوان رئیس شورای عالی دفاع» طراحی و اجرا شده است. همچنین علاوه بر اشاره و تاکید بر نقش مستقیم ایشان در مباحث نظامی، توضیح داده شده که بخش مهم مذاکرات خارجی آیتالله خامنهای پیرامون جنگ بوده است. در كتاب به نقش مهم آقای خامنهای بهعنوان رئیس «شورای عالی پشتیبانی جنگ» اشاره شده که سال 65 تشکیل شد و موارد دیگری که نقش پررنگ ایشان در تصمیمات مهم جنگ را نشان میدهد. بهعنوان نمونه به طرح سپاه برای جبران کمبود نیرو در سال 66 اشاره شده؛ طرحی که بر اساس آن بنا بود با اعلام حکم جهاد از جانب امام، نیروهای زیادی برای جبهه آماده شوند اما به روایت کتاب با وجود موافقت صددرصدی آقای هاشمی با این طرح، آیتالله خامنهای مخالف بود.
آیا بهتر نیست مجموعههایی مانند دفتر نشر آثار رهبری که بهنوعی یک طرف برخی ماجراهای تاریخی هستند به جای انتشار آثار تحلیلی زمینه را برای دسترسی پژوهشگران به اسناد و مصاحبههای آیتالله خامنهای پیرامون مسایل تاریخی فراهم کنند؟
حال که «دفتر نشر آثار رهبری» مستندی طولانی و کتابی مفصل بر اساس صورتمذاکرات مجلس خبرگان در خرداد 68 تولید کرده، خوب است متن کامل مذاکرات را منتشر کند تا پژوهشگران دیگر نیز بتوانند از آن استفاده کنند. وقتی کتابی بر اساس اسنادی منتشر میشود که دیگران به آن دسترسی ندارند و اسنادش قابلبررسی و تطبیق نیست، این اثر از نظر تاریخی چقدر معتبر است؟
https://t.me/jafarshiralinia
روایت دفترِ رهبری از رهبری
از مهمترین واکنشها به رد صلاحیت هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری 92 واکنش دختر آیتالله خمینی بود که در 31 اردیبهشت 92 در نامهای به رهبری نوشت: «در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت، همهی تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام میفرمود: ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند و ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد.»
فرزند امام در نامه یک روایت تاریخی تازه نیز داشت و آن تایید شایستگی هاشمی برای رهبریِ انقلاب از سوی امام خمینی بود؛ «همان روزی که تأیید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم... تأیید صلاحیت برادر، آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.»
حالا دفتر نشر آثار رهبری در کتاب تازهمنتشرشدهی «روایت رهبری» برای اولینبار سخنانی از آیتالله خامنهای منتشر کرده که اشاره به نظر امام برای رهبری ایشان دارد؛ روایتی از یک جلسهی سران قوا که در آن امام تنها بر رهبری آقای خامنهای تاکید کرده و حتی وقتی احمدآقا نام آقای موسوی اردبیلی را نیز آورده امام با اشاره به آقای خامنهای گفته: «نخیر ایشان رهبر بشوند.»(روایت رهبری، ص288)
روایت کتاب بهگونهایست که گویا امام جز آیتالله خامنهای کس دیگری را شایستهی رهبری نمیدانست.
در این کتاب خاطراتی از دختر امام نیز آمده؛ خاطراتی که اشاره به تایید شایستگی آیتالله خامنهای برای رهبری از سوی امام خمینی دارد و 22 سال پیش در مصاحبه با روزنامهی جمهوری اسلامی مطرح شده است. اما کتاب به آخرین روایت او در سال 92 اشارهای ندارد!
فرزند امام در نامهاش نوشته تا پیش از رد صلاحیت هاشمی لزومی برای بیان روایتِ ناگفتهاش نمیدیده است. همچنین دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای در پیشگفتار کتاب «روایت رهبری» با اشاره به بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای که برای اولینبار در کتاب منتشر شده، مینویسد موسسه میکوشد: «در آینده نیز به اقتضای نیاز و شرایط، زمینهی انتشار بخشهای دیگری از این روایتهای مستند تاریخی را فراهم کند.»
