فرهیختگان
13K subscribers
11.1K photos
5.42K videos
1.08K files
26.4K links
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمی‌شناسد

از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز

فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی می‌خواهد


ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot

امام علی(ع):

شجاع‌تر از خردمند، وجود ندارد...



گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
Download Telegram
آموزش برابری جنسیتی در کلاس درس: کتابی برای همه🔻

📚 ضمیمه کمپین یا یک مجموعه فعالیت است که توسط تعدادی از فعالان حقوق زنان و حقوق کودک تشکیل شده و هدف کمپین، یادآوری تبعیض سیستماتیک در کتاب‌های درسی است. از این جهت می‌گویم سیستماتیک که کاملاً در راستای همان تبعیضی است که جمهوری اسلامی آن را خارج از مدرسه هم تبلیغ می‌کند. یعنی این تبعیض در راستای تصویر بزرگ‌تری است که از زنان ساخته و به خود زنان تحمیل شده است. ... ما می‌خواهیم به یاد همدیگر بیاوریم که بچه‌ها با چه چیزهایی در مدرسه روبه‌رو هستند و سعی می‌کنیم از طریق تولید محتوا برای معلمان و والدین و حتی دانش‌آموزان و از طریق آموزش‌های تعاملی روی مصادیق جنسیتی کار کنیم تا در مقابل چراهای بچه‌ها پاسخی مناسب داشته باشیم. ما در ضمیمه کار اصلی را با یک پژوهش شروع کردیم و داده‌های به دست آمده را طبق روند پژوهشی در اختیار آقای دکتر پیوندی قرار دادیم تا بتوانیم مصادیق را مستدل کنیم و در نهایت مصمم شدیم که نتایج این پژوهش را در شکل کتاب با کمک انتشارات ایران آکادمیا منتشر کنیم.

📚 نابرابری‌های جنسیتی در آموزش به چه معناست و رابطه‌ی آن با نابرابری میان زنان و مردان در جامعه چیست؟ شکل‌های اصلیِ نابرابری‌ها و کلیشه‌های جنسیتی در کتاب‌های درسی ایران کدامند؟ آیا پیشرفت‌های دختران در دسترسی به نظام آموزشی و راه‌یابی به دانشگاه سبب کاهش شکل‌های نابرابری جنسیتی در برنامه‌ی درسی و گفتمان آموزش رسمی شده است؟ در شرایطی که ایران برخلاف بخش بزرگی از کشورهای دنیا برنامه‌ای برای کاهش نابرابری‌های جنسیتی در فعالیت‌های آموزشی ندارد چه راه‌هایی برای ترویج فرهنگ برابری جنسیتی را می‌توان به معلمان و خانواده‌ها پیشنهاد کرد؟ سهم تشکل‌های صنفی و مدنی و کنشگران حوزه‌های گوناگون در پیکار برای گسترش فرهنگ برابری جنسیتی در درون مدرسه، در جامعه و در خانواده چیست؟

📚 پیوندی با بررسیِ سیاست‌های آموزش ملی در رابطه با برابری جنسیتی در کشورها به سه گرایش اشاره می‌کند: گرایش به تدوین و اجرای سیاست‌های کاهش شکل‌های گوناگون نابرابری جنیستی و به رسمیت شناختن هویت‌های جنسی گوناگون در تدوین متون آموزشی، گرایش به سیاست‌های آموزشی غیرفعال در حوزه‌ی برابری جنسیتی، و گرایش به دفاع آشکار و پنهان از نابرابری‌های جنسیتی و تداوم نابرابری‌ها در برنامه‌های درسی که مشخصاً در ایران به گسترش بحران فرهنگی و شکاف میان نسل جوان و جامعه از یک سو و نظام آموزشی از سوی دیگر انجامیده است. برای مثال، در بخشی از کتاب درسیِ «مدیریت سبک زندگی»، ویژه‌ی دختران پایه‌ی نهم، برای مرد خانواده این حق را قائل شده‌اند که پیشرفت و حتی جاه‌طلبیِ شغلیِ خود را ارضا کند اما در این صورت خانه‌داریِ زنان به نوعی هنجار تبدیل می‌شود و او به هیچ وجه نباید وظایف مربوط به اداره‌ی خانواده، بچه‌داری و نظایر آن‌ها را به دلایل شغلی از یاد ببرد. در واقع، بررسی سه‌گانه‌ی محتوا، نگاره و زبانِ جنسیت‌زده در کتاب‌های درسی نشان می‌دهد که خانه یعنی محلی برای استراحت و تفریح مردان موفق و شاغل، و مکانی برای انجام وظایف زنانه/مادرانه‌ی زنان.


نشر آسو


#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افشاگری مطلعین اسرائیلی از سوء استفاده تکان دهنده از فلسطینی‌ها در بازداشتگاه‌های مخفی:

زندانیان فلسطینی با دست و پای بسته، چشم‌بند و پوشک نگهداشته می‌شوند./ایران‌تایمز




#فرهیختگان راهی به رهایی
روز دختر و آیین سرکوب سیستماتیک سکسوالیته محکومین
پرستو فرخی



شاید در نگاه اول چنین تیتری در رده سخت گیری های فمینیستی و مته به خشخاش گذاشتن های بی مورد دسته بندی شود. افراد زیادی، فلسفه روز دختر را نه بمنزله کاربست های نظام مند سازوکار سلطه و سرکوب، بلکه همچون آیینی در جهت گرامیداشت دختران بدون هیچ قصد و غرضی می دانند.

در حالیکه با ریشه یابی علت نامگذاری این روز بعنوان روز دختر در تقویم ایرانی، به سلسله دلایل متقاعد کننده و غیر قابل اغماض در تشکیل پیوستاری از "تکنیک های مراقبت و تنبیه" از طريق قاعده مند سازی، تثبیت و فراگیر ساختن هنجارهای ارزش اجتماعی برخورد می کنیم که ثبت روزی به نام دختر را بمنزله "قدرت نوین رام سازی ابدان زنانه" در دستور کار دارد.

ثبت این روز برای زنان ایرانی حامل بار معنایی ارزشی دو قطبی زن /دختر، تأهل /تجرد، در پیوند با دخالتی نامرئی بر سکسوالیته زن و تقدس بخشی به امری موهوم بنام بکارت، بدن زن را از سوژه دارای فاعلیت فردی به ابژه و بدنی اجتماعی تبدیل می کند که با درج آن در تقویم، حق دخالت همگانی در حق بر بدن زن را رسمیت می بخشد که بر خلاف تصور عموم همین تمایزبخشی و انحصاری سازی، نه بمنزله اعتلابخشی به مقام دختر، بلکه به منزله چارچوب بندی هنجاری و ارزشی بر بدن اوست که در نهایت به دیگری سازی و شی شدگی بدن زن و تبديل بدن زن به موضوعی دارای حق همگانی بر قضاوت و ارزش گذاری منجر خواهد شد.

ظرافت بخشی به اصول قدرت نوین با سرپوش گذاشتن بر بعد تنبیهی و مجازات و علنی سازی سیستم پاداش دهی همراه با جشن سرور و شادمانی، شیوه ای بدیع در قلب مفهومی آداب تأدیب و حتی کیفردهی است. بدین معنا که مجازات را نه در سطح تخلفی فردی که با تقبل جریمه نقدی و یا موقت بتوان جبران کرد، بلکه در سطح کیفردهی تعمیم یافته به شکلی که هر آن ابدان زنانه خود را در حصار نشانه و گفتمان ها در صحنه ای از مجازات همگانی بیایند که در خصوصی ترین لحظات نیز این بدن را نه متعلق به خود بلکه امانتی اجتماعی بیایند که هر لحظه در پیشگاه زرادخانه تنبیه و مجازات حاضرند.

این شیوه قدرت نوین نظارت و رام کردن بدن های بالذات گناهکار، از داغ و درفش سنتی بر داغ ننگ گذاشتن بر پیشانی مجرمان از طریق ضابطه مند سازی مستمر ذهن شهروندان عمل می کند که نه با توسل به پولادهای آهنین زندان و شکنجه، بلکه بوسیله اثرگذاری بر الیاف نرم مغزی استراتژی نهان استبدادی خود را پیاده می سازد.

از آنجا که نمی توان هر لحظه از سیستم مراقبت همگانی بهره برد، درونی سازی سرکوب که به عرفان هرروزه ختم می شود، بهترین و حتی مؤثرترین شیوه است چراکه در این شیوه نظارت همه جایی و همه زمانی است و از خود افراد، ملاحظه گرانی می سازد که علیرغم اینکه هیچ شلاق فیزیکی را متحمل نمی شوند، اما تازیانه ای از درون هر روزه و هرلحظه بر صورت شان می نوازد؛ در اینصورت هنجارشکن و بی ملاحظه گران نه تنها توسط اجتماع و حلقه بیرونی مورد سرزنش و مجازات قرار می گیرند، بلکه از درون نیز متحمل تنبیهی به مراتب کاری تر می شوند که دست قدرت بیرونی را برای ایراد هرگونه تأدیب را بازمی گذارد تا جایی که بدن زن در پاسخ به لذت و سکسوالیته خود خارج از هنجارهای مردمحور، به شکلی پارادوکسیکال و خودتخریب گرانه، تنبیه اجتماعی را در مقایسه با حق لذت بردن از بدن خود حقی درخورتر بداند.

سلب ذهنیت شناخت از بدن خود و بعبارتی سلب خود از خود و ازخودبیگانگی رواداشته شده بر بدن زن، سبب می شود که سرکوب را نه یک رویکرد اعمال شده از سمت قدرت، بلکه آن را شیوه زندگی بداند؛ بطوریکه تمامی حوزه زندگی حتی جزئیات را حیطه رمزگذاری، نشانه و علائمی برای فرمول بندی دستورالعمل نحوه کنترل بر بدنی بداند که متعلق به او نیست.


ادامه مطلب



#فرهیختگان راهی به رهایی
«در همین رِی، خانمی داشتیم به اسم مَلک‌خاتون که حاکم بود و محمود غزنوی تا وقتی او زنده بود، به احترام او به رِی حمله نکرد. به خاطر همان جمله خردمندانه‌ای که با بهره‌وری از ضعفِ فرهنگِ غیرتی گفته بود: اگر بِبَری از یک زن بُرده‌ای و اگر ببازی به یک زن باخته‌ای. زن‌ها در طول تاریخ مجبور نبودند شبیه زنانی باشند که ما امروزه سعی می‌کنیم در فیلم‌ها نشان دهیم؛ کسانی که فقط چای تعارف می‌کنند و برای جوادآقا قلیان می‌آورند و مثلاً زیرشلواری او را می‌شویند. زنانی که من در تاریخ آورده‌ام، مبالغه‌آمیزتر از آنچه بوده‌اند، نیستند.مردان، سازنده این جامعه‌ای هستند که من با آن مشکل دارم. جامعه‌ای با فرهنگ غیرتی که من در تقابل با آن هستم. شاید برای همین است که زنان می‌توانند حامل اندیشه‌های من باشند»
از سخنان بهرام بیضایی، در کتاب جدال با جَهل

قوی‌بودن زنان، یکی از ایرادهایی‌ست که به کارهای بیضایی گرفته‌اند تا آثارش تغییر کند یا حذف و سانسور شود.

فیلم:چریکه تارا ساخته
بهرام بیضایی؛ داستان تارا، زنی قدرتمند بیوه با دو فرزند خردسال که همه‌جوره برای زندگی و عشق و جوانی‌ و رؤیاها و خواسته‌هایش می‌جنگد.


