🔴 درسی که از #کلابهاوس آموختم
✍ #میثاق_محرابی
مدتی است وارد فضای جدید کلاب هاوس شدم، البته زمانیکه فیلتر نبود. بعد از دوره دانشجویی که بحثهای نسبتا آزاد در آن سالها رونق داشت و معمولا پای ثابت آنها بودم، دیگر چنین فضایی را تجربه نکرده بودم، اکنون بعد از گذشت بیش از بیست سال دوباره خودم را در آن فضا میدیدم، منتها اینبار جهانی متفاوتتر داشتم.
چیزی که برایم خیلی پررنگ و به اصطلاح بولد بود، این بود که هیچ دو نفری، ولو از یک حزب و یا یک صنف و گروه و یا حتی یک هیات مذهبی، تفکر یکسانی ندارند، هر انسانی ولو با دامنه فکری مشابه با دیگری، از دید خودش به جهان نگاه میکند و زاویه دیدی منحصر به خودش دارد. دلیلی ندارد که اگر زاویه نگاهش با ما متفاوت بود، در برابرش موضعگیری کنیم و یا تکفیر و تقدیسش کنیم، او انسانی است مستقل با تفکری مخصوص به خودش.
آن داستان مولوی را حتما شنیدهاید که جماعتی در اتاقی تاریک، فیلی را لمس کرده بودند و هر یک با توجه به عضوی که از فیل لمس کرده بود، او را تعریف میکرد، همه هم راست میگفتند. منتها حقیقتی بالاتر بود که آن جماعت نمیتوانستند ببینند و نیاز به روشنایی بود.
این را برای خودم نوشتم تا همواره یادم باشد و تحملم بالا برود. اصلا این تنوع آرا و نظرات، جلوهای از خلقت خداست، که هر فرد را به گونهای متفاوت از دیگران آفریده و درک و فهم خاصی را به او داده، در واقع چون خالق، واحد است، هر مخلوقی هم واحد است و مستقل از دیگران، مانند اثرانگشت که منحصر است به هر فردی.
کاش تحملمان از هم بیشتر باشد و بتوانیم از یکدیگر چیزهایی جدید بیاموزیم، کاش...
http://telegram.me/Iranianspa
✍ #میثاق_محرابی
مدتی است وارد فضای جدید کلاب هاوس شدم، البته زمانیکه فیلتر نبود. بعد از دوره دانشجویی که بحثهای نسبتا آزاد در آن سالها رونق داشت و معمولا پای ثابت آنها بودم، دیگر چنین فضایی را تجربه نکرده بودم، اکنون بعد از گذشت بیش از بیست سال دوباره خودم را در آن فضا میدیدم، منتها اینبار جهانی متفاوتتر داشتم.
چیزی که برایم خیلی پررنگ و به اصطلاح بولد بود، این بود که هیچ دو نفری، ولو از یک حزب و یا یک صنف و گروه و یا حتی یک هیات مذهبی، تفکر یکسانی ندارند، هر انسانی ولو با دامنه فکری مشابه با دیگری، از دید خودش به جهان نگاه میکند و زاویه دیدی منحصر به خودش دارد. دلیلی ندارد که اگر زاویه نگاهش با ما متفاوت بود، در برابرش موضعگیری کنیم و یا تکفیر و تقدیسش کنیم، او انسانی است مستقل با تفکری مخصوص به خودش.
آن داستان مولوی را حتما شنیدهاید که جماعتی در اتاقی تاریک، فیلی را لمس کرده بودند و هر یک با توجه به عضوی که از فیل لمس کرده بود، او را تعریف میکرد، همه هم راست میگفتند. منتها حقیقتی بالاتر بود که آن جماعت نمیتوانستند ببینند و نیاز به روشنایی بود.
این را برای خودم نوشتم تا همواره یادم باشد و تحملم بالا برود. اصلا این تنوع آرا و نظرات، جلوهای از خلقت خداست، که هر فرد را به گونهای متفاوت از دیگران آفریده و درک و فهم خاصی را به او داده، در واقع چون خالق، واحد است، هر مخلوقی هم واحد است و مستقل از دیگران، مانند اثرانگشت که منحصر است به هر فردی.
کاش تحملمان از هم بیشتر باشد و بتوانیم از یکدیگر چیزهایی جدید بیاموزیم، کاش...
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
🔴 مار و پله زندگی
✍ #میثاق_محرابی
بازی مار و پله را که به خاطر دارید؟ به قول امروزیها، خیلی روی اعصاب بود. چند روز پیش، فرصتی دست داد تا بعد از سالها این بازی را انجام دهم. تجربه جالبی بود، اگر مدتهاست که بازیاش نکردید، توصیه میکنم این کار را بکنید. گاهی مرور آنچه در کودکی اتفاق افتاده، میتواند درسهای جدیدی به ما بیاموزد.
منطق مار و پله، گذشته از عددی که طاس به صورت رندم یا اتفاقی نشان میدهد، بر مبنای پاداش و جزاست. هر کجا که نردبان جلوی پایت بود، صعود میکنی و ره چندین ساله را یک شبه میروی، و هر زمان هم که بر روی نیش مار، متوقف شدی، سقوط میکنی و سالها عقب میافتی و باید راههای طی شده یا میانبر زده شده را مجددا طی کنی، مگر اینکه اقبالی دیگر، میانبری دیگر جلوی پایت بگذارد.
بارها تا نزدیکیهای پایان، تا یک خانه مانده به پایان میرفتیم، اما مار لعنتی نیشمان میزد و ما را برمیگرداند به خانه شماره یک، خیلی مار درازی بود این مار آخری، خدا ازش نگذرد!
زندگی هم شبیه مار و پله است، لحظه به لحظهاش حرکت است، گام به گام این شمارهها طی میشوند، هر کار خوبی که انجام میدهیم، نردبانی است که جلوی پایمان گذاشته میشود و هر کار بد و گناه آلود نیز، ماری است در سر راهمان، طول این نردبانها و مارها برایمان مکشوف نیست. گاهی یک کار نیک خیلی کوچک، ما را سالها جلو میاندازد و بالا میبرد، کاریکه اصلا فکرش را نمیکردیم و بالعکس یک کار زشت بسیار کوچک ماری میشود که ما را به قهقرا میبرد، برای همین هم هست که توصیه شده: کار بد، مصلحت آن است که مطلق نکنیم چرا که خاطر یار نازک است و باید از این نازکی ترسید، مبادا ترک بردارد و از آنطرف هر کار خوبی که برایمان پیش آمد، با رغبت انجامش دهیم. خدا را چه دیدید، شاید یکی از همین کارهای خوب، همان به اصطلاح مهره مار ما باشد و دنیایمان را تغییر مثبت دهد.
http://telegram.me/Iranianspa
✍ #میثاق_محرابی
بازی مار و پله را که به خاطر دارید؟ به قول امروزیها، خیلی روی اعصاب بود. چند روز پیش، فرصتی دست داد تا بعد از سالها این بازی را انجام دهم. تجربه جالبی بود، اگر مدتهاست که بازیاش نکردید، توصیه میکنم این کار را بکنید. گاهی مرور آنچه در کودکی اتفاق افتاده، میتواند درسهای جدیدی به ما بیاموزد.
منطق مار و پله، گذشته از عددی که طاس به صورت رندم یا اتفاقی نشان میدهد، بر مبنای پاداش و جزاست. هر کجا که نردبان جلوی پایت بود، صعود میکنی و ره چندین ساله را یک شبه میروی، و هر زمان هم که بر روی نیش مار، متوقف شدی، سقوط میکنی و سالها عقب میافتی و باید راههای طی شده یا میانبر زده شده را مجددا طی کنی، مگر اینکه اقبالی دیگر، میانبری دیگر جلوی پایت بگذارد.
بارها تا نزدیکیهای پایان، تا یک خانه مانده به پایان میرفتیم، اما مار لعنتی نیشمان میزد و ما را برمیگرداند به خانه شماره یک، خیلی مار درازی بود این مار آخری، خدا ازش نگذرد!
زندگی هم شبیه مار و پله است، لحظه به لحظهاش حرکت است، گام به گام این شمارهها طی میشوند، هر کار خوبی که انجام میدهیم، نردبانی است که جلوی پایمان گذاشته میشود و هر کار بد و گناه آلود نیز، ماری است در سر راهمان، طول این نردبانها و مارها برایمان مکشوف نیست. گاهی یک کار نیک خیلی کوچک، ما را سالها جلو میاندازد و بالا میبرد، کاریکه اصلا فکرش را نمیکردیم و بالعکس یک کار زشت بسیار کوچک ماری میشود که ما را به قهقرا میبرد، برای همین هم هست که توصیه شده: کار بد، مصلحت آن است که مطلق نکنیم چرا که خاطر یار نازک است و باید از این نازکی ترسید، مبادا ترک بردارد و از آنطرف هر کار خوبی که برایمان پیش آمد، با رغبت انجامش دهیم. خدا را چه دیدید، شاید یکی از همین کارهای خوب، همان به اصطلاح مهره مار ما باشد و دنیایمان را تغییر مثبت دهد.
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei