Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ایرادهای_جدی_بر_رفراندوم_نظام_جمهوری_اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸
☆3
#همه_پرسی:
#فقط_جمهوری_اسلامی،
#آری_یا_نه؟!
نخستین ایراد حقوقی بر این شیوه رایگیری این است که:
اصولأ مشخص نبود مردم به چه چیزی دارند رای میدهند.
برای مردم هنوز هیچگونه توضیحی از چگونگی تنظیم قانون جمهوری اسلامی و نیز مشخصات و مواد آن و یا زمان تصویب آن ارایه نشده بود.
حتی در حالی که قرار بود تکلیف نظام سلطنتی در همهپرسی مشخص شود، در برگههای رای نوشته شد «رژیم سابق!» این نکته خود معرف ماهیت نمایشی و تشریفاتی این رفراندوم است.
چنین شیوه رایگیری از نظر تمامی قوانین بینالمللی کاملا مردود بوده و از سوی هیچ یک از کشورهای متمدن و دموکراتیک مورد تایید قرار نمیگیرد.
از سوی دیگر شورای انقلاب، دو لایحه خلاف قانون مهم درباره رفراندوم جمهوری اسلامی به تصویب میرساند تا تمامی اصول اولیه حقوقی را زیر پا بگذارد.
این دو لایحه غیر قانونی به شرح زیر بودند :
۱- لایحه غیر قانونی مربوط به #لغو_مقررات_و_تشریفات دست و پا گیر موجود در ارتباط با برنامه رفراندوم و تسریع در انجام امور مربوط به آن ، مصوب ۱۷/۱۲/۱۳۵۷.
#ماده_واحده :
چون مقررات و تشریفات دست و پا گیر موجود، به خصوص مقررات قانون محاسبات عمومی مصوب ۱۵ دی ماه ۱۳۴۹، موجبات بطئی امور تدارکاتی برنامه رفراندوم جمهوری اسلامی را فراهم مینماید، لذا به وزارت کشور اجازه داده میشود از محل اعتبار تصویبی، یک صد میلیون ریال هزینههای مربوط به انجام رفراندوم که برای تهیه لوازم و وسایل و انجام امور چاپی اوراق و دیگر هزینههای مربوط به آن در نظر گرفته شده است، بدون رعایت کلیه تشریفات و مقررات موجود با تشخیص و تصویب وزیر کشور، کلیه مخارج رفراندوم پرداخت و اسناد مربوط را به هزینه قطعی منظور دارد. چون شرایط انقلابی و ضرورت ایجاد نهادهای سیاسی کشور ایجاب مینمود که رفراندوم جمهوری اسلامی، هر چه زودتر برگزار گردد تا کشور از حالت بلاتکلیفی خارج شده، نظام جمهوری اسلامی رسمیت و قانونیت بیاید، ماده واحده فوق به تصویب رسید. (۳)
۲- لایحه قانونی راجع به #شرط_سنی_رأی_دهندگان_رفراندوم انقلاب اسلامی ایران، مصوب ۲۷/۱۲/۱۳۵۷
#ماده_واحده:
به منظور مشارکت ملت رزمنده در تعیین شکل حکومت ایران، شرط سنی رأی دهندگان در رفراندوم انقلاب اسلامی ایران ۱۶ سال( متولدین قبل از سال ۱۳۴۲ ) خواهد بود. (۴)
مطابق ماده واحده مذکور،
سن رأیدهندگان (از۱۸ سال) به ۱۶ سال تقلیل پیدا میکرد که به معنای تحولی در سن رأیدهندگان بود. تدوین کنندگان با کم کردن سن رأی دادن قصد داشتند که اولا، سن بلوغ اجتماعی و سیاسی را به سن بلوغ جسمانی و فقهی نزدیک سازند.
ثانیا، بر تعداد رأی دهندگان بیفزایند. زیاد بودن تعداد رأی دهندگان در همهپرسی جمهوری اسلامی ایران، که نظامی مردمی و وابسته به مردم قلمداد میشد، از لحاظ سیاسی و اعتبار بینالمللی بسیار اهمیت داشت. (۵)
در اینجا دو ایراد عمده حقوقی در مورد این دو لایحه غیر قانونی به وضوح به چشم میخورد.
نخست آنکه درلایحه اول نه تنها تمامی مقررات و تشریفات امور تدارکاتی برنامه رفراندوم نادیده گرفته شده و لغو میگردد بلکه حتی قبل از انجام رفراندوم مشخصا در متن لایحه اول، نوع نظام به عنوان جمهوری اسلامی تعیین شده و ذکر میشود.
دوم آنکه به جهت افزایش تعداد آرإ، سن بلوغ عقلی و تکلیف حقوقی رأیدهندگان را بر خلاف تمامیاصول حقوقی جهان متمدن از ۱۸ سال به ۱۶ سال تقلیل میدهند.
این نشانه روشنی ازعدم توجه مجریان برگزاری رفراندوم به مسایل حقوقی و تنها به هدف برگزاری یک نمایش سیاسی میباشد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ایرادهای_جدی_بر_رفراندوم_نظام_جمهوری_اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸
☆3
#همه_پرسی:
#فقط_جمهوری_اسلامی،
#آری_یا_نه؟!
نخستین ایراد حقوقی بر این شیوه رایگیری این است که:
اصولأ مشخص نبود مردم به چه چیزی دارند رای میدهند.
برای مردم هنوز هیچگونه توضیحی از چگونگی تنظیم قانون جمهوری اسلامی و نیز مشخصات و مواد آن و یا زمان تصویب آن ارایه نشده بود.
حتی در حالی که قرار بود تکلیف نظام سلطنتی در همهپرسی مشخص شود، در برگههای رای نوشته شد «رژیم سابق!» این نکته خود معرف ماهیت نمایشی و تشریفاتی این رفراندوم است.
چنین شیوه رایگیری از نظر تمامی قوانین بینالمللی کاملا مردود بوده و از سوی هیچ یک از کشورهای متمدن و دموکراتیک مورد تایید قرار نمیگیرد.
از سوی دیگر شورای انقلاب، دو لایحه خلاف قانون مهم درباره رفراندوم جمهوری اسلامی به تصویب میرساند تا تمامی اصول اولیه حقوقی را زیر پا بگذارد.
این دو لایحه غیر قانونی به شرح زیر بودند :
۱- لایحه غیر قانونی مربوط به #لغو_مقررات_و_تشریفات دست و پا گیر موجود در ارتباط با برنامه رفراندوم و تسریع در انجام امور مربوط به آن ، مصوب ۱۷/۱۲/۱۳۵۷.