#فرهیختگان راهی به رهایی
محمدعلی سپانلو

٢٩ آبان ١٣١٩
٢١ اردیبهشت ١٣٩۴
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قایقران رودهای خشک

گفت‌و‌گویی با #محمدعلی_سپانلو
شاعر تهران
نام تمام مردگان یحیاست
محمدعلی سپانلو
نام ِ تمام مردگان یحیاست
شعر و صدایِ #محمدعلی_سپانلو
@
Tabeid Dar Vatan
Mohammadali Sepanlou
تبعید در وطن

شاعر و شعرخوان: #محمدعلی_سپانلو
Sher'Khani&Goto Gou 1347
Mohammadali Sepanlou
صدای شاعر

شعرخوانی #محمدعلی_سپانلو
به همراه گفت‌و‌گویی
با شاعر

به‌کوشش داوود رمزی
.
شما در زندگی هی به کوچه‌های بن‌بست می‌رسید و بالاخره یک روز شاهراه را پیدا می‌کنید. آن وقت ناشناخته‌ها است، لذتِ ناشناخته‌ها؛ حتی اگر به قیمت لطمه‌زدن به سلامت و نیروی خود انسان باشد

#محمدعلی_سپانلو
.
.
ما باختیم اما
باید قبول کرد شکست ما
انکار عشق نیست
ما چرت می‌زدیم ولی خورشید
در منتهای بیداری
با شعله‌ی روانش می‌تافت

#محمد_علی_سپانلو


#فرهیختگان راهی به رهایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریس بلیکلی، روزنامه‌نگار بریتانیایی:

اگر قوانین بین‌المللی معنایی دارد، اسرائیل باید تحریم شود./ایران‌تایمز


#فرهیختگان راهی به رهایی
حس پدری، با تولد دختر آغاز می‌شود ....
قاسم خرمي

امروز، در ميان اغلب خانواده‌های طبقات متوسط شهری، «دخترسالاری» حاكم است؛ دختر بيشترين نفوذ را روي پدر دارد و اوست كه در نهايت تعيين می‌كند، چه غذايي سفارش بدهيم و چه فيلمی ببينيم و به كجا سفر كنيم. حتی مادر و پسر خانواده هم وقتی خواسته‌ای دارند كه قادر به راضی‌كردن پدر نيستند، به دختر متوسل می‌شوند.

اما نسل ما شوربختانه چنین نبود و دختراني كه خواهران ما بودند، در درون خانواده از چنين موقعيت ممتازي برخوردار نبودند؛ بر طبق يك رسم كهنه و واپسمانده، حتی خود زنان هم دوست نداشتند كه فرزندانشان و يا حداقل فرزند اولشان، دختر باشد و خود آنها منشا اولين تبعيض‌ها ميان دختران و پسران می‌شدند.

يادم می‌آيد در دوره دبيرستان يكي از همكلاسی‌های من كه از خانواده زمين‌دار و بازمانده خوانين باخرز به حساب می‌آمد، در كَل‌كَل با بقيه دانش‌آموزان بر سر داشته‌ها و نداشته‌ها، بعد از شمردن همه افتخارات خانوادگی، دست آخر رو كرد به بقيه و گفت: «خدا را شكر كه كل خانواده ما نرينه هستند»!

اگر چه، در درون خانواده او، حداقل مادرش در شمول نرينه‌ها قرار نمی‌گرفت اما می‌خواست بگويد كه چهارتا برادر و يا در واقع چهارتا پسر و همگي از جنس مذكر هستند. به هرحال، افتخارش اين بود كه مادر او هيچ دختر و جنس مؤنثی نزائيده كه حالا كسي بخواهد به خواهرش چپ نگاه كند و اسباب نگراني باشد و الان فقط اوست كه لابد می‌تواند بدون نگراني، به هرجا كه بخواهد، نگاه كند!

اين خاطره را به خاطر سرزنش آن نوجوان كم سن و سال نقل نمی‌كنم. بلكه نقد نوعِ فضايي است كه من و ما در آن بزرگ شده‌ايم. واقعيتش را بخواهيد فرهنگ و ذهنيت حاكم بر اغلب مردم باخرز و همچنين جام و تايباد و صالح‌آباد و محمودآباد و غيره... تقريبا همين بود و شايد با كمی اغماض بشود آنرا به كل جامعه سنتی آنروز ايران نيز تعميم داد. حرف آن دانش‌آموز جوان كه تازه از طبقات ممتاز آن منطقه هم به حساب می‌آمد، شكل آشكار شده نگرش‌ها و تمايلات پنهان در درون لايه‌های اجتماعی بود.

