نقد دین اسلام
572 subscribers
15.9K photos
10.1K videos
1.5K files
9.42K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟

https://t.me/naghde_eslamm/33111

#قسمت_شانزدهم(آخر)

▪️و از جهت سوم:
ائمه مظاهر رحمت و قدرت خداوندی هستند و خداوند در قالب ائمه بر بندگان خود تجلی پیدا کرده است و رسول الله (ص) مظهر رحمت الهی است و در ایشان صفت رحمت الهی تجلی یافته است که مظهر تجلی اسم الرحمن است و از این روی خداوند راجع پیامبر در قرآن گفته است: (( وَمَا أَرسَلنَاكَ إِلَّا رَحمَةً لِّلعَالَمِينَ )) (الانبياء:١٠٧)
و این صفت واحده از جمله صفات دیگری است که در پیامیر و نیز سایر ائمه تجلی یافته است.
ودمتم برعاية الله
در پناه خدا باشید.
علي هادي / ايرلند
تعلیق بر جواب (١)
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
دنباله شرح این حدیث: ما و خدا اسماء الحسنی هستیم
آیا جایز است بگوییم مثلا
حسيـــــن يا عـــــزيــز
حسيـــــن يا رحمـــــان
#پاسخ:
برادر محترم
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
مقصود حدیث (نحن والله الاسماء الحسنى) این نیست که اسامی ائمه عینا همان اسماء الله الحسنى باشد بلکه مراد آن است که ظهور معانی اسماء الله الحسنى در آنان است و آنان مظاهر صفات خدای بزرگ و مثال علیای اسماء الحسنی هستند. پس اسامی مجرد الفاظ نیستند و حروف بر زبان جاری می شود در حقیقت حقایق و ذات و معانی و صفات آن است.پس خداوند عزوجل اسامی اشیاء را از جهت لفظی به آدم نیاموخت بلکه معانی و حقیقت آنان را به آدم آموخت و او آن ها را فهمید
لينك منبع مطالب فوق:
http://www.aqaed.com/faq/5635/
▪️نتیجه گیری:
١) این روایت مورد مناقشه سندی و رجالی واقع نشده است گویا متن آن نزد شیعه مقبول است و روایت معتبر تلقی شده است.
٢) شیعه در این توضیح نمی گوید ائمه اسماء الحسنی هستند به معنی اینکه خود الله هستند بلکه به نوعی شیعه ائمه خود را واسطه بین خود و خدا می دانند و در سختی و بلایا از آن ها شفاعت می طلبند و بدان ها توسل می کنند. لذا شیعه چه بگوید یا علی، یا حسین و یا ابوالفضل در واقع همان یا الله در نزد شیعه است.
و اين عمل از ديد تمامى مسلمانان غير شيعه همان شرك است.
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_شانزدهم

٤٤) به دقت به اولین آیه از #سورہ_الاسراء توجه کنید:
منزه است آن خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی #مسجد_الاقصی که پیرامون آن را برکت داده ايم سير داد تا از نشانه های خود به او بنمايانيمکه او همان شنوای بیناست!
این آیه به جریان معراج محمد مربوط می شود. جریانی که در آن محمد از این جهان جدا می شود به آسمانهاى ٧ گانه ميرود، پیامبران پیشین خود را می بیند و حتی آنقدر به خدا نزدیک می شود که در جابی حتى جبرئیل اجازه ورود به آنجا را نداشته است.
در این جا محمد به خودش اجازه می دهد که خودش را برتر از معلمش بداند و پیش می رود؛ تا جایی که دیگر او هم اجازه ی ورود نداشته است، با قبول جريان معراج، برای الله جا و مکان قائل شدیم و از طرفی گفتن این که الله از پشت يك #حجاب با پیامبر سخن گفت به این معنی است که الله در یک طرف حجاب حضور داشت و در طرف دیگر حضور نداشت!
#سئوال: آيا اين آيه با تعريفى كه از الله در كتب فقهى و فلسفى اسلامى وجود دارد، در تعارض نيست؟
٤٥) در آیه ٥٥ همان #سوره_الاسراء می خوانیم که:
خدای تو به هر چه در آسمانها و زمین است داناتر است و در حقيقت بعضی از انبيا را بر بعضی برتری بخشیدیم و به داوود زبور عطا کردیم اما کتاب زبور مجموعه ای از دعاهایی است که در آن بشر به نمایش پروردگار خود می پردازد و به هيچ وجه سخن خدا به بندگانش نیست!
قسمتی از این کتاب در زمان داوود شاه و قسمت دیگر پس از بازگشت یهودیان از اسارت بابل نوشته شده است که ظاهرا #الله از این مسئله اطلاعی نداشته است! البته اين تنها مورد از بى اطلاعى الله از تاريخ و كتب يهود نيست.
٤٦) در آيات ٧٤ و ٧٥ #سورہ_الاسراء ميخوانيم كه:
اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا به سوی آنان (مشركان متمایل می شدی در آن صورت تنها تو را دو برابر اين زندگی و دو برابر [پس از مرگ [عذاب] می چشانيديم، آنگاه در برابر ما برای خود یاوری نمی یافتی.
مگر قرار نبود هر کسی به اندازی اعمال بدی که انجام داده به سزای اعمالش برسد؟ پس چرا در این جا عذاب دو برابر عمل شخص تعيين شده است؟
در ضمن، مگر نه اينكه آخوندهاى مسلمان ادعا ميكنند محمد معصوم بوده است؟ اگر اين معصوميت ذاتى بوده است چرا در اين آيه الله ميگويد عامل عدم گناهش خود الله بوده و نامى از عصمت ذاتى نمى آورد؟؟
اصولا به طور غیر ارادی از گناه دور ماندن چه ارزشی دارد؟ و چه فضيلتى براى شخص دارد؟؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_شانزدهم