گره زدن انتشار روایتهای تاریخی به احساس نیاز و مصلحتسنجی، كه در دو روایت بالا میبینیم، میتواند دردسرساز و حتی تناقضآفرین باشد.
چند سال قبل سردار محققی در کتاب «اسرار مکتوم» برای اولین بار روایتهایی تازه از زبان آیتالله خامنهای دربارهی جنگ منتشر کرد که ایشان سال 67 در جواب انتقاد از مدیریت جنگ، به فرماندهان گفته: «یک برههی چندماههی کوتاه در اوایل سال 62 من مسئولیت پیدا کردم. شاید به شش ماه نرسید.» و قبل و بعد از این چند ماه «دیگر مسئولیتی نداشتم.» و در پاسخ به پرسش های انتقادی گفت «جنگ مسئولیتش با من نیست... چه سوال شما وارد باشد چه وارد نباشد طرف سوال من نیستم.» از مسئولیت دولت در جنگ پرسیدند، كه گفت دولت زیر نظر رئیسجمهور نیست. گفت وزیری که از نظر او کارهایش غلط است را نمیتواند بردارد و توضیحات مفصلی در اینباره داد.
حالا در کتاب روایت رهبری بهگونهای دیگر نقش آیتالله خامنهای در جنگ هشتساله روایت شده و اشاره شده که جنگ مهمترین مسئلهی دوران ریاستجمهوری آقای خامنهای بوده و سلسلهعملیاتهای نظامی «با وحدت نظر مسئولان ارشد کشور از جمله آیتالله خامنهای بهعنوان رئیس شورای عالی دفاع» طراحی و اجرا شده است. همچنین علاوه بر اشاره و تاکید بر نقش مستقیم ایشان در مباحث نظامی، توضیح داده شده که بخش مهم مذاکرات خارجی آیتالله خامنهای پیرامون جنگ بوده است. در كتاب به نقش مهم آقای خامنهای بهعنوان رئیس «شورای عالی پشتیبانی جنگ» اشاره شده که سال 65 تشکیل شد و موارد دیگری که نقش پررنگ ایشان در تصمیمات مهم جنگ را نشان میدهد. بهعنوان نمونه به طرح سپاه برای جبران کمبود نیرو در سال 66 اشاره شده؛ طرحی که بر اساس آن بنا بود با اعلام حکم جهاد از جانب امام، نیروهای زیادی برای جبهه آماده شوند اما به روایت کتاب با وجود موافقت صددرصدی آقای هاشمی با این طرح، آیتالله خامنهای مخالف بود.
آیا بهتر نیست مجموعههایی مانند دفتر نشر آثار رهبری که بهنوعی یک طرف برخی ماجراهای تاریخی هستند به جای انتشار آثار تحلیلی زمینه را برای دسترسی پژوهشگران به اسناد و مصاحبههای آیتالله خامنهای پیرامون مسایل تاریخی فراهم کنند؟
حال که «دفتر نشر آثار رهبری» مستندی طولانی و کتابی مفصل بر اساس صورتمذاکرات مجلس خبرگان در خرداد 68 تولید کرده، خوب است متن کامل مذاکرات را منتشر کند تا پژوهشگران دیگر نیز بتوانند از آن استفاده کنند. وقتی کتابی بر اساس اسنادی منتشر میشود که دیگران به آن دسترسی ندارند و اسنادش قابلبررسی و تطبیق نیست، این اثر از نظر تاریخی چقدر معتبر است؟
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
تلاش ناموفق رئیسجمهور آمریکا برای گفتگو با رئیسجمهور ایران
علی هاشمی، برادرزادهی آیتالله هاشمی، تعریف میکند که در دوران ریاستجمهوری عمویش که همزمان با ریاستجمهوری بوشِ پدر بود: «یک روز بین وزیر خارجهی ایران و نمایندهی ایران در سازمان ملل هماهنگی میشود که اگر ممکن باشد در مسئلهای میان بوش پدر و آقای هاشمی رفسنجانی گفتوگویی انجام شود. فردا صبحِ آن روز آقای بوش پدر، تماس میگیرد با دفتر ریاستجمهوری ایران و پشت خط میماند. او میخواسته با آقای هاشمی صحبت کند ولی اصلا دفتر ریاستجمهوری آمادگی نداشته و تلفنها قطع میشود. حال آنکه ظاهرا وقتی نمایندهی ایران در سازمان ملل با وزیر خارجه صحبت میکند هدفش پرسش دربارهی انجام شدن یا نشدن این تماس تلفنی بوده است و وزیر خارجهی ایران بدون اینکه ماجرا را متوجه شود میگوید که حالا اشکالی ندارد، و این پیغام منتقل میشود و آنها 10 صبح با دفتر آقای هاشمی تماس میگیرند.»(شهروند امروز، خرداد 1387، شمارهی 50)
ماجرای تماس تلفنی ناموفقِ بوش با هاشمی بازتابهای فراوانی در فضای رسانهای دنيا هم داشت که برخی حواشی آن در خاطرات هاشمی رفسنجانی ثبت شده است.