با اينكه هركدام ما، يك يا چند خواهر داشتيم و در درون خانواده از محبت و عواطف آنها بهره مي برديم، امابا وجود اين، آنها بخش پنهان زندگي ما محسوب می‌شدند كه اگر كسی به هر دليلي، اسمي از آنها می‌برد، رگ غيرتمان وَرم مي كرد و صورتمان تا بناگوش سرخ مي‌شد. در حقيقت خواهر خط قرمز ما بود

اگر خواهر به لحاظ سنی، بزرگتر از ما بود، يكي از كابوس های هميشگی، زمانی بود كه برای آنها خواستگار می‌آمد. حالا اگر اين خواستگار آشنا بود و يا خبرش در ميان هم سن و سالهای ما می‌پيچيد، پريشانی روحی و روانی ما، دوچندان می‌شد. الان پسران با افتخار كارت‌های عروسی خواهرانشان را براي دوستان و بستگان ارسال می‌كنند اما نسل ما با مراسم عروسی خواهر، خيلي راحت كنار نمی‌آمديم!

اين موضوع تا آنجا كه به تعصب ما نسبت به حريم خانواده مربوط بود، ايرادی نداشت اما وقتی تبديل به مانعي براي تحصیل و حضور و مشاركت اجتماعی زنان می‌شد، متاسفانه هزاران هنر و استعداد علمی، آموزشی و هنری دخترانه و خواهرانه و مادرانه را زير خروارها خاك و غبار تعصب و غيرت اضافي، زنده به گور می‌كرد؛ همانطور كه چنين هم كرد ! تعداد دختران مستعد بازمانده از تحصيل در آن سالها، حداقل در منطقه باخرز، از شمار خارج است!

از عقب‌گرد تاريخی، خوشم نمی‌آيد اما دوست دارم زندگي دوباره از همان جايی شروع شود كه خواهران من به دنيا آمده بودند. دختركاني ناز با موهای ژوليده، گوشواره‌های خون چكان، النگوهای بدلی كج و معوج و انگشترهايی كه اغلب بزرگتر از انگشتان باريك‌شان بود.

پديده عجيبی است خواهر. هنوز هم وقتی ما بيمار می‌شويم، خواهران‌مان خواب آشفته ما را می‌بينند و صبح زود تلفن می‌زند تا خيالشان راحت شود. احساس می‌كنم نسل ما برادرها، يك دلِ سير محبت و قدرداني و فدایت شوم به خواهران‌مان و يا همان دختران پدر و مادرمان بدهكاريم.

خلاصه، حس واقعي پدری و مسئوليت پذيری با تولد دختر آغاز می‌شود. اگر دختر نداريد با خواهرانتان مهربان باشيد و اگر خواهر نداريد، پيش پای مادران سجده كنيد. قبل از آنكه دير شود؛ و البته می‌دانيد كه همسر شما هم، روزی دختر دردانه پدری و خواهر مهربان برادری بوده است.

اگر نبودند، دختراني كه هر شب هنگام بازگشت به خانه به استقبالمان می‌آيند، ما زير فشارهای كاری و استرس‌های ذهنی و نامردمی‌های اين روزگار بی‌رحم، نابود می‌شديم!

۲۱ ارديبهشت، روز دختر مبارک


#فرهیختگان راهی به رهایی
روز دختر ! چقدر مضحک

دخترم ، نام گذاری روزی به نام روز دختر شاید یکی از بزرگترین تلخندهای تاریخ ایران باشد.

در سرزمینی که دختران و بانوان زیر تیغ باشند و در لبه هتاکی و ضرب و شتم ، روز دختر نیست . روز عزاست.
یادآوری دخترانی که به اتهام اعتراض نابینا و یا همچون مهساها قربانی و یا از زندگی ساقط شدند امانی برای تبریک و تهنیت نمی گذارد .