این در حالی است که در دیگر آیات، قرآن، ذکر خوانده می‌شود یا چیزی برای تذکر دادن یا ذکر کردن!
بعنوان مثال:
ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (سوره ۵۴، آیه ۲۲)
#ترجمه: و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کرده‌‌ایم پس آیا پند گیرنده‌‌ای هست»
و یا:
لقد أنزلنا إلیکم کتابا فیه ذکر گم أفلا تعقلون (سوره ۲۱، آیه ۱۰)
#ترجمه: ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکر (و بیداری) شما در آنست، آیا اندیشه نمی‌کنید؟» (ترجمه مکارم شیرازی)
▪️(بهتر است این طور ترجمه شود: ما به سوی شما کتابی فرستاده‌‌ایم که ذکر و مناجات شما در آن (فیه) است پس آیا اندیشه نمی‌کنید؟ )
در اینجا قرآن عینا معادل با کتاب نیست، بلکه قرآن ذکری است از روی کتاب.
همچنین در سوره ۱۰ آیه ۳۷ می‌خوانیم:
وما کان هذا القرآن أن یفترى من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه وتفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین (۳۷)
#ترجمه: و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر الله او به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق کننده آنچه پیش از آن است می‌باشد و توضیحی از آن کتاب است که در آن تردیدی نیست [او] از پروردگار جهانیان است.»
در اینجا قرآن توضیح و تفصیلی است از کتابی که در الهی بودنش شک نیست.
تفاوت بین قرآن (به عنوان ذکری از روی کتاب) و کتاب، آنچنان واضح است که مفسرین مسلمان مجبور شده‌‌اند که به وجود کتاب یا لوح محفوظی اعتقاد بیاورند که نزد الله است و قرآن آیاتی است که از روی آن بر محمد نازل میشود.
▪️قبول چنین چیزی منجر به پذیرش جبرگرایی می‌شود زیرا باید بپذیریم که همه رخدادهایی که در قرآن به آن اشاره شده از جمله واکنش مشرکین و منافقین یا مسلمانان، همگی در لوحی محفوظ از پیش نزد الله نوشته شده است.
مشکل دیگر برای این تعبیر تخیلی مفسرین مسلمان این است که در بسیاری از آیات واضح است که منظور از کتاب، نه لوح محفوظ نزد الله بلکه تورات(كتاب دينى يهوديان) است. اما اگر ما فرضیه چهارم را بپذیریم و قبول کنیم که نویسندگان مسیحی برای محمد نامه‌ها و متون ترجمه شده (قرآن عربی) از روی کتب برای محمد ارسال می‌کرده‌‌اند، این آشفتگی و سردرگمی از بین می‌رود.
با قبول این فرض، کتاب همان تورات و دیگر کتب یهودی-مسیحی است که نزد نویسندگان در لوحی محفوظ است و بخشی از آن به صورت ذکر به عربی ترجمه شده و برای محمد به تدریج ارسال می‌شده است.
در آیات نخستین سوره‌های زیر به وضوح می‌بینیم که کتاب و قرآن دو چیز متفاوت هستند زیرا در کنار هم عنوان شده‌اند:
١) ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (سوره ۲، آیه دوم)
٢) الر تلک آیات الکتاب الحکیم (سوره ۱۰، آیه اول)
٣) الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر (سوره ۱۱، آیه اول)
٤) الر تلک آیات الکتاب وقرآن مبین (سوره ۱۵، آیه اول)
٥) طس تلک آیات القرآن و کتاب مبین (سوره ۲۷، آیه اول)
٦) کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون (سوره ۴۱، آیه دوم)
٧) والکتاب المبین. إنا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (سوره ۴۳، آیات ۲ و ۳)
فهرست فوق نشان می‌دهد که عناوین مختلفی برای آنچه براى محمد فرستاده می‌شده به کار رفته است.
ترجمه #مکارم_شیرازی برای آیه دوم سوره ۴۱ چنین است:
کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده است، فصیح و گویا برای جمعیتی که آگاهند.
و ترجمه #فولادوند: کتابی است که آیات آن به روشنی بیان شده قرآنی است به زبان عربی برای مردمی که می‌دانند.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_شانزدهم

