اتاق آینده / شیرعلی‌نیا
44.2K subscribers
16 photos
29 videos
19 files
370 links
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Download Telegram
وعده‌ های تکراری.pdf
522.9 KB
.
وعده‌های تکراری برای انتشار اسناد جنگ

از خطر تحریف تاریخ جنگ تا توهم شناخت درباره‌ی‌ دغدغه‌ی‌ خانواده‌ی‌ شهدا؛

آن‌ها كه باید پاسخگو باشند چرا مدعی‌‌العموم شده‌اند؟

فیلمی را که امروز در کانال سنجاق کردم، هفته‌ی گذشته در اینستاگرام منتشر کردم و دوستان زیادی خواسته بودند متن کامل این مصاحبه را که مدتی قبل انجام شده بود، در کانال منتشر کنم.
فایل پی‌دی‌اف پیوست، متن کامل این مصاحبه است.

@jafarshiralinia
سوژه‌ای عجیب و طنز برای اعدام منافقین
پیشنهاد احمد خمینی و مخالفت گل‌آقا

بنویسم آدم بکشید؟
مرداد ۶۷ و چند روز پس از ماجرای مرصاد و حملهٔ مجاهدین خلق(منافقین) به ایران، دعایی، مدیر روزنامه به گل‌آقا گفت احمد خمینی سوژۀ طنزی دربارۀ اعدام منافقین داده و خواسته که او در ستونِ «دو کلمه حرف حساب» از زبان گل‌آقا بنویسد. گل‌آقا گفت نمی‌نویسد و به دعایی توضیح داد: «منِ طنز‌نویس در ستون طنز بیایم بنويسم آدم بكشيد ولو منافق[؟] اين جايش يک جای ديگر است.»

غلط نکردم
اصرار دعایی فایده نداشت. گل آقا می‌گفت: «احمدآقا اشتباه می‌کند. اين را اگر من بنويسم، اين گل‌آقا گل‌آقايی نيست كه يک روزی بتوانيد از او استفاده كنيد... من احمدآقا را خيلی دوست دارم، اما امام را از احمدآقا بيشتر دوست دارم و من این كار را نبايد می‌كردم. حاضرم از خود امام بپرسيد که من كار درستی كردم.»
گل‌آقا معتقد بود: «بد است که طنز به نام نظام نوشته بشود و این درست نیست... به مصالح انقلاب من سر مواضع خودم ايستادم. هنوز هم فكر می‌كنم درست ايستادم و غلط نكردم.»

دل دعایی و احمد خمینی شکست
گل‌آقا می‌گويد: «دل آقای دعايی از من شكست. يک روز بعد گفت اين تلفن احمد‌آقاست. به احمد‌آقا زنگ بزن. منتظر است به او زنگ بزنی تا به تو توضيح بدهد. گفتم: من به احمد‌آقا زنگ نمی‌زنم. شماره تلفن من را احمد‌آقا دارد. بگو احمد‌آقا به من زنگ بزند. احمد‌آقا از نظر سنی هم يکی دو سال از من كوچک‌تر است. (از اين شوخی‌ها با هم داشتيم.) پسر امام است و من نوكرش هستم. ولی به هر حال من ابا كردم، تلفن به احمد‌آقا نکردم. آقای دعایی تلفن زد و گفت احمد‌آقا دلش شكست.»

مال گل‌آقا نیست
به روایت گل‌آقا مطلب احمد‌آقا را او یا عطاءالله مهاجرانی اديت کردند و در روزنامه منتشر شد اما «نوشتيم که این نوشته مال گل‌آقا نيست از يک جايی ديگر آمده است.»

سوژهٔ احمد خمینی به نام احمد پوربختیارفرد در روزنامهٔ اطلاعات منتشر شد.

در پست بعدی عکس این یادداشت را که در روزنامه منتشر شده می‌بینید.
ماجرای این پست را از کتاب خاطرات کیومرث صابری،همان گل آقای معروف، آورده ام؛ از چاپ اول کتاب که در سال ۸۶ در نشر عروج منتشر شده است؛ این انتشارات وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی است.

https://t.me/jafarshiralinia
سوژه عجیبٔ احمد خمینی به نام احمد پوربختیارفرد در روزنامهٔ اطلاعات منتشر شد. توضیح در پست قبل
روسپی‌های شهر نو
از اعدام پری بلنده، ثریا ترکه و اشرف چهارچشم تا امروز

«دیشب نفرین‌شدگان شهر نو، شبی دردناک و مصیبت‌بار را به صبح رساندند. آن‌ها تشنه، گرسنه و لرزان از سرما، بر سرنوشت تلخ خود گریستند. گریه آن‌ها بدین سبب نبود که سرپناه گناه‌آلودشان نابود شده است. آنان به خط سیر زندگی تباه‌شده‌شان اشک ریختند. چنان‌که می‌دانیم اینان اکثرا نه به میل خود بلکه با زور، فشار، تهدید و به وسیله مشتی قلدر... به این راه گناه‌آلود کشانده شده‌اند.» این بخشی از یکی از یادداشت‌های روزنامه اطلاعات در 10 بهمن 1357، فردای روزی است که عده‌ای شهرنو(محل زندگی و کار روسپیان تهران) را به آتش کشیدند؛ 12روز مانده به پیروزی انقلاب و سه روز قبل از ورود امام به ایران.
آن‌گونه كه روزنامه گزارش داده است علاوه بر آتش زدن خانه‌های شهر نو، به زنان نیز حمله شده بود و احتمالا 2 تا 3 نفر از زنان تن‌فروش هم کشته و تعدادي هم مجروح شدند.
هنوز امام به ایران نیامده بود و آیت‌الله طالقانی شخصیت مشهور انقلاب در ایران بود که پس از این ماجرا پیامی از بيت او در روزنامه منتشر شد که آتش زدن شهر نو را محکوم کرده بود و در آن آمده بود: «ساکنین این قلعه که از محکومین نظام فاسد استعمار و استبدادی طولانی این جامعه‌اند و به هر حال بایستی مصون از هرگونه تعرضی باشند و در فرصت‌های مناسب با الهام از مکتب رحمت و کرامت انسانی اسلام هدایت و ارشاد شوند و به زیور توبه آراسته و به جامعه برگردند.»
در گزارش روزنامه با برخی از زنان شهر نو و مردم نیز گفتگو شده بود که نکات جالبی داشت. زنان تن فروش از آوارگی خودشان و مجبور بودنشان می‌گفتند و در مصاحبه‌های مردمی نیز دانشجویی گفته بود اين زنان در شهر هم خانه دارند و با خراب شدن این‌جا این زنان در کل شهر پخش می‌شوند و این کار درستی نیست.
شهر نو، محله‌ي جمشید و قلعه نام‌هایی بود که این منطقه به آن شناخته می‌شد؛ محله‌ای با خانه‌هایی برای تن‌فروشی، محلی برای زندگی شخصی زنان روسپی و تعدادی کافه، کاباره و سینما. ورودی‌اش نگهبان داشت و برخی از زنان رسمی بودند و کارت تردد داشتند و برخی نیز غیررسمی و بدون کارت تردد.
نکته مهم توجه آیت‌الله طالقانی به ریشه‌ی ماجراست و نه برخورد با نتیجه‌ي یک جریان. این توجه، توجه آسانی نیست و برخي علاقه دارند به جای آن‌که حل ریشه‌ای مسایل را که سخت‌‌تر است پی بگیرند به پاک‌کردن و از جلوی چشم دورکردن نتایج مساله که آسان‌تر است بپردازند.
پس از پیروزی انقلاب وضعیت محله جمشید بسیاری از انقلابیون را آزار می‌داد. 21 تیر 1358روزنامه‌ها خبر از اعدام سه نفر از زنانی که از روسای شهر نو بودند دادند؛ پری بلنده، ثریا ترکه و اشرف چهارچشم. قبل از شروع ماه رمضان سال 58 کمیته فعالیت شهرنو را برای همیشه تعطیل اعلام کرد و بعد هم بخش‌های زیادی از خانه‌های آن منطقه را تخريب كرد. وقتی زنان می‌پرسند آیا جایی برای آن‌ها در نظر گرفته شده؟ پاسخ منفی است و تعدادی از آن‌ها به بهزیستی سپرده می‌شوند در حالی که بهزیستی نیز توان و امکان نگهداری از آن‌ها را ندارد.
نکته دیگر در مساله این زنان این است آیت‌الله طالقانی و کسانی دیگر تلاش کردند با ایجاد کار و سرپناه و ... شرایط تازه‌ای برای برخی زنان ایجاد کنند که موفقیت‌هایی هم داشتند اما این تلاش‌های صادقانه نیز راه حل کاملی نبود. در حالی که در همان شهر نو علاوه بر زنان حدود 9000 مرد حضور داشتند که درآمدشان از شهر نو تامین می‌شد؛ آيا کسی به فکر آن‌ها بود؟
به این بخش از یادداشت روزانه هاشمی رفسنجانی در31 اردیبهشت سال 1365 توجه کنید: «در مجلس جلسه‌ای با حضور نمایندگان تهران و وزرای ارشاد، مسکن، بهداری، دادگستری و شهرداری و استانداری تهران درباره بررسی طرح اصلاح محله جمشید و انتقال زنان فاسد به جای دیگر برای اصلاح و تربیت داشتیم. به نتیجه روشنی نرسیدیم و پیشنهاد تشکیل اردوگاه‌ها و قانونی کردن ازدواج موقت با همین زنان منحرف و جذب تدریجی آنها به خانواده‌های دائم، مورد قبول واقع نشد.»