#ماده_واحده :
چون مقررات و تشریفات دست و پا گیر موجود، به خصوص مقررات قانون محاسبات عمومی مصوب ۱۵ دی ماه ۱۳۴۹، موجبات بطئی امور تدارکاتی برنامه رفراندوم جمهوری اسلامی را فراهم مینماید، لذا به وزارت کشور اجازه داده میشود از محل اعتبار تصویبی، یک صد میلیون ریال هزینههای مربوط به انجام رفراندوم که برای تهیه لوازم و وسایل و انجام امور چاپی اوراق و دیگر هزینههای مربوط به آن در نظر گرفته شده است، بدون رعایت کلیه تشریفات و مقررات موجود با تشخیص و تصویب وزیر کشور، کلیه مخارج رفراندوم پرداخت و اسناد مربوط را به هزینه قطعی منظور دارد. چون شرایط انقلابی و ضرورت ایجاد نهادهای سیاسی کشور ایجاب مینمود که رفراندوم جمهوری اسلامی، هر چه زودتر برگزار گردد تا کشور از حالت بلاتکلیفی خارج شده، نظام جمهوری اسلامی رسمیت و قانونیت بیاید، ماده واحده فوق به تصویب رسید. (۳)
۲- لایحه قانونی راجع به #شرط_سنی_رأی_دهندگان_رفراندوم انقلاب اسلامی ایران، مصوب ۲۷/۱۲/۱۳۵۷
#ماده_واحده:
به منظور مشارکت ملت رزمنده در تعیین شکل حکومت ایران، شرط سنی رأی دهندگان در رفراندوم انقلاب اسلامی ایران ۱۶ سال( متولدین قبل از سال ۱۳۴۲ ) خواهد بود. (۴)
مطابق ماده واحده مذکور،
سن رأیدهندگان (از۱۸ سال) به ۱۶ سال تقلیل پیدا میکرد که به معنای تحولی در سن رأیدهندگان بود. تدوین کنندگان با کم کردن سن رأی دادن قصد داشتند که اولا، سن بلوغ اجتماعی و سیاسی را به سن بلوغ جسمانی و فقهی نزدیک سازند.
ثانیا، بر تعداد رأی دهندگان بیفزایند. زیاد بودن تعداد رأی دهندگان در همهپرسی جمهوری اسلامی ایران، که نظامی مردمی و وابسته به مردم قلمداد میشد، از لحاظ سیاسی و اعتبار بینالمللی بسیار اهمیت داشت. (۵)
در اینجا دو ایراد عمده حقوقی در مورد این دو لایحه غیر قانونی به وضوح به چشم میخورد.
نخست آنکه درلایحه اول نه تنها تمامی مقررات و تشریفات امور تدارکاتی برنامه رفراندوم نادیده گرفته شده و لغو میگردد بلکه حتی قبل از انجام رفراندوم مشخصا در متن لایحه اول، نوع نظام به عنوان جمهوری اسلامی تعیین شده و ذکر میشود.
دوم آنکه به جهت افزایش تعداد آرإ، سن بلوغ عقلی و تکلیف حقوقی رأیدهندگان را بر خلاف تمامیاصول حقوقی جهان متمدن از ۱۸ سال به ۱۶ سال تقلیل میدهند.
این نشانه روشنی ازعدم توجه مجریان برگزاری رفراندوم به مسایل حقوقی و تنها به هدف برگزاری یک نمایش سیاسی میباشد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#استراتژیهای_مختلف_توسعه_اقتصادی
#استراتژی_توزیع_مجدد
میتوان گفت این استراتژی از جایی آغاز میشد که استراتژی انقلاب سبز خاتمه مییابد, یعنی با هدف مستقیم بهبود توزیع مجدد درآمد و ثروت.
این استراتژی با اولویتدهی به ضوابطی که مستقیماً گروههای کمدرآمد را منتفع میسازد, برای برخورد رودرو با مساله فقر طراحی شده است.
سه رویکرد در این استراتژی وجود دارد:
نخست,
تاکید بر ایجاد اشتغال بیشتر یا اشتغالزایی تولیدی بیشتر برای طبقات فقیر و زحمتکش؛
دوم,
توزیع مجدد بخشی از درآمد اضافی حاصل از رشد کشور بین فقرا؛ و
سوم
اولویتدهی به تامین نیازهای اساسی (غذا, لباس, مسکن و برنامههای بهداشتی و آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه توسط دولت) که به طور ضمنی قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری را در اختیار فقرا قرار میدهد.
تصور غالب اینست که این استراتژی نیازمند توزیع مجدد داراییهای مولد (بویژه اصلاحات ارضی) است.
بعلاوه بایستی مشارکت فقرا در اداره جامعه را افزایش داده و آنان را در قالب گروههای اجتماعی و سیاسی (فشار) سازماندهی کرد.
این استراتژی در واکنش نسبت به شکست استراتژیهای رشد محور در کاهش تعداد فقرا یا ارتقای سطح زندگی آنان ظهور نموده است.
هدف اصلی این استراتژی بهبود توزیع درآمد و ثروت از طریق مداخله مستقیم دولت است:
اولویتدهی به نیاز فقرا و ایجاد جامعهای عادلانهتر.
این استراتژی شامل پنج عنصر اصلی است:
✔️ توزیع مجدد داراییهای اولیه (عمومی),
✔️ ایجاد نهادهای محلی برای جلب مشارکت مردم در فرآیند توسعه
✔️ سرمایهگذاری فراوان و سنگین در سرمایه انسانی کشور
✔️ یک الگوی اشتغالزای توسعه
رشد سریع و پایدار درآمد سرانه کشور
بعلاوه باید گفت که برخلاف استراتژی پولی و صنعتیکردن, فرض طرفداران استراتژی توزیع مجدد اینست که
✔️ لزوماً تضاد یا ارتباطی مابین سیاستهای توزیع عادلانهتر درآمد و ثروت در جامعه, و سیاستهای شتاببخشی به رشد وجود ندارد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#استراتژیهای_مختلف_توسعه_اقتصادی
#استراتژی_توزیع_مجدد
میتوان گفت این استراتژی از جایی آغاز میشد که استراتژی انقلاب سبز خاتمه مییابد, یعنی با هدف مستقیم بهبود توزیع مجدد درآمد و ثروت.
این استراتژی با اولویتدهی به ضوابطی که مستقیماً گروههای کمدرآمد را منتفع میسازد, برای برخورد رودرو با مساله فقر طراحی شده است.
سه رویکرد در این استراتژی وجود دارد:
نخست,
تاکید بر ایجاد اشتغال بیشتر یا اشتغالزایی تولیدی بیشتر برای طبقات فقیر و زحمتکش؛
دوم,
توزیع مجدد بخشی از درآمد اضافی حاصل از رشد کشور بین فقرا؛ و
سوم
اولویتدهی به تامین نیازهای اساسی (غذا, لباس, مسکن و برنامههای بهداشتی و آموزش و پرورش ابتدایی و متوسطه توسط دولت) که به طور ضمنی قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری را در اختیار فقرا قرار میدهد.
تصور غالب اینست که این استراتژی نیازمند توزیع مجدد داراییهای مولد (بویژه اصلاحات ارضی) است.
بعلاوه بایستی مشارکت فقرا در اداره جامعه را افزایش داده و آنان را در قالب گروههای اجتماعی و سیاسی (فشار) سازماندهی کرد.
این استراتژی در واکنش نسبت به شکست استراتژیهای رشد محور در کاهش تعداد فقرا یا ارتقای سطح زندگی آنان ظهور نموده است.
هدف اصلی این استراتژی بهبود توزیع درآمد و ثروت از طریق مداخله مستقیم دولت است:
اولویتدهی به نیاز فقرا و ایجاد جامعهای عادلانهتر.
این استراتژی شامل پنج عنصر اصلی است:
✔️ توزیع مجدد داراییهای اولیه (عمومی),
✔️ ایجاد نهادهای محلی برای جلب مشارکت مردم در فرآیند توسعه
✔️ سرمایهگذاری فراوان و سنگین در سرمایه انسانی کشور
✔️ یک الگوی اشتغالزای توسعه
رشد سریع و پایدار درآمد سرانه کشور
بعلاوه باید گفت که برخلاف استراتژی پولی و صنعتیکردن, فرض طرفداران استراتژی توزیع مجدد اینست که
✔️ لزوماً تضاد یا ارتباطی مابین سیاستهای توزیع عادلانهتر درآمد و ثروت در جامعه, و سیاستهای شتاببخشی به رشد وجود ندارد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
.[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆2
برخی از ایده آلیست ها گام را فراتر نهادند و کلیه واقعیتهای خارجی حتی وجود خود و علم به هر چیزی را انکار کردند که در یونان قدیم به #سوفسطائی یا #سوفسیت مشهور شدند.
