چرا قوانین جمهوری اسلامی مورد احترام جامعه نیستند؟
📝 مهدی سلیمی
نخست- چون خود حکومت به قوانین خود احترام نمیگذارد مثلا بر خلاف چندین اصل قانون اساسی که قانون اصلی و مرجع تمام قوانین است چندین سال است سه نفر را بدون محکمه ای در حصر نگه داشته و یا رهبر بعنوان عالی ترین مقام رژیم به هواداران آن دستور آتش به اختیار می دهد
دوم- چون قوانین پایه تبعیض آمیزی دارند، چه در زمینه ادیان، افکار و چه از نظر جنسیتی منشا این قوانین بر برابری نیست بلکه همواره به سود گروهی بر علیه گروه دیگر است بعنوان مثال بهایی بودن خود اصلا بالقوه جرم است و در برابر ادیان دیگر چون مسیحی ها در رتبه بدتری هستند و دیگر ادیان در مقابل مسلمانان به همچنین و مسلمان اهل سنت در برابر مسلمان شیعه، یا زن در مقابل مرد
سوم- قوانین مخالف آزادی افراد هستند نه در جهت محافظت از آنها. طبیعتا وضع قانون آزادی مطلق را سلب می کند و آزادی مطلق نمی تواند در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد اما قوانین مدرن در جهت محافظت از آزادی افراد است در برابر کسانی که بخواهند آزادی یا امنیت دیگران را به خطر بیندازند. مثلا کسی حق ندارد بقیه را برای فکر، پوشش یا گرایش دینی آنها مورد اذیت قرار دهد وگرنه اعمال قانون می شود اما در اینجا بالعکس قوانین در خدمت محدود کردن همین حقوق انسانی آحاد جامعه است
چهارم- حال قوانین با اینهمه ایراد نه تنها در ساختار خود دارای تبعیض بلکه در عمل هم به شکل تبعیض آمیز اجرا می شوند. مثلا یکی که باغ ازگل را سند زده با برخورد مومنانه مواجه می شود و آنکه لواط نموده آزاد است اما کسی چون ماشاالله کرمی که افراد به رغبت خود پول به حساب ایشان واریز کردند تا به یاد جان باختگان راه میهن خیرات دهد حکم جریمه میلیاردی، حبس سنگین و ضبط اموال می دهند
گناه مومنانه👇
https://t.me/salimimeh
📝 مهدی سلیمی
نخست- چون خود حکومت به قوانین خود احترام نمیگذارد مثلا بر خلاف چندین اصل قانون اساسی که قانون اصلی و مرجع تمام قوانین است چندین سال است سه نفر را بدون محکمه ای در حصر نگه داشته و یا رهبر بعنوان عالی ترین مقام رژیم به هواداران آن دستور آتش به اختیار می دهد
دوم- چون قوانین پایه تبعیض آمیزی دارند، چه در زمینه ادیان، افکار و چه از نظر جنسیتی منشا این قوانین بر برابری نیست بلکه همواره به سود گروهی بر علیه گروه دیگر است بعنوان مثال بهایی بودن خود اصلا بالقوه جرم است و در برابر ادیان دیگر چون مسیحی ها در رتبه بدتری هستند و دیگر ادیان در مقابل مسلمانان به همچنین و مسلمان اهل سنت در برابر مسلمان شیعه، یا زن در مقابل مرد
سوم- قوانین مخالف آزادی افراد هستند نه در جهت محافظت از آنها. طبیعتا وضع قانون آزادی مطلق را سلب می کند و آزادی مطلق نمی تواند در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد اما قوانین مدرن در جهت محافظت از آزادی افراد است در برابر کسانی که بخواهند آزادی یا امنیت دیگران را به خطر بیندازند. مثلا کسی حق ندارد بقیه را برای فکر، پوشش یا گرایش دینی آنها مورد اذیت قرار دهد وگرنه اعمال قانون می شود اما در اینجا بالعکس قوانین در خدمت محدود کردن همین حقوق انسانی آحاد جامعه است
چهارم- حال قوانین با اینهمه ایراد نه تنها در ساختار خود دارای تبعیض بلکه در عمل هم به شکل تبعیض آمیز اجرا می شوند. مثلا یکی که باغ ازگل را سند زده با برخورد مومنانه مواجه می شود و آنکه لواط نموده آزاد است اما کسی چون ماشاالله کرمی که افراد به رغبت خود پول به حساب ایشان واریز کردند تا به یاد جان باختگان راه میهن خیرات دهد حکم جریمه میلیاردی، حبس سنگین و ضبط اموال می دهند
گناه مومنانه👇
https://t.me/salimimeh
Telegram
گناه مومنانه ( مهدی سلیمی)
گناه مومنانه
"همه برای ایران
ایران برای همه "
تمامیت ارضی ایران- سکولار دموکراسی و اتحاد برای عبور و رفراندوم
"همه برای ایران
ایران برای همه "
تمامیت ارضی ایران- سکولار دموکراسی و اتحاد برای عبور و رفراندوم
🔺پر امضاترین کارزارهای ایرانیان
🔺ستون وسط *کارزارهای داغ* کارزار ^درخواست توقف فعالیت سیمان ویدر ^ ^https://www.karzar.net/143760^ در صدر کارزارهای مورد توجه دغدغه مندان کشور عزیزمان ایران 🎋
🎋کارزاری برای نجات محیطزیست همه ایرانیان 🎋
✌️برای امضا بر روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.karzar.net/143760
✌️با تشکر از همهی هموطنان امضا کننده ، این کارزار را اطلاعرسانی کنید و با هم ميهنان باشتراک نهید و از آنها برای جمعآوری امضا کمک بگیرید ✌️
#برای_محیطزیست_ایران
#برای_ایران
🔺ستون وسط *کارزارهای داغ* کارزار ^درخواست توقف فعالیت سیمان ویدر ^ ^https://www.karzar.net/143760^ در صدر کارزارهای مورد توجه دغدغه مندان کشور عزیزمان ایران 🎋
🎋کارزاری برای نجات محیطزیست همه ایرانیان 🎋
✌️برای امضا بر روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.karzar.net/143760
✌️با تشکر از همهی هموطنان امضا کننده ، این کارزار را اطلاعرسانی کنید و با هم ميهنان باشتراک نهید و از آنها برای جمعآوری امضا کمک بگیرید ✌️
#برای_محیطزیست_ایران
#برای_ایران
نقدی بر ایرادات رفته بر مصدق!
✍ حبیب رمضانخانی
در پاسخ به چند انتقاد منتشر شده در صفحه آقای نصیری نسبت به دکتر مصدق، لازم دیدم نکاتی را نیز در دفاع از ایشان تاکید کنم:
مصدق محمد مصدق از شخصیت های تاریخی پر چالش ایران است. خاصه به دلیل ربط او به انقلاب اسلامی ۵۷، دنبال کنندگانش وارد یک دوقطبی شدید شده اند که در یک سو، مریدانش او را در حد قدیس و عاری از خطا می ستایند و در سوی دیگر، مخالفانش او را در حد یک ساده لوح عشق قدرت می نوازند!
دقیقا نمود همان تندروی و خود حقیقت پنداری جناح ها و احزاب در قدرت که از آغاز مشروطه تا به امروز گرفتار آن هستند که به جای تعامل و گفتکو، جز به حذف و نابودی هم، گزینه ای ندارند! همان نگاه صفر و صدی یا سیاه و سفید دیدن قضایا و شخصیت ها! همان دخالت دادن حب و بغض ها در قضاوت افراد!
از طرفی، در نگاه تاریخی، این اصل ساده بر همه روشن است که: باید رویدادها و قضایای تاریخی را در ظرف زمان و مکان خود و متناسب با اقتضائات و شرایط خود بررسی و قضاوت کرد.
با این مقدمه؛ در تحلیل شخصیت و اقدامات مصدق، ابتدا باید او را در بستر زمانی و شرایط آن روز ایران و جهان دید و بررسید. وضعیتی که بیشتر ملت ها و آزادی خواهان جهان، از پی سال ها استعمار و استثمار، در پی استقلال و بیرون آمدن از یوغ قدرت ها بودند. زمانی که در شوروی، استالین، در بریتانیا چرچیل و در آمریکا ترومن و آیزنهاور در قدرت بودند.
پس محمد مصدق، با پیشوایی خود در ملی کردن صنعت نفت، دقیقا در پی همان استقلالی بود که سال ها مشروطه خواهان در پی آن بودند. همان خواسته ای که رضاشاه با دیکتاتوری، برخلاف آن روند مشروطه، با استقرار نهادها و دیوانسالاری مدرن، آرزوی مشروطه خواهان در مدرن سازی دولت ایران را برآورده کرد.
پس او در شرایط اضطرار و فشار مضاعف نیروهای داخلی: توده ای ها، روحانیون، عوامل دربار و از خارج تحت فشار و مخالفت سه قدرت بزرگ آنزمان، ملی شدن نفت را پیش برد و نباید او را در حالت عادی امروز بررسید و قضاوت کرد.
البته او مبرا از اشتباه نبود و از جمله، به جای تکیه بر نهادهای مشروطه، چون دولت و مجلس، از اواخر تیر ۳۱ بیشتر تکیه و رجوع به مردم کف خیابان کرد. در انحلال مجلس هفدهم و راندن متحدان خود تندروی کرد و حتی به راهنمایی و دلسوزی نزدیکترین مشاوران خود نیز وقعی ننهاد و نهایت آنچه بر او رفت، بخشی از جانب اشتباهات خودش بود. ولی این دلیل نمی شود همه خطاها را متوجه او کرد.
مثلا گفته می شود، بهره برداری از نفت بایستی مثل امروز با سرمایه گذاری خارجی انجام می شد و ملی کردن آن اشتباه بود!
در پاسخ:
۱. اختصاص سود ۱۶ درصدی از فروش نفت به ایران، اسمش استثمار است و سرمایه گذاری در حالتی هست که کشور در شرایط عادی و در یک قراداد منصفانه امتیاز بهره برداری را به سرمایه گذار یا کشور خارجی سپرده باشد.
۲. اگر قرارداد بریتانیا با ایران بر سر نفت منصفانه بود، چرا رضاشاه سال ها پیش اقدام به لغو آن کرد و نهایت با ناتوانی، با همان شرایط، منتها افزودن بر مدت زمان استثمار، توافق کرد؟
در ضمن اگر اقدام مصدق نبود که نهایت منجر به تشکیل کنسرسیوم نفتی و سود پنجاه درصدی از فروش نفت برای ایران شد، محمدرضاشاه با ادامه توافق پدرش، چگونه می توانست آن پول نفتی که موجب تحول و توسعه ایران در دهه چهل و پنجاه شد را تامین کند؟
گفته شده او از پی ریاست خود، در پی الغای سلطنت و اعلام جمهوری بود. در صورتی که او اصرار وزیر خارجه خود در اعلام جمهوری، بعد از تلاش ناکام براندازی ۲۵ مرداد را نپذیرفت.
هر چند اگر تحرکات اولیه مشروطه خواهان در نگاه به مدل حکومت فرانسه را کنار بگذاریم، این رضاخان بود که اول بار خواستار برقراری جمهوری شد و سر آن استعفا کرد که اتفاقا با مخالفت امثال مصدق با آن خواسته بود که بقای سلطنت تضمین و غیر مستقیم به رضاخان در رسیدن به آن سمت کمک شد.
گفته اند، اگر کودتا نمی شد، خطر سقوط ایران به دامان کمونیست ها بسیار بود!
در پاسخ:حزب توده به عنوان بازوی شوروی در ایران، آنزمان نسبت به اواسط دهه ۲۰ از قدرت کمتری برخوردار و با وجود بودن تا ۷ وزیر در کابینه دولت ها قبل، در دولت مصدق وزیری نداشتند و خاصه ایالت تجزیه طلب جانب شوروی در شمال غرب هم از بین رفته بود، و قابل تاملتر، چند ماه قبل از کودتا، استالین، مرد قدرتمند شوروی هم مرده بود!
و ذکر کودتا در مورد براندازی مصدق، بیشتر به دلیل دخالت خارجی عنوان می شود. دوم، اراذل و اوباش شعبان جعفری و فواحش تحت رهبری ملکه اعتضادی قاجاری خود گویای وزن بخشی از براندازان بود.
در پایان، مصدق قدیس و عاری از خطا نبود و او را باید خاکستری دید. اشتباهاتش را برای عبرت گیری و نکات مثبتس را برای الگو برداری، به دور از آن دو قطبی ها بررسید و قضاوت کرد.
https://t.me/iranazadvaabad
✍ حبیب رمضانخانی
در پاسخ به چند انتقاد منتشر شده در صفحه آقای نصیری نسبت به دکتر مصدق، لازم دیدم نکاتی را نیز در دفاع از ایشان تاکید کنم:
مصدق محمد مصدق از شخصیت های تاریخی پر چالش ایران است. خاصه به دلیل ربط او به انقلاب اسلامی ۵۷، دنبال کنندگانش وارد یک دوقطبی شدید شده اند که در یک سو، مریدانش او را در حد قدیس و عاری از خطا می ستایند و در سوی دیگر، مخالفانش او را در حد یک ساده لوح عشق قدرت می نوازند!
دقیقا نمود همان تندروی و خود حقیقت پنداری جناح ها و احزاب در قدرت که از آغاز مشروطه تا به امروز گرفتار آن هستند که به جای تعامل و گفتکو، جز به حذف و نابودی هم، گزینه ای ندارند! همان نگاه صفر و صدی یا سیاه و سفید دیدن قضایا و شخصیت ها! همان دخالت دادن حب و بغض ها در قضاوت افراد!
از طرفی، در نگاه تاریخی، این اصل ساده بر همه روشن است که: باید رویدادها و قضایای تاریخی را در ظرف زمان و مکان خود و متناسب با اقتضائات و شرایط خود بررسی و قضاوت کرد.
با این مقدمه؛ در تحلیل شخصیت و اقدامات مصدق، ابتدا باید او را در بستر زمانی و شرایط آن روز ایران و جهان دید و بررسید. وضعیتی که بیشتر ملت ها و آزادی خواهان جهان، از پی سال ها استعمار و استثمار، در پی استقلال و بیرون آمدن از یوغ قدرت ها بودند. زمانی که در شوروی، استالین، در بریتانیا چرچیل و در آمریکا ترومن و آیزنهاور در قدرت بودند.
پس محمد مصدق، با پیشوایی خود در ملی کردن صنعت نفت، دقیقا در پی همان استقلالی بود که سال ها مشروطه خواهان در پی آن بودند. همان خواسته ای که رضاشاه با دیکتاتوری، برخلاف آن روند مشروطه، با استقرار نهادها و دیوانسالاری مدرن، آرزوی مشروطه خواهان در مدرن سازی دولت ایران را برآورده کرد.
پس او در شرایط اضطرار و فشار مضاعف نیروهای داخلی: توده ای ها، روحانیون، عوامل دربار و از خارج تحت فشار و مخالفت سه قدرت بزرگ آنزمان، ملی شدن نفت را پیش برد و نباید او را در حالت عادی امروز بررسید و قضاوت کرد.
البته او مبرا از اشتباه نبود و از جمله، به جای تکیه بر نهادهای مشروطه، چون دولت و مجلس، از اواخر تیر ۳۱ بیشتر تکیه و رجوع به مردم کف خیابان کرد. در انحلال مجلس هفدهم و راندن متحدان خود تندروی کرد و حتی به راهنمایی و دلسوزی نزدیکترین مشاوران خود نیز وقعی ننهاد و نهایت آنچه بر او رفت، بخشی از جانب اشتباهات خودش بود. ولی این دلیل نمی شود همه خطاها را متوجه او کرد.
مثلا گفته می شود، بهره برداری از نفت بایستی مثل امروز با سرمایه گذاری خارجی انجام می شد و ملی کردن آن اشتباه بود!
در پاسخ:
۱. اختصاص سود ۱۶ درصدی از فروش نفت به ایران، اسمش استثمار است و سرمایه گذاری در حالتی هست که کشور در شرایط عادی و در یک قراداد منصفانه امتیاز بهره برداری را به سرمایه گذار یا کشور خارجی سپرده باشد.
۲. اگر قرارداد بریتانیا با ایران بر سر نفت منصفانه بود، چرا رضاشاه سال ها پیش اقدام به لغو آن کرد و نهایت با ناتوانی، با همان شرایط، منتها افزودن بر مدت زمان استثمار، توافق کرد؟
در ضمن اگر اقدام مصدق نبود که نهایت منجر به تشکیل کنسرسیوم نفتی و سود پنجاه درصدی از فروش نفت برای ایران شد، محمدرضاشاه با ادامه توافق پدرش، چگونه می توانست آن پول نفتی که موجب تحول و توسعه ایران در دهه چهل و پنجاه شد را تامین کند؟
گفته شده او از پی ریاست خود، در پی الغای سلطنت و اعلام جمهوری بود. در صورتی که او اصرار وزیر خارجه خود در اعلام جمهوری، بعد از تلاش ناکام براندازی ۲۵ مرداد را نپذیرفت.
هر چند اگر تحرکات اولیه مشروطه خواهان در نگاه به مدل حکومت فرانسه را کنار بگذاریم، این رضاخان بود که اول بار خواستار برقراری جمهوری شد و سر آن استعفا کرد که اتفاقا با مخالفت امثال مصدق با آن خواسته بود که بقای سلطنت تضمین و غیر مستقیم به رضاخان در رسیدن به آن سمت کمک شد.
گفته اند، اگر کودتا نمی شد، خطر سقوط ایران به دامان کمونیست ها بسیار بود!
در پاسخ:حزب توده به عنوان بازوی شوروی در ایران، آنزمان نسبت به اواسط دهه ۲۰ از قدرت کمتری برخوردار و با وجود بودن تا ۷ وزیر در کابینه دولت ها قبل، در دولت مصدق وزیری نداشتند و خاصه ایالت تجزیه طلب جانب شوروی در شمال غرب هم از بین رفته بود، و قابل تاملتر، چند ماه قبل از کودتا، استالین، مرد قدرتمند شوروی هم مرده بود!
و ذکر کودتا در مورد براندازی مصدق، بیشتر به دلیل دخالت خارجی عنوان می شود. دوم، اراذل و اوباش شعبان جعفری و فواحش تحت رهبری ملکه اعتضادی قاجاری خود گویای وزن بخشی از براندازان بود.
در پایان، مصدق قدیس و عاری از خطا نبود و او را باید خاکستری دید. اشتباهاتش را برای عبرت گیری و نکات مثبتس را برای الگو برداری، به دور از آن دو قطبی ها بررسید و قضاوت کرد.
https://t.me/iranazadvaabad
در حالیکه انتظارها برای پاسخ احتمالی جمهوری اسلامی ایران به کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران طولانی شده است، توماس جونو، استاد دانشگاه اوتاوا میگوید که شواهد حاکی از ایجاد شکاف بین اعضای «محور مقاومت» با جمهوری اسلامی است.
جونو در گفتگو با والاستریت ژورنال با شرح شرایط کنونی جمهوری اسلامی گفت جمهوری اسلامی تلاش میکند راهی برای پاسخ دادن به کشته شدن اسماعیل هنیه پیدا کند که از یک سو باعث واکنش گستردهتر اسرائیل و احتمالا آمریکا نشود و از سوی دیگر نمایش قدرتی باشد که بتواند نیروهای نیابتی متحدش را راضی نگهدارد. اما به گفته جونو طولانی شدن این اعتراض باعث شده است که تردیدهایی در میان حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراق ایجاد شود.
جونو که تمرکز مطالعاتش روی روابط ایران است، گفت حوثیها تمایل دارند که به ناوگان آمریکا در دریای سرخ و خلیج عدن حمله کنند و شبهنظامیان در عراق نیز مشتاقاند که پایگاههای نیروهای آمریکا در این کشور را هدف قرار دهند اما جمهوری اسلامی که با توجه به ضعف دفاعی در حفظ امنیت آسمانها تمایلی به ورود درگیری به مرزهای خود ندارد، تلاش میکند که راهی برای راضی کردن آنها بیابد.
@arezoefarda
جونو در گفتگو با والاستریت ژورنال با شرح شرایط کنونی جمهوری اسلامی گفت جمهوری اسلامی تلاش میکند راهی برای پاسخ دادن به کشته شدن اسماعیل هنیه پیدا کند که از یک سو باعث واکنش گستردهتر اسرائیل و احتمالا آمریکا نشود و از سوی دیگر نمایش قدرتی باشد که بتواند نیروهای نیابتی متحدش را راضی نگهدارد. اما به گفته جونو طولانی شدن این اعتراض باعث شده است که تردیدهایی در میان حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراق ایجاد شود.
جونو که تمرکز مطالعاتش روی روابط ایران است، گفت حوثیها تمایل دارند که به ناوگان آمریکا در دریای سرخ و خلیج عدن حمله کنند و شبهنظامیان در عراق نیز مشتاقاند که پایگاههای نیروهای آمریکا در این کشور را هدف قرار دهند اما جمهوری اسلامی که با توجه به ضعف دفاعی در حفظ امنیت آسمانها تمایلی به ورود درگیری به مرزهای خود ندارد، تلاش میکند که راهی برای راضی کردن آنها بیابد.
@arezoefarda
🔹 از دولت خاتمی تا دولت پزشکیان!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ بالاخره دولت مسعود پزشکیان توانست با تکرار تجربه دولت اول محمد خاتمی برای همه اعضای کابینهاش از مجلسی غیر همسو رای اعتماد بگیرد. موفقیتی که به دنبال ریختن آتش تهیه کمسابقه تندروهای مجلس بر روی کابینه پیشنهادی او طی یک هفته اخیر ارزشمند جلوه میکند. از این منظر شاید مناسب باشد تا مقایسهای میان دولت هفتم و چهاردهم انجام گیرد تا تحول سیاستورزی در سه دهه گذشته بیشتر قابل فهم شود:
✅ انتخابات دوره هفتم با مشارکت ۸۰ درصدی ایرانیان و بر بستری از امید فزاینده شکل گرفت (خاتمی موفق به کسب ۷۰ درصد آرا در یک مرحله شد)، در حالیکه انتخابات چهاردهم با مشارکت کمتر از ۵۰ درصدی در مرحله دوم، و در زمینهای سرشار از ابهام و تردید برگزار شد (پزشکیان ۲۷ درصد از آرای مرحله دوم را بهدست آورد)
✅ دولت خاتمی در زمانهای شکل گرفت که افزایش رشد اقتصادی و اجرای برنامههای سازندگی به شکل گیری یک طبقه متوسط فربه و مطالبهگر انجامیده بود در حالی که دولت پزشکیان در هنگامهای شکل میگیرد که اوضاع اقتصادی اسفبار، طبقه متوسط نحیف و تلاشها بیش از توسعه معطوف به بقاست!
✅ دولت خاتمی کوشید تا با تکیه بر وفاق ملی ناشی از مشارکت گسترده ایرانیان پروژه توسعه سیاسی را ناظر به انجام اصلاحات از پایین آغاز نماید در حالیکه دولت پزشکیان با تاکید بر وفاق ملی (بخوانید وفاق جناحی) برخاسته از قهر گسترده انتخاباتی به دنبال انجام برخی اصلاحات محدود از بالا میباشد.
✅ دولت خاتمی در شرایطی شکل گرفت که ایرانیان رویاهایی بزرگ مانند توسعه، دموکراسی، رفاه و منزلت جهانی را در ذهن میپروراندند در حالی که دولت پزشکیان در موقعیتی شکل میگیرد که شهروندان آرزویی بیش از یک زندگی معمولی در سایه رفع فیلترینگ، حذف گشت ارشاد و رفع سایه جنگ از روی کشور را پیشروی خود نمیبینند.
✅ دولت خاتمی اگر چه بر بستری از رابطه برد - برد میان جامعه و حکومت شکل گرفت ولی نتوانست به توافقی پایدار میان این دو بینجامد (بیاعتمادی میان جامعه و حکومت گسترش یافت). دولت پزشکیان هم اگر چه از مبدا مشابهای آغاز کرده است ولی اوضاع پرالتهاب منطقه، انباشت مطالبات داخلی و شکاف تاریخی ملت - دولت میتواند چالشهای جدی برای آن ایجاد نماید.
🔹 نکته پایانی: اگر چه ایران و ایرانیان در سهدهه گذشته بر خلاف بسیاری از کشورهای جهان دستاوردهای اندکی بهدست آوردهاند ولی اگر فرآیند پیروزی و تشکیل دولت پزشکیان بتواند نمایشی از بازگشت عقلانیت، واقع بینی و دوراندیشی به ساختار قدرت در جمهوری اسلامی باشد میتوان آن را مغتنم و ارزشمند تلقی کرد.
#خاتمی
#پزشکیان
#برای_ایران
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ بالاخره دولت مسعود پزشکیان توانست با تکرار تجربه دولت اول محمد خاتمی برای همه اعضای کابینهاش از مجلسی غیر همسو رای اعتماد بگیرد. موفقیتی که به دنبال ریختن آتش تهیه کمسابقه تندروهای مجلس بر روی کابینه پیشنهادی او طی یک هفته اخیر ارزشمند جلوه میکند. از این منظر شاید مناسب باشد تا مقایسهای میان دولت هفتم و چهاردهم انجام گیرد تا تحول سیاستورزی در سه دهه گذشته بیشتر قابل فهم شود:
✅ انتخابات دوره هفتم با مشارکت ۸۰ درصدی ایرانیان و بر بستری از امید فزاینده شکل گرفت (خاتمی موفق به کسب ۷۰ درصد آرا در یک مرحله شد)، در حالیکه انتخابات چهاردهم با مشارکت کمتر از ۵۰ درصدی در مرحله دوم، و در زمینهای سرشار از ابهام و تردید برگزار شد (پزشکیان ۲۷ درصد از آرای مرحله دوم را بهدست آورد)
✅ دولت خاتمی در زمانهای شکل گرفت که افزایش رشد اقتصادی و اجرای برنامههای سازندگی به شکل گیری یک طبقه متوسط فربه و مطالبهگر انجامیده بود در حالی که دولت پزشکیان در هنگامهای شکل میگیرد که اوضاع اقتصادی اسفبار، طبقه متوسط نحیف و تلاشها بیش از توسعه معطوف به بقاست!
✅ دولت خاتمی کوشید تا با تکیه بر وفاق ملی ناشی از مشارکت گسترده ایرانیان پروژه توسعه سیاسی را ناظر به انجام اصلاحات از پایین آغاز نماید در حالیکه دولت پزشکیان با تاکید بر وفاق ملی (بخوانید وفاق جناحی) برخاسته از قهر گسترده انتخاباتی به دنبال انجام برخی اصلاحات محدود از بالا میباشد.
✅ دولت خاتمی در شرایطی شکل گرفت که ایرانیان رویاهایی بزرگ مانند توسعه، دموکراسی، رفاه و منزلت جهانی را در ذهن میپروراندند در حالی که دولت پزشکیان در موقعیتی شکل میگیرد که شهروندان آرزویی بیش از یک زندگی معمولی در سایه رفع فیلترینگ، حذف گشت ارشاد و رفع سایه جنگ از روی کشور را پیشروی خود نمیبینند.
✅ دولت خاتمی اگر چه بر بستری از رابطه برد - برد میان جامعه و حکومت شکل گرفت ولی نتوانست به توافقی پایدار میان این دو بینجامد (بیاعتمادی میان جامعه و حکومت گسترش یافت). دولت پزشکیان هم اگر چه از مبدا مشابهای آغاز کرده است ولی اوضاع پرالتهاب منطقه، انباشت مطالبات داخلی و شکاف تاریخی ملت - دولت میتواند چالشهای جدی برای آن ایجاد نماید.
🔹 نکته پایانی: اگر چه ایران و ایرانیان در سهدهه گذشته بر خلاف بسیاری از کشورهای جهان دستاوردهای اندکی بهدست آوردهاند ولی اگر فرآیند پیروزی و تشکیل دولت پزشکیان بتواند نمایشی از بازگشت عقلانیت، واقع بینی و دوراندیشی به ساختار قدرت در جمهوری اسلامی باشد میتوان آن را مغتنم و ارزشمند تلقی کرد.
#خاتمی
#پزشکیان
#برای_ایران
◀️جایگاه رییس جمهور در نظام ولایت ـ رعیت
✍مهدی نصیری
در سال ۵۷ به همان میزان که چپ گرایی مد روز بود، دموکراسی و مردم سالاری هم اهمیت بین الاذهانی و بلکه بین المللی داشت و مارکسیستها که از دل اندیشه شان دیکتاتورهایی چون استالین زاده می شد هم سخن از دموکراسی و پارلمان و انتخابات و خلق می گفتند، بنا بر این آقای خمینی هم که قائل به حکومت اسلامی و ولایت خدادادی فقیه بود (هر چند در مواردی سخن از ولایت انتخابی هم گفته بود) گریزی از این نداشت که سخن از دموکراسی و جمهوریت بگوید و نهادی به عنوان ریاست جمهوری را در قانون اساسی تعبیه کند اما با گذاشتن کلمه تنفیذ به مثابه نصب، رای مردم را زینتی و بی اعتبار نماید.
مرحوم آقای منتظری ـ که خدایش روح سرکش ضد ظلمش را شاد کند ـ در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی ـ که هنوز در زمره قائلان به ولایت انتصابی فقیه بود و طعم نظریه اش را در عمل نچشیده بود و هزاران امثال بنده هم فکر می کردیم صرف عنوان «فقیه جامع الشرایط» می تواند فقیه صاحب قدرت را از هیولا شدن محافظت کند و چون فقه می داند، پس همه چیزدان است و کلی از این موهومات... ـ تعبیری شنیدنی در مورد مقام ریاست جمهوری در نظام ولایتی دارد:
"متأسفانه شما در شرايط رئيس جمهور شرط فقاهت را نگذاشته ايد و حتی نگفته ايد كه لااقل يك نفر فقيه او را تأييد كند آن وقت ما بيائيم قدرت قوای سه گانه مملكت را به دست يك آدم الدنگ بدهيم كه از قدرتش سوء استفاده كند، خری را ببريم بالای بام كه ديگر نتوانيم آن را پائين بياوريم."
( https://B2n.ir/n16387)
در واقع در نظام ولایت انتصابی و مطلقه فقیه اگر رییس جمهور صد در صد مطیع و کارگزار رهبر نباشد، الدنگی بیش نیست که باید کنترلش کرد و اگر هوس اصلاحات کرد، برایش صدها بحران درست کرد و چنانچه خواست با برجام رفع تحریم کند و راه تنفسی برای ملت بگشاید، با انواع ترفندها ناکامش گذاشت و خلاصه در نهایت کار هم محصور و منفور و مطرودش کرد.
از همین رو نهاد ریاست جمهوری در ایران از آغاز تاکنون بسیار بدشگون بوده که همگان می دانند تاکنون چه بر سر رؤسای جمهور رفته و حتی آخرینش که که گل سرسبد ولایت مداران بود، آن گونه ناگهانی و در کمال بهت و حیرت و ابهام هلی کوپترش به کوه کوبیده می شود. حتی در زمان امام اول انقلاب، رییس جمهوری که بعدا امام دوم انقلاب شد، اغلب نقشی مزاحم و غر زن در برابر ولی فقیه داشت اما در هر صورت شانس این را داشت که از معرکه جان سالم به در ببرد و خود در جایگاه ولایت انتصابی بنشیند و با رؤسای جمهور آن کند که تاکنون دیده ایم.
آقای پزشکیان در جلسه رای اعتماد امروز بارها اعتراف کرد که ویترینی بیش نیست و همه چیز را با نظام و دستگاههای امنیتی اش بسته و اگر موفق به رای اعتماد مجلس برای همه اعضای کابینه اش از مجلسی شده که در نقطه مقابل او قرار دارد، به خاطر تایید و مداخلات و سفارشهای حضرت آقا بوده است.
خب تا اینجای کار در جمهوری اسلامی همه چیز طبیعی است اما یک سئوال همچنان قابل طرح است که چرا با وجود آن که همه اهل ایران و جهان می دانند که با سرانگشت تدبیر و حکمت و قدرت یک فرد به عنوان رهبری است که چرخ نظام به این خوبی! و خوشی! می چرخد و ملت قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری در می نوردد، چه نیازی به برگزاری انتخابات و این همه هزینه و ... وجود دارد و اساسا چرا در قانون اساسی، تغییری مبنی بر حذف پست ریاست جمهوری و گذاشتن مقامی به عنوان معاون اجرایی رهبری انجام نمی شود تا از این همه اتلاف هزینه برای انتخابات جلوگیری و هزینه ها صرف موارد ضروری تری مانند پشتیبانی از نیروهای مقاومت و ۶ ارتش نیابتی که مظهر اقتدار نظام و البته اکنون در شرایطی بغرنج و آچمز هستند، شود؟!
https://t.me/iranazadvaabad
✍مهدی نصیری
در سال ۵۷ به همان میزان که چپ گرایی مد روز بود، دموکراسی و مردم سالاری هم اهمیت بین الاذهانی و بلکه بین المللی داشت و مارکسیستها که از دل اندیشه شان دیکتاتورهایی چون استالین زاده می شد هم سخن از دموکراسی و پارلمان و انتخابات و خلق می گفتند، بنا بر این آقای خمینی هم که قائل به حکومت اسلامی و ولایت خدادادی فقیه بود (هر چند در مواردی سخن از ولایت انتخابی هم گفته بود) گریزی از این نداشت که سخن از دموکراسی و جمهوریت بگوید و نهادی به عنوان ریاست جمهوری را در قانون اساسی تعبیه کند اما با گذاشتن کلمه تنفیذ به مثابه نصب، رای مردم را زینتی و بی اعتبار نماید.
مرحوم آقای منتظری ـ که خدایش روح سرکش ضد ظلمش را شاد کند ـ در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی ـ که هنوز در زمره قائلان به ولایت انتصابی فقیه بود و طعم نظریه اش را در عمل نچشیده بود و هزاران امثال بنده هم فکر می کردیم صرف عنوان «فقیه جامع الشرایط» می تواند فقیه صاحب قدرت را از هیولا شدن محافظت کند و چون فقه می داند، پس همه چیزدان است و کلی از این موهومات... ـ تعبیری شنیدنی در مورد مقام ریاست جمهوری در نظام ولایتی دارد:
"متأسفانه شما در شرايط رئيس جمهور شرط فقاهت را نگذاشته ايد و حتی نگفته ايد كه لااقل يك نفر فقيه او را تأييد كند آن وقت ما بيائيم قدرت قوای سه گانه مملكت را به دست يك آدم الدنگ بدهيم كه از قدرتش سوء استفاده كند، خری را ببريم بالای بام كه ديگر نتوانيم آن را پائين بياوريم."
( https://B2n.ir/n16387)
در واقع در نظام ولایت انتصابی و مطلقه فقیه اگر رییس جمهور صد در صد مطیع و کارگزار رهبر نباشد، الدنگی بیش نیست که باید کنترلش کرد و اگر هوس اصلاحات کرد، برایش صدها بحران درست کرد و چنانچه خواست با برجام رفع تحریم کند و راه تنفسی برای ملت بگشاید، با انواع ترفندها ناکامش گذاشت و خلاصه در نهایت کار هم محصور و منفور و مطرودش کرد.
از همین رو نهاد ریاست جمهوری در ایران از آغاز تاکنون بسیار بدشگون بوده که همگان می دانند تاکنون چه بر سر رؤسای جمهور رفته و حتی آخرینش که که گل سرسبد ولایت مداران بود، آن گونه ناگهانی و در کمال بهت و حیرت و ابهام هلی کوپترش به کوه کوبیده می شود. حتی در زمان امام اول انقلاب، رییس جمهوری که بعدا امام دوم انقلاب شد، اغلب نقشی مزاحم و غر زن در برابر ولی فقیه داشت اما در هر صورت شانس این را داشت که از معرکه جان سالم به در ببرد و خود در جایگاه ولایت انتصابی بنشیند و با رؤسای جمهور آن کند که تاکنون دیده ایم.
آقای پزشکیان در جلسه رای اعتماد امروز بارها اعتراف کرد که ویترینی بیش نیست و همه چیز را با نظام و دستگاههای امنیتی اش بسته و اگر موفق به رای اعتماد مجلس برای همه اعضای کابینه اش از مجلسی شده که در نقطه مقابل او قرار دارد، به خاطر تایید و مداخلات و سفارشهای حضرت آقا بوده است.
خب تا اینجای کار در جمهوری اسلامی همه چیز طبیعی است اما یک سئوال همچنان قابل طرح است که چرا با وجود آن که همه اهل ایران و جهان می دانند که با سرانگشت تدبیر و حکمت و قدرت یک فرد به عنوان رهبری است که چرخ نظام به این خوبی! و خوشی! می چرخد و ملت قله های پیشرفت را یکی پس از دیگری در می نوردد، چه نیازی به برگزاری انتخابات و این همه هزینه و ... وجود دارد و اساسا چرا در قانون اساسی، تغییری مبنی بر حذف پست ریاست جمهوری و گذاشتن مقامی به عنوان معاون اجرایی رهبری انجام نمی شود تا از این همه اتلاف هزینه برای انتخابات جلوگیری و هزینه ها صرف موارد ضروری تری مانند پشتیبانی از نیروهای مقاومت و ۶ ارتش نیابتی که مظهر اقتدار نظام و البته اکنون در شرایطی بغرنج و آچمز هستند، شود؟!
https://t.me/iranazadvaabad
شباهت ساختاریِ شاکلههایِ فکری که به رویههایِ مشابه میانجامد
✍علی صاحبالحواشی
در عرصه انسانی، شباهت ساختارهای فکری موجب شباهت رفتارها میشوند. این ابداً اتفاقی نبود که هم نازیها و هم بولشویکها دانشگاههای خود را برای تربیت کادرهایی جهت امپراطوری آینده خود گشودند و گاهی مثلا بولشویکها دانشگاههای ویژهای چون دانشگاه "دوستی ملل" را برای خارجیها تخصیص دادند. این دانشگاه در دهه ۱۹۶۰ که مقارن با اوج جنگسرد بود در اتحادشوروی افتتاح شد تا دولتمردان امپراطوری جهانی سوسیالیستی آینده را تربیت بکند.
آلمان نازی هم دقیقا همین سیاست را داشت و جهت کادرسازی امپراطوری آینده جهانیاش، به دانشجویان سراسر جهان "بورس تحصیلی" میداد. تنی چند از ایرانیان نیز بورسیه رایش سوم شدند و برای تحصیل به آلمان رفتند.
همزمان نهاد علم، هم در آلمان نازی و هم در اتحادشوروی، شاهد یک فرار مغزهای بسیار گسترده بود. البته از زمان استالین به بعد، اتحاد شوروی مانع خروج شهروندانش میشد، ولی تا مرگ لنین پرشمار اندیشمندان و دانشوران و هنرمندان از جمهوری سوسیالیستی درحال استقرار گریختند. در حق آلمان طی دوازدهسال حکومت رایش سوم، این فرار مغزها به حدِ قطعا بیمانندی در تاریخ رسید، تا در کنار تلفات خود جنگ، آلمان از "مغز" تخلیه گردید، که آثار آن هنوز هم بعد از هفتادسال در آکادمیای این کشور مشهود است. تخلیه انبان ژنتیکی چیزی نیست که بسرعت قابل جبران باشد؛ بسیاری اوقات هرگز قابل جبران نیست. اسکاتلند نمونه تکاندهنده این پدیده است که همواره در بحث مربوطه بدان ارجاع داده میشود.
جمهوری اسلامی خامنهای رویای "تاسیس تمدن نوین اسلامی" در سر میپرورد، و در ذیل آن رویای امپراطوری اسلامی را هم میبیند. فارغ از آنکه "شیعه" مطعون و ملعونِ اکثریت قاطع مسلمانان جهان، چگونه میتواند سرکردگی یک امپراطوری اسلامی کند، باید به سرشت نامعقول و آرزوخواه این دست خیزهای برتریطلبانه توجه داشت. بهرحال تاسیس امپراطوری اسلامی که از حالا برایش بهفکر کادرسازی افتادهاند، احمقانهتر از تاسیس "تمدن نوین اسلامی" نیست، انگار که "تمدن" یا که شکوفایی یک تمدن، چیزی مثل بارگذاشتن آبگوشت باشد! تازه در شرایطی هم که نه گوشتی داری، نه پیازی و نه نخودی!
بگذریم که جمهوری اسلامی همین حالا هم آیندهای ندارد و تمهیدات عظیم اطلاعاتی/امنیتی/سرکوبی حضرات حکایت از آن دارند که خود ایشان نیز هر لحظه منتظر انفجار اجتماعیاند! این انفجار هم نشود، یا بشود ولی بتوانند سرکوب کنند، جمهوری اسلامی که هم مشروعیت ملی و هم حقانیت فکریش را در قمار سیاست باخته است، چشماندازی جز فرورفتن در باتلاق ابربحرانهای خودساختهاش را در پیش ندارد تا مثل اتحادشوروی کم سروصدا از صفحه تاریخ محو گردد.
نکته این نیست که جمهوریاسلامی "تقلید" از بولشویکها یا نازیها میکند، بلکه جانکلام اینجاست که ساختارهای مشترک شاکله فکری، راه به روشها ومنشهای مشترک میبرند.
در سادهترین تحلیل، این دست حکومتهای ایدئولوژیک دیده بودند که دانشگاههای غرب انبوهی جوانان خارجی را جذب میکنند تا دستآخر آنان "غربگرایان" میشوند. بدینترتیب، نزد خود اندیشیدهاند که چرا ما چنین نکنیم؟! اما آنان توجه ندارند که:
مرغ آنجا رود که چینه بُوَد
نه بدانجا که چی نبُوَد
اگر دانشجوی جهان سومی با زندگی و تحصیل در غرب، "غربگرا" میشود، به جهت دیدن شکوفایی علمی، کرامتانسان، حکومت قانون، سهولت و خوشی زندگی در آنجا و این قبیل چيزهاست. چنین دانشجویی ابله نیست که با زندگی و تحصیل در اتحادشوروی و آلمان نازی قطعاً طرفدار آنها بشود؛ مگر آنکه در حق آن اولی دلبسته آرمانهای مارکسیستی بشود، والا آرمان نازی که برای اویِ خارجی بجز از بردهبودنی مادونانسان، چشمانداز دیگری پیش نمینهاد.
اینک حال و وضع جمهوری اسلامی به مضحکیِ آن کلاغی شده است که میخواست راه رفتن کبک را تقلید کند! البته واقعا "تقلید نمیکند"، بلکه چون مثل بولشویکها و نازیها، ساختار ایدئولوژیک آخرالزمانی دارد و همچون ایشان خصلت پیشامدرن مرجعیتمداری دارد و قائل به کرامت انسان نیست بلکه تصدیگری "تودهها" با "مهندسیاجتماعی" (که بلد هم نیست!) نصبالعین اوست، دست آخر به روش نازیها و بولشویکها میرسد. والا آن فلسطینی که ناصبی اموی است و شیعه را "کافر و نجس" میداند، با تحصیل در ایران کارگذار یا حتی علاقمند به جمهوری اسلامی نخواهد شد. آن حشدالشعبی یا حوثی مفلوک یکلاقبا هم با بهبود معیشتاش بیشتر احتمال دارد اسلحه زمین گذاشته بخواهد "زندگی" بکند. وانگهی جمهوری اسلامی برای مردم ایران چه ارمغانی جز نکبت داشته است تا برای شیعیان پاکستان تا یمن بخواهد پیش بنهَد و آنان را شیفته و دلبسته خودش بکند؟!
کانال نویسنده
https://t.me/sahebolhavashi
✍علی صاحبالحواشی
در عرصه انسانی، شباهت ساختارهای فکری موجب شباهت رفتارها میشوند. این ابداً اتفاقی نبود که هم نازیها و هم بولشویکها دانشگاههای خود را برای تربیت کادرهایی جهت امپراطوری آینده خود گشودند و گاهی مثلا بولشویکها دانشگاههای ویژهای چون دانشگاه "دوستی ملل" را برای خارجیها تخصیص دادند. این دانشگاه در دهه ۱۹۶۰ که مقارن با اوج جنگسرد بود در اتحادشوروی افتتاح شد تا دولتمردان امپراطوری جهانی سوسیالیستی آینده را تربیت بکند.
آلمان نازی هم دقیقا همین سیاست را داشت و جهت کادرسازی امپراطوری آینده جهانیاش، به دانشجویان سراسر جهان "بورس تحصیلی" میداد. تنی چند از ایرانیان نیز بورسیه رایش سوم شدند و برای تحصیل به آلمان رفتند.
همزمان نهاد علم، هم در آلمان نازی و هم در اتحادشوروی، شاهد یک فرار مغزهای بسیار گسترده بود. البته از زمان استالین به بعد، اتحاد شوروی مانع خروج شهروندانش میشد، ولی تا مرگ لنین پرشمار اندیشمندان و دانشوران و هنرمندان از جمهوری سوسیالیستی درحال استقرار گریختند. در حق آلمان طی دوازدهسال حکومت رایش سوم، این فرار مغزها به حدِ قطعا بیمانندی در تاریخ رسید، تا در کنار تلفات خود جنگ، آلمان از "مغز" تخلیه گردید، که آثار آن هنوز هم بعد از هفتادسال در آکادمیای این کشور مشهود است. تخلیه انبان ژنتیکی چیزی نیست که بسرعت قابل جبران باشد؛ بسیاری اوقات هرگز قابل جبران نیست. اسکاتلند نمونه تکاندهنده این پدیده است که همواره در بحث مربوطه بدان ارجاع داده میشود.
جمهوری اسلامی خامنهای رویای "تاسیس تمدن نوین اسلامی" در سر میپرورد، و در ذیل آن رویای امپراطوری اسلامی را هم میبیند. فارغ از آنکه "شیعه" مطعون و ملعونِ اکثریت قاطع مسلمانان جهان، چگونه میتواند سرکردگی یک امپراطوری اسلامی کند، باید به سرشت نامعقول و آرزوخواه این دست خیزهای برتریطلبانه توجه داشت. بهرحال تاسیس امپراطوری اسلامی که از حالا برایش بهفکر کادرسازی افتادهاند، احمقانهتر از تاسیس "تمدن نوین اسلامی" نیست، انگار که "تمدن" یا که شکوفایی یک تمدن، چیزی مثل بارگذاشتن آبگوشت باشد! تازه در شرایطی هم که نه گوشتی داری، نه پیازی و نه نخودی!
بگذریم که جمهوری اسلامی همین حالا هم آیندهای ندارد و تمهیدات عظیم اطلاعاتی/امنیتی/سرکوبی حضرات حکایت از آن دارند که خود ایشان نیز هر لحظه منتظر انفجار اجتماعیاند! این انفجار هم نشود، یا بشود ولی بتوانند سرکوب کنند، جمهوری اسلامی که هم مشروعیت ملی و هم حقانیت فکریش را در قمار سیاست باخته است، چشماندازی جز فرورفتن در باتلاق ابربحرانهای خودساختهاش را در پیش ندارد تا مثل اتحادشوروی کم سروصدا از صفحه تاریخ محو گردد.
نکته این نیست که جمهوریاسلامی "تقلید" از بولشویکها یا نازیها میکند، بلکه جانکلام اینجاست که ساختارهای مشترک شاکله فکری، راه به روشها ومنشهای مشترک میبرند.
در سادهترین تحلیل، این دست حکومتهای ایدئولوژیک دیده بودند که دانشگاههای غرب انبوهی جوانان خارجی را جذب میکنند تا دستآخر آنان "غربگرایان" میشوند. بدینترتیب، نزد خود اندیشیدهاند که چرا ما چنین نکنیم؟! اما آنان توجه ندارند که:
مرغ آنجا رود که چینه بُوَد
نه بدانجا که چی نبُوَد
اگر دانشجوی جهان سومی با زندگی و تحصیل در غرب، "غربگرا" میشود، به جهت دیدن شکوفایی علمی، کرامتانسان، حکومت قانون، سهولت و خوشی زندگی در آنجا و این قبیل چيزهاست. چنین دانشجویی ابله نیست که با زندگی و تحصیل در اتحادشوروی و آلمان نازی قطعاً طرفدار آنها بشود؛ مگر آنکه در حق آن اولی دلبسته آرمانهای مارکسیستی بشود، والا آرمان نازی که برای اویِ خارجی بجز از بردهبودنی مادونانسان، چشمانداز دیگری پیش نمینهاد.
اینک حال و وضع جمهوری اسلامی به مضحکیِ آن کلاغی شده است که میخواست راه رفتن کبک را تقلید کند! البته واقعا "تقلید نمیکند"، بلکه چون مثل بولشویکها و نازیها، ساختار ایدئولوژیک آخرالزمانی دارد و همچون ایشان خصلت پیشامدرن مرجعیتمداری دارد و قائل به کرامت انسان نیست بلکه تصدیگری "تودهها" با "مهندسیاجتماعی" (که بلد هم نیست!) نصبالعین اوست، دست آخر به روش نازیها و بولشویکها میرسد. والا آن فلسطینی که ناصبی اموی است و شیعه را "کافر و نجس" میداند، با تحصیل در ایران کارگذار یا حتی علاقمند به جمهوری اسلامی نخواهد شد. آن حشدالشعبی یا حوثی مفلوک یکلاقبا هم با بهبود معیشتاش بیشتر احتمال دارد اسلحه زمین گذاشته بخواهد "زندگی" بکند. وانگهی جمهوری اسلامی برای مردم ایران چه ارمغانی جز نکبت داشته است تا برای شیعیان پاکستان تا یمن بخواهد پیش بنهَد و آنان را شیفته و دلبسته خودش بکند؟!
کانال نویسنده
https://t.me/sahebolhavashi
Telegram
📎
ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری) pinned «◀️جایگاه رییس جمهور در نظام ولایت ـ رعیت ✍مهدی نصیری در سال ۵۷ به همان میزان که چپ گرایی مد روز بود، دموکراسی و مردم سالاری هم اهمیت بین الاذهانی و بلکه بین المللی داشت و مارکسیستها که از دل اندیشه شان دیکتاتورهایی چون استالین زاده می شد هم سخن از دموکراسی…»
Forwarded from محمدتقی اکبرنژاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻اعتراضات پرستاران به تهران رسید!
🔹تجمع اعتراضی پرستاران امروز 31 مردادماه مقابل ساختمان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی در تهران
📣شعار پرستاران:
پرستار نباشه/ سیستم از هم میپاشه
#صدای_مردم
🆔 @AkbarNejad_ir
🔹تجمع اعتراضی پرستاران امروز 31 مردادماه مقابل ساختمان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی در تهران
📣شعار پرستاران:
پرستار نباشه/ سیستم از هم میپاشه
#صدای_مردم
🆔 @AkbarNejad_ir
📝📝« گسترش اعتراضات صنفی به سوی اعتصاب »
✏️در چند سال گذشته بهویژه در نیمهی نخست سال ۱۴۰۳، با گسترش و تنوع گروههای معترض روبرو بودهایم. از این میان کارگران و بازنشستگان، پای ثابت گروههای معترض هستند. برخی از این گروهها نیز #اعتصاب را برای اعتراض و بیان خواستههای خود انتخاب کردهاند، مانند: کارگران، معلمان، کشاورزان، پرستاران و کادر درمان، کامیون داران، بازاریان، دانشجویان و زندانیان.
اعتصابات صنفی در جوامع، ابزار مدنی مطالبهگری گروههای متعدد از سطوح مختلف حاکمیت است که در مرحلهی نخست، طرح مطالبات و شکایات آنها نادیده گرفته شده و اینک با صدایی رسا و تغییر موقعیت و ترک محیط کار؛ بار دیگر خواستههای خود را با مدیران و سیاست گذاران درمیان میگذارند؛ به شرط آنکه شنیده و دیده شوند.
برچسب زدن به اعتصاب کنندگان بهعنوان دشمن و برهم زنندگان امنیت و آرامش کشور، ازسوی نیروهای امنیتی و مدیریتی صنوف مذکور، گرچه میتواند به معنی حذف موقت و خاتمهی ظاهری و خاموشی مطالبات این گروهها باشد اما از سوی دیگر به باز تولید اعتراضات بصورتها و شیوههای گستردهتر و عمیقتر دیگر رهنمون خواهد شد.
در واقع نظام حکمرانی نباید فراموش کند اعتصابات گروههای مختلف میتواند در قالب بخشی از یک جنبش اجتماعی بزرگتر، ایفای نقش کند و کارکرد یک کارزار مقاومت مدنی را برعهده گیرد.
🔹در جامعهای امروز ایران و در اوضاع و احوال آشفتهی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن، برخی از پیامدهای نادیده انگاری اعتصابات گروههای مختلف و سرکوب و بازداشت اعتصاب کنندگان بجای پاسخ گویی به مطالبات صنفی و شهروندی ایشان را میتوان چنین خلاصه کرد:
- افزایش نارضایتی از حاکمیت
- افزایش بیگانگی از نظام حکمرانی کشور
- افزایش مهاجرت
- ورود افراد به چرخهی آسیبهای فردی و اجتماعی
- تشدید چرخهی آسیبهای فردی و اجتماعی در جامعه
- افزایش خشم عمومی
- افزایش ناامیدی اجتماعی
مطالبهی محوری بیشتر گروههای اعتصاب کننده در ایران، اعتراض به بحران و آشفتگی اقتصادی و فقر روزافزون باز میگردد:
⬅️ درآمد ناکافی
⬅️ شرایط سخت شغلی در سلامت و بیماری
⬅️ کمبود نیروی کار در برخی مشاغل مانند کادر درمان و آموزش
⬅️ مشکل مسکن
⬅️ مشکلات بیمه
⬅️ مالیات غیر عادلانه
⬅️ شرایط ناهنجار و بیثبات اجتماعی و سیاسی
اگر چه مطالبهی اصلی زندانیان و دانشجویان اعتصاب کننده، اعتراض به عدم رعایت حقوق شهروندی، انسداد سیاسی، احکام اعدام، سرکوب و تبعیض و بیعدالتی است و البته هر دوی این محورهای مطالباتی با هم مرتبطند.
🔹 بررسیهای اعتصابات یک دههی اخیر نکات مهمی را آشکار کرده و هشدار میدهد:
۱- گروههای اعتصاب کننده، تنوع بیشتری پیدا کردهاند.
۲- تعداد اعتصاب کنندگان، افزایش داشته است.
۳- ترک کار در اعتصاب برخی از این گروهها، قابل توجه و موجب آشفتگی و مشکلات عدیده در جامعه است، پس درخور توجه و رسیدگی است. مانند کامیون داران، پرستاران و کارگران.
۴- اعتراضات برخی گروهها مانند معلمان، بازنشستگان، مجروحان و جانبازان جنگ هشت ساله در قالب اعتصاب یا تحصن و تجمع، لطمات جبران ناپذیری به امید به زندگی، امید به آینده، اعتماد اجتماعی به حاکمیت بهویژه در نسل نوجوان و جوان؛ وارد ساخته است.
۵- گروههای اعتصاب کننده از یکدیگر حمایت کرده و ممکن است بهم بپیوندند. مانند بیانیه حمایت معلمان، دانشجویان و کامیون داران و رانندگان از اعتصاب پرستاران.
۶- بسیاری از این اعتصابات، بدلیل نادیده انگاری اعتراضات پیشین این گروهها، برطرف نشدن مشکلات صنفی آنها و بیتوجهی به خواسته هایشان شکل گرفته و میگیرد.
✏️اعتصاب گروههای مختلف صنفی در دیگر کشورهای جهان نیز سابقه دارد و ابزاری برای بیان خواستههای این گروههاست و همانطور که اشاره شد میتواند به بخشی از جنبش اجتماعی جوامع تبدیل شود. مهم اینجاست که نظام حکمرانی هر کشور که این خواسته ها را ببیند و بشنود، چرخهی همکنشی دولت ـ ملت و پاسداشت حقوق شهروندی مردمانش را در شرایط بهنجار و مناسبی تنظیم خواهد نمود و دچار پیامدهای ناخوشایند و ویرانگر حکمرانی غلط نخواهد شد.
✍️ فریبا نظری
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
#اعتصابـپرستاران
#نادیدهانگاریـشکایات
#گسترش_گروههای_معترض
#زندگی_معمولی
#مهاجرت
#حکمرانی_غلط
#کارزار_مقاومت_مدنی
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
✏️در چند سال گذشته بهویژه در نیمهی نخست سال ۱۴۰۳، با گسترش و تنوع گروههای معترض روبرو بودهایم. از این میان کارگران و بازنشستگان، پای ثابت گروههای معترض هستند. برخی از این گروهها نیز #اعتصاب را برای اعتراض و بیان خواستههای خود انتخاب کردهاند، مانند: کارگران، معلمان، کشاورزان، پرستاران و کادر درمان، کامیون داران، بازاریان، دانشجویان و زندانیان.
اعتصابات صنفی در جوامع، ابزار مدنی مطالبهگری گروههای متعدد از سطوح مختلف حاکمیت است که در مرحلهی نخست، طرح مطالبات و شکایات آنها نادیده گرفته شده و اینک با صدایی رسا و تغییر موقعیت و ترک محیط کار؛ بار دیگر خواستههای خود را با مدیران و سیاست گذاران درمیان میگذارند؛ به شرط آنکه شنیده و دیده شوند.
برچسب زدن به اعتصاب کنندگان بهعنوان دشمن و برهم زنندگان امنیت و آرامش کشور، ازسوی نیروهای امنیتی و مدیریتی صنوف مذکور، گرچه میتواند به معنی حذف موقت و خاتمهی ظاهری و خاموشی مطالبات این گروهها باشد اما از سوی دیگر به باز تولید اعتراضات بصورتها و شیوههای گستردهتر و عمیقتر دیگر رهنمون خواهد شد.
در واقع نظام حکمرانی نباید فراموش کند اعتصابات گروههای مختلف میتواند در قالب بخشی از یک جنبش اجتماعی بزرگتر، ایفای نقش کند و کارکرد یک کارزار مقاومت مدنی را برعهده گیرد.
🔹در جامعهای امروز ایران و در اوضاع و احوال آشفتهی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن، برخی از پیامدهای نادیده انگاری اعتصابات گروههای مختلف و سرکوب و بازداشت اعتصاب کنندگان بجای پاسخ گویی به مطالبات صنفی و شهروندی ایشان را میتوان چنین خلاصه کرد:
- افزایش نارضایتی از حاکمیت
- افزایش بیگانگی از نظام حکمرانی کشور
- افزایش مهاجرت
- ورود افراد به چرخهی آسیبهای فردی و اجتماعی
- تشدید چرخهی آسیبهای فردی و اجتماعی در جامعه
- افزایش خشم عمومی
- افزایش ناامیدی اجتماعی
مطالبهی محوری بیشتر گروههای اعتصاب کننده در ایران، اعتراض به بحران و آشفتگی اقتصادی و فقر روزافزون باز میگردد:
⬅️ درآمد ناکافی
⬅️ شرایط سخت شغلی در سلامت و بیماری
⬅️ کمبود نیروی کار در برخی مشاغل مانند کادر درمان و آموزش
⬅️ مشکل مسکن
⬅️ مشکلات بیمه
⬅️ مالیات غیر عادلانه
⬅️ شرایط ناهنجار و بیثبات اجتماعی و سیاسی
اگر چه مطالبهی اصلی زندانیان و دانشجویان اعتصاب کننده، اعتراض به عدم رعایت حقوق شهروندی، انسداد سیاسی، احکام اعدام، سرکوب و تبعیض و بیعدالتی است و البته هر دوی این محورهای مطالباتی با هم مرتبطند.
🔹 بررسیهای اعتصابات یک دههی اخیر نکات مهمی را آشکار کرده و هشدار میدهد:
۱- گروههای اعتصاب کننده، تنوع بیشتری پیدا کردهاند.
۲- تعداد اعتصاب کنندگان، افزایش داشته است.
۳- ترک کار در اعتصاب برخی از این گروهها، قابل توجه و موجب آشفتگی و مشکلات عدیده در جامعه است، پس درخور توجه و رسیدگی است. مانند کامیون داران، پرستاران و کارگران.
۴- اعتراضات برخی گروهها مانند معلمان، بازنشستگان، مجروحان و جانبازان جنگ هشت ساله در قالب اعتصاب یا تحصن و تجمع، لطمات جبران ناپذیری به امید به زندگی، امید به آینده، اعتماد اجتماعی به حاکمیت بهویژه در نسل نوجوان و جوان؛ وارد ساخته است.
۵- گروههای اعتصاب کننده از یکدیگر حمایت کرده و ممکن است بهم بپیوندند. مانند بیانیه حمایت معلمان، دانشجویان و کامیون داران و رانندگان از اعتصاب پرستاران.
۶- بسیاری از این اعتصابات، بدلیل نادیده انگاری اعتراضات پیشین این گروهها، برطرف نشدن مشکلات صنفی آنها و بیتوجهی به خواسته هایشان شکل گرفته و میگیرد.
✏️اعتصاب گروههای مختلف صنفی در دیگر کشورهای جهان نیز سابقه دارد و ابزاری برای بیان خواستههای این گروههاست و همانطور که اشاره شد میتواند به بخشی از جنبش اجتماعی جوامع تبدیل شود. مهم اینجاست که نظام حکمرانی هر کشور که این خواسته ها را ببیند و بشنود، چرخهی همکنشی دولت ـ ملت و پاسداشت حقوق شهروندی مردمانش را در شرایط بهنجار و مناسبی تنظیم خواهد نمود و دچار پیامدهای ناخوشایند و ویرانگر حکمرانی غلط نخواهد شد.
✍️ فریبا نظری
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
#اعتصابـپرستاران
#نادیدهانگاریـشکایات
#گسترش_گروههای_معترض
#زندگی_معمولی
#مهاجرت
#حکمرانی_غلط
#کارزار_مقاومت_مدنی
https://t.me/Sociologyofsocialgroups
Telegram
جامعهشناسی گروههای اجتماعی
👈تحلیل، نقد، معرفی کتاب، مقالات و پژوهش ها
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈
در حوزه جامعه شناسی گروههای اجتماعی، جنگ، ادبیات، غذا
✅فریبا نظری
دانش آموخته دکترای جامعهشناسی
و مطالبی از دنیای:
👈ادبیات
👈 موسیقی
👈سینما
📝 @f_nazari :ارتباط با من👈
Forwarded from انتشارات روزنه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️معرفی کتاب: توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت
توسط دکتر احمد میدری
تهیه شده در رسانۀ تصویری "اکو ایران"
اطلاق اصطلاح توانمندسازی برای دولت شاید عجیب به نظر برسد، چون دولتها عموماً قوی تصور میشوند و اتفاقاً دغدغۀ رایج در علم سیاست، جامعهشناسی و اقتصاد مهار قدرت آنهاست. پس منظور از توانمندسازی حکومت چیست؟
این کتاب، توسعه را پدیدهای چهار وجهی میداند که سه وجه آن بسیار شناخته شدهاند: توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. وجه چهارم توسعۀ اجرائی است و به عقیدۀ نویسندگان پیشبرد سه وجه دیگر بستگی به قابلیتهای اجرائی دولت دارد؛ در دولت ضعیف نه رشد اقتصادی بیشتر ممکن است، نه مردمسالاری و نه برابری.
🎥ویدئوی کامل این برنامه در وبسایت اکو ایران
🎙نسخه صوتی برنامه
نام کتاب: توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت
نویسنده: لنت پریچت، مایکل وولکاک، مت آندروز
با مقدمۀ احمد میدری
مترجم: جعفر خیرخواهان، مسعود درودی
قطع: رقعی
نوبت چاپ: دوم
تعداد صفحات: ۳۴۰
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒خرید اینترنتی کتاب با ۲۰٪ تخفیف
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه
☎️ 02188721514
توسط دکتر احمد میدری
تهیه شده در رسانۀ تصویری "اکو ایران"
اطلاق اصطلاح توانمندسازی برای دولت شاید عجیب به نظر برسد، چون دولتها عموماً قوی تصور میشوند و اتفاقاً دغدغۀ رایج در علم سیاست، جامعهشناسی و اقتصاد مهار قدرت آنهاست. پس منظور از توانمندسازی حکومت چیست؟
این کتاب، توسعه را پدیدهای چهار وجهی میداند که سه وجه آن بسیار شناخته شدهاند: توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. وجه چهارم توسعۀ اجرائی است و به عقیدۀ نویسندگان پیشبرد سه وجه دیگر بستگی به قابلیتهای اجرائی دولت دارد؛ در دولت ضعیف نه رشد اقتصادی بیشتر ممکن است، نه مردمسالاری و نه برابری.
🎥ویدئوی کامل این برنامه در وبسایت اکو ایران
🎙نسخه صوتی برنامه
نام کتاب: توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت
نویسنده: لنت پریچت، مایکل وولکاک، مت آندروز
با مقدمۀ احمد میدری
مترجم: جعفر خیرخواهان، مسعود درودی
قطع: رقعی
نوبت چاپ: دوم
تعداد صفحات: ۳۴۰
#کسی_تنهاست_که_کتاب_نمیخواند
🛒خرید اینترنتی کتاب با ۲۰٪ تخفیف
📖مطالعۀ ۲۰ صفحۀ نخست
▫️تلگرام نشر روزنه
▫️اینستاگرام نشر روزنه
☎️ 02188721514
- ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم
محمدرضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفتوگویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن میگوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمانبندی مناسبی نداشت. میشد این پروژه را چندسال زودتر یا چند سالی هم دیرتر به سرانجام رسانید. او که تجربهٔ فضای باز سیاسی در دههٔ ۲۰ را در چنته داشت، میدانست که عملاً دهان تمام بدیلهای منتظر در پشت دروازههای سیاست حاکم در ایران، بوی سیر ارتجاع و پیاز سیاهی میدهند.
اینکه حتی نمیتوان از یک جریان مخالف در دوران پهلوی نام برد که عملاً خاستگاه امر مدرن را به تبلیغ نشسته باشد، جالب نیست؟ کدامیک از آنها در پس مبارزات مسلحانهٔ خود دنبال چیزی بودند که امروز به بار ننشسته باشد؟ حزب توده؟ پیکار؟ چریکهای فدایی؟ مجاهدین؟ جبههٔ ملی؟ بچهمسلمانهای حسینیهٔ ارشاد؟
زبان روایتگری در فرهنگ ایرانی نهتنها در شعر و حماسه و عرفان دچار افسانهسازی است، که روایتهای سیاسی ما نیز در آغوش افسانهها جا خوش کردهاند. این را راجر اسکروتن، فیلسوف سیاسی به خوبی فهمید. او در مقالهٔ «به یاد ایران» مینویسد:
«روشنفکران غربی مدام این افسانه که شاه ایران مسئول انقلاب است را تکرار کردند، درحالیکه مارکسیستها نقشهٔ این انقلاب را از سیسال قبل از آن ریخته بودند.»
اسکروتن فیلسوف ریزبینی بود. این افسانههای سیاسی دامان شاه را نیز گرفته بودند. همانطور که بعد از انقلاب، جماعتی پشیمان از شوری شوربای خود مدام زمزمه میکردند که اشتباه شاه این بود که شاپور بختیار را دیر به میدان آورد. اما اینگونه نبود؛ او هر زمان که دربهای سیاست را به روی آلترناتیوهای معرفتی خود باز میکرد، ائتلاف سیر و پیاز از جنازهٔ او رد میشد. گیرم کمی زود یا اندکی دیرتر.
رفیق کمونیست تاریخنویس ما، یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» با اشاره به گزارش «خبرنگاری اروپایی» عقیده دارد که ارتش شاهنشاهی با هلیکوپترهای جنگی، مردم جنوب شهر را لت و پار کرده و کوهی از جنازه بر جای گذاشته است. او و رفقایش در افسانهسازی و شهیدسازی، در دستوپاکردن آمار برای خبرنگاران غربی، ید طولایی دارند. آنها هیچگاه به ساحت تاریخ شهروندی مخابره نکردند که رژیم پهلوی ارتش را برای کنترل اوضاع به خیابان آورد، چون که پلیس ضدشورش نداشت.
انقلاب ۵۷، پیروزی ایدهٔ پهلوی بود. این تنها سلسلهای در تاریخ ایران است که با شکست سیاسی، به پیروزی دست یافت. مهمترین وظیفهٔ تاریخی در نزد پهلوی، بدلساختن ما از امت به ملت بود، تولد مفهوم «مردم». مردم کسانی هستند که میتوانند برای آیندهٔ سیاسی خود تصمیم بگیرند. «نمیخواهید؟ میروم.»
برخی مدام در نوشتههای خود تکرار میکنند که آن جملهٔ «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشتباهی تاریخی از جانب شاه و مشاوران او بود. من اما اینچنین باور ندارم؛ این جمله در تمام عمر تاریخ سیاسی- اجتماعی ما بیسابقه است. جایی است که مفهوم «ملت» به ظهور میرسد و امروز به تجربه دریافتیم که گوش شنوایی برای این صداها وجود ندارد. کسی به شما نمیگوید صدایتان را شنیدیم، هرچند که چنین گوشخراش و عیان باشد. ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم. تاریخ معاصر ما با تار سیبیلهای زرد چپهای مُصِر در نفهمیدن نوشته شد. این تاریخ آنقدر دچار افسانه و دوکسا گشته است که بدون تجربههای نوین اجتماعی، بدون محکخوردنهای اینگونهٔ تاریخی، قابلیت حذف و راستیآزمایی به خود نمیدید. این دوکسا را راجر اسکروتن دیده بود:
«چه کسی به یاد دارد که هزاران دانشجوی ایرانی در دانشگاههای غربی مشتاقانه مزخرفات مدشدهٔ مارکسیستی را در آغوش کشیدند؟ مدی که توسط «رادیکالهای در مبل راحتی نشسته» به آنها ارائه میشد و به شکلگیری کمپین شورش و دروغی انجامید که منجر به سقوط شاه شد… درست است، شاه حاکم مطلق بود ولی حاکمیت مطلق با حکومت ستمگرانه یکی نیست. حاکم مطلق ممکن است مجلس نمایندگان، دستگاه قضای مستقل و حتی مطبوعات آزاد و دانشگاه خودمختار را هدایت کند، چنانکه شاه تلاش داشت این کار را بکند. شاه به حاکمیت مطلق خود بهعنوان وسیلهای برای خلق و محافظت از چنین نهادهایی مینگریست. چرا هیچیک از عالمان سیاسی غربی به خود زحمت نداد به این نکته اشاره کند، یا نظریهای که به ما میگوید نباید تنها فرآیند دموکراتیک شدن را مهم قلمداد کرد، بلکه نهادهای محدودکننده و نیابتی که میتوانند بدون دموکراسی هم پا بگیرند نیز مهم هستند. چرا کسی در آن زمان به ما سفارش نکرد سیستم سیاسی ایران را با عراق و سوریه مقایسه کنیم؟»
داروین صبوری
جامعهشناس و نویسنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
محمدرضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفتوگویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن میگوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمانبندی مناسبی نداشت. میشد این پروژه را چندسال زودتر یا چند سالی هم دیرتر به سرانجام رسانید. او که تجربهٔ فضای باز سیاسی در دههٔ ۲۰ را در چنته داشت، میدانست که عملاً دهان تمام بدیلهای منتظر در پشت دروازههای سیاست حاکم در ایران، بوی سیر ارتجاع و پیاز سیاهی میدهند.
اینکه حتی نمیتوان از یک جریان مخالف در دوران پهلوی نام برد که عملاً خاستگاه امر مدرن را به تبلیغ نشسته باشد، جالب نیست؟ کدامیک از آنها در پس مبارزات مسلحانهٔ خود دنبال چیزی بودند که امروز به بار ننشسته باشد؟ حزب توده؟ پیکار؟ چریکهای فدایی؟ مجاهدین؟ جبههٔ ملی؟ بچهمسلمانهای حسینیهٔ ارشاد؟
زبان روایتگری در فرهنگ ایرانی نهتنها در شعر و حماسه و عرفان دچار افسانهسازی است، که روایتهای سیاسی ما نیز در آغوش افسانهها جا خوش کردهاند. این را راجر اسکروتن، فیلسوف سیاسی به خوبی فهمید. او در مقالهٔ «به یاد ایران» مینویسد:
«روشنفکران غربی مدام این افسانه که شاه ایران مسئول انقلاب است را تکرار کردند، درحالیکه مارکسیستها نقشهٔ این انقلاب را از سیسال قبل از آن ریخته بودند.»
اسکروتن فیلسوف ریزبینی بود. این افسانههای سیاسی دامان شاه را نیز گرفته بودند. همانطور که بعد از انقلاب، جماعتی پشیمان از شوری شوربای خود مدام زمزمه میکردند که اشتباه شاه این بود که شاپور بختیار را دیر به میدان آورد. اما اینگونه نبود؛ او هر زمان که دربهای سیاست را به روی آلترناتیوهای معرفتی خود باز میکرد، ائتلاف سیر و پیاز از جنازهٔ او رد میشد. گیرم کمی زود یا اندکی دیرتر.
رفیق کمونیست تاریخنویس ما، یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» با اشاره به گزارش «خبرنگاری اروپایی» عقیده دارد که ارتش شاهنشاهی با هلیکوپترهای جنگی، مردم جنوب شهر را لت و پار کرده و کوهی از جنازه بر جای گذاشته است. او و رفقایش در افسانهسازی و شهیدسازی، در دستوپاکردن آمار برای خبرنگاران غربی، ید طولایی دارند. آنها هیچگاه به ساحت تاریخ شهروندی مخابره نکردند که رژیم پهلوی ارتش را برای کنترل اوضاع به خیابان آورد، چون که پلیس ضدشورش نداشت.
انقلاب ۵۷، پیروزی ایدهٔ پهلوی بود. این تنها سلسلهای در تاریخ ایران است که با شکست سیاسی، به پیروزی دست یافت. مهمترین وظیفهٔ تاریخی در نزد پهلوی، بدلساختن ما از امت به ملت بود، تولد مفهوم «مردم». مردم کسانی هستند که میتوانند برای آیندهٔ سیاسی خود تصمیم بگیرند. «نمیخواهید؟ میروم.»
برخی مدام در نوشتههای خود تکرار میکنند که آن جملهٔ «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشتباهی تاریخی از جانب شاه و مشاوران او بود. من اما اینچنین باور ندارم؛ این جمله در تمام عمر تاریخ سیاسی- اجتماعی ما بیسابقه است. جایی است که مفهوم «ملت» به ظهور میرسد و امروز به تجربه دریافتیم که گوش شنوایی برای این صداها وجود ندارد. کسی به شما نمیگوید صدایتان را شنیدیم، هرچند که چنین گوشخراش و عیان باشد. ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم. تاریخ معاصر ما با تار سیبیلهای زرد چپهای مُصِر در نفهمیدن نوشته شد. این تاریخ آنقدر دچار افسانه و دوکسا گشته است که بدون تجربههای نوین اجتماعی، بدون محکخوردنهای اینگونهٔ تاریخی، قابلیت حذف و راستیآزمایی به خود نمیدید. این دوکسا را راجر اسکروتن دیده بود:
«چه کسی به یاد دارد که هزاران دانشجوی ایرانی در دانشگاههای غربی مشتاقانه مزخرفات مدشدهٔ مارکسیستی را در آغوش کشیدند؟ مدی که توسط «رادیکالهای در مبل راحتی نشسته» به آنها ارائه میشد و به شکلگیری کمپین شورش و دروغی انجامید که منجر به سقوط شاه شد… درست است، شاه حاکم مطلق بود ولی حاکمیت مطلق با حکومت ستمگرانه یکی نیست. حاکم مطلق ممکن است مجلس نمایندگان، دستگاه قضای مستقل و حتی مطبوعات آزاد و دانشگاه خودمختار را هدایت کند، چنانکه شاه تلاش داشت این کار را بکند. شاه به حاکمیت مطلق خود بهعنوان وسیلهای برای خلق و محافظت از چنین نهادهایی مینگریست. چرا هیچیک از عالمان سیاسی غربی به خود زحمت نداد به این نکته اشاره کند، یا نظریهای که به ما میگوید نباید تنها فرآیند دموکراتیک شدن را مهم قلمداد کرد، بلکه نهادهای محدودکننده و نیابتی که میتوانند بدون دموکراسی هم پا بگیرند نیز مهم هستند. چرا کسی در آن زمان به ما سفارش نکرد سیستم سیاسی ایران را با عراق و سوریه مقایسه کنیم؟»
داروین صبوری
جامعهشناس و نویسنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
Forwarded from میراث خطی شیعه
مقالات تاریخی
رسول جعفریان
بیست دفتر در ۱۱مجلد
قیمت: ۳/۳۰۰/۰۰۰ت
با تخفیف و پست رایگان: ۱/۹۹۹/۰۰۰ت
تهیه: @shii_studies1
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
فرازهایی از کتاب:
▪️انتقادات یک کشیش اروپایی علیه پیامبر اسلام، و پاسخهای یک کشیش پرتغالی مسلمان شده به وی
▪️شاه طهماسب، ترویج آرام و فرهنگی تشیع
▪️مدخلهای دایرة المعارفها و اشتباهات فاحش
▪️محقق کرکی، مثلِ آیت الله سیستانی
▪️شیخیه و گرایش به خواب و خیال
▪️نادرشاه افشار و دشمنی با محقق کرکی و شاه اسماعیل
▪️ما از کمونیستها و افکار سید قطب و عبده تاثیر پذیرفتهایم
▪️نظریه "شیعه علوی و شیعه صفوی"، تحریف آشکار تاریخ تشیع است
▪️مخالفت علما با حسینیه ارشاد
▪️شاهان صفوی و دفاع از ایران
▪️گوشهای از نحوه روابط شرکتهای تجاری اروپایی با امپراطوری دوره صفوی
▪️علاقه مردم به صفویان، مهمترین مشکل حکومت نادرشاه افشار!
▪️نادرشاه و قتل جمع کثیری از شعرا و علمای مخالف خود!
▪️معاهده نجف و سنیگریهای نادرشاه افشار
▪️از بین رفتن بخش مهمی از تراث تاریخی شیعه در قرون نخست
▪️تصوف، مانعی بزرگ بر سر رشد علمی ایران
فرازهای بیشتر را با پیگیری #مقالاتتاریخی ملاحظه بفرمایید.
@nosakh_shii
رسول جعفریان
بیست دفتر در ۱۱مجلد
قیمت: ۳/۳۰۰/۰۰۰ت
با تخفیف و پست رایگان: ۱/۹۹۹/۰۰۰ت
تهیه: @shii_studies1
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
فرازهایی از کتاب:
▪️انتقادات یک کشیش اروپایی علیه پیامبر اسلام، و پاسخهای یک کشیش پرتغالی مسلمان شده به وی
▪️شاه طهماسب، ترویج آرام و فرهنگی تشیع
▪️مدخلهای دایرة المعارفها و اشتباهات فاحش
▪️محقق کرکی، مثلِ آیت الله سیستانی
▪️شیخیه و گرایش به خواب و خیال
▪️نادرشاه افشار و دشمنی با محقق کرکی و شاه اسماعیل
▪️ما از کمونیستها و افکار سید قطب و عبده تاثیر پذیرفتهایم
▪️نظریه "شیعه علوی و شیعه صفوی"، تحریف آشکار تاریخ تشیع است
▪️مخالفت علما با حسینیه ارشاد
▪️شاهان صفوی و دفاع از ایران
▪️گوشهای از نحوه روابط شرکتهای تجاری اروپایی با امپراطوری دوره صفوی
▪️علاقه مردم به صفویان، مهمترین مشکل حکومت نادرشاه افشار!
▪️نادرشاه و قتل جمع کثیری از شعرا و علمای مخالف خود!
▪️معاهده نجف و سنیگریهای نادرشاه افشار
▪️از بین رفتن بخش مهمی از تراث تاریخی شیعه در قرون نخست
▪️تصوف، مانعی بزرگ بر سر رشد علمی ایران
فرازهای بیشتر را با پیگیری #مقالاتتاریخی ملاحظه بفرمایید.
@nosakh_shii
❇️☸ "حلیمه یعقوب" رییس جمهور مسلمان سنگاپور بود که هنگام تصدی پست دولتی گفت:
"من حلیمه یعقوب، بنده ای از بندگان خدا هستم و از خدا می ترسم. هر کس می خواهد با من برای مردم سنگاپور کار کند، من به خاطر خدا، خواهر او هستم. تصمیم و هم و غم من، بالا بردن سطح زندگی شهروندان سنگاپور است و نه چیز دیگر".
🔰دستاوردهای دوران ریاست جمهوری ایشان:
🔸افزایش درآمد سنگاپور به ۲تریلیون دلار
🔸افزایش درآمد هر شهروند در سال به ۸۵ هزار دلار
🔸 گذرنامه سنگاپور ارزشمندترین گذرنامه در جهان
🔸کاهش بیکاری به یک درصد
🔸انجام ده هزار پروژه بسیار بزرگ
🔹به صفر رساندن فساد
🔸حذف مالیات از تمام محصولات
🔸افزایش درآمد ملی به نسبت ۵ تریلیون مازاد
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
"من حلیمه یعقوب، بنده ای از بندگان خدا هستم و از خدا می ترسم. هر کس می خواهد با من برای مردم سنگاپور کار کند، من به خاطر خدا، خواهر او هستم. تصمیم و هم و غم من، بالا بردن سطح زندگی شهروندان سنگاپور است و نه چیز دیگر".
🔰دستاوردهای دوران ریاست جمهوری ایشان:
🔸افزایش درآمد سنگاپور به ۲تریلیون دلار
🔸افزایش درآمد هر شهروند در سال به ۸۵ هزار دلار
🔸 گذرنامه سنگاپور ارزشمندترین گذرنامه در جهان
🔸کاهش بیکاری به یک درصد
🔸انجام ده هزار پروژه بسیار بزرگ
🔹به صفر رساندن فساد
🔸حذف مالیات از تمام محصولات
🔸افزایش درآمد ملی به نسبت ۵ تریلیون مازاد
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🟣
☑️ گروه گفتمان
«گفتمان» مکانی است برای تلاقی و تضارب گفتمانها. مجموعهای منسجم و مرزبندیشده از نظرات، احکام و گزارههای فلسفی، سیاسی، علمی و اجتماعی.
🟣
@DISCOURSJ :لینک گروه ☑️
☑️ کانال گفتمان ؛ 🟣
انتشار جدید ترین تحلیل های سیاسی ، مناظره ها ، مباحث فلسفی ، علمی و ...
به صورت فایل های صوتی و تصویری
@Discourseees :لینک کانال ☑️
🟣
☑️ گروه گفتمان
«گفتمان» مکانی است برای تلاقی و تضارب گفتمانها. مجموعهای منسجم و مرزبندیشده از نظرات، احکام و گزارههای فلسفی، سیاسی، علمی و اجتماعی.
🟣
@DISCOURSJ :لینک گروه ☑️
☑️ کانال گفتمان ؛ 🟣
انتشار جدید ترین تحلیل های سیاسی ، مناظره ها ، مباحث فلسفی ، علمی و ...
به صورت فایل های صوتی و تصویری
@Discourseees :لینک کانال ☑️
🟣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اعتراض نماینده جریان خالص ساز از حوزه ملایر: چرا به جای صلوات فرستادن برای تشویق پزشکیان دست زدید؟
✍ مجید مرادی
این قدر مهارت در دوگانه سازی کف زدن و صلوات آن هم به بهانه اخطار قانون اساسی! کجای قانون اساسی کف زدن را ممنوع کرده است؟! نکند در فقه نخواندهات کف زدن حرام است! یا ملت و نمایندگان نمیدانند کجا صلوات بفرستند و کجا کف بزنند که تو باید یادشان دهی؟!
فی البداهه برایش گفتم:
عالٓم از رقص گذشتند و تو در کف ماندی!
نانوا بست دکان را و تو در صف ماندی!
https://t.me/K_MjM
✍ مجید مرادی
این قدر مهارت در دوگانه سازی کف زدن و صلوات آن هم به بهانه اخطار قانون اساسی! کجای قانون اساسی کف زدن را ممنوع کرده است؟! نکند در فقه نخواندهات کف زدن حرام است! یا ملت و نمایندگان نمیدانند کجا صلوات بفرستند و کجا کف بزنند که تو باید یادشان دهی؟!
فی البداهه برایش گفتم:
عالٓم از رقص گذشتند و تو در کف ماندی!
نانوا بست دکان را و تو در صف ماندی!
https://t.me/K_MjM
🔹ستّار بهشتی (۱ شهریور ۱۳۵۵ – ۱۳ آبان ۱۳۹۱)
کارگر و وبلاگنویس ایرانی بود که در ۹ آبان ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیسبوک» بازداشت و به مکانی نامشخص منتقل شده بود.
در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و به دلیل خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه کشته شد و در آرامستان رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد.
بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، بهشتی در ۱۳ آبان فوت کرده است. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سایت سحامنیوز گفته زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.
اول شهریور سالروز تولد ستار بهشتی است💐🥀
🤝@NinaSajadi
کارگر و وبلاگنویس ایرانی بود که در ۹ آبان ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیسبوک» بازداشت و به مکانی نامشخص منتقل شده بود.
در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و به دلیل خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه کشته شد و در آرامستان رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد.
بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، بهشتی در ۱۳ آبان فوت کرده است. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سایت سحامنیوز گفته زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.
اول شهریور سالروز تولد ستار بهشتی است💐🥀
🤝@NinaSajadi