Forwarded from انتشارات روزنه
📚
.
▫️دیدار با آقای دکتر صادق زیباکلام و رونمایی از کتاب چرا شما رو نمیگیرن و آخرش چی میشه؟ در غرفه انتشارات روزنه
🕚یکشنبه ٢٣ اردیبهشت ساعت 10 صبح
📍نمایشگاه کتاب تهران، شبستان، راهرو ١٧ غرفه ٣٣٧ انتشارات روزنه
#نمایشگاه #نمایشگاه_کتاب
.
▫️دیدار با آقای دکتر صادق زیباکلام و رونمایی از کتاب چرا شما رو نمیگیرن و آخرش چی میشه؟ در غرفه انتشارات روزنه
🕚یکشنبه ٢٣ اردیبهشت ساعت 10 صبح
📍نمایشگاه کتاب تهران، شبستان، راهرو ١٧ غرفه ٣٣٧ انتشارات روزنه
#نمایشگاه #نمایشگاه_کتاب
Forwarded from جامعهشناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بدون حل مشکل مالی ۳ قفله کردن بانک مرکزی تورم را حل نمیکند
مهراب کیارسی٭
بانک مرکزی در صورتی اعتبار دارد که به مواردی که برای آن برنامه ریزی و هدف گذاری کرده، دست پیدا کند.
اعتبار چیزی است که به آرامی و در طول زمان به دست میآید و به راحتی هم از دست میرود. در دهه ۸۰ نیز بانکهای مرکزی آمریکا و کانادا و ... اعتباری نداشتند؛ اما در طول زمان توانستهاند به آن دست پیدا کنند، این شهرت و اعتبار بانک مرکزی که در بلند مدت به دست میآید به این دلیل است که این نهاد توانسته انتظارات فعالان اقتصادی را مدیریت کند و باید این نکته را بدانیم که تورم پدیدهای پولی و مالی است.
نرخ ارز در بلند مدت توسط سیاستهای پولی و مالی تعیین میشود و شما اگر سیاست مالی داشته باشید که در طول زمان کسری ایجاد کند، افزایشهای نرخ ارز غیرقابل اجتناب است.
ریشه جهشهای بزرگ نرخ ارز همواره از سیاستهای مالی است، در ایران نیز تا وقتی که سیاست مالی اصلاح نشود، ابزار نرخ بهره به هیچ وجه نمیتواند مسئله ارز و تورم را حل کند.
٭ پژوهشگر دانشگاه اتاوا کانادا
نود اقتصادی
مهراب کیارسی٭
بانک مرکزی در صورتی اعتبار دارد که به مواردی که برای آن برنامه ریزی و هدف گذاری کرده، دست پیدا کند.
اعتبار چیزی است که به آرامی و در طول زمان به دست میآید و به راحتی هم از دست میرود. در دهه ۸۰ نیز بانکهای مرکزی آمریکا و کانادا و ... اعتباری نداشتند؛ اما در طول زمان توانستهاند به آن دست پیدا کنند، این شهرت و اعتبار بانک مرکزی که در بلند مدت به دست میآید به این دلیل است که این نهاد توانسته انتظارات فعالان اقتصادی را مدیریت کند و باید این نکته را بدانیم که تورم پدیدهای پولی و مالی است.
نرخ ارز در بلند مدت توسط سیاستهای پولی و مالی تعیین میشود و شما اگر سیاست مالی داشته باشید که در طول زمان کسری ایجاد کند، افزایشهای نرخ ارز غیرقابل اجتناب است.
ریشه جهشهای بزرگ نرخ ارز همواره از سیاستهای مالی است، در ایران نیز تا وقتی که سیاست مالی اصلاح نشود، ابزار نرخ بهره به هیچ وجه نمیتواند مسئله ارز و تورم را حل کند.
٭ پژوهشگر دانشگاه اتاوا کانادا
نود اقتصادی
Forwarded from انجمن اقتصاد ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهراب کیارسی؛ تورمهای پایدار و بلندمدت پدیدهای مالی هستند و تجربه بسیاری از کشورهای لاتین این را به خوبی نشان میدهد./ایبنا
✅ انجمن اقتصاددانان ایران
@IR_Economists_A
✅ انجمن اقتصاددانان ایران
@IR_Economists_A
بزاید، بروبد، بشوید، بسابد!؛
ترکیب حیرت آور دیوارنگاره ولیعصر
ون های سفید حجاب اجباری دور میدان ولیعصر مستقرند. بالا سرشان بیلبوردی نصب شده که طراحی و ترکیب آن جالب است.
در این دیوار نگاره دختران اگر چه سفید پوش هستند اما رنگ « صورتی» چنان هژمونی دارد که سفیدی لباس دختران مغلوب می شود.
نکته بعدی طراحی است: دختری که پشت به تصویر دستهایش گره شده و یک پروانه روی دستش نشسته در حال تماشای نقش های خودش است.
دخترانی که مشغول ورزش، تدریس یا تحصیل و مطالعه نیستند، بلکه یا جارو می زنند یا بچه شیر می دهند یا مردی را ماساژ می دهند و هم بازی برادرشاناند.
بیلبورد بزرگ میدان شهر با این طراحی و رنگ بندی پیام مدنظر مکلوهان است:«زن» نباید«عادی» شود و بر اساس توانمندی ها، استعدادها، مهارت هایش برای زندگی خودش تصمیم بگیرد.
خودمانیاش می شود: بزاید، بروبد، بشوید، بسابد.
نکته عجیب ماجرا:در تاریخ اسلام سه زن الگو هستند:
خدیجه همسر پیامبر اسلام «یک تاجر»بود
فاطمه دختر پیامبر و همسر علی «باغدار»بود
زینب نوه پیامبر و دختر علی و فاطمه یک «فعال سیاسی» بود
لامصب ها به الگوهای دینی که تبلیغ می کنید «یک ذره» وفادار باشید!
kmehrgan
ترکیب حیرت آور دیوارنگاره ولیعصر
ون های سفید حجاب اجباری دور میدان ولیعصر مستقرند. بالا سرشان بیلبوردی نصب شده که طراحی و ترکیب آن جالب است.
در این دیوار نگاره دختران اگر چه سفید پوش هستند اما رنگ « صورتی» چنان هژمونی دارد که سفیدی لباس دختران مغلوب می شود.
نکته بعدی طراحی است: دختری که پشت به تصویر دستهایش گره شده و یک پروانه روی دستش نشسته در حال تماشای نقش های خودش است.
دخترانی که مشغول ورزش، تدریس یا تحصیل و مطالعه نیستند، بلکه یا جارو می زنند یا بچه شیر می دهند یا مردی را ماساژ می دهند و هم بازی برادرشاناند.
بیلبورد بزرگ میدان شهر با این طراحی و رنگ بندی پیام مدنظر مکلوهان است:«زن» نباید«عادی» شود و بر اساس توانمندی ها، استعدادها، مهارت هایش برای زندگی خودش تصمیم بگیرد.
خودمانیاش می شود: بزاید، بروبد، بشوید، بسابد.
نکته عجیب ماجرا:در تاریخ اسلام سه زن الگو هستند:
خدیجه همسر پیامبر اسلام «یک تاجر»بود
فاطمه دختر پیامبر و همسر علی «باغدار»بود
زینب نوه پیامبر و دختر علی و فاطمه یک «فعال سیاسی» بود
لامصب ها به الگوهای دینی که تبلیغ می کنید «یک ذره» وفادار باشید!
kmehrgan
خاطرات و روزنوشت ها
📚 . ▫️دیدار با آقای دکتر صادق زیباکلام و رونمایی از کتاب چرا شما رو نمیگیرن و آخرش چی میشه؟ در غرفه انتشارات روزنه 🕚یکشنبه ٢٣ اردیبهشت ساعت 10 صبح 📍نمایشگاه کتاب تهران، شبستان، راهرو ١٧ غرفه ٣٣٧ انتشارات روزنه #نمایشگاه #نمایشگاه_کتاب
صادق زیباکلام را آخر گرفتند!
صادق زیباکلام که صبح امروز در مسیر نمایشگاه کتاب برای رونمایی از جدیدترین کتاب خود به نام «چرا شما را نمیگیرن؟» بود، دستگیر شد.
زیباکلام در سالهای اخیر اقدام بهطرح مطالب خلاف واقع در رسانهها کرده و مطالب بدون ادعا و سند متعددی را در فضای مجازی کرده که در پی آن چندین پروندههای قضایی برای وی تشکیل شده است.
زیباکلام با رای صادره از سوی دادگاه بابت ارتکاب فعالیت تبلیغی علیه نظام به ۱۸ ماه حبس و ۲ سال محرومیت فعالیت در احزاب، گروههای سیاسی و فضای مجازی محکوم شده بود که این حکم قطعی شده است.
پرونده دوم این فرد نیز مربوط به فعالیت تبلیغی علیه نظام در مورد انتشار مطالب غیر مستند و غیر واقعی است.
وی در این پرونده به یک سال حبس محکوم شده است.
یکی دیگر از پروندههای قضایی زیباکلام نیز مربوط به نشر مطالب خلاف واقع است.
وی در این پرونده به ۶ ماه حبس محکوم شد بود که پس از فرجامخواهی در دیوان عالی کشور، این حکم مورد ابرام قرار گرفته است.
هر ۳ محکومیت زیباکلام قطعی و لازمالاجرا است.
@fararooz_mag
صادق زیباکلام که صبح امروز در مسیر نمایشگاه کتاب برای رونمایی از جدیدترین کتاب خود به نام «چرا شما را نمیگیرن؟» بود، دستگیر شد.
زیباکلام در سالهای اخیر اقدام بهطرح مطالب خلاف واقع در رسانهها کرده و مطالب بدون ادعا و سند متعددی را در فضای مجازی کرده که در پی آن چندین پروندههای قضایی برای وی تشکیل شده است.
زیباکلام با رای صادره از سوی دادگاه بابت ارتکاب فعالیت تبلیغی علیه نظام به ۱۸ ماه حبس و ۲ سال محرومیت فعالیت در احزاب، گروههای سیاسی و فضای مجازی محکوم شده بود که این حکم قطعی شده است.
پرونده دوم این فرد نیز مربوط به فعالیت تبلیغی علیه نظام در مورد انتشار مطالب غیر مستند و غیر واقعی است.
وی در این پرونده به یک سال حبس محکوم شده است.
یکی دیگر از پروندههای قضایی زیباکلام نیز مربوط به نشر مطالب خلاف واقع است.
وی در این پرونده به ۶ ماه حبس محکوم شد بود که پس از فرجامخواهی در دیوان عالی کشور، این حکم مورد ابرام قرار گرفته است.
هر ۳ محکومیت زیباکلام قطعی و لازمالاجرا است.
@fararooz_mag
Forwarded from ملی مذهبی
واکنش وکیل تاجزاده به صدور حکم جلب او در زندان
وکیل سیدمصطفی تاجزاده دربارهی صدور حکم جلب برای موکل خود گفت: صدور دستور جلب راسا (بدون احضار) از سوی دادسرا یا مقام قضایی، آن هم درصورتیکه فرد در اختیار زندان است، صحیح نیست
گفتوگوی انصاف نیوز با هوشنگ پوربابایی را در ادامه بخوانید.
آیا خبر منتشر شده دربارهی احضار مجدد مصطفی تاجزاده و در صورت عدم حضور جلب او صحت دارد؟
♦پوربابایی: بله، احضاریه در زندان به موکل من ابلاغ شده است اما وکلا در جریان نیستند و از نوع و دلایل اتهام هیچ اطلاعی نداریم و من هم از همسرشان شنیدم. آقای تاجزاده قبلا اعلام کرده بود که در دادگاهی حاضر نخواهند شد. در دادگاههایی که قبلا با شکایت اشخاص حقیقی هم تشکیل شده بود شرکت نکرد.
♦باتوجه به اینکه موکل من داخل زندان و در دسترس مقام قضایی است، طبعا اختیار دارد که از حق دفاع برخوردار باشد. اینکه آیا او از چنین حقی میخواهد استفاده کند یا نه، با خود اوست. طبیعی است که اگر متهم نخواهد یا نتواند از چنین حقی استفاده کند، مقام قضایی برای او قرارِ تامین متناسب را برای آن اتهام وارده صادر میکنند. دفاع، حق یک نفر است و فرد میتواند از این حق استفاده کند یا نکند.
آیا صدور دستور جلب برای کسی که در زندان است، منطقی است؟ چه دلایلی دارد؟
♦پوربابایی: البته مقام قضایی بدوا فرد را احضار میکند و حتما ذکر میشود که نتیجهی حاضر نشدن، جلب است اما صدور دستور جلب راسا (بدون احضار) از سوی دادسرا یا مقام قضایی، آن هم درصورتیکه فرد در اختیار زندان است، صحیح نیست.
♦دربارهی فلسفه احضار یا جلب، فرض کنید به کسی اتهامی وارد میشود، او دارای حقوق و تکالیفی است. حق شخص این است که از خودش دفاع کند یا دلایل اتهام را ببیند یا وکیل در اختیار بگیرد و حتی حق دارد از این حق صرفنظر کند. تکلیف شخص هم این است که اگر با اتهامی مواجه شد و دادگاه برای او قرار تامین صادر کرد، نسبت به آن قرار تمکین کند و قرار صادره را تامین و تودیع کند و در صورت تمکین نکردن، فرد به زندان هدایت خواهد شد.