از دیروز تا امروز تصمیم‌گیری های مهم در ایران چه فرآیندی را طی کرده است؟
تحقیق درباره پشتوانه‌ی علمی و دانشگاهی تصمیم‌های مهم در ایران می‌تواند ریشه‌ی بسیاری از مشکلات امروز ما را آشکار کند.


https://t.me/jafarshiralinia
بهشتي مي گفت راه شكنجه بازشود همه را داغ مي كنند

سوم مهر 1358 در مجلس خبرگان قانون اساسی اصل 42 درباره ممنوعيت شکنجه از موضوعات جلسه بود. اصل پيشنهادي خوانده شد: «شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.»
آيت‌الله مشكيني مي‌گفت با ممنوعيت شكنجه موافق است اما سخنانش شبهه‌ای در مورد این اصل داشت: «احتمالا چند نفر از شخصیت‌های برجسته را ربوده‌اند و دو سه نفر هستند که می‌دانیم این‌ها از ربایندگان اطلاع دارند و اگر چند سیلی به آن‌ها بزنند ممکن است کشف شود. آیا در چنین مواردی شکنجه ممنوع است؟»
آیت‌الله منتظری گفت: «کسب اطلاع راه‌هايی دارد که بدون آن هم می‌توانند آن اطلاعات را بدست آورند.»
آیت‌الله مشکینی مثال دیگری زد: «اگر چند شکنجه اینطوری به او بدهند مطلب را می‌گوید مثلا در واقعه [ترور] استاد مطهری یک فردی می‌شناسد که احتمالا ضارب چه کسی هست اگر به او بگویند تو گفتی می‌گوید نه....» منتظری گفت: «ضرر اين كار بیش از نفعش هست.»
اما آقای بهشتی به یک نکته کلیدی اشاره كرد: «آقای مشکینی، توجه بفرمایید كه مساله راه چیزی باز‌ شدن است. به محض اینکه این راه باز شد که خواستند کسی را که متهم به بزرگ‌ترین جرم‌ها باشد، یک سیلی به او بزنند، مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی می‌شود. این راه را باید بست؛ یعنی اگر حتي ۱۰ نفر از اعضای سرشناس ربوده شوند و این راه باز نشود، جامعه سالم‌تر است» و آقاي منتظري گفت: «اگر گناهکاری آزاد شود بهتر از این است که بی‌گناهی گرفتار شود.»

(مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، ج1، ص777-778)

https://t.me/jafarshiralinia
مخالفت عجیب حسن روحانی
با طرح بررسی کفایت سیاسی بنی‌صدر

بررسی کفایت سیاسی رییس‌جمهور یک بار در آخرین روزهای بهار سال 60 در مجلس ایران مطرح شد و رییس‌جمهور بنی‌صدر در جلسه‌ای که خودش حضور نداشت، از ریاست‌جمهوری برکنار شد.
نمایندگان تصویب کرده بودند که قبل از رای‌گیری برای کفایت رییس‌جمهور، موافقان و مخالفانِ طرح هر کدام 5 ساعت صحبت کنند.
مخالفت در شرایط داغ سیاسی آن روز چندان ساده نبود. برخی از نمایندگانی که موافق برکناری رییس‌جمهور بودند، در بخش مخالفان اسم نوشتند و صحبت کردند که یکی از آن‌ها حسن روحانی بود.
روحانی دکتر نبود اما در مجلس «دکتر روحانی» نامیده می‌شد. هاشمی، رییس مجلس، اعلام کرد: «آقاى دكتر روحانى به عنوان مخالف صحبت مي‌كنند.»
روحانی گفت طرح بررسی کفایت سیاسی برای وقتی است که «يك ریيس‌جمهورى باشد داراى همه‌ی شرايط، داراى همه‌ی ويژگي‌ها، منتها فقط كفايت سياسى ندارد. بنده اگر بخواهم تعبير بسيار ساده‌اى بكنم، اين است كه ریيس‌جمهورى هست مومن، متقى، بدون هيچ آلودگى، [ولی] آدم بى‌عرضه‌اى است. عدم كفايت سياسى يعنى بى‌عرضگى.»
او می‌گفت بنی‌صدر اصلا رییس‌جمهور نیست؛ «معتقدم كه آقاى ریيس‌جمهور، آقاى ابوالحسن بنى‌صدر، خودبه‌خود از رياست‌جمهورى منعزل هست. احتياجى به اين طرح ندارد. احتياج به بحث ندارد.»
یکی از نمایندگان اعتراض کرد: «ايشان يا بايد به عنوان موافق صحبت كنند يا مخالف!» روحانی گفت: «بنده با اين طرح مخالف‌ام.» بعد گفت: «من ايشان را منعزل مي‌دانم و طرح عزل معنى ندارد.» یکی از نماینده‌ها گفت: «مردم كه مي‌شنوند واقعا قضاوت مي‌كنند.» دیگری گفت: «معنى مخالفت اين است كه راى كبود بدهند آيا ايشان راى كبود مي‌دهند؟»
مجلس همهمه شد. روحانی گفت: «به هر حال من مدارك و دلايل هم آورده بودم. حالا كه مجلس موافق نيست، من بحثم را قطع مي‌كنم.» او که در مخالفت طرح اسم نوشته بود، سخنانش را با این جمله‌ها به پایان برد: «من آقاى ابوالحسن بنی‌صدر را توطئه‌گر بر عليه جمهورى اسلامى مي‌دانم و اين آدمِ توطئه‌گر جاى بحث در مجلس شوراى اسلامى نيست كه اين كفايت دارد يا ندارد. اين خودبه‌خود منعزل هست.» در پایانِ بررسی طرح، نام «حسن فریدون روحانی» در جمع رای‌های موافق عدم کفایت سیاسی ریيس‌جمهور بود.

حالا پس از چهار دهه، روحانی در تنگنای نمایندگانی قرار گرفته است که گویی حال و هوای چهل سال پیش او را دارند.

تا گذشته‌ها به خوبی نقد نشود و از آن درس نگیریم، توصیه‌های اخلاقی مشکل چندانی را حل نخواهد کرد.

گزارش جلسه از صورت مذاکرات مجلس آمده است.

https://t.me/jafarshiralinia
.
بازیِ خونین
معادله‌های عجیب در طولانی‌شدن جنگ ایران و عراق

پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی اسراییل و جنگ ایران و عراق می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسراییل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.»سیاست آمریکا هم شبیه صهیونیست‌ها بود؛ ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد.

مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در میانه‌ی دهه‌ی 60 که به ماجرای مک فارلین معروف شد در این معادله چه نقشی داشت.

یکشنبه ۱۱ آبان، سالن همایشهای مرکز اسناد و کتابخانه ملی؛ حضور با رعایت پروتکل‌های بهداشتی آزاد است.

مراسم به صورت زنده از صفحه اینستاگرام انجمن اندیشه‌و‌قلم به آدرس
http://instagram.com/andisheqalam 
پخش می شود.

