This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پس از گذشت صد و شصت و پنج سال، از خروج بهاءالله از باغ رضوان بغداد که از آن به عنوان "تولد دیانت بهائی" نام برده می شود بالاخره بهائیان عراق جلسه علنى برگزار نمودند که خبر برگزاری این جشن در سراسر رسانه هاى عرب پخش شد.
@irannc
@irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدور حکم اعدام برای یک محیط بان دیگر
در آذرماه سال ۹۵، به دنبال درگیری بین محیط بانان و متخلفان محیط زیستی در یکی از مناطق حفاظتشده استان همدان، یکی از متخلفان بر اثر شلیک محیطبان «سعید مومیوند» زخمی شد و بعد از دو هفته در بیمارستان جان باخت. اخیرا قاضی دادگاه همدان به اتهام قتل عمد حکم قصاص برای این محیطبان همدان صادر کرده است.
گزارش شبکه من و تو را در این خصوص ببینید.
@irannc
در آذرماه سال ۹۵، به دنبال درگیری بین محیط بانان و متخلفان محیط زیستی در یکی از مناطق حفاظتشده استان همدان، یکی از متخلفان بر اثر شلیک محیطبان «سعید مومیوند» زخمی شد و بعد از دو هفته در بیمارستان جان باخت. اخیرا قاضی دادگاه همدان به اتهام قتل عمد حکم قصاص برای این محیطبان همدان صادر کرده است.
گزارش شبکه من و تو را در این خصوص ببینید.
@irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئو منتسب به حمله مردم جالق سراوان به بخشداری این شهر در اعتراض به مین گزاری های سپاه در اطراف منطقه
گفته می شود این مین گزاریها تاکنون باعث کشته و زخمی شدن 3 نفر شده است.
1آذر97
شورای ملی نمی تواند صحت این ویدئو را تأیید کند.
@irannc
گفته می شود این مین گزاریها تاکنون باعث کشته و زخمی شدن 3 نفر شده است.
1آذر97
شورای ملی نمی تواند صحت این ویدئو را تأیید کند.
@irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Iranncorg شورای ملی ایران
ویدئو منتسب به حمله مردم جالق سراوان به بخشداری این شهر در اعتراض به مین گزاری های سپاه در اطراف منطقه گفته می شود این مین گزاریها تاکنون باعث کشته و زخمی شدن 3 نفر شده است. 1آذر97 شورای ملی نمی تواند صحت این ویدئو را تأیید کند. @irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی از سراوان که در آن صدای تیراندازی های ممتد به گوش می رسد.
گفته می شود این تیراندازی ها از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی به منظور ایجاد رعب و وحشت در بین معترضین انجام می شود.
@irannc
گفته می شود این تیراندازی ها از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی به منظور ایجاد رعب و وحشت در بین معترضین انجام می شود.
@irannc
تحصن دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل به خشونت کشیده شد.
روز پنجشنبه ۱ آذر تحصن آرام دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با دخالت نیروی سرکوبگر انتظامی و بسیجی ها به خشونت کشیده شد.
جوانان بابلی به حمایت از دانشجویان به جمع آنان پیوستند.
گفته می شود تعدادی از دانشجویان معترض بازداشت شده و با ماشین های شخصی به مکان نامعلومی منتقل شدند.
@irannc
روز پنجشنبه ۱ آذر تحصن آرام دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با دخالت نیروی سرکوبگر انتظامی و بسیجی ها به خشونت کشیده شد.
جوانان بابلی به حمایت از دانشجویان به جمع آنان پیوستند.
گفته می شود تعدادی از دانشجویان معترض بازداشت شده و با ماشین های شخصی به مکان نامعلومی منتقل شدند.
@irannc
تقدیم به کارگران هفت تپه🤝
زخم کهنه ی نابرابری /داستان کوتاه
✍ رسول بُداقی
نگاه پر ازحسرت بچه ها به دستان خالی امید، آخرین آواری بود ، که هر روز بر سر او خراب می شد، او میدانست که بچه ها امروز هم تا غروب چشم انتظار لحظه ی ورود پدر به خانه بوده اند ، او میدانست بچه ها امروز هم به صدای زنگ خانه، بارها واکنش نشان داده اند.
اما دروغهای کارفرماو اطرافیان کاسه لیس اش و وعده های فریبکارانه ی خدایان قدرت وثروت وقیامت تازگی نداشت.