♦آقای تاجزاده درحالحاضر در زندان است و اگر هر قراری صادر شود و او تودیع نکند، باید بازداشت شود که بازهم آقای تاجزاده در بازداشت است. پس دستور جلب در این شرایط معنایی ندارد.
♦آیا میتوان الزام کرد که حتما متهم در دادسرا حاضر شود؟ اینکه الزام کنند حتما کسی از حق دفاع خودش استفاده کند، باید بگویم که این حق در اختیار متهم است و میتواند استفاده کند یا نکند. مثل زمانی که متهم در اختیار دستگاه قضایی نیست اما تحقیقات و روند دادرسی ادامه پیدا میکنند و الزامی به حضور متهم نیست.
♦مسئلهی دستگاه قضایی این است که برای فرد قراری صادر کنند. در خصوص آقای تاجزاده این قرار همین حالا هم صادر شده و میتوانند آن را ابلاغ کنند. البته موکل من هم احتمالا تودیع نخواهد کرد و کماکان در بازداشت خواهد بود.
چرا تاجزاده اصرار دارد در دادگاه حاضر نشود؟
♦پوربابایی: آقای تاجزاده از سال ۸۸ که با اتهامات مواجه بود، اعلام کرد که در دادگاه حاضر نخواهم شد. او در سال ۱۴۰۱ هم که برایش پروندهای تشکیل شد، در دادگاه حاضر شد اما از خودش دفاع نکرد و حتی زمانی که آرا علیه او صادر میشود، نسبت به تصمیم دادگاه هم اعتراض نمیکند. او در برخی مواردِ شکایت اشخاص هم در دادگاه حاضر نشده است.
آیا ممکن است شرایط تاجزاده تغییری کند و برایش مرخصی یا آزادی در نظر گرفته شود؟
♦پوربابایی: شرایطی که قانونگذار برای آزادی یا نهادهای ارفاقی مثل آزادی مشروط و غیره در نظر میگیرد، منوط به تقاضای متهم است. موکل من تاکنون درخواستی در مورد نهادهای ارفاقی نداشته است. او حتی برای مرخصی هم تقاضایی نداشته، چون معتقد است که زندانی از امتیاز و حق مرخصی برخوردار است و این حق را مقام قضایی یا سازمان زندانها باید برای او در نظر بگیرند و تا زمانی که آنها در نظیر نگیرند، آقای تاجزاده درخواستی برای مرخصی ندارد. این حق درحالحاضر هم استفاده نشده است.
melimazhabi.com
✅@mellimazzhabi
وکیل سیدمصطفی تاجزاده دربارهی صدور حکم جلب برای موکل خود گفت: صدور دستور جلب راسا (بدون احضار) از سوی دادسرا یا مقام قضایی، آن هم درصورتیکه فرد در اختیار زندان است، صحیح نیست
گفتوگوی انصاف نیوز با هوشنگ پوربابایی را در ادامه بخوانید.
آیا خبر منتشر شده دربارهی احضار مجدد مصطفی تاجزاده و در صورت عدم حضور جلب او صحت دارد؟
♦پوربابایی: بله، احضاریه در زندان به موکل من ابلاغ شده است اما وکلا در جریان نیستند و از نوع و دلایل اتهام هیچ اطلاعی نداریم و من هم از همسرشان شنیدم. آقای تاجزاده قبلا اعلام کرده بود که در دادگاهی حاضر نخواهند شد. در دادگاههایی که قبلا با شکایت اشخاص حقیقی هم تشکیل شده بود شرکت نکرد.
♦باتوجه به اینکه موکل من داخل زندان و در دسترس مقام قضایی است، طبعا اختیار دارد که از حق دفاع برخوردار باشد. اینکه آیا او از چنین حقی میخواهد استفاده کند یا نه، با خود اوست. طبیعی است که اگر متهم نخواهد یا نتواند از چنین حقی استفاده کند، مقام قضایی برای او قرارِ تامین متناسب را برای آن اتهام وارده صادر میکنند. دفاع، حق یک نفر است و فرد میتواند از این حق استفاده کند یا نکند.
آیا صدور دستور جلب برای کسی که در زندان است، منطقی است؟ چه دلایلی دارد؟
♦پوربابایی: البته مقام قضایی بدوا فرد را احضار میکند و حتما ذکر میشود که نتیجهی حاضر نشدن، جلب است اما صدور دستور جلب راسا (بدون احضار) از سوی دادسرا یا مقام قضایی، آن هم درصورتیکه فرد در اختیار زندان است، صحیح نیست.
♦دربارهی فلسفه احضار یا جلب، فرض کنید به کسی اتهامی وارد میشود، او دارای حقوق و تکالیفی است. حق شخص این است که از خودش دفاع کند یا دلایل اتهام را ببیند یا وکیل در اختیار بگیرد و حتی حق دارد از این حق صرفنظر کند. تکلیف شخص هم این است که اگر با اتهامی مواجه شد و دادگاه برای او قرار تامین صادر کرد، نسبت به آن قرار تمکین کند و قرار صادره را تامین و تودیع کند و در صورت تمکین نکردن، فرد به زندان هدایت خواهد شد.
♦آقای تاجزاده درحالحاضر در زندان است و اگر هر قراری صادر شود و او تودیع نکند، باید بازداشت شود که بازهم آقای تاجزاده در بازداشت است. پس دستور جلب در این شرایط معنایی ندارد.
♦آیا میتوان الزام کرد که حتما متهم در دادسرا حاضر شود؟ اینکه الزام کنند حتما کسی از حق دفاع خودش استفاده کند، باید بگویم که این حق در اختیار متهم است و میتواند استفاده کند یا نکند. مثل زمانی که متهم در اختیار دستگاه قضایی نیست اما تحقیقات و روند دادرسی ادامه پیدا میکنند و الزامی به حضور متهم نیست.
♦مسئلهی دستگاه قضایی این است که برای فرد قراری صادر کنند. در خصوص آقای تاجزاده این قرار همین حالا هم صادر شده و میتوانند آن را ابلاغ کنند. البته موکل من هم احتمالا تودیع نخواهد کرد و کماکان در بازداشت خواهد بود.
چرا تاجزاده اصرار دارد در دادگاه حاضر نشود؟
♦پوربابایی: آقای تاجزاده از سال ۸۸ که با اتهامات مواجه بود، اعلام کرد که در دادگاه حاضر نخواهم شد. او در سال ۱۴۰۱ هم که برایش پروندهای تشکیل شد، در دادگاه حاضر شد اما از خودش دفاع نکرد و حتی زمانی که آرا علیه او صادر میشود، نسبت به تصمیم دادگاه هم اعتراض نمیکند. او در برخی مواردِ شکایت اشخاص هم در دادگاه حاضر نشده است.
آیا ممکن است شرایط تاجزاده تغییری کند و برایش مرخصی یا آزادی در نظر گرفته شود؟
♦پوربابایی: شرایطی که قانونگذار برای آزادی یا نهادهای ارفاقی مثل آزادی مشروط و غیره در نظر میگیرد، منوط به تقاضای متهم است. موکل من تاکنون درخواستی در مورد نهادهای ارفاقی نداشته است. او حتی برای مرخصی هم تقاضایی نداشته، چون معتقد است که زندانی از امتیاز و حق مرخصی برخوردار است و این حق را مقام قضایی یا سازمان زندانها باید برای او در نظر بگیرند و تا زمانی که آنها در نظیر نگیرند، آقای تاجزاده درخواستی برای مرخصی ندارد. این حق درحالحاضر هم استفاده نشده است.
melimazhabi.com
✅@mellimazzhabi
«دو شاهکار شرم آور»
اکبر دانش سرارودی
دو خبر حیرت انگیزِ حملهٔ حکومتیان به مسجد حجت اصفهان و حکم زندان برای یک مجتهد بسیار آرام و متین در این شهر، حقیقتاً متحیّرم کرد
[پرداختن به حکم زندان و برخورد با آیةالله احمد عابدینی را فردا تقدیم میکنم]
نمیدانم چرا بنا گذاشته اند بدیهیات را نیز زیرپا گذارده و گام در مسیری نهند که نه تنها مفید نیست که حتی عبث هم بحساب نمیآید و جز خسران و ضرر نصیبی نداشته و ندارد
در کلِ ادوار گذشته تمام صفر وصد مساجد، مردم نهاد بوده و هیأت امناء آنها نیز از بین معتمدینِ مؤمن و متنفذ هر محل انتخاب میشده و هدفی جز اتصال بخدا و رفع مشکلات خلقش را دنبال نمیکرده و عمده ترین مرکز معنوی و کادر سازی جامعه بحساب می آمده و ملجائی برای همگان بوده است
ولی به لطف نظام ج ا و حکومت باصطلاح دینی فقهاء، مساجد نیز مصادره و به پاتوق جناحی طیف حاکمی تبدیل شد که بجای «تبلیغ عملی» با «عملکردی زیبا و شوق انگیز» فقط به افزایش بودجه و استفاده تمام عیار از صدها شبکه رادیو تلویزیونی، دهها سازمان و تشکیلات باصطلاح فرهنگی، انبوه روزنامه ها و تبلیغات مکتوب، سپاه سایبری و فضای مجازی، و تریبون جمعه و جماعات مساجد و مصلاها روی آورده تا با توجه به «تعارض عجیب قول و عملشان» مبادرت به ماله کشی نموده و نه تنها نتیجه ای نگیرند که دوسوم مساجد را به تعطیلی کامل کشانده و یکسوم باقیمانده نیز چنان خالی از جمعیت، بویژه تهی از جوانان و نوجوانان شود که حقیقتاً رقت انگیز و تحیّرآور است
مع الاسف هم تمام هیأت امناء های مردمی را کنار زدند و به هیآتی روی کار آوردند که سرسپرده حکومت باشند
و هم فقط به روحانیونی اجازه امامت جمعه و جماعت دادند که سرسپردگی و بی تقوایی شان در پیشبرد و توجیه پلشتی های حکومت را به اثبات رسانده باشند
بله اگر بصورت اتفاقی مسجدی مثل مسجد حجت خ کاخ اصفهان که از دهه ۴۰ توسط مرحوم شیخ نصرالله صالحی نجف آبادی آن مرد سلیم النفس و آزاده، بنیانگذاری و اداره شده و در جنگ نیز بیش از ۱۲۰ شهید و دهها جانباز تقدیم انقلاب کرده، امروزه نیز در دست همان ورّاث و روحانیون سنتی، لکن با گرایش علاقه به آیات عظام منتظری و صانعی بخواهد مشغول همان رسالت معنوی و فرهنگی خویش باشد را بر نمی تابند و برای اینکه بتوانند مثلاً بعد از هر نماز «تکبیر معروف» در فحاشی و مرگ خواهی برای قریب به اتفاق کل جمعیت جهان را سردهند و برای سلامتی رهبر و ولایت فقیهی که ثمرهٔ حاکمیت اش، فجایعی است که با گوشت و پوست آحاد مردم مان لمس میشود دعا کنند!! اقدام به قشون کشی با مأموران سپاه، اطلاعات، انتظامی، بسیج و لباس شخصی های ناپخته شان میکنند و با تحکّم و زور، امام جماعت مسجد را عزل، و امام جماعتی را تحمیل میکنند که امور مساجدِ حاکمیت اصرار دارد و میخواهد این مسجد را نیز به پاتوقهای فشل دیگرشان اضافه نموده و برگ زرینی دیگری را به کارنامه ج ا سنجاق نماید
نمیدانم چه بگویم زیرا یا عقل ندارند یا..
و الا چرا باید اینگونه اشتهای سیری ناپذیری در هدم تمام مراکزی داشته باشند که پای شان به هرجا رسید نابودش میکنند؟!