دخترم ، می دانم که شما و هم قطارانت راه خود را خواهید رفت و همچون ما کنج نشینان عزلت کشیده ستم دیده تن به مدارا نخواهید داد .
شرمنده روی دخترانی هستیم که قربانی جهل و سنتهای غلط و رفتارهای تبعیض آمیز جنسیتی شده اند .
کودک همسرانی که بازیچه بولهوسی های جنس نر می شوند و یا دخترکانی معصوم به کار اجباری وادار می شوند و یا به بهایی اندک به فروش می رسند و یا عمری را در آغوش اعتیاد و تن فروشی سر می کنند .

دخترم این نامگذاری مضحک نمی تواند جفا و ستم مکرر به دختران این سرزمین را از اذهان مردم پاک کند .

دختران دوست داشتنی من ، برای گرفتن حق خود روی ما مردها حساب باز نکنید ما فعلا اندر خم یک کوچه ایم فعلا نتوانسته ایم نگاه متفاوت نسبت به شماها را در خود حل کنیم .
شما را باور نداشته ایم شاید در ظاهر واژگان ضعیفه و جنس دوم را بکار نبریم اما رفتارهای ما چندان فرقی نکرده است گمان می کنیم شما ناتوان و ضعیف هستید مدام باید مراقبتان بود. باید پیوسته کشیک کشید تا نکند دست از پا خطا کنید و خدای ناکرده دوچرخه سواری کنید و یا با صدای بلند بخندید و هیجانات دخترانه را بروز دهید .

ما گمانمان همان تفکر ساده انگارانه پیشینیان است با کمی بزک دوزک ...

اما تو بخند ،بنویس، رمان بخوان ، دوچرخه سواری کن ، بزن به دل طبیعت ، دورهمی هایت را داشته باش و یک نیم نگاهی هم به درس و مشق و تاریخ داشته باش .

نگذار ناخوشی های روزگار دل نازک تو را قبضه کند.
ژاندارک روزگار خویش باش

ح-درویشی ۱۴۰۳/۰۲/۲۱



#فرهیختگان راهی به رهایی
داستانی در تورات است که ابن عربی در کتاب «فصوص الحکم» آن را نقل کرده است.به گمانم این داستان می‌تواند برای آنهایی که باورهای دینی دارند جالب باشد:

داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت.او از طرف خداوند فرمان داشت که بیت المقدس را که ویران شده بود از نو بسازد.چند بار آن را ساخت ولی هر بار که می‌ساخت فرو می‌ریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمی‌گرفت.داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است.به درگاه خداوند نالید:«چه سر و رمزی در کار است؟» خداوند در گوش جانش گفت:«به این خاطر است که تو آدم کشته‌ای.»داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.» فرمود:«درست است،اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم.حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمی‌تواند عبادتگاه بسازد.»

بیژن اشتری



#فرهیختگان راهی به رهایی
🔻شرف برتر از هونر(هنر) آمد پدید!
سیدمرتضی طباطبایی

✔️ همیشه وقتی شعر «هنر برتر از گوهر آمد پدید» را می‌شنیدم، ضمن تصدیقش از خود می‌پرسیدم حال که هنر از درّ و گوهر ارزشمندتر است، آن چیست که حتی از هنر برتر باشد. آیا هست؟
سکّاکی براساس برخورد تحقیرآمیز سلطان با هنر زیبایش که یک دانشمند را بیشتر تکریم کرده بود، به این نتیجه رسید که علم، برتر از هنر است و در پی علم افتاد. اما ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی نظر دیگری دارد. او می‌گوید اخلاق است که برتر از گوهر و هنر می‌نشیند. در بخش دوم کتاب بنیادگذاری، کانت بحثی دارد درباره تفاوت قیمت/ارزش (Preis/price) با شرف/شأن (Würde/dignity). او می‌گوید چیزهایی هستند که قیمت دارند، مثل امور مایحتاج انسان که قیمت بازاری دارند یا محصولات هنری که جزو مایحتاج حیاتی نیستند ولی قیمت تجملاتی دارند. این قیمت‌ها نسبی‌اند و کمتر و بیشتر دارند. اما یک چیز است که نمی‌شود رویش قیمت گذاشت و واجد عنوان «شرف» است و آن، انسانیت و اخلاق است...
 
