🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
361 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#ناسیونالیسم

#ماهیت_و_ملاکهای_ملیت

قسمت دوم

#تعریف_ملت_بر_حسب_زبان_و_فرهنگ

تصور ملیت به معنای زبان و فرهنگ، در اواخر قرن هجدهم و عمدتاً به وسیله آثار برخی از متفکران و نویسندگان آلمانی همچون #هردر و #نوالیس و #اشلایرماخر و #فیشته و به عنوان رکنی از ارکان ایده ئولوژی ناسیونالیستی، صورت بیان یافت و بسط و تفصیل پیدا کرد.

انقلابگران فرانسوی معتقد بودند که ملت گروهی از افراد است که همه تابع یک نظام سیاسی باشند.

اما آلمانیها بر این نظر بودند که خداوند و طبیعت ملتها را از یکدیگر تفکیک کرده اند، و هر ملت دارای خصلت ویژه ای است که با #زبان_مشترک آن ملت ارتباط نزدیک دارد، و چون زبان حامل سنتهاست و احساسات و نمادها و پیوندهای عاطفی و اسطوره ها را انتقال می دهد، پس سهیم بودن در هر زبان بومی به معنای سهم بردن از فرهنگی مشترک است.

به نوشته #اشلایرماخر:
«هر زبانی مساوی با طرز فکر مخصوصی است، و آنچه به یک زبان اندیشیده می شود هرگز ممکن نیست همان طور به زبان دیگری تکرار گردد.»
این تصور از ملیت کم کم با نظریه ای متافیزیکی پیوستگی پیدا کرد که پیروان آن عقیده داشتند:
هر ملتی مظهر روح یا معنای کلی دیگری است که آن نیز به نوبه خویش جلوه ای از جمال حق است، و گوناگونی ملتها تنوع هستی را انعکاس می دهد، و هر ملتی به سهم خود به پیشرفت نوع بشر کمک می کند، و، از این رو، افراد ملت اخلاقاً مکلف به حفظ و پرورش ملتند.

از اینجا بود که ناسیونالیستهای فرهنگی آلمان، در ابراز واکنش به آیین #جهان_میهنی Aufklarung (یا نهضت روشنگری در آن سرزمین) که به فرانسه تمایل داشت، با وجود جنبه ناسیونالیستی افکارشان، همچنان به ملتها در منظر عام بشریت می نگریستند و معتقد بودند که:
هر ملتی باید سهم خویش را در سرگذشت پرفراز و نشیب آدمیزاد ادا کند.
این دسته از متفکران و نویسندگان عقیده داشتند که:
وجود ملت وابسته به تصمیم یا وقوف افراد آن نیست؛ افراد نمی توانند تصمیم به عدم عضویت در ملت خویش بگیرند، زیرا وجود ملت است که به آگاهی ایشان شکل می دهد؛ ملت آلمان به این جهت هستی طبیعی یافته است که کسانی که بنا به سنن آلمانی بار آمده اند ذاتاً با انگلیسیها یا فرانسویها تفاوت دارند. بنابراین، یک آلمانی که بخواهد میمون وار، فی المثل، از فرانسویان تقلید کند، مانع شکوفندگی ذات و سرشت خویش می شود و باید به آنچه، از جهت او، چیزی ساختگی و درجه دوم است، قناعت کند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

مقاله

#تعریف_ژئوپلیتیک_در_جامعه_علمی_ایران
1

ارائه تعریفی جامع و مانع از هر علمی به طور طبیعی، امر دشواری است.
در مورد علمی همانند ژئوپلیتیک که مؤلفه­ های آن را مفاهیمی سیّال و متغیّر تشکیل می­ دهند ارائه این تعریف به مراتب مشکل­ تر و پیچیده­ تر است.
دوره­ های مختلف تاریخی و ساختارهای نظم جهانی از جمله مؤلفه ­هایی هستند که ماهیّت ژئوپلیتیک را شکل می دهند.
اهمیّت و تأثیری که ژئوپلیتیک در دنیای معاصر پیدا کرده و نقش منحصر به فردی که در تعیین سرنوشت و نظم جهانی به دست آورده است ضرورت توجّه به توسعه و ترویج این علم را در بین جامعه­ نخبگان هر کشوری روشن می ­سازد.
یکی از اقداماتی که به ترویج گفتمان ژئوپلیتیک در سطح جامعه کمک خواهد کرد تلاش در جهت دست ­یابی به تعریفی منطقی و جامع از این علم است.

هر چند توقّع رسیدن به تعریفی واحد از ژئوپلیتیک امری بیهوده و حتّی غیر ممکن می نماید امّا آگاهی از تعریف­ های متعدّدی که اساتید و صاحب­ نظران این عرصه در ایران ارائه نموده ­اند، از طرفی موجب هم ­افزایی و تکامل نظرات جامعه­ علمی خواهد شد و از طرفی دیگر زمینه­ تقویت و ترویج هر چه بیشتر ادبیات ژئوپلیتیکی را فراهم می ­نماید.
به نظر می ­رسد یکی از ابتدایی­ ترین و در عین حال مهمترین اقدامات در جهت استفاده از ظرفیت­ های دانش نوپای ژئوپلیتیک در ایران، آگاهی از تعاریف جامعه­ متخصّصان این رشته در ایران و تحلیل نظر آنان است.

در تعاریف ارائه شده، هر کدام از متخصّصان این رشته، مبانی نظری متفاوتی را انتخاب نموده­ اند.
عدّه­ ای سیاست را بر جغرافیا مؤثر می ­دانند و عدّه­ ای دیگر برای جغرافیا نقشی تعیین کننده در نظر می ­گیرند و بعضی قائل به تأثیر متقابل جغرافیا و سیاست هستند.
برخی، عوامل انسانی را مهمترین عامل تعیین کننده در ژئوپلیتیک می ­دانند و برخی دیگر ژئوپلیتیک سنّتی را به عنوان ابزاری در دست سیاستمداران و در جهت کسب قدرت برمی ­شمارند و به سمت ژئوپلیتیک انتقادی گرایش پیدا کرده ­اند. در این نوشتار به صورت اجمالی به شرح و توضیح این تعاریف پرداخته خواهد شد.

عده­ ای ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی را به نحوی مترادف یکدیگر می ­دانند و این دو واژه را با هم و به صورت عطفی به کار می برند.
آن ­ها بر این باورند که:
«جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دو مبحث علمی مکمل از یک موضوع علمی است و به مطالعه نقش ­آفرینی قدرت سیاسی در محیط جغرافیایی می­ پردازد.»
این گروه بر اساس همین دیدگاه تفاوت چندانی بین کارکرد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک قائل نیستند و معتقدند: «ژئوپلیتیک یا سیاست جغرافیایی اثر محیط و اشکال یا پدیده­ های محیطی چون، موقعیّت جغرافیایی، شکل زمین، منابع کمیاب، امکانات ارتباطی و انتقالی (زمینی، دریایی، هوایی و فضایی)، وسایل ارتباط جمعی و… را در تصمیم­ گیری­های سیاسی، بویژه در سطوح گسترده منطقه­ ای و جهانی مطالعه می ­کند.».

این تعریف به نوعی تأثیر عوامل متعدّدی از جمله جغرافیا، اقتصاد، رسانه و… بر سیاست را موضوع ژئوپلیتیک می ­داند، و قائل است در ژئوپلیتیک تأثیر عوامل مذکور بر سیاست به صورت یک طرفه مورد بررسی قرار می گیرد.

برخی نیز پیرامون مفهوم و چیستی ژئوپلیتیک آورده ­اند:
«سیاست ­های جغرافیایی یا ژئوپلیتیک، در حقیقت نتایج جغرافیایی یک سیاست است؛ به عبارت دیگر در ژئوپلیتیک که معنای لغوی آن سیاست زمین است نقش عوامل محیط جغرافیایی در سیاست ملل بررسی می ­شود.» و یا آنکه «ژئوپلیتیک به بررسی تأثیر پدیده ­های جغرافیایی بر ساختارها و نهادهای سیاسی، حکومتی و غیرحکومتی و تحوّلات آن­ ها و خصوصیات روابط با دیگر دولت ­ها می ­پردازد.»
در این دو تعریف رابطه بین عوامل جغرافیایی و سیاست مورد توجّه قرار گرفته و تأکید شده است که ژئوپلیتیک به مطالعه­ تأثیر یک طرفه و طبیعی جغرافیا بر بخش ­ها و اجزای مختلف سیاست می پردازد.

ادامه دارد...

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#ناسیونالیسم

#ماهیت_و_ملاکهای_ملیت

قسمت سوم

#تعریف_ملت_بر_حسب_میراث_مشترک

تصور ملیت به معنای زبان و فرهنگ، در 1882 درخطابه مشهوری به نام « #ملت_ چیست؟» سخت مورد تردید #ارنست_رنان قرار گرفت.

رنان می گفت :
خطاست که کسی ملتها را با گروههای قومی یا زبانی اشتباه کند.
اصل و ریشه مشترک نژادی یا زبان یا دین یا منافع اقتصادی مشترک یا حقایق جغرافیایی، برای تشکیل ملت کفایت نمی کند.
ملتهایی هستند، مانند سویسیها، که در اینگونه ویژگیها شریک نیستند، و برخی گروههای زبانی وجود دارند، مانند اقوام انگلیسی زبان، که دارای چنین خصوصیاتی هستند ولی ملت واحد تشکیل نمی دهند.

رنان معتقد بود که :
آنچه سبب تشکیل ملت می شود در مرتبه نخست داشتن #تاریخ_مشترک است، بویژه تاریخ رنجها و دردها، یعنی گنجینه ای مشترک از خاطره هایی که مایه همدلی و افتخار باشد.

ولی او در عین حال عقیده داشت که مهم است پاره ای از چیزها فراموش شوند، زیرا تا زخمهایی دیرین التیام نیابند، حس سهیم بودن در یک سنت مشترک قهرمانی پدید نخواهد آمد.

بنابراین، دومین شرط وجود ملیت، #خواست_و_اراده با هم زیستن و زنده نگاه داشتن میراث مشترک است.

به گفته رنان:
«[دو] شرط ضروری پدید آمدن یک قوم این است که [مردم] متفقاً #کارهای_بزرگ کرده باشند و بخواهند باز هم دست به چنین کارها بزنند... صرف وجود ملت... به منزله ی [جواب مثبت] به یک همه پرسی روزانه است.»

ولی حتی به فرض اهمیت اینکه شخص خویشتن را همبسته با سنتی مشترک در حیات ملت بداند، باز جای تردید است که تعبیر مجازی خاطرات مشترک، چندان تأثیری در روشن کردن این امر داشته باشد که آنچه به سنت ملی وحدت و مداومت می دهد، چیست.
خاطره از جهت خودشناسی و هویت فردی مهم است، اما افراد به این معنا نمی توانند به خاطر بیاورند که پیش از تولد آنان چه روی داده است. همچنین نیاکان قهرمانشان لازم نیست رابطه تکوینی با ایشان داشته باشند.
یک فرانسوی فقط به معنای مجازی می تواند ادعا کند که ژاندارک جده ی او بوده است، و تنها به این دلیل می داند چه کسی را نیای خود بنامد که از پیش شریک در سنن ملی بوده است. هر موقعیتی نیازمند نوع دیگری وفاداری است، و نیاکانی که شخص ایشان را از آن خود می داند ممکن است، بر وفق موقع، تفاوت کنند. یک امریکایی یهودی آلمانی تبار ممکن است گاهی خویشتن را با جفرسن، گاهی با یهودای مکابه و گاهی با فردریک کبیر همبسته ببیند.
وانگهی، افراد ممکن است به صرف اینکه با هم در فلان واقعه حضور داشته اند در خاطره ای شریک باشند، اما داشتن تاریخ مشترک تنها به این نیست که همه همان وقایع تاریخی را بدانند؛ به این است که خویشتن را با نمادهای تاریخی واحد همبسته ببینند و پیش خود به هنر نماییهای واحد بنازند و از اهانتهای واحد احساس خشم کنند.
یک فرانسوی ممکن است همانقدر که درباره ی ژاندارک می داند راجع به فردریک کبیر نیز بداند؛ اما به این جهت فرانسوی است که ژاندارک مال اوست و فردریک مال دیگران.

پس ملت جایی وجود دارد که گروهی از افراد بدینگونه به مجموعه ای از نمادهای مشترک علاقه داشته باشند، و خویشتن را همگروه و سهیم در نگرشی همانند نسبت به آن نمادها بدانند، و احساسی از وفاداری و غمخواری به یکدیگر داشته باشند که نخواهند آن را شامل حال دیگران کنند.

البته از لحاظ زبان و دین و قیافه نیز ممکن است ویژگیهایی باشد که تعیین کند چه کسانی باید بدین اوصاف شناخته شوند و اهمیت هریک از آنها احیاناً به اختلاف موقعیت، مختلف است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#تعریف_ژئوپلیتیک_در_جامعه_علمی_ایران

قسمت دوم

در نظر عده ­ای دیگر ژئوپلیتیک از حدّ یک علم نظری فراتر رفته و آن را علمی کاربردی می­ دانند.
بر اساس این دیدگاه، ژئوپلیتیک، علمی است که برای دست یافتن به اهداف سیاسی و فائق آمدن بر قدرت های رقیب و حتّی تسلّط بر دیگران مورد استفاده قرار می ­گیرد.
رویکرد طرفداران این تعریف متأثر از ژئوپلیتیک انتقادی است. از نظر این گروه، ژئوپلیتیک سنّتی با هدف استعمار و سلطه بر دیگران، زمینه­ استفاده­ سیاستمداران از اندیشه ­های جغرافیایی را فراهم می ­سازد و به نحو فعّالی، ضمن تأمین منافع قدرت ها، در خدمت شکل دادن به سیاست ­های جهانی است.

این گروه ژئوپلیتیک را «شیوه­ های قرائت و نگارش سیاست بین ­الملل توسط صاحبان قدرت و اندیشه و تأثیر آنها بر تصمیم­ گیری های سیاسی در سطح ملّی و منطقه ­ای» می ­دانند.

به نظر می ­رسد غلبه تعریف ژئوپلیتیک در بین صاحب ­نظران این رشته در ایران به سمت ژئوپلیتیک انتقادی که در آن ژئوپلیتیک سنّتی در خدمت منافع و اهداف قدرت های سیاسی است تمایل داشته باشد و غایت ژئوپلیتیک را رسیدن به صلح و آرامش و جلوگیری از تنش و جنگ­ های سرد و گرم در نظر گرفته ­اند.

