صدای کارگر
67 subscribers
34 photos
83 videos
15 files
681 links
تحلیل و نقد مسائل روز
صدای کارگران، صدای زحمت‌کشان، صدای بی‌صدایان


Website: www.IraneAzad.org
Twitter: www.twitter.com/iraneAzadChnl
Facebook: https://fb.me/iraneAzadPage
Email: iraneazadchannel@gmail.com
Download Telegram
دستاورد‌های انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و چالش‌های آن

امید نیک

🔵 ایران

انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، در عرصه‌ی رو بنا، و به ویژه فرهنگی، به پیروزی‌های غیر قابل برگشتی رسیده است. از جمله:

قطع رابطه رژیم با هنرمندان، ورزشکاران، روزنامه نگاران، دانشجویان و استادان دانشگاه، مؤلفین و مترجمین و نویسندگان، جامعه علمی کشور و از همه مهمتر دستیابی نسبی به پوشش اختیاری.

به دستاورد‌های فرهنگی و روبنایی انقلاب ژینا، باید رایج شدن گفتمان‌های (DISCOURSE) برابری زن و مرد، نگاه عمیقاً سکولار به مسائل اجتماعی، و جدایی دین از دولت، بی‌اعتبار شناختن مذهب رسمی و دولتی، و زیر سؤال بردن ساختار‌ ایدئولوژی نظام توسط زنان و جوانان و پایان دادن به توهم اصلاحات را، هم اضافه کنیم.

از آنجائی که این پیروزی‌های فرهنگی، نه از طرف بالایی‌ها، نه توسط رفرم و اصلاح و نه به وسیله یک برنامه‌ی آمرانه توسط یک مستبد، بلکه از بطن جامعه و توسط اقشار مختلف مردم (زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و بی‌صدایان و.. ) سامان یافته و به دست آمده، به قول فیلسوفان نفی دیالکتیکی صورت گرفته و برگشت ناپذیری همه آن‌ها را تضمین می‌کند.

#انقلاب #انقلاب_ژینا #انقلاب_مهسا #جنبش_مردم_ایران #زن_زندگی_آزادی

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
نگاهی به دستاوردهای خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»

🔵 ایران | نقد

اول ـ خیزش انقلابی ژینا یک انقلاب فرهنگی تمام عیار در جامعه ایجاد کرده است.
دوم ـ جنبش انقلابی ژینا مسئله ملی را سراسری کرد و همبستگی ملی را به سطحی بسیار بالا ارتقاء داد.
سوم ـ خیزش انقلابی ژینا هر چند شروعی توفنده و انفجاری داشت و ارکان دستگاه ولایت و خلافت اسلامی را به لرزه درآورد، اما در مسیر خود از تلاش برای براندازی سریع فراتر رفت و سمت و سوی انقلابی همه جانبه به خود گرفت.
چهارم ـ خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» آلترناتیوهای راست و بورژوائی را به شکل حیرت انگیزی آچمز و تا حدی رسوا و کم رنگ کرده است.
پنجم ـ خیزش انقلابی ژینا و حضور مستمر، آرام، سنگین و استوار مردم بر خواست های خود علیرغم سرکوب لجام گسیخته و به شدت بیرحمانه حاکمیت یک دست شده، بنیان های دولت دینی را در هم شکسته است.
ششم ـ خیزش انقلابی ژینا و دوراندیشی مردم در پیشبرد آن به قدرت های خارجی نیز این درس را داده است که ایران نه لیبی است، نه عراق، نه سوریه و نه افغانستان. همه طرح های نیروهای سلطه جو برای کشاندن نیروهای همسو و تربیت شده برای دخالت خارجی در امور داخلی مردم ایران با شکست تمام عیار روبرو شده است. این هم از بلوغ جنبشی خبر می دهد که می داند چه نمی خواهد و برای چه مبارزه می کند.

#انقلاب #جنبش_مردم_ایران

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
فاشیسم و سیطره آن بر تمام شئون زندگی اجتماعی

امید نیک

🔵 تاریخ | فلسفه | نقد

دلیل اصلی پیدایش فاشیسم، جنگ می‌باشد.

اکثر مردم و حتی برخی روشنفکران، فاشیسم را نوعی حکومت استبدادی، خشونت پرور، بی‌رحم و نژادپرست بر آمده از جامعه طبقاتی سرمایه‌داری می‌دانند، اما فاشیسم به عنوان یک پدیده اجتماعی، فراتر از این مطالب است.

فاشیسم به آزادی معتقد است اما در چهار چوب دولت و دولت، همان ملت است، ملتی که به معنایی موجب محدودیت ما می‌شود و باید از آن تبعیت کرد، که به ما احساس و تفکر و سخن گفتن می‌آموزد و از همه مهم‌تر این که همیشه بر یک روال است.

فاشیسم، تنها آن دولتی را که آرزو می‌کند که باید باشد و این نوع دولت را، یک اراده واقعی می‌داند، دولتی که یک اراده واقعی باشد را می‌توان یک شخص در نظر گرفت (هیتلر، موسولنیی، فرانکو، ولایت مطلقه و.. ). به کسی می‌گوییم یک شخص که یک فعالیت اخلاقی باشد. دولت از نظر فاشیسم یک آگاهی ملی است.

فاشیسم می‌خواهد افراد و اشخاصی را تربیت کند که بدون پرسش حاضرند جان خود را فدای دولت کنند، شهروندی که، از این که یک پیشوا و یا یک رهبر دارد نه تنها شرمنده نیست بلکه به آن اعتماد می‌کند و خدمت به او را مایه‌ی افتخار می‌داند. فقط فاشیسم است که می‌تواند در حوزه آموزش چنین شهروندانی را خلق کند.

اکنون در سطح جهانی می‌توان دید که فاشیسم از نظر نظامی شکست خورده ولی دولت‌های دو دوزه‌باز سرمایه، خلأ را برای رشد فاشیسم مهیا ساخته‌اند. بدین ترتیب می‌بینیم که هر روز یک دولت جدید دست راستی در انتخابات پیروز می‌شود و چون چپ مبارز در میدان حضور ندارد این روند با شدت زیاد در حال رشد و گسترش است، علاوه بر آن حکومت‌های مستبد فردی، راه فاشیسم را در پیش گرفته‌اند.


#اخلاق #سرمایه_داری #فاشیسم #فلسفه

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
آرمیتا، هم «دختر مردم ایران» است!

🔵 ایران | خبر

پس از به کما رفتن آرمیتا گراوند، مردم ایران و ایرانیان مقیم خارج کشور، نگران جان او هستند. همه آرزو دارند آرمیتا سلامت خود را باز یابد وبه آغوش خانواده و جامعه بازگردد. اما این روزهای بیم وامید، نفس ها را در سینه حبس کرده است. این همدردی مردم و خشم و نفرتشان علیه حاکمیت دینی ستودنی است. اما از کنار این جنایت نمی‌‌توان و نباید به سادگی گذشت. مردم حق دارند تمام حقیقت را بدانند. مردم حق دارند آمران و عاملان این جنایت را بشناسند. مردم حق دارند علیه سیاست داعشی کنترل پوشش دست به اعتراض مدنی بزنند. اکنون همه شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی به سرنوشت آرمیتا می پردازند. می توان این همبستگی ستایش برانگیز را به اعتراضی مدنی و توده ای تبدیل کرد. دانش اموزان مدرسه آرمیتا و دیگر مدارس می توانند در همدردی با او و خانواده اش دست به اعتراض مدنی بزنند.

#آرمیتا_گراوند #انقلاب #جنبش_مردم_ایران #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر
@IraneAzadChannel
در دفاع از موجودیت ملت فلسطین و زندگی مسالمت آمیز مردمان اسرائیل و فلسطین؛ علیه بنیادگرائی مذهبی

🔵 خبر | نقد

برای بنیادگرایان و نیروهای راست و افراطی اسرائیل؛ سیاست های حکومت اسلامی و به ویژه سیاست های شخص علی خامنه ای یک “معدن طلا” است. دولت اسرائیل با برجسته کردن خطر حکومت اسلامی، علیرغم سیاست های اشغالگرانه و بی اعتنائی به قطع نامه های بین المللی، دست آشتی و دوستی به سوی دولت های عربی و یا همسایگان ایران دراز کرده و خود را به دروغ پرچمدار صلح، دوستی و همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان جا می زند.

توجه داشته باشیم، سازمانی همچون حماس، با کمک آشکار اسرائیل برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین شکل گرفته و پرورش یافته است. همان طور که گروهای مجاهدین افغان و طالبان توسط آمریکا شکل گرفتند، تجهیز و تقویت شدند. روشن است، تضعیف گروه ها و جریانات مترقی و چپ در میان فلسطینیان و غلبۀ گروه های بنیادگرای اسلامی، باعث تضعیف مبارزات مدنی مردم فلسطین و کاهش حمایت گروه ها و جریانات مترقی اسرائیل از مبارزه مردم فلسطین شده است.

با وجود وزن بالای بنیادگرایان یهودی و اسلامی در میان مردم اسرائیل و فلسطین، پروسه مبارزه برای همزیستی مسالمت آمیز این مردمان با دشواری های جدی روبرو خواهد بود. اکنون که طرح دو ملت، دو دولت به شکل آشکاری شکست خورده است، بهترین راه حل برای فائق آمدن بر این مشکل هفتاد ساله؛ با جنگ های بیشمار، آوارگی یک ملت، زندگی در شرایط جنگی و خونریزی های فراوان، تلاش برای راه حل یک کشور ، دو ملت است. می توان و باید برای الگویی مبارزه کرد که همه مردمان اسرائیل و فلسطین به عنوان شهروندان برابر حقوق در یک کشور زندگی کنند. چنین کشوری می تواند از هر شکل از ساختاری برخوردار باشد که توسط تمامی مردمان این سرزمین تاریخی بی توجه به مذهب ، قومیت و ملیت برگزیده شود. برای رسیدن به چنین شرایطی می بایست تمامی نیروهای مترقی، دمکرات، انساندوست در اسرائیل و در فلسطین مبارزات مدنی خود را تشدید کرده و نیروهای ارتجاعی، بنیادگرا و نژادپرست را به عقب برانند.

#اسرائیل #بنیادگرایی #تروریسم #جمهوری_اسلامی #حماس #غزه #فلسطین

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
فاشیسم و سیطره آن بر تمام شئون زندگی اجتماعی – بخش دوم

🔵 تاریخ | فلسفه | نقد

امید نیک


بخش اول این نوشته را می‌توانید در اینجا بخوانید.

فاشیست‌ها معتقدند که در قرن نوزدهم و بیستم، نه لیبرالیسم و نه کمونیسم، هیچ چیزی به مردم عرضه نکردند به همین جهت به دنبال راه سومی باید بود، این راه سوم در نه گفتن، به لیبرالیسم فرتوت و کمونیسم روشنفکران است.
فاشیسم به این یا آن طبقه تعلق ندارد، فاشیسم متعلق به توده‌های مردم است. روشنفکران لیبرال و کمونیست حسرت این بسیج توده‌ای را می‌خورند، این توده‌ها نه لیبرال هستند و نه کمونیست، که بپرسند "چرا؟".
فاشیسم به دنبال تاریخ حرکت نمی‌کند بلکه از تاریخ می‌خواهد که به دنبال او حرکت کند. فاشیسم معتقد است که ملت یک ارگانیسم یک پارچه و زنده است، به همین جهت دارای یک روح است.

لیبرالیسم با طرفداری از آزادی‌های فردی، افراد را در مقابل دولت، در مقابل این روح یکپارچه قرار می‌دهد و موجب تفرقه است، در صورتی که فاشیسم خواستار وحدت در میان تود‌های مردم و حکومت است.

فاشیسم معتقد است که مارکسیست‌ها با قبول نظریه‌ی طبقاتی بودن جامعه و از همه مهم‌تر متضاد بودن منافع طبقاتی به طور کامل موجب تفرقه در میان ملت و دولت می‌شوند و حل این تضاد را به آینده واگذار می‌کنند(یک اتوپیا). اما فاشیسم هم اکنون خواستار حذف تمام تضاد‌ها در میان تود‌ها و حکومت است، مارکسیست‌ها برای حل تضاد طبقاتی به نظریه خشونت (انقلاب) روی می‌آورند که در آینده باید رخ دهد، اما فاشیسم اعمال خشونت را برای همین لحظه و هر لحظه دیگر که لازم باشد توصیه می‌کند.

در جنگ هشت ساله ایران و عراق، روح ملت ایران زخم خورد و تکه پاره شد و با قطع‌نامه‌ی ۵۹۸ شرمنده و تحقیر شد اما نهاد‌های سرمایه‌داری در ایران ماننده نهاد‌های سرمایه‌داری پیشرفته در ایتالیا نبود که بتواند این روح تکه پاره شده را وحدت بخشد. بدین ترتیب رابطه مردم با حکومت قطع شد، اصلاحات هم نتوانست این رابطه را ترمیم کند، این خلأ را فقط یک چیز می‌توانست پر کند، استفاده از زور و تحمیل حکومت استبدادی. جنگ ۸ ساله در ابتدا همه را در زیر یک پرچم گرد آورده بود و به پیش می‌برد ولی پس از شکست، تمام اقشار پراکنده‌ای که زیر پرچم شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» جمع شده بودند پراکنده و به جایگاه‌های مختلف اجتماعی بازگشتند و این تفرقه و از دست دادن اعتماد به نفس، نیروی واحد و کنش واحدی را تا زمان انقلاب مهسا از میان برد. این پاسخ آن پرسش است که چرا ۴۰ سال تحمل کردید و می‌کنید. تا زمان مهسا آن روح یک پارچه نبود.

#اخلاق #جمهوری_اسلامی #جنگ_ایران_و_عراق #دولت #فاشیسم #موسولینی #نیچه #هیتلر

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
قتل داریوش مهرجویی و همسرش، به دست آدم کشان حکومتی

🔵 ایران | خبر | نقد

قاتلان حرفه ای سازمان های امنیت رژیم جمهوری اسلامی به مدت یک ساعت و چهل دقیقه، این کارگردان صاحب نام موج نو سینمای ایران و همسرش را شکنجه کرده و دست و پایشان را شکستند و سرشان را بریدند تا به قول هوشنگ گلشیری پیام شان واضح به دیگر هنرمندان برسد که: «خفه می‌کنیم! سر می‌بریم!».

قتل فجیع داریوش مهرجوئی و همسرش، ادامه منطقی سیاستی است که حکومت اسلامی از یک سال پیش تاکنون در قبال همراهی هنرمندان صاحب نام با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در پیش گرفته است؛ ممنوع الکار کردن، احضارهای مستمر، زندانی کردن و سپس آزاد کردن با وثیقه های سنگین، تهدید به ضبط اموال، درج جریمه های سنگین در لایحه حجاب، جلوگیری از پخش تولیدات هنری. با این شیوه های سرکوب حتی با زندانی کردن توماج صالحی، سامان یاسین، مهدی یراحی نیز ره به جائی نبرده است. از این رو سازمان های امنیتی حکومت اسلامی، آخرین حربه جنایتکارانه شان را به کار گرفته اند؛ قتل فجیع صاحب نام ترین هنرمند و کارگران ایرانی که شهرتی جهانی دارد برای ایجاد بالاترین رعب و وحشت در میان هنرمندان و نام آوران عرصه فرهنگ و هنر. زمان جنایت هم بسیار دقیق انتخاب شده است. درست در طوفان خبری پیرامون کشتار غیرنظامیان توسط حماس و قتل عام مردم غیرنظامی فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل و بر بستر موج افغان ستیزی نژادپرستانه ای که توسط باندهای مافیائی حکومت و شوونیست های "آریائی" به راه افتاده است.

به قول هانا آرنت، «حکومت ها در دو برهه، به صورت مفرط به خشونت متوسل می شوند؛ یک بار در بدو استقرار و بار دیگر در زمان نابودی و اضمحلال». از این رو قتل فجیع و جنایتکارانه داریوش مهرجوئی و همسرش را باید صدای ناقوس سقوط حاکمیت اسلامی دانست.

#آرمیتا_گراوند #داریوش_مهرجویی #زن_زندگی_آزادی #قتل_های_زنجیره_ای #مهسا_امینی #وحیده_محمدی_فر

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
ارزیابی از تازه‌ترین تحولات سیاسی در منطقه و آمادگی برای نبردهای سرنوشت ساز

🔵 ایران | نقد

جرقه ای که حماس به خرمن امنیت اسرائیل زد، غزه را به ویرانه‌ای تبدیل کرد. حمله نظامی حماس را می‌توان از زاویه محاسبات نظامی، یک خودکشی ارزیابی کرد. نوعی از خودکشی که درد و رنج مردم غزه را صد چندان کرده است. دولت نژادپرست و راستگرایِ اسرائیل به تلافی کشتار غیرنظامیان توسط سازمان بنیادگرای حماس تنبیه جمعی یک ملت را در دستور قرار داده است.

دود این جنگ قبل از همه به چشم خود مردم فلسطین می‌رود. زیرا نه در محاسبات گروه بنیادگرای حماس و نه در نزد دولت نژادپرست و بنیادگرای یهودی ملاحظات انسانی جائی ندارند.

دفاع یک جانبه و نفرت‌انگیز دولت‌های غربی از اقدامات ضدانسانی اسرائیل و تلاش برای سرکوب هر صدای مخالف در میان مردمان این کشورها، چهره کریه "دمکراسی" و "حقوق بشر" آمریکائی ـ اروپائی را به خوبی نشان داد.

هر چند این رویکردِ بخشی از مردم به دلیل عمق نفرتشان از رژیم جمهوری اسلامی می‌تواند قابل فهم باشد اما به هیچ وجه نه قابل توجیه و نه قابل دفاع بوده و به شکلی می‌تواند زنگ خطری برای خیزش انقلابی ژینا باشد. باید به صراحت اعلام کرد که شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یا شعار «مرگ بر فلسطین»، با شعار و آرمان «زن، زندگی، آزادی» هیچ سنخیت و هم‌پوشانی ندارد. چنین شعارهای نشات گرفته از شونیسم عظمت‌طلب است که از سوی پاره‌ای از «روشنفکران» و مردم در کنار افغان‌ستیزی نژادپرستانه، می‌تواند آرمان خیزش انقلابی ژینا را مخدوش سازد و به بیراهه بکشاند.

متحدان و پشتیبانان خیزش انقلابی ژینا، کارگران، زحمت‌کشان، زنان و نیروهای مترقی و پیشرو هم در ایران و هم در کشورهای همسایه و جهان خواهند بود. دولت نژادپرست و بنیادگرای اسرائیل، دولت‌های امپریالیستی اروپا و آمریکا نه تنها متحدان هیچ خیزش انقلابی نیستند، بلکه اکثر نیروهای اسلامی منطقه و حتی خود رژیم اسلامی ایران در همسوئی و گاه حمایت فعال قدرت‌های غربی برای مقابله با مبارزات رهایی بخش و کمونیستی قرن گذشته شکل گرفته‌اند.

عد از نقش پیشتازی که جوانان طی یک سال گذشته در خیابان‌ها و در رویاروئی جسورانه با مزدوران حکومتی در جنبش انقلابی ژینا ایفا کردند، اکنون نافرمانی مدنی به صحنه اصلی رویاروئی مردم و جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اقدامات روزانه دستگاه سرکوب و گشت‌های جدید ارشاد نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که رژیم می‌داند با هر گونه عقب‌نشینی در تحمیل کامل حجاب اجباری به زنان یکی از ستون‌های خیمه حاکمیت او فرو خواهد ریخت. اما همه نشانه‌ها حاکی از آن است که نبرد سهمگین‌تری در راه است. اگر جمهوری اسلامی از هم اکنون خود را برای نبردهای بعدی آمادە می‌کند، ما هم راهی نداریم جز آمادە کردن بیشتر صفوف کارگران و زحمت‌کشان، صفوفی که ناممکن‌ها را ممکن خواهد کرد و نیرویِ این اکثریت میلیونی، نیروی محرکه‌ایست برای نجات جامعه از حکومت ننگین اسلامی و همچنین فقر، بیکاری، استبداد، گرسنگی و نابرابری.

#اسرائیل #جمهوری_اسلامی #جنبش_مردم_ایران #جنگ_حماس_و_اسرائیل #حماس #زن_زندگی_آزادی #غزه

برای خواندن بیشتر روی عکس کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
صدای کارگر
فاشیسم و سیطره آن بر تمام شئون زندگی اجتماعی – بخش دوم 🔵 تاریخ | فلسفه | نقد امید نیک بخش اول این نوشته را می‌توانید در اینجا بخوانید. فاشیست‌ها معتقدند که در قرن نوزدهم و بیستم، نه لیبرالیسم و نه کمونیسم، هیچ چیزی به مردم عرضه نکردند به همین جهت به…
فاشیسم و سیطره آن بر تمام شئون زندگی اجتماعی – بخش سوم

🔵 فلسفه | نقد

امید نیک

فاشیسم دولت و ملت را یک تن واحد می‌داند که تحت سیطره‌ی یک روح واحد است؛ همانند یک اندام زنده. این تفکیک قوای سه گانه (مقننه، قضائیه و مجریه)، امروزه دیگر کوس رسوایی‌اش بر سر بازار و برزن است. رئیس این قوه، نفر اول قوه دیگر را انتصاب می‌کند و این نفر، رئیس قوه‌ی دیگر را تائید می‌کند و همه به خوبی می‌دانند که سر هر سه قوه در یک آخور است و هر سه قوه در کنار هم، به لخت کردن مردم مشغولند. این حداقل چیزی است که مارکسیست‌ها هم فهمیده‌اند وشعار می‌دهند که هیئت حاکمه متعلق به یک طبقه است و همه‌ی هیئت حاکمه در خدمت طبقه برتر است.

فاشیست‌ها می‌گویند فاشیسم احتیاج به قوای سه‌گانه‌ی فرتوت، بی‌رمق و دو دوزه باز ندارد. فاشیسم، مانند لیبرال‌ها سر از صندوق‌های کرایه‌ای رأی، در نمی‌آورد. فاشیست‌ها نمایندگان واقعی مردم هستند چون از میان آن‌ها برخاسته‌اند و خواسته‌های آن‌ها را بر آورده می‌سازند. فاشیست‌ها هستند که به توده‌های له و لورده‌ شده شخصیت دوباره می‌دهند. آن‌ها را در بالاترین موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی قرار می‌دهند. آن‌ها را از حقارت‌های تاریخی رها می‌سازند و روح ملت و دولت و پیشوا را یکی می‌سازند.

فاشیست‌ها می‌گویند ما را همواره متهم می‌کنند که قانون را قبول ندارید و حتی دشمن قانون هستید. ما ایدئالیست هستیم، روح‌گرا هستیم. طرفدار وحدت مطلق هستیم. قانون دوئالیسم است. دوبنی است. یک آنتونومی غیرقابل حل است. قانون در جهت شکاف عمل می‌کند و یک تناقض دو طرفه است بدون وحدت درونی.

فاشیسم معتقد است که آموزش باید موجب آزادی انسان شود و انسان را از تمام قید و بندها و پیش‌داوری‌ها، تعصبات و بدفهمی‌های تاریخ آزاد کند. یعنی در اثر آموزش انسان باید شروع به ساختن خودش بکند. این خود (EGO) که در طول تاریخ به ویرانه و «من حقیر» تبدیل شده. انسان باید همان شود که باید بشود. آموزش‌های کنونی از انسان یک انسان در هم شکسته و حقیر می‌سازد (بویژه در میان توده‌ها). آموزش‌های لیبرالیستی و... نوکر و پیشخدمت خلق می‌کنند که در خدمت صاحبان سرمایه و قدرت باشند. به توده و مردم نوید می‌دهند که اگر بهتر بیاموزید، برای نوکری کردن، جای بالاتری با امتیازهای بیشتری داده می‌شود. این مدل آموزش به انسان فقط یک واژه را می‌آموزد:‌"چشم" ،"بله قربان". از چنین انسانی نه گفتن بر نمی‌آید. این آموزش خفت‌بار است. تنها فاشیسم است که می‌تواند این ساختار مخروبه را از ریشه در بیاورد. هدف آموزش فاشیسم ساختن انسان جدید است. انسانی که دو ویژگی باید داشته باشد؛ اول اراده کند و دوم عمل کند.

#آموزش #دولت #فاشیسم #قانون #لیبرالیسم #مارکسیسم

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر
کشتار و پاکسازی قومی مردم غزه از سوی دولت آپارتاید اسرائیل باید متوقف شود!

🔵 خبر | نقد

از آن است که تاکنون بیش از ده هزار فلسطینی جان باخته اند که نزدیک به چهار هزار نفر آنان کودکان هستند. دولت آمریکا و متحدانش در شرایطی که جهان شاهد یک نسل کشی بی سابقه در غزه است، همچنان به حمایت بی چون و چرا از حکومت دست راستی بنیامین نتانیاهو ادامه می دهند، برای کشتار بیشتر مردم بی دفاع فلسطین تسلیحات کشتارجمعی ارسال می کنند، آتش بس بشر دوستانه را وتو می کنند، تظاهرات جنبش های طرفدار صلح را غیر قانونی اعلام می کنند، از قطع آب، برق، غذا و دارو برای فلسطینی ها حمایت می کنند و همه این جنایت های جنگی را تحت عنوان "حق دفاع از خود دولت اسرائیل" توجیه می نمایند.

#اسرائیل #جمهوری_اسلامی #جنگ #حماس #غزه

برای خواندن بیشترکلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
تاریخ چیست و از چه راه‌ها و نگاه‌هایی به دست ما می‌رسد؟

🔵 تاریخ

امید نیک

از زمانی که کتاب و نوشتن و خواندن پا گرفت، این تمایل در انسان پیدا شد که سرنوشت خودش و یا دیگران را ثبت و بازگو نماید. از نظر بسیاری دلیل این کار به درستی روشن نیست، عده‌ای بر این اعتقادند که انگیزه‌ی آن زیبایی‌شناسی و هنر است و عده‌ای دیگر اخلاق و پند و اندرز را دلیل این کار می‌دانند. عده‌ای معتقدند که ارضاء و حس کنجکاوی و غیره است. اما شاید اصلی‌ترین دلیل آن رفع از خود بیگانگی انسان باشد. چون در تاریخ، انسان در زندگی دیگران شراکت پیدا می‌کند و تلاش می‌کند تا برای زندگی خود معنایی بیابد.

نظریه‌پردازان تاریخ، عده‌ای تاریخ را عینی می‌دانند و عده‌ای ذهنی. آن‌هایی که معتقد هستند تاریخ علمی است، پس نظر مورخ در آن دخالت نکرده و آن‌ها که معتقد هستند تاریخ مکتوب و ذهنی است معتقدند که مورخ بر اساس منافع و سلیقه‌های خود رخداد‌ها را انتخاب و ثبت کرده است. یعنی طرفداران علم تاریخ، تاریخ را عینی می‌دانند و بی‌طرف، مخالفان علم تاریخ آن را ذهنی می‌دانند و می‌گویند تاریخ بی‌طرف نیست.

#تاریخ #غایت_گرایی #مورخ #مونیسم

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر چ

@IraneAzadChannel
هوش مصنوعی و خودآگاهی

🔵 نقد

امید نیک

در رابطه‌ی دیالکتیکی خودش با جامعه و با دیگران قرار می‌گیرد و هم باید منافع خود را حفظ کند و هم به دیگران سود برساند. ترکیب دیالکتیکی این موضع در روند کار صورت می‌گیرد. در روند کار است که می‌تواند بر استعداد‌های خود آگاه شده و موقعیت خود را در روند تولید در اجتماع معین سازد. اکنون می‌تواند بگوید من چنین هستم و یا من چه می‌خواهم، یعنی اولین گام در راه تکامل خودآگاهی برداشته می‌شود. اما در چه زمانی باید با دقت بیشتر به توانایی‌های خود بنگرد؟ مسأله ساده است، انسان زمانی که در خطری قرار گیرد که حیات او را تهدید کند، با دقت بسیار زیاد در این نقطه عطف زندگی، به تمام امکانات و استعداد‌های خود باید بنگرد، یعنی وقتی حیات و زندگی او، در معرض خطر قرار گرفت، خودآگاهی او کامل‌تر می‌شود. اما زمانی احساس خطر می‌کند که در طرف مقابل کسی باشد که او را به خطر می‌اندازد و باید از او تواناتر باشد، یعنی احتیاج به خدایگان است و او نمی‌تواند جز بنده چیز دیگری باشد که برای بقای خودش محصولی تولید کند و مجانی در اختیار خدایگان قرار دهد. پس از نظر هگل رسیدن به خودآگاهی از مسیر خدایگانی و بندگی می‌گذرد. یعنی از مسیر تضاد. تضادهایی که در بطن جامعه و در تاریخ بشریت وجود دارد، رسیدن به خود آگاهی ضرورت تکامل است. اگر بنده در عین خودآگاهی، به این آگاهی برسد که، خدایگان کیست و منزلت خودش در بندگی اجتماع چگونه است، یک قدم به خودآگاهی بالاتر می‌رسد، یعنی خودآگاهی برای خویشتن. این سیر رسیدن به خودآگاهی از نظر هگل بود.

#تکامل #خودآگاهی #هگل #هوش_مصنوعی

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
سرگذشت جنبش‌های انقلابی ایران و چالش‌های آن

امید نیک

🔵 ایران | تاریخ | نقد

انقلاب مشروطیت شامل مجموعه‌ای از عوامل مختلف بود ـ گرایشات سوسیالیستی، گرایشات لیبرالیستی، گرایشان مذهبی ـ ولی توانست به دلیل حمایت تمامی اقشار مردم، از تمام طبقات تبدیل به یک پدیده کلی شود، توانست تمام این گرایشات را در خود هضم کند. چون یک پدیده کلی بود، می‌بایستی یک عنصر کلی هم داشته باشد، که حول محور آن این وحدت حاصل شود، پس در انقلاب مشروطیت با این دو سر تضاد روبرو هستیم. از یک طرف گرایشات مختلف و از یک طرف وحدت در بین این گرایشات، چنین عنصر کلی را تضادهای طبقاتی در طول تاریخ برای آن فراهم ساخته بود.

هگل در کتاب پدیدارشناسی روح خود در بخش روشنگری که همگان متفق‌القولند که شاهکار بی‌نظیری در تاریخ نویسی است می‌گوید: پس از روشنگری و انقلاب، عصر ترور و آنارشیسم فرامی‌رسد، که وحدت قبلی را درهم می‌شکند و در این‌جاست که مردم دوباره به استبداد [امپراطوری ناپلئون] رضایت می‌دهند. و به طور خلاصه تئوری تاریخ را چنین خلاصه کرده:
«وحدت ـ تفرقه و آنارشیسم و ترور ـ رسیدن به حکومت مطلقه‌ی [استبدادی] جدید»؛ و پیروان هگل این فرمول را برای دوربندی تاریخ غیر قابل انکار می‌دانند.

وحدتی که انقلاب مشروطیت بود به دلیل تضادهای درونی آن از هم فرو می‌پاشد و تفرقه جای آن را می‌گیرد. انقلابیون هم‌رزم دیروز، امروز بر روی هم اسلحه می‌کشند و به کشتن یک‌دیگر دست می‌زنند.
وحدت ملی که حال انقلاب بود توسط سیاست‌مداران به چنان تفرقه و ارتجاعی می‌انجامد که ایران را تقسیم و به کشورهای خارجی می‌فروشند. و چیزی نمی‌گذرد که حکومت استبدادی دوباره از راه می‌رسد.

انقلاب مشروطیت به سه جریان اصلی منشعب گردید ـ گرایشات ملی راست، گرایشات مذهبی ارتجاعی، گرایشات چپ. گرایشات مذهبی به طور موقت در مقابل پیشرفت و مدرنیته و تجدد و دست‌آوردهای علمی و تکنیکی غرب عقب‌نشینی و سکوت را پیشه می‌کند. گرایشات ضدسوسیالیستی در پناه اسطوره‌های ایرانی و وام‌گرفتن از تمدن غرب به‌ساختن ایران جدید که به طور عمده خواسته طبقه متوسط و بورژوازی بود روی می‌آورد و مبارزه با فئودالیته را با صورت تشکیل حکومت مرکزی قوی و از میان برداشتن نظام ملوک‌الطوایفی و خان‌خانی از نظر سیاسی، آرامش را در کشور ایجاد و مقدمات مادی لازم را برای پیشرفت سرمایه‌داری مهیا می‌سازند، و ناسیونالیسم شووینیستی را تبلیغ و ترویج می‌نمایند. و به احیاء فرهنگ و مفاخر ادبی و هنری ایران قدیم می‌پردازند. درواقع این گرایش از گرایشات ملی‌گرایانه‌ای که در انقلاب مشروطیت رشد یافته بود حداکثر استفاده را به عمل می‌آورد و بسیاری از روشنفکران راست‌گرای مشروطیت را در بدنه‌ی سیاسی خود حفظ می‌کند.

آن‌ چه از چنین انقلابی چپ ایران در این برای امروز باقی ماند، همان عنصر کلی آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی مشروطیت است. که در آینده سیاسی ایران دوباره بروز.

#جنبش_مردم_ایران

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
مبارزه منفی، ماهیت و ویژگی‌های آن

امید نیک

🔵 نقد

در جواب پرسشی که چه روشی برای مبارزه مطلوب است به این گفته لنین باید توجه کرد که گفت: "روش و شیوه‌ی مبارزه را دشمن تعیین می‌کند."

از نگاه تجربه تاریخی تا کنون، این اهداف و وظایف برای مبارزه منفی تعریف شده است:


- مبارزه منفی یک مبارزه اعتراضی است با روش‌های صلح‌جویانه، که کمترین هرینه را برای شرکت کنندگان در این مبارزات داشته باشد.
- نافرمانی مدنی، مواقعی به صورت اعتصابات، مطالبات صنفی و سندیکائی بروز می‌کند.
- وجود یک رهبر جهت هدایت مبارزه مردم برای رسیدن به هدف، که یا قبل از جنبش وجود دارد و یا در جریان مبارزه پیدا می‌شود.
- مزیت مبارزه به روش منفی، کم بودن هزینه آن است که می‌تواند اکثریت بسیار بزرگ مردم را به همراه داشته باشد.
- پیروزی مبارزه منفی، بیش از هر چیز متاثر از رهبران و شرکت اکثریت مردم در آن است.
- هیئت حاکمه همواره تلاش دارد تا مبارزه منفی را با خشونت آلوده سازد تا آن را سرکوب کند.
- مبارزه منفی با مبارزه در کف خیابان بصورت اعتراضات واعتصابات بدون خشونت در تضاد نیست.
- در مبارزه‌ی منفی همواره عناصر رادیکال به شدت عمل روی می‌آورند و در صورتی که رهبران جنبش ضعیف باشند می‌توانند مبارزه را به انحراف بکشانند.
- در مبارزه منفی نقش زنان بسیار پر رنگ میشود و نیروی بسیاری برای جنبش پدید می‌آورند.
- در مبارزه منفی مبارزات ایدئولوژیک باید مسکوت گذاشته شود چون مبارزه‌ی طبقاتی در جریان نیست.
- در مبارزه منفی باید منتظر بود تا عده‌ای از بدنه رژیم جدا و به مردم ملحق شوند.
- مطرح شدن مبارزات قوم‌گرائی می‌تواند بزرگترین ضربه را به مبارزه‌ی منفی بزند.
- مبارزه‌ی منفی حکومت را ایزوله کرده و آن را به گوشه‌ی رینگ می‌برد. به همین جهت می‌تواند موجب شکاف در هیئت حاکمه شود.


#استقلال_هند #مبارزه_طبقاتی #مبارزه_منفی #ملی_شدن_نفت

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
نافرمانی مدنی یک حرکت تهاجمی و مبارزه منفی یک حرکت تدافعی

🔵 ایران | نقد

همایون سپهوند

اول- تفاوت بین مبارزه‌ی منفی و نافرمانی مدنی چیست؟
مبارزه‌ی منفی، یک نوع نارضایتی، یک نوع بی‌اعتمادی و یک رویگردانی از هیئت حاکمه است که در ابتدا با اقدام و عمل هم همراه نیست. در صورتی که نافرمانی مدنی، یک عمل و اقدام فراقانونی و یک رویارویی فرسایشی با هیئت حاکمه است.

دوم- مطلق کردن روش و شیوه مبارزه، جزم‌اندیشی است.
مطلق کردن روش و شیوه مبارزه، چه قهرآمیز و انقلابی و چه خشونت پرهیز و مسالمت‌آمیز و مبارزه‌ی منفی، و چه نافرمانی مدنی، نطفه‌هایی از جزم‌اندیشی و دگماتیسم را در خود دارد و باید بنا بر «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» روش و شیوه‌ی مبارزه را اتخاذ کرد.

سوم- اصلاح‌گران در تاریخ ایران همگی در عمل با شکست روبرو شده‌اند.
همگی در عمل با شکست روبرو شده‌اند، و تنها مورد قابل اتکا و غرورآفرین، دکتر محمدمصدق و ملی کردن صنعت نفت بوده.

چهارم- هرچه قدر هزینه‌ی کار سیاسی پایین‌تر ‌باشد، تعداد شرکت‌کنندگان بیشتر خواهد بود و بالعکس.

پنجم- مردم، از مبارزه در چهارچوب قانونی ناامید می‌شوند!
نمونه‌ی شاخص و برجسته‌ی آن مبارزه‌ی زنان و دختران شجاع ایران برای آزادپوشی است که هم اکنون در جریان است.


#انتخابات_۱۴۰۲ #جنبش_مردم_ایران #زن_زندگی_آزادی #مبارزه_منفی #نافرمانی_مدنی

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
تضاد، معیار حقیقت.pdf
3.3 MB
کتاب «تضاد، معیار حقیقت» مجموعه‌ جستارها و مقالات سیاسی، اجتماعی و تاریخی به قلم «امید نیک» است. در این مجموعه مقالات متعددی وجود دارد که مسائل ایران و دنیای امروز را با نگاهی عمیق‌تر بررسی و تحلیل می‌کند. این جستارها، مسائل انسان امروزی را ریشه‌یابی می‌کند و با اتکاء به دانش عمیق فلسفی، بر دنیای امروز پرتو می‌افکند و در تفکر و جستجو،‌ خواننده را همراه خود می‌کند.
دموکراسی و آزادی از نگاه چپ و مغلطه دموکراسی بورژوائی

🔵 نقد

همایون سپهوند

بورژوازی بعد از برانداختن سیستم و مناسبات فئودالی و استقرار سرمایه‌داری، نه تنها هرگز برای دموکراسی و آزادی مبارزه نکرده، بلکه تمام توان خود را بکار گرفته که دموکراسی و آزادی را سرکوب کند. آن چه توده‌ها و اقشار پائین دستی، با مبارزه طی قرن‌ها از دموکراسی و آزادی به بورژوازی تحمیل کرده بودند، توسط بورژوازی محدود شده است و از معنی تهی گردیده است تا جایی که آن را به رای دادن چند سال یک بار تقلیل داده است.

لازم به یادآوری است که در کشور انگلستان اول مجلس اعیان تشکیل شد و تحت فشار از طرف مردم مجلس عوام پا گرفت و در فرانسه اول مجلس علیا تشکیل شد و سپس بورژوازی مجبور شد که مجلس سفلا را هم بپذیرد. در فرانسه درسال ۱۹۲۶ زنان حق رای دادن را به بورژوازی فرانسه تحمیل کردند و در بهشت سرمایه‌داری یعنی سوئیس حق رای زنان در سال 1971 تحقق یافت. یعنی درست یک دهه بعد دوران دیکتاتوری پهلوی دوم در ایران. در مورد ساعات کار کارگران، تبعیض نژادی، حق مرخصی زنان، سن بازنشسنگی ، بیمه‌های همگانی و …نیز همین برخورد سرکوبگرانه از سوی بورژوازی روا داشته شده. در واقع تمام امتیازاتی که نام برده شد، در حدی که وجود دارند حاصل مبارزات کارگران، مزدبگیران و توده‌های مردم بوده و هیچ ربطی به بورژوازی و ارزش‌ها و اهداف آن ندارد.

همان طور که فقها و ملایان نمی‌توانند و نتوانستند به زور مردم را به بهشت ببرند و یا هدایت کنند، آن دسته از کسانی که ولایت مردم و حق حاکمیت اکثریت عظیم مردم را بر نمی تابند به سوسیالیسم دست نخواهند یافت. سوسیالیسم زمانی در مسیر تحقق قرار خواهد داشت که نظر مردم، حتی اگر خلاف نظر چپ‌ها باشد پذیرفته گردد.

#آزادی #چپ #دموکراسی #سوسیالیسم #کمونیسم

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
از تاجزاده تا شاهزاده

همایون سپهوند

سرمایه‌داری داخلی که با انقلاب ۵۷ به قدرت رسیده بود و یا لااقل در آن سهم مهمی داشت در طی این چهل و پنج سال با فراز و فرودهایی به شدت چاق و فربه شد و برای این چپاول عبای اسلام و ولایت را به تن سرمایه و سود کرد تا از هر گزندی در امان بماند.از آنجایی که ذات سرمایه تاب مستوری ندارد و در مبادله با خارج به ویژه غرب و به خصوص با آمریکا می‌تواند رشد کند و به تبع آن طناب از گرده زحمت‌کشان و مزدبگیران بکشد و از آنجایی که سیاست منطقه‌ای و خارجی ملاها و بنیادگرایان با مسیر سود و سرمایه مطابقت نداشت و ندارد به فکر علاج افتادند. ابتدا قرائت جدیدی از دین و شریعت ارائه کردند، سپس از تعدیل اقتصادی رفسنجانی پشتیبانی نمودند، انتخاب مکرر بین بد و بدتر را چاره دیدند، روحانی را روی کار آوردند و بالاخره نتوانستند ملاها و در راس آن ولایت فقیه را سر عقل سود و سرمایه بیاورند. اکنون که پایه‌های رژیم را لرزان، جدایی مردم از حکومت ملاها را قطعی و با آمار و ارقام، شمارش معکوس سقوط هیئت حاکمه در کوی و برزن را می‌شنوند، نه نگران سود بیشتر که نگران اصل سرمایه هستند و فکر چاره‌ای می‌کنند. حال که از داخل ناامید شده و به تنهایی هم قادر به گرفتن قدرت سیاسی نیستند، به فکر خارج و اپوزیسیون نزدیک به خود افتاده‌اند. بورژوازی داخلی این یار غار را نه در طیف چپ، نه در تکنوگرات‌های جمهوری‌خواه، بلکه درسرمایه‌داری در تبعید (اپوزیسیون راست) می‌بیند، که سلطنت‌طلبان با نماد رضا پهلوی در راس آن‌ها قرار دارند.

بورژوازی در تبعید تلاش کرد که بر موج نارضایتی‌های داخلی در سال‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ سوار شود ولی با رادیکالیزه شدن حرکات داخلی جا ماند و مردم از آن‌ها عبور کردند. شعار «رضا شاه روحت شاد» ار اول هم شعار همگانی نبود و هر چقدر جلوتر رفتیم کمرنگ‌تر شد و تلاش فمینست‌های راست (مسیح علینژاد و…) برای سرکردگی جنبش روسری زنان و خواسته‌ی برحق آن‌ها برای پوشش اختیاری در عمل ناکام ماند. وقتی مبارزات زنان برای آزادپوشی به برابری زن و مرد در تمام حوزه‌ها ارتقاء پیدا می‌کند، وقتی کارگران به غیر از خواسته‌های اقتصادی و صنفی، شعار سیاسی (مثلا توماج را آراد کنید) می‌دهند، وقتی کارگر، معلم، دانشجو و… اعلامیه مشترک می‌دهند، این موارد و این رادیکالیزه شدن، به مذاق بورژواری داخلی و خارجی خوش نمی‌آید. هم سرمایه‌ی داخلی و هم در تبعید از وحدت واتحاد نیروی آزادی و نان و معیشت که در ایران در حال شکل‌گیری است و تجلی آن را در روز کارگر و روز معلم امسال شاهد بوده‌ایم در هراس هستند. آن‌ها باران می‌خواهند ولی نگران سیلی هستند که بنیادشان را بر باد دهد.

#بورژوازی #تاجزاده #رضا_پهلوی #سرمایه_داری

برای خواندن بیشتر روی عکس کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
سلطنت و پادشاهی، زائده‌ای بازمانده از فئودالیسم

🔵 ایران | تاریخ | نقد

همایون سپهوند

بقایای فئودالیسم در کشورهای معروف به جهان سوم و یا به تعبیری ممالک عقب نگهداشته شده، به کلی متفاوت از ممالک اروپایی است. در این کشورها، مسیر کلاسیک (ماتریالیسم تاریخی ) عبور از فئودالیسم به بورژوازی و طغیان سرمایه‌داری علیه فئودالیسم صورت نگرفته، بلکه مناسبات سرمایه‌داری با تحمیل و فشار کشورهای استعمارگر و امپریالیستی از بیرون انجام گرفته. این تحمیل و فشار جهت ایجاد بازار برای کالاها و بنجل‌های تولیدی خودشان توسط دیکتاتور و مستبدی دست نشانده صورت می‌گرفت. این دیکتاتورها و دست نشانده‌ها با اصلاحاتی از بالای سر مردم و بدون مشارکت حتی وکالتی توده‌ها، به شکل سخت‌افزاری و عامرانه، باسمه‌ای و لااقل در شکل، همانند عصر و یا دوران خود سامان می‌دادند که بالطبع مناسبات فئودالیته را در عرصه‌ی اقتصادی به عقب می‌راند و بده و بستان‌های کالایی و سرمایه‌داری را رایج می‌کرد.

اما سیستم و ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و آداب و سنن فئودالی در کشورهای جهان سوم، اگر بگوییم دست نخورده باقی مانده خیلی به بیراهه نرفته‌ایم. اگر شاهان و ملکه‌ها در کشورهای اروپایی سلب‌الاختیار و سترون و اخته شده‌اند در کشورهای جهان سوم شاهان نه پادشاهی که خدایی می‌کنند. ملک عبدالله در اردن، بن‌سلمان در عربستان، ملک حسن در مراکش، آتاتورک در ترکیه، رضا شاه و پسرش در ایران، و ده‌ها دیکتاتور دیگر در دیگر کشورها. محمد بن‌سلمان و اجدادش علی‌رغم این که در تلاش برای ایجاد جلوه‌های پیشرفته‌ی بورژوازی در کشور خود هستند، در قرن بیست ویکم، بدن مثله شده‌ی خاشق‌چی را از سفارت خود در ترکیه به بیرون می‌دهند و در مکه و مدینه با شمشیر گردن می‌زنند.

انقلاب مشروطیت که از پایین و توسط توده‌های به ستوه آمده از دست شاهان قجری شکل گرفته بود تلاش کرد که اختیارات پادشاه و دستگاه سلطنت را محدود و مثلا مردم را از طریق وکیلی در مجلس شریک کند؛ که با مقاومت محمد علی شاه و… روبرو شد و مجلس به توپ بسته شد. گرچه مشروطیت طی پانزده سال از ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰ زیر فشار فئودال‌ها و شاهان قاجار از یک طرف و مرتجعین مذهبی از طرف دیگر قرار داشت ولی دستاوردهای قابل تحسینی در ادبیات، فرهنگ، تحزب و قانون و … برای ایرانیان به بار آورد. علی‌رغم این که مستبدان قجری بر افتادند ولی روند استبداد به حیات خود در چهار چوب نظام فئودالی ادامه داد و با کودتای رضا خانی باز تولید شد و رضا شاه تمام دست آورد مشروطیت را به باد فنا داد. رضا شاه یک سری اصلاحات منطبق با عصر و دوران را به تقلید از کشورهای دیگر و به کمک تحصیل‌کردگان در اروپا و بازماندگان خیرخواه مشروطیت، به طور عامرانه، از بالا، بدون مشارکت مردم و باسمه‌ای انجام داد. مانند درست کردن دانشگاه، راه آهن، دادگستری و… ولی فئودالیسم در عرصه‌ی اقتصادی و به خصوص سیاسی-اجتماعی جان سخت‌تر از آن بود که به قلدری‌های رضا شاه تمکین کند. به طوری که خود رضا شاه در پایان سلطنتش به یکی از بزرگ‌ترین زمین‌داران ایران مخصوصا در شمال و مازندران تبدیل شده بود. با کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ دیکتاتوری، هارتر از قبل به حیات خود ادامه داد. تا این که در سال ۱۳۴۱ با فشار و زور امپریالیسم به شاه، برای باز کردن بازار حدودا ۳۰ میلیونی بر روی کالاهای غربی، فئودالیسم‌زدایی در عرصه‌ی اقتصادی به شاه تحمیل شد و شاه انقلاب سفید و یا انقلاب شاه و مردم را که در رأس آن اصلاحات ارضی بود، به راه انداخت. این «انقلاب سفید» در واقع پاسخ مثبتی به آمریکایی‌ها بود که با تبلیغات کر کننده به اجرا در آمد. با اختلاف نظرهایی در ارزیابی ساختار اقتصادی ایران بین صاحب‌نظران، با احتیاط می‌توان گفت که بعد از اصلاحات ارضی در عرصه‌ی ساختار اقتصادی، مناسبات سیستم سرمایه‌داری بر مناسبات فئودالی غلبه پیدا کرد. ولی در عرصه‌ی توسعه سیاسی اوضاع به مراتب وخیم‌تر از قبل شد. تا این که در توده‌ای ترین و مردمی‌ترین انقلاب قرن بیستم، یعنی انقلاب سال ۵۷ بساط شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله و به ویژه پهلوی‌ها به زباله‌دان تاریخ ریخته شد.

سلطنت‌طلبان رانده شده از ایران هم نه نمادی از بالندگی تاریخی، بلکه، نمادی از میرندگی ارتجاع، بازگشت به گذشته و مناسبات سیاسی اجتماعی فئودالیسم هستند. مسئله‌ی موروثی بودن، برتری ژنتیکی و مواردی از این دست مسائل قرن بیست و یکمی نیست، و دوران آن منسوخ شده. از نگاه تاریخی می‌توان به این نتیجه رسید که برگشت سلطنت‌طلبان به ایران نه ممکن است و نه مطلوب.

#پادشاه #رضاشاه #سرمایه_داری #سلطنت_طلبان #فئودالیسم #مشروطه #مصدق

برای خواندن بیشتر کلیک کنید
سایت صدای کارگر

@IraneAzadChannel
آزادی با کدام تعریف؟

همایون سپهوند

چرا همه بدون استثنا خواهان آزادی هستند؟ آیا همه‌ی افراد از راستِ راست تا چپِ چپ برداشت و درک واحدی از آزادی دارند؟ چرا ادبیات، هنر و فرهنگ ایران و جهان این قدر، از آزادی دفاع می‌کند و از کسانی که در راه آزادی مبارزه کرده‌اند و یا جان خود را در این راه گذاشته‌اند تجلیل کرده و می‌کند؟ آیا آزادی یک نوع «ارزش» است یا جنس و ماهیت آن از ارزش و اخلاق جداست؟ آیا آزادی با پیدایش بورژوازی و دوره‌ی روشنگری متولد شد یا قدمت آن به پیدایش انسان روی سیاره زمین می‌رسد؟ آیا کشورهای غربی آزادی دارند و اگر دارند با کدام تعریف و تا چه حدی؟ آیا آزادی را می‌توان با قید استثناء، تبصره و اما و اگر از انسان‌ها سلب کرد؟ و یا اصلا آزادی گرفتنی، ستادنی و دادنی است؟ در ادامه به کنکاشی در این زمینه می‌پردازیم.

اگر فهم و برداشت از آزادی را، به آزادی‌های فردی، به عدم دخالت یکی در زندگی دیگری، به حضور چند سال یک بار در پای صندوق‌های رأی، و به طور کلی، آزادی‌های مدنی تعریف کنیم، آن گاه می‌توانیم تاریخ تولد این نوع آزادی را همگام با دوران پیدایش بورژوازی، انقلاب کبیر فرانسه و دوره‌ی روشنگری، اعلام کنیم؛ و قدردان کسانی چون روسو، ولتر، مونتسکیو، ویکتور هوگو و دیگرانی باشیم که چنین آزادی‌هایی را برای بشریت به ارمغان آورده‌اند. آزادی‌هایی که در دوره‌ی فئودالیسم یا اصلا وجود نداشت و یا بسیار محدود بود.

اگر فهم و برداشت از آزادی را، نفی سلطه‌ی یکی بر دیگری، نفی سلطه‌ی گروهی بر گروه دیگر و نفی سلطه‌ی حزب و یا فردی بر مردمان، تعریف کنیم، آن گاه تاریخ تولد آزادی با تاریخ تولد و ظهور انسان بر روی سیاره زمین یکی خواهد بود. از زمانی که انسان‌های اولیه حق انتخاب پیدا کردند و آزاد بودند که این را، شکار کنند یا آن را، این راه را بروند و یا آن راه را، این جا اقامت کنند یا جای دیگری، با آزادی و رهایی آشنا شدند. از زمانی که انسان‌ها میلیون‌ها سال علیه سلطه‌ی طبیعت، جنگیدند تا بقای حیات خود را تضمین کنند، مزه‌ی آزادی و رهایی از سلطه را چشیدند. از زمانی که انسان‌ها به قدمت تاریخ برای رهایی و آزادی و نفی سلطه‌ی خدایان ظالم و حاکمان ظالم‌تر مبارزه کردند و در این راه اسطوره‌های خود را ساختند و قهرمان‌های خود را پروراندند با آزادی عجین شدند.

آزادی بدون انسان و کار انسان، همان قدر بی‌معناست، که حیات بدون موجودات زنده. از نگاه فلسفی آزادی به خودی خود یک امر انتزاعی است. در انضمام و پیوستگی با انسان و کار انسان است که آزادی معنا پیدا می‌کند. آزادی یک ارزش و معیار اخلاقی نیست که توسط گروهی و یا دیکتاتوری از طریق انتخابات، صندوق رأی، پارلمان و ...، به عنوان صدقه به مردم داده شود. آزادی یک هستی اجتماعی است. آزادی به عنوان هستی اجتماعی شمولیت عام دارد و بدون حصر و استثناست.

آیا پوزیسیون و اپوزیسیون ایران (سلطنت طلب، مجاهد، جمهوری‌خواه و…)، در قرن بیست و یکم با تعریف آزادی به مفهوم نفی هر گونه سلطه موافق‌اند؟

www.sedayeKargar.com