جریان سوم یا همان حکومت خودمختاری« تجزیه طلب»
<unknown>
تحلیلی بر حامیان حکومت خودمختاری، جداسازی بخشهای ایران
(بخش دوم)
نگرشی مدرن با مصادره قیام مردمی و معرفی خود بعنوان تنها آلترناتیو برای گذار از رژیم!
#جریان_سوم
«دکترسحاب»
@iran_novin1
(بخش دوم)
نگرشی مدرن با مصادره قیام مردمی و معرفی خود بعنوان تنها آلترناتیو برای گذار از رژیم!
#جریان_سوم
«دکترسحاب»
@iran_novin1
جریان سوم یا همان حکومت خودمختاری« تجزیه طلب»
<unknown>
تحلیلی بر حامیان حکومت خودمختاری، جداسازی بخشهای ایران
(بخش دوم)
نگرشی مدرن با مصادره قیام مردمی و معرفی خود بعنوان تنها آلترناتیو برای گذار از رژیم!
#جریان_سوم
«دکترسحاب»
@mobarezan_vatannews
(بخش دوم)
نگرشی مدرن با مصادره قیام مردمی و معرفی خود بعنوان تنها آلترناتیو برای گذار از رژیم!
#جریان_سوم
«دکترسحاب»
@mobarezan_vatannews
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆4
#اقتصاد_نئوکلاسیک
چارچوب اقتصاد نئوكلاسيك چنين خلاصه شده است:
خريداران تلاش ميكنند تا نفع شان از
به دست آوردن كالاها را به حداكثر برسانند و ا ين كار را با افزايش خريدهاي خود از يك كـالا تـا جايي انجام ميدهند كه آنچه آنها از يك واحد اضافه به دست ميآورنـد بـا آنچـه آنهـا بايـد از آن صرفنظر كنند تا آنرا به دست آورند، موازنه شود.
به اين ترتيب آنها «مطلوبيت» خود را به حداكثر ميرسانند، يعني رضـايتمندي همـراه بـا مـصرف كالاهـا و خـدمات . بـه همـين ترتيـب، افـراد بـرا ي بنگاههايي كه ميخواهند آنها را استخدام كنند، نيروي كار خود را عرضه ميكنند، با موازنـه كـردن منافع از ارائه واحد نهايي خدماتشان (دستمزدي كه به دست خواهند آورد) با عدم مطلوبيت خود از نيروي كار يا از دسـت دادن فراغـت.
بـه ايـن ترتيـب افـراد انتخابهايـشان را در وضـع نهـايي انجام ميدهند. نتيجه اين جريان، #نظريه_تقاضاي_كالا_و_عرضه_عوامل_مولد است.
به طور مشابه، توليدكنندگان تلاش ميكنند كه واحدهاي كالاي خود را به گونه اي توليد كنند كه هزينة توليد واحد بيشتر يا نهايي با درآمد حاصل از آن موازنه شود. به اين طريق آنها سـود خـود را به حداكثر ميرسانند.
بنگاهها نيز تا جايي نيروي كار استخدام ميكنند كه هزينه اسـتخدام اضـافي
آنها با ارزش محصولي كه نيروي كار اضافي توليد ميكند، موازنه شود.
بنابراين، ديدگاه نئوكلاسيكي با كارگزاران اقتصادي سروكار دارد كه خانوار يا بنگاه هستند و بهينه سازي ميكنند (با انجام آنچه ميتوانند انجام دهنـد) مـشروط بـه تمـام قيـدهاي (محـدوديتهاي) مربوط.
ارزش با تمايلات نامحدود ارتباط دارد و خواسته ها با محدوديتها يا كميابي در تـضاد اسـت.
مسائل مربوط به تصميم گيري در بازارها دائماً وجود دارد. قيمتها، علامت هايي هستند كه به خانوارها و بنگاهها ميگويند كه آيا تمايلات متضادشان ميتواند با يكديگر منطبق شود يا خير؟
به عنوان مثـال، در برخي قيمت اتوموبيل ها، من ميخواهم اتومبيل جديدي بخرم.
در همان قيمت، ديگران ممكن است بخواهند اتومبيلهايي بخرند،
اما صنعتگران ممكن است نخواهند آنقدر اتومبيل توليد كنند كه همه مـا خریداران میخواهیم.
يأس (نا اميدي) ممكن است ما را به حـراج بالقوه و تشويق برخي توليد كنندگان نهايي (مارجينال) سوق دهد.
با تغييـر قيمـت، عـدم تـوازن ميـان سفارش خريد و سفارش فروش كاهش مي يابد.
بـه ايـن ترتيـب بهينـه سـازي بـا قيـد (محـدوديت) و وابستگي متقابل بازار به تعادل اقتصادي منتهي ميشود.
اين همان ديدگاه #نئوكلاسيكي است.
اقتصاد نئوكلاسيك همان چيزي است كه #فرا_نظريه نامیده شده است .
یعنی آن مجموعه ایی از قواعد ضمني يا شناخت هايي كه براي ساختن نظريه هاي اقتصادي رضايت بخش است. اين يك برنامه تحقيقی علمي است كه نظريه هاي اقتصادي ايجاد ميكند.
فروض اساسي آن، موارد قابل بحثي نيستند که از طريق آنها بتوان شناخت مشترك افرادي كه خود را اقتصاددانان نئوكلاسيك مينامند يا اقتصاددانان
بدون عنواني خاص را تعريف كرد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆4
#اقتصاد_نئوکلاسیک
چارچوب اقتصاد نئوكلاسيك چنين خلاصه شده است:
خريداران تلاش ميكنند تا نفع شان از
به دست آوردن كالاها را به حداكثر برسانند و ا ين كار را با افزايش خريدهاي خود از يك كـالا تـا جايي انجام ميدهند كه آنچه آنها از يك واحد اضافه به دست ميآورنـد بـا آنچـه آنهـا بايـد از آن صرفنظر كنند تا آنرا به دست آورند، موازنه شود.
به اين ترتيب آنها «مطلوبيت» خود را به حداكثر ميرسانند، يعني رضـايتمندي همـراه بـا مـصرف كالاهـا و خـدمات . بـه همـين ترتيـب، افـراد بـرا ي بنگاههايي كه ميخواهند آنها را استخدام كنند، نيروي كار خود را عرضه ميكنند، با موازنـه كـردن منافع از ارائه واحد نهايي خدماتشان (دستمزدي كه به دست خواهند آورد) با عدم مطلوبيت خود از نيروي كار يا از دسـت دادن فراغـت.
بـه ايـن ترتيـب افـراد انتخابهايـشان را در وضـع نهـايي انجام ميدهند. نتيجه اين جريان، #نظريه_تقاضاي_كالا_و_عرضه_عوامل_مولد است.
به طور مشابه، توليدكنندگان تلاش ميكنند كه واحدهاي كالاي خود را به گونه اي توليد كنند كه هزينة توليد واحد بيشتر يا نهايي با درآمد حاصل از آن موازنه شود. به اين طريق آنها سـود خـود را به حداكثر ميرسانند.
بنگاهها نيز تا جايي نيروي كار استخدام ميكنند كه هزينه اسـتخدام اضـافي
آنها با ارزش محصولي كه نيروي كار اضافي توليد ميكند، موازنه شود.
بنابراين، ديدگاه نئوكلاسيكي با كارگزاران اقتصادي سروكار دارد كه خانوار يا بنگاه هستند و بهينه سازي ميكنند (با انجام آنچه ميتوانند انجام دهنـد) مـشروط بـه تمـام قيـدهاي (محـدوديتهاي) مربوط.
ارزش با تمايلات نامحدود ارتباط دارد و خواسته ها با محدوديتها يا كميابي در تـضاد اسـت.
مسائل مربوط به تصميم گيري در بازارها دائماً وجود دارد. قيمتها، علامت هايي هستند كه به خانوارها و بنگاهها ميگويند كه آيا تمايلات متضادشان ميتواند با يكديگر منطبق شود يا خير؟
به عنوان مثـال، در برخي قيمت اتوموبيل ها، من ميخواهم اتومبيل جديدي بخرم.
در همان قيمت، ديگران ممكن است بخواهند اتومبيلهايي بخرند،
اما صنعتگران ممكن است نخواهند آنقدر اتومبيل توليد كنند كه همه مـا خریداران میخواهیم.
يأس (نا اميدي) ممكن است ما را به حـراج بالقوه و تشويق برخي توليد كنندگان نهايي (مارجينال) سوق دهد.
با تغييـر قيمـت، عـدم تـوازن ميـان سفارش خريد و سفارش فروش كاهش مي يابد.
بـه ايـن ترتيـب بهينـه سـازي بـا قيـد (محـدوديت) و وابستگي متقابل بازار به تعادل اقتصادي منتهي ميشود.
اين همان ديدگاه #نئوكلاسيكي است.
اقتصاد نئوكلاسيك همان چيزي است كه #فرا_نظريه نامیده شده است .
یعنی آن مجموعه ایی از قواعد ضمني يا شناخت هايي كه براي ساختن نظريه هاي اقتصادي رضايت بخش است. اين يك برنامه تحقيقی علمي است كه نظريه هاي اقتصادي ايجاد ميكند.
فروض اساسي آن، موارد قابل بحثي نيستند که از طريق آنها بتوان شناخت مشترك افرادي كه خود را اقتصاددانان نئوكلاسيك مينامند يا اقتصاددانان
بدون عنواني خاص را تعريف كرد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆8.
#ارزش_شناسی_و_تربیت
ارزشها در ذات خود ابدی، مطلق و تغییر ناپذیر اند. آنها ابراز می دارند، آنچه تغییر می کند و در جایی خوب و در جایی بد دانسته می شود، ارزشها نیستند بلکه ارزش گذاری ها هستند.
ایده آلیستها ابدی و مطلق بودن ارزشها را امری بدیهی و بی نیاز از استدلال می دانند و می گویند هرکس مثلا ً ارزش عدالت و زیبایی را انکار کند از لحاظ ارزشها کور است.
ارزشها در این دیدگاه دارای سلسله مراتب هستند. مثلا ً ارزشهای معنوی برتر از ارزشهای مادی است. ارزشهای غایی یا پایدار برتر از ارزشهایی هستند که گذرا بوده و وسیله رسیدن به ارزشهای دیگر هستند.
بینش درباره ارزش ها بیشتر به اراده فرد بستگی دارد تا به استعداد او .
ارزش اخلاقی بالاترین مرتبه ارزش است.
ارزش ها به ترتیب اولویت موارد زیر می باشند:
• اخلاقی،
• زیبایی شناختی،
• مذهبی.
شناخت ارزش های اراده و شرافت از شناخت ارزش های استعداد مهمتراست. و ارزش ها مطلقند.
ارزشها رکن اساسی زندگی انسان را تشکیل می دهند.
انسان درباره واقعیتها فقط به اندیشیدن یا مشاهده کردن اکتفا نمی کند. نه تنها دربارۀ آنها می اندیشد بلکه آنها را ارزیابی هم می کند.
در مورد ارزشها باید بین سه چیز تفاوت قائل شویم و نباید این سه مورد را با هم اشتباه کرد چون کاملا ً متفاوت هستند.
○ شیئی حامل ارزش،
○ خود ارزش
○ و نگرش انسان نسبت به آن ارزش.
نکته دوم این است که تا آنجا که به خود ارزشها مربوط می شود لااقل سه گروه بزرگ از آنها در قلمرو ذهن وجود دارند:
الف) ارزشهای اخلاقی.
ب) ارزشهای زیبایی شناسی.
ج) ارزشهای مذهبی.
ارزشهای اخلاقی و مذهبی بدون تردید در جریانهای تربیتی اثر عمیقی دارند و از نظر تقویت روحی و گسترش شخصیت اخلاقی شاگردان وظایف خاصی را برای مربیان بوجود می آورند که غفلت از آن موجب پیدایش افراد لاابالی، متعصب، خودخواه و بی اعتنا به روابط انسانی می شود.
توجه به ارزشهای زیبایی شناسی روحیه هنری و خلاقیت آنها را پرورش می دهد.
#تأثیر_ارزش_شناسی_در_تربیت
با توجه به ارزش شناسی ایده آلیستها اکثر آنها همراه سقراط بر این باورند که تربیت باید وسیله انقیاد خواهش های نفسانی را بر اساس پرورش نیروی خود فراهم آورد. تا هم سعادت فرد و هم سعادت جامعه تأمین گردد.
#ایدهآلیستم_و_ارزش_اخلاق
در اخلاق، ایدهآلیسم نوعی آرمانگرایی در تصویر کردن انسانی متعالی است که دارای فضایلی چون حکمت، شجاعت، عفت و عدالت بوده و طریق وصول به این فضایل ریاضت می باشد.
از نظر ایدهآلیستها انسان دارای اهداف غایی والا و از پیش تعیین شدهای است و بنابراین حق ندارد دنبال لذات آنی و گذرای خود باشد.
ایدآلیسم اخلاقی، به معنای اعتقاد داشتن به ایده ها و آرمان ها و حقایق اخلاقی ثابت و فضایل عقلانی یا متعالی است که زندگی بشر باید با آن ها منطبق باشد.
انسان ایدآلیست، به لحاظ اخلاقی، به فضایل و رذایل و موازین و معیارهای ثابت و مطلق و احکام جهان شمول اخلاقی و ارزشی معتقد است و بنای رفتار فردی و جمعی خود را بر تطابق با آن ایده های اخلاقی قرار می دهد.
ایدآلیسم اخلاقی، امکانی برای نسبی گرایی فراهم نمی آورد و انسان هایی آرمان گرا و اصول گرا و دارای شاکله های اخلاقی استوار تربیت می کند.
#ایده_آلیسم_و_ارزش_هنر
در هنر آنگاه که این سؤال مطرح می شود که « هنر بازتاب آنچه هست باید باشد یا بازتاب آنچه باید باشد، رآلیستها و ناتورآلیستها (طبیعتگرایان) دیدگاه اول را دارند و ایدهآلیستها می گویند هنرمند باید از آنچه باید باشد سخن بگوید، آنچه باید باشد حقیقت مطلوب و آرمانی است و هنر باید حقیقت را بیان کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆8.
#ارزش_شناسی_و_تربیت
ارزشها در ذات خود ابدی، مطلق و تغییر ناپذیر اند. آنها ابراز می دارند، آنچه تغییر می کند و در جایی خوب و در جایی بد دانسته می شود، ارزشها نیستند بلکه ارزش گذاری ها هستند.
ایده آلیستها ابدی و مطلق بودن ارزشها را امری بدیهی و بی نیاز از استدلال می دانند و می گویند هرکس مثلا ً ارزش عدالت و زیبایی را انکار کند از لحاظ ارزشها کور است.
ارزشها در این دیدگاه دارای سلسله مراتب هستند. مثلا ً ارزشهای معنوی برتر از ارزشهای مادی است. ارزشهای غایی یا پایدار برتر از ارزشهایی هستند که گذرا بوده و وسیله رسیدن به ارزشهای دیگر هستند.
بینش درباره ارزش ها بیشتر به اراده فرد بستگی دارد تا به استعداد او .
ارزش اخلاقی بالاترین مرتبه ارزش است.
ارزش ها به ترتیب اولویت موارد زیر می باشند:
• اخلاقی،
• زیبایی شناختی،
• مذهبی.
شناخت ارزش های اراده و شرافت از شناخت ارزش های استعداد مهمتراست. و ارزش ها مطلقند.
ارزشها رکن اساسی زندگی انسان را تشکیل می دهند.
انسان درباره واقعیتها فقط به اندیشیدن یا مشاهده کردن اکتفا نمی کند. نه تنها دربارۀ آنها می اندیشد بلکه آنها را ارزیابی هم می کند.
در مورد ارزشها باید بین سه چیز تفاوت قائل شویم و نباید این سه مورد را با هم اشتباه کرد چون کاملا ً متفاوت هستند.
○ شیئی حامل ارزش،
○ خود ارزش
○ و نگرش انسان نسبت به آن ارزش.
نکته دوم این است که تا آنجا که به خود ارزشها مربوط می شود لااقل سه گروه بزرگ از آنها در قلمرو ذهن وجود دارند:
الف) ارزشهای اخلاقی.
ب) ارزشهای زیبایی شناسی.
ج) ارزشهای مذهبی.
ارزشهای اخلاقی و مذهبی بدون تردید در جریانهای تربیتی اثر عمیقی دارند و از نظر تقویت روحی و گسترش شخصیت اخلاقی شاگردان وظایف خاصی را برای مربیان بوجود می آورند که غفلت از آن موجب پیدایش افراد لاابالی، متعصب، خودخواه و بی اعتنا به روابط انسانی می شود.
توجه به ارزشهای زیبایی شناسی روحیه هنری و خلاقیت آنها را پرورش می دهد.
#تأثیر_ارزش_شناسی_در_تربیت
با توجه به ارزش شناسی ایده آلیستها اکثر آنها همراه سقراط بر این باورند که تربیت باید وسیله انقیاد خواهش های نفسانی را بر اساس پرورش نیروی خود فراهم آورد. تا هم سعادت فرد و هم سعادت جامعه تأمین گردد.
#ایدهآلیستم_و_ارزش_اخلاق
در اخلاق، ایدهآلیسم نوعی آرمانگرایی در تصویر کردن انسانی متعالی است که دارای فضایلی چون حکمت، شجاعت، عفت و عدالت بوده و طریق وصول به این فضایل ریاضت می باشد.
از نظر ایدهآلیستها انسان دارای اهداف غایی والا و از پیش تعیین شدهای است و بنابراین حق ندارد دنبال لذات آنی و گذرای خود باشد.
ایدآلیسم اخلاقی، به معنای اعتقاد داشتن به ایده ها و آرمان ها و حقایق اخلاقی ثابت و فضایل عقلانی یا متعالی است که زندگی بشر باید با آن ها منطبق باشد.
انسان ایدآلیست، به لحاظ اخلاقی، به فضایل و رذایل و موازین و معیارهای ثابت و مطلق و احکام جهان شمول اخلاقی و ارزشی معتقد است و بنای رفتار فردی و جمعی خود را بر تطابق با آن ایده های اخلاقی قرار می دهد.
ایدآلیسم اخلاقی، امکانی برای نسبی گرایی فراهم نمی آورد و انسان هایی آرمان گرا و اصول گرا و دارای شاکله های اخلاقی استوار تربیت می کند.
#ایده_آلیسم_و_ارزش_هنر
در هنر آنگاه که این سؤال مطرح می شود که « هنر بازتاب آنچه هست باید باشد یا بازتاب آنچه باید باشد، رآلیستها و ناتورآلیستها (طبیعتگرایان) دیدگاه اول را دارند و ایدهآلیستها می گویند هنرمند باید از آنچه باید باشد سخن بگوید، آنچه باید باشد حقیقت مطلوب و آرمانی است و هنر باید حقیقت را بیان کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
طرح شكايت اطلاعات سپاه كاشان از آقاى محمد مهدوى فر استاد دانشگاه به اتهام سرودن شعر "ﻣﺜﻨﻮﯼ ۳۲ ﺑﯿﺘﯽ ﺍﻟﻔﺒﺎ"لازم به ذكر است محمد مهدوى فر تخريب چى و غواص جنگ ايران و عراق بودند.
"ﺍﻟﻔﺒﺎ"
ﺁ ﻣﺜﻞ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺑﺮ ﻣﺎ ﺷﺪ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ
ﺁ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﻭ ﺑﺮﻕ، ﺷﺪ ﻣﻔﺖ ﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ
ﺏ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺑﺎﺗﻮﻡ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺷﻮﻡ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ، ﺑﺮ ﻣﻠﺘﯽ ﻣﻈﻠﻮﻡ
ﭖ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ، ﺧﺎﮐﺶ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮔﺸﺘﻪ
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ، ﺷﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺕ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯﮔﺮ، ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ، ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺙ ﺛﺒﺖ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺷﺪ، ﺍﻓﻌﺎﻝ ﺯﺷﺖ ﻣﺎ
ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻭ ﻟﻌﻨﺖ بر، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﮐﺸﺖ ﻣﺎ
ﺝ ﺟﻨﺘﯽ ﺯﻧﺪﻩ، ﭘﻮﯾﺎ ﻭ ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ
ﺝ ﺟﻨﺘﯽ ﺟﻮﮎ ﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻫﺮ ﺧﻨﺪﻩ
ﭺ ﭼﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻣﺎ، ﭘﻮﻟﺶ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ
ﭘﻮﻝ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ، ﺁﺧﺮ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﻪ
ﺡ ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﺯﻥ، ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺗﺎ ﮔﻮﺭ
ﯾﺎ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺵ، ﯾﺎ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﻭﺭ
ﺥ ﻣﺜﻞ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ، ﺁﺩﻣﮑﺸﯽ ﻋﺎﻟﯽ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﯽ، ﺟﺎﯾﺶ ﻭﻟﯽ ﺧﺎﻟﯽ
ﺩ ﺍﻭﻝ ﺩﺍﻋﺶ، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺎﺳﺖ، ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ
ﺫ ﺍﻭﻝ ﺫﻟﺖ، ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ، ﮐﻮ ﻋﺎﻣﻞ ﻭ ﻋﻠﺖ
ﺭ ﺍﻭﻝ ﺭﻫﺒﺮ، ﺭ ﺁﺧﺮ ﺭﻫﺒﺮ
ﻣﺎ ﺟﻤﻠﮕﯽ ﯾﮏ ﺗﻦ، ﺍﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﺮ
ﺯ ﻣﺜﻞ ﺯﻥ ﻣﺜﻞ، ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ، ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﭘﻮﻟﯽ
ﮊ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵ ﺷﻬﺮ، ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﻃﻔﻠﮏ ﻣﻌﺼﻮﻡ، ﮐﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺱ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﺘﺎﺭ، ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮ ﮐﺘﮏ ﺧﻨﺪﯾﺪ
ﺵ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺷﯿﺎﺩ، ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﻭ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭ
ﺭﺣﻤﺖ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ، ﺑﺮ ﮐﺮﮐﺲ ﻭ ﮐﻔﺘﺎﺭ
ﺹ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﻫﯿﺪ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﺳﯿﺪ ﺟﻬﻞ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ
ﺽ ﺿﺠﻪ ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ
ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﮊﺍﻟﻪ، ﻣﺮﺩﺍﺩ ﺷﺼﺖ ﻭ ﻫﻔﺖ
ﻁ ﭼﻮﻥ ﻃﻨﺎﺏ ﺩﺍﺭ، ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺮ ﺑﺎﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ، ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻅ ﻇﺎﻫﺮﺵ ﻣﺜﻞ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﺎﺗﻢ
ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻭ، ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ ﺁﺩﻡ
ﻉ ﻋﯿﻦ ﻋﻤﺎﻣﻪ، ﺩﻭﺭ ﺳﺮ ﻃﺎﻏﻮﺕ
ﻓﺮﺟﺎﻡ ﻫﺮ ﻃﺎﻏﻮﺕ، ﺁﺧﺮ ﺷﻮﺩ ﺗﺎﺑﻮﺕ
ﻍ ﻏﺰّﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ، ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺖ
ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﻧﻔﺖ ﻣﺎ، ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺧﺖ
ﻑ ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮ ﯾﺎﻏﯽ، ﻣﻄﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺍﯾﻤﺎﻥ
ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﺸﺖ ﺩﺭﺻﺪ، ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﻕ ﻣﺜﻞ ﻫﺮ ﻗﺘﻠﯽ، ﮐﻪ ﺟﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﭼﻮﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﺴﺒﯿﺢ، ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﮎ ﻣﺜﻞ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ، ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ
ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺎﮎ، ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ
ﮒ ﻣﺜﻞ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ، "ﮐﺰ ﺧﺎﻭﺭﺍﻥ ﺧﯿﺰﺩ"
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﺳﺖ، ﮐﺰ ﻧﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﺧﯿﺰﺩ
ﻝ ﻣﺜﻞ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ، ﺍﺭﺟﺢ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ، ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺎﻧﯽ
ﻡ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﺴﺌﻮﻝ، ﻣﺴﺌﻮﻝِ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ
ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ، ﺑﺮ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍلٓا ﻫُﻮ
ﻥ ﺍﻭﻝ ﻧﻌﻠﯿﻦ، ﻥ ﺁﺧﺮ ﻧﻌﻠﯿﻦ
ﻫﺮ ﻓﺘﻨﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﻠﯿﻦ
ﻭ ﺍﻭﻝ ﻭﺍﻟﯽ، ﻭﺍﻟﯽ ﻭﻻﯾﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﺮﮐﺲ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﮐﺎﺷﺖ، ﺍﻭ ﻣﻄﻠﻘﺎً ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﮔﺸﺘﻪ، ﯾﮏ ﻣﻠﺖ ﺧﺴﺘﻪ
ﺑﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻧﺮﻣﺶ، ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ
ﯼ ﯾﺤﺘﻤﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﺷﺎﻋﺮ ﻏﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﯾﺎ ﺩﺭ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ، ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ...
"ﺍﻟﻔﺒﺎ"
ﺁ ﻣﺜﻞ ﺁﺯﺍﺩﯼ، ﺑﺮ ﻣﺎ ﺷﺪ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ
ﺁ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﻭ ﺑﺮﻕ، ﺷﺪ ﻣﻔﺖ ﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ
ﺏ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺑﺎﺗﻮﻡ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺷﻮﻡ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ، ﺑﺮ ﻣﻠﺘﯽ ﻣﻈﻠﻮﻡ
ﭖ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ، ﺧﺎﮐﺶ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮔﺸﺘﻪ
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ، ﺷﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺕ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯﮔﺮ، ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ، ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺙ ﺛﺒﺖ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺷﺪ، ﺍﻓﻌﺎﻝ ﺯﺷﺖ ﻣﺎ
ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻭ ﻟﻌﻨﺖ بر، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﮐﺸﺖ ﻣﺎ
ﺝ ﺟﻨﺘﯽ ﺯﻧﺪﻩ، ﭘﻮﯾﺎ ﻭ ﭘﺎﯾﻨﺪﻩ
ﺝ ﺟﻨﺘﯽ ﺟﻮﮎ ﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻫﺮ ﺧﻨﺪﻩ
ﭺ ﭼﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻣﺎ، ﭘﻮﻟﺶ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ
ﭘﻮﻝ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ، ﺁﺧﺮ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﻪ
ﺡ ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﺯﻥ، ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺗﺎ ﮔﻮﺭ
ﯾﺎ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺵ، ﯾﺎ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﻭﺭ
ﺥ ﻣﺜﻞ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ، ﺁﺩﻣﮑﺸﯽ ﻋﺎﻟﯽ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﯽ، ﺟﺎﯾﺶ ﻭﻟﯽ ﺧﺎﻟﯽ
ﺩ ﺍﻭﻝ ﺩﺍﻋﺶ، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺎﺳﺖ، ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ
ﺫ ﺍﻭﻝ ﺫﻟﺖ، ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺘﺎﺩ، ﮐﻮ ﻋﺎﻣﻞ ﻭ ﻋﻠﺖ
ﺭ ﺍﻭﻝ ﺭﻫﺒﺮ، ﺭ ﺁﺧﺮ ﺭﻫﺒﺮ
ﻣﺎ ﺟﻤﻠﮕﯽ ﯾﮏ ﺗﻦ، ﺍﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﺮ
ﺯ ﻣﺜﻞ ﺯﻥ ﻣﺜﻞ، ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ، ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﭘﻮﻟﯽ
ﮊ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵ ﺷﻬﺮ، ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﻃﻔﻠﮏ ﻣﻌﺼﻮﻡ، ﮐﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺱ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﺘﺎﺭ، ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮ ﮐﺘﮏ ﺧﻨﺪﯾﺪ
ﺵ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺷﯿﺎﺩ، ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﻭ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭ
ﺭﺣﻤﺖ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ، ﺑﺮ ﮐﺮﮐﺲ ﻭ ﮐﻔﺘﺎﺭ
ﺹ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﻫﯿﺪ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﺳﯿﺪ ﺟﻬﻞ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ
ﺽ ﺿﺠﻪ ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ
ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﮊﺍﻟﻪ، ﻣﺮﺩﺍﺩ ﺷﺼﺖ ﻭ ﻫﻔﺖ
ﻁ ﭼﻮﻥ ﻃﻨﺎﺏ ﺩﺍﺭ، ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺮ ﺑﺎﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ ﺍﻭﻝ، ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻅ ﻇﺎﻫﺮﺵ ﻣﺜﻞ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﺎﺗﻢ
ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻭ، ﺍﺯ ﺧﻠﻘﺖ ﺁﺩﻡ
ﻉ ﻋﯿﻦ ﻋﻤﺎﻣﻪ، ﺩﻭﺭ ﺳﺮ ﻃﺎﻏﻮﺕ
ﻓﺮﺟﺎﻡ ﻫﺮ ﻃﺎﻏﻮﺕ، ﺁﺧﺮ ﺷﻮﺩ ﺗﺎﺑﻮﺕ
ﻍ ﻏﺰّﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ، ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺖ
ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﻧﻔﺖ ﻣﺎ، ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺧﺖ
ﻑ ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮ ﯾﺎﻏﯽ، ﻣﻄﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺍﯾﻤﺎﻥ
ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﺸﺖ ﺩﺭﺻﺪ، ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﻕ ﻣﺜﻞ ﻫﺮ ﻗﺘﻠﯽ، ﮐﻪ ﺟﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﭼﻮﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﺴﺒﯿﺢ، ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﮎ ﻣﺜﻞ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ، ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ
ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺎﮎ، ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ
ﮒ ﻣﺜﻞ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ، "ﮐﺰ ﺧﺎﻭﺭﺍﻥ ﺧﯿﺰﺩ"
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﺳﺖ، ﮐﺰ ﻧﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﺧﯿﺰﺩ
ﻝ ﻣﺜﻞ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ، ﺍﺭﺟﺢ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ، ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺎﻧﯽ
ﻡ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﺴﺌﻮﻝ، ﻣﺴﺌﻮﻝِ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ
ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ، ﺑﺮ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍلٓا ﻫُﻮ
ﻥ ﺍﻭﻝ ﻧﻌﻠﯿﻦ، ﻥ ﺁﺧﺮ ﻧﻌﻠﯿﻦ
ﻫﺮ ﻓﺘﻨﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﻠﯿﻦ
ﻭ ﺍﻭﻝ ﻭﺍﻟﯽ، ﻭﺍﻟﯽ ﻭﻻﯾﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﺮﮐﺲ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﮐﺎﺷﺖ، ﺍﻭ ﻣﻄﻠﻘﺎً ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﮔﺸﺘﻪ، ﯾﮏ ﻣﻠﺖ ﺧﺴﺘﻪ
ﺑﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻧﺮﻣﺶ، ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ
ﯼ ﯾﺤﺘﻤﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﺷﺎﻋﺮ ﻏﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﯾﺎ ﺩﺭ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ، ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ...
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#تفاوتهای_جامعه_و_اجتماع...
اجتماع و جامعه
Gemeeinschaft و
Gesellschaft
یا گمین شافت (اجتماع) و گسل شافت (جامعه) از ابداعات فریناند تونیس جامعه شناس آلمانی است.
#اجتماع (Community) :
نامى است که بر زندگى گروهى که در یک منطقه جغرافیائى مشترک، سکونتى نسبتاً با دوام دارند، اطلاق مىگردد.
”تونیس“، ”اجتماع“ را ”همزیستى صمیمانه، خصوصى و انحصارى تعریف مىکند“.
بهعنوان نمونه مىتوان از: اهالى یک روستا، همسایگان، گروه دوستان، گروههاى خویشاوندی، شهر و خانواده نام برد.
اجتماع هنگامى وجود دارد که این سه ویژگى را داشته باشد.
۱. مجموعه خانوار که در یک فضاى جغرافیائى محدود متمرکز شده باشند.
۲. میان ساکنان این اجتماع به مقدار زیاد کنش متقابل وجود داشته باشد و رویاروى باشند.
۳. افراد آن، خود را عضو این اجتماع احساس کنند و عقیده داشته باشند که متعلق به یکدیگر هستند و این عقیده تنها مبتنى بر خویشاوندى نسبى نباشد.
بنابراین ” ذات اجتماع “، احساس همبستگى مشترک و احساس عضویت و تعلق در گروه است.
#جامعه (Society)
جامعه بزرگترین واحدى است که معمولاً مورد بررسى جامعهشناسان قرار دارد.
جامعه با ” اجتماع “ متفاوت است و الزاماً در هر جا که مجموعهاى از نهادها وجود داشته باشد، جامعه پدید نمىآید و نیز جامعه خودبهخود از مجموع ”اجتماع“ حاصل نمىگردد.
”تونیس“ در تفاوت جامعه و اجتماع دو ضابطه عمده را بهکار مىبرد:
نخست اینکه :
در اجتماعات، افراد بهعنوان اشخاص کاملى شرکت مىکنند و مىتوانند تمامى یا بیشتر مقاصد بىشمار خود را در داخل گروه برآورده سازند.
حال آنکه در جوامع :
افراد کاملاً در کارها شرکت ندارند؛ بلکه درصدد برآوردن هدفهاى خاص و معین مىباشند.
دوم اینکه :
یک اجتماع در اثر نوعى توافق احساس یا عاطفه افراد وحدت مىیابد.
در صورتىکه یک جامعه :
با توافق فکرى در مورد منافع به یگانگى مىرسند.
پس بطور کلی میتوان چند نمونه از تفاوت های میان جامعه و اجتماع را اینگونه بیان کرد:
1- جامعه شبکه ای از روابط اجتماعی است. به عبارتی شامل روابط بسیاری است که در بین افراد شکل گرفته است. این روابط اجتماعی ممکن است مستقیم یا غیر مستقیم، سازماندهی شده یا غیر سازماندهی شده، آگاهانه یا غیر آگاهانه باشد.
در حالیکه اجتماع شامل گروهی از افراد است.
2- یک محدوده جغرافیایی مشخص برای جامعه ضروری نیست. به عبارتی می تواند جهانی و فراگیر باشد.
در حالیکه یک محدوده جغرافیایی محدود برای تعریف اجتماع ضروری است.
3- عاطفه جمعی عنصری ضروری برای جامعه نیست.
در حالیکه وجود عنصر عاطفه و احساس عنصری ضروری برای تعریف اجتماع است.
به عبارتی اجتماع بدون این عنصر شکل نمی گیرد.
4- جامعه نسبت به اجتماع بزرگتر است. به عبارتی در یک جامعه می تواند اجتماعات بسیاری موجود باشد.
5- جامعه نسبت به اجتماع بیشتر حالت انتزاعی دارد. به عبارتی شبکه ای از روابط اجتماعی است که قابل مشاهده و لمس نیست.
در حالیکه در مقایسه با آن اجتماع عینی تر است. اجتماع گروهی از افراد است که در حوزه مشخصی زندگی می کنند و ما می توانیم این گروه را مشاهده کرده و محل زندگی آنها را مشخص کنیم.
6- در یک اجتماع علاقه و اهداف مشترک ضروری است. افراد در یک اجتماع به این دلیل حضور می یابند که به یک هدف مشترک برسند.
7- جامعه در برگیرنده تفاوت ها و شباهت هاست. به عبارتی علاقه های متنوعی در جامعه وجود دارند. در حالیکه در اجتماع شباهت ها مهمتر از تفاوت هاست
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#تفاوتهای_جامعه_و_اجتماع...
اجتماع و جامعه
Gemeeinschaft و
Gesellschaft
یا گمین شافت (اجتماع) و گسل شافت (جامعه) از ابداعات فریناند تونیس جامعه شناس آلمانی است.
#اجتماع (Community) :
نامى است که بر زندگى گروهى که در یک منطقه جغرافیائى مشترک، سکونتى نسبتاً با دوام دارند، اطلاق مىگردد.
”تونیس“، ”اجتماع“ را ”همزیستى صمیمانه، خصوصى و انحصارى تعریف مىکند“.
بهعنوان نمونه مىتوان از: اهالى یک روستا، همسایگان، گروه دوستان، گروههاى خویشاوندی، شهر و خانواده نام برد.
اجتماع هنگامى وجود دارد که این سه ویژگى را داشته باشد.
۱. مجموعه خانوار که در یک فضاى جغرافیائى محدود متمرکز شده باشند.
۲. میان ساکنان این اجتماع به مقدار زیاد کنش متقابل وجود داشته باشد و رویاروى باشند.
۳. افراد آن، خود را عضو این اجتماع احساس کنند و عقیده داشته باشند که متعلق به یکدیگر هستند و این عقیده تنها مبتنى بر خویشاوندى نسبى نباشد.
بنابراین ” ذات اجتماع “، احساس همبستگى مشترک و احساس عضویت و تعلق در گروه است.
#جامعه (Society)
جامعه بزرگترین واحدى است که معمولاً مورد بررسى جامعهشناسان قرار دارد.
جامعه با ” اجتماع “ متفاوت است و الزاماً در هر جا که مجموعهاى از نهادها وجود داشته باشد، جامعه پدید نمىآید و نیز جامعه خودبهخود از مجموع ”اجتماع“ حاصل نمىگردد.
”تونیس“ در تفاوت جامعه و اجتماع دو ضابطه عمده را بهکار مىبرد:
نخست اینکه :
در اجتماعات، افراد بهعنوان اشخاص کاملى شرکت مىکنند و مىتوانند تمامى یا بیشتر مقاصد بىشمار خود را در داخل گروه برآورده سازند.
حال آنکه در جوامع :
افراد کاملاً در کارها شرکت ندارند؛ بلکه درصدد برآوردن هدفهاى خاص و معین مىباشند.
دوم اینکه :
یک اجتماع در اثر نوعى توافق احساس یا عاطفه افراد وحدت مىیابد.
در صورتىکه یک جامعه :
با توافق فکرى در مورد منافع به یگانگى مىرسند.
پس بطور کلی میتوان چند نمونه از تفاوت های میان جامعه و اجتماع را اینگونه بیان کرد:
1- جامعه شبکه ای از روابط اجتماعی است. به عبارتی شامل روابط بسیاری است که در بین افراد شکل گرفته است. این روابط اجتماعی ممکن است مستقیم یا غیر مستقیم، سازماندهی شده یا غیر سازماندهی شده، آگاهانه یا غیر آگاهانه باشد.
در حالیکه اجتماع شامل گروهی از افراد است.
2- یک محدوده جغرافیایی مشخص برای جامعه ضروری نیست. به عبارتی می تواند جهانی و فراگیر باشد.
در حالیکه یک محدوده جغرافیایی محدود برای تعریف اجتماع ضروری است.
3- عاطفه جمعی عنصری ضروری برای جامعه نیست.
در حالیکه وجود عنصر عاطفه و احساس عنصری ضروری برای تعریف اجتماع است.
به عبارتی اجتماع بدون این عنصر شکل نمی گیرد.
4- جامعه نسبت به اجتماع بزرگتر است. به عبارتی در یک جامعه می تواند اجتماعات بسیاری موجود باشد.
5- جامعه نسبت به اجتماع بیشتر حالت انتزاعی دارد. به عبارتی شبکه ای از روابط اجتماعی است که قابل مشاهده و لمس نیست.
در حالیکه در مقایسه با آن اجتماع عینی تر است. اجتماع گروهی از افراد است که در حوزه مشخصی زندگی می کنند و ما می توانیم این گروه را مشاهده کرده و محل زندگی آنها را مشخص کنیم.
6- در یک اجتماع علاقه و اهداف مشترک ضروری است. افراد در یک اجتماع به این دلیل حضور می یابند که به یک هدف مشترک برسند.
7- جامعه در برگیرنده تفاوت ها و شباهت هاست. به عبارتی علاقه های متنوعی در جامعه وجود دارند. در حالیکه در اجتماع شباهت ها مهمتر از تفاوت هاست
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#رقص_چیست؟
در مباحث نظری اغلب پژوهشگران، رقصهای آیینی در قبایل بدوی را تقلیدی از طبیعت میدانند که برای هماهنگی با آن صورت میگرفته .
رقص یکی از هنرهای هفتگانه است .
فیلسوفان و اندیشمندان جملات قصار زیادی دربارهی این هنر گفته اند . ازجمله :
" ملتی که نرقصد بیمار است ."
علیرغم همه محدودیتها وممنوعیتها شاید تقریبا هیچ ملتی در دنیا نباشد که مردمانش نرقصند یا رقص محلی خود را نداشته باشند .
مردم عادی در مقابل تمام موانع فکری و اعتقادی، برای شاد بودن میرقصند؛ رقصهایی دست جمعی به قصد همراهی با طبیعت و ستایش دستاوردها رخ میدهد.
رقص را حتی بین سایر جانداران میتوان مشاهده کرد.
رویکردها و تفاسیر گوناگون هنری، فلسفی و عرفانی در مورد رقص وجود دارد.
ازمنظر عرفانی برخی رقص را حرکت از نقصان به سوی کمال دانسته اند .
دیدگاههای عرفانی و سایر نگرشها، همه در چند نکته اشتراک دارند :
رقص (مثل هر هنر دیگری ) وسیله ای است برای بیان و نمایش عواطف و احساسات عمیق بشری، یا راهی جهت هماهنگی و یکی شدن با هستی است .
اما همیشه جنبههای متفاوت وگاه استثنایی نیزوجود دارد که به ما نشان میدهد چرا نمیتوان تعریفی کلی و نهایی از هنر و سایر مقولات مرتبط با بشر ارائه داد .
رمان " زوربا ی یونانی " نوشته نیکوس کازانتراکیس، برگرفته از زندگی شخصیتی واقعی است به همین نام؛ زوربا مردی است که با وجود ظاهر خشن و زمختش، عواطف نیرومندی دارد. به هیچ دین و مسلکی پایبند نیست جز اینکه باید شاد بود و در لحظه زندگی کرد .
زوربا سنتور مینوازد و عاشق رقص است.
باورش به زیستن در لحظه، به معنای بیمسئولیتی در قبالدیگران نیست.
در سخت ترین شرایط به یاری دیگران میشتابد .
رقص زوربا تنها برای شاد بودن نیست . زوربا هنگامیکه پسر کوچکش را بخاطر بیماری از دست میدهد، سه شبانهروز میرقصد تا اینکه از هوش میرود .
او عزیزترین موجود زندگیش را از دست داده ولی میرقصد؛ نه برای نمایش درد و اندوهش، و نه به قصد یکی شدن با هستی و پذیرفتن تقدیر . رقص زوربا معنایی عرفانی، فلسفی یا هنری ندارد که از طریق آن بخواهد دردش را تسکین بدهد .
رقص او اعتراضی است علیه هر آنچه نامش تقدیر، مشیت ، منطق و تصادف است .
حتیحرکتی آگانه برای بیان اعتراض نیست، بلکه واکنشی است طبیعی به یک مصیبت .
هرچند سرانجام بی هوش میشود و چاره ای جز پذیرش واقعیت و قبول شکست ندارد، ولی نفس این اعتراض مهم است .
زوربا به دنبال توجیه عقلانی یا عاطفی فاجعهای نیست که غیر عقلانی و بی معناست .
رقصش جلوه ایاست از عدم پذیرش و تسلیم نشدن در برابر همه استدلالهای بی حاصل و کلیشه ای در چنین مواردی.
در صحنه ی پایانی فیلمیکه از روی این رمان ساخته شده ( با هنرنمایی جاودانه آنتونی کویین در نقش زوربا ) نویسنده جوان که دارو ندارش را از دست داده، از زوربا میخواهد به او رقص یاد دهد . این لحظه ای است که او بالاخره عمق نگرش زوربا را درک میکند و شاید میخواهد از اوچگونه زیستن را فرا گیرد .
آنها در اوج نا امیدی میرقصند تا تسلیم نشوند . بدون اینکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند .
ازخلال چنین رویکردی است که فردیت و آزادی معنا مییابد و نتیجه اش " آری " گفتن به زندگی در سخت ترین شرایط است . بی علت نیست که زوربا را ابرمرد نیچه قیاس کرده اند .
خیلی از منتقدان رقص آنتونی کویین در صحنه ی پایانی را زیباترین رقصی میدانند که تاکنون بر پرده ی سینما جان گرفته؛ نه از نظر مهارتهای تکنیکی، بلکه از نظر حس و حالتی که هنگام رقص دارد .
گویی تنها هنگام رقص آزاد است و به معنای واقعی کلمه " رستگار ".
چه دلیلی بهتر از این برای رقصیدن ...
#برقص_تا_برقصیم
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#رقص_چیست؟
در مباحث نظری اغلب پژوهشگران، رقصهای آیینی در قبایل بدوی را تقلیدی از طبیعت میدانند که برای هماهنگی با آن صورت میگرفته .
رقص یکی از هنرهای هفتگانه است .
فیلسوفان و اندیشمندان جملات قصار زیادی دربارهی این هنر گفته اند . ازجمله :
" ملتی که نرقصد بیمار است ."
علیرغم همه محدودیتها وممنوعیتها شاید تقریبا هیچ ملتی در دنیا نباشد که مردمانش نرقصند یا رقص محلی خود را نداشته باشند .
مردم عادی در مقابل تمام موانع فکری و اعتقادی، برای شاد بودن میرقصند؛ رقصهایی دست جمعی به قصد همراهی با طبیعت و ستایش دستاوردها رخ میدهد.
رقص را حتی بین سایر جانداران میتوان مشاهده کرد.
رویکردها و تفاسیر گوناگون هنری، فلسفی و عرفانی در مورد رقص وجود دارد.
ازمنظر عرفانی برخی رقص را حرکت از نقصان به سوی کمال دانسته اند .
دیدگاههای عرفانی و سایر نگرشها، همه در چند نکته اشتراک دارند :
رقص (مثل هر هنر دیگری ) وسیله ای است برای بیان و نمایش عواطف و احساسات عمیق بشری، یا راهی جهت هماهنگی و یکی شدن با هستی است .
اما همیشه جنبههای متفاوت وگاه استثنایی نیزوجود دارد که به ما نشان میدهد چرا نمیتوان تعریفی کلی و نهایی از هنر و سایر مقولات مرتبط با بشر ارائه داد .
رمان " زوربا ی یونانی " نوشته نیکوس کازانتراکیس، برگرفته از زندگی شخصیتی واقعی است به همین نام؛ زوربا مردی است که با وجود ظاهر خشن و زمختش، عواطف نیرومندی دارد. به هیچ دین و مسلکی پایبند نیست جز اینکه باید شاد بود و در لحظه زندگی کرد .
زوربا سنتور مینوازد و عاشق رقص است.
باورش به زیستن در لحظه، به معنای بیمسئولیتی در قبالدیگران نیست.
در سخت ترین شرایط به یاری دیگران میشتابد .
رقص زوربا تنها برای شاد بودن نیست . زوربا هنگامیکه پسر کوچکش را بخاطر بیماری از دست میدهد، سه شبانهروز میرقصد تا اینکه از هوش میرود .
او عزیزترین موجود زندگیش را از دست داده ولی میرقصد؛ نه برای نمایش درد و اندوهش، و نه به قصد یکی شدن با هستی و پذیرفتن تقدیر . رقص زوربا معنایی عرفانی، فلسفی یا هنری ندارد که از طریق آن بخواهد دردش را تسکین بدهد .
رقص او اعتراضی است علیه هر آنچه نامش تقدیر، مشیت ، منطق و تصادف است .
حتیحرکتی آگانه برای بیان اعتراض نیست، بلکه واکنشی است طبیعی به یک مصیبت .
هرچند سرانجام بی هوش میشود و چاره ای جز پذیرش واقعیت و قبول شکست ندارد، ولی نفس این اعتراض مهم است .
زوربا به دنبال توجیه عقلانی یا عاطفی فاجعهای نیست که غیر عقلانی و بی معناست .
رقصش جلوه ایاست از عدم پذیرش و تسلیم نشدن در برابر همه استدلالهای بی حاصل و کلیشه ای در چنین مواردی.
در صحنه ی پایانی فیلمیکه از روی این رمان ساخته شده ( با هنرنمایی جاودانه آنتونی کویین در نقش زوربا ) نویسنده جوان که دارو ندارش را از دست داده، از زوربا میخواهد به او رقص یاد دهد . این لحظه ای است که او بالاخره عمق نگرش زوربا را درک میکند و شاید میخواهد از اوچگونه زیستن را فرا گیرد .
آنها در اوج نا امیدی میرقصند تا تسلیم نشوند . بدون اینکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند .
ازخلال چنین رویکردی است که فردیت و آزادی معنا مییابد و نتیجه اش " آری " گفتن به زندگی در سخت ترین شرایط است . بی علت نیست که زوربا را ابرمرد نیچه قیاس کرده اند .
خیلی از منتقدان رقص آنتونی کویین در صحنه ی پایانی را زیباترین رقصی میدانند که تاکنون بر پرده ی سینما جان گرفته؛ نه از نظر مهارتهای تکنیکی، بلکه از نظر حس و حالتی که هنگام رقص دارد .
گویی تنها هنگام رقص آزاد است و به معنای واقعی کلمه " رستگار ".
چه دلیلی بهتر از این برای رقصیدن ...
#برقص_تا_برقصیم
🆔👉 @iran_novin1
اگاهی با قلبهای شادمان
و ازادی با بدنهای رقصان قابل دستیابی است .
#برقص_تا_برقصیم
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
و ازادی با بدنهای رقصان قابل دستیابی است .
#برقص_تا_برقصیم
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#دولت_پاسخگو
دولت پاسخگو به این معنااست که کارکنان عالیرتبه دولت – انتخابی و یا انتصابی — موظفند درباره تصمیامت و اقداماتشان به شهروندان توضیح دهند.