در تعریفی دیگر آمده است:

«ژئوپلیتیک عبارتست از مطالعه­ روابط متقابل جغرافیا، قدرت و سیاست» که البتّه ارائه ­دهنده­ این تعریف تأکید می ­کند که هر کدام از این سه عامل تعیین کننده در تعریف ژئوپلیتیک، سه حوزه­ متنوّع دیگر را نیز دربر می ­گیرند که به ترتیب جغرافیا شامل سه حوزه­ ی فضا، محیط و انسان­ ها است؛ سیاست شامل حوزه­ ایدئولوژی و اندیشه­ سیاسی، حوزه­ ساختارها و سیستم ­های سیاسی همانند دولت­ ها، سازمان­ های بین ­المللی، نهادهای اجتماعی و مدنی و نیز حوزه­ کنش و رفتارهای سیاسی می ­شود؛ و قدرت شامل سه حوزه­ محلّی، ملّی و بین ­المللی می ­گردد.

به نظر می ­رسد آن ­چه در تبیین مفهوم ژئوپلیتیک در تمام تعاریف ذکر شده آمده است در حقیقت تعریف این علم نیست و بیشتر به کارکردهای عملی و جنبه­ های محدود نظری اشاره دارد. هر چند شاید بتوان گفت تعریف اخیر به نحوی علمی ­تر توانسته است هم به جنبه­ های علمی و تئوری ژئوپلیتیک نظر داشته باشد و هم جنبه­ ها و ابعاد کاربردی ژئوپلیتیک را مورد توجّه قرار دهد.
این تعریف به روشنی، تأثیر تعیین ­کننده و مهمّ جغرافیا بر سیاست را که در تعاریف دیگر نیز آمده بود تبیین می­ کند؛ علاوه بر آن، سیاست را نیز عاملی تعیین کننده بر جغرافیا در سه حوزه­ فضا، محیط و انسان­ها می­ داند؛ و در نهایت در این تعریف علاوه بر دو مؤلفه­ جغرافیا و سیاست، مؤلفه قدرت نیز ذکر شده و برای آن نقش تأثیرگذاری بر دو مؤلفه­ دیگر در نظر گرفته شده است.
قدرت عامل مهمّی در سیاست و روابط بین ­الملل محسوب می ­شود و اگر این قدرت دارای منشاء جغرافیایی باشد و بر جغرافیا نیز تأثیر بگذارد، در حقیقت مباحث ژئوپلیتیک شکل می ­گیرد.

به تعبیری دیگر در تعریف اخیر به مؤلفه­ های اصلی که در هر سه نوع ژئوپلیتیک سنّتی، ژئوپلیتیک انتقادی و ژئوپلیتک انسان­ گرا وجود دارد توجّه شده است.

حتّی می توان ادّعا کرد که این تعریف دربردارنده­ سیر تکاملی ژئوپلیتیک در بستر تاریخی آن است. در نهایت بنابر دلایل ذکر شده به نظر می­ رسد این تعریف به عنوان تعریفی جامع ­تر نسبت به سایر تعاریف ارائه شده قابل پذیرش باشد و پژوهشگران رشته ژئوپلیتیک در ایران به این تعریف بیشتر از سایر تعاریف ارائه شده استناد می ­کنند و در تحقیقات خود آن را مورد استفاده قرار می دهند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

2☆
#تعریف_تفکر_نقادانه :
(Critical Thinking)


تفکر نقادانه اصطلاحی است که از دو واژه‌ی دشوار و چندپهلو تشکیل شده است.

خود واژه‌ی تفکر از یک سو، دارای معنا و مفهوم کاملاً مشخص و قطعی نیست و هزاران سال است که حکیمان و دانشمندان و روانشناسان، در مورد معنای آن بحث و گفتگو کرده‌اند.
این بحث‌ها و اختلاف نظرها هنوز هم ادامه دارد.

واژه‌ی نقد و کلماتی مانند نقادی هم، واژه‌‌هایی هستند که معنا و کاربرد آن‌ها در طول زمان دستخوش تغییر شده است.

طبیعتاً می‌توان حدس زد که در چنین شرایطی، اصطلاح تفکر نقادانه می‌تواند در ذهن هر یک از ما، معنای متفاوتی را تداعی کند.

اگر چه اصطلاح تفکر نقادانه یا Critical Thinking حدود طی سه تا پنج دهه‌ی اخیر به صورت گسترده وارد ادبیات عمومی و نیز ادبیات مهارتی جهان شده است، اما ریشه های توجه به نقد و نقادی را می‌توان در هزاره‌های گذشته‌ی فرهنگ جهان نیز جستجو کرد.

متفکران بزرگ تاریخ هزاران سال است که به تفکر فکر کرده‌اند.

اینکه تعریف تفکر چیست و چه خطاهایی می‌تواند در تفکر وجود داشته باشد.

اینکه استدلال‌ها چه زمانی بر اساس منطق هستند و چه زمانی، سفسطه‌‌اند و قرار است منافع فرد استدلال کننده را تأمین کنند؟

حتی گاه به این مسئله فکر کرده‌اند که ما تا چه حد می‌توانیم در مورد فکر کردن خودمان فکر کنیم؟ 
آیا واقعاً می‌توانیم تمام خطاها و اشتباهات سیستم فکری خود را درک و تحلیل کنیم ؟

در گذشته، بحثهای تحلیل گری و مهارتهای تحلیلی عموماً مورد توجه گروه‌های خاصی مانند مدیران ارشد و مشاوران مدیریت قرار می‌گرفت.

اما شرایط امروزی زندگی ما به گونه‌ای است که می‌توان گفت  تفکر نقادانه از پیش‌نیازهای رشد، موفقیت، رقابت و بقاء محسوب می‌شود. 

برخی از کاربردهای تفکر نقادانه به شرح زیر است:

چگونه سوالات بهتری بپرسیم و پاسخ‌های بهتری مطرح کنیم.
چگونه مستدل‌تر و عمیق‌تر فکر کنیم، حرف بزنیم و بنویسیم؟
چگونه شباهت‌ها و تفاوت بین ایده‌ها و حرف‌ها و تحلیل‌های مختلف را ببینیم و ارزیابی کنیم؟
چگونه میزان محکم بودن و نیز خطاهای احتمالی استدلال‌های مختلف را ارزیابی کنیم؟
چگونه مسائل و مشکلات را به شکل نظام‌مند و سیستماتیک تعریف و تحلیل کنیم؟
در میان انبوه رسانه‌هایی که امروزه – تقریباً بدون استثناء – منافع و بقای خود را در اولویت قرار می‌دهند، چگونه می‌توانیم اطلاعاتی مفید،‌ ارزشمند و با حداقل سوگیری به دست بیاوریم؟
چگونه دانسته‌ها و باورها و شناخت‌مان از جهان را پالایش کنیم و از تعصب و تنگ نظری و پیش‌داوری فاصله بگیریم؟
چگونه شفاف‌تر فکر کنیم و حرف‌ها و نظر‌ها و استدلال‌هایمان را به شیوه‌ای شفاف‌تر و متقاعدکننده‌تر به دیگران منتقل کنیم؟
چگونه از نگاه فردی دیگر و با چارچوب نگرشی متفاوت، به مسائل نگاه کنیم تا از این طریق، گفتگو و تعامل ما با دیگران ساده‌تر و سازنده‌تر باشد؟
چگونه به دیگران کمک کنیم تا مسائل و مشکلات خود و سازمان‌شان را بهتر و شفاف‌تر ببینند و درک کنند؟

 🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#ناسیونالیسم

#ماهیت_و_ملاکهای_ملت

قسمت پنجم

#تعریف_ملت_بر_حسب_هدف_مشترک

چون ناسیونالیسم غالباً یکی از صورتهای اعتراض است، مفهوم ملت که با آن گره خورده است احتمالاً نه تنها به برشمردن صفات مثبت گروه خودی، بلکه همانقدر به تعیین «گروه بیگانه» هدف تعرض نیز بستگی دارد.

مثلاً، در قرن بیستم، ناسیونالیستهای افریقا و آسیا سخت به این متکی بوده اند که استعمارگری سفیدپوستان را رد کنند و بخواهند با ایشان برابر دانسته شوند.

ولی این امر فی نفسه برای تشکیل ملت کافی نیست، زیرا گرچه اینگونه احساسات همه جا در افریقای سیاه دیده می شود، فقط عده ی قلیلی از افریقا ییان خویشتن را ملتی واحد می دانند و آرزو دارند در یک دولت همه با هم وحدت پیدا کنند.
در حقیقت، ناسیونالیسم ممکن است مقدم بر ملت وجود داشته باشد اگر به معنای آرزوی گروهی از خواص یا نخبگان دارای تربیت اروپایی برای حصول استقلال در سرزمینی تلقی شود که حدود و ثغور آن را یکی از امپراتوریها با توجه به جهات اداری و اجرایی تعیین کرده است، نه هیچ گونه سنت بومی یا علاقه نمادی. ناسیونالیستهای کشوری مانند غنا باید پس از تبدیل مستعمره پیشین به دولتی جدید، تازه دست به کار ایجاد ملت شوند.
وجود دولت ممکن است همانقدر از جهت ایجاد ملت اهمیت داشته باشد که وجود ملت برای ایجاد دولت.
گواه صحت این ادعا توفیق ایالات متحد امریکا و اتحاد شوروی است.

امپراتوری اتریش- هنگری به این سبب از هم پاشید که در ایجاد ملتی واحد شکست خورد.

🆔👉 @iran_novin1
#تعریف_احمق

حقیقت را میداند !
حقیقت را می بیند !
اما...
هنوز دروغ را باور دارد ....!