امید در دوران دانشجویی همین چند سال پیش وقتی که هنوز زن نگرفته بود، وبا مدرک فوق لیسانس دنبال کار می گشت ، بدون عطر و اتو پایش را ازخانه بیرون نمی گذاشت، اما امروز وقتی در خیابان چشمش به دوستان قدیمی می افتد ، چهره اش را برمی گرداند،ونگاهش را میدزدد، تا بیچارگی اش را نبینند.
توی اتوبوس خسته وکوفته، تن خالی اش را به میله ی سقف آویزان کرده بود، از لابلای مسافران همه چیز را بادقت با نگاههای به حسرت مانده تماشا می کرد.
اتوبوس لنگ لنگان هر روز چند ساعت از عمر او را از کارخانه ی آباد، تا خانه ی بی نان او تلف می کرد، دیگر یارای هیچ اعتراضی برایش نمانده بود!
تلفن خانه که سالها پیش به خاطر بدهی قطع شده بود، چقدر اعتراض ؟!
به کارفرما، به رئیس جمهور، به بقال ، به قصاب، به شهرداری، به همسایه ، به اداره ی برق و آب وگاز، به موتور سیکلت سواری که همین امروز ناغافل مانند جت از کنارش گذشته بود و با بوق وحشتناکی نزدیک بود قالب خسته اش را تهی کند!
این نیز یکی دیگر از مصادیق حقوق پایمال شده ی او وهزاران شهروند دیگر بود.
خودش را خاشاکی دردست باد حس می کرد،که به هرسو کشانده می شد، پر از درد بود، اما با کدام حنجره،در گوش کدام شرافتمندی فریاد کند؟مگر فریاد نکرده بود؟
خسته از اینهمه خیال خام که مانند کنه سالها بود، به سلولهای مغزش چسبیده است. و موهای مشکی اش را درهمان جوانی، تار به تارسفید کرده بودند.
امید تنش خسته و دلش تنگ و روحش زخم خورده بود، آری...! زخم سنگین نابرابری !!
شاید اشیای مغازه ها درمسیر گذرش ، بستنی ها،ومداد رنگی ها وعروسکها واسباب بازیهای پشت ویترین ، بهتر از آدمیان بار سنگین رنج نداری را در نگاه حسرت آمیز او حس کرده بودند.
اسباب بازیها،رنگ زرد کودکان آرزومندش را دوباره در خیالش زنده می کرد.
تا کودک بود خودش حسرت داشتن آنها راداشت ، حالا هم برای بچه ها آرزو به دل مانده است.
او سالهاپیش آرزوهای کوچک خویش را دردل کودکی اش به خاک سپرده بود.
آیا باید کودکانش هم مرده شور آرزوهای کودکی خود باشند؟!
دست کدام جادوگر ، سرنوشت او و خانواده اش را به مرگ خاموش نداری گره زده است؟!
او دیگر مرده بود، او دلخوشیهایش را هنگامی به خاک سپرد، که قرارداد سفید امضاء را به خاطر فقر وناچاری تحویل کارفرما داد.
اما نانوایی...! نانوایی تنها پناهگاه او برای گریز از دستان خالی و مرگ واقعی اش بود ...!
مرگی بی صدا وخاموش که استخوان آرزوهایش را سالها پیش فروریخته بود.
آیا بزودی نان امید هم مانند نانِ بهرام و شهرام قطع خواهد شد؟
زخم کهنه ی نابرابری /داستان کوتاه
✍ رسول بُداقی
نگاه پر ازحسرت بچه ها به دستان خالی امید، آخرین آواری بود ، که هر روز بر سر او خراب می شد، او میدانست که بچه ها امروز هم تا غروب چشم انتظار لحظه ی ورود پدر به خانه بوده اند ، او میدانست بچه ها امروز هم به صدای زنگ خانه، بارها واکنش نشان داده اند.
اما دروغهای کارفرماو اطرافیان کاسه لیس اش و وعده های فریبکارانه ی خدایان قدرت وثروت وقیامت تازگی نداشت.
امید در دوران دانشجویی همین چند سال پیش وقتی که هنوز زن نگرفته بود، وبا مدرک فوق لیسانس دنبال کار می گشت ، بدون عطر و اتو پایش را ازخانه بیرون نمی گذاشت، اما امروز وقتی در خیابان چشمش به دوستان قدیمی می افتد ، چهره اش را برمی گرداند،ونگاهش را میدزدد، تا بیچارگی اش را نبینند.
توی اتوبوس خسته وکوفته، تن خالی اش را به میله ی سقف آویزان کرده بود، از لابلای مسافران همه چیز را بادقت با نگاههای به حسرت مانده تماشا می کرد.
