#ترجمه: چه کسی انتخابات ریاست جمهوری را میبرد؟
منبع: نیویورک تایمز
, کانال #جامعه_شناسى @IranSociology
منبع: نیویورک تایمز
, کانال #جامعه_شناسى @IranSociology
انسان فقط در قبال گفته هايش مسيول نيست ، بلكه در قبال سكوت هايش هم مسئول است. عزيز نسين @iransociology
روند ٤٥ماهه تورم مسكن،تورم اجاره بها و تورم نقطه به نقطه(ميزان رشد در هر ماه نسبت به ماه مشابه سال قبل). منبع:دنياى اقتصاد. @IranSociology
صدو هفدهمین شماره ی ماه نامه ی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت منتشر شد
ویژه نامه فردریش هگل و جواد طباطبایی. @IranSociology 👇
ویژه نامه فردریش هگل و جواد طباطبایی. @IranSociology 👇
صدو هفدهمین شماره ی ماه نامه ی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت منتشر شد
ویژه نامه فردریش هگل و جواد طباطبایی
ویژه نامه «ما و هگل 3» ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت منتشر شد که بخش دوم آن به دکتر سیدجواد طباطبایی اختصاص دارد.ماهنامهی اطلاعات حکمت و معرفت، تاکنون، دو ویژهنامه با موضوع نسبت «ما و هگل» منتشر کرده است که طبق وعدهای که در همان ابتدا داده شد، بنا بود شمارهی سوم و آخری هم داشته باشد. در این شماره آخر نیز به روال سابق، تمرکز ما معطوف به همین نسبت میان «ما و هگل» از جهات و جوانب مختلف است و در همین راستا مصاحبهها و مقالات متعددی دربارۀ «نسبت ما و با هگل» گردآوری شده است. بر این اساس، ابتدا مصاحبهای با دکتر محمدرضا بهشتی، هگلپژوه و استاد دانشگاه تهران، انجام شده است که در آن، به جنبههای مختلف این نسبت، تاریخچهی هگلخوانیِ ما، امکان فهم ما نسبت به هگل و نهایتاً مسالهی امکان ترجمه پرداخته شده است. سپس مصاحبهای با دکتر محمدعلی مرادی، دانشآموختۀ فلسفه از دانشگاه برلین، صورت گرفته است که این مصاحبه نیز از نسبت میان ما و هگل آغاز شده و به آسیبشناسی فلسفهخوانیِ ما و شیوهی ترجمۀ آثار فلسفی منجر شده است. متن سوم، مقالهای است از سالور ملایری که به کاربرد مفهوم خودآگاهی هگلی در شناخت و همچنین آسیبشناسیِ روشنفکری ایرانی (با تمرکز بر نمونۀ آخوندزاده) در ساحت ادبیات و فرهنگ پرداخته است. این مقاله بیش از آنکه به هگل بپردازد به «ما» اختصاص دارد و میتوان در پرتو آن دستکم تلاشی برای بهرهگیری از مفاهیم هگلی در بازخوانی و واکاویِ «ما» را مشاهده کرد.
بخش دوم این ویژهنامه اما کوشیده است تا فقط در سطح نسبت «ما و هگل» باقی نماند و به بحث از نسبت «ما با خودمان» به میانجی هگل وارد شود. روشن است که در این میان، یکی از نامهایی که احتمالاً به ذهن متبادر میشود، دکتر سیدجواد طباطبایی است. شهرت دکتر طباطبایی بیشتر به دلیل استفاده از روشهای مدرن غربی در تامل و تاریخنگاریِ اندیشهی ایرانی و تکیه بر مبانی فلسفی، به ویژه هگل است. در نتیجه، این بخش شامل چهار متن در همین خصوص است که از یک سو، به ارزیابی و بررسی هگلپژوهیِ طباطبایی و از سوی دیگر به روششناسی و تاریخنگاریِ اندیشه، سیاست و فرهنگ ایرانی توسط ایشان میپردازد. در نتیجه متن چهارم این ویژهنامه به قلم احمدرضا آزمون به روششناسی دکتر طباطبایی اختصاص دارد که تلاشی است برای بررسی و تحلیل برخی از مهمترین شاخصههای روش فکری ایشان. متن پنجم از مهسا اسداللهنژاد با نقد وجوه هگلیِ اندیشههای دکتر طباطبایی، بر تاثیرپذیری ایشان از هانری کُربن متمرکز شده و نهایتاً به نقد انسداد و مشکلات ناشی از این رویکرد میپردازد. متن ششم، اما مشخصاً به هگلپژوهی طباطبایی اختصاص دارد. دکتر علیاصغر مروت در این مقاله تلاش کرده است تا شرح و البته نقدی همهجانبه نسبت به درسگفتارهای ایشان در خصوص پدیدارشناسی روح به دست دهد و هگلپژوهی ایشان را مورد ارزیابی انتقادی قرار دهد و نهایتاً نشان دهد که تفسیر طباطبایی از هگل، تا چه حد قابل دفاع و تا چه میزان قابل انتقاد است. به دلیل ماهیت عمدتاً انتقادیِ مطالب، تلاش شد تا با خود دکتر طباطبایی نیز مصاحبهای انجام شود که ایشان علیرغم تلاشهای مکرر به دلیل کسالت از انجام آن امتناع ورزیدند. همچنین با وجود پیگیریهای مکرر شرایط مصاحبه یا دریافت مطلب از شاگردان ایشان نیز فراهم نشد. به هر ترتیب، نهایتاً دکتر بستانی تقاضای ما را برای مصاحبهای کوتاه پذیرفتند که این مصاحبه علاوه بر مسالۀ هگلپژوهی دکتر طباطبایی و همچنین بررسی نوع استعمال ایدههای هگلی در تاریخنگاری اندیشه و سیاست ایرانی، به پاسخهای دکتر بستانی به انتقادات مختلف مطرح شده در خصوص سایر وجوه اندیشۀ دکتر طباطبایی اختصاص یافت. به هر ترتیب، امید است که این سه ویژهنامه دستکم بر مواجههی ما با هگل و همچنین مواجههی ما با مدرنیته و فلسفۀ غربی به طور خاص، و مواجههی ما با خودمان از طریق آئینۀ «دیگری» به طور عام پرتوی بیافکند.
@IranSociology
ویژه نامه فردریش هگل و جواد طباطبایی
ویژه نامه «ما و هگل 3» ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت منتشر شد که بخش دوم آن به دکتر سیدجواد طباطبایی اختصاص دارد.ماهنامهی اطلاعات حکمت و معرفت، تاکنون، دو ویژهنامه با موضوع نسبت «ما و هگل» منتشر کرده است که طبق وعدهای که در همان ابتدا داده شد، بنا بود شمارهی سوم و آخری هم داشته باشد. در این شماره آخر نیز به روال سابق، تمرکز ما معطوف به همین نسبت میان «ما و هگل» از جهات و جوانب مختلف است و در همین راستا مصاحبهها و مقالات متعددی دربارۀ «نسبت ما و با هگل» گردآوری شده است. بر این اساس، ابتدا مصاحبهای با دکتر محمدرضا بهشتی، هگلپژوه و استاد دانشگاه تهران، انجام شده است که در آن، به جنبههای مختلف این نسبت، تاریخچهی هگلخوانیِ ما، امکان فهم ما نسبت به هگل و نهایتاً مسالهی امکان ترجمه پرداخته شده است. سپس مصاحبهای با دکتر محمدعلی مرادی، دانشآموختۀ فلسفه از دانشگاه برلین، صورت گرفته است که این مصاحبه نیز از نسبت میان ما و هگل آغاز شده و به آسیبشناسی فلسفهخوانیِ ما و شیوهی ترجمۀ آثار فلسفی منجر شده است. متن سوم، مقالهای است از سالور ملایری که به کاربرد مفهوم خودآگاهی هگلی در شناخت و همچنین آسیبشناسیِ روشنفکری ایرانی (با تمرکز بر نمونۀ آخوندزاده) در ساحت ادبیات و فرهنگ پرداخته است. این مقاله بیش از آنکه به هگل بپردازد به «ما» اختصاص دارد و میتوان در پرتو آن دستکم تلاشی برای بهرهگیری از مفاهیم هگلی در بازخوانی و واکاویِ «ما» را مشاهده کرد.
بخش دوم این ویژهنامه اما کوشیده است تا فقط در سطح نسبت «ما و هگل» باقی نماند و به بحث از نسبت «ما با خودمان» به میانجی هگل وارد شود. روشن است که در این میان، یکی از نامهایی که احتمالاً به ذهن متبادر میشود، دکتر سیدجواد طباطبایی است. شهرت دکتر طباطبایی بیشتر به دلیل استفاده از روشهای مدرن غربی در تامل و تاریخنگاریِ اندیشهی ایرانی و تکیه بر مبانی فلسفی، به ویژه هگل است. در نتیجه، این بخش شامل چهار متن در همین خصوص است که از یک سو، به ارزیابی و بررسی هگلپژوهیِ طباطبایی و از سوی دیگر به روششناسی و تاریخنگاریِ اندیشه، سیاست و فرهنگ ایرانی توسط ایشان میپردازد. در نتیجه متن چهارم این ویژهنامه به قلم احمدرضا آزمون به روششناسی دکتر طباطبایی اختصاص دارد که تلاشی است برای بررسی و تحلیل برخی از مهمترین شاخصههای روش فکری ایشان. متن پنجم از مهسا اسداللهنژاد با نقد وجوه هگلیِ اندیشههای دکتر طباطبایی، بر تاثیرپذیری ایشان از هانری کُربن متمرکز شده و نهایتاً به نقد انسداد و مشکلات ناشی از این رویکرد میپردازد. متن ششم، اما مشخصاً به هگلپژوهی طباطبایی اختصاص دارد. دکتر علیاصغر مروت در این مقاله تلاش کرده است تا شرح و البته نقدی همهجانبه نسبت به درسگفتارهای ایشان در خصوص پدیدارشناسی روح به دست دهد و هگلپژوهی ایشان را مورد ارزیابی انتقادی قرار دهد و نهایتاً نشان دهد که تفسیر طباطبایی از هگل، تا چه حد قابل دفاع و تا چه میزان قابل انتقاد است. به دلیل ماهیت عمدتاً انتقادیِ مطالب، تلاش شد تا با خود دکتر طباطبایی نیز مصاحبهای انجام شود که ایشان علیرغم تلاشهای مکرر به دلیل کسالت از انجام آن امتناع ورزیدند. همچنین با وجود پیگیریهای مکرر شرایط مصاحبه یا دریافت مطلب از شاگردان ایشان نیز فراهم نشد. به هر ترتیب، نهایتاً دکتر بستانی تقاضای ما را برای مصاحبهای کوتاه پذیرفتند که این مصاحبه علاوه بر مسالۀ هگلپژوهی دکتر طباطبایی و همچنین بررسی نوع استعمال ایدههای هگلی در تاریخنگاری اندیشه و سیاست ایرانی، به پاسخهای دکتر بستانی به انتقادات مختلف مطرح شده در خصوص سایر وجوه اندیشۀ دکتر طباطبایی اختصاص یافت. به هر ترتیب، امید است که این سه ویژهنامه دستکم بر مواجههی ما با هگل و همچنین مواجههی ما با مدرنیته و فلسفۀ غربی به طور خاص، و مواجههی ما با خودمان از طریق آئینۀ «دیگری» به طور عام پرتوی بیافکند.
@IranSociology
افتخار به عظمت باستانی تا آن حد مفید است که موجب تشویق و پیشرفت مادی و معنوی یک ملت در نبرد آینده او بشود، نه اینکه او را خودپسند و متعصب بار بیاورد و نه بخواهند با این نوحه سرایی ها او را به خواب غفلت ببرند و در فلاکت خود محکوم بکنند.
کسی منکر ملیت، زبان و افتخارات گذشته ی ایران نمی باشد. تا همان اندازه که نسبت به زمان و مکان در مسیر تاریخی مقامی برای خود احراز کرده ایم اما تکرار ملت شش هزار ساله و ذکر نام سیروس و داریوش و انوشیروان و سلطان محمود و شاه عباس برای مردم نان و آب نمی شود و عرق وطن پرستی کسی را نمی جنباند و یک قدم هم ما را جلو نمی برد.
صادق هدایت / اشک تمساح
@IranSociology
کسی منکر ملیت، زبان و افتخارات گذشته ی ایران نمی باشد. تا همان اندازه که نسبت به زمان و مکان در مسیر تاریخی مقامی برای خود احراز کرده ایم اما تکرار ملت شش هزار ساله و ذکر نام سیروس و داریوش و انوشیروان و سلطان محمود و شاه عباس برای مردم نان و آب نمی شود و عرق وطن پرستی کسی را نمی جنباند و یک قدم هم ما را جلو نمی برد.
صادق هدایت / اشک تمساح
@IranSociology
صحنه های زندگی ما همچون تصاویر منقوش بر سنگ های سخت و ناهموارند. از نگاه نزدیک اثری بر ما نمی گذارند و چیز زیبایی در آنها یافت نمی شود , مگر آن که قدری دورتر بایستیم.دست یافتن به آنچه مدتها در آرزویش به سر برده ایم فقط و فقط کشف این حقیقت است که آن چیز چه مایه پوچ و توخالی بوده است , ما چنان زندگی می کنیم که گویی همواره در انتظار چیزی بهتر هستیم , حال آن که اغلب آرزو می کنیم که ای کاش گذشته بازگردد و بر آن حسرت می خوریم. ما به زمان به سان چیزی نظر می کنیم که باید در گذرد و در این رهگذر ما را به اهداف و خواست هامان برساند. اکثر مردم هنگامی که به پایان کار می رسند و نظری بر گذشته می افکنند, در می یابند که سرتاسر زندگی را چون چیزی گذرا زیسته اند و با حیرت مشاهده می کنند که آنچه بی اعتنا از کنارش گذشته اند و لذتی از آن نبرده اند همان زندگی شان بوده ِ یعنی همان چیزی که به خاطرش زندگی کرده اند.انسان فریاد بر می آورد که امید و آرزو او را فریفته اند تا این که عاقبت در آغوش مرگ به رقص در آید! آه , چه مخلوق حریص و سیری ناپذیری است این انسان!
آرتور شوپنهاور، در باب عبث بودن وجود
@IranSociology
آرتور شوپنهاور، در باب عبث بودن وجود
@IranSociology
اینجا
خاورمیانه است
سرزمین صلحهای موقت
بین جنگهای پیاپی
سرزمین خلیفهها، امپراتوران، شاهزادگان، حرمسراها
و مردمی که نمیدانند
برای اعدام یک دیکتاتور
باید بخندند
یا گریه کنند؟
«حافظ موسوی»
🔹دیروز نهمین سالگرد اعدام صدام بود🔹
@IranSociology
خاورمیانه است
سرزمین صلحهای موقت
بین جنگهای پیاپی
سرزمین خلیفهها، امپراتوران، شاهزادگان، حرمسراها
و مردمی که نمیدانند
برای اعدام یک دیکتاتور
باید بخندند
یا گریه کنند؟
«حافظ موسوی»
🔹دیروز نهمین سالگرد اعدام صدام بود🔹
@IranSociology
چهار پيش بيني اكونوميست
براي سال ٢٠١٦
١-موتور پرواز اقتصاد جهان تغيير خواهد كرد. از سال ٢٠٠٩، اقتصادهاي نوظهور به ويژه كشورهاي عضو بريكس موتور اقتصاد جهان بوده اند اما وضعيت اين اقتصادها به ويژه روسيه و برزيل چندان مساعد نيست و چين نيز به دوري از بحران راضي است. كشورهاي ثروتمند به ويژه آمريكا موتور اصلي اقتصاد جهان در سال ٢٠١٦ خواهند بود.
٢- در سال ٢٠١٦ جنگ بيش از صلح رشد خواهد كرد. البته تلفات كمتر از ٢٠١٥ خواهد بود. كشورها به جاي جنگ با يكديگر به سمت جنگ هاي مذهبي و ايدئولوژيكي و قوميتي پيش خواهند رفت و به متحدان خود در اين جنگها بيشتر كمك خواهند كرد.
٣- هيلاري كلينتون كه در ابتدا لغزشهايي داشت احتمالا به عنوان نماينده دموكراتها وارد رقابت نهايي رياست جمهوري آمريكا شده و رييس جمهور بعدي آمريكا خواهد شد. نماينده جمهوريخواهان اما همه را غافلگير خواهد كرد؛ او نه جب بوش خواهد بود و نه دونالد ترامپ.
٤- سال ٢٠١٦ براي ايران سال بزرگي خواهد بود و لغو تحريمها چشم انداز اقتصاد ايران را متحول خواهد كرد. سرمايه گذاران خارجي براي بازگشت به ايران كه يكي از اميدبخش ترين بازارهاي منطقه خواهد شد صف خواهند كشيد. نتايج دو انتخابات اسفندماه هم روند فعلي در ايران را تقويت خواهد كرد.
منبع: ضميمه آخر هفته روزنامه دنياي اقتصاد
@IranSociology
براي سال ٢٠١٦
١-موتور پرواز اقتصاد جهان تغيير خواهد كرد. از سال ٢٠٠٩، اقتصادهاي نوظهور به ويژه كشورهاي عضو بريكس موتور اقتصاد جهان بوده اند اما وضعيت اين اقتصادها به ويژه روسيه و برزيل چندان مساعد نيست و چين نيز به دوري از بحران راضي است. كشورهاي ثروتمند به ويژه آمريكا موتور اصلي اقتصاد جهان در سال ٢٠١٦ خواهند بود.