متن کامل در دین‌آنلاین



#فرهیختگان راهی به رهایی
اژدها را دار در برف فراق
سهند ایرانمهر

🔸چند روز پیش ویدیویی از آقای زاکانی -شهردار تهران- دیدم که در آن با عصبانیتی شدید به چهره رسانه‌ای که قرارداد خرید اتوبوس برقی از شرکت چینی را افشا کرده بود، وعده تعقیب قضایی می‌داد و با اطمینان، از مجازات حتمی افشاکننده خبر می‌داد.

آقای شهردار از شدت عصبانیت در جمله بندی و ادای واژگان هم دچار مشکل شده بود و تناقض ‌های زیادی در سخنانش داشت. از سویی ادعا می‌کرد که این قرارداد در کمال شفافیت منعقد شده و از سویی ادعا می‌کرد که افشای آن اقدامی ضدامنیتی است. این ادعای اخیر در شرایطی مطرح می‌شود که حتی عالیترین مقام کشور در جریان مذاکرات هسته‌ای برضرورت شفافیت و اطلاع‌رسانی به مردم تاکید می‌کرد و حالا شهردار، افشای قرارداد خرید اتوبوس برقی را که مرتبط با رفاه مردم،زندگی و بودجه عمومی شهر است، ذیل اقدامی ضدامنیتی می‌دانست و وعده مجازات و تعقیب می‌داد. جالب‌تر اینکه روزهای بعد واگن‌های مترو محل عرضه بنرها و پوسترهایی شد که باز از سکویی عمومی و متعلق به مردم، منتقدان اقدام شهردار را حسود و غرض‌ورز معرفی می‌کرد.


🔸خبر مهم دیگر، شکایت آموزش و پرورش از عوامل سریال افعی (پلان مربوط به برخورد قهرمان داستان با ناظم دوران کودکی) بود. حالا این پرسش‌ها بماند که مگر کسی در ایران هست که مدعی باشد چنین شخصیت‌هایی را در مدرسه دوران کودکی‌اش ندیده باشد؟ مگر بیان خاطره تلخ انسان از برخورد بد یک روحانی، پزشک، معلم ، بنا و بقال و کذا و کذا یا یادآوری تلخ آن، جرم یا رذیلتی اخلاقی است؟ مگر می‌توان فیلمی ساخت یا اندیشه نقادانه‌ای را به حوزه عمومی آورد و آن وقت چیزی گفت که به قبای هیچکدام از اعضا و اجزای جامعه و صنوف ان برنخورد؟ پرسش دیگر این است که چرا به جای صنوف معلمان، وزیر باید شکایت کند و دست آخر اینکه اگر معلمان بتوانند زبان به شکایت بگشایند آیا یک پلان از یک سریال محور اصلی مطالبات آنان است و اگر وزیر تا این حد نسبت به کرامت آنان دغدغه‌مند است آیا شکایت از عوامل یک سریال را در صدر اولویت معلمان دانسته است؟


🔸اینها همه پرسش‌هایی است که می‌توان مطرح کرد اما سخن من چیز دیگری است. سخن این است که اصولا چرا کار برعکس شده است و به جای اینکه شهروندان از متصدیان امر چیزی را مطالبه کنند یا آنان را حوالت به دستگاه قضایی و تعقیب به دلیل قصور یا ارتکاب کار ناصوابی کنند این متصدیان امرند که دنبال شکایت و تعقیب قضایی‌اند؟ چرا ارباب قدرت و متصدیان مسئولیت اینقدر نابردبار و دل نازک و مهرطلب‌اند و با اندک نقد و اعتراضی از کوره در می‌روند؟

ابو سعید آبی در کتاب «نثر الدر» آورده است : خلیفه به مردی که در کوی و برزن، زبان به اعتراض گشوده بود، خشم گرفت. حاضرش کردند. خلیفه گفت: می دانی! مرا از تو خوش نمی آید؟ مرد گفت:زن، از نبود محبت همسرش بی تاب می شود، مردم از تو عدل و انصاف می خواهند!