لذا می پرسم آیا این نمازگزاران به قبله دیگر و خدای دیگری سجده میکرده اند که با خشونت ورزی و قشون کشی اقدام به تسخیر مسجد حجت نموده و برای به تعطیلی و نابودی کشاندن آن برنامه ریزی و اقدام کردید؟
یا نکند باید ایمان و سجود مردم هم به إذن و اراده حاکم بوده و تداعی کننده همان حرفی باشد که فرعون خطاب به ساحران ایمان آورنده به موسی گفت؟! «ءَامَنتُم بِهِ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ» [اعراف۱۲۳]
بله ظاهراً اگر کسی بدون اجازهٔ فرعون حق ایمان آوردن نداشته، امروزه نیز کسی حق مسجد داری و برپایی نماز جماعت، بدون إذن حاکمیت ندارد و مساجدی که قرار بوده تنها به ذکر توحید و ترویج ایمان و آزادگی بپردازد «وَأَنَّ ٱلۡمَسَـٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُوا۟ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدࣰا» [جن۱۸]
اگر مروج حاکم زمانه و مُبلّغ او نباشد و برای وی ثناگویی و سپاسگزاری نکند مستحق هر نوع جفایی میشود!! و آنوقت توقع دارید مساجدی که از محتوا خالی و تبدیل به سنگر حکومت جهت بازی با دین و دینداران شده روز به روز خالی تر از قبل نشود؟
اکبر دانش سرارودی
دو خبر حیرت انگیزِ حملهٔ حکومتیان به مسجد حجت اصفهان و حکم زندان برای یک مجتهد بسیار آرام و متین در این شهر، حقیقتاً متحیّرم کرد
[پرداختن به حکم زندان و برخورد با آیةالله احمد عابدینی را فردا تقدیم میکنم]
نمیدانم چرا بنا گذاشته اند بدیهیات را نیز زیرپا گذارده و گام در مسیری نهند که نه تنها مفید نیست که حتی عبث هم بحساب نمیآید و جز خسران و ضرر نصیبی نداشته و ندارد
در کلِ ادوار گذشته تمام صفر وصد مساجد، مردم نهاد بوده و هیأت امناء آنها نیز از بین معتمدینِ مؤمن و متنفذ هر محل انتخاب میشده و هدفی جز اتصال بخدا و رفع مشکلات خلقش را دنبال نمیکرده و عمده ترین مرکز معنوی و کادر سازی جامعه بحساب می آمده و ملجائی برای همگان بوده است
ولی به لطف نظام ج ا و حکومت باصطلاح دینی فقهاء، مساجد نیز مصادره و به پاتوق جناحی طیف حاکمی تبدیل شد که بجای «تبلیغ عملی» با «عملکردی زیبا و شوق انگیز» فقط به افزایش بودجه و استفاده تمام عیار از صدها شبکه رادیو تلویزیونی، دهها سازمان و تشکیلات باصطلاح فرهنگی، انبوه روزنامه ها و تبلیغات مکتوب، سپاه سایبری و فضای مجازی، و تریبون جمعه و جماعات مساجد و مصلاها روی آورده تا با توجه به «تعارض عجیب قول و عملشان» مبادرت به ماله کشی نموده و نه تنها نتیجه ای نگیرند که دوسوم مساجد را به تعطیلی کامل کشانده و یکسوم باقیمانده نیز چنان خالی از جمعیت، بویژه تهی از جوانان و نوجوانان شود که حقیقتاً رقت انگیز و تحیّرآور است
مع الاسف هم تمام هیأت امناء های مردمی را کنار زدند و به هیآتی روی کار آوردند که سرسپرده حکومت باشند
و هم فقط به روحانیونی اجازه امامت جمعه و جماعت دادند که سرسپردگی و بی تقوایی شان در پیشبرد و توجیه پلشتی های حکومت را به اثبات رسانده باشند
بله اگر بصورت اتفاقی مسجدی مثل مسجد حجت خ کاخ اصفهان که از دهه ۴۰ توسط مرحوم شیخ نصرالله صالحی نجف آبادی آن مرد سلیم النفس و آزاده، بنیانگذاری و اداره شده و در جنگ نیز بیش از ۱۲۰ شهید و دهها جانباز تقدیم انقلاب کرده، امروزه نیز در دست همان ورّاث و روحانیون سنتی، لکن با گرایش علاقه به آیات عظام منتظری و صانعی بخواهد مشغول همان رسالت معنوی و فرهنگی خویش باشد را بر نمی تابند و برای اینکه بتوانند مثلاً بعد از هر نماز «تکبیر معروف» در فحاشی و مرگ خواهی برای قریب به اتفاق کل جمعیت جهان را سردهند و برای سلامتی رهبر و ولایت فقیهی که ثمرهٔ حاکمیت اش، فجایعی است که با گوشت و پوست آحاد مردم مان لمس میشود دعا کنند!! اقدام به قشون کشی با مأموران سپاه، اطلاعات، انتظامی، بسیج و لباس شخصی های ناپخته شان میکنند و با تحکّم و زور، امام جماعت مسجد را عزل، و امام جماعتی را تحمیل میکنند که امور مساجدِ حاکمیت اصرار دارد و میخواهد این مسجد را نیز به پاتوقهای فشل دیگرشان اضافه نموده و برگ زرینی دیگری را به کارنامه ج ا سنجاق نماید
نمیدانم چه بگویم زیرا یا عقل ندارند یا..
و الا چرا باید اینگونه اشتهای سیری ناپذیری در هدم تمام مراکزی داشته باشند که پای شان به هرجا رسید نابودش میکنند؟!
لذا می پرسم آیا این نمازگزاران به قبله دیگر و خدای دیگری سجده میکرده اند که با خشونت ورزی و قشون کشی اقدام به تسخیر مسجد حجت نموده و برای به تعطیلی و نابودی کشاندن آن برنامه ریزی و اقدام کردید؟
یا نکند باید ایمان و سجود مردم هم به إذن و اراده حاکم بوده و تداعی کننده همان حرفی باشد که فرعون خطاب به ساحران ایمان آورنده به موسی گفت؟! «ءَامَنتُم بِهِ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡ» [اعراف۱۲۳]
بله ظاهراً اگر کسی بدون اجازهٔ فرعون حق ایمان آوردن نداشته، امروزه نیز کسی حق مسجد داری و برپایی نماز جماعت، بدون إذن حاکمیت ندارد و مساجدی که قرار بوده تنها به ذکر توحید و ترویج ایمان و آزادگی بپردازد «وَأَنَّ ٱلۡمَسَـٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُوا۟ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدࣰا» [جن۱۸]
اگر مروج حاکم زمانه و مُبلّغ او نباشد و برای وی ثناگویی و سپاسگزاری نکند مستحق هر نوع جفایی میشود!! و آنوقت توقع دارید مساجدی که از محتوا خالی و تبدیل به سنگر حکومت جهت بازی با دین و دینداران شده روز به روز خالی تر از قبل نشود؟
Forwarded from ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
🔴 هر دم از این باغ!! بری می رسد
🔸صادق زیباکلام زندانی شد
مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد: در پی قطعی شدن برخی احکام پروندههای قضایی صادق زیبا کلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد.
جزئیات را اینجا ببینید
🔸استاد احمدعابدینی روحانی مجتهد منتقد به زندان محکوم شد
بيست ماه حبس تعزيري و 2 سال توقيف سايت
به نام خداوند آن مهرگستر مهربان
به اطلاع دوستاني كه پيوسته در بارۀ حكم دادگاه اينجانب احمد عابديني ميپرسيدند. به عرض مي رسانم كه امروز 22 .2 . 403 از دادسراي ويژه روحانيت زنگ زدند و رفتم و حكم صادر شده براي خودم را ديدم كه 20 ماه حبس تعزيري به خاطر فعاليت تبليغي انحرافي مغاير و مخل به شرع مقدس( تبليغ عقيدۀ وهابيت و خلاف مسلمات فقه مانند پاك دانستن سگ زينتي) و ششماه حبس تعزيري به خاطر توهين به مقام رهبري محكوم شده ام كه در رأي آمده: فقط اشد آنها در بارهام اجرا گردد.
و نطر به اينكه عمدۀ فعاليت تبليغيام در فضاي مجازي صورت گرفته است به عنوان تكميل مجازات تعزيري سايت من در پيام رسانهاي گوناگون به مدت دو سال توقيف گردد.
و در آخر نوشته: اين رأي حضوري و ظرف 20 روز از طرف مبادي ذي ربط قابل تجديد نظر خواهي در دادگاه تجديد نظر ويژه روحانيت ميباشد.
https://t.me/virayeshe_zehn
🔸صادق زیباکلام زندانی شد
مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد: در پی قطعی شدن برخی احکام پروندههای قضایی صادق زیبا کلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد.
جزئیات را اینجا ببینید
🔸استاد احمدعابدینی روحانی مجتهد منتقد به زندان محکوم شد
بيست ماه حبس تعزيري و 2 سال توقيف سايت
به نام خداوند آن مهرگستر مهربان
به اطلاع دوستاني كه پيوسته در بارۀ حكم دادگاه اينجانب احمد عابديني ميپرسيدند. به عرض مي رسانم كه امروز 22 .2 . 403 از دادسراي ويژه روحانيت زنگ زدند و رفتم و حكم صادر شده براي خودم را ديدم كه 20 ماه حبس تعزيري به خاطر فعاليت تبليغي انحرافي مغاير و مخل به شرع مقدس( تبليغ عقيدۀ وهابيت و خلاف مسلمات فقه مانند پاك دانستن سگ زينتي) و ششماه حبس تعزيري به خاطر توهين به مقام رهبري محكوم شده ام كه در رأي آمده: فقط اشد آنها در بارهام اجرا گردد.
و نطر به اينكه عمدۀ فعاليت تبليغيام در فضاي مجازي صورت گرفته است به عنوان تكميل مجازات تعزيري سايت من در پيام رسانهاي گوناگون به مدت دو سال توقيف گردد.
و در آخر نوشته: اين رأي حضوري و ظرف 20 روز از طرف مبادي ذي ربط قابل تجديد نظر خواهي در دادگاه تجديد نظر ويژه روحانيت ميباشد.
https://t.me/virayeshe_zehn
Telegram
ویرایش ذهن | شهابالدین حائری شیرازی
نگاه محمدحسن(شهاب الدین)حائری شیرازی به مسائل روز
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
#داستان_زندگی
ارتباط با نویسنده:
@mhhaeri
حمایت از کانال
شماره کارت
۵۰۲۲۲۹۱۰۸۲۳۹۰۷۸۰
شبا
700120020000005285065052
به نام محمدحسن حائری
لینک کانال
https://t.me/virayeshe_zehn
لینگ گروه تدریس
https://t.me
حماسه استغنای حاکمیت از رأی ملت؟!
مجید مرادی
سردار وحیدی وزیر کشور: مرحله دوم انتخابات پایان یافت. بحمدلله مردم حماسه آفریدند. از همه مردم شریف سپاسگزارم. (انتخاب)
در کانال تلگرامی خبرگزاریهای تسنیم و فارس که هر دو وابسته به یک نهاد نظامی هستند جستجو کردم تا سند فرمایشات جناب سردار را پیدا کنم. با کمال تعجب در هیچ کدام از این دو خبرگزاری خبر این حماسه انتخاباتی منعکس نشده است اما کانال انتخاب این خبر را منعکس کرده است و وزیر کشور باید سپاسگزار کانال انتخاب باشد.
احتمالا مدیران خبرگزاری تسنیم و فارس هم شرمنده حماسه خوانی وزیر کشور سردار سرلشکر وحیدی شدهاند که مشارکت ۸ درصدی را حماسه خوانده است.
احتمالا قصد وزیر کشور از حماسه خواندن انتخابات، حماسه مشارکت پرشور نیست، بلکه حماسه استغنای حاکمیت از رأی ملت است. گویا آنچه وزیر کشور را به وجد آورده است همین استغناست.
مجید مرادی
سردار وحیدی وزیر کشور: مرحله دوم انتخابات پایان یافت. بحمدلله مردم حماسه آفریدند. از همه مردم شریف سپاسگزارم. (انتخاب)
در کانال تلگرامی خبرگزاریهای تسنیم و فارس که هر دو وابسته به یک نهاد نظامی هستند جستجو کردم تا سند فرمایشات جناب سردار را پیدا کنم. با کمال تعجب در هیچ کدام از این دو خبرگزاری خبر این حماسه انتخاباتی منعکس نشده است اما کانال انتخاب این خبر را منعکس کرده است و وزیر کشور باید سپاسگزار کانال انتخاب باشد.
احتمالا مدیران خبرگزاری تسنیم و فارس هم شرمنده حماسه خوانی وزیر کشور سردار سرلشکر وحیدی شدهاند که مشارکت ۸ درصدی را حماسه خوانده است.
احتمالا قصد وزیر کشور از حماسه خواندن انتخابات، حماسه مشارکت پرشور نیست، بلکه حماسه استغنای حاکمیت از رأی ملت است. گویا آنچه وزیر کشور را به وجد آورده است همین استغناست.
رجالِ سیاسی که در ایران عاقبت بخیر میگردند!
علی مرادی مراغه ای
در تاریخ ما رجال سیاسی پاکدامن و وطندوستی که می خواستند طرحی نو دراندازند غالبا خانه خراب شده اند! آدمهایی چون قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، مستشار الدوله، امین الدوله، مصدق...
اما در مقابل، مردان سیاسی فاسد و بیگانه پرست، همیشه عاقبت بخیر شده اند!
در اینجا می خواهم به میرزا ابوالحسن خان شیرازی بپردازم که یکی از آلوده ترین و خودفروخته ترین رجال دوره فتحعلی شاه و محمدشاه بوده بوده و عاقبت بخیر شده!
خواندن زندگی نامه او برای هر ایرانی، عذاب آور است، اما عذاب آورتر از آن، اینکه، رجالی از نوع حاجی ابوالحسن خان عاقبت بخیر می گردند! عمری طولانی کرده و در کمال ناز و نعمت ریغ رحمت را سر می کشند!
او در ۱۸۱۰م. به فرمان فتحعلی شاه به عنوان سفیر ایران، عازم لندن می گردد. چگونگی رویارویی او با دنیای مدرن غرب و مات و مبهوت ماندنش در کتاب خاطراتش (حیرت نامه) آمده است.
در لندن فراماسون و سپس مزدبگیر و سرسپرده انگلیس می گردد و دولت انگلستان ۱۵۰۰روپیه برایش مقرری تعیین می کند که از طریق کمپانی هند شرقی مرتب به مدت ۳۵سال پرداخت می شد!.
حاجی، به زودی رسالت دیپلماتیکش را فراموش کرده، غرق در خوشگذرانی شده، عاشق دخترِ کاستلردی(وزیر خارجه انگلستان) می گردد و شبها از عشق او گریه سر می داده و حافظ می خوانده!
(اسماعیل رایین..ص۳۲۰)
وقتی از او می پرسند چرا ایرانیان، زنان خود را به سفر نمی برند، می گوید:
«اولا رسم ایرانی زن به سفر بردن نیست، خصوصا به انگلستان زن به همراه داشتن، از قبیل زیره به کرمان بردن است»
(حیرت نامه...ص۱۰۶)
شگفت انگیز است که وقتی او پس از ۸ ماه به اتفاق سرگور اوزلی (وزیر مختار انگلیس) به ایران برمی گردد و سرگور اوزلی در حضور فتحعلی شاه به تعریف از او می پردازد، فتحعلی شاه نیز بی آنکه دركى از این مستمرى ۱۵۰۰روپیه ای داشته باشد، به جایِ عصبانی شدن، او را تشويق کرده می گوید:
«آفرين، آفرين، ابوالحسن تو روى مرا در مملكت بيگانه سفيد كردى، من هم روى تو را سفيد خواهم كرد. تو از نجيب ترين خانواده هاى مملكت من هستى، به حول الهى، من تو را به مقامهاى بلند اجدادت خواهم رساند»
(تاریخ روابط ایران و انگلیس،محمود...ج۱ ص۹۶)
و در نتیجه، او را وزیر خارجهٔ ایران می کند!
این مزدبگیر انگلیسی از دشمنان سرسخت اصلاحاتِ عباس میرزا و قائم مقام بود و از هیچ توطئه و دسیسه ای بر علیه آن دو دریغ نکرد!
اما خنده دار است که وقتی او در ۱۸۴۶م. می میرد، وصیت نامه جالبی داشته، او وصيت کرده بود که پس از مرگش، وارثين، نماز وحشت خوانده، قرآن بر سر قبرش ختم كنند.
البته هزینه و پول آنها را نيز از همين منبع مستمری که انگلیسیها می دادند، تعیین کرده بود!
«چون اجل موعود رسيد و زبان گفتار خاموش گرديد، اولاً امين تعيين كنند عالم به احكام شرعيه تا متوجه تجهيز شود و غسل را نيز، به مرده شور وا نگذارند، بلكه عالم عادلى را به جهت آن معين كنند اجراى فاتحه خوانى، چنانچه بايد، بكنند و نماز وحشت به اشخاص ظاهرالصلاح از قرار نمازى هزار دينار بدهند و تا هفت روز طعام بسيار كنند و هيچ مضايقه ننمايند... و به همراهى نعش، شش نفر قارى روانه نمايند و قهوه و غليان و آنچه لازم است، به ايشان بدهند...و اين مخارج به تفصيلى كه در نوشته جداگانه مندرج است و در ذيل آن، به خط عاليجاه شيل صاحب ايلچى دولت بهيه عليّه انگليس است كماً و كيفاً بدون زياده و نقصان، بايد از آن قرار معمول دارند...»!
(بنگرید به: وصیتنامه: گنجینه اسناد، مورخه۱۳۸۳، ش ۵۴)
ميرزا ابوالحسن خان در طول ۳۵ سال اشتغال خود در مسند سفارت و وزارت خارجه، خدمات گرانبهايى به انگليسیها كرد، البته بذل و بخشش انگليسیها نيز هيچ وقت قطع نشد. ضرب المثل شده بود كه انگليسیها به آسانى هديه می دهند و پول خرج می كنند، اما نمی دانستند كه «گردو در خانه قاضى فراوان است اما حساب و كتاب دارد»
(سالهای زخمی...مرادی مراغه ای...ص۳۶۶)
و تاسف برانگیز است که برخی تاریخ نشناسان، از وزارت خارجه آن دوران به عنوان افتخار یاد کرده اند!
در چنین بستری، مستشارالدوله ها به خاطر قانونخواهی، دچار انواع رنجها شده، اما میرزاابوالحسن ها عاقبت بخیر شده و جامعه ای با ۲۰۰ سال دوندگی در حسرت مدرن شدن!
این تاریخ و دولتمردانش، مصداق داستان عبید زاکانی:
«دو کودک از زمانِ طفلی تا به وقتِ پیری مبادله می کردند، روزی بر سر مناره ای به همین معامله مشغول بودند، چون فارغ شدند یکی به دیگری گفت: این شهر ما سخت خراب است و دیگری جواب داد: شهری که پیرانِ با برکتش من و تو باشیم، بیش از این توقع آبادی نباید داشت!»
(رساله دلگشا...ص۱۱۸)
⏹دانلود حیرت نامه:
علی مرادی مراغه ای
در تاریخ ما رجال سیاسی پاکدامن و وطندوستی که می خواستند طرحی نو دراندازند غالبا خانه خراب شده اند! آدمهایی چون قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، مستشار الدوله، امین الدوله، مصدق...
اما در مقابل، مردان سیاسی فاسد و بیگانه پرست، همیشه عاقبت بخیر شده اند!
در اینجا می خواهم به میرزا ابوالحسن خان شیرازی بپردازم که یکی از آلوده ترین و خودفروخته ترین رجال دوره فتحعلی شاه و محمدشاه بوده بوده و عاقبت بخیر شده!
خواندن زندگی نامه او برای هر ایرانی، عذاب آور است، اما عذاب آورتر از آن، اینکه، رجالی از نوع حاجی ابوالحسن خان عاقبت بخیر می گردند! عمری طولانی کرده و در کمال ناز و نعمت ریغ رحمت را سر می کشند!
او در ۱۸۱۰م. به فرمان فتحعلی شاه به عنوان سفیر ایران، عازم لندن می گردد. چگونگی رویارویی او با دنیای مدرن غرب و مات و مبهوت ماندنش در کتاب خاطراتش (حیرت نامه) آمده است.
در لندن فراماسون و سپس مزدبگیر و سرسپرده انگلیس می گردد و دولت انگلستان ۱۵۰۰روپیه برایش مقرری تعیین می کند که از طریق کمپانی هند شرقی مرتب به مدت ۳۵سال پرداخت می شد!.
حاجی، به زودی رسالت دیپلماتیکش را فراموش کرده، غرق در خوشگذرانی شده، عاشق دخترِ کاستلردی(وزیر خارجه انگلستان) می گردد و شبها از عشق او گریه سر می داده و حافظ می خوانده!
(اسماعیل رایین..ص۳۲۰)
وقتی از او می پرسند چرا ایرانیان، زنان خود را به سفر نمی برند، می گوید:
«اولا رسم ایرانی زن به سفر بردن نیست، خصوصا به انگلستان زن به همراه داشتن، از قبیل زیره به کرمان بردن است»
(حیرت نامه...ص۱۰۶)
شگفت انگیز است که وقتی او پس از ۸ ماه به اتفاق سرگور اوزلی (وزیر مختار انگلیس) به ایران برمی گردد و سرگور اوزلی در حضور فتحعلی شاه به تعریف از او می پردازد، فتحعلی شاه نیز بی آنکه دركى از این مستمرى ۱۵۰۰روپیه ای داشته باشد، به جایِ عصبانی شدن، او را تشويق کرده می گوید:
«آفرين، آفرين، ابوالحسن تو روى مرا در مملكت بيگانه سفيد كردى، من هم روى تو را سفيد خواهم كرد. تو از نجيب ترين خانواده هاى مملكت من هستى، به حول الهى، من تو را به مقامهاى بلند اجدادت خواهم رساند»
(تاریخ روابط ایران و انگلیس،محمود...ج۱ ص۹۶)
و در نتیجه، او را وزیر خارجهٔ ایران می کند!
این مزدبگیر انگلیسی از دشمنان سرسخت اصلاحاتِ عباس میرزا و قائم مقام بود و از هیچ توطئه و دسیسه ای بر علیه آن دو دریغ نکرد!
اما خنده دار است که وقتی او در ۱۸۴۶م. می میرد، وصیت نامه جالبی داشته، او وصيت کرده بود که پس از مرگش، وارثين، نماز وحشت خوانده، قرآن بر سر قبرش ختم كنند.
البته هزینه و پول آنها را نيز از همين منبع مستمری که انگلیسیها می دادند، تعیین کرده بود!
«چون اجل موعود رسيد و زبان گفتار خاموش گرديد، اولاً امين تعيين كنند عالم به احكام شرعيه تا متوجه تجهيز شود و غسل را نيز، به مرده شور وا نگذارند، بلكه عالم عادلى را به جهت آن معين كنند اجراى فاتحه خوانى، چنانچه بايد، بكنند و نماز وحشت به اشخاص ظاهرالصلاح از قرار نمازى هزار دينار بدهند و تا هفت روز طعام بسيار كنند و هيچ مضايقه ننمايند... و به همراهى نعش، شش نفر قارى روانه نمايند و قهوه و غليان و آنچه لازم است، به ايشان بدهند...و اين مخارج به تفصيلى كه در نوشته جداگانه مندرج است و در ذيل آن، به خط عاليجاه شيل صاحب ايلچى دولت بهيه عليّه انگليس است كماً و كيفاً بدون زياده و نقصان، بايد از آن قرار معمول دارند...»!
(بنگرید به: وصیتنامه: گنجینه اسناد، مورخه۱۳۸۳، ش ۵۴)
ميرزا ابوالحسن خان در طول ۳۵ سال اشتغال خود در مسند سفارت و وزارت خارجه، خدمات گرانبهايى به انگليسیها كرد، البته بذل و بخشش انگليسیها نيز هيچ وقت قطع نشد. ضرب المثل شده بود كه انگليسیها به آسانى هديه می دهند و پول خرج می كنند، اما نمی دانستند كه «گردو در خانه قاضى فراوان است اما حساب و كتاب دارد»
(سالهای زخمی...مرادی مراغه ای...ص۳۶۶)
و تاسف برانگیز است که برخی تاریخ نشناسان، از وزارت خارجه آن دوران به عنوان افتخار یاد کرده اند!
در چنین بستری، مستشارالدوله ها به خاطر قانونخواهی، دچار انواع رنجها شده، اما میرزاابوالحسن ها عاقبت بخیر شده و جامعه ای با ۲۰۰ سال دوندگی در حسرت مدرن شدن!
این تاریخ و دولتمردانش، مصداق داستان عبید زاکانی:
«دو کودک از زمانِ طفلی تا به وقتِ پیری مبادله می کردند، روزی بر سر مناره ای به همین معامله مشغول بودند، چون فارغ شدند یکی به دیگری گفت: این شهر ما سخت خراب است و دیگری جواب داد: شهری که پیرانِ با برکتش من و تو باشیم، بیش از این توقع آبادی نباید داشت!»
(رساله دلگشا...ص۱۱۸)
⏹دانلود حیرت نامه:
Telegram
attach 📎
Forwarded from هممیهن
۱۴ زن به بهارستان راه یافتند؛
تداوم روند کاهشی حضور زنان در مجلس
🔹در مرحله اول انتخابات مجلس دوازدهم که ۱۱ اسفند برگزار شد، زنان ۱۱ کرسی مجلس دوازدهم را بدست آورند که این تعداد در مرحله دوم با پیروزی ۳ زن به ۱۴ کرسی رسید. پیش از این رکورد بیشترین حضور زنان در مجلس با حضور ۱۷ نماینده زن متعلق به دوره دهم بود. البته مجلس یازدهم در ابتدای شکلگیری ۱۷ نماینده زن داشت که با فوت «فاطمه رهبر»، این تعداد به ۱۶ نماینده زن کاهش پیدا کرد. در دوره اول تا سوم مجلس ۴ زن، دوره چهارم ۹ زن، دوره پنجم ۱۴ زن، دوره ششم ۱۳ زن، دوره هفتم ۱۳ زن، دوره هشتم ۸ زن، دوره نهم ۹ زن، دوره دهم ۱۷ زن و دوره یازدهم ۱۶ زن به عنوان نمایندگان مردم در مجلس حضور داشتند.
📌جزئیات بیشتر:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-15986
@hammihanonline
تداوم روند کاهشی حضور زنان در مجلس
🔹در مرحله اول انتخابات مجلس دوازدهم که ۱۱ اسفند برگزار شد، زنان ۱۱ کرسی مجلس دوازدهم را بدست آورند که این تعداد در مرحله دوم با پیروزی ۳ زن به ۱۴ کرسی رسید. پیش از این رکورد بیشترین حضور زنان در مجلس با حضور ۱۷ نماینده زن متعلق به دوره دهم بود. البته مجلس یازدهم در ابتدای شکلگیری ۱۷ نماینده زن داشت که با فوت «فاطمه رهبر»، این تعداد به ۱۶ نماینده زن کاهش پیدا کرد. در دوره اول تا سوم مجلس ۴ زن، دوره چهارم ۹ زن، دوره پنجم ۱۴ زن، دوره ششم ۱۳ زن، دوره هفتم ۱۳ زن، دوره هشتم ۸ زن، دوره نهم ۹ زن، دوره دهم ۱۷ زن و دوره یازدهم ۱۶ زن به عنوان نمایندگان مردم در مجلس حضور داشتند.