پاسخگویی دولت با استفاده از مکانیسم های مختلفی حاصل می شود — سیاسی، قانونی و اجرایی — که به منظور جلوگیری از فساد وضع شده اند و تضمین می کنند که کارکنان دولت همواره پاسخگو و در دسترس مردم باشند.
در صورت عدم وجود چنین مکانیسم هایی امکان رشد فساد وجود دارد.
(در طول سالهای طولانی عالی ترین مقام جمهوری اسلامی نه تنها در مقابل هیچ احدی پاسخگو نبوده، بلکه او را منتخب خدا و منتصب امام زمان دانسته و حتی گاها دریافت وحی و کشف روحانی نیز به ایشان منتصب کرده اند و ایشان حتی یک مورد جلسه نشست خبری با حضور خبرنگاران نیز نداشته اند . یعنی حاضر به هیچ پاسخگویی نیستند و این یعنی نقض اصول دمکراسی در جمهوری اسلامی که یکی از عوامل بروز فساد گسترده سازمان یافته است . )
٭ مکانیسم اصلی پاسخگویی سیاسی، انتخابات آزاد و عادلانه است. انتخابات و دوره های خدمت معین، مقامات انتخاب شده را مجبور می کند که در مورد عملکرد خود پاسخگو باشند و برای رقبای انتخاباتی فرصتی فراهم آورند تا به شهروندان، سیاست های جایگزین را ارائه کنند. اگر رای دهندگان از عملکرد یکی از مقامات راضی نباشند، ممکن است زمانیکه دوره خدمتش به پایان می رسد، به او رای ندهند.
٭ این امر که مقامات دولتی به چه میزان از لحاظ سیاسی پاسخگو هستند، بستگی دارد به این که مقام شان انتصابی است یا انتخابی، دوره خدمت آنها چه مدت است و چند دوره می توانند انتخاب شوند.
٭ مکانیسم های پاسخگویی قانونی شامل این موارد است:
قانون اساسی،
مصوبات قوه مقننه،
احکام،
قوانین،
دستورالعمل ها و دیگر ابزارهای قانونی که تعیین می کنند مقامات دولتی چه کارهایی را می توانند انجام دهند و چه کارهایی را منی توانند و دیگر این که شهروندان چگونه می توانند بر علیه مقاماتی که اقداماتشان رضایت بخش نیست، اقدام کنند.
٭ وجود قوه قضایی مستقل شرط اصلی موفقیت در امر پاسخگویی قانونی است، که به عنوان محل دادرسی ای که شهروندان دعاوی خود علیه دولت را به آنجا می برند در خدمت مردم است.
٭ مکانیسم های پاسخ گویی قانونی شامل موارد زیر است:
• مقررات اخلاقی و اصول رفتاری برای مقامات دولتی، که نمایی کلی از شیوه های غیر قابل قبول ارائه می دهد؛
• تضاد منافع و قوانین مربوط به علنی کردن دارایی ها، مقامات دولتی را مستلزم می دارد که منبع درآمد و دارایی های خود را علنی کنند تا شهروندان بتوانند قضاوت کنند که آیا منافع مالی مقامات احتمالا به طور ناشایست اقدامات آنها را تحت تاثیر قرار می دهد یا خیر؛
• "قوانین قابل دسترس همگان" ، مدارک و صورت جلسات دولتی را در دسترس مطبوعات و عموم قرار می دهد؛
• لزوم مشارکت شهروندان، ایجاب می کند که در برخی تصمیمات دولت باید نظرات مردم لحاظ شود؛ و
• بررسی قضایی، به دادگاه ها این قدرت را می دهد که تصمیمات و اقدامات مقامات و سازمان های دولتی را بررسی کند.
٭ مکانیسم های پاسخگویی اجرایی شامل اداراتی در سازمان ها یا وزارتخانه ها و شگردهایی در پروسه های اجرایی است و طوری تنظیم شده اند تا تضمین
نمایند که تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی منافع شهروندان را مد نظر دارد.
٭ مکانیسم های پاسخگویی اجرایی شامل موارد زیر است:
• سازمان های فریاد رس مردم، مسئول شنیدن و پرداخنت به شکایات شهروندان می باشند؛
• حسابرس های مستقل که استفاده از سرمایه های ملی را به دقت مورد بررسی قرار می دهند تا نشانه هایی از سوء استفاده بیابند؛
• دادگاه های اجرایی ای که به شکایات شهروندان در مورد تصمیمات ادارات رسیدگی می کنند؛
• قوانین اخلاقی ای که از به اصطلاح " افشاگران" — کسانی در بین افراد دولتی که در مورد فساد یا سوء استفاده از قدرت دولتی به افشا گری می پردازند — در برابر اقدامات تلافی جویانه حمایت می کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#دولت_پاسخگو
دولت پاسخگو به این معنااست که کارکنان عالیرتبه دولت – انتخابی و یا انتصابی — موظفند درباره تصمیامت و اقداماتشان به شهروندان توضیح دهند.
پاسخگویی دولت با استفاده از مکانیسم های مختلفی حاصل می شود — سیاسی، قانونی و اجرایی — که به منظور جلوگیری از فساد وضع شده اند و تضمین می کنند که کارکنان دولت همواره پاسخگو و در دسترس مردم باشند.
در صورت عدم وجود چنین مکانیسم هایی امکان رشد فساد وجود دارد.
(در طول سالهای طولانی عالی ترین مقام جمهوری اسلامی نه تنها در مقابل هیچ احدی پاسخگو نبوده، بلکه او را منتخب خدا و منتصب امام زمان دانسته و حتی گاها دریافت وحی و کشف روحانی نیز به ایشان منتصب کرده اند و ایشان حتی یک مورد جلسه نشست خبری با حضور خبرنگاران نیز نداشته اند . یعنی حاضر به هیچ پاسخگویی نیستند و این یعنی نقض اصول دمکراسی در جمهوری اسلامی که یکی از عوامل بروز فساد گسترده سازمان یافته است . )
٭ مکانیسم اصلی پاسخگویی سیاسی، انتخابات آزاد و عادلانه است. انتخابات و دوره های خدمت معین، مقامات انتخاب شده را مجبور می کند که در مورد عملکرد خود پاسخگو باشند و برای رقبای انتخاباتی فرصتی فراهم آورند تا به شهروندان، سیاست های جایگزین را ارائه کنند. اگر رای دهندگان از عملکرد یکی از مقامات راضی نباشند، ممکن است زمانیکه دوره خدمتش به پایان می رسد، به او رای ندهند.
٭ این امر که مقامات دولتی به چه میزان از لحاظ سیاسی پاسخگو هستند، بستگی دارد به این که مقام شان انتصابی است یا انتخابی، دوره خدمت آنها چه مدت است و چند دوره می توانند انتخاب شوند.
٭ مکانیسم های پاسخگویی قانونی شامل این موارد است:
قانون اساسی،
مصوبات قوه مقننه،
احکام،
قوانین،
دستورالعمل ها و دیگر ابزارهای قانونی که تعیین می کنند مقامات دولتی چه کارهایی را می توانند انجام دهند و چه کارهایی را منی توانند و دیگر این که شهروندان چگونه می توانند بر علیه مقاماتی که اقداماتشان رضایت بخش نیست، اقدام کنند.
٭ وجود قوه قضایی مستقل شرط اصلی موفقیت در امر پاسخگویی قانونی است، که به عنوان محل دادرسی ای که شهروندان دعاوی خود علیه دولت را به آنجا می برند در خدمت مردم است.
٭ مکانیسم های پاسخ گویی قانونی شامل موارد زیر است:
• مقررات اخلاقی و اصول رفتاری برای مقامات دولتی، که نمایی کلی از شیوه های غیر قابل قبول ارائه می دهد؛
• تضاد منافع و قوانین مربوط به علنی کردن دارایی ها، مقامات دولتی را مستلزم می دارد که منبع درآمد و دارایی های خود را علنی کنند تا شهروندان بتوانند قضاوت کنند که آیا منافع مالی مقامات احتمالا به طور ناشایست اقدامات آنها را تحت تاثیر قرار می دهد یا خیر؛
• "قوانین قابل دسترس همگان" ، مدارک و صورت جلسات دولتی را در دسترس مطبوعات و عموم قرار می دهد؛
• لزوم مشارکت شهروندان، ایجاب می کند که در برخی تصمیمات دولت باید نظرات مردم لحاظ شود؛ و
• بررسی قضایی، به دادگاه ها این قدرت را می دهد که تصمیمات و اقدامات مقامات و سازمان های دولتی را بررسی کند.
٭ مکانیسم های پاسخگویی اجرایی شامل اداراتی در سازمان ها یا وزارتخانه ها و شگردهایی در پروسه های اجرایی است و طوری تنظیم شده اند تا تضمین
نمایند که تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی منافع شهروندان را مد نظر دارد.
٭ مکانیسم های پاسخگویی اجرایی شامل موارد زیر است:
• سازمان های فریاد رس مردم، مسئول شنیدن و پرداخنت به شکایات شهروندان می باشند؛
• حسابرس های مستقل که استفاده از سرمایه های ملی را به دقت مورد بررسی قرار می دهند تا نشانه هایی از سوء استفاده بیابند؛
• دادگاه های اجرایی ای که به شکایات شهروندان در مورد تصمیمات ادارات رسیدگی می کنند؛
• قوانین اخلاقی ای که از به اصطلاح " افشاگران" — کسانی در بین افراد دولتی که در مورد فساد یا سوء استفاده از قدرت دولتی به افشا گری می پردازند — در برابر اقدامات تلافی جویانه حمایت می کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
این دو پرچم متفاوت در یک نشست چه معنایی دارد؟
کسانی که ترتیب پرچم کشور را نمیدانند چطور میخواهند این کشور را اداره کنند؟
#حاکمیت_نادانها
کسانی که ترتیب پرچم کشور را نمیدانند چطور میخواهند این کشور را اداره کنند؟
#حاکمیت_نادانها
🌹بیک هم تعطیل شد
بیک با۷۳ سال سابقه و با بیش از ۲۰۰ تن پرسنل باتلاش مسئولین بی کفایت در عدم حمایت کالای ملی بسته شد.