▪️حذف آیاتی که پیامبر اسلام آنها را شیطانی نامید و اهانت به زنان در آنها پیش از آمدن اسلام,
(دگراندیشان)مشرکان زمان پیامبر اسلام معتقد بودند که فرشتگان دختران الله هستند؛ این در حالی بود که آنها از فرزند دختر بدشان می‌آمد؛
اما معتقد بودند که بتهای آنان دختران الله هستند. الله به این دلیل از چنین اسامی بدش می‌آید که آنها دخترند، و به دگراندیشان(مشرکان) می‌گوید که خود طالب چیز خوب هستی(فرزند پسر) و به الله چیز بد (ضیزی) می‌دهید.در آیه‌ی ٤ سوره‌ی زمر اینطور بیان شده که:
لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ"(زمر/٤)
اگر الله مى‏خواست براى خود فرزندى بگيرد قطعا از آنچه خلق مى‏كند آنچه را مى‏خواست(پسر) برمى‏گزيد منزه است او اوست‏ الله يگانه قهار.
در آیه‌ی ٦٢ سوره‌ی نحل:
وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ"( نحل/٦٢)
و برای الله آن چیزی را که خود از آن بیزارند قرار میدهند زبانشان مبین دروغ است همانا برای خودشان چیز بهتر ,ناگزیر برای آنها آتش است و آنها افراط کنندگانند. قرآن زن را شیطان می‌نامد. خطاب به غیر مسلمانان زمان پیامبر بیان شده:
إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا)نساء/١١٧)
آنها غیر از الله تنها مادگانی بیش نمیخوانند و اینها که میخوانند(بتها) جز شیطانی سرکش (چیزی) نیستند.
▪️قسم های الله در قرآن
در آیات بسیاری از قرآن، الله به چیزهایی سوگند یاد کرده در حالی که الله بی نیاز از سوگند بوده، از جمله:
- قسم به نام پاکش
- قسم به جان پیامبر
- قسم به قرآن
- قسم به فرشتگان
- قسم به انسان
- قسم به اسبان دوندهی مجاهدان
- قسم به زمان
- قسم به مكان
- قسم به میوه ها
الله در آیات متعددی به مواردی قسم یاد كرده كه نشانگر ارتباط ویژه بین یادکننده ی قسم و آنچه كه بدان قسم یاد شده، وجود دارد و هر چه شأن و مقام یادکننده ی قسم بالاتر باشد، حكایت از اهمیت بالای آن موضوع دارد که به مواردی از آنها به اختصار یادآور می شویم:
قسم به نام پاکش
این که خداوند به نام پاک خودش سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
#الف. سوگند برای ارسال رسل:
«تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ‌»؛[۴] به خدا سوگند، به سوى امت هاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم اما شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست!

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟

#قسمت_شانزدهم

از جمله افراد پيرو ابن سبأ مردى بود به اسم رشيد هجرى كه به صراحت اعتقادات خود را نزد عامر شعبى گفته بود. شعبى ميگويد: يكى از روزها نزد او رفتم. گفت: من يك بار حج رفتم و با خود گفتم كه من با اميرالمؤمنين على عهدى بسته ام. پس به خانه ى او رفتم و از كسى خواستم كه برايم نزد ايشان اجازه بگيرد. او گفت: مگر او نمرده است؟ گفتم: او ميان شما مرده است اما به خدا قسم مانند زندگان هم اكنون در حال تنفس است. آن مرد گفت: حال كه اسرار آل محمد را دانستى داخل شو، من داخل شدم و نزد على رفتم و ايشان مرا از مسائل با خبر كرد كه در آينده خواهد بود. شعبى به رشيد گفت: اگر تو دروغگو هستى پس لعنت خدا بر تو باد. اين خبر به زياد بن اميه رسيد، او هم رشيد هجرى را نزد خود طلبيد و زبان او را بريد و بر دروازه ى عمرو بن حريث او را به صليب كشيد.
(#منابع: مجروحين، ابن بستي، ج ١، ص ٢٩٨ و ميزان الاعتدال، ج ٢، ص ٥٢)
حافظ ذهبى اين خبر را در تذكرة الحفاظ نقل كرده و در آن آمده است كه: من به انسانى گفتم كه نزد على برايم اجازه بگيرد. او گفت: ايشان خوابيده است او گمان ميبرد كه من حسن را خواسته ام. پس گفتم: من حسن را نميخواهم بلكه على، اميرمؤمنان امام متقيان و قائد و رهبر پيشانى سفيدان را ميخواهم. آن مرد گفت: مگر او نمرده است؟! من (ابن سبأ) گفتم: به خدا قسم او هم اكنون مانند زندگان نفس ميكشد و از زير خاک مسائل را می داند
(#منبع: تذكرة الحفاظ، ج ١، ص ٨٤، چاپ احياء التراث)
به همين خاطر عامر شعبي ميگويد: آنگونه كه بر علي دروغ بسته شده است بر هيچ كس ديگر دروغ بسته نشده است.
(#منبع: تذكرة الحفاظ، ج ١، ص ٨٢)
ابن حبان در مورد رشيد [كه در روايت زير مي آيد] گفته كه او به رجعت اعتقاد داشت
(#منابع: المجروحين، ج ١، ص ٢٩١ و ميزان الاعتدال، ج ٢، ص ٥٣)
طوسي رشيد هجري را جزو ياران علي شمرده و او را رشيد هجري رياش بن عدي طائي ناميده است (#منبع: رجال طوسي، ص ٤١)
رشيد هجرى جزو دروازه هاى ارتباط با امامان شمرده شده است از جمله با حسين بن على (#منبع: العلویون فدائیو الشیعه المجهولون علی عزیز العلوی، ص ٣١، چاپ اول)

▪️موضعگيرى اهل بيت محمد با ابن سبأ
اهل بيت محمد هم همان برخوردى را با ابن سبأ داشتند كه على با او داشت پس او را تكذيب نموده و از گفتارها و گمراهي هاى او بيزارى جستند.
كشى با سند خود از محمد بن قولويه روايت كرده كه گفت: سعد بن عبدالله برايم نقل كرد كه يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسى از على بن مهزيار از فضاله بن ايوب ازدي از ابان بن عثمان نقل كرده اند كه گفت: من از ابو عبدالله شنيدم كه گفت:(خداوند عبدالله بن سبأ را لعنت كند، او ادعاى خدائى را براى على داشت، در حالى كه به خدا قسم على فرمانبردار خدا بود، واى بر كسى كه بر ما دروغ بسته كند، قوم ما در مورد ما مطالبى ميگويند كه ما نگفته ايم. ما از آنان به خدا پناه ميبريم.
(#منابع: رجال کشی، ص ١٠٠، موسسه‎ی اعلمی کربلاء و تنقیح المقال، مامقانی، ج ٢، ص ١٨٣ و ٨٨٤، و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦١)

ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پرونده‌ی شنیداری: زنده‌یاد رضا فاضلی

بخش- دوم
#قسمت_شانزدهم

با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_شانزدهم

پس بطور خلاصه باید بگوییم جزیه در واقع جزای کافر است که خونش ریخته نشود و مالش هدر نرود و از وطنش رانده نشود.
ابن قیم راجع جزیه در کتابی که در همین باب تالیف کرده بعد از بیان آیه ۲۹ سوره توبه می گوید:
فَالْجِزْيَةُ هِيَ الْخَرَاجُ الْمَضْرُوبُ عَلَى رُءُوسِ
الْكُفَّارِ إِذْلَالًا وَصَغَارًا وَالْمَعْنَى: حَتَّى يُعْطُوا
الْخَرَاجَ عَنْ رِقَابِهِمْ.
اسْمُهَا مُشْتَقٌّ مِنَ الْجَزَاءِ إِمَّا جَزَاءً عَلَى
كُفْرِهِمْ لِأَخْذِهَا مِنْهُمْ صَغَارًا، أَوْ جَزَاءً عَلَى
أَمَانِنَا لَهُمْ لِأَخْذِهَا مِنْهُمْ رِفْقًا.

#منبع: أحكام أهل الذمة نویسنده : ابن القيم  ج: ١ صفحه ١١٩
#ترجمه: جزیه در واقع خراجی است که بر گردن کفار است تا دلیلی باشد برای کوچک شمردن کافران . این در واقع معنی این را می دهد که: تا کافران خراجی را که در اصل خراج گردنشان است می دهند.(پول می دهند تا گردنشان زده نشود)
اسم (جزیه)مشتق از کلمه جزا است اما جزایی که بخاطر کفر افراد کافر گرفته می شود تا ذلیل و تحقیر شوند یا جزای کفرشان است تا بدان وسیله در امان ما باشند با دادن جزیه.

حال باید دید چرا اصلاً جزیه واجب شد و آیه قبل دستور به جزیه چه ماجرایی را بیان می کند: آیات ٢٨ و ٢٩ سوره توبه را مجددا برایتان ذکر می کنیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۲۸﴾
#ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد مشركان ناپاكند لذا نبايد پس از امسال نزديك مسجد الحرام شوند و اگر از فقر مي‏ترسيد خداوند شما را از فضلش، هر گاه بخواهد، بينياز مي‏سازد خداوند دانا و حكيم است.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ
وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ
دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾

#ترجمه: با كساني از اهل كتاب كه ايمان به خدا، و نه به روز جزا دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مي‏شمرند، و نه آئين حق را مي‏پذيرند، پيكار كنيد، تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند.
در اینجا می بینیم آيه ٢٨ توبه آیه ٢٩ آن را تفسیر می کند و مشهور است که:
"أنّ القرآن يفسّر بعضه بعضاً "  
#ترجمه: بعضی از بخش های قرآن بخش های دیگر را تفسیر می کند
در آیه ٢٨ به صورت تکه تکه می خوانیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا = ای مسلمانان (بچه مسلمونا،بچه سنّی های مجاهد،بچه شیعه های ولایی آتش به اختیار)
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ = این را بدانید شما که مشرکین(یهود،مسیحی ها و... کلا غیر مسلمانان) نجس هستند
حالا بماند که ثابت کردیم خود اسلام شرک آلوده ترین و شخصیت پرست ترین دین هاست و خطای شرک راجع یهود کمتر از اسلام رخ داده است.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_شانزدهم

در همۀِ این نوشته ها شهادت به یگانگی الله در پیوند با رد شدن ادعای شریک داشتن او یا فرزند خدا بودن «عیسی» آمده است، و به دُنبال آن صفاتى آمده اند که یا خواست فرمانروایان بوده اند و یا صفتهايى که از تاریخ رستگاری مسیحیت الهام گرفته اند، همانند «مُحَمَد»، «عبدالله» و «رسول»....
برپایۀِ نوشته های اندرونی قبه الصخره منظور از این صفتها بگونه آشکار «عیسی مسیح» است، پسر «مریم». و همچنین در سه نوشته دیگر نیز منظور «عیسی» است، با آنکه «عیسی» در آنها نامیده نشده است. ولی پیوسته از خدا برای «عیسی» درخواستِ آمُرزش میشود.
با آنکه صفت «مُحَمَد» را (و دیگر برداشت هایی که از این نام میشوند)، رو در روی اندیشۀِ شریک داشتن خُدا یا فرزند داشتن او میکُنند، ولی موضوع دربارۀِ یک برنامۀِ دینی و عیسی شناسی تازه است:
مسئله عبارت است از برداشتِ «دُرُست» از خُدا و عیسی شناسی راستین. چه بایستگی ای (ضرورتی) وجود داشت، اگر منظور از «مُحَمَد»، «عیسی» نبوده باشد، که شهادت به «مُحَمَد» پیامبر عرب ها را در برابر شریک داشتن یا پسر داشتن خدا بگذارند، در حالیکه دادن این دو ویژگی به خدا، به اندیشۀِ باور به خدای یگانه (Monotheism)(٤٧) آسیب میزنند.
خطر پیچیده ُشدن باور به تک خدایی (Monotheism) از راه باور به دو خدایی (binitarian) و سه خدایی (Trinitarian) تنها در مسیحیت یونانی وجود داشت؛ ولی عرب های مسیحی این دگرگونی در باورهای دین مسیح را نپذیرفتند که پس از نشست جهانی بلندپایگان مسیحی (به فرمان یزدگرد ساسانی) در سال ٤١٠ میلادی در شهر تیسپون آغاز شد و در بخش خاوری سوریه نیز گسترش یافت. بدینسان، صفت «مُحَمَد» در پیوند با دلیل هایی که در بالا آورده شد، نشان میدهد که در کنار دیگر فرنام ها و در جایگاه یک صفت ستایش کُننده، باور به مسیحیت دو خُدایی و سه خُدایی را نمیپذیرد. و این مسیحیت «راستین» به رسایی (کاملا) هماهنگ بود با باور دینی مسیحیت عربی/سوریه ای پیش از برگزاری نشست جهانی مسیحیان در شهر «نیسه (ترکیه امروزی)» در سال ٣٢٥ میلادی (نتیجه این کنفرانس پذیرفتن باور به سه خدایی در مسیحیت بود).
شاید نوشتۀِ دیواری در اندرون زیارتگاه مدینه واپسین نوشته ای باشد که نام «مُحَمَد» را در جایگاه یک صفت مسیحی بکار میبرد. ولی به نظر میاید که اشارۀِ روشن به نام «عیسی» تقریبا در پُشتِ صفت او که «مُحَمَد» است، پنهان ُشده باشد. با این نوشته، پیونِد صفت «مُحَمَد» با این اندیشۀِ نو امکان پذیر شده است که به یک پیامبر عرب باور داشت.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_شانزدهم

این دوشیزگان همانند یاقوت و مروایدند. آیا پاداش مهربانی چیزی سوای مهربانی است؟ و افزون بر این دو باغ، دو باغ دیگر نیز وجود دارند، که سبزِ تیره اند.
در هرکدام از این باغ ها دو چشمۀِ آب وجود دارد که از آنها جریان آب به فراوانی روان است. در هرکدام از این باغ ها درختان میوه، نخل و انار وجود دارند. در هرکدام از این باغ ها دوشیزگان زیبا (حوریان) نشسته اند؛ و تا کنون دست هیچ انسان و جن به آنها نرسیده است. حوریان بر بالشت های سبز و فرش های زیبا لمیده اند.» دوباره، در سوره ٥٦، الواقعه، آیه ١١، ما همین گزارش دربارۀِ خوشی هایی را میبینیم که در روز رستاخیز در بهشت برای «نیکوکاران» فراهم شده اند.
«در آنجا رستگاران را به باغ لذت ها و خوشی ها میآورند...که نیمکت هایش با جواهر تزئین یافته است، لمیده بر این نیمکت ها، و چهره به چهره. نوباوگانی که زندگی جاودانه دارند (غُلمان ها) با پیاله ها و جام های می در انتظار بهشتیان هستند (٣٤).
آنها از نوشیدنِ آن می نه سردرد میگیرند، و نه مست میشوند. و در آنجا هرگونه میوه که دوست داشته باشند، و گوشت هر پرنده ای که آرزو داشته باشند در دسترس آنهاست.
و در آنجا حوریانی با چشمان بُزرگ هستند بسان مروارید های توی صدف؛ این حوریان پاداش کاری است که آنها پیش از این انجام داده اند. بهشتیان نه سُخن بیهوده از زبان حوریان میشنوند، و نه به تبهکاری
متهم میشوند، تنها سخنی که از آنها میشنوند’ آسایش، آسایش ‘ است.
و برای رستگاران درختان کُنار (سدر) بدون خار وجود دارند، و درختان اقاقیا پوشیده با گل ها و سایه های گُسترده و آب های جاری، و میوه های فراوان که نه چیده شده اند، و نه خوردن آنها ممنوع است و نیمکت ها. براستی که ما این دوشیزگان را ویژۀِ بهشتیان آفریدیم. از اینرو
ما آنها را باکره و دوستداشتنی ساختیم، و آنها هم سن و سال بهشتیان هستند (٣٥).» در ادامۀِ این پژوهش ما خواهیم دید که بیشتر این واکاوی ها (تشریح ها) دربارۀِ خوشی ها و لذت ها بهشتی، از نوشته های پارسیان و هندوها دربارۀِ بهشت الهام گرفته اند، با آنکه بیشتر جزییاتِ ناخوشایند و اندیشه های ناپاکِ آن بدون شک نتیجۀِ خوی هوس رانی خود محمد هستند.

ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

#قسمت_شانزدهم

در قرآن این موارد کم نیستند که یک گزارش دو یا چندبار با اندکی دگرگونی بازگویی شده باشند. این نابهنجاری های شگفت انگیز که در تورات هم پیش میآید، نشانه ای از این راستی است که با گذشت زمان روایتهای گوناگونی که دارای چندین سرچشمه بوده اند، در قرآن پذیرفته شده اند، ولی یک احساس آمیخته از ترس و ارج در برابر این نوشته ها، از پاک کردن نوشته های تکراری یا ایجاد پیوستگی میان آنها پیشگیری کرده
است.
▪️دلیل این همه تناقض در میان آیه های قرآن چيست؟
برای نمونه آیه هایی که به رواداری و بُردباری سفارش میکنند در برابر آن آیه هایی که دستور به ریختن خون دگراندیشان میدهند...-که ملاها آنها را با داستانِ آیه های ناسخ و منسوخ توجیه میکنند، براستی نشان میدهند که نویسندگان متفاوتی که در مدارس دینی گوناگونی آموزش دیده بودند، در زمانهای گوناگون رویِ نوشته های قرآنی کار میکردند. این گمانه زنی را میتوان با توجه به نگاهِ متفاوتِ قرآن به گُساریدن به یقین واگرداند: برپایۀِ سوره ١٦ آیه ٦٧ الله به دین باوران میوه های درخت نخل (خرما) و درخت تاک (انگور) را میبخشد، «تا مؤمنین از آنها نوشابه های مستی آور تولید کنند؛ و همچنین روزی شان را بگذارانند.»
در اینجا هیچ سخنی دربارۀِ قید و بند و یا هشدار در گُساریدن نوشیدنی های مستی آور نیست. این نگاهِ مداراجویانه قرآن در گُساریدنِ نوشیدنیهای مستی آور در سوره ٤ آیه ٤٣ هم دیده، ولی با این محدودیت که نباید در حالت مستی نماز بجا آورد. ولی در سوره های دیگر، همانند سوره ٢ آیه ٢١٩ و سوره ٥
آیه ٩٠ و ٩١، می گساری در جرگۀِ گُناهان بزرگ و رفتارهایِ اهریمنی شناخته یا در سوره ٣٢ آیۀِ ٤، قرآن افسانۀِ آفرینش در انجیل را که میگوید خدا جهان را در ٦ روز آفرید، رونوشت برداری کرده است، ولی در سوره ٤١ آیه های ٩ تا ١٢ قرآن به رسایی میگوید که الله زمین را در ٢ روز آفرید، و در ٤ روز با خوردنی های گوناگون به آن برکت بخشید و در ٢ روز آسمان را ساخت، که بدون توجه به کارهایِ دیگر و مدت زمان هایی که الله برای نوآوری های دیگر نیاز داشته است، اگر همه را با همدیگر جمع بزنیم ميشود ٨ روز.
اینگونه ناهنجاری و تناقض ها در قرآن بسیار فراوان وجود دارند. برخی از این تناقضات از نگاه پژوهش در تاریخ ادیان سودمند هم هستند، زیرا نشان میدهند که در چه پیرامونِ دینی نویسندگان قرآن کار میکردند.
بسیاری از نوشته های قرآنی که دارای بُنمایۀ هایِ گوناگونی هستند و از دوران متفاوت و «پیرامون متفاوت» سرچشمه گرفته اند، با گذشت زمان به قرآن افزوده شده اند. احساس ترس و احترام در برابر نوشته هایی که به قرآن افزوده شده بودند، به اندازه ای نیرومند بود که این نوشته ها بدونِ هیچگونه دگرگونی در قرآن پذیرفته میشدند، و در برخی موارد بر آنها تفسیری نوشته میشد، و از همۀِ آنها (از جمله تفسیرها) به نام قرآن رونوشت برداری میشد، بدون اینکه هدف از ویرایشِ قرآن سامان دادن به محتوی آن بوده باشد.

ادامه دارد ….