📌جزئیات بیشتر:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-15986
@hammihanonline
Forwarded from مطالعات راهبردی آمریکا
🌎 معمای ۱۵۰ میلیارد دلاری که برجام آزاد کرد
🔹 روزنامه مردمسالاری ۲۹ خرداد ۹۷
mardomsalari.ir/report/88907
🌿 رقم داراییهای آزادشده ایران پس از برجام به یک معما تبدیل شده است. اکبر کمیجانی قائم مقام بانک مرکزی تنها چند روز پیش از حصول توافق هستهای بین ایران و گروه پنج بعلاوه یک در تیر ماه سال 94 در مصاحبه با وال استریت ژورنال رقم داراییهای مسدودشده ایران را 150 میلیارد دلار عنوان کرد و گفت «توان مالی تهران به دلیل تحریمهای آمریکا، اروپا و سازمان ملل که موجب بلوکه شدن 150 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی ایران در حسابهای خارجی شده است، تحت فشار مانده است». از نظر وی این رقمی بود که باید در نتیجه توافق هستهای آزاد میشد.
🌿 پس از اجرایی شدن برجام محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت و رئیس سازمان برنامه و بودجه در مصاحبه با شبکه العالم داراییهای آزاد شده ایران را «افزون بر ۱۰۰ میلیارد دلار» اعلام کرد و گفت: «این داراییها به طور کلی آزاد شده است و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم» در 15 فروردین 95 نوبت به سیدعباس عراقچی معاون وزارت امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرات هستهای رسید؛ وی در گفتگوی ویژه خبری رقم داراییهای مسدودشده ایران را «بیش از 100 میلیارد دلار» اعلام کرد و گفت: «آنچه در مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 مطرح شد آزادسازی دارایی بلوکه شده ایران بود، اما بر سر رقم داراییها در طول مذاکرات بحث نشد. در حال حاضر تمام داراییهای ما آزاد شده
🌿 در سال 94 و یک روز پس از دستیابی به توافق هستهای، ولی الله سیف رئیس کل بانک مرکزی رقم داراییهای بلوکه شده ایران 29 میلیارد دلار عنوان کرد و گفت: « ۲۳ میلیارد دلار از اموال بانک مرکزی و ۶ میلیارد دلار درآمد نفت در کشورهای ژاپن، کره، امارات عربی متحده و هند موجود است». هیچگاه مشخص نشد که چرا اعداد و ارقام اعلامی تا این حد با هم تناقض دارند! غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نهم خیلی زود اظهارات سیف در مورد میزان داراییهای بلوکهشده را به چالش کشید و رقم داراییها را 130 میلیارد دلار اعلام کرد. وی گفت «ایران 130 میلیارد دلار ذخایر خارجی دارد که در خارج از کشور در حسابهای بانک مرکزی است. برخی گفتهاند منابع بلوکه شده ایران در خارج از کشور 29 میلیارد دلار است که باید گفت این رقم تنها بخشی از منابع ارزی ماست که در خارج از کشور است چون ما مطالبات بانک مرکزی را هم داریم، در طول مدتی که تحریم بودیم و نمیشد ارز وارد کشور کرد، تمام درآمدهای نفتی ایران تبدیل به درآمدهای بانک مرکزی شده است».
🌿 در اسفند 95 علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی که خود در بخش بزرگی از مذاکرات هستهای حضور داشت، رقم داراییهای آزادشده ایران را 100 میلیارد دلار اعلام کرد. صالحی گفت: «چیزی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار پول جمهوری اسلامی ایران آزاد شده است و میتوانیم از آن استفاده کنیم. اما این پولها متعلق به همه نهادهای ذیربط در جمهوری اسلامی است نه صرفا دولت یا بانک مرکزی».
🌿 در آمریکا نیز دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور، ادعا میکند میکند که «توافق هستهای 150 میلیارد دلار نصیب ایران کرده است و دولت اوباما 1.8 میلیارد دلار پول نقد در جعبه و بشکه کرده و با هواپیما به ایران فرستاده است». جک لو وزیر خزانهداری آمریکا در دولت اوباما در همان زمان در ژوئیه 2015 و پس از حصول توافق هستهای، اعلام کرد که ایران به واسطه توافق هستهای به 56 میلیارد دلار دست خواهد یافت.
🌿 اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا نیز در سال 2015 عنوان کرده بود که رقم داراییهای مسدودشده ایران 150 میلیارد دلار است. وی در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته بود: «150 میلیارد دلاری که ایران خواهد گرفت، پول بادآورده نیست، بلکه پول های خودِ ایران است که از طریق فروش نفت به دست آورده بوده و صرفاً به علت تحریمهای بین المللی (در بانکهای خارجی) مسدود شده است؛ تنها دلیلی که تا قبل از امضاء برجام نتوانسته دریافت کنه به خاطر من و دولتم بوده است که گفتهایم ما باید آن جریان را متوقف کنیم (سپرده های ایران را مسدود کنیم) تا زمانی که برنامه هستهای ایران متوقف شود».
@Esfandiarkhodaee
🔹 روزنامه مردمسالاری ۲۹ خرداد ۹۷
mardomsalari.ir/report/88907
🌿 رقم داراییهای آزادشده ایران پس از برجام به یک معما تبدیل شده است. اکبر کمیجانی قائم مقام بانک مرکزی تنها چند روز پیش از حصول توافق هستهای بین ایران و گروه پنج بعلاوه یک در تیر ماه سال 94 در مصاحبه با وال استریت ژورنال رقم داراییهای مسدودشده ایران را 150 میلیارد دلار عنوان کرد و گفت «توان مالی تهران به دلیل تحریمهای آمریکا، اروپا و سازمان ملل که موجب بلوکه شدن 150 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی ایران در حسابهای خارجی شده است، تحت فشار مانده است». از نظر وی این رقمی بود که باید در نتیجه توافق هستهای آزاد میشد.
🌿 پس از اجرایی شدن برجام محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت و رئیس سازمان برنامه و بودجه در مصاحبه با شبکه العالم داراییهای آزاد شده ایران را «افزون بر ۱۰۰ میلیارد دلار» اعلام کرد و گفت: «این داراییها به طور کلی آزاد شده است و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم» در 15 فروردین 95 نوبت به سیدعباس عراقچی معاون وزارت امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرات هستهای رسید؛ وی در گفتگوی ویژه خبری رقم داراییهای مسدودشده ایران را «بیش از 100 میلیارد دلار» اعلام کرد و گفت: «آنچه در مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 مطرح شد آزادسازی دارایی بلوکه شده ایران بود، اما بر سر رقم داراییها در طول مذاکرات بحث نشد. در حال حاضر تمام داراییهای ما آزاد شده
🌿 در سال 94 و یک روز پس از دستیابی به توافق هستهای، ولی الله سیف رئیس کل بانک مرکزی رقم داراییهای بلوکه شده ایران 29 میلیارد دلار عنوان کرد و گفت: « ۲۳ میلیارد دلار از اموال بانک مرکزی و ۶ میلیارد دلار درآمد نفت در کشورهای ژاپن، کره، امارات عربی متحده و هند موجود است». هیچگاه مشخص نشد که چرا اعداد و ارقام اعلامی تا این حد با هم تناقض دارند! غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نهم خیلی زود اظهارات سیف در مورد میزان داراییهای بلوکهشده را به چالش کشید و رقم داراییها را 130 میلیارد دلار اعلام کرد. وی گفت «ایران 130 میلیارد دلار ذخایر خارجی دارد که در خارج از کشور در حسابهای بانک مرکزی است. برخی گفتهاند منابع بلوکه شده ایران در خارج از کشور 29 میلیارد دلار است که باید گفت این رقم تنها بخشی از منابع ارزی ماست که در خارج از کشور است چون ما مطالبات بانک مرکزی را هم داریم، در طول مدتی که تحریم بودیم و نمیشد ارز وارد کشور کرد، تمام درآمدهای نفتی ایران تبدیل به درآمدهای بانک مرکزی شده است».
🌿 در اسفند 95 علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی که خود در بخش بزرگی از مذاکرات هستهای حضور داشت، رقم داراییهای آزادشده ایران را 100 میلیارد دلار اعلام کرد. صالحی گفت: «چیزی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار پول جمهوری اسلامی ایران آزاد شده است و میتوانیم از آن استفاده کنیم. اما این پولها متعلق به همه نهادهای ذیربط در جمهوری اسلامی است نه صرفا دولت یا بانک مرکزی».
🌿 در آمریکا نیز دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور، ادعا میکند میکند که «توافق هستهای 150 میلیارد دلار نصیب ایران کرده است و دولت اوباما 1.8 میلیارد دلار پول نقد در جعبه و بشکه کرده و با هواپیما به ایران فرستاده است». جک لو وزیر خزانهداری آمریکا در دولت اوباما در همان زمان در ژوئیه 2015 و پس از حصول توافق هستهای، اعلام کرد که ایران به واسطه توافق هستهای به 56 میلیارد دلار دست خواهد یافت.
🌿 اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا نیز در سال 2015 عنوان کرده بود که رقم داراییهای مسدودشده ایران 150 میلیارد دلار است. وی در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته بود: «150 میلیارد دلاری که ایران خواهد گرفت، پول بادآورده نیست، بلکه پول های خودِ ایران است که از طریق فروش نفت به دست آورده بوده و صرفاً به علت تحریمهای بین المللی (در بانکهای خارجی) مسدود شده است؛ تنها دلیلی که تا قبل از امضاء برجام نتوانسته دریافت کنه به خاطر من و دولتم بوده است که گفتهایم ما باید آن جریان را متوقف کنیم (سپرده های ایران را مسدود کنیم) تا زمانی که برنامه هستهای ایران متوقف شود».
@Esfandiarkhodaee
مردم سالاری آنلاين
به واسطه برجام چه میزان از داراییهای ایران آزاد شد؟ - مردم سالاری آنلاين
رقم داراییهای آزادشده ایران پس از برجام به یک معما تبدیل شده است؛ مقامات مختلف در کشور اعداد متفاوتی را برای این داراییها ذکر کردهاند که اختلاف بسیار زیادی دارند و مشخص نیست چرا پس از گذشت حدوداً دو سال و نیم از اجرایی شدن برجام هنوز در مورد میزان دقیق…
شیراز و حجاب در سه پرده
مریم نصر
پرده اول: شفافیت و هماهنگی
آخرین بار دوره دانشجویی با سرپرستی استادمان دکتر منوچهر صانعی درهبیدی و هم دورهها به شیراز آمده بودم و زمستان بود. اینبار اردیبهشت شیراز با تمام ملاحتش به روی ما آغوش گشود. آبی آسمان و سبزی زمین شفاف بود و آدمهای شهر، خلاف دیوارنوشتهها، در صلح. بیشمار درخت به شما عطر و سایه میدادند و بیشمار نیمکت جایی برای نشستن و باقی همه پاکیزگی و خوشی و کلی طرح عمرانی برای بهبود کیفیت زندگی و گردشگری در شیراز.
فکر کردم کاش میشد اینها را ذخیره کرد برای تحمل فضای پر از تخاصم و لشکرکشی شهر بیمار و گرفتار تهران.
پرده دوم: فرهنگسازی
روبهروی ورودی «نارنجستان قوام» معطل شدیم. داشتند با چادر گلگلی پوششی برای زن گردشگر خارجی میساختند که سرش پوشیده بود، اما لباس آستینکوتاه به تن داشت. زن حیرانِ شنلی بود که برایش ساختند و مردِ همسفرش معترض به ما نگاه کرد و با غیظ که: این رفتار توهینآمیز است بیشتر برای همین پوشش خودتان...
ما نگاهمان را دزدیدیم انگار نمیفهمیم. از آن اثربخشتر برگه اعلان چسبیده به ورودی که «ورود بانوان با پوشش برتر (چادر) رایگان است». خوشبختانه اعلان فقط به فارسی بود.
پرده سوم: دوربینها
در صف تهیه بلیط ورودی «باغ ارم» زنی متوجه آنسوی دروازه شد که دختری جوان و چادری با دوربین و سهپایه، درحالیکه گوشیاش را مقابل صورتش گرفته بود به مردم نگاه میکرد.
زن گفت:«داره فیلم و عکس میگیره؟» زن دیگر گفت:«به چه حقی؟» زن سوم موبایلش را بیرون آورد و از دختر جوان عکس گرفت. تا وارد شویم دوست غیرچادری و رنگیرنگی دختر چادری از راه رسید و کمک کرد وسایل عکاسیاش را جمع کند تا از باغ خارج شوند.
@neocritic
مریم نصر
پرده اول: شفافیت و هماهنگی
آخرین بار دوره دانشجویی با سرپرستی استادمان دکتر منوچهر صانعی درهبیدی و هم دورهها به شیراز آمده بودم و زمستان بود. اینبار اردیبهشت شیراز با تمام ملاحتش به روی ما آغوش گشود. آبی آسمان و سبزی زمین شفاف بود و آدمهای شهر، خلاف دیوارنوشتهها، در صلح. بیشمار درخت به شما عطر و سایه میدادند و بیشمار نیمکت جایی برای نشستن و باقی همه پاکیزگی و خوشی و کلی طرح عمرانی برای بهبود کیفیت زندگی و گردشگری در شیراز.
فکر کردم کاش میشد اینها را ذخیره کرد برای تحمل فضای پر از تخاصم و لشکرکشی شهر بیمار و گرفتار تهران.
پرده دوم: فرهنگسازی
روبهروی ورودی «نارنجستان قوام» معطل شدیم. داشتند با چادر گلگلی پوششی برای زن گردشگر خارجی میساختند که سرش پوشیده بود، اما لباس آستینکوتاه به تن داشت. زن حیرانِ شنلی بود که برایش ساختند و مردِ همسفرش معترض به ما نگاه کرد و با غیظ که: این رفتار توهینآمیز است بیشتر برای همین پوشش خودتان...
ما نگاهمان را دزدیدیم انگار نمیفهمیم. از آن اثربخشتر برگه اعلان چسبیده به ورودی که «ورود بانوان با پوشش برتر (چادر) رایگان است». خوشبختانه اعلان فقط به فارسی بود.
پرده سوم: دوربینها
در صف تهیه بلیط ورودی «باغ ارم» زنی متوجه آنسوی دروازه شد که دختری جوان و چادری با دوربین و سهپایه، درحالیکه گوشیاش را مقابل صورتش گرفته بود به مردم نگاه میکرد.
زن گفت:«داره فیلم و عکس میگیره؟» زن دیگر گفت:«به چه حقی؟» زن سوم موبایلش را بیرون آورد و از دختر جوان عکس گرفت. تا وارد شویم دوست غیرچادری و رنگیرنگی دختر چادری از راه رسید و کمک کرد وسایل عکاسیاش را جمع کند تا از باغ خارج شوند.
@neocritic
خاطرات و روزنوشت ها
🔴 هر دم از این باغ!! بری می رسد 🔸صادق زیباکلام زندانی شد مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد: در پی قطعی شدن برخی احکام پروندههای قضایی صادق زیبا کلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد. جزئیات را اینجا ببینید 🔸استاد احمدعابدینی روحانی مجتهد منتقد…
بيست ماه حبس تعزيري و ۲ سال توقيف سايت
احمد عابدینی
به نام خداوند آن مهرگستر مهربان
به اطلاع دوستاني كه پيوسته در بارۀ حكم دادگاه اينجانب احمد عابديني ميپرسيدند. به عرض مي رسانم كه امروز 22 .2 . 403 از دادسراي ويژه روحانيت زنگ زدند و رفتم و حكم صادر شده براي خودم را ديدم كه 20 ماه حبس تعزيري به خاطر فعاليت تبليغي انحرافي مغاير و مخل به شرع مقدس( تبليغ عقيدۀ وهابيت و خلاف مسلمات فقه مانند پاك دانستن سگ زينتي) و ششماه حبس تعزيري به خاطر توهين به مقام رهبري محكوم شده ام كه در رأي آمده: فقط اشد آنها در بارهام اجرا گردد.
و نظر به اينكه عمدۀ فعاليت تبليغيام در فضاي مجازي صورت گرفته است به عنوان تكميل مجازات تعزيري سايت من در پيام رسانهاي گوناگون به مدت دو سال توقيف گردد.
و در آخر نوشته: اين رأي حضوري و ظرف ۲۰ روز از طرف مبادي ذي ربط قابل تجديد نظر خواهي در دادگاه تجديد نظر ويژه روحانيت ميباشد.
احمد عابدینی
به نام خداوند آن مهرگستر مهربان
به اطلاع دوستاني كه پيوسته در بارۀ حكم دادگاه اينجانب احمد عابديني ميپرسيدند. به عرض مي رسانم كه امروز 22 .2 . 403 از دادسراي ويژه روحانيت زنگ زدند و رفتم و حكم صادر شده براي خودم را ديدم كه 20 ماه حبس تعزيري به خاطر فعاليت تبليغي انحرافي مغاير و مخل به شرع مقدس( تبليغ عقيدۀ وهابيت و خلاف مسلمات فقه مانند پاك دانستن سگ زينتي) و ششماه حبس تعزيري به خاطر توهين به مقام رهبري محكوم شده ام كه در رأي آمده: فقط اشد آنها در بارهام اجرا گردد.
و نظر به اينكه عمدۀ فعاليت تبليغيام در فضاي مجازي صورت گرفته است به عنوان تكميل مجازات تعزيري سايت من در پيام رسانهاي گوناگون به مدت دو سال توقيف گردد.
و در آخر نوشته: اين رأي حضوري و ظرف ۲۰ روز از طرف مبادي ذي ربط قابل تجديد نظر خواهي در دادگاه تجديد نظر ويژه روحانيت ميباشد.
در حاشیه نشست رضا پهلوی در لندن
محمد منصور خضاعی
در حاشیه نشست امروز رضا پهلوی در لندن درباره مسائل ایران و کسانی که معتقدند با فرض نبود جمهوری اسلامی اگر همین امروز قرار باشد که انتخاباتی کاملا آزاد در ایران برگزار شود ایشان بیشترین رای را از میان افراد شاخص سیاسی در بیرون و درون کشور به دست خواهد اورد.
در این خصوص چند مسئله قابل ذکر است
اول اینکه مستند این افراد برای استقبال جامعه ایران از آقای رضا پهلوی عمدتا بر نظر سنجی های از راه دور موسسه نظرسنجی گمان مستقر در یکی از کشورهای اروپایی استوار است و این گونه نظرسنجی ها فاقد اعتبار و وثاقت نظرسنجی میدانی است.
اما اگر همین نظرسنجی را هم نزدیک به واقعیت در نظر آوریم رای به جناب پهلوی ۲۸ درصد از کل آرا ماخوذه بوده است. ضمن اینکه این نظر سنجی مربوط به دو سال پیش بوده و پس از جنبش مهسا و عملکرد های بسیار انتقاد بر انگیز اقای پهلوی و طرفداران ایشان، آرا همان نظرسنجی هم به احتمال بالا با ریزش قابل توجه مواجه شده است.
دوم اینکه در تمام انتخابات های ایران در طی حدود ۴۴ سال گذشته بیشتر منتخبین مردم در مقام ریاست جمهوری از آقایان بنی صدر، خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی و حتی احمدی نژاد (در دور اول ریاست)، همواره بیش از ۵۰ درصد از آرای مردم و در برخی تا بیش از ۸۰ درصد از کل آرا مردم ایران را کسب نموده اند که در مقایسه آرا آقای رضا پهلوی با آنها، درصد بسیار کم و اقلیت محسوب می گردد.
سوم اینکه در همان نظر سنجی نصفه نیمه و از راه دور موسسه گمان، رقبای آقای پهلوی افرادی نظیر آقایان خاتمی، میرحسین موسوی و تاجزاده بودند که در زندان یا حصر خانگی بوده و حق فعالیت سیاسی اجتماعی و اظهار نظر آزادانه را نداشتند لذا واضح است که در چنین شرایط کاملا نابرابر نظرسنجی فاقد معنا خواهد بود.
نتیجه اینکه به این نوع نظرسنجی و نتایج حاصل از آن اگر هم بشود اعتماد کرد، تجزیه و تحلیل آن به وضوح نشان میدهد که در شرایط فعلی بعنوان آلترناتیو هیچ شخص و گروهی دارنده تمایل اکثریت جامعه ایران نبوده و بدلیل محدودیت های نظرسنجی در ایران، امکان بررسی دقیق و قابل اعتماد آن وجود ندارد.
این مقدمه را ذکر کردیم تا در حاشیه نشست جناب پهلوی هم به لحاظ شکلی و هم محتوایی طی روزهای آینده به موضوعات مهم تری بپردازیم.
فرهیختگان
محمد منصور خضاعی
در حاشیه نشست امروز رضا پهلوی در لندن درباره مسائل ایران و کسانی که معتقدند با فرض نبود جمهوری اسلامی اگر همین امروز قرار باشد که انتخاباتی کاملا آزاد در ایران برگزار شود ایشان بیشترین رای را از میان افراد شاخص سیاسی در بیرون و درون کشور به دست خواهد اورد.
در این خصوص چند مسئله قابل ذکر است
اول اینکه مستند این افراد برای استقبال جامعه ایران از آقای رضا پهلوی عمدتا بر نظر سنجی های از راه دور موسسه نظرسنجی گمان مستقر در یکی از کشورهای اروپایی استوار است و این گونه نظرسنجی ها فاقد اعتبار و وثاقت نظرسنجی میدانی است.
اما اگر همین نظرسنجی را هم نزدیک به واقعیت در نظر آوریم رای به جناب پهلوی ۲۸ درصد از کل آرا ماخوذه بوده است. ضمن اینکه این نظر سنجی مربوط به دو سال پیش بوده و پس از جنبش مهسا و عملکرد های بسیار انتقاد بر انگیز اقای پهلوی و طرفداران ایشان، آرا همان نظرسنجی هم به احتمال بالا با ریزش قابل توجه مواجه شده است.
دوم اینکه در تمام انتخابات های ایران در طی حدود ۴۴ سال گذشته بیشتر منتخبین مردم در مقام ریاست جمهوری از آقایان بنی صدر، خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی و حتی احمدی نژاد (در دور اول ریاست)، همواره بیش از ۵۰ درصد از آرای مردم و در برخی تا بیش از ۸۰ درصد از کل آرا مردم ایران را کسب نموده اند که در مقایسه آرا آقای رضا پهلوی با آنها، درصد بسیار کم و اقلیت محسوب می گردد.
سوم اینکه در همان نظر سنجی نصفه نیمه و از راه دور موسسه گمان، رقبای آقای پهلوی افرادی نظیر آقایان خاتمی، میرحسین موسوی و تاجزاده بودند که در زندان یا حصر خانگی بوده و حق فعالیت سیاسی اجتماعی و اظهار نظر آزادانه را نداشتند لذا واضح است که در چنین شرایط کاملا نابرابر نظرسنجی فاقد معنا خواهد بود.
نتیجه اینکه به این نوع نظرسنجی و نتایج حاصل از آن اگر هم بشود اعتماد کرد، تجزیه و تحلیل آن به وضوح نشان میدهد که در شرایط فعلی بعنوان آلترناتیو هیچ شخص و گروهی دارنده تمایل اکثریت جامعه ایران نبوده و بدلیل محدودیت های نظرسنجی در ایران، امکان بررسی دقیق و قابل اعتماد آن وجود ندارد.
این مقدمه را ذکر کردیم تا در حاشیه نشست جناب پهلوی هم به لحاظ شکلی و هم محتوایی طی روزهای آینده به موضوعات مهم تری بپردازیم.
فرهیختگان
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
خوشآمدِ نفس و شهوت؛
دوگانههای مدرن و سنتی، در روابط زن و مرد
محمد موسوی عقیقی
در میان مذهبیهای سنتی یا کسانی که خارج از دین، دلبستۀ سنتاند چند مفهوم فراگیر و در عین حال ناپسند و ناخوش است: «اندام جنسی»، «سکسی بودن»، «شهوت» و... .
به باور این افراد، چنین مفاهیمی بدیلِ پسندیده و خوش ندارند. به عبارتی، نمیتوان این مفاهیم را «عادی» دانست هرچند «طبیعتِ انسان» چنین اقتضائی را دارد. اما از نگاهِ من، زیستِ آدمی فرایندی طبیعی دارد.
فرایندِ طبیعی به مسألهای اطلاق میشود که زیستن در آن «ساده» و «بیآزار» باشد. حتماً شنیدهاید که میگویند اگر زنان در جامعه باشند، یا با مردان مراوده داشته باشند، یا پوشاکِ پوشیدهای نداشته باشند، «فسادآور» بوده و مردان را دچار «شهوت» میکند.
حال ببینید کدام در تعریفِ «فرایندِ طبیعی» جای میگیرد:
الف) فرض کنید «زنی در جامعه حاضر میشود / زنی پوشاکِ کمی به تن دارد»، مرد از دیدن این زن دچار شهوت میشود و این شهوت اقتضایِ طبیعتِ خلقتِ او است.
ب) فرض کنید «زنی در جامعه حاضر میشود / زنی پوشاکِ کمی به تن دارد»، مرد بیتفاوت از کنار زن رد میشود یا بدون هیچ نیتِ سوئی با او ارتباط میگیرد، این رفتار فرایند زیستِ طبیعی او است.
به باور من، در فرض (الف) مرد یک تصویرِ پیشینی از زن دارد: «زن آدمی است که میتوان یا باید با او رابطۀ جنسی داشت» اما در فرض (ب) مرد، زن را انسانی صرفاً برای «معاشرت» یا «همزیستیِ اجتماعی» میپندارد. به نظر شما، فرضیۀ (الف) زندگی انسان را دچار «اختلال» میکند، یا فرضیۀ (ب)؟
در مفاهیم سنتی، زن همیشه فردِ فرودستِ زندگی بوده است، کاربرد انسانِ فرودست چیست؟ «خدمترسانی». در یک زندگی خدمترسانی چه مصادیقی دارد؟ «تهیۀ غذا»، «رابطۀ جنسی» و «فرزندآوری».