اصول اعتقادات پیروان این مکتب به قرار زیر است :
1ـ ارزشهای روحی تأثیر قطعی در امور جهان دارد.
جهان روحی ثابت تر است و حقیقت بیشتر از آنچه مادی باشد روحی است. انسان را همه دو بعدی می دانند؛ بعدی در جسم، بعدی در روح.
بعضی مکاتب مثل #ماتریالیستها_مادی بیشتر مسئلة جسم و ماده را اصل می دانند و بعضیها روح را. نیچه روح را در خدمت جسم می داند.
در مکتب ایده آلیسم تقدم روح بر جسم مورد توجه است.
2- تن و روان جدای از هم و مقابل هم قرار دارند ( روح و جسم را یکی نمی دانند )
روح را بر جسم مقدم می دانند
3- رفتار انسان ذاتاً هدفدار است و انگیزش اساسی رفتار در درون خود فرد است نه خارج از آن.
انسان آزاد است و دارای آزادی اراده است و می تواند با ارادة خویش به ارزش یابی بپردازد، به اشیاء ارزش دهد یا آنها را بی ارزش شمارد.
4- زندگی خوب برای انسان آن نوع زندگی است که در آن مفاهیم ارزشی درک شده اند و در رفتار فردی او آشکار می شوند.
5- بین فرد و جامعه وحدت وجود دارد. هر فرد جزئی از کل است کل خاصیتی دارد که در هیچیک از افراد نمی توان آن خاصیت را دید مانند مدرسه، جامعه که یک کل است و باید بین اعضا در نهادهای آن یگانگی وجود داشته باشد. جامعه را پیروان این مکتب جامعه را از مجموع افراد بصورت فردی با ارزش تر می دانند.
6- مدرسه بزرگ ترین نگاهبان میراث فرهنگی و عقلی دانش آموزان بشمار می رود
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆2
برخی از ایده آلیست ها گام را فراتر نهادند و کلیه واقعیتهای خارجی حتی وجود خود و علم به هر چیزی را انکار کردند که در یونان قدیم به #سوفسطائی یا #سوفسیت مشهور شدند.
اصول اعتقادات پیروان این مکتب به قرار زیر است :
1ـ ارزشهای روحی تأثیر قطعی در امور جهان دارد.
جهان روحی ثابت تر است و حقیقت بیشتر از آنچه مادی باشد روحی است. انسان را همه دو بعدی می دانند؛ بعدی در جسم، بعدی در روح.
بعضی مکاتب مثل #ماتریالیستها_مادی بیشتر مسئلة جسم و ماده را اصل می دانند و بعضیها روح را. نیچه روح را در خدمت جسم می داند.
در مکتب ایده آلیسم تقدم روح بر جسم مورد توجه است.
2- تن و روان جدای از هم و مقابل هم قرار دارند ( روح و جسم را یکی نمی دانند )
روح را بر جسم مقدم می دانند
3- رفتار انسان ذاتاً هدفدار است و انگیزش اساسی رفتار در درون خود فرد است نه خارج از آن.
انسان آزاد است و دارای آزادی اراده است و می تواند با ارادة خویش به ارزش یابی بپردازد، به اشیاء ارزش دهد یا آنها را بی ارزش شمارد.
4- زندگی خوب برای انسان آن نوع زندگی است که در آن مفاهیم ارزشی درک شده اند و در رفتار فردی او آشکار می شوند.
5- بین فرد و جامعه وحدت وجود دارد. هر فرد جزئی از کل است کل خاصیتی دارد که در هیچیک از افراد نمی توان آن خاصیت را دید مانند مدرسه، جامعه که یک کل است و باید بین اعضا در نهادهای آن یگانگی وجود داشته باشد. جامعه را پیروان این مکتب جامعه را از مجموع افراد بصورت فردی با ارزش تر می دانند.
6- مدرسه بزرگ ترین نگاهبان میراث فرهنگی و عقلی دانش آموزان بشمار می رود
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
آنچه دنیا را میسازد اراده بشری است .
اگر بدون اراده تو امری محقق شده است هیچ شانسی در کار نیست .
درگیر نتیجه اراده دیگری شده ایی .
🆔👉 @iran_novin1
اگر بدون اراده تو امری محقق شده است هیچ شانسی در کار نیست .
درگیر نتیجه اراده دیگری شده ایی .
🆔👉 @iran_novin1
سعدیا مرد نگو نام نمیرد هرگز .
مرده ان است که نامش به نکویی نبرند .
بنیانگذار نیکویی باشیم نه دنبال کننده پلشتی و زشتی .
🆔👉 @iran_novin1
مرده ان است که نامش به نکویی نبرند .
بنیانگذار نیکویی باشیم نه دنبال کننده پلشتی و زشتی .
🆔👉 @iran_novin1
#گفتمان_تحول_و_روشنفکران_حرفه_ای
(نویسنده شهرام جمالی)
اردیبهشت ۲۷,۱۳۹۷
«روشنفکر» شخصیت جدید جامعه مدرن و به واقع وارث اصلی «انسان باوری» است که به واسطه ی روحیه انتقادی خویش به جنگ اساطیر و خرافات می رود و معتقد به ارزش های جهانشمولی چون عقلانیت، عدالت، شکیبایی، آزادی و زیبایی است که امروزه برخی از آنها را در چارچوب اعلامیه حقوق بشر می یابیم. به زعم داریوش آشوری «روشنفکری فرا آورده ی تمدنی است که بر ارزش های عقل خودبنیاد، انسان باوری و ایده ی پیشرفت تکیه دارد و از این رو می توان گفت که روشنفکران، پاسداران سنت اندیشه ی آفرینش گر و انتقادی درباره مسائل هنجارین جامعه هستند» داریوش شایگان هم نظام معرفتی روشنفکر را به پرسش می گیرد و پاسخ آن را بی تردید «نقد» عنوان می کند. شایگان همچنین می گوید : « روشنفکر، پیامبر نیست؛ وظیفه او درک کردن و طرح مشکل است.» ادوارد سعید اما قضیه را بازتر کرده و می گوید : «کار اصلی روشنفکر توجه به انتقاد و رفع توهم همراه با افشای پیامبران دروغین و بی ارزش کردن سنت های باستانی و نام های مقدس است.» سعید، با تقسیم روشنفکری به دو بخش «روشنفکری حرفه ای» و «روشنفکری آماتور»، روشنفکرانی را که بابت کار روشنفکری خود دستمزد می گیرند، روشنفکر حرفه ای و آنهایی را که بابت کنش روشنفکری خود از جان و مال هزینه می دهند، روشنفکر آماتور می خواند. وی اما روشنفکر آماتور را روشنفکر اصلی می خواند و می گوید :
« روشنفکر باید آماتور باشد. این بدان معناست که عمل روشنفکری باید عملی باشد که نیروی محرک آن را عاطفه و غمخواری تأمین میکند، و نه سودجویی و خودخواهی … روشنفکر آماتور کسی است که باور دارد برای عضو اندیشمند و دلسوز بودن یک جامعه، موظف است مسائل اخلاقی را حتی در قالب تکنیکیترین و حرفهایترین عملی که کشورش درگیر آن است، مطرح کند» و ادامه می دهد «عمل روشنفکری وقتی روی میدهد که احساس میکنیم با شرایط بشری، با زیست اجتماعی و با جهان اجتماعی آنطور که برای ما شکل داده شده است، مشکل داریم و میخواهیم در تغییر این شرایط و دگرواره دیدن و دگرواره سازی این شرایط شرکت کنیم و این کار را از راه تولید معرفت و معنا و تولید نقد، نقدِ قدرت، نقدِ سنت و نقدِ ایدئولوژی انجام میدهیم.
