یک پژوهشگر در واکنش به جعل تاریخ در «تنگه ابوقریب»؛ حتی نقشه ایران را هم نگاه نکردهاند
@irbriefing
#ایران_بریفینگ / جعفر شیرعلینیا پژوهشگر جنگ ایران و عراق نوشت: دیروز در سینما فیلم «تنگهٔ ابوقریب» را دیدم. ابتدای فیلم آرم #سازمان_اوج نقشبست که مدیرعاملش افتخار میکند پول محصولاتش را از #سپاه_پاسداران میگیرد. در پایان فیلم جملهای بر پردهٔ سینما نمایش داده شد که از آن عکس گرفتم.
نوشته بود: «عراق در صورت عبور از تنگهٔ ابوقریب میتوانست بهسرعت نیروهایش را به اندیمشک و دزفول برساند و با اشغال خوزستان خود را بهعنوان برندهٔ اصلی جنگ تثبیت کند. گردان عمار از #لشکر_۲۷_محمد_رسولالله با دستان خالی و لبهای تشنهٔ افرادش مانع از اتمام این کار شد و سرنوشت جنگ را در آخرین روزها تغییر داد. داستان این مردان در میانهٔ تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شد. ۵ روز بعد قطعنامهٔ ۵۹۸ بین ایران و عراق برای صلحی دائمی به امضا رسید.»
جملههایی که بناست اهمیت سرگذشت قهرمانان این داستان را پررنگتر کند اما درست به نظر نمیرسد. برای نشاندادن عظمت فداکاری رزمندگان، نیازی به بزرگنمایی کارهایشان نیست.
معلوم نیست سازندگان فیلم بر اساس کدام استدلال میگویند اگر عراق از تنگهٔ ابوقریب بگذرد بهسرعت به اندیمشک و دزفول میرسد، یعنی بهسرعت دشت عباس را طی میکند و به رودخانهٔ کرخه میرسد و بعد بهآسانی از رودخانه عبور میکند و اندیمشک و دزفول را اشغال میکند. جالب است که عزیزان به این حد هم اکتفا نکردهاند و نوشتهاند ارتش عراق خوزستان را هم اشغال میکرد، یعنی با پیشروی چند صد کیلومتری پس از دزفول و اندیمشک، اهواز، خرمشهر، آبادان و ... را هم میگرفت. این در حالی است که در حملهٔ ۲۱ تیرماه ۶۷ آشفتگی خطوط دفاعی ایران، اوج خودش را نشان داد. حتی ارتش عراق پس از سالها تا کیلومترها در عمق خاک ایران پیش رفت و شهر دهلران را نیز تصرف کرد و چند روز در اشغال نگه داشت و بعد عقب نشست؛ قصد ماندن نداشت و در محور فکه نیز که تنگهٔ ابوقریب در آن قرار داشت شکستهای تلخی نصیب ایران شد و نهتنها بحث اشغال خوزستان که حتی اشغال اندیمشک و دزفول هم مطرح نبوده اما گویا سازندگان فیلم از جایی دیگر به اهداف عراق برای اشغال خوزستان در این حمله پی بردهاند!
آنها مدعی هستند مقاومت گردان عمار در تنگهٔ ابوقریب سرنوشت جنگ را تغییر داده و به بیننده چنین القا میشود که وجود یک گردان واقعاً میتواند سرنوشت جنگ را تغییر دهد این در حالی است که عراق در ۴ ماه آخر جنگ یکی پس از دیگری مناطقی را که ما سالها در عملیاتهای بسیار سخت گرفته بودیم، گرفت و دهها گردان ما نتوانستند این مناطق را حفظ کنند و سرنوشت جنگ را تغییر دهند؛ اما روال جملات انتهایی به گونه ایست که گویا گردان عمار سرنوشت جنگ را تغییر داده و نتیجهٔ آن امضای قطعنامهٔ ۵۹۸ شده است.