اگر به کلماتِ افراد سنتی دقت کنید، این سه گزینه، انتظاراتِ مشخص و قطعیشان از زنان است. در مفاهیم مذهبیِ سنتی هم، زن به «کِشتزار»، «مَتاع» تعبیر شده و فقیهان از او خواستهاند امور خانهداری را برعهده داشته باشد. در اینجا مرد، زن را انسانی میبیند که فرودست بوده و باید «خدمترسانی» کند.
فقیهان تعبیر تکان دهندهای دارند: «زن باید به صورت کامل از مرد تمکین کند به طوری که در رابطۀ جنسیشان هیچ مکان و زمانی شرط نباشد و زن اگر همۀ وجود خود را به شوهرش بذل نکند، تمکین حاصل نمیشود». (شرائع الإسلام، ج2،ص292)
حال با این تعابیر، آیا مرد میپذیرد که زن «موجودی غیرجنسی» است؟ قطعاً خیر! او به این باور رسیده که زن، «موجودِ جنسی» بوده و اگر زنی را نگاه کند و دچار شهوت نشود، «غیرطبیعی» است، اما مرد در فرضیۀ (ب)، زن را همانندِ خود انسان میبیند.
اما تفاوت اساسی این دو دیدگاه از کجا نشأت میگیرد؟
از اینجا که در فرضیۀ (الف)، مرد نوع و خاصیت مراودهاش با زن را در مفهوم «رابطۀ جنسی» میسازد، پس نمیتواند «شهوت/ خوشایندِ جنسی» را در این نوع ارتباطگیری نادیده بگیرد؛ اما در فرضیۀ (ب)، مرد نوع و خاصیت مراودهاش با زن را در مفهوم «ارتباط اجتماعیِ انسانی» میسازد، پس میتواند به زنانِ همزیستِ خود، نگاهِ سوء نداشته باشد. در اینجاست که مفاهیم دوگانهای شکل میگیرد: «شهوت» در مقابلِ «خوشآمدِ نفس»، «زیبایی» در مقابل «سکسی بودن» و «اندام طبیعی» در مقابل «اندام جنسی».
در این دوگانه، شهوتِ مرد نادیده گرفته نمیشود، بلکه دیگر «محور» نیست. اندامِ جنسی یا سکسی بودن نفی نمیگردد، بلکه «مصادیقِ عام» ندارد.
در متون دینی، اتفاقاً شواهدی برای تفکیک میان اینها به چشم میخورد.
در اینجا یک آیۀ قرآن و یک روایت، به عنوان سند، ذکر خواهم کرد:
الف) قرآن، آیۀ 31 سورۀ نور: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ». در این آیه «غض» به معنای «پوشاندن» نیست، بلکه به معنای «کاستن» است.
شاهدِ معنایی آن در آیۀ 19 سورۀ لقمان بیان شده: «وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ»، یعنی «آرام سخن بگو» نه آنکه «سخن نگو». علاوه بر آن، «مِنْ»، حرفی برای نشان دادن معنای «تبعیضیه» است، یعنی در نگاه خود تبعیض قائل شوند. به عبارتی: «به مؤمنان بگو، از برخی نگاههای خود بکاهند».
ب) علی بن سُوَید به امام موسی کاظم ع میگوید: من عادت کردهام که زنانِ زیباروی را نگاه کنم و به این کار علاقه دارم، امام موسی کاظم در جواب گفت: اگر خداوند در نگاهِ تو راستی و پاکیزگی را بداند مانعی ندارد، اما از زِنا [و نگاهِ بد] بپرهیز که برکت را حذف میکند و دیانت را نابود میسازد».(الکافی، ج5، ص542)
https://t.me/fekr_rak/649
دوگانههای مدرن و سنتی، در روابط زن و مرد
محمد موسوی عقیقی
در میان مذهبیهای سنتی یا کسانی که خارج از دین، دلبستۀ سنتاند چند مفهوم فراگیر و در عین حال ناپسند و ناخوش است: «اندام جنسی»، «سکسی بودن»، «شهوت» و... .
به باور این افراد، چنین مفاهیمی بدیلِ پسندیده و خوش ندارند. به عبارتی، نمیتوان این مفاهیم را «عادی» دانست هرچند «طبیعتِ انسان» چنین اقتضائی را دارد. اما از نگاهِ من، زیستِ آدمی فرایندی طبیعی دارد.
فرایندِ طبیعی به مسألهای اطلاق میشود که زیستن در آن «ساده» و «بیآزار» باشد. حتماً شنیدهاید که میگویند اگر زنان در جامعه باشند، یا با مردان مراوده داشته باشند، یا پوشاکِ پوشیدهای نداشته باشند، «فسادآور» بوده و مردان را دچار «شهوت» میکند.
حال ببینید کدام در تعریفِ «فرایندِ طبیعی» جای میگیرد:
الف) فرض کنید «زنی در جامعه حاضر میشود / زنی پوشاکِ کمی به تن دارد»، مرد از دیدن این زن دچار شهوت میشود و این شهوت اقتضایِ طبیعتِ خلقتِ او است.
ب) فرض کنید «زنی در جامعه حاضر میشود / زنی پوشاکِ کمی به تن دارد»، مرد بیتفاوت از کنار زن رد میشود یا بدون هیچ نیتِ سوئی با او ارتباط میگیرد، این رفتار فرایند زیستِ طبیعی او است.
به باور من، در فرض (الف) مرد یک تصویرِ پیشینی از زن دارد: «زن آدمی است که میتوان یا باید با او رابطۀ جنسی داشت» اما در فرض (ب) مرد، زن را انسانی صرفاً برای «معاشرت» یا «همزیستیِ اجتماعی» میپندارد. به نظر شما، فرضیۀ (الف) زندگی انسان را دچار «اختلال» میکند، یا فرضیۀ (ب)؟
در مفاهیم سنتی، زن همیشه فردِ فرودستِ زندگی بوده است، کاربرد انسانِ فرودست چیست؟ «خدمترسانی». در یک زندگی خدمترسانی چه مصادیقی دارد؟ «تهیۀ غذا»، «رابطۀ جنسی» و «فرزندآوری».
اگر به کلماتِ افراد سنتی دقت کنید، این سه گزینه، انتظاراتِ مشخص و قطعیشان از زنان است. در مفاهیم مذهبیِ سنتی هم، زن به «کِشتزار»، «مَتاع» تعبیر شده و فقیهان از او خواستهاند امور خانهداری را برعهده داشته باشد. در اینجا مرد، زن را انسانی میبیند که فرودست بوده و باید «خدمترسانی» کند.
فقیهان تعبیر تکان دهندهای دارند: «زن باید به صورت کامل از مرد تمکین کند به طوری که در رابطۀ جنسیشان هیچ مکان و زمانی شرط نباشد و زن اگر همۀ وجود خود را به شوهرش بذل نکند، تمکین حاصل نمیشود». (شرائع الإسلام، ج2،ص292)
حال با این تعابیر، آیا مرد میپذیرد که زن «موجودی غیرجنسی» است؟ قطعاً خیر! او به این باور رسیده که زن، «موجودِ جنسی» بوده و اگر زنی را نگاه کند و دچار شهوت نشود، «غیرطبیعی» است، اما مرد در فرضیۀ (ب)، زن را همانندِ خود انسان میبیند.
اما تفاوت اساسی این دو دیدگاه از کجا نشأت میگیرد؟
از اینجا که در فرضیۀ (الف)، مرد نوع و خاصیت مراودهاش با زن را در مفهوم «رابطۀ جنسی» میسازد، پس نمیتواند «شهوت/ خوشایندِ جنسی» را در این نوع ارتباطگیری نادیده بگیرد؛ اما در فرضیۀ (ب)، مرد نوع و خاصیت مراودهاش با زن را در مفهوم «ارتباط اجتماعیِ انسانی» میسازد، پس میتواند به زنانِ همزیستِ خود، نگاهِ سوء نداشته باشد. در اینجاست که مفاهیم دوگانهای شکل میگیرد: «شهوت» در مقابلِ «خوشآمدِ نفس»، «زیبایی» در مقابل «سکسی بودن» و «اندام طبیعی» در مقابل «اندام جنسی».
در این دوگانه، شهوتِ مرد نادیده گرفته نمیشود، بلکه دیگر «محور» نیست. اندامِ جنسی یا سکسی بودن نفی نمیگردد، بلکه «مصادیقِ عام» ندارد.
در متون دینی، اتفاقاً شواهدی برای تفکیک میان اینها به چشم میخورد.
در اینجا یک آیۀ قرآن و یک روایت، به عنوان سند، ذکر خواهم کرد:
الف) قرآن، آیۀ 31 سورۀ نور: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ». در این آیه «غض» به معنای «پوشاندن» نیست، بلکه به معنای «کاستن» است.
شاهدِ معنایی آن در آیۀ 19 سورۀ لقمان بیان شده: «وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ»، یعنی «آرام سخن بگو» نه آنکه «سخن نگو». علاوه بر آن، «مِنْ»، حرفی برای نشان دادن معنای «تبعیضیه» است، یعنی در نگاه خود تبعیض قائل شوند. به عبارتی: «به مؤمنان بگو، از برخی نگاههای خود بکاهند».
ب) علی بن سُوَید به امام موسی کاظم ع میگوید: من عادت کردهام که زنانِ زیباروی را نگاه کنم و به این کار علاقه دارم، امام موسی کاظم در جواب گفت: اگر خداوند در نگاهِ تو راستی و پاکیزگی را بداند مانعی ندارد، اما از زِنا [و نگاهِ بد] بپرهیز که برکت را حذف میکند و دیانت را نابود میسازد».(الکافی، ج5، ص542)
https://t.me/fekr_rak/649
Telegram
فکرکهای من | موسوی عقیقی
⭕️ خوشآمدِ نفس و شهوت
🔸دوگانههای مدرن و سنتی، در روابط زن و مرد
((در دو فرسته))
#محمد_موسوی_عقیقی
@fekr_rak
در میان مذهبیهای سنتی یا کسانی که خارج از دین، دلبستۀ سنتاند چند مفهوم فراگیر و در عین حال ناپسند و ناخوش است: «اندام جنسی»، «سکسی بودن»، «شهوت»…
🔸دوگانههای مدرن و سنتی، در روابط زن و مرد
((در دو فرسته))
#محمد_موسوی_عقیقی
@fekr_rak
در میان مذهبیهای سنتی یا کسانی که خارج از دین، دلبستۀ سنتاند چند مفهوم فراگیر و در عین حال ناپسند و ناخوش است: «اندام جنسی»، «سکسی بودن»، «شهوت»…
هر چه در زمان حال زندگی کنیم هم لذات زندگیمان افزایش مییابد و هم از آلام و درد و رنجهای زندگی کاسته میشود.
مصطفی ملکیان٭
جسم ما همیشه در حال زندگی میکند، اما ذهن و روان ما اینگونه نیستند. روانشناسان میگویند اغلب ما بهندرت، یکربع درشبانهروز، در زمان حال زندگی میکنیم. غالباً ذهن و روان ما در گذشته و آینده سیر میکند.
سیر در گذشته و آینده دو ضرر بسیار بزرگ دارد. اگر شما زندگی اینجایی و اکنونی داشته باشید مرتکب هیچ رفتار ضداخلاقی یا رذیلت غیراخلاقی نمیشوید. هر رفتار یا رذیلت ضداخلاقی، برآمده از پروازی به گذشته یا آینده است. مثلاً مقالهی شما برای داوری به دست من میرسد، اگر به گذشته برگردم و ببینم در حق من یا یکی از بستگانم لطفی کردهاید، از انصاف عدول میکنم و مقالهی شما را بهرغم فقدان صلاحیت، تأیید میکنم. یا با نظر به آینده، به چشمداشت منفعتی که از جانب شما متوجه من ممکن است بشود، از انصاف عدول کنم.
انتقامجویی، همیشه ناظر به گذشته است. خشم و کینه و نفرت نسبت به کسی هم مرتبط به یادآوری گذشته است. دزدی هم ناشی از خوف فقر در آینده است. بعید است که کسی همین حالا از گرسنگی در شُرُف مرگ باشد و دست به دزدی بزند. وگرنه ضروریات زندگی، ممنوعات را مباح میکند و دزدی او، اصلاً کار خلافی نبوده است. دزدی میکند چون به آینده فکر میکند و در وضع معیشت خانوادهی خود در آینده سیر میکند. اگر حافظهی ما از آینده بُریده میشد، تنها کسانی دزدی میکردند که از گرسنگی در حال مرگ بودند.
ابداع ارزشمند راولز (فیلسوف امریکایی) در عرصهِی سیاست، دفاع از «حجاب بیخبری» بود. او میگفت تنها راه اینکه دریابیم قانونی عادلانه است، این است که قانونگزاران از یاد ببرند که چه کسی هستند. جوری قانون وضع کنند که گویا بیخبرند از اینکه دانشجو هستند یا استاد، مرَدند یا زن، کارفرما هستند یا کارگر، شهریاند یا روستایی... از یاد ببرند که مسلمانند یا غیرمسلمان. آنوقت قانونی را تصویب میکردند که منصفانه است.