دراین وانفسای اقتصادی کارکنان بیک هم بیکار شدند.
#نابودی_صنایع
بیک با۷۳ سال سابقه و با بیش از ۲۰۰ تن پرسنل باتلاش مسئولین بی کفایت در عدم حمایت کالای ملی بسته شد.
دراین وانفسای اقتصادی کارکنان بیک هم بیکار شدند.
#نابودی_صنایع
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی دیگر از انبوه دشمنان نظام اخوندی .
خانه های ایرانی پر است از این دشمنان رژیم آخوندها .
#مائده_ایی_دیگر
#مائده_هزبری
#برقص_تا_برقصیم
خانه های ایرانی پر است از این دشمنان رژیم آخوندها .
#مائده_ایی_دیگر
#مائده_هزبری
#برقص_تا_برقصیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🇨🇳 فیلم گزارش تلویزیون دولتی چین CCTV درباره انتقال آب کارون به بصره
این اخبار نشان فاصله گرفتن چین از جمهوری اسلامی است.
این اخبار نشان فاصله گرفتن چین از جمهوری اسلامی است.
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆5
#اقتصاد_نئوکلاسیک
#فروض_اساسي_اقتصاد_نئوكلاسيك شامل اين موارد است :
_ افراد، ترجيحات عقلاني ميان نتايج (پيامدها) دارند.
- افراد، مطلوبيت و بنگاهها سود را به حداكثر ميرسانند.
- افراد، به طور مستقل براساس اطلاعات كامل و مرتبط عمل ميكنند.
نظريه هاي بر اساس يا تحت تـأثير ايـن فـروض، نظريـه هـاي نئوكلاسـيكي هـستند. بنـابراين مـا ميتوانيم از يك نظريه نئوكلاسيكي سود، اشتغال، رشد يا پول، سخن بگوييم.
مـا مـيتـوانيم روابـط توليد نئوكلاسيكي ميان نهاده ها و ستانده ها ايجاد كنيم يا نظريه هاي نئوكلاسيكي ازدواج يـا طـلاق و ايجاد فاصله ميان تولدها را ارائه كنيم.
به عنوان مثال، اخراج را در نظر بگيريد. نظريـه اي كـه فـرض ميكند تصميمات اخراج كردن توسط يك بنگاه، مبتني بر موازنه ميـان منـافع اخـراج يـك كـارگر
اضافي و هزينه هاي همراه با آن اقدام، يك نظريه نئوكلاسيكي خواهد بود. اما نظريـه اي كـه توضـيح ميدهد تصميم اخراج براساس تغييـر سـليقه هـاي مـديران در مـورد كاركنـان بـا ويژگيهـاي خـاص صورت گرفته، يك نظريه نئوكلاسيكي نخواهد بود.
مكتب اقتصادي نئوكلاسيك با چه مكتبي ميتواند مقايسه شود؟
برخـي گفتـه انـد كـه در علـم
اقتصاد كنوني، چندين مكتب فكري وجود دارد.
آنها مكتب هايي از قبيـل اقتـصاد (نئـو) ماركسيـستي، اقتصاد (نئو) اتريشي، اقتصاد پسا كينزي يا اقتصاد نهادي جديد را به عنوان چارچوبهاي «فرا نظـري»
جايگزين براي ساختن نظريه هاي اقتصادي شناسايي ميكنند. انجمن هاي علمي و مجـلات، ايـده هـاي همراه با دیدگاههایی(بینشهایی ) را منتشر کرده اند. برخـي از ايـن مكتبهـا داراي ديـدگاههایی بوده اند كه اقتصاددانان نئوكلاسـيك از آنهـا فـرا گرفتـه انـد. ديـدگاههاي مكتـب اتريـشي در مـورد كارآفريني مثالي از مطلب يـاد شـده اسـت. امـا تـا آنجـا كـه ا يـن مكاتـب، اجـزاي سـازنده اصـلي (مركزي) اقتصاد نئوكلاسيك را رد ميكنند - مانند مكتب اتريشي كه بهينه سـازي را رد مـيكنـد-
آنها از ديدگاه اقتصاددانان نئوكلاسيك جريان اصلي، به عنوان مـدافعان علتهـاي مفقـود شـده يـا بـه عنوان آدمهاي عجيب و غريب، منتقدان گمراه و افراد غيرعادي ضد علمي، بـه حـساب آمـده انـد.
وضع اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك در دپارتمانهاي اقتصاد در دانشگاههاي انگليسي زبان، مشابه وضـع طرفـداران زمـين مـسطح(غيركـروي) در دپارتمانهـاي جغرافـي اسـت. مطمـئن تـر اسـت تـا چنـين ديـدگاههايي پـس از رسـمي شـدن، شـرايط اسـتخدامي عـضو هيئـت علمـي ابـراز شـود، البتـه اگـر اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك اصلاً بتوانند آنها را بيان كنند.
تلاش خاصي براي بي اعتبار كردن اقتـصاد نئوكلاسـيك، از سـوي اقتـصاددان انگليـسي، جـون رابينسون و همكاران و دانشجويان وي در دانشگاه كمبريج در اواخر دهة 1950 و اوايل دهـة 1960 انجــام شــد.
مناقــشه در مــورد ســرمايه ميــان بــه اصــطلاح دو كمبــريج، ظــاهراً دربــاره پيامــدها و محـدوديتهاي جمعـي سـازي سـرمايه توسـط پـل ساموئلـسون و رابـرت سـولو و در نظـر گـرفتن
جمعي سازي به عنوان يك نهاده در تابع توليد. با اين حـال ايـن مناقـشه در رويـارويي ديـدگاهها در مورد نظريه «قابل قبول» درباره «توزيع درآمد» ريشه داشت.
آنچه موضع پساكينزي شد، آن بـود كـه توزيع درآمد با تفاوت قدرت ميان كارگران و سرمايه داران، بهتر توضيح داده شـده اسـت در حـالي كه توضيح نئوكلاسيكي، از يك نظريه بازار براي قيمت عوامل حاصل ميشد. سرانجام ايـن مناقـشه خيلي زياد حل و فصل نشد (و به توافـق نرسـيدند) و بـه همـين جهـت كنـار گذاشـته شـد و اقتـصاد نئوكلاسيكي، جريان اصلي اقتصاد شد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#آشنایی_با_یکی_از_مکاتب_بزرگ_اقتصادی_دنیا
☆5
#اقتصاد_نئوکلاسیک
#فروض_اساسي_اقتصاد_نئوكلاسيك شامل اين موارد است :
_ افراد، ترجيحات عقلاني ميان نتايج (پيامدها) دارند.
- افراد، مطلوبيت و بنگاهها سود را به حداكثر ميرسانند.
- افراد، به طور مستقل براساس اطلاعات كامل و مرتبط عمل ميكنند.
نظريه هاي بر اساس يا تحت تـأثير ايـن فـروض، نظريـه هـاي نئوكلاسـيكي هـستند. بنـابراين مـا ميتوانيم از يك نظريه نئوكلاسيكي سود، اشتغال، رشد يا پول، سخن بگوييم.
مـا مـيتـوانيم روابـط توليد نئوكلاسيكي ميان نهاده ها و ستانده ها ايجاد كنيم يا نظريه هاي نئوكلاسيكي ازدواج يـا طـلاق و ايجاد فاصله ميان تولدها را ارائه كنيم.
به عنوان مثال، اخراج را در نظر بگيريد. نظريـه اي كـه فـرض ميكند تصميمات اخراج كردن توسط يك بنگاه، مبتني بر موازنه ميـان منـافع اخـراج يـك كـارگر
اضافي و هزينه هاي همراه با آن اقدام، يك نظريه نئوكلاسيكي خواهد بود. اما نظريـه اي كـه توضـيح ميدهد تصميم اخراج براساس تغييـر سـليقه هـاي مـديران در مـورد كاركنـان بـا ويژگيهـاي خـاص صورت گرفته، يك نظريه نئوكلاسيكي نخواهد بود.
مكتب اقتصادي نئوكلاسيك با چه مكتبي ميتواند مقايسه شود؟
برخـي گفتـه انـد كـه در علـم
اقتصاد كنوني، چندين مكتب فكري وجود دارد.
آنها مكتب هايي از قبيـل اقتـصاد (نئـو) ماركسيـستي، اقتصاد (نئو) اتريشي، اقتصاد پسا كينزي يا اقتصاد نهادي جديد را به عنوان چارچوبهاي «فرا نظـري»
جايگزين براي ساختن نظريه هاي اقتصادي شناسايي ميكنند. انجمن هاي علمي و مجـلات، ايـده هـاي همراه با دیدگاههایی(بینشهایی ) را منتشر کرده اند. برخـي از ايـن مكتبهـا داراي ديـدگاههایی بوده اند كه اقتصاددانان نئوكلاسـيك از آنهـا فـرا گرفتـه انـد. ديـدگاههاي مكتـب اتريـشي در مـورد كارآفريني مثالي از مطلب يـاد شـده اسـت. امـا تـا آنجـا كـه ا يـن مكاتـب، اجـزاي سـازنده اصـلي (مركزي) اقتصاد نئوكلاسيك را رد ميكنند - مانند مكتب اتريشي كه بهينه سـازي را رد مـيكنـد-
آنها از ديدگاه اقتصاددانان نئوكلاسيك جريان اصلي، به عنوان مـدافعان علتهـاي مفقـود شـده يـا بـه عنوان آدمهاي عجيب و غريب، منتقدان گمراه و افراد غيرعادي ضد علمي، بـه حـساب آمـده انـد.
وضع اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك در دپارتمانهاي اقتصاد در دانشگاههاي انگليسي زبان، مشابه وضـع طرفـداران زمـين مـسطح(غيركـروي) در دپارتمانهـاي جغرافـي اسـت. مطمـئن تـر اسـت تـا چنـين ديـدگاههايي پـس از رسـمي شـدن، شـرايط اسـتخدامي عـضو هيئـت علمـي ابـراز شـود، البتـه اگـر اقتصاددانان غيرنئوكلاسيك اصلاً بتوانند آنها را بيان كنند.
تلاش خاصي براي بي اعتبار كردن اقتـصاد نئوكلاسـيك، از سـوي اقتـصاددان انگليـسي، جـون رابينسون و همكاران و دانشجويان وي در دانشگاه كمبريج در اواخر دهة 1950 و اوايل دهـة 1960 انجــام شــد.
مناقــشه در مــورد ســرمايه ميــان بــه اصــطلاح دو كمبــريج، ظــاهراً دربــاره پيامــدها و محـدوديتهاي جمعـي سـازي سـرمايه توسـط پـل ساموئلـسون و رابـرت سـولو و در نظـر گـرفتن
جمعي سازي به عنوان يك نهاده در تابع توليد. با اين حـال ايـن مناقـشه در رويـارويي ديـدگاهها در مورد نظريه «قابل قبول» درباره «توزيع درآمد» ريشه داشت.
آنچه موضع پساكينزي شد، آن بـود كـه توزيع درآمد با تفاوت قدرت ميان كارگران و سرمايه داران، بهتر توضيح داده شـده اسـت در حـالي كه توضيح نئوكلاسيكي، از يك نظريه بازار براي قيمت عوامل حاصل ميشد. سرانجام ايـن مناقـشه خيلي زياد حل و فصل نشد (و به توافـق نرسـيدند) و بـه همـين جهـت كنـار گذاشـته شـد و اقتـصاد نئوكلاسيكي، جريان اصلي اقتصاد شد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
در حالی که جمهوری اسلامی به 6 کشور همسایه برق می فروشد
برق شهرهای کشور همش قطع میشه .
در واقع حکومت سهم زندگی مردم ایران را هم به پول جیب خود تبدیل میکنه .
#خیانت_به_مردم
#اشغالگری
برق شهرهای کشور همش قطع میشه .
در واقع حکومت سهم زندگی مردم ایران را هم به پول جیب خود تبدیل میکنه .
#خیانت_به_مردم
#اشغالگری
⭕️ مایک پمپئو وزیر خارجە آمریکا روز سەشنبە ١٩ تیر: ما بە حفظ تنگە ھرمز و کانال صادرات نفت پایبند است
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#وظایف_شهروندان
حکومت مردم سالار، برخلاف نظام ديکتاتوری، براى خدمت به مردم شکل گرفته است، اما مردم نيز بايد به قوانین و دستورات مردم سالارى حاکم، پایبند باشند.
حکومت هاى مردم سالار برای شهروندان آزادى هاى بسیاری از جمله آزادى مخالفت با حکومت و انتقاد از آن را قايلند. شهروندان حکومت مردم سالار بايد از حس مشارکت، فرهنگ و حتى بردباری برخوردار باشند.
٭ شهروندان، آگاه اند که در حکومت مردم سالار، تنها حقوق به آنان تعلق نمى گیرد، بلکه مسئوليت هايى نيز بر عهده شان است.
آنان مى دانند که مردم سالارى به صرف وقت و کار سنگني احتياج دارد _ حکومتى از دل مردم، نيازمند وجود تيزبينى و پشتيبانى دائمي از جانب مردم است.
٭ در برخى از حکومت هاى مردم سالار، مشارکت مدنى مردم به شکل خدمت آنان در هيئت هاى منصفه يا خدمت نظام و يا خدمات ملى غیر نظامى اجبارى است. الزامات ديگر، مربوط به همه حکومت هاى مردم سالار مى شوند و تنها بر عهده شهروندان می باشد — مهم ترين آنان احترام به قانون است.
پرداخت صحيح ماليات ها، پديرفتن مرجعيت دولت منتخب و احترام به حقوق افرادى که ديدگاه هاى متفاوت دارند، نمونه هاى ديگرى از وظايف شهروندان به شمار مى روند.
٭ شهروندان حکومت مردم سالار مى دانند که براى سود بردن از حمايت حکومت از حقوقشان، بايد بار مسئوليت جامعه را بر دوش گريند.
٭ در جوامع آزاد گفته مى شود:
حکومت حاکم بر مردم متناسب با لياقت آن ها است. براى موفقيت مردم سالاری، لازم است که شهروندان فعال باشند نه منفعل، چرا که موفقيت يا شکست حکومت بر عهده آنان است و نه هيچ کس ديگر. در ازاى آن، مقامات حکومتى مى دانند که بايد برخورد با تمام شهروندان، يکسان باشد و رشوه خوارى جايى در حکومت مردم سالار ندارد.
٭ در يک نظام مردم سالار، افراد ناراضى از رهبران جامعه مى توانند آزادانه و در آرامش، شرايط تغيیر را فراهم سازند — يا در زمان انتخابات به کسانی غیر از رهبران حاکم راى دهند.
٭ براى سلامت حکومت هاى مردم سالار، راى دادن گاه به گاه مردم کافى نيست. توجه، وقت و تعهد عده زيادى از شهروندان که خواستار حمايت دولت
از حقوق و آزادى هايشان هستند، لازم است.
• در حکومت مردم سالار، شهروندان به احزاب سياسى مى پيوندند و براى پیروزى نمايندگان منتخبشان مبارزه مى کنند. آنان اين حقيقت را مى پذيرند که ممکن است قدرت همواره در دست حزب آنان نباشد.
• آنان آزادند نامزد انتخابات شوند يا مدتى در جايگاه مقامات منتخب مردم به خدمت بپردازند.
• آنان براى طرح مسايل محلى يا کشورى از مطبوعات آزاد استفاده مى کنند.
• آنان به عضويت اتحاديه هاى کار، گروه هاى اجتماعى و انجمن هاى تجارى در مى آيند.
• آنان به عضويت نهاد هاى داوطلبانه خصوصى فعال در زمينه علايقشان در مى آيند. اين سازمان ها ممکن است در زمينه مذهب، فرهنگ قومی، مطالعات آکادميک، ورزش، هنر، ادبيات، بهبود اوضاع محل، تبادل بني المللى دانشجويان يا موضوعات فراوان ديگرى فعال باشند.
• تمام اين گروه ها — بدون آن که فاصله شان از حکومت، اهميتى داشته باشد – در پرمايگى و سلامت مردم سالاريشان سهيم هستند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مبانی_دمکراسی
#وظایف_شهروندان
حکومت مردم سالار، برخلاف نظام ديکتاتوری، براى خدمت به مردم شکل گرفته است، اما مردم نيز بايد به قوانین و دستورات مردم سالارى حاکم، پایبند باشند.
حکومت هاى مردم سالار برای شهروندان آزادى هاى بسیاری از جمله آزادى مخالفت با حکومت و انتقاد از آن را قايلند. شهروندان حکومت مردم سالار بايد از حس مشارکت، فرهنگ و حتى بردباری برخوردار باشند.
٭ شهروندان، آگاه اند که در حکومت مردم سالار، تنها حقوق به آنان تعلق نمى گیرد، بلکه مسئوليت هايى نيز بر عهده شان است.
آنان مى دانند که مردم سالارى به صرف وقت و کار سنگني احتياج دارد _ حکومتى از دل مردم، نيازمند وجود تيزبينى و پشتيبانى دائمي از جانب مردم است.
٭ در برخى از حکومت هاى مردم سالار، مشارکت مدنى مردم به شکل خدمت آنان در هيئت هاى منصفه يا خدمت نظام و يا خدمات ملى غیر نظامى اجبارى است. الزامات ديگر، مربوط به همه حکومت هاى مردم سالار مى شوند و تنها بر عهده شهروندان می باشد — مهم ترين آنان احترام به قانون است.
پرداخت صحيح ماليات ها، پديرفتن مرجعيت دولت منتخب و احترام به حقوق افرادى که ديدگاه هاى متفاوت دارند، نمونه هاى ديگرى از وظايف شهروندان به شمار مى روند.
٭ شهروندان حکومت مردم سالار مى دانند که براى سود بردن از حمايت حکومت از حقوقشان، بايد بار مسئوليت جامعه را بر دوش گريند.
٭ در جوامع آزاد گفته مى شود:
حکومت حاکم بر مردم متناسب با لياقت آن ها است. براى موفقيت مردم سالاری، لازم است که شهروندان فعال باشند نه منفعل، چرا که موفقيت يا شکست حکومت بر عهده آنان است و نه هيچ کس ديگر. در ازاى آن، مقامات حکومتى مى دانند که بايد برخورد با تمام شهروندان، يکسان باشد و رشوه خوارى جايى در حکومت مردم سالار ندارد.
٭ در يک نظام مردم سالار، افراد ناراضى از رهبران جامعه مى توانند آزادانه و در آرامش، شرايط تغيیر را فراهم سازند — يا در زمان انتخابات به کسانی غیر از رهبران حاکم راى دهند.
٭ براى سلامت حکومت هاى مردم سالار، راى دادن گاه به گاه مردم کافى نيست. توجه، وقت و تعهد عده زيادى از شهروندان که خواستار حمايت دولت
از حقوق و آزادى هايشان هستند، لازم است.
• در حکومت مردم سالار، شهروندان به احزاب سياسى مى پيوندند و براى پیروزى نمايندگان منتخبشان مبارزه مى کنند. آنان اين حقيقت را مى پذيرند که ممکن است قدرت همواره در دست حزب آنان نباشد.
• آنان آزادند نامزد انتخابات شوند يا مدتى در جايگاه مقامات منتخب مردم به خدمت بپردازند.
• آنان براى طرح مسايل محلى يا کشورى از مطبوعات آزاد استفاده مى کنند.
• آنان به عضويت اتحاديه هاى کار، گروه هاى اجتماعى و انجمن هاى تجارى در مى آيند.
• آنان به عضويت نهاد هاى داوطلبانه خصوصى فعال در زمينه علايقشان در مى آيند. اين سازمان ها ممکن است در زمينه مذهب، فرهنگ قومی، مطالعات آکادميک، ورزش، هنر، ادبيات، بهبود اوضاع محل، تبادل بني المللى دانشجويان يا موضوعات فراوان ديگرى فعال باشند.
• تمام اين گروه ها — بدون آن که فاصله شان از حکومت، اهميتى داشته باشد – در پرمايگى و سلامت مردم سالاريشان سهيم هستند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1