صحبت‌هایم در این همایش را می توانید از صفحه اینستاگرامم با این آدرس به صورت زنده ببینید👇

https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
گروگان‌گیری در سفارت آمریکا
انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول که آن را بلعید

آبان 58 رسانه‌های جهان در تسخیرِ خبرهای تهران بود. ادوارد سعید شرق‌شناس و استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا می‌نویسد ماه‌های طولانی بخش اصلی اخبار رسانه‌های آمریکایی درباره‌ی گروگان‌گیری بود. کانال تلویزیونی اِی.بی.سی آخر شب‌ها برنامه‌ی ویژه‌‌ای به نام «آمریکایِ گروگان» پخش می‌کرد. والتر کرانکیت در شبكه‌ی سی.بی.اس هرشب تعداد روزهایی که گروگان‌ها در اسارت بودند را یادآوری می‌کرد؛ مثلا «روز دویست‌و‌هفتادم». برنامه‌های سه‌دقیقه‌ای درباره‌ی تاریخ اسلام، مرور پرونده‌ی پزشکی شاه و... برنامه‌هایی بود که به مخاطب آمریکایی اطلاعاتی درباره‌ی دین و فرهنگ اسلامی می‌داد که: «چیزی بیش از یک برداشت ناقص و نادرست نبود. در این برنامه‌ها مردم ایران همواره به‌صورت افرادی مبارز، خطرناک و ضدآمریکایی مطرح می‌شدند.»(غرب و اسلام، ص160 تا 162)
حدود یک سال قبل، مردم ایران با حضورشان در خیابان‌ها انقلاب عجیبی را رقم زدند. یرواند آبراهامیان، تحلیل‌گر ایرانی مقیم آمریکا، می نویسد که شرق‌شناسان «جمعیت‌های خاورمیانه‌ای را همواره اسلام‌گراهایی ستیزه‌جو، متعصبانی دیوانه، مجانینی بَدوی، بیگانه‌هراس‌هایی بددل و بنیادگراهایی خشمگین تصویر می‌کنند که راهبَرشان، اگر عقده‌ی روانیِ طلب خودکشی از طریق شهادت نباشد، عقده‌ی آدم‌کشی است.» او از انقلاب ایران نمونه‌هایی ذکر می‌کند که این ذهنیت را تغییر می‌دهد؛ «تظاهرکنندگان در تهران حرکت می‌کردند، به شیشه‌ی بانک‌ها سنگ می‌زدند، اما نزدیک بیمارستان‌ها صدای‌شان را پایین می‌آوردند تا باعث اذیت بیماران نشوند... مغازه‌دارها شیرینی و آب پخش می‌کردند. گل‌فروش‌ها میخک می‌دادند تا تظاهرکننده‌ها بتوانند آن‌ها را به سربازان بدهند.» مردم به بانک صادرات سنگ می‌زدند اما دست به پول‌های نقد توی شعبه نمی‌زدند. او با اشاره به خشونت‌های محدود از سوی مردم می‌نویسد: «با در نظر گرفتن همه‌ی جوانب، در انقلاب ایران تمایل جمعیت به رفتارهای آرام و مسالمت‌آمیز بود.» انقلاب ایران در حال ایجاد تحولی در زمینه‌ی حضور مردم بود که در آن خبری که از اوباشی‌گریِ شدید كه به خاورمیانه نسبت داده می‌شد نبود. آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران، معتقد بود: «خبر از هیچ غارت و چپاول کورکورانه‌ای نبود، کار اوباش نبود. شاهکار شگفت‌انگیزِ سازماندهی، زمان‌بندی و نظم بود... من هیچ‌وقت مردم ایران را به اندازه‌ی چند ماه گذشته تحسین نکرده‌ام.» (مردم در سیاست ایران، ص83 تا 119)
این ویژگی‌ها در بسیاری از رسانه‌های جهان نیز بازتاب داشت و توجه متفکران را به خود جلب کرد. در روزهای انقلاب رسانه‌های آمریکایی علاقه‌ی چندانی به نشان دادن چهره‌ای متعادل از رهبر و مردم ایران نداشتند و به تعبیر ادوارد سعید: «تصویر آیت‌الله خمینی وسایل ارتباط جمعی را قبضه کرده بود؛ البته چیز زیادی از وی بیان نمی‌کردند الا این‌که وی سخت‌دل و لجوج، قدرتمند و عمیقا از دست آمریکا عصبانی است.»
آن‌ها مصداق چندانی برای درست‌نشان‌دادن قضاوت‌شان نداشتند که به ناگاه گروگان‌گیری در سفارت آمریکا به کمک‌شان آمد. طولانی شدن این بحران فرصت کافی برای شکل دادن افکار عمومی درباره‌ی انقلاب را به رسانه‌ها داد و ذهنیت جدید، ذهنیت مثبت پدید‌آمده از انقلاب را بلعید. ایرانی‌ها بدون قدرت رسانه‌ای حتی نتوانستند سابقه‌ی دخالت‌های آمریکا در ایران را رسانه‌ای کنند. ادوارد سعید می‌نویسد: «اظهارنظرهای پرسروصدا راجع به نیروهای آمریكایی با بزرگ‌نمایی‌ سمفونیکِ ماجرای گروگان‌گیری و بازگشت پیروزمندانه‌ی آن‌ها همراه گردید. قربانیان این حادثه مستقیما به‌صورت قهرمان‌ها و نمادهای آزادی درآمدند... گروگان‌گیرها هم به‌صورت عده‌ای حیواناتِ پست‌تر از انسان تصویر شدند.»(غرب و اسلام، ص 47 و 24)
همراه‌كردن افکار عمومی از مهم‌ترین مولفه‌های قدرت است. بدون قدرت رسانه‌ای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی، باید از طولانی‌شدن کشمکش‌ها نگران باشید. انقلابی‌ها قصد رویارویی با دولت آمریکا را داشتند اما قدرت رسانه‌‌ها آن‌ها را در مقابل ملت آمریکا و دنيا قرار داد و افکار عمومی علیه ایران شد.
نکته‌ی‌ آخر این‌که جدا از تاثیر يا عدم تاثیر گروگان‌گیری در آغاز جنگ با عراق، می‌توان بررسی کرد آیا این موضوع بر بی‌تفاوتی یا همراهی افکار عمومی با حمله به ایران تاثیر داشت یا خیر. وقتی به‌عنوان یك مجرم در افكار عمومی جهان معرفی شوید سخت است كه كسی دلش برای مظلومیت شما بسوزد. سال‌هاست رسانه‌های رسمیِ كشور سرشار از تحلیل نقاط قوت تسخیر سفارت آمریکاست؛ اما نیازمند نگاه‌های نقادانه به این مساله و بسیاری از مسایل دیگر هستیم. به تعبیر یکی از سیاست‌مداران نمی‌شود تیر انداخت و بعد دورِ جایی را که تیر اصابت کرده دایره کشید و فریاد برآورد: خورد به هدف و بعد جشن پیروزی گرفت.
https://t.me/jafarshiralinia
سخنی صریح با جانشین فرمانده کل سپاه
غلط‌های آمریکا باید چند میلیون دلاری باشد؟

به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، آقای فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه، گفته است: «بیشترین مواجهه‌ی ایران با آمریکایی‌ها در دریا بوده است. ما در سال‌های پایانی دفاع مقدس، ناو یک میلیارد دلاری‌شان را در خلیج‌ فارس زدیم و آمریکا هم هیچ غلطی نتوانست بکند.» آقای فدوی مشخص نکرده مقصودش کدام حمله به کدام ناو یک میلیارد دلاری آمریکاست و ناو مورد نظر او چقدر خسارت دیده است؟

آقای فدوی همچنین گفته است: «آمریکا در ۴۱ سال درگیری با جمهوری اسلامی ایران، حتی یک پیروزی نداشته است.»

از این ادعای بزرگ که بگذریم، سوال این‌جاست که آیا سردار فدوی حقیقتا در جریان بلاهایی که آمریکا در سا‌ل‌های پایانی جنگ بر سر ما آورده، نیست؟

آقای فدوی! شما در دوران جنگ در نیروی دریایی سپاه بودید و از همین جهت من تنها به دو نمونه از کتاب سردار علایی، که در سال‌های جنگ فرماند‌ه نیروی دریایی سپاه بوده، اشاره می‌کنم.