٢- در سال ٢٠١٦ جنگ بيش از صلح رشد خواهد كرد. البته تلفات كمتر از ٢٠١٥ خواهد بود. كشورها به جاي جنگ با يكديگر به سمت جنگ هاي مذهبي و ايدئولوژيكي و قوميتي پيش خواهند رفت و به متحدان خود در اين جنگها بيشتر كمك خواهند كرد.
٣- هيلاري كلينتون كه در ابتدا لغزشهايي داشت احتمالا به عنوان نماينده دموكراتها وارد رقابت نهايي رياست جمهوري آمريكا شده و رييس جمهور بعدي آمريكا خواهد شد. نماينده جمهوريخواهان اما همه را غافلگير خواهد كرد؛ او نه جب بوش خواهد بود و نه دونالد ترامپ.
٤- سال ٢٠١٦ براي ايران سال بزرگي خواهد بود و لغو تحريمها چشم انداز اقتصاد ايران را متحول خواهد كرد. سرمايه گذاران خارجي براي بازگشت به ايران كه يكي از اميدبخش ترين بازارهاي منطقه خواهد شد صف خواهند كشيد. نتايج دو انتخابات اسفندماه هم روند فعلي در ايران را تقويت خواهد كرد.
منبع: ضميمه آخر هفته روزنامه دنياي اقتصاد
@IranSociology
ما فقط آن چیزی را میدانیم که ساختار فکری یک عصر اجازهی فکر کردنش را به ما میدهد.
#میشل_فوکو
@IranSociology
#میشل_فوکو
@IranSociology
ژیژکخوانی در تهران / آرش اسدی
نگاهی به «ژیژک ایرانی»
پیش درآمد:
کتاب بسیار خوانده شدهی آذر نفیسی، به نام «لولیتا خوانی در تهران» شرح بازخوانی لولیتای ناباکوف در تهران است. تهران، بهعنوان پایتخت کشوری خاورمیانهای، فرهنگی سنتی، پیشامدرن، درآمیخته با ایدئولوژی پدرسالارانه، نقطهای دورافتاده و مکانی بحثبرانگیز، پیشاپیش تمامی امکانات لازم برای خیالپردازی و خیرهشدن را فراهم میکند.
اگر بر اساس آموزههای اسلاوُی ژیژک، قرار باشد به داوری در مورد کار دکتر نفیسی بنشینیم، باید بر بازسازی نگاه خیرهی غربی[1] در این اثر، تأکید کنیم.
حدود یک دهه است که اسلاوُی ژیژک به حوزهی اندیشهی زبان فارسی راه یافته است.[2] پرسش این است که، آیا سرنوشت آثار خود اسلاوُی ژیژک، در ایران به سرنوشت «لولیتا»ی آذر نفیسی مبتلا نشده است؟ آیا میتوان از میان سطور آثار اسلاوُی ژیژک، به شناختی از سوژهی پیشاهنگ، یا حتی، سوژهی «مبارز سیاسی» در دههی 90 شمسی ایران دست یافت؟ آثار اسلاوُی ژیژک کدام گونه از سوژههای سیاسی را بازسازی میکند؟ ریشهایتر از آن، آثار اسلاوُی ژیژک، فریاد و صدا و بیان چه نوعی از انواع سوژههای سیاسی است؟ کدام سوژهی سیاسیای است که حضور دامنگستر و بیرقیب خود در جامعهی مدنی امروز ایران را، از زبان اسلاوُی ژیژک به بیان در میآورد؟
از او آموختهایم که هر متنی، واجد ساحتی خیالین نیز هست، ساحتی که به سادگی تن به مفصلبندی تئوریک نمیدهد، اما همزمان فریبِمان میدهد، چهرهی وجه نمادین متن و کلیت ساختار را مخدوش میکند، سهل و ممتنع است.
در این مقاله کوشش میشود که، به ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسیای که در ساحت خیالین متن آثار اسلاوُی ژیژک تنفس میکند، پرداخته شود و برخی از برجستهترین ویژگیهای آنرا صورتبندی کنیم. ژیژک بر این باور است که نهایتا فرم تعیینکنندهی محتوا است، لذا این آموزهی او را پیشفرض این مقاله قرار میدهیم و میکوشیم با بررسی رفتار سوژهی سیاسی قابل انتظار از آثار ژیژک، به محتوای آن سوژه دست یابیم.ژیژک، در آثار خود از زندگی روزمره، لطیفهها، حوادث سیاسی و … استفاده میکند تا شرحی از اندیشهی لکان ارائه دهد، در اینجا میکوشیم، از دل آثار ژیژک، شرحی از ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسی دههی 90 ایران ارائه دهیم. لذا هدف این مقاله نقد و بررسی آثار ژیژک نیست.
این سوژهی سیاسی را «ژیژک ایرانی»مینامیم. مراد از ژیژک ایرانی بهطور مشخص، مخاطبان آثار او نیست، بلکه، ژیژک ایرانی ناظر به وجه سوبژکتیو برخی کنشگران عصر ماست. کنشگرانی که لزوماً هم در طیف خوانندگان اسلاوی ژیژک نمیگنجند، کنشگرانی که به حوزهی اندیشهی سیاسی متعهد به عدالت اجتماعی محدود نمیشوند. در یک کلام، کنشگرانی که رفتار سیاسی آنان درست مثل ژیژک ایرانی است! برای اجتناب از خلط کردن ماجرا و اشتباه شدن اسلاوُی ژیژک، فیلسوف و متفکر اسلوونیایی از یکسو، و ژیژک ایرانی، سوژهی سیاسی دههی 90 ایران، از سویی دیگر، از این پس در سراسر این مقاله، اولی را «ژیژک» و دومی را «ژیژک ایرانی» مینامیم. هرچند که گاهی اوقات مشخص کردن خط تمییز و واضح کردن مرزها میان ژیژک اسلوونیایی و ژیژک ایرانی امری به غایت مسئلهزا و بعضا ناممکن میشود.
شهامت نظری
ژیژک، در مصاحبهای که در هنگامهی جنبش سبز با یکی از رسانههای فارسی زبان انجام داد، نظرات خود را پیرامون این جنبش بیان کرد. در این مصاحبه، طبق روال همیشگی ژیژک، با انبوهی از موضوعات جذاب روبرو میشویم. موضوعاتی که ژیژک، با هوش و زیرکی منحصر به فردش، مخاطب را از سویی مرعوب و متحیر، از سوی دیگر به هیجان میآورد. البته باید در نظر داشت، که در لحظاتی از این دست، گاهی ژیژک، دست به گمراه ساختن مخاطب خلع سلاح شده میزند!
در انتهای همان مصاحبه، ژیژک با تأکید، گرایش اقتصادی رهبران اینک در حصر جنبش سبز را رهاییبخش و قسمی سوسیالیستی و از نوع بدیل نولیبرالیسم بر میشمارد. امری که متاسفانه با واقعیت چندان همخوانی ندارد.
به خطا رفتهایم اگر این اشتباه تئوریک را امری تصادفی در دستگاه اندیشهورزی ژیژک بدانیم. دست بر قضا، این اشتباه، امری تکرار شونده است. میتوان این ویژگی را که در ژیژک ایرانی به افراطیترین شکل نمود مییابد، شهامت نظری نامید.مراد از شهامت نظری، ورود بیمحابا به حوزههایی است که در آن اصولا هیچ دانشی نداریم یا دستکم، از فقر دانش در رنجایم. اما چه چیزی ما را مجاب به ورود در چنین حوزههایی میکند؟ سرشتنشان این حوزهها چیست؟
متن کامل در فایل پیوست 👇👇👇
کانال #جامعه_شناسی @IranSociology
نگاهی به «ژیژک ایرانی»
پیش درآمد:
کتاب بسیار خوانده شدهی آذر نفیسی، به نام «لولیتا خوانی در تهران» شرح بازخوانی لولیتای ناباکوف در تهران است. تهران، بهعنوان پایتخت کشوری خاورمیانهای، فرهنگی سنتی، پیشامدرن، درآمیخته با ایدئولوژی پدرسالارانه، نقطهای دورافتاده و مکانی بحثبرانگیز، پیشاپیش تمامی امکانات لازم برای خیالپردازی و خیرهشدن را فراهم میکند.
اگر بر اساس آموزههای اسلاوُی ژیژک، قرار باشد به داوری در مورد کار دکتر نفیسی بنشینیم، باید بر بازسازی نگاه خیرهی غربی[1] در این اثر، تأکید کنیم.
حدود یک دهه است که اسلاوُی ژیژک به حوزهی اندیشهی زبان فارسی راه یافته است.[2] پرسش این است که، آیا سرنوشت آثار خود اسلاوُی ژیژک، در ایران به سرنوشت «لولیتا»ی آذر نفیسی مبتلا نشده است؟ آیا میتوان از میان سطور آثار اسلاوُی ژیژک، به شناختی از سوژهی پیشاهنگ، یا حتی، سوژهی «مبارز سیاسی» در دههی 90 شمسی ایران دست یافت؟ آثار اسلاوُی ژیژک کدام گونه از سوژههای سیاسی را بازسازی میکند؟ ریشهایتر از آن، آثار اسلاوُی ژیژک، فریاد و صدا و بیان چه نوعی از انواع سوژههای سیاسی است؟ کدام سوژهی سیاسیای است که حضور دامنگستر و بیرقیب خود در جامعهی مدنی امروز ایران را، از زبان اسلاوُی ژیژک به بیان در میآورد؟
از او آموختهایم که هر متنی، واجد ساحتی خیالین نیز هست، ساحتی که به سادگی تن به مفصلبندی تئوریک نمیدهد، اما همزمان فریبِمان میدهد، چهرهی وجه نمادین متن و کلیت ساختار را مخدوش میکند، سهل و ممتنع است.
در این مقاله کوشش میشود که، به ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسیای که در ساحت خیالین متن آثار اسلاوُی ژیژک تنفس میکند، پرداخته شود و برخی از برجستهترین ویژگیهای آنرا صورتبندی کنیم. ژیژک بر این باور است که نهایتا فرم تعیینکنندهی محتوا است، لذا این آموزهی او را پیشفرض این مقاله قرار میدهیم و میکوشیم با بررسی رفتار سوژهی سیاسی قابل انتظار از آثار ژیژک، به محتوای آن سوژه دست یابیم.ژیژک، در آثار خود از زندگی روزمره، لطیفهها، حوادث سیاسی و … استفاده میکند تا شرحی از اندیشهی لکان ارائه دهد، در اینجا میکوشیم، از دل آثار ژیژک، شرحی از ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسی دههی 90 ایران ارائه دهیم. لذا هدف این مقاله نقد و بررسی آثار ژیژک نیست.
این سوژهی سیاسی را «ژیژک ایرانی»مینامیم. مراد از ژیژک ایرانی بهطور مشخص، مخاطبان آثار او نیست، بلکه، ژیژک ایرانی ناظر به وجه سوبژکتیو برخی کنشگران عصر ماست. کنشگرانی که لزوماً هم در طیف خوانندگان اسلاوی ژیژک نمیگنجند، کنشگرانی که به حوزهی اندیشهی سیاسی متعهد به عدالت اجتماعی محدود نمیشوند. در یک کلام، کنشگرانی که رفتار سیاسی آنان درست مثل ژیژک ایرانی است! برای اجتناب از خلط کردن ماجرا و اشتباه شدن اسلاوُی ژیژک، فیلسوف و متفکر اسلوونیایی از یکسو، و ژیژک ایرانی، سوژهی سیاسی دههی 90 ایران، از سویی دیگر، از این پس در سراسر این مقاله، اولی را «ژیژک» و دومی را «ژیژک ایرانی» مینامیم. هرچند که گاهی اوقات مشخص کردن خط تمییز و واضح کردن مرزها میان ژیژک اسلوونیایی و ژیژک ایرانی امری به غایت مسئلهزا و بعضا ناممکن میشود.