به گفته مارکس نیز «وظیفه اصلی روشنفکر جدا از تعبیر، تغییر جهان است.» اما اکثر روشنفکران جامعه ما گویی علاقه چندانی به تغییر وضعیت نداشته و یا اگر هم داشته باشند حاضر به پرداخت هزینه و تحمل درد و رنج آن نیستند. از این رو، جامعه آنها را واگذاشته و به راه خود می رود زیرا تعبیری که آهنگ تغییر ندارد – و البته تغییری که بی نیاز از تعبیر باشد – کور است.
داریوش شایگان در این مورد سخن قابل تاملی دارد، آنجا که می گوید : « فکر میکنم حالا دیگر روشنفکرها در جامعه نفوذ فکری ندارند. البته کتابهایشان برای افزایش اطلاعات خوانده میشود، اما دیگر سرمشق نیستند. من فکر میکنم
جامعه ایرانی از روشنفکرها جلو زده است. شاید دلیلش آن باشد که روشنفکران نتوانستند همگام با تغییرات جامعه حرکت کنند.
روشنفکران ما یا در برهه ای تصور می کنند کار روشنفکری تنها در حوزه ی تئوری و نظر است و به همین خاطر آنها سیگار کشانی هستند که در مذمت استعمال سیگار برای جامعه کتاب ها می نویسند و دست آخر هم اگر جامعه سیگاری شود، مارک آن سیگار با سیگار روشنفکران ایرانی یکی نخواهد بود؛ و یا در برهه ای دیگر در حوزه پراتیک و عمل در کار پرداختن و همراهی با قدرت و مشاوره دادن به قدرتمندان هستند. آنها در واقع می کوشند با سفسطه بازی های پُست مدرن خود را تطهیر نمایند در حالی که غم نان نمی گذارد که به فکر جامعه باشند
به قول رژی دوبره «خیلی به ندرت پیش می آید که انسان در آنِ واحد هم روشن بین و هوشیار باشد و هم فعال ، گاهی باید از روشنفکر بودن دست کشید و سرباز شد
واقعیتی که تجربه تاریخی برخی جوامع نیز بر آن صحه می گذارد اینست که گفتمان تحولِ مورد نظر جامعه مدنی نه تنها به واسطه ی روشنفکریِ حرفه ای به مقصود نرسیده بلکه شوربختانه در مواردی هم از اصول و آرمان های خود منحرف شده است
اصلاحات دولتی در جامعه ما نیز به رغم برخی کارکردهای مثبت در حوزه فرهنگ عمومی و ایجاد و تقویت گفتمان شهروندی، متاسفانه منجر به تقویت روشنفکری حرفه ای و محافظه کاران سفسطه جویی شد که خود را کادوپیچ آرمان های جامعه و اصلاح طلبی کردند.
برای روشنفکر بودن باید پست و مقام را در اختیار نخبگان قرار داد نه اینکه با سفسطه و برای در قدرت ماندن، شعارهای روشنفکرانه سر داد
در سرزمینی که تاریخ آن حداقل در سده گذشته به شکلی کُمدی-تراژیک تکرار شده است، بعید نیست در آینده ای نه چندان دور، نسل کنونیِ روشنفکران ما هم ناگزیر از تکرار این اعتراف تلخِ داریوش شایگان شوند که : « باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما (روشنفکران) گند زد
(نویسنده شهرام جمالی)
اردیبهشت ۲۷,۱۳۹۷
«روشنفکر» شخصیت جدید جامعه مدرن و به واقع وارث اصلی «انسان باوری» است که به واسطه ی روحیه انتقادی خویش به جنگ اساطیر و خرافات می رود و معتقد به ارزش های جهانشمولی چون عقلانیت، عدالت، شکیبایی، آزادی و زیبایی است که امروزه برخی از آنها را در چارچوب اعلامیه حقوق بشر می یابیم. به زعم داریوش آشوری «روشنفکری فرا آورده ی تمدنی است که بر ارزش های عقل خودبنیاد، انسان باوری و ایده ی پیشرفت تکیه دارد و از این رو می توان گفت که روشنفکران، پاسداران سنت اندیشه ی آفرینش گر و انتقادی درباره مسائل هنجارین جامعه هستند» داریوش شایگان هم نظام معرفتی روشنفکر را به پرسش می گیرد و پاسخ آن را بی تردید «نقد» عنوان می کند. شایگان همچنین می گوید : « روشنفکر، پیامبر نیست؛ وظیفه او درک کردن و طرح مشکل است.» ادوارد سعید اما قضیه را بازتر کرده و می گوید : «کار اصلی روشنفکر توجه به انتقاد و رفع توهم همراه با افشای پیامبران دروغین و بی ارزش کردن سنت های باستانی و نام های مقدس است.» سعید، با تقسیم روشنفکری به دو بخش «روشنفکری حرفه ای» و «روشنفکری آماتور»، روشنفکرانی را که بابت کار روشنفکری خود دستمزد می گیرند، روشنفکر حرفه ای و آنهایی را که بابت کنش روشنفکری خود از جان و مال هزینه می دهند، روشنفکر آماتور می خواند. وی اما روشنفکر آماتور را روشنفکر اصلی می خواند و می گوید :
« روشنفکر باید آماتور باشد. این بدان معناست که عمل روشنفکری باید عملی باشد که نیروی محرک آن را عاطفه و غمخواری تأمین میکند، و نه سودجویی و خودخواهی … روشنفکر آماتور کسی است که باور دارد برای عضو اندیشمند و دلسوز بودن یک جامعه، موظف است مسائل اخلاقی را حتی در قالب تکنیکیترین و حرفهایترین عملی که کشورش درگیر آن است، مطرح کند» و ادامه می دهد «عمل روشنفکری وقتی روی میدهد که احساس میکنیم با شرایط بشری، با زیست اجتماعی و با جهان اجتماعی آنطور که برای ما شکل داده شده است، مشکل داریم و میخواهیم در تغییر این شرایط و دگرواره دیدن و دگرواره سازی این شرایط شرکت کنیم و این کار را از راه تولید معرفت و معنا و تولید نقد، نقدِ قدرت، نقدِ سنت و نقدِ ایدئولوژی انجام میدهیم.
به گفته مارکس نیز «وظیفه اصلی روشنفکر جدا از تعبیر، تغییر جهان است.» اما اکثر روشنفکران جامعه ما گویی علاقه چندانی به تغییر وضعیت نداشته و یا اگر هم داشته باشند حاضر به پرداخت هزینه و تحمل درد و رنج آن نیستند. از این رو، جامعه آنها را واگذاشته و به راه خود می رود زیرا تعبیری که آهنگ تغییر ندارد – و البته تغییری که بی نیاز از تعبیر باشد – کور است.
داریوش شایگان در این مورد سخن قابل تاملی دارد، آنجا که می گوید : « فکر میکنم حالا دیگر روشنفکرها در جامعه نفوذ فکری ندارند. البته کتابهایشان برای افزایش اطلاعات خوانده میشود، اما دیگر سرمشق نیستند. من فکر میکنم
جامعه ایرانی از روشنفکرها جلو زده است. شاید دلیلش آن باشد که روشنفکران نتوانستند همگام با تغییرات جامعه حرکت کنند.
روشنفکران ما یا در برهه ای تصور می کنند کار روشنفکری تنها در حوزه ی تئوری و نظر است و به همین خاطر آنها سیگار کشانی هستند که در مذمت استعمال سیگار برای جامعه کتاب ها می نویسند و دست آخر هم اگر جامعه سیگاری شود، مارک آن سیگار با سیگار روشنفکران ایرانی یکی نخواهد بود؛ و یا در برهه ای دیگر در حوزه پراتیک و عمل در کار پرداختن و همراهی با قدرت و مشاوره دادن به قدرتمندان هستند. آنها در واقع می کوشند با سفسطه بازی های پُست مدرن خود را تطهیر نمایند در حالی که غم نان نمی گذارد که به فکر جامعه باشند
به قول رژی دوبره «خیلی به ندرت پیش می آید که انسان در آنِ واحد هم روشن بین و هوشیار باشد و هم فعال ، گاهی باید از روشنفکر بودن دست کشید و سرباز شد
واقعیتی که تجربه تاریخی برخی جوامع نیز بر آن صحه می گذارد اینست که گفتمان تحولِ مورد نظر جامعه مدنی نه تنها به واسطه ی روشنفکریِ حرفه ای به مقصود نرسیده بلکه شوربختانه در مواردی هم از اصول و آرمان های خود منحرف شده است
اصلاحات دولتی در جامعه ما نیز به رغم برخی کارکردهای مثبت در حوزه فرهنگ عمومی و ایجاد و تقویت گفتمان شهروندی، متاسفانه منجر به تقویت روشنفکری حرفه ای و محافظه کاران سفسطه جویی شد که خود را کادوپیچ آرمان های جامعه و اصلاح طلبی کردند.
برای روشنفکر بودن باید پست و مقام را در اختیار نخبگان قرار داد نه اینکه با سفسطه و برای در قدرت ماندن، شعارهای روشنفکرانه سر داد
در سرزمینی که تاریخ آن حداقل در سده گذشته به شکلی کُمدی-تراژیک تکرار شده است، بعید نیست در آینده ای نه چندان دور، نسل کنونیِ روشنفکران ما هم ناگزیر از تکرار این اعتراف تلخِ داریوش شایگان شوند که : « باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما (روشنفکران) گند زد
🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
#گفتمان_تحول_و_روشنفکران_حرفه_ای (نویسنده شهرام جمالی) اردیبهشت ۲۷,۱۳۹۷ «روشنفکر» شخصیت جدید جامعه مدرن و به واقع وارث اصلی «انسان باوری» است که به واسطه ی روحیه انتقادی خویش به جنگ اساطیر و خرافات می رود و معتقد به ارزش های جهانشمولی چون عقلانیت، عدالت،…
با عموم مطلب میشود توافق داشت
تنها آنجا که وسنفکری را توصیه میکند قدرت را به نخبگان واگذارد جای سوال دارد که :
آیا روشنفکری از نخبگی جداست ؟
و جرا روشنفکر عملگرا در این تلاش برای روشنگری، حق اقدام سیاسی نداشته و از کسب قدرت برای اجرای آنچه درست میداند و قادر به ارائه برنامه است منع شود ؟
تنها آنجا که وسنفکری را توصیه میکند قدرت را به نخبگان واگذارد جای سوال دارد که :
آیا روشنفکری از نخبگی جداست ؟
و جرا روشنفکر عملگرا در این تلاش برای روشنگری، حق اقدام سیاسی نداشته و از کسب قدرت برای اجرای آنچه درست میداند و قادر به ارائه برنامه است منع شود ؟
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پست_مدرنیسم_و_جامعه_شناسى
☆3
اصطلاحات مدرنیته
(modernity)
و پست مدرنیسم در دهه 1980 با مناظره هابرماس و فوکووارد جامعه شناسى شد. این اصطلاح در اواخر دهه 1970 وارد جامعه شناسى فرانسه شد و مورد پذیرش کسانى همچون کریستوا (kristeva) و لیوتار قرار گرفت و دوباره در قالب ساخت زدایى یا شالوده زدایى فراساخت گرایى
(Post - industrial society)
دریدا قرار گرفت.
پست مدرنیسم فرا تشریح ها یا فراروایتهاى
(Meta narrative)
مدرنیسم از قبیل
علم( Science)
دین ,(religion)
فلسفه و اومانیسم (humanism) سوسیالیسم و آزادى زنان (Femenism)
را مورد انتقاد قرار مى دهد و ایده توسعه تاریخى
(historical Development)
مدرنیست ها را رد مى نمایند.'
#انتقاد_از_پست_مدرنیسم
تا کنون انتقادات فراوانى به پست مدرنیسم صورت گرفته است که از مهمترین آنها مى توان به انتقادهاى یورگن هابرماس اشاره کرد.
هابرماس در سال 1981 حملات سختى را به پست و تئورى شان را نیز تئورى ماقبل مدرن ( Premodern) خواند.
او حملات خود را متوجه طرفداران فرامدرنیته بخصوص لیوتار و فوکو نمود؛ البته انتقادات هابرماس فقط متوجه پست مدرنیست ها نیست. او همچنین مناظراتى با کارل پوپروهانس آلبرت درباره پوزیتیویسم و با نیکلاس لوهمان درباره نظریه سیستم ها و با هانس گئورگ گادامر درباره هرمنوتیک و با کارل آتوآپل درباره اخلاق داشته است. هابرماس یکى از کسانى است که دلبستگى شدیدى به پروژه مدرنیته داشته و نمى خواهد آنرا کنار بگذارد، او حملات سختى را به روشنفکران فرانس دارد و خودش را به عنوان محافظ پروژه مدرنیته معرفى مى نماید. او میشل فوکو را ضد عقلگرا (irrationalist) و بادریلارد را محافظه کار نو
(neo - conservatism)
معرفى مى نماید. علاوه بر انتقادات هابرماس از پست مدرنیسم، پاسخهاى دیگرى نیز از جانب محافظه کاران (communitarian)
و نئوکانتى هایى از قبیل راولز
(Rowls)
و پیروانش نیز علیه حمله پست مدرنیستها به ارزشهاى لیبرال وجود دارد.
راولز معتقد است ما مى توانیم و مى باید بطور عقلانى از ارزشهایمان دفاع کنیم، یعنى ارزشهایى همانند حقوق بشر و دموکراسى. محافظه کاران نیز مى گویند ما باید از ارزشهایمان دفاع کنیم و باید هر چه بیشتر مجذوب سنتهایمان شده و به تاریخ گذشته رجوع کنیم.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پست_مدرنیسم_و_جامعه_شناسى
☆3
اصطلاحات مدرنیته
(modernity)
و پست مدرنیسم در دهه 1980 با مناظره هابرماس و فوکووارد جامعه شناسى شد. این اصطلاح در اواخر دهه 1970 وارد جامعه شناسى فرانسه شد و مورد پذیرش کسانى همچون کریستوا (kristeva) و لیوتار قرار گرفت و دوباره در قالب ساخت زدایى یا شالوده زدایى فراساخت گرایى
(Post - industrial society)
دریدا قرار گرفت.
پست مدرنیسم فرا تشریح ها یا فراروایتهاى
(Meta narrative)
مدرنیسم از قبیل
علم( Science)
دین ,(religion)
فلسفه و اومانیسم (humanism) سوسیالیسم و آزادى زنان (Femenism)
را مورد انتقاد قرار مى دهد و ایده توسعه تاریخى
(historical Development)
مدرنیست ها را رد مى نمایند.'
#انتقاد_از_پست_مدرنیسم
تا کنون انتقادات فراوانى به پست مدرنیسم صورت گرفته است که از مهمترین آنها مى توان به انتقادهاى یورگن هابرماس اشاره کرد.
هابرماس در سال 1981 حملات سختى را به پست و تئورى شان را نیز تئورى ماقبل مدرن ( Premodern) خواند.
او حملات خود را متوجه طرفداران فرامدرنیته بخصوص لیوتار و فوکو نمود؛ البته انتقادات هابرماس فقط متوجه پست مدرنیست ها نیست. او همچنین مناظراتى با کارل پوپروهانس آلبرت درباره پوزیتیویسم و با نیکلاس لوهمان درباره نظریه سیستم ها و با هانس گئورگ گادامر درباره هرمنوتیک و با کارل آتوآپل درباره اخلاق داشته است. هابرماس یکى از کسانى است که دلبستگى شدیدى به پروژه مدرنیته داشته و نمى خواهد آنرا کنار بگذارد، او حملات سختى را به روشنفکران فرانس دارد و خودش را به عنوان محافظ پروژه مدرنیته معرفى مى نماید. او میشل فوکو را ضد عقلگرا (irrationalist) و بادریلارد را محافظه کار نو
(neo - conservatism)
معرفى مى نماید. علاوه بر انتقادات هابرماس از پست مدرنیسم، پاسخهاى دیگرى نیز از جانب محافظه کاران (communitarian)
و نئوکانتى هایى از قبیل راولز
(Rowls)
و پیروانش نیز علیه حمله پست مدرنیستها به ارزشهاى لیبرال وجود دارد.
راولز معتقد است ما مى توانیم و مى باید بطور عقلانى از ارزشهایمان دفاع کنیم، یعنى ارزشهایى همانند حقوق بشر و دموکراسى. محافظه کاران نیز مى گویند ما باید از ارزشهایمان دفاع کنیم و باید هر چه بیشتر مجذوب سنتهایمان شده و به تاریخ گذشته رجوع کنیم.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
#ایده_الیسم_حداقل_میتوان_در_سه_اعتبار در نظر گرفت:
الف: #ایده_آلیسم_هستی_شناختی:
این نوع ایده آلیسم صور مختلفی دارد.
تلقی افلاطون از اصالت عالم «ایده ها» و حالت سایه وار جهان محسوس نسبت به آنها، یکی از این صور است.
تلقی اسقف برکلی (1753م) صورتی دیگر از ایده آلیسم هستی شناختی است که صبغه اومانیستی دارد و با آمپریسم پیوند خورده است.
ب) #ایده_آلیسم_معرفت_شناختی:
این اعتبار از ایده آلیسم، شاید کاملترین صورت بیان خود را در نظریه «کانت» در خصوص «واهب الصور» بودن انسان به دست آورد.
کانت صورت معرفت را امری عقلانی می دانست که برماده معرفت حاصل از تجربه حمل می شد و بدینسان «نومن» یا حقیقت جهان، در پشت این صورت ها یا ایده های ذهنی القاء شده از طرف بشر، برماده معرفت حسی، پنهان می گردید.
بدینسان، کانت اگر چه به جهانی بیرون از آدمی اعتقاد داشت، اما تصویر «فنومن» (پدیدار) این جهان را حاصل صورت های ذهنی القایی آدمی می دانست و بدینسان دنیای ادراکی بشر را حاصل خودبنیادی عقلی او می پنداشت و این همان ایده آلیسم معرفت شناختی کانت است.
ج) #ایده_آلیسم_اخلاقی:
ایده آلیسم اخلاقی، به معنای اعتقاد داشتن به ایده ها و آرمان ها و حقایق اخلاقی ثابت و فضائل عقلانی یا متعالی است که زندگی بشر باید با آن ها منطبق باشد.
انسان ایده آلیست، به لحاظ اخلاقی، به فضائل و رذائل وموازین ومعیارهای ثابت و مطلق واحکام جهان شمول اخلاقی و ارزشی معتقد است و بنای رفتار فردی و جمعی خود را بر تطابق با آن ایده های اخلاقی قرار می دهد. ایده آلیسم اخلاقی، امکانی برای نسبی انگاری فراهم نمی آورد و انسان هایی آرمان گرا و اصول گرا و دارای شاکله های اخلاقی استوار تربیت می کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
#ایده_الیسم_حداقل_میتوان_در_سه_اعتبار در نظر گرفت:
الف: #ایده_آلیسم_هستی_شناختی:
این نوع ایده آلیسم صور مختلفی دارد.
تلقی افلاطون از اصالت عالم «ایده ها» و حالت سایه وار جهان محسوس نسبت به آنها، یکی از این صور است.
تلقی اسقف برکلی (1753م) صورتی دیگر از ایده آلیسم هستی شناختی است که صبغه اومانیستی دارد و با آمپریسم پیوند خورده است.
ب) #ایده_آلیسم_معرفت_شناختی:
این اعتبار از ایده آلیسم، شاید کاملترین صورت بیان خود را در نظریه «کانت» در خصوص «واهب الصور» بودن انسان به دست آورد.
کانت صورت معرفت را امری عقلانی می دانست که برماده معرفت حاصل از تجربه حمل می شد و بدینسان «نومن» یا حقیقت جهان، در پشت این صورت ها یا ایده های ذهنی القاء شده از طرف بشر، برماده معرفت حسی، پنهان می گردید.
بدینسان، کانت اگر چه به جهانی بیرون از آدمی اعتقاد داشت، اما تصویر «فنومن» (پدیدار) این جهان را حاصل صورت های ذهنی القایی آدمی می دانست و بدینسان دنیای ادراکی بشر را حاصل خودبنیادی عقلی او می پنداشت و این همان ایده آلیسم معرفت شناختی کانت است.
ج) #ایده_آلیسم_اخلاقی:
ایده آلیسم اخلاقی، به معنای اعتقاد داشتن به ایده ها و آرمان ها و حقایق اخلاقی ثابت و فضائل عقلانی یا متعالی است که زندگی بشر باید با آن ها منطبق باشد.
انسان ایده آلیست، به لحاظ اخلاقی، به فضائل و رذائل وموازین ومعیارهای ثابت و مطلق واحکام جهان شمول اخلاقی و ارزشی معتقد است و بنای رفتار فردی و جمعی خود را بر تطابق با آن ایده های اخلاقی قرار می دهد. ایده آلیسم اخلاقی، امکانی برای نسبی انگاری فراهم نمی آورد و انسان هایی آرمان گرا و اصول گرا و دارای شاکله های اخلاقی استوار تربیت می کند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ایرادهای_جدی_بر_رفراندوم_نظام_جمهوری_اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸
☆4
#مغایرت_با_اصول_رفراندوم_و_معیارهای_انتخاب :
بخشی دیگری از این ایرادات به فضای سیاسی قبل از همهپرسی برمیگردد که به هیچ وجه متناسب با اصول یک رفراندوم صحیح و معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه نبود.
جالب آنکه پس از مطرح شدن انجام رفراندوم، بر سر نام و نوع نظام سیاسی ایران که باید در رفراندوم مورد سؤال قرار گیرد، اختلافاتی در بین انقلابیون بروز کرد.
#دولت_موقت سعی داشت مفهوم «دموکراتیک» را به «جمهوری اسلامی» اضافه کند که با مخالفت جدی خمینی مواجه گردید.
#خمینی شدیدا با نظریه دموکراتیک اسلامی به مخالفت برخاست و آن را نشانی از نفوذ و نماد غربزدگی به حساب آورد. او گفت:
«فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ما این را قبول نداریم برای این که این اهانت به اسلام است. شما این را پهلویش میگذارید معنایش این است که اسلام دموکراتیک و حال آن که [اسلام] از همه دموکراسیها بالاتر است».(۶)
#مطهری نیز با اضافه کردن مفهوم دموکراتیک به «جمهوری اسلامی» موافق نبود و در این باره گفت:
«… در عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی ، کلمه دموکراتیک حشو و زاید است…»(۷)
همچنین #خمینی با حضور در دبیرستانی در قم در اسفند ماه ۱۳۵۷ گفت:
«آنها (مخالفین انقلابی جمهوری اسلامی) اصلا در این نهضت دخالتی نداشتند. آنها که امروز به خیال خودشان میخواهند بر سر سفره آماده بنشینند، در این نهضت به هیچ وجه دخالت نداشتند. این نهضت را شما طبقه محصل، طبقه کارگر، دهقان و بازاری… اینها به بار آوردند. اینها حق دارند. آنها که در خارج بودند و برای میوهچینی آمدهاند و آنها که در سطحهای بالا نشستهاند و منظرهها را نگاه کردهاند، کمک کردهاند به رژیم و حالا به صورت انقلابی در آمدهاند، آنها را نپذیرید. آنها که «قلمهای مسموم» در دست گرفتهاند و بر خلاف اسلام مینویسند و «ملی» و «دموکراتیک» و این حرفها را به میان میآورند از آنها نپذیرید. ما اسلام را میخواهیم. ملت اسلام را میخواهد. آنها که کوشش دارند نهضت ما را تضعیف کنند، دولت ما را تضعیف کنند، تا به خیال آنها نتوانیم در رفراندوم موفق شویم خیال خامی به سر خودشان میپزند. ملت ما یکپارچه خواهان جمهوری اسلامی است.
#کمونیستها هم باید جمهوری اسلامی بخواهند. اگر بخواهند برای این ملت کار کنند، استقلال کشور را میخواهند، آنکه علاقه به ملت دارد، اگر راست میگویند باید جمهوری اسلامی بخواهند.»(۸)
خمینی حتی مجبور شد به قول خودش «خدعه» کند و بگوید:
«در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد…همهی ما از حقوق برابر برخورداریم… در اسلام اختناق نیست، برای همهی طبقات آزادی وجود دارد… من وعده میدهم که اسلام برای همه کار درست میکند و زندگی شما را مرفه میکند». (اطلاعات ۱۲فروردین ۱٣۵٨ ص ٨)
ملاحضه میکنید که با این سخنان خمینی و بسیج تمام نهادها و منابع دولتی برای ترویج جمهوری اسلامی، دیگر رفراندوم بی معنا بود. از این رو این همهپرسی شرایط لازم حقوقی برای یک انتخابات مشروع را نداشت.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#ایرادهای_جدی_بر_رفراندوم_نظام_جمهوری_اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸
☆4
#مغایرت_با_اصول_رفراندوم_و_معیارهای_انتخاب :
بخشی دیگری از این ایرادات به فضای سیاسی قبل از همهپرسی برمیگردد که به هیچ وجه متناسب با اصول یک رفراندوم صحیح و معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه نبود.
جالب آنکه پس از مطرح شدن انجام رفراندوم، بر سر نام و نوع نظام سیاسی ایران که باید در رفراندوم مورد سؤال قرار گیرد، اختلافاتی در بین انقلابیون بروز کرد.
#دولت_موقت سعی داشت مفهوم «دموکراتیک» را به «جمهوری اسلامی» اضافه کند که با مخالفت جدی خمینی مواجه گردید.
#خمینی شدیدا با نظریه دموکراتیک اسلامی به مخالفت برخاست و آن را نشانی از نفوذ و نماد غربزدگی به حساب آورد. او گفت:
«فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ما این را قبول نداریم برای این که این اهانت به اسلام است. شما این را پهلویش میگذارید معنایش این است که اسلام دموکراتیک و حال آن که [اسلام] از همه دموکراسیها بالاتر است».(۶)
#مطهری نیز با اضافه کردن مفهوم دموکراتیک به «جمهوری اسلامی» موافق نبود و در این باره گفت:
«… در عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی ، کلمه دموکراتیک حشو و زاید است…»(۷)
همچنین #خمینی با حضور در دبیرستانی در قم در اسفند ماه ۱۳۵۷ گفت:
«آنها (مخالفین انقلابی جمهوری اسلامی) اصلا در این نهضت دخالتی نداشتند. آنها که امروز به خیال خودشان میخواهند بر سر سفره آماده بنشینند، در این نهضت به هیچ وجه دخالت نداشتند. این نهضت را شما طبقه محصل، طبقه کارگر، دهقان و بازاری… اینها به بار آوردند. اینها حق دارند. آنها که در خارج بودند و برای میوهچینی آمدهاند و آنها که در سطحهای بالا نشستهاند و منظرهها را نگاه کردهاند، کمک کردهاند به رژیم و حالا به صورت انقلابی در آمدهاند، آنها را نپذیرید. آنها که «قلمهای مسموم» در دست گرفتهاند و بر خلاف اسلام مینویسند و «ملی» و «دموکراتیک» و این حرفها را به میان میآورند از آنها نپذیرید. ما اسلام را میخواهیم. ملت اسلام را میخواهد. آنها که کوشش دارند نهضت ما را تضعیف کنند، دولت ما را تضعیف کنند، تا به خیال آنها نتوانیم در رفراندوم موفق شویم خیال خامی به سر خودشان میپزند. ملت ما یکپارچه خواهان جمهوری اسلامی است.
#کمونیستها هم باید جمهوری اسلامی بخواهند. اگر بخواهند برای این ملت کار کنند، استقلال کشور را میخواهند، آنکه علاقه به ملت دارد، اگر راست میگویند باید جمهوری اسلامی بخواهند.»(۸)
خمینی حتی مجبور شد به قول خودش «خدعه» کند و بگوید:
«در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد…همهی ما از حقوق برابر برخورداریم… در اسلام اختناق نیست، برای همهی طبقات آزادی وجود دارد… من وعده میدهم که اسلام برای همه کار درست میکند و زندگی شما را مرفه میکند». (اطلاعات ۱۲فروردین ۱٣۵٨ ص ٨)
ملاحضه میکنید که با این سخنان خمینی و بسیج تمام نهادها و منابع دولتی برای ترویج جمهوری اسلامی، دیگر رفراندوم بی معنا بود. از این رو این همهپرسی شرایط لازم حقوقی برای یک انتخابات مشروع را نداشت.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
✍مانوک خدابخشیان:
حالا دنیا پرزیدنت ترامپ را شناخت ؛
مردی که از توفان آمد و توفان ساخت ...!
ترامپوکراسی ؛ نظم نوین جهانی
بدون مجوز جهانی ...!
ظاهرا ترامپ لجباز
با فلوت سخرامیز امادئوس موزارت
به کانادا به دیدار نمایندگان خدایان پنهان
رفته بود که حالگیری ترامپی کرد
و زود هم رفت ...
دونالد شیردل
درکنفرانس به اصطلاح G7 به
کولبران خدایان کلوب قدرت
ازاعضای سندیکای بانکی روتشایلد
تا الیت وابسته به کنسرسیوم سیاسی راکفلر تا شبکه شیطانی شوروش یاداورشذ که
کلانتر امریکایی دیگری در جهان شهر آمده
ونه باح به بیلدربرگی ها همان دولت سایه جهانی خواهد داد نه موازین دیکته شده
کمسیون سه جانبه راکفلریستها را رعایت خواهد کرد و امریکا به کسی نه کولی خواهد داد ونه دستخوش الکی ...
دونالد لجباز ؛
کاری که از پرومتوس تا ناپلیون تا جان کندی نتوانستند ؛ او کرد ؛ او یک جا مچ دوزخیان زمینی را پشت همان میزگرد نامقدس
شوالیه های الیت جهانی ؛؛ خواباند ...
او هم حرص انگلا ی اهنین خوشرقص گلوبالیستها را دراورد وهم اینکه متل
هیلاری کلیتون اشک
امانوئل و جاستین. دوقلوهای. ناجور
و طفل شیرین امپراتوری روتشایلذها
را دراورد ...
دونالد ترامپ. علنا با دولت سایه جهانی دنیا درافتاد تا دوباره امریکا را امریکا کند ؛
همانامریکای رویایی که
به دنیا بدهکاراست و کولی مفت به
اروپاییان جدید که اروپایی نیستند ؛ باید
به میل مرکل و می و ماکرون بدهد ...
که دیگر نخواهد داد ...
او علنا به آنها گفت که ؛
امریکا دیگر قلک شماها نیست ....!
او با کم محلی دیپلماتیک. به آنها
یادآور شد که اوبعدازملاقات تاریخی درسنگاپور با پوتین هم خواهد ساخت تا به
امپراتوری سایه شهرک لندن پایان بخشید ..
ترامپ در کانادا همان آهنگ راز فلوت سحرامیز امادیوس موزارت را نواخت ؛
تا دنیا بداند آن خدایان پنهان با این
دنیای پر هرج ومرج. چه می کنند ...
حال دونالد شیردل مانده و
خود پرزیدنت ترامپ که دارد تاس سحرامیز
کره یی خود را بازی می کند ...!!!
حالا دنیا پرزیدنت ترامپ را شناخت ؛
مردی که از توفان آمد و توفان ساخت ...!
ترامپوکراسی ؛ نظم نوین جهانی
بدون مجوز جهانی ...!
ظاهرا ترامپ لجباز
با فلوت سخرامیز امادئوس موزارت
به کانادا به دیدار نمایندگان خدایان پنهان
رفته بود که حالگیری ترامپی کرد
و زود هم رفت ...
دونالد شیردل
درکنفرانس به اصطلاح G7 به
کولبران خدایان کلوب قدرت
ازاعضای سندیکای بانکی روتشایلد
تا الیت وابسته به کنسرسیوم سیاسی راکفلر تا شبکه شیطانی شوروش یاداورشذ که
کلانتر امریکایی دیگری در جهان شهر آمده
ونه باح به بیلدربرگی ها همان دولت سایه جهانی خواهد داد نه موازین دیکته شده
کمسیون سه جانبه راکفلریستها را رعایت خواهد کرد و امریکا به کسی نه کولی خواهد داد ونه دستخوش الکی ...
دونالد لجباز ؛
کاری که از پرومتوس تا ناپلیون تا جان کندی نتوانستند ؛ او کرد ؛ او یک جا مچ دوزخیان زمینی را پشت همان میزگرد نامقدس
شوالیه های الیت جهانی ؛؛ خواباند ...
او هم حرص انگلا ی اهنین خوشرقص گلوبالیستها را دراورد وهم اینکه متل
هیلاری کلیتون اشک
امانوئل و جاستین. دوقلوهای. ناجور
و طفل شیرین امپراتوری روتشایلذها
را دراورد ...
دونالد ترامپ. علنا با دولت سایه جهانی دنیا درافتاد تا دوباره امریکا را امریکا کند ؛
همانامریکای رویایی که
به دنیا بدهکاراست و کولی مفت به
اروپاییان جدید که اروپایی نیستند ؛ باید
به میل مرکل و می و ماکرون بدهد ...
که دیگر نخواهد داد ...
او علنا به آنها گفت که ؛
امریکا دیگر قلک شماها نیست ....!
او با کم محلی دیپلماتیک. به آنها
یادآور شد که اوبعدازملاقات تاریخی درسنگاپور با پوتین هم خواهد ساخت تا به
امپراتوری سایه شهرک لندن پایان بخشید ..
ترامپ در کانادا همان آهنگ راز فلوت سحرامیز امادیوس موزارت را نواخت ؛
تا دنیا بداند آن خدایان پنهان با این
دنیای پر هرج ومرج. چه می کنند ...
حال دونالد شیردل مانده و
خود پرزیدنت ترامپ که دارد تاس سحرامیز
کره یی خود را بازی می کند ...!!!
فرهنگ سه خطی!
جامعهیی که در آن راههای طولانی، راههای کمرفت و آمد و خلوتی شده، جامعهیی که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعهیی استتوسی ست؛ جامعهیی که برای رسیدنِ به هدف، فقط به اندازه خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوسها زمان میگذارد:
جامعهی مبتلا به «فرهنگِ سهخطی»!
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم. مردمی که دنبالِ شرکتهای هرمی میافتند، یک جای کارِشان لنگ میزند.
آن جای کار هم اسماش «فرهنگِ شکیبایی» است.
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد، نخوان!...
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است؛ پس یا بیخیالاش بشو! یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند، ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!
برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم.
به همین شبکه های اجتماعی که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید.
وقتی که کسی مینویسد: «اوه!... طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم! با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصلهیی!...» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و...
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استتوس برایاش بس است.
در دوستی؛ از آشنایی تا تختخواباش نیم ساعت طول میکشد.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتاش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد:
چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم... فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را –که طولانیتر هم هست- ندارم.
@iran_novin1
جامعهیی که در آن راههای طولانی، راههای کمرفت و آمد و خلوتی شده، جامعهیی که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعهیی استتوسی ست؛ جامعهیی که برای رسیدنِ به هدف، فقط به اندازه خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوسها زمان میگذارد:
جامعهی مبتلا به «فرهنگِ سهخطی»!
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم. مردمی که دنبالِ شرکتهای هرمی میافتند، یک جای کارِشان لنگ میزند.
آن جای کار هم اسماش «فرهنگِ شکیبایی» است.
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد، نخوان!...
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است؛ پس یا بیخیالاش بشو! یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند، ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!
برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم.
به همین شبکه های اجتماعی که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید.
وقتی که کسی مینویسد: «اوه!... طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم! با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصلهیی!...» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و...
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استتوس برایاش بس است.
در دوستی؛ از آشنایی تا تختخواباش نیم ساعت طول میکشد.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتاش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد:
چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم... فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را –که طولانیتر هم هست- ندارم.
@iran_novin1
Forwarded from اتچ بات
خودشیفتگی یا نارسیسیسم نوعی ضعف شخصیتی میباشد که فرد مبتلا به آن قصد کنترل و دست کاری شما و سایرین را دارد و خطرناکترین آن خودشیفتگی سیاسی میباشد !!
@iran_novin1
@iran_novin1
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محبی نیا نماینده مجلس امروز در مجلس کولاک کرد و هرچه در دل داشت گفت!
قاچاقچی مائیم! این سخنان طوفانی را گوش کنید و به اشتراک بگذارید!
سالها بخاطر گفتن این حرفها ما را محکوم به سیاه نمایی کردند .
قاچاقچی مائیم! این سخنان طوفانی را گوش کنید و به اشتراک بگذارید!
سالها بخاطر گفتن این حرفها ما را محکوم به سیاه نمایی کردند .
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
دوروف(نفر دوم از چپ) عضو تیم المپیاد ریاضی روسیه در سال 1998 بود که بعدا تلگرام را با کمک دیگر اعضای این تیم ساختن
تیم ایران در این سال رتبه اول را کسب کرده بود.!
نوابغ ایران چه شدند؟
تیم ایران در این سال رتبه اول را کسب کرده بود.!
نوابغ ایران چه شدند؟