آقای علایی، پس از اشاره به واقعه‌ی روز 24 مهر 66، که در آن نفت‌کش کویتی، که با پرچم آمریکا در خلیج فارس حرکت می‌کرد و هدف یک موشک کرم ابریشم قرار گرفت، می‌نویسد در تلافی این حمله، چهار ناوشکن امریکایی «به پایانه‌های نفتی رشادت و رسالت در منطقه‌ی میانی خلیج فارس حمله کردند و با 1065 گلوله‌ توپ و سپس با عملیات انفجاری، تاسیسات نفتی آن‌جا را منهدم کردند. این عملیات 85 دقیقه طول کشید. بر اثر این حمله، سکوی میدان نفتی رشادت، که روزانه 20 الی 25 هزار بشکه تولید داشت، دچار آتش‌سوزی گسترده‌ای شد و بالغ بر 500 میلیون دلار به ایران خسارت وارد گردید.»
نکته‌ی مهم‌تر این‌که فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه در سال‌های جنگ می‌نویسد: «گفتنی است امریکا هیچ‌گاه خسارات واردشده به ایران در حملات به سکوهای نفتی، ناوها، کشتی‌ها و قایق‌های ایرانی در دوران جنگ را پرداخت نکرد.» (تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج 2، ص 391)

آقای فدوی! 500 میلیون دلار خسارت، که تنها خسارت مستقیم است و طبعا خسارت‌های غیرمستقیمِ فراوانِ دیگری در پی داشته، هیچ غلطی نیست؟

واقعه‌ی دیگر انهدام کامل دو سکوی نفتی دیگر است. 25 فروردین 67، ناو «ساموئل بی‌رابرتزِ» آمریکا، در خلیج فارس به مین برخورد کرد و به شدت آسیب دید. سردار علایی درباره‌ی واکنش آمریکا به این واقعه نیز می‌نویسد: «ناوهای جنگی امریکا 29 فروردین 67 ... به دو سکوی نفتی ایران به نام‌های سلمان و نصر حمله کردند و این دو پایانه‌ی نفتی را کاملا منهدم ساختند.» علایی درباره‌ی سکوی نفتی سلمان توضیح داده است: «دو سال قبل از حمله‌ی امریکا به این سکو، جنگنده‌های عراقی، در ماه‌های اکتبر و نوامبر 1986، به این سکو حمله کرده بودند که موجب توقف موقت تولید نفت از این مخزن گردید. وقتی تعمیر این سکو پس از دو سال پایان یافت، کشتی‌های جنگی امریکا به آن حمله کردند و دوباره آن را از کار انداختند.»
فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه به یک واقعیت مهم اشاره می‌کند: «تاسیسات نفتی ایران در خلیج فارس و به خصوص این سکوها، در مقابل حملات ناوهای جنگی امریکا بسیار آسیب‌پذیر بود، زیرا نیروهای هوایی و دریایی ایران نمی‌توانستند از آن‌ها حفاظت کنند.» (همان، ص 422) در ادامه، علایی توضیح داده که ناوگان جنگی آمریکا چه خسارت‌های دیگری به نیروهای نظامی ایران وارد کرد.

حقیقت این است که «غلط»های آمریکا در سال‌های پایانی جنگ و آسیبی که مردم عزیز‌مان از این غلط‌ها دیدند، بسیار فراتر از این دو مورد است.

اگر حقیقتا معتقدید آمریکا هیچ غلطی نکرده و حتی یک پیروزی نداشته، شما را به یک گفت‌وگوی حضوری و عمومی در این‌باره دعوت می‌کنم.

سردار! این روزها دغدغه‌ی تحریف نشدن مسایل جنگ از دغدغه‌های مهم مقامات عالی نظامی و حتی شخص مقام رهبری است. آیا این نوع روایت، مصداق تحریف نیست؟

از دغدغه‌ی تاریخ که بگذریم، موضوع دیگری ذهن مرا به خود مشغول کرده: آیا شما، به عنوان فرمانده عالی‌رتبه‌ی سپاه، مسایل امروز را نیز همین گونه محاسبه می‌کنید؟

https://t.me/jafarshiralinia
اسراییل و ماجرای مک‌فارلین
«اگر حملات تبلیغاتی در طول این جنگ جدی گرفته می‌شد، شاید ناظری که در کنار ایستاده بود، گمان می‌برد عراق و ایران با اسرائیل می‌جنگند نه با یکدیگر. زیرا از بین دلایلی که صدام حسین در ابتدا آورد تا حمله خود به ایران را توجیه کند، این بود که می‌گفت:پیروزی بر ایران راه رسیدن به قدس را هموار می‌کند. با وجود اینکه ایران این جهت‌نمای عراقی را به تمسخر می‌گرفت اما در ادامه، تبلیغات ایران از همین منطق توخالی استفاده کرد و صدام حسین را مزدور صهیونیسم توصیف کرد و عراق را مثل مصر مسئول انحراف توجه جهان اسلام از رویارویی با اسرائیل معرفی نمود.
واقعیت این است که این گفتمان ضدصهیونیستی در بسیاری از مواقع هیچ اهمیتی برای اسرائیل نداشت، به‌خصوص مادامی که می‌دید جنگ با او فاصله دارد. حتی احساس می‌کرد درگیری و جنگ بین ایران و عراق از یک سو و بی‌طرفی مصر و شکاف حاد بین جهان عرب از سوی دیگر، فرصتی فراهم ساخته است تا در غیاب فشارهای هماهنگ عربی و اسلامی و نیز فشارهای غربی، برای دشمنی‌اش با لبنان از آن استفاده کند.» اسرائیل «جز به حفظ توان قوا فکر نمی‌کرد، به نحوی که این توازن قوا مانع پیروزی هر یک از طرفین این جنگ شده و تا آن‌جا که ممکن است دوره جنگ را طولانی‌تر کند.»
بپسندیم یا نپسندیم این تحلیل در بسیاری از منابع غیرایرانی یک تحلیل محوری است. اگر آن را نادرست می‌دانیم باید در مجامع پژوهشی بین‌المللی تحلیل و دیدگاه‌هایمان را بیان کنیم و آشفته‌شدن و پاک کردن صورت مساله مشکلی را حل نمی‌کند.

 نهادهای مرتبط با حوزه‌ي تاریخ جنگ چه اقداماتی در زمینه‌ي‌ بین‌المللی انجام داده‌اند؟

جمله‌های بالا را از کتاب «عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق» ازدکتر «حمد عبدالعزیز الکواری» آورده‌ام، او از شخصیت‌های سیاسی و پژوهشی قطر است که در سال‌های جنگ نماینده‌ی قطر در سازمان ملل بود.
از این جهت از این کتاب استفاده کرده‌ام که پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس وابسته به ستاد کل نیروهای مسلح آن را منتشر کرده است و اگر دوستان کتابهایی را که خودشان منتشر کرده‌اند مطالعه کنند شاید از سخنان من در همایش بازخوانی ماجرای مک‌فارلین آشفته نشوند.

در ایران برای پرداختن به نقش اسرائیل در تحولات جنگ موانعی وجود دارد اما پرداختن به آن بسیار ضروری است.

آن‌چه در این سخنرانی مطرح کرده‌ام تنها در حد طرح مساله است که امیدوارم با توجه پژوهشگران این حوزه بسط یابد و چه بسا زوایای جدیدتر و دقیق‌تری از ماجرا روشن شود.

فایل صوتی که در پست بعدی منتشر شده، سخنرانی‌ام در این همایش است و به نقش اسرائیل در ماجرای مک‌فارلین اشاره دارد.

فیلم سخنرانی را می توانید در صفحه‌ی اینستاگرامم با این آدرس ببینید:

https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v


https://t.me/jafarshiralinia
بازی خونین
<unknown>
اسراییل و ماجرای مک‌فارلین

در ایران برای پرداختن به نقش اسرائیل در تحولات جنگ موانعی وجود دارد اما پرداختن به آن بسیار ضروری است.

فایل صوتی پیوست، سخنرانی‌ام در همایش بازخوانی ماجرای مک‌فارلین است و به نقش اسرائیل در این ماجرا اشاره دارد.

قبل از گوش دادن به این فایل توضیحاتم در پست قبل را بخوانید.

فیلم جلسه را می توانید در صفحه‌ی اینستاگرامم با این آدرس ببینید:

https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v
انحلال هیات‌رئیسه‌ی کُشتی
به دلیل مسابقه با آمریکایی‌ها

یک. تهران، بهار 1365
در فروردین 1365 پس از فتح فاوِ عراق به‌دست ایرانی‌ها، بوش، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، در سفری به کشورهای عربی منطقه سخنان تندی علیه ایران گفت. کشورهای عربی بر خرید تسلیحات افزودند تا در برابر خطر احتمالی ایران آماده باشند. هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه از خجالت آمریکایی‌ها درآمد و علیه سفر بوش و حرف‌هایش موضع گرفت. فریادها در ایران و آمریکا بلند بود. پس از این ماجرا و در اردیبهشت‌ماه65 خبرگزاری فرانسه پاسخ هاشمی رفسنجانی به تهدیدهای ریگان را این‌گونه گزارش کرد: «هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس ایران امروز جمعه تهدیدات رونالد ریگان، رئیس‌جمهوری آمریکا، در مورد انجام اقدامات تلافی‌جویانه‌ی نظامی علیه ایران را «پوچ» خوانده و اخطار کرد در صورتی که این تهدیدات به مورد اجرا گذارده شوند، آمریکا خواهد فهمید ترور چه معنی دارد... رئیس مجلس ایران از سوی دیگر تبلیغات امپریالیستی را در مورد قاچاق سلاح آمریکایی به مقصد ایران مسخره توصیف کرد‌... وی همچنین این توطئه‌ها را که حاکی از وحشتی است که انقلاب اسلامی و بسیج ملت ایران در آمریکا و نوکرانش در منطقه به‌وجود آورده است، محکوم کرد‌. وی سپس از ملت ایران خواست تا برای دادن یک درس جدید به خصم آماده باشد.» (اوج دفاع، ص 78)
با تمام این سخنان به نظر می‌رسید روابط میان ایران و آمریکا در بهار این سال در بهترین حالتش در تمام دهه‌ی شصت قرار داشت. روند معامله‌ی مخفیانه‌ی سلاح میان ایران و آمریکا که از سال 64 آغاز شده بود ادامه داشت، ایران در برابر کمکش به آزادی گروگان‌هاي آمريكايي در لبنان، سلاح‌های آمریکایی دریافت می‌کرد و کار تا جایی پیش رفت که خرداد همین سال مک‌فارلین، نماینده‌ی ویژه‌ی رئیس‌جمهور آمریکا، به تهران سفر کرد. تیم او پس از چند روز مذاکره در هتلی در تهران، ایران را ترک کردند.

دو. آلمان، مرداد 1365
کشتی‌گیران جوان ایران در مسابقات آلمان با تیم آمریکا مسابقه دادند. 6 مرداد روابط عمومی سازمان تربیت بدنی گزارش داد سرپرست این سازمان، هیات رئیسه‌ی فدراسیون کشتی را به همین دلیل منحل کرد؛ «حاضر نمودن کشتی‌گیران جوان برای مسابقه با ورزشکاران آمریکایی توسط فدراسیون کشتی حرکتی خودسرانه بوده که جزییات پرونده‌ی آن تحت بررسی می‌باشد.»(همان، ص 244 و روزنامه اطلاعات، 7 مرداد 65، ص7)

سه. انگلستان، مرداد 1365
15 ورزشکار جانباز و معلول ایران پس از سه روز از آغاز بازی‌های جهانی معلولان در استوک‌مندویل انگلستان از این بازی‌ها اخراج شدند. مارگارت تاچر نخست‌وزیر انگلیس بازی‌ها را افتتاح کرده بود و در مراسم افتتاحیه، ورزشکاران ایران عکس‌هایی از آیت‌الله خمینی به همراه داشتند و شعارهایی «علیه امپریالیسم و صهیونیسم» سر دادند. (همان، و روزنامه اطلاعات، 9 مرداد 65، ص7)

چهار. آبان 1365، وعده‌های عجیب محسن رضایی
هفتمین روز این ماه فرمانده کل سپاه در جلسه‌ی فرماندهان سپاه گفت: «الان بدو بدو دارند از آمریکا و شوروی می‌آیند، می‌گویند تورو به خدا یک کاری بکنید. چرا؟ زیرا دنیا با خود می‌گوید ما اگر قبل از پیروزی ایران، مساله‌مان‌ را با این کشور حل نکنیم بعد از پیروزی اصلا نمی‌شود با این‌ها صحبت کرد. الان از جاهای مختلف از جمله عربستان تا حالا سه هیئت آمده و حرف‌هایی زده‌اند که در این جلسه نمی‌توانم بگویم. من فقط این را بگویم که از آمریکا آمده‌اند، از شوروی آمده‌اند. همه‌ی این‌ها برای چیست؟ برای این‌که می‌بینند شما راه افتاده‌اید و آن‌ها عقب افتاده‌اند.» محسن رضایی که به طرح عملیات آینده (کربلای 4) خیلی دل بسته بود به فرماندهان گفت: «عملیات آینده‌ی شما اصلا اوضاع دنیا را به هم می‌ریزد. وضع دنیا را دگرگون می‌کند.» (روزشمار جنگ، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، كتاب 44، ص506)
چند روز بعد ماجرای سفر مخفیانه‌ی مک‌فارلین، فرستاده‌ی ویژه‌ی رئیس‌جمهور آمریکا به تهران افشا شد.
عملیات کربلای 4 یکی از تلخ‌ترین شکست‌های ایران شد.

https://t.me/jafarshiralinia
طالقانی گفته بود آقایان وفا و صفا نخواهند داشت
پایان دراماتیک برای اولین نخست‌وزیر انقلاب در آبان ۵۸

مهندس بازرگان: «شورای انقلاب اصرار داشت فوراً از من بله بگیرد... من نخواستم فوراً قبول کنم... فشار می‌آوردند که همان شب کار تمام شده حکم را بنویسند و اعلام کنند، من ناراحت شده گفتم شمر هم به امام حسین یک شب مهلت داد.»

هنوز انقلاب پيروز نشده بود و پذيرش نخست‌وزیری چندان كم‌خطر نبود. بازرگان نگران نبود اما می‌گفت می‌خواسته محکم‌کاری کند و نشان دهد که نخست‌وزیری را از روی علاقه به مقام نپذیرفته است.
بازرگان با داشتن منصب در زمان مصدق، 27 سال پيش از پيروزي انقلاب، در داخل و خارج وجهه‌ي يك نخست‌وزير واقعي را داشت و به اندازه کافی جدي گرفته می‌شد و می‌توانست سقوط آخرين دولت شاه را سرعت دهد. به روايت بازرگان طالقاني مخالف بود و توصيه كرد نپذيرد و گفته بود آقايان وفا و صفا نخواهند داشت. 15بهمن او نخست‌وزیر شد و ٧ روز بعد انقلاب به پيروزي رسيد.
9ماه نخست‌وزیر بود و 41 سال پیش در همین روزها در آبان58 پایان کار اولین دولت انقلاب رقم خورد و مهندس بازرگان پس از 9ماه کنار رفت.
پس از پیروزی انقلاب، كشور در آشفته‌ترين وضعيت خود قرار داشت. خودسري‌ها و آشفتگی‌ها همه را كلافه كرده بود. اشتباه در شرايط فشارهاي زياد، طبيعي است و همه تحت فشار بودند از شوراي انقلاب گرفته تا امام خميني و بازرگان و دولتش. دولت به دليل مسووليت اجرايي بيش از همه تحت فشار بود و انتقاد از آن‌ها، هم آزاد بود و هم رواج زيادي داشت.
حتي در شوراي انقلاب مهندس سحابي نيز از دولت انتقاد مي‌كرد. 17تیر58 چند ماه پیش از پایان دولت موقت که اعضای شورا در تلاش بودند با فرستادن اعضای شورا به کمک دولت قدری از مشکلات کم کنند، بنی‌صدر با تاکید می‌گفت: «مصلحت مملکت در ادامه حکومت مهندس بازرگان نیست.»
آبان 58 مهندس بازرگان پس از ديدار با برژینسکی(مشاور كارتر) در الجزیره تحت فشار شدیدی قرار گرفت. فردای تصرف سفارت آمریکا استعفا داد که امام هم پذیرفت. چند ماه بعد با وجود تمام تبلیغ‌هایی که علیه او و دولتش شده بود با رای بالا به‌عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. این آخرین باری بود که بازرگان توانست در انتخابات شركت كند. او در انتخابات ریاست‌جمهوری سال64 از سوي شوراي نگهبان رد صلاحیت شد.