@irbriefing
فیلم میتوانست بدون این ادعاها نیز جذاب باشد و مظلومیت و فداکاری رزمندگان #گردان_عمار را به تصویر بکشد که عزیزترین فرزندان این مرزوبوم بودند.
نمیدانم این جملهها از تیم هنری اثر است یا به سازمان سازندهٔ فیلم مربوط میشود اما این جملات، شبیه توجیهات برخی از دوستان برای تشکیل نهادهای تازه است که مراحلی اینگونه را طی میکند:
۱- خطر بزرگی کشور را تهدید میکند و اگر کارهایی که ما میگوییم انجام نشود، این خطر بهسرعت کشور را از پا میاندازد.
۲- ما آنکسانی هستیم که میتوانیم جلوی این خطر بزرگ را بگیریم اما این کار با نهادها و روندهای رسمی کشور ممکن نیست. به جملهٔ کنایهآمیز انتهای فیلم توجه کنید: «داستان این مردان در میانهٔ تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شد.»
۳- کار با انتقاد از نهادهای رسمی و تلاش برای اثبات ناتوانیشان آغاز میشود و به تشکیل نهادهای جدید ختم میشود. در اوجِ سختیهای اقتصادیِ اهالی فرهنگ، نهادهایی با اوجِ برخورداری از امکانات شکل میگیرند که تعادل صحنهٔ فرهنگ را بر هم میزنند.
آیا تجربهٔ اینگونه نهادسازیها با دقت بررسیشده است؟ آیا ایجاد تشکیلات موازی مانند سازمان اوج یا #شبکه_افق یا نهادهای موازیِ نظامی- فرهنگی توانسته اهداف را برآورده کند؟ این نهادها با چه هزینهای به چه اهدافی رسیدهاند؟
چقدر باید زمان بگذرد که کسانی دوباره بیایند و بگویند این نهادها (سازمان اوج) نیز نتوانستند خواستهٔ انقلاب را تأمین کنند؟
https://t.me/IBMEDIA/1485
@irbriefing
#ایران_بریفینگ / جعفر شیرعلینیا پژوهشگر جنگ ایران و عراق نوشت: دیروز در سینما فیلم «تنگهٔ ابوقریب» را دیدم. ابتدای فیلم آرم #سازمان_اوج نقشبست که مدیرعاملش افتخار میکند پول محصولاتش را از #سپاه_پاسداران میگیرد. در پایان فیلم جملهای بر پردهٔ سینما نمایش داده شد که از آن عکس گرفتم.
نوشته بود: «عراق در صورت عبور از تنگهٔ ابوقریب میتوانست بهسرعت نیروهایش را به اندیمشک و دزفول برساند و با اشغال خوزستان خود را بهعنوان برندهٔ اصلی جنگ تثبیت کند. گردان عمار از #لشکر_۲۷_محمد_رسولالله با دستان خالی و لبهای تشنهٔ افرادش مانع از اتمام این کار شد و سرنوشت جنگ را در آخرین روزها تغییر داد. داستان این مردان در میانهٔ تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شد. ۵ روز بعد قطعنامهٔ ۵۹۸ بین ایران و عراق برای صلحی دائمی به امضا رسید.»
جملههایی که بناست اهمیت سرگذشت قهرمانان این داستان را پررنگتر کند اما درست به نظر نمیرسد. برای نشاندادن عظمت فداکاری رزمندگان، نیازی به بزرگنمایی کارهایشان نیست.
معلوم نیست سازندگان فیلم بر اساس کدام استدلال میگویند اگر عراق از تنگهٔ ابوقریب بگذرد بهسرعت به اندیمشک و دزفول میرسد، یعنی بهسرعت دشت عباس را طی میکند و به رودخانهٔ کرخه میرسد و بعد بهآسانی از رودخانه عبور میکند و اندیمشک و دزفول را اشغال میکند. جالب است که عزیزان به این حد هم اکتفا نکردهاند و نوشتهاند ارتش عراق خوزستان را هم اشغال میکرد، یعنی با پیشروی چند صد کیلومتری پس از دزفول و اندیمشک، اهواز، خرمشهر، آبادان و ... را هم میگرفت. این در حالی است که در حملهٔ ۲۱ تیرماه ۶۷ آشفتگی خطوط دفاعی ایران، اوج خودش را نشان داد. حتی ارتش عراق پس از سالها تا کیلومترها در عمق خاک ایران پیش رفت و شهر دهلران را نیز تصرف کرد و چند روز در اشغال نگه داشت و بعد عقب نشست؛ قصد ماندن نداشت و در محور فکه نیز که تنگهٔ ابوقریب در آن قرار داشت شکستهای تلخی نصیب ایران شد و نهتنها بحث اشغال خوزستان که حتی اشغال اندیمشک و دزفول هم مطرح نبوده اما گویا سازندگان فیلم از جایی دیگر به اهداف عراق برای اشغال خوزستان در این حمله پی بردهاند!
آنها مدعی هستند مقاومت گردان عمار در تنگهٔ ابوقریب سرنوشت جنگ را تغییر داده و به بیننده چنین القا میشود که وجود یک گردان واقعاً میتواند سرنوشت جنگ را تغییر دهد این در حالی است که عراق در ۴ ماه آخر جنگ یکی پس از دیگری مناطقی را که ما سالها در عملیاتهای بسیار سخت گرفته بودیم، گرفت و دهها گردان ما نتوانستند این مناطق را حفظ کنند و سرنوشت جنگ را تغییر دهند؛ اما روال جملات انتهایی به گونه ایست که گویا گردان عمار سرنوشت جنگ را تغییر داده و نتیجهٔ آن امضای قطعنامهٔ ۵۹۸ شده است.
@irbriefing
فیلم میتوانست بدون این ادعاها نیز جذاب باشد و مظلومیت و فداکاری رزمندگان #گردان_عمار را به تصویر بکشد که عزیزترین فرزندان این مرزوبوم بودند.
نمیدانم این جملهها از تیم هنری اثر است یا به سازمان سازندهٔ فیلم مربوط میشود اما این جملات، شبیه توجیهات برخی از دوستان برای تشکیل نهادهای تازه است که مراحلی اینگونه را طی میکند:
۱- خطر بزرگی کشور را تهدید میکند و اگر کارهایی که ما میگوییم انجام نشود، این خطر بهسرعت کشور را از پا میاندازد.
۲- ما آنکسانی هستیم که میتوانیم جلوی این خطر بزرگ را بگیریم اما این کار با نهادها و روندهای رسمی کشور ممکن نیست. به جملهٔ کنایهآمیز انتهای فیلم توجه کنید: «داستان این مردان در میانهٔ تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شد.»
۳- کار با انتقاد از نهادهای رسمی و تلاش برای اثبات ناتوانیشان آغاز میشود و به تشکیل نهادهای جدید ختم میشود. در اوجِ سختیهای اقتصادیِ اهالی فرهنگ، نهادهایی با اوجِ برخورداری از امکانات شکل میگیرند که تعادل صحنهٔ فرهنگ را بر هم میزنند.
آیا تجربهٔ اینگونه نهادسازیها با دقت بررسیشده است؟ آیا ایجاد تشکیلات موازی مانند سازمان اوج یا #شبکه_افق یا نهادهای موازیِ نظامی- فرهنگی توانسته اهداف را برآورده کند؟ این نهادها با چه هزینهای به چه اهدافی رسیدهاند؟
چقدر باید زمان بگذرد که کسانی دوباره بیایند و بگویند این نهادها (سازمان اوج) نیز نتوانستند خواستهٔ انقلاب را تأمین کنند؟
https://t.me/IBMEDIA/1485
Telegram
ایران بریفینگ / مدیا
یک پژوهشگر در واکنش به جعل تاریخ در «تنگه ابوقریب»؛ حتی نقشه ایران را هم نگاه نکردهاند
https://goo.gl/SRVKG6
https://goo.gl/SRVKG6