مثل این است که کیکی را میخواهید بین دو دخترتان تقسیم کنید. به یک دخترتان میگویید که کیک را قسمت کند با این آگاهی که انتخاب هر یک از نیمهها به اختیار خواهرش باشد. آنوقت دخترتان به دقت هرچه تمام و در نهایت انصاف، کیک را نیمه میکند چون میداند انتخاب هر یک از نیمهها به عهدهی او نیست.اگر من از گذشته و آیندهام ببُرم، در هر اقدامی روش عادلانه را در پیش میگیرم. این از جهت خوبی و اخلاقی بودن زندگی.
اما اینجایی و اکنونی بودن در خوشی زندگی تأثیر فراوان دارد. هر چه در زمان حال زندگی کنیم هم لذات زندگیمان افزایش مییابد و هم از آلام و درد و رنجهای زندگی کاسته میشود. اگر من هماکنون درد دندان داشته باشم و یاد گذشته و آینده نکنم، فقط درد همان لحظه را متحمّل میشوم. اما اگر یادم بیاید که در گذشته هر وقت دنداندرد میگرفتم تا سهروز امتداد مییافت، درد دندان، در همین زمان هم مضاعف میشود. یا اگر توجه کنم که از امشب که درد دندان گرفتهام تا فردا صبح که پیش دندانپزشک میروم ساعتها باید این درد را تحمل کنم، بر دردورنجام افزوده میشود.
در باب خوشیهای زندگی هم، به همین روال است. اگر شما میهمان من شدید و پای سُفرهی رنگین من نشستید، ولی ذهنتان به یاد رنجهای گذشته و آیندهی مادر بیمارتان باشد، لذت کافی نمیبرید. بنابراین این، اینجایی زیستن هم برای خوبی زندگی مفید است و هم خوشی زندگی. به فعلیت رسیدن پتانسیل امور لذتبخش، به وضع و حال درونی شما بستگی دارد و همچنین امور دردآور و رنجافزا. لذتبخشی یک خُرما بستگی دارد به اینکه چه کسی آن را میخورد.
در گفتارهای کنفوسیوس آمده است که او وقتی مغضوب امپراطور چین و محکوم به اعدام شد، شب قبل اعدام که در زندان بود، به همبندی خود گفت ببین این پروانه وقتی بالهایش را باز میکند چه رنگی پیدا میکند و وقتی بالهایش را میبندد چه رنگی همبندی او گفت من گمان میکردم آدم فرزانهای باشی اما میبینم ابلهی بیش نیستی. چگونه با اطلاع از اینکه فرداروز اعدام میشوی میتوانی به این دل خوش کنی؟ کنفوسیوس گفت من نمیگذارم مُردن فردایم مانع لذت بُردن از اکنونم شود. ضمن اینکه اگر میدانستم این لذت نبُردن، موجب تخفیف مجازات و مرگ من میشود از آن چشمپوشی میکردم، اما وقتی میدانم تأثیری ندارد، چرا از همین مقدار لذت، خودم را محروم کنم. کنفوسیوس توانست آینده را از ذهن خودش بیرون ببرد.
٭سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )
مصطفی ملکیان٭
جسم ما همیشه در حال زندگی میکند، اما ذهن و روان ما اینگونه نیستند. روانشناسان میگویند اغلب ما بهندرت، یکربع درشبانهروز، در زمان حال زندگی میکنیم. غالباً ذهن و روان ما در گذشته و آینده سیر میکند.
سیر در گذشته و آینده دو ضرر بسیار بزرگ دارد. اگر شما زندگی اینجایی و اکنونی داشته باشید مرتکب هیچ رفتار ضداخلاقی یا رذیلت غیراخلاقی نمیشوید. هر رفتار یا رذیلت ضداخلاقی، برآمده از پروازی به گذشته یا آینده است. مثلاً مقالهی شما برای داوری به دست من میرسد، اگر به گذشته برگردم و ببینم در حق من یا یکی از بستگانم لطفی کردهاید، از انصاف عدول میکنم و مقالهی شما را بهرغم فقدان صلاحیت، تأیید میکنم. یا با نظر به آینده، به چشمداشت منفعتی که از جانب شما متوجه من ممکن است بشود، از انصاف عدول کنم.
انتقامجویی، همیشه ناظر به گذشته است. خشم و کینه و نفرت نسبت به کسی هم مرتبط به یادآوری گذشته است. دزدی هم ناشی از خوف فقر در آینده است. بعید است که کسی همین حالا از گرسنگی در شُرُف مرگ باشد و دست به دزدی بزند. وگرنه ضروریات زندگی، ممنوعات را مباح میکند و دزدی او، اصلاً کار خلافی نبوده است. دزدی میکند چون به آینده فکر میکند و در وضع معیشت خانوادهی خود در آینده سیر میکند. اگر حافظهی ما از آینده بُریده میشد، تنها کسانی دزدی میکردند که از گرسنگی در حال مرگ بودند.
ابداع ارزشمند راولز (فیلسوف امریکایی) در عرصهِی سیاست، دفاع از «حجاب بیخبری» بود. او میگفت تنها راه اینکه دریابیم قانونی عادلانه است، این است که قانونگزاران از یاد ببرند که چه کسی هستند. جوری قانون وضع کنند که گویا بیخبرند از اینکه دانشجو هستند یا استاد، مرَدند یا زن، کارفرما هستند یا کارگر، شهریاند یا روستایی... از یاد ببرند که مسلمانند یا غیرمسلمان. آنوقت قانونی را تصویب میکردند که منصفانه است.
مثل این است که کیکی را میخواهید بین دو دخترتان تقسیم کنید. به یک دخترتان میگویید که کیک را قسمت کند با این آگاهی که انتخاب هر یک از نیمهها به اختیار خواهرش باشد. آنوقت دخترتان به دقت هرچه تمام و در نهایت انصاف، کیک را نیمه میکند چون میداند انتخاب هر یک از نیمهها به عهدهی او نیست.اگر من از گذشته و آیندهام ببُرم، در هر اقدامی روش عادلانه را در پیش میگیرم. این از جهت خوبی و اخلاقی بودن زندگی.
اما اینجایی و اکنونی بودن در خوشی زندگی تأثیر فراوان دارد. هر چه در زمان حال زندگی کنیم هم لذات زندگیمان افزایش مییابد و هم از آلام و درد و رنجهای زندگی کاسته میشود. اگر من هماکنون درد دندان داشته باشم و یاد گذشته و آینده نکنم، فقط درد همان لحظه را متحمّل میشوم. اما اگر یادم بیاید که در گذشته هر وقت دنداندرد میگرفتم تا سهروز امتداد مییافت، درد دندان، در همین زمان هم مضاعف میشود. یا اگر توجه کنم که از امشب که درد دندان گرفتهام تا فردا صبح که پیش دندانپزشک میروم ساعتها باید این درد را تحمل کنم، بر دردورنجام افزوده میشود.
در باب خوشیهای زندگی هم، به همین روال است. اگر شما میهمان من شدید و پای سُفرهی رنگین من نشستید، ولی ذهنتان به یاد رنجهای گذشته و آیندهی مادر بیمارتان باشد، لذت کافی نمیبرید. بنابراین این، اینجایی زیستن هم برای خوبی زندگی مفید است و هم خوشی زندگی. به فعلیت رسیدن پتانسیل امور لذتبخش، به وضع و حال درونی شما بستگی دارد و همچنین امور دردآور و رنجافزا. لذتبخشی یک خُرما بستگی دارد به اینکه چه کسی آن را میخورد.
در گفتارهای کنفوسیوس آمده است که او وقتی مغضوب امپراطور چین و محکوم به اعدام شد، شب قبل اعدام که در زندان بود، به همبندی خود گفت ببین این پروانه وقتی بالهایش را باز میکند چه رنگی پیدا میکند و وقتی بالهایش را میبندد چه رنگی همبندی او گفت من گمان میکردم آدم فرزانهای باشی اما میبینم ابلهی بیش نیستی. چگونه با اطلاع از اینکه فرداروز اعدام میشوی میتوانی به این دل خوش کنی؟ کنفوسیوس گفت من نمیگذارم مُردن فردایم مانع لذت بُردن از اکنونم شود. ضمن اینکه اگر میدانستم این لذت نبُردن، موجب تخفیف مجازات و مرگ من میشود از آن چشمپوشی میکردم، اما وقتی میدانم تأثیری ندارد، چرا از همین مقدار لذت، خودم را محروم کنم. کنفوسیوس توانست آینده را از ذهن خودش بیرون ببرد.
٭سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )
Telegram
مدرسه علوم انسانی
🔹من یک معلم هستم.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
حالا دیگر کابوس نمیبیند...
محمدجواد روح٭
حالا دیگر گرفتندش. دیگر جای سوال و جوابی نماند. شاید با خیلی تحلیلهایش موافق نباشیم. شاید بگوییم دچار سندرم پرگویی و همهچیزگویی بود. اما او هر چه میکرد و هرچه میگفت، خودش بود.
میاندیشید. جدی هم میاندیشید. در آکسفورد بود و میتوانست شیمیاش را بخواند و زندگی آرامی داشته باشد. اما مثل خیلی از دانشجویان نسل خود، دغدغه داشت. دغدغه داشتن در عصر او و نسل او، یک ارزش وجودی بود. نمیشد دانشجو باشی و نیاندیشی و کاری نکنی. مسئولیت اجتماعی در آن نسل، امری درونی بود.
راه را اشتباه رفتند. و بعد که به پیروزی رسیدند، برخی چون او همچنان به اندیشیدن ادامه دادند. به اینکه چرا انقلاب هم کردند و نتوانستند به آنچه میخواستند برسند.
پس به اندیشیدن ادامه داد. پرسش جدی و مقدر را به میان انداخت که "ما چگونه ما شدیم؟".
هر روز، هر لحظه میاندیشید و بیهراس از منتقد و مخالف و سیستم، آنچه به ذهناش میرسید و آنچه با مطالعاتاش درمییافت، میگفت. چنین بود که صادق زیباکلام شد.
کار او نبود جز اندیشیدن و گفتن و نوشتن و درس دادن. اما پرسشی مقدر را پیش روی خود میدید. هرجا میرفت از او میپرسید: "چرا شما را نمیگیرند آقای زیباکلام؟!". پرسشی که از فرط مخاطب آن شدن، برایش تبدیل به کابوس شده بود. پرسش در خواب هم رهایش نمیکرد.
گویی، او این بخش از "ما شدن ما" را انکار کرده بود. بدبینی اجتماعی به کنشگری فعال، به سخن گفتن مدام، به نوشتن پیگیرانه.
شاید پیش خود فکر میکرد این مخاطبان بیش از حد بدبین هستند. اما حال، دریافته که هر بدبینی ریشه در تجربه تاریخی دارد. تجربهای که او هم حالا، مصداقی از آن شده. حالا در زندان میتواند آرام بخوابد و کابوس نبیند..
محمدجواد روح٭
حالا دیگر گرفتندش. دیگر جای سوال و جوابی نماند. شاید با خیلی تحلیلهایش موافق نباشیم. شاید بگوییم دچار سندرم پرگویی و همهچیزگویی بود. اما او هر چه میکرد و هرچه میگفت، خودش بود.
میاندیشید. جدی هم میاندیشید. در آکسفورد بود و میتوانست شیمیاش را بخواند و زندگی آرامی داشته باشد. اما مثل خیلی از دانشجویان نسل خود، دغدغه داشت. دغدغه داشتن در عصر او و نسل او، یک ارزش وجودی بود. نمیشد دانشجو باشی و نیاندیشی و کاری نکنی. مسئولیت اجتماعی در آن نسل، امری درونی بود.
راه را اشتباه رفتند. و بعد که به پیروزی رسیدند، برخی چون او همچنان به اندیشیدن ادامه دادند. به اینکه چرا انقلاب هم کردند و نتوانستند به آنچه میخواستند برسند.
پس به اندیشیدن ادامه داد. پرسش جدی و مقدر را به میان انداخت که "ما چگونه ما شدیم؟".
هر روز، هر لحظه میاندیشید و بیهراس از منتقد و مخالف و سیستم، آنچه به ذهناش میرسید و آنچه با مطالعاتاش درمییافت، میگفت. چنین بود که صادق زیباکلام شد.
کار او نبود جز اندیشیدن و گفتن و نوشتن و درس دادن. اما پرسشی مقدر را پیش روی خود میدید. هرجا میرفت از او میپرسید: "چرا شما را نمیگیرند آقای زیباکلام؟!". پرسشی که از فرط مخاطب آن شدن، برایش تبدیل به کابوس شده بود. پرسش در خواب هم رهایش نمیکرد.
گویی، او این بخش از "ما شدن ما" را انکار کرده بود. بدبینی اجتماعی به کنشگری فعال، به سخن گفتن مدام، به نوشتن پیگیرانه.
شاید پیش خود فکر میکرد این مخاطبان بیش از حد بدبین هستند. اما حال، دریافته که هر بدبینی ریشه در تجربه تاریخی دارد. تجربهای که او هم حالا، مصداقی از آن شده. حالا در زندان میتواند آرام بخوابد و کابوس نبیند..