بازرگان نیز مانند بسیاری دیگر از مسوولان خطاهایی داشت. خطای او و دولت موقت در تصمیم برای فروش اف‌14‌ها می‌توانست برای کشور خیلی گران تمام شود. مهندس در برابر مخالفت شورای انقلاب با فروش اف‌14‌ها می‌گفت از اول آمدن امام؛ «صحبت بود قراردادها لغو شود و سلاح‌های غیرلازم رد داده شود. این خواسته همه بود.» بازرگان ادامه داد: «اف14 اصلا به درد ایران نمی‌خورد مصرف ندارد. هر ساعت پرواز یک میلیون و دویست‌هزار تومان خرج دارد.»
در آن شرایط معلوم نبود دیگران بتوانند کاری بیشتر از کار دولت موقت انجام دهند و کمتر از آن‌ها اشتباه کنند و پذیرش مسوولیت توسط مهندس به‌نوعی فداکارانه هم بود.
پس از آن‌که مهندس استعفا داد دولت موقت بعدی زیر نظر شورای انقلاب بدون نخست‌وزیر تشکیل شد.
برخی سخنانی که پیرامون انتخاب نخست‌وزیر جديد در جلسات شورای انقلاب مطرح شد جالب است. در جلسه 16آبان58 قطب‌زاده گفت بنی‌صدر، حبیبی یا بهشتی نخست‌وزیر شوند. بعد گفت آقاي خامنه‌ای هم خوب است. آقاي خامنه‌اي گفت پذيرش نخست‌وزيري را سفاهت مي‌دانم. قطب‌زاده گفت هرکس کار کند می‌سوزد. آقاي خامنه‌ای گفت روحانی‌ها درست نیست چون آبروی نهاد باارزشی از بین می‌رود.
در جلسه‌ای دیگر آقای منتظری گفت پنج شش نفر داریم در شورای انقلاب وجیه‌المله هستند کاری نکنید این 5 شش نفر در ظرف دو ماه به‌طور کلی حیثیت و پرستیژشان از بین برود. او گفت شورای انقلاب پشت پرده باشد، وزرا معین شوند و یک چوب بتراشید بگویید این نخست‌وزیر.
با توجه به این شرایط حذف مهندس بازرگان از میدان سیاسی و حتی نشنیدن حرف‌هایش درباره جنگ جای تامل دارد.
نکته آخر این‌که مهندس در دوران نخست‌وزیری‌اش از کار بنیادی سخن می‌گفت، اما برخی از اعضای شوراي انقلاب معتقد بودند مردم و شرایط کشور صبر برای کارهای بنیادی ندارند و اگر کارهای ضربتی انجام نگیرد زمان از دست می‌رود و معلوم نیست بتوان نارضایتی‌ها را جبران کرد. البته آنها کارهای دولت بازرگان را هم بنیادی نمی‌دانستند. مشخص نیست که تلاش مهندس برای کار بنیادی در آن مقطع می‌توانست به نتیجه برسد یا نه اما به نظر می‌رسد تا امروز نیز هنوز كاملا به نتیجه نرسیده‌ایم که کشور به کار بنیادی نیاز دارد و هنوز در بسياري از مديريت‌ها شرط بقا، انجام کارهای مقطعی و زودبازده است.

منبع: سخنراني بازرگان در بهمن 60 و متن مذاكرات شوراي انقلاب

https://t.me/jafarshiralinia
اتاق آینده / شیرعلی‌نیا pinned «آدرس صفحه‌ی اینستاگرام عکس‌ها و نکته‌ها(شیرعلی‌نیا): (https://instagram.com/jafarshiralinia?igshid=1sw8uiiznyf5v) @jafarshiralinia»
چرا جنگ، هشت سال طول کشید؟
منافع جنگ طولانی برای حاکمان ایران و عراق

جنگی که با تصمیم‌های چندروزه به یکباره پایان یافت، چرا هشت سال طول کشید؟ پرفسور تام ورکمن معتقد است در ریشه‌یابی طولانی شدن جنگ، باید ریشه‌های اجتماعی و سیاسیِ موضوع را بررسی کرد و می‌نویسد: «اگرچه جنگ برای هر دو طرف هزینه‌های سنگین مادی و انسانی دربرداشت، ولی برای هر دو طرف امتیازهای سیاسی نیز دربرداشت. شکاف‌های عمیق در هر دو جامعه، می‌توانست در قالب منافع دنبال‌شده در جنگ پوشش داده شود» (نشریه‌ی نگین ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ش 14، ص 43 تا 46)
او، از مزایای جنگ طولانی برای ایران، به این موضوع اشاره می‌کند که با تداوم جنگ «فرایند تحکیم انقلاب اساساً تکمیل شد.» روحانیون نشان دادند «که در بهره‌گیری از جنگ برای تحکیم هژمونی طبقه‌شان بسیار خبره هستند؛ موضوعات بیگانه‌ستیزی را مورد استفاده قرار دادند تا به لحاظ سیاسی دست به بسیج عمومی بزنند. ایران عراق را به عنوان مظهر تمامی آن‌هایی که ضد دین و دشمن اسلام بودند مورد سرزنش قرار داد... بی‌شک، این روند درجه‌ای از استحکام اجتماعی را برای جامعه‌ی دچار انشعاب ایران فراهم می‌ساخت. دفاع از اسلام تبدیل به دفاع از رژیم دین‌سالار شد.»
پس از پیروزی انقلاب، نهادهای تازه‌ای در کشور شکل گرفته بود و جنگ «به رژیم در گسترش و حفظ کنترل بر نهادهای مهم پس از انقلاب و تحکیم کنترل بر دستگاه سنتی دولت کمک کرد. از جمله‌ی این نهادها می‌توان به سپاه پاسداران اشاره کرد. این نهاد به عنوان وزنه‌ی تعادل ارتش و تحت عنوان نیروهای انقلابی ظهور کرد.» (همان)
موقعیت‌هایی خاصِ نظامی و امنیتی مانند جنگ، برخوردهای امنیتی در امور سیاسی اجتماعی را توجیه می‌کند و در ایران «جنگ برای رژیم فرصت بی‌نظیری فراهم آورد تا با حذف اپوزیسیون سیاسی، گسترش کنترل نهادهای انقلابی، مهار هر رفتار آشوب‌گرانه‌ی اجتماعی، قدرت خویش را تحکیم بخشد. مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، جنگ اجازه داد تا خواهان یکسان‌سازی موضوعات اجتماعی در جامعه‌ای شوند که پس از انقلاب دچار شکاف‌های عمیقی شده بود» (همان).
طولانی شدن جنگ، برای صدام و حزب بعث هم، امتیازهای سیاسی فراوانی داشت. ایران و عراق هر دو تلاش می‌کردند این جنگ را جنگی فراتر از جنگ با طرف مقابل نشان دهند؛ ایران جنگش را جنگی در برابر شرق و غرب عالم و جهان کفر و طاغوت معرفی می‌کرد و حزب بعث نیز این جنگ را دفاع از امت عرب در مقابل فارس؛ و هر دو طرف در مقاطع مختلف، دشمنشان را صهیونیستی و تحت حمایت اسرائیل معرفی می‌کردند.
در ابتدای جنگ، صدام و حزب بعث تا مدتی سرمستِ حضور در خاک ایران بودند، اما با شکست‌های پی‌درپی و آزادی خرمشهر، در وضعیت تحقیرآمیزی قرار گرفتند. تداوم جنگ در سال‌های بعد، راهی برای رهایی صدام از این تحقیر، پیش پایش می‌گذاشت.
وقتی جنگ به داخل خاک عراق کشیده شد، «صدام حسین از این موقعیت به‌ عنوان مدافع ملت عرب استفاده کرد و خود را حامی ملت عرب نشان داد.» این کار با تبلیغات وسیع در عراق همراه بود؛ «مغازه‌های بمباران‌شده در شهر بصره، آکنده از پوسترهای تمجید از صدام حسین به عنوان «دومین فاتح بزرگ ارتش فارس» شده بود... رژیم بعث با مهارت توانست جنگ را به عنوان آرمان ملت عرب معرفی کند» (همان). شواهد فراوانی وجود دارد که صدام توانست حکومت‌های عربی و بخشی از افکار عمومی دنیای عرب را متقاعد کند که خطر ایران خطری برای جامعه‌ی عربی است و او مدافع اعراب است.
جان نیکسون، از بازجویان صدام، از قول دیکتاتور عراق اشاره کرده است که صدام معتقد بود اگر آیت‌الله خمینی پشت مرزها متوقف می‌ماند و به خاک عراق ورود نمی‌کرد، «افکار عمومیِ اکثریت عراقی‌ها را به خودش جلب می‌کرد... ولی با تغییر جهت، هدف واقعی خودش را نشان داد و گفت هدفش رسیدن به کربلاست و نه مرز» (بازجویی از صدام، ص 164).
علاوه بر این‌ها، جنگ طولانی مزایای سیاسی و اجتماعی نیز برای صدام داشت و حزب بعث به بهانه‌ی جنگ، کنترل سیاسی خود در کشور را توسعه داد و «با استراتژی‌های پوپولیسیتی، کار خود را پیش برد». از سوی دیگر، جنگ «بهانه‌ای برای تداوم سیاست‌های سرکوب‌گرایانه‌ی رژیم شد». به بهانه‌ی جنگ، کوچک‌ترین اعتراضی سرکوب می‌شد و تداوم جنگ «موجب چندپارگی در میان جنبش اپوزیسیون زیرزمینی در عراق شد» (نشریه‌ی نگین ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ش 14، ص 43 تا 46)