🔸حال باید از مسئولین نابردبار، آماده به شکایت و صفراوی مزاج پرسید که مگر قبول مسئولیت به این معناست که به قول آن ضرب‌المثل پرمعنا، کسی نباید هیچ صدایی دربیاورد چون «احمدک خیار کاشته؟!» و یا این مردم‌اند که باید ناز و غمزه آنان را به مهر و دلربایی خریدار باشند؟ بگذریم از آن آموزه‌های درون دینی که خیلی از صاحب منصبان داعیه تاسی بدان را دارند ۰مثلا نامه حضرت علی به مالک اشتر درباره ایجاد شرایط اعتراض بدون لکنت).

🔸نگاه این دسته صاحب منصبان را به یک نمونه مشابه خارجی موسوم به پرونده «نیویورک تایمز در برابر سالیوان»(۱) جلب می‌کنم که از پرونده‌های مهم و تأثیرگذار در تاریخ حقوق رسانه‌ها است. این پرونده در سال 1964 در دادگاه عالی ایالات متحده بررسی شد و تعیین کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی چگونه باید باشد. در این پرونده، روزنامه نیویورک تایمز ادعا کرد که لیبرل والاس سالیوان وزیر دولتی آلاباما به اقدام غیرقانونی و خشونت دست زده است. سالیوان به دلیل این ادعا، اقدام به اقامه دادخواست تجاوز به حریم شخصی و خسارت مالی کرد. قاضی در دادگاه عالی تصمیم گرفت که روزنامه نیویورک تایمز باید اثبات کند که ادعاهایش صحیح هستند. اما دادگاه عالی اعلام کرد که استانداردهای برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی بسیار سخت‌گیرانه است واین مقام دولتی است که باید اثبات کند که رسانه با قصد تخریب و تشویش دست به این ادعا زده است. این پرونده موجب تغییر چارچوب قانونی در مورد حق تحقیر و برخوردهای رسانه‌ای شد و استانداردهای جدید برای اثبات خطای رسانه‌ای در مورد مقام‌های دولتی تعیین کرد.

ادامه در پست بعدی
👇🏻


#فرهیختگان راهی به رهایی
ادامه پست اژدها را دار در برف فراق...

🔸در شرایطی که برخی متصدیان امر علیرغم داعیه‌های مذهبی به آموزه‌های ان هم در عمل بی‌اعتنایند، این مثال را نزدم که در خیال خودم آنان را مجاب کنم که نفس قدرت شرایط برتری ایجاد می‌کند که انصاف ایجاب می‌کند دست مردم برای نقد و شکایت از آن و نه بالعکس باز باشد بلکه از آن روست که یادآور شوم پیچیدگی‌های جامعه و مدیریت و ذات خطرآفرین قدرت در تاثیری که بر عملکرد و ذهن صاحب قدرت می‌گذارد تا حدی است که اگر راهی برای نقد و اعتراض و سینه‌ای بردبار برای تحمل آن نباشد،. اژدهای خودمحوری و ترکتازی و حق‌به‌جانبی که قدرت در جان آدمیان می اندازد تنها با برفِ «امکان انتقاد و اعتراض مردم» در انجماد گرفتار می‌شود و اگر «خورشیدِ داغِ عراقِ» تهدید و شکایت و برخورد از جایگاه قدرت بر آن بیفتد این اژدها بیدار می‌شود و با دست گشاده‌‌ای که دارد بر صغیر و کبیر مُلک و مملکت رحم نمی‌کند و همه چیز را درهم می‌پیچد و هیچ فرصتی برای توقف در مسیر اشتباه فراهم نمی‌شود.

اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق
مولانا
1- New York Times Co. v. Sullivan



#فرهیختگان راهی به رهایی