[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#ناسیونالیسم

#تعریف_ملت_بر_حسب_حق_تعیین_سرنوشت

ادامه قسمت قبل :
2
#کانت معتقد بود که اصل اختیار و خود آیینی اخلاقی مستلزم این است که آدمیان از جهت تعلق به ملکوت غایات و از این جهت که خود برای خویشتن قانون می گذارند، تکلیف سیاسی را نیز خود بر عهده خویش بگذارند، و سیادت و اقتدار باید از اراده عام به نحوی که در قوانین منعکس است نشأت بگیرد و تابع آن باشد.

اما ناسیونالیستهایی مانند دانشمند آلمانی اقتصاد سیاسی، #ادام_مولر، در استدلال کانت دست بردند بدین نحو که گفتند فرد با ملت یکی است، و روح ملی [یا قومی] (Volksgeist) جلوه ی حقیقی تر اراده ی دائمی فرد است تا هرگونه ترجیح و تمایل فردی. بدین سان، اراده عام که، به نظر روسو و کانت، خود آیینی اخلاقی فرد را با اقتدار و سیادت سیاسی سازگار می کرد، به وسیله ای بدل شد برای ادعای اینکه تصمیم فردی وقتی مخالف روح ملی باشد، بی ربط و بدون موضوعیت است.

با اینهمه، ناسیونالیسم در اوایل قرن نوزدهم به نیات آزادیخواهانه و انسانی آراسته بود.

#فیشته و #ماتسینی بر این نظر بودند که :
تا ملتی به صورت یک دولت مستقل و دارای حق حاکمیت وحدت پیدا نکند، افراد آن چون در چشم دیگران از شأن برابر و احترام برخوردار نیستند، در نظر خودشان نیز از کرامت و عزت نفس کافی بهره مند نخواهند بود.

زیبایی متقاعد کننده ناسیونالیسم در افریقا و آسیا عمدتاً ناشی از همین فکر است.

سیه چردگانی که زیر بار سفیدپوستان نمی روند، احساس می کنند که از جهت عزت نفس خودشان هم که شده، باید حاکمانی به رنگ و از سنخ خویش داشته باشند که با آنان همبسته باشند، و سران دیگر دولتهای دارای حق حاکمیت، ایشان را پایین تر از خود ندانند.

ولی همینکه وحدت و استقلال به دست می آید، همان تردید اخلاقی ای که ناسیونالیسم را پدید آورده و احیاناً بزرگترین دلیل موجه آن بوده، به آسانی به گونه ای جسارت و پرخاشجویی و خودپسندی ملی بدل می شود، همانند آنچه #شارل_مورا در فرانسه آن را «ناسیونالیسم تمام عیار» خواند و در وصف آن نوشت که عبارت است از:

«تعقیب صرف سیاستهای ملی و حفظ مطلق تمامیت و افزایش تدریجی قدرت ملی.» دولت تک ملیتی، دیگر در افق وسیعتر بشریت لحاظ نمی شود و اکنون توجیهی جز وجود خودش لازم ندارد.

ناسیونالیسم با این رنگ و بو بدون تردید مخالف اصول عقلی است و از سخنوری های متکی به نماد «خون و خاک» به شوق می آید، و گرچه از نظر مورخ و جامعه شناس اهمیت عظیم دارد، باطل است به چشمی نگریسته شود که گویی سزاوار نقد و سنجش جدی عقلی است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[


#تفکر_نقادانه
☆٩

#تعریف_گزاره یا Statement چیست؟

معمولاً درس منطق را با معرفی اصطلاح گزاره آغاز می‌کنند. 

#گزاره در زبان فارسی، معادل واژه‌ی #Statement در زبان انگلیسی و واژه‌ی #خبر در زبان عربی است.

با وجودی که تعریف گزاره به نظر بسیار ساده و ابتدایی می‌رسد – که البته واقعاً هم چنین است – بخش قابل توجهی از خطاهای استدلالی و تحلیلی ما، ناشی از این است که نمی‌توانیم گزاره ها را به درستی تحلیل کنیم.

یا اینکه هنگام ترکیب چند گزاره و شکل‌گیری یک استدلال، نمی‌توانیم استدلال را به جزئیات آن تقسیم و در نهایت تحلیل و نقد کنیم.

به همین علت، "" مفهوم گزاره را گاهی سنگ بنای تفکر نقادانه می‌دانند. ""

لذا برای اینکه فردی بتواند با تفکر نقادانه به بررسی موضوعات بپردازد لازم است که در مورد مفهوم گزاره مطالعه کافی داشته باشد و حالتهای مختلف یک گزاره را بداند .

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

مقاله علمی:

موضوع
#مدیریت_بحران

عنوان :
#بررسی_مبانی_تئوریک_مدیریت_بحران

#مقدمه

تعریف #اضطرار Crisis# عبارتست از :

اتفاقی که بطور معمولی روی می دهد و در محدوده کوچکی برای عده خاصی روی میدهد و باز گرداندن این شرایط به شاریط عادی کار دشواری نیست مانند آتش سوزی یک واحد مسکونی – دزدی و ... .

تعریف disaster#  #حادثه یا #فاجعه یا #بلاء :

حوادثی که بروز آنها موجب به بار آمدن خسارات تلفات زیادی خواهد شد. (مقیاس وسیع تر) حادثه گویند.

#بحران نیز عبارت از :

شرایطی است که در آن با غافلگیری، کمبود اطلاعات، و محدودیت زمان برای تصمیم گیری مواجه می شویم. سپس با بهره گیری از فناوری نوین جهت کاهش تلفات جانی و مالی باشیم. 

#تعریف_بحران:
#Crisis
 
#بحران: یعنی بهم خوردن روند عادی و طبیعی زندگی انسان. 

#بحران: یعنی ایجاد بی نظمی و اختلال در زندگی و باعث بهم خوردن توازن و تناسب بین نیازها و منابع است.

در شرایط بحران توازن موجود از بین می رود.

نیازهای انسان-یعنی مسکن-غذا-پوشاک-کمک های پزشکی و درمانی (بهداشت) و اشتغال.

#بحران: در نتیجه یک سری #عوامل_طبیعی و #غیر_طبیعی شامل زلزله، سیل، طوفان،آتش سوزی، خشکسالی، سونامی، حجوم بیماریهای واگیر، جنگ و . . .


#حادثه_یا_فاجعه:
#Disaster
 
مخرب ترین بلایای طبیعی: #زلزله است.
ایران بر روی کمربند زلزله، آلپ-هیمالیا، واقع شده است. بطوریکه از سال 1363 تا 1368 بیش زا 2 میلیون نفر جان خود را از دست دادن.

بعنوان مثال زلزله خرداد 69 منجیل رودبار بیش از 45 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر زخمی و بیش از 41 هزار نفر آواره و حدود 200 هزار واحد مسکونی تخریب شده است.

- #سیل :

طغیان آب و سرازیر شدن سیل براثر بارندگی شدید و بمدت زمان کوتاه و شدت زیاد منجربه سیل و سیلاب و روان آب شهری و روستایی می گردد.

بعنوان یکی از بیشتری عامل مرگ و میر انسانها در جهان و کشور است و برابر آمار سازمان ملل متحد در 25 سال گذشته بیش از 5/1 میلیون نفر از سیل آسیب دیدن.

پدیده بالا آمدن سطح آب دریاها و اقیانوسها که برابر پیش بینی دانشمندان تا سال 1010 میلادی بدلیل افزایش دمای سطح زمین بدلیل افزایش جمعیت و فعالیتهای تولیدی و ذوب  شدن یخ های قطبی آب سطح دریاها تا اندازه 1 متر افزایش خواهد یافت و بحث های فعالیتهای زمین زایی و جابجایی صفحه زیر دریاها و ایجاد #سونامی های شدید و تخریب آن در کشورها قابل پیش بینی است.

-ب) #حران_ناشی_از_فن_آوری :

حوادثی که در اثر آنها علمی مانند انفجار مواد شیمیایی و شیوع مواد سمی و یا تغییرات اکولوژیکی و دارویی مثل آنفولانزای پرندگان یا آنفولانزای خوکی در جهان . . .

ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مدیریت_بحران

#بررسی_مبانی_تئوریک_مدیریت_بحران

قسمت دوم

#بحرانهای_سیاسی:

مثل بوجود آمدن #جنگها- آ#شوبهای_اجتماعی که منجربه قتل عام و کشتار انسانها و تخریب منازل مسکونی و تولیدی می گردد.

طی 8 سال جنگ ایران و عراق 213 هزار نفر شهید، 350 هزار نفر معلول و 40 هزار نفر اسیر و 1 هزار میلیارد دلار خسارت. 

#نقش_مدیریت_بحران :

عملی است کاربردی و با استفاده از تجزیه و تحلیل بحران های گذشته و با کمک علم و فن آوری در جستجوی یافتن راه حل یا ابزاری که بوسیله آن:

1-بتوان از وقوع بحران پیشگیری شود

2- یا ابزار مقابله با آن آماده شود. 

#اقدامات

1-شامل هشدار بموقع به ساکنین 

2-تامین آوارگان بی سرپناه 

3- حفظ امنیت عمومی

4-تخلیه آثار حادثه

5-بازگرداندن جامعه به شرایط عادی

6-تقویت روحیه انسانی و بهداشت روانی.

#تعریف_جامعه_مدیریت_بحران:

مدیریت بحران  علمی است کاربردی که با شناخت مشاهدت و تجزیه و تحلیل داده ها بصورت سیستمی جهت یافتن ابزار و راه حلهایی که بوسیله آن از یک سو بتوان از وقوع فاجعه پیشگیری کرد و یا مقابله نمود و از سوی دیگر در صورت وقوع آن نسبت به امداد رسانی و بهبود اوضاع اقدام نمود . 

#اهداف_مدیریت_بحران :

1-در درجه اول رفع شرایط بحران و اضطرار است.

2-بازگرداندن سریع جامعه به حالت عادی.

3-کاهش آسیب های ناشی از بحران چه جانی و چه مالی.

4-کاهش اثرات بحران در جامعه و مقابله با آن با کمترین  هزینه ها.

5-ایجاد آمادگی در جامعه برای مقابله با بحران.

6-بازسازی مناطق بحرانی از لحاظ فیزیکی و روانی و فرهنگی.

7-ایجاد تمرین و آموزش و مانورها در مناطق جهت آمادگی برای مقابله با بحران برای مدیران و مردم.

#فرایند_یا_مراحل_مدیریت_بحران:

-شامل یک سری مراحل هماهنگ یکپارچه است که شامل چهار مرحله می گردد:

1-مرحله پیشگیری

2-مرحله آمادگی

3-مرحله مقابله

4-مرحله بازسازی

که با اجرای این فرایند در موقع بروز بحران می توان آسیب ها و خسارات و هزینه های جانی و مالی را به حداقل رساند.

1- #پیشگیری یعنی:

کلیه اقداماتی که موجب پیشگیری از وقوع بحرانها و سبب جلوگیری از آثار مخرب بحران در جامعه می شود. 

احداث سدها جلوگیری از طغیان رودخانه
مقاوم سازی ساختمان در مقابل زلزله

#آمادگی:

کلیه اقدماتی که دولت و مردم را قادر به عکس العمل سریع و بموقع و کارا در موقع بروز بحران می نماید. 

الف- افزایش برنامه های ضد.بحران      

ب- آموزش و تمرین

اقدامات مورد نیاز در مرحله آمادگی پیش از بحران:

1-تهیه نقشه های آسیب پذیری  یا مناطق پر خطر شهری، روستایی و صنعتی.

2-تهیه طرح های تبدیل آسیب پذیری و ایمن سازی.

3-تهیه طرح های اجرایی در خصوص استقرار کاربریها و امکانات مورد نیاز پیش از وقوع بلایا و اعلام خطر.

4-تعیین شرح وظایف و تعداد کمیته های مورد نیاز برای مرحله امداد اولیه – استفاده سوخت – مرحله بازسازی.

5-تعیین مکانهای مناسب جهت اسکان موقت.

6-تعیین گروه ها و شرکت ها- سازمانهای دولتی و خصوصی جهت مرحله بازسازی.

7-تعیین ماشین آلات سبک و سنگین و ابزار و عوامل اجرایی بازسازی و امداد و نجات.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#پیش_درآمدی_بر_نظریه_پوزیتیویسم

☆1

#تعریف_اثبات_گرایی

اثبات‌گرایی (یا پوزیتیویسم یا تحصل‌گرایی) به هر گونه نگرش ِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روش علمی بداند اطلاق می‌گردد.

اثبات‌گرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفته‌است.

این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعه‌شناسِ فرانسوی #آگوست_کنت (Auguste Conte) ساخته و به کار رفته شد.

کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی می‌ماند متعلق به #اندیشه_قطعی ( positive# ) و تجربی علم است.
در این عصرِ جدیدِ تاریخ نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت. (از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد)  

#مثبت_گرایی Positivism#               

اصطلاح مثبت گرایی از لفظ پوزیتیو به معنی واقعی  ، مثبت ، صریح ، نسبی وتحققی گرفته شده و در زبان فارسی به فلسفه تحققی ، مکتب اثباتی ، اثبات گرایی ، مذهب تحصلی و نظیر آن تعبیر شده است .
به عبارت دیگر در این مکتب تنها امور حقیقی و قابل اثبات یعنی پدیده های مشهود و محسوس ومورد اتفاق عموم است که قابل شناخت محسوب می شود و طریق رسیدن به این شناخت نیز تجربه ومشاهده است نه استدلالهای فلسفی . (دائرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی)

#تحقق_گرایی     

امروز اهمیت اصلی این اصطلاح در متون علوم اجتماعی از جنبه شناخت شناسانه و روش شناسانه آن است .

کنت معنایی دوگانه از این اصطلاح افاده کرده :
یکی معنای فلسفی
و دیگری معنای سیاسی .

اولی را "برای تعمیم دادن به مفاهیم علمی "
و دومی را " به منظور نظام دادن به تدبیر زندگی "

یک نظریه ساده طبیعی از سوی برخی تحقق گرایان پیش کشیده شده است که اغلب آنرا منتسب به تمامی پوزیتیویست ها می دانند و آن نظری است با این توصیف که در برگیرنده " گرایش کلی به بحث درباره رفتار انسان بر حسب مشابهات ناشی از علوم طبیعی " است .

#ل_فون_میزس نیز بطور مشابه ، پوزیتیویسم را به مثابه " جایگزینی یک علم اجتماعی موهوم به علمی که می بایست به ساخت منطقی الگوی مکانیک نیوتنی سازگار باشد " تعریف می کند. (فرهنگ علوم اجتماعی– جولیوس گولد – ویلیام .ل .کولب -  دکتر زاهدی )

🆔👉 @iran_novin1