ترجمه‌ی مقاله‌ی تام ورکمن با نام «ریشه‌های اجتماعی جنگ با تاکید بر جنگ ایران و عراق» در شماره‌ی چهارده فصلنامه‌ی «نگین ایران»، از نشریات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، منتشر شده است. اشاره به مقاله‌ی منتشرشده در نشریه‌ی سپاه، به معنای تایید مطالب مطرح‌شده در آن مقاله نیست، اما می‌تواند زمینه‌ساز پرداختن به جنگ از زوایایی باشد که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است.

https://t.me/jafarshiralinia
پرسشی تکان‌دهنده درباره‌ی ماجرای دیروز
فریاد نزنید، توضیح دهید

«آقای صدوقی یک نامه‌ای قبل از شهادتش به سپاه نوشته که این حفاظتی که شما گذاشته‌اید، این حفاظت نیست. این پاسدارهایی که برای حفاظت گذاشتید این‌ها درست و حسابی تیراندازی هم بلد نیستند تا چه رسد به مسائل دیگر!»
آیت‌الله صدوقی، امام‌جمعه‌ی یزد، 11 تیر 1361 پس از برگزاری نمازجمعه ترور شد و حسن باقری، از فرماندهان ارشد سپاه، در سال‌های ابتدایی جنگ، در سخنرانی‌اش چند ماه قبل از شهادت، به این موضوع اشاره کرده است. باقری می گوید پس از ترور صدوقی «شورای فرماندهی سپاه یزد را گرفتند، به زندان انداختند.» اما می‌پرسد اما آیا می‌توان صدوقی دیگری درست کرد؟ چند ماه بعد از ترور صدوقی، آیت‌الله اشرفی اصفهانی، امام‌جمعه‌ی کرمانشاه، در 23 مهر 61، در جمعه‌ای دیگر، ترور شد و باقری در سخنرانی‌اش گفت: «برادر شمخانی، که قائم‌مقام سپاه بود، روز جمعه رفته و دیده که خود ایشان آمده درِ خانه را باز کرد است. یک امام جمعه‌ای که هم‌ردیف آقای صدوقی بوده، گفته که حاج آقا پس حفاظت چی شد؟ بچه‌ها کجا هستند؟‌ گفتند امروز جمعه است و حفاظت تعطیل کرده است!!»
باقری در این سخنرانی به چند مطلب کلیدی درباره‌ی ریشه‌ی برخی از آشفتگی‌ها اشاره می‌کند؛ از جمله این‌که سپاه «درگیر یک سری مسائل شهری می‌شود و درگیر یک سری مسائلی می‌شود که وظیفه‌ی او نیست و بعد موقعی که می‌نشینیم با یک پاسدار صحبت می‌کنیم، می‌بینیم می‌خواهد نهضت‌های آزادی‌بخش داشته باشد، روابط عمومی داشته باشد، دفتر سیاسی داشته باشد، انتشارات داشته باشد، با ضدانقلاب مبارزه کند و در جریانات سیاسی تاثیر داشته باشد. می‌خواهد همه‌کاره باشد، ولی چقدر دارد مایه می‌گذارد؟ پس کو؟ ما که عهده‌دار مملکت نیستیم. مملکت برای خودش سکان‌دار دارد، امام زمان دارد، امام خمینی را دارد، مجلس را دارد، دولت را دارد، شورای عالی قضایی را دارد، شورای نگهبان را دارد، ما هم به عنوان یک بازوی اجرایی نظامی در کنار ارتش مطرح هستیم.»
باقری به یک مطلب مهم دیگر توجه کرده است: این‌که بار اصلی به دوش مردمی است که در حال تحمل شرایط سخت اقتصادی کشور هستند؛ «صریحا بگویم: باور کنید کم‌ترین کسانی که در مسئله‌ی جنگ سهیم هستند آن‌هایی هستند که دارند در جنگ می‌جنگند. فشار سیاسی روی مسئولین مملکت است، فشار مالی روی مردم است، همه جا کوپنی است.»
نکته‌ی مهم دیگری که باقری روی آن دست می‌گذارد، بحث استفاده از تجربیات جنگ است: «اگر فردا شوروی حمله کند به دره‌گز و شما در دره‌گز بخواهید جنگ تن به تن خرمشهر را بکنید، روز قیامت مسئول هستید و باید جواب بدهید. مسلمان و مومن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود. ما مسئولیم مسئله‌ی خرمشهر فقط یک بار به وجود بیاید، بعد دیگر باید سازماندهی را یاد بگیریم.»
دیروز، پس از گذشت بیش از 4 دهه از عمر جمهوری اسلامی، در جمعه‌ای دیگر دانشمندی از ایران عزیز را ترور کردند. شگفت‌انگیز این‌که نخست‌وزیر اسرائیل به صراحت خواسته بود نام فخری‌زاده به خاطر سپرده شود.
من از دیروز از خود می‌پرسم نهاد امنیتی که حواسش هست منِ نویسنده حق ندارم وعده‌ی انتشار مطلبی بدهم که در آن می‌خواهم بحث تقاضای مصاحبه از آیت‌الله خامنه‌ای را مطرح کنم، در برابر اظهارنظر صریح نخست‌وزیر اسرائیل و شواهد دیگر، که همگی مسئولیت سنگین حفاظت از فخری‌زاده را هشدار می‌دهد، چه کارهایی کرده و چرا جواب نگرفته است؟ نمی‌شود در پسِ فریادهای بلندِ انتقام سخت، سوال‌های مهم را نادیده گرفت.
سردار علایی، از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، دیروز نکات تکان‌دهنده‌ای را مطرح کرده و نوشته است: «ترور دکتر محسن فخری‌زاده توسط اسرائیل، بیانگر آن است که همچنان تشکیلات جاسوسی و عملیاتی اسرائیل در ایران فعال است. این هفتمین ترور دانشمندان هسته‌ای ایران است که همگی آن‌ها به شهادت رسیده‌اند. الان بیش از ده سال است که اسرائیل به طور مرتب در داخل ایران عملیات مختلف، از جمله ترور انسان‌های دانشمند را انجام می‌دهد. روش ترور رییس سازمان پژوهشی و نوآوریِ وزارت دفاع مشخص می‌سازد که ساختار عملیاتی اسرائیل در ایران بسیار مجهز و پیشرفته و متکی بر اطلاعات دقیق است.»
سوال مهمی که علایی مطرح می‌کند و نباید در میان فریادها و وعده‌های انتقام نادیده گرفته شود، این است: «باید دید چه ضعفی در ساختار و سازوکارهای دستگاه‌های امنیتی ایران وجود دارد که علی‌رغم محتمل بودن ترور افرادی مانند شهید فخری‌زاده و پیش‌بینی محافظ برای آن‌ها، باز هم عملیات اسرائیل موفق می‌شود!!»
به قول شهید باقری: «مومن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود.»
سخنرانی حسن باقری از نشریه‌ی نگین ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، شماره 14، ص 121 تا 135، آمده است و یادداشت سردار علایی از سایت جماران.

https://t.me/jafarshiralinia
اتاق آینده / شیرعلی‌نیا pinned «حلقه‌های مفقوده در جنگ تقاضای مصاحبه با آیت‌الله خامنه‌ای این عنوان یادداشتی است که به امید خدا در روزهای آینده منتشر می‌کنم و در آن به سخنان رهبری در آغاز هفته دفاع مقدس امسال خواهم پرداخت. آدرس صفحه‌ی اینستاگرام جعفر شیرعلی‌نیا (https://inst…»
شرط‌های رهبر برای مذاکره با امریکا
در همان یکی دو جلسه‌ی اول امتیاز بگیرید


سال 90، با پی‌گیری دولتمردان امریکایی و وساطت سلطان عمان، مسیری برای مذاکره گشوده شد.

این جمله‌ها روایت صالحی، وزیر خارجه‌ی احمدی‌نژاد، از گفتگو با رهبر است:

«اجازه بفرمایید راه مسیر دوم، یعنی گفت‌وگوی مستقیم با امریکایی‌ها، را باز کنیم»
«حضرت آقا فرمودند: این مذاکرات چه سودی خواهد داشت؟ ولی می‌تواند مضرات زیادی داشته باشد؛ مثلا در افکار عمومی بگویند که ایرانی‌ها نشستند و با امریکایی‌ها مذاکره کردند.»
«فرمودند: امریکایی‌ها بارها بدعهدی‌شان را به ما در مذاکراتی که قبلا داشته‌ایم، نشان داده‌اند.»
«عرض کردم: حضرت آقا! اجازه بدهید برای اتمام حجت هم که شده، این کار را امتحان کنیم... اتمام حجتی برای مردم می‌شود و به مردم خواهیم گفت که جمهوری اسلامی ایران تمام راه‌های ممکن را برای حل و فصل این ماجرا دنبال کرد.»
«ایشان فرمودند: اگر برای اتمام حجت است، اشکال ندارد و من مخالفت نمی‌کنم، اما شرط دارد...:
1. مذاکره در سطح وزیر خارجه انجام نگیرد... پایین‌تر از وزیر باشد...
2. مذاکره برای مذاکره نباشد... اگر دیدید در یکی دو جلسه به جایی نمی‌رسید، فورا مذاکرات را قطع کنید، یا در جلسه‌ی اول و دوم یک امتیازی، مثل حق غنی‌سازی، را بگیرید.
3. مذاکره فقط در ارتباط با موضوع هسته‌ای باشد و راجع به روابط سیاسی و مسایل دیگر مذاکره نکنید.
4. رییس‌جمهور هماهنگ‌کننده‌ی این دو مسیر باشد: مسیر اول 1+5 و نیز مسیر دوم که همان مذاکره‌ی محرمانه با امریکا است.»
(گذری در تاریخ، ص 467 تا 479)

چند پرسش:

یک. مذاکره برای اتمام حجت با مردم چه معنایی می‌دهد؟ در صورت موفقیت مذاکرات، تکلیف اتمام حجت چگونه می‌شود؟ موفقیت مذاکرات نقض غرض نمی‌شود؟

دو. این‌که «مذاکره برای مذاکره نباشد»، ملاحظه‌ای بسیار درست است، اما آیا می‌توان در یکی دو جلسه به نتیجه‌ای دقیق درباره‌ی سرنوشت مذاکرات رسید و امتیازهایی بسیار مهم گرفت؟

سه. مذاکرات در رده‌های پایین‌تر از وزیر خارجه، با توجه به محدودیت‌ها و ملاحظات سیاسی و نیاز هماهنگی آن‌ها با وزیر و بعد هماهنگی وزیر با رییس‌جمهور و رهبری، کار را بسیار سخت می‌کند. آیا می‌توان از مذاکراتی در این سطح انتظار داشت که در یکی دو جلسه به نتیجه برسد، یا امتیازهایی مهم رد و بدل شود؟ ظریف، سال‌ها پیش، در زمان جنگ، که در رده‌هایی پایین‌تر از وزیر خارجه بود، تجربه‌ای از این دست مذاکرات دارد. پس از تصویب قطعنامه‌ی 598 در تیر 66، ایران تلاش می‌کرد با تغییراتی در بندهای قطعنامه، به قطعنامه‌ی جدیدی برسد که مبنای پایان جنگ باشد و یا این‌که در روند اجرایی قطعنامه، خواسته‌هایش را به ‌دست آورد. ظریف می‌گوید در یکی از جلسات مهم با نماینده‌ی ژاپن، دو ساعت بر سر خواسته‌های ایران چانه زده، اما در پایان، دیپلمات ژاپنی گفت: «اگر من به شما تضمین بدهم که من تمام درخواست‌های شما را عمل می‌کنم، شما حاضری قطعنامه را بپذیری؟» ظریف می‌گوید: «با سردرد عجیبی از آن‌جا بیرون آمدم، چون نمی‌توانستم بگویم می‌پذیرم؛ اجازه نداشتیم. تقریبا یک ساعت از این دو ساعت را معلق زده بودم که بگویم مثلا همکاری می‌کنیم... ولی او می‌گفت به من بگو آره یا نه... و من هم اجازه نداشتم این را بگویم.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه‌ی 598، ص 201)

چهار. صالحی نوشته است پس از آن‌که رهبری مسئولیت مذاکرات را به رییس‌جمهور سپرد، او بلافاصله نزد احمدی‌نژاد رفت؛ «فکر کردم ایشان هم خیلی خوشحال می‌شوند، اما بر خلاف انتظار، ایشان از این موضوع استقبال نکردند و گفت: آقای صالحی! این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید.» جدا از این‌که دلیل احمدی‌نژاد برای استقبال نکردن از موضوع چه بوده، می‌توان به این موضوع اندیشید که وقتی مذاکراتی در ایام پایانی یک دولت انجام می‌شود، در واقع ثمره‌ی این مذاکرات در دولت بعدی رخ می‌نماید؛ آیا این مسئله در تمایل روسای دولت برای به نتیجه رسیدن مذاکره تاثیرگذار است؟

پنج. صالحی نوشته است، حتی پس از اجازه‌ی رهبری، چند ماه طول کشید تا ایران آماده‌ی مذاکرات مستقیم شود؛ تا جایی که «امریکایی‌ها فکر کردند ما آن‌ها را سر کار گذاشته‌ایم» و توضیح داده که چگونه برای مخفیانه ماندن مذاکرات ایرانی‌ها و امریکایی‌ها، با پروازهای پیچ در پیچ، از مسیر کشورهای مختلف، خودشان را پای میز مذاکره در عمان می‌رساندند. زمانی که ایران آماده‌ی جلسه‌ی سوم مذاکرات می‌شد، «از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و گفتند فعلا برای جلسه‌ی بعدی عجله نکنید و بگذارید دولت بعدی این کار را پیش ببرد.»
آیا می‌توان به مذاکراتی، حتی بالاتر از سطح وزارت خارجه، با حضور نماینده‌ای با اختیارات کافی از سوی رهبری، اندیشید؟ شاید در این صورت، چالش تعویض دولت‌ها تاثیر کمتری بر این روند بگذارد.

https://t.me/jafarshiralinia
اتاق آینده / شیرعلی‌نیا pinned «اسراییل و ماجرای مک‌فارلین «اگر حملات تبلیغاتی در طول این جنگ جدی گرفته می‌شد، شاید ناظری که در کنار ایستاده بود، گمان می‌برد عراق و ایران با اسرائیل می‌جنگند نه با یکدیگر. زیرا از بین دلایلی که صدام حسین در ابتدا آورد تا حمله خود به ایران را توجیه کند، این…»