هاشمی در خاطرات 18 اسفند 1368 نوشته است: «رادیو آمریکا خبر عجیبی نقل کرد. کاخ سفید رسماً اعلان نمود که جرج بوش یک ماه پیش تلاش کرده با من تلفنی صحبت کند که موفق نشده. معلوم شده طرف، شخص دیگری است و او را دست انداختهاند. با اینکه من اصلاً خبر ندارم، در این مدت هم چیزی نگفتهاند. با آیتالله خامنهای مشورت کردم؛ قرار شد در نماز جمعه مطرح کنم.»
هاشمی در خطبههای نماز جمعه از این ماجرا حماسه ساخت و بهعنوان یک افتضاح در واشنگتن مطرحش کرد و گفت: «گزارش میشود که رئیسجمهور آمریکا از یک ماه قبل در تلاش بوده که با رئیسجمهور ایران صحبت کند و بعد معلوم شد کسی که با وی صحبت کرده، رئیسجمهور ایران نبوده است. این ماجرا نشان میدهد که آمریکاییها خیلی نیازمند هستند با ایران صحبت کنند و ایران در دنیای امروز جایگاه بالایی بهدست آورده است که بزرگترین قدرت دنیا تلاش دارد با ایران تماس بگیرد. این افتضاح همچنین بیانگر سردرگمی حکام کاخ سفید است و «ایرانگیت» دیگری در واشنگتن در حال وقوع است.»(بازسازی و سازندگي، ص ۵۸۵ تا ۵۸۶)
https://t.me/jafarshiralinia
علی هاشمی، برادرزادهی آیتالله هاشمی، تعریف میکند که در دوران ریاستجمهوری عمویش که همزمان با ریاستجمهوری بوشِ پدر بود: «یک روز بین وزیر خارجهی ایران و نمایندهی ایران در سازمان ملل هماهنگی میشود که اگر ممکن باشد در مسئلهای میان بوش پدر و آقای هاشمی رفسنجانی گفتوگویی انجام شود. فردا صبحِ آن روز آقای بوش پدر، تماس میگیرد با دفتر ریاستجمهوری ایران و پشت خط میماند. او میخواسته با آقای هاشمی صحبت کند ولی اصلا دفتر ریاستجمهوری آمادگی نداشته و تلفنها قطع میشود. حال آنکه ظاهرا وقتی نمایندهی ایران در سازمان ملل با وزیر خارجه صحبت میکند هدفش پرسش دربارهی انجام شدن یا نشدن این تماس تلفنی بوده است و وزیر خارجهی ایران بدون اینکه ماجرا را متوجه شود میگوید که حالا اشکالی ندارد، و این پیغام منتقل میشود و آنها 10 صبح با دفتر آقای هاشمی تماس میگیرند.»(شهروند امروز، خرداد 1387، شمارهی 50)
ماجرای تماس تلفنی ناموفقِ بوش با هاشمی بازتابهای فراوانی در فضای رسانهای دنيا هم داشت که برخی حواشی آن در خاطرات هاشمی رفسنجانی ثبت شده است.
هاشمی در خاطرات 18 اسفند 1368 نوشته است: «رادیو آمریکا خبر عجیبی نقل کرد. کاخ سفید رسماً اعلان نمود که جرج بوش یک ماه پیش تلاش کرده با من تلفنی صحبت کند که موفق نشده. معلوم شده طرف، شخص دیگری است و او را دست انداختهاند. با اینکه من اصلاً خبر ندارم، در این مدت هم چیزی نگفتهاند. با آیتالله خامنهای مشورت کردم؛ قرار شد در نماز جمعه مطرح کنم.»