اتوبوس لنگ لنگان هر روز چند ساعت از عمر او را از کارخانه ی آباد، تا خانه ی بی نان او تلف می کرد، دیگر یارای هیچ اعتراضی برایش نمانده بود!
تلفن خانه که سالها پیش به خاطر بدهی قطع شده بود، چقدر اعتراض ؟!
به کارفرما، به رئیس جمهور، به بقال ، به قصاب، به شهرداری، به همسایه ، به اداره ی برق و آب وگاز، به موتور سیکلت سواری که همین امروز ناغافل مانند جت از کنارش گذشته بود و با بوق وحشتناکی نزدیک بود قالب خسته اش را تهی کند!
این نیز یکی دیگر از مصادیق حقوق پایمال شده ی او وهزاران شهروند دیگر بود.
خودش را خاشاکی دردست باد حس می کرد،که به هرسو کشانده می شد، پر از درد بود، اما با کدام حنجره،در گوش کدام شرافتمندی فریاد کند؟مگر فریاد نکرده بود؟
خسته از اینهمه خیال خام که مانند کنه سالها بود، به سلولهای مغزش چسبیده است. و موهای مشکی اش را درهمان جوانی، تار به تارسفید کرده بودند.
امید تنش خسته و دلش تنگ و روحش زخم خورده بود، آری...! زخم سنگین نابرابری !!
شاید اشیای مغازه ها درمسیر گذرش ، بستنی ها،ومداد رنگی ها وعروسکها واسباب بازیهای پشت ویترین ، بهتر از آدمیان بار سنگین رنج نداری را در نگاه حسرت آمیز او حس کرده بودند.
اسباب بازیها،رنگ زرد کودکان آرزومندش را دوباره در خیالش زنده می کرد.
تا کودک بود خودش حسرت داشتن آنها راداشت ، حالا هم برای بچه ها آرزو به دل مانده است.
او سالهاپیش آرزوهای کوچک خویش را دردل کودکی اش به خاک سپرده بود.
آیا باید کودکانش هم مرده شور آرزوهای کودکی خود باشند؟!
دست کدام جادوگر ، سرنوشت او و خانواده اش را به مرگ خاموش نداری گره زده است؟!
او دیگر مرده بود، او دلخوشیهایش را هنگامی به خاک سپرد، که قرارداد سفید امضاء را به خاطر فقر وناچاری تحویل کارفرما داد.
اما نانوایی...! نانوایی تنها پناهگاه او برای گریز از دستان خالی و مرگ واقعی اش بود ...!
مرگی بی صدا وخاموش که استخوان آرزوهایش را سالها پیش فروریخته بود.
آیا بزودی نان امید هم مانند نانِ بهرام و شهرام قطع خواهد شد؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسنل بیمارستان امام خمینی کرج برای پنجمین روز متوالی در اعتراض به عدم دریافت حقوق معوقه خود و نامشخص بودن وضعیت بیمارستان تجمع اعتراضی برگزار کردند.
@irannc
@irannc
Iranncorg شورای ملی ایران
به گزارش عصر ایران و بنابه اعلام منابع آگاه ، ۱۴ نفر از نیروهای بسیجی طرح امنیت و هنگ مرزی میرجاوه بامداد امروز ربوده شدند. @irannc
مراسم سالگرد قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر به صورت دو ساعت سکوت در منزل و قتلگاه آنها با حضور جمعی از فعالان مدنی و دوستان فروهرها برگزار شد.
@irannc
@irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دختر مهاجر افغانستانی با سوز از مصائب زندگی و مهاجرت در ایران می گوید.
ما ایرانی ها حتی اگر خودمان رفتار نامناسابی با هم زبانهای افغانستانی تبار در کشور نداشته ایم، اما در گوشه گوشه شهر این بدرفتاری ها را چه از سمت حکومت و چه از سمت مردم دیده ایم.
تماشای این ویدئو و انتشار آن شاید بتواند تخم شفقت و مهربانی را در دل آنهایی که خود را برتر از دیگران می دانند بکارد.
@irannc
ما ایرانی ها حتی اگر خودمان رفتار نامناسابی با هم زبانهای افغانستانی تبار در کشور نداشته ایم، اما در گوشه گوشه شهر این بدرفتاری ها را چه از سمت حکومت و چه از سمت مردم دیده ایم.
تماشای این ویدئو و انتشار آن شاید بتواند تخم شفقت و مهربانی را در دل آنهایی که خود را برتر از دیگران می دانند بکارد.
@irannc
غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان طی توئیتی از واریز یک ماه مطالبات کارگران نیشکر هفت تپه شوش خبر داد.
@irannc
@irannc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM