[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#داستان_پادشاهی_کیکاووس
#قسمت_اول
#بخش_اول
درخت برومند چون شد بلند
گر آید ز گردون برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
چو از جایگه بگسلد پای خویش
به شاخ نو آیین دهد جای خویش
مراو را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کردار روشن چراغ
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ تندی میاغاز ریک
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشکارا برو بر نهان
گر از بفگند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار
سزد گر جفا بیند از روزگار
چنین است رسم سرای کهن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
چو رسم بدش بازداند کسی
نخواهد که ماند به گیتی بسی
چو کاووس بگرفت گاه پدر
مرا او را جهان بنده شد سر به سر
همان تخت و هم طوق و هم گوشوار
همان تاج زرین زبرجد نگار
همان تازی اسپان آگنده یال
به گیتی ندانست کس را همال
چنان بد که در گلشن زرنگار
همی خورد روزی می خوشگوار
یکی تخت زرین بلورینش پای
نشسته بروبر جهان کدخدای
ابا پهلوانان ایران به هم
همی رای زد شاه بر بیش و کم
چو رامشگری دیو زی پردهدار
بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را
گشاید بر تخت او راه را
برفت از بر پرده سالار بار
خرامان بیامد بر شهریار
بگفتا که رامشگری بر درست
ابا بربط و نغز رامشگرست
بفرمود تا پیش او خواندند
بر رود سازانش بنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود
برآورد مازندرانی سرود
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
چو کاووس بشنید از او این سخن
یکی تازه اندیشه افگند بن
دل رزمجویش ببست اندران
که لشکر کشد سوی مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر
نگردد ز آسایش و کام سیر
من از جم و ضحاک و از کیقباد
فزونم به بخت و به فر و به داد
فزون بایدم زان ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان کس این رای فرخ ندید
همه زرد گشتند و پرچین بروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست پاسخ نیارست کرد
نهانی روانشان پر از باد سرد
چو طوس و چو گودرز کشواد و گیو
چو خراد و گرگین و رهام نیو
به آواز گفتند ما کهتریم
زمین جز به فرمان تو نسپریم
ازان پس یکی انجمن ساختند
ز گفتار او دل بپرداختند
نشستند و گفتند با یکدگر
که از بخت ما را چه آمد به سر
اگر شهریار این سخنها که گفت
به می خوردن اندر نخواهد نهفت
ز ما و ز ایران برآمد هلاگ
نماند برین بوم و بر آب و خاک
که جمشید با فر و انگشتری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#داستان_پادشاهی_کیکاووس
#قسمت_اول
#بخش_اول
درخت برومند چون شد بلند
گر آید ز گردون برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
چو از جایگه بگسلد پای خویش
به شاخ نو آیین دهد جای خویش
مراو را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کردار روشن چراغ
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ تندی میاغاز ریک
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشکارا برو بر نهان
گر از بفگند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار
سزد گر جفا بیند از روزگار
چنین است رسم سرای کهن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
چو رسم بدش بازداند کسی
نخواهد که ماند به گیتی بسی
چو کاووس بگرفت گاه پدر
مرا او را جهان بنده شد سر به سر
همان تخت و هم طوق و هم گوشوار
همان تاج زرین زبرجد نگار
همان تازی اسپان آگنده یال
به گیتی ندانست کس را همال
چنان بد که در گلشن زرنگار
همی خورد روزی می خوشگوار
یکی تخت زرین بلورینش پای
نشسته بروبر جهان کدخدای
ابا پهلوانان ایران به هم
همی رای زد شاه بر بیش و کم
چو رامشگری دیو زی پردهدار
بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را
گشاید بر تخت او راه را
برفت از بر پرده سالار بار
خرامان بیامد بر شهریار
بگفتا که رامشگری بر درست
ابا بربط و نغز رامشگرست
بفرمود تا پیش او خواندند
بر رود سازانش بنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود
برآورد مازندرانی سرود
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
چو کاووس بشنید از او این سخن
یکی تازه اندیشه افگند بن
دل رزمجویش ببست اندران
که لشکر کشد سوی مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر
نگردد ز آسایش و کام سیر
من از جم و ضحاک و از کیقباد
فزونم به بخت و به فر و به داد
فزون بایدم زان ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان کس این رای فرخ ندید
همه زرد گشتند و پرچین بروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست پاسخ نیارست کرد
نهانی روانشان پر از باد سرد
چو طوس و چو گودرز کشواد و گیو
چو خراد و گرگین و رهام نیو
به آواز گفتند ما کهتریم
زمین جز به فرمان تو نسپریم
ازان پس یکی انجمن ساختند
ز گفتار او دل بپرداختند
نشستند و گفتند با یکدگر
که از بخت ما را چه آمد به سر
اگر شهریار این سخنها که گفت
به می خوردن اندر نخواهد نهفت
ز ما و ز ایران برآمد هلاگ
نماند برین بوم و بر آب و خاک
که جمشید با فر و انگشتری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#داستان_پادشاهی_کیکاووس
#قسمت_اول
#بخش_اول
درخت برومند چون شد بلند
گر آید ز گردون برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
چو از جایگه بگسلد پای خویش
به شاخ نو آیین دهد جای خویش
مراو را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کردار روشن چراغ
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ تندی میاغاز ریک
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشکارا برو بر نهان
گر از بفگند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار
سزد گر جفا بیند از روزگار
چنین است رسم سرای کهن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
چو رسم بدش بازداند کسی
نخواهد که ماند به گیتی بسی
چو کاووس بگرفت گاه پدر
مرا او را جهان بنده شد سر به سر
همان تخت و هم طوق و هم گوشوار
همان تاج زرین زبرجد نگار
همان تازی اسپان آگنده یال
به گیتی ندانست کس را همال
چنان بد که در گلشن زرنگار
همی خورد روزی می خوشگوار
یکی تخت زرین بلورینش پای
نشسته بروبر جهان کدخدای
ابا پهلوانان ایران به هم
همی رای زد شاه بر بیش و کم
چو رامشگری دیو زی پردهدار
بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را
گشاید بر تخت او راه را
برفت از بر پرده سالار بار
خرامان بیامد بر شهریار
بگفتا که رامشگری بر درست
ابا بربط و نغز رامشگرست
بفرمود تا پیش او خواندند
بر رود سازانش بنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود
برآورد مازندرانی سرود
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
چو کاووس بشنید از او این سخن
یکی تازه اندیشه افگند بن
دل رزمجویش ببست اندران
که لشکر کشد سوی مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر
نگردد ز آسایش و کام سیر
من از جم و ضحاک و از کیقباد
فزونم به بخت و به فر و به داد
فزون بایدم زان ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان کس این رای فرخ ندید
همه زرد گشتند و پرچین بروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست پاسخ نیارست کرد
نهانی روانشان پر از باد سرد
چو طوس و چو گودرز کشواد و گیو
چو خراد و گرگین و رهام نیو
به آواز گفتند ما کهتریم
زمین جز به فرمان تو نسپریم
ازان پس یکی انجمن ساختند
ز گفتار او دل بپرداختند
نشستند و گفتند با یکدگر
که از بخت ما را چه آمد به سر
اگر شهریار این سخنها که گفت
به می خوردن اندر نخواهد نهفت
ز ما و ز ایران برآمد هلاگ
نماند برین بوم و بر آب و خاک
که جمشید با فر و انگشتری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#داستان_پادشاهی_کیکاووس
#قسمت_اول
#بخش_اول
درخت برومند چون شد بلند
گر آید ز گردون برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
چو از جایگه بگسلد پای خویش
به شاخ نو آیین دهد جای خویش
مراو را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کردار روشن چراغ
اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک
تو با شاخ تندی میاغاز ریک
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشکارا برو بر نهان
گر از بفگند فر و نام پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار
سزد گر جفا بیند از روزگار
چنین است رسم سرای کهن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
چو رسم بدش بازداند کسی
نخواهد که ماند به گیتی بسی
چو کاووس بگرفت گاه پدر
مرا او را جهان بنده شد سر به سر
همان تخت و هم طوق و هم گوشوار
همان تاج زرین زبرجد نگار
همان تازی اسپان آگنده یال
به گیتی ندانست کس را همال
چنان بد که در گلشن زرنگار
همی خورد روزی می خوشگوار
یکی تخت زرین بلورینش پای
نشسته بروبر جهان کدخدای
ابا پهلوانان ایران به هم
همی رای زد شاه بر بیش و کم
چو رامشگری دیو زی پردهدار
بیامد که خواهد بر شاه بار
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را
گشاید بر تخت او راه را
برفت از بر پرده سالار بار
خرامان بیامد بر شهریار
بگفتا که رامشگری بر درست
ابا بربط و نغز رامشگرست
بفرمود تا پیش او خواندند
بر رود سازانش بنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود
برآورد مازندرانی سرود
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
چو کاووس بشنید از او این سخن
یکی تازه اندیشه افگند بن
دل رزمجویش ببست اندران
که لشکر کشد سوی مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر
نگردد ز آسایش و کام سیر
من از جم و ضحاک و از کیقباد
فزونم به بخت و به فر و به داد
فزون بایدم زان ایشان هنر
جهانجوی باید سر تاجور
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان کس این رای فرخ ندید
همه زرد گشتند و پرچین بروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست پاسخ نیارست کرد
نهانی روانشان پر از باد سرد
چو طوس و چو گودرز کشواد و گیو
چو خراد و گرگین و رهام نیو
به آواز گفتند ما کهتریم
زمین جز به فرمان تو نسپریم
ازان پس یکی انجمن ساختند
ز گفتار او دل بپرداختند
نشستند و گفتند با یکدگر
که از بخت ما را چه آمد به سر
اگر شهریار این سخنها که گفت
به می خوردن اندر نخواهد نهفت
ز ما و ز ایران برآمد هلاگ
نماند برین بوم و بر آب و خاک
که جمشید با فر و انگشتری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#اتیمولوژی_یا_ریشه_شناسی_واژه ها
#ریشه_شناسی از جمله زیرمجموعه های دانش زبانشناسی است که به بررسی نحوه شکل گرفتن واژه ها و ریشه های آنها و سیر تاریخی تغییر و تحول آنها میپردازد.
در زبان انگلیسی برای واژهی ریشه شناسی از کلمهی #اتیمولوژی ( Etymology )
استفاده میشود.
این لغت در اصل از کلمهی یونانی Etymon
وام گرفته شده که مفهوم آن #معنای_واقعی است.
میتوان معنای لغوی اتیمولوژی را #شناخت_معنای_واقعی دانست.
اگر چه مفهوم اصطلاحی اتیمولوژی در زبان انگلیسی هم دقیقاً ریشه شناسی است و در این دانش، زندگی و رشد و تحول و تغییر و زایش و مرگ کلمات مورد توجه قرار میگیرد.
#تفاوت_شبه_ریشه_شناسی با #ریشه_شناسی_علمی چیست؟
ریشه شناسی به دو شکل وجود دارد.
یکی شکل علمی آن که با #مطالعات_تطبیقی_تاریخی_گسترده انجام میشود
و دیگری #ریشه_شناسی_عامیانه که با #داستان_پردازیهای_عمومی شکل میگیرد و نسل در نسل منتقل میشود.
به عنوان یک مثال از ریشه شناسی عامیانه یا #شبه_ریشه_شناسیمیتوانید این ریشه شناسی را در نظر بگیرید: کسانی که میگویند نام شهر کاشان، در اصل کاهشان بوده و مثلاً علت این نام گذاری کشاورزی و وجود کاه زیاد در این ناحیه بوده!
این نوع ریشه شناسی های عامیانه، عموماً هیچ نوع زمینه علمی ندارند و صرفاً از اساس #جستجوی_مشابهت_ظاهری کلمات، میگیرند.
از جمله مثالهای ریشه شناسی علمی، میتوان به تحلیل کلماتی مانند آوردن اشاره کرد.
پیشوند آ / اَ در زبان فارسی برای نفی کردن به کار میرفته و معادل a / ab انگلیسی بوده است.
بردن و آبُردَن متضاد هم بودهاند. بعداً برای سهولت تلفظ، آبردن به آوُردن و سپس به آوَردن تبدیل شده است.
همچنانکه مُرداد ریشه در مَر به معنای مرگ و مردن دارد و امرداد به معنای نامیرا بودن است که البته ما برای سهولت تلفظ، آن را مرداد تلفظ میکنیم که به جای نامیرا معنای میرا میدهد!
امرتات هم تلفظ کهن امرداد است.
همچنانکه میبینید ریشه شناسی دقیق، گاهی اوقات به شیرینی داستانسرایی در شبه ریشه شناسی نیست، اما به هر حال میتواند روشنگر و آموزنده باشد و حتی به کمک مورخین و باستان شناسان بیاید تا ریشه های تمدن بشری و تعاملات انسانها با یکدیگر در طول تاریخ را بهتر و دقیقتر تحلیل کنند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#اتیمولوژی_یا_ریشه_شناسی_واژه ها
#ریشه_شناسی از جمله زیرمجموعه های دانش زبانشناسی است که به بررسی نحوه شکل گرفتن واژه ها و ریشه های آنها و سیر تاریخی تغییر و تحول آنها میپردازد.
در زبان انگلیسی برای واژهی ریشه شناسی از کلمهی #اتیمولوژی ( Etymology )
استفاده میشود.
این لغت در اصل از کلمهی یونانی Etymon
وام گرفته شده که مفهوم آن #معنای_واقعی است.
میتوان معنای لغوی اتیمولوژی را #شناخت_معنای_واقعی دانست.
اگر چه مفهوم اصطلاحی اتیمولوژی در زبان انگلیسی هم دقیقاً ریشه شناسی است و در این دانش، زندگی و رشد و تحول و تغییر و زایش و مرگ کلمات مورد توجه قرار میگیرد.
#تفاوت_شبه_ریشه_شناسی با #ریشه_شناسی_علمی چیست؟
ریشه شناسی به دو شکل وجود دارد.
یکی شکل علمی آن که با #مطالعات_تطبیقی_تاریخی_گسترده انجام میشود
و دیگری #ریشه_شناسی_عامیانه که با #داستان_پردازیهای_عمومی شکل میگیرد و نسل در نسل منتقل میشود.
به عنوان یک مثال از ریشه شناسی عامیانه یا #شبه_ریشه_شناسیمیتوانید این ریشه شناسی را در نظر بگیرید: کسانی که میگویند نام شهر کاشان، در اصل کاهشان بوده و مثلاً علت این نام گذاری کشاورزی و وجود کاه زیاد در این ناحیه بوده!
این نوع ریشه شناسی های عامیانه، عموماً هیچ نوع زمینه علمی ندارند و صرفاً از اساس #جستجوی_مشابهت_ظاهری کلمات، میگیرند.
از جمله مثالهای ریشه شناسی علمی، میتوان به تحلیل کلماتی مانند آوردن اشاره کرد.
پیشوند آ / اَ در زبان فارسی برای نفی کردن به کار میرفته و معادل a / ab انگلیسی بوده است.
بردن و آبُردَن متضاد هم بودهاند. بعداً برای سهولت تلفظ، آبردن به آوُردن و سپس به آوَردن تبدیل شده است.
همچنانکه مُرداد ریشه در مَر به معنای مرگ و مردن دارد و امرداد به معنای نامیرا بودن است که البته ما برای سهولت تلفظ، آن را مرداد تلفظ میکنیم که به جای نامیرا معنای میرا میدهد!
امرتات هم تلفظ کهن امرداد است.
همچنانکه میبینید ریشه شناسی دقیق، گاهی اوقات به شیرینی داستانسرایی در شبه ریشه شناسی نیست، اما به هر حال میتواند روشنگر و آموزنده باشد و حتی به کمک مورخین و باستان شناسان بیاید تا ریشه های تمدن بشری و تعاملات انسانها با یکدیگر در طول تاریخ را بهتر و دقیقتر تحلیل کنند.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفی_سبک_هنری، #رمانتیسم
#Romantisme
☆1
نام جنبش هنری است که در اواخر سده ی هجده و اوایل سده ی نوزدهم میلادی شکل گرفت. و در معنای عام، به دوره هایی اطلاق می شود که کیفیت های عاطفی و تخیلی در هنر و زندگی مورد تاکید قرار می گیرند. دوره ی اوج این جنبش بین سال های 1790تا 1840 بود و در اصل انگلستان، زادگاه این شیوه بود.
مضمون های شاخص هنر رمانتیک عبارت بودند از :
#عشق_به_منظره های بکر طبیعی و #امور_رمز_آمیز_غریب در هر هیئت و ظاهری،
#غم_غربت درباره ی دوران گذشته، #اشتیاق_پرشور به نیروهای لگام گسیخته،
#تمایل_شدید_به_آزادی و... ( واژه ی رمانتیک در لغت به معنای خیالی، افسانه وار و واهی است)
در همین معنا رمانتیسم چون یک روش هنریِ متضاد با کلاسیسیسم و رئالیسم دانسته می شود.
رمانتی سیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین نمی توان آن را کنار گذاشت، این اصطلاح را اواخر قرن هجدهم، ابتدا منتقدین آلمانی برای تفکیک خصوصیات هنری " #مدرن " از خصوصیات " #کلاسیک " به کار بردند.
رمانتی سیسم به قدری جلوه ها و نمودهای متنوعی دارد که ذکر یک توصیف واحد برای آن غیر ممکن است.
اما موضوع اصلی آن #اعتقاد_به_ارزش_تجربه_شخصی و فردی است،
در واقع رمانتیسم واکنشی بود در مقابل #خردگرایی_عصر_روشنگری و نظم سبک کلاسیک.
واژه ی رمانتیک از واژه ی فرانسوی " #رُمانس" - به معنای #داستان_تخیلی قرون وسطایی که به زبان های لاتینی نوشته می شد - مشتق شده است.
و در اصطلاح تاریخ هنر و نقد هنری به کاربرد صور به صورت غیر صحیح، نااستوار، غیر منطقی، شخصی و بیانگر در هر اثر هنری اشاره دارد (در نقطه ی مقابلِ گرایش به صور صریح، استوار، منطقی، غیر شخصی، و دارای تناسب آثار کلاسیک).
هنر رمانتیک از اصول و قواعد معین زیبایی صوری پیروی نمی کند، ولی همچون هنر کلاسیک گرا، بیشتر به مفاهیم آرمانی می پردازد تا امور واقعی.
"نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش" که از جمله علایق رومانتی سیسم بود، نیاز به شیوه ای " #پر_از_حرکت_و_رنگ" داشت. و برای متقاعد کردن بیننده، باید نحوه ی ارائه ی اثر تا حد امکان " #واقعگرایانه " باشد.
رومانتیست ها تمایل به طبیعت گرایی و واقعگرایی داشتند، نمونه از از این واقعگرایی در پیکره ی یکی از شخصیت های داستان " سه تفنگدار " اثر دوما که توسط" گوستاو کوربه gustavecourbet (نقاش و پیکره ساز فرانسوی) ساخته شده بود را می توان مشاهده کرد.
رمانتیسم، بیشتر گرایش ذهنی ارائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده ای مرتبط است که منشاء در قالب سخن دارد تا قالب بصری. به همین دلیل رومانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان می کند تا هنرهای بصری.
زیرا مفهوم لایتناهی و تعالی، مفهوم نیرو هایی که فراتر از مرزهای خرد می روند، ضرورتا باید مبهم باشند، یعنی بیشتر مصداق ذهنی داشته باشند تا محسوس به آن صورت که در نقاشی و مجسمه سازی مشهود است.
گرچه هیچ سبک و مکتب رمانتیکی در #معماری وجود ندارد، اما #احیا_مجدد_سبک_گوتیک، بویژه در مراحل آغازین آن جنبه ای از رمانتیسم محسوب می شود.
#نقاشی در قرن نوزدهم شدیدا از روح رومانتی سیسم تاثیر پذیرفته بود، در آغاز سبک جدید "فرانسیسکو گویا" نقاش بزرگ اسپانیایی را می بینیم با تابلوی معروفش" سوم ماه مه (The Third of May) که به قول خودش، سه استاد داشت: #ولاسکوئز، #رامبراند و #طبیعت! (گویا یک شخصیت انتقالی است که در هیچ رده ی معینی طبقه بندی نمی شود و چند گرایش هنری را به هم ربط می دهد) نمونه ای از اغراق های احساسی را در تابلوی " سوم ماه مه " می بینیم. در این تابلو، گویا برای نمایش عناد، نفرت و وحشت، حالت ها و حرکات پیکره ها را به نحو شگفت آوری اغراق آمیز کرده است.
نقاش رومانتیک دیگر " #اوژن_دلاکروا" Delacroix است.
در تابلوی پاگا نی نی که تصویر یک موسیقیدان و نوازنده ی معروف آن زمان است، کوشیده که جوهر درونی موضوع را نمایش بدهد، به عوض تصویر کردن شخص پاگانی نی کوشیده است که تصویرِ موسیقی او را و به عبارت بهتر "حقیقت ذهنی وی" را ارائه کند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفی_سبک_هنری، #رمانتیسم
#Romantisme
☆1
نام جنبش هنری است که در اواخر سده ی هجده و اوایل سده ی نوزدهم میلادی شکل گرفت. و در معنای عام، به دوره هایی اطلاق می شود که کیفیت های عاطفی و تخیلی در هنر و زندگی مورد تاکید قرار می گیرند. دوره ی اوج این جنبش بین سال های 1790تا 1840 بود و در اصل انگلستان، زادگاه این شیوه بود.
مضمون های شاخص هنر رمانتیک عبارت بودند از :
#عشق_به_منظره های بکر طبیعی و #امور_رمز_آمیز_غریب در هر هیئت و ظاهری،
#غم_غربت درباره ی دوران گذشته، #اشتیاق_پرشور به نیروهای لگام گسیخته،
#تمایل_شدید_به_آزادی و... ( واژه ی رمانتیک در لغت به معنای خیالی، افسانه وار و واهی است)
در همین معنا رمانتیسم چون یک روش هنریِ متضاد با کلاسیسیسم و رئالیسم دانسته می شود.
رمانتی سیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین نمی توان آن را کنار گذاشت، این اصطلاح را اواخر قرن هجدهم، ابتدا منتقدین آلمانی برای تفکیک خصوصیات هنری " #مدرن " از خصوصیات " #کلاسیک " به کار بردند.
رمانتی سیسم به قدری جلوه ها و نمودهای متنوعی دارد که ذکر یک توصیف واحد برای آن غیر ممکن است.
اما موضوع اصلی آن #اعتقاد_به_ارزش_تجربه_شخصی و فردی است،
در واقع رمانتیسم واکنشی بود در مقابل #خردگرایی_عصر_روشنگری و نظم سبک کلاسیک.
واژه ی رمانتیک از واژه ی فرانسوی " #رُمانس" - به معنای #داستان_تخیلی قرون وسطایی که به زبان های لاتینی نوشته می شد - مشتق شده است.
و در اصطلاح تاریخ هنر و نقد هنری به کاربرد صور به صورت غیر صحیح، نااستوار، غیر منطقی، شخصی و بیانگر در هر اثر هنری اشاره دارد (در نقطه ی مقابلِ گرایش به صور صریح، استوار، منطقی، غیر شخصی، و دارای تناسب آثار کلاسیک).
هنر رمانتیک از اصول و قواعد معین زیبایی صوری پیروی نمی کند، ولی همچون هنر کلاسیک گرا، بیشتر به مفاهیم آرمانی می پردازد تا امور واقعی.
"نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش" که از جمله علایق رومانتی سیسم بود، نیاز به شیوه ای " #پر_از_حرکت_و_رنگ" داشت. و برای متقاعد کردن بیننده، باید نحوه ی ارائه ی اثر تا حد امکان " #واقعگرایانه " باشد.
رومانتیست ها تمایل به طبیعت گرایی و واقعگرایی داشتند، نمونه از از این واقعگرایی در پیکره ی یکی از شخصیت های داستان " سه تفنگدار " اثر دوما که توسط" گوستاو کوربه gustavecourbet (نقاش و پیکره ساز فرانسوی) ساخته شده بود را می توان مشاهده کرد.
رمانتیسم، بیشتر گرایش ذهنی ارائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده ای مرتبط است که منشاء در قالب سخن دارد تا قالب بصری. به همین دلیل رومانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان می کند تا هنرهای بصری.
زیرا مفهوم لایتناهی و تعالی، مفهوم نیرو هایی که فراتر از مرزهای خرد می روند، ضرورتا باید مبهم باشند، یعنی بیشتر مصداق ذهنی داشته باشند تا محسوس به آن صورت که در نقاشی و مجسمه سازی مشهود است.
گرچه هیچ سبک و مکتب رمانتیکی در #معماری وجود ندارد، اما #احیا_مجدد_سبک_گوتیک، بویژه در مراحل آغازین آن جنبه ای از رمانتیسم محسوب می شود.
#نقاشی در قرن نوزدهم شدیدا از روح رومانتی سیسم تاثیر پذیرفته بود، در آغاز سبک جدید "فرانسیسکو گویا" نقاش بزرگ اسپانیایی را می بینیم با تابلوی معروفش" سوم ماه مه (The Third of May) که به قول خودش، سه استاد داشت: #ولاسکوئز، #رامبراند و #طبیعت! (گویا یک شخصیت انتقالی است که در هیچ رده ی معینی طبقه بندی نمی شود و چند گرایش هنری را به هم ربط می دهد) نمونه ای از اغراق های احساسی را در تابلوی " سوم ماه مه " می بینیم. در این تابلو، گویا برای نمایش عناد، نفرت و وحشت، حالت ها و حرکات پیکره ها را به نحو شگفت آوری اغراق آمیز کرده است.
نقاش رومانتیک دیگر " #اوژن_دلاکروا" Delacroix است.
در تابلوی پاگا نی نی که تصویر یک موسیقیدان و نوازنده ی معروف آن زمان است، کوشیده که جوهر درونی موضوع را نمایش بدهد، به عوض تصویر کردن شخص پاگانی نی کوشیده است که تصویرِ موسیقی او را و به عبارت بهتر "حقیقت ذهنی وی" را ارائه کند.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_آفریدون
👑 2 👑
👑 #پادشاهی_هوشنگ
پادشاهی هوشنگ هم سر رسید و پسرش #طهمورث به جای پدر نشست.
هوشنگ پادشاهی #سخاوتمند_عادل بود و در حدود چهل سال پادشاهی کرد.
در زمان او #آبادانیهای زیادی بوجود آمد.
#آهن شناخته شد و #آهنگری به عنوان پیشه ای بوجود آمد.
#کشت_و_زرع بوجود آمد و تا پیش از آن مردم جز میوه چیزی نمی خوردند و لباسشان برگ درختان بود.
همچنین در زمان هوشنگ #آتش شناخته شد
#داستان_کشف_آتش
بدین ترتیب که :
یکروز شاه به سوی کوه در حرکت بود از دور چیزی دید سیاه و تیره مانند مار که به طرف او میآمد سنگی برداشت و به سوی او پرتاب کرد وسنگ به سنگ دیگری خورد و آتش پدیدار گشت.
هوشنگ از کشف آتش خوشحال شد و گفت این #فروغ_ایزدی است و اهل خرد شایسته است که آنرا بپرستند.
او جشن گرفت و این جشن سرآغاز #جشن_سده بود.
همچنین در زمان هوشنگ از پوست بعضی حیوانات #لباس درست کردند و #گوشتشان به مصرف #خوراک_و_تغذیه می رسید.
#پاینده_ایران
#سرفراز_ایرانی
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_آفریدون
👑 2 👑
👑 #پادشاهی_هوشنگ
پادشاهی هوشنگ هم سر رسید و پسرش #طهمورث به جای پدر نشست.
هوشنگ پادشاهی #سخاوتمند_عادل بود و در حدود چهل سال پادشاهی کرد.
در زمان او #آبادانیهای زیادی بوجود آمد.
#آهن شناخته شد و #آهنگری به عنوان پیشه ای بوجود آمد.
#کشت_و_زرع بوجود آمد و تا پیش از آن مردم جز میوه چیزی نمی خوردند و لباسشان برگ درختان بود.
همچنین در زمان هوشنگ #آتش شناخته شد
#داستان_کشف_آتش
بدین ترتیب که :
یکروز شاه به سوی کوه در حرکت بود از دور چیزی دید سیاه و تیره مانند مار که به طرف او میآمد سنگی برداشت و به سوی او پرتاب کرد وسنگ به سنگ دیگری خورد و آتش پدیدار گشت.
هوشنگ از کشف آتش خوشحال شد و گفت این #فروغ_ایزدی است و اهل خرد شایسته است که آنرا بپرستند.
او جشن گرفت و این جشن سرآغاز #جشن_سده بود.
همچنین در زمان هوشنگ از پوست بعضی حیوانات #لباس درست کردند و #گوشتشان به مصرف #خوراک_و_تغذیه می رسید.
#پاینده_ایران
#سرفراز_ایرانی
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مد_شدن_تیغ_زدن_دست_در_بین_دختران_نوجوان
#داستان_سیاه_خون_بازی_دختران
#پدیده_خودزنی_در_بین_دختران_نوجوان
قسمت اول ...
ناهید عکس دست زخمی اش را در صفحه اجتماعی اینستاگرام گذاشته و زیر آن نوشته است:
« بی تو این است روزگار من! » ؛
صفحه ای که بازدید کننده فراوانی دارد، به همان نسبت، بازخوردهای زیادی هم دریافت کرده و به اصطلاح بیش از پانصد لایک خورده است.
عکس سیاهی است!
تاریک به معنی واقعی…
خط هایی که به نظر می رسد به وسیله جسمی تیز مانند تیغ روی پوست دست دخترانه و جوانی کشیده شده، رگ های متورم از آن همه خشونت با لخته خون های دلمه بسته و… .
تصویری که دیدنش حتی برای چند لحظه هم آدم را می رنجاند و بیش از هر چیز ذهن را می کشاند سمت خودکشی.
اما این چه نوع کشتن است؟!
زخم ها عمیق نیست و دختر چیزی از تصمیمش برای مردن ننوشته!
تنها بسنده کرده است به بیان چند جمله احساسی. گویی که با آن آرام گرفته باشد.
در ادامه پست هایش بویی از نا امیدی حس نمی شود.
تمام صفحه اش را بررسی می کنم.
چند ساعت بعد پستش را برمی دارد و عکس دیگری را جایگزین می کند.
تصویری که نمی توانم هیچ خط ارتباطی بین آن و عکس تیغ زنی چند ساعت قبل ترسیم کنم!
سر صحبت را با او باز می کنم اما نتیجه ای ندارد.
ناهید انگار که درد دست زخم خورده اش را به باد فراموشی سپرده، جواب قانع کننده ای نمی دهد و تنها چیزی که می گوید این است:
«اسمش خون بازیه! اما من دیگه این کار رو نمی کنم. نپرسید فراموشش کردم…»
فضای مجازی را می گردم تا به سمانه می رسم.
پست هایی گذاشته که حکایت از شکست عاطفی سنگینی دارد.
☆ از او سراغ کسی را می گیرم که مانند ناهید، روی دست ها یا بدنش را تیغ زده باشد، می گوید:
*خودم!
☆یعنی تو هم روی دستت تیغ زدی؟
*آره . یک سال قبل
☆ چرا این کار را کردی؟
* یکی رو خیلی دوست داشتم اما اون می خواست ازدواج کند.
☆ چون بهش نرسیدی این تصمیم را گرفتی ؟
* نه. می دونستم بهش نمی رسم و فقط برای اینکه خودم را آرام کنم این کار را کردم.
☆ آرام هم شدی؟
* راستش نه…
☆ والدینت متوجه شدند؟
* اولش نه. ولی مادرم چند وقت پیش فهمید. خیلی ناراحت شد و دعوایم کرد ولی به هرحال اتفاقی است که افتاده …
☆ اگر دوباره شکست عاطفی برایت پیش بیاید، بازهم این کار را می کنی؟
* نه هیچ وقت!
☆ از اینکه روی بدنت جای زخم هست پشیمانی؟
* آره خیلی…
☆ چند تا از دوستانت این کار را انجام داده اند؟
* خیلی ها!
☆ این کار را از کسی یاد گرفتی؟
* دقیق یادم نیست اما فکر کنم سال اول دبیرستان دست یکی از دوستانم را دیدم که تیغ زده بود.
☆ فکر می کنی دیگران چرا این کار را می کنند؟
* تیغ زدن برای بعضی ها نقش سیگار را دارد
☆ یعنی چی ؟
* خیلی ها وقتی سیگار می کشند احساس آرامش می کنند و این تیغ زدن برای بعضی ها مثل سیگار است!
☆ یعنی برای آرام شدن روی بدنشان تیغ می زنند؟
* آره. البته بعضی ها هم برای اینکه واسشون درس عبرت بشه زخم می زنند. یعنی زخم اون شکست عاطفی را روی بدنشان می گذارند تا یادشان نرود!
- سمانه عکسی از مچ دست دوستش می فرستد.
خراش تیغ ها در این مورد بیشتر و زخم ها عمیق ترند.
بیش از ده جای برش تیغ روی پوست دختر نوجوان حکایت از دردی عمیق دارد.
اما چه چیزی او را وادار کرده است که روی پوست بدن خودش، این طور بی رحمانه از مچ تا آرنج زخم بیندازد؟
سمانه می گوید:
* فرناز مشکل عاطفی شدیدی داشت برای همین روی دستش تیغ زده تا آرام شود.
☆ برای اینکه کسی ببیند و دلش بسوزد این کار را کرده؟
* نه ربطی به دلسوزی ندارد. فقط برای آرام شدن که گفتم.
☆ والدینش متوجه شدند؟
* نه هنوز ندیدند. دستش را می پوشاند
☆ پسرها هم این کار ها را می کنند؟ یعنی به خاطر شکست های عاطفی روی بدنشان تیغ می زنند؟
* بعضی هاشون کارهایی می کنند اما نه تیغ زدن.
☆ چه کارهایی؟
* مثلا با سیگار پشت دستشان را می سوزانند. آنها زمان عصبانیت دوست دارند درد بیشتری را تحمل کنند.
#رد_تیغ_در_مهمانی
تارا دختر دیگری است که عکسش را در یک مهمانی می بینم.
دختر لاغر اندام و جوانی که دستش را با یک باند کشی بلند تا آرنج بسته، بین ده، پانزده نوجوان دیگرکه به دوربین خیره شده اند و می خندند نظرم را جلب می کند.
دوستش می گوید تارا روی تمام بدنش را با تیغ رد انداخته است.
علتش را می پرسم. می گوید:
مشکل زیاد دارد.
تلاشم برای یافتن تارا حاصلی در برندارد.
اما از خلال صحبت دوستانش متوجه می شوم که او غیر از دست، روی پا و حتی شکمش هم جای زخم دارد!
#ادامه_دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مد_شدن_تیغ_زدن_دست_در_بین_دختران_نوجوان
#داستان_سیاه_خون_بازی_دختران
#پدیده_خودزنی_در_بین_دختران_نوجوان
قسمت اول ...
ناهید عکس دست زخمی اش را در صفحه اجتماعی اینستاگرام گذاشته و زیر آن نوشته است:
« بی تو این است روزگار من! » ؛
صفحه ای که بازدید کننده فراوانی دارد، به همان نسبت، بازخوردهای زیادی هم دریافت کرده و به اصطلاح بیش از پانصد لایک خورده است.
عکس سیاهی است!
تاریک به معنی واقعی…
خط هایی که به نظر می رسد به وسیله جسمی تیز مانند تیغ روی پوست دست دخترانه و جوانی کشیده شده، رگ های متورم از آن همه خشونت با لخته خون های دلمه بسته و… .
تصویری که دیدنش حتی برای چند لحظه هم آدم را می رنجاند و بیش از هر چیز ذهن را می کشاند سمت خودکشی.
اما این چه نوع کشتن است؟!
زخم ها عمیق نیست و دختر چیزی از تصمیمش برای مردن ننوشته!
تنها بسنده کرده است به بیان چند جمله احساسی. گویی که با آن آرام گرفته باشد.
در ادامه پست هایش بویی از نا امیدی حس نمی شود.
تمام صفحه اش را بررسی می کنم.
چند ساعت بعد پستش را برمی دارد و عکس دیگری را جایگزین می کند.
تصویری که نمی توانم هیچ خط ارتباطی بین آن و عکس تیغ زنی چند ساعت قبل ترسیم کنم!
سر صحبت را با او باز می کنم اما نتیجه ای ندارد.
ناهید انگار که درد دست زخم خورده اش را به باد فراموشی سپرده، جواب قانع کننده ای نمی دهد و تنها چیزی که می گوید این است:
«اسمش خون بازیه! اما من دیگه این کار رو نمی کنم. نپرسید فراموشش کردم…»
فضای مجازی را می گردم تا به سمانه می رسم.
پست هایی گذاشته که حکایت از شکست عاطفی سنگینی دارد.
☆ از او سراغ کسی را می گیرم که مانند ناهید، روی دست ها یا بدنش را تیغ زده باشد، می گوید:
*خودم!
☆یعنی تو هم روی دستت تیغ زدی؟
*آره . یک سال قبل
☆ چرا این کار را کردی؟
* یکی رو خیلی دوست داشتم اما اون می خواست ازدواج کند.
☆ چون بهش نرسیدی این تصمیم را گرفتی ؟
* نه. می دونستم بهش نمی رسم و فقط برای اینکه خودم را آرام کنم این کار را کردم.
☆ آرام هم شدی؟
* راستش نه…
☆ والدینت متوجه شدند؟
* اولش نه. ولی مادرم چند وقت پیش فهمید. خیلی ناراحت شد و دعوایم کرد ولی به هرحال اتفاقی است که افتاده …
☆ اگر دوباره شکست عاطفی برایت پیش بیاید، بازهم این کار را می کنی؟
* نه هیچ وقت!
☆ از اینکه روی بدنت جای زخم هست پشیمانی؟
* آره خیلی…
☆ چند تا از دوستانت این کار را انجام داده اند؟
* خیلی ها!
☆ این کار را از کسی یاد گرفتی؟
* دقیق یادم نیست اما فکر کنم سال اول دبیرستان دست یکی از دوستانم را دیدم که تیغ زده بود.
☆ فکر می کنی دیگران چرا این کار را می کنند؟
* تیغ زدن برای بعضی ها نقش سیگار را دارد
☆ یعنی چی ؟
* خیلی ها وقتی سیگار می کشند احساس آرامش می کنند و این تیغ زدن برای بعضی ها مثل سیگار است!
☆ یعنی برای آرام شدن روی بدنشان تیغ می زنند؟
* آره. البته بعضی ها هم برای اینکه واسشون درس عبرت بشه زخم می زنند. یعنی زخم اون شکست عاطفی را روی بدنشان می گذارند تا یادشان نرود!
- سمانه عکسی از مچ دست دوستش می فرستد.
خراش تیغ ها در این مورد بیشتر و زخم ها عمیق ترند.
بیش از ده جای برش تیغ روی پوست دختر نوجوان حکایت از دردی عمیق دارد.
اما چه چیزی او را وادار کرده است که روی پوست بدن خودش، این طور بی رحمانه از مچ تا آرنج زخم بیندازد؟
سمانه می گوید:
* فرناز مشکل عاطفی شدیدی داشت برای همین روی دستش تیغ زده تا آرام شود.
☆ برای اینکه کسی ببیند و دلش بسوزد این کار را کرده؟
* نه ربطی به دلسوزی ندارد. فقط برای آرام شدن که گفتم.
☆ والدینش متوجه شدند؟
* نه هنوز ندیدند. دستش را می پوشاند
☆ پسرها هم این کار ها را می کنند؟ یعنی به خاطر شکست های عاطفی روی بدنشان تیغ می زنند؟
* بعضی هاشون کارهایی می کنند اما نه تیغ زدن.
☆ چه کارهایی؟
* مثلا با سیگار پشت دستشان را می سوزانند. آنها زمان عصبانیت دوست دارند درد بیشتری را تحمل کنند.
#رد_تیغ_در_مهمانی
تارا دختر دیگری است که عکسش را در یک مهمانی می بینم.
دختر لاغر اندام و جوانی که دستش را با یک باند کشی بلند تا آرنج بسته، بین ده، پانزده نوجوان دیگرکه به دوربین خیره شده اند و می خندند نظرم را جلب می کند.
دوستش می گوید تارا روی تمام بدنش را با تیغ رد انداخته است.
علتش را می پرسم. می گوید:
مشکل زیاد دارد.
تلاشم برای یافتن تارا حاصلی در برندارد.
اما از خلال صحبت دوستانش متوجه می شوم که او غیر از دست، روی پا و حتی شکمش هم جای زخم دارد!
#ادامه_دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
#مد_شدن_تیغ_زدن_دست_در_بین_دختران_نوجوان
#داستان_سیاه_خون_بازی_دختران
#پدیده_خودزنی_در_بین_دختران_نوجوان
دختران نوجوانی که خون بازی میکنند .
#کانال_ایران_نوین
🆔👉 @iran_novin1
#داستان_سیاه_خون_بازی_دختران
#پدیده_خودزنی_در_بین_دختران_نوجوان
دختران نوجوانی که خون بازی میکنند .
#کانال_ایران_نوین
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#داستان_معدن_طلاي_ساري_گونئي ( #داشکسن_سابق )
انديكس ساري گوناي ( داشكسن سابق ( Au/Sb ) طلا ، آنتيموان ) تقريبا در 60 کيلومتري شمال غرب شهر همدان در ورقه 1/100000 زمين شناسي کبودر آهنگ، در گوشه ي جنوب شرقي استان کردستان (شهرستان تورك نشين قروه) واقع است.
اولين مطالعات شناسايي در مي و آگوست 1999 به کشف يک سيستم هيدروترمال مهم به وسعت 16 کيلومتر مربع همراه با کاني زايي طال، آنتيموان و آرسنيک به سن اليگوميوسن در داخل داسيت و آندزيت پورفيري و توف هاي آتشفشاني انجاميد. از مطالعات مقدماتي دانسته شد که نشانه هايي از سيستم طلاي اپي ترمال غني از سولفيد ديده مي شود.
يک توافق همكاري با CeCe و برنامه ي اکتشافي در مارس 2000 امضا شد. نام پروژه از داشكسن به ساري گوناي در اوايل 2004 تغيير کرد، چرا که اين نام براي منطقه ي حاوي تمرکز اصلي کاني زايي بيشتر کارايي دارد. يک شرکت جديد ايراني با نام شرکت معدن کاري زرکوه در ژانويه ي 2004 تاسيس شد و هدف اصلي آن بررسي وتوسعه ي پتانسيل و معدن کاري درکانسار طلاي ساري گوناي بود.
زرکوه متعلق به ريوتينتو ( 70 درصد) و 30 (CESCOدرصد) مي باشد.
کارهاي اکتشافي سطحي انجام شده توسط ريوتينتو و سسكو در نيمه ي اول 2000 به کشف موفقيت آميز آنومالي خاك طلادار به وسعت m1300 در m400 در ساري گوناي منجر شد و به علاوه چندين آنومالي کوچكتر شامل آنومالي 450 در 150 متر در دامنه ي شمالي غربي کوه آق داغ نيز شناسايي گرديد.
حفاري هاي بعدي انجام شده در مناطق آنومالي دار از اواخر 2000 تا اواخر 2002 ، درمجموع 38 چاه، موجب شناسايي ذخيره ي قابل توجه طلاي ساري گوناي و نشانه هاي کاني زايي در رگه ي 11 و آق داغ گرديد.
حفاري هاي انجام شده تا کنون به صورت موفقيت آميزي به کشف يک توده با 1200 متر طول و حداکثر تا 600 متر عرض و عمق حداقل 350 متر در منطقه ي اصلي ساري گوناي انجاميده است. اين پهنه ي کاني زايي در عمق همچنان ادامه دارد.
در سال 2002 ، فاز سوم حفاري به شناخت بهتر منطقه ي کاني زايي ساري گوناي کمک کرد. کاني زايي قابل توجه در مغزه هاي حفاري حاکي از پيوسته بودن کاني زايي اصلي بين چاه ها داشت.
فاز چهارم حفاري در ساري گوناي در 2003 انجام شد. در اين فاز هدف از عمليات به دست آوردن واريوگرام واقعي ساري گوناي با حفر يک سري از چاه ها در مقاطع به طول 33 متر در راست و دور از مقاطع قبلي بود، هر چند اين برنامه براي توسعه ي واريوگرام کافي نبوده و حفاري متراکم تري نياز بود. در انتهاي 2003 در حدود 17970/37 متر حفاري انجام شده بود.
محاسبه ي ذخيره در نوامبر و دسامبر 2003 با استفاده از همه ي داده هاي حفاري و داده هاي نمونه هاي ترانشه اي موجود در آن زمان انجام گرفت ( شامل داده هاي حفاري با فاصله ي 33 متر ) به دليل ابهامات فراوان باقي مانده از جمله پارامترهاي به کار برده شده در محاسبه ي ذخيره، سه ذخيره ي متفاوت با سه روش مختلف به دست آمد.
ذخيره هاي محاسبه شده عبارت بودند از 215 ميليون تن از طلاي 1/76 گرم بر تن، 270 ميليون تن ازطلاي 1/63 گرم بر تن و 242 ميليون تن از طلاي 2/10 گرم بر تن.
بنابراين مقدار گرد شده 220-230 ميليون تن طلاي 2 گرم بر تن بود.
براي به دست آوردن يک واريوگرام واقعي از منطقه ي اصلي ساري گوناي، ريوتينتو با مشارکت تيم پروژه ي زرکوه برنامه ي حفاري بسيار دقيق تري را با شبكه ي 36 خفاري با فاصله ي 20 متر طرح کرد.
اين حفاري در 2004 به مقدار 10882/05 متر انجام شد.
بررسي هاي انجام شده آماري از اين حفاري ها، مقادير قابل توجهي طلا را نشان مي دهد. تخمين هاي انجام شده بر حفاري هاي مجاور در مقايسه با مقادير
طلاي استنتاج شده در مقياس وسيع، به طور کلي بسيار مشابه هستند، با اين حال در مقايسه ي پهنه هاي باريک بين حفاري ها، اختلاف هاي آشكار غير معمول نيستند.
همچنين حفاري هاي تكميلي انجام شده در سال 2004 در ساري گوناي اطلاعات بيشتري براي محاسبه هاي ذخيره در آينده در اختيار گذارده است.
چاه نگاري تصويري اين حفاري ها نشان مي دهد که پهنه هاي کاني زايي طلا احتماال در Wolf Hill ( شمال شرق ساري گوناي ) وجود دارد ولي در کوه ني بند ( شمال شرق ساري گوناي ) آثار آن وجود ندارد.
در آخرين روز تهيه ي گزارش ( 30 سپتامبر ) 16678/55 متر طي برنامه ي چهارم حفاري انجام شده که کل حفاري هاي ساري گوناي را به 34648/92 متر مي رساند.
همه ي داده هاي حفاري از 2000-2004 در آخرين سه ماه سال 2004 به RTTS تحويل و تخمين ذخيره ي جديد در اوايل 2005 انجام مي شود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#داستان_معدن_طلاي_ساري_گونئي ( #داشکسن_سابق )
انديكس ساري گوناي ( داشكسن سابق ( Au/Sb ) طلا ، آنتيموان ) تقريبا در 60 کيلومتري شمال غرب شهر همدان در ورقه 1/100000 زمين شناسي کبودر آهنگ، در گوشه ي جنوب شرقي استان کردستان (شهرستان تورك نشين قروه) واقع است.
اولين مطالعات شناسايي در مي و آگوست 1999 به کشف يک سيستم هيدروترمال مهم به وسعت 16 کيلومتر مربع همراه با کاني زايي طال، آنتيموان و آرسنيک به سن اليگوميوسن در داخل داسيت و آندزيت پورفيري و توف هاي آتشفشاني انجاميد. از مطالعات مقدماتي دانسته شد که نشانه هايي از سيستم طلاي اپي ترمال غني از سولفيد ديده مي شود.
يک توافق همكاري با CeCe و برنامه ي اکتشافي در مارس 2000 امضا شد. نام پروژه از داشكسن به ساري گوناي در اوايل 2004 تغيير کرد، چرا که اين نام براي منطقه ي حاوي تمرکز اصلي کاني زايي بيشتر کارايي دارد. يک شرکت جديد ايراني با نام شرکت معدن کاري زرکوه در ژانويه ي 2004 تاسيس شد و هدف اصلي آن بررسي وتوسعه ي پتانسيل و معدن کاري درکانسار طلاي ساري گوناي بود.
زرکوه متعلق به ريوتينتو ( 70 درصد) و 30 (CESCOدرصد) مي باشد.
کارهاي اکتشافي سطحي انجام شده توسط ريوتينتو و سسكو در نيمه ي اول 2000 به کشف موفقيت آميز آنومالي خاك طلادار به وسعت m1300 در m400 در ساري گوناي منجر شد و به علاوه چندين آنومالي کوچكتر شامل آنومالي 450 در 150 متر در دامنه ي شمالي غربي کوه آق داغ نيز شناسايي گرديد.
حفاري هاي بعدي انجام شده در مناطق آنومالي دار از اواخر 2000 تا اواخر 2002 ، درمجموع 38 چاه، موجب شناسايي ذخيره ي قابل توجه طلاي ساري گوناي و نشانه هاي کاني زايي در رگه ي 11 و آق داغ گرديد.
حفاري هاي انجام شده تا کنون به صورت موفقيت آميزي به کشف يک توده با 1200 متر طول و حداکثر تا 600 متر عرض و عمق حداقل 350 متر در منطقه ي اصلي ساري گوناي انجاميده است. اين پهنه ي کاني زايي در عمق همچنان ادامه دارد.
در سال 2002 ، فاز سوم حفاري به شناخت بهتر منطقه ي کاني زايي ساري گوناي کمک کرد. کاني زايي قابل توجه در مغزه هاي حفاري حاکي از پيوسته بودن کاني زايي اصلي بين چاه ها داشت.
فاز چهارم حفاري در ساري گوناي در 2003 انجام شد. در اين فاز هدف از عمليات به دست آوردن واريوگرام واقعي ساري گوناي با حفر يک سري از چاه ها در مقاطع به طول 33 متر در راست و دور از مقاطع قبلي بود، هر چند اين برنامه براي توسعه ي واريوگرام کافي نبوده و حفاري متراکم تري نياز بود. در انتهاي 2003 در حدود 17970/37 متر حفاري انجام شده بود.
محاسبه ي ذخيره در نوامبر و دسامبر 2003 با استفاده از همه ي داده هاي حفاري و داده هاي نمونه هاي ترانشه اي موجود در آن زمان انجام گرفت ( شامل داده هاي حفاري با فاصله ي 33 متر ) به دليل ابهامات فراوان باقي مانده از جمله پارامترهاي به کار برده شده در محاسبه ي ذخيره، سه ذخيره ي متفاوت با سه روش مختلف به دست آمد.
ذخيره هاي محاسبه شده عبارت بودند از 215 ميليون تن از طلاي 1/76 گرم بر تن، 270 ميليون تن ازطلاي 1/63 گرم بر تن و 242 ميليون تن از طلاي 2/10 گرم بر تن.
بنابراين مقدار گرد شده 220-230 ميليون تن طلاي 2 گرم بر تن بود.
براي به دست آوردن يک واريوگرام واقعي از منطقه ي اصلي ساري گوناي، ريوتينتو با مشارکت تيم پروژه ي زرکوه برنامه ي حفاري بسيار دقيق تري را با شبكه ي 36 خفاري با فاصله ي 20 متر طرح کرد.
اين حفاري در 2004 به مقدار 10882/05 متر انجام شد.
بررسي هاي انجام شده آماري از اين حفاري ها، مقادير قابل توجهي طلا را نشان مي دهد. تخمين هاي انجام شده بر حفاري هاي مجاور در مقايسه با مقادير
طلاي استنتاج شده در مقياس وسيع، به طور کلي بسيار مشابه هستند، با اين حال در مقايسه ي پهنه هاي باريک بين حفاري ها، اختلاف هاي آشكار غير معمول نيستند.
همچنين حفاري هاي تكميلي انجام شده در سال 2004 در ساري گوناي اطلاعات بيشتري براي محاسبه هاي ذخيره در آينده در اختيار گذارده است.
چاه نگاري تصويري اين حفاري ها نشان مي دهد که پهنه هاي کاني زايي طلا احتماال در Wolf Hill ( شمال شرق ساري گوناي ) وجود دارد ولي در کوه ني بند ( شمال شرق ساري گوناي ) آثار آن وجود ندارد.
در آخرين روز تهيه ي گزارش ( 30 سپتامبر ) 16678/55 متر طي برنامه ي چهارم حفاري انجام شده که کل حفاري هاي ساري گوناي را به 34648/92 متر مي رساند.
همه ي داده هاي حفاري از 2000-2004 در آخرين سه ماه سال 2004 به RTTS تحويل و تخمين ذخيره ي جديد در اوايل 2005 انجام مي شود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_افریدون
#پادشاهی_ضحاک
قسمت چهارم
#داستان_آفریدون_و_جستجوی_ضحاک
چون ضحاک خواب خود گفت و شرح آفریدون را شنید هرجا در پی جستجو او سرباز و لشکری گسیل ساخت تا او را بیابند در بند کشند و بکشند.
روزی از روزها ناگهان به ضحاک از آن بیشه و مرغزار و آن گاو که فریدون از آن شیر مینوشید آگهى رسید.
پس همچون پیل مست بدانجاى رفت و آن گاو پر مایه را بکشت و هرچه در آن بیشه از جانوران بدید، نابود ساخت.
آنگاه شتابان به سوى خانه فریدون رفت، لیکن هر چه پژوهید، کسى را در آنجاى نیافت.
پس آن کاخ بلند را به آتش بسوخت و ویران ساخت.
در کوه البرز مرد پارسایى روزگار میگذرانید.
فرانک، مادر فریدون و همسر آبتین که بدست عمال ضحاک کشته شده و مغزش خوراک ماران دوش ضحاک شده بود، وقتی سوختن خانه را دید به نزد او رفت و گفت:
اى پاک کیش، من سوگوارى از ایران زمینم. بدان که این فرزند من کسى است که سرانجام بر ضحاک چیره خواهد گشت و سر از تن او جدا خواهد ساخت و به جاى او خواهد نشست. پس از تو میخواهم که پدروار، او را نگاهبان باشى.
مرد پارسا پذیرفت و از فریدون به همان سان نگاهبانى کرد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_افریدون
#پادشاهی_ضحاک
قسمت چهارم
#داستان_آفریدون_و_جستجوی_ضحاک
چون ضحاک خواب خود گفت و شرح آفریدون را شنید هرجا در پی جستجو او سرباز و لشکری گسیل ساخت تا او را بیابند در بند کشند و بکشند.
روزی از روزها ناگهان به ضحاک از آن بیشه و مرغزار و آن گاو که فریدون از آن شیر مینوشید آگهى رسید.
پس همچون پیل مست بدانجاى رفت و آن گاو پر مایه را بکشت و هرچه در آن بیشه از جانوران بدید، نابود ساخت.
آنگاه شتابان به سوى خانه فریدون رفت، لیکن هر چه پژوهید، کسى را در آنجاى نیافت.
پس آن کاخ بلند را به آتش بسوخت و ویران ساخت.
در کوه البرز مرد پارسایى روزگار میگذرانید.
فرانک، مادر فریدون و همسر آبتین که بدست عمال ضحاک کشته شده و مغزش خوراک ماران دوش ضحاک شده بود، وقتی سوختن خانه را دید به نزد او رفت و گفت:
اى پاک کیش، من سوگوارى از ایران زمینم. بدان که این فرزند من کسى است که سرانجام بر ضحاک چیره خواهد گشت و سر از تن او جدا خواهد ساخت و به جاى او خواهد نشست. پس از تو میخواهم که پدروار، او را نگاهبان باشى.
مرد پارسا پذیرفت و از فریدون به همان سان نگاهبانى کرد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_افریدون
#پادشاهی_ضحاک
قسمت چهارم
#داستان_آفریدون_و_جستجوی_ضحاک
برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدهافش به تنگی فراز
خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نهاد
ببالید برسان سرو سهی
همی تافت زو فر شاهنشهی
جهانجوی با فر جمشید بد
به کردار تابنده خورشید بود
جهان را چو باران به بایستگی
روان را چو دانش به شایستگی
بسر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
همان گاو کش نام بر مایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود
ز مادر جدا شد چو طاووس نر
بهر موی بر تازه رنگی دگر
شده انجمن بر سرش بخردان
ستارهشناسان و هم موبدان
که کس در جهان گاو چونان ندید
نه از پیرسر کاردانان شنید
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی
به گرد جهان هم بدین جست و جوی
فریدون که بودش پدر آبتین
شده تنگ بر آبتین بر زمین
گریزان و از خویشتن گشته سیر
برآویخت ناگاه بر کام شیر
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو باز خورد
گرفتند و بردند بسته چو یوز
برو بر سر آورد ضحاک روز
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
فرانک بدش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود
پر از داغ دل خستهٔ روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار
کجا نامور گاو برمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
به پیش نگهبان آن مرغزار
خروشید و بارید خون بر کنار
بدو گفت کاین کودک شیرخوار
ز من روزگاری بزنهار دار
پدروارش از مادر اندر پذیر
وزین گاو نغزش بپرور به شیر
و گر باره خواهی روانم تراست
گروگان کنم جان بدان کت هواست
پرستندهٔ بیشه و گاو نغز
چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
که چون بنده در پیش فرزند تو
بباشم پرستندهٔ پند تو
سه سالش همی داد زان گاو شیر
هشیوار بیدار زنهارگیر
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#شاهنامه_فردوسی
#پادشاهی_کیومرث_تا_افریدون
#پادشاهی_ضحاک
قسمت چهارم
#داستان_آفریدون_و_جستجوی_ضحاک
برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدهافش به تنگی فراز
خجسته فریدون ز مادر بزاد
جهان را یکی دیگر آمد نهاد
ببالید برسان سرو سهی
همی تافت زو فر شاهنشهی
جهانجوی با فر جمشید بد
به کردار تابنده خورشید بود
جهان را چو باران به بایستگی
روان را چو دانش به شایستگی
بسر بر همی گشت گردان سپهر
شده رام با آفریدون به مهر
همان گاو کش نام بر مایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود
ز مادر جدا شد چو طاووس نر
بهر موی بر تازه رنگی دگر
شده انجمن بر سرش بخردان
ستارهشناسان و هم موبدان
که کس در جهان گاو چونان ندید
نه از پیرسر کاردانان شنید
زمین کرده ضحاک پر گفت و گوی
به گرد جهان هم بدین جست و جوی
فریدون که بودش پدر آبتین
شده تنگ بر آبتین بر زمین
گریزان و از خویشتن گشته سیر
برآویخت ناگاه بر کام شیر
از آن روزبانان ناپاک مرد
تنی چند روزی بدو باز خورد
گرفتند و بردند بسته چو یوز
برو بر سر آورد ضحاک روز
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
فرانک بدش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود
پر از داغ دل خستهٔ روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار
کجا نامور گاو برمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
به پیش نگهبان آن مرغزار
خروشید و بارید خون بر کنار
بدو گفت کاین کودک شیرخوار
ز من روزگاری بزنهار دار
پدروارش از مادر اندر پذیر
وزین گاو نغزش بپرور به شیر
و گر باره خواهی روانم تراست
گروگان کنم جان بدان کت هواست
پرستندهٔ بیشه و گاو نغز
چنین داد پاسخ بدان پاک مغز
که چون بنده در پیش فرزند تو
بباشم پرستندهٔ پند تو
سه سالش همی داد زان گاو شیر
هشیوار بیدار زنهارگیر
🆔👉 @iran_novin1