هاشمی در خطبههای نماز جمعه از این ماجرا حماسه ساخت و بهعنوان یک افتضاح در واشنگتن مطرحش کرد و گفت: «گزارش میشود که رئیسجمهور آمریکا از یک ماه قبل در تلاش بوده که با رئیسجمهور ایران صحبت کند و بعد معلوم شد کسی که با وی صحبت کرده، رئیسجمهور ایران نبوده است. این ماجرا نشان میدهد که آمریکاییها خیلی نیازمند هستند با ایران صحبت کنند و ایران در دنیای امروز جایگاه بالایی بهدست آورده است که بزرگترین قدرت دنیا تلاش دارد با ایران تماس بگیرد. این افتضاح همچنین بیانگر سردرگمی حکام کاخ سفید است و «ایرانگیت» دیگری در واشنگتن در حال وقوع است.»(بازسازی و سازندگي، ص ۵۸۵ تا ۵۸۶)
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
فاصلههای خطرناک
چرا مردم به جبهه نیامدند؟
6 مرداد 1366، چند روز پس از تصویب قطعنامهی 598 در شورای امنیت سازمان ملل، آیتالله خمینی دربارهی زمزمههای پایان جنگ گفت: «هماکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیدهایم و قدمهای آخرمان را برمیداریم، صدای ناآشنای صلحطلبی آن هم از کام ستمگران و جنگافروزان به گوش میرسد.» و گفت نبرد تا رفتن صدام و حزب بعث و رسیدن به شرایط برحق و عادلانه «یک تکلیف شرعی و واجب الهی است که از آن هرگز تخطی نمیکنیم» و تاکید کرد: «امروز بدون شک سرنوشت همهی امتها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است.» و «تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصلهی چندانی نمانده است.» (صحیفه، ج20، ص325 تا 333)
آثار منتشرشده در سپاه دربارهی این مقطع، نهتنها ایران را در مرز پیروزیِ مطلق نشان نمیدهد که از بنبست جنگی در جبههی جنوب روایت میکند. سردار درودیان از تحلیلگران برجستهی تاریخ جنگِ سپاه، دربارهی مقطعِ پس از کربلای5، از قول فرمانده سپاه مینویسد: «بخش قابلتوجهی از توان سپاه با استقرار در مناطق فاو، جزایر مجنون و شلمچه زمینگیر شد.» درودیان ادامه میدهد: «استراتژی کشور برای بسیجِ امکانات شکست خورد. در منطقهی جنوب به بنبست رسیدیم و امکان غافلگیری دشمن از میان رفت.»(جنگ ایران و عراق، موضوعات و مسائل، ص212)
كتابِ «روزشمار جنگِ» سپاه شواهد فراوانی از اوضاع نابسامان جبههی ایران در سال 66 ثبت کرده که یکی از آنها گزارش جلسات فرماندهان سپاه با هاشمی در آذر 66 است؛ جایی که احمد کاظمی میگفت گردانش معاون ندارد. میگفت وقتی یک دستهی 22 نفره، فرماندهشان شهید میشود کسی نیست دسته را جمع کند. وقتی فرماندهان مشکلات را گفتند هاشمی هم از خزانهی خالی کشور گفت و اینکه: «در شهر شاهد صف مردم در مقابل بانکها هستیم. میخواهند از بانک پول دریافت کنند، اما پول نیست. در چنین شرایطی 5 میلیارد تومان بدون حساب و کتاب از خزانه دادیم به سپاه که مشکلات یگانها را حل کند.» راوی دفتر سیاسی سپاه که در جلسه بود یادداشتی با عنوان «خستگی فرماندهان! کمبود شدید کادر» نوشته که در آن آمده: «همه شهید شدند، از یاران سال اول جنگ بیش از چند سردار باقی نمانده، مابقی، نسل دوم و سوم فرماندهان جنگ هستند.» و روایت کرده که مرتضی قربانی از فرماندهان شجاع نسل اول، در گوشهای از سنگر به محسن رضایی میگفت: «آقامحسن نمیشود یک مدت لشکر 25 کربلا(استراحت و بازسازی کند)، یکی دیگر بیاید؟ خدا میداند خسته شدیم.»(روزشمار جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ج52، ص357 تا 360)