شهامت نظری
ژیژک، در مصاحبهای که در هنگامهی جنبش سبز با یکی از رسانههای فارسی زبان انجام داد، نظرات خود را پیرامون این جنبش بیان کرد. در این مصاحبه، طبق روال همیشگی ژیژک، با انبوهی از موضوعات جذاب روبرو میشویم. موضوعاتی که ژیژک، با هوش و زیرکی منحصر به فردش، مخاطب را از سویی مرعوب و متحیر، از سوی دیگر به هیجان میآورد. البته باید در نظر داشت، که در لحظاتی از این دست، گاهی ژیژک، دست به گمراه ساختن مخاطب خلع سلاح شده میزند!
در انتهای همان مصاحبه، ژیژک با تأکید، گرایش اقتصادی رهبران اینک در حصر جنبش سبز را رهاییبخش و قسمی سوسیالیستی و از نوع بدیل نولیبرالیسم بر میشمارد. امری که متاسفانه با واقعیت چندان همخوانی ندارد.
به خطا رفتهایم اگر این اشتباه تئوریک را امری تصادفی در دستگاه اندیشهورزی ژیژک بدانیم. دست بر قضا، این اشتباه، امری تکرار شونده است. میتوان این ویژگی را که در ژیژک ایرانی به افراطیترین شکل نمود مییابد، شهامت نظری نامید.مراد از شهامت نظری، ورود بیمحابا به حوزههایی است که در آن اصولا هیچ دانشی نداریم یا دستکم، از فقر دانش در رنجایم. اما چه چیزی ما را مجاب به ورود در چنین حوزههایی میکند؟ سرشتنشان این حوزهها چیست؟
متن کامل در فایل پیوست 👇👇👇
کانال #جامعه_شناسی @IranSociology
آلودگی هوا بحرانی چند جانبه
فاطمه سیارپور
عكس:حامد كلجه اي
آلودگی هوای تهران نه فقط یک مسئله زیست محیطی که مسئله ای بسیار چند بعدی و پیچیده و البته در نهایت قابل حلی است که این روزها، لحظه های عمر و سلامتی شهروندان این کلان شهر را به شدت تحت تأثیر خود قرار می دهد. اگر گشتی در خبرهای مربوط به آلودگی هوا در هفته اخیر داشته باشیم می بینیم که آلودگی اخیر تنها به شهر تهران و وزارت آموزش و پرورش محدود نشده و دامن گیر شهرهای بزرگ و صنعتی ایران مانند تبریز نیز شده است. در این میان اخبار دیگر از اضافه شدن یک شیفت کاری به بخش غسالخانه بهشت زهرا در پی افزایش آمار مرگ و میر در این شهر حکایت می کنند و گشتی دیگر در اخبار نشان می دهد که گروه هایی مانند سازمان حفاظت محیط زیست و شهرداری می خواهند با تشکیل جلسات مختلف سعی کنند این بحران را به گونه ای مدیریت کنند. و باز اگر هم چنان اخبار را پیگیری کنیم باز هم به چنین وضعیت مشابهی می رسیم. اما نکته این جاست که در این وضعیت هم ما با بحرانی مواجهیم که مانند بیشتر مسائل و بحران های گذشته به شکلی موقت با آن ها برخورد می کنیم و اقدامات دست اندرکاران نیز به شکلی است که شکلی مسکن و التیام آور و نه درمان کننده دارد.
از سوی دیگر بسیاری از این اقدامات در مجموع اثری در کاهش آلودگی ندارد. برای مثال در شهری مانند تهران که اکنون نرخ زنان شاغل آن در مقایسه با شهرهای دیگر بالاتر است، تعطیلی مدارس نه تنها کمکی به کاهش سفرهای درون شهری نمی کند بلکه دردسری برای والدین شاغل دارای فرزند می شود که کودک خود را نزد آشنایان گذاشته تا با خیال راحت به محل کار خود بروند و این مسئله خود نوعی سفر درون شهری محسوب می شود. از سوی دیگر تعطیل نشدن و در معرض آلودگی ماندن کودکانی که هیچ سهمی در پیدایش آلودگی مخرب هوای این شهر نداشته اند نیز بیشتر مسئله ای اخلاقی است که جامعه باید دست به انتخاب بزند. اما در مورد آلودگی اخیر باید گفت وضعیت به گونه ایست که حتی هوای خانه ها هم نه تنها در مناطق مرکزی که در بیشتر مناطق تهران آلوده است و ماندن کودکان در خانه شاید بتواند در کاهش آلودگی مؤثر باشد ولی آنان را از خطرات جسمی ناشی آلودگی مصون نمی کند. به این ترتیب وضعیت تهران نه فقط امروز بحرانی است بلکه دامنه این بحران نسلهای آتی را هم درگیر خود کرده و از این طریق به مسئله ای نسلی بدل شده است. چرا که شرایط کنونی تهران گویای آن است که ظاهراً نسل های دیگر نیز باید وارث این شرایط مخرب و کشنده باشند. به نظر می رسد حل این بحران با مجموع راه حل هایی که نهادهای مرتبط ارائه کرده اند، نه تنها نتوانسته است مسئله را از بین ببرد بلکه مشکلی بر مشکلات قبلی افزوده است.
متن كامل اين نوشتار را در انسان شناسي و فرهنگ مطالعه كنيد.
http://anthropology.ir/article/30605
----------------
✳️↩️
@iransociology
فاطمه سیارپور
عكس:حامد كلجه اي
آلودگی هوای تهران نه فقط یک مسئله زیست محیطی که مسئله ای بسیار چند بعدی و پیچیده و البته در نهایت قابل حلی است که این روزها، لحظه های عمر و سلامتی شهروندان این کلان شهر را به شدت تحت تأثیر خود قرار می دهد. اگر گشتی در خبرهای مربوط به آلودگی هوا در هفته اخیر داشته باشیم می بینیم که آلودگی اخیر تنها به شهر تهران و وزارت آموزش و پرورش محدود نشده و دامن گیر شهرهای بزرگ و صنعتی ایران مانند تبریز نیز شده است. در این میان اخبار دیگر از اضافه شدن یک شیفت کاری به بخش غسالخانه بهشت زهرا در پی افزایش آمار مرگ و میر در این شهر حکایت می کنند و گشتی دیگر در اخبار نشان می دهد که گروه هایی مانند سازمان حفاظت محیط زیست و شهرداری می خواهند با تشکیل جلسات مختلف سعی کنند این بحران را به گونه ای مدیریت کنند. و باز اگر هم چنان اخبار را پیگیری کنیم باز هم به چنین وضعیت مشابهی می رسیم. اما نکته این جاست که در این وضعیت هم ما با بحرانی مواجهیم که مانند بیشتر مسائل و بحران های گذشته به شکلی موقت با آن ها برخورد می کنیم و اقدامات دست اندرکاران نیز به شکلی است که شکلی مسکن و التیام آور و نه درمان کننده دارد.
از سوی دیگر بسیاری از این اقدامات در مجموع اثری در کاهش آلودگی ندارد. برای مثال در شهری مانند تهران که اکنون نرخ زنان شاغل آن در مقایسه با شهرهای دیگر بالاتر است، تعطیلی مدارس نه تنها کمکی به کاهش سفرهای درون شهری نمی کند بلکه دردسری برای والدین شاغل دارای فرزند می شود که کودک خود را نزد آشنایان گذاشته تا با خیال راحت به محل کار خود بروند و این مسئله خود نوعی سفر درون شهری محسوب می شود. از سوی دیگر تعطیل نشدن و در معرض آلودگی ماندن کودکانی که هیچ سهمی در پیدایش آلودگی مخرب هوای این شهر نداشته اند نیز بیشتر مسئله ای اخلاقی است که جامعه باید دست به انتخاب بزند. اما در مورد آلودگی اخیر باید گفت وضعیت به گونه ایست که حتی هوای خانه ها هم نه تنها در مناطق مرکزی که در بیشتر مناطق تهران آلوده است و ماندن کودکان در خانه شاید بتواند در کاهش آلودگی مؤثر باشد ولی آنان را از خطرات جسمی ناشی آلودگی مصون نمی کند. به این ترتیب وضعیت تهران نه فقط امروز بحرانی است بلکه دامنه این بحران نسلهای آتی را هم درگیر خود کرده و از این طریق به مسئله ای نسلی بدل شده است. چرا که شرایط کنونی تهران گویای آن است که ظاهراً نسل های دیگر نیز باید وارث این شرایط مخرب و کشنده باشند. به نظر می رسد حل این بحران با مجموع راه حل هایی که نهادهای مرتبط ارائه کرده اند، نه تنها نتوانسته است مسئله را از بین ببرد بلکه مشکلی بر مشکلات قبلی افزوده است.
متن كامل اين نوشتار را در انسان شناسي و فرهنگ مطالعه كنيد.
http://anthropology.ir/article/30605
----------------
✳️↩️
@iransociology
پدیدار ها
پدیدارشناسی همان طور که از این واژه برمی آید، علمِ پدیدارهاست. اما دقیقاً همین جا پرسشه ایی پیش می آیند: "پدیدارها چیستند؟" و "به چه معنا پدیدارشناسی یک علم است؟"
برای پاسخ به پرسش نخست، مفید است که بازگشت مختصری به کانت کنیم. کانت " ایدهآلیسم فرارونده" را تصدیق میکرد؛ که بین فنومنها [پدیدارها](یعنی چیزها آنگونه که آشکار میشوند) و نومن ها-(چیزها آنگونه که فی نفسه هستند) تمایز می گذاشت و مدعی بود که ما میتوانیم فقط دربارهی اولی (Kant 1929, A30/45b بدانیم ) .در یک قرائت از کانت، آشکارگی ها در ذهن اند، یعنی وضعیت های روانیِ سوژه ها هستند.در قرائت دیگر، آشکارگیها چیزها آنطور که آشکار شدهاند هستند ؛ یعنی ابژه های درجهانی اند که به شیوهی خاصی مورد توجه قرار گرفته اند.
هر دوی این فهم ها از ماهیت پدیدارها را میتوان در ادبیات پدیدارشناختی یافت معمول ترین دیدگاه این است که همه ی پدیدارشناسان، پدیدارها را در معنای دوم به کار بردهاند: پدیدارها،چیزها آنطور که آشکار میشوند هستند. آنها وضعیت های روانی نیستند، بلکه چیزهای جهان اند که به شیوهای خاص مورد توجه قرار گرفته اند.با این حال،پدیدارشناسان میخواهند نومنهای کانتی را رد کنند. همچنین شایان ذکر است که نباید فرض شود که مفهوم درست آشکارگی محدود به تجربه ی حسی شود.
تجربه یا (شهود ) در واقع میتواند حسی باشد، اما دست کم در پرتو دیدگاه هوسرل، میتواند اینگونه فهمیده شود که دربردارندهی طیف وسیعی از پدیدارها باشد.بنابراین، به فرض مثال، اگرچه اعداد، ابژهی تجربهی حسی نیستند،اما پدیدارشناسی میتواند گزارشی دربارهی چگونگیِ داده شدنِ دسته های عددی به شهود، ارائه کند.بنابراین، پدیدارشناسی مطالعه ی چیزها آنگونه که آشکار میشوند (یعنی پدیدارها )است. همچنین غالباً گفته میشود مطالعه ای توصیفی است نه تشریحی : وظیفه ای از وظایف اصلی ارائه ی پدیدارشناسی توصیفی استنه تشریحی وظیفهای از وظایف اصلی پدیدارشناسی ارائه ی توصیفی واضح و نامخدوش از شیوه هایی است.که چیزها آشکار می شوند. این امر میتواند مثلاً از پروژهی تشریحات علّی یا تکاملی[فرگشتی] که کار علوم طبیعی است، متمایز شود.
پدیدارشناسی/نوشته :ژوئل اسمیت /مترجم :علی نجات غلامی
✅کانال #جامعه_شناسى 👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
پدیدارشناسی همان طور که از این واژه برمی آید، علمِ پدیدارهاست. اما دقیقاً همین جا پرسشه ایی پیش می آیند: "پدیدارها چیستند؟" و "به چه معنا پدیدارشناسی یک علم است؟"
برای پاسخ به پرسش نخست، مفید است که بازگشت مختصری به کانت کنیم. کانت " ایدهآلیسم فرارونده" را تصدیق میکرد؛ که بین فنومنها [پدیدارها](یعنی چیزها آنگونه که آشکار میشوند) و نومن ها-(چیزها آنگونه که فی نفسه هستند) تمایز می گذاشت و مدعی بود که ما میتوانیم فقط دربارهی اولی (Kant 1929, A30/45b بدانیم ) .در یک قرائت از کانت، آشکارگی ها در ذهن اند، یعنی وضعیت های روانیِ سوژه ها هستند.در قرائت دیگر، آشکارگیها چیزها آنطور که آشکار شدهاند هستند ؛ یعنی ابژه های درجهانی اند که به شیوهی خاصی مورد توجه قرار گرفته اند.
هر دوی این فهم ها از ماهیت پدیدارها را میتوان در ادبیات پدیدارشناختی یافت معمول ترین دیدگاه این است که همه ی پدیدارشناسان، پدیدارها را در معنای دوم به کار بردهاند: پدیدارها،چیزها آنطور که آشکار میشوند هستند. آنها وضعیت های روانی نیستند، بلکه چیزهای جهان اند که به شیوهای خاص مورد توجه قرار گرفته اند.با این حال،پدیدارشناسان میخواهند نومنهای کانتی را رد کنند. همچنین شایان ذکر است که نباید فرض شود که مفهوم درست آشکارگی محدود به تجربه ی حسی شود.
تجربه یا (شهود ) در واقع میتواند حسی باشد، اما دست کم در پرتو دیدگاه هوسرل، میتواند اینگونه فهمیده شود که دربردارندهی طیف وسیعی از پدیدارها باشد.بنابراین، به فرض مثال، اگرچه اعداد، ابژهی تجربهی حسی نیستند،اما پدیدارشناسی میتواند گزارشی دربارهی چگونگیِ داده شدنِ دسته های عددی به شهود، ارائه کند.بنابراین، پدیدارشناسی مطالعه ی چیزها آنگونه که آشکار میشوند (یعنی پدیدارها )است. همچنین غالباً گفته میشود مطالعه ای توصیفی است نه تشریحی : وظیفه ای از وظایف اصلی ارائه ی پدیدارشناسی توصیفی استنه تشریحی وظیفهای از وظایف اصلی پدیدارشناسی ارائه ی توصیفی واضح و نامخدوش از شیوه هایی است.که چیزها آشکار می شوند. این امر میتواند مثلاً از پروژهی تشریحات علّی یا تکاملی[فرگشتی] که کار علوم طبیعی است، متمایز شود.
پدیدارشناسی/نوشته :ژوئل اسمیت /مترجم :علی نجات غلامی
✅کانال #جامعه_شناسى 👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
Forwarded from SocioMedia
ویدئویِ سخنرانیِ دکتر «پرویز پیران» دربارۀ «پدیدۀ خیابان خوابی» @SocioMedia
پیش بینی سهند ایرانمهر درست از آب درآمد:
عربستان رابطه ديپلماتيكش رو با ايران قطع كرد، ٢٤ ساعت آينده سايت هاي دلواپس سياستشون اينه كه بگن :" به فلانم"، در ٤٨ ساعت آينده كه مستي از سرشون پريد و تبعات منفيشو بيشتر حس كردن،ميگن حمله به سفارت برنامه ريزي شده و كار عناصر مشكوك وابسته به فتنه گرها بود دو سه ماه آتي هم چماق ميكنن تو سر دولت روحاني كه:" بفرما اينم سياست خارجي ات كه رابطه با عربستان رو هم نتونستي حفظ كني" مابقي روزها هم جهان اسلام، بالاخص خاورميانه تاوان گزاف فرقه گرايي و دعواي بين ما و عربستان رو هنگفت تر از گذشته مي ده.
@sahandiranmehr
@iransociology
عربستان رابطه ديپلماتيكش رو با ايران قطع كرد، ٢٤ ساعت آينده سايت هاي دلواپس سياستشون اينه كه بگن :" به فلانم"، در ٤٨ ساعت آينده كه مستي از سرشون پريد و تبعات منفيشو بيشتر حس كردن،ميگن حمله به سفارت برنامه ريزي شده و كار عناصر مشكوك وابسته به فتنه گرها بود دو سه ماه آتي هم چماق ميكنن تو سر دولت روحاني كه:" بفرما اينم سياست خارجي ات كه رابطه با عربستان رو هم نتونستي حفظ كني" مابقي روزها هم جهان اسلام، بالاخص خاورميانه تاوان گزاف فرقه گرايي و دعواي بين ما و عربستان رو هنگفت تر از گذشته مي ده.
@sahandiranmehr
@iransociology