در همین مقطع گزارشهای فراوانی از تقویت عجیب ارتش صدام وجود دارد. بهراستی کدام گزارشها امام را به چنین برداشتهایی از وضعیت خودی و دشمن رسانده بود؟
اواخر سال 66 بُرد موشکهای عراقی به تهران رسید و موشکبارانِ پایتخت اوضاع را سخت کرد. آیتالله خمینی 12 اسفند گفت وضع ملت ایران در طول تاریخ بیسابقه است و گفت موشکباران، مردم شهادتطلب ایران را نمیترساند و اشاره کرد در زمان پیامبر و امام علی، مردم برای رفتن به جنگ اختلاف داشتند اما امروز در ایران، مردم داوطلبِ رفتن به جنگ هستند و از خانوادههایی گفت که با وجود شهادتِ فرزندانشان آمادهاند فرزندان دیگرشان را به جبهه بفرستند. (صحیفهی امام، ج20، ص496)
چند روز بعد ایران در عملیات والفجر ده حلبچهی عراق را گرفت. آیتالله خمینی در انتهای پیام تبریکش از مردم و «جوانان غیرتمند کشور» خواست به جبههها بروند.(همان، ص502) با وجود تبلیغات فراوان، اینبار برق پیروزی و پیام امام هم نتوانست افراد زیادی را راهی جبههها کند.
حسین علایی فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه در کتابش از ضعیف شدن استقبال مردم برای حضور در جبهه در اواخر سال 66 نوشته و اینکه «کاهش تمایل بسیجیان در پیوستن به جبهه» قدرت تهاجمی ایران را کاهش داد. او نوشته که پیش از سقوط فاو(28فروردین67)؛ «با بسیج تمامی امکانات و اجرای تبلیغات گسترده تنها 16 هزار نفر از مردم» راهی جبهه شدند که «تنها 3 هزار نفر آنها جدید بودند و بقیه داوطلبان اعزام مجدد بودند»(تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج2، ص416)
با شکستهای پیاپی، چند ماه بعد(27تیر67) ایران قطعنامهی 598 را یک سال پس از تصویبش پذیرفت. در نامهای که امام برای توجیه مسئولان برای پذیرش قطعنامه نوشت یکی از نکات این بود: «مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی بهدست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.»
آیا مردم در سالهای پایانی جنگ ارزیابیهای امام را با واقعیت زندگیشان و جبهه منطبق میدیدند؟
فاصلهی میان نظر رهبران با برداشت مردم جدای از اینکه کدام واقعیتر باشد، نگرانکننده و هشداردهنده است.
https://t.me/jafarshiralinia
چرا مردم به جبهه نیامدند؟
6 مرداد 1366، چند روز پس از تصویب قطعنامهی 598 در شورای امنیت سازمان ملل، آیتالله خمینی دربارهی زمزمههای پایان جنگ گفت: «هماکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیدهایم و قدمهای آخرمان را برمیداریم، صدای ناآشنای صلحطلبی آن هم از کام ستمگران و جنگافروزان به گوش میرسد.» و گفت نبرد تا رفتن صدام و حزب بعث و رسیدن به شرایط برحق و عادلانه «یک تکلیف شرعی و واجب الهی است که از آن هرگز تخطی نمیکنیم» و تاکید کرد: «امروز بدون شک سرنوشت همهی امتها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است.» و «تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصلهی چندانی نمانده است.» (صحیفه، ج20، ص325 تا 333)
آثار منتشرشده در سپاه دربارهی این مقطع، نهتنها ایران را در مرز پیروزیِ مطلق نشان نمیدهد که از بنبست جنگی در جبههی جنوب روایت میکند. سردار درودیان از تحلیلگران برجستهی تاریخ جنگِ سپاه، دربارهی مقطعِ پس از کربلای5، از قول فرمانده سپاه مینویسد: «بخش قابلتوجهی از توان سپاه با استقرار در مناطق فاو، جزایر مجنون و شلمچه زمینگیر شد.» درودیان ادامه میدهد: «استراتژی کشور برای بسیجِ امکانات شکست خورد. در منطقهی جنوب به بنبست رسیدیم و امکان غافلگیری دشمن از میان رفت.»(جنگ ایران و عراق، موضوعات و مسائل، ص212)
كتابِ «روزشمار جنگِ» سپاه شواهد فراوانی از اوضاع نابسامان جبههی ایران در سال 66 ثبت کرده که یکی از آنها گزارش جلسات فرماندهان سپاه با هاشمی در آذر 66 است؛ جایی که احمد کاظمی میگفت گردانش معاون ندارد. میگفت وقتی یک دستهی 22 نفره، فرماندهشان شهید میشود کسی نیست دسته را جمع کند. وقتی فرماندهان مشکلات را گفتند هاشمی هم از خزانهی خالی کشور گفت و اینکه: «در شهر شاهد صف مردم در مقابل بانکها هستیم. میخواهند از بانک پول دریافت کنند، اما پول نیست. در چنین شرایطی 5 میلیارد تومان بدون حساب و کتاب از خزانه دادیم به سپاه که مشکلات یگانها را حل کند.» راوی دفتر سیاسی سپاه که در جلسه بود یادداشتی با عنوان «خستگی فرماندهان! کمبود شدید کادر» نوشته که در آن آمده: «همه شهید شدند، از یاران سال اول جنگ بیش از چند سردار باقی نمانده، مابقی، نسل دوم و سوم فرماندهان جنگ هستند.» و روایت کرده که مرتضی قربانی از فرماندهان شجاع نسل اول، در گوشهای از سنگر به محسن رضایی میگفت: «آقامحسن نمیشود یک مدت لشکر 25 کربلا(استراحت و بازسازی کند)، یکی دیگر بیاید؟ خدا میداند خسته شدیم.»(روزشمار جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ج52، ص357 تا 360)
در همین مقطع گزارشهای فراوانی از تقویت عجیب ارتش صدام وجود دارد. بهراستی کدام گزارشها امام را به چنین برداشتهایی از وضعیت خودی و دشمن رسانده بود؟
اواخر سال 66 بُرد موشکهای عراقی به تهران رسید و موشکبارانِ پایتخت اوضاع را سخت کرد. آیتالله خمینی 12 اسفند گفت وضع ملت ایران در طول تاریخ بیسابقه است و گفت موشکباران، مردم شهادتطلب ایران را نمیترساند و اشاره کرد در زمان پیامبر و امام علی، مردم برای رفتن به جنگ اختلاف داشتند اما امروز در ایران، مردم داوطلبِ رفتن به جنگ هستند و از خانوادههایی گفت که با وجود شهادتِ فرزندانشان آمادهاند فرزندان دیگرشان را به جبهه بفرستند. (صحیفهی امام، ج20، ص496)
چند روز بعد ایران در عملیات والفجر ده حلبچهی عراق را گرفت. آیتالله خمینی در انتهای پیام تبریکش از مردم و «جوانان غیرتمند کشور» خواست به جبههها بروند.(همان، ص502) با وجود تبلیغات فراوان، اینبار برق پیروزی و پیام امام هم نتوانست افراد زیادی را راهی جبههها کند.
حسین علایی فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه در کتابش از ضعیف شدن استقبال مردم برای حضور در جبهه در اواخر سال 66 نوشته و اینکه «کاهش تمایل بسیجیان در پیوستن به جبهه» قدرت تهاجمی ایران را کاهش داد. او نوشته که پیش از سقوط فاو(28فروردین67)؛ «با بسیج تمامی امکانات و اجرای تبلیغات گسترده تنها 16 هزار نفر از مردم» راهی جبهه شدند که «تنها 3 هزار نفر آنها جدید بودند و بقیه داوطلبان اعزام مجدد بودند»(تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج2، ص416)
با شکستهای پیاپی، چند ماه بعد(27تیر67) ایران قطعنامهی 598 را یک سال پس از تصویبش پذیرفت. در نامهای که امام برای توجیه مسئولان برای پذیرش قطعنامه نوشت یکی از نکات این بود: «مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی بهدست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.»
آیا مردم در سالهای پایانی جنگ ارزیابیهای امام را با واقعیت زندگیشان و جبهه منطبق میدیدند؟
فاصلهی میان نظر رهبران با برداشت مردم جدای از اینکه کدام واقعیتر باشد، نگرانکننده و هشداردهنده است.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
سطرهای ناخوانده از جنگ ایران و عراق
«هر کس ولایت فرمانده کل سپاه را قبول نداشته باشد، منزوی و سرکوب میشود.»
«هماهنگی سیاسی و خطی با فرمانده کل، تنها ملاک و ارزش برای مسئولیت دادن از جانب ایشان است.»
بندهایی از نامهی مهم تعدادی از فرماندهان لشکر 10 سیدالشهدای سپاه در سال 63 پیرامون مشکلات جنگ.
روز سهشنبه دوم مهر در جلسه ای به همراه سردار محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، بناست دربارهی فراز و فرود فرماندهی جنگ در جبههی ایران و اختلافات ارتش و سپاه در جنگ سخن بگوییم.
فرماندهی جبههی ایران در جنگ با پرسشها و انتقادهای فراوانی روبهروست. در این جلسه به برخی سوالات مهم پیرامون فرماندهی کلان جنگ میپردازم. موضوعاتی مانند نامهی فرماندهان لشکر 10 سیدالشهدای سپاه به مسئولان کشور در سال 63، بررسی رمز و راز استعفای صیاد شیرازی در سال 65 و بازداشت تعدادی از افسران ردهبالای ارتش در همین سال، نقش آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی در فرماندهی جنگ و رابطهی آنها با فرماندهان ارتش و سپاه، امام و فرماندهی جنگ ایران و عراق، نقش فرماندهان نظامی در سیاست داخلی و خارجی ایران در جنگ، دولت و فرماندهی جنگ ایران و عراق و اینكه چرا با وجود آنکه فرمانده سپاه ابقای میرحسین موسوی در نخستوزیری را پشتوانهی مهمی برای جنگ میدانست این روزها از نقش دولت در جنگ انتقاد میشود.
سه شنبه 2 مهر
ساعت 17 عصر
خانهی اندیشمندان علوم انسانی
خیابان شهید نجاتاللهی(ویلا)، نبش خیابان ورشو.
ورود برای عموم آزاد است.
https://t.me/jafarshiralinia
«هر کس ولایت فرمانده کل سپاه را قبول نداشته باشد، منزوی و سرکوب میشود.»
«هماهنگی سیاسی و خطی با فرمانده کل، تنها ملاک و ارزش برای مسئولیت دادن از جانب ایشان است.»
بندهایی از نامهی مهم تعدادی از فرماندهان لشکر 10 سیدالشهدای سپاه در سال 63 پیرامون مشکلات جنگ.
روز سهشنبه دوم مهر در جلسه ای به همراه سردار محسن رفیقدوست، وزیر سپاه در سالهای جنگ، بناست دربارهی فراز و فرود فرماندهی جنگ در جبههی ایران و اختلافات ارتش و سپاه در جنگ سخن بگوییم.
فرماندهی جبههی ایران در جنگ با پرسشها و انتقادهای فراوانی روبهروست. در این جلسه به برخی سوالات مهم پیرامون فرماندهی کلان جنگ میپردازم. موضوعاتی مانند نامهی فرماندهان لشکر 10 سیدالشهدای سپاه به مسئولان کشور در سال 63، بررسی رمز و راز استعفای صیاد شیرازی در سال 65 و بازداشت تعدادی از افسران ردهبالای ارتش در همین سال، نقش آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی در فرماندهی جنگ و رابطهی آنها با فرماندهان ارتش و سپاه، امام و فرماندهی جنگ ایران و عراق، نقش فرماندهان نظامی در سیاست داخلی و خارجی ایران در جنگ، دولت و فرماندهی جنگ ایران و عراق و اینكه چرا با وجود آنکه فرمانده سپاه ابقای میرحسین موسوی در نخستوزیری را پشتوانهی مهمی برای جنگ میدانست این روزها از نقش دولت در جنگ انتقاد میشود.
سه شنبه 2 مهر
ساعت 17 عصر
خانهی اندیشمندان علوم انسانی
خیابان شهید نجاتاللهی(ویلا)، نبش خیابان ورشو.
ورود برای عموم آزاد است